id
stringlengths 1
7
| url
stringlengths 31
762
| title
stringlengths 1
132
| text
stringlengths 4
168k
|
---|---|---|---|
4021 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%87%D8%AC%D9%87%20%D9%82%D9%85%DB%8C | لهجه قمی | قُمی یکی از لهجههای فارسی است که در شهر قم در استان قم ایران صحبت میشود. این لهجه در قلمرو گویشهای مرکزی ایران قرار میگیرد و پیشتر این گویش «کُمِج» یا «کُمیج» نامیده میشده است.
نمونه واژهها
واژههایی که در لهجه فارسی منطقهٔ قم با فارسی معیار تفاوت دارند:
باردی: شوخی و مزاح
کاروم سرا:کاروان سرا
باج مالو:موزی
بدپیله: آدم سمج که تا کارش انجام نگیرد دست بردار نیست
بد دماغ: زور و رنج و کسی که به اندک چیزی قهر میکند
بلغور: سخن گفتن به زبانی دیگر به گونه نادرست
پلوشتک(pæluʃtæc): پرستو
تَر تِلو: خیس
جُل جا: رختخواب
گُل در چمن: اِشکنه
بی بُر اونوَر: برو کنار
نَیمَده: نیامده
تنگ و تیل: تنگ و باریک
جُستَن: یافتن، پیدا کردن
وِل دِ: کوتاه بیا
پابند بریده: لجام گسیخته، نافرمان، زرنگ
پاش به گل بونه بسته: کنایه از داشتن پشتیبانی پرنفوذ
پخمه: بی عرضه و تنبل
پسله: جایی دور از انظار
پسندری: بلندی مرتبه
جخ: تازه
چشته: مزه غذا زیر دهان ماندن
چندیدن: لرزیدن (واژه چندش از این کارواژه آمده)
دو به دو انداختن: فتنه کردن، سخن چینی کردن
دودرغه: دو دستگی و اختلاف
ذاتش غل میندیزه: کنایه از نوعی خیانت در نهاد او
رواتی: ظاهری نه راستین
زیرجلکی: در نهان و پنهانی
سوت کردن: چیزی را بالای بام یا جای دیگر پرتاب کردن
سه کنج: گوشه (اتاق)
شیت کردن:چیدن
شاکی زدن: سیلی محکم به کسی زدن
جُل پَلاس: وسایل، بساط
کُپ کردن: نشستن و خود را کوچک کردن برای دیده نشدن
لچر کاری: به هم ور کردن، نامنظمی، کثافت کاری
لیچه: لقب نامناسب برای کسی ساختن
منم زدن: خودستایی بی جهت
موس کشیدن: حالت انتظار به امید دریافت چیزی
ولو شدن: پراکنده شدن
هرت شدن: دست و پای خود را گم کردن، اضطراب
یه عالمه: خیلی زیاد
کماجدون: دیگ کوچک
پاتیل: دیگ بزرگ
رَستوران:رِستوران
هره: لب دیوار
پیزوری: ضعیف و ناتوان (کم ارزش)
حروم و حرج: از بین بردن و درست مصرف نکردن چیزی
سلندر: آشتفته و نگران
وریو: هیجان زده و ناآرام
کجی:کجا
وردی:بردار
ناشتا: کسی که صبحانه نخورده باشد
خروسخون:سحر
شاغالخون:غروب
بانگ:بانک
بوق سگ: نیمه شب
قل ورو:پیادهرو
قزقون:دیگهای مسی بزرگ
رِجِّ(rejje): طناب
هم ساختکی:همینطوری
تیفال:دیوار
کش:کنار
سه مندونه:نخ سه تایی بادبادک
نیم کش وسط: پنجاه پنجاه
گوش مالونچه: هزار پا
نمدونسم: نمیدانستم
نوسن: (nosen) :نوچ یا چسبنده با شیرینی
تیرون: تهران
چس کردن: لوس کردن
لولئین (Loolein): آفتابه
خلأ: توالت
چزیده: سوخته
چال مال خون: قعر چاه یا پشت کوه
اینجی: اینجا
کُجیه: کجاست
بش میگم: به او میگویم
آزاد (با تشدید روی ز)(azzzad): محکم یا قایم زدن
آب خوره: عطش
بی پَلو من: بیا پیش من
کَلیت: کِلید
چجورَکی: چطوری یا به چه صورت
لَهر: بزرگ
گسنه: گرسنه
واسو (با تشدید بر روی س)(vasso) : منتظر بمان
ننآقا: مادر پدر
شل شلکی: بیحال و حوصله کاری را انجام دادن
نتق کشیدن(notogh): حال کسی را گرفتن
بیاغون:فعل امر از مصدر به زور در چیزی جا دادن و فروکردن (بیش از ظرفیت در چیزی جا دادن)
تُخ زدن: نیمرو درست کردن
تاپوندن: بیش از ظرفیت در چیزی جا دادن
همطوری:هدیه
دوری: بشقاب
نوسن: چسبناکی ناشی از میوه یا چای شیرین
گوشتابه: آبگوشت
هاگشتن: پیچ خوردن
لک و لوس:شل و وارفته
نفله:بی عرضه
شل گوش:احمق
زَرده به کون نکشیده: نابالغ و نابلد
تو کون نرو:آدم نچسب و نجوش
قیچ:آدم چشم چپ، احول، لوچ
شستک:بشکن
گورستون:قبرستان
نون:نان
قفته:یک مشت از چیزی. یه قفته اسکناس: یک مقدار نامعین از پول
کُج: کجا
کُجی: کجا
سَله: مغازه پرنده فروشی - قفس کبوتر
اُهُرّو: تکان تکان خوردن - تاب
اینجی:اینجا
ٱرسی(orsi):کفش
دگیش(dagish)کردن:عوض کردن
تنگیله(tangileh):ظرف غذای سگ
سخ(sakh):چرا
قادمه(ghadmeh):نخ
تنبون(tonboon):شلوار
هش پلا(hosh pala):آبکش
سگرمه(segermeh):اخم
کجه(kajeh):لانه مرغ
هم ساخ:همسایه
ترتیزک(tartizak):سبزی شاهی
دست به آب:توالت
قیفال(gheifal):کج
سمند(semend):سیمان
مجمه(majmeh):سینی
هن(hen):هان
سک(sok):آب دماغ (فن)
بویه(boyieh):حالت تهوع
سانسوری:طالبی
شمل(shamal) : قیافه بگیر، ژست گیر
یوهو:ناگهانی
جرقابه :جایی که کثیف هست (و اگر آن را تمیز کنیم آب چرک کثیف بیرون میزند)
مام بارک:ماه مبارک (ماه رمضان)
لیز لیزک:سُرسُره
شامد قاسم :شاه احمد ابن قاسم (امامزاده)
سُتمه شریف :سلطان محمد شریف (امامزاده)
منابع
قم در مسیر تاریخ (۵)- «نگاهی به زبان و لهجه مردم قم»، مجله نامه قم، بهار ۱۳۷۹، شماره ۹
قمی |
4023 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86%20%28%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%29 | دوربین (ابهامزدایی) | دوربین واژهای است که برای نامیدن چندین گونه از ابزار به کار میرود:
دوربین عکاسی
دوربین فیلمبرداری
دوربین تلویزیون
دوربین ویدئویی
دوربین شکاری (نامهای دیگر: دوربین دوچشمی، دوربین ارتشی)
دوربین نقشهبرداری
دوربین مساحی
دوربین مهندسی (تئودولیت)
دوربین نجومی (تلسکوپ)
دوربین عکسبرداری هوایی
دوربین مدار بسته
پزشکی:
دوربینی
مکانها:
دوربین، ویرجینیای غربی |
4024 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86%20%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%E2%80%8C%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C | دوربین فیلمبرداری | دوربین فیلمبرداری، گونهای دوربین ثبت تصویر است که به سرعت شمار بسیاری از تصاویر را بر روی فیلم یا گیرنده تصویر ثبت میکند. بر خلاف دوربین عکاسی که هربار تنها یک تصویر ثبت میکند دوربین فیلمبرداری یک توالی از عکسها را ثبت میکند که هر تصویر فریم یا قاب خود را دارد. این عمل با یک سازوکار اینترمدیت امکانپذیر است. سپس تصاویر در فیلم پروژکتور با سرعت مشخصی، که سرعت فریم (شمار قابها (فریمها) در هر ثانیه) نامیده میشود، نمایش دادهمیشوند. در سرعت مشخصی از فریم ریت، چشم و مغز انسان دو تصویر مجزا را به هم میآمیزد و تصور حرکت کردن تصاویر به ذهن خطور میکند.
ویلیام کندی دیکسون نمونه دوربین فیلمبرداری را در سال ۱۸۹۱ اختراع کرد.
تاریخچه
یک پیشگام جالب در زمینه دوربین فیلمبرداری دستگاهی بود که فرانسیس رونالدز (به انگلیسی: Francis Ronalds) در رصدخانه Kew در سال ۱۸۴۵ میلادی اختراع کرد.
یک سطح حساس به نور به آرامی به بعد از روزنه دیافراگم دوربین توسط یک مکانیزم ساعت شکل کشیده شده تا توانایی ضبط مداوم به مدت ۱۲ یا ۲۴ ساعت را به دوربین بدهد.
رونالدز دوربینهای خود را در پی تغییرات روبه پیشرفت ابزار علمی به کار بست و بیش از یک قرن از آن دوربینها در رصدخانههای سراسر جهان استفاده شد.
در سال۱۸۷۶میلادی Wordworth Donisthorpe طرح دوربینی را پیشنهاد کرد که بتواند مجموعه ای از تصاویر را روی یک رول از فیلم کاغذی چاپ شود. در سال ۱۸۸۹ او اختراع یک دوربین تصویر متحرک را به ثبت رساند که در آن فیلم به صورت مداوم حرکت میکرد.
یک دوربین فیلمی دیگر توسط فردی فرانسوی به نام Louis Le Prince در سال ۱۸۸۸ در انگلستان طراحی شد. او در سال ۱۸۸۷ یک دوربین ۱۶ لنزه را در کارگاهش در لیدز ساخت. ۸ لنز اول با توالی سریع به وسیله یک شاتر الکترومغناطیسی روی فیلم حساس به کار میافتاد.
منابع
تصویربرداری
دوربینها بر پایه گونه
دوربینهای فیلمبرداری
فیلمبرداری
معرفیشدههای ۱۸۷۶ (میلادی) |
4025 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86%20%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88%DB%8C%DB%8C | دوربین ویدئویی | دوربینهای ویدئویی (یا ویدئویی) وسایل الکترونیکی قابل حملی هستند که برای ضبط تصاویر و صداها بکار میروند. این وسیله، هم شامل دوربین و هم شامل دستگاه ضبط است. پیش از این هنوز این دو بخش در یک وسیله واحد جاسازی نشده بودند.
منابع
اختراعهای ژاپنی
الکترونیک مصرفکنندگان
دید و شنودی معرفیشده در ۱۹۸۳ (میلادی)
معرفیشدههای ۱۹۸۳ (میلادی) |
4026 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86%20%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86 | دوربین تلویزیون | دوربین تلویزیون به دوربینهایی گفته میشود که برای ضبط تصاویر متحرک الکترونیکی بکار میرود. بنابراین روش کار آن با دوربینهای فیلمبرداری که تصاویر را بر روی نوار فیلم ضبط میکنند متفاوت است.
به دوربین تلویزیون گاه دوربین ویدئویی حرفهای هم گفته میشود.
دوربینها
فناوری فیلم و ویدئو
اختراعهای ژاپنی
امروزه استفاده از تلویزیون فقط به تماشای برنامه های تلویزیونی و فیلم و سریال محدود نمی شود. در واقع، استفاده از تلویزیون و نمایشگر ها از دستگاه های پزشکی شروع می شود و تا داخل خودرو ها ادامه پیدا می کند. یکی از این استفاده ها در دوربین های مداربسته است. در هر استفاده ای از تلویزیون، باید طوری این عضو از سیستم را اانتخاب کرد که بهترین عملکرد را داشته باشد. برای انتخاب این محصول، ابتدا باید استفاده ما از آن مشخص باشد. پس از آن، می توان بر اساس ویژِگی های کاربردی برای کار مد نظر، می توان بهترین انتخاب را انجام داد. در انتخاب یک تلویزیون برای دوربین مداربسته نیز ویژگی های مهمی مد نظر است که باید تلویزیون از آن ها برخوردار باشد. در ادامه این مطلب به معرفی این تلویزیون ها و ویژگی های مهم آن خواهی پرداخت. |
4027 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86%20%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%AD%DB%8C | دوربین مساحی | دوربین مساحی یا دوربین نقشهبرداری (توتال استیشن) ابزار الکترونیکی/اپتیکی است که برای نقشهبرداری و ساخت و ساز مورد استفاده قرار میگیرد. توتال استیشن، تئودولیت دیجیتالی است که به اندازهگیری فاصله الکترونیکی (EDM) برای قرائت طول مایل دستگاه تا نقطه خاص و یک کامپیوتر داخلی برای جمعآوری اطلاعات و به دست آوردن پیشرفته مختصات بر اساس محاسبات مجهز شدهاست.
دوربین نقشهبرداری رباتیک به اپراتور اجازه میدهد دستگاه را از راه دور کنترل نماید. این کار باعث حذف دستیار اپراتور نقشهبرداری برای نگهداری منشور و کنترل دوربین از هر نقطهای میشود.
کاربردها
معدن
دوربینهای نقشهبرداری ابزار اصلی بررسی در نقشهبرداری معدن هستند. دوربین نقشهبرداری برای ثبت محل دقیق دیوارهای تونل، سقف و کف و بهطور کلی هدایت معدن زیر زمینی به کار میرود. اطلاعات ثبت شده در دوربین در نرمافزارهای نقشهبرداری وارد شده و با پروژه طراحی شده مقایسه میگردد.
ساختمانسازی
دوربینهای نقشهبرداری بالاترین استاندارد را در اجرای اشکال مختلف ساختمان دارند. آنها از محورهای X و Y برای جانمایی تأسیسات در زیر زمین و بین طبقات سازه (داکتها) و نفوذ در سقف استفاده مینمایند. برای پیاده نمودن محل گود برداری و عمق آن، حجم عملیات خاکی گودبرداری، پیادهسازی فونداسیون و شاقولی ستونها، محل اجرای دیوارها، اجرای نمای ساختمان و غیره از توتال استیشن استفاده میشود.
هواشناسی
هواشناسان از دوربینهای نقشهبرداری برای بالونهای هواشناسی برای تعیین بادهای سطح بالا استفاده میکنند.
جستارهای وابسته
تئودولیت
لیدار
نقشهبرداری
قطبنما
منابع
ابزارهای سنجش
تجهیزات نقشهبرداری
دوربینها
ژئودزی
نقشهبرداری |
4028 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%AF%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA | تئودولیت | دوربین تئودولیت (نامهای دیگر: دوربین مهندسی، دوربین زاویهسنج طولیاب) یک ابزار دقیق برای اندازهگیری زاویههای افقی و عمودی است. کاربرد اصلی تئودولیت در نقشهبرداری است و برای اهداف تخصصی مانند هواشناسی و پرتاب موشک نیز سازگار شدهاست.
تئودولیت جدید شامل تلسکوپ متحرک نصب شده در دو محور عمود برهم: محور افقی و محور قائم یا زنیت است. تئودولیت زوایای قائم را از طریق زاویه بین محور قائم و امتداد نشانه روی اندازهگیری میکند که معمولاً حدود ۹۰ و ۲۷۰ درجه است. زمانی که تئودولیت به یک هدف نشانه روی میکند زاویه هر یک از این محورها با دقت زیادی در حد یک هزارم رادیان یا ثانیه (۱/۳۶۰ درجه) اندازهگیری میشود.
جستارهای وابسته
دوربین مساحی (توتال استیشن)
نقشهبرداری
منابع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Theodolite». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲ فوریه ۲۰۱۸.
بر پایه دادههایی در پایگاه ملی دادههای علوم زمین
نقشهبرداری
تجهیزات نقشهبرداری
دستگاههای نوری
ژئودزی
شیبسنجها |
4030 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86%20%D8%AF%D9%88%DA%86%D8%B4%D9%85%DB%8C | دوربین دوچشمی | دوربین دوچشمی یا دوربین شکاری وسیلهای دستی است برای بزرگنمایی اجسام دور. عمل بزرگنمایی بهوسیله عبور تصاویر از دو سری لنز مجاور و یک منشور ایستاده صورت میگیرد. دوربینهای شکاری تصویر را ایستاده نشان میدهند برعکس تلسکوپها که تصاویر را وارونه مینمایانند. معمولاً بر روی دوربینهای دوچشمی سه رقم حک شدهاست. رقم نخست که به نشانه x ختم شدهاست، مثلاً ۶x، بیانگر آن است که دوربین تصویر را چند برابر اندازه واقعی درشت تر میکند. رقم دوم، مثلاً ۳۰ یا ۳۵، قطر عدسی شیئی را به میلیمتر نشان میدهد. اگر بزرگنمایی عدسی را ثابت فرض کنیم، هرچه قطر عدسی شیئی بیشتر باشد تصویری روشنتر بدست میآید. این نوع دوربین در واقع در نور کم کارایی بهتری دارد. دوربینهایی با مشخصات ۳۰×۶ یا ۳۵×۷ برای مقاصد عمومی مناسب هستند. رقم سوم بیانگر آن است که از فاصله ۱۰۰۰ یاردی (۹۱۰ متری) یک منطقه با چه پهنایی مشاهده میشود.
نگارخانه
منابع
دوربین دوچشمی
دستگاههای نوری
دوربینها |
4032 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%87%20%28%D8%A7%DB%8C%D9%84%29 | جبالیه (ایل) | جبالیه نام یکی از ایلهای بزرگ مصر است. این ایل به چهارده عشیره بخش میشود. نشیمنگاه آنها در بیابان عباسیه در کوههای جنوب صحرای سینا است. ایل جبالیه با دویست خانوار کوچکترین قبیله طواره بشمار میآید. افراد جبالیه امروزه زندگی یکجانشینی اختیار کرده و در بخش کشاورزی و گردشگری به کار مشغولند.
نام جبالیه به معنی کوهنشینان است.
ریشه تاریخی جبالیه
ریشه ایل جبالیه به سده ۵ میلادی برمیگردد. در آن زمان ژوستینیان امپراتور بیزانس به ساخت صومعه سنت کاترین بر روی کوه سینا در مصر فرمان داد و همچنین امر کرد تا صد خانوار را از مردم والاش رومانی برای نگهداری آن صومعه به منطقه آورند. بعدها سه عشیره از قبیله جبالیه به منطقه والاش در رومانی بازگشتند.
بعدآ تئودیسیوس فرماندار مصر؛ صد خانوار از تازیان بیابان عباسیه نزدیک قاهره و صد خانوار دیگر از اسکندریه به نزدیک صومعه کوچاند تا مراسم دینی را پشتیبانی نمایند. این خانوارها رفته رفته با قبیلههای عرب پیرامون خود بویژه بنیواصل آمیزش یافتند و در نیمه دوم سده ۷ میلادی به اسلام گرویدند. در سالهای میان ۱۵۱۷ و ۱۵۲۰ میلادی پادشاه عثمانی؛ سلطان سلیم یکم؛ گروهی را از مطریه در دلتای شرقی را به این سامان کوچاند.
نام عشیرههای جبالیه
حمایده
صانع
ابومساعد
ابوحجازی
حشاش
وهیبات
ابوهیب
ابوسعید
ابوکرِْش
ابوطراوه
ابوغنیمان
اولاد سلیم
ابو الهیم
اولاد مغنًّم
عریر
ابومقبل
ابوغنایم
ابومَسْعَد
اولاد جندی
ابومسعود
ابوکریشان
ابوعلوان
ابوجعیص
دقونی
عفالی
منابع
ویکیبیدیا contributors, "جبالیة," ویکیبیدیا, , http://ar.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%8A%D8%A9&oldid=2036074 (accessed فبرایر 24, 2009).
مصر |
4034 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B1 | استان انبار | استان اَنبار بزرگترین استان عراق با اکثریت سنینشین است که مرکز آن، شهر رمادی میباشد.
پیشینه
بسیاری مورخان انبار را بعد از تیسفون، دومین شهر مهم دوران ساسانی در غرب ایران دانستهاند. این شهر در خط دفاعی ایران در برابر امپراتوری روم قرار داشت و از اینرو شاپور یکم ساسانی شهر انبار را بازسازی کرد و به عنوان یکی از مهمترین مراکز دفاعی ایران درآورد و ارگهایی جنگی در آن ساخت و سپس آن را «پیروزشاپور» نام گذاشت.
انوشیروان نیز برای تقویت سد دفاعی ایران در مرزهای غربی و در مجاورت روم، به بازسازی پادگانهای «انبار» پرداخته بود.
این شهر در ۶۲ کیلومتری بغداد کنونی، نزدیک قناتی که دجله و فرات را به هم متصل میکند و در کتب اسلامی نهر عیسی خوانده شده قرار داشت. این قنات که ظاهراً توسط شاهپور دوم حفر شده باعث گردید که انبار اهمیت تجارتی فراوان پیدا کند. تاریخدانان عرب ساختمان آن را به بختالنصر نسبت میدهند. در دوران اشکانیان، شهر تقریباً شهری عربی بود به این معنی که اکثریت اهالی آن را قبایل عرب تشکیل میدادند. انبار با اینکه نیمه عرب بود، باز به سبب اهمیت تجاری و آبیاری و نیز به سبب آنکه در دروازه روم قرار داشت مورد توجه شاهپور اول قرار گرفت بهطوریکه آن را از نو بساخت و برآن دو خط دفاعی نهاد و در داخل آن کوشکی بنا کرد و به این ترتیب شهر به صورت یکی از مراکز مهم سپاه درآمد. شاه ساسانی نام شهر را نیز به یاد شکستی که بر گوردین چهارم وارد کرده بود به پیروز شاپور تغییر داد. واژه انبار همانطور که اغلب لغتنویسان عرب اشاره میکنند، همان کلمه معروف فارسی است. انبار از آن جهت انبار خوانده شد که کسری رزق اصحاب خود را در آن جای میداد.
در دوره ساسانیان، مسیحیان انبار قدرتی داشتند چنانکه یک اسقف بزرگ یعقوبی در آنجا مستقر شده بود، ضمناً یکی از مراکز بزرگ یهودیان نیز بود.
انبار در زمان خلافت ابوبکر به دست خالدبن ولید فتح شد. مردمان انبار که در هنگام غارتهای خالد، کمکی از مرکز ایران دریافت نکردند، خود از پشت باروهای شهر به دفاع پرداختند. اما شیرزاد امیر ساباط که در آنجا بود گریخت، مردم نیز که یارای دفاع نداشتند با خالد صلح کردند.
مردم
اکثریت مردم استان از قبایل دلیم و دارای مذهب سنی هستند. ریشه این عشیره به یمن میرسد.
شهرها
رمادی
سداح
حدیثه
هیت
عانا
فلوجه
ابوغریب
قائم
نُخَیب
رطبه
کُبَیسه
اسد
خالدیه
ساجریه
عبیدی
کرمه
حقلانیه
المحمدی
منابع
آذرنوش، آذرتاش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، چاپ سوم. تهران: انتشارات توس، ۱۳۸۸. شابک ۳-۴۳۶-۳۱۵-۹۶۴-۹۷۸
استانهای عراق
القاعده در عراق
هلال حاصلخیز |
4036 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D8%B5%D8%B1%D9%87 | استان بصره | استان بَصره نام یکی از استانهای هجدهگانه کشور عراق است. بصره تنها نقطه در عراق است که به دریا راه دارد و به همین دلیل میتوان گفت اهمیت استراتژیک فراوانی دارد.
جغرافیا
استان بصره در جنوب عراق واقع شده و با کشورهای ایران و کویت مرز بینالمللی دارد.
مرکز آن شهر بصره است که دومین شهر بزرگ عراق پس از بغداد است و بیش از ۲ میلیون نفر جمعیت دارد.
مساحت و جمعیت
مساحت استان بصره ۱۹٬۰۷۰ کیلومتر مربع و جمعیت این استان در سال ۲۰۰۳ برابر با ۲٬۶۰۰٬۰۰۰ نفر بود.
بیشتر ساکنان بصره شیعه و اقلیت قابل توجه آن سنی مذهب هستند.
جستارهای وابسته
دانشگاه بصره
استان بصره
استانهای عراق
استانهای هممرز با ایران در کشورهای همسایه
هلال حاصلخیز |
4037 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7 | استان کربلا | استان کربلا ، یکی از استانهای هجدهگانه کشور عراق است که مرکز آن شهر کربلا است. فاصله کربلا تا بغداد ۹۷ کیلومتر است. استان کربلا شامل سه شهرستان به نامهای کربلا، الهندیه و عین التمر می باشد. از آثار باستانی کربلا میتوان از دژ الاخیضر نام برد که در فاصله ۴۸ کیلومتری جنوب شهر کربلا و در فاصله ۱۵۰ کیلومتری بغداد و بر سر راه قدیم حلب - بصره واقع شدهاست غارهای «الطار» که در فاصله سی کیلومتری جنوب شهر کربلا واقع شده و شامل ۴۰۰ غار باستانی است. منطقه باستانی الاقیصر که در فاصه ده کیلومتری شمال غربی دژ الاخیضر قرار دارد و بالاخره قصر شمعون که در شهرستان عین تمر واقع شدهاست.
جمعیت
جمعیت ظرفیت ظرفیت استان کربلا در سال ۲۰۰۳ در حدود ۹۳۱٬۶۰۰ نفر به استان کربلا و ولسوالیها و حومهها بهطور اداری براساس سازمان ملل در سال ۲۰۱۱ تخمین زده شدهاست؛ همچنین برآورد شدهاست که ۱٬۰۶۷٬۰۰۰ نفر و شورای استانی جمعیت استان کربلا در سال ۲۰۱۳ حدود ۱٬۳۷۸٬۰۰۰ نفر که حدود ۷۳٪ آنها در مرکز شهر کربلا زندگی میکنند که جمعیت تخمینی آن ۹۷۴ هزار نفر است.
تقریباً تمام ساکنان آن شیعه هستند.
مناطق
کربلا
عین التمر
الهندیه
مکانهای زیارتی
در کربلا نقاط دیدنی فرهنگی و تاریخی زیادی وجود دارد که قدمت آن به دوران اسلامی و پیش از اسلام بازمیگردد.
حرم امام حسین (ع)
حرم حضرت عباس (ع)
حرم حر بن یزید ریاحی
حرم عون بن عبدالله
فورت لاخدار
کاخ باستانشناسی چامون
شهر توریستی در منطقه تورج
دریاچه رزازا در منطقه عین التمر
موزه آستان مقدس عباسی
سایر مناطق شهری استان نیز دارای تعداد زیادی هتل لوکس و هتلهای بزرگ است.
زیارتگاه حسین بن علی
حسین ابن علی امام سوم شیعیان است. آرامگاه وی در مرکز شهر واقع شدهاست و اولین کسی که در شهر کربلا سکونت اختیار کرد سید ابراهیم مجاب یکی از فرزندان امام کاظم است و بعدها مردم به او پیوسته و در کنار حرم امام حسین خانههای خود را بنا کردند و به تدریج محلههای کربلا پدید آمد.
زیارتگاه عباس بن علی
آرامگاه حضرت ابوالفضل در فاصله پانصد متری آرامگاه امام حسین قرار دارد و خیابانی پهن که به نام بین الحرمین معروف است بین این دو حرم قرار دارد.
نهرفرات
شاخههایی از نهر فرات از کنار شهر کربلا میگذرد و یک شاخه کمآب آن به رودخانه حسینیة نامیده میشود در کنار مقام امام زمان جریان دارد وزوار آن جا را به نام نهر علقمه میشناسند.
خیمه گاه
جایگاه خیمه های امام حسین است که در فاصله پانصد متری جنوب آرامگاه امام حسین قرار دارد و امروزه به صورت زیارتگاهی مجلل وکاشیکاری شده درآمده است و گفته میشود که ناصر الدین شاه قاجار در هنگام زیارت کربلا در آن جا مستقر شده بود.
زیارتگاه حر بن یزید ریاحی
مرقد حر بن یزید ریاحی در فاصله نه کیلومتری غرب شهر کربلا و در شهرک الحر واقع شدهاست و علت این که جنازه وی را به خارج از میدان معرکه منتقل کردند، این بود که قبیله او یعنی بنی تمیم خود را به معرکه رساندند و جنازه او را برداشته و به مکان فعلی آورده و به خاک سپردند.
تل زینبیه
تل زینبیه (توضیح بیشتر تاریخی) مکانی در شهر کربلا و در نزدیکی حرم امام حسین است که طبق روایات محل دیدگاه زینب در روز عاشورا نسبت به میدان جنگ بودهاست. این مکان هماکنون در شهر کربلا به عنوان یکی از مکانهای زیارتی مسلمانان و شیعیان محسوب میشود.
منابع
دکتر احسان مقدس- راهنمای اماکن زیارتی و سیاحتی در عراق- نشر مشعر-تهران- چاپ اول - زمستان ۱۳۸۷.
عبد الامیر قریشی - ترجمه دکتر احسان مقدس- مرقدها و مکانهای زیارتی کربلا- نشر مشعر- تهران- چاپ اول - بهار ۱۳۹۱
استان کربلا
استانهای عراق
تشیع
کربلا
هلال حاصلخیز |
4039 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%AB%D9%86%DB%8C | استان مثنی | استان مُثَنّی (یا المثنی، تلفظ: مُثنّا) نام یکی از استانهای هیجدهگانه کشور عراق است.
اکثر ساکنان آن شیعه هستند.
تاریخچه
پیش از سال ۱۹۷۶ این منطقه به همراه مناطق نجف و قادسیه بخشی از منطقه دیوانیه بودند.
ویرانههای سومری اوروک که گفته شده نام عراق احتمالاً از این نام گرفته شده در استان مثنی قرار دارد.
در ۱۳ ژوئیه ۲۰۰۶ نیروهای بریتانیایی، استرالیایی و ژاپنی مسئولیت امنیت این استان را به نیروهای عراقی واگذار کردند که نخستین واگذاری امنیت کل یک استان از سوی نیروهای بیگانه در عراق بود.
جغرافیا
این استان در جنوب عراق قرار دارد و با کشور عربستان سعودی هممرز است.
مرکز این استان شهر سماوه است.
شهرهای استان مثنی
۱.سماوه
۲.الرمیثه
۳.السلمان
۴.الخضر
۵.الوركاء
تقسیمات استانی
شهرستان سماوه
شهرستان سلمان
شهرستان خِضِر
شهرستان رُمَیثِه
منابع
ویکیپدیای انگلیسی، نسخهٔ ۱۷ نوامبر ۲۰۰۶.
استان مثنی
استانهای عراق
هلال حاصلخیز |
4040 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%B3%DB%8C%D9%87 | استان قادسیه | استان قادسیه یکی از استانهای هجدهگانه کشور عراق است.
بیشتر جمعیت عرب شیعه هستند.
شهرهای استان قادسیه
دیوانیه
الحمزة
الشامیة
عفک
جغرافیا
این استان در مرکز عراق قرار گرفته و مرکز آن شهر دیوانیه است.
استانهای عراق
هلال حاصلخیز |
4041 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%86%D8%AC%D9%81 | استان نجف | استان نَجَف نام یکی از استانهای هیجدهگانهٔ کشور عراق است.
مرکز این استان شهر نجف است که حرم علی بن ابیطالب که یکی از زیارتگاه های مهم و مقدس شیعیان به شمار میرود در این شهر قرار دارد. یکی از شهرهای بزرگ نجف کوفه است.هر دو شهر برای مسلمانان مقدس هستند و شیعیان اکثریت جمعیت این شهرها را تشکیل میدهند.پیش از سال ۱۹۷۶، نجف بخشی از استان کربلا بود.
مکان های زیارتی
مساجد
مسجد کوفه
مسجد سهله
مسجد حنانه
آرامستان
قبرستان وادیالسلام
بارگاه
حرم امام علی
مرقد صافی صفا
مرقد کمیل بن زیاد
مرقد میثم تمار
مرقد مسلم ابن عقیل
شهرهای استان نجف
۱.نجف
۲.کوفه
۳.حیره
۴.المشخاب
جستارهای وابسته
نجف
منابع
استان نجف
نجف
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۷۵ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۷۶ (میلادی) در عراق
نجف
هلال حاصلخیز |
4042 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%84 | استان اربیل | استان اربیل (به کردی سورانی: پارێزگای ههولێر) یکی از استانهای هجدهگانه کشور عراق، واقع در منطقه خودگردان کردستان است. اربیل به همراه استانهای دهوک، حلبچه و سلیمانیه چهار استان کردستان عراق را تشکیل میدهند. ساکنان این استان کردهای اهل سنت هستند
جغرافیا
این استان در شمال کشور عراق واقع شده و هممرز با ایران و ترکیه است. از این استان دو شهرستان چومان و سوران هممرز با ایران هستند.
شهر اربیل مرکز استان است و شهر رواندوز دیگر شهر مهم استان است.
مساحت استان اربیل ۱۵٬۰۷۴ کیلومتر مربع است
شهرستانها و بخشها
استان اربیل دارای ۱۰ شهرستان (عربی: قضاء، کردی: قهزا) است که هر یک به بخشهایی (عربی و کردی: ناحیه) تقسیم شدهاند. شهرستانهای اربیل عبارتند از:
اقتصاد
اقتصاد این استان بیشتر بر پایهٔ کشاورزی است که این بخش در جریان ستیز میان دولت صدام حسین و کردهای عراق به شدت آسیب دید. قاچاق کالا در زمان تحریمهای سازمان ملل متحد، تا مدتی یکی از منابع بزرگ درآمد برای مردم این منطقه بود.
نگارخانه
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
استان اربیل
استانهای عراق
کردستان عراق
استانهای هممرز با ایران در کشورهای همسایه
جزیره (میانرودان)
جغرافیای کردستان عراق
هلال حاصلخیز
خودگردانهای کردستان عراق |
4048 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87 | روسیه | روسیه (به روسی: Россия، واجنویسی: راسیا) با نام رسمی فدراسیون روسیه (Российская Федерация، واجنویسی: راسیسکایا فدراتسیا) که در روسیه آر. اف (Рф) نیز خطاب میشود، پهناورترین کشور جهان است که در شمال اوراسیا قرار دارد. این کشور فراقارهای در آسیای شمالی و اروپای خاوری واقع است و با اقیانوس آرام شمالی، اقیانوس منجمد شمالی، دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک مرز آبی دارد. روسیه با ۱۴ کشور آسیایی و اروپایی مرز زمینی، و با کشورهای پیرامون دریای برینگ، دریای ژاپن، دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک مرز آبی دارد. درازای کشور روسیه از مرز آلاسکا تا شرقیترین نقطه اروپا تقریباً ۵۰۰۰ کیلومتر بودهاست.
روسیه با ۱۷٬۰۹۸٬۲۴۲ کیلومتر مربع وسعت، عنوان پهناورترین کشور جهان را به خود اختصاص داده به گونه ای که اختلاف زمانی غربیترین منطقه تا شرقیترین نقطه روسیه در حدود ۹ ساعت هست. کشور کانادا که به عنوان دومین کشور پهناور جهان شناخته میشود، تنها مساحتی در حدود ۵۸ درصد مساحت روسیه را دارا میباشد. بیشتر مساحت روسیه را مناطق خالی از سکنه تشکیل میدهند. این کشور در عرضهای بالای جغرافیایی واقع شده و بیشتر مناطق کشور سردسیر است. به همین سبب، در بیشتر مناطق روسیه (به ویژه سرزمین بزرگ سیبری) شرایط کشاورزی فراهم نیست. واژه روسیه یک واژه اصیل روسی است و به معنای سرزمینی است که انسانهای روس زبان در آنجا زیاد زندگی میکنند. میتوان گفت ریشه واژه روسیه از روس است و این واژه در زمانهای قدیم از واژه روس گرفته شدهاست.
پیش از این شوروی سابق ۲۲٬۴۰۲٬۲۰۰ کیلومتر مربع وسعت داشته که روسیه حدود ۷۷ درصد آن را تشکیل میدادهاست و باقی مانده آن که شامل ۵٬۳۲۶٬۸۰۰ کیلومتر مربع بوده در جریان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به ۱۴ کشور مستقل تبدیل شدهاست؛ که این میزان، وسعتی در حدود ۲۳ درصد خاک شوروی سابق را تشکیل میدادهاست. روسیه به دو بخش روسیه اروپایی و روسیه آسیایی تقسیم میشود. بخشی از روسیه که در قاره اروپا قرار دارد وسعتی در حدود ۴ میلیون کیلومتر مربع را به خود اختصاص داده و مساحتی در حدود ۲۴ درصد وسعت روسیه را شامل میشود ۷۷ درصد از جمعیت ۱۴۵ میلیون نفری روسیه در بخش اروپایی روسیه زندگی میکنند. پایتخت روسیه شهر مسکو است که در باختر و بخش اروپایی کشور قرار دارد
و جمعیت آن ۱۲٬۴۰۴٬۰۰۰ نفر است.
روسیه با حدود ۱۴۵٬۹۲۶٬۰۰۰ نفر جمعیت نهمین کشور پرجمعیت دنیاست. تراکم جمعیت روسیه ۸٫۵۶ نفر در هر کیلومتر مربع است که از پایینترین نرخهای تراکم جمعیت در جهان به حساب میآید. همچنین، نرخ رشد جمعیت در این کشور اندکی زیر صفر است. بیشتر جمعیت روسیه در غرب این کشور (بخش اروپایی) زندگی میکنند. بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۰، حدود ۸۱ درصد از مردم این کشور از قومیت روس اند. در مجموع ۱۶۰ گروه قومی در این کشور سکونت دارند. تاتارها ۳٫۹ درصد جمعیت روسیه را تشکیل میدهند و بزرگترین اقلیت قومی این کشور محسوب میشوند. اقوام اوکراینی، چوواش، باشقیر، داغی، چچنی، و ارمنی نیز هر یک بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارند و آوارهای قفقازی، بلاروسیها، آسیها، آذربایجانیها و قزاقها، تالش از دیگر اقوام پرجمعیت روسیه اند.
زبان رسمی روسیه، زبان روسی است؛ ولی ۲۷ زبان رسمی دیگر نیز در جمهوریها و مناطق خودگردان این کشور وجود دارد. روسیه کشوری فدرال با تقسیمات کشوری پیچیدهای است که شامل ۸۳ واحد فدرال از جمله ۲۱ جمهوری خودگردان میشود. روسیه فرهنگ پرباری دارد و نویسندگان سرشناسی همچون تولستوی و داستایوفسکی را پروراندهاست.
روسیه تا پیش از قرن هجدهم یک حکومت نه چندان نیرومند در خاور اروپا بود و چندان پهناور نبود. تا اینکه در آغاز سده ۱۸ میلادی و با اصلاحاتی که تزار پتر کبیر انجام داد، این کشور به یک امپراتوری پهناور و نیرومند بدل شد. در اکتبر سال ۱۹۱۷ انقلاب کمونیستی در این کشور رخ داد و نام کشور به «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» تغییر یافت. روسیه، با عنوان جمهوری فدراتیو روسیه شوروی، مهمترین و بزرگترین جمهوری در اتحاد جماهیر شوروی بود. در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱) شوروی پس از جنگ سردی طولانی با غرب فروپاشید و فدراسیون روسیه و دوازده جمهوری دیگر جانشین آن شدند.
تاریخ روسیه را میتوان به دوره باستان قبل از ۸۲۰ میلادی، دولت روسیه قدیم (۱۲۴۰–۸۶۲)، ولادیمیر-سوزدال (۱۳۸۹–۱۱۵۷)، دوکنشین بزرگ مسکو (۱۵۴۷–۱۲۶۳)، روسیه تزاری (۱۷۲۱–۱۵۴۷)، امپراتوری روسیه (۱۹۱۷–۱۷۲۱)، اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۹۱–۱۹۱۷) و فدراسیون روسیه (اکنون–۱۹۹۱) تقسیم کرد. فدراسیون روسیه دراین دورهها، فرازونشیبهای بسیاری را تجربه کرده، آشوبها، قیامها و حکومتهای مختلفی را به خود دیده و همواره مورد توجه امپراطوران و جنگاوران تاریخ؛ از مغولها تا ناپلئون بناپارت؛ امپراتور فرانسه و هیتلر؛ رهبر آلمان نازی، بودهاست. این سرزمین در طول تاریخ خود بخشهایی از کشورهای مختلف از جمله شمال ایران در زمان امپراتوری و مناطقی از اطراف دریای بالتیک پس از جنگ جهانی دوم در دوره شوروی را به وسعت جغرافیاییاش افزودهاست.
رهبران شوروی به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، قدرت زیادی پیدا کرده و با همکاری برخی کشورها، بلوک شرق را در مقابل بلوک غرب تا سال ۱۹۹۰ میلادی، کنترل کردند. در این زمان بود که پس از حدود ۷۰ سال، نظام کمونیستی قدرت سابق خود را از دست داد و فروپاشید. فدراسیون روسیه، بزرگترین و مهمترین کشور باقیمانده از این فروپاشی است و جانشین شوروی در سازمانهای مختلف بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد شد. روسیه دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد است. این کشور ۷۶ درصد از خاک و ۶۶ درصد از جمعیت اتحاد جماهیر شوروی سابق را به خود اختصاص دادهاست. طی سالهای پس از فروپاشی شوروی که روسیه جدید شکل گرفته، نظام انتخاباتی چند حزبی همانند کشورهای غربی در آن ایجاد شدهاست. برخلاف دوران کمونیستی که مالکیت شخصی تقریباً وجود نداشت، اکنون مسکو؛ پایتخت یکی از شهرهای جهان با جمعیت بسیارِ میلیاردرها محسوب میشود.
واحد پول روسیه روبل است. روسیه با تولید ناخالص داخلی ۱٫۵۷۸ تریلیون دلار در سال ۲۰۱۷ هشتمین اقتصاد بزرگ جهان (ششمین بر مبنای قدرت برابری خرید) بودهاست. این کشور پس از فروپاشی شوروی به اقتصاد بازار روی آوردهاست و به منابع طبیعی عظیم خود متکی است. درآمد سرانهٔ این کشور در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۸ هزار دلار (بر مبنای قدرت برابری خرید) که این کشور را در رتبه پنجاه و هفتم دنیا مینشاند. این کشور یکی از پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل، عضو، سازمان تجارت جهانی، سازمان همکاری شانگهای و کشورهای مستقل همسود است.
ولادیمیر پوتین، از ۷ می ۲۰۱۲ رئیسجمهور روسیه استو پس از استعفای دمیتری مدودف، از ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ میخائیل میشوستین نخستوزیر روسیه میباشد.سیاست روسیه، تلاش برای یکپارچگی و همبستگی مردمان این کشور و همکاری و عدم تنش با غرب بود؛ اما به خاطر گسترش ناتو به شرق و پس از درگیری با گرجستان بر سر اوستیای جنوبی، الحاق کریمه به فدراسیون روسیه از خاک اوکراین، حمله روسیه به اوکراین (۲۰۲۲–اکنون) و الحاق جنوب و شرق اوکراین به روسیه، روابط روسیه و غرب به دشمنی گراییدهاست.
تاریخ
تاریخ روسیه به سده چهاردهم میلادی بازمیگردد که قلمرو پادشاهی تجاری مسکو به عنوان بازیگر اصلی در بین چندین منطقه کوچکتر مشابه مطرح شد. ایوان چهارم، معروف به ایوان مخوف، نخستین حاکم مسکو بود که خود را تزار نامید. در سده هفدهم رومانفها به حکومت روسیه دست یافتند و تا سیصد سال بر این کشور حکومت کردند. پتر کبیر و کاترین کبیر از بنامترین این پادشاهان بودند که جنگها و اصلاحات زیادی را در جهت مدرن سازی این کشور پیاده کردند و با اقدامات بزرگشان روسیه را به ابرقدرت اوراسیا تبدیل کردند.
در اوایل سده بیستم، نارضایتیهای عمیق در میان بخشهای مختلف جامعه روسیه به اعتراضات گستردهای در این کشور انجامید. در شرایطی که حاکمان کشور نسبت به درد و رنج تودههای مردم بیتفاوت به نظر میرسیدند، جریانهای سیاسی رادیکال در کشور نیرو گرفتند. رخداد معروف به دوشنبه خونین در سال ۱۹۰۵، شکست از ژاپن در جنگ ۱۹۰۵ و شکستهای این کشور در جنگ جهانی اول به این نارضایتیها بسیار دامن زد. با آغاز جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ میلادی، حکومت تزاری در پی آن بود که سیاستهای توسعه طلبانه خود را تعقیب کند و در عین حال شورشهای داخلی را به بهانه وقوع جنگ خاموش نماید. تلاشهای روسیه برای توسعه اراضی خود متوجه دو منطقه بالکان و تنگههای بسفور و داردانل بود؛ چراکه بخش بزرگی از صادرات روسیه به ویژه غلات از این تنگهها میگذشتند. سیاستمداران و نیروی دریایی روسیه به خوبی از سلطه آلمان بر عثمانی مطلع بودند و آن را برای منافع اقتصادی روسیه زیان آور میدانستند. ضعف درونی حکومت تزاری و الحاق این تنگهها به روسیه از راه جنگ امکانپذیر نبود از این رو دولت تزار به اتحاد فرانسه و انگلستان پیوست تا بتواند از این طریق بر تنگهها مسلط شود. بدین ترتیب روسیه وارد جنگ شد. طبقات حاکم میپنداشتند در این جنگ احساسات وطن پرستانه کارگران و قشرهای ضعیف جامعه بر احساسات انقلابی آنان چیره خواهد شد و این خود میتواند روسیه را احیا کند. اما روسیه تحمل یک جنگ بزرگ را نداشت و نیروهای آلمانی و اتریشی به راحتی واحدهای روسی را درهم شکستند. هرج و مرج اقتصادی شدیدتر شد و بحران سوخت بروز نمود. جنگ بر کشاورزی نیز اثر گذاشت و قطع صادرات غله نتوانست اثرات زیان بار کمبود مواد غذایی را جبران کند. فقر و تیرهروزی به مرور افزایش یافت و این امر به شورشها و اعتصابات کارگران دامن زد. شکستهای ارتش روسیه نیز به این وضعیت دامن میزد. از سال ۱۹۱۶ با تضعیف حکومت تزارها روند اعتراضات مردمی در نواحی مختلف روسیه تشدید شد و در پتروگراد، مسکو و دیگر شهرهای روسیه نیز احزاب انقلابی و دهقانان و کارگران شرایط سرنگونی تزار را فراهم آوردند. با استعفای تزار نیکلای دوم در مارس ۱۹۱۷ میلادی حکومت تزاری عملاً سرنگون به نظر میرسید. پس از آن دولت موقت روی کار آمد. الکساندر فیودورویچ کرنسکی Алекса́ндр Фёдорович Ке́ренский چهره برجسته این دولت محسوب میشد که در مقام وزارت دادگستری و با تعقیب و مجازات متهمین به فساد و جنایات گذشته، شهرت پیدا کرده بود. در نیمه ماه مارس ۱۹۱۷ تبعیدیان و فراریان روسی از چهار گوشه جهان؛ از اروپا و آمریکا تا سیبری، به سوی پتروگراد سرازیر شدند. از میان هزاران نفری که در بهار ۱۹۱۷ به روسیه بازگشتند، از هر گروه و طبقه ای؛ از انقلابیون قدیمی و سوسیالیستها و لیبرالها گرفته تا روشنفکران و دانشجویان همگی به کشور بازگشتند. گرچه تا ورود لنین به پتروگراد در ۱۶ آوریل ۱۹۱۷، خطری جدی دولت موقت را تهدید نمیکرد. لنین با تجاربی که در سالهای فرار و تبعید اندوخته بود و شیوه خاصی که در مبارزات سیاسی داشت، توانست طی مدتی کمتر از هفت ماه مسیر انقلاب روسیه را تغییر دهد و با براه انداختن انقلاب دومی که به انقلاب بلشویکی شهرت یافت، مسیر تاریخ روسیه را عوض کند.
نخستین سالهای حکومت لنین با جنگ داخلی علیه حامیان سلطنت همراه بود و پس از مدتی رقابت برای جانشینی لنین شدت گرفت. وی در سال ۱۹۲۴ درگذشت و استالین در سال ۱۹۲۹ به رهبری بلامنازع حزب کمونیست شوروی دست یافت. سیاستهای استالین به صنعتیسازی سریع کشور انجامید اما حکومت او با حجم غیرمنتظرهای از پاکسازیهای سیاسی، تبعیدهای دستهجمعی و حبس و زندان همراه بود. در ژوئن ۱۹۴۱، آلمان به شوروی یورش برد و جنگی چهارساله درگرفت که ۲۷ میلیون شهروند شوروی در آن جان باختند. روسیه در جنگ جهانی دوم پیروز شد و کنترل سیاسی بیشتر قلمرو اروپای شرقی و مرکزی را برای خود تضمین کرد. استالین تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۳ در مسند قدرت باقی ماند. در این دوران حزب کمونیست با استفاده از دستگاه امنیتی عظیم خود بر تمام جنبههای زندگی اجتماعی جامعه تسلط یافت و شوروی با پرداخت بهایی گزاف از حیات انسانها به یک ابرقدرت صنعتی و نظامی بدل شد.
خروشچف جانشین استالین تلاش کرد تا جنبههای بیرحمانه حکومت استالین را افشا کرده، و در عین حال، بخشهای کلیدی حکومت کمونیستی را حفظ کند. وی سانسور را در جامعه کاهش داده و سیاست خارجی همزیستی مسالمتآمیز با غرب را در پیش گرفت، اما با سرکوب قیام سال ۱۹۵۶ مجارستان، سلطه شوروی بر دولتهای دستنشانده این کشور ادامه یافت. با این حال، دستگاه حزبی اعتماد خود را به وی از دست داده و اعتبار خروشچف در پی نحوه رویارویی او با بحران موشکی ۱۹۶۲ کوبا کاهش یافت. خروشچف در سال ۱۹۶۴ در یک کودتای حزبی برکنار شد. در دوران برژنف جانشین خروشچف، شرایط زندگی برای تودههای مردم پیشبینی پذیرتر و مناسبتر شد اما سرکوب سیاسی ادامه یافت. با این حال، با توجه به کاهش رشد اقتصادی و سر برآوردن مشکلات اجتماعی دوران برژنف به «عصر رکود» نامبردار شد. از سال ۱۹۷۹، شوروی در جنگی دراز و خونبار در افغانستان درگیر شد. یک نسل کامل قربانی جنگ شوروی در افغانستان شدند.
تقسیمات کشوری
جغرافیا
کشور روسیه در آسیای شمالی و اروپای شرقی واقع است و با اقیانوس آرام شمالی و اقیانوس منجمد شمالی؛ و نیز با دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک مرز آبی دارد. روسیه با ۱۴ کشور آسیایی و اروپایی مرز زمینی، و با کشورهای پیرامون دریای برینگ، دریای ژاپن، دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک ارتباط دریایی دارد. روسیه یکی از کشورها با بیشترین ذخایر آب شیرین است. آبهای سطحی ۱۲/۴ درصد از روسیه را تشکیل میدهند که ۸۴ درصد آن در شرق اورال متمرکز است. دریاچه بایکال با ۳۱۷۰۰ کیلومتر مربع بزرگترین منبع آب شیرین و عمیقترین دریاچه جهان بهشمار میرود.
همسایگان زمینی روسیه عبارتند از:
در جنوب شرقی (آسیا): کره شمالی (۱۸ کیلومتر)، چین (۴۱۷۹ کیلومتر)، مغولستان (۳۴۵۲ کیلومتر) و قزاقستان (۷۶۴۴ کیلومتر)
در جنوب غربی (قفقاز): جمهوری آذربایجان (۳۳۸ کیلومتر) و گرجستان (۸۹۴ کیلومتر)
در غرب (اروپا): اوکراین (۱۹۴۴ کیلومتر)، بلاروس (۱۳۱۲ کیلومتر)، لتونی (۳۳۲ کیلومتر)، استونی (۳۲۴ کیلومتر)، فنلاند (۱۳۰۹ کیلومتر)، و نروژ (۱۹۱ کیلومتر) و در بخش جدامانده کالینینگراد با کشورهای لیتوانی (۲۶۱ کیلومتر) و لهستان (۲۱۰ کیلومتر).
کشیدگی مساحت روسیه از کالینینگراد؛ غربیترین نقطه در نزدیکی دریای بالتیک تا ولادیوستوک؛ شرقیترین منطقه در ساحل اقیانوس آرام (حدود ۹ هزار کیلومتر) است. فدراسیون روسیه بیشترین مرز با قزاقستان و کمترین را با کره شمالی داراست.
ساعت
روسیه ۹ منطقه زمانی دارد. از کالینینگراد (بخش اروپایی روسیه) که ۱ ساعت از وقت مسکو عقبتر است تا ماگادان (شرق روسیه) که ۸ ساعت از وقت مسکو جلوتر است.
شهرها
فرهنگ
روسیه از نظر تنوع فرهنگی یکی از رنگارنگترین کشورهاست. بیش از ۱۶۰ گروه مختلف از فرهنگها و قومیتهای گوناگون در این کشور زندگی میکنند.
از سالیان پیش، اسلاوها، باشقیرها، تاتارها، اهالی چچن، چوواشها، اینگوشها و دیگر اقوام روسیه با اشتراکات زیاد توانستهاند تولیدات فرهنگی متفاوتی را به مردم جهان ارائه کنند. موسیقی، ادبیات، نقاشی، هنر مینیاتور و باله حاصل تلاش این فرهنگهای گوناگون است که با ارائه گونههای مختلف توانستهاند به رشد بخشهایی از فرهنگ روسیه یاری رسانند. به گفته روس شناسان، یکی از دلایل چیره شدن ادبیات روس بر غرب در قرنهای ۱۸، ۱۹ و ۲۰ همین گوناگونی فکری و فرهنگی بودهاست. فرهنگ روسیه بر پایههای فرهنگ شرقی بنا شده؛ فرهنگی با زیرساختهای شرقی که همچنان به حیات خود ادامه میدهد. محور اغلب فعالیتهای فرهنگی در روسیه بر پایه احیاء و تقویت فرهنگ سنتی، پاسداشت مراسم آیینی و حفظ ارزشها و میراث گذشتهاست.
ادبیات روسی نه تنها ارزشهای زیباشناختی، ایدهها، اخلاق و معنویات را منعکس میکند بلکه در واقع انعکاس دهنده فلسفه روسیه است. تا قرن هجدهم میلادی عملاً ادبیات سکولار در روسیه وجود نداشت و متون ادبی بر پایه تاریخ، طبیعت و زندگی مردمان روس بنا شده بود. پس از آن از قرن هجدهم ادبیات سکولار میان شاعران و نویسندگان روسی نفوذ کرد. از جمله شاعران این دوره واسیلی تردیاکوفسکی Василий Тредиаковски، گاوریِل رومانوویچ درژاوین Гаврии́л Рома́нович Держа́вин، میخاییل واسیلیویچ لومونوسف Михаи́л Васи́льевич Ломоно́сов و نویسندگانی چون نیکلای میخاییلویچ کارامزین Никола́й Миха́йлович Карамзи́н والکساندر نیکلایویچ رادیشف Алекса́ндр Никола́евич Ради́щев را میتوان نام برد.
پس از آن از جمله شاعران معروف روسیه میتوان به الکساندر سرگیویچ پوشکین Александр Сергеевич Пушкин میخاییل یوریویچ لرمانتوف Михаил Юрьевич Лермонтов آنا آندریِونا آخماتووا А́нна Андре́евна Ахма́това و ولادیمیر ولادیمیرویچ مایاکفسکی اشاره کرد. از نویسندگان بنام کلاسیک روس نیز فئودور میخاییلویچ داستایوفسکی Фёдор Михайлович Достоевский، لف نیکلایویچ تولستوی Лев Николаевич Толстой، آنتون پاولویچ چخوف Антон Павлович Чехов و ایوان الکساندرویچ بونین Иван Алексеевич Бунин شهرت جهانی دارند. اکنون نیز روسها بسیار به فرهنگ و ادب کلاسیک خود میبالند و با وجود نویسندگان و شاعران جوان و اهل ذوق امروزی، همچنان در کتابخانه هر خانواده روس، ادبیات کلاسیک جایگاه ویژه ای داراست.
هنر نقاشی در روسیه از دیرباز مورد توجه بودهاست و هنرمندانی بنام در این عرصه میزیستهاند. گرچه اولین پرترههای واقع گرایانه در اوسط و اواخر قرن هفدهم میلادی و به صورت جدی تر در قرن هجدهم نمود پیدا کردند. در این دوران نقاشانی چون دیمیتری گریگورویچ لِویتسکی (Дми́трий Григо́рьевич Леви́цкий (۱۷۳۵—۱۸۲۲ و ولادیمیر لوکیچ بٌرٌویکووسکی (Влади́мир Луки́ч Боровико́вский (۱۷۵۷ —۱۸۲۵) مشهورند. از همان زمان هنر نقاشی روسی روند جهانی در پیش گرفت و هنرمندان برجسته قرن نوزدهم روسیه ظهور کردند.
مجسمهسازی نیز در روسیه از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این هنر به ویژه پس از روی کارآمدن پتر اول گسترش یافت و جلوه ای از سبک پیکرنگاری خلاقانه روسی را به نمایش میگذارد. در پارکها، موزهها، ایستگاههای مترو، نمای داخلی و بیرونی کاخهای دوران امپراتوری و میدانها و خیابانهای شهرهای روسیه مجسمههای زیبایی مشاهده میشوند که نمایانگر تاریخ این کشور چه دوران قبل از انقلاب اکتبر و چه پس از آن است. همچون مجسمه یک مرد و زن که در دستانشان داس و چکش دیده میشود به نام (زن و مرد کارگر)، کاری ست از پیکرنگار آن دوران وِرا ایگناتِونا موخینا (Ве́ра Игна́тьевна Му́хина (۱۸۸۹—۱۹۵۳ که در نزدیکی ایستگاه مترو پارک ودنخا ВДНХ نصب شده و به یک ایده و نماد دوران شوروی در مسکو بدل شدهاست.
در روسیه موزهها و گالریهای بسیاری وجود دارند. روسها به هنر روسی افتخار میکنند و همواره بازدید از این موزهها و گالریها در برنامه آنها جای دارد. از میان این اماکن، موزه تریتیکوف Государственная Третьяковская галерея، موزه هنرهای زیبا به نام الکساندر پوشکین Государственный музей изобразительных искусств им. А. С. Пушкина در مسکو و موزه ارمیتاژ سنت پترزبورگ Эрмитаж از معروفترین و دیدنیترین آنها محسوب میشوند.
تئاتر روسی نیز همچون تاریخ این کشور به بخشهای مختلف از تئاتر دوران قدیم روسیه، تئاتر دوران پادشاهی، دوران کاترین، امپراتوری، تئاتر دوران شوروی تا تئاتر معاصر تقسیم و ژانرهای متفاوتی از قبیل رمانتیک، موزیکال، باله، طنز، پانتومیم و تجربی را دربرمی گیرد. از قرنهای گذشته این هنر نزد روسها رشد کرده و اکنون به یکی از قابل توجهترین و مهمترین ارکان هنر در روسیه تبدیل شدهاست. سالن تئاتر روسیه، بالشوی تئاتر Большой театр و مالی تئاتر Малый театр از معروفترین و فعالترین در مسکو و تئاتر مارینسکی Мариинский театр در سنت پتربورگ محل اجرای نمایشها در ژانرهای مختلف اند.
آیینها و جشنهای روسها تنوع بسیاری دارد. ریشه و سرچشمه مراسم و آیینهای تقویمی در روسیه از زمان باستان باقی ماندهاند. جشنهای تقویمی که به تغییر فصول یا ریشه مذهبی بر میگردد مانند ماسلنیتسا، سال نو میلاد مسیح، عید پاسخا، روز ایوان کوپالا همواره در روسیه با آداب خاصی برگزار میشوند. برخی جشنها نیز یادبود روزهای مهم در تاریخ کشور و ملت است مانند روز جهانی زن، روز مدافعان میهن، روز پیروزی. در روسیه حتی روزهای مربوط به شهرها نیز وجود دارند که جشنهای ویژه ای برای آن برگزار میشود؛ مانند روز مسکو که اوایل ماه سپتامبر برپا میشود. جشنهای مربوط به مشاغل نیز از جایگاه ویژه ای برخوردارند. از جمله این جشن ها؛ روز کارگران معدن، روز معلم، روز پزشک، روز دیپلمات، روز کارمندان فرهنگی، روز پرستار و روز وکیل را میتوان نام برد.
ماسلنیتسا جشن استقبال از بهار و شکوفایی ست که هرسال بسته به تاریخ عید پاسخا یا همان عید پاک زمان برگزاری آن تغییر میکند. معمولاً فاصله برگزاری این جشن تا پاسخا حدود هفت هفته است. جشنهای مربوط به ماسلنیتسا یک هفته ادامه دارد و هر روز به یک نام خوانده میشود. ماسلنیتسا از دوشنبه آغاز و یکشنبه ۷ روز بعد خاتمه مییابد. این جشن آمدن بهار را خبر میدهد و از خوراکیهای معروف آن بلینی ست که گرد و روغنی پخته میشود و نماد خورشید است. روز آخر جشن که روز بدرقه ماسلنیتساست با روشن کردن آتش یا آتش زدن مترسک سرما و زمستان همراه است.
عید پاسخا با آداب خاصی برگزار میشود. انجام مراسم عشای ربانی و گردهمایی در کلیساها، رنگ آمیزی و تزیین تخم مرغ، پختن شیرینی و کیکهای مخصوص، دید و بازدیدهای خانوادهها و دوستان است از آن جمله اند. پاسخا در سال ۲۰۱۹ بنابر تقویم روسی خورشیدی از ۲۱ آوریل تا ۲۸ آوریل است.
۸ مارس روز جهانی زن در روسیه نیز گرامی داشته میشود. در این روز زنان و مادران مورد تقدیر قرار میگیرند، هدیه میگیرند و همه اعضای خانواده از آنان به پاس زحماتشان تشکر میکنند.
جشن ایوان کوپالا همان جشن فرارسیدن تابستان است که معمولاً دوهفته پس از شروع فصل تابستان برگزار میشود. خدای حاصلخیزی و فراوانی در تابستان نزد مردمان روس باستان کوپالا نام داشت و برای گرامیداشت این خدا، شبها ترانه سر میدادند و از روی آتش میپریدند. اما پس از ظهور مسیحیت در روسیه این جشن با آداب مسیحیان درآمیخت و خدای کوپالا را پس از غسل تعمید، ایوان نامیدند.
از دیگر جشنهای بسیار مهم روسیه گرامیداشت روز پیروزی День Победы؛ ۹ می است. این جشن به یاد قهرمانیها و جانفشانیهای مردمان روس در جنگ جهانی دوم برگزار میشود. ۹ می ۱۹۴۵ ارتش شوروی بر ارتش آلمان نازی غلبه یافت و چهار سال نبرد خونین پایان گرفت. این پراهمیتترین اتفاق در تاریخ روسیه معاصر است و جشنهای بسیاری در سراسر کشور به مناسبت آن برگزار میشود. رژه ارتش در میدان سرخ با حضور ولادیمیر پوتین و شخصیتهای مهم نظامی و دولتی نیز از جمله مراسم خاص این روز است.
مشاهیر فرهنگی
ویچسلاو ایوانوف Вячесла́в Ива́нович Ива́нов؛ (۱۶ ژوئیه ۱۹۴۹–۲۸ فوریه ۱۸۶۶) را فرزانه شعر نمادگرایی روسیه خواندهاند. شاعر، محقق و منتقد ادبی بود و در مسکو زاده شد. در دانشگاه برلین در رشته تاریخ و ادبیات و زبان دوران باستان تحصیل کرد و رساله دکتری خود را در ۱۹۲۳ میلادی به پایان رساند. به زبانهای آلمانی و ایتالیایی مسلط بود. در آغاز پیشه تاریخدانی و واژهشناسی را دنبال میکرد تا آنکه نخستین مجموعه شعر خود به نام «ستارگان راهنما» را در ۱۹۰۲ منتشر کرد و در جایگاه شاعران نمادگرا قرار گرفت. و در ۱۹۰۴ مقاله ای در نشریه «راه نو» منتشر نمود به نام «کیش یونانی رنج و ایزد جاوید» که سر و صدای زیادی به پا کرد. در همان سال شعری به نام «شفافیت» سرود و در سال ۱۹۰۷ شعر «اروس»، ۱۹۱۱ «شور قلبی» و ۱۹۱۲ «راز لطیف» را منتشر کرد. انقلاب روسیه او را مجبور به مهاجرت کرد. در ایتالیا ادبیات اسلاو تدریس میکرد و مقالات متعددی به زبانهای آلمانی و ایتالیایی نوشت. او در سالهای پایانی عمر تحولی را در خلاقیت خود تجربه کرد و وضوح و سادگی و پیوستگی احساس را در «دفتر خاطرات رم» به مخاطب عرضه نمود. و
میخاییل باختین Михаи́л Миха́йлович Бахти́н؛ (۷ مارس ۱۹۷۵–۱۷ نوامبر ۱۸۹۵)از رهبران مکتب شکل گرایی روسی ست. وی پژوهشگر ادبی و نظریهپرداز بود که او را بنیانگذار پست فرمالیسم میدانند. باختین در اودسا دبیرستان را تمام کرد و در ۱۹۱۳ میلادی وارد دانشکده زبانشناسی تاریخی شد و خود سال بعد از آن به دانشگاه پتربورگ رفت. او از محضر استادانی چون زلینسکی؛ پژوهشگر ادبیات کلاسیک، وودنسکی، فیلسوف برجسته و تروفسکی؛ استاد زبان وادبیات اسپانیایی بهره برد و در اثر خود «تراژدی هومری» از این شاگردی استفاده کردهاست. باختین در ۱۹۲۹ کتاب «مسائل بوطیقای داستایفسکی» را منتشر کرد و در آن منطق مکالمه را با نام چندصدایی معرفی نمود. وی سالهای جنگ را در مسکو گذراند. وی رساله ای در باب رابله؛ نویسنده سده شانزدهم فرانسه نگاشت که به عنوان رساله دکتری وی سالها بعد در ۱۹۶۵ میلادی منتشر شد. باختین در این اثر میگوید هر بوطیقایی که شایسته این نام باشد باید بر تعریف تازه ای از موضوع استوار گردد، متون ادبی باید همچون فرایندی اجتماعی تلقی شود که عمیقاً در تاریخ جای دارد. و آثار عمده او که به فارسی ترجمه شدهاند: ۱- مقاله روششناسی علوم انسانی ۲- تخیل مکالمه ای.
اولگا برگولتس О́льга Фёдоровна Бергго́льц؛ (۱۳ نوامبر ۱۹۷۵–۱۶ می ۱۹۱۰) شاعر، نویسنده، روزنامهنگار و عضو اتحادیه نویسندگان شوروی، متولد لنینگراد است. نخستین مجموعه شعرش در ۱۹۳۴ میلادی منتشر شد و در پی آن کتاب «ترانهها» ۱۹۳۵ و «برگ ریزان» ۱۹۳۸ از این بانوی روس انتشار یافت. خاطرات وی از محاصره لنینگراد به نامهای «لنینگراد» ۱۹۴۲ و «جاده تر» ۱۹۴۵ حکایت محاصره ۹۰۰ روزه این شهر در جریان جنگ جهانی دوم و دیدگاه او نسبت به رویدادها را بیان میکند. او در این یادداشتها با لحنی ساده، از ایمان، شجاعت و غرور مدافعان شهر و کشورش میگوید. این نوشتهها به نوعی بازتاب تجارب نسل اوست. در ۱۹۵۱ به دلیل سرودن اشعار حماسی، جایزه دولتی لنین را دریافت کرد. فیلم مستندی از زندگی او در سال ۲۰۱۰ میلادی ساخته شد.
ایوان بونین Ива́н Алексе́евич Бу́нин؛ (۸ نوامبر ۱۹۵۳–۲۲ اکتبر ۱۸۷۰) شاعر و نویسنده روس، برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۳۳ میلادی است. او از خانواده ای اشرافی، درونگرا و علاقهمند به سفر بود. ابندا کار خود را از روزنامهنگاری آغاز کرد و بعدها پا به عرصه ادبیات و نویسندگی گذارد. شعر و نثر او مضامینی از غنای طبیعت، زیبایی اندوه زا و شب را تداعی میکند. نثر وی ثابت میکند که یکی از استادان بزرگ زبان و ادبیات روسی ست. داستانهایش تغزلی و سرشار از توصیفهای طولانی از طبیعت است. با انقلاب بلشویکی در روسیه تصمیم به مهاجرت گرفت و در پاریس ساکن شد. بونین را از آخرین نمایندگان ادبیات سده نوزدهم روسیه میدانند، اگرچه وی تا نیمه دوم سده بیستم زندگی میکرد اما تنها دربارهٔ روسیه ای مینوشت که تولستوی و چخوف ترسیم میکردند. وی هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات گفت که به هیچ سبک خاصی تعلق ندارد؛ نه سمبولیست است نه ناتورالیست، بیشتر عمرش را در روستاها گذرانده و در نهایت این شعر سعدی را میخواند که: در اقصای عالم بگشتم بسی.. بهسر بردهام ایام با هرکسی.. تمتع به هر گوشه ای یافتم.. ز هر خرمنی خوشه ای یافتم…
از آثار منتشر شده بونین به فارسی میتوان به «گذرگاههای سایه سار»، «آقایی از سانفرانسیسکو» و «پولدار» اشاره کرد.
باریس پاسترناک Бори́с Леони́дович Пастерна́к؛ (۳۰ می ۱۹۶۰–۱۰ فوریه ۱۸۹۰) شاعر، نویسنده و مترجم روسی از خانواده ای فرهیخته و هنرمند متولد مسکو است. کیش خانواده یهودی بود اما پاسترناک به مسیحیت گروید. وی اولین شعر خود را در سن ۲۳ سالگی سرود. پس از آن اشعار بیشتری سرود و شعرهایش در چارچوب سمبولیسم قرار داشت اما با تنوع بیشتر. در دانشگاه فلسفه خواند و به فلسفه کانت علاقهمند شد. فعالیت وی با بروز جنگ جهانی اول درهم ریخت اما پس از انقلاب ۱۹۱۷، در کمیساریای خلق استخدام شد و در آنجا با آثر مارسل پروست آشنا گشت. در سال ۱۹۳۵ میلادی اشعارش تجدید چاپ و به ۵ زبان خارجی ترجمه شدند. در ۱۹۵۶ نوشتن رمان «دکتر ژیواگو» را تمام کرد و در ۱۹۵۸ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. آثار ترجمه شده وی به فارسی عبارتند از: دکتر ژیواگو، زندگی خواهر من است و چهار نامه.
ورا پانووا Ве́ра Фёдоровна Пано́ва؛ (۳ مارس ۱۹۷۳–۲۰ مارس ۱۹۰۵) نویسنده روس متولد شهر روستوف است. او نویسندگی را در جریان جنگ جهانی دوم آغاز کرد و رمان «همسفران» در ۱۹۴۶ از وی نویسنده ای معتبر ساخت. پانووا با این داستان جایزه استالین را دریافت نمود. این داستان تنها از جنگ و قهرمانی سربازان نمیگوید بلکه به زندگی خصوصی و مشکلات خانواده سربازان میپردازد اما همه چیز را به شکلی توصیف میکند که پرشور و غرورآفرین باشد. این بانوی نویسنده، رمان «کارخانه» را در ۱۹۴۷ و «گذشت سالها» را در ۱۹۵۳ نگاشت. او داستاننویس کودکان نیز بود و «سریوژا»، «والیا و والودیا» از دید کودکانه روایت میشوند. از آثار او که به فارسی ترجمه شدهاند: «سریوژا» و «هم قطارها» را میتوان نام برد. و
یِوگِنی زامیاتین Евге́ний Ива́нович Замя́тин؛ (۱ فوریه ۱۸۸۴–۱۰ مارس ۱۹۳۷) نویسنده، منتقد، نمایشنامه نویس و یکی از موثرترین افراد در تکوین ادبیات روسی به ویژه در دهه ۱۹۲۰ ادبیات این کشور به حساب میآید. پدرش کشیش ارتدوکس و معلم مدرسه ابتدایی و مادرش نوازنده چیرهدست پیانو بودند. در ۱۹۰۲ زامیاتین دانشجوی مهندسی دریا در مؤسسه پلی تکنیک سنت پترزبورگ بود. در سال ۱۹۰۵ به حزب بلشویک پیوست. از حدود ۱۹۰۸ به عنوان نویسنده مطرح شد. از ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۱ آثاری منتشر کرد که چندان مورد استقبال نبودند. از ۱۹۱۱ نوشتن را به صورت جدی آغاز نمود. رمانی با عنوان «یک حکایت شهرستانی» در نشریه ادبی «زاویتی» منتشر کرد و با آن در سراسر روسیه مشهور شد. رمان «دخمه فراموش شده»، «آوریل»، «زهدان»، «جانسختها» و «آفریقا» از دیگر آثار او طی سالهای ۱۹۱۴–۱۹۱۶ هستند. مضمون اصلی در رمانهای قبل انقلاب زامیاتین اغلب حکایت کارکنان دولت، روحانیان، بازرگانان و طبقه متوسط جامعه بود. پس از انقلاب ۱۹۱۷، وی از نیروی انقلاب استقبال میکرد و نُمود آن در آثارش نیز هویداست اما به برخی عملکرد افراطی بلشویکها انتقاد داشت و در سلسله مقالاتی که منتشر مینمود به سیاستهای آنان میتاخت. رمان «صیاد انسانها»، «شمال» و «غار» از دیگر آثار اوست. او در اوج فعالیت نویسندگی با ماکسیم گورکی دررفتوآمد بود و گورگی او را خبره زبان روسی میدانست و استعدادش را میستود. زامیاتین با حمایت گورکی به نمایشنامه نویسی نیز روی آورد و نخستین نمایشنامه خود را به نام «شعلههای سن دومینیک» در ۱۹۲۲ با مضمون ارتداد، اومانیسم و خطاپذیری در محیط اسپانیای قرن ۱۶ نوشت. امروزه در غرب بیشتر وی را با رمان «ما» که در سال ۱۹۲۷ نوشته شد میشناسند. این رمان با تصویرپردازی عالی و سبکی موجز جایگاه نویسنده را در سطح جهانی ارتقا داد. و وی در ۱۹۳۱ شوروی را ترک کرد و در پاریس تا آخر عمر ماندگار شد. چند داستان کوتاه حاصل مهاجرت اوست. از این نویسنده رمان معروف «ما» به ترجمه بهروز مشیری در تهران چاپ شد و سپس در سال ۱۳۷۹ شمسی بار دیگر ترجمه و به چاپ رسید.
الکساندر سولژنیتسین Алекса́ндр Иса́евич Солжени́цын؛ (۸ اوت ۲۰۰۸–۱۱ دسامبر ۱۹۱۸) نویسنده روس و یکی از درخشانترین استعدادها در نثر روسی پس از جنگ جهانی دوم است. وی در خانواده ای فرهنگی متولد شد و چون ۱۹۱۸ به دنیا آمد به او لقب فرزند اکتبر داده بودند چرا که در رژیم شوروی این لقب به فرزندانی داده میشد که پس از انقلاب اکتبر به دنیا آمده بودند و انتظار میرفت در بنای کمونیسم و در آینده آن نقش مهمی ایفا کنند. سولژنیتسین ریاضیات خوانده بود اما دورههایی در زمینه ادبیات و فلسفه نیز گذراند. در کتابهایش به سبب دانشی که در حوزه ریاضیات و فیزیک و پزشکی ارائه میکند، خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد. در زمان جنگ جهانی دوم به عنوان افسر به جنگ رفت و از آنجا نامه ای فرستاد که به صراحت اشتباهات استالین را برمیشمرد. به همین سبب در فوریه ۱۹۴۵ دستگیر و به مسکو اعزام شد. جرم او فعالیت ضد خلق و بهتان کینه ورزانه بود که نتیجه آن ۸ سال زندان و اردوگاه تأدیبی بود. وی همواره در آثار خود حکومت کمونیستی را محکوم و مورد پرسش قرار میداد و یکی از نیرومندترین معارضان رژیم شوروی و شخصیتی مؤثر در تاریخ روشنفکری قرن بیستم به حساب میآید. مدتی از زندگی خود را در تبعید گذراند و همواره توسط کا گ ب تحت نظر بود.
وی در سال ۲۰۰۸ در خانه ییلاقی خود واقع در حومه مسکو درگذشت و در صومعه دانسکی به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع او پوتین، مدودوف، بسیاری هنرمندان و نویسندگان و مردم عادی شرکت داشتند.
از آثار وی که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان موارد ذیل را نام برد:
خانه ماتریونا (۱۳۵۰ ش)
به زمامداران شوروی (۱۳۵۵)
جهانی از هم گسیخته (۱۳۶۰)
بخش سرطان (۱۳۶۲)
لنین در زوریخ (۱۳۶۴)
مجمع الجزایر گولاگ (۱۳۶۶)
شمعی در باد (۱۳۶۸)
پله اول دوزخ (۱۳۷۱)
پوشش
لباس مردم روسیه در مناطق مختلف این کشور از تفاوتهای برجسته ای برخوردار است، اما به سبب بروز حوادث مشترک در گذر سالیان دراز، پوششهای یکسانی پدید آمدهاست، که در این مورد، میتوان چندین مورد را نام برد.
اوشانکا: در سده ۱۴ تا ۱۷ به عنوان کلاه رسمی کشور معرفی شد. کارایی این کلاه در برابر سرما سبب شد تا مردم روس در جای جایِ کشور، رفته رفته به استفاده از اوشانکا تشویق شوند. از سویی، استفاده رقصندگان روسی از آن در مناطق سردسیر، موجب شد تا جوانان ارتباط عمیقی با اوشانکا برقرار کنند. این کلاه امروزه به عنوان شناسنامه این کشور مورد توجه جهانیان واقع شدهاست.
سارافان: یکی دیگر از نشانههای فرهنگ روس در سراسر جهان، پوششی به نام سارافان است. این روپوش در ابتدا توسط زنان روستایی استفاده شد و رفته رفته راهش به شهرهای بزرگ راه یافت. کارشناسان و تاریخدانان معتقدند ریشه شکلگیری آن در سال ۱۳۹۷ توسط زنان روستایی بودهاست، و ایجاد مزارع اشتراکی سبب شد تا سارافان در سده ۲۰ به عنوان یک پوشش مناسب به محبوبیت بالایی رسد.
کوکوشنیک: این نوع کلاه برای نخستین بار در سده ۱۶ میلادی توسط اسلاوهای روس استفاده میشد. تفاوت کوکوشنیک با نمونههای دیگر در این است که این کلاه، همه موهای سر را میپوشاند. این مورد هم نمونه دیگریست که نشانگر شکوفایی فرهنگ روس با کمک اقوام دیگر است.
موسیقی
موسیقی بخش جدایی ناپذیر زندگی روسها را تشکیل میدهد و از دیرباز موسیقی و باله جای خود را میان روسها حفظ کردهاست. پیُتر ایلیچ چایکوفسکی Пётр Ильич Чайковский موسیقی دان روس برای همگان آشناست. موسیقی فولکلور محلی روسیه همانند غذا رنگارنگی بسیاری دارد، اما پرداختن قومیتهای مختلف به موسیقی محلی، سبب شده تا موسیقی در سراسر روسیه ریشه بدواند. آواز، آهنگ، و ترانههای محلی با اثرگذاری بر سرودهای حماسی توانستند گروهی از مردم را در سده ۱۹ و ۲۰ به انقلابهای گوناگون نزدیک کند. در واقع، اثرگذاری موسیقیهای حماسی که از موسیقی محلی ریشه گرفتهاست در برهههای تاریخی توانست اهداف خاصی را در بین مردم پیش ببرد.
از تأثیرات دیگر نواهای محلی میتوان به شکلگیری گروههای موسیقی بنامی در این کشور اشاره کرد. به دیگر بیان، شمار زیاد اقوام در روسیه توانسته بر بار موسیقی این کشور بیفزاید.
سوغات روسیه
عروسک ماتروشکا
یکی سوغاتهای پرطرفدار روسیه عروسک ماتروشکا است. این عروسک از سال ۱۸۹۰ شروع به تولید در کارگاههای صنایع دستی شد. عروسک ماتروشکا تعدادی عروسک چوبی هستند که از وسط به دو قسمت تقسیم میشوند و درون هر عروسک، عروسک بعدی قرار گرفتهاست. برروی این عروسکها تصویر صورت یک زن طراحی شدهاست. این عروسکها معمولاً به صورت دستساز تولید میشوند از ارزش معنوی بسیار بالایی در بین روسها برخوردارند.
ظروف خولخوم
ظروف خولخوم (Khokhloma) یکی از پرطرفدارترین سوغاتیهای روسیه است. این ظروف از جنس چوب تولید شده و به رنگ طلایی رنگ آمیزی میشوند. سپس برروی این ظروف طرحهای سنتی نقاشی میشود. این ظرف معمولاً به عنوان دکور استفاده میشوند.
باورها
در کشور روسیه ادیان متنوعی وجود دارند، قانون اساسی سال ۱۹۹۷ به ادیان مسیحیت، اسلام، یهودیت و بودایی اهمیت ویژه ای دادهاست. حدود ۵۱ درصد مردم روسیه را مسیحیان تشکیل میدهند که از این میان ۴۵ درصد مردم روسیه پیروان کلیسای ارتدوکس شرقی و ۶ درصد دیگر پیروان مذاهب کاتولیک و اندکی نیز پروتستانها هستند.
اسلام نیز در روسیه از گستردگی ویژه ای برخوردار است و پیروان آن حدود ۴۰ گروه قومی در روسیه را شامل میشوند. مناطقی از روسیه با بیشترین جمعیت مسلمان عبارتند از: قفقاز شمالی، ناحیه ولگا، اورال و غرب سیبری. بیشتر مسلمانان در جمهوریهای آدیغیه، باشقیرستان، داغستان، اینگوشتیا، کاباردینو بالکاریا، کاراچای چرکسیا، اوستیای شمالی، تاتارستان و چچن زندگی میکنند. مسلمانان بسیاری نیز در منطقه فدرال مرکزی و در شهرهای بزرگی چون مسکو و سنت پتربورگ نیز ساکنند. مسجد جامع مسکو که در سال ۲۰۱۵ میلادی با حضور ولادیمیر پوتین افتتاح شد پذیرای بیش از ۱۰ هزار نفر است؛ و بزرگترین مسجد اروپا بهشمار میرود. حدود بیش از ۲۰ میلیون نفر از جمعیت روسیه را مسلمانان تشکیل میدهند؛ گرچه آمار دقیقی در سرشماریها از آنان اعلام نمیشود. اغلب مسلمانان روس، سنی مذهب اند. جمهوری خودمختار داغستان در جنوب روسیه در همسایگی با کشور جمهوری آذربایجان مهمترین منطقه شیعه نشین روسیه و جمهوری خودمختار چچن و جمهوری خودمختار تاتارستان مهمترین مراکز مسلمانان سنی مذهب در کشور روسیه هستند. آذری تبارهای مقیم روسیه نیز از دیگر شیعیان این کشور بهشمار میروند.
دین یهودیت نیز در روسیه پیروان بسیاری دارد. حدود ۴ درصد از روسها یهودی اند که عمدتاً در غرب روسیه سکونت دارند. روسیه چهارمین کشور جهان از نظر تعداد ساکنان یهودی است.
آیین بودایی در شرق روسیه پیروان زیادی دارد حدود ۶ درصد از مردم روسیه پیرو این آیین هستند.
سلطه کمونیسم در روسیه هفت دهه ادامه یافت و تأثیرات فراوانی از نظر فرهنگی و مذهبی بر این کشور گذاشتهاست گرچه کمونیستها هرگز نتوانستند ادیان را در روسیه ریشه کن کنند و پس از فروپاشی شوروی و انحلال حاکمیت کمونیسم، دین در روسیه دوباره نقشی ویژه یافت و خصوصاً کلیسای ارتدوکس شرقی بخش گستردهای از پیروانش را بازیافت اما کمونیسم باعث شد روسیه به یکی از بزرگترین کشورهای جهان با جمعیت بیدین تبدیل گردد در حال حاضر ۲۵ درصد از مردم این کشور خود را پیرو هیچ دینی نمیدانند.
جاذبههای گردشگری
روسیه دارای جاذبههای تاریخی و طبیعت گردی فراوانی است
شماری از جاذبههای تاریخی:
روسیه از جمله کشورهایی است که از گردشگران و جهانگردان به آن اقبال فراوان دارند. از جمله جاذبههای گردشگری روسیه میتوان به این موارد اشاره کرد:
متروی مسکو، ساختمانهای هفت خواهر، میدان سرخ، موزههای تریتیاکوف و پوشکین، مقبره لنین، مجموعه کاخ و کلیساهای کرملین، پارک پیروزی و موزه جنگ و در دیگر شهرها میتوان به مواردی چون مسجد قل شریف در کازان، کلیسای اسحاق در سنت پترزبورگ، کاخهای کاترین در شهرهای سن پترزبورگ و پوشکین و جاذبههای شهر زیبای سوچی در ساحل دریای سیاه اشاره کرد.
تعدادی از جاذبهها:
مناطق گردشگری به ترتیب اهمیت شامل بخشهای زیر است:
تپه وارابیف (تپه گنجشکها)
غار اوردا
ستونهای لِنا(Lena Pillars)
وولوگدا
صخرهمان پوپو نر
قلعه آشیانه پرستو
غذا و دسرها
در سبد غذایی روسها چند ماده غذایی را زیاد میتوان یافت: از جمله محصولات لبنی، تخم مرغ، سیب زمینی، چغندر، هویج، کلم، پیاز، خیار، گوجه فرنگی، شوید، تره، ماهی و خاویار قرمز. کشوری به وسعت روسیه با جمهوریها و مناطق مختلفی که بعضاً صدها کیلومتر با یکدیگر فاصله دارند، قطعاً خوراک و دسرهای متفاوتی هم دارند. اما آشپزخانه ملی روسیه برای روسها اهمیت ویژه ای دارد. آنچه تقریباً در همه مناطق روسیه به عنوان صبحانه مصرف میشود، کاشاست. کاشا каша که به نوعی یکی از غذاهای ملی روسیه به حساب میآید، مخلوطی ست از گندم سیاه، جو پرک، آرد چاودار و نشاسته ذرت که با یکدیگر پخته میشود و مقداری شیر و کره به آن اضافه میکنند. بلینی Блины نیز در وعده صبحانه معمولاً وجود دارد که یا به صورت خانگی تهیه میشود یا از فروشگاهها آماده میخرند. قهوه جایگاه ویژه ای بین روسها دارد. کمتر کسی را در روسیه میتوان یافت که روزانه و اغلب صبحها یک فنجان قهوه ننوشد. وعده ناهار به سه بخش تقسیم میشود. بخش اول را معمولاً سوپ تشکیل میدهد که اغلب به صورت میکس شده یا مخلوط سبزیجات است. بُرش борщ هم که جایگاه خاصی میان روسها دارد. این سوپ از چغندر با سبزیجاتی چون پیاز و هویج تهیه شده و گاهی تکه ای گوشت ماهیچه هم در آن وجود دارد. هنگام سرو بُرش، کمی سمِتانا сметана که نوعی کرم ترش است روی آن میگذارند. سوپ مخلوط گوشت و سبزیجات که سولیانکا солянка نام دارد از انواع سبزیجات تازه تهیه میشود. شی Щи نوعی سوپ متداول است که معمولاً از کلم درست شده و به صورت ترش یا شیرین مصرف میشود. بخش دوم اغلب پوره بادمجان، پلمنی Пельмени سالاد کلم، گاه تکههای کالباس با گوشت سرخ شده، شاه ماهی یا خاویار است. بخش سوم نیز انواع پیراشکی، گوشت ماهی یا مرغ است که معمولاً تنها و گاهی با گرچکا гречка، برنج و سیب زمینی صرف میشود. نان هم تقریباً همیشه در کنار غذا هست. کاتلت، سالاد آلیویه Оливье و ماکارونی هم از جمله غذاهایی ست که در وعدههای ناهار مصرف میشوند. نوشیدنیهایی که همراه با ناهار صرف میشود معمولاً کمپوت یا همان آب میوههای شیرین است. انواع دسرها و شیرینیها هم در آشپزخانه روسی تهیه میشود اما روسها اغلب بعد از غذا چای مینوشند. وعده شام در بسیاری خانوادههای روس ساده است. کمی سالاد با مخلوط حبوبات یا با تکههای کالباس و گاهی پوره سیب زمینی برای وعده شام از نظر آنها کافی ست. گرچه برخی نیز شام مفصل با نوشیدنیهای متنوع به ویژه در مهمانیها را ترجیح میدهند. و
روسها نیز همانند ایرانیها کلمه نوش جان؛ پریاتناوا آپِتیتا приятного аппетита را به اطرافیان خود هنگام صرف غذا میگویند که نشانه ادب و احترام است.
شیرینیهای روسیه
سازهای سنتی
تقویم
در روسیه باستان، سال شامل ۱۲ ماه بود که آنها را بر اساس پدیدههای طبیعت نامگذاری کرده بودند. در قرن دهم میلادی با پذیرش مسیحیت در روسیه باستان، از سال شمار مورد استفاده رومیان یعنی تقویم یولیانسکی و همچنین تقسیمبندی ماهها و روزهای هفته استفاده شد. آنها نام ماهها را از رومیان گرفتند ولی اسامی روزهای هفته را خود برگزیدند. هفته به روسی نیدلیا Неделя است. روز دوشنبه به عنوان اولین روز هفته پانیدلنیک понедельник به معنی روز پس از بیکاری ست. سه شنبه فتورنیک Вторник به معنی دومین روز بعد از روز بیکاری، چهارشنبه سرِدا Среда به معنی روز وسط، پنجشنبه چِتوِرگ Четверг به معنی روز چهارم، جمعه پیاتنیتسا Пятница به معنای روز پنجم، شنبه سوبوتا Суббота به معنی روز آرامش و یکشنبه واسکرِسِنیه Воскресенье است.
تقویم کریسمس در روسیه
در روسیه تاکنون ۳ تقویم استفاده شدهاست اما پس از گذشت تاریخی، تقویم مورد استفاده منسوخ شدهاست.
تقویم گریگوریانسکی
یا همان، گاهشمار میلادی معروف که در اکثر کشورهای دنیا استفاده میشود و در روسیه هم گاهشمار اصلی است. این گاهشمار با روی کار آمدن حکومت شوروی پا به روسیه نهاد و تا پیش از آن (دوران حکومت تزار) گاهشمار ژولینی رایج بود.
اروپاییها حدود ۳۵۰ سال پیش از روسیه به این گاهشمار روی آورده بودند.
تقویم یولیانسکی
تقریباً فقط توسط کلیسای ارتودوکس روسیه برای مناسبتهای مذهبی استفاده میشود. این گاهشمار را تزار «پتر کبیر» (قرن ۱۸ میلادی) وارد روسیه کرد. تا پیش از آن در حکومت تزاری، تقویم اسلاوی رایج بود.
در اروپا هم این گاهشمار تا سده ۱۶ میلادی مورد استفاده بوده، اما به دلیل کم دقتی در محاسبات (درست مانند گاهشمار قمری) کنار گذاشته شد، و گاهشمار گریگوری جایگزین شد.
تقویم اسلاوی|گاهشمار اسلاوی
دیگر در روسیه به کار نمیرود. تا پیش از تزار پتر کبیر (قرن ۱۸ میلادی) رایج بود و مبنای آن نه زاده شدن حضرت مسیح که آغاز آفرینش بود. اگر سال ۲۰۱۸ میلادی را به گاهشمار اسلاوی برگردانیم، سال ۷۵۲۶ اسلاوی است.
برای مدتها، سال نو را در اول مارس (اسفند ماه) جشن میگرفتند. جشن ماسلنیتسا یا جشن آغاز بهار که همسانیهایی به نوروز ایرانی دارد، هنوز در روسیه در اسفند ماه جشن گرفته میشود.
اما سپس تر، با تغییراتی، آغاز سال نو به اول سپتامبر (اواخر شهریور) منتقل شد.
کشاورزی و دامپروری
طبق گزارش فائو روسیه دارای ۲۱۵ میلیون هکتار اراضی قابل کشت و ۸۱۵ میلیون هکتار اراضی جنگلی است.
نگارخانه
جستارهای وابسته
تظاهرات ۲۰۲۱ روسیه
اعتراضات ۲۰۱۳–۲۰۱۱ روسیه
جنگ سرد دوم
معکوس روسیه یک نوع از شوخی و جوک
بوریس یلتسین
روسیه تزاری
اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
کشورهای پساشوروی
سرود ملی فدراسیون روسیه
فهرست رهبران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
قانون اساسی روسیه
انتخابات در روسیه
پانویس
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
تاریخ ایران و جهان، سال دوم آموزش متوسطه، رشته علوم انسانی، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، ۱۳۸۲.
لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه و ایام سلطه افغانها بر ایران (بخش روابط ایران و روسیه)، ترجمه مصطفی قلی اعتماد، تهران، ۱۳۴۳.
پیوند به بیرون
روسیه. کتاب حقایق جهانی. آژانس اطلاعات مرکزی.
ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا
بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در اروپا
جمهوریهای فدرال
کشورهای فراقارهای
کشورها و سرزمینهای روسیزبان
کشورها در آسیا
کشورها در اروپا
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای
کشورهای گروه ۲۰
ملتهای E7
ملتهای بریکس
کشورهای شمال شرق آسیا |
4049 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%A8%D9%84%20%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87 | روبل روسیه | روبل یکای پول کشور روسیه است. یکای کوچکتر روبل کوپک نامیده میشود. هر روبل برابر صد کوپک است.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، به جای روبل شوروی روبل فدراسیون روسیه به جریان افتاد. در طی سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ چندین شکل اسکناس به چاپ رسید و به دلیل تورم موجود در آن زمان تعداد صفرهای حک شده بر کالاها حالت نجومی به خود گرفت. پس از ثبات نسبی روبل در سال ۱۹۹۶، دولت تصمیم گرفت برای حل مشکل روبل جدیدی را عرضه کند. ارزش این روبل جدید برابر ۱۰۰۰ روبل قدیم بود یعنی در واقع سه صفر آخر اسکناسها حذف شد.
روبل جدید در سال ۱۹۹۷ چاپ شد و از آغاز سال ۱۹۹۸ اعتبار پیدا کرد. روبل جدید در آغاز کار خوش شانس نبود و دقیقاً با بحران اقتصادی سال ۱۹۹۸ و افت ارزش روبرو شد. در چند سال اخیر دولت ولادیمیر پوتین توانستهاست با افزایش رشد اقتصادی روسیه ارزش روبل را افزایش دهد. نرخ برابری روبل از ۳۱ روبل و ۲۸ کوپک در مقابل یک دلار آمریکا در سال ۲۰۰۲ میلادی به ۲۴ روبل در مقابل یک دلار در پایان سال ۲۰۰۷ میلادی افزایش پیدا کردهاست.
در آغاز سال ۲۰۰۸ هر دلار آمریکا ۲۴ روبل و ۵۰ کوپک بودهاست.
و در سال ۲۰۱۷ بانک مرکزی روسیه شروع به عرضه ۲۰۰ و ۲۰۰۰ روبلی کردهاست؛ و در سال ۲۰۱۷ هر دلار آمریکا ۵۷ روبل و ۳۳ کوپک بودهاست.
سکهها
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیون روسیه در سال ۱۹۹۲ اولین سری سکههای خود را ارائه کرد. ارزش اسمی این سکهها به ترتیب ۱، ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰ و ۱۰۰ دلار بود. بر روی این سکهها تصویر عقاب دوسر البته بدون تاج، عصای سلطنتی و نیز گوی و صلیب دیده میشود و همچنین عبارت «بانک روسیه» (Банк России) نیز در بالای آن به چشم میخورد. این عقاب دقیق همان نمادی است که ایوان بیلیبین پس از انقلاب فوریه به برای نشان رسمی برای جمهوری روسیه طراحی کرد. سکههای ۱ و ۵ روبلی از جنس آلیاژ فولاد و برنجی هستند. سکههای ۱۰ و ۲۰ روبلی نیز از آلیاژ مس و نیکل و همچنین سکههای ۵۰ و ۱۰۰ روبلی دو رنگه بوده و از آلیاژ ترکیبی آلومینیوم-برنز و نیز مس-نیکل-روی هستند. در سال ۱۹۹۳، سکه آلومینیوم-برنزی ۵۰ روبلی و نیز سکه ۱۰۰ روبلی مس-نیکلی هم ضرب شد. همچنین جنس ماده سازنده سکههای ۱۰ و ۲۰ روبلی نیز به فولاد دارای روکش نیکل تغییر یافت. در سال ۱۹۹۵، جنس سکههای ۵۰ روبلی به فولاد دارای پوشش برنج تغییر یافت، اما تاریخ ضرب آنها همچنان ۱۹۹۳ باقی ماند. با افزایش تورم در کشور، به تدریج سکههای با ارزش اسمی پائینتر از چرخه حذف شدند و استفاده از سایر سکهها نیز به شکل قابلتوجهی کاهش یافت.
در این دوره یک سکه یک روبلی یادگاری نیز انتشار یافت. این سکه از نظر اندازه و وزن دقیقا مشابه سکه ۵ فرانکی سوئیس بود. به خاطر ارزش پائین این سکه، از آن به شکل گستردهای برای فریب دستگاههای خودکار فروش در سوئیس استفاده میشود.
اسکناسها
سری ۱۹۹۷
سری ۲۰۱۷-۲۰۲۵
اسکناسهای یادبود
ارزها با بیشترین چرخش در بازار جهان
جستارهای وابسته
فهرست یکای پول رایج کشورها
منابع
پیوند به بیرون
اسکناس های روسیه از جمله اسکناس های اتحاد جماهیر شوروی
یکاهای پول آسیا
یکاهای پول اروپا
اقتصاد اتحاد شوروی
اقتصاد روسیه
ایزو ۴۲۱۷
تاریخ اقتصاد روسیه
روسیه
سکهشناسی
یکاهای پول بر پایه کشورها
یکاهای پول در گردش
یکای پول اوکراین
یکای پول روسیه |
4050 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%B1 | خاویار | خاویار تخم ماهیان خاویاری و از گرانترین خوراکیهای جهان است. دریای خزر به عنوان بزرگترین منبع ماهیان خاویاری در جهان، بیش از ۹۰ درصد خاویار جهان را تأمین میکند.
فیلماهی، تاسماهی روسی یا چالباش، تاسماهی ایرانی یا قرهبرون، ماهی شیپ و ماهی اوزونبرون یا سوروگا، گونههای اصلی ماهیان خاویاری دریای خزر هستند. خاویار میتواند بهصورت خام و تازه یا پاستوریزه شده عرضه شود که ارزش غذایی و ارزش اقتصادی آن پس از پاستوریزه کردن، کاهش مییابد.
گونههای ماهیان خاویاری
ماهیان خاویاری یا استورژون، از خانواده تاسماهیان، از جمله گونههای آبزی کمنظیری هستند که از قدمتی چند صد میلیون ساله که به عصر ژوراسیک بازمیگردد برخوردارند و از این رو ماهیان خاویار را فسیلهای زنده جهان مینامند که همراه با تکامل فیلوژنی تا به امروز بازماندهاند. این ماهیان به ۲۷ گونه و زیرگونه در جهان تقسیم میشوند که از این تعداد ۶ گونه در دریای خزر زندگی میکنند. ارزش ماهیان خاویاری نه به جهت استفاده از گوشت آنان که به واسطه تخم آنان است که به خاویار یا مروارید سیاه مشهور است. خاویار انواع گوناگونی دارد چون خاویار طلایی و سرخ و سیاه که البته در این میان خاویار سیاه از ارزشی قابل توجه برخوردار است.
دریای خزر به تنهایی ۹۳ درصد از ذخیره خاویار و ماهیان خاویاری جهان را در خود جای دادهاست. همچنین ۵ گونه از ماهیان خاویاری ممتاز جهان نیز در این دریا زندگی میکنند که به ترتیب کیفیت عبارتاند از «فیلماهی»، «قرهبرون یا تاسماهی ایرانی»، «ماهی خاویاری گلد (چالباش) یا تاسماهی روسی»، «ماهی شیپ» و «ماهی اوزونبرون».
فیلماهی: بزرگترین ماهی آبهای داخلی ایران است که از دیدگاه کیفیت خاویار رتبه اول را به خود اختصاص دادهاست و نمونههایی از آن با وزنی در حدود ۱۴۰۰ کیلوگرم و سنی بیش از ۱۰۰ سال صید شدهاست. هر ۲ یا ۳ سال یک بار تخمریزی میکند و بین ۱۴ و ۱۷ سالگی بالغ میشود و به واسطه بهترین خاویار، رتبه گرانترین ماهی و خاویار جهان را داراست. از قامتی معادل یک و نیم متر تا بیش از چهار متر برخوردار است، رکورد صید آن در ایران ۹۸۰ کیلوگرم به همراه ۱۲۰ کیلوگرم خاویار بودهاست.
تاسماهی ایرانی: در حال حاضر گونهای مستقل محسوب میشود، اما پیشتر آن را زیرگونهای از ماهی روس میدانستند. «قرهبرون» به ترکی به معنای «بینی سیاه» است که از رتبه دوم ارزش برخوردار است. در حال حاضر به واسطه تکثیر مصنوعی از دیدگاه تعدد از گونه روس پیشی گرفتهاست. از گونه روسی بزرگتر میباشد و کیفیت خاویاری برتر از وی را نیز دارا میباشد از نظر ظاهری تا حدی شبیه به هم میباشند گرچه رنگی تیرهتر همراه با رنگدانههای سفیدرنگ که تا بینی وی ادامه پیدا کرده وی را از نظر ظاهری از تاس ماهی روس جدا میکند. وزنی معادل ۶۰ تا ۱۳۰ کیلوگرم دارد و طولی معادل ۱ متر تا بیش از ۲ متر که در فاصله ۱۲ تا ۱۴ سالگی بالغ میگردد.
تاسماهی روسی: در زمره گونههایی است که در تمام نقاط دریای خزر یافت میشود و خاویار آن را نیز به اصطلاح طلایی مینامند که از رتبه سوم ارزش برخوردار است و در فاصله ۱۲ تا ۱۶ سالگی به سن تخمدهی میرسد و بالغ میشود. از طولی معادل ۱ تا ۲ متر برخوردار است و وزنی معادل ۶۰ تا ۱۰۰ کیلوگرم دارد.
شیپ: معمولاً ماهی مهاجری است که به واسطه تخمریزی به سواحل ایران میآید و در رودخانههای آبریز دریای خزر تخمگذاری میکند. از عمری معادل ۳۰ سال برخوردار است، سبکوزن است و از تعدد کمی هم بهره میبرد. از دیدگاه ارزش در رتبه چهارم قرار دارد. با طولی بیش از ۱ متر و وزنی سبک، در فاصله ده سالگی تا ۱۴ سالگی بالغ میگردد و به سن تخمدهی میرسد.
ماهی اوزونبرون (دراکول): کوچکترین ماهی خاویار دریای خزر است که در ایران به اشتباه کلیه ماهیان خاویاری را به نام آن مینامند. از دیدگاه کیفی در رتبه آخر قرار دارد چرا که از خاویار ریزتر و ارزانتری بهره میبرد. از نظر تکثیر مصنوعی با مشکلاتی مواجهاست و تعداد آن نیز در شرایط طبیعی رو به کاهش میرود. در ترجمه نام وی بینیدراز است. در فاصله ۸ تا ۱۲ سالگی بالغ میشود. قامتی معادل ۱ تا ۱٫۵ متر و در مقایسه با دیگر ماهیان این خانواده در دریای خزر وزن سبکتری دارد.
صید و بهرهبرداری
برای استحصال خاویار از یک ماهی به زمانی معادل ۱۲ تا ۱۵ و گاه ۱۶ سال نیاز هست. سابق بر این ماهیان خاویاری را با چکشی لاستیکی بیهوش میکردند تا از ضربات دم وی در امان باشند و سپس نسبت به تخلیه خاویار آن اقدام میکردند و گوشت آن را نیز راهی بازار مینمودند.
امروزه با استفاده از روش سزارین تخمها را از شکم ماهی خارج میکنند و مقداری از آن را برای بارآوری مجدد، در شکم ماهی باقی میگذارند، سپس ماهی را به مدت ۳ ماه در استخرهای مخصوصی، قرنطینه نگاه میدارند و پس از این مدت وی را نشانهگذاری کرده و به دریا بازمیگردانند. تقریباً تا ۶ بار برای هر ماهی میتوانند این کار را انجام دهند.
خواص خاویار
خاویار یک ماده غذایی پر انرژی است. بهطور عمده پروتئین موجود در خاویار متشکل از اسیدهای آمینه آرژینین، ایزولوسین، لیزین و متیونین است. چربی موجود در خاویار نیز به دو دسته عمده تقسیم میشود که عبارتاند از «۲۵ درصد کلسترول» و «۷۵ درصد لسیتین».
مصرف خاویار از ابتلا به بیماری افسردگی و بیماریهای قلبی-عروقی پیشگیری میکند، چرا که در خاویار غلظت اسیدهای چرب از نوع امگا ۳ بسیار بالاست. خاویار همچنین غنی از ترکیبی به نام "Ctacosand" است که نوعی الکل چرب با زنجیره بلند است و در بدن به اسیدهای چرب تبدیل میشود. این اسیدهای چرب به دست آمده در سنتز میلین (پوشش سلول عصبی) نقش بهسزایی ایفا میکند. به همین دلیل مصرف خاویار در سلامت سلولهای عصبی بسیار مؤثر است.
در کشورهایی که ماهی و خاویار در عادات غذایی مردم جایگاه ویژهای دارد، میزان ابتلا به افسردگی بسیار کمتر از دیگر کشورهاست. وجود اسیدهای چرب «امگا ۳» در خاویار مانع از افزایش کلسترول خون و به دنبال آن باعث پیشگیری از ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی میشود. بهعلاوه مصرف خاویار در پیشگیری از ابتلا به بیماریهای آرتریت روماتوئید (التهاب مفاصل)، بیماریهای دستگاه گوارش و بعضی از انواع سرطان بسیار مؤثر است. خاویار از نظر عنصر آهن نیز غنی است و به همین دلیل مصرف آن در افراد مبتلا به کم خونی ناشی از فقر آهن نیز توصیه میشود.
استفاده از خاویار خصوصاً خاویار ارگانیک که عاری از سموم، مواد شیمیایی و آفتکشها باشد، در زنان باردار باعث افزایش رشد مغز، چشم و هوش جنین میشود. ضمن اینکه در ورزشکاران موجب افزایش عضلات و بهبود گردش خون در بدن میشود.
خاویار به بیماران تحت شیمیدرمانی توصیه میشود چراکه موجب افزایش قوای جسمی میشود.
اطلاعات ذخیرهسازی و تغذیه
خاویار بسیار فاسد شدنی است و باید تا زمان مصرف در یخچال نگهداری شود.
خاویار پاستوریزه دارای بافت کمی متفاوت است. فساد پذیری آن کمتر است و ممکن است قبل از باز شدن نیازی به تبرید نباشد.
خاویار فشرده از تخمهای آسیبدیده یا شکننده تشکیل شدهاست و میتواند ترکیبی از چندین نوع مختلف باشد. خاویار فشرده بهطور خاص تصفیه، نمکزده و فشرده میشود.
یک قاشق خاویار نیاز روزانه بزرگسالان به ویتامین ب۱۲ را تأمین میکند، همچنین دارای مقدار زیادی کلسترول و نمک است. ۱ قاشق غذاخوری (۱۶ گرم) خاویار حاوی این مواد مغذی است:
انرژی: ۴۴ کیلو کالری
چربی: ۲٫۸۶ گرم
کربوهیدرات: ۰٫۶۴ گرم
فیبر: ۰ گرم
پروتئین: ۳٫۹۴ گرم
سدیم: ۲۴۰ میلیگرم
کلسترول: ۹۴ میلیگرم
روی: ۱۲٫۱۸ میلیگرم
نحوه مصرف خاویار
خاویار را بیشتر صبحها و ابتدای وعده غذایی میل میکنند. یکی از معمولیترین روشهای مصرف خاویار، مقداری خاویار را روی نان تست که روی آن با کره پوشانده شده باشد، قرار داده و مصرف میشود. هنگامی که بسته خاویار باز شود، حتماً قبل از ۵ روز باید مصرف شود و بعد از آن طعم خاویار تغییر میکند. بعضیها معتقد هستند، مصرف خاویار با قاشق استیل (فلزی) و در ظرف فلزی، باعث تغییر طعم و پایین آمدن کیفیت آن میشود. بر این اساس، خاویار معمولاً با قاشقهای سرامیکی و صدفی مصرف میشود. همراه با مصرف خاویار از سبزیجات معطر، شیرینی و نان استفاده میشود. برای مصرف خاویار نباید عجله نمود و باید ذره ذره میل شود.
خاویار در ایران
در ایران کرانههای غربی دریای خزر به ویژه سواحل بندر انزلی (از غازیان تا کپورچال) مهمترین محل صید ماهیان خاویاری است که به تنهایی نیمی از خاویار ایران در آنجا استحصال میشود. در حال حاضر، بیش از ۹۰ مزرعه پرورش ماهیان خاویاری در کشور وجود دارد که حدود ۵۰ درصد آنها در استانهای مازندران، گیلان (شهرستان تالش با تولید سالانه دوهزار و ۵۰۰ کیلوگرم خاویار پرورشی رتبه نخست تولید خاویار در گیلان را دارد) و گلستان قرار دارند و مابقی نیز در بقیه استانها مانند هرمزگان، فارس، قم، خوزستان و… پراکنده شدهاند.
دریای خزر
۹۳ درصد از ذخایر ماهیان خاویاری جهان در دریای خزر موجود است و مدیریت حفظ و تکثیر و رهاسازی ماهیان خاویاری دریای خزر نیز با ایران است. ایران سالانه در حدود ۲۰ تا ۲۲ میلیون بچهماهی خاویاری از گونه قرهبرون را در دریا رها میسازد. علاوه بر اینها ایران یکی از بزرگترین تولیدکنندههای خاویار در جهان است.
جستارهای وابسته
ماهیشناسی کاربردی
ماهیشناسی
منابع
طرز مصرف خاویار
آشپزی آذری
آشپزی استان گیلان
آشپزی استان مازندران
آشپزی ایرانی
آشپزی روسی
آشپزی فرانسوی
آشپزی قزاقستانی
آشپزی مازندرانی
اشپل
غذاهای دریایی |
4054 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%20%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%A7 | بنیاد ویکیمدیا | بنیاد ویکیمدیا ، سازمان غیرانتفاعی و خیریه آمریکایی است، که دفتر مرکزی آن در سان فرانسیسکو، کالیفرنیا مستقر میباشد، اما بر اساس قوانین ایالت فلوریدا مدیریت میشود.
بنیاد ویکیمدیا در سال ۲۰۰۳ توسط جیمی ولز تأسیس شد. شمار کارکنان این بنیاد ۷۰۰ نفر (۲۰۲۲) است. درآمد سالیانه بنیاد ویکیمدیا در سال ۲۰۱۹ بالغ بر ۱۰۴٬۵ میلیون دلار و هزینه سالیانه آن بیش از ۸۱ میلیون دلار، اعلام گردید. اکنون کاترین مار بهعنوان مدیرعامل این بنیاد فعالیت میکند و کریستوف هِنر ریاست هیئت مدیره بنیاد ویکیمدیا را برعهده دارد.
این بنیاد به دلیل میزبانی از دانشنامه اینترنتی ویکیپدیا، همچنین ویکیکتاب، ویکیسفر، ویکیگفتاورد، ویکیخبر، ویکینبشته، ویکیداده، ویکیانبار، ویکیدانشگاه، ویکیگونه، ویکیپرورش، فراویکی و ویکیواژه شناخته میشود.
اهداف
هدفی که بنیاد ویکیمدیا برای خود بیان کردهاست، گسترش و نگهداری از محتوای باز، پروژههای مبتنی بر ویکی و در اختیار قرار دادن محتوای کامل این پروژهها برای عموم مردم، به صورت رایگان است.
پروژهها
یک پروژه ویکیمدیایی یک پروژه مبتنی بر ویکی است که توسط سازمان ناسودبر بنیاد ویکیمدیا که در سانفرانسیسکو واقع شدهاست اداره میشود. این بنیاد که در سال ۲۰۰۳ تأسیس شدهاست پروژههایی با محتوای آزاد و نرمافزارهای متن باز بسیاری را اداره میکند که در فهرست زیر نام برده شدهاست.
این بنیاد پروژههای دستهجمعی ویکیپدیا، ویکیواژه، ویکیگفتاورد، ویکینبشته، ویکیکتاب، ویکیانبار، ویکیخبر، ویکیگونه، ویکیدانشگاه و ویکیسفر به همراه فراویکی را اداره میکند.
ویکیپرورش
ویکیپرورش جایی است که پروژههای مستعد و بالقوهٔ ویکیمدیا در زبانهای گوناگون و در ویکیهای خواهر، مثل ویکیپدیا، ویکیکتاب، ویکیخبر، ویکیگفتاورد و ویکیواژه سازماندهی، نوشته و بررسی میشوند. ویکیپرورش همچنین جایی است که پروژههای ویکیمدیا از لحاظ کارآمدی و شایستگی مورد ارزیابی قرار میگیرند. در این پروژه ویکیها متولد میشوند.
آزمایشگاههای ویکیمدیا
آزمایشگاههای ویکیمدیا یکی از پروژههای پشتپرده بنیاد ویکیمدیا است که وظیفه آن آزمایش پیشرفتها و نمودهای جدید نرمافزار مدیا ویکی است. این ویکی یک کپی از پایگاه دادههای ویکیکتاب انگلیسی است که به عنوان یک محتوای نمونه ارائه شدهاست.
نگارخانه
جستارهای وابسته
ویکیانبار
منابع
Wikipedia contributors, "Wikimedia Foundation," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Wikimedia_Foundation&oldid=188045297 (accessed January 31, 2008)
بنیادهای آموزشی در ایالات متحده آمریکا
بنیادهای آموزشی
بنیادهای پروژههای نرمافزار آزاد
بنیادهای مستقر در ایالات متحده آمریکا
بنیانگذاریهای ۲۰۰۳ (میلادی) در فلوریدا
پروژههای نرمافزار آزاد در ایالات متحده آمریکا
پروژههای ویکیمدیا
جامعههای ویکی
جمعسپاری
سازمانهای بنیانگذاریشده در ۲۰۰۳ (میلادی)
سازمانهای ناسودبر ۵۰۱ (سی)(۳)
سازمانهای ناسودبر در سانفرانسیسکو
شرکتهای اینترنتی آمریکا
فناوری ناسودبر
مؤسسات خیریه کالیفرنیایی |
4055 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%DA%A9%D9%88 | مسکو | مُسْکو پایتخت و پرجمعیتترین شهر در کشور روسیه است. این شهر با جمعیت ۱۲,۶۳۲,۴۰۹ جمعیت در قاره اروپا پس از استانبول یازدهمین شهر پرجمعیت در جهان است. این شهر در کنار رودخانه مسکو و در ایالت فدرالی مرکزی قرار دارد و در روسیه اروپایی واقع شدهاست.
این شهر از مهمترین مراکز سیاسی، اقتصادی، مذهبی، تاریخی، مالی، آموزشی و ترابری فدراسیون روسیه و اروپا بهشمار میآید. کاخ کرملین، قلعهای باستانی در این شهر است که محل زندگی رئیسجمهور روسیه و استقرار قوه مجریه این کشور است. این شهر در دوران اتحاد جماهیر شوروی نیز پایتخت آن کشور بود.
۴ فرودگاه بینالمللی، ۹ ایستگاه راهآهن و متروی مسکو که یکی از عمیقترین تونلهای دنیاست، در این شهر قرار دارند. مترو مسکو با ۲۳۶ ایستگاه پس از متروی توکیو، بیشترین مسافران را در بین سیستمهای متروی دنیا جابجا میکند.
کلانشهر مسکو از نظر دارا بودن مؤسسات علمی، ورزشی و آموزشی از رتبه خوبی در سطح جهان برخوردار است؛ بهطوری که بیشترین امکانات ورزشی را در کل جهان به خود اختصاص دادهاست.
مسکو یکی از دوازده شهر قهرمان Города-герои به حساب میآید که عنوانی افتخاری برای شهرهایی ست که در زمان شوروی و به هنگام وقوع جنگ جهانی دوم، مردمانش فداکاریها و جانفشانیهای بسیاری از خود نشان دادند.
شبکهٔ پیچیدهٔ بزرگراهی در مسکو حاکم است که از بزرگراههای عریض و بسیار ایمن و با سطح امکانات بالا تشکیل شدهاست.
ساخت و سازهای عمرانی و برجهای مسکونی در مسکو بیشمار است و اکثر مساکن مسکو را برجهای مسکونی بلند و لوکس تشکیل میدهند.
معنی نام
نام مسکو برگرفته از نام رود موسکوا است. در روسی قدیم آن را гра́д Моско́в (گرات ماسکوف) به معنای شهرِ کنارِ [رودِ] مسکو میگفتند. نخستین اشاره به نام این شهر در سال ۱۱۴۷ دیده میشود زمانی که یوری دولگوروکی شاهزاده ناوگورود-سورسکی را با این جملات فراخواند: «ای برادر، نزد من آی، به مسکو.»
پیشینه
۹ سال بعد، در سال ۱۱۵۶، شاهزاده یوری دالگاروکی روستوف دستور ساخت یک دیوار چوبی، یعنی کرملین را داد، دیواری که شهر تازهبنیاد را محصور میساخت و پس از آن چندین بار نیازمند بازسازی شد.
طی حملات سالهای ۱۲۳۷–۱۲۳۸، مغولان این شهر را سوزانده و با خاک یکسان کرده و ساکنانش را کشتند. در دوران پس از آن، مسکو بازسازی شد و در ۱۳۲۷ پایتخت امیرنشین مستقل ولادیمیر-سوزدال گشت.
موقعیت مطلوب آن بر سرچشمه رودخانه ولگا به توسعه پایدار آن کمک کرد و رفتهرفته این شهر به یک امیرنشین باثبات و مرفه، به نام دوکنشین بزرگ مسکو تبدیل شد و طی سالهای پیاپی شمار زیادی از پناهندگان را از سراسر روسیه جذب کرد.
در حکومت ایوان یکم، مسکو جایگزین شهر تِوِر به عنوان مرکز سیاسی ولادیمیر-سوزدال شد و تبدیل به تنها مرکز گردآوری باج و خراج برای زمامداران مغول و تاتار گشت. ایوان با پرداخت سهمی بالا، موفق به کسب یک امتیاز مهم از خان شد که بر اساس آن مسکو بر خلاف امیرنشینهای دیگر، در میان پسرانش تقسیم نشد، بلکه دستنخورده به فرزند ارشد او رسید.
با گذر زمان مخالفت مسکو علیه سلطه خارجی افزایش یافت و در سال ۱۳۸۰، شاهزاده دیمیتری دونسکی سپاه متحدی از روسها را در نبرد کولیکوو علیه تارتارها رهبری کرد و به پیروزی رسید. با این حال این نبرد، تعیینکننده نبود و تنها دو سال بعد از آن، مسکو زیر پای لشکریان تختامیش لگدمال شد. سرانجام ایوان سوم، در سال ۱۴۸۰ روسها را از یوغ تاتارها آزاد کرد و مسکو را تبدیل به مرکز قدرت در روسیه نمود. تحت حکومت ایوان سوم این شهر پایتخت یک امپراتوری گسترده شد که در نهایت زمانی همه روسیه امروزی و سرزمینهای دیگر را دربر گرفت.
در سال ۱۵۷۱ تاتارهای کریمه به مسکو حمله کردند و همه چیز، بهجز کرملین را سوزاندند.
آب و هوا
مسکو دارای اقلیم قارهای مرطوب با زمستانهایی طولانی و سرد و تابستانهایی کوتاه و گرم میباشد. مسکو چهار فصل سال را داراست؛ گرچه زمستان اغلب طولانی و دیگر فصول کوتاهترند چون که در منطقه قطب قرار دارد و در ماه زمستان (به خصوص ماه فوریه و ژانویه) یخ میزنند
توسعه
مرکز تجارت جهانی مسکو ММДЦ یکی از مراکز تجاری، مسکونی و تفریحی جدید این شهر محسوب میشود و در بخش پرسنِنسکی مسکو (۴کیلومتری غرب میدان سرخ) واقع شدهاست. هدف از ساخت این مرکز، توسعه مناطق تجاری در اروپای شرقی ست. این پروژه از سال ۱۹۹۸ شکل گرفت و یک فضای مرکز تجاری تفریحی بزرگ را در اختیار مشتریانش قرار میدهد.
برج فدراسیون که در سال ۲۰۱۶ افتتاح شد، بلندترین برج اروپاست. همچنین علاوه بر موارد یاد شده، در پروژه پیشرفت مسکو، ایجاد یک پارک آبی و امکانات تفریحی، توسعه کسب و کار و شبکه حمل و نقل و گسترش فضای اداری در دستور کار قرار دارد.
امکانات شهری
مسکو دارای ۵ فرودگاه به نامهای فرودگاه فرودگاه بینالمللی شِرِمیتیوا Шереметьево، فرودگاه بینالمللی دِمادیه دِواДомодедово، فرودگاه بیکوف، فرودگاه بینالمللی اوستافیف و فرودگاه بینالمللی ونوکاوا Внуково است. فرودگاه بینالمللی شرمیتیوا بیشترین تعداد مسافر خارجی را پذیراست و ۶۰٪ کل مسافران کشورهای خارجی از این فرودگاه وارد مسکو میشوند.
متروی مسکو Московский метрополитен سامانه قطارهای شهری کلانشهر مسکو است. متروی مسکو با داشتن ۱۲ خط فعال، ۲۲۳ ایستگاه و مسیری به طول ۳۸۱ کیلومتر، یکی از قدیمیترین خطوط متروی شهری در جهان است. خط سیزدهم مترو مونوریل است که دارای ۶ ایستگاه و حدود ۵ کیلومتر درازاست. خط چهاردهم که سال ۲۰۱۶ به بهرهبرداری رسیدهاست، حلقه مرکزی مسکو نام دارد و دارای ۳۱ ایستگاه و ۵۴ کیلومتر طول است. ایستگاههای متروی این شهر بسیار عمیق هستند و پله برقیهایی به طول بیش از ۱۰۰متر مردم را حمل میکنند. عمق ایستگاه متروی پارک پیروزی ۸۴ متر است که یکی از عمیقترین ایستگاههای مترو جهان بهشمار میرود.
مرکز بینالمللی کسب و کار مسکو، یک منطقه تجاری، بازرگانی، مسکونی، تفریحی با محوریت کسب و کار، در مسکو است. مراکز تجاری و خرید بسیاری در شهر مسکو وجود دارند که با همتایان خود در دیگر کشورهای اروپایی برابری میکنند. اغلب برندهای معروف پوشاک، لوازم خانگی، لوازم بهداشتی و آرایشی، ورزشی و محصولات فرهنگی در این مراکز عرضه میشوند.
کلیساهای مسکو
کلیسای جامع عیسی منجی Храм Христа Спасителя: در مسکو به نظر بزرگترین کلیسای ارتدوکسی جهان میآید. ساختمان ظاهر باشکوهی دارد و قدمت بنای امروزی آن به دهه ۹۰ میلادی بازمیگردد؛ چراکه این سازه پس از آنکه توسط استالین تخریب شده بود، بازسازی شد. ایده اولیه ساخت این کلیسا اوایل قرن ۱۹ عملی گشت. زمانی که آخرین سربازان ناپلئون مسکو را ترک میکردند، تزار الکساندر یکم، بیانیهای در ۲۵ دسامبر ۱۸۱۲ امضا کرد که طی آن هدف خود را برای ساخت یک کلیسای جامع وقف اعلام میکرد. این کلیسای جامع برای نشاندادن سپاسگزاری از مشیت الهی برای نجات روسیه و یادبودی از قربانیان کشور بنا گردید. سالن اصلی کلیسا در طبقه اول، دیدنی و باشکوه تزیین شدهاست. بالکنهای پشت بام این کلیسا از چهار جهت به مسکو اشراف دارد و منظرهای زیبا از فصلهای مختلف در این شهر را نشان میدهد. اکنون این کلیسا به یکی از اصلیترین جاذبههای توریستی شهر مسکو تبدیل شده و نیز بسیاری از مراسم خاص مذهبی نیز با حضور پاتریارک کریل Патриа́рх Кири́лл؛ اسقف اعظم روسیه، در آن برگزار میشود.
کلیسای جامع واسیلی Храм Василия Блаженного: این کلیسا با تلفظ انگلیسی سنت باسیل، در میدان سرخ مسکو واقع است. این کلیسا به سمبلی برای شناخت روسیه و مسکو بدل شده و اغلب مردم جهان میدان سرخ را با این سازه میشناسند. کلیسای مذکور بین سالهای ۱۵۵۵ تا ۱۵۶۱ میلادی ساخته شد و تا سال ۱۶۰۰ میلادی به عنوان بلندترین سازه مسکو به حساب میآمد. امروزه بخشی از این بنا، موزه است و در آن آثاری زیبایی به نمایش گذاشته شدهاند. این کلیسا و مجموعه موزه آن در فهرست میراث فرهنگی یونسکو به ثبت رسیدهاست.
کلیسای بشارت Благовещенский собор: این کلیسا که با نام کلیسای انبیا نیز شناخته میشود، سازهای با گنبدهای طلایی زیباست که در قلب شهر مسکو و کنار میدان سرخ در مجموعه کرملین قرار دارد. کار ساخت این کلیسا از سال ۱۴۸۴ میلادی آغاز و در سال ۱۴۸۹ بناشد و گفته میشود ایوان سوم این بنا را در نزدیکی کاخ محل سکونت خود بنا کرد تا به عنوان یک کلیسای خصوصی از آن استفاده کند. ابتدا کلیسا سه گنبد داشت؛ اما به مرور گنبدهای دیگری به آن اضافه شد تا اکنون که تعدادشان ۹ گنبد است. امروزه این کلیسا یکی از پربازدیدترین موزههای مسکو را در خود جای داده و هرروزه علاقهمندان بسیاری از آن دیدن میکنند.
کلیسای جامع کازان Казанский собор: در ضلع شمال شرقی میدان سرخ واقع شده و نمای بسیار زیبایی دارد. این کلیسا یکی از پربازدیدترین بناهای مذهبی در مسکو بهشمار میرود و در سال ۱۶۲۵ میلادی بنا شد. بعد از ۷ سال این سازه دچار آتشسوزی شد. پادشاه وقت؛ تزار میخائیل اول در سال ۱۶۳۶ دستور ساخت کلیسایی آجری را داد. کلیسای کازان به یکی از مهمترین کلیساهای کشور مبدل گشت اما به دستور استالین در زمان شوروی تخریب شد تا میدان سرخ فضای بیشتری برای رژههای نظامی ارتش داشته باشد. بنایی که اکنون در این محل وجود دارد در سال ۱۹۹۳ میلادی و پس از فروپاشی شوروی به جای کلیسای تخریبی توسط آلگ ایگاروویچ ژورین Олег Игоревич Журин و گِنادی یاکوولویچ ماکِیِف Генна́дий Я́ковлевич Моке́ев ساخته شد.
دانشگاههای مسکو
یکی از بزرگترین و معروفترین دانشگاههای فدراسیون روسیه در شهر مسکو قرار دارد. دانشگاه دولتی مسکو لومونسف Моско́вский госуда́рственный университе́т и́мени М. В. Ломоно́сова یا به اختصار ام.گ. او МГУ از قدیمیترین دانشگاههای روسیه و مرکز تخصصی علوم پایه، علوم طبیعی و فرهنگی به حساب میآید. این دانشگاه از سال ۱۹۴۰ میلادی با پسوند میخاییل واسیلویچ لومونسف خوانده میشود. دانشگاه ۱۵ مرکز تحقیقات و پژوهش، ۴۳ دانشکده، ۳۰۰ دپارتمان و ۶ شعبه در خارج از کشور و در کشورهای عضو سابق شوروی یا اس.ان. گ دارد. و و از سال ۱۹۹۲ ریاست دانشگاه بر عهده ویکتور آنتونویچ سَدوونیچی Ви́ктор Анто́нович Садо́вничий است. این دانشگاه در رشتههای مربوط به علوم ریاضی رتبه ۳۶ دنیا را داراست.
دانشگاه دولتی نفت و گاز به نام گوبکین Российский государственный университет нефти и газа им. И. М. Губкина در سال ۱۹۳۰ میلادی گشایش یافت. برای بیش از ۸۰ سال این دانشگاه متخصصان حوزه نفت و گاز را تربیت کرده و مطالعات و پژوهش دراین عرصه توسط دانشجویان رشتههای مربوطه صورت میگیرد. نوآوری در روشهای تدریس، توسعه ارتباط با دانشگاههای خارجی فعال در حوزه نفت و گاز، توجه به روزآمدی معلومات دانشجویان و در نهایت آمادهسازی متخصصان برای فعالیتهای علمی آینده از اهداف و برنامههای این دانشگاه است.
دانشگاه دولتی پزشکی و دندانپزشکی یِودوکیمووا Московский государственный медико-стоматологический университет имени А. И. Евдокимова که به سِماشکو نیز شهرت دارد، یکی از معروفترین دانشگاههای روسیه در حوزه علوم پزشکی و دندانپزشکی به حساب میآید. دانشگاه شامل ۶ ساختمان دانشگاهی و ۲۰ بیمارستان است. این دانشگاه در ۲ آوریل ۱۹۲۲ افتتاح شد.
دانشگاه دوستی ملل Российский университет дружбы народов پنجم فوریه ۱۹۶۰ میلادی بنابه تصمیم حکومت وقت در زمان شوروی گشایش یافت. به هنگام تأسیس، این دانشگاه پاتریس لومومبا؛ مبارز آفریقایی نام گرفت اما در سال ۱۹۹۲ نام آن به دانشگاه دوستی ملل تغییر یافت. این دانشگاه به رودن РУДН نیز معروف است. دانشگاه رودن ۶ دانشکده با ۶۰ دپارتمان و ۲۸ مرکز تحقیقات، ۱۰ انستیتو با ۵۰ دپارتمان و ۲۰ مرکز تحقیقات را داراست.
رشتههای حقوق، پزشکی، دندانپزشکی، زبان روسی، اقتصاد، زیرشاخههای علوم انسانی و علوم اجتماعی، زبانشناسی و اکولوژی در این دانشگاه تدریس میشود.
انستیتو دولتی زبان روسی به نام پوشکین Государственный институт русского языка им. А. С. Пушкина یکی از مراکز تخصصی تدریس زبان روسی و رشتههای مربوط به زبانشناسی و ادبیات روسی است. هر ساله این انستیتو فارغ التحصیلان بسیاری در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری برای رشتههای مربوط به حوزه زبان و ادبیات روسی دارد. دانشجویان خارجی بسیاری در این انستیتو مشغول یادگیری زبان روسی هستند.
موزههای مسکو
موزه جواهرات Алмазный фонд؛ که در مجموعه موزههای کرملین قرار دارد، کلکسیونی از جواهرات و سنگهای قیمتی و قطعات منحصربفرد را به نمایش میگذارد. جواهرات این مجموعه، زمان حکومت تزاری در کاخ زمستانی تزار نگهداری میشد و در پی وقوع جنگ جهانی اول به مجموعه کرملین انتقال پیدا کرد. اولین بازدید برای عموم در سال ۱۹۶۷ اتفاق افتاد. انواع تاجهای سلطنتی پادشاهان و ملکههای روس، الماس مشهور اورلوف، هدیههای شاهان دیگر کشورها و بسیاری سنگهای قیمتی در این موزه نگهداری میشوند.
موزه پوشکین Государственный музей А. С. Пушкина؛ یکی از منحصربفردترین مجموعههای هنری را در خود جای دادهاست. آثار هنرمندان مشهور جهان از جمله پل سزان، تئودور روسو، ونگوک، پیکاسو و دیگران در این موزه نگهداری میشوند. بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳، موزه هنر دانشگاه مسکو و در سال ۱۹۳۷ میلادی برای یادبود و گرامیداشت نویسنده و شاعر بنام روس؛ پوشکین نام گرفت.
موزه دولتی هنرهای ملل شرق Государственный музей искусства народов Востока؛ بزرگترین مجموعه فرهنگی مربوط به ملل مشرق زمین را در خود جای دادهاست. هنر مردم آسیای نزدیک و دور، آسیای غربی، آسیای مرکزی و قفقاز، با بیش از ۱۴۷٬۵۰۰ قطعه به نمایش گذاشته شدهاند. موزه در سال ۱۹۹۱ با حکم رئیسجمهور وقت، به مکانی برای حفاظت از میراث فرهنگی شرق تبدیل شد. همزمان با نمایشگاههای دائمی، موزه بهطور منظم میزبان نمایشگاههای آثار هنرمندان برجسته روسی و خارجی ست.
موزه هنرهای معاصر مسکو Московский музей современного искусства؛ که مجموعه ای از هنر روسیه در قرن بیستم و بیست و یکم را به نمایش میگذارد. موزه ۱۵ دسامبر ۱۹۹۹ با حمایت دپارتمان فرهنگی شهرداری مسکو تأسیس شد. بنیانگذار آن رئیس آکادمی هنر روسیه بود که مجموعه هنری و شخصی وی که بالغ بر ۲۰۰۰ قطعه را دربر میگرفت و او را به یک هنرمند مشهور قرن بیستم مبدل ساخته بود از جمله اولین آثار موزه است. پس از آن همواره فعالیت موزه و مجموعه آن گستردهتر میشود.
موزه فضانوردان Музей космонавтики؛ یکی از بزرگترین موزههای علمی و تکنیکی جهان محسوب میشود. تاریخ این موزه به نیمه دوم قرن بیستم بازمیگردد، زمانی که در سال ۱۹۶۴ میلادی بنای یادبود فاتحان فضا در مسکو پدیدار شد. برنامههای فضایی روسیه، ابزار و امکانات فضانوردی، ماهوارهها، سفینهها و یادبودهای فضانوردان در این موزه به نمایش درآمدهاند. بازدیدکنندگان موزه اذعان میکنند فضا برای آنها پس از دیدن موزه به ذهن و زندگی انسانی نزدیک تر شدهاست.
موزه دولتی تریتیاکوف Государственная Третьяковская галерея؛ این موزه را میتوان از بزرگترین مجموعه آثار هنر ملی روسی به حساب آورد. این موزه از لحاظ تجمع آثار هنری ارزشمند و غنی روسی معروف است. موزه تریتیاکوف دارای سه هدف اصلی ست: - کشف، حفظ و نمایش محبوبیت هنر روسی - شکلدادن به هویت فرهنگی روسیه و توجه جامعه و مردم به نقش بی بدیل هنر - غنابخشیدن به زندگی مردم با دسترسی آنها به شاهکارهای هنر روسی. ایده تأسیس این موزه به قرن نوزدهم میلادی و سال ۱۸۵۶ بازمیگردد که بانی آن؛ تریتیاکوف آثار هنرمندان روسی را جمعآوری و رسماً در سال ۱۸۹۲ به عنوان موزه با بیش از ۲۰۰۰ اثر هنری شامل ۱۸۸۸ نقاشی و طراحی و تعدادی مجسمه گشایش یافت.
موزه بزرگ جنگ میهنی (موزه پیروزی) (Центра́льный музе́й Вели́кой Оте́чественной войны́ ۱۹۴۱—۱۹۴۵ гг. (Музей Победы؛ این موزه یک مجموعه یادبود منحصربفرد از آثار مربوط به قهرمانیها و شجاعتهای سربازان و مردم روسیه را به نمایش میگذارد که طی جنگ جهانی دوم رخ داد. موزه پیروزی در ماه مه ۱۹۹۵ توسط رئیسجمهوری وقت؛ بوریس یلتسین افتتاح شد. تصاویر، فیلمها، اشیا، سنگرها، لباسها و نشانهای افتخار به شکل بسیار تأثیرگذار و زیبایی در این موزه مورد بازدید قرار میگیرند. موزه از تالارها و بخشهای مختلف و باشکوهی تشکیل شده که بازدیدکننده را در فضای نبرد آن زمان قرار میدهد.
موزه تساریتسینو Музей Царицыно؛ شامل مجموعه کاخ کاترین مربوط به قرن هجدم میلادی است. این مجموعه که برای بیش از بیست سال اقامتگاه کاترین؛ ملکه روسیه بوده ساخته معماران برجسته روس است. محوطه کاخها از پارکهای بسیار زیبا، گذرگاهها و پلها و دریاچه و برکههای دیدنی تشکیل شدهاست. آثار ارائه شده در موزه ابتدا مربوط به موزه هنرهای تزیینی شوروی بود که بعدها دیگر آثار هنری روسی و خارجی نیز به آن اضافه شد. نمایشگاههای مختلف و پروژههای آموزشی هنری به ویژه مخصوص کودکان از برنامههای این مجموعه است. کاخ اصلی، باغ مجاور کاخ، خانه اپرا، چشمهها، باغ سبز و خانه نان از جمله مکانهایی است که مورد بازدید عموم قرار میگیرند.
موزهها و مجموعه کلومنسکوئه Музей Коломенское؛ محل اقامت شاهزادگان روسی است که به قرن چهاردهم میلادی بازمیگردد. این مجموعه با معماری منحصربفرد از منظر هنری و تاریخی برای روسیه بسیار بااهمیت است. در این مجموعه کلیساهای متعددی از جمله کلیسای عروج قرار دارد که یکی از اولین کلیساهای سنگی با پایه چوبی ست که ساخت آن به سال ۱۵۳۲ میلادی برمی گردد. ساختمان کلیسا عمیقاً تحت تأثیر معماری سنتی شرق اروپاست و سال ۱۹۹۴ در فهرست میراث فرهنگی یونسکو قرار گرفت. در نزدیکی این کلیسا برج آب قرار دارد که در نوع خود دیدنی ست. قصر تزار الکسی میخاییلویچ از دیگر مکانهای دیدنی این مجموعه به حساب میآید. معماری زیبای کلیساها و خانههای چوبی این مجموعه منحصربفرد و موزههای آن حاوی آثار تاریخی و هنری روسیه است. محوطه پیرامونی شامل باغها و دریاچه به رودخانه مسکو منتهی میشود. این مکان پذیرای بازدیدکنندگان بسیاری از داخل و خارج روسیه در فصول مختلف سال و همچنین محل گردهمایی نقاشان و هنرمندان برای خلق آثار هنری با الهام از معماری و طبیعت زیبای آن است. در این مجموعه، بزرگترین جشنواره عسل هرساله برگزار میشود.
نگارخانه
شهرهای خواهرخوانده
منابع
بنیانگذاریهای ۱۱۴۷ (میلادی) در روسیه
بنیانگذاریهای ۱۱۴۷ (میلادی)
بنیانگذاریهای سده ۱۲ (میلادی) در روسیه
پایتختهای آسیا
پایتختهای اروپا
شهرهای رودگذر
شهرهای فدرالی روسیه
شهرهای کرانه موسکوا
شهرهای میزبان المپیک تابستانی
مقالههای دارای ویدئو
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۱۲ (میلادی) |
4056 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%20%D8%AA%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%81 | نگارخانه ترتیاکوف | نگارخانه دولتی ترِتیاکوف (به روسی: Государственная Третьяковская галерея) واقع در شهر مسکو؛ پایتخت روسیه، یکی از مهمترین گنجینه های هنری محسوب می شود. پاول ترتیاکف از ۱۸۵۶ تابلوهای نگارگران روس و برادرش سِرگِی آثار مربوط به هنرمندان خارجی را گردآوری کردند. این کار آنها به پدید آمدن گنجینهٔ هنرهای ملی انجامید. طی حدود یکصدوپنجاه سالی که از تاسیس این موزه میگذرد، صد و هشتاد هزار تابلوی نقاشی، پیکر و شمایل، کار نقاشان نامی و هنرمند روس در سدههای یازده تا ۲۰ در آن گرد آمده است. علاقهمندان برای بازدید کامل باید از ۵۲ تالار موزه که هریک به دوره زمانی ویژهای تعلق دارد عبور کنند.
تابلوهای گنجینه هنری ترتیاکف نه تنها از دیدگاه هنری بلکه از نظر اجتماعی هم جالب توجه است. از روی تابلوها میتوان با آداب و رسوم زندگی مردم روسیه در سدههای گذشته آشنا شد.
تابلوهای نقاشی «بریولف» با دیدی روانشناسانه کشیده شده و از این لحاظ، ظرافت و دقت خاصی دارد.
کارهای نقاشانی مانند «ونتسیانف»، «تراپینین»، «فدوتف» و بسیاری آثار دیگر که در این گنجینه وجود دارد از بهترین آثار هنر واقعگرایانه جهان به شمار میروند.
آثار با عظمت رپین، آیوازوفسکی و شیشکین نیز از جمله ذخایر این محل است.
نگارخانه
منابع
Wikipedia contributors, "Tretyakov Gallery," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Tretyakov_Gallery&oldid=207569791
نگارخانه ترتیاکوف
بنیانگذاریهای ۱۸۵۶ (میلادی) در امپراتوری روسیه
ساختمانها و سازههای کاملشده در ۱۹۰۴ (میلادی)
موزههای هنری و نگارخانهها در روسیه
موزههای مسکو
موزههای هنر بنیانگذاریشده در ۱۸۵۶ (میلادی)
هنرها در روسیه |
4057 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D8%AC%D9%87 | لیجه | لیجه نام یکی از شهرستانهای استان دیاربکر (آمِد) کشور ترکیه است.
جمعیت این شهرستان ۱۸۶۹۶ و مساحت آن ۱۰۸۳ کیلومتر مربع است.
شهرستان لیجه از هشت بخش تشکیل شده است.
حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) در ۲۷ نوامبر ۱۹۷۸ در روستای فیس در شهرستان لیجه بنیانگذارده شد.
پانویس
شهرستانهای استان دیاربکر
شهرستانهای ترکیه
مناطق مسکونی در استان دیاربکر
مناطق مسکونی کردنشین
مناطق مسکونی کردنشین در ترکیه |
4058 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%84%20%D9%85%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B3 | کارل مارکس | کارل هاینریش مارکس (؛ ۵ مه ۱۸۱۸ – ۱۴ مارس ۱۸۸۳) فیلسوف، اقتصاددان، تاریخنگار، جامعهشناس، نظریهپرداز سیاسی، روزنامهنگار و سوسیالیست انقلابی آلمانی بود. او در شهر ترییر در آلمان متولد شد و در دانشگاه به تحصیل حقوق و فلسفه پرداخت. در ۱۸۴۳ با جنی فون وستفالن ازدواج کرد و به دلیل نوشتههای سیاسیاش، از او سلب تابعیت شد و به همین جهت دههها به همراه همسر و فرزندانش در تبعید در لندن زندگی کرد. در لندن، او با همکاری فریدریش انگلس به بسطِ اندیشههایش پرداخت، نوشتههایش را منتشر کرد و در کتابخانه موزه بریتانیا به تحقیق پرداخت. معروفترین نوشتههای او مانیفست حزب کمونیست (چاپ ۱۸۴۸) و اثر سه جلدی سرمایه (۱۸۶۷–۱۸۸۳) هستند. تفکرات سیاسی و فلسفی مارکس، تأثیری شگرف بر تاریخ روشنفکری، اقتصادی و سیاسی دورههای پس از او گذاشت و نام او به شکل صفت، اسم عام و نام مکتب اجتماعی به کار میرود.
نظریات انتقادی مارکس دربارهٔ جامعه، اقتصاد و سیاست — که مجموع آنها را مارکسیسم خطاب میکنند — بر این پایه استوار است که جوامع انسانی از طریق مبارزههای طبقاتی پیش میروند. در سرمایهداری، این موضوع خود را به شکل مبارزه میان طبقات حاکم (معروف به بورژوازی) که ابزارهای تولید را در اختیار دارند و طبقات کارگر (معروف به پرولتاریا) که با عرضه نیروی کارشان در ازای پرداخت حقوق ابزارهای تولید را به کار میاندازند، نشان میدهد. مارکس در رویکردی انتقادی معروف به مادهباوری تاریخی، پیشبینی کرد سرمایهداری مثل نظامهای اقتصادی-اجتماعی گذشته، تنشهای درونی ایجاد کردهاست که منجر به نابودی آن و جایگزینیاش با نظام جدیدی، معروف به مناسبات تولید سوسیالیستی میشود.
در نظر مارکس، دشمنی میان طبقات در سرمایهداری که بخشی از آن از ناپایداری و ذات مستعد بحران سرمایهداری سرچشمه میگیرد، در آخر به این منجر میشود که طبقه کارگر به آگاهی طبقاتی برسد که نتیجه آن، در اختیار گرفتن قدرت توسط آنان و برپایی جامعهای کمونیستیِ فاقد طبقه اجتماعی و دولت است. مارکس بهجد در پیِ عمل به این نظریه بود و استدلال میکرد که طبقه کارگر باید انقلابی سازماندهیشده جهت براندازی سرمایهداری و برپایی آزادی اجتماعی-سیاسی به سرانجام برساند.
مارکس از تاثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ محسوب میشود و آثار او مورد ستایش و نقد قرار گرفتهاست. آثار او راجع به اقتصاد پایهگذار بخش بزرگی از ادراک کنونی از نیروی کار و رابطهٔ آن با سرمایه و تفکرات اقتصادی بود. بسیاری از روشنفکران، اتحادیههای کارگری و احزاب سیاسی در سراسر جهان تحت تأثیر آثار مارکس بودهاند و بسیاری از ایدههای او اقتباس کردند یا در آنها تغییراتی اعمال نمودهاند. مارکس را از معماران اصلی علوم اجتماعی نوین میدانند.
زندگی
کودکی و سالهای اولیه تحصیل
کارل هاینریش مارکس به تاریخ ۵ مه ۱۸۱۸ متولد شد و والدینش هاینریش مارکس و هنریِت پرسبورگ بودند. او در محله پروکنگاس ۶۶۴ در شهر ترییر متولد شد که در آن زمان بخشی از استان راین سفلی از پادشاهی پروس بود. مارکس یهودیتبار بود اما از نظر دینی به یهودیت باور نداشت. پدربزرگ مادریاش یک ربی هلندی بود و اجداد پدریاش، از جمله پدربزرگش مایر هالوی مارکس، از سال ۱۷۲۳ ربیهای ترییر بودند. پدر کارل که در کودکی هرشل خوانده میشد، اولین نفر در خانواده بود که تحصیلاتی غیرمذهبی را پشت سرمیگذاشت. او وکیل شد و درآمدی بالاتر از میانگین درآمد طبقه متوسط برای خود دستوپا کرد؛ علاوه بر درآمدش از این راه، خانواده آنها همچنین مالک تعدادی از تاکستانهای موزل بود. پدر مارکس قبل از تولد پسرش و بعد از اعمال محدودیتهایی برای یهودیان در راینلاند، یهودیت را رها کرد و برای پیوستن به کلیسای انجیلی پروس به مسیحیت گروید؛ از آن پس نام یهودی خود هرشل را کنار گذاشت و اسم آلمانی هاینریش را برگزید.
بسیاری از افراد طبقه متوسط ترییر در زمان تولد مارکس ایدههای لیبرال متفکران عصر روشنگری فرانسه و آرمانهای سیاسی انقلاب فرانسه را میستودند. از جمله این افراد، پدر و مادر مارکس بودند؛ پدر او بهعنوان فردی غیرمذهبی، مردی از عصر روشنگری و علاقهمند به تفکرات فلاسفهای چون ایمانوئل کانت و ولتر بود. هاینریش یک لیبرال کلاسیک و حامی اصلاحات و ایجاد قانون اساسی برای پروسی بود که در آن زمان سلطنتی مطلقه بر آن حکومت میکرد. در ۱۸۱۵، هاینریش کار خود بهعنوان وکیل را آغاز و در ۱۸۱۹ خانواده خودش را به ملکی ده اتاقه در نزدیکی پورتا نیگرا منتقل کرد. همسر او، هنریِت پرسبورگ، یک زن یهودی هلندی از خانوادهای تاجر و ثروتمند که بعداً شرکت فیلیپس را تأسیس کردند، بود. سوفی، خواهر هنریت، با لیون فیلیپس ازدواج کرد و مادربزرگ جرارد و آنتون فیلیپس و همچنین مادر مادربزرگ فریتز فیلیپس بود. لیون فیلیپس یک صنعتگر و تولیدکننده تنباکو بود که بعدها کارل مارکس و همسرش جنی در زمان تبعید خود در لندن از او کمک مالی میگرفتند.
از کودکی مارکس، اطلاعات کمی وجود دارد. او سومین در میان نه فرزند بود. زمانی که برادر بزرگش موریتس به سال ۱۸۱۹ مرد، او به پسر ارشد خانواده تبدیل شد. مارکس به همراه خواهر و برادرهایش—سوفی، هرمان، هنریت، لوئیز، امیلی و کارولین—در اوت ۱۸۲۴ در کلیسای لوتری غسل تعمید داده شد. مادرشان نیز در نوامبر ۱۸۲۵ چنین کرد. کارل تا ۱۸۳۰ بهطور خصوصی توسط پدرش تعلیم داده میشد، تا اینکه در آن سال وارد دبیرستان ترییر که رئیسش هوگو ویتنباخ از دوستان پدرش بود، شد. ویتنباخ تعداد زیادی لیبرال اومانیست را بهعنوان معلم استخدام کرده بود که موجب خشم دولت محلی شد. نتیجتاً، پلیس در ۱۸۳۲ به مدرسه حمله کرد و مشخص شد مدیران مدرسه میان دانشآموزان آثار ادبی نوشتهشده در حمایت از لیبرالیسم سیاسی توزیع کردهاند. مقامات که این را عملی فتنهبرانگیز به حساب میآوردند، در مدرسه اصلاحاتی به وجود آوردند و در همان زمانی که مارکس به آن مدرسه میرفت، چند تن از کارمندان را جایگزین کردند. اومانیسمِ ویتنباخ عمیقاً بر مارکس نوجوان اثر گذاشت و همو بود که باعث علاقهمندی مارکس به هومر و شکسپیر شد.
در اکتبر ۱۸۳۵ در ۱۷ سالگی، کارل مارکس راهی بن شد تا در دانشگاه بن به تحصیل کند. او دوست داشت فلسفه و ادبیات بخواند اما مطابق تأکید پدرش بر حقوق، بهعنوان زمینهای عملیتر، آن رشته را ادامه داد. زمانی که کارل ۱۸ ساله شد، به دلیل وضعیتی که آن را «سینه ضعیف» خواندند، از خدمت در ارتش معاف شد. هنگام تحصیل در بن، به باشگاه شاعران، گروهی از افراطگرایان سیاسی که پلیس تحت نظرشان داشت، پیوست. او همچنین به عضویت باشگاه میخانه ترییر هم درآمد و مدتی نائبرئیس آن بود. به علاوه، مارکس در مجادلاتی هم شرکت داشت: در اوت ۱۸۳۶، او در دوئلی با یکی از اعضای دسته بروسیا شرکت جست. مارکس در ترم اول نمرات خوبی گرفت اما سپس با افت تحصیلی مواجه شد؛ نتیجتاً، پدرش او را به دانشگاه سطح بالاتر هومبولت برلین منتقل کرد.
آشنایی با فلسفه هگل و آغاز روزنامهنگاری
کارل تابستان و پائیز ۱۸۳۶ را در تییر سپری کرد و از این زمان جدیت بیشتری در ربط با زندگی و تحصیلات خود به خرج داد. در همان سال با جنی فون وستفالن، از اعضای تحصیلکرده پایینترین طبقه اشرافی آلمان، نامزد کرد. جنی پیش از آن با پسری اشرافزاده نامزد بود و برای اینکه با مارکس باشد، به نامزدی خود با او پایان داده بود. به علاوه، آن دو از نظر طبقاتی و دینی با یکدیگر تفاوت داشتند. این دلایل باعث شده بود نامزدی کارل و جنی از نظر اجتماعی مجادلهآمیز باشد. اما مارکس با پدر نامزدش، لودویگ فون وستفالن (اشرافزادهای لیبرال) دوست شد و حتی بعداً تز دکترای خود را به او تقدیم کرد. بعد از هفت سال نامزدی، کارل و جنی به تاریخ ۱۹ ژوئن ۱۸۴۳ در کلیسایی پروتستان در کرویتسناخ ازدواج کردند.
در اکتبر ۱۸۳۶ مارکس وارد برلین شد؛ او در دانشکده حقوق دانشگاه برلین نامنویسی و در میتلشتراسه اتاقی اجاره کرد. مارکس در طول ترم اول در سخنرانیهای ادوآرد گانتس (که دیدگاه مترقی هگلی را نمایندگی میکرد) و کارل فن ساویگنی (که نماینده مکتب تاریخی قانون بود) حاضر شد. مارکس با وجود تحصیل در رشته حقوق، شیفته فلسفه بود و چون اعتقاد داشت «بدون فلسفه هیچ حاصل نمیشود» به دنبال راهی برای ترکیب این دو بود. او به گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، فیلسوف آلمانی که بهتازگی درگذشته بود و دربارهٔ تفکراتش در محافل فلسفی اروپا بحث میشد، علاقه پیدا کرد. زمانی که در استرالائو بستری بود، به دکترکلوب، گروهی دانشجویی که در مورد تفکرات هگلی بحث میکرد، پیوست و از طریق آنها در سال ۱۸۳۷ با گروهی از متفکران رادیکال معروف به هگلیهای جوان آشنا شد. این گروه دورِ لودویگ فویرباخ و برونو باور گرد میآمدند و مارکس آنجا دوستی نزدیکی با آدولف روتنبرگ برقرار کرد. هگلیهای جوان مانند مارکس به مفروضات مابعدالطبیعی هگل انتقاد داشتند، اما روش دیالکتیکی او را برای انتقاد از جامعه مستقر، سیاست و دین از دیدگاهی چپگرایانه در پیش گرفتند. پدر مارکس در ماه مه ۱۸۳۸ درگذشت و در نتیجه درآمد خانواده کاهش پیدا کرد. مارکس از نظر عاطفی به پدرش نزدیک بود و پس از مرگش خاطرات او را بسیار ارزشمند میدانست.
تا سال ۱۸۳۷، مارکس مشغول نوشتن آثار داستانی و غیرداستانی بود و نوشتن رمانی کوتاه به نام کژدم و فلیکس، درامی به نام اولانم و مجموعه شعرهایی عاشقانه خطاب به جنی را به اتمام رسانده بود؛ هر چند هیچیک از این آثار اولیه او در زمان زندگیاش منتشر نشدند. مارکس مدتی بعد داستاننویسی را جهت اختصاص وقت بیشتر به کارهای دیگر، از جمله آموختن انگلیسی و ایتالیایی، مطالعه تاریخ هنر و ترجمه آثار کلاسیک لاتین، کنار گذاشت. او در سال ۱۸۴۰ همکاری با برونو باور در زمینه ویراستاری فلسفه دین هگل همکاری کرد. مارکس همچنین نوشتن پایاننامه دکترای خود به نام اختلاف بین فلسفه طبیعت دموکریتی و اپیکوری را تا سال ۱۸۴۱ به پایان رساند. پایاننامه او توسط فرانسیس وین «یک اثر جسورانه و ناب که در آن مارکس تلاش کرد نشان دهد که الهیات باید در برابر حکمت برتر فلسفه تسلیم شود» توصیف شدهاست. این اثر مجادلاتی ایجاد کرد؛ خصوصاً بین استادان محافظهکار دانشگاه برلین. مارکس در عوض تصمیم گرفت پایاننامه خود را به دانشگاه لیبرالتر ینا ارائه دهد که نتیجهاش دریافت پیاچدی در آوریل ۱۸۴۱ بود. مارکس و باور که هر دو خداناباور بودند، در مارس ۱۸۴۱ قدمهایی برای تأسیس نشریهای به نام بایگانیهای آتئیستی برداشتند که هرگز به نتیجه نهایی نرسید. در ژوئیه مارکس و باور از برلین به بن سفر کردند. آنها آنجا با مستکردن، خندیدن در کلیسا و چهار نعل رفتن با خر در خیابانها، رسواییهایی به بار آوردند.
مارکس قصد داشت حرفهای دانشگاهی برگزیند، اما مخالفت روزافزون دولت با لیبرالیسم کلاسیک و هگلیهای جوان راهش را سد کرد. او در سال ۱۸۴۲ راهی کلن و آنجا بهعنوان روزنامهنگار در روزنامه اخبار راینلاند مشغول به کار شد؛ روزنامهای رادیکال که مارکس در آن نظرات اولیه خود را در ارتباط با سوسیالیسم و اقتصاد ابراز و از دولتهای راستگرای اروپا و نیز چهرههای لیبرال و سوسیالیست که بیاثر یا مخرب به حسابشان میآورد، انتقاد میکرد. این روزنامه توجه سانسورگران دولت پروس را جلب کرد و آنها هر شماره را قبل از چاپ بررسی میکردند. مارکس نارضایتی خود را از این وضعیت چنین ابراز کرد: «روزنامه ما باید به پلیس ارائه شود تا آن را بو کنند و اگر دماغ پلیس بوی غیرمسیحی یا بوی غیرپروسی استشمام کند، روزنامه اجازه چاپ نخواهد داشت.» انتقاد شدید یکی از مقالات اخبار راینلاند از سلطنت روسیه باعث شد تزار نیکلای اول خواستار ممنوعیت آن شود و دولت پروس در سال ۱۸۴۳ اجابت کرد. با وجود تعطیلی روزنامه، دوره کوتاه کار مارکس در آن نقش مهمی در رادیکالیزاسیون او بازی کرد.
پاریس
در سال ۱۸۴۳، مارکس مشترکاً با آرنولد روگه سردبیری روزنامه تازه تأسیس و رادیکال چپ تندرو پاریسی سالنامه آلمانی فرانسوی را عهدهدار شد و در اکتبر ۱۸۴۳ به همراه همسرش به پاریس نقل مکان کرد. آن دو در ابتدا با روگه و همسرش در یک مکان بهطور مشترک زندگی میکردند اما زمانیکه شرایط زندگی را دشوار یافتند، بعد از تولد دخترشان جنی به سال ۱۸۴۴ در جای دیگر مستقر شدند. هدف از تأسیس سالنامه جذب نویسندگان از فرانسه و ممالک آلمان بود اما نویسندگان آلمانی در آن غالب بودند و تنها نویسنده غیرآلمانی آن میخائیل باکونین، آنارشیست روس تبعیدی، بود. مارکس دو مقاله با عنوانهای «نقد فلسفه حق هگل» و «اندر مسئله یهود» در سالنامه منتشر کرد که در مقاله دوم از کمونیستبودن خود و انقلابیبودن پرولتاریا نوشت و هشدار داد که دموکراسی سیاسی به تنهایی برای آزادی انسان کفایت نمیکند. او در نقد فلسفه حق هگل، دفاع هگل از دولت پروس را رد و بر تفاوتهای سازشناپذیر منافع طبقاتی تأکید کرد. از سالنامه فقط یک شماره منتشر شد، اما نسبتاً موفق بود و دلیل این موفقیت از انتشار اشعار طنز هاینریش هاینه در مورد لودویگ، پادشاه بایرن، سرچشمه میگرفت که در نتیجه آن، ممالک آلمانی روزنامه را ممنوع و نسخههای وارداتی آن را توقیف کردند (روگه در هر صورت قصد نداشت هزینه بیشتری صرف انتشار روزنامه کند و دوستیاش با مارکس شکرآب شد). پس از انحلال روزنامه، مارکس شروع به نوشتن برای تنها روزنامه رادیکال آلمانیزبان سانسورنشده به نام فوروارتس! (رو به جلو!) کرد. این روزنامه که در پاریس چاپ میشد، به انجمن عادلان، جمعیتی مخفی سوسیالیستیتخیلی از کارگران و صنعتگران، وابسته بود. مارکس در چند گردهماییشان شرکت کرد، اما به آنها ملحق نشد. در فوروارتس! مارکس به تفکرات خود در مورد سوسیالیسم با تکیه بر نظریات هگلی و فویرباخی دربارهٔ ماتریالیسم دیالکتیکی شکل داد و در نقد دیگر سوسیالیستها و نیز لیبرالهای اروپا نوشت.
در ۲۸ اوت ۱۸۴۴ مارکس در کافهای در پاریس با فریدریش انگلس، سوسیالیست آلمانی، ملاقات کرد و این آغاز دوستی مادامالعمر آن دو بود. انگلس اثر تازه خود به نام وضعیت طبقه کارگر در انگلستان را به مارکس نشان داد و او را متقاعد کرد که طبقه کارگر عامل و ابزار انقلاب نهایی تاریخ خواهد بود. مارکس و انگلس مدتی بعد با یکدیگر در نوشتن نقدی بر عقیدههای فلسفی دوست سابق مارکس، برونو باور، همکاری کردند. این اثر در سال ۱۸۴۵ با عنوان خانواده مقدس منتشر شد. اگرچه مارکس منتقد باور بود، اما بیش از پیش تحت تأثیر ایدههای هگلیهای جوان ماکس اشتیرنر و لودویگ فویرباخ قرار داشت، هر چند سرانجام مارکس و انگلس ماتریالیسم فویرباخی را کنار گذاشتند.
مارکس از اکتبر ۱۸۴۳ تا ژانویه ۱۸۴۵ بهطور فشردهای خود را وقف مطالعه اقتصاد سیاسی (آدام اسمیت، دیوید ریکاردو، جیمز میل و دیگران)، سوسیالیسم فرانسوی (به ویژه کلودهانری سن سیمون و شارل فوریه) و تاریخ فرانسه کرد. مارکس مطالعه اقتصاد سیاسی را تا آخر عمر ادامه داد که نتیجه آن اثر مهم اقتصادی او – مجموعه سه جلدی سرمایه – است. مارکسیسم تا حد زیادی تحت تأثیر دیالکتیک هگلی، سوسیالیسم تخیلی فرانسوی و اقتصاد انگلیسی شکل گرفتهاست. با توجه به مطالعات قبلی او دربارهٔ دیالکتیک هگلی، مطالعه اقتصاد سیاسی در پاریس، بدان معنا بود که تمام مولفههای اصلی «مارکسیسم» تا پاییز ۱۸۴۴ سر جای خود قرار گرفته بودند. در طول زندگی، موانع زیادی مارکس را از مطالعه اقتصاد سیاسی بازمیداشتند، اما او همیشه زمانی را به مطالعه اقتصاد اختصاص میداد؛ زیرا قصد داشت «لایههای درونی کاپیتالیسم» را درک کند.
نمای کلی «مارکسیسم» تا اواخر سال ۱۸۴۴ در ذهن کارل مارکس شکل گرفته بود. بسیاری از جنبههای دیدگاه مارکسیستی در مورد اقتصاد سیاسی جهان با جزئیات زیاد بررسی شده بودند، اما مارکس نیاز داشت برای از بین بردن ابهامات ذهنی خود دربارهٔ این نظریه اقتصادی جدید، جهانبینی اقتصادی خود را به کاغذ منتقل کند. مارکس در همین باب دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی را نوشت. دستنوشتهها دربارهٔ موضوعات متعددی، شامل شرحی از «ازخودبیگانگی کارگران»، بود. در همین اثر او برای اولین بار کمونیسم را جنبشی لقب داد که به این ازخودبیگانگی پایان خواهد داد. با این حال، تا بهار ۱۸۴۵ مطالعه ادامهدار مارکس دربارهٔ اقتصاد سیاسی، سرمایه و سرمایهداری او را بدین نتیجه رساند که نظریه اقتصادی سیاسی جدید مورد نظرش – سوسیالیسم علمی – لازم است بر پایه دیدگاهی مادهباورانه (ماتریالیستی) از جهان استوار شود.
دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی بین آوریل و اوت ۱۸۴۴ نوشته شد اما مارکس مدتی بعد، آن را تحت تأثیر برخی عقیدههای متناقض لودویگ فویرباخ یافت. نتیجتاً، تصمیم گرفت فلسفه فویرباخ را به کناری افکند و دیدگاهی مبتنی بر ماتریالیسم تاریخی پیش گیرد؛ بنابراین یک سال بعد (در آوریل ۱۸۴۵) پس از مهاجرت از پاریس به بروکسل، تزهایی درباره فویرباخ را نوشت. تز یازدهم، شامل جمله «فلاسفه تنها جهان را به طرق مختلف تفسیر کردهاند، اما هدف تغییر آن است»، از دیگر تزها شناختهشدهتر است. این اثر حاوی نقد مارکس بر ماتریالیسم (به دلیل تأکید بسیار بر تأمل)، ایدئالیسم (برای تقلیل عمل به تئوری) و فلسفه (برای بالاتر قرار دادن واقعیت انتزاعی نسبت به جهان جسمانی) است. بدین ترتیب ماتریالیسم تاریخی مارکس، استدلالی مبنی بر اینکه جهان نه توسط ایدهها بلکه توسط فعالیتها و اعمال فیزیکی و مادی تغییر میکند، برای اولین مرتبه در این اثر دیده شد. در سال ۱۸۴۵، دولت فرانسه درخواست پادشاه پروس برای توقیف فوروارتس! را اجابت کرد و وزیر داخله، فرانسوا گیزو، به مارکس دستور داد خاک فرانسه را ترک کند. مارکس بروکسل را بهعنوان مقصد بعدی خود انتخاب کرد و امید داشت آنجا بتواند به مطالعه سرمایهداری و اقتصاد سیاسی ادامه دهد.
بروکسل
مارکس که نمیتوانست در فرانسه بماند یا به آلمان بازگردد، در فوریه ۱۸۴۵ تصمیم گرفت به بروکسل در بلژیک مهاجرت کند. هر چند او برای اقامت در بلژیک مجبور شد تعهد کند که هیچ چیز در ربط با سیاست روز منتشر نخواهد کرد. در بروکسل، مارکس با دیگر سوسیالیستهای تبعیدی از سراسر اروپا، از جمله موشه هس، کارل هاینتزن و یوزف وایدیمایر، همنشین شد. در آوریل ۱۸۴۵، انگلس خود را از بارمن در آلمان در بروکسل به مارکس و کادر در حال رشد اتحادیه عادلان که در پایتخت به دنبال خانه بودند، رساند. چندی بعد مری برنز، معشوقه دیرین انگلس، منچستر را ترک کرد و در بروکسل به او پیوست.
در اواسط ژوئیه ۱۸۴۵، مارکس و انگلس بروکسل را به مقصد انگلیس ترک کردند تا با رهبران جنبش منشورگرایی، جنبشی کارگری در بریتانیا، دیدار کنند. این اولین سفر مارکس به انگلیس بود و انگلس او را در این سفر راهنمایی میکرد. انگلس پیش از این دو سال از نوامبر ۱۸۴۲ تا اوت ۱۸۴۴ در منچستر زندگی کرده بود. او همچنین زبان انگلیسی میدانست و با بسیاری از رهبران منشورگرایان رابطه نزدیک داشت. انگلس حتی بهعنوان خبرنگار در روزنامههای منشورگرا و سوسیالیست انگلیس فعالیت میکرد. مارکس این فرصت را غنیمت شمرد تا منابع اقتصادی موجود برای مطالعه در کتابخانههای لندن و منچستر را ارزیابی کند.
مارکس همچنین با همکاری انگلس نوشتن کتاب ایدئولوژی آلمانی را آغاز کرد که اغلب بهترین اثر او در ربط با ماتریالیسم تاریخی تلقی میشود. او در ایدئولوژی آلمانی راه خود را از لودویگ فویرباخ، برونو باور، ماکس اشتیرنر و سایر هگلیهای جوان و همچنین از کارل گرون و دیگر «سوسیالیستهای واقعی» که فلسفه آنها هنوز تا حدی بر ایدئالیسم استوار بود، جدا کرد. در همین کتاب بود که مارکس و انگلس سرانجام فلسفه خود را که کاملاً بر ماتریالیسم بهعنوان تنها نیروی محرکه تاریخ بود مبتنی بود، کامل کردند. ایدئولوژی آلمانی با لحنی طنزآمیز نوشته شدهاست، اما حتی این ترفند هم باعث نشد از سانسور دور بماند. مانند بسیاری دیگر از نوشتههای اولیه مارکس، این اثر نیز در زمان زندگی او منتشر نشد و انتشار آن تا سال ۱۹۳۲ طول کشید.
پس از تکمیل ایدئولوژی آلمانی، مارکس خود را به اثری معطوف کرد که قصد داشت در آن موضع خود در ربط با «تئوری و تاکتیک» یک «جنبش پرولتری واقعاً انقلابی» که از دیدگاه فلسفهای واقعاً «ماتریالیستی علمی» نگاشته شده بود را روشن سازد. در واقع او میخواست در این اثر تمایز بین سوسیالیستهای تخیلی و فلسفه سوسیالیستی علمی خود را آشکار کند. در حالی که سوسیالیستهای تخیلی اعتقاد داشتند مردم باید برای پیوستن به جنبش سوسیالیسم یک به یک ترغیب شوند، مارکس معتقد بود اکثر انسانها در بیشتر مواقع با در نظر گرفتن منافع اقتصادی خود عمل میکنند و بنابراین جذب یک طبقه به صورت کلی (طبقه کارگر در این مورد) با توسل به منافع مادی آن طبقه بهترین راه برای بسیج توده طبقه مد نظر برای آغاز انقلاب و تغییر جامعه است. این پیام کتاب جدیدی بود که مارکس در نظر داشت آماده کند، اما برای اینکه از سانسور حکومت عبور کند، آن را «فقر فلسفه» (۱۸۴۷) نامید و مدعی شد پاسخی به «فلسفه خردهبورژوازی» سوسیالیست و آنارشیست فرانسوی، پیر ژوزف پرودون و نظریات او در کتاب فلسفه فقر (۱۸۴۰) است.
این کتابها تبدیل به پایه و اساس معروفترین اثر مارکس و انگلس تبدیل شدند؛ رسالهای سیاسی که به مانیفست کمونیست معروف است. مارکس در زمان اقامت در بروکسل در سال ۱۸۴۶، ارتباط خود با سازمان رادیکال و مخفی «اتحادیه عادلان» را حفظ کرد. او تصور میکرد این اتحادیه همان سازمان رادیکالی است که میتواند طبقه کارگر اروپا را به سمت انقلاب کارگری رهنمون کند. با این حال، اتحادیه میبایست به «مخفی» و «زیرزمینی» بودن خود پایان دهد و بهطور علنی بهعنوان یک حزب سیاسی فعالیت کند. اعضای اتحادیه سرانجام در این زمینه با مارکس همنظر شدند. نتیجتاً، در ژوئن ۱۸۴۷ اتحادیه عادلان تبدیل به یک جمعیت سیاسی «روی زمینی» با هدف جذب طبقه کارگر شد و «اتحادیه کمونیستها» نام گرفت. مارکس و انگلس هر دو در تهیه برنامه حزبی و اصول سازمانی اتحادیه کمونیستها مشارکت کردند.
مارکس و انگلس در اواخر ۱۸۴۷ نوشتن برنامه حزبی را به صورت مشترک آغاز کردند؛ اثری که به مانیفست کمونیست معروف است و بین دسامبر ۱۸۴۷ تا ژانویه ۱۸۴۸ نوشته و در ۲۱ فوریه ۱۸۴۸ منتشر شد. اعتقادات اتحادیه کمونیستها در این اثر بیان شدهاست زیرا آنها میخواستند، برخلاف گذشته، خواستهها و اهداف خود را به صورت عمومی اعلام کنند. خطوط ابتدایی این رساله شامل مبنای اصلی مارکسیسم است: «تاریخ تمام جوامع تا کنون، تاریخ مبارزات طبقاتی است.» مانیفست در ادامه به بررسی تعارضهایی میپردازد که مارکس ادعا میکرد با برخورد منافع بورژوازی (طبقه سرمایهدار) و پرولتاریا (طبقه کارگر صنعتی) به وجود آمدهاست. سپس، تلاش میکند تا روشن کند چرا اتحادیه کمونیستها، برخلاف دیگر احزاب و گروههای سوسیالیست و لیبرال وقت، به واقع در جهت منافع پرولتاریا برای سرنگونی جامعه کاپیتالیستی و جایگزینی آن با سوسیالیسم قدم برمیدارد.
در اواخر همان سال، اروپا موجی از اعتراضات، شورشها و آشوبهای اغلب خشونتبار را تجربه کرد که به انقلابهای ۱۸۴۸ معروف شد. در فرانسه، انقلابی به پیروزی رسید که سلطنت را سرنگون و جمهوری دوم فرانسه را بر پا کرد. مارکس از چنین فعالیتهایی حمایت میکرد و یک سوم ارثی که به تازگی از پدرش به او رسیده بود (پنج یا شش هزار فرانک) را به مسلحکردن کارگران بلژیکی که قصد اقدام انقلابی داشتند، اختصاص داد. اگرچه صحت این ادعا مورد اختلاف است، اما وزارت دادگستری بلژیک مارکس را به آن متهم و به همین دلیل دستگیرش کرد. در نتیجه، او مجبور شد دوباره به فرانسه فرار کند، جایی که انتظار داشت با توجه قدرت یافتن جمهوری نوظهور، در امان باشد.
کلن
مارکس که موقتاً در پاریس مقیم شده بود، مقر اتحادیه کمونیستها را نیز به همان شهر منتقل و همچنین با کمک دیگر سوسیالیستهای آلمانی ساکن پاریس، کلوب کارگران آلمانی را تأسیس کرد. او که امید داشت موج انقلاب به آلمان هم گسترش پیدا کند، در سال ۱۸۴۸ به کلن بازگشت و اعلامیهای تحت عنوان «مطالبات حزب کمونیست در آلمان» صادر کرد که فقط چهار اصل از ده اصل مانیفست کمونیست را طلب میکرد، زیرا عقیده داشت در آلمان پیش از به ثمر رسیدن انقلاب پرولتری، ابتدا بورژوازی باید سلطنت و اشراف فئودالی را سرنگون کند. در اول ژوئن، مارکس انتشار نشریه روزانه روزنامه جدید راین: ارگان دموکراسی را با استفاده از ارثیه خود آغاز کرد. این روزنامه بنا داشت اخبار اروپا را با تفسیری مارکسیستی منتشر کند و مارکس نویسنده اصلی و تأثیرگذارترین عضو تحریریه آن بود. علیرغم مشارکت دیگر اعضای اتحادیه کمونیستها، به گفته فریدریش انگلس این روزنامه تحت «دیکتاتوری ساده مارکس» اداره میشد.
مارکس و دیگر سوسیالیستهای انقلابی به دلیل نوشتن در این روزنامه مرتباً مورد آزار پلیس قرار میگرفتند و مارکس چندین بار با اتهامات مختلفی از جمله توهین به دادستان کل، ارتکاب تخلف مطبوعاتی و تحریک به شورش مسلحانه از طریق تحریم مالیات به محکمه برده شد، هر چند در همه موارد تبرئه گردید. در همین حال، مجلس دموکراتیک پروس سقوط کرد و پادشاه، فریدریش ویلهلم چهارم، کابینه جدیدی از طرفداران «مرتجع» خود تشکیل داد و برای جلوگیری از فعالیتهای انقلابی قصد داشت عناصر چپ و سایر انقلابیون را از کشور بیرون کند. در نتیجه، روزنامه جدید راین سرکوب و به مارکس دستور داده شد در ۱۶ مه از کشور خارج شود. مارکس به پاریس بازگشت؛ جایی که در آن زمان تحت کنترل دولتی ضدانقلابی و با همهگیری وبا درگیر بود. مقامات شهر که او را تهدیدی سیاسی یافتند، از فرانسه بیرونش کردند. همسرش جنی در آستانه زاییدن فرزند چهارمشان بود و در شرایطی که نمیتوانستند به آلمان یا بلژیک بازگردند، در اوت ۱۸۴۹ به لندن پناهنده شدند.
مهاجرت به لندن
مارکس در اوایل ژوئن ۱۸۴۹ راهی لندن شد و تا آخر عمر در آن شهر اقامت داشت. مقر اتحادیه کمونیستها نیز به لندن منتقل شد. با این حال، در زمستان ۱۸۴۹–۱۸۵۰ هنگامی که جناحی به رهبری آگوست ویلیش و کارل شاپر برای آغاز فوری قیام تحرکاتی را آغاز کردند، اختلافاتی در اتحادیه کمونیستها به وجود آمد. ویلیش و شاپر معتقد بودند که به محض آغاز قیام توسط اتحادیه کمونیستها، کل طبقه کارگر از سراسر اروپا «خودجوش» برای پیوستن به آن برمیخیزد و بدین ترتیب انقلابی در اروپا به ثمر میرسد. مارکس و انگلس اعتراض کردند که چنین شورش برنامهریزی نشدهای از سوی اتحادیه کمونیستها «ماجراجویانه» است و مانند «خودکشی» خواهد بود. قیام مد نظر جناح شاپر/ویلیش، به راحتی توسط پلیس و نیروهای مسلح دولتهای مرتجع اروپا درهم شکسته خواهد شد. مارکس معتقد بود که این امر منجر به نابودی اتحادیه کمونیستها میشود و با اعمال و قدرت اراده گروه انگشتشماری، تغییرات در جامعه یک شبه حاصل نمیشود. در عوض، این تغییرات از طریق تحلیل علمی شرایط اقتصادی جامعه و حرکت به سمت انقلاب از طریق مراحل مختلف توسعه اجتماعی محقق میشود. او احساس میکرد در مرحله فعلی توسعه (حدود سال ۱۸۵۰)، پس از شکست انقلابهای ۱۸۴۸ در سراسر اروپا، اتحادیه کمونیستها باید طبقه کارگر را تشویق کند تا با عناصر مترقی بورژوازیِ در حال ظهور متحد شود تا اشراف فئودال را در مسائلی که اصلاحات دولتی را میطلبد، مثل جمهوری مبتنی بر حاکمیت قانون یا مجلسهایی که نمایندگانش به صورت آزادانه و با رأیگیری همگانی (فقط مردان) انتخاب شدهاند، شکست دهد. به عبارت دیگر، طبقه کارگر قبل از انقلاب کارگری، باید با بورژوازی و عناصر دموکراتیک همراه شود تا انقلاب بورژواها با موفقیت به سرانجام برسد.
بعد از منازعهای طولانی که میتوانست منجر به نابودی اتحادیه کمونیستها شود، نظر مارکس غالب شد و سرانجام جناح ویلیش/شاپر اتحادیه را ترک کردند. در همین حال، مارکس شدیداً در جمعیت آموزشی کارگران آلمان که گروهی سوسیالیست بود، دخیل شد. این جمعیت جلسات خود را در خیابان گریت ویندمیل در لندن برگزار میکرد. این سازمان نیز درگیر اختلافات داخلی بین اعضای خود (که برخی از آنها پیرو مارکس و برخی دیگر پیرو جناح شاپر/ویلیچ بودند) شد. اینجا هم موضوعات مورد اختلاف مشابه مسائل مطرحشده در منازعه داخلی اتحادیه کمونیستها بود، اما این بار مارکس شکست خورد و در ۱۷ سپتامبر ۱۸۵۰ از سازمان استعفا داد.
نیویورک دیلی تریبون و روزنامهنگاری
مارکس در آغاز حضورش در لندن برای مدتی خود را تقریباً به کل وقف فعالیتهای انقلابی کرد؛ به گونهای که سبب فقر شدید خانوادهاش شد. منبع اصلی درآمد او، انگلس بود که وی نیز مایحتاجش را با کمک پدر صنعتگر و ثروتمندش تأمین میکرد. مارکس در پروس بهعنوان سردبیر روزنامه خودش و همکار دیگر روزنامههای همعقیده، به طبقه کارگر بهعنوان مخاطبانش دسترسی داشت. در لندن که منابع مالی مورد نیاز برای تأسیس نشریهای نداشت، با همراهی انگلس به روزنامهنگاری بینالمللی رو آورد. حتی موقعیتی پیش آمد که آنها بهطور همزمان برای شش روزنامه از انگلستان، ایالات متحده، پروس، اتریش و آفریقای جنوبی کار میکردند. درآمد اصلی مارکس از کار بهعنوان خبرنگار روزنامه نیویورک دیلی تریبون در اروپا از ۱۸۵۲ تا ۱۸۶۲ و همچنین از نوشتن مقاله برای روزنامههای «بورژوایی» تأمین میشد. ویلهلم پیپر مقالات او را تا زمانی که زبان انگلیسیاش به حد کافی خوب شد، برایش از آلمانی به انگلیسی ترجمه میکرد.
روزنامه نیویورک دیلی تریبون را هوراس گریلی در آوریل ۱۸۴۱ تأسیس کرده بود. هیئت تحریریه آن از روزنامهنگاران و ناشران مترقی بورژوازی تشکیل شده بود؛ از جمله جرج ریپلی و چارلز دانا که سردبیر نشریه هم بود. رابط مارکس، دانا، از طرفداران فوریه و لغو بردهداری بود. کارل مارکس از تریبون بهعنوان وسیلهای برای ارتباط با مخاطبان آن سوی اقیانوس در «جنگ پنهانی» اش با هنری چارلز کری استفاده میکرد. این نشریه از آغاز مورد استقبال گسترده طبقه کارگر قرار گرفت و بهای آن تنها دو سنت بود؛ با شمارگان حدود ۵۰٬۰۰۰ نسخه، بین نشریات ایالات متحده رتبه اول را داشت. نخستین مقاله مارکس برای تریبون، دربارهٔ انتخابات پارلمانی بریتانیا، در ۲۱ اوت ۱۸۵۲ منتشر شد.
در ۲۱ مارس ۱۸۵۷، دانا به مارکس اطلاع داد که به دلیل رکود اقتصادی، روزنامه میتواند فقط بابت یک مقاله در هفته به او دستمزد دهد و دستمزد باقی مقالات تنها در صورت انتشار آنها پرداخت میشود. مارکس مقالات خود را روزهای سه شنبه و جمعه ارسال میکرد اما در اکتبر، تریبون تمام خبرنگاران خود در اروپا (به استثنای مارکس و بی. تیلور) را اخراج کرد و مقالات مارکس را به یک مقاله در هفته کاهش داد. از سپتامبر تا نوامبر ۱۸۶۰، تنها پنج مقاله مارکس چاپ شد. پس از وقفهای ششماهه، مارکس همکاری خود با تریبون را در سپتامبر ۱۸۶۱ از سر گرفت، تا اینکه در مارس ۱۸۶۲ دانا به او نوشت به دلیل وضعیت داخلی آمریکا دیگر جایی برای گزارش از لندن در روزنامه وجود ندارد. در سال ۱۸۶۸، دانا روزنامهای رقیب به نام نیویورک سان راهاندازی کرد که خود سردبیر آن بود. در آوریل ۱۸۵۷، دانا از مارکس دعوت کرد برای دائرةالمعارف جدید آمریکایی مقاله، عمدتاً در مورد تاریخ نظامی، بنویسد. در مجموع، ۶۷ مقاله از مارکس و انگلس منتشر شد که ۵۱ مقاله را انگلس نوشته بود؛ هرچند تحقیقات در مورد آنها را مارکس در موزه بریتانیا به انجام رسانده بود. در اواخر دهه ۱۸۵۰، علاقه مردم آمریکا به امور اروپا کاهش پیدا کرد و مقالات مارکس بهسمت موضوعاتی مثل «بحران بردهداری» و بروز جنگ داخلی آمریکا در سال ۱۸۶۱ در «جنگ بین ایالات» کشیده شد. بین دسامبر ۱۸۵۱ و مارس ۱۸۵۲، مارکس بر روی اثر نظری خود دربارهٔ انقلاب ۱۸۴۸ فرانسه، با عنوان هیجدهم برومر لوئی ناپلئون کار کرد. او در این اثر مفاهیمی مثل ماتریالیسم تاریخی، مبارزه طبقاتی، دیکتاتوری پرولتاریا و پیروزی پرولتاریا بر دولت بورژواها را بررسی کردهاست.
میتوان دهههای ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰ را نقطه تمایز فلسفی ایدئالیسم هگلی مارکس جوان و تفکر علمی مرتبط با مارکسیسم ساختارگرای مارکس بالغتر به حساب آورد. با این حال، همه محققان این تمایز را قبول ندارند. مارکس و انگلس، تجربیاتشان از انقلابهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۴۹ را در شکلدهی به نظریه اقتصاد و پیشرفت تاریخی مهم مییافتند. پس از «شکستهای» سال ۱۸۴۸، به نظر میرسید پتانسیل انقلابی هدر رفتهاست و بدون یک رکود اقتصادی نو نخواهد شد. این سبب درگیری بین مارکس و گروهی از کمونیستها شد که مارکس آنها را «ماجراجو» میدانست. به عقیده مارکس، اینکه «قدرت اراده» میتواند برای ایجاد شرایط انقلابی کافی باشد، به وهم میمانست زیرا او مولفههای اقتصادی را اثرگذار بهشمار میآورد. رکود اقتصادی ایالات متحده در سال ۱۸۵۲ دلایلی برای خوشبینی به فعالیتهای انقلابی به مارکس و انگلس داد، اما اقتصاد آن کشور برای انقلاب کاپیتالیستی خیلی نابالغ تلقی میشد. نیز بحران اقتصادی در ایالات متحده لزوماً منجر به ایجاد موج انقلابی در اقتصادهای قدیمی اروپا که اقتصادهای بسته ملی بودند، نمیشد. با این حال، زمانی که بحران اقتصادی موسوم «وحشت ۱۸۵۷» از ایالات متحده به سطح جهانی گسترش پیدا کرد، تمام مدلهای نظری اقتصادی را در هم شکست و اولین بحران اقتصادی واقعاً جهانی ایجاد شد.
بینالملل اول و سرمایه
مارکس تا زمانی که سیاست تحریریه تریبون را مترقی مییافت، به نوشتن مقاله برای روزنامه ادامه میداد. با این حال، خروج چارلز دانا از روزنامه در اواخر سال ۱۸۶۱ و تغییر ناشی از آن، سبب اتخاذ سیاست جدیدی شد. تریبون دیگر آن نشریهای که به شدت از لغو بردهداری و پیروزی ایالات متحده (اتحادیه) در جنگ داخلی آمریکا حمایت میکرد، نبود. هیئت تحریریه جدید از صلح فوری بین ایالات متحده و ایالات مؤتلفه (کنفدراسیون) و ادامه بردهداری در جنوب حمایت میکرد. مارکس قویاً با این موضع سیاسی جدید مخالف بود و در سال ۱۸۶۳ به همکاری خود با نیویورک تریبون پایان داد.
در سال ۱۸۶۴، مارکس با تأسیس انجمن بینالمللی کارگران (که به بینالملل اول مشهور است) به عضویت شورای عمومی آن انتخاب شد. در آن سازمان، مارکس درگیر منازعهای با جناح آنارشیست انجمن به رهبری میخائیل باکونین (۱۸۱۴–۱۸۷۶) شد. اگر چه سرانجام آن پیروزی مارکس بود، اما انتقال مقر شورای عمومی از لندن به نیویورک در سال ۱۸۷۲ (که مارکس از آن حمایت میکرد)، منجر به انحطاط بینالملل شد. مهمترین رویداد سیاسی در طول حیات بینالملل، کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ بود؛ واقعهای که طی آن شهروندان پاریس علیه دولت خود قیام کردند و شهر را برای دو ماه در دست داشتند. بعد از سرکوب خونین این شورش، مارکس یکی از معروفترین آثار خود را با نام جنگ داخلی در فرانسه در دفاع از کمون پاریس نوشت.
با توجه به ناکامیهای مکرر انقلابها و جنبشهای کارگری، مارکس زمان زیادی را در اتاق مطالعه موزه بریتانیا به مطالعه و تأمل در مورد آثار اقتصاددانان سیاسی و دادههای اقتصادی پرداخت تا بتواند کاپیتالیسم را درک کند. تا سال ۱۸۵۷، مارکس بیش از ۸۰۰ صفحه یادداشت و مقاله کوتاه در مورد سرمایه، زمین، کار مزدی، دولت و تجارت خارجی و بازار جهانی جمع کرده بود، هر چند انتشار آنها تا سال ۱۹۳۹ (تحت عنوان مبانی نقد اقتصاد سیاسی) طول کشید.
در ۱۸۵۹، مارکس مقدمهای بر نقد اقتصاد سیاسی، اولین اثر مهم اقتصادیاش، را به چاپ رساند. این اثر صرفاً پیشدرآمدی بر کتاب سه جلدی او به نام سرمایه که قصد داشت در آینده منتشر کند، بود. مارکس در مقدمهای بر نقد اقتصاد سیاسی نظریه ارزش کار که دیوید ریکاردو از آن طرفداری میکرد را گسترش داد. این اثر با استقبال بسیار مواجه شد و همه نسخههای آن سریعاً به فروش رسید.
فروش موفقیتآمیز مقدمهای بر نقد اقتصاد سیاسی مشوقی برای مارکس در اوایل دهه ۱۸۶۰ شد تا کار بر روی سرمایه و تئوریهای ارزش اضافی (که در آن نظریات تئوریسینهای اقتصاد سیاسی، به ویژه آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، را بررسی کرد) را به پایان برساند. تئوریهای ارزش اضافی اغلب بهعنوان جلد چهارم سرمایه و یکی از اولین آثار جامع در مورد تاریخ اندیشه اقتصادی به حساب میآید. در ۱۸۶۷ اولین جلد سرمایه، با مضمون اصلی بررسی پروسه تولید کاپیتالیستی منتشر شد و مارکس در آن نظریه ارزش کار خود را که تحتتأثیر توماس هاجسکین بود، بسط داد. مارکس در سرمایه بیش از یک مرتبه موافقت خود با «اثر تحسینبرانگیز» هاجسکین به نام دفاع از کارگر در برابر ادعاهای سرمایه را ابراز میکند. مارکس جلد اول را به ترسیم برداشت کلی خود از ارزش اضافی و استثمار کارگران که به گفته او در نهایت منجر به کاهش نرخ سود و سقوط سرمایهداری صنعتی خواهد شد، اختصاص دادهاست. تا پاییز ۱۸۷۱، تمام نسخههای چاپ اول آلمانی سرمایه به فروش رفته و به چاپ دوم رسیده بود. همچنین تقاضاها برای چاپ ترجمه روسی کتاب منجر به انتشار ۳۰۰۰ نسخه از آن به زبان روسی در ۲۷ مارس ۱۸۷۲ شد. مارکس باقی عمر خود را به کار بر روی مجلدات دوم و سوم سرمایه اختصاص داد و هر دو جلد پس از مرگ او توسط انگلس منتشر شدند؛ جلد دوم تحت عنوان سرمایه، جلد ۲: فرایند گردش سرمایه در ژوئیه ۱۸۹۳ و جلد سوم یک سال بعد در اکتبر ۱۸۹۴ با نام سرمایه، جلد ۳: فرایند تولید سرمایهدارانه به مثابه یک کل. وخامت اوضاع سلامتی در دهه آخر زندگی، مارکس را از کار مستمر (که خصیصه آثار قبلی او بود) بر روی نوشتههای خود بازداشت. او کماکان به نوشتن در رابطه با سیاست روز، به خصوص سیاست آلمان و روسیه، ادامه میداد. او همچنین نقد برنامه گوتا را نوشت تا مخالفت خود با تمایل پیروانش، ویلهلم لیبکنشت و آگوست ببل، به مصالحه با سوسیالیسم دولتی فردیناند لاسال جهت تشکیل یک حزب متحد سوسیالیست را نشان دهد. یکی از نقلقولهای معروف مارکس، از هرکس به اندازه تواناییاش، به هرکس به اندازه نیازش، در همین اثر به کار رفتهاست.
مارکس در نامهای به تاریخ ۸ مارس ۱۸۸۱ به ورا زاسولیچ، احتمال دور زدن مرحله کاپیتالیستی توسعه و برپایی کمونیسم در روسیه بر پایه مالکیت مشترک زمین در جوامع روستایی را رد نکرد. مارکس ضمن «تکیهگاه نو شدن جامعه روسیه» خواندن کمونهای روستایی، هشدار داد که این کمونها تنها در صورت نابودی «تأثیرات مخربی که از هر سو به آنها حمله میکنند» میتوانند وسیله حرکت مستقیم به سمت سوسیالیسم باشند. با از بین رفتن این تأثیرات مخرب، «شرایط توسعه خودجوش» کمونهای روستایی فراهم میشود. او در همان نامه به ورا زاسولیچ، اشاره کرد که «جدایی کامل تولیدکننده از ابزار تولید… در هسته اصلی سیستم سرمایهداری نهفتهاست.» مارکس که اعتقاد داشت کمونیسمِ آینده بازگشتی سطح بالاتر به کمونیسم پیش از تاریخ خواهد بود، در یکی از پیشنویسهای این نامه، علاقه خود به مردمشناسی را ابراز میکند. او مینویسد «روند تاریخی عصر ما بحران مهلکی است که تولید کاپیتالیستی در کشورهای اروپایی و آمریکایی، جایی که به بالاترین حد خود رسیده، متحمل شدهاست؛ بحرانی که با نابودی آن و با بازگشت جامعه مدرن، در شکلی پیشرفتهتر، به باستانیترین شیوه — تولید و تخصیص جمعی — به پایان خواهد رسید.» او افزود: «سرزندگی جوامع بدوی از جوامع سامی، یونانی، رومی و غیره، و نیز بدون تردید، از جوامع کاپیتالیستی مدرن، بهطور غیرقابل مقایسهای بیشتر بود.» مارکس قبل از مرگ خود از انگلس خواست دربارهٔ این ایدهها بنویسد که نتیجه آن انتشار منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت در سال ۱۸۸۴ بود.
درگذشت
بعد از مرگ همسرش جنی در دسامبر ۱۸۸۱، مارکس به التهاب تنفسی مبتلا شد که او را در ۱۵ ماه آخر زندگیاش ناخوش کرد و باعث مرگ او در نتیجه برونشیت و پلورزی شد. مارکس به تاریخ ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در لندن، در سن ۶۴ سالگی، بهعنوان فردی بدون تابعیت، درگذشت. خانواده و دوستانش جسد او را در گورستان هایگیت لندن در ۱۷ مارس ۱۸۸۳ در قسمتی که مخصوص ندانمگرایان و خداناباوران بود، به خاک سپردند. به گفته فرانسیس وین، در مراسم خاکسپاری او بین نه تا یازده نفر حاضر بودند.
در تحقیقات انجامشده در منابع معاصر از سیزده نفر نام برده شدهاست: فریدریش انگلس، النور مارکس، ادوارد آولینگ، پل لافارگ، شارل لونگه، هلن دموث، ویلهلم لیبکنشت، گوتلیب لمکه، فریدریک لسنر، جی لوخنر، ری لنکستر، کارل شورلمر و ارنست رادفورد.
نیز روزنامهای در آن زمان ادعا کرد ۲۵ تا ۳۰ نفر از بستگان و دوستان مارکس در مراسم تشییع جنازه حاضر بودهاند.
گزارشی در هفتهنامه د گرافیک بدین شرح منتشر شد: «اشتباهی عجیب بود که … مرگ او برای دو روز اعلام نشد، و بعداً گفته شد در پاریس اتفاق افتادهاست. روز بعد اصلاحیهای از پاریس آمد؛ و زمانیکه دوستان و پیروانش با عجله خود را به خانهاش در هاورستوک هیل رساندند تا از زمان و مکان مراسم خاکسپاری مطلع شوند، متوجه شدند که او همین حالا در خاک سرد خفتهاست. اما برای این رازداری و عجله، بدون شک تجمع مردمی بزرگی بر فراز قبر او برگزار میشد.»
چند نفر از دوستان مارکس، از جمله فریدریش انگلس و ویلهلم لیبکنشت، در مراسم خاکسپاری او سخنرانی کردند. انگلس در بخشی از سخنان خود گفت:
النور و لورا، دختران مارکس، نیز شارل لونگه و پل لافارگ، دامادهای سوسیالیست و فرانسوی او، از دیگر حاضران در این مراسم بودند. دختر ارشدش جنی کارولین چند ماه قبل در ژانویه ۱۸۸۳ درگذشته بود. لیبکنخت، بنیانگذار و رهبر حزب سوسیال دموکرات آلمان، به آلمانی و لونگه، از چهرههای برجسته جنبش کارگری فرانسه، به فرانسوی سخنرانی کردند. دو تلگراف از احزاب کارگری در فرانسه و اسپانیا نیز قرائت شد. اینها به همراه سخنرانی انگلس، کل برنامه مراسم تشییع جنازه را تشکیل میدادند. سه کمونیست دیگر نیز در مراسم شرکت کردند که البته نسبتی با مارکس نداشتند: فریدریک لسنر، که پس از محاکمه کمونیستهای کلن در سال ۱۸۵۲ سه سال زندانی شده بود، جی. لوخنر، که انگلس او را «یکی از اعضای قدیمی اتحادیه کمونیستها» توصیف کردهاست و کارل شورلمر، استاد شیمی در منچستر، عضو انجمن سلطنتی، فعال کمونیست و از شخصیتهای انقلاب بادن در ۱۸۴۸. ری لنکستر، جانورشناس بریتانیایی، از دیگر حاضران بود.
از مارکس ملکی شخصی به ارزش ۲۵۰ پوند (معادل ۲۵٬۳۶۵ پوند در سال ۲۰۱۹) به جا ماند. همچنین انگلس نیز بعد از مرگ خود در سال ۱۸۹۵، بخش بزرگی از املاکش (به ارزش معادل ۴٫۸ میلیون دلار در سال ۲۰۱۱) را برای دو دختر مارکس به ارث گذاشت.
در نوامبر سال ۱۹۵۴، محل دفن مارکس و خانوادهاش به محل جدیدی در نزدیکی قبر قبلی منتقل و در ۱۴ مارس ۱۹۵۶ از مقبره جدید آنها رونمایی شد. بر روی بنای جدید عبارت «کارگران جهان، متحد شوید!» (خط آخر مانیفست کمونیست) و نیز «فلاسفه فقط جهان را به طرق مختلف تفسیر کردهاند — اما هدف تغییر آن است» (جملهای از یازدهمین تز دربارهٔ فویرباخ مطابق ویراستاری انگلس) حک شدهاست. قبر اولیه مارکس یادبود سادهای داشت و بنا و سردیس فعلی توسط حزب کمونیست بریتانیای کبیر ساخته شد.
اریک هابسبام، مورخ مارکسیست، مینویسد: «نمیتوان گفت مارکس در شکست مرد»، زیرا اگرچه در بریتانیا پیروان زیادی جذب نکرده بود، اما اثرگذاری نوشتههای او بر جنبشهای چپ در آلمان و روسیه آغاز شده بود. طی ۲۵ سال از مرگ او، احزاب سوسیالیست اروپای قارهای (اروپا منهای جزایر آن نظیر بریتانیا) که تأثیر مارکس بر سیاست خود را پذیرفته بودند، بین ۱۵ تا ۴۷ درصد کرسیها در مجالس کشورهایی که دموکراسی نیابتی داشتند را به دست آورده بودند.
تفکرات
تأثیرات بر مارکس
تفکرات مارکس چنان مینماید که او تحت تأثیر متفکران زیادی بودهاست که برخی از آنان شامل موارد زیر است:
فلسفه گئورگ ویلهلم فریدریش هگل
اقتصاد سیاسی کلاسیک آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، و همچنین نقد ژان شارل لئونار دو سیسموندی بر اقتصاد لسه فری و تحلیل او از وضعیت نامطلوب پرولتاریا
سوسیالیسم فرانسوی، مخصوصاً تفکرات ژان-ژاک روسو، کلودهانری سن سیمون، پیر-ژوزف پرودون و شارل فوریه
ماتریالیسم فلسفی آلمانی هگلیهای جوان، به ویژه لودویگ فویرباخ و برونو باور، همچنین ماتریالیسم فرانسوی اواخر قرن ۱۸، از جمله دنی دیدرو، کلود آدرین هلوسیوس و بارون دولباخ
تحلیل طبقه کارگر توسط فریدریش انگلس، نیز توصیفات اولیه لیبرالهای فرانسوی و سن سیمونیهایی نظیر فرانسوا گیزو و آگوستن تیری از طبقات
همچنین زمینه یهودی مارکس در شکلدهیِ دیدگاه اخلاقی و فلسفه ماتریالیستیاش اثرگذار به حساب میآید
در دیدگاه مارکس در مورد تاریخ که ماتریالیسم تاریخی نامیده میشود (و انگلس و لنین آن را بهعنوان فلسفه ماتریالیسم دیالکتیکی اتخاذ کردند)، بهطور قطع تأثیر ادعای هگل مبنی بر اینکه باید به واقعیت (و تاریخ) به صورت دیالکتیکی نگاه کرد، دیده میشود. با این حال، هگل از نگاهی ایدئالیستی بدان مینگریست و ایدهها را ارجح قرار میداد، در حالی که مارکس نظری ماتریالیستی داشت و قائل به تقدم ماده بر ایده بود. هگل «روح» را محرک تاریخ میدید اما مارکس این عرفانیسازی را غیرضروری میدانست و معتقد بود باعث میشود واقعیت بشریت و اعمال جسمانی آن که شکلدهنده جهان است، نادیده گرفته شود. مارکس مینویسد در فلسفه هگل واقعیت بر روی سر خود ایستادهاست و لازم است که آن را روی پاهایش بنشانیم. علیرغم اینکه مارکس از اصطلاحات عرفانی خوشش نمیآمد، در چند اثر خود از لغات گوتیک استفاده کردهاست: او در مانیفست کمونیست اعلام میکند «شبحی اروپا را گشت میزند – شبح کمونیسم. تمام قدرتهای اروپای کهنه برای از بین بردن این شبح وارد اتحادی مقدس شدهاند.» همچنین کتاب سرمایه از سرمایه بهعنوان فال امواتی یاد میکند که تولیدات کارگر را محاصره کردهاست.
علیرغم تأثیر سوسیالیسم و جامعهشناسی فرانسوی بر مارکس، او سوسیالیستهای تخیلی را به نقد گرفت و نتیجه جوامع سوسیالیستی کوچک مد نظر آنها را فقر و به حاشیه راندهشدن دانست و معتقد بود تنها تغییراتی در مقیاس بزرگ در نظام اقتصادی میتواند تغییر واقعی ایجاد کند.
وضعیت طبقه کارگر در انگلستان، نوشته فریدریش انگلس به سال ۱۸۴۴، فاکتور مهم دیگری در بازنگری مارکس در فلسفه هگل بود و باعث شد دیالکتیک تاریخی را از دیدگاه مبارزه طبقاتی ببینید و بدان نتیجه رسد که طبقه کارگر مدرن مترقیترین عنصر انقلابی است. همچنین سوسیال دموکرات آلمانی فریدریش ویلهلم شولتس، نویسنده حرکت تولید، نیز بر مارکس اثرگذار بود.
مارکس معتقد بود میتواند تاریخ و جامعه را بهطور علمی مطالعه کند و گرایشهای تاریخ و نتایج درگیریهای اجتماعی را تشخیص دهد؛ در نتیجه، برخی از پیروان مارکس بدان نتیجه رسیدند که وقوع انقلاب کمونیستی ناگزیر است. با این حال، مارکس در یازدهمین «تز دربارهٔ فویرباخ» نوشتهاست که «فلاسفه فقط جهان را به طرق مختلف تفسیر کردهاند — اما هدف تغییر آن است» و او به وضوح خود را وقف تلاش برای تغییر جهان کرد.
فلسفه و تفکر اجتماعی
مارکس مطالعات خود را با بررسی آثار فلسفی هگل و منتقدان او آغاز کرد اما نهایتاً با گذر زمان به مخالفت با این روش کاملاً نظری برخاست؛ او همچنین در ایدئولوژی آلمانی نوشتهاست که نسبت فلسفه به مطالعه جهان طبیعی، نسبت خودارضایی به رابطه جنسی عاشقانه است. با این حال، مارکس با خود فلسفه مخالف نبود، بلکه معتقد بود فلسفه تئوری را با عمل ترکیب نمیکند و این را مشکلدار مییافت. نتیجتاً، مطالعات دانشگاهی را کنار گذاشت تا به نظریهپرداز تماموقت یک انقلاب جهانی که در عمل به انجام رسد، تبدیل شود.
ذات انسان
مانند توکویل که قائل به وجود استبدادی بیچهره و بوروکراتیک بود و یک شخص مستبد را مسئول استبداد نمیدانست، مارکس نیز راه خود را از متفکران کلاسیکی که از وجود یک ظالم فردی صحبت میکردند و نیز از مونتسکیو که ماهیت آن ظالم را بررسی کرده بود، جدا کرد. در عوض، مارکس تلاش کرد «استبداد سرمایه» را تحلیل کند. اساساً، مارکس تصور میکرد تاریخ بشر شامل تغییر ماهیت انسان است که هم انسانها و هم اجسام مادی را در بر میگیرد. انسانها سرانجام تشخیص میدهند که یک خود واقعی و یک خود بالقوه دارند. هم برای مارکس و هم برای هگل، تکامل شخصی با تجربهکردن ازخودبیگانگی درونی ناشی از این شناخت آغاز میشود و سپس انسان خود واقعی را بهعنوان یک سوبژه مییابد و خود بالقوه را ابژهای در نظر میگیرد که باید به آن دست پیدا کند. مارکس همچنین در ادامه استدلال میکند که اگر ذات در قالبی دلپسند تصور شود، سوبژه شکل آبژه را به خود میگیرد و نتیجتاً، فرد قادر میشود چون انسانی کامل محقق گردد. در نظر مارکس، ذات انسان تابعی از نیروی کار اوست. او تمایز میان انسان و دیگر حیوانات را «فعالیتهای آگاهانه زندگی» میدانست و تولید و توانایی ساخت محصولات برای یکدیگر را به شیوهای که پیشآگاهانه مشخص شده باشد، در مرکز این فعالیتها مییافت. مارکس اعتقاد داشت نظام صنعتی نوین آزادی را از تودههای مولد دریغ داشته اما توانایی تولید انسان را نیز نشان دادهاست. نتیجتاً، وفور محصولات مادی فرصتی برای آزادی انسانها فراهم کردهاست و تنها با الغای مالکیت است که همه خصیصهها و احساسات بشری آزاد میشوند. او در ایدئولوژی آلمانی و (و متعاقباً در مقدمهای بر نقد اقتصاد سیاسی) مینویسد: «آگاهی زندگی را مقدر نمیکند، بلکه زندگی مقدرکننده آگاهی است.» مارکس در فصل هفتم از جلد اول سرمایه مجدداً به کار بهعنوان عنصر متمایز کننده انسان و دیگر حیوانات بازمیگردد؛ او مینویسد هر چند ظرافت کار زنبور بر پیشانی معماران عرق شرم مینشاند، اما آنچه بدترین معمار را از بهترین زنبور متمایز میکند، این است که معمار ابتدا حاصل کارش را در ذهن خود مجسم میکند. انسانها هدف خود از کار بر روی مواد طبیعت را «محقق» میکنند. هر چه کارگر جذابیت کمتری در کار خود بیابد، نیاز بیشتری به اعمال نظم و مقررات به وجود میآید. نتیجتاً، بشر باید برای بروز کامل انسانیت خود، کنترل تولید و توزیع را در دست بگیرد.
کار، مبارزه طبقاتی و آگاهی اشتباه
مارکس اهمیت ویژهای برای رابطه انسانها با نیروی کار خودشان قائل بود و بهطور مفصل دربارهٔ مسئله ازخودبیگانگی نوشتهاست. مانند دیالکتیک، مارکس در این باره نیز با مفهوم هگلی ازخودبیگانگی آغاز کرد اما سرانجام خوانشی ماتریالیستیتر از آن بسط داد. در نظر مارکس، کاپیتالیسم از طریق کالاهایی (شامل نیروی کار) که در بازارها خرید و فروش میشوند، مناسبات اجتماعی تولید (مثلاً میان کارگران یا بین کارگران و سرمایهداران) را رقم میزند. این امکان که فرد بتواند از مالکیت نیروی کار خود – تواناییاش برای ایجاد تغییر در جهان – دست بکشد، مساوی است با بیگانهشدن او با ذات خود و این خسرانی روحی است. مارکس این خسران را بتانگاری کالا توصیف کردهاست که مطابق آن، چنان به نظر میرسد که کالاهای تولید شده توسط انسانها، زندگی و ارزش خود را دارند که انسان و رفتارش از سر ناچاری با آن سازگار میشوند.
بتانگاری کالا مثالی از آنچه انگلس «آگاهی اشتباه» میخواند، فراهم میکند که مربوط به درک «ایدئولوژی» است. منظور از مارکس و انگلس از «ایدئولوژی» تفکراتی است که منافع یک طبقه خاص در یک دوره خاص از تاریخ را منعکس میکنند اما معاصران میپندارند آن تفکرات عمومی و ابدی هستند. به عقیده مارکس و انگلس، نمیتوان این تفکرات را در بهترین حالت «حقیقت نصفه و نیمه» نامید، زیرا آنها از پایههای مهم نظم سیاسی هستند. به بیان دیگر، سلطه یک طبقه بر ابزار تولید در کنار تولید غذا و کالا، منجر به تولید «ایدهها» نیز میشود که میتواند علتی باشد برای اینکه اعضای طبقات تابع، اعتقاداتی دارند که با منافع طبقه خود در تضاد هستند. نمونهای از چنین تحلیلی، برداشت مارکس از دین است که در مقدمه نقد فلسفه حق هگل بیان شدهاست:
مارکس در پایاننامه خود در جیمنیزیوم ترییر، هدف اصلی اجتماعی دین را افزایش همبستگی در جامعه دانسته بود، اما از نقلقول فوق پیداست که در این زمان آن را ابزاری جهت حفظ وضعیت اقتصادی موجود و نابرابری مییافت.
مارکس همچنین مخالف صریح کار کودکان بود. او اعتقاد داشت صنایع بریتانیایی «نمیتوانند بدون مکیدن خون، از جمله خون کودکان، زنده بمانند» و نیز سرمایه ایالات متحده از طریق «سرمایه خون کودکان» تأمین میشود. او در مانیفست کمونیست مینویسد «آیا ما را سرزنش میکنید که خواهان پایان دادن به استثمار کودکان توسط والدین هستیم؟ ما به این جرم اعتراف میکنیم.»
اقتصاد، تاریخ و جامعه
تفکرات مارکس در ارتباط با کار تحتتأثیر اهمیتی که او برای روابط اقتصادی در تعیین گذشته، حال و آینده جامعه قائل بود، قرار داشت. در نظر او، انباشت سرمایه شکلدهنده نظام اجتماعی است. او تغییرات اجتماعی را حاصل منازعه میان منافع متضاد گروههای متفاوت که زمینههای اقتصادی نیروی محرکه آن بود، مییافت و این الهامبخش نظریه تضاد است. مارکس در مدل تکاملگرای خود از تاریخ، استدلال کرد که تاریخ بشریت با کار آزاد، مولد و خلاقانه آغاز گردید اما با گذشت زمان محدود و غیرانسانی شد، روندی که در دوره سرمایهداری در آشکارترین حالت خود بروز کردهاست. مارکس تأکید داشت که این روندی تعمدی نبوده زیرا هیچ فرد یا حتی دولتی نمیتواند در مقابل نیروهای اقتصادی قرار گیرد.
سازماندهی جامعه به ابزار تولید بستگی دارد. ابزار تولید به چیزهایی اطلاق میشود که برای تولید کالاهای مادی نیاز است: مانند زمین، منابع طبیعی و تکنولوژی، اما شامل نیروی کار انسان نمیشود. روابط تولید نیز به روابط اجتماعی گفته میشود که افراد هنگام دستیابی و استفاده از ابزار تولید بدان ورود پیدا میکنند. اینها در کنار یکدیگر مناسبات تولید را میسازند و مارکس ادوار تاریخی را با در نظر گرفتن مناسبات تولید از هم متمایز میکند. او همچنین بین زیربنا و روبنا تفاوت قائل بود و نظام اقتصادی را زیربنا و نظام فرهنگی و سیاسی را روبنا محسوب میکرد. مارکس این عدم تطابق بین زیربنای اقتصادی و روبنای اجتماعی را منابع اصلی نابسامانیها و درگیریهای اجتماعی میدانست.
علیرغم انتقادات مارکس از کاپیتالیسم و نظراتش در مورد جامعه جدید کمونیستی که باید جایگزین آن شود، او جامعه کاپیتالیستی را پیشرفتی نسبت به جوامع گذشته (بردهداری و فئودالیسم) به حساب میآورد. مارکس هرگز بهطور واضح دربارهٔ مسائل اخلاقی و عدالت صحبت نکردهاست، اما محققان اتفاق نظر دارند که آثار او به صورت ضمنی حاوی مباحث مربوط این مفاهیم هستند.
دیدگاه مارکس در مورد سرمایهداری دو وجهی بود؛ او از یک سو، عمیقترین انتقادات قرن ۱۹ را به خاطر جنبههای غیرانسانی این سیستم مطرح کردهاست: مارکس به تفضیل ازخودبیگانگی، استثمار و رکودهای دورهای و مکرر را که منجر به بیکاری گسترده میشود، بهعنوان ویژگیهای کاپیتالیسم دانستهاست. از سویی دیگر، او پیشرفتهای حاصل از «انقلاب صنعتی و عمومیسازی کیفیات توسعه، رشد و پیشرفت» (منظور مارکس، صنعتیشدن، گسترش شهرنشینی، پیشرفت تکنولوژی، افزایش بهرهوری و رشد، عقلانیت و انقلاب علمی بود) را از نتایج سرمایهداری میدانست. مارکس طبقه کاپیتالیست را از انقلابیترین طبقات اجتماعی در تاریخ به حساب میآورد؛ زیرا این طبقه مدام ابزار تولید را بهبود میبخشد و به فئودالیسم پایان دادهاست. سرمایهداری میتواند زمینهساز رشد قابل توجهی شود زیرا سرمایهدار انگیزههای لازم برای سرمایهگذاری مجدد سود در فناوریها و تجهیزات جدید را در اختیار دارد.
به گفته مارکس، کاپیتالیستها از تفاوت میان بازار کار و بازار هر کالایی که میتوانند تولید کنند، بهره میبرند. مشاهدات مارکس او را بدان نتیجه رساند که عملاً در هر صنعت موفقی، هزینه ساخت کمتر از قیمت نهایی است. او تفاوت میان این دو رقم را «ارزش اضافی» نامید و استدلال کرد که اساس آن «کار اضافی» است؛ تفاوت میان آنچه برای زنده نگهداشتن کارگران لازم است و آنچه آنها میتوانند تولید کنند و بهرهای از آن نمیبرند. مارکس سرمایهداران را خونآشامهایی که خون کارگر را میمکند، به حساب میآورد اما در عین حال، اعتقاد داشت سود بردن «به هیچوجه بیعدالتی نیست» و سرمایهداران نمیتوانند با سیستم مبارزه کنند. مسئله «سلول سرطانی» سرمایه است که منظور از آن نه عنوان اموال یا تجهیزات، که روابط بین کارگران و مالکان – و بهطور کلی نظام اقتصادی – است.
مارکس همچنین تأکید داشت سرمایهداری بیثبات و مستعد بحرانهای دورهای است. وی پیشبینی کرد با گذشت زمان، سرمایهداران بیشتر و بیشتر در تکنولوژیهای جدید و کمتر در نیروی کار سرمایهگذاری خواهند کرد. از آنجا که مارکس معتقد بود سود حاصل از ارزش اضافی متعلق به نیروی کار بوده و از آنان غصب شدهاست، نتیجه گرفت با رشد اقتصاد نرخ سود کاهش خواهد یافت و بحرانهایی که شدید و شدیدتر میشوند در این چرخه رشد و رکود فاصله خواهند انداخت. علاوه بر این، او اعتقاد داشت بود در بلند مدت، این روند طبقه سرمایهدار را غنیتر و قویتر میکند و پرولتاریا را فقیرتر. مارکس در بخش اول مانیفست کمونیست مینویسد:
مارکس باور داشت تضادهای درونی کاپیتالیسم منجر به سقوط آن و جایگزینی جامعه بورژوائی با سوسیالیسم یا جامعهای کمونیستیِ پساسرمایهداری خواهد شد:
در نتیجه پیشرفتهای حاصل از سرمایهداری، از قبیل شهرنشینی، جمعیت طبقه کارگر (پرولتاریا) فزونی مییابد و آنان به آگاهی طبقاتی خواهند رسید؛ آن زمان، پی میبرند که میتوانند و باید نظام را تغییر دهند. مارکس باور داشت اگر پرولتاریا ابزارهای تولید را به دست آورد، روابط اجتماعی باید به گونهای برقرار شود که به همه به یک اندازه سود برساند، طبقه استثمارگر را از بین ببرد و یک سیستم تولیدی ایجاد کند که در برابر بحرانهای دورهای کمتر آسیبپذیر باشد. مارکس در ایدئولوژی آلمانی نوشت که کاپیتالیسم از طریق اقدامات سازمانیافته یک طبقه کارگر بینالمللی به پایان خواهد رسید:
در این جامعه جدید، به ازخودبیگانگی پایان داده خواهد شد و انسانها آزاد خواهند بود بدون محدود شدن توسط بازار کار، عمل کنند. این جامعهای دموکراتیک خواهد بود و حقوق تمام جمعیت خود را محقق خواهد کرد. در یک دنیای آرمانشهری نظیر این، نیاز به دولت — که در گذشته هدف آن تحمیل ازخودبیگانگی بود — کاهش خواهد یافت. مطابق نظریات مارکس، طی مرحله انتقال از سرمایهداری به نظام سوسیالیستی/کمونیستی، دورهای موقتی موسوم به دیکتاتوری پرولتاریا وجود خواهد داشت — عهدی که طبقه کارگر قدرت سیاسی را در دست خواهد گرفت و با توسل به اعمال قهرآمیز بر ابزار تولید مالکیت عمومی برقرار خواهد کرد. او در نقد برنامه گوتا مینویسد «بین جامعه سرمایهداری و جامعه کمونیستی دوره تحول انقلابی وجود خواهد داشت. همزمان، یک دوره گذار سیاسی از سر گذرانده خواهد شد که در آن دولت نمیتواند چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا باشد.» مارکس امکان انتقال مسالمتآمیز را در کشورهایی (مانند بریتانیا، ایالات متحده و هلند) که ساختارهای دموکراتیک قوی داشتند، ممکن مییافت اما تأکید داشت که «زور باید اهرم انقلاب ما» در کشورهایی باشد که کارگران نمیتوانند در آنها «به شیوههای مسالمتآمیز به هدف خود برسند.»
روابط بینالملل
مارکس روسیه را تهدید اصلی ضدانقلابی برای انقلابهای اروپا به حساب میآورد. در طول جنگ کریمه، مارکس از دولت عثمانی و متحدانش بریتانیا و فرانسه در برابر روسیه حمایت میکرد. او کاملاً مخالف پان اسلاویسم بود و آن را ابزاری در سیاست خارجی روسیه میدانست. مارکس بهطور کلی اسلاوها، به غیر از لهستانیها، را «ضدانقلاب» میشمارد. مارکس و انگلس در فوریه ۱۸۴۹ در روزنامه جدید راین نوشتند:
مارکس و انگلس با انقلابیون نارودنیکی دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ روسیه سمپاتی داشتند. هنگامی که انقلابیون روس تزار الکساندر دوم را ترور کردند، مارکس ابراز امیدواری کرد که این ترور به «تشکیل کمون روسیه» منجر شود. مارکس همچنین حامی قیام لهستانیها علیه روسیه تزاری بود. او در سال ۱۸۶۷ در یک سخنرانی در لندن گفت:
مارکس همچنین از استقلال ایرلند حمایت میکرد. در سال ۱۸۶۷، او به انگلس نوشت: «من فکر میکردم جدایی ایرلند از انگلیس غیرممکن است. اکنون فکر میکنم اجتنابناپذیر است. طبقه کارگر انگلیس تا زمانیکه از شر ایرلند خلاص نشود، موفق نخواهد شد چیزی به دست آورد. ارتجاع انگلیسیها در انگلیس ریشه… در حکومتشان بر ایرلند دارد.»
مارکس مدتی را در الجزایر فرانسه که در سال ۱۸۳۰ مستعمره فرانسه شده بود، سپری کرد و توانست زندگی روزمره در آفریقای شمالی استعماری را از نزدیک مشاهده کند. او دربارهٔ سیستم قضائی مستعمراتی نوشت که «نوعی شکنجه برای گرفتن اعتراف از اعراب استفاده میشود (و این بهطور «منظم» اتفاق میافتد) و معمولاً برعهده «پلیس» است (مانند انگلیسیها در هند). قاضی وانمود میکند که هیچ چیز در این باره نمیداند.» مارکس از تکبر بسیاری از مستعمرهنشینان اروپایی در الجزایر شگفتزده شده بود و در نامهای نوشت: «هنگامی که یک استعمارگر اروپایی در میان «نژادهای پستتر» زندگی میکند، چه بهعنوان یک مستعمرهنشین و چه در زمان انجام شغلی، به گونهای رفتار میکند که گویی حتی از ویلهلم اول (پادشاه پروس) خوشتیپ هم مصونیت بیشتری دارد. با این وجود، وقتی صحبت از تکبر عریان در برابر «نژادهای پستتر» میشود، فرانسویها به پای انگلیسیها و هلندیها نمیرسند.»
به گفته دانشنامه فلسفه استنفورد، «تحلیل مارکس از استعمار بهعنوان یک نیروی مترقی که مدرنیزاسیون را به جامعه فئودالی عقبمانده میآورد، به توجیهتراشی برای سلطه خارجی شباهت دارد. با این حال، نظر او دربارهٔ سلطه بریتانیا بر هند حاوی همان احساس دوگانهای است که او نسبت به کاپیتالیسم در اروپا دارد. مارکس در هر دو مورد رنج عظیمی که در جریان گذار از جامعه فئودالی به جامعه بورژوایی به وجود آمده را میپذیرد اما در عین حال اصرار دارد که گذار هم ضروری و هم مترقی است. او اعتقاد داشت که نفوذ تجارت خارجی باعث انقلابی اجتماعی در هند خواهد شد.»
مارکس در مقالهای به تاریخ ژوئن ۱۸۵۳ در نیویورک هرالد تریبون در ربط با حکومت استعماری بریتانیا بر هند مینویسد:
زندگی شخصی
خانواده
کارل مارکس و جنی فون وستفالن هفت فرزند داشتند ولی بنابه دلایلی از جمله شرایط بد زندگیشان در لندن، فقط سه نفرشان تا بزرگسالی زنده ماندند. این هفت فرزند عبارتاند از جنی کارولین (۱۸۴۴–۱۸۸۳)، جنی لورا (۱۸۴۵–۱۹۱۱)، ادگار (۱۸۴۷–۱۸۵۵)، هنری ادوآرد گای (۱۸۴۹–۱۸۵۰)، جنی ایولن فرانسیس (فرانتسیزکا؛ ۱۸۵۱–۱۸۵۲)، جنی جولیا النور (۱۸۵۵–۱۸۹۸) و فرزند دیگری که قبل از نامگذاری درگذشت (ژوئیه ۱۸۵۷). ادعاهایی وجود دارد که مارکس همچنین از خدمتکار خانهاش، هلن دموث، صاحب پسری به نام فردی شد. با این وجود، مطابق گفته ترل کارور، برای اثبات این ادعا اسناد کافی موجود نیست.
مارکس معمولاً از نام مستعار استفاده میکرد؛ مثلاً هنگام اجاره خانه یا آپارتمانی جدید. او قصد داشت پیگیری رد خود را برای مقامات دشوارتر کند. هنگامی که در پاریس بود، خود را «مسیو رامبو» مینامید، در حالی که در لندن نامههای خود را به نام «ا. ویلیامز» امضا میکرد. دوستانش به دلیل رنگ تیره چهره و موهای فرفری سیاهش او را «مورو» میخواندند، در حالی که خود او از فرزندانش میخواست «نیک پیر» یا «چارلی» صدایش کنند. مارکس همچنین به دوستان و خانوادهاش نیز القاب و نام مستعار میداد. او فریدریش انگلس را «ژنرال»، خانهدارش هلن را «لنچن» یا «نیم»، دختر بزرگش را «کویی کویی، امپراتور چین» و دختر دومش را «کاکادو» یا «هوتنتوت» خطاب میکرد.
سلامتی
مارکس تا قبل از پیوستن به باشگاه میخانه ترییر الکل مینوشید، اما پس از آن میزان نوشیدنش افزایش پیدا کرد و تا آخر عمر نیز به همین منوال بود. او بهطور کلی از مشکلات سلامتی (که خود «بدبختی زندگی» توصیفشان میکرد) رنج میبرد. محققان مختلفی در این باب تحقیق کردهاند. ورنر بلومنبرگ، از زندگینامهنویسان او، وخامت سلامت مارکس را ناشی از مشکلات کبدی و صفراوی میداند که در ۱۸۴۹ داشت و نه تنها هرگز بهبود پیدا نکرد، بلکه به خاطر سبک نامناسب زندگی، وخیمتر هم شد. این حملات اغلب با سردرد، التهاب چشم، نورالژی در سر و دردهای روماتیسمی همراه بودند. اختلال عصبی وخیم مارکس در سال ۱۸۷۷ او را برای مدت مدیدی به بیخوابی دچار کرد. مارکس تلاش میکرد با مصرف مواد مخدر با آن مبارزه کند اما بیماری او با کار زیاد شبانه و رژیم غذایی نادرست تشدید شد. مارکس علاقه زیادی به غذاهای ادویهدار، ماهی دودی، خاویار و خیارشور داشت که «هیچکدام برای بیماران کبدی مفید نیستند.» او همچنین شراب و مشروبات الکلی را دوست داشت و مقدار زیادی سیگار — که به دلیل مشکلات مالی، اغلب بیکیفیت بودند — میکشید. از سال ۱۸۶۳، مارکس از جوش زیاد — که در بیماران کبدی شایع است و میتواند از مشکل یکسانی ناشی شود — مینالید. آبسههای او به اندازهای مشکلآفرین بودند که مارکس نمیتوانست درست بنشیند یا درست کار کند. به گفته بلومنبرگ، کجخلقی مارکس اغلب در بیماران کبدی دیده میشود:
به گفته جی.ای. سیگل، مورخ، ممکن است مارکس در اواخر نوجوانی خود به ذاتالریه یا پلورزی مبتلا شده باشد، مرضی که اثرات آن منجر به معافیت او از خدمت نظامی در ارتش پروس شد. مارکس در سالهای پایانی زندگی در حالی که مشغول کار بر روی سرمایه (که آن را به اتمام نرساند) بود، به سه بیماری دچار شد؛ یک بیماری کبدی احتمالاً ارثی که در نتیجه کار زیاد، رژیم غذایی نامناسب و کمبود خواب تشدید میشد، التهاب چشم در اثر کار زیاد در شب و بیماری سوم، کفگیرک یا جوش زیاد که «احتمالاً به دلیل ضعف جسمی عمومی ایجاد شده بود که خصیصههای مختلف سبک زندگی مارکس – الکل، تنباکو، رژیم غذایی نامناسب و کمخوابی – در آن سهیم بودهاند. انگلس اغلب به مارکس توصیه میکرد این رژیم خطرناک را تغییر دهد.» سیگل در تز خود احساس گناه در مورد خودپرستی که پدر مارکس به او القا کرده را سبب سبک زندگی مارکس میداند.
در سال ۲۰۰۷، پزشک پوست سم شوستر از دانشگاه نیوکاسل دربارهٔ بیماری پوستی مارکس تشخیصی گذشتهنگر انجام داد. از نظر شوستر، محتملترین تشخیص آن بود که مارکس نه از بیماری کبدی، بلکه از هیدرآدنیت چرکی رنج میبردهاست. این بیماری که تا سال ۱۹۳۳ در ادبیات پزشکی انگلیس توصیف نشده بود (از این رو پزشکان مارکس دربارهٔ آن نمیدانستند)، میتواند باعث ایجاد درد مفصل (که ممکن است اشتباهاً بهعنوان اختلال روماتیسمی تشخیص داده شود) و درد چشم شود. شوستر در تشخیص گذشتهنگر که بعد از مرگ انجام میشود، از منابع اولیه بهره برد: نامههای مارکس که در مجموعه ۵۰ جلدی مجموعهآثار مارکس/انگلس منتشر شدهاست. در آن نامهها، «گرچه ضایعات پوستی توسط مارکس، همسرش و پزشکانش «کورک»، «جوش» و «کفگیرک» نامیده میشدند، اما بیش از اندازه پایدار، مکرر، مخرب و در محلهای مشخصی بودند» که چنین تشخیص داده شوند. محل «جوشها» بهطور مکرر در زیر بغل، کشاله ران، مقعد، اندام جنسی (آلت تناسلی و کیسه بیضه) و قسمت داخلی رانها ذکر شدهاند. پروفسور شوستر ادعا کرد که این مرض «امروزه میتواند بهطور قطعی تشخیص داده شود.»
شوستر در ادامه با در نظر گرفتن اثرات بالقوه روانیاجتماعی این بیماری، اضافه کرد که پوست عضوی ارتباطی است و هیدرآدنیت چرکی میتواند باعث ایجاد پریشانیهای روانی مثل بیزاری و انزجار از چهره، خوی و سلامتی خود شود که شوستر «شواهد بسیار» از چنین احساساتی در مکاتبات مارکس یافتهاست. شوستر در ادامه سؤالی مطرح میکند که آیا تأثیرات ذهنی این بیماری بر آثار مارکس نیز اثرگذار بود یا حتی به او در شکلدهی نظریه ازخودبیگانگی یاری رساند؟
میراث
اندیشههای کارل مارکس تأثیر عمیقی بر سیاست و اندیشه جهان گذاشتهاست. غالباً در باب تفسیر نوشتههای او و اعمال مفاهیم مدنظرش در دنیای امروز بین پیروان او مباحثاتی وجود داشتهاست. گرایشهای متعدد فکری در مورد تفکرات مارکس اختلاف نظر دارند و هر یک خود را دقیقترین مفسر مارکس میدانند. در حوزه سیاسی، این گرایشها شامل لنینیسم، مارکسیسم–لنینیسم، تروتسکیسم، مائوئیسم، لوکزامبورگیسم و مارکسیسم لیبرترین است. جریانهای مختلفی نیز، اغلب تحت تأثیر دیدگاههای دیگر، در مارکسیسم دانشگاهی به وجود آمده که مارکسیسم ساختارگرا، مارکسیسم تاریخی، مارکسیسم پدیدارشناسانه، مارکسیسم تحلیلی و مارکسیسم هگلی از مهمترینهایشان هستند. از منظر دانشگاهی، مارکس در تولد جامعهشناسی مدرن نقش داشتهاست. از او در کنار فریدریش نیچه و زیگموند فروید بهعنوان یکی از سه استاد قرن نوزدهمی «مکتب سوءظن»، و در کنار امیل دورکیم و ماکس وبر بهعنوان سه معمار اصلی علوم اجتماعی مدرن نام برده میشود. برخلاف دیگر فلاسفه، مارکس نظریههایی ارائه کرد که غالباً میشود آنها را با روش علمی آزمود. در پی سکولاریزاسیون اروپا و پیشرفتهای جدید فلسفه تاریخ و علم، مارکس و اگوست کنت درصدد شکلدهی به ایدئولوژیهایی برآمدند که از نظر علمی قابل توجیه باشد و مارکس که از مکتب هگلی بود، در تلاش برای ایجاد «علم جامعه»، اثباتگرایی جامعهشناختی کنتی را رد کرد. کارل لویت مارکس و سورن کییرکگور را بزرگترین جانشینان فلسفی هگل میدانست. در نظریه جامعهشناسی مدرن، جامعهشناسی مارکسیستی یکی از مکاتب کلاسیک اصلی شناخته میشود. آیزایا برلین مارکس را مؤسس واقعی جامعهشناسی مدرن به حساب میآورد. علاوه بر علوم اجتماعی، کارل مارکس همچنین در فلسفه، ادبیات، هنر و علوم انسانی نیز میراث ماندگاری به جا گذاشتهاست. در آغاز قرن ۲۱، مارکس در نظرسنجی بیبیسی برای انتخاب بزرگترین فیلسوف هزاره دوم، با فاصله بسیار در جایگاه نخست قرار گرفت.
امروزه جامعهشناسان مارکسیست کماکان نظرات کلی مارکس در ربط با جامعه و اقتصاد سیاسی را قبول دارند و از آن پیروی میکنند. تلاش اصلی آنان بر اعمال نگاهی مارکسیستی بر جوامع صنعتی که از زمان مارکس دستخوش تغییر شدهاند، است و از شیوههای جدید علوم اجتماعی برای تصدیق اصول مارکسیستی نیز بهره میبرند. نظریهپردازان اجتماعی قرون ۲۰ و ۲۱ دو راهبرد اساسی را در واکنش به مارکس در پیش گرفتند. گروه اول، تفکرات او را به هسته تحلیلی تقلیل دادهاند که به مارکسیسم تحلیلی مشهور است. شیوه دوم و متداولتر تأکید بر «خودمختاری نسبی» جنبههای اجتماعی و اقتصادی زندگی است که ارتباط مستقیمی به برداشت مارکس از تعامل میان توسعه «نیروهای تولید» و جایگزینی یک مرحله «مناسبات تولیدی» با دیگری ندارد. این نظریهای نئومارکسیستی است که مورخانِ متأثر از نظریه اجتماعی مارکس، نظیر ادوارد پالمر تامپسون، اریک هابسبام و آنتونیو گرامشی از آن پیروی میکنند. تفکرات مارکس همچنین تأثیر عمیقی بر هنرمندان و تاریخ هنر پس از خود گذاشت.
از نظر سیاسی، میراث مارکس پیچیدهتر است. در طول قرن ۲۰، انقلابهایی در دهها کشور مختلف خود را «مارکسیست» نامیدند — که مهمترین آنها انقلاب روسیه که منجر به تأسیس اتحاد جماهیر شوروی شد، است. رهبران مهم جهان از جمله ولادیمیر لنین، مائو زدونگ، فیدل کاسترو، سالوادور آلنده، یوسیپ بروز تیتو، قوام نکرومه، جواهر لعل نهرو، نلسون ماندلا، شی جین پینگ، ژان کلود یونکر، توما سانکارا و غیره از مارکس بهعنوان یکی از تأثیرگذاران بر افکار و مواضع خود نام بردهاند. علاوه بر مکانهایی که انقلابهای مارکسیستی اتفاق افتاد، تفکرات مارکس بر احزاب سیاسی جهان هم اثرگذار بودهاست. در کشورهایی که مدعی پیوند با مارکسیسم بودهاند، برخی از وقایع منجر به ملامت مارکس بابت «مرگ میلیونها نفر» از سوی مخالفان سیاسی شدهاست، هر چند وفاداری انقلابیون، رهبران و احزاب موردنظر به آثار مارکس مورد تردید بوده و حتی، از جمله توسط بسیاری از مارکسیستها، رد شدهاست. در حال حاضر تمایز قائلشدن میان میراث و تأثیرات مارکس و میراث و تأثیرات آنان که از تفکرات او برای اهداف سیاسی استفاده کردهاند، امری معمول است. به گفته اندرو لیپو، مارکس و همکارش فریدریش انگلس «مؤسسان سوسیالیسم دمکراتیک انقلابی مدرن» هستند.
مارکس تا به امروز مهم و مناقشهبرانگیز باقی ماندهاست. در مه ۲۰۱۸، به مناسبت دویستمین سالگرد تولد مارکس، مجسمهای ۴٫۵ متری از او که توسط وو ویشان، مجسمهساز برجسته چینی، طراحی و از سوی دولت چین اهدا شده بود، در زادگاهش ترییر رونمایی شد. ژان کلود یونکر، رئیس کمیسیون اروپا، از یادمان مارکس دفاع کرد و گفت امروز مارکس «بابت مسائلی سرزنش میشود که مسئولیتی متوجه او نیست و او مسبب آنها نبودهاست زیرا از نوشتههایش برداشت اشتباهی شدهاست.» در سال ۲۰۱۷، فیلمی سینمایی به نام کارل مارکس جوان، با حضور شخصیتهایی چون مارکس، همسرش جنی مارکس، انگلس و دیگر انقلابیون و روشنفکران قبل از انقلابهای ۱۸۴۸، اکران شد که هم به دلیل صحت تاریخی و هم به دلیل نمایش زندگی فکری مارکس با نقدهای مثبتی مواجه شد.
جستارهای وابسته
فهرست بیخدایان
گاهشمار فیلسوفان غربی
فیلسوفان سده نوزدهم
لومپنپرولتاریا
عصر جدید (مجله)
پانویس
ارجاعها
منابع
برای مطالعه بیشتر
فارسی
نوشته شده توسط مارکس
سرمایه، نقدی بر اقتصاد سیاسی (جلد یکم)، ترجمهٔ حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۸۶، انتشارات آگاه.
سرمایه، نقد اقتصاد سیاسی (جلد دوم)، ترجمهٔ حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۹۳، انتشارات آگاه.
سرمایه (کاپیتال)، تحلیل نقادانه تولید کاپیتالیستی (جلد یک)، ترجمهٔ جمشید هادیان، انتشار کاغذی: ۱۳۸۶، انتشار نسخه رایگان الکترونیکی: ۱۳۸۷.
ایدئولوژی آلمانی،: کارل مارکس، فریدریش انگلس، مترجم: تیرداد نیکی، مصحح: عزیزالله علیزاده، تهران: انتشارات فردوس، ۱۳۹۵، (وزیری، گالینگور)، ۸۱۶ صفحه.
گروندریسه، مبانی نقد اقتصاد سیاسی، ترجمهٔ باقر پرهام و احمد تدین، چاپ اول ۱۳۶۳، انتشارات آگه
دربارهٔ مسئلهٔ یهود؛ گامی در نقد فلسفهٔ حق هگل، ترجمهٔ مرتضی محیط، ویراستاران: محسن حکیمی-حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۸۱، نشر اختران
دستنوشتههای اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴، ترجمهٔ حسن مرتضوی، چاپ اول ۱۳۷۷، انتشارات آگه
دربارهٔ تکامل مادی تاریخ (دو رساله و ۲۸ نامه)، ترجمهٔ خسرو پارسا، چاپ اخیر: ۱۳۸۰، نشر دیگر.
صورتبندیهای اقتصادی پیشاسرمایهداری، ترجمهٔ خسرو پارسا، چاپ اول: ۱۳۵۳ چاپ اخیر: ۱۳۷۸، نشر دیگر.
لودویگ فوئرباخ و ایدئولوژی آلمانی، ترجمهٔ پرویز بابایی، چاپ اول: ۱۳۷۹، نشر چشمه
رسالهٔ دکترای فلسفه (اختلاف بین فلسفهٔ طبیعت دموکریتی و اپیکوری)، ترجمهٔ محمود عبادیان، حسن قاضیمرادی. چاپ اول:۱۳۸۱، نشر اختران
هیجدهم برومر لوئی بناپارت، ترجمهٔ باقر پرهام، چاپ اوّل: ۱۳۷۷، نشر مرکز
نبردهای طبقاتی در فرانسه، ترجمهٔ باقر پرهام، چاپ اوّل: ۱۳۷۹، نشر مرکز
جنگ داخلی در فرانسه ۱۸۷۱، ترجمهٔ باقر پرهام، چاپ اوّل: ۱۳۸۰، نشر مرکز
پنج مقالهٔ مارکس و انگلس دربارهٔ ایران، ترجمهٔ داور شیخاوندی، چاپ اوّل: ۱۳۷۹، نشر آتیه
سانسور و آزادی مطبوعات، ترجمهٔ حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۸۴، نشر اختران.
فقر فلسفه، ترجمهٔ آرتین آراکل، چاپ اوّل: ۱۳۸۳، نشر اهورا.
خانواده مقدس، ترجمه تیرداد نیکی، تهران: نشر آمه، ۱۳۸۸.
گزیده نوشتهها دربارهٔ استعمار (با فردریش انگلس)، ترجمهٔ حمید محوی، پاریس: ۲۰۱۹.
دربارهٔ مارکس
لشک کولاکوفسکی، جریانهای اصلی در مارکسیسم: برآمدن، گسترش، فروپاشی، ترجمه عباس میلانی، (جلد اول و دوم: نشر اختران، جلد سوم: مؤسسه انتشارات آگاه).
انگلیسی
زندگینامهها
Barnett, Vincent. Marx (Routledge, 2009)
Berlin, Isaiah. Karl Marx: His Life and Environment (Oxford University Press, 1963)
Gemkow, Heinrich. Karl Marx: A Biography. Dresden: Verlag Zeit im Bild. 1968.
Liedman, Sven-Eric. A World to Win: The Life and Works of Karl Marx. [2015] Jeffrey N. Skinner, trans. London: Verso, 2018.
McLellan, David. Karl Marx: his Life and Thought Harper & Row, 1973
Mehring, Franz. Karl Marx: The Story of His Life (Routledge, 2003)
McLellan, David. Marx before Marxism (1980), Macmillan,
Rubel, Maximilien. Marx Without Myth: A Chronological Study of his Life and Work (Blackwell, 1975)
Segrillo, Angelo. Two Centuries of Karl Marx Biographies: An Overview (LEA Working Paper Series, nº 4, مارس ۲۰۱۹).
Sperber, Jonathan. Karl Marx: A Nineteenth-Century Life. New York: W.W. Norton & Company, 2013.
Stedman Jones, Gareth. Karl Marx: Greatness and Illusion (Allen Lane, 2016). .
Walker, Frank Thomas. Karl Marx: a Bibliographic and Political Biography. (bj.publications), 2009.
Wheen, Francis. Karl Marx: A Life, (Fourth Estate, 1999),
دربارهٔ مارکس
Althusser, Louis. For Marx. London: Verso, 2005.
Althusser, Louis and Balibar, Étienne. Reading Capital. London: Verso, 2009.
Attali, Jacques. Karl Marx or the thought of the world. 2005
Avineri, Shlomo. The Social and Political Thought of Karl Marx (Cambridge University Press, 1968)
Axelos, Kostas. Alienation, Praxis, and Techne in the Thought of Karl Marx (translated by Ronald Bruzina, University of Texas Press, 1976).
Blackledge, Paul. Reflections on the Marxist Theory of History (Manchester University Press, 2006)
Blackledge, Paul. Marxism and Ethics (SUNY Press, 2012)
Bottomore, Tom, ed. A Dictionary of Marxist Thought. Oxford: Blackwell, 1998.
Cleaver, Harry. Reading Capital Politically (AK Press, 2000)
G.A. Cohen. Karl Marx's Theory of History: A Defence (Princeton University Press, 1978)
Collier, Andrew. Marx (Oneworld, 2004)
Draper, Hal, Karl Marx's Theory of Revolution (4 volumes) Monthly Review Press
Duncan, Ronald and Wilson, Colin. (editors) Marx Refuted, (Bath, UK, 1987)
Eagleton, Terry. Why Marx Was Right (New Haven & London: Yale University Press, 2011).
Fine, Ben. Marx's Capital. 5th ed. London: Pluto, 2010.
Foster, John Bellamy. Marx's Ecology: Materialism and Nature. New York: Monthly Review Press, 2000.
Gould, Stephen Jay. A Darwinian Gentleman at Marx's Funeral – E. Ray Lankester, p. 1, Find Articles.com (1999)
Harvey, David. A Companion to Marx's Capital. London: Verso, 2010.
Harvey, David. The Limits of Capital. London: Verso, 2006.
Henry, Michel. Marx I and Marx II. 1976
Holt, Justin P. The Social Thought of Karl Marx. Sage, 2015.
Iggers, Georg G. "Historiography: From Scientific Objectivity to the Postmodern Challenge."(Wesleyan University Press, 1997, 2005)
Kołakowski, Leszek. Main Currents of Marxism Oxford: Clarendon Press, OUP, 1978
Little, Daniel. The Scientific Marx, (University of Minnesota Press, 1986)
Mandel, Ernest. Marxist Economic Theory. New York: Monthly Review Press, 1970.
Mandel, Ernest. The Formation of the Economic Thought of Karl Marx. New York: Monthly Review Press, 1977.
Mészáros, István. Marx's Theory of Alienation (The Merlin Press, 1970)
Miller, Richard W. Analyzing Marx: Morality, Power, and History. Princeton, N.J: Princeton University Press, 1984.
Postone, Moishe. Time, Labour, and Social Domination: A Reinterpretation of Marx's Critical Theory. Cambridge [England]: Cambridge University Press, 1993.
Rothbard, Murray. An Austrian Perspective on the History of Economic Thought Volume II: Classical Economics (Edward Elgar Publishing Ltd. , 1995)
Saad-Filho, Alfredo. The Value of Marx: Political Economy for Contemporary Capitalism. London: Routledge, 2002.
Schmidt, Alfred. The Concept of Nature in Marx. London: NLB, 1971.
Seigel, Jerrold. Marx's fate: the shape of a life (Princeton University Press, 1978)
Strathern, Paul. "Marx in 90 Minutes", (Ivan R. Dee, 2001)
Thomas, Paul. Karl Marx and the Anarchists. London: Routledge & Kegan Paul, 1980.
Uno, Kozo. Principles of Political Economy. Theory of a Purely Capitalist Society, Brighton, Sussex: Harvester; Atlantic Highlands, N.J. : Humanities, 1980.
Vianello, F. [1989], "Effective Demand and the Rate of Profits: Some Thoughts on Marx, Kalecki and Sraffa", in: Sebastiani, M. (ed.), Kalecki's Relevance Today, London, Macmillan, .
Wendling, Amy. Karl Marx on Technology and Alienation (Palgrave Macmillan, 2009)
Wheen, Francis. Marx's Das Kapital, (Atlantic Books, 2006)
Wilson, Edmund. To the Finland Station: A Study in the Writing and Acting of History, Garden City, NY: Doubleday, 1940
داستانی
Barker, Jason. Marx Returns, Winchester, UK: Zero Books, 2018, .
مقالههای پزشکی
پیوند به بیرون
کارل مارکس و بحران سرمایهداری در بیبیسی فارسی
آلمانیهای مهاجرتکرده به انگلستان
آلمانیهای هلندی-یهودیتبار
اعضای انجمن بینالمللی کارگران
افراد سلب تابعیتشده
اقتصاددانان اهل آلمان
اقتصاددانان سده ۱۹ (میلادی)
اقتصاددانان سوسیالیست
امپریالیسم ستیزی
انقلابیون اهل آلمان
اهالی پروس در سده ۱۹ (میلادی)
اهالی ترییر
بیخدایان سده ۱۹ (میلادی)
بیخدایان یهودی
تاریخ آموزش
تاریخ ایدهها
تاریخ روش علمی
تاریخ فلسفه
تاریخنگاران اقتصاد
تاریخنگاران اهل آلمان
تاریخنگاران تفکر اقتصادی
تاریخنگاران مارکسیست
جامعهشناسان اهل آلمان
خاکسپاریها در گورستان هایگیت
دانشآموختگان دانشگاه بن
دانشآموختگان دانشگاه هومبولت برلین
دانشآموختگان دانشگاه ینا
درگذشتگان ۱۸۸۳ (میلادی)
درگذشتگان به علت برونشیت
دور از وطنهای اهل آلمان در بریتانیا
دور از وطنهای اهل آلمان در بلژیک
دور از وطنهای اهل آلمان در فرانسه
روزنامهنگاران سده ۱۹ (میلادی) اهل آلمان
روزنامهنگاران مارکسیست
روزنامهنگاران مرد
روزنامهنگاران نظر اهل آلمان
روزنامهنگاران نظر
زادگان ۱۸۱۸ (میلادی)
سوسیالیستهای اهل آلمان
سوسیالیسم
شناختشناسان
طبقات اجتماعی
طرفداران مبارزه با فقر
فعالان بیخدایی اهل آلمان
فعالان ضد جهانیسازی
فیلسوفان آموزش و پرورش
فیلسوفان اجتماعی
فیلسوفان اخلاق
فیلسوفان بیخدا
فیلسوفان تاریخ
فیلسوفان دین
فیلسوفان ذهن
فیلسوفان سده ۱۹ (میلادی) اهل آلمان
فیلسوفان سیاسی اهل آلمان
فیلسوفان علم
فیلسوفان فرهنگ
فیلسوفان فناوری
فیلسوفان قارهای
فیلسوفان قانون
کارل مارکس
کمونیستهای اهل آلمان
گروندگان به مسیحیت از یهودیت
مادهباوران
مارکسیستهای اهل آلمان
مارکسیسم
متافیزیکپژوهان
مردمشناسی فلسفی
مرگهای ناشی از بیماریها در انگلستان
مقاومتکنندگان مالیاتی اهل آلمان
منتقدان اجتماعی
منتقدان ادیان
منتقدان فرهنگی
نظریه تعارض
نظریه مارکسیستی
نظریهپردازان تمدن غرب
نظریهپردازان مارکسیست
نویسندگان درباره جهانیشدن
نویسندگان دین و علم
نویسندگان کمونیست
نویسندگان مارکسیست
نویسندگان مرد سده ۱۹ (میلادی) اهل آلمان
نویسندگان مرد غیر داستانی اهل آلمان
هستیشناسان |
4059 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85 | سوسیالیسم | سوسیالیسم که در فارسی جامعهخواهی یا جامعهگرایی نیز خوانده میشود، اندیشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که هدف آن ایجاد نظم اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر برابری است، به معنای آن که تمامی قشرها و طبقات جامعه سهمی برابر و مساوی در سود همگانی داشته باشند.
پیرامون نام
سوسیالیسم (Socialism) از ریشه لاتینی سُکیوس (Socius) به معنی همراه و شریک یا از واژهٔ «سوسیال» (Social) به معنای اجتماعی و پسوند ایسم، در زبان فرانسه گرفته شدهاست.
مفهوم
سوسیالیسم فلسفهٔ گنگی است؛ میتوان گفت وجه اشتراک در این طیف اعتقاد بر انسجام همگانی از جمله بر روی ابزار تولید و اقتصاد، و مسائل اجتماعی و سیاسی است، که باعث شکلگیری دولتهای خودمختار و کشور ایالاتی (جماهیر) است، گاهی اختلاف بر سر قدرت مرکزی و عملی کردن انسجام همگانی است؛ امروزه یکی از مشکلات و سؤالات اساسی سوسیالیسم اختلاف بر مفهوم آن است افراد و احزاب و مکاتب زیادی خود را سوسیالیست میدانند و با نام سوسیالیسم سعی بر نشان دادن اعتقاد به مفهوم انسجام همگانی دارند، اما مفهوم سوسیالیسم بین آنها متفاوت است، در بعضی مواقع حتی ضد مالکیت خصوصی هم مورد قبول همه نیست.
تاریخ
کارل کائوتسکی نظریهپرداز مارکسیست در کتاب خود که دربارهٔ توماس مور است، کتاب خود را با این ادعا شروع میکند، که مور و مونزر هر دو راهپیمایی که سوسیالیستها داشتهاند از جمله لیکور گوس و پیتا گاروس تا افلاطون، گراچی کاتالینه، مسیح و… را ادامه دادند، و مور و مونزر دو چهره آغازگر سوسیالیسم هستند. اگرچه اندیشههای مبتنی بر لغو مالکیت خصوصی پیشینهٔ زیادی در تاریخ دارد، ولی جنبش سوسیالیستی بیشتر پس از شکلگیری جنبش کارگری در قرن نوزدهم میلادی اهمّیت سیاسی پیدا کرد. در آن قرن حزبهای گوناگون که خود را سوسیالیست، سوسیال دموکرات و کمونیست مینامیدند با هدف لغو مالکیت خصوصی در اروپا و آمریکا شکل گرفت.
اما برخلاف تعریف رایج در سطح جهانی از سوسیالیسم، لغو مالکیت خصوصی بهخودیخود نمیتواند توضیح کاملی را در مورد سوسیالیسم ارائه دهد. لنین در دولت و انقلاب مینویسد استراتژِی کمونیسم، لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و الغای کار مزدی است. جامعهٔ کمونیستی جامعهای است که در آن هر کس بر طبق استعدادهای بالفعلی که دارد کار میکند و بر اساس نیازها و اهدافش از مواهب آن بهرهمند میشود. دستیافتن به چنین نظامی ملزومات خاص خود را دارد. از جمله میتوان مرحلهٔ انتقالی یا فاز پایینی را نام برد. شرط دستیافتن به چنین نظامی بسط آگاهی طبقاتی و سازمانیابی کارگران حول منافع طبقاتی مشترک خویش است که خود به نبرد طبقاتی سرنوشتسازی تبدیل میشود. در این نبرد پرولتاریا سرانجام به پیروزی دست مییابد و بساط دنیای کهن جور و ستم روبوده میشود. در این هنگام دولت سرمایهداران سرنگون شده و بهجای آن دولت سوسیالیستی یا حکومت کارگری بر مسند قدرت میایستد. وظیفهٔ این دولت دفاع از دستآوردهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کارگران و سرکوب توطئهگریها و سنگاندازی طبقهٔ بورژوازی و هدایت جامعه بهسوی جامعهای بدون طبقه (جامعه کمونیستی) است. در این مرحله طبقات هنوز ملغی نشدهاند؛ ضرورت و وجوب وجود دولت برقرار است، امّا سوسیالیسم دورهٔ گذار بهسوی زوال هرگونه دولتی است. دورهٔ گذار لغو طبقات اجتماعی است. در واقع سوسیالیسم حکومت کاری و کارگر محور است.
پیروزی شاخهٔ بلشویکِ حزبِ سوسیال دموکراتِ کارگریِ روسیه در انقلاب اکتبر روسیه موجب انشعابی بزرگ در جنبش سوسیالیستی جهان شد و حزبهایی که با روش بلشویکها موافق نبودند (اغلب با نام احزاب سوسیال دموکرات) مدافع حقوق کارگران شدند.
برگزاری تظاهرات و راهپیمایی اول ماه مه در دفاع از حقوق کارگران از فعالیتهای همیشگی حزبهای سوسیالیست در بیشتر کشورهای جهان است.
در سدهٔ بیستم حزبهای سوسیالیست یا سوسیال دموکرات (با برنامههایی که به درجات مختلف سوسیالیستی است) در بسیاری از کشورهای اروپایی به قدرت رسیدند.
سوسیالیسم اولیه
الگوهای سوسیالیستی و ایدههایی که از مالکیت مشترک یا عمومی پشتیبانی میکنند از دوران باستان وجود داشتهاند. اقتصاد امپراتوری مائوریا در قرن سوم پیش از میلاد به عنوان یک سلطنت مطلقه به خاطر «ملیسازی صنایع» توسط برخی از محققان «سلطنت سوسیالیزهشده» و «نوعی سوسیالیسم دولتی» توصیف شدهاست. برخی دیگر از محققان معتقدند عناصر تفکر سوسیالیستی در ایدههای سیاسی فلاسفهٔ کلاسیک یونان از جمله افلاطون و ارسطو موجود بودهاست. مزدک جوان یک سوسیالیست اولیه و طرفدار مالکیت اشتراکی بود. برخی از نویسندگان، ابوذر غفاری یکی از اصحاب محمد را از متقدمین سوسیالیسم اسلامی دانستهاند. آموزههای مسیح، خصوصاً توسط سوسیالیستهای مسیحی در چهارچوب سوسیالیسم توصیف شدهاند. پس از انقلاب فرانسه، فعّالان و متفکرانی چون فرانسوا نوئل بابوف، اتین-گبریل مورلی، فیلیپه بوناروتی و لویی اگوست بلانکی در جنبشهای کارگری و سوسیالیستی اولیه در فرانسه تأثیرگذار بودند. در بریتانیا توماس پین برنامهای دقیق برای مالیاتگیری از ملاکین برای پرداختن نیازهای فقرا ارائه داد. چارلز هال در «تأثیرات تمدن بر مردم در دولتهای اروپایی» اثرات سرمایهداری را بر فقرای زمان خود مورد نکوهش قرار داد. این کتاب در طرحهای آرمانشهری توماس اسپنس مؤثر بود.
اولین جنبشهای خودآگاه سوسیالیستی در دههٔ بیست و سیِ قرنِ ۱۹ آغاز شدند. طرفداران فوریه، اوون و سنسیمون مجموعهای از تحلیلها و تفسیرهای اجتماعی را ارائه کردند. خصوصاً اوونیها با جنبشهای طبقهٔ کارگر مانند چارتیستها در پادشاهی متحده همپوشانی داشتند. چارتیستها تعداد قابلِتوجهی از افراد را حول «منشور خلق ۱۸۳۸» متحد کردند که به دنبال اصلاحات دموکراتیک با تمرکز بر حق رای عمومی برای تمام مردان بزرگسال بود. رهبران این جنبش خواهان توزیع عادلانهتر درآمد و شرایط بهتر زندگی برای طبقات کارگر شدند. اولین اتحادیههای کارگری و انجمنهای تعاونی مصرف به دنبال جنبش چارتیست ایجاد شدند. پیر ژوزف پرودون فلسفهٔ همیاری خود را ارائه داد. مطابق این تفکر «همه، چه به شکل انفرادی و چه به عنوان عضوی از یک تعاونی مشترک، دارای این حق هستند که صاحب و استفادهکننده از زمین و دیگر منابع لازم برای گذران زندگی خود باشند».
مبلغان اولیهٔ سوسیالیسم، برابرسازی اجتماعی را به منظور ساختن یک جامعهٔ شایستهسالار یا فنسالار دنبال میکردند. هنری سن سیمون به شدت تحت تأثیر تواناییهای بالقوهٔ علم و فناوری بود و مبلغ حذف آن جنبههای سرمایهداری بود که به افراد امتیازات نابرابر میداد. او به دنبال جامعهای بود که در آن هر فرد بر اساس ظرفیتهای خود ردهبندی میشود و بر اساس میزان کارش پاداش میگیرد. تمرکز اصلی او بر کارآمدی اجرایی و صنعتیگرایی و باور به این بود که علم برای پیشرفت ضروری است. دیگر متفکران اولیهٔ سوسیالیست مانند چارلز هال و توماس هاجکین ایدههای خود را بر نظریههای اقتصادی دیوید ریکاردو بنا کردند.
منتقدان اجتماعی اروپای غربی از جمله لویی بلان، شارل فوریه، چارلز هال، رابرت اوون، پیر جوزف پرودون و سنسیمون در جملهٔ نسختین سوسیالیستهای مدرن بودند که فقر و نابرابری را در انقلاب صنعتی مورد انتقاد قرار دادند. آنها طرفدار اصلاحات بودند، مثلاً اوون طرفدار دگردیسی جامعه به سمت جوامع کوچکی بدون مالکیت خصوصی بود. اوون این تصور را به سوسیالیسم مدرن پیوند زد که اعمال و ویژگیهای افراد عموماً توسط محیط اجتماعی تعیین میشوند. از سوی دیگر فوریه طرفدار فالانستریها (جوامعی که به اشتیاقات فردی از جمله گرایشهای جنسی احترام میگذارند)، همبستگی و نوآوری بود و معتقد بود کار باید با لذت برای افراد همراه باشد. ایدههای اوون و فوریه در جوامع داوطلبانه پیرامون اروپا و آمریکای شمالی در اواسط قرن نوزدهم عملی میشدند.
کمون پاریس
کمون پاریس حکومتی بود که از ۱۸ مارس (رسما از ۲۸ مارس) تا ۲۸ مه ۱۸۷۱ بر پاریس حکمرانی میکرد. کمون حاصل قیامی در پاریس پس از شکست فرانسه در جنگ فرانسه-پروس بود. انتخابات کمون در ۲۶ مارس برگزار شد. این انتخابات به برگزیده شدن شورای کمون متشکل از ۹۲ عضو منجر شد که هر عضو نمایندهٔ ۲۰ هزار شهروند میشد.
از آنجا که کمون رویهمرفته کمتر از ۶۰ روز موجودیت داشت، فرمانهای معدودی در آن صادر شد. از جملهٔ این فرمانها جدایی کلیسا از دولت، بخشیدن بدهی اجارهخانهها در دوران تسخیر شهر، لغو کار شبانه در صدها نانوایی پاریس، تضمین حقوق هموندان و فرزندان اعضای گارد ملی که در خدمت کشته شده بودند و پس دادن تمام لوازم خانه و کار کارگران که در طول تسخیر شهر به گرو گرفته شده بودند.
بینالملل اول
در سال ۱۸۶۴ بینالملل اول در لندن تأسیس شد. این انجمن جریانهای گوناگون انقلابی را از جمله سوسیالیستهایی چون پیروان فرانسوی پرودون، بلانکیستها، فیلادلفیها، اتحادیههای کارگری انگلیسی و سوسیال دموکراتها متحد میکرد. در سال ۱۸۶۵ و ۱۸۶۶ بینالملل اول یک گردهمایی مقدماتی برگزار کرد و کنگرهٔ نخستش را در ژنو برپا نمود. به موازات این اقدام با توجه به گوناگونی بسیار دیدگاهها اختلافات درگرفت. اولین مخالفتها با مارکس از جانب طرفداران همیاری که مخالف سوسیالیسم دولتی بودند آغاز شد. کمی بعد از آن که میخائیل باکونین و پیروان او در سال ۱۸۶۸ به بینالملل پیوستند این انجمن به دو قطب طرفداران باکونین و طرفداران مارکس منشق شد. واضحترین تفاوتها بین این دو گروه در استراتژیهایی بود که برای رسیدن به اهداف خود دنبال میکردند. بینالملل اول به نخستین گردهمایی برای ترویج ایدههای سوسیالیستی تبدیل شد.
به طرفداران باکونین جمعگرایان گفته میشد. آنها به دنبال جمعی کردن مالکیت ابزار تولید در عین حفظ پرداخت متناسب با میزان و شکل کار هر فرد بودند. آنها همانند پرودونیستها معتقد به حق هر فرد به تصاحب حاصل کار خویش و گرفتن پاداش برای هر مشارکت خود در فرایند تولید بودند. در مقابل آنارکو-کمونیستها به دنبال مالکیت جمعی ابزار تولید و همچنین مالکیت جمعی فراوردههای کار بودند. به گفتهٔ اریکو مالاتستا «به جای پذیرفتن خطر آشفتگی حین تلاش برای تمایز میان کار تو و کار من، بگذار تمام کارها را انجام دهیم و همه چیز را به اشتراک بگذاریم. به این شکل هر فرد تمام امکانات و قدرتش را در اختیار جامعه میگذارد و به این شکل تولید کافی برای هر فرد صورت میگیرد و هر فرد مطابق نیازش دریافت میکند و دریافتش را تنها در چیزهایی محدود میکند که هنوز به میزان بسیار برای همه موجود نیستند». آنارکو-کمونیسم نخستین بار به عنوان یک فلسفهٔ منسجم اقتصادی-سیاسی در شاخهٔ ایتالیایی بینالملل اول صورتبندی شد. این گروه از روی احترام به باکونین اختلافاتشان با آنارشیسم جمعگرا را تا پس از مرگ او علنی نمیکردند.
سندیکالیسم نخستین بار در فرانسه و تا حدی تحت تأثیر پرودون و بعدها پلوتیه و ژرژ سورل به وجود آمد. این دیدگاه در اواخر قرن ۱۹ از میان جنبش اتحادیههای کارگری فرانسه متولد شد (سندیکا در فرانسوی به معنی اتحادیهٔ کارگری است). سندیکالیسم تا زمان در هم شکستنش توسط حکومتهای فاشیستی نیروی مهمی در ایتالیا و اسپانیای اوایل قرن بیستم محسوب میشد. در ایالات متحده سندیکالیسم در پوشش «کارگران صنعتی جهان» یا «وابلیها» در سال ۱۹۰۵ موجودیت یافت. سندیکالیسم یک نظام اقتصادی بر مبنای سازمان دادن صنایع در قالب کنفدراسیونها یا سندیکاهاست و چنین اقتصادی از طریق مذاکره میان نمایندگان متخصصین و کارگران هر رشتهای اداره میشود. سندیکالیسم گونهای از کمونیسم و ابرشرکتمحوری اقتصادی است، با این وجود به شیوهها و جنبشهای سیاسی دخیل برای به عمل درآوردن چنین نظامی نیز اشاره دارد. یکی از جنبشهای تأثیرگذار آنارشیستی بر مبنای ایدههای سندیکالیستی آنارکو-سندیکالیسم است.
انجمن فابیان یک سازمان سوسیالیست بریتانیایی با هدف گسترش سوسیالیسم از طریق شیوههای اصلاحطلبانه و تدریجی است. این انجمن بسیاری از پایههای لازم برای ساخت حزب کارگر را فراهم آورد و به همین ترتیب در سیاست دولتهای به وجود آمده پس از استعمارزدایی از امپراتوری بریتانیا خصوصاً هند و سنگاپور مؤثر بود. انجمن فابیان در ابتدا در عین تعهد به برپا کردن اقتصاد سوسیالیستی به امپریالیسم بریتانیا نیز به عنوان یک نیروی مدرنیزاسیون متعهد بود. بعدها این انجمن به یک اندیشکده تبدیل شد و حالا یکی از پانزده انجمن سوسیالیست مرتبط با حزب کارگر است.
سوسیالیسم صنفی یک جنبش سیاسی طرفدار ادارهٔ کارگری صنعت به میانجی صنفهای کارگری «در ارتباط قراردادی ضمنی با عموم جامعه است». این جنبش در پادشاهی متحده آغاز شد و بیشترین تأثیر را در ربع اول قرن بیستم داشت. متفکرانی چون ساموئل جورج هابسون و ج. د. اچ. کول خواهان واگذاری مالکیت صنایع و نیروی کارشان به صنفهایی شدند که هر کدام تحت ادارهٔ دموکراتیک یک اتحادیهٔ کارگری هستند. سوسیالیستهای صنفی کمتر از فابیانیستها مایل به قرار دادن قدرت در دست دولت بودند.
بینالملل دوم
با افزایش پذیرش ایدههای مارکس و انگلس خصوصاً در اروپای مرکزی، سوسیالیستها در صدد اتحاد در قالب یک سازمان بینالمللی برآمدند. در سال ۱۸۸۹ (صدمین سالگرد انقلاب فرانسه) بینالملل دوم با ۳۸۴ نماینده از بیست کشور جهان که حدود ۳۰۰ سازمان سوسیالیستی و کارگری را نمایندگی میکردند تشکیل شد. در کنگرهٔ سوم، انگلس به عنوان رئیسکل افتخاری برگزیده شد. ورود آنارشیستها به بینالملل دوم ممنوع اعلام شد. دلیل اصلی این ممنوعیت فشارها از جانب مارکسیستها بود. میتوان گفت که بینالملل دوم جایی در طول فعالیت به زمین نبردی میان سوسیالیسم لیبرترین و سوسیالیسم اقتدارگرا بدل شد.
در این دوران اصلاحات به عنوان بدیلی برای انقلاب مطرح شد. ادوآرد برنشتاین یکی از سوسیالدموکراتهای پیشرو در آلمان بود که مفهوم «سوسیالیسم تکاملی» را مطرح نمود. سوسیالیستهای انقلابی به سرعت اصلاحطلبی را هدف قرار دادند. رزا لوکزامبورگ در مقالهٔ خود «اصلاح اجتماعی یا انقلاب؟» که در سال ۱۹۰۰ منتشر شد سوسیالیسم تکاملی برنشتین را مورد نکوهش قرار داد. سوسیالیسم انقلابی در برگیرندهٔ جنبشهای متعدد سیاسی و اجتماعی است که ممکن است هر کدام «انقلاب» را متفاوت از دیگری تعریف کنند. حزب سوسیال دموکرات آلمان با وجود این که تا لغو قوانین ضدسوسیالیستی در سال ۱۸۹۰ به شکل غیرقانونی فعالیت میکرد به بزرگترین و قدرتمندترین حزب سوسیالیست در اروپا تبدیل شد. به گفتهٔ انگلس این حزب در انتخابات ۱۸۹۳ موفق به کسب ۱٫۷۸۷٫۰۰۰ رای شد که یک چهارم تمام رایها بود. انگلس در سال ۱۸۹۵ –یعنی سال مرگش- بر اهمیت مانیفست کمونیست برای پیروزی در «نبرد دموکراسی» تأکید کرد.
در آمریکای جنوبی، حزب سوسیالیست آرژانتین در سال ۱۸۹۰ تأسیس شد. این نخستین حزب تودهای در این کشور و همچنین در آمریکای لاتین بهشمار میرفت. این حزب از هموندان بینالملل دوم بود.
اوایل قرن بیستم
در سال ۱۹۰۴ رهبر حزب کارگر استرالیا، کریس واتسون نخستوزیر این کشور شد. به این ترتیب واتسون رئیس نخستین حکومت سوسیالیستی پارلمانی در جهان شد. تاریخنگار استرالیایی جفری بلینی معتقد است که حزب کارگر در دههٔ ۹۰ قرن ۱۹ ابداً سوسیالیستی نبود و عناصر سوسیالیست و جمعگرا تنها در اوائل قرن بیستم راه خود را در حزب پیدا کردند.
در سال ۱۹۰۹ نخستین کیبوتص توسط یهودهای روسی مهاجر در فلسطین تشکیل شد. جنبش کیبوتص در طول قرن بیستم با پیروی از دکترین سوسیالیسم صهیونیستی گسترش یافت. حزب کارگر بریتانیا موفق به کسب نخستین کرسی خود در مجلس عوام در سال ۱۹۰۲ شد.
تا سال ۱۹۱۷ میهنپرستی جنگ جهانی اول در استرالیا و بخش غالب اروپا و ایالات متحده جای خود را به رادیکالیسم سیاسی داده بود. از جملهٔ دیگر احزاب سوسیالیست جهان که اهمیتشان در اوائل قرن بیستم در سیاست کشورهای خود افزایش یافت میتوان به حزب سوسیالیست ایتالیا، شاخهی فرانسوی کارگران بینالملل، حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا، حزب سوسیال دموکرات سوئد، حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه، حزب سوسیالیست آرژانتین، حزب کارگران سوسیالیست در شیلی و حزب سوسیالیست آمریکا در ایالات متحده اشاره کرد.
انقلاب روسیه
در فوریهٔ ۱۹۱۷ انقلابی در روسیه رخ داد. کارگران، سربازان و دهقانان شوراها را تشکیل دادند، پادشاهی سقوط کرد و یک حکومت موقت تشکیل شد که انتخابات مجلس مؤسسان را به تعلیق درآورد. در آپریل همان سال ولادیمیر لنین رهبر شاخهٔ بلشویک سوسیالیستها در روسیه که برای توسعه عمیق و جنجالیاش از مارکسیسم شناخته میشد موفق شد که با عبور از آلمان از محل تبعیدش در سوییس به روسیه برگردد.
لنین مقالاتی پیرامون تحلیل خود از امپریالیسم، انحصار دوران جهانیسازی سرمایهداری و همچنین تحلیلهایی در مورد شرایط اجتماعی منتشر کرده بود. او شاهد این نکته بود که با گسترش سرمایهداری در اروپا و آمریکا، کارگران تا جایی که مشغول کار کردن برای پرداخت هزینههایشان بودند همچنان از کسب آگاهی طبقاتی ناتوان باقی میماندند. به این ترتیب لنین اینطور نتیجه گرفت که انقلاب اجتماعی نیازمند رهبری یک حزب ونگارد با انقلابیون واجد آگاهی طبقاتی از بخشهای تحصیلکرده و فعال جمعیت است.
لنین با رسیدن به پتروگراد اعلام کرد که انقلاب در روسیه در این زمان تازه آغاز شدهاست و قدم بعدی برای شوراهای کارگری این است که قدرت را بهطور کامل از آن خود کنند. او تزهایی برای مشخص کردن طرح کلی بلشویکها از جمله رد هرگونه مشروعیت حکومت موقت و تقاضای ادارهٔ دولت از طریق شوراها مطرح نمود. بلشویکها به تاثیرگذارترین نیرو تبدیل شدند. در ۷ نوامبر کاخ زمستانی توسط ارتش سرخ بلشویک مورد حمله قرار گرفت. از این واقعه بعدها در ادبیات اتحاد جماهیر شوروی تحت عنوان انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر یاد میشد. دولت موقت از بین رفت و فدراسیون جماهیر سوسیالیستی شوروی –نخستین دولت سوسیالیستی صاحب قانون اساسی جهان- تأسیس شد. در ۲۵ ژانویهٔ ۱۹۱۸ لنین در شورای پتروگراد اعلام کرد «زنده باد انقلاب سوسیالیستی جهانی!» و خواهان آتشبس در تمام جبههها و انتقال مالکیت زمینهای ملاکان، درباریان و صومعهها به دهقانان بدون هیچ گونه پرداخت شد.
یک روز بعد از کسب قدرت اجرایی در ۲۵ ژانویه لنین پیشنویس ادارهٔ کارگری را نوشت که مطابق آن ادارهٔ کارگری مشاغلی که بیش از پنج کارگر دارند تضمین میشد و دسترسی به تمام کتابها، اسناد و منابع لازم را برای کارگران فراهم میکرد و پیروی از دستورات کارگران را «به عنوان صاحبان بنگاهها» ضروری میدانست. حکومت بلشویک از طریق شوراهای منتخب و همراستا با انقلابیون چپ سوسیالیست که دهقان-محور بودند شروع به ملیکردن بانکها و صنایع نمود. این حکومت خواهان صلح و خروج از جنگ جهانی اول شد و فراخوانی برای مجلس مؤسسان داد که در آن حزب انقلابیون سوسیالیست موفق به کسب اکثریت شد.
مجلس مؤسسان ویکتور چرنوف، رهبر حزب انقلابیون سوسیالیست را به عنوان رئیسجمهور جمهوری روسیه انتخاب کرد، پیشنهاد بلشویکها مبنی بر تأیید فرامین شوروی در مسائلی چون زمین، صلح و ادارهٔ کارگری را رد کرد ولی قدرت نمایندگان شوراهای کارگری، سربازان و دهقانان را به رسمیت شناخت. روز بعد بلشویکها اعلام کردند که انتخابات مجلس مؤسسان با لیستهای حزبی قدیمی برگزار شده بود و «کمیتهٔ مرکزی اجرایی روسی» آن را منحل نمود. در مارس ۱۹۱۹ احزاب کمونیست جهان طی ملاقاتی در مسکو «کمینترن» را تشکیل کردند که با عنوان بینالملل سوم نیز شناخته میشود.
اتحاد شوروی تا پیش از جنگ جهانی دوم دو قحطی بزرگ را تجربه کرد. اولی قحطی روسیه در سالهای ۱۹۲۱–۱۹۲۲ بود که بین یک تا ده میلیون کشته بر جا گذاشت. قحطی بزرگ دوم در سالهای ۱۹۳۲–۱۹۳۳ شکل گرفت.
اقتصاد شوروی نخستین اقتصاد دستوری متمرکز در جهان بود. این اقتصاد مالکیت دولتی صنایع را از طریق نهادهای مرکزیای چون گاسپلن دنبال میکرد. برنامههای اقتصادی در قالب برنامههای پنج ساله تنظیم میشد. تمرکز روی گسترش صنایع سنگین حتی به قیمت شکست کشاورزی بود. به این ترتیب شوروی به یکی از برترین تولیدکنندههای محصولات سنگین صنعتی در جهان تبدیل شد اما صنایع سبک و مصرفی در آن رو به زوال گذاشت. صنعتیسازی سریع دو هدف داشت: آوردن جوامع اغلب دهقانی شوروی به عصر مدرن و تأسیس یک طبقهٔ کارگر وفادار به لحاظ سیاسی. مدرنیزاسیون باعث افزایش عمومی استانداردهای زندگی در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شد.
بینالملل سوم و موج انقلابی
انقلاب بلشویکی روسیه در ژانویه ۱۹۱۸ آغازگر احزاب کمونیست در بسیاری از کشورها و موجی انقلابی تا اواسط ۱۹۲۰ شد. عدهٔ کمی از کمونیستها شکی در این داشتند که پیروزی تجربهٔ روسیه به پیروزی انقلابهای کارگری و سوسیالیستی در کشورهای توسعهیافتهٔ صنعتی بستگی داشت. در سال ۱۹۱۹ لنین و تروتسکی احزاب کمونیست جهان را در قالب مجمعی جهانی از کارگران جمع کردند که به آن بینالملل کمونیستی یا کمینترن یا بینالملل سوم نیز گفته میشد.
انقلاب روسیه الهامبخش قیامهایی در کشورهای دیگر شد. انقلاب آلمان ۱۹۱۸–۱۹۱۹ حکومت پادشاهی آلمان را با یک جمهوری جایگزین کرد. انقلاب از نوامبر ۱۹۱۸ تا تأسیس جمهوری وایمار در اوت ۱۹۱۹ ادامه داشت. این دوره به دو بخش جمهوری شورایی باواریا و خیزش اسپارتاکیستها تقسیم میشد. یک جمهوری کوتاه مدت شورایی در مجارستان بین ۲۱ مارس تا اول اوت ۱۹۱۹ به وجود آمد. رهبر این جمهوری بلا کون بود و باعث ایجاد یک دوره وحشت سرخ شد. با سرنگونی رژیم یک دوره وحشت سفید وحشیانهتر شکل گرفت. کون موفق شد به اتحاد شوروی بگریزد و در آنجا در قتل دهها هزار از سفیدهای روسی مشارکت کند. او در پاکسازیهای ۱۹۳۰ شوروی کشته شد.
در ایتالیا وقایع موسوم به «دوسالگان سرخ» با اعتصابهای عمومی، تظاهراتهای کارگری و تجربیات خود-مدیریتی از طریق تصرف کارخانهها و زمین شکل گرفت. در تورین و میلان شوراهای کارگری تشکیل شدند و آنارکوسندیکالیستها به تسخیر کارخانهها دست زدند.
در ایران دورهٔ کوتاه ۱۹۲۰–۱۹۲۱ جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران برپا شد. قیام پاتاگونیا که انقلابی سندیکالیستی در آرژانتین بود یک سال و نیم از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۱ دوام یافت. کمون آنارشیستی گوانگژو در چین از سال ۱۹۲۱ به مدت شش سال موجودیت داشت. در سال ۱۹۲۴ جمهوری خلق مغولستان تأسیس شد و تحت حکومت حزب خلق مغولستان قرار گرفت. فدراسیون آنارشیستی در منچوری از سال ۱۹۲۹ به مدت دو سال حاکم بود. بسیاری از این انقلابها آغازگر جوامع و الگوهای اقتصادیای شدند که سوسیالیستی توصیف شدهاست.
از رکود بزرگ تا جنگ جهانی دوم
در دههٔ ۲۰ و ۳۰ قرن بیستم اختلافات میان سوسیالیستهای دموکراتیک و اصلاحطلب (که معمولاً با بینالملل کارگری و سوسیالیستی مرتبط بودند) و سوسیالیستهای انقلابی (که عموماً به بینالملل کمونیستی وابستگی داشتند) افزایش یافت. همچنین درگیری درون جنبشهای کمونیستی میان استالینیستهای مسلط و مخالفانی چون طرفداران تروتسکی در اپوزیسیون چپ بالا گرفت. تروتسکیستها در بینالملل چهارم تروتسکی که در سال ۱۹۳۸ در فرانسه تأسیس شد معتقد بودند که کمینترن یا بینالملل سوم بهطور غیرقابل بازگشتی «با استالینیسم تباه شدهاست» و در نتیجه از رساندن طبقهٔ کارگر به قدرت ناتوان است.
در اواخر دههٔ سی قرن بیستم با عروج فاشیسم در سرتاسر اروپا سوسیالیستهای دموکرات و کمونیستها برای پیگیری سیاست جبههٔ واحد به هم نزدیکتر شدند. در ژوئن ۱۹۳۴ شاخهٔ فرانسوی بینالملل کارگری به رهبری لئون بلوم معاهدهٔ همکاری با حزب کمونیست فرانسه منعقد کرد. در انتخابات ۱۹۳۶ جبههٔ متحد برندهٔ اکثریت کرسیهای مجلس شد و بلوم موفق به تشکیل حکومت شد.
جنگ داخلی اسپانیا
در جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶–۱۹۳۹) سوسیالیستها (از جمله سوسیال دموکراتهای حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا و مارکسیستهای حزب اتحاد مارکسیستی کارگران) بهطور متحد در جبههٔ جمهوریخواهان وفادار به جناح چپ جمهوری دوم اسپانیا قرار گرفتند و با آنارشیستهای کمونیست و سندیکالیست متحد شدند و از اتحادیهی عمومی کارگران حمایت کردند.
انقلاب اسپانیا در ۱۹۳۶ یک انقلاب اجتماعی کارگری در طول جنگ بود که معمولاً به عنوان الگویی برای سوسیالیسم از پایین دیده میشود. جنبشی متأثر از آنارشیسم و با مشارکت دهقانان و کارگران که حمایت گروههای مسلح شبهنظامی را داشت بر بارسلون و بخشهای گستردهای از مناطق روستایی اسپانیا مسلط شد و در آنها سیاست زمین اشتراکی را در پیش گرفت. انقلاب اسپانیا با جنگ داخلی اسپانیا در ۱۹۳۶ آغاز شد و به اِعمال گستردهٔ اصول سوسیالیسم لیبرترین برای مدت دو تا سه سال منجر شد. از جمله مناطق تحت تسلط انقلابیون میتوان به کاتالونیا، آراگون، اندلس، و بخشهایی از لوانته اشاره کرد. در این دوره بخش عمدهٔ اقتصاد اسپانیا تحت کنترل کارگری درآمد. مطابق برآورد تاریخنگار آنارشیست سم دالگف حدود هشت میلیون نفر بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در انقلاب اسپانیا مشارکت داشتند.
میانهٔ قرن بیستم
پس از جنگ جهانی دوم
عروج نازیسم و آغاز جنگ جهانی دوم به انحلال بینالملل کارگری و سوسیالیستی در سال ۱۹۴۰ انجامید. بعد از جنگ، بینالملل سوسیالیست به عنوان وارث آن در ژوئیه ۱۹۵۱ در فرانکفورت تأسیس شد.
پس از جنگ جهانی دوم حکومتهای سوسیال دموکرات، اصلاحات اجتماعی و توزیع ثروت را از طریق دولت رفاه و نظام مالیاتی پی گرفتند. احزاب سوسیال دموکرات در دوران پس از جنگ در سیاست کشورهایی مثل فرانسه، ایتالیا، چکسلواکی، بلژیک و نروژ دست بالا را داشتند. در این دوران فرانسه مدعی بیشترین مالکیت دولتی در میان کشورهای سرمایهداری بود. این کشور به ملیسازی برخی شرکتهای عمومی از جمله شرکتهای مرتبط با معدن، برق، گاز، هواپیمایی، بانک و ماشینسازی روی آورد.
در سال ۱۹۴۵ حزب کارگر بریتانیا به رهبری کلمنت اتلی و بر اساس یک برنامهٔ سوسیالیستی رادیکال به قدرت رسید. دولت کارگری صنایعی چون معدن، گاز، زغالسنگ، برق، راهآهن، آهن، فولاد و بانک انگلیس را ملی کرد. نفت و گاز بریتانیا بهطور رسمی در ۱۹۵۱ ملی شد. آنتونی کراسلند میگوید در سال ۱۹۶۵ ۲۵٪ صنایع بریتانیا ملی شده بود و مستخدمین عمومی از جمله آنها که در شرکتهای ملی کار میکردند همین میزان از کارگران را تشکیل میدادند. دولتهای کارگری در سالهای ۱۹۶۴–۱۹۷۰ و ۱۹۷۴–۱۹۷۹ نیز مسیر مشابهی در پیش گرفتند. سوسیالیستها پس از غیرملی سازی شرکت فولاد بریتانیا توسط محافظهکاران این صنعت را به علاوهٔ شرکت بریتیش لیلاند در ۱۹۷۶ ملی کردند. سرویس سلامت همگانی خدمات مرتبط با سلامتی را بهطور رایگان با استفاده از مالیات فراهم میآورد. مسکن عمومی و کارگری نیز به علاوهٔ آموزش دانشگاهی از طریق نظام بورسیهای در دسترس قرار گرفت.
کشورهای نوردیک
در طول اغلب دوران پس از جنگ، سوئد توسط حزب سوسیال دموکرات اداره میشد که در تعامل گسترده با اتحادیههای کارگری و صنعتی قرار داشت. این حزب از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۷۶، ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۱، ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۶ و از ۲۰۱۴ غالباً به شکل حکومت اقلیت در قدرت بودهاست. این دولتها قادر شدند تا نظام رفاهی را تا حد قابل توجهی گسترش دهند. نخستوزیر سوئد اولاف پالمه خود را یک «سوسیال دموکرات» میدانست و یک «اصلاحطلب انقلابی» شناخته میشد.
حزب کارگری نروژ در سال ۱۸۸۷ تأسیس شد و عمدتاً فدراسیونی متشکل از احزاب کارگری بود. حزب کارگری نروژ از ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۲ با رهبری اینار گارهاردسن -که به مدت هفده سال نخستوزیر بود- اکثریت غالب را در پارلمان این کشور داشت. اگرچه این حزب بسیاری از ایدههای سوسیالیستی پیش از جنگ خود را رها کرد اما نظام رفاهی در دوران گارهاردسن برای فراهم آوردن حقوق اساسی بشر و ثبات اقتصادی گسترش یافت.
احزاب سوسیال دموکرات در جملهٔ قدیمیترین احزاب در تمام کشورهای نوردیک هستند. این کشورها یا نظامهایی که به مدت طولانی تحت تسلط احزاب سوسیال دموکرات قرار داشتهاند معمولاً با برچسب سوسیالدموکرات شناخته میشوند. الگوی نوردیک نوعی از نظام اقتصادی-سیاسی است که بین کشورهای نوردیک (دانمارک، فنلاند، ایسلند، نروژ و سوئد) مشترک است. این الگو سه مولفهٔ اساسی دارد: مذاکرهٔ مسالمتآمیز و نهادمند میان کارفرمایان و اتحادیههای کارگری، سیاستهای فعال، قابل پیشبینی و محاسبهشده در اقتصاد کلان و نظام رفاهی همگانی و آموزش رایگان. نظام رفاهی در نروژ و سوئد غالب است اما اتحادیههای کارگری نقش مهمتری در دانمارک، فنلاند و ایسلند ایفا میکنند.
اصلاحات اساسی در کشورهای نوردیک نتیجهٔ مصالحه و توافق میان گروههای مختلف در طیف سیاسی است. اصلاحات اصلی در دانمارک، نروژ و سوئد تحت نظارت کابینههای سوسیال دموکرات صورت گرفت، در حالی که در کاربست این الگو در فنلاند و ایسلند احزاب مرکز-راست احزاب غالب بودند. از جنگ جهانی دوم کشورهای نوردیک عمدتاً قادر به حفظ سوسیالدموکراسی و اقتصاد ترکیبی بودهاند که با مشارکت نیروی کار، برابری جنسیتی، منافع برابریخواهانه و همگانی، بازتوزیع ثروت و سیاستهای بسط مالی شناخته میشود.
اتحاد شوروی و اروپای شرقی
دوران شوروی شاهد رقابت میان بلوک شرقی به رهبری شوروی و بلوک غربی به رهبری ایالات متحده بود. نظام شوروی در بخش غالب قرن بیستم به عنوان تهدید و رقیبی برای سرمایهداری غربی دیده میشد. بلوک شرق متشکل از دولتهای کمونیستی اروپای مرکزی و شرقی بود. کشورهایی چون جمهوری خلق لهستان، جمهوری دموکراتیک آلمان، مجارستان، بلغارستان، چکسلواکی، رومانی، آلبانی و در آغاز یوگسلاوی در این ردیف قرار داشتند.
انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان که یک قیام خودجوش سراسری علیه حکومت کمونیستی بود به شکلی بیرحمانه توسط نیروهای شوروی سرکوب شد و مخالفت نیکیتا خروشچف با افراطیگریهای رژیم استالین باعث اختلاف در احزاب کمونیست اروپای غربی شد که به شکلگیری چپ نو (پایینتر را ببینید) انجامید. کمتر از یک دهه بعد چکسلواکی به رهبری الکساندر دوبچک کوشید تا الگوی دموکراتیکتری از سوسیالیسم دولتی ارائه دهد که از آن با عنوان «سوسیالیسم با چهرهی انسانی» یاد میشد و این تجربه نیز طی بهار پراگ به شکلی بیرحمانه توسط اتحاد شوروی سرکوب شد.
آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین
در سالهای پس از جنگ در بسیاری از کشورهایی که در آن زمان در ردهٔ کشورهای در حال توسعه قرار میگرفتند سوسیالیسم از محبوبیت بسیاری برخوردار شد. کشورهایی در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین با رفتن به سمت سوسیالیسم جهان سومی صنایع را ملی کردند. در طول جنبش آزادی در هندوستان و تلاش برای استقلال بسیاری از چهرههای شاخهٔ چپ کنگره ملی هند تحت عنوان «حزب سوسیالیست کنگره» سازمان یافتند. سیاست آنها بر مبنای تعهد به دگردیسی سوسیالیستی در جامعه در عین مخالفت با اقتدارگرایی تکحزبی استالینیسم بود.
انقلاب کمونیستی چین دومین مرحله از جنگ داخلی چین بود که با تأسیس جمهوری خلق چین به رهبری حزب کمونیست چین خاتمه یافت. حزب کومینتانگ نیز در دههٔ بیست سوسیالیسم چینی را به عنوان بخشی از ایدئولوژی خود پذیرفت. بین سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ طی یک گام بزرگ به جلو در جمهوری خلق چین حدود سی میلیون نفر از گرسنگی مردند و روی هم رفته حداقل ۴۵ میلیون نفر جان خود را از دست دادند.
ظهور این موجودیت جدید سیاسی در چهارچوب جنگ سرد پیچیده و دردناک بود. چندین تلاش آزمایشی برای سازمان دادن دولتهای مستقل به منظور ایجاد یک جبههٔ مشترک برای محدود کردن نفوذ ایالات متحده و اتحاد شوروی در این کشورها آغاز شد. این مسئله به شکاف چینی-شوروی منجر شد. جنبش عدم تعهد چهرههایی چون جواهرلعل نهرو از هند، سوکارنو از اندونزی، یوسیپ بروز تیتو از یوگسلاوی و جمال عبدالناصر از مصر را گرد هم آورد. با استقلال بسیاری از کشورهای آفریقایی در دههٔ ۶۰ بعضی از آنها سرمایهداری را به نفع سوسیالیسم آفریقایی نفی کردند.
انقلاب کوبا (۱۹۵۳–۱۹۵۹) یک انقلاب مسلحانه توسط جنبش ۲۶ ژوئیه به رهبری فیدل کاسترو و متحدانشان علیه حکومت باتیستا بود. حکومت کاسترو نهایتاً شیوهٔ کمونیسم را در پیش گرفت و در اکتبر ۱۹۶۵ حزب کمونیست کوبا حزب حاکم بر این کشور شد.
در اندونزی اواسط دههٔ ۶۰ قرن بیست اقدام به یک کودتا و مقصر شناختن حزب کمونیست اندونزی آغازگر یک قتلعام ضدکمونیستی به رهبری سوهارتو شد که هدف اصلیاش از بین بردن تأثیر فزایندهٔ حزب کمونیست اندونزی و دیگر گروههای چپگرا بود. این اقدام با حمایت قابل توجه ایالات متحده همراه بود که در زمان سرنگونی سوکارنو به اوج خود رسید. این وقایع به نابودی نهایی حزب کمونیست و چپ اندونزی منجر شد و راه را برای یک تغییر جهت بزرگ در موازنهٔ قدرت جنوب شرق آسیا به سمت غرب فراهم کرد که نقطهٔ عطفی در جریان جنگ سرد جهانی بود.
چپ نو
چپ نو اصطلاحی بود که عموماً در پادشاهی متحده و ایالات متحده برای ارجاع به فعالان، آموزشگران و دیگرانی در دههٔ ۶۰ و ۷۰ به کار میرفت که به دنبال اجرای طیف وسیعی از اصلاحات در مسائلی چون حقوق همجنسگرایان، حق اتمام بارداری، نقشهای جنسیتی و استفاده از مواد روانگردان بودند. در تقابل با جنبشهای اولیهٔ چپ یا مارکسیست که رویکرد نخبهگرایانهتری به عدالت اجتماعی داشتند و تمرکزشان عمدتاً به اتحاد کارگری و مسائل مرتبط با طبقات اجتماعی بود، چپ نو مداخله در جنبشهای کارگری و نظریهٔ تاریخی مارکسیسم مبتنی بر کشاکش طبقاتی را رد میکرد.
در ایالات متحده چپ نو با جنبش هیپی و تظاهراتهای دانشجویی ضدجنگ و همچنین جنبشهای آزادی سیاهان مثل حزب پلنگ سیاه شناخته میشود. این جریان اگرچه در آغاز با مخالفتش با احزاب دموکراتیک «چپ قدیم» شناخته میشد به مرور نقشی مرکزی در ائتلافهای دموکراتیک پیدا کرد.
اعتراضات ۱۹۶۸
اعتراضات ۱۹۶۸ نمایانگر تشدیدی جهانی در درگیریهای اجتماعی بود که با طغیان عمومی علیه ارتش و نخبگان سرمایهداری و بروکراتیک آغاز گشت و با افزایش سرکوب از سوی این دستهها رو به رو شد. این اعتراضات نقطهٔ عطفی در جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده شدند که مولد جنبشهای انقلابیای چون حزب پلنگ سیاه بود. رهبر برجستهٔ جنبش حقوق مدنی مارتین لوتر کینگ جونیور با برپا کردن «کارزار مردم فقیر» به مسئلهٔ برابری اقتصادی پرداخت در حالی که شخصاً با سوسیالیسم دموکراتیک همدلی نشان میداد. در واکنش به حمله عید تت اعتراضات باعث شکلگیری جنبش گستردهای در اعتراض به جنگ ویتنام در سراسر ایالات متحده و حتی در لندن، پاریس، برلین و رم شد. در سال ۱۹۶۸ بینالملل فدراسیونهای آنارشیستی طی کنفرانسی در کارارا تأسیس شد.
جنبشهای مردمی سوسیالیستی علاوه بر ایالات متحده در کشورهای اروپایی نیز گسترش یافتند. خیرهکنندهترین تجلی این روند اعتراضات مه ۱۹۶۸ در فرانسه بود که طی آن دانشجویان با اعتصاب نزدیک به ده میلیون کارگر متحد شدند.
کشورهای تحت سلطهٔ احزاب کمونیستی هم شاهد اعتراضات علیه نخبگان بروکراتیک و نظامی بودند. در اروپای شرقی اعتراضات وسیع خصوصاً در بهار پراگ در چکسلواکی شدت گرفت. در پاسخ، اتحاد شوروی چکسلواکی را تصرف کرد. این تصرف توسط احزاب کمونیست ایتالیا، فرانسه و فنلاند محکوم شد اما احزاب کمونیست پرتغال، لوکزامبورگ و شاخههای محافظهکار حزب کمونیست یونان از آن حمایت کردند.
اواخر قرن بیستم
در دههٔ ۶۰ یک گرایش سوسیالیستی در کلیسای کاتولیک آمریکای لاتین ظهور کرد که با عنوان الهیات آزادیبخش شناخته میشد. این گرایش کشیش کلمبیایی کامیلو تورس رسترپو را به عضویت در ارتش آزادیبخش ملی کلمبیا برانگیخت. در شیلی سالوادور آلنده، پزشک و نمایندهٔ حزب سوسیالیست شیلی در سال ۱۹۷۰ به ریاست جمهوری برگزیده شد. در سال ۱۹۷۳ حکومت او توسط دیکتاتوری نظامی آگوستو پینوشه که حمایت آمریکا را داشت سرنگون شد و حکومت پینوشه تا اواخر دههٔ هشتاد ادامه یافت. در جامائیکا مایکل مانلی سوسیال دموکرات به عنوان چهارمین نخستوزیر جامائیکا از ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۰ و از ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ فعالیت داشت. بنا به نظرسنجیها او همچنان یکی از نخستوزیرهای محبوب جامائیکا از زمان استقلال محسوب میشود. انقلاب نیکاراگوئه نمایانگر مخالفتهای فزاینده با دیکتاتوری سوموزا در دههٔ ۶۰ و ۷۰ بود. کارزاری به رهبری جبههٔ آزادیبخش ملی ساندینیستا برای سرنگونی خشونتآمیز دیکتاتوری در ۱۹۷۸–۱۹۷۹ و تلاشهای بعدی این سازمان برای حکومت بر نیکاراگوئه از ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ شامل اقدامات سوسیالیستی برای اصلاحات بازتوزیعی گسترده و برنامههای آموزشی میشد. در گرنادا در ۱۳ مارس ۱۹۷۹ دولت انقلابی خلق تشکیل شد که در سال ۱۹۸۳ توسط نیروهای مسلح ایالات متحده سرنگون شد. جنگ داخلی سالوادور (۱۹۷۹–۱۹۹۲) درگیری میان حکومت ارتشی السالوادور و اتحادیهای از گروههای چریکی سوسیالیست بود.
در سال ۱۹۸۲ دولت سوسیالیست تازه انتخاب شدهٔ فرانسه به ریاست جمهوری فرانسوا میتران تعدادی از صنایع اساسی از جمله بانکها و شرکتهای بیمه را ملی کرد. کمونیسم اروپایی از ترندهای دههٔ ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در بین احزاب مختلف کمونیستی در اروپای غربی بود که به دنبال بسط یک نظریه و پراکسیس برای یک دگرگونی اجتماعی بودند که برای کشورهای اروپای غربی مناسبتر باشد و کمتر تحت تأثیر و تسلط حزب کمونیست شوروی قرار بگیرد. بیرون از اروپای غربی گاهی از آن با عنوان نئوکمونیسم یاد میشود. بعضی از احزاب کمونیستی با پشتیبانی قوی مردمی از جمله حزب کمونیست ایتالیا و حزب کمونیست اسپانیا الگوی کمونیسم اروپایی را مشتاقانه در پیش گرفتند و در حزب کمونیست فنلاند هم اکثریت با طرفداران کمونیسم اروپایی بود. حزب کمونیست فرانسه و بسیاری از احزاب کوچکتر با کمونیسم اروپایی مخالفت کردند و تا فروپاشی شوروی با سیاستهای آن همراستا باقی ماندند. از دیگر موارد بیرون آمده از جنبش کمونیستی که بیشتر به سمت چپ گرایش داشت «خودگردانی کارگری» در ایتالیا بود که خصوصاً در سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۸ فعال بود. این جنبش نقش مهمی در جنبش گستردهتر خودگردانی در دههٔ ۱۹۷۰ داشت که مبلغ اشکال رادیکالتر سوسیالیسم بر مبنای خودگردانی طبقهٔ کارگر به جای احزاب ونگارد و برنامهریزی دولتی بود.
در چین پس از مرگ مائو در سال ۱۹۷۶ دنگ شیائوپینگ قدرت را در دست گرفت و آغازگر اصلاحات اقتصادی مهمی شد. حزب کمونیست چین کنترل حکومتی بر زندگی شخصی شهروندان را کاهش داد و کمونها جای خود را به زمینهای خصوصی کرایهای دادند. به این ترتیب تغییر چین از یک اقتصاد دستوری به اقتصاد ترکیبی با عنوان «سوسیالیسم با خصائص چینی» آغاز شد.
اتحاد جماهیر شوروی تا پیش از فروپاشی در سال ۱۹۹۱ از برخی جهات دومین اقتصاد بزرگ دنیا بعد از ایالات متحده بود. با این حال اقتصاد کشور تحت تأثیر سختیهای اقتصادی، افزایش دائمی تورم، کمبود مواد مصرفی و سوءمدیریت مالی قرار داشت. یکی از میراثهای باقی ماندهٔ کمونیسم در اتحاد شوروی ایجاد زیرساختهای مادی در طول چندین دهه ممارست تولیدی صنعتی و نابودی گستردهٔ محیط زیستی است. گذار به سرمایهداری در شوروی سابق و بلوک شرق که با «شوکدرمانی» مورد تایید واشینگتن همراه بود، همراه با حرکت به سمت سرمایهداری بازار آزاد باعث سقوط شدیدی در سطح زندگی مردم شد. روسیهٔ پساکمونیستی شاهد افزایش نابرابری اقتصادی و فقر و همچنین اوجگیری نرخ مرگ و میر در میان مردان و کاهش امید به زندگی بود که با پروار شدن طبقهٔ جدید الیگارشی تجاری روس همراه شد. این مسائل باعث افزایش احساسات ناسیونالیستی و احساس نوستالژی برای دوران کمونیستی در بعضی مردمان این کشورها شدهاست.
بسیاری از احزاب سوسیال دموکرات، خصوصاً در دوران جنگ سرد، سیاستهای نئولیبرالی مانند خصوصیسازی، مقرراتزدایی و مالیگرایی اتخاذ کردند. آنها هدف لیبرالیسم اقتصادی را به جای سوسیالیسم میانهرو رد پیش گرفتند. در دههٔ ۱۹۸۰ موفقیتهای سیاستمداران محافظهکار نئولیبرالی مثل رونالد ریگان در ایالات متحدهٔ آمریکا و مارگارت تاچر در بریتانیا، برایان مالرونی در کانادا و آگوستو پینوشه در شیلی، دولت رفاه غربی از درون مورد حمله قرار گرفت اما حمایت دولتی برای بخش خصوصی همچنان ادامه یافت. بینالملل سوسیالیستی در هجدهمین کنگرهٔ خود اعلامیهٔ جدیدی از اصول خود ارائه داد که در آن آمده بود: «سوسیالیسم دموکراتیک یک جنبش بینالمللی برای آزادی، عدالت اجتماعی و همبستگی است. هدف آن دستیابی به جهانی در صلح است که در آن این ارزشهای بنیادین بتواند رشد کند و جهانی که در آن هر فرد قادر باشد زندگی پرمعنایی با رشد کامل استعدادهایش داشته باشد و از تضمین حقوق انسانی و مدنی خود در چهارچوب دموکراتیک جامعه برخوردار باشد».
در دههٔ ۱۹۹۰ حزب کارگر به رهبری تونی بلر سیاستهایی بر مبنای اقتصاد بازار آزاد برای فراهم آوردن خدمات از طریق طرح سرمایهگذاری خصوصی در پیش گرفت. ایدهٔ یافتن یک راه سوم میان سوسیالیسم دولتی چپ قدیم و سرمایهداری بازار راست جدید و ارزیابی مجدد سیاستهای دولت رفاهی در اتخاذ این سیاست مؤثر بود. حزب کارگر در سال ۱۹۹۵ موضع خود را در قبال سوسیالیسم بازتعریف کرد و آن را در چهارچوبی اخلاقیتر قرار داد و تمام ارجاعات به مالکیت عمومی، کارگری یا شورایی ابزار تولید را حذف نمود. در اساسنامهٔ جدید حزب کارگر آمدهاست: «حزب کارگر یک حزب سوسیال دموکرات است. این حزب باور دارد که ما با قدرت تلاش جمعیمان قادر به کسب موفقیت بیشتری هستیم تا با تلاشهای فردیمان. هدف این حزب فراهم آوردن ابزارهایی برای بالفعل کردن تواناییهای بالقوهٔ تک تک افراد و ساختن جامعهای است که در آن قدرت، ثروت و فرصت در دست اکثریت باشد و نه اقلیت».
اوائل قرن بیست و یک
در سال ۱۹۹۰ حزب کارگر برزیل گردهمایی سائوپائولو را برگزار کرد که طی آن احزاب سوسیالیست آمریکای لاتین با یکدیگر مرتبط شدند. اعضای این کنفرانس در قالب «موج صورتی» حکومتهای چپگرا در کشورهای این قاره در اوایل قرن بیست و یک شناخته میشدند. احزاب عضو، احزاب حاکم کشورهایی چون آرژانتین، اکوادور، السالوادور، پرو و ونزوئلا بودند.
بسیاری از احزاب جریان اصلی سوسیال دموکرات همچنان به سمت راست حرکت کردند. در سمت راست جنبش سوسیالیستی «اتحاد ترقیخواهان» در سال ۲۰۱۳ توسط اعضای سابق یا فعلی بینالملل سوسیالیستی برپا شد. این سازمان هدف خود را تبدیل شدن به شبکهای برای «ترقیخواهان دموکراتیک، سوسیالدموکرات، سوسیالیست و جنبشهای کارگری» میداند. در سال ۱۹۹۲ احزاب جریان اصلی سوسیالیست و سوسیالدموکرات اروپا در قالب «حزب سوسیالیستهای اروپا» گرد هم آمدند. بسیاری از این احزاب بخش عمدهٔ رایدهندگان خود را در اوائل قرن بیست و یک از دست دادند. در اروپا سهم رای این احزاب در سال ۲۰۱۵ در کمترین میزان خود در ۷۰ سال گذشته قرار داشت. کاهش محبوبیت این احزاب جا را برای بعضی احزاب رادیکالتر و پوپولیستتر چپ مثل حزب فرانسه تسلیمناپذیر، سیریزا در یونان یا حزب چپ در آلمان باز کرد. در بعضی کشورها احزاب جریان اصلی سوسیالدموکرات یا مرکزگرا شاهد رواج مجدد بودهاند که محبوبیت جرمی کوربین در پادشاهی متحده و برنی سندرز در ایالات متحده نشاندهندهٔ این مطلب است. با این حال تعداد معدودی از این احزاب رادیکال چپ موفق به تصاحب دولت ملی در اروپا شدهاند، با این حال برخی احزاب جریان اصلی سوسیالدموکرات مانند حزب سوسیالیست پرتغال قادر به کسب چنین موفقیتی بودهاند.
مکاتب
ریشه سوسیالیسم را میتوان در نقاط تاریخی مختلف، از افلاطون و مسیحیت گرفته تا رادیکالهای جنگ داخلی قرن ۱۶ انگلستان، جویید اما سوسیالیسم در معنای معاصر خود در اروپا و در اوایل قرن ۱۹ شکل گرفت. محققان در مجموع اتفاق نظر دارند که تغییرات سریع اقتصادی و اجتماعی در پی شهرنشینی، صنعتیسازیشهری، دوری از روستاها، گسترش هرچه بیشتر و سریعتر، در این شکلگیری مثمر ثمر واقع شدهاند. لیبرالهای آن عهد از این تغییر که خود را در فردگرایی و اقتصاد کاپیتالیستی مجسم کرده بود، استقبال کردند اما سوسیالیستها آن را مشکلزا یافتند زیرا آنان بر جامعه، همکاری و اتحادیهها تأکید داشتند و نیز بر جنبه دیگر اقتصاد کاپیتالیستی، یعنی نابرابری اختلاف طبقاتی شدیدی که موجب شده بود، متمرکز بودند. در این زمینه بود که لفظ «کمونیست و سوسیالیست» اول بار در مجله تعاونی لندن به سال ۱۸۲۷ دیده شد؛ در مقالهای اندر مالکیت سرمایه: «آیا بهتر است در تملک فرد باشد، یا در مالکیت عمومی؟» آنان که مورد دوم را انتخاب میکردند را «سوسیالیسم» نامیدند.
سوسیالیسم تخیلی
لفظ «سوسیالیستهای تخیلی» را کارل مارکس و پیروانش (مخصوصاً جنبش هگلیهای جوان) به سوسیالیستهای قبل از خود دادند تا نشان دهند در نظرشان، آنان «سادهلوح» بودند و تفکراتشان ریشه در تحلیل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عمیق دقیقی نداشتهاست. به هرحال این سوسیالیستهای موسوم به تخیلی معتقد بودند که میتوان با زندگی و کار اشتراکی، جامعهای استوار بر هارمونی، تعاون و وحدت ساخت. چنین جوامعی (کمون) در اروپا و آمریکا به شکل محدود برپا شدند و نتایج مختلفی به بار آوردند اما تأثیر بلندمدت و چشمگیری نداشتند و ایجاد نکردند. محبوبترین متفکر از این دست را میتوان وکیل فرانسوی اتین کابه (۱۷۸۸–۱۸۵۶) دانست که تحت تأثیر اتوپیا از تامس مور کتاب سفر به ایکاری را نوشت که در آن جامعهای خیالی بر پایه «کاملترین شکل مساوات» را توصیف کرد. این جامعه که از هر نظر (حتی شیوه لباسپوشیدن) بر پایه برابری بود، بین کارگران فرانسوی محبوبیت زیادی یافت. جوامع ایکاریایی در سراسر فرانسه و حتی در ایالات متحده شکل گرفتند و یکیشان تا انتهای قرن ۱۹ نیز باقی ماند اما نهایتاً بین متفکران سوسیالیست تخیلی، کلودهانری سن سیمون، شارل فوریه و رابرت اوون تأثیر بلندمدت بیشتری داشتند.
کلودهانری سن سیمون (۱۷۶۰–۱۸۲۵) یک اشرافزاده فرانسوی بود که در جنگ استقلال آمریکا با بریتانیاییها جنگیده بود. او تحت تأثیر نبود مزیتهای اجتماعی در آمریکا برای یک طبقه خاص، در آغاز انقلاب فرانسه لقب اشرافی خود را کنار گذاشت. سن سیمون در نامههایی از یک ساکن ژنو از جامعه موجود در فرانسه انتقاد کرد؛ انتقادات او بیش از سرمایهداری، متوجه نظام نیمهاربابرعیتی بود اما در تحلیل او، طبقات اجتماعی نقش اصلی را داشتند و نیز معتقد به ممکنبودن ارائه یک توضیح علمی از توسعه تاریخی بود و نتیجتاً، شباهتهای زیادی با نظریه مارکس دارد. علیرغم این او برخلاف مارکس مالکیت را مهمترین مسئله نمییافت و تمرکزش بر ظهور و سقوط طبقات تولیدکننده و غیر تولیدکننده در طول تاریخ بود. او در تحلیل خود بخش اعظم جامعه (از جمله کارگران کارخانهها و نیز کارخانهداران) را در دسته اول قرار داد و گروه دیگری به نام علافها (روحانیون، اشراف و غیره) را در دسته دوم. در نظر سن سیمون، طبقه تولیدکننده بار پیشرفت جامعه را بر دوش دارد و اینان میتوانند با حذف طبقه غیر تولیدکننده که مانعی بر سر پیشرفت اقتصادی و شیوههای جدید حکومت است، وارد دوره جدیدی از تاریخ شوند. سکولار بودن نظریه سن سیمون، باعث شد طبقه کارگر از آن استقبال نکند و به همین دلیل سن سیمون نظریهاش را اصلاح کرد و گفت حاضر است ترکیبی از اخلاقیات سکولار و نسخه بازسازیشدهای از مسیحیت را بپذیرد زیرا هدف از بین بردن فقر و تأمین کار و تحصیل برای همه است.
عقاید شارل فوریه (۱۷۷۲–۱۸۳۷) با سن سیمون تفاوتهای اساسی داشتند. او خود را یک رئالیست (واقعگرایی فلسفی) به حساب میآورد که موفق به کشف قوانین مورد نیاز برای ایجاد یک جامعه جدید شدهاست. فوریه آرمانشهری به نام هارمونی را تصور میکرد که بر پایه احساسات، شور و روابط جنسی استوار بود. او عدم تطابق احساسات انسانها با یکدیگر و نحوه کار جامعه را دلیل مشکلات میدانست؛ نتیجتاً طالب ایجاد کمونهایی با ظرفیت مطلوب ۱٬۶۰۰ نفر شد زیرا معتقد بود ۱٬۶۰۰ نوع شخصیت انسانی وجود دارد. در این حالت، همه احساسات برآورده میشود و همه کارهای لازم قابل انجام است. فوریه اعتقاد نداشت انسانها نیاز دارند خودشان را تغییر دهند و رفتار نامناسب جامعه هم با زنان را یکی از دلایل کارکرد ناموفق آن میدانست. همچنین او اهمیت نابرابری اجتماعی و اقتصادی را مسبب اصلی نزاع در جامعه نمییافت. مانند فوریه، رابرت اوون (۱۷۷۱–۱۸۵۸) نیز جامعه (و نه افراد) را مسبب مشکلات بشر میدانست اما برخلاف او، اوون اعتقاد داشت مردم میتوانند و باید تغییر کنند. در نظر اوون، محیط شکلدهنده شأن و شخصیت فرد است و نه خود او، جامعه کنونی هم در دست متعصبان مذهبی و لسه فرهای اقتصادی است؛ مردم خودخواهانه رفتار میکنند چون محیط چنین میخواهد و مسبب آن میشود. راه حل اوون تغییر شرایطی مثل تربیت کودکان، محیط، سازماندهی کار و روابط بین جنسیتها بر اساس منطق و همکاری بود. اوون نتوانست حمایت دولت، کلیسا و سرمایهداران را برای نظریات خود جلب کند و نتیجتاً رادیکالتر شد؛ او به مالکیت خصوصی و نظام سودمحور و نافع تاخت و خواستار ایجاد جوامعی ۵۰۰ تا ۱٬۵۰۰ نفره با مالکیت اشتراکی صنایع و مزارع و حتی الغای پول و جایگزینیاش با «برگههای کارگری» شد.
آنارشیسم
هر آنارشیستی سوسیالیست نیست (همانطور که هر سوسیالیستی آنارشیست نیست) و این مکتب طیفهای مختلفی را در بر میگیرد. بین اینان، آنارشیسمی که با تفکرات افرادی مثل پیر-ژوزف پرودون و میخائیل باکونین گره خوردهاست، با سوسیالیسم قرابت نزدیک دارد. پرودون، مثل فوریه، زاده جنوب شرق فرانسه و برخاسته از یک زندگی روستایی بود اما برخلاف او، با مسائلی از قبیل همجنسگرایی و فمینیسم ستیز داشت. جامعه مد نظر پرودون آنی بود که روستاییان مستقل و سختکوش از شرایط اساسی زندگی و حقوق پایه و امکانات اصلی برخوردار باشند. علیرغم این، او از نظر اجتماعی و سیاسی بسیار نسبت به سوسیالیستهای تخیلی رادیکالتر بود. همو در رساله مالکیت چیست؟ (۱۸۴۰) شعار معروف «مالکیت چیست؟ مالکیت دزدی است!» را به کار برد. بهطور کلی در آثار پرودون در طول عمرش این تفکر کلی که کارگران باید پایه نهاد جامعه باشند و نیز همه نظامهای حاکمیتی که سرکوبگر هستند دیده میشود. در نظر او، اگر مردمان فقط برای خانواده و خودشان کار کنند، استثمار به پایان میرسد زیرا هیچ نصیب کارفرمایی که کاری نمیکند، نخواهد شد. او معتقد بود دولت علیه مردم عادی است و با کاپیتالیستها همدست است با این حال گاه دولتی متشکل از نمایندگان کمونها را قابل قبول مییافت. تا دهه ۱۸۶۰ آنارشیسم پرودونی حمایت بسیاری بین طبقه کارگر فرانسه به دست آورده و حتی راه خود را به سوسیالیسم و رادیکالیسم جریان اصلی اروپا نیز پیدا کرده بود.
علیرغم محبوبیتی که پرودون کسب کرد، میخائیل باکونین آن آنارشیستی بود که تفکراتش رقیبی برای مارکسیسم میان کارگران بهشمار میرفت. باکونین از خانوادهای اشرافی و محافظهکار روس برخاسته بود. او در ۱۸۴۰ با مارکس، پرودون و متفکران برجسته دیگری دیدار و در انقلابهای ۱۸۴۸ اروپا شرکت کرد. او همچنین توسل به ترور را جایز میدانست. علیرغم اینها، باکونین به عنوان یک متفکر نیز شخصیت مهمی به حساب میآمد. بعد از انتشار مانیفست حزب کمونیست (۱۸۴۸) او با مارکس و انگلس بر سر مسائل مهمی اختلاف نظر پیدا کرد. باکونین، برخلاف مارکسیستها، معتقد نبود طبقه کارگر کشورهای صنعتی مهمترین نیروهای انقلابی هستند. در عوض، سرکوبشدهترین طبقه را مستعدترین طبقه برای انقلاب مییافت. او دهقانان روسیه را مثال میزد که ساختار سنتیشان میتوانست پایهای برای برپایی سوسیالیسم باشد. اختلاف دیگر بر سر سازماندهی، قبل و بعد از، انقلاب بود. در سال ۱۸۶۴ باکونین به انترناسیونال اول پیوست اما تلاش کرد نقش مارکس در آن را به چالش بکشد. نهایتاً در ۱۸۶۸ اعلام کرد که از کمونیسم متنفر است. باکونین معتقد بود مارکس دربارهٔ ایجاد احزاب برای پیروزی سوسیالیسم در اشتباه است؛ او سازمانهای سری را میپسندید. اختلاف مارکس و باکونین بعد از سرکوب خونبار کمون پاریس (۱۸۷۱) به اوج رسید. باکونین آن را تحقق تفکرات خود و آغاز جنبشی کمونالیستی که نظامی فدرالی مطابق تفکرات پرودون در سراسر فرانسه برپا خواهد کرد، میدانست. مارکس نیز کمون پاریس را ستایش میکرد اما بعد از سرکوب کارگران، بدان نتیجه رسید که زمان تبدیل اینترناسیونال به حزب کارگری سازماندهیشده رسیدهاست؛ امری که باکونین، فردی با نفوذ قابل ملاحظه در اسپانیا، ایتالیا و سوئیس، نمیپسندید. به هرحال دیری نپایید که مارکسیسم بر آنارشیسم غلبه کرد و به مکتب اصلی در میان سوسیالیستهای اروپا تبدیل شد.
مارکسیسم
مهمترین مکتب سوسیالیستی حاصل همکاری میان کارل مارکس (۱۸۱۸–۱۸۸۳) و فریدریش انگلس (۱۸۲۰–۱۸۹۵) بود، با این وجود از این مکتب تفاسیر گوناگونی شدهاست. مارکس از تبار ربیهای یهودی از هر دو سمت پدری و مادری بود و پدرش برای حفظ شغل خود به مسیحیت گرویده بود. انگلس فرزند یک کارخانهدار آلمانی پروتستان بود. این دونفر از ۱۸۴۴ دوستان نزدیک و از نظر سیاسی و فکری با یکدیگر همکار بودند؛ لیکن مارکس نقش اصلی را داشت و انگلس نیز خود بدین موضوع معترف بود.
نقد مارکسیسم بر سرمایهداری و توضیح آن برای جایگزینی سرمایهداری با نظامی سوسیالیستی، از مهمترین ابعاد مارکسیسم هستند. این نقد، در نظریهای به نام ماتریالیسم تاریخی تجلی پیدا کردهاست. در واقع، مارکس و انگلس سوسیالیستهای تخیلی و آنارشیستها را به جهت عدم در نظر گرفتن اهمیت گذشته در شکلدهی به زمان حال، سرزنش میکردند. آن دو کلید براندازی سرمایهداری را در درک همین مسئله مییافتند. مارکس در ۱۸۵۹ نوشت که «انسانها در شکلدهی اجتماعی به زندگیشان درگیر روابطی میشوند که از ارادهشان خارج است؛ این روابط تولید همپای مرحله توسعه قدرت مادی تولید است. ترکیبی از مجموع این روابط تولیدی ساختار اقتصادی جامعه را میسازد – پایه اصلی که روبنای قانونی و سیاسی از دل آن برخاستهاست.» مارکس تفکرات، قوانین و سیاست را خوار نمیشمارد، اما آنها را منطبق با مناسبات تولید وقت میدانست. هر نظامی طبقه حاکمهای دارد؛ این طبقه حاکمه قدرت خود را مدیون سلطه بر مازاد اقتصادی است و تفکراتی مطرحند که با منافع طبقه حاکمه مذکور وفق داشته باشند. نظریه تاریخ مارکس همچنین تغییر به وسیله انقلاب را پیشبینی کردهاست؛ با این حال انقلاب صرفاً به معنای درگیری مسلحانه نیست و احتمال انقلاب مسالمتآمیز نیز رد نشدهاست. مارکس نویسد:
این بدان معناست که به عنوان مثال در حالی که پیشرفتهای فنی و ارتباطی امکان توسعه کاپیتالیسم در اروپای فئودالی را دادهاند، نظامهای سنتی مالکیت زمین و مالیات همچون مانعی بر سر آن پیشرفتها عمل کردهاست. نهایتاً از این تنشهای ساختاری میان طبقات – فئودالها و کاپیتالیستهای نوظهور – منجر به منازعهای میان طبقاتی شدهاست که هر کدام به نظامهای اقتصادی متفاوتی وابستهاند. این منازعه اوج خود را در یک انقلاب اجتماعی تجلی میدهد و طبقه پیروز که جایگزین طبقه شکست خورده شدهاست، روابط اجتماعی و روبنا را به گونهای متحول میکند که با مناسبات تولید جدید تطبیق داشته باشد. نقد کاپیتالیسم و پیشبینیها دربارهٔ سقوط نهایی آن، بخشی از این نظریه بود که توجه سوسیالیستها را به خود معطوف کرد. مارکس و انگلس بدان نتیجه رسیده بودند که جامعه به دو طبقه متخاصم تقسیم شدهاست که در مبارزهای با یکدیگر قرار دارند: بورژوازی و پرولتاریا؛ تضاد منافع بین این دوگروه منجر به نابودی نظام موجود خواهد شد.
مارکس از نظر اقتصادی نظریه ارزش کار را مطرح کرد. مطابق این نظریه، ارزش یک محصول با میزان کاری که صرف آن شدهاست، مشخص میشود. نیز عقیده داشت قبل از سرمایهداری محصولات به دلیل فایدهای که برای خریداران داشتند، داد و ستد میشدند اما تحت کاپیتالیسم هدف از تولید کالا پول و سود است. به علاوه، کارِ کارگر نیز به کالایی قابل خرید و فروش تبدیل شدهاست اما قیمت آن به اندازه محصولی که به وسیله همین کار تولید شدهاست، نیست. نظریه ارزش اضافی را مطرح کرد که مطابق آن، کسانی که ابزار تولید را در دست دارند (مثلاً کارخانهها) با تولید کالا برای فروش به دنبال سود هستند. در جریان تولید، اینان دو نوع سرمایه دارند: سرمایه ثابت (ماشینآلات، موارد اولیه و غیره) که ارزش آن تغییر نمیکند و سرمایه متغیر (نیروی کار) که تغییر میکند. اولاً، این میتواند معادل ارزش خود را تولید کنید که در نظر مارکس، بهطور طبیعی باید صرف امرار معاش کارگر و خانوادهاش شود. اگر به عنوان مثال این رقم ۵۰ دلار در ۴ ساعت اولیه روز کاری باشد، کارگر میتواند در ۴ ساعت باقیمانده روز ۵۰ دلار دیگر تولید کند که این پول به سرمایهداران میرسد. تفاوت هزینه امرار معاش کارگر و آنچه به سرمایهداران میرسد (در این مورد ۵۰ دلار) ارزش اضافی نامیده میشود. مبارزه اصلی بین کارگران و سرمایهداران بر سر نرخ ارزش اضافی (که مارکس نرخ استثمار میخواندش) است و پیامدهای همین مسئله به عقیده مارکس نشاندهنده آن است که نظام سرمایهداری مستعد بحران است. پیشرفت شرایط تولید سبب میشود کالاهای بیشتری به بازار برسد اما سرمایهداران مجبورند حقوق کارگر را پایین نگه دارند تا کماکان از ارزش اضافی بهرهمند شوند. این باعث میشود کارگر توانایی خرید کالاهای بیشتر را نخواهد داشت و نتیجتاً، تولید سودآور نخواهد بود. نظام سرمایهداری به بحران تولید بیش از اندازه یا مازاد عرضه وارد میشود که دو نتیجه خواهد داشت؛ اولاً، شرکتهای قویتر برخی رقبا را از میدان خارج میکنند و طبیعتاً بخشی از ابزار تولید را نابود میکنند و دوماً، کاهش حقوق و افزایش شدید بیکاری. پس از مدتی، وضع به حالت پیشین خود بازخواهد گشت اما مشکلات ساختاری باقی میمانند و نظام سرمایهداری کماکان مستعد بحران خواهد ماند و در آینده، هر بحران بعدی از قبلی هم شدیدتر خواهد بود تا جایی که منجر به سقوط و نابودی این نظام شود.
سوسیال دموکراسی
سوسیال دموکراسی آلترناتیوی چپگرا برای مارکسیسم به حساب میآید. در واقع این مکتب ریشه در انتقادات سوسیالیستهای دموکرات مثل ادوآرد برنشتاین (که خواستار تجدیدنظر در مارکسیسم بودند) از ماتریالیسم تاریخی و مبارزه طبقاتی به عنوان دوپایه اصلی مارکسیسم ارتدکس دارد. اینان که بر اهمیت سیاست و همکاری طبقاتی تأکید میکنند، مشکلات کاپیتالیسم و منافع آن را پذیرفتهاند و معتقد هستند وظیفه اصلی چپها افزایش بازدهی بازار و کاهش ضررهای آن است. در نظر سوسیال دموکراتها، بهترین شیوه برای رسیدن به این هدف، کسب قدرت سیاسی در دولت دموکراتیک و جذب حمایت همه قشرها (نه فقط کارگران) جامعه که از کاپیتالیسم رنج میبرند، است.
بهطور کلی تجدیدنظرطلبان زمینه مارکسیستی دارند اما نهایتاً، از آن مکتب جدا شده و تمرکز خود را بر تعهد به دموکراسی، اصلاح و جذب طبقات غیر کارگری گذاشتند. آنها در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ راهشان را کاملاً از رفقای مارکسیست خود جدا کردند. سوسیال دموکراتها طالب دخالت دولت در اقتصاد هستند و علیرغم اختلافات درونی، همگی اتفاق نظر دارند که باید از قدرتِ دولت دموکراتیک برای رام کردن سرمایهداری استفاده شود. به همین منظور، آنان به حمایت اکثریت نیاز داشتند و دریافتند مسائلی مثل منافع مشترک برای مردم نسبت به مبارزه طبقاتی مارکسیستهای ارتدکس و فردگرایی لیبرالهای کلاسیک جذابتر است.
بعد از جنگ جهانی دوم، چشمانداز سوسیال دموکراتیکی حمایت طیفهای مختلف سیاسی را جذب کرد و پایه نظم اروپای پس از جنگ را شکل داد. در آن سالها، دولتهای اروپای غربی خود را بهطور صریح به مهار کاپیتالیسم و محافظت از جامعه در برابر تأثیرات مخرب آن ملزم کردند و دیدگاه لیبرالی که قبل از جنگ دربارهٔ رابطه میان کاپیتالیسم، دولت و جامعه وجود داشت را کنار گذاشتند. زان پس، نقش دولت در اروپای غربی صرفاً تضمین رشد بازار نبود، بلکه دولت پاسدار جامعه — و نه اقتصاد — به حساب میآمد. نتیجه، چیزی بود که مارکسیستهای ارتدکس و لیبرالهای کلاسیک آن را غیرممکن به حساب میآوردند: یک اقتصاد کاپیتالیستی با عملکرد مثبت، دموکراسی و ثبات اجتماعی. به گفته شری برمان، شکوفایی اروپای بعد از جنگ ارتباط زیادی به لیبرالیسم یا مارکسیسم سنتی نداشت، بلکه یادآور اصول و سیاستهای مد نظر سوسیال دموکراتهاست.
زمینههای شکلگیری سوسیالیسم
برخی منشأ نظری سوسیالیسم را در کتاب جمهور افلاطون میدانند که طبقه حاکمه هیچ امتیاز خاصی ندارد و برای دو طبقه پاسدار و فلاسفه، افلاطون نظام اشتراکی، که نوعی نظام سوسیالیستی است را پیشنهاد میدهد. برخی دیگر میگویند «تعالیم انجیل در عهد عتیق، اولین مجموعه قوانین سوسیالیستی را تشریح کرده که از جمله آنها حمایت از کارگران، زنان و ضعفاست.»
بهطورکلی با عصر رنسانس نخستین سوسیالیستها در اروپا طرح مالکیت اجتماعی و حذف مالکیت خصوصی را تشریح، و با انقلاب صنعتی، سوسیالیسم به عنوان یک ایدئولوژی بهوجود آمد و علیه پیامدهای شوم انقلاب صنعتی برای اکثریت جامعه به ویژه کارگران شکل گرفت؛ که این سوسیالیسم جدید دارای مؤلفههایی است که عبارتند از «یکی اقتصاد و سازوکار تولید اقتصادی- اجتماعی، دوم تصوری که آموزههای سوسیالیستی از انسان دارند مخالف فردیت انسان و موافق انسان به منزله عضوی از پیکره اجتماعی است»
در اروپا بهخصوص در دو کشور فرانسه و انگلستان تفسیرهای متفاوتی از سوسیالیسم به منزلهٔ دو مکتب به منصهٔ ظهور رسید: ابتدا در انگلستان ۱۸۲۷ مکتب رابرت اوون در مقالهای تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» به سازماندهی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پرداخت و بعد در فرانسه در سال ۱۹۳۲ عقاید کلودهانری سن سیمون مبتنی بر اجتماعی کردن مالکیت وسایل تولید جمعی کاتولیک در مقابل فردگرایی پروتستان بود. بهطورکلی «سوسیالیسم فرانسه با الهام از روسو، یک جهتگیری روستایی و بازگشت به طبیعت داشت اما سوسیالیسم انگلستان با صنعت برخورد مثبت تری داشت.»
انتقادات
متفکرانی لیبرال و راستگرا مانند فریدریش فون هایک و لودویگ فن میزس نقدهایی را به سوسیالیسم و به ویژه در اقتصاد مبتنی بر آن وارد کردهاند. آنها به ویژه امکانپذیری سوسیالیسم را مورد تردید قرار دادهاند. بازارگرایان معتقدند که اقتصادها به قدری پیچیدهاند که هیچ کنترل، مدیریت و حاکمیت مرکزی قادر به مهار و دربر گرفتن آنها نیست، بلکه تنها در سایه هماهنگی نامتمرکز ایجاد شده توسط بازارها است که اقتصاد میتواند به خوبی عمل کند. استیون هورویتز معتقد است که سوسیالیسم نه تنها شکست خوردهاست که در هر صورت محکوم به شکست است. به عقیدهٔ او نه تنها شکست سوسیالیسم ارتباطی با بدذاتی یا حماقت آمران و عاملان قدرت ندارد بلکه اجرای اقتصاد سوسیالیستی به دلیل نیاز به اطلاعات بسیار زیاد برای عملکردی بهتر از بازار فراتر از توان انسان است.
جستارهای وابسته
یادداشتها
پانویس
منابع
اقتصاد سیاسی
جمعگرایی
جنبشهای سیاسی
چپگرایی
سوسیالیستها
سوسیالیسم
ضد فاشیسم
ضدسرمایهداری
مدیریت اقتصادی
مکتبها و ایدئولوژیهای سیاسی
مکتبهای اقتصادی
نظامهای اقتصادی
نظریههای سیاسی |
4062 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%20%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C | سوسیال دموکراسی | سوسیال دموکراسی یا مردمسالاری جامعهخواه، یک ایدئولوژی سیاسی چپ، در قالب سیاست کلاسیک است. حرکت سوسیال دموکراسی معاصر، مسیر اصلاح نظام سرمایهداری را با درنظرگرفتن عدالت اجتماعی میپیماید.
سوسیال دموکراسی، در آغاز دربرگیرندهٔ انواع گرایشهای مارکسیستی از گرایشهای انقلابی همچون ولادیمیر لنین و رزا لوکزامبورگ تا گرایشهای مختلفی مانند کارل کائوتسکی و ادوآرد برنشتاین بود، اما بهخصوص، پس از جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر در روسیه، سوسیال دموکراسی بیشتر و بیشتر به گرایشی غیرانقلابی بدل شد.
تا آن جا که گرایش رویزیونیستی که ادوآرد برنشتاین نمایندگی میکرد، مبنی بر اینکه سوسیالیسم نه از طریق انقلاب بلکه از طریق اصلاحات تدریجی به دست میآید تقریباً بر کل سوسیال دموکراسی حاکم گشت. شعار بعضی سوسیال دموکراتها «نه به انقلاب، آری به اصلاح» بودهاست. (Evolution, not Revolution)
در میانههای سده بیستم سوسیالدموکراتها از اِعمال قوانین جدیتر کار، ملیسازی صنایع اصلی و ایجاد دولت رفاه هواداری میکردند.
امروزه انترناسیونال سوسیالیست مهمترین سازمانی است که در سطح جهانی احزاب سوسیال دموکرات را در کنار احزاب سوسیالیسم دمکراتیک دربر میگیرد.
تفاوت با سوسیالیسم دمکراتیک
سوسیال دموکراسی نباید با سوسیالیسم دمکراتیک اشتباه گرفته شود.
سوسیالیسم دمکراتیک در واقع انشعابی فکری از سوسیال دموکراسی است.
تفاوت این دو همیشه کاملاً مشخص نیست اما سوسیالیسم دموکراتیک معمولاً چپتر از سوسیال دموکراسی است. احزاب سوسیال دموکرات به همراه احزاب سوسیالیست دموکراتیک در انترناسیونال سوسیالیست گرد آمدهاند.
در ایران
تنها احزاب ایرانی عضو انترناسیونال سوسیالیست احزاب ذیل هستند که به عنوان عضو ناظر در انترناسیونال سوسیالیست پذیرفته شدهاند:
حزب دموکرات کردستان ایران
حزب دموکرات کردستان
کومله
احزاب شناختهشده
بریتانیا: حزب کارگر
فنلاند: حزب سوسیال دموکرات فنلاند
هند: کنگره ملی هند
آلمان: حزب چپ، حزب سوسیال دموکرات آلمان
فرانسه: حزب سوسیالیست، حزب چپ
پاکستان - حزب مردم پاکستان
ایران - حزب دموکرات کردستان (حدک)، حزب چپ ایران (فداییان خلق) حزب کومهله کردستان ایران (حزب سوسیال دمکرات)
عراق - اتحادیه میهنی کردستان
اسپانیا - حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا
اتریش - حزب سوسیالدموکرات اتریش
هلند - حزب کارگر
اسرائیل - حزب مرتز
ترکیه - حزب دموکراتیک خلقها
جستارهای وابسته
کمونیسم
سوسیالیسم
پانویس
منابع
فرهنگ تشریحی ایسمها (مشتمل بر ۱۹۹۰ ایسم از علوم مختلف): عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۳۹۱، (گالینگور، وزیری) ۶۵۶ صفحه. ISBN 978-964-320-482-2
اقتصاد رفاه
اقتصادهای مختلط
ترقیخواهی
چپهای ضد استالینیسم
دموکراسی
سوسیال دموکراسی
سوسیالیستها
سوسیالیسم دمکراتیک
سوسیالیسم لیبرال
سیستمهای سرمایهدار
ضدسرمایهداری
عدالت اجتماعی
فلسفه اجتماعی
مارکسیسم
مکتبها و ایدئولوژیهای سیاسی
مکتبهای اقتصادی
میانهگرایی |
4065 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D8%A7%D8%AC%DB%8C%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | فارسیسرایان تاجیکستان | زبان فارسی طی سدههای طولانی تنها زبان ادبی و فرهنگی آسیای میانه بود. با تسخیر آن مناطق بدست روسها زبان فارسی در ورارود (ماوراءالنهر) بسیار محدود شد و از سال ۱۹۲۴ تنها در جمهوری تازه بنیاد تاجیکستان و با نامگذاری تازهٔ «زبان تاجیکی» به حیات ادبی خود ادامه داد. فارسی (حالا با نام تاجیکی) در تاجیکستان زبان رسمی ماند ولی در جمهوریهای دیگر مانند ازبکستان از صحنه دولتی و رسمی بیرون رانده شد و پس از فروپاشی شوروی و استقلال آن جمهوریها فشار دولتی برای محدودیت فارسی بیش از اندازه زیاد شد.
در ازبکستان که پیرامون ۷ میلیون فارسیزبان ساکنند بتازگی همه کتابهای فارسی («تاجیکی») به آتش کشیده شدهاند و همه انجمنهای ادبی فارسیزبان تعطیل و سرکوب شدهاند.
در اینجا فهرستی از شاعران فارسیزبان کشور تاجیکستان (که فارسی زبان رسمی آن است) میآید:
اسکندر ختلانی
اسیری خجندی (درگذشت ۱۹۱۶ م)
بازار صابر (زادهٔ ۱۹۳۸ م)
باقی رحیم زاده
پیرو سلیمانی
خیرالدین خیراندیش
دولت رحمانیان
رحمت نذری
رستم وهاب نیا
زلفیه عطایی
سلیم شاه حلیم شاه
صدرالدین عینی (درگذشت ۱۹۵۴ م)
عبدالله رهنما
عبدالله قادری
عسکر حکیم (زادهٔ ۱۹۴۶ م)
عطا میر خواجه
فرزانه خجندی
کمال نصرالله
گلرخسار صفیاوا (زادهٔ ۱۹۴۷ م)
لایق شیرعلی (۱۹۴۱–۲۰۰۰ م)
مؤمن قناعت (زادهٔ ۱۹۳۲ م)
محمد علی جنیدی (سیاووش)
محمد علی عجمی
نظام قاسم
عبید رجب
جستارهای وابسته
شاعران پارسیگوی
شاعران معاصر افغانستان
فهرست مشاهیر تاجیکستان
پیوند به بیرون
نگاهی به شعر معاصر فارسی ازبکستان
منابع
دانشنامهٔ جهان اسلام
تاجیکستان |
4066 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%20%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%86%DB%8C | اسکندر ختلانی | اسکندر ختلانی (عیدیزاده) (۲۰ مهر ۱۳۳۳، کولاب، تاجیکستان — ۳۱ شهریور ۱۳۷۹، مسکو، روسیه) — شاعر، مترجم، روزنامهنگار برجسته فارسیزبان و فعالِ سیاسی و اجتماعی از کشور تاجیکستان بود.
زندگینامه
اسکندر ختلانی در ۲۰ مهر سال ۱۳۳۳ (۱۲ اکتبر ۱۹۵۴) در خانوادهٔ آموزگاران در شهر کولاب در تاجیکستان زاده شد. دبیرستان را در زادگاهش به پایان برد و سپس تحصیلاتش را در دانشگاه ادبی ماکسیم گورکی در مسکو به پایان رسانید. همزمان با دانشجویی، برای بخش برونمرزی رادیوی شوروی خبرنگاری میکرد.
پس از انجام تحصیل در مسکو، اسکندر مدتی در هفتهنامهٔ «ادبیات و صنعت» در شهر دوشنبه کار میکرد. آن زمان شوروی با افغانستان میجنگید و او را به کابل فرستادند، زیرا به گفتهٔ دوستانش، اسکندر نه تنها دانندهٔ زبان فارسی، بلکه یکی از بهترین مترجمان زبان روسی در اتحاد شوروی بود و گفتار رایزن روسی رئیسجمهوری افغانستان را به فارسی ناب و گفتار رهبران افغانستان را به روسی سره برگردان میکرد.
همزمان با مترجمی، اسکندر عیدیزاده استادِ دانشگاه علوم اجتماعی کابل نیز بود. در همین زمان بود که سومین مجموعهٔ شعرش به نام «صدای پای واژهها» در سال ۱۹۸۸ میلادی در کابل منتشر شد. نخستین شعرهای اسکندر ختلانی در زمان دانشآموزی وی در دبیرستان در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ میلادی در روزنامههای شهری، استانی و کشوری تاجیکستان منتشر شده بود.
اسکندر پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در ۱۵ فوریه ۱۹۸۹، به مسکو برگشت و فعالیت خود را در زمینهٔ خبرنگاری بینالمللی ادامه داد و در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ میلادی خبرنگار بخش فارسی رادیوی بیبیسی شد.
در پایان دههٔ ۱۹۸۰ میلادی، اسکندر که همواره در پی تشکیل محفل سیاسی روشنفکران تاجیکستان بود، یکی از بنیادگذاران نخستین محفل سیاسی تاجیکستان به نام «رو به رو» (۱۹۸۸ میلادی) و جنبش مردمی «رستاخیز» (۱۹۸۹ میلادی) شد. وی در روند مبارزهٔ روشنفکران برای مقام دولتی زبان فارسی تاجیکی از پیشگامان این جنبش بود. اسکندر یکی از انگشت شمار فعالانی بود که شهادت جوانان را به دست حکومت کمونیستی تاجیکستان در بهمن ماه خونین ۱۹۹۰ میلادی در دوشنبه، محکوم کردهاند.
پس از بازگشت به مسکو در آغاز دههٔ ۱۹۹۰، اسکندر نخستین نشرِیهٔ آزاد تاجیکی را تأسیس داد که به نام «مژده» و به خط تاجیکی و خط فارسی منتشر میشد. اسکندر از آن افتخار داشت که با این روزنامه توانستهاست پلی میانِ پارسیزبانان جهان استوار کند.
اسکندر از سال ۱۹۹۵ میلادی تا دم مرگ خبرنگار بخش تاجیکی رادیو آزادی بود.
اسکندر عیدیزاده ختلانی ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۰ در منزلش در مسکو با تبر کشتهشد. علت قتل او را پوشش خبری دومین جنگ روسیه در چچن بیان کردهاند که آن زمان موضوعی حساس برای روسیه بود. قاتلان وی تاکنون شناسایی و دستگیر نشدهاند.
شعرها
اشعار اسکندر ختلانی در چهار مجموعهٔ شعری منتشر شده که «پرواز» (۱۹۸۱)، «شکوفه» (۱۹۸۶)، «صدای پای واژهها» (۱۹۸۸) و «کشایش» (دههٔ ۲۰۰۰) نام دارند. پس از مرگش، برادرش علیشیر عیدیزاده مجموعهٔ جدیدی را تهیه کرد که همه اشعار وی را از زمان دانش آموزی تا دم مرگش در بر میگیرد.
از نمونهٔ اشعار اسکندر ختلانی شعری است که در کتاب ادبیات دوم دبیرستان چاپ شده است:
زیرنویس
پیوند به بیرون
درباره ششمین سالگرد اسکندر ختلانی در وبگاه آزادی به خط سیریلیک(الفبای تاجیکی)
منابع
نوشتار دکتر هارون امیرزاده درباره اسکندر ختلانی
کتاب ادبیات فارسی دوم دبیرستان
ویکیپدیای انگلیسی
ویکیپدیای تلجیکی
افراد کشتهشده در خارج از کشور اهل تاجیکستان
اهالی کولاب
درگذشتگان ۲۰۰۰ (میلادی)
روزنامهنگاران اهل اتحاد شوروی
روزنامهنگاران اهل تاجیکستان
روزنامهنگاران ترورشده اهل تاجیکستان
روزنامهنگاران سده ۲۰ (میلادی)
روزنامهنگاران کشتهشده در روسیه
زادگان ۱۹۵۴ (میلادی)
شاعران اهل تاجیکستان
شاعران تاجیک
شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل تاجیکستان
شاعران فارسیزبان
شاعران فارسیزبان اهل تاجیکستان
کشتگان با تبر
کشتهشدگان در روسیه
کشتگان در مسکو
نویسندگان اهل تاجیکستان
دانشآموختگان انستیتو ادبیات ماکسیم گورکی |
4069 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D9%82%DB%8C%20%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87 | باقی رحیمزاده | باقی رَحیمزاده , (۱۵ مه ۱۹۱۰–۳۰ ژانویه ۱۹۸۲) یکی از شاعران فارسیزبان از کشور تاجیکستان است.
رحیمزاده در روستای سارباغ در شهرستان غَرم در تاجیکستان به دنیا آمد.
او از کودکی به شعر و شاعری گرایش زیادی داشت و پیوسته اشعار سعدی و حافظ را میآموخت.
باقی رحیمزاده از سال ۱۹۴۸ تا پایان عمر، رایزن انجمن نویسندگان تاجیکستان (اتفاق نویسندگان تاجیکستان) بود.
از شعرهای بارز او میشود به این اشعار اشاره کرد:
چشمهسار
بهار عمر
قصهٔ کوهسار
رسپوبلیکای من
موسیچه و روباه
معلم
خلق بزرگوارم
پانویس
پیوند به بیرون
منابع
Википедиа contributors, "Боқӣ Раҳимзода," Википедиа, (accessed Апрел ۱۴, ۲۰۰۸).
http://www.angelfire.com/rnb/bashiri/TajikFigures/TajikFigures.pdf
درگذشتگان ۱۹۸۲ (میلادی)
زادگان ۱۹۱۰ (میلادی)
شاعران تاجیک
شاعران فارسیزبان اهل تاجیکستان |
4070 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%84%D9%81%DB%8C%D9%87%20%D8%B9%D8%B7%D8%A7%DB%8C%DB%8C | زلفیه عطایی | زلفیه عطایی یکی از شاعران فارسیزبان از کشور تاجیکستان است.
زندگینامه
زلفیه عطایی زاده در ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۵۴ میلادی در روستای قلعهعظیم ناحیهٔ غانچی سرزمین سغد باستانی به دنیا آمد. دانشآموخته دانشگاه ماکسیم گورگی شهر مسکو روسیه است. (۱۹۷۷)
وی بیشتر در قالب غزل و قالبهای کلاسیک شعر میگوید و در آنها به مشکلات زنان در جامعهٔ تاجیکستان میپردازد.
او مدتها روزنامهنگار بودهاست و هماکنون سردبیر گاهنامهٔ «فیروزه» برای زنان است.
آثار
مجموعههای چاپ شدهاش عبارتاند از:
جهاز - (۱۹۷۷)
واخوری (دیدار) - (۱۹۸۰)
دیدار- (۱۹۸۲)میوهٔ صبر- (۱۹۸۲)
زاچهٔ خوشروی من - (۱۹۸۴)
دختر دریا - (۱۹۸۶)
عشق یک زن - (۱۹۹۲)
ستارهٔ وحشی - (۱۹۹۷)
ستارهٔ مشتری - (۱۹۹۸)
زن اگر عاشق شود - (۲۰۰۱)
داستان
غیر از شعر یک کتاب داستان نیز دارد به نام (غم را نمیفروشم) که در گاهنامهٔ صدای شرق به چاپ رسیدهاست.
منابع
PROMINENT TAJIK FIGURES OF THE TWENTIETH ... - Angelfire
زلفیه عطایی ( تولّد ۱۹۵۴م.)
گفتگو: دیدار و گفتگو با فرزانگانی از تاجیکستان
اعضای حزب کمونیست اتحاد شوروی
افراد زنده
اهالی ولایت سغد
روزنامهنگاران اهل تاجیکستان
روزنامهنگاران زن
روزنامهنگاران سده ۲۰ (میلادی)
روزنامهنگاران سده ۲۱ (میلادی)
زادگان ۱۹۵۴ (میلادی)
شاعران تاجیک
شاعران سده ۲۰ (میلادی)
شاعران سده ۲۱ (میلادی)
شاعران فارسیزبان اهل تاجیکستان
فمینیستها
نویسندگان اهل تاجیکستان
نویسندگان زن اهل تاجیکستان
نویسندگان زن سده ۲۰ (میلادی)
نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل تاجیکستان
نویسندگان سده ۲۱ (میلادی) اهل تاجیکستان
دانشآموختگان انستیتو ادبیات ماکسیم گورکی
شاعران اهل تاجیکستان |
4072 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AA%D8%AD%D8%B5%DB%8C%D9%84%DB%8C | فهرست رشتههای تحصیلی | یک رشته تحصیلی دانشگاهی به عنوان شاخهای از دانش شناخته میشود که در بخش معتبر آموزش عالی تدریس میشود. یک رشته معمولاً توسط هیئت علمی یک دانشگاه تعریف و به رسمیت شناخته میشود. با این حال، هیچ معیار رسمی برای تعریف یک رشته دانشگاهی وجود ندارد.
علوم انسانی و اجتماعی
انسانشناسی
توصیف زبانی
زبانشناسی تاریخی
زبانشناسی فرهنگی
زبانشناسی اجتماعی
انسانجانورشناسی
انسانشناسی زیستی
نظریه وراثت دوگانه
انسانشناسی فرگشتی
بومشناسی رفتاری انسان
فرگشت انسان
انسانشناسی پزشکی
عصبانسانشناسی
دیرینمردمشناسی
ژنتیک جمعیت
نخستیشناسی
انسانشناسی زیستفرهنگی
انسانشناسی فرهنگی
انسانشناسی از توسعه
انسانشناسی دین
انسانشناسی کاربردی
انسانشناسی سایبورگ
انسانشناسی دیجیتال
فرهنگ مجازی
انسانشناسی بومشناختی
انسانشناسی اقتصادی
انسانشناسی زیستمحیطی
مردمزیستشناسی
مردمگیاهشناسی
قومنگاری
قومشناسی
موسیقیشناسی قومی
فولکلور
خویشاوندی
اسطوره
انسانشناسی سیاسی
انسانشناسی روانشناختی
انسانشناسی فرهنگی
انسانشناسی زبانشناختی
انسانشناسی اجتماعی
باستانشناسی
باستاناخترشناسی
باستانشناسی چشمانداز
فرهنگ باستانشناختی
کارکردگرایی ساختاری
باستانشناسی پساروندگرا
باستانسنجی
ژنتیکباستانشناسی
باستانزیستشناسی
باستانشناسی رایانهای
درختگاهشماری
زمینباستانشناسی
گردهشناسی
تاریخگذاری رادیوکربن
باستانجانورشناسی
باستانشناسی دیجیتال
باستانشناسی محیطی
باستانمردمشناسی
باستانشناسی چشمانداز
باستانشناسی رسانه
استخوانشناسی
دیرینمردمشناسی
باستانمردمگیاهشناسی
دیرینآسیبشناسی
سنگوارهشناسی
آغاز تاریخ
باستانشناسی کلاسیک
مصرشناسی
آشورشناسی
باستانشناسی قارههای آمریکا
تاریخ
تاریخ آفریقا
تاریخ آفریقای جنوبی
تاریخ مصر
تاریخ قاره آمریکا
تاریخ آمریکای شمالی
تاریخ ایالات متحده آمریکا
تاریخ کانادا
تاریخ مکزیک
تاریخ برزیل
تاریخ کلمبیا
تاریخ پرو
تاریخ آرژانتین
دوران پیشاکلمبی
تمدن میسیسیپی
تاریخ باستان
یونان باستان
روم باستان
مصر باستان
تاریخ چین
خاور نزدیک باستان
تاریخ آسیا
تاریخ چین
تاریخ ژاپن
تاریخ کره
تاریخ مغولستان
تاریخ هند
تاریخ ترکیه
تاریخ ایران
تاریخ فیلیپین
تاریخ اندونزی
تاریخ اروپا
تاریخ پادشاهی متحد
تاریخ فرانسه
تاریخ آلمان
تاریخ هلند
تاریخ ایتالیا
تاریخ اسپانیا
تاریخ پرتغال
تاریخ لهستان
تاریخ سوئد
تاریخ نروژ
تاریخ دانمارک
تاریخ فنلاند
تاریخ ایسلند
تاریخ روسیه
تاریخ استرالیا
تاریخ زیستمحیطی
تاریخچه روشنفکری
دوره مدرن
تاریخ علم
تاریخ فناوری
تاریخ جهانی
زبانشناسی و زبانها
مطالعات کلاسیک
زبان
زبان انگلیسی تجارت
زبان کلاسیک
انگلیسی معیار
زبانشناسی کاربردی
زبانشناسی رایانشی
تحلیل گفتمان
ریشهشناسی
دستور زبان
زبانشناسی تاریخی
تاریخ زبانشناسی
واژهشناسی
ردهشناسی زبانی
صرف
پردازش زبانهای طبیعی
لغتشناسی
آواشناسی
واجشناسی
کاربردشناسی
روانشناسی زبان
معناشناسی
نشانهشناسی
زبانشناسی اجتماعی
نحو
اصطلاحشناسی
بلاغت
کاربرد (زبان)
فلسفه
فرافلسفه
متافیزیک
هستیشناسی
پایانشناسی
فلسفه ذهن
فلسفه هوش مصنوعی
فلسفه ادراک
درد (فلسفه)
فلسفه فضا و زمان
کنش (فلسفه)
تعینگرایی و اختیار
معرفتشناسی
نظریه توجیه
فهرست مغالطهها
فلسفه اخلاق
فرااخلاق
اخلاق هنجاری
اخلاقیات فضیلت
اخلاق کاربردی
حقوق حیوانات
اخلاق زیستی
اخلاق زیستمحیطی
روانشناسی اخلاقی، اخلاق توصیفی، نظریه ارزش
زیباییشناسی
فلسفه اجتماعی و فلسفه سیاسی
آنارشیسم
فلسفه فمینیستی
لیبرترینیسم (جستارهای لیبرترینیسم)
مارکسیسم
فهرست مکتبهای فلسفی
فلسفه افلاطونی
ارسطوگری
فلسفه تحلیلی
فلسفه قارهای
فلسفه شرق
فلسفه فمینیستی
تاریخ فلسفه
فلسفه دوران باستان
فلسفه قرون وسطی
فلسفه مدرسی
انسانگرایی
فلسفه جدید
فلسفه معاصر
منطق
منطق فلسفی
منطق ریاضی
فلسفه آموزش
فلسفه تاریخ
فلسفه دین
فلسفه زبان
فلسفه حقوق
فلسفه ریاضیات
فلسفه موسیقی
فلسفه علم
فلسفه علوم اجتماعی
فلسفه فیزیک
فلسفه زیستشناسی
فلسفه شیمی
فلسفه اقتصاد
فلسفه روانشناسی
فلسفه مهندسی
دین
دینهای ابراهیمی
مسیحیت (مرور کلی پیرامون مسیحیت)
الهیات مسیحی
اسلام (نمای کلی اسلام)/ اسلامشناسی
یهودیت (رئوس مطالب یهودیت)
دفاعیات دینی
دینهای هندی
بودیسم
هندوئیسم
جین (دین)
آیین سیک
ادیان شرق آسیا
دینهای سنتی چینی
کنفسیوسگرایی
شینتو
تائوئیسم
ییگاندائو
کائوداییسم
چئوندوئیسم
اوموتو
دین مصر باستان
سرخپوست
گنوسیسم
علوم خفیه
عرفان
معنویت
جنبشهای نوپدید دینی
دین سومری
مزدیسنا
دینشناسی تطبیقی
اسطوره و فولکلور
خداباوری
بیدینی
ندانمگرایی
خداناباوری (رئوس مطالب خداناباوری) و انسانگرایی دینی
غیرخداباوری
فعالیتهای هنری
هنرهای آشپزی
طعم اکتسابی
پسمزه
اشتها
آشپزی
خوان
تزئین غذا
گردشگری غذایی
غذای لاکچری
رژیم غذایی
مزه
ایمنی غذایی
امنیت غذایی
خوراکشناسی
ادبیات
شعر
ادبیات تطبیقی
ادبیات انگلیسی
ادبیات جهان
ادبیات آمریکا
تاریخ ادبیات
ادبیات قرون وسطی
ادبیات پسااستعماری
ادبیات پستمدرن
نظریه ادبی
نظریه انتقادی (رئوس مطالب نظریه انتقادی)
نقد ادبی
سخنشناسی
بلاغت
گونه ادبی
غیرداستانی خلاق
ادبیات داستانی نوشتن
ناداستان نوشتن
غیرداستانی خلاق
شعر
نمایشنامهنویس
هنرهای نمایشی
موسیقی
همراهی (موسیقی)
موسیقی مجلسی
موسیقی کلیسایی
رهبری (موسیقی)
گروه کر
ارکستر
ارکستر بادی
موسیقی اولیه
جاز
آموزش موسیقی
ژانر موسیقی
تئوری موسیقی
موسیقیشناسی
موسیقیشناسی قومی
سازشناسی
ارگ (ساز) و ساز شستیدار
پیانو
سازهای زهی، چنگ، عود و گیتار
خوانندگی
سازهای بادی چوبی، سازهای بادی برنجی و سازهای کوبهای
ضبط و بازتولید صدا
ارکستر
رقص
طراحی رقص
نشانگذاری رقص
تلویزیون
تئاتر
تاریخ نمایش
بازیگری
کارگردان نمایش
طراحی صحنه
عروسکگردانی
نمایشپردازی
تئاتر موزیکال
مطالعات فیلم
پویانمایی
لایو اکشن
فیلمسازی
نقد فیلم
ژانر فیلم
مطالعات فیلم
نظریه فیلم
ادبیات شفاهی
سخنرانی عمومی
قصهگویی
بازی آرکید
بازی صوتی
بازی ویدئویی
هنرهای تجسمی
صنعتگری
هنرهای زیبا
طراحی گرافیک
هنرهای نگاشتاری
رسم
نقاشی
عکاسی
مجسمهسازی
علم اقتصاد
اقتصاد کشاورزی
اقتصاد آنارشیستی
اقتصاد کاربردی
اقتصاد رفتاری
ترمواکونومیک
کسبوکار
اقتصاد پیچیدگی
اقتصاد محاسباتی
اقتصاد توسعه
اقتصاد دیجیتالی
اقتصاد بومشناختی
اقتصادسنجی
جغرافیای اقتصادی
تاریخ اقتصادی
بخش اقتصادی
جامعهشناسی اقتصادی
نظام اقتصادی
ارزش (علم اقتصاد)
اقتصاد انرژی
اقتصاد محیط زیست
اقتصاد فرگشتی
اقتصاد تجربی
اقتصاد فمنیستی
اقتصاد مالی
اقتصاد سبز
رشد اقتصادی
توسعه انسانی
سازمان صنعتی
اقتصاد اطلاعات
اقتصاد نهادگرایی
اقتصاد بینالملل
اقتصاد اسلامی
اقتصاد دانشبنیان
اقتصاد کار
حقوق و اقتصاد
اقتصاد کلان
اقتصاد مدیریت
اقتصاد بازار
اقتصاد مارکسی
اقتصاد ریاضی
اقتصاد خرد
اقتصاد پولی
اقتصاد عصببنیان
اقتصاد مشارکتی
اقتصاد سیاسی
مالیه عمومی
اقتصاد بخش عمومی
اقتصاد املاک و مستغلات
اقتصاد منابع طبیعی
نظریه انتخاب اجتماعی
اقتصاد سوسیالیستی
اقتصاد اجتماعی
اقتصاد ترابری
اقتصاد رفاه
جغرافیا
نقشهنگاری
ناوبری
جغرافیای انسانی
جغرافیای فرهنگی
جغرافیای اقتصادی
جغرافیای توسعه
جغرافیای تاریخی
جغرافیای زمان
جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک
جغرافیای نظامی
جغرافیای راهبردی
جغرافیای جمعیت
جغرافیای اجتماعی
جغرافیای رفتاری
جغرافیای سلامت
جغرافیای شهری
جغرافیای زیستمحیطی
جغرافیای طبیعی
جغرافیای زیستی
اقلیمشناسی
دیریناقلیمشناسی
جغرافیای ساحلی
ژئومورفولوژی
زمینسنجی
آبشناسی/آبنگاری
یخچالشناسی
آبگیرشناسی
زیستزمینشیمی
اقیانوسنگاری
بومشناسی چشمانداز
جغرافیای دیرینه
جغرافیای ناحیهای
سنجش از دور
مطالعات میانرشتهای
مطالعات منطقهای
مطالعات آفریقایی
مطالعات آمریکا
مطالعات آسیایی
ایرانشناسی
چینشناسی
هندشناسی
مطالعات هندواروپایی
مطالعات خاورمیانه
امپراتوری روسیه
مطالعات قومیتی و فرهنگی
مطالعات فرهنگی
قومشناسی
فرهنگشناسی
مطالعات سازمانی
اقتصاد کسب و کار
اخلاق تجارت
نظریه تصمیم
کارآفرینی
مدیریت منابع انسانی
سازمان صنعتی
مدیریت
رفتار سازمانی
نظریه سازمانی
مدیریت پروژه
کنترل کیفیت
راهبرد
علوم سیاسی
سیاست در ایالات متحده آمریکا
سیاست در کانادا
سیاست تطبیقی
ژئوپلیتیک
روابط بینالملل
سازمان بینالمللی
سیاستپژوهی
رفتار سیاسی
فرهنگ سیاسی
اقتصاد سیاسی
تاریخ سیاسی
فلسفه سیاسی
انتخاباتپژوهی
اداره امور عمومی
سازمان غیرانتفاعی
سازمان مردمنهاد
سیاستگذاری عمومی
نظریه انتخاب اجتماعی
روانشناسی
روانشناسی مرضی
روانشناسی کاربردی
علوم اعصاب رفتاری
روانشناسی بالینی
روانشناسی شناختی
روانشناسی تطبیقی
رفتار مصرفکننده
روانشناسی مشاوره
روانشناسی فرهنگی
روانشناسی رشد
روانشناسی تفاوتهای فردی
روانشناسی تربیتی
روانشناسی محیطی
روانشناسی فرگشتی
روانشناسی تجربی
پویایی گروه
روانشناسی جنایی
روانشناسی سلامت
روانشناسی انسانگرایانه
روانشناسی ریاضی
روانشناسی نظامی
روانشناسی اخلاقی و اخلاق توصیفی
روانشناسی موسیقی
عصبروانشناسی
روانشناسی صنعتی و سازمانی
پاراسایکولوژی
روانشناسی شخصیت
روانشناسی سیاسی
روانشناسی مثبتگرا
حل مسئله
روانکاوی
علوم اعصاب رفتاری
روانسنجی
روانشناسی دین
آسیبشناسی روانی
روانفیزیک
روانشناسی کمی
روانشناسی اجتماعی
روانشناسی ورزش
روانشناسی ترافیک
جامعهشناسی
جامعهشناسی تحلیلی
جامعهشناسی عمومی
جامعهشناسی سیاسی
جامعهشناسی عمومی
مهندسی اجتماعی (علوم سیاسی)
رفتار جمعی
رفتار جمعی
کنشگری
جنبش اجتماعی
پدیده اجتماعی
جامعهشناسی تطبیقی
نظریههای تضاد
نظریه انتقادی
جامعهشناسی فرهنگ
مطالعات فرهنگی
جرمشناسی/عدالت کیفری
جمعیتشناسی/جمعیت (زیستشناسی)
جامعهشناسی اینترنت
نمایشی (جامعهشناسی)
جامعهشناسی اقتصادی
جامعهشناسی آموزش
جامعهشناسی تجربی
جامعهشناسی محیطی
تکامل اجتماعی-فرهنگی
جامعهشناسی فمینیستی
جامعهشناسی تصویری
آیندهپژوهی
جامعهشناسی تاریخی
بومشناسی انسانی
جامعهشناسی صنعتی
کنش متقابلگرایی
جامعهشناسی اینترنت
تفهم
پدیدارشناسی (فلسفه)
روششناسی مردمی
کنش متقابل نمادین
ساختگرایی اجتماعی
جامعهشناسی کلان
جامعهشناسی مارکسیستی
جامعهشناسی ریاضی
جامعهشناسی پزشکی
جامعهشناسی خرد
جامعهشناسی نظامی
مدیریت منابع طبیعی
مطالعات سازمانی
پدیدارشناسی (جامعهشناسی)
جامعهشناسی سیاست
مطالعات علم/مطالعات علم و فناوری
سکسشناسی
سرمایه اجتماعی
دگرگونی اجتماعی
نظریه تضاد اجتماعی
کنترل اجتماعی
فلسفه اجتماعی
روانشناسی اجتماعی
سیاست اجتماعی
پژوهش اجتماعی
جامعهشناسی اقتصادی/اقتصاد اجتماعی
توسعه اقتصادی
دگرگونی اجتماعی
پیریشناسی
جامعهشناسی روستایی
جامعهشناسی هنر
جامعهشناسی خانواده
تضاد اجتماعی
جامعهشناسی فرهنگ
جامعهشناسی اینترنت
کجرفتاری
نظریه توسعه
جامعهشناسی آموزش
جامعهشناسی احساسات
جامعهشناسی خانواده
جامعهشناسی فیلم
جامعهشناسی جنسیت
نظریه نظامهای جهانی
جامعهشناسی سیاسی
جامعهشناسی سلامت و بیماری
جامعهشناسی مهاجرت
جامعهشناسی معرفت
جامعهشناسی زبان
جامعهشناسی حقوق
جامعهشناسی ادبیات
جامعهشناسی اقتصادی
جامعهشناسی خانواده
جامعهشناسی خانواده
جامعهشناسی موسیقی
مدیریت منابع طبیعی
رفتار سازمانی
جامعهشناسی صلح، جنگ و تضاد اجتماعی
جامعهشناسی نژاد و روابط قومی
جامعهشناسی دین
ریسک
جامعهشناسی علم
جامعهشناسی علم
دگرگونی اجتماعی
جنبش اجتماعی
مطالعات علم و فناوری
جامعهشناسی تروریسم
جامعهشناسی خانواده
جامعهشناسی تاریخ علم
جامعهشناسی اینترنت
جامعهشناسی صنعتی
نظریه اجتماعی
قشربندی
نظریههای جامعهشناسی
زیستجامعهشناسی
زبانشناسی اجتماعی
جامعهشناسی موسیقی
ساختار اجتماعی
نظریههای جامعهشناسی
جامعهشناسی شهری/جامعهشناسی روستایی
علوم طبیعی
زیستشناسی
کالبدشناسی
کالبدشناسی مقایسهای
بدن انسان
باکتریشناسی
بیوشیمی
بیوانفورماتیک
بیوفیزیک (روشهای تجربی در زیستفیزیک)
زیستفناوری
گیاهشناسی
مردمگیاهشناسی
جلبکشناسی
زیستشناسی سلولی
کرونوبیولوژی
زیستشناسی شناختی
زیستشناسی محاسباتی
زیستشناسی حفاظت
سرمازیستشناسی
زیستشناسی رشد
رویانشناسی
پیریشناسی
تراتوژن
بومشناسی
بومشناسی کشاورزی
مردمبومشناسی
بومشناسی انسانی
بومشناسی چشمانداز
ژنتیک
ژنتیک رفتاری
ژنتیک مولکولی
ژنتیک جمعیت
غدد درونریز و متابولیسم
فرگشت
سازگانشناسی
آرایهشناسی
بافتشناسی
زیستشناسی انسان
ایمنیشناسی
آبگیرشناسی
آرایهشناسی لینهای
زیستشناسی دریا
زیستشناسی ریاضی و نظری
میکروبیولوژی
زیستشناسی مولکولی
قارچشناسی
علوم اعصاب
علوم اعصاب رفتاری
علوم اعصاب محاسباتی
تغذیه (تغذیه)
دیرینزیستشناسی
دیرینشناسی
انگلشناسی
آسیبشناسی
آسیبشناسی تشریحی
آسیبشناسی بالینی
آسیبشناسی بافتی
آسیبشناسی مولکولی
آسیبشناسی جراحی
بیماریشناسی گیاهی
فیزیولوژی
بدن انسان
فیزیولوژی ورزشی
زیستشناسی جمعیت
علوم اعصاب رفتاری
زیستشناسی کوانتومی
زیستجامعهشناسی
زیستشناسی ساختاری
زیستشناسی سامانهها
زیستشناسی ریاضی و نظری
سمشناسی
ویروسشناسی
ویروسشناسی
زنوبیولوژی
جانورشناسی
ارتباط جانوران
زنبورشناسی
عنکبوتیشناسی
بندپاشناسی
دوزیستشناسی
آببازشناسی
حشرهشناسی
حشرهشناسی قانونی
مردمجانورشناسی
رفتارشناسی جانوران
کرمانگلشناسی
خزندهشناسی
ماهیشناسی
پستاندارشناسی
گربهشناسی
نرمتنشناسی
صدفشناسی
هشتپاشناسی
مورچهشناسی
نماتدشناسی
رفتارشناسی عصبی
تخمشناسی
پرندهشناسی (دورنمای پرندگان)
پلانکتونشناسی
نخستیشناسی
کالبدشناسی
جانورنشانهشناسی
شیمی
شیمی کشاورزی
شیمی تجزیه
اخترشیمی
شیمی جو
بیوشیمی
فروکافت
مهندسی شیمی (جستارهای مهندسی شیمی)
زیستشناسی شیمیایی
فیزیکشیمی
شیمیانفورماتیک
شیمی محاسباتی
کیهانشیمی
شیمی محیط زیست
فموتوشیمی
مزه
شیمی قانونی
زمینشیمی
شیمی سبز
ایمونوهیستوشیمی
هیدروژنه کردن
شیمی معدنی
شیمی اقیانوس
ریاضی شیمی
شیمی دارویی
زیستشناسی مولکولی
مکانیک مولکولی
نانوفناوری
فراورده طبیعی
شیمی اعصاب
شیمی هستهای
میشناسی
شیمی آلی (جستارهای شیمی آلی)
شیمی آلی فلزی
فراوردههای پتروشیمی
داروشناسی
فتوشیمی
شیمیفیزیک
الکتروشیمی
فیتوشیمی
شیمی بسپار
شیمی کوانتومی
رادیوشیمی
شیمی خاک
شیمی حالت جامد
آواشیمی
شیمی سوپرامولکولی
علم سطح
سنتز شیمیایی
شیمی نظری
ترموشیمی
علوم زمین
علوم جوی
اقلیمشناسی
بومشناسی
علوم محیطی
شیمی محیط زیست
زمینشناسی قانونی
گوهرشناسی
زمینسنجی
جغرافیا
زمینشناسی
زمینشیمی
ژئومورفولوژی
ژئوفیزیک
یخچالشناسی
آبزمینشناسی
آبشناسی
هواشناسی
کانیشناسی
آبگیرشناسی
اقیانوسنگاری
خاکشناسی
دیرینشناسی
دیرینزیستشناسی
دیرینبومشناسی
پترولوژی
سیارهشناسی (علوم فضایی)
رسوبشناسی
لرزهشناسی
علوم خاک
غارشناسی
زمینساخت
آتشفشانشناسی
فیزیک
صوتشناسی
فیزیک کاربردی
فیزیک شتابدهندهها
اخترفیزیک
فیزیک اتمسفر
برق هواسپهری
فیزیک اتمی، مولکولی و نوری
فیزیک اتمی
بیوفیزیک (روشهای تجربی در زیستفیزیک)
فیزیکشیمی
فیزیک کلاسیک
فیزیک محاسباتی
فیزیک ماده چگال
سردشناسی
فیزیک دیجیتال
دینامیک
آسترودینامیک
دینامیک پرواز
دینامیک سیالات
آیرودینامیک
دینامیک سیالات
زمینپویاییشناسی
دینامیک ملکولی
کرومودینامیک کوانتومی
الکترودینامیک کوانتومی
پویاییشناسی سیستمها
ترمودینامیک
دینامیک خودرو
اکونوفیزیک
الکترومغناطیس
الکتریسیته
الکترواستاتیک
مغناطیس
فیزیک مهندسی
فیزیک تجربی
ژئوفیزیک
میدان مغناطیسی زمین
سینماتیک
سینتیک (مکانیک)
علم لیزر
علم مواد
ریاضی فیزیک
فیزیک پزشکی
مکانیک
مکانیک تحلیلی
مکانیک کاربردی
بالستیک (مکانیک)
بیومکانیک
مکانیک سماوی
مکانیک کلاسیک
مکانیک محیطهای پیوسته
مکانیک سیالات
مکانیک شکست
مکانیک همیلتونی
هیدرولیک
مکانیک لاگرانژی
مکانیک ماتریسی
مکانیک مولکولی
مکانیک
مکانیک کوانتومی
مکانیک کوانتومی نسبیتی
مکانیک خاک
مکانیک جامدات
مکانیک آماری
مکانیک آماری کوانتومی
فیزیک مولکولی
فیزیک هستهای
نورشناسی
نورشناسی هندسی
نورشناسی فیزیکی
نورشناخت کوانتومی
فیزیک ذرات
پتروفیزیک
فوتونیک
شیمیفیزیک
پلاسما (فیزیک)
فیزیک بسپار
مکانیک کوانتومی
فناوری کوانتومی
نظریه نسبیت
نسبیت عام
نسبیت خاص
فیزیک خاک
فیزیک حالت جامد
اسپینترونیک
ایستایی
استاتیک سیالات
مکانیک آماری
علم سطح
فیزیک نظری
نظریه میدانهای کوانتومی
گرانش کوانتومی
فیزیک حرارتی
علوم فضایی
مهندسی هوافضا
صنایع هوافضایی
کیهاننوردی
معماری در فضا
مستعمرهسازی فضا
استفاده تجاری از فضا
تولید در فضا
گردشگری فضایی
غذای فضانوردان
فضاپزشکی
آمیزش جنسی در فضا
جنگ فضایی
نوشتن در فضا
آیرونوتیک
مهندسی کنترل
پرواز فضایی انسانی
فضاپیمای بدون سرنشین
فناوری فضایی
رصدخانه فضایی
انرژی خورشیدی بر پایه فضا
طراحی فضاپیما
پیشرانش فضایی
پرهیز از برخورد سیارک
اخترزیستشناسی
اخترشیمی
اخترشناسی نظری
کیهانشیمی
کیهانشناسی
کیهانشناسی فیزیکی
بیوزنی
سنجش از دور
باستانشناسی فضایی
کاوش فضایی
حقوق فضایی
انرژی هستهای در فضا
اخترشناسی
اخترشناسی
باستاناخترشناسی
اخترسنجی
اخترشناسی آماتوری
اخترشناسی فراکهکشانی
اخترشناسی کهکشانی
اخترشناسی پرانرژی
اخترشناسی رصدی
اخترشناسی رادیویی
تابش زمینه کیهانی
اخترشناسی زیرمیلیمتری
اخترشناسی فروسرخ
اخترشناسی نور مرئی
اخترشناسی فرابنفش
اخترشناسی پرتو ایکس
اخترشناسی پرتو گاما
اخترشناسی نوترینو
اخترشناسی موج گرانشی
شیدسنجی (اخترشناسی)
طیفبینی
اخترشناسی
خورشید
اخترفیزیک
مکانیک سماوی
ستاره فشرده
گرانش
سیاهچالهs
محیط میانستارهای
شبیهسازی عددی مستقیم
شکلگیری و تکامل کهکشانها
اخترشناسی پرانرژی
دینامیک سیالات
مگنتوهیدرودینامیک
ستارهزایی
آسترودینامیک
کیهانشناسی فیزیکی
ستاره
لرزهشناسی خورشیدی
فیزیک خورشیدی
تکامل ستارگان
هستهزایی ستارهای
فیزیک فضا
سیارهشناسی (علوم زمین)
علوم جوی
سیارهشناسی فراخورشیدی
فرضیه سحابی
مغناطیسسپهر
اخترزمینشناسی
اجرام کوچک منظومه شمسی
علوم قراردادی
علوم کامپیوتر
نظریه محاسبات
نظریه ماشینها (نظریه زبانها)
نظریه رایانشپذیری
نظریه پیچیدگی محاسباتی
همروندی (علوم رایانه)
یکپارچهسازی کلانمقیاس
سیستمعامل
الگوریتم
الگوریتمهای تصادفی
الگوریتم موازی
هندسه محاسباتی
پایگاه داده
ساختمان دادهها
معماری رایانه
شبکه رایانهای
نظریه اطلاعات
اینترنت، وب جهانگستر
شبکه بیسیم
رایانش فراگیر
رایانش ابری
برنامه رایانهای
برنامهنویسی رایانهای
امنیت رایانه
تحلیل رمز
رمزنگاری
تابآوری خطا
رایانش توزیعشده
رایانش مشبک
رایانش موازی
رایانش کوانتومی
گرافیک رایانهای
پردازش تصویر دیجیتال
مصورسازی علمی
مهندسی نرمافزار
روشهای صوری (درستییابی صوری)
زبان برنامهنویسی
پارادایم برنامهنویسی
برنامهنویسی دستوری
برنامهنویسی شیءگرا
برنامهنویسی تابعی
برنامهنویسی منطقی
رایانش همزمان
معنیشناسی (علوم رایانه)
نظریه نوعها
کامپایلر
تعامل انسان و رایانه
علم اطلاعات
مدیریت داده
دادهکاوی
پایگاه داده
پایگاه داده رابطهای
پایگاه داده توزیعشده
پایگاه داده شیء
بازیابی اطلاعات
مدیریت اطلاعات
سامانه اطلاعاتی
فناوری اطلاعات
مدیریت دانش
چندرسانهای، ابررسانه
اطلاعات کوانتومی
علوم نظری رایانه
هوش مصنوعی (نمای کلی هوش مصنوعی)
علوم شناختی
استدلال خودکار
یادگیری ماشینی
شبکه عصبی مصنوعی
ماشین بردار پشتیبانی
پردازش زبانهای طبیعی (زبانشناسی رایانشی)
بینایی رایانهای
سامانه خبره
رباتیک
محاسبات در ریاضیات، علوم طبیعی، مهندسی و پزشکی
آنالیز عددی
جبر رایانهای
نظریه اعداد رایانشی
ریاضیات محاسباتی
علم محاسبه
زیستشناسی محاسباتی
فیزیک محاسباتی
شیمی محاسباتی
علوم اعصاب محاسباتی
مهندسی به کمک رایانه
روش اجزاء محدود
دینامیک سیالات محاسباتی
محاسبات در علوم اجتماعی، فعالیتهای هنری، علوم انسانی و حرفهها
اقتصاد محاسباتی
مالی محاسباتی
علوم انسانی دیجیتال
تاریخ سختافزار رایانه
تاریخ علوم رایانه (جستارهای علوم رایانه)
منطق
منطق ریاضی
نظریه مجموعهها
نظریه برهان
نظریه مدل
نظریه رایانشپذیری
منطق موجهات
منطق شهودی
منطق فلسفی
استدلال منطقی
منطق موجهات
منطق در علوم کامپیوتر
معنیشناسی (علوم رایانه)
روشهای صوری (درستییابی صوری)
نظریه نوعها
برنامهنویسی منطقی
منطق چند-ارزشی
منطق فازی
ریاضیات
ریاضیات محض
See also ریاضیات and AMS Mathematics Subject Classification
جبر
نظریه گروهها
نظریه حلقهها
جبر جابجایی
میدان (ریاضیات)
جبر خطی (فضای برداری)
جبر جهانی
جبر همولوژی
مشبکه (ترتیب) (نظریه ترتیب)
نظریه نمایش
نظریه K
نظریه رستهها
آنالیز ریاضی
آنالیز حقیقی
حسابان
آنالیز مختلط
آنالیز تابعی
نظریه عملگرها
آنالیز غیراستاندارد
آنالیز هارمونیک
آنالیز فوریه
آنالیز پی-ادیک
معادله دیفرانسیل معمولی
معادله دیفرانسیل با مشتقات جزئی
نظریه احتمالات
اندازه (ریاضیات)
نظریه ارگودیک
فرایند تصادفی
هندسه و توپولوژی
توپولوژی عمومی
توپولوژی جبری
توپولوژی دیفرانسیل
هندسه جبری
هندسه تصویری
هندسه آفین
هندسه نااقلیدسی
هندسه محدب
هندسه گسسته
هندسه اقلیدسی
هندسه متناهی
هندسه ناجابجایی
هندسه فضایی
مثلثات
نظریه اعداد
نظریه تحلیلی اعداد
نظریه جبری اعداد
نظریه هندسی اعداد
حساب
منطق ریاضی و بنیانهای ریاضیات
نظریه مجموعهها
نظریه برهان
نظریه مدل
نظریه رایانشپذیری
منطق موجهات
منطق شهودی
ریاضیات کاربردی
نظریه تقریب
ریاضیات محاسباتی
آنالیز عددی
تحقیق در عملیات
بهینهسازی
برنامهریزی خطی
برنامهنویسی پویا
زمانبندی مغازه کارها
تحلیل سامانهها
فرایند تصادفی
سامانه پویا
نظریه آشوب
فراکتال
ریاضی فیزیک
مکانیک کوانتومی
نظریه میدانهای کوانتومی
گرانش کوانتومی
نظریه ریسمان
مکانیک آماری
نظریه محاسبات
نظریه پیچیدگی محاسباتی
نظریه اطلاعات
رمزنگاری
پنهاننگاری
ترکیبیات
نظریه کدگذاری
نظریه گراف
نظریه بازی
آمار
آمار ریاضی
اقتصادسنجی
بیمسنجی
جمعیتشناسی
دادهکاوی
تحلیل رگرسیون
شبیهسازی
بوتاسترپینگ (آمار)
طرح آزمایش
تحلیل واریانس
روششناسی سطح پاسخ
نمونهگیری آماری
مدل آماری
آمار زیستی
همهگیرشناسی
آمار چندمتغیره
مدلسازی معادلات ساختاری
سری زمانی
مهندسی قابلیت اطمینان
کنترل کیفیت
نظریه آمار
نظریه تصمیم
آمار ریاضی
احتمالات
روشهای آمارگیری
علوم سامانهها
علم شبکه
نظریه آشوب
سامانه مفهومی
سامانه ارتباطی
سامانه پیچیده
سامانه پیچیده
سایبرنتیک
سایبرنتیک مرتبه دوم
سایبرنتیک مرتبه دوم
نظریه کنترل
مهندسی کنترل
سامانه کنترل
سامانه پویا
تحقیق در عملیات
زیستشناسی سامانهها
مدلسازی سیستمهای زیستی
زیستشناسی مصنوعی
پویاییشناسی سیستمها
پویایی اجتماعی
بومشناسی سیستمها
بومشناسی اکوسیستم
مهندسی سامانهها
تحلیل سامانهها
نظریه سامانهها در انسانشناسی
سیستمهای روانشناسی
ارگونومی
مدل سیستمهای خانواده درونی
نظریه سامانهها
نظریه سامانهها
نظریه سامانه خطی تغییرناپذیر با زمان
سیستم فنیاجتماعی
تئوری سامانههای پویا
نظریه نظامهای جهانی
حرفهها و علوم کاربردی
کشاورزی
هواکشت
بومشناسی کشاورزی
برزشناسی
دامپروری (علوم دامی)
زنبورداری
اقتصاد کشاورزی
مهندسی کشاورزی
آبزیپروری
آکواپونیک
میشناسی
حشرهشناسی
علوم غذایی
تزئین غذا
جنگلداری
باغبانی علمی
آبشناسی
آبکشت
خاکشناسی
گیاهشناسی
میوهکاری
مهار آفت
خالصسازی آب
موکاری
معماری و طراحی
معماری
معماری داخلی
معماری منظر
حفاظت تاریخی
طراحی داخلی (معماری داخلی)
معماری منظر (باغآرایی)
طراحی چشمانداز
برنامهریزی شهری (طراحی شهری)
طراحی گرافیک
ترسیم فنی
طراحی صنعتی (طراحی محصول)
ارگونومی
اسباببازی
طراحی تجربه کاربری
طراحی تعاملی
معماری اطلاعات
طراحی واسط کاربر
هنرهای تزئینی
طراحی مد
طراحی پارچه
کسبوکار
حسابداری
مدیریت اجرایی کسب و کار
آنالیز کسبوکار
اخلاق تجارت
حقوق شرکا
کسبوکار الکترونیک
کارآفرینی
دانش مالی
روابط سازمانی
چانهزنی دستهجمعی
منابع انسانی
مطالعات سازمانی
اقتصاد کار
تاریخ کار
سامانه اطلاعاتی
سامانه اطلاعاتی مدیریتی
انفورماتیک پزشکی
فناوری اطلاعات
تجارت خارجی
مدیریت
بازاریابی
مدیریت عملیات
خریداری
مدیریت ریسک و بیمه
علوم سامانهها
الهیات
قانون کلیسایی
تاریخ مسیحیت
تعلیمات دینی
نیایشسرایی
هرمنوتیک
عبری توراتی
کتاب آسمانی
زبان یونانی کوینه
لاتین
زبان اسلاوی کلیسایی باستان
الهیات
خداشناسی جزمی
کلیساشناسی
هفتآیین
خداشناسی سازمانیافته
اخلاق مسیحی
الهیات تاریخی
آموزش
آموزش تطبیقی
علوم پرورشی انتقادی
آموزش ابتدایی
آموزش متوسطه
آموزش عالی
ترویج و آموزش کشاورزی
آموزش شیمی
آموزش پزشکی
آموزش موسیقی
آموزش پرستاری
آموزش در فضای باز
آموزش صلح
آموزش فیزیکی/مربی (ورزش)
خواندن
تعلیمات دینی
آموزش علوم
آموزش استثنائی
آموزش مسائل جنسی
جامعهشناسی آموزش
فلسفه آموزش
روانشناسی تربیتی
فناوری آموزشی
آموزش از راه دور
مهندسی و فناوری
مهندسی شیمی
آنزیم
مهندسی زیستی
مهندسی زیستشیمیایی
بیونیک
فروکافت
علم مواد
مهندسی مولکولی
نانوفناوری
مهندسی پلیمر
طراحی فرایند
مهندسی نفت
مهندسی هستهای
مهندسی فرایند
مهندسی واکنشهای شیمیایی
ترمودینامیک
پدیدههای انتقال
مهندسی عمران
مهندسی کشاورزی
ساختوساز
مهندسی زمینلرزه
مهندسی بومشناختی
مهندسی محیط زیست
ژئوتکنیک
زمینشناسی مهندسی
مهندسی هیدرولیک
زیرساخت
مهندسی معدن
مهندسی ترابری
مهندسی بزرگراه
مهندسی سازه
مهندسی ساختمان
نقشهبرداری
مهندسی برق
فیزیک کاربردی
مهندسی کامپیوتر (سیاهه مهندسی رایانه)
علوم رایانه
مهندسی کنترل
نظریه کنترل
مهندسی الکترونیک
الکترونیک
ابزار دقیق
فیزیک مهندسی
فوتونیک
نظریه اطلاعات
مهندسی مکاترونیک
مهندسی قدرت
رباتیک
میکروباتیک
نیمرسانا
مهندسی مخابرات
رایانش کوانتومی
علم مواد
بیومتریال
مهندسی سرامیک
بلورنگاری
نانومواد
فوتونیک
متالورژی
مهندسی پلیمر
دانش بسپار
نیمرسانا
مهندسی مکانیک
مهندسی هوافضا
آیرونوتیک
کیهاننوردی
مهندسی صوتشناسی
مهندسی خودرو
مهندسی پزشکی
مهندسی بایومکانیک
مکانیک محیطهای پیوسته
مکانیک سیالات
انتقال گرما
مهندسی صنایع
مهندسی ساخت و تولید
پیشرانش دریایی
انتقال جرم
مهندسی مکاترونیک
مهندسی اپتیک و لیزر
رباتیک
ترمودینامیک
مطالعات زیستمحیطی و جنگلداری
مدیریت منبع زیستمحیطی
مدیریت ساحلی
مدیریت ماهیگیری
مدیریت سرزمین
مدیریت منابع طبیعی
مدیریت پسماند
مدیریت حیات وحش
سیاستگذاری زیستمحیطی
تماشای حیات وحش
جنگلورزی
توسعه پایدار
سمشناسی
بومشناسی
خانواده و علم مصرف
مسکن
طراحی داخلی
تغذیه (تغذیه)
صنعت آذوقه رسانی
پارچه
عملکرد فیزیکی و تفریح انسان
بیومکانیک / بیومکانیک ورزش
مربی (ورزش)
ارگونومی
آمادگی جسمانی
اروبیک
طراحی بازی
فیزیولوژی ورزشی
حرکتشناسی / فیزیولوژی ورزشی
ناوبری
تفریح در هوای آزاد
فعالیت فیزیکی
آموزش فیزیکی / علوم پرورشی
سکسشناسی
ورزش / تمرین بدنی
روزنامهنگاری ورزشی
مدیریت ورزشی
مدیریت ورزشی
روانشناسی ورزش
پزشکی ورزشی
پزشکیار ورزشی
مهارتهای زندهماندن
اسباببازی
روزنامهنگاری، مطالعات رسانهای و ارتباطات
روزنامهنگاری
روزنامهنگاری رادیو و تلویزیون
روزنامهنگاری دیجیتال
غیرداستانی خلاق
رسانههای جدید
روزنامهنگاری
روزنامهنگاری ورزشی
مطالعات رسانهای (رسانه گروهی)
روزنامه
مجله
رادیو
تلویزیون
فیلم
مطالعات فیلم
مطالعات بازی
روایتشناسی
اینترنت
مطالعات ارتباطی
تبلیغات
ارتباط جانوران
تئوری توطئه
رسانه دیجیتال
ارتباطات زیستمحیطی
حقه
نظریه اطلاعات
بازاریابی
ارتباط جمعی
ارتباط غیرکلامی
ارتباطات سازمانی
پروپاگاندا
روابط عمومی
گفتار
ترجمه
قانون
حقوق شرکا
عرف تجاری
حقوق شرکا
حقوق اداری
قانون کلیسایی
حقوق تطبیقی
حقوق اساسی
قانون رقابت
حقوق کیفری
آئین دادرسی کیفری
عدالت کیفری
علوم قانونی
احکام اسلام
هلاخا
دانش نظری حقوق (فلسفه حقوق)
حقوق مدنی
قوانین دریانوردی
قانون جانوران/حقوق حیوانات
کامن لا
کورپوریشن
آئین دادرسی مدنی
قرارداد
حقوق محیط زیست
حقوق خانواده
حقوق بینالملل
حقوق بینالملل
قانون کار
قانون مالکیت
حقوق مالیاتی
شبهجرم
اجرای قانون
آئین دادرسی
مطالعات کتابخانه و موزه
دانش بایگانی
آرشیویست
پایگاه اطلاعات کتابشناختی
کتابسنجی
کتابخانه سیار
دادهنامهنویسی
تحلیل استنادی
ردهبندی
طبقهبندی
آرایهشناسی (زیستشناسی)
آرایهشناسی
دستهبندی آماری
اطلاعات طبقهبندیشده
نظام ردهبندی محتوی فیلم
کتابدار
حفاظت و مرمت دارایی فرهنگی
نمایشگاهگردان
پایگاه داده
مدلسازی داده
حفاظت دیجیتال
مرمت فیلم
حفاظت تاریخی
علوم کتابداری و اطلاعرسانی
تعامل انسان و رایانه
نمایه کتابشناختی
انفورماتیک
معماری اطلاعات
سواد اطلاعاتی
بازیابی اطلاعات
علم اطلاعات
سامانه اطلاعاتی
سیستم مدیریت کتابخانه
امانت بین کتابخانهای
مهندسی دانش
مدیریت دانش
کتابخانه
مدیریت
موزهشناسی
مدیریت هنری
حفاظت تاریخی
مدیریت مستندات
مرجع
نرمافزار مدیریت منابع
پژوهش
کتابخانه تخصصی
آمار
پزشکی
پزشکی جایگزین
هوشبری
نظافت
فناوری سلامت/آسیبشناسی بالینی/علوم آزمایشگاهی
شیمی بالینی
سیتوژنتیک
خونشناسی
زیستشناسی سلولی
مراقبت سلامت
بافتشناسی
ایمنیشناسی
میکروبیولوژی پزشکی
ژنتیک مولکولی
انگلشناسی
آرایش
آلودگیزدایی
دندانپزشکی
بهداشتکار دهان و دندان و همهگیرشناسی
جراحی دندان
ریشهدرمانی
ارتودنسی
جراحی دهان و فک و صورت
لثهدرمانی
پروتزدرمانی
درونکاشت دندانی
پوستشناسی
طب اورژانس
انفورماتیک پزشکی/انفورماتیک پزشکی
موسیقیدرمانی
پرستار
تغذیه (تغذیه) و رژیمشناس
بیناییسنجی
استخواندرمانی
فیزیوتراپی
کاردرمانی
گفتاردرمانی
پزشکی داخلی
مراقبت پیشگیرانه پزشکی
کاردیولوژی
پوستشناسی
پزشکی ریه
سمشناسی پزشکی
غدد درونریز و متابولیسم
پزشکی گوارش
پزشکی کبد
سرطانشناسی
پیرپزشکی
پزشکی زنان
خونشناسی
عفونت
نفرولوژی
عصبشناسی
جراحی مغز و اعصاب
پزشکی زایمان
چشمپزشکی
ارتوپدی
پزشکی گوش و حلق و بینی
آسیبشناسی
پزشکی کودکان
داروسازی
داروسازی
فارماکوگنوزی
آمادگی جسمانی
اروبیک
حرکتشناسی / فیزیولوژی ورزشی
فیزیوتراپی
پاپزشکی
روانپزشکی
روانشناسی
بیماریهای روانتنی
رواندرمانی
بهداشت عمومی
رادیولوژی
تفریحدرمانی
پزشکی فیزیکی و توانبخشی
پزشکی ریه
پزشکی ریه
پزشکی خواب
روماتولوژی
پزشکی ورزشی
سترون (استریل)
جراحی
جراحی چاقی
جراحی سینه
جراحی مغز و اعصاب
جراحی پلاستیک
جراحی تروما
تروماتولوژی
طب سنتی
درمان
اورولوژی
پزشکی مردان
دامپزشکی
علوم نظامی
عملیات آبی خاکی
توپخانه
رزم هوایی
جنگ اطلاعاتی
جنگ زمینی
جنگ دریایی
جنگ فضایی
لشکرکشی
مهندسی نظامی
دکترین
جاسوسی
نظریه بازی
راهبرد کلان
سد نفوذ
جنگ محدود
علوم نظامی
فلسفه جنگ
مطالعات راهبردی
جنگ تمامعیار
جنگ
رهبری
آماد نظامی
تدارکات جنگی
مدیریت زنجیره تأمین نظامی
عملیات نظامی
تاریخ نظامی
جنگ صنعتی
اطلاعات نظامی
قوانین نظامی
نیروی دریایی
معماری دریایی
تاکتیک نیروی دریایی
معماری دریایی
سازمان نظامی
فرماندهی و کنترل
دکترین
مهندسی نظامی
اطلاعات نظامی
درجه نظامی
ستاد نظامی
فناوری نظامی
رزمایش
راهبرد
جنگ فرسایشی
فریب نظامی
دفاع استراتژیک
آفند
پاتک
هدف استراتژیک (نظامی)
تاکتیک نظامی
نبرد
تازش (نظامی)
پاتک
ضداطلاعات
ضدتروریسم
جنگ چریکی
فنون نفوذ
روحیه جمعی
تاکتیک نیروی دریایی
محاصره نظامی
حمله جراحی
هدف تاکتیکی
سنگر
جنگافزار
جنگافزار زرهی
توپخانه
جنگ بیولوژیک
سوارهنظام
جنگ کلاسیک
جنگ شیمیایی
جنگ اقتصادی
جنگ الکترونیک
پیادهنظام
جنگ هستهای
جنگ روانی
جنگ غیرمتعارف
مسابقه تسلیحاتی
ترور
جنگ نامتقارن
دفاع مدنی
عملیات سری
تلفات جانبی
جنگ سرد (اصطلاح)
پیکار
عملیات پنهانی
جنگ مجازی
صنایع جنگافزاری
خلع سلاح
سازمان اطلاعاتی
قانون جنگ
مزدور
لشکرکشی
عملیات نظامی
پیکار
نظامینما
شرکت نظامی خصوصی
جنگ نیابتی
جنگ دینی
امنیت
نیروهای ویژه
عملیات ویژه
جبهه (جنگ)
دزدی
عملیات پنهانی
جنایت جنگی
سلحشور
مدیریت دولتی
خدمات کشوری
زیستشناسی حفاظت
عدالت کیفری
کاهش خطر فاجعه
مدیریت شرایط اضطراری
ایمنی آتش (ایمنی در برابر آتش)
بومشناسی آتش
حکومت
روابط بینالملل
اجرای قانون
سیاستپژوهی
اداره امور عمومی
سازمان غیرانتفاعی
سازمان مردمنهاد
مقررات
خدمات عمومی
سیاست عمومی
سیاست کشاورزی
سیاست بازرگانی
سیاستهای فرهنگی
آزادسازی مواد مخدر
سیاست اقتصادی
سیاست مالی
سیاست پولی
سیاست انرژی
تجاری سازی انرژیهای تجدید پذیر
سیاستگذاری زیستمحیطی
سیاست خارجی
سیاست سلامت
مسکن دولتی
کنترل مرزی
سیاست زبان
سیاست علم
سیاست فضایی
سیاست فناوری
سیاست اجتماعی
کار اجتماعی
سیاست اجتماعی
پیریشناسی
بهداشت روانی
حمل و نقل
ایمنی ترافیک جاده
اینفوگرافیک
لجستیک
ترابری دریایی
دریانوردی
تحقیق در عملیات
ترابری عمومی
مسافرت
وسیله نقلیه
جستارهای وابسته
فرهنگستان
برنامه درسی
مطالعات میانرشتهای
سازماندهی دانش
ترارشتهای
رشتههای دانشگاهی
یادداشتها
منابع
US Department of Education Institute of Education Sciences. Classification of Instructional Programs (CIP). National Center for Education Statistics.
رشتههای آکادمیک
رشتههای تحصیلی
فهرستهای آموزشی
فهرستهای مربوط به علوم
فهرستهای مرتبط با آموزش عالی |
4074 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%D8%B4%D9%87%D8%B1 | نوشهر | نوشهر (به مازندرانی: نوشِر) از شهرهای استان مازندران ایران است. جمعیت این شهر بر طبق سرشماری سال ۱۳۹۵، برابر با ۴۹٬۴۰۵ نفر بودهاست.
مردم نوشهر از قومیت طبری هستند و به زبان طبری به گویش کجوری که به گویش مردم شهرستان نور و چالوس شباهت دارد صحبت میکنند.
بخش کجور از توابع شهرستان نوشهر است که یک بخش تاریخی است و در گذشته پایتخت سرزمین کهن رویان بود که متشکل از شهرستان نور، نوشهر، چالوس، عباسآباد، تنکابن و گاهی مرز غربی آن تا رودسر ادامه مییافت و پادوسبانیان در آنجا حکومت میکرد.و در دوران نزدیکتر به عصر حاضر نوشهر قسمتی از منطفه محال ثلاث بوده است، محال ثلاث نام ولایتی در غرب مازندران بود. نخستین بار ناحیتی با نام محال ثلاث در زمان صفویه شکل گرفت که به محال ثلاث نور نیز شهرت داشت. این محال ثلاث شامل نواحی نور و کجور و کلارستاق میشد که شامل شهرستان نور و شهرستان نوشهر و شهرستان چالوس و شهرستان کلاردشت میشد و مرکز آن شهر یوش بود. دومین بار ناحیتی به نام محال ثلاث در دوران قاجار در مازندران شکل گرفت. این محال ثلاث شامل نواحی کجور، کلارستاق و تنکابن میشد که امروز شهرستان نوشهر، شهرستان چالوس، شهرستان کلاردشت، شهرستان عباسآباد، شهرستان تنکابن و شهرستان رامسر میشد و مرکز آن شهر خرمآباد بود که تحت اداره خاندان خلعتبری بود. در اواخر عصر قاجار افرادی چون کلنل بصیر دیوان و سرهنگ فضلالله پهلوی هر دو از منطقهٔ سوادکوه به حاکمیت محال ثلاث تنکابن رسیدند. منطقه محال ثلاث با خاک رویان و رستمدار در طبرستان مطابقت داشت که در گذشته به بخش غربی طبرستان گفته میشد.
این شهر از زیباترین شهرهای شمال ایران است که علاوه بر زیبایی دارای امکانات زیرساختی درخور توجه همچون بندر و فرودگاه است و دانشگاه علوم و فنون دریایی امام خمینی نیز در این شهر قراردارد. نوشهر سومین شهر پرجمعیت غرب استان مازندران میباشد.
تاریخچه
وجه تسمیه
نوشهر در گذشته حسب دوره های متعدد تاریخی نامهای مختلفی داشت؛ از جمله حبیب آباد. این نام برگرفته از نام حبیبالله خان، حاکم قاجاری منطقه بود. سپس نام آن به دهنو تغییر یافت. در زمان پهلوی اول، با تاسیس بندر و ایجاد ارتباطات تجاری با کشورهای دیگر، این شهر ساختاری جدید پیدا کرد و نام آن نوشهر شد.
پیشینه
شهرستان نوشهر در طول تاریخ دارای دو بخش کوهستانی و جلگهای بود که به بخش کوهی کجور و بخش دَشتی کجور معروف بود و در طول تاریخ جزوی از شهر کهن رویان به پایتختی کجور بود که شامل شهرهای فعلی شهرستان نور، نوشهر و چالوس بود و سلسله پادوسبانیان بر آن مناطق حکمرانی میکرد.
اما شهر نوشهر قدمت جدیدتری دارد، قدیمیترین نام شهر نوشهر سنگ تجن میباشد. در زمان قاجار نام این منطقه به خاچک یا خواچک تغییر نام پیدا کرد.ثبت در نقشه های قدیم.
آغاز شکلگیری نوشهر از روستای گردکل و منطقه شهر پشت بودهاست که در مجاورت رودخانه گردکل در شمال مسیر راه سرتاسری کناره قرار داشتهاست. در زمان قاجار به لحاظ نزدیک بودن این روستا به دریا و مناسب بودن ساحل آن جهت پهلوگیری شناورهای تجاری مورد توجه شخصی بنام خاچیک قرار گرفت؛ و این منطقه محل مناسبی برای مبادله و حمل و نقل کالا میان ایران و روسیه شوروی و سبب رونق فعالیتهای مختلف اقتصادی گردید. پس از مدت زمانی مورد توجه حبیباله خان سردار خلعتبری قرار گرفت که بجهت آغاز فعالیتهای عمرانی به حبیب آباد معروف شد سپس به دهنو و در سال ۱۳۱۸ هجری شمسی و در زمان پهلوی اول با ایجاد بندر نوشهر و یک سلسله اقدامات عمرانی با هویت شهری در کنار بافت روستائی به نوشهر تغییر نام یافت؛ بنابراین علل عمده استقرار و پیدایش شهر نوشهر در این منطقه را میتوان وجود رودخانههای متعدّد، نزدیکی آن به دریا، کوتاه بودن فاصلهاش به تهران و موقعیت مناسب ساحل آن برای پهلوگیری شناورهای تجاری و حاصلخیزی اراضی اطرافش دانست. از روستاهای زیبا و توریست پذیر در این شهرستان، روستاهای لتینگان، کشکسرا، مزگاه، کجور، بندپی و چلک علیا و روستای تاریخی حیرت، روستای صلاح الدین کلا و پارک جنگلی سیسنگان است.
دوران باستان
استان مازندران پیش از اسلام تپورستان (به پهلوی: ) نامیده میشد که برگرفته از نام قوم تپوری (به یونانی: Τάπυροι) میباشد که پس از اسلام قوم طبری نام گرفتند و سرزمینشان طبرستان نامیده شد.
به اعتقاد مورخان آماردها نخستین سکنه باستانی مازندران بودند و آماردها از آمل تا تنکابن و تپورها از آمل تا گرگان سکونت داشتند. در عصر هخامنشی در کرانه جنوبی دریای مازندران اقوام، تپوری، آمارد، آناریاکه و کادوسی سکونت داشتند. مورخان آماردها را به مردمان داهه و سکایی و پارسی پیوند دادهاند.
هرودوت از قبیله مارد (mardes) در کنار دائیها (daens)، دروپیکها (dropiques)، و ساگارتیها (sagarties) به عنوان پارسهای کوچنشین و صحراگرد یاد کردهاست. پلینیوس مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی مارگانیا شناسایی کردهاست. استرابون(۶۳ ق. م) قوم آمارد را در کنار اقوام تپوری، کادوسی و کرتی به عنوان اقوام کوهستان نشین شمال کشور یاد میکند. استرابو مینویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.
به گفته واسیلی بارتلد تپوریها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م. آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تپوریها اهدا شد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر در آن زمان از تپوریها نام میبرد.به گفته یحیی ذکا در «کاروند کسروی» آوردهاست: آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن میداشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند. به گفته مجتبی مینوی قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران میزیستند و تپوریها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگهای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوریها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد. سرزمین لنگا و تنکابن بخشی از سرزمین دو قوم تپوری و آمارد بود.
رویان طبرستان
شهرستان نوشهر در گذشته بخشی از رویان محسوب میشد. از رویان به عنوان یکی از شهرها و نواحی طبرستان یاد شدهاست. شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین قوم تپوری بودند. مازندران بخشی از تپورستان است و شهرهای آمل، ساری، کجور و کلاردشت از مراکز تاریخی طبرستان محسوب میشدند. رویان به سرزمینی آباد در غرب مازندران گفته میشد که شامل بخشهای کجور، کلارستاق، لنگا، تنکا، سختسر، هوسم، الموت، طالقان، لورا، ارنگه، رودبار قصران و لارقصران میشد. رویان از شهرهای قدیم و تاریخی و بومی خطه طبرستان بودهاست. بطوریکه بزرگترین شهر طبرستان در دشت آمل و بزرگترین شهر طبرستان در کوهستان رویان بوده است. رویان در اوایل قرن هفتم با عنوان استندار یا استنداران و سپس رستمدار خوانده شده است؛ که حدود رستمدار کاملاً قابل انطباق با حدود خاک رویان بوده و شهر قدیم کجور (به فاصله سه کیلومتری از شهر جدید کجور و در دامن کوه) از شهرهای معظم آن بودهاست. یاقوت حموی، رویان را کرسی منطقه کوهستانی طبرستان و آمل را کرسی منطقه جلگه ای و اراضی پست ساحلی یاد کرده و قید نموده که در رویان ساختمانهای خوب و باغستانهای پر میوه وجود داشته و نزدیک رویان (یا کلار) شهر سعید آباد واقع است. ابن فقیه همدانی، رویان از کورههای طبرستان است و از شهرهای رویان: چالوس، لارز، شرز و بذشوارجر است.در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب که به سال ۳۷۲ قمری تالیف شده است چنین آمده که قسمتی از طبرستان سلطانی جداگانه به نام «استندار» داشت و شهر های ناتل و چالوس و روذان(= رویان) و کلار جزء این قسمت بود. عبدالمومن که کتاب مراسد الاطلاع خود را در سال ۷۰۰ قمری می نوشت پس از ضبط اعراب کلمه می نویسد این نام بر شهر و کوره وسیعی از خاک طبرستان اطلاق می شود. این شهر بزرگترین شهر کوهستانی طبرستان است و حدود خاک آن به کوه های ری می رسد.
موقعیت در طبرستان
از رویان به عنوان یکی از شهرها و نواحی طبرستان یاد شدهاست.
ابن رسته مورخ قرن سوم، طبرستان از جانب مشرق به گرگان و قومس و از طرف مغرب به دیلم و از طرف شمال به دریا و از طرف جنوب به به بعضی از نواحی قومس و ری محدود میشود. به گفته ابن رسته مراکز و بخشهای طبرستان چهارده تا است و خورهٔ آمل که کرسی و مرکز آن ناحیت است و شهرهایش عبارتند از: ساری و اسرم و مامطیر و تُرنجه و روُبست و مرارکدیه (کدح) و مِهروان و طَمیس و تَمار و ناتل و شالوس (چالوس) و رویان و کلار.
اصطخری مینویسد: آمل، ناتل، سالوس (چالوس)، کلار، رویان، برجی، چشمهٔالهم، ممطیر، ساری، اسرم، مهروان، لمراسک و تمیشه در شمار طبرستان است.
ابن حوقل در وصف طبرستان مینویسد: بزرگترین شهر طبرستان شهر آمل و در زمان ما حاکم نشین آنجاست. از پلور تا آمل یک منزل است و از آمل به شهر میله دو فرسخ و از میله تا تریجی دو فرسخ و از تریجی به اسرم ساری یک منزل و از اسرم ساری تا استرآباد چهار منزل و از استرآباد تا گرگان دو منزل راه است و از آمل تا ناتل یک منزل و از ناتل تا چالوس یک منزل و به سمت دریا تا عین الهم یک منزل است. ابن حوقل مینویسد: شهرهای آمل، شالوس (چالوس)، کلار، رویان، تریجی، عین الهم، مامطیر، اسرم، ساریه و طمیسه جز ولایت طبرستان است.
مقدسی نیز در احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم «جرجان، طبرستان، دیلمان و جیلان» را در اقلیم پنجم عالم معرفی کردهاست. مقدسی همچنین طبرستان را دارای کوههای بسیار و باران فراوان، وصف کرده و آمل را مرکز طبرستان و چالوس، مامَطیر، تُرنجَه، ساریه، اسرم، تمیشه را از شهرهای طبرستان دانستهاست.
به نقل از حدود العالم تمیشه، لمراسک، اسرم، ساری، مامطیر، تریجی، آمل، الهم، ناتل، رودان، چالوس و کلار در شمار طبرستان هستند. به گزارش مؤلف حدود العالم ناتل، رودان، چالوس و کلار شهرک هاییاند اندر کوه و شکستگیها و این ناحیتی است هم از طبرستان و لکن پادشاهی دیگر است و پادشاه آن استندار خوانند.
ابوالقاسم بن احمد جیهانی در کتاب اشکالالعالم مینویسد: از شهرهای طبرستان: آمل، ناتل، سالوس (چالوس)، کلارودان، عینالهم، مامطیر، ساری، اسرم، تمیشه، استرآباد، جرجان، آبسکون و دهستان است. راه آمل به دیلم، آمل تا ناتل از آنجا تا سالوس و از آنجا تا کلار و از آنجا تا دیلم است. رابینو مینویسد: وسعت دیلم تا بیش از یک منزلی مغرب ناحیه کلار طبرستان نبودهاست. حمزه اصفهانی مورخ قرن سوم در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا مینویسد: طبرستان دارای کورههای بسیار بود که یکی از آنها سرزمین دیلم است و ایرانیان دیلمیان را اکراد طبرستان مینامیدند چنانکه عربان مردم عراق را اکراد سورستان میخواندند.
ابن اسفندیار طبرستان را از شرق تا غرب، محدود به دینارجاری تا ملاط دانسته، که معادل تقریبی جرجان و رودسر کنونی هستند. ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان از شهرهای طبرستان که دارای جامع و مصلی بودند چنین نام میبرد: به هامون آمل، ساری، اسرم، مامطیر، رودبست، تریجه، مهروان، اهلم، پایدشت، ناتل، کنو، شالوس (چالوس)، بیخوری، لمراسک، طمیش و به کوهستان کلار، رویان، نمار، کجویه، ویمه، شلنبه، وفاد، الجمه، شارمام، لارجان، امیدوارکوه، پریم و هزارگری.
ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مینویسد: حد طبرستان از طرف شرقی دینارهجاری و از طرف غربی ملاط که آن قریه شهر هوسم که اکنون به فرضه رودهسر اشتهارد دارد. حد مازندران از طرف شرقی بیشه انجدان میباشد و از طرف غربی ملاط میباشد. حد گرگان حالیا که به استرآباد مشهور است و اصلاً دهستان میگفتند شرقی دیناره جاری است که حد شرقی تمام طبرستان است و غربی انجدان که حد شرقی مازندران است. به گفتهٔ ظهیرالدین مرعشی مازندران بخشی از طبرستان است و سرزمین طبرستان، گرگان و مازندران هر دو را در بر میگرفت.
موقعیت، جغرافیا و جمعیت
نوشهر در طول جغرافیایی ۵۱٫۳۰ درجه شمالی و ۳۶٫۳۹ درجه شرقی قرار دارد. شهرستان نوشهر از شمال به دریای مازندران، از جنوب به بخش بلده نور، رشته کوههای البرز، از شرق به شهرستان نور و از غرب به شهرستان چالوس متصل است. ارتفاع آن از سطح دریا ۲٫۹− متر است. نوشهر دارای سه شهر به نامهای شهر نوشهر، شهر پول، شهر کجور، دو بخش مرکزی و کجور، شش دهستان به نامهای خیروکنار، بلده کجور، کالج، پنجک رستاق، زانوس رستاق و توابع کجور است. بزرگترین بخش این شهرستان بخش کجور نام دارد که حدود دو سوم از خاک این شهرستان را شامل میشود.
جمعیت
بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر برابر با ۴۹٬۴۰۵ نفر جمعیت بودهاست. مردم نوشهر به زبان طبری با گویش کجوری سخن میگویند.
قومیت
مردم نوشهر از قومیت طبری هستند و ریشه در قوم باستانی تپوری (به یونانی: Τάπυροι) دارند. شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین قوم تپوری بودند.
خطر انقراض قوم طبری
به گفته پژوهشگران آمار بالای طلاق، باروری کم، سالمندی و ازدواج پایین از مشکلات حوزه جمعیت در میان قوم طبری به ویژه طبریهای مازندران محسوب میشود. پژوهشگران به روند پیری جمعیت قوم طبری اشاره نموده و بر لزوم توجه به سیاست جوانی جمعیت تاکید دارند. پژوهشگران خطر انقراض قوم طبری (مازندرانی) را در کشور خطر جدی میدانند. براساس غربالگری از ۴۳۰ هزار زوج طبری (مازندرانی) در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۰ هزار زوج نابارور در مازندران شناسایی شدند.
منطقه کجور
محدوده تاریخی کجور از شمال به دریای مازندران از غرب به رود چالوس از شرق به سولده (نور) و از جنوب به دره نور محدود میشود. منطقه کجور به همراه کلارستاق، لنگا، تنکابن، سختسر و هوسم بخشی از رویان کهن بود که بعدها رسمتدار نام گرفت. رویان کهن از نواحی غربی طبرستان محسوب میشدهاست.
در منابع قرن دهم تا پانزدهم نام کُجور بصورت کجه و کچه و کچو و کجو و کجویه ضبط شدهاست. نیما یوشیج تلفظ کجوری این واژه را کجو ذکر میکند و میافزاید کجو به معنای عام محل و ده است.
سدها
سد آویدر سد خاکی آویدر در فاصله حدوداً ۳۰ کیلومتری شرق شهر نوشهر و در نزدیکی پارک جنگلی سیسنگان در استان مازندران قرار دارد. این سد و دریاچه پشت آن دریاچه در فاصلهای دور از دریا و در دل کوهستان قرار دارد که این امر سبب کاهش رطوبت هوا در این منطقه شدهاست. سد خاکی آویدر در حقیقت متعلق به اداره آبیاری منطقهاست و دریاچه پشت سد نیز جهت تأمین آب مورد نیاز زمینهای زراعتی منطقه ایجاد شدهاست.
شهرداری و فرمانداری
شهرداری نوشهر در سال ۱۳۱۴ به دستور پهلوی اول تاسیس گردید و فرمانداری نوشهر از ۱۳۲۵/۳/۱۵ تاسیس گردید و فعالیت خود را آغاز نمود.
جاذبههای طبیعی و گردشگری
تنگه همیشکّر
جاده میره
گرمو دره
جنگل چالک
غازبنن
فرام کلی
پارک جنگلی سیسنگان
رودخانه و پل خیرود
رودخانه و پل ماشلک (در ۱۴ مهرماه ۱۳۹۷ بر اثر سیل تخریب شد)
رودخانه و پل گردکل
رودخانه و پل کورکرودسر
و بسیاری رودخانههای کوچک و بزرگ دیگر
جنگل سیسنگان
آبشار چلندر
روستای کندلوس
روستای ییلاقی لرگان
روستای زیبای حیرت
دیو چشمه در روستای استانکرود
چشمه گردو در روستای سنگ تجن
جنگل خانیکان و آبشار زیبای خانیکان در روستای کوشکسرا
سواحل زیبای نوشهر
طبیعت زیبای روستای چلک علیا
رودخانه خیررودکنار
جاده معدن نوشهر
دریاچه ارواح
دریاچه فراخین
آبشارهای دارنو
دروازه قلب
سد آویدر
غارهای چلک
تنگه دار
آبشار «اوشارنو» اویل
چشمه «گزناسن» اویل
سوغات و صنایع دستی
سوغات خوراکی نوشهر محدود به برنج، چای، محصولات لبنی، انواع مربا، ماهی تازه و ترشیجات نمیشود. بلکه شیرینیهای نوشهر در بین بسیاری از مسافران خوشنام هستند.
از خوشمزهترین شیرینیهای این شهر میتوان به آغوز نان، پشت زیک، رشته برشته، قماق و برنجک اشاره کرد.
معروف ترین صنایع دستی نوشهر
سوزن بافی
لباس محلی
جاجیم بافی
گلیم بافی
حصیر بافی
نمد مالی
قلاب بافی
سفالگری
لاک تراشی
ترمه دوزی
آثار تاریخی و مناطق دیدنی و تفریحی
بندر نوشهر
پلاژ شهرداری نوشهر با نام منطقه تفریحی و توریستی سیترا
بازار روز نوشهر که شرایط خاص بنایی آن و همچنین بازار ماهی فروشان و نحوه فروش ماهی به سبک چوب زدن که در این بازار انجام میشود
پیست کارتینگ، خیابان فرودگاه، باغ نوید و
چشمه گردو چشمه گردو نام چشمه زلال با آب فراوان میباشد که در فاصله ۴ کیلومتری نوشهر در استان مازندران در محلی به نام روستای سنگ تجن (قدیمیترین نام شهرستان نوشهر) واقع شدهاست. این چشمه پرآبترین چشمه در منطقه غربی استان مازندران میباشد و به دلیل مناظر زیبای اطراف آن همه ساله پذیرای مسافران زیادی از اقصا نقاط کشور به این منطقه میباشد. این چشمه آب شرب دو شهرستان نوشهر و چالوس و روستاهای اطراف را تأمین میکند. شرکت آب و فاضلاب نوشهر، به دلیل جلوگیری از ورود آلودگی به آب شرب منطقه، اطراف این چشمه را محصور نموده و به نوعی حفاظت شده محسوب میگردد.
قلعه ملک کیومرث
موزه کندلوس
آرامگاه درویش امیر
امامزاده نوح
آرامگاه امامزاده سید علی کیا سلطان
دزد قلعه
امامزاده محمد طاهر
روستای حیرت
غار چلک
دیو چشمه
دریاچه جنگلی خضر نبی: در روستای کجور با فاصله ۷۰ کیلومتر از نوشهر (طبیعی و دیدنی) شوسه و خاکی
سوته قلعه کجور: روستای کجور کیلومتر ۷۰ نوشهر به کجور (بنای تاریخی)
آرامگاه امامزاده سید محمد کیا سلطان درسر جار اویل
قلعه سپرز (اسپیروز) در اویل کجور
پارک جنگلی سی سنگان
حمل و نقل
بندر نوشهر
بندر نوشهر یکی از مهمترین بندرهای اقتصادی و تجاری ایران است که سالانه حجم زیادی کالا از طریق این بندر مبادله میشود. این بندر نزدیکترین بندر به پایتخت ایران (تهران) است و مجهز به خطوط هوایی است. ساخت بندر نوشهر در سال ۱۳۰۹ ه.ش توسط شرکتهای بورورکس از هلند و آگرمن بلژیک آغاز و در سال ۱۳۱۸ ه.ش راهاندازی شد.
قطعات و ماشینآلات کارخانه ذوب آهن کرج اولین محمولهای بود که از طریق روسیه با یک کشتی تجاری به ظرفیت ۱۰۰۰ تن بارگیری و سال۱۳۱۸ ه.ش در بندر نوشهر تخلیه گردید. در هر سال حداقل ۵۰۰ فروند کشتی در این بندر تردد میکنند.
این بندر با مختصات جغرافیایی به طول۵۱ درجه ۳۶ دقیقه شرقی و عرض ۳۹ درجه و ۳۰ دقیقه شمالی یکی از بندرهای تجاری استان مازندران میباشد که پس از انقلاب ایران به یکی از مراکز مهم اقتصادی و مبادلات کالا از جمهوری اسلامی ایران به کشورهای حاشیه دریای خزر مبدل شد. از نکات حائز اهمیت اینکه این بندر نزدیکترین بندر به مرکز کشور (تهران) نسبت به کلیه بندرهای کشور توسط جاده آسفالته و خطوط هوائی به مرکز کشور و سایر نقاط به ویژه استان گیلان در غرب و استان گلستان در شرق مرتبط میباشد. فاصله بندر نوشهر تا تهران ۲۰۰ کیلومتر است که با احداث آزاد راه بزرگ تهران شمال به ۱۲۰ کیلومتر تقلیل مییابد.
فرودگاه نوشهر
فرودگاه نوشهر در سال ۱۳۳۲ به صورت یک باند خاکی ساخته شده و در سال ۱۳۶۲ ترمینال جدید در آن افتتاح شد، مساحت این فرودگاه ۵۸ هکتار است و با باندی به طول ۲۱۵۰ متر قابلیت پذیرش هواپیماهای متوسط پیکر را داراست. این فرودگاه از قابلیت تبدیل شدن به یک فرودگاه بینالمللی برخوردار میباشد. در حال حاضر فرودگاه نوشهر دارای پروازهای هفتگی به تهران، مشهد، شیراز و اهواز میباشد. فرودگاه نوشهر در صورت سرمایهگذاری از ظرفیت توسعه بالایی برخوردار است.
در حال حاضر بزرگترین چالش برای فرودگاه سازههای غیرمجاز در حریم فرودگاه و حریم دریا میباشد که در اثر سهل انگاری شهرداری نوشهر و چالوس صورت گرفتهاست و در صورت مرتفع سازی در آینده میتواند برای فرودگاه مشکل ساز باشد.
طرح توسعه راهآهن شمال
این طرح که در دست مطالعات است، به طول بیش از ۲۰۰ کیلومتر میباشد، با اجرایی شدن آن نقش مفیدی در توسعه گردشگری خواهد داشت، نه تنها غرب و مرکز مازندران را به یکدیگر متصل میکند، بلکه کریدور ترانزیتی مناسبی برای بندر نوشهر میگردد، از طرفی امکان زیارت آسانتر مشهد الرضا برای غربی نشینان مازندران فراهم میکند.
براساس این طرح شهرهای بابل، آمل، چمستان، نور، رویان، نوشهر و چالوس صاحب خط ره آهن میشوند.
مراکز آموزشی
دانشگاه علوم و فنون دریایی امام خمینی، دانشکده منابع طبیعی در روستای نجارده دانشگاه تهران و دانشکده میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری (دانشگاه مازندران) در این شهر واقع است. همچنین دانشگاه آزاد اسلامی واحد نوشهر، دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر واحد ۲ مازندران، دانشگاه پیام نور ، آموزشگاه بزرگ زبان طبرستان نوشهر و دانشگاه غیرانتفاعی مارلیک و همچنین پردیس هنر و معماری کمال الملک نیز در این شهر واقع است. دانشگاه علوم دریایی امام خمینی نوشهر یا دانشگاه علوم دریایی نوشهر، دانشگاه نظامی زیرمجموعه نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است، که در سال ۱۳۶۰ تأسیس شد. این دانشگاه هماکنون از ۶ دانشکده عرشه و فرماندهی کشتی، تفنگدار دریایی، مهندسی برق، مهندسی مکانیک، کمیسر دریایی و دانشکده علوم پایه، تشکیل میشود و هر ساله در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشجو میپذیرد. دانشجویان کارشناسی این دانشگاه، با لباس نظامی و سردوشی، به دانشگاه وارد شده و همزمان با درسهای رشته آموزشی خود، آموزش نظامی نیز میبینند، که پس از دانشآموختگی در مقطع کارشناسی، با درجه ناوبان دومی، فعالیت در نیروی دریایی ارتش را آغاز مینمایند.
افراد سرشناس
انوشیروان محسنی - سیاستمدار
محمدعلی محسنی - سیاستمدار
قاسم احمدی لاشکی - سیاستمدار
حسن رنگرز - کشتیگیر
ایناز جعفری - بازیگر تئاتر
داوود گیل نیرنگ - کشتیگیر
مجیدرضا سیمخواه - کشتیگیر
بهمن عبدی - گرافیست و پویانما
فرهود جلالی کندلوسی - شاعر فولکلور
فردین خلعتبری - موسیقیدان و آهنگساز
محسن بنگر - فوتبالیست
پیمان حسینی - فوتبالیست
رحمان احمدی - فوتبالیست
مجید ایوبی - فوتبالیست
کیانوش رحمتی - فوتبالیست
مهرداد عبدی - فوتبالیست
کریم اسلامی - فوتبالیست
بهمن طهماسبی - فوتبالیست
مهدی عینی - فوتبالیست
حمیدرضا اسماعیلنژاد - مربی کشتی
میرزا یدالله نظرپاک - خوشنویس
یادداشتها
منابع
پیوند به بیرون
فرمانداری نوشهر
مختصات جغرافیایی و اطلاعات هواشناسی
جاذبههای گردشگری نوشهر
نوشهر
شهرهای استان مازندران
شهرهای بندری استان مازندران
شهرهای بندری در ایران
مناطق مسکونی حاشیه خزر
شهرهای شهرستان نوشهر
مناطق مسکونی ساحلی در ایران
شهرها و شهرکهای بندری دریای خزر |
4080 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%A7 | یاسا | یاسا کتاب قانونی است که بر اساس حقوق عرفی مغول و فرمانهای چنگیز خان تنظیم شدهاست. نگارش این قانون با همکاری اوگتای و جغتای (فرزندان چنگیز) صورت گرفت.
این قانون با خط اویغوری و به زبان مغولی نوشته شده و دستورهایی دربارهٔ چگونگی روابط با کشورهای بیگانه، جنگ، تقسیمات ارتش، سیستم نامه رسانی، مالیات، وراثت و روابط خانوادگی را دربرمیگیرد.
نام
واژهٔ «یاسا» در زبان مغولی و اویغوری به معنی حکم و فرمان یا «حکم و فرمان شاه» است و در لغتنامۀ دهخدا رسم، قاعده و قانون نیز معنا شده، عبارت ترکی «تورهٔ چنگیزی» نیز گهگاه به کار میرود. توره (tura) در مغولی به آداب قومی و دستور اجدادی گفته میشود؛ و به قوانینی گفته میشود که زیر دستان چنگیز آن را با دقت اجرا میکردند.
پیدایش یاسا
در دورانی که سلطان محمد خوارزمشاه بر ایران حکم میراند، شخصی به نام تموچین با مطیع ساختن قبائل پراکندهٔ مغول و تاتار در دشتهای وسیع مغولستان در شمال چین امپراتوری خویش را بنیان نهاد. در سال ۱۲۰۶ مجمع بزرگ قوریلتای لقب چنگیز خان را (که احتمالاً به معنای فرمانروای جهان بودهاست) برای وی برگزید.
از آن هنگام چنگیز خان همزمان با کشورگشاییهای خود در چین، ترکستان، ایران و روسیه، احکام و قواعد متعددی را برای سر و سامان بخشیدن به زندگی اجتماعی مردم مغول وضع کرد.
از آنجا که به دلیل ناآشنایی قوم مغول با خط و نگارش حقوق عرفی آنان مکتوب نبود. چنگیز خان دستور داد برای نگارش فرامین و قوانین خود و گردآوری آداب و رسوم مورد قبول او خط اویغوری به کودکان مغول آموخته شود.
زمان و چگونگی تدوین یاسا
در منابع عربی و فارسی صورتهای مختلفی از این واژه ضبط شدهاست. «یاسا»، «یاساک»، «یاسه»، «یاق»، «یاساق»، «سیق»، «یساً» تمامی بکار رفتهاست. اصل مغولی یاسا «دزاساک» بود و معنای «قانون» و «حکم» را داشتهاست. این قوانین در سال ۶۰۴/۱۲۰۶ ه.ق ظهور عینی داشته و در قوریلتای این سال که قدرتگیری چنگیز مورد تأیید بزرگان قرار گرفت، مورد پذیرش واقع شدهاست. در این خصوص واژه یاسا به عنوان مجموعه قوانین مدون در چه زمان صورت رسمی پیدا کردهاست اشارهٔ کاملاً صریحی در منابع نیامده است، منتها با توجه به اهمیت قوریلتای ۶۰۴/۱۲۰۶ ه.ق و رویکرد جدید قدرت نوظهور در راستای جهانگشایی میتوان رسمیت یاسا را به همین زمان نسبت داد.
ماهیت و علتهای پیدایش یاسا
یاسا در نتیجهٔ تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهوجود آمد. یاسا توازن بسیاری در قدرت مغولها بهوجود آورد. علت بهوجود آمدن یاسا، تبدیل کردن آداب و عقیدههای مغولها به نظام آیین حکومتی بود. افزونبر آن چنگیز از تجربیات شخصی خود هم در آن بهره گرفت.
اهمیت یاسا
یاسا در نزد مغولان بسیار مقدس و شایستهٔ احترام بود. چنگیز خان در زمان حیات خویش جغتای را مأمور نظارت بر اجرای یاسا کرده بود و فرمان داده بود مقررات یاسا را روی سنگهای بزرگ جادههایی که مسیر عبور سربازان بود، حک کنند. مادهٔ اول یاسا که با حروف درشت روی صخرهٔ سنگی بزرگی در فلات پامیر حک شده، این است: «هرکس از یاسا سرپیچی کند، سرش را به باد خواهد داد.» و در پایین آن آمدهاست: «همچنان که آسمان بیش از یک خدا ندارد، زمین نیز بیش از یک خدا ندارد و آن خدا هم منم: چنگیزخان.»
یاسا با احکام سخت و خشن خود نظام مغول را حفظ کرد، همهٔ مردم را مطیع کرد و تحت فرمان یک نفر درآورد و یکی از علل پیشرفت چنگیز خان گردید. قوبلای قاآن تا حدی به رعایت یاسا اهمیت میداد که یکی از فرزندانش را به دلیل خیانت کردن به یاسا چوب زد و حبس کرد. اقتدار یاسا در دوران تیمور گورکانی و جانشینان او تا زمان سلطان بابر نیز حفظ شد.
مفاد یاسا
یاسا مانند بسیاری از قوانین قرنهای گذشته از اصل تناسب میان جرم و مجازات پیروی نمیکرد. اصل شخصی بودن مجازاتها نیز اعمال نمیشد و در بعضی موارد فرزندان مجرم به جای او مجازات میشدند یا حتی به عنوان غرامت تحویل محکوم له میشدند. از رایجترین مجازاتها در میان مغولان، مجازات اعدام بود و در متن یاسا برای بسیاری از اعمال کماهمیت کیفر اعدام در نظر گرفته شده بود.
به نظر میرسد به دلیل پیشرفته بودن تمدن مسلمانان یا علاقهٔ شخصی چنگیز به اسلام، پیروان این دین از وضعیت بهتری نسبت به سایر مردم برخوردار بودند. • در موارد قتل (مجازات قتل) فرد می تواند با پرداخت جریمه نقدی خود را باج دهد: برای پیروان محمد- 40 سکه طلا (بالیش). و برای یک چینی - یک خر مجازات قتل یک مغول نیز مرگ بود. ضمناً مغولان به قصاص اعتقاد نداشتند و نظام بردهداری نیز در مورد بیگانگان اعمال میشد و گرفتن اقرار از طریق شکنجه مجاز بود.
در یاسا بسیاری از احکام متأثر از باورهای قبیلهای نیز به چشم میخورد. از جمله: مجازات اعدام برای کسی که در آب یا خاکستر ادرار کند؛ یا حیوان را به روش مسلمانان ذبح کند. همچنین هرگونه آلوده کردن یا حتی فروبردن دستها در آب منع شده بود. پا گذاشتن بر روی آتش و ظرفی که برای تهیۀ غذا استفاده میشود نیز ممنوع شده بود.
افزون بر این مغولان عدد نه را مقدس میدانستند و گویا به همین جهت دزدان محکوم بودند، نه برابر شیء مسروقه را پس دهند.
در زمینهٔ حقوق خانواده مغولان، در واقع زن از سوی مرد خریداری میشد. با ازدواج به عضویت خانوادهٔ شوهر درمیآمد و پس از مرگ شوهر نیز به عقد برادر یا پسر شوهرش درمیآمد. بجز مادر خودش البته آنها میتوانستند زن را به عقد مرد دیگری درآورند.
تعصبات مذهبی در میان مغولان وجود نداشت، انجام مناسک مذهبی و رعایت احوال شخصیه مطابق با مقررات مذهبی برای پیروان تمام ادیان و فرقهها آزاد بود. استفاده از القاب افتخاری نیز در میان مغولان رایج نبود و چنگیز فرمان داده بود که از گفتن سخنان پرطمطراق خودداری کنند و وقتی با سلطان یا هرکس دیگر سخن میگویند، تنها نام او را بر زبان آورند.
از مقررات جالب یاسا در این مورد؛ مالیات نگرفتن از فرزندان فقها، قاریان قران، پزشکان، دانشمندان، زاهدان، مؤذنان و مردهشویان بود.
این متن کامل از ترجمه انگلیسی است
دستور داده شده است که باور داشت فقط یک خدا وجود دارد ، خالق آسمان و زمین ، که به تنهایی زندگی ، مرگ ، ثروت و فقر می دهد - و بیش از همه قدرت مطلق دارد ، نسخه دیگری بیان می کند که آزادی عبادت خدا وجود دارد به هر روش که مناسب شماست (Plantagenet Somerset Fry).
او (چنگیز خان) دستور داد كه به همه مذاهب احترام گذاشته شود و هیچ ترجیهی به هیچ کدام نشان داده نشود.تمام انچه او دستور داد آن بود که بهشت را قابل قبول داشته باشند.
رهبران مذاهب ، وکلا ، پزشکان ، دانشمندان ، مبلغان ، راهبان ، افرادی که به آیین مذهبی متعهد هستند ، موذن ها (به نظر می رسداین نوشته دومی مربوط به دوره بعد کوبلای خان باشد ، مگر اینکه بعداً ترجمه شده باشد ، هیچ اشاره خاصی به موذنی یا مسجد خاصی وجود ندارد). پزشکان و افرادی که اجساد را غسل می دهند باید از مالیاتهای عمومی آزاد شوند.
قراردادن کسی زیرمجازات اعدام، هر كسي كه باشد بدون اعلام به امپراطورممنوع است مگر اينكه قبلاً توسط شاهزادگان ، خانها ، افسران و ساير اشراف مغول در يك مجمع عمومي رای گیری شده باشد.
صلح با یک پادشاه ، شاهزاده یا افرادی که مطیع نشده اند ممنوع است.(بدیهی است که آنها پیشنهادهایی را برای کشورها یا پادشاهی های مختلفی که برای مشارکت با آنها در آنجا بودند ، ارائه دادند).
گذاشتن قانونی که مردان ارتش را به ده ها ، صدها ، هزار و ده هزار تقسیم می کند ، باید درنظرگرفته شود. او(چنگیز خان) رهبران را تحت القاب (شاهزادگان / بوگاتیر / ژنرال ها / نویان) را در راس نیروها قرار داد و رهبران هزاران ، صدها و ده ها را منصوب کرد. این ترتیب چیدمان در خدمت ارتقا یک ارتش و تشکیل سریع واحدهای فرماندهی است.
در لحظه شروع کارزار ، هر سربازی باید اسلحه خود را از دست افسر مسئول خود دریافت کند. یک سرباز باید آن را در شرایط مناسب نگه دارد وبایستی بوسیله افسرخود قبل از نبرد بازرسی شود. او به جانشینان خود دستور داد قبل از شروع نبرد ، شخصاً نیروها را بازرسی و مسلح کنند ، تا هر آنچه را که برای عملیات لازم بود به نیروها تأمین کنند و همه چیز حتی سوزن و نخ. اگر هر یک از سربازان فاقد مورد ضروری باشد ، آن سرباز باید مجازات شود.
ممنوع است قراردادن زیرمجازات اعدام، غارت دشمن قبل از اینکه فرمانده ارشد اجازه آن را بدهد ، ، اما پس از اعطای این اجازه ، یک سرباز باید همان فرصت افسر را داشته باشد وباید اجازه داشته باشد تا نگه دارد آنچه را انجام داده است، اگر او سهم خود را به گیرنده امپراطور پرداخت کرده باشد.
او دستور داد سربازان باید برای غفلت مجازات شوند و شکارچیان سهل انگاری که به حیوانات اجازه می دادند در حین شکار انجمنی فرار کنند ، را با چوب کتک بزنند و در بعضی موارد اعدام کنند. [میرهوند یا مرکوند]
برای انکه مردان ارتش تمرین دیده نگه داشته شوند ، هر زمستان شکاربزرگ باید ممنوع نگه داشته شود. بر اساس این گزارش ، از مارس تا اکتبر در امپراتوری کشتن گوزن ، دلار ، قیر ، خرگوش ، الاغ وحشی و برخی پرندگان ممنوع بود.
بریدن گلوی حیوانات برای غذا ممنوع است. وقتیکه قرار است حیوانی خورد ه شود ، باید پاهایش بسته شود ، شکمش باز باشد و قلبش با دست فشرده شود تا حیوان بمیرد. سپس گوشت او قابل خوردن است ، اما اگر کسی حیوانی را به روش محمدی ذبح کند ، خود او ذبح می شود. (زنان قرار نیست از این طریق حیوانات را ذبح کنند ، شاید به این دلیل که ضعیف ترند ، بنابراین هیچ منعی در یاسا وجود ندارد.
خوردن خون و روده حیوانات مجاز است ، حتی اگر قبلاً این امر ممنوع باشد.
هر مردی که به جنگ نمی رود باید برای پادشاهی بدون پاداش برای مدت معینی کار کند.
مردی که اسبی دزدیده شده باید آن را به صاحبش برگرداند و نه اسب از همان نوع اضافه کند. اگر او قادر به پرداخت جریمه نباشد ، پس باید فرزندانش را به جای اسب گرفته شود ، و اگر فرزندی نداشته باشد او خودش باید مانند گوسفند سلاخی شود. در نسخه هایی که در آنها احکام ذکر شده است ، نحوه اعدام شبیه گوسفندان است و بنابراین می توان آن را در قانون ذبح حیوانات فرض کرد (در نسخه دیگر مشخص نیست که چه زمانی باید اجساد آنها به دو قطعه بریده شود). برای سرقت های کمتر ، مجازات باید با توجه به ارزش چیز دزدیده شده ، تعدادی ضربه از کارکنان هفت ، هفده ، بیست و هفت ، تا هفتصد باشد. با پرداخت نه برابر ارزش سرقتی ممکن است از مجازات بدنی جلوگیری شود. (در نسخه قدیمی دیگر هیچ مجازاتی در مورد سرقت ها با این مقدار ذکر نشده ذکر شده است اما چندان مشخص نشده است.)
هیچ تابع امپراتوری نمی تواند مغول را به عنوان خدمتکار یا برده در نظر بگیرد. هر مردی ، به جز در موارد نادر ، باید به ارتش بپیوندد.
هرکس غذا یا لباس به اسیر بدهد بدون اجازه اسیر کننده اش، باید اعدام شود. [المكریزی]
هرکس برده یا اسیر فراری را پیدا کند و او را به شخصی که به او تعلق دارد برنگرداند ، باید اعدام شود. [الماکریزی] کلمه ای که به عنوان "برده" ترجمه شده است به معنای "اسیر برای کار" است ، مخالفان مغول که معمولاً به دلیل مقاومت در برابر اصول جهانی / سیستم مغول یا آنچه آرزوی آن را دارد ، به مجازاتی روبرو می شوند این مفهوم از طریق رمزها و معیارهای خود ، به فرزندان آنها نیز منتقل شد ، بر اساس مفاهیم جمعیت کم تحرک که مردم و قبایل جنایتکار را تحقیر می کند ، و اغلب به دلیل مفهوم مقاومت در برابر سیستم مغول فوق الذکر ، جنایتکار است "bo´ol" ، مرتبط با "boolt" مدرن ، باند برای بستن ، "booch" (مانند عبارتی "chaver" در مغولی مدرن هر دو با نوع صحافی و فرآیندی که در ضبط به عنوان یک فعل استفاده می شود مرتبط است) و سپس به معنی "برده" ترجمه شده است. با این حال ، سرزمین های دیگر به معنای "برده" متفاوت هستند اگرچه متحد هستند.
این قانون پرداخت قیمت عروس را الزامی می کرد. اگرچه در منابع دیگر ذکر نشده است ، اما ممکن است آن یک مرجع جهیزیه باشد زیرا قیمت عروس معمولاً محدود به قبایل خاص مغول است (اما ممکن است بعداً ظاهر شود). این ممکن است قبلاً مورد استفاده قرار گرفته باشد ، اما خود چنگیز خان هرگز از این رسم پیروی نکرده بود و در مغول نوب توبچان (که اصلاً به آن اشاره نشده بود) کمی به آن اشاره شده بود. قیمت عروس ممکن است به عنوان یک بازدارنده مفید برای تجارت زنان یا صرفاً یک وارونگی تجربی از جهیزیه در نظر گرفته شود ، اما همسایگان تاتارها با زنان تجارت می کردند ، که توسط یاسا و ازدواج بین آنها ممنوع بود ، همانطور که گزارش شد درجه اول و دوم خویشاوندی ممنوع است. ممکن است یک مرد با دو خواهر ازدواج کند یا چند صیغه داشته باشد ، اما در دوران بودیسم و شمنیسم گرایش تدریجی به مراسم ازدواج وجود داشت. برخی از فرم های بودایی برخی از اسیب های ازدواج نکردن را احیا کردند. زنان باید به مراقبت از اموال ، خرید و فروش از روی علاقه خود بپردازند ، در نسخه دیگری ، "Os Mongóis" ، توسط ناشر پرتغالی "تاریخچه های خلاصه فرهنگ" ، به نقل از قانون تجارت به عنوان حوزه فعالیت آنها تعریف شده است. از مشارکت نظامی هیچ استثنائی وجود ندارد ، اما آن بر اساس قوانین اسلامی محبوبیت بیشتری در بین تاتارها گزارش شده است که پیروی از آن تنها از طریق تصوف امکان پذیر بود. مردان باید فقط خود را با شکار و جنگ مشغول کنند.
كودكانی كه از صیغه متولد می شوند باید مشروعیت شناخته شده و سهم خود را از اصل و نصب بدست آورند كه توسط پدر ساخته شده باشد. توزیع املاک باید بر اساس دریافت فرزند ارشد بیشتر از فرزند کوچکتر انجام شود ، پسر کوچکتر وارث خانه پدر است. سن بالای فرزندان به درجه مادر بستگی دارد. یکی از همسران باید همیشه ارشد باشد ، که عمدتا توسط زمان ازدواج تعیین می شود. پسری پس از مرگ پدرش ممکن است به جز مادرش ، همسر پدر را انتقال بگیرد. ممکن است با آنها ازدواج کند یا آنها را به عقد دیگران درآورد. به جز وراث قانونی استفاده از هر یک از اموال متوفی کاملاً ممنوع است. [ورمادسکی]
زناکننده را باید بدون توجه به اینکه آیا ازدواج کرده است یا نه ، به قتل رساند. [المكریزی] یاسا این قوانین را تجویز می كند: دوست داشتن یكدیگر ، زنا نکردن ، دزدی نکردن ، شهادت دروغ ندادن ، خائن نبودن و احترام به پیر و گدایان. هرکس این دستورات را نقض کند ، به قتل می رسد. [ماهاكیا] در اینجا قوانین خدائی است كه آنها آن را یاساكس می خوانند و به آنها داده شده است [g288]: اول اینكه آنها یكدیگر را دوست بدارند دوم ، این که آنها زنا نکنند. سرقت نکردن شهادت دروغ ندهید به کسی خیانت نکنید و اینکه آنها پیر و فقیر را ارج می نهند. و اگر عاملان چنین جنایاتی در میان آنها یافت شود ، باید کشته شوند. "[Grigor of Akanc]
اگر دو خانواده بخواهند در ازدواج متحد شوند و فقط فرزندان خردسال داشته باشند ، ازدواج فرزندان در صورتی مجاز است كه یكی پسر و دیگری دختر باشد. اگر فرزندان مرده باشند ، ممکن است قرارداد ازدواج تنظیم شود.
استحمام یا شستن لباس در آب روان هنگام رعد و برق ممنوع است.
هر کسی که عمداً دروغ بگوید یا جادوگری کند ، یا از رفتار دیگران جاسوسی کند یا در یک مشاجره بین دو طرف برای کمک به یکی در برابر دیگری مداخله کند نیز باید اعدام شود. [المكریزی] (دروغگویان عمدی در این بخش در یکی از نسخه ها گنجانده شده اند ، اما در عمل به همان اندازه قابل تعریف نیستند و ممکن است به دروغگویی هوشمند اشاره داشته باشند ، که در مناطقی از نفوذ آسیا در اروپا نیز ظاهر می شود ، اما به ویژه با یک نسخه ژرمانی تعریف می شود ، این ممکن است دارای زیرساخت های حقوقی و کاربردی لاتین باشد. این نسخه برای آسیب رساندن شدید به مردم و آسیب رساندن به آنها و به ویژه بعنوان یک وسیله خرابکاری است ، اما کاملاً روشن نیست. همچنین می تواند جنبه کسانی داشته باشد که دروغ گفتن را با اهداف غیرعادی انجام دهید.)
قرار است افسران و سردارانی که در وظیفه خود کوتاهی می کنند یا در احضار خان حاضر نمی شوند ، به ویژه در مناطق دور افتاده کشته شوند. اگر جرم آنها کمتر سنگین باشد ، آنها باید شخصاً قبل از خان بیایند. "
هرکسی که مقصر لواط باشد نیز باید به قتل برسد [مکریزی]
ادرار در آب یا خاکستر مجازات مرگ دارد. [المكریزی]
شستن لباس تا فرسوده شدن کامل ممنوع بود. [المكریزی]
او قومش را از خوردن غذای پیشنهادی دیگری منع كرد تا اینكه غذایی كه خودش عرضه می كند خودش مزه آن را بچشد ، حتی اگر یكی شهریار باشد و دیگری اسیر. او آنها را از خوردن هر چیزی در حضور دیگری بدون دعوت از وی برای صرف غذا منع كرد. او هر شخصی را ممنوع کرد که بیش از رفقای خود غذا بخورد و آتشی را که روی آن غذا پخته می شود یا ظرفی که مردم از آن می خورند ، قدم بگذارد. [المكریزی]
ممکن است کسی دستان خود را در آب فرو نبرد و در عوض باید از یک ظرف برای کشیدن آب استفاده کند. [المكریزی]
وقتی مسافر از کنار گروهی از افراد که مشغول غذا خوردن هستند عبور می کند ، باید بدون درخواست اجازه با آنها غذا بخورد و آنها نباید او را در این کار منع کنند. [المكریزی]
ترجیح دادن به یک فرقه یا تأکید بر یک کلمه ممنوع بود. هنگام صحبت با کسی ، با او با عنوانش صحبت نکنید ، او را به نام خود صدا کنید. که حتی در مورد خود خان نیز صدق می کند. [المكریزی]
در ابتدای هر سال ، همه افراد باید دختران خود را به خان هدیه دهند تا وی برخی از آنها را برای خود و فرزندانش انتخاب کند. [المكریزی]
یاسا و شریعت اسلامی
یاسا به دلیل اینکه بر مبنای ساختار حیات ایلی و معیشت خانه به دوشی تنظیم شده بود، با احکام فقه اسلامی که بر مبنای مدنیت اسلامی تنظیم شده بود، مغایرتهایی داشت. پیروی کورکورانه از فرا دستان، بیتوجهی به غسل و حمام، عدم شستشوی لباس و رعایت بهداشت، فرق نهادن میان موارد پاک و نجس، ذبح غیراسلامی حیوانات، عرضهٔ دختران به دربار خان و اشرافیت ایلی، پرهیز نکردن از خوردن حیوانات نجس و اعضای آنها تمامی مغایر با دستورهای شرعی بود. در ایران عهد ایلخانی راه تعامل یاسا و شریعت اسلام فراهم بود. به موازات پذیرش مدنیت اسلامی-ایرانی از سوی مغولها، یاسای آنها نیز رو به دگرگونی نهاد و در نهایت در قالب یاسای غازانی صورتی کاملاً دینی به خود گرفت.
سرانجام یاسا
به رغم اعتقاد چنگیز مبنی بر تأسیس آیین و نظام حکومتی و قانونی ارزشمند و ابدی هیچجا اثری از یاسا باقی نماند و حتی مغولان عصر حاضر نیز از آن بیاطلاع هستند. افزون بر این، تمام دستورهای چنگیز ثبت و ضبط نشد و تنها بخشی از آنها در دسترس است. اما یاسای چنگیز به مدت طولانی قوانین اصولی مقننه در میان مغولان بود و به شدت و با بیرحمی تمام به اجرا درمیآمد و در نتیجه میزان قتل، تقلب و زنا را به شدت کاهش داد.
پانویس
منابع
برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه: محمود میرآفتاب، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴
برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه: محمود میرآفتاب، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۸
پی لن رشیدوو، سقوط بغداد و حکمروایی مغولان در عراق، ترجمه: اسدالله آزاد، انتشارات آستان قدس، ۱۳۶۸
عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، انتشارات امیر کبیر
سید حسن امین، تاریخ حقوق ایران، ۱۳۸۲
یواخیم بارکهاوزن، امپراتوری زرد چنگیز خان و فرزندانش، ترجمه: اردشیر نیکپور، ۱۳۴۶
مرتضی راوندی ، تاریخ اجتماعی ایران، جلد اول، ۱۳۶۴
غلامحسین مصاحب، دائرةالمعارف فارسی، جلد سوم، مدخل: یاسا
هارولد لمب، چنگیزخان، ترجمه: رشید یاسمی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۲
واسیلی بارتولد، ترکستان نامه، ترجمه: کریم کشاورز، انتشارات آگاه، چاپ دوم، ۱۳۶۶
یوان چائو پی شه، تاریخ سری مغولها، ترجمه: شیرین بیانی، انتشارات دانشگاه، ۱۳۵۰
رشید الدین فضل ا... همدانی، جامع التواریخ، به کوشش: بهمن کریمی، انتشارات اقبال، چاپ دوم، ۱۳۶۲
معصومه معدنچی، به یاسا رسیدگان در عصر ایلخانی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۷
وهاب ولی، غوری در اندیشه حقوقی چنگیزخان بر مبنای یاسای، در مجموعه مقالات اولین سمینار تاریخی هجوم مغول به ایران و پیامدهای آن، دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۱
The Yasa of Chingis Khan. A code of honor, dignity and excellence
ایلخانان مغول
تاریخ حقوق
تاریخ حقوق مغولستان
تاریخ مغولستان
ضوابط حقوقی
واژههای مغولی |
4081 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | گرجستان | گُرجِستان ، کشوری واقع در قفقاز جنوبی است که از غرب با دریای سیاه، از شمال با روسیه، از جنوب شرق به جمهوری آذربایجان و از جنوب با ترکیه و ارمنستان هممرز است. پایتخت آن، شهر تفلیس است. مساحت گرجستان و جمعیت آن در ژانویه سال ۲۰۲۱ بیش از ۴ میلیون نفر بودهاست. گرجستان یک جمهوری متمرکز نیمهریاستی است و حکومت آن از طریق دموکراسی نیابتی انتخاب میشود.
گرجستان یکی از کشورهایی است که در هر دو قارهٔ اروپا و آسیا قرار داشته و یکی از اهداف مقامات سیاسی این کشور، عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو است؛ که گرجستان در حال حاضر عضو ناظر در اتحادیه اروپا و ناتو میباشد.
گرجیها، مردم بومی گرجستان بوده و آنها پیرو کلیسای ارتدکس گرجی هستند. گرجیها به زبان گرجی کارتولی سخن میگویند که زبان رسمی کشور گرجستان است و با الفبای گرجی نوشته میشود که یکی از چهارده الفبای موجود در جهان میباشد.
گرجستان در زمان باستان با نام ایبریا شناخته میشدهاست و امروزه در اکثر زبانها با اشکال گوناگون واژهٔ یونانی "گِئُرْگیا" (Georgia به معنای کشاورزی) شناخته میشود.
از زمان بنیان پادشاهی متحد گرجستان یا همان ایبریا توسط پارناواز یکم در سدهٔ چهارم پیش از میلاد تا زمان حمله مغول به گرجستان در سدهٔ ۱۳ میلادی، دورهٔ صلح و آرامش در تاریخ گرجستان است و از حمله مغول به بعد، گرجستان تاریخی پر فراز و نشیب را با ایستادگی در برابر حملات ایرانیها، عثمانیها و روسها گذرانده که واپسین مورد آن جنگ روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ است.
نامشناسی
گرجستانیها خود را «کارتولهبی»، کشورشان ساکارتولو و زبانشان را «کارتولی» مینامند. مورخان گرجی مردمان گرجستان را از قوم کارتولی(Kartli) و نسل کارتولوس(K'art'los) میدانند. در منابع یونان باستان (استرابون، هرودوت، پلوتارک، هومر و دیگران) و امپراتوری روم (تیتوس لیویوس، پوبلیوس کورنلیوس تاسیتوس و غیره) گرجیهای شرقی اولیه را ایبریایی توصیف میکنند
موقعیت
گرجستان بین ۴۱ درجه و ۷ دقیقه تا ۴۳ درجه و ۳۵ دقیقه عرض شمالی، و ۴۰ درجه و ۴ دقیقه تا ۴۶ درجه و ۴۲ دقیقه طول شرقی واقع شدهاست.
این کشور به صورت طولی در امتداد مدارات کشیده شده و طول آن حدود ۳۷۰ کیلومتر، حداکثر عرض آن ۲۰۰ کیلومتر و طول قطر بزرگ آن ۶۱۳ کیلومتر است. مساحت گرجستان ۶۹٬۹۰۰ کیلومتر مربع و اندکی بزرگتر از سریلانکا و کوچکتر از سیرالئون است. این کشور بزرگتر از کشورهای اروپای مرکزی و آسیا شرقی مانند هلند و بلژیک و اتریش و دانمارک و کره جنوبی و ارمنستان و کرواسی و اسلونی و استونی و لتونی و لیتوانی میباشد.
طول مرزهای گرجستان جمعاً ۱۹۶۹٫۸ کیلومتر است. این کشور از شمال با فدراسیون روسیه هممرز میباشد، سراسر این خطوط مرزی، منطبق بر آب فشان رشته کوههای قفقاز کبیر است و ۸۰۷٫۶ کیلومتر مرز مشترک را در بر میگیرد. این مرز از نظر استراتژی نظامی اهمیت بسیاری دارد. در حقیقت این مرز سرحدات طبیعی روسیه را در جنوب تشکیل میدهد، در جنوب آن گرجستان و در شمال آن جمهوریهای خودمختار داغستان، چچن، اینگوش، اوستیای شمالی، کاباردینو-بالکاریا، کاراچای-چرکسیا، همچنین سرزمین کراسنودار را شامل میشود. مهمترین راههای ارتباطی قفقاز مرکزی و غربی که روسیه را با گرجستان، ارمنستان و ایران پیوند میدهد، از این مرز میگذرد. محافظت و نگهبانی از این مرز برای روسیه جنبه حیاتی دارد، همانطور که در دوره شوروی پیشین و روسیه تزاری نیز دارای اهمیت بسیار بود و جنگهای بسیاری برای دستیابی به این سرحدات به وقوع پیوستهاست.
گرجستان در شرق با جمهوری آذربایجان هممرز است که طول آن ۳۷۴٫۴ کیلومتر میباشد. دو راه عمدهٔ ارتباطی گرجستان با شرق، دریای خزر و ایران از این نقطه میگذرد (جاده زمینی و راهآهن) علاوه بر آن، لولهٔ انتقال نفت باکو-سوپسا نیز از این مرز میگذرد.
در جنوب، گرجستان به ترتیب از شرق به غرب با جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکیه هممرز است. طول خط مرزی بین گرجستان و ارمنستان ۲۱۶٫۷ کیلومتر و با ترکیه ۲۵۶٫۱ کیلومتر است. در غرب، مرز گرجستان به دریای سیاهمیرسد که طول مرز ساحلی آن ۳۱۵ کیلومتر است.
جمهوری خودمختار آجاریا با مساحت ۳ هزار کیلومتر مربع در بخش جنوبی ساحل دریای سیاه در ترکیب کشور قرار دارد.
استان خودمختار اوستیای جنوبی یا سامچابلو نیز با مساحت ۳٫۹ هزار کیلومتر در دامنههای جنوبی قفقاز بزرگ در ترکیب جمهوری گرجستان قرار دارد.
گرجستان با ۶۹٬۹۰۰ هزار کیلومتر مربع مساحت، دومین جمهوری قفقاز جنوبی از نظر مساحت و جمعیت (پس از جمهوری آذربایجان) بهشمار میرود.
درازای سواحل گرجستان در دریای سیاه ۳۵۰ کیلومتر است که میان دهانهٔ رود دماغهٔ «گونیو» کشیده شدهاست. همچنین شهر سوچی و استان چچن در روسیه و استان لوری در ارمنستان و دو استان ارتوین و اردهان در ترکیه و استان زاکاتالا در جمهوری آذربایجان تا ۳۰ سال گذشته جزو مناطق گرجستان بوده اما روسیه این مناطق را به زور از گرجستان جدا کردهاست.
تاریخ
انسانهای اولیه را میتوان در قفقاز جنوبی، به ویژه در گرجستان، خیلی پیش از دوره پارینه سنگی ردیابی کرد. جمجمه انسان گرجی که یک میلیون و هشتصد هزار (۱٫۸۰۰٫۰۰۰) سال پیش زندگی میکردهاست، در حفاریهای اخیر در ناحیه دمانیسی به دست آمدهاست.
اواخر عصر مفرغ و اوایل عصر آهن، سراسر گرجستان پیشرفت وسیعی را در حوزه اقتصادی شاهد بود که همراه با سطح بالایی از صنایع دستی، گسترش روابط تجاری و توأم با افزایش نابرابریهای اجتماعی بود. در اواخر نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد مسیح، شرایط لازم برای ظهور یک جامعه طبقاتی ایجاد شده بود.
از هزاره دوم پیش از میلاد مسیح، همزمان با قدرت گرفتن آشوریها، اقوام گله دار و دامپرور از سرزمین بینالنهرین در گرجستان سکنی گزیدند؛ که بعدها امپراتوری اورارتو را تشکیل دادند.
قابل ذکر است که قبایل گرجی یگانگی خود را همزمان با پایان عصر مفرغ، آغاز کردند. در پایان هزاره دوم و آغاز هزاره اول پیش از میلاد، در نواحی جنوب شرقی گرجستان باستان، دو اتحادیه اصلی از قبایل ظهور کردند: دیائوخی و کولخیس که هر دو آنها تا قرن هشتم پیش از میلاد دوام داشتند.
در میانه قرن هشتم پیش از میلاد، دیائوخی در نتیجه قدرت گرفتن اورارتو فروپاشید. غلبه کولها (کولخیس) و مخالفت آنها با تائوها (دیائوخی) نیز در این امر سهیم بود. قسمتی از سرزمین دیائوخی به کولها واگذار شد. مدتی بعد کشمکش بین کولها و اورارتو آغاز شد و کولها شکست خوردند.
قلمرو اورارتو در زمان خود وسیعترین امپراتوری بهشمار میرفت. در قرن هفتم پیش از میلاد، همزمان با آغاز دوره ضعف اورارتو، آریاییها پادشاهی ماد را تأسیس کردند. با قدرت گرفتن ماد و شکست خوردن اورارتو، مادها حوالی ارمنستان امروزی ساکن شدند که نتیجه ترکیب این دو قوم (گرجی و آریایی) قوم ارمنی بود. در اوسط قرن ششم پیش از میلاد مسیح، هخامنشیان جایگزین مادها در حکومت بر جنوب گرجستان باستان شدند.
قرنهای ششم تا چهارم پیش از میلاد، دوره استحکام قبایل کارتلی، عمدتاً ساکنان گرجستان شرقی شد. کشمکش بین کنفدراسیونهای مختلف گرجی در نهایت منتج به تشکیل پادشاهی «ایبریا» به پایتختی «متسختا» شد.
از زمان بنیان پادشاهی گرجستان باستان یا همان ایبریا توسط پارناواز یکم در سدهٔ چهارم پیش از میلاد تا زمان حمله مغول به گرجستان در سدهٔ ۱۳ میلادی، دورهٔ صلح و آرامش در تاریخ گرجستان است و از حمله مغول به بعد، گرجستان تاریخی پر فراز و نشیب را به ایستادگی در برابر حملات ایرانیان، عثمانیها و روسها گذراندهاست.
نقطهٔ اوج تاریخ ارتباط گرجستان و ایران، دوران صفویه بوده که مهمترین رویدادهای آن عبارتند از:
۲۳ بار حملهٔ ارتش امپراتوری صفویان به گرجستان
قتلعام بسیاری از گرجیها
اسارت و تبعید ۳۰۰۰۰۰ (سیصد هزار) تَن از بازماندگان گرجیهای کشته شده به قزوین، گیلان، مازندران، گلستان، اصفهان و فارس
برقراری متناوب حکومت صفویان بر شرق و حکومت عثمانیها بر غرب گرجستان
پس از صفویان، نادر شاه افشار به گرجستان حمله کرده و ۳۰٬۰۰۰ (سی هزار) گرجی را به خراسان تبعید کرد. آغامحمدخان قاجار نیز پس از حمله به تفلیس، با قتلعام مردم آن شهر، یکی از خونبارترین وقایع تاریخ گرجستان را رقم زد و ۱۵٬۰۰۰ گرجی را نیز به ایران کوچاند.
گرجستان پس از استقلال، درگیر چند مسئله قومی بسیار حاد گشت و خواستههای جداییطلبانه موجب بروز دو منازعه جدی داخلی گردید. مناظره آبخازیا و اوستیای جنوبی و مسئلهآفرینی آجاریا، عملاً دولت گرجستان را در آستانه فروپاشی و تجزیه قرارداد و برای مدتی این کشور را در زمره کشورهای ناکام مطرح کرد. در دوره پس از استقلال این جمهوری، هنوز دو منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی از خواستههای تجزیهطلبانه دست برنداشته و عملاً دولت گرجستان نتوانستهاست بر این دو منطقه اعمال کنترل نماید.
با امضای عهدنامه گرجیوسک در سال ۱۷۸۳، گرجستان تحتالحمایهٔ روسیه شد و حدود بیست سال بعد یعنی در سال ۱۸۰۱ میلادی، روسیه، گرجستان را به عنوان یکی از فرمانداریهای خود اعلام نمود و رژیم تزاری در گرجستان برقرار شد. گرجستان پس از انقلاب اکتبر روسیه در سال ۱۹۱۸ اعلام استقلال کرد، اما ارتش سرخ شوروی در سال ۱۹۲۱ میلادی (۱۳۰۰ شمسی) به گرجستان حمله کرده و به مدت ۷۰ سال، گرجستان یکی از جمهوریهای شوروی بود تا اینکه در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ شمسی)، به استقلال رسمی رسید.
تقسیمات کشوری و اداری
کشور گرجستان به ۸ استان، یک منطقه خود مختار (اوستیای جنوبی به مرکزیت تسخینوالی) و ۲ جمهوری خودمختار به نامهای آجاریا به مرکزیت باتومی و آبخازیا به مرکزیت سوخومی تقسیم میگردد. آجاریا و آبخازیا زیر نظر و تحت حاکمیت دولت مرکزی گرجستان به فعالیت میپردازند و فرمانداران این مناطق از طرف دولت مرکزی انتصاب و هدایت میشوند. اوستای جنوبی نام رسمی این استان نمیباشد و روسیه به این منطقه اوستیای جنوبی میگوید نام اصلی و باستانی این منطقه استان سامچابلو میباشد.
پایتخت این کشور تفلیس ، (تلفظ: تْبیلیسی) و شهرهای مهم آن کوتائیسی، باتومی، روستاوی، زوگدیدی، گوری و پوتی میباشند.
آب و هوا
سرزمین گرجستان از دید اقلیمی منحصر به فرد است، یعنی هر چهار فصل سال دیده میشود بهطوریکه در یک زمان در کنارههای دریای سیاه هوای تابستانی در میان نخلهای حکم فرماست؛ در تپه ماهورهای پایکوهی، رویش علفهای تازه و گلهای بهاری، همچنین در کوهستان، مه غلیظ همچون ابری که با ریزش برف و باران همراهاست وجود دارد.
اما کوههای قفقاز بزرگ همچون قازبگی و دیگر کوهها، از برف ضخیم پوشیده شدهاند. در مجموع آب و هوای گرجستان تابعی است از موقعیت جغرافیایی این سرزمین، تودههای هوای اشباع شده از بخارات آب دریای سیاه از سمت غرب وارد دالان قفقاز و در گرجستان غربی باعث بارندگی متناوب میشود و با از دست دادن نسبتی رطوبت از رشته کوههای سورامی، مسختی و ارسیانی وارد گرجستان شرقی میشود.
شاید به همین دلیل است که گرجستان شرقی بارندگی کمتری را دریافت میکند و آب و هوای آن خشکتر است.
ناهمواریها
کشور گرجستان عمدتاً کوهستانی است. بیش از ۸۰٪ قلمرو این سرزمین را کوهستانها و تپه ماهورها پوشاندهاست. فعالیتهای عادی مربوط به زلزله در نواحی دارای ساختار آتشفشانی در گرجستان جنوبی آشکار شدهاست. بلندترین قله گرجستان، قازبگی با ارتفاع آن ۵٬۰۴۷ متر در شمال شرق قرار دارد.
برخلاف کلیات عمومی کوهشناسی، قسمت گرجستان قفقاز بزرگ، در مطابقت با زمینشناسی و ساختار اصلی ناهمواری، به سه قسمت غربی، مرکزی و شرقی تقسیم شدهاست.
قفقاز بزرگ
با گذر از غرب به شرق در امتداد رشته کوه قفقاز بزرگ، امکان مشاهدهٔ افزایش تدریجی آب پخشان اصلی بین رودخانههای دامنههای شمالی و جنوبی و همچنین کوههای نوک نیزی که به طرف سواحل دریای سیاه و اراضی پست کولخیس، کشیده شدهاند، وجود دارند. همهٔ نواحی کوهستانی که بین دره «پسو» و مرزهای شرقی جمهوری خودمختار آبخازیا کشیده شدهاند،
«قفقاز غربی» نامیده میشود. رشته اصلی قفقاز غربی همچون برآمدگیهای عظیمی، پوشیده از قلل صخرهای برافراشتهاست که در بین آن، یخچالهایی در عمق حفرههای سیرکی قرار دارند. ستیغ عظیم قفقاز بزرگ، نزدیک هزار متر بالاتر از خط برفهای دائمی است. گذرگاههای کوهستانی، که در اغلب موارد، جادهای مالروست. در ارتفاع ۲۴۰۰ تا ۳۰۰۰ متری از سطح دریا قرار دارند.
قلل قفقاز بزرگ پوشیده از برفهای دائمی است. واریزهای موجود درپای قلهها حاصل قرنها فرسایش هوازدگی است. اختلاف شدید بین دمای شبانه روز، سبب تخریب حتی سنگهای سختی جون گرانیت، گنیس و شیستهای دگرگون میشود که بیشترین قسمت رشته کوهها را تشکیل میدهند.
آبشارهای یخی که از زبانههای یخچالی تشکیل میشود، بر روی حصارهای سنگی جریان مییابد و به درون درههای تنگ و عمیق سرازیر میشود. این آبشارها تعداد بیشماری جویبار و نهر را تغذیه میکند که رودهای کوهستانی در پایین تشکیل میدهند.
در قسمت شرقی قفقاز غربی، رشته کوههای آهکی کوتاه ترند و برآمدگیهای نسبتاً کوتاهی را تشکیل میدهند. یکی از این رشته کوهها توسط رود غالیدزگا بهطور عمیق بریده شدهاست. از بالای کانیون، مجدداً میتوان دامنههای شیبدار کوهها را دید. اینها، هرچند از آهک تشکیل نیافتهاند، اما عمدتاً ماسه سنگهای سخت صخرههای آتش فشانی قدیمی هستند.
در پرتگاههای نوک تیز، که اخیراً با جنگلهای غیرقابل نفوذی پوشیده شده، یکی از مراکز صنعتی گرجستان، شهر تقوارچلی قرار دارد که در دورهٔ شوروی ساخته شدهاست. در این ناحیه، زغالسنگ در ماسه سنگهای ژوراسیک یافت شدهاست.
ناحیه بین کوهی شرق کولخیس
در طول رشته کوه سورامی، شاخه شرقی اراضی پست بین کوهی گرجستان واقع شدهاست. این منطقه طبیعت گوناگونی دارد. در جنوب دامنههای پلکانی رشته کوههای تریالتی سر برافراشتهاند.
در طول پایکوههای آن دره رود متکواری قرار دارد که در حاشیه بستر آن راهآهن کشیده شدهاست.
قفقاز کوچک
قسمتی از منطقه کوهستانی، قفقاز کوچک است که در امتداد مرزهای گرجستان کشیده شدهاست. این منطقه دارای دو قسمت جداگانه از نظر ساختار و ناهمواری است. قسمت شمالی، رشته کوههای چین خورده حاشیهای و بلندیهای آتش فشانی جاواختی است. قسمت بعدی که از دریای سیاه تا تفلیس کشیده شدهاست، عمدتاً از سنگهای آتش فشانی ترشیاری پایین تشکیل شدهاند. اراضی مرتفع آتش فشانی از لایههای جوان ترشیاری بالا و گدازههای کواترنری تشکیل شدهاند که فلات بلندی را با زنجیرهای از مخروطها و گنبدیهای آتش فشانهای خاموش به وجود آوردهاست.
آبشناسی
رودها
رشته کوههای سورامی، مسختی و ارسیانی، رودهای گرجستان را به دو حوضهٔ دریای سیاه و دریای خزر تقسیم میکنند. به علت بارندگی فراوان، رودهای حوضهٔ دریای سیاه شبکه متراکم تری را تشکیل داده و حجم آب بیشتری را نسبت به گرجستان شرقی، جاری میسازد. گرجستان غربی با تعداد زیادی از رودهای کوچک که از نزولات باران و قسمتی از مردابها تغذیه میشوند، مشخص میشوند. این رودها مستقیماً وارد دریای سیاه میشوند. در حوضه رود متکواری چنین نمونههایی از رودهای مردابی وجود ندارد، اما رودها دارای جریانهای فصلی هستند و در تابستان این رودها خشک میشوند. در گرجستان غربی، جایی که سنگهای کربناته، گسترش یافتهاست، رودهای زیادی از چشمهها یا جویبارهایی سرچشمه میگیرند که از حفرههای کارستهای زیرزمینی بیرون میآیند. در سرزمینهای بلند جاواختی در گرجستان جنوبی رودهایی وجود دارند که توسط دریاچهها و به مقدار زیاد از آبهای زیرزمینی تغذیه میشوند.
رودخانههای گرجستان دارای اهمیت اقتصادی بسیارند. بر طبق برآوردهای منابع برق آبی، گرجستان جای مهمی را در بین کشورهای مستقل مشترکالمنافع (CIS) اشغال میکند و بسیاری از کشورهای خارجی از جمله فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، اتریش، یونان، پرتغال، صربستان، مجارستان، آلمان و بلژیک جلوتر است.
دریاچهها
تعداد دریاچههای گرجستان اندک است و اغلب آنها کوچک میباشند و در چشمانداز گرجستان نقشی ایفا نمیکنند. هرچند، دریاچههای این کشور از نظر منشأ متفاوت اند اما دارای شکل زیبایی هستند.
سرزمینهای بلند جاواختی بیشترین تعداد دریاچه هارا داراست. در گرجستان شرقی دریاچه «بازالتی» قرار دارد و در داخل محدوده شهر تفلیس دریاچه کوچک «لیسی» واقع شدهاست. تعداد زیادی دریاچههای مصنوعی در گرجستان ایجاد شدهاست. تعدادی از آنها حتی از دریاچههای طبیعی است.
یخچالها
در رشته کوه قفقاز مرکزی در قلمرو گرجستان، تعداد زیادی یخچال وجود دارد. این مورد طبیعی است، زیرا حد برفهای دائمی در قسمت غربی این رشته کوه در ارتفاع ۳۰۰۰ متری و در قسمت شرقی در ارتفاع ۳۴۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد. صدها کوه از رشته کوههای قفقاز بزرگ، بالاتر از این ارتفاع واقع شدهاند. بسیاری از یخچالهای گرجستان در دامنههای جنوبی قفقاز بزرگ، متمرکز شدهاند. بسیاری از یخچالهای گرجستان کاملاً بزرگ و گسترده هستند. به ویژه تعداد یخچالهای بزرگ در حوضه رود «انگوری» به حدود ۱۷۰ یخچال میرسد. بزرگترین آنها عبارت اند از: «تویبری» (به طول ۱۰ کیلومتر)، «لکزیری» (به طول ۱۳٫۵ کیلومتر) و «تسانری» (به طول ۱۲ کیلومتر).
یخچالها دارای اهمیت اقتصادی قابل توجهی هستند. این یخچالها رودهای بزرگ گرجستان را تغذیه میکنند. در تابستان، یخهای ذوب شده در یخچالها آب رودخانههای ریونی، انگوری، تِرِک، و سایر رودها را با حجم زیاد تغذیه میکنند.
آبهای معدنی
قفقاز جنوبی، به ویژه در گرجستان، ناحیهٔ آتش فشانهای فعال دورههای اخیر زمینشناسی است، که ناحیهای زلزله خیز متراکم با حرکتهای تکتونیکی جدید است. فعلیت نیروهای تحتالارضی با چشمههای آب گرم و معدنی مشخص میشود که در بسیاری از قلمرو گرجستان از زمین خارج میشوند.
«آب حیات» را میتوان به چشمههای آب گرم و رادیواکتیویته «تسقالتوبو» لقب داد. چشمههای معدنی قلیایی-کربنیک مرکز آسایش گاهی «برجومی» در سراسر جهان شناخته شدهاست. آبهای معدنی «منجی» با آبهای «ماتسستا» در نزدیکی «سوچی» قابل مقایسهاست. چشمههای قلیایی-نمکی «سایرمه»، «لوگلا»، «زواره» در «جاوا» شبیه چشمههای «سِن توکی» هستند. سرانجام اینکه چشمههای گوگردی-قلیایی تفلیس بسیار معروف میباشند.
خاکشناسی
در قلمرو گرجستان طیف وسیعی از خاکها، از خاکستری-قهوهای و شور نیمه بیابانی، یعنی خاکهای استپی خشک و خاکهای جنگلهای معتدل مرطوب تا خاکهای سرخ و پودزولی نواحی جنب مداری و خاکهای چمنی آلپی گسترده شدهاست.
با وجود تفاوتهای طبیعی اساسی بین گرجستان شرقی و گرجستان غربی، خاکهای این دو ناحیه نیز به ویژه در اراضی پست بین کوهی، با هم تفاوت دارند.
خاکهای چمنی-کوهستانی سرزمینهای بلند آتش فشانی گرجستان جنوبی، ویژگیهای مخصوص خود را دارا هستند. در اینجا، در فلات «آخالکالاکی»، در همسایگی «تسالکا»، «دمانیسی» و «گومارتی» تا ارتفاع ۱۲۰۰–۲۰۰۰ متری، خاکهای چرنوزم کوهستانی، خاکهای غالب است. اندکی بالاتر، در رشته کوههای «جاواختی»، «تریالتی» و «سامسارا» این خاکها با خاکهای چمنی-کوهستانی جایگزین میشوند. خاکهای چمنی-کوهستانی گرجستان پوشیده از چمنزارهای آلپی و نیمه آلپی است که اساس دامپروری را تشکیل میدهد.
جغرافیای زیستی
پوشش گیاهی
طبق برآوردها، حدود ۴۰۰۰ گونه گیاهی در گرجستان یافت میشود. جنگلها، مهمترین ذخایر گیاهی گرجستان را دارا هستند که حدود یک سوم از قلمرو کشور را در بر میگیرند.
ناحیه بندی عمودی به روشنی با گرجستان کوهستانی مشخص میشود. پوشش گیاهی گرجستان شرقی متفاوت با گرجستان غربی است. پوشش گیاهی گرم و مرطوب گرجستان غربی فراوان و گوناگون است.
پوشش سبز زمینهای پست کولخیس و تپههای پایکوهی گرجستان غربی بسیار غنی است. جنگلهای درختان بارونده در خاکهای باتلاقی کولخیس رشد کردهاند. گونههای متعددی از بلوط (ایمرتیاتی، ایبریایی، هارتویس) راش، شاه بلوط، ممرز و توسکا متناوباً با افرا، خرمالو، زبان گنجشک، زیرفون، گلابی، سیب و راش شرقی جایگزین میشود.
چمنزارهای کوتاه آلپی و گونههای فرش مانند، بلندیها از ۲۳۰۰–۲۴۰۰ تا ۲۹۰۰–۳۰۰۰ متری از سطح دریا، پوشش گیاهی غالب را تشکیل میدهند. در اینجا گیاهان کوتاه با گلهای درشت و زیبا (جنتیانای زرد، علف خُنازیر، شقایق قفقازی و…) میرویند. در بالای ناحیهٔ آلپی، کوهستانها عاری از پوشش گیاهی ممتد است.
حیات جانوری
در گرجستان جانوران زیادی وجود دارد که به جهت گوناگونی چشماندازها منحصر به فرد است، (از ناحیه جنب مداری تا کوهستانهای پوشیده از برف). در اینجا گونههای جانوری بومی، از جمله جانوران مهاجر از سایر نواحی جانوری، یافت میشود. در گرجستان نواحی جانوری در ارتباط با ارتفاع کاملاً مشخص هستند (از نواحی استپی و جنب مداری مرطوب تا نواحی آلپی). در نواحی آلپی قفقاز بزرگ، گونههای متفاوتی از گوسفند و بز کوهی زندگی میکنند.
پرندگانی که در ناحیه آلپی لانه میسازند شامل خروس برفی، زاغی، خروس زیبای قفقازی، که در بیشهها زندگی میکنند و پرندگان شکاری از قبیل عقاب طلایی و کرکس ریشدار است.
ماهیهای زیادی در آبهای داخلی این کشور وجود دارد. رود متکواری و شاخابههای آن مسکن مارماهی دریای خزری، ماهی آزاد، ماهی سفید، گربه ماهی، شاه ماهی، اردک ماهی و ماهی کپور است. رودهای کوهستانی مملو از ماهی قزل آلاست.
جمعیتشناسی
خصوصیات جمعیتی
در سال ۲۰۰۶ میلادی کشور گرجستان دارای ۴٬۶۶۱٬۴۰۱ تن جمعیت بوده که از این تعداد ۲٬۲۳۷٬۴۷۲ تن (۴۸٪) مردان و ۲٬۴۲۳٬۹۲۸ تن (۵۲٪) را زنان تشکیل دادهاند. نرخ رشد جمعیت در گرجستان از سال ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۵ میلادی، ۰٫۳- درصد بودهاست. بر اساس آمار سال ۲۰۰۳ میلادی، نسبت زاد و ولد ۸ در ۱۰۰۰ و نسبت مرگ و میر ۱۰ در ۱۰۰۰ اعلام گردیدهاست.
طبق آخرین اعلام مرکز آمار گرجستان در ژانویه ۲۰۲۱، جمعیت از سال ۲۰۲۰ حدود ۱۲٬۰۰۰ تن افزایش پیدا کرده و به رقم ۳٬۷۲۸٬۶۰۰ تن رسیدهاست. در این میزان بیش از ۳۲٪ از کل جمعیت این کشور (۱٬۲۰۲٬۷۰۰ تن) در پایتخت این کشور زندگی میکنند و نسبت جمعیتی زنان و مردان بدون تغییر بوده و ۴۸٪ را مردان و ۵۲٪ را زنان شکیل دادهاند.
ترکیب سنی و جنسی
بر اساس آمار موجود در سال ۲۰۰۷ میلادی، ۱۹٪ از کل جمعیت کشور گرجستان زیر ۱۴ سال، ۶۶٪ بین ۱۵ تا ۶۴ سال و ۱۵ ٪ بالای ۶۵ سال را تشکیل میدهند. میزان امید به زندگی در سال ۲۰۰۴ میلادی، در گرجستان ۷۰٫۶ سال بودهاست.
جمعیت شهری و روستایی
میزان جمعیت روستایی کشور گرجستان در سال ۲۰۰۱ میلادی، ۴۴٪ از کل جمعیت این کشور بودهاست. این رقم در سال ۱۹۸۰ میلادی، ۴۸٪ بودهاست که بر این اساس نرخ جمعیت روستایی روند نزولی داشتهاست. نرخ رشد سالانه جمعیت روستایی بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۱ میلادی، ۰٫۱- بودهاست.
جمعیت شهری این کشور در سال ۲۰۰۱ میلادی، ۳٬۱۰۰٬۰۰۰ تن (۵۷٪) بودهاست. این رقم در سال ۱۹۸۰ میلادی، ۲٫۶۰۰٫۰۰۰ تن (۵۲٪) اعلام گردیدهاست.
نظام آموزشی
قانون اساسی گرجستان تحصیلات در مدارس تا کلاس نهم را بهطور رایگان پیشبینی نمودهاست. هم چنین در دانشگاههای دولتی، دانشجویان از امکانات تحصیل رایگان برخوردار میباشند. در گرجستان مدارسی به زبانهای روسی، ارمنی، آذربایجانی، آسی و آبخازی وجود دارد.
با توجه به تغییراتی که در دورهٔ پیش از دانشگاه به وجود آمده، مدت تحصیل در مدارس در مجموع به ۱۲ سال رسیدهاست؛ از اول تا ششم: دوره ابتدایی، از هفتم تا نهم: دوره پایه، از دهم تا دوازدهم: دوره تحصیلات متوسطه میباشد. از اول تا کلاس نهم اجباری و رایگان بوده، از سال دهم تا دوازدهم، اخیراً فقط بخشی از هزینهها را دولت تقبل میکند. نوع مدارس نیز تغییر یافتهاست.
در سال ۲۰۰۴ میلادی، نرخ سواد در بزرگسالان (۱۵ سال و بالاتر)، ۱۰۰٪ اعلام شدهاست و شاخص آموزش این کشور ۰٫۸۹ بودهاست.
نسبت زنان به مردان در سال ۲۰۰۱ میلادی، در دورههای ابتدایی، راهنمایی و متوسطه به ترتیب: ۹۵٪، ۷۳٪ و ۳۴٪ بودهاست.
بهداشت و درمان
بر اساس آمار سال ۲۰۰۰ میلادی، مخارج عمومی در زمینه بهداشت و درمان، ۰٫۷ از تولید ناخالص ملی (GDP) کشور گرجستان را به خود اختصاص دادهاست که این رقم در سال ۱۹۹۰ میلادی، ۳٪ بودهاست. در گرجستان بیمارستانهای بسیار پیشرفته و به روزی در طی سالهای اخیر ساخته شدهاست.
فرهنگ
فرهنگ غالب گرجستان فرهنگ مردم گرجی است که عنصر اصلی فرهنگ قفقاز بوده و وجوه مشترکی نیز با فرهنگهای سایر اقوام قفقاز داراست. فرهنگ گرجستان جزو غنیترین فرهنگهای دنیاست.
زبان
زبان گرجی زبان مردم گرجی و زبان رسمی کشور گرجستان است.
زبان گرجی یکی از زبانهای قفقازی و از خانوادهٔ زبانهای کارتولی میباشد. این زبان جزو ۱۴ زبانی است که دارای الفبا هستند.
ادبیات
ادبیات گرجی قدمتی ۲٬۵۰۰ ساله دارد و چند قرن پیش از میلاد حضرت عیسی پا به عرصهٔ وجود نهادهاست. از قدیمیترین آثار ادبی اصیل گرجستان که تا دورهٔ معاصر به یادگار مانده عبارت است از یاکوب تسورتاولی تحت عنوان «شهادت شوشانیک» (قرن پنجم) که اثری است فوقالعاده هنری و مشحون از ایده وفاداری به میهن، قرون ۱۲–۱۳ میلادی، دوران ادبیات کلاسیک گرجی را تشکیل میدهد. در این هنگام است که داستان عاشقانه و رمانتیک به نام «ویسرامیانی» ترجمه سارگیس تموگولی و مجموعه داستانهای مربوط به «آمیران دارجانیان» نوشتهٔ موسه خونلی، منظومههای مدح و تحسینآمیز دربارهٔ «عبدالسمیع» اثر ایوانه شاوتلی و «تاماریانی» اثر چاخروخادزه به وجود آمدند.
خط
خط گرجی یکی از ۱۶ سیستم نوشتاری موجود در جهان، و مخصوص نوشتن زبان گرجی و دیگر زبانهای کارتولی است.
این سیستم نوشتاری شامل سه الفبای هم ارز است که عبارت اند از: آسُمْتاوْرولی، نوسْخوری و مْخِدْرولی، که امروزه فقط مخدرولی مورد استفاده رسمی و وسیع قرار دارد.
قدیمیترین کتیبهٔ کشف شده از زبان گرجی، نوشته شده به نخستین الفبای گرجی یعنی آسومتاورولی و مربوط به سدهٔ یکم پیش از میلاد مسیح است.
خوشنویسی
خوشنویسی گرجی دارای قرنها سابقه است. کتابهای دستنویس گرجی متعلق قرنهای اولیه میلادی، از گنجینههای ملی و فرهنگی گرجستان بهشمار میآیند. مسیحیت در ادبیات گرجی نقشی مهم داشتهاست و این راهبان کلیسای ارتدکس گرجی بودهاند که با نسخهبرداری کتب مذهبی و نوشتن تاریخ گرجستان، خوشنویسی و خط گرجی را نگاه داشتهاند.
هنر
هنر گرجی مشمول هنرهای معماری، نقاشی و صورتگری از زمان باستان در اوج شکوفایی بود. این آثار، امروزه ارزش تاریخی دارد. در نظام فئودالی ترکیب هنرهای مجسمهسازی و پیکر تراشی و نقاشی تابع معماری بود و جزء لاینفک آثار معماری را تشکیل میداد. حکاکی و کنده کاری روی فلز و سفال از کهنترین هنرهای گرجستان بهشمار میآید. قرون گذشته تاریخ دقیق پیدایش این هنرها را در خود محو کردهاند، اما بر طبق مدارک و اسناد باستانشناسی قدمت هنر کنده کاری و سفالسازی حتی به چهارهزار و پانصد سال (۴۵۰۰) پیش میرسد. مجسمهسازی، کنده کاری روی فلزات با هنرهای میناکاری روی طلا، پیوند محکم و ناگسستنی دارد. میناهای جداردار گرجی با نقوش مخصوص به خود، با رنگهای درخشان و خیرهکننده و با شفافیت لعاب و سنگهای مصنوعی و شیشههای رنگین خویش، مقام اول را در جهان داراست.
استادان گرجی هنرهای تجسمی، ذوق سرشاری برای فعالیت هنری دارند، آنان آثاری راستین و الهام بخش دربارهٔ موضوعات عصر ما خلق میکنند. برگزاری نمایشگاههای بهاره و پائیزه از تابلوهای نقاشی سراسر گرجستان در گالری تابلوهای نقاشی به صورت یک آئین سنتی درآمدهاست. شرکت نقاشان گرجی در نمایشگاههای تابلوهای نقاشی در داخل و خارج کشور مانند بلژیک، ایتالیا، بریتانیای کبیر، ایالات متحده آمریکا و… همواره با موفقیتهای بزرگی همراه بودهاست.
سینما
سینمای گرجستان
توسعه و تکامل رشته فیلمبرداری و فیلمسازی برای فرهنگ ملی گرجستان، کامیابی مهمی بهشمار میآید. امروزه در گرجستان هرساله دهها فیلم هنری، کارتون، علمی، عمومی، مستند و غیره ساخته میشود. تعدادی از فیلمهای ساخت گرجستان در جشنوارههای بینالمللی و سرتاسری جمهوریها به دریافت جوایز و دیپلمهای افتخار نائل شدهاند. فیلم «پدر سرباز» در چهاردهمین جشنواره بینالمللی مسکو موفقیت فوقالعادهای داشتهاست. فیلمهایی به نام «اوشبا»، «دشت آلازانی»، و «در ارتفاعات پامیر» در جشنوارههای بینالمللی فوقالعاده ارزنده شناخته شده و به دریافت دیپلم افتخار موفق شدند. مرکز حیات فعالانه و خلاقانه کارکنان هنر سینمایی «اتحادیهٔ کارکنان رشته فیلمبرداری» میباشد.
تئاتر
تئاتر گرجستان از همان بدو پیدایش خود در جهت رئالیسم گام نهاد. بر اساس نمایشنامههای ملی که توسط نویسندگان با ذوقی مانند داوید کلدینشویلی، زورابی آنتونوف، شالوا دادیانی و عدهای دیگر تدوین گردیده بود، در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، نهضت و جنبش نیرومند تئاترال به وجود آمد که گروه بزرگی از بازیگران هنرمند در راس آن قرار داشتند. در سال ۱۹۲۱ م تئاتر دراماتیک به نام شوتا روستاولی تأسیس گردید. در سال ۱۹۲۸م، تئاتر دراماتیک به نام ک. مارجانیشویلی ایجاد شد و به فعالیت هنری پرداخت. تربیت و آموزش و آماده ساختن هنرپیشگان و کارگردانان و مدیران تئاتر در انستیتوی تئاتر به عمل میآید. در گرجستان موزه هنر تئاتر دولتی ایجاد شدهاست. تئاتر تفلیس به نام گریبادوف، سنن نیکویی را در زمینههای فرهنگهای تئاتری گرجی کمک و مساعدت میکند، تئاتر گرجی در میان فرهنگ تئاترال جمهوریهای شوروی سابق مقام شامخی را داشت، تئاترهای گرجستان و فعالیت برجسته آنها در خارج از مرزهای گرجستان نیز از شهرت فراوانی برخوردار است.
موسیقی
موسیقی گرجی یکی از موسیقیهای غنی و باستانی دنیا است. آوازهای گرجیان وابسته به سرودهای کلیسایی در قرون وسطی است. چنانچه از منابع بر میآید دو گونه موسیقی صوتی در بیزانس و گرجستان وجود داشتهاست. یکی از آنها یونانی و تک صوتی و دیگری گرجی و با سه درجه صوت خوانده میشد. از برجستهترین مصنفان آهنگها باید از گریگوری مقدس از خانزتا و میخیل مودرکیلی، و ایوانه میتبواری در سدهٔ دهم نام برد.
رقص
رقص گرجی یکی از رقصهای سنتی منطقهٔ قفقاز محسوب میشود از سری رقصهای فولکلوریک مردم گرجی است که از نسلی به نسل بعدی منتقل و در این پروسه توسعه و شکل گرفتهاست.
رقص کارتولی
رقص جیرانی
رقص خورومی
رقص آچارولی
رقص پارتسا
رقص قازبگوری
رقص خنجلوری
رقص خوسورولی
رقص متیولوری
رقص خونگا
رقص سیمدی
رقص کینتوری
رقص سامایا
رقص دولوری
رقص سوانوری
مردم
نژاد و قومیت
گرجیها بزرگترین قوم گرجستان بوده و در تمام این کشور پراکندهاند و قدرت مرکزی در اختیار آنان است. آذربایجانیهای گرجستان و ارمنیهای گرجستان نیز به عنوان بزرگترین اقلیتهای قومی گرجستان براساس آخرین سرشماری قومی دولت گرجستان بهشمار میرود.
بر اساس آخرین شمارش قومیت که توسط دولت گرجستان در سال ۲۰۰۲ صورت پذیرفت: گرجیها: ۸۳٫۸٪، آذربایجانیها: ۶٫۵٪، ارمنیها: ۵٫۷٪، روسها: ۱٫۵٪، آسیها: ۰٫۹٪، کردها ۰٫۸٪ و ۱٪ نیز سایر اقوام بودند.
شاردن گردشگر سرشناس فرانسوی که توصیف دقیق و جامعی از گرجستان در سفرنامه خود نمودهاست چنین میگوید: «نژاد مردم گرجستان پاکترین و اصیلترین نژادهای مشرق زمین و خالصترین نژاد هاست».
ادیان و مذاهب
بر اساس آمار سال ۲۰۰۲ میلادی، اکثر مردم گرجستان، (حدوداً ۷۰٪)، مسیحی بوده و پیرو کلیسای ارتدکس گرجی هستند. بعد از ارتدکسهای گرجی، اسلام در گرجستان به عنوان بزرگترین اقلیت دینی این کشور محسوب میشود. جمعیت مسلمانان را آذربایجانیهای گرجستان و دیگر اقوام ساکن در این کشور از جمله آجاریا تشکیل میدهند.
روسهای ساکن گرجستان، از دیگر اقلیتهای این کشور هستند که جمعیت ارتدکس روس آن را تشکیل میدهند؛ و همچنین هستند:ارامنه آپوستولیک و ژرمنهای پروتستان.
اقتصاد
کشور گرجستان به دلیل برخورداری از امتیازاتی مانند دسترسی به آبهای آزاد، آب و هوای مناسب، کشاورزی پیشرفته، معادن، بهرهبرداری از صنایع و صنعت گردشگری از ثروتمندترین جمهوریهای شوروی سابق بهشمار میآمد؛ و مردم آن از استاندارد زندگی بالایی برخوردار بودند. اما پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی، وقوع جنگهای داخلی از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ میلادی، اقتصاد گرجستان را به عنوان یک کشور تازه استقلال یافته با بحرانی شدید مواجه ساخت. اما در سالهای اخیر کشور گرجستان نسبت به کشورهای اطراف خود و همچنین کشورهای همتراز خود از اقتصادی پیشرفته و نوین برخوردار شدهاست و رشدی قابل توجه در روند رشد اقتصاد گرجستان مشاهده شدهاست.
کشاورزی
تا قبل از سال ۱۹۹۱ میلادی گرجستان حجم وسیعی از فراوردههای غذایی و کشاورزی را صادر میکرد و یکی از عرضهکنندگان اصلی سبزیجات، میوه، چای، مشروبات الکلی و مرکبات به سایر جمهوریهای شوروی بودهاست. بعد از استقلال گرجستان، بازارهای سنتی این کشور از دست رفت و سطح کلی تولیدات نیز به دلیل مشکلات سیاسی و اقتصادی کاهش یافت. اما خیلی زود بازار کشاورزی این کشور رونق یافت و به صادرات زیادی دست یافت.
همچنین در مناطق شرقی و جنوب شرقی گرجستان تاکستانهای زیادی وجود دارد و از آنها یکی از بهترین شرابهای جهان ساخته میشود. در گرجستان کارخانههای شرابسازی بینالمللی بسیار زیادی وجود دارد.
به علت واقع شدن در منطقه جنب مداری مرطوب، در این کشور کشت مرکبات و چای رونق دارد.
در بخش زراعت این کشور، غلات، نباتات صنعتی، سیب زمینی، سبزیجات و نباتات علوفهای کشت میشود.
گرجستان زادگاه شراب در دنیا و گرجیان مخترع شراب میباشند و شراب به اسم گرجیها در یونسکو ثبت شدهاست
.
صنعت
صنعت شاخه اصلی اقتصاد گرجستان محسوب میشود و نقش زیادی در تولید مجموعه اقتصادی این کشور دارد. صنایع گرجستان ارتباط نزدیکی با اقتصاد دیگر جمهوریهای شوروی داشت و به لحاظ تأمین مواد خام، انرژی و لوازم یدکی وابستگی زیادی به روسیه و دیگر جمهوریهای شوروی داشت و به همین دلیل در سالهای پس از استقلال، صنایع این کشور خسارات زیادی را متحمل گردید. به گونهای که تا سال ۱۹۹۴ میلادی، تقریباً یک سوم کارخانجات گرجستان دست از تولید کشیدند. اما پس از مدتی صنعت گرجستان رشد زیادی کرد و به شکوفایی رسید و سرمایهگذارهای زیادی برای ساختن کارخانه به گرجستان آمدند. گوشیهای هوآوی و سونی برای اروپا در گرجستان ساخته میشوند.
در بین محصولات صنعتی گرجستان، صنایع غذایی ۴۰٪، صنایع سبک ۲۰٫۸٪، ماشینسازی و صنایع فلزی ۱۳٫۸٪ از حجم تولید صنعتی را به خود اختصاص میدهند.
همچنین موسسات صنعتی تولید مصنوعات چوبی در این کشور فعالیت دارند. تولید ظروف شیشهای و بلوری، مصنوعات سرامیک و فلزات ماشینسازی و صنایع نظامی از دیگر رشتههای فعالیت صنعتی گرجستان است.
در گرجستان، صنایع سبک گسترش زیادی داشتهاست. در تفلیس، کوتائیسی، باتومی، سوخومی و بعضی شهرهای دیگر، موسسات تولیدی کالاهای مصرفی ازقبیل پارچههای پشمی، ابریشمی و نخی، تولید لباس، کفش، تریکو و لوازم خرازی، اشتغال به کار دارند. از موسسات صنایع غذایی، میتوان از کارخانههای چای خشک کنی، شراب سازی، تولید کنسرو و کمپوت، تولید عطر و ادکلن، توتون، شیرینی، گوشت، شیر و تعدادی دیگر نام برد.
معادن
گرجستان دارای معادن متعددی است که مهمترین آنها عبارتاند از: زغالسنگ، منگنز، خاک نسوز، فلزات آهنی باریت، عقیق، مرمر، سنگ آهن، آرسنیک، مولیبدان، تنگستن و جیوه. علیرغم وجود معادن قابل توجه در گرجستان، به دلایل مختلف از جمله: ضعف تکنولوژی و منابع مالی، شناسایی کامل این معادن و بهرهبرداری از آنها در زمان اتحاد جمهوریهای شوروی سابق امکانپذیر نبود.
بزرگترین معدن منگنز جهان در گرجستان قرار دارد. وسعت این معدن که در نزدیکی شهر «چیاتورا» نزدیک بندر پوتی واقع شده، ۱۴۰ کیلومتر مربع است و ذخایر منگنز آن ۲۵۰ میلیون تن برآورد شدهاست.
گرجستان در سال ۲۰۰۲ میلادی، ۶ هزار تن زغالسنگ، ۸ هزار تن مس، ۳۴۵ هزار تن سیمان، ۲۰۰۰ کیلوگرم طلا و ۳۳۰۰۰ کیلوگرم نقره تولید کردهاست.
گردشگری
گردشگری یکی از بخشهای مهم خدمات کشور گرجستان میباشد که نقش مهمی دراقتصاد این کشور دارد. این بخش مهم در طی دوره قبل از استقلال، از رونق مناسبی برخوردار بود.
در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۷٬۵۵۴٬۹۳۶ نفر به کشور گرجستان وارد شدهاند که ۳٬۴۷۸٬۹۳۲ نفر آن توریست بودهاند که درآمد حاصله از آن ۲٫۷۳ میلیارد دلار بودهاست. گرجستان کشوری توریستی میباشد که از شهرهای توریست پذیر زیادی از جمله کوتایسی و زوگدیدی و باتومی و سیغناغی و بورجومی و تفلیس و پوتی و سوخومی و روستاوی و زادگاه شراب دنیا تلاوی (در استان کاختی) برخوردار است.
خدمات
اقتصاد گرجستان تا اندازه زیادی به بخش خدمات وابستهاست و نقش این بخش در ساختار اقتصادی کشور گرجستان به تدریج افزایش یافتهاست. یکی از مصادیق مهم این بخش توریسم میباشد که نقش مهمی در بخش خدمات به عهده دارد.
انرژی
گرجستان از نظر تولید برق آبی جایگاه مهمی در بین کشورهای مستقل همسود و کشورهای اروپایی دارد. این کشور از نظر تولید برق آبی، از بسیاری از کشورهای اروپایی جلوتر است. در حال حاضر برق مورد نیاز سالانه گرجستان، حدود ۱۲ میلیارد کیلووات ساعت است که تمامی این مقدار در خاک خود گرجستان تولید میشود. همچنین گرجستان، برق اضافی خود را به کشورهای اطراف مانند ارمنستان، آذربایجان و ترکیه صادر میکند.
گرجستان کشوری است با آب و باد فراوان که از آن برای تولید برق، به شکل گستردهای استفاده میکند. سد انگوری بزرگترین سد گرجستان و همچنین سومین سد بزرگ و عظیم دنیا و همچنین نیروگاههای بادی در شمال این کشور سالانه میزان بسیار زیادی برق تولید میکنند.
از نظر منابع نفت و گاز، در حدود ۱۵ میدان نفتی کشف شده در گرجستان وجود دارد. از این میدانهای نفتی کشف شده، سالانه ۸۹۸ هزار بشکه نفت و ۴۴٫۹ میلیون متر مکعب گاز استخراج میشود.
نفت
بهطور کلی در شمال، مرکز و شرق این کشور منابع نفت طی اکتشافات زمینشناسی اخیر توسط کمپانیهای نفتی غربی در منطقه روستاوی منابع بزرگتری از نفت و گاز کشف شدهاست.
سه شرکت عمده نفتی در گرجستان فعال میباشند که عبارت اند از: نینوتسمیندا در منطقه نینوتسمیندا، شرکت نفتی لاریس در منطقه سامگرلو، و شرکت نفتی دولتی گرجستان به نام شرکت نفت گرجستان.
مسیرهای موجود و برنامهریزی شده برای ذخایر انرژی:
خط لوله باکو-سوپسا: این خط لوله که باکو در جمهوری آذربایجان را به سوپسا در دریای سیاه متصل میسازد، فعال است. این خط روزانه حدود ۱۰۵۰۰ بشکه نفت را به تانکرهایی در آبهای ساحلی سوپسا هدایت میکند.
خط لوله باکو-تفلیس-جیهان: که موافقتنامه آن بین گرجستان، آذربایجان و ترکیه به امضاء رسیده و تصویب شدهاست.
خط لوله گاز ترانس خزر: یک پیمان دولتی است در مورد احداث خط لوله گاز بین گرجستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه، که در حال پیشرفت است.
گاز
گاز طبیعی در گرجستان تقریباً تمامی بخشهای صنعت و انرژی، کشاورزی و همه شهرها و شهرکهای عمده را تحت پوشش قرار میدهد.
تولید گاز طبیعی در گرجستان در سال ۲۰۰۵ میلادی، ۲۰ میلیون متر مکعب برآورد شد. میزان صادرات و واردات گاز، ۱٫۵ میلیارد متر مکعب ارزیابی گردیدهاست. اخیراً در سال ۲۰۱۵ در جنوب شرقی و شمال غربی گرجستان منابع عظیم گازی یافت شدهاست که بنا به گفته محققان این میدانهای گازی میتواند برای ۱۵ سال گاز کل قارهٔ اروپا و خود گرجستان را تأمین کند که به دلیل عظیم بودن آنها، بهرهبرداری از آنها ۵ سال زمان میبرد. هماکنون بهرهبرداری از این منابع را شرکت ملی گاز گرجستان به کمک یک کمپانی سوئدی انجام میدهد.
برق
بر طبق برآوردهای منابع برق آبی، گرجستان جای مهمی را در بین کشورهای مستقل مشترکالمنافع (CIS) اشغال میکند و بسیاری از کشورهای خارجی از جمله فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، اتریش، یونان، پرتغال و صربستان جلوتر است.
سیستم برق موجود گرجستان با ۵۳ نیروگاه تولید برق آبی و ۳ نیروگاه تولید برق حرارتی در ارتباط میباشد. بزرگترین نیروگاه برق آبی در دست بازسازی این کشور نیروگاه انگوری با افزایش ظرفیت تولید برق از ۴۰۰ تا ۴۵۰ مگاوات به ۱۳۰۰ مگاوات میباشد. سد انگوری سومین سد عظیم و بزرگ دنیا میباشد.
نیروگاههای جدید برق آبی در دست احداث گرجستان، ناماخوانی با ۲۵۰ مگاوات، ژونتی با ۱۰۰ مگاوات، خادور با ۲۴ مگاوات، و کاختی با ۹٫۳ مگاوات ظرفیت میباشند.
زغالسنگ
معادن زغالسنگ متعددی در گرجستان وجود دارد معدن تقوارچلی با ۲۵۰ میلیون تن ذخیره زغالسنگ و تقیبولی با ۲۸۰ میلیون تن ذخیره از مهمترین آنها بهشمار میرود.
تولید زغالسنگ در گرجستان در سال ۲۰۰۳ میلادی، ۵۰۰۰ تن بودهاست. این کشور در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ میلادی، از نظر میزان تولید زغالسنگ سخت، رتبه ۶ جهان را به خود اختصاص دادهاست.
حمل و نقل
جادهها
همه نواحی و مراکز اداری گرجستان از جمله بسیاری از روستاها با شبکه شاهراهها و جادههایی که سراسر کشور را تحت پوشش قرار میدهد، مرتبط هستند.
در مجموع راههای آسفالته گرجستان حدود ۲۰۰۰۰ کیلومتر است که این کشور طرحهایی هم برای گسترش جادهها و به خصوص بزرگراهها در دست اجرا دارد که از جمله مهمترین آنها ساخت یک بزرگراه شش بانده بندر دریای سیاه به تفلیس و از آبخازیا تا مرز آذربایجان میباشد.
راهآهن
راهآهن گرجستان درمسیر تفلیس-سامتردیا ارتباط سه کشور قفقاز و روسیه را با گذر از سواحل دریای سیاه به سمت شمل از طریق آبخازیا ممکن میسازد.
مسیرهای کوتاهتر داخل گرجستان، اکثر شهرهای این کشور را به هم مرتبط میسازد. در مقایسه با کشورهای همجوار قدرت کشش راهآهن این کشور به دلیل اینکه اغلب لکوموتیوها و واگنها در همین کشور تولید شدهاند، بالا میباشند.
خطوط هوایی
کشور گرجستان از سامانه حمل و نقل هوایی داخلی و خارجی پیشرفتهای برخوردار است؛ و از آخرین تجهیزات و ورژنهای صنایع و ابزار آلات هوایی در این کشور استفاده میشود.
در گرجستان ۱۰ فرودگاه قابل استفاده برای هواپیماهای غیرنظامی وجود دارد. در بین این فرودگاهها، فرودگاههای تفلیس، باتومی و سوخومی و پوتی از اهمیت خاص برخوردار هستند. از بین این ۱۰ فرودگاه ۵ تا بینالمللی و ۵ تا داخلی میباشند. فرودگاههای نظامی زیادی نیز در گرجستان وجود دارند.
در حال حاضر از تفلیس شبکه خطوط هوایی برای مقاصد استانبول، باکو، ایروان، دبی، سوخومی، نالچیک، مینرالنی ودی، تاشکند، کیف و مسکو و تهران و برلین و پاریس و ورشو و مینسک به صورت دایمی برقرار است.
بنادر و کشتیرانی
اهمیت حمل و نقل دریایی برای گرجستان هنگامی ک راهآهن کشور به طرف شمال از طریق آبخازیا قطع شد، کاملاً مشخص گردید. بنادر دریای سیاه در تأمین کالا نه فقط گرجستان بلکه برای حتی کشورهای ارمنستان و آذربایجان و قزاقستان و ترکمنستان و قرقیزستان نیز ایفای نقش دارند.
طبق گزارشهای سال ۲۰۰۷ میلادی، بندر پوتی از جمله بزرگترین بنادر دریای سیاه بهشمار میآید زیرا بخشی از راهروی تراسیکا می اشد. میزان مبادلات بندر پوتی در سال ۲۰۰۶ میلادی، ۱۷ میلیون تن گزارش شدهاست که۹٫۱٪ رشد سالانه آن میباشد. بندر پوتی یکی از مهمترین بنادر صنعتی دریای سیاه و یکی از بنادر مهم دنیا بهشمار میرود؛ و همواره روزانه میلیونها تن کالا از این بندر صنعتی جابهجا و صادر یا وارد میشوند. و
بازرگانی خارجی
هرچند در سالهای گذشته به دلیل بیثباتی سیاسی و به تبع آن فقدان امنیت لازم جهت سرمایهگذاریهای بلند مدت و ریسکپذیری بالا در این کشور، گرایش اندکی از سوی بخش دولتی و تاحدودی بخش خصوصی کشورها در ورود به بازار گرجستان مشاهده گردیدهاست، اما در دههٔ اخیر با توجه به شرایط جدید و نسبتاً مطلوب این کشور که تا حدودی از دامنه بحرانهای موجود در آن کاسته شده؛ به درجهای از امنیت و ثبات رسیدهاست. این مناسبات در حال توسعه در همه زمینهها بودهاست و حجم مبادلات بازرگانی این کشور با سایر کشورهای جهان سیر صعودی داشتهاست.
صادرات و واردات
در سال ۲۰۰۵ میلادی، واردات کالا و خدمات ۵۴٪ از تولید ناخالص داخلی و صادرات کالا و خدمات ۴۲٪ از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص دادهاست.
صادرات این کشور عمدتاً به کشورهای روسیه، ترکیه، آذربایجان، ترکمنستان، بلغارستان، ارمنستان و اوکراین و بلاروس و عربستان و قزاقستان و قرقیزستان و صربستان و ازبکستان و نروژ بودهاست.
واردات گرجستان نیز عمدتاً از کشورهای روسیه، ترکیه، آذربایجان، اوکراین، آلمان، آمریکا و ترکمنستان است.
سیاست
پس از استقلال گرجستان در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱)، ادوارد شواردنادزه وزیر خارجه پیشین اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان نخستین رئیسجمهور گرجستان، قدرت را در دست گرفت. بلافاصله پس از استقلال گرجستان، بر سر حاکمیت بر جمهوریهای خودمختار اوستیای جنوبی و آبخازیا بین روسیه و گرجستان اختلاف درگرفت. روسیه اجازه نداد که گرجستان، حاکمیت خود را بر این دو سرزمین اعمال کند. ضعف گرجستان و نیز نزدیکی دولت وقت - به ویژه شخص شواردنادزه - به روسیه، سبب شد که حکومت گرجستان تن به مصالحه با حکومت روسیه بدهد. گرجستان همچنین پذیرفت با حضور نیروهای روسی در این دو منطقه مخالفت نکند.
پس از انقلاب گل رز در سال ۱۳۸۲ در گرجستان که با پشتیبانی آمریکا صورت گرفت و منجر به روی کارآمدن دولت غربگرای میخیل ساآکاشویلی شد، اوضاع سیاسی گرجستان دگرگون شد. دولت جدید گرجستان، سیاست دوری از روسیه و نزدیکی به غرب (به ویژه آمریکا) را در پیش گرفت. همچنین گرجستان خواهان عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو شد.
در اوت ۲۰۰۸ میلادی و همزمان با بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۰۸، جنگ سال ۲۰۰۸ اوستیای جنوبی رخ داد. در این جنگ، ارتش گرجستان برای تصرف اوستیای جنوبی به این منطقه یورش برد ولی واکنش شدید روسیه سبب شد که ارتش گرجستان مجبور به عقبنشینی شود. اکنون روسیه، استقلال دو منطقهٔ آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخته و با حضور نیروهای خود در این دو منطقه، عملاً کنترل آنها را در دست دارد. به گفتهٔ مقامات روسیه: این کار به گرجستان نشان داد که تا چه حدی پای خود را از گلیماش دراز کند. برخی کشورها این اقدام روسیه را محکوم و روسیه را تحت فشارهایی قرار دادند. کارشناسان پیشبینی کردند: روسیه به زودی مجبور به عقبنشینی از موضع خود خواهد شد. اما پس از درگیریهای پیش آمده در قرهباغ این غربیها بودند که از موضع خود عقبنشینی کردند. پس از بحران اوکراین نیز، ۳ منطقه از اوکراین جدا شد و تحت کنترل روسیه درآمد. هماکنون روسیه حدود ۴۰ منطقهٔ خودمختار را در سراسر جهان تحت کنترل دارد و پیشبینی میشود که این ارقام با درگیریهای موجود در جهان تا سال ۲۰۲۵ به ۸۵ منطقه برسد که ۴ برابر بیشتر از مستعمرههای حال حاضر انگلیس است.
قدرت نظامی و ارتش
ارتش گرجستان در ترتیب قدرتمندترین ارتشهای جهان بالاتر از قطر و پایینتر از زامبیا قرار دارد. قدرت نظامی گرجستان از کشورهایی چون ایرلند، اوروگوئه، نیکاراگوئه، بوسنی، بحرین، قطر، لبنان، نپال، نیجر، تاجیکستان ،مولداوی ،ارمنستان و … بیشتر است.
نقشهٔ گرجستان
جستارهای وابسته
فرهنگ گرجی
مردم گرجی
روابط ایران و گرجستان
گرجیهای ایران
زبان گرجی
ادبیات گرجی
خط گرجی
خوشنویسی گرجی
رقص گرجی
تاریخ گرجستان
جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجستان
پانویس
پیوند به بیرون
وبگاه دولت گرجستان
وبگاه رئیسجمهور گرجستان
اطلاعات درباره گرجستان به فارسی در وبگاه سفارت جمهوری اسلامی در تفلیس
منابع
مولیانی، سعید. جایگاه گرجیها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران. اصفهان: یکتا، ۱۳۷۹ . خانهٔ کتاب .
باتوانی، امامقلی. جغرافیای گرجستان. خوانسار: ارمغان قلم، ۱۳۸۱.
امیراحمدیان، بهرام. جغرافیای کامل قفقاز. تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۱.
امیراحمدیان، بهرام. جغرافیای گرجستان. تهران: انتشارات بینالمللی الهدی، ۱۳۷۷.
امیراحمدیان، بهرام. جغرافیای قفقاز. تهران: وزارت امور خارجه، ۱۳۷۶.
معظمی گودرزی، پروین. گرجستان. تهران: وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۸.
سالنامه آماری کشور. ۱۳۸۵.
امیراحمدیان، بهرام. گرجستان. تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۵.
وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. گرجستان. چاپ اول. تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۸۸.
سازمان جغرافیایی ن. م؛ اداره اطلاعات جغرافیایی. چاپ اول. تهران: انتشارات سهره-زیتون سبز، ۱۳۹۰.
صفری، حمید. گرجستان. چاپ اول. تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۹.
دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی. تاریخ معاصر ایران. چاپ ششم. تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۹۰.
گگوچادزه، لیلا. دستور زبان گرجی برای فارسی زبانان. ترجمه فردین کمایی. رشت: دانشگاه گیلان، ۱۳۸۲.
احمدی لفورکی، بهزاد و میررضوی، فیروزه. راهنمای منطقه خزر و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، ۱۳۸۳.
شاردن، ژان. سفرنامه شاردن. ترجمه اقبال یغمایی. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۲.
فصلنامه علمی و صنعتی ایران. بهار ۱۳۷۸.
شناخت بازار گرجستان و راههای دستیابی به آن. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی. مرداد ۱۳۸۱.
افشردی، محمدحسین. ژئوپلیتیک قفقاز و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: انتشارات دانشکده فرماندهی وستاد؛ دوره عالی جنگ، ۱۳۸۱.
ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا
بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در اروپا
بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در گرجستان
تاریخ نوین گرجستان
جمهوریها
جمهوریهای اتحاد شوروی
قفقاز جنوبی
کشورها در آسیا
کشورها در اروپا
کشورهای جاده ابریشم
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای غرب آسیا
گرجستان |
4088 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF | جلالآباد | جَلالآباد مرکز ولایت ننگرهار افغانستان و مهمترین شهر بین کابل تا پیشاور است. شهر جلالآباد، دومین شهر بر جمیعت افغانستان و مرکز تجارت و بازرگانی میان افغانستان و پاکستان میباشد.
پیشینه
یک راهب بودایی سده هفتمی به نام هوان زانگ (در پارسی ژوان زانگ هم نوشتهاند) در سال ۶۳۰ میلادی به منطقهٔ جلالآباد رسید و پنداشت که به هندوستان رسیدهاست. به اساس اسناد هوسان تسنگ در قرن هفتم نام قدیمی این شهر «دَنپور» بوده است. در شاهنامه از این شهر با نام «دَنبُر» یاد شده است.
خود شهر جلالآباد شهر نسبتاً تازهای است و در سده شانزده، در دوره سلطنت اکبرشاه، نواده بابر شاهنشاه گورکانی هند ساخته شدهاست.
دولت هندوسکایی
در طی یکی از نخستین کاوشهای غیرحرفهای در افغانستان در سالهای ۳۸–۱۸۳۳ میلادی، چارلز مسون (Charles Masson)، جهانگرد بریتانیایی در پایگاهی که بنام استوپه شمارهٔ ۲، در بیماران شناخته میشود، در نزدیکی جلالآباد در شرق افغانستان، یک ظرف زرین کوچک را کشف کرد که حاوی بقایای بودایی (مرواریدهای سوخته، مُهرههایی که از سنگهای گرانبها و نیمهگرانبها) و سکههای ضربشده توسط آزِس دوم (Azes II)، پادشاه سکایی بود.
این ظرف کوچک زرین که سه سانتیمتر ارتفاع دارد، و بر روی جدارهٔ آن سنگهای قیمتی کار شده، و احتمالاً هنر دوران هندویونانی است، به عنوان شاهکار هنر یونانی بودایی از گندهارا است.
اینکه پادشاهان هندویونانی هنرمندان و صنعتکاران هندویونانی را بکار میگرفتند چیز تعجبآوری نیست. نمایش بودای ایستاده بگونهٔ هِلِنی (که به صورت رئالیستی و با ژست ملایم کُنتروپُستو (controposto) اجرا میشود)، که در پهلوی وی برَهما و شَکرا (Śakra) دو ایزد هندی (که هر دو جواهراتی پوشیده، و نشاندهندهٔ آن است که آنان جلوهای از بوداسف (Bodhisattva) هستند، دستهایشان در حالت انجالی-مودرا «ژست عبادتگونه» است) بر روی دیوارهٔ ظرف قاب گرفته شده و این اقتباسی است از معماری یونانی-رومی.
این شهر در زمان حملهٔ انگلیسها بدست آنان افتاد ولی انگلیسها در هر دو حمله شکست خورده و واپس نشستند. پس از استقلال افغانستان بزرگترین لویهجرگه افغانستان در سال ۱۳۰۱ / ۱۹۲۰ در جلالآباد برپا شد.
جغرافیا
این شهر در ۱۵۵ کیلومتری خاور کابل در نزدیکی گردنهٔ خیبر قرار و ارتفاع آن از سطح دریا ۵۷۰ متر است. جلالآباد در زمستان دارای آب و هوای معتدل و زمینهای حاصلخیزی است. آب وهوای این شهر در تابستان الی ۵۰ درجه سانتی گراد میرسد. شهریست بارانی و پس از ۱۸ یا ۲۰ سال یکبار برف باری دارد.
کشاورزی
شغل مردم جلالآباد تجارت دکانداری و کشاورزی میباشد. تولیدات صنعتی این شهر روغن زیتون و کارتنسازی میباشد. محصولات زراعتی این شهر عبارتند از جواری نیشکر مالته لیمو نارنج برنج باریک زیتون تمامی انواع سبزیجات میباشد. در زمان پادشاهی محمدظاهرشاه سد آبی درونته، کانال جلالآباد فارم نارنج مالته هده فارم ماهی درونته فارم ستروس غازی آباد در این ناحیه ساخته شد. خاک جلالآباد سال ۳ بار حاصل میدهد. معمولاً در زمستان سبزیجات شهر کابل را مرفوع مینماید.
آثار تاریخی
از آثار مهم این شهر، سراجالعمارت، نشستگاه امیر حبیبالله و امانالله شاه، بود که در سال ۱۹۲۹ میلادی نابود شد. باغهای آن ولی هنوز برپا هستند و فضایی دلپذیر دارند. آرامگاه هر دو فرمانروای نامبرده در درون باغی در روبروی سراجالعمارت قرار دارد. در زمان حملهٔ روسها بیشتر آثار بودایی جلالآباد ویران شد.
مردمشناسی
جمعیت این شهر ۲۶۳٬۳۱۲ تن در سال ۲۰۲۰ بوده است. و دارای ۶ ولسوالی میباشد. مساحت این شهر ۱۲٬۷۹۶ هکتار است. بیشینهٔ شهروندان این شهر را مردم پشی تشکیل میدهند پشتونها تشکیل میدهند. به اساس روابط نیک که از هزاران سال بین پشتونها و سیکها وجود دارد جلالآباد امنترین شهر برای مردمان هندو و سیک میباشد.
نگارخانه
پیوند به بیرون
نقشه
نقشهٔ تازه
تصاویر جلالآباد در فلکر
راهنمای تاریخی افغانستان-جلالآباد
پینوشتها
منابع
مختصات و ارتفاع
جلالآباد ویکیپدیا انگلیسی
بوداگرایی در افغانستان
تاریخ افغانستان پیش از اسلام
تاریخ ولایت ننگرهار
جلالآباد (افغانستان)
شهرها در افغانستان
شهرهای راه ابریشم
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۱۵۶۰ (میلادی)
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۱۵۷۰ (میلادی)
مناطق مسکونی در ولایت ننگرهار
ولسوالیهای افغانستان
مرکز استانها در افغانستان |
4094 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DB%8C | ساری | ساری () یکی از پرجمعیتترین شهرهای شمال ایران و پایتخت پیشین ایران، مرکز استان مازندران و شهرستان ساری است. شهر ساری پرجمعیتترین و بزرگترین شهر استان مازندران بهشمار میرود. بر مبنای آخرین دادههای جغرافیایی بیشترین درازای شهر ساری ۱۰ کیلومتر است.
باداب سورت ساری به عنوان دومین میراث طبیعی شهر ساری در کشور به ثبت رسیدهاست ساری همچنین با قدمتی ۶۰۰۰ ساله یکی از قدیمیترین شهرهای ایران محسوب میشود.
به مردم اهل ساری، سارَوی گفته میشود. شهر ساری واقع در کوهپایههای رشته کوه البرز دارای دو ناحیه دشتی و کوهپایهای میباشد و ارتفاع آن تا ۵۴ متر بالاتر از سطح دریا میباشد. آب و هوای شهر ساری در تابستانها معتدل و نمناک و در زمستانها نسبتاً سرد و مرطوب است. این شهر با برخورداری از کوه، جنگل و دریا معمولاً دارای آبوهوای معتدل و مرطوب است. گرچه در مقایسه با سایر شهرهای مازندران، ساری هوای ملایمتری دارد، ولی طبق آمار سالهای اخیر، بارندگی در ساری کاهش یافتهاست. جمعیت غیربومی ساری کم است. اکثریت مردم ساری از قومیت طبری هستند و به گویش ساروی که گویشی از زبان مازندرانی است سخن میگویند، مردم ساری رسماً مسلمان و پیرو مذهب شیعه دوازدهامامی میباشند.
پیشینه زندگی در ساری به دوران مسسنگی برمیگردد و کاوشهای باستانشناسی صورت گرفته در ساری منجر به کشف سفالهای ۶۰۰۰ ساله و ابزارهای سنگی شد. ساری در دوران صفویان مورد توجه بیشتری قرار گرفت. در دوران قاجاریه، آقا محمد خان قاجار، بنیانگذار دودمان قاجار در نوروز سال ۱۱۵۱ خورشیدی در ساری مدعی سلطنت بر ایران شد و ساری را پایتخت خواند. اما سرچشمه شکوفایی و پیشرفت این شهر پس از قاجاریان بودهاست. نظام شهری نوین ساری از دوران پهلوی آغاز شد و ساری از نخستین شهرهای ایران بودهاست که ساخت راهآهن سراسری ایران در آنجا آغاز گشت. پس از پایان جنگ جهانی دوم توسعه ساری ادامه یافت و ساری کانون پذیرش جمعیت شد. این شهر دارالملک تاریخی مازندران است.
ساری به دلیل قرار گرفتن در شاهراه مسیر ارتباطی شرق به مرکز ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. این شهر از شمال به دریای خزر و از جنوب نیز به جنگل و رودخانه ختم میشود. همچون سایر شهرهای شمالی، ساری از تولیدکنندگان مرکبات و یکی از قطبهای تولید برنج و فراوردههای دامی کشور است.
شهر ساری یکی از مهمترین مراکز گردشگری ایران به حساب میآید و و دارای مجموعهای از جاذبههای گردشگری است. ساری همچنین به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای عضو اکو برای سال ۱۴۰۱ (۲۰۲۲م) انتخاب شد. برج ساعت نماد ساری است و بیش از ۹۰ سال قدمت دارد. طبق گزارش مرکز آمار در تابستان ۹۶، ساری بهعنوان اولین شهر برتر گردشگرپذیر ایران با بیش از دو میلیون سفر تابستانی شناختهشد. همچنین در نوروز ۹۵ ساری، بههمراه رامسر شهرهای برتر گردشگری ایران شدند.
موقعیت جغرافیایی و مجاورت با دریا ی خزر و کوه سبب تنوع زندگی جانوری در ساری شده و مجموعهای از جانوران کوهستانی، جنگلی، جلگهای و همینطور پرندگان بومی مهاجر و آبزیان، شرایط زیستی متنوعی را به وجود آوردهاست. پناهگاه حیات وحش سمسکنده، دشت ناز، دودانگه و چهاردانگه و منطقه حفاظتشده بولا در حومه ساری واقع شدند.
از نظر اداری، ساری به سه منطقهٔ شهری تقسیم میشود. جمعیت شهر ساری «۸۳۹٬۳۵۴» هزار نفر است. ساری بهعنوان یک مرکز سیاسی و اداری، مهمترین نهادهای دولتی و قضایی مازندران در این شهر واقع شدهاست. این شهر دارای فرودگاه بینالمللی دشت ناز ساری است.
۱۳ تیر روز ساری نامگذاری شدهاست. در این روز آرش کمانگیر پرتاب تیر معروف خود را انجام داده که بسیاری از منابع مانند ویس و رامین ساری را محل این اتفاق تاریخی میدانند.
تاریخچه
دوران باستان
استان مازندران پیش از اسلام تپورستان (به پهلوی: ) نامیده میشد که برگرفته از نام قوم تپوری (به یونانی: Τάπυροι) میباشد که پس از اسلام قوم طبری نام گرفتند و سرزمینشان طبرستان نامیده شد. تپورستان در اصل ناحیهای در غرب مازندران و شرق گیلان بود و این ناحیه به کل مازندران اطلاق میشد.
به گفته واسیلی بارتلد تپوریها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوریها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوریها نام میبرد. به گفته مجتبی مینوی قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران میزیستند و تپوریها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگهای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوریها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد. شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین قوم تپوری بودند.
ویلیام اسمیت در فرهنگ لغت جغرافیای یونان و روم مینویسد: تپورها قومی بودند که محل سکونت آنها در دورههای مختلف تاریخ به نظر میرسد در امتداد فضای وسیعی از کشور از ارمنستان به سمت شرق تا آمودریا گسترش یافته بود. استرابون آنها را در کنار دروازههای کاسپین و ری، در پارت و بین دربیک و هیرکانی و همراه با آماردیها و سایر مردم در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران قرار میدهد که آخرین دیدگاه یعنی سکونت در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران مطابق نظر کوینت کورس و دیونیسوس و پلینی هم میباشد. بطلمیوس در جایی آنها را در زمره اقوام سرزمین ماد به حساب میآورد و در جایی دیگر آنها را به مارگیانا نسبت میدهد. تپوریهایی که در پلینی و کوینت کورس به آنها اشاره میکند شکی در آن نیست که ناحیه کنونی طبرستان نام خود را از آنها گرفتهاست. آلیان توصیف عجیبی از تپوریهایی که در ماد زندگی میکردند ارائه میدهد.
پیشینه
شهر کنونی ساری در جوار محل یکی از شهرهای بسیار قدیمی برپا شدهاست. دربارهٔ نام شهر قدیمی مذکور دانشمندان عقاید مختلف اظهار داشتهاند و هر کسی نام یکی از بلاد باستانی را که در کتابهای یونانی دیده میشود بر آن محل نهادهاست. بعضی گفتهاند این همان محلی است که به فنا که موسوم بوده. بعضی دیگر آن را زدرکرته میدانند و برخی هم معتقدند که نام آن شهر سیرینکس بودهاست. ساری از زمان حمله اسکندر به ایران به سیرینکس تغییر نام داد و تا زمان شاهنشاهی اشکانی با این نام خوانده می شد.
وقتی که منوچهر برای انتقام قتل ایرج پدر خود، سلم و تور را کشت آنها را در ساری در کنار قبر ایرج مدفون کرد و بر هر قبری گنبدی ساخت که در زمان ظهیرالدین به سه گنبد معروف و بقدری محکم بود که امکان نداشت آن را بتوان خراب کرد. رستم بعد از نبرد شومی که با پسر خود سهراب کرد ابتدا میخواست نعش فرزند را به زابلستان بفرستد، ولی بهواسطهٔ گرمی هوا او را در همان ساری در محلی موسوم به قصر تور امانت گذاشت که گویا بعدها در همانجا مدفون شد. فرخان بزرگ بیکی از بزرگان درباری خود بنام «باو» فرمان داده بود که شهر ساری را درمحل ده اوهر (که بعد به نارنجه کوتی معروف شد) بنا کند. این مکان را بهواسطهٔ موقع ممتاز و نهرهای فراوان و محلات باصفای اطرافش برگزیده بودند. ولی سکنهٔ آنجا با دادن رشوه باو را فریفتند و وادارش کردند که از آن کار منصرف شود و محل دیگری را برگزیند. وقتی که پادشاه از خیانت باو آگاه شد او را بزندان انداخت و در دهکدهٔ آویجان (یا باو آویجان) وی را به دار زد و با پولی که باو از راه رشوه جمع کرده بود دهی ساخت موسوم به دینار کفشین (تیرکلا (ساری)).
تا زمان حمله اعراب به ایران و پیروزیشان در این سرزمین، مازندران یکی از ساتراپهای ایران بهشمار میآمد که مرکز آن همین شهر ساری بود؛ ولی مردم این منطقه مخالفتهای بسیاری انجام میدادند که باعث شد از دوره هخامنشیان پادشاهان ایران برای این منطقه فردی را موظف کردند که به زادراکارتا (ساری) بیاید و منطقه را تحت امنیت داشته باشد.
از اواخر دوره ساسانیان تا اوایل صفویان شهر ساری پایتخت دو سلسله باوندیان و قارنوندیان بود. سلسله قارنوندیان در زمان هارون الرشید با مرگ مازیار برافتاد ولی باوندیان تا ۷۵۰ هجری در ساری و فریم حکومت میکردند که از نظر مدت زمان حکومت طولانیترین سلسله مستمر پادشاهی جهان حتی از طولانیتر از سلسلههای فراعنه در مصر میباشد. در این سال حکومت تازه بنیان کیاهای جلال باوندیان را سرنگون کرد و در ساری مستقر شد؛ ولی مردم از این شاهان زورگو راضی نبودند بنابرین مرعشیان و سپس صفویان به این شهر دست یافتند. شاهان صفوی به این شهر علاقهمند شدند و در زمان ایشان پایتخت تابستانی صفویان در فرحآبادِ ساری بود. پس از صفویان ساری به دست نادرشاه افتاد.
در دوره قاجاریان نیز ساری در ابتدا به عنوان مرکز قاجاریان بود و سپس پایتخت به تهران انتقال پیدا کرد.
بنیان و نامگذاری
ساری از جمله شهرهای بسیار قدیمی ایران است. بر اساس اکتشافاتی که در منطقه نوده در جنوب ساری به عمل آمده، تکه سفالهایی دستساز از دوره مس سنگی با پوشش قرمز و نقوش هندسی سیاه یا قهوهای تیره، یک قطعه دور ریز تولید ابزار سنگی از جنس فلینت به رنگ کرم و سفالهایی از دوره مفرغ در طیف خاکستری تیره، سیاه و سنگ چین معماری شناسایی شده که نشان از قدمت ۶ هزار ساله شهر ساری دارد. بنای ساری مرکز استان مازندران را بر اساس نوشته حمدالله مستوفی و دیگر مورخان به تهمورث دیوبند از پادشاهان اساطیری ایران، عدهای به فریدون شاه پیشدادی و برخی هم به توس پسر نوذر نسبت میدهند. ساری در قرن اول هجری به دست فرخان ابن دابویه بربری محلهای تجدید بناشدهاست.
چند گمانهزنی غیر علمی در این مورد وجود دارد که عبارت است از: یونانیان باستان آن را زادراکارتا، اسرم پایتخت تمدن هیرکانیا، ذکر میکنند، اشپیگل شرقشناس و نئونازیست آلمانی آورده که نام ساری کنونی برگرفته از نام قوم سائورو بوده که پیش از اقوام آریایی به ایران در شهر باستانی اسرم، که هماکنون نام دهی در ۱۰ کیلومتری ساری است، زندگی میکردهاند. ادوارد پولاک گمان دارد که نام ساری دگرگونی واژگانی سادراکارتا میباشد، دکتر اسلامی نیز در کتاب خویش نوشته که احتمال آنکه زادراکارتا از نام زردگرد، باشد نیز است.
در کتاب تاریخ باستان نام سارو به معنی شهر زرد برای ساری به کار میرود؛ که دلیل آن را وجود درختان متعدد مرکبات خصوصاً نارنج و لیمو میداند. همچنین ذکر میکند که احتمالاً زادراکارتا و سارو یکی هستند. که نام قومی در اسرم بودهاست. ظهیرالدین مرعشی نیز در کتاب «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» به روایت نوشتهاست که فرخان بزرگ شهر ساری را به نام فرزندش، سارویه ساختهاست.
تحلیل استاد فلسفه دانشگاه مازندران در خصوص نامگذاری شهر ساری
نام ساری را کروواتها :hr:Hrvati (به کروات: Hrvati) بر ساری گذاشتند در زبان کروواتها، ساراویتی به معنای مکانی میان دو رود و ساراس به معنای برکه آب است. گلهداران بزرگ کرووات وقتی گلههای خود را به آن منطقه میآوردند از آن بانام ساراویتی یاد میکردند. به خاطر دارید که موقعیت مکانی شهر در آن زمان اسرم فعلی بود. هنوز هم این منطقه (شهرستان میاندورود) نامیده میشود.
پایتخت ایران
آغا محمد خان قاجار در سال ۱۱۵۱ خورشیدی در ساری مدعی سلطنت بر ایران شد و پایتخت خود را این شهر اعلام نمود و زرگران شهر تاجی از جواهر برای او ساختند و در نوروز آن سال در ساری بر سر نهاد، پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای مشهد و خراسان که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزا و فرزندش نادر میرزا بود، آقا محمد خان در مسیر تهران در تهران مستقر شد و آن را دارالخلافه نامید.
پس از اسلام
گیلان و مازندران تنها سرزمینهایی در آسیای غربی هستند، که در زمان حمله تازیان (اعراب) به ایران توسط ایشان فتح نشدهاست، زیرا گیلان و مازندران از همه طرف محفوظ هستند و راههای ورودی به این خطهها بسیار سخت بودهاست. کوهستانهای البرز باعث شده که سپاه اعراب نتواند وارد گیلان و مازندران شوند و این باعث شد که این سرزمینها هیچگاه با زور و ظلم فتح نگشتند؛ ولی در دوران اندرزاها رسم بر این بود که شاهان ساری و شهریارکوه به کسانی که از ترس خلفای عباسی به مازندران پناه میآوردند، اموال بسیار و پناهگاهی برای معیشت میداد و بر همین اساس بسیاری از شیعیان و سیدان علوی، که با جور خلفای عباسیان مخالف بودند، به ساری یا آمل فرار میکردند. این سادات به مرور زمان مردم مازندرانی را که هنوز به زرتشت ایمان داشتند به دین اسلام آشنا کردند و طی مدتی سراسر مازندران به مذاهب مختلف تشیع گرویدند و سلسلههای مختلف به مذهب تشیع روی آوردند. نخستین مسجد جامع ساری پس از مرگ اسپهبد خورشید دابویی و سقوط حکومت وی در مهرماه ۱۴۰هجری شمسی، توسط مسلمانان و به امر ابوالخطیب بنیان نهاده شد.
تاریخ معاصر
رشد و ترقی ساری پس از قاجاریان بودهاست. نظام شهری نوین ساری از آن زمان باقی ماندهاست و ساری از نخستین شهرهای ایران بودهاست که ساخت راهآهن سراسری ایران در آنجا آغاز گشت و پس از رضاشاه و در هنگام جنگ جهانی دوم به تصرف نیروهای شوروی درآمد و پس از جنگ جهانی نیز فرودگاه دشت ناز ساخته گردید و طرحهای توسعه به سمت خاور به وجود آمد و پس از انقلاب نیز، جادههای اطراف شهر توسعه داده شد.
بلدیه یا شهرداری ساری
همزمان با تأسیس بلدیه ساری، قانونی به تصویب مجلس رسید که بر آن اساس انجمن بلدیه وظیفه یافت نسبت به انتخاب شهردار با رأی مردم اقدام کند. در سال ۱۲۹۰ شمسی با پیشنهاد دولت وقت مبنی بر انفصال انجمن بلدیه موافقت گشت و در سال ۱۲۹۹ ضیاءالدین طباطبایی نهاد مستقلی مانند بلدیه را که به دولت وابسته بود را ساخت و در سال ۱۳۰۰ شمسی اداره بلدیه رسماً وابسته به دولت شد. آغاز به کار بلدیه در ساری مربوط به سال ۱۲۹۸ میباشد و «احمد ممنون» به عنوان نخستین شهردار ساری در سال ۱۳۰۱ معرفی شد.
موقعیت ساری در طبرستان
از ساری به عنوان یکی از شهرها و نواحی طبرستان یاد شدهاست.
ابن رسته مورخ قرن سوم، طبرستان از جانب مشرق به گرگان و قومس و از طرف مغرب به دیلم و از طرف شمال به دریا و از طرف جنوب به به بعضی از نواحی قومس و ری محدود میشود. به گفته ابن رسته مراکز و بخشهای طبرستان چهارده تا است و خورهٔ آمل که کرسی و مرکز آن ناحیت است و شهرهایش عبارتند از: ساری و اسرم و مامطیر و تُرنجه و روُبست و میله و مرارکدیه (کدح) و مِهروان و طَمیس و تَمار و ناتل و شالوس (چالوس) و رویان و کلار.
اصطخری مینویسد: آمل، ناتل، سالوس (چالوس)، کلار، رویان، میله، برجی، چشمهٔالهم، ممطیر، اسرم، ساری، مهروان، لمراسک و تمیشه در شمار طبرستان است.
ابن حوقل در وصف طبرستان مینویسد: بزرگترین شهر طبرستان شهر آمل و در زمان ما حاکم نشین آنجاست. از پلور تا آمل یک منزل است و از آمل به شهر میله دو فرسخ و از میله تا تریجی دو فرسخ و از تریجی به ساری یک منزل و از ساری تا استرآباد چهار منزل و از استرآباد تا گرگان دو منزل راه است و از آمل تا ناتل یک منزل و از ناتل تا چالوس یک منزل و به سمت دریا تا عین الهم یک منزل است. ابن حوقل مینویسد: شهرهای آمل، شالوس (چالوس)، کلار، رویان، میله، تریجی، عین الهم، مامطیر، اسرم،ساریه و طمیسه جز ولایت طبرستان است.
مقدسی نیز در احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم «جرجان، طبرستان، دیلمان و جیلان» را در اقلیم پنجم عالم معرفی کردهاست. مقدسی همچنین طبرستان را دارای کوههای بسیار و باران فراوان، وصف کرده و آمل را مرکز طبرستان و چالوس، مامَطیر، تُرنجَه، اسرم،ساریه، تمیشه و… را از شهرهای طبرستان دانستهاست.
به نقل از حدود العالم تمیشه، لمراسک، اسرم،ساری، مامطیر، تریجی، میله، آمل، الهم، ناتل، رودان، چالوس و کلار در شمار طبرستان هستند. به گزارش مؤلف حدود العالم ناتل، رودان، چالوس و کلار شهرک هاییاند اندر کوه و شکستگیها و این ناحیتی است هم از طبرستان و لکن پادشاهی دیگر است و پادشاه آن استندار خوانند.
ابوالقاسم بن احمد جیهانی در کتاب اشکالالعالم مینویسد: از شهرهای طبرستان: آمل، ناتل، سالوس (چالوس)، کلارودان، عینالهم، مامطیر، اسرم،ساری، تمیشه، استرآباد، جرجان، آبسکون و دهستان است. راه آمل به دیلم، آمل تا ناتل از آنجا تا سالوس و از آنجا تا کلار و از آنجا تا دیلم است. رابینو مینویسد: وسعت دیلم تا بیش از یک منزلی مغرب ناحیه کلار طبرستان نبودهاست. حمزه اصفهانی مورخ قرن سوم در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا مینویسد: طبرستان دارای کورههای بسیار بود که یکی از آنها سرزمین دیلم است و ایرانیان دیلمیان را کردهای طبرستان مینامیدند چنانکه عربان مردم عراق را کردهای سورستان میخواندند.
ابن اسفندیار طبرستان را از شرق تا غرب، محدود به دینارجاری تا ملاط دانسته، که معادل تقریبی جرجان و رودسر کنونی هستند. ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان از شهرهای طبرستان که دارای جامع و مصلی بودند چنین نام میبرد: به هامون آمل، اسرم،ساری، مامطیر، رودبست، تریجه، میله، مهروان، اهلم، پایدشت، ناتل، کنو، شالوس (چالوس)، بیخوری، لمراسک، طمیش و به کوهستان کلار، رویان، نمار، کجویه، ویمه، شلنبه، وفاد، الجمه، شارمام، لارجان، امیدوارکوه، پریم و هزارگری. ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مینویسد: حد طبرستان از طرف شرقی دینارهجاری و از طرف غربی ملاط که آن قریه شهر هوسم که اکنون به فرضه رودهسر اشتهارد دارد. حد مازندران از طرف شرقی بیشه انجدان میباشد و از طرف غربی ملاط میباشد. حد گرگان حالیا که به استرآباد مشهور است و اصلاً دهستان میگفتند شرقی دیناره جاری است که حد شرقی تمام طبرستان است و غربی انجدان که حد شرقی مازندران است. به گفتهٔ ظهیرالدین مرعشی مازندران بخشی از طبرستان است و سرزمین طبرستان، گرگان و مازندران هر دو را در بر میگرفت.
رویدادهای تلخ تاریخی
سال ۳۲۳ سیلاب و طغیان تجینه رود (تجن).
سال ۳۲۶ سیل و با گل و لای یکسان شدن ساری.
سال ۴۲۶ حمله سلطان محمود غزنوی و ویرانیهای وی.
سال ۵۹۸ آتشسوزی در ساری.
سال ۷۹۵ حمله تیمور و به خاک و خون کشیدن ساری و مردمانش.
سال ۱۰۱۷ زمین لرزه بزرگی در ساری روی داد.
سال ۱۰۴۵ حمله روس و آتش کشیدن فرح آباد و ساری.
سال ۱۰۹۸ زلزله هولناک در ساری.
سالهای ۱۱۹۴–۱۲۰۵ جنگهای داخلی برادران و دشمنان آقا محمد خان قاجار.
سال ۱۲۲۳ زلزله بزرگ در ساری
سال ۱۲۳۵ بیماری طاعون.
سال ۱۳۲۰ بیماری تیفوس.
جغرافیا
جغرافیای ساری
شهر ساری واقع در کوهپایههای رشته کوه البرز دارای دو بخش کوهستانی و دشت است در طول جغرافیایی ۵۳ درجه و ۵ دقیقه و عرض ۳۶ درجه و ۴ دقیقه از خاور به فاصله حدود ۱۰ کیلومتر به شهرسورک و شمال خاوری به فاصله حدود ۲۵ کیلومتر به نکا و به فاصله ۴۵ کیلومتر به بهشهر و ۱۳۰ کیلومتر به گرگان و ۶۹۰ کیلومتر به مشهد و از شمال به فاصله ۲۷ کیلومتر به دریای مازندران و از شمال به فرحآباد (ساری) و تیرکلا و جویبار و لاریم و از باختر به فاصله ۱۰ کیلومتر به قائمشهر و از باختر به سوادکوه به فاصله ۷۰کیلومتری با شهر پل سفید و از باختر به بابل به فاصله تقریبی ۵۰ و آمل به فاصله تقریبی ۷۰ کیلومتر و از جنوب به فاصله ۳۰ کیلومتر به سد شهید رجایی (سلیمان تنگه) و به وسیلهٔ آزادراه در حال ساخت کیاسر به فاصله تقریبی ۶۰ کیلومتر به کیاسر و از آنجا به شهرستانهای دامغان و مهدیشهر و همچنین شهرسمنان (تقریباً ۱۲۰ کیلومتر) محدود است. همچنین ساری به فاصله کمتر از ۱۵۰ کیلومتر از تهران واقع گردیده و توسط جاده فیروزکوه ۲۶۵ کیلومتر و توسط جاده هراز ۲۵۰ کیلومتر و به وسیله راهآهن شمال ۳۵۴ کیلومتر با تهران فاصله دارد.
موقعیت
رودها
از درون شهر ساری رودخانه تجن عبور میکند. این رود در شرق ساری جریان دارد. امروزه در ساحل این رود پارک تجن (قائم) و پارک ملل ساری ساخته شدهاست که بزرگترین پارک ساری نیز بهشمار میرود.
این رودخانه از ۳ شاخه اصلی زارم رود در شمال و شاخه اصلی تجن در مرکز و شاخه سفید رود در جنوب حوضه آبریز تشکیل میشود و افزون بر آنها در مسیر خود ریزابههایی مانند دره ببرچشمه، پلاروی، شیرین رود، سالار دره، آب تیرجاری و جز آنها را دریافت میدارد.
نام تجن (tajen) از بن تجیدن یا تزیدن و پسوند ان (en) ساخته شده و به چم (معنای) «بسیار روان و جریان دارنده» است.
ساری از غرب به رود ماچک تیرکلا و سیاهرود محدود میگردد.
زمینلرزهها
شهر ساری در ناحیهای زلزلهخیز واقع شده و در طول تاریخ بارها با خاک یکسان گشتهاست. مهیبترین زمینلرزههای که تا بهحال ساری شاهد آن بوده، در سالهای۱۰۱۷ و ۱۰۹۸ و ۱۲۲۳ خورشیدی روی دادهاست.
گفته میشود که دلیل وقوع زمینلرزههای بزرگ و ویرانگر در ساری و نواحی دیگر مانند رشتهکوههای البرز و زاگرس، قرارگرفتن آنها در مسیر کمربند آلپاید میباشد؛ مسیر این کمربند از میانهٔ اقیانوس اطلس شروع شده و پس از عبور از دریای مدیترانه، شمال ترکیه، ایران، هند، چین و جزایر فیلیپین، به کمربند دیگری که اقیانوس آرام را دور میزند، متصل میشود.
آب و هوا
آب و هوای شهر ساری در تابستانها معتدل و نمناک و در زمستانها نسبتاً سرد و مرطوب است. همچنین بخشهای جنوبی کوهستانی این شهر زمستانهای طولانی و بسیار سردی دارند. در طی چند ساله اخیر سردترین دمای این شهر در زمستان ۱۲-(زمستان سال ۱۳۸۶)و در تابستان ۴۰+(تابستان ۱۳۸۳) بودهاست.
مردم
قومیت
مردم ساری از قومیت طبری هستند و ریشه در قوم باستانی تپوری (به یونانی: Τάπυροι) دارند. شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین قوم تپوری بودند.
خطر انقراض قوم طبری
به گفته پژوهشگران آمار بالای طلاق، باروری کم، سالمندی و ازدواج پایین از مشکلات حوزه جمعیت در میان قوم طبری به ویژه طبریهای مازندران محسوب میشود. پژوهشگران به روند پیری جمعیت قوم طبری اشاره نموده و بر لزوم توجه به سیاست جوانی جمعیت تأکید دارند. پژوهشگران خطر انقراض قوم طبری (مازندرانی) را در کشور خطر جدی میدانند. براساس غربالگری از ۴۳۰ هزار زوج طبری (مازندرانی) در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۰ هزار زوج نابارور در مازندران شناسایی شدند.
زبان
مردم ساری به گویش ساروی زبان مازندرانی صحبت میکنند.گویش ساروی یکی از پرگویشترین گویشهای زبان مازندرانی میباشد که تمام دیگر گویشوران زبان مازندرانی علاوه بر گویش مازندرانی خود توانایی تکلم به گویش ساروی را نیز دارند. زبان عمده مردم ساری تا دوره صفویان فقط زبان طبری (مازندرانی) بود ولی با از بین رفتن سلسله باوندیان که حامی زبان طبری بود این زبان از رسمیت افتاد و زبان مازنی و فارسی جایگزین آن شد. تا قبل از سقوط باوندیان زبان مازندرانی با خط پهلوی نگاشته میشد و هنوز هم در گنبد لاجیم یا برج رسکت نمونه آن موجود است.
مذهب
بیشتر مردم ساری مسلمان و پیرو مذهب شیعه دوازدهامامی هستند.
جمعیت
جمعیت شهر ساری بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰، ۲۹۶٬۴۱۷ نفر بودهاست که از سال ۸۵ تا به حال ۲٫۵۵ درصد رشد داشتهاست.
جمعیت شهرستان ساری بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰، ۴۷۸٬۳۷۰ نفر (۱۴۵٬۴۱۰ خانوار) بودهاست که ۲۹۹٬۵۲۶ نفر (۹۱٬۶۷۹ خانوار) در نقاط شهری و ۱۷۸٬۸۴۴ نفر (۵۳٬۷۳۱ خانوار) در نقاط روستایی بوده و ۲۳۸٬۸۹۴ نفر مرد و ۲۳۹٬۴۷۶ نفر زن بودند.
ساری در اشعار فارسی
در اشعار فردوسی
ساری از معدود شهرهایی است که در شاهنامه فردوسی چندین بار به آن اشاره شدهاست.
در اشعار ملک الشعرا بهار
این شعر در هنگام پایهگذاری نخستین دبستان نوین ساری سروده و بر سردر چوبی آن نگاشته شد.
در منظومهٔ ویس و رامین
در اشعار فرخی
در شعر شعرای معاصر
بیژن شهرامی
مناطق تاریخی و ثبت ملی ساری
بانک ملی ساری
بانک ملی ساری مربوط به اوایل دوره پهلوی است و در ساری، (سبزهمیدان) میدان امام حسین (میدان شهرداری) واقع شده و این اثر در تاریخ ۳ بهمن ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۳۰۳۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
تپه گل نشین ساری
تپه گل نشین ساری یکی از چندین تپه باستانی شهر ساری است که مربوط به هزاره اول قبل از میلاد میباشد. این اثر باستانی در تاریخ ۱ مهر ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۱۰۲۹۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
کهنه باغشاه ساری
بنیاد آن توسط پادشاهان صفوی بودهاست و در زمان رضا شاه آن را خراب کردند و خیابان خیام کنونی را ساختند (اگرچه هنوز در خیابان خیام آثار باغ در ملک خصوصی مردم نمایان است)
نوباغشاه ساری
بهدست محمد میرزا ملک آراء در زمان فتح علی شاه ساخته شد و عمارتهایی شبیه چهل ستون اصفهان در آن احداث نمودند که البته در زمان رضاشاه و به دستور وی پادگان شد. هماکنون به عنوان «بوستان ولایت»، تغییر کاربری دادهاست.
خانههای قدیمی
خانه رمدانی ساری
عمارت تاریخی خانه رمدانی ساری مربوط به دوره قاجار است و در ساری، محله آب انبار نو واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۲۵۴۹ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. بنای دو طبقه ای که در جلو خانه قرار دارد با سردری زیبا در واقع نقش ورودی و هشتی بنا را ایفا میکند. این فضا جهت استراحت مراجعان و انجام اموری که نیاز به واردشدن به خانه را نداشته در نظر گرفته و اتاقهای طبقه فوقانی با تزئینات زیبای چوبی، پنجرههای ارسی و نورگیرهای گچی محل اسکان مهمانان بود. بنای دوم که در پشت با یک فاصله قرار دارد، در دوره پهلوی اول، دستخوش تغییرات اساسی شدهاست. این بنا از یک اتاق شاه نشین و دو اتاق معروف به گوشواره در طرفین که با یک راه رو به هم وصل میشوند شکل گرفتهاست. این اتاقهای گوشواره نام، محل قرار دادن لباس و وسایل خواب خدمتکارانی بود که در اتاق شاه نشین زندگی میکردند. عمارت تاریخی رمدانی یکی از جاذبههای تاریخی و گردشگری شهر ساری میباشد که در مرکز شهر واقع شدهاست. این بنا در قسمت بافت قدیم شهر در محلهٔ آب انبار نو واقع شدهاست. در قسمت قدیمی شهر ساری انواع عمارتها و مکانهای تاریخی که یکی از جاذبههای استان مازندران محسوب میشود وجود دارد که یکی از آنها عمارت تاریخی رمدانی میباشد.
عمارت کلبادی ساری
این مکان زیبا و قدیمی در مرکز شهر ساری و در نزدیکی میدان اصلی واقع شدهاست و در حال حاضر به عنوان اداره میراث فرهنگی مورد بهرهبرداری قرار گرفته و پیشینه آن یه حدود ۱۲۰ سال پیش بازمیگردد. ویژگیهای اجزای معماری آن همچون اتاقها، حجرهها، شاه نشین، گرمابه، اصطبل، حیاط و هنر بهکاررفته بر روی پنجرهها و ارسیها و آراستن آنها با شیشه رنگی در نوع خود بینظیر است. این عمارت در زبان مازندرانی گلباتی نامیده میشود.
عمارت فاضلی ساری
عمارت فاضلی ساری یکی از جاذبههای گردشگری ایران به حساب میآید. این عمارت زیبا در محله آب انبار نو ساری واقع شدهاست و دارای دو عمارت مسکونی متعلق به دوره قاجار و پهلوی است. طبق اطلاعات منتشر شده توسط شرکت عمران و مسکن سازان مازندران، در حال حاضر خانه فاضلیها دارای کاربری خاصی نیست و بازدید برای عموم آزاد است. هدف اصلی از بازسازی خانه فاضلیها مرمت ساختمانهای قدیمی اطراف این عمارت و رسیدن به یک مجموعه تاریخی با کاربری فرهنگی شاخص در شهر ساری است.
عمارت ناظریها
این بنای تاریخی-مذهبی همچون دیگر بناهای دوره قاجاری دارای حیاط مرکزی، اندرونی، بیرونی، بنای اصلی، اتاقهای ۳ دری و یک ایوان و تالار مرکزی است که علاوه بر کاربری مسکونی جهت برگزاری مراسم سوگواری محرم مورد بهرهبرداری قرار میگرفت. خانه تاریخی ناظریها در بافت کهن تاریخی شهر ساری و در محله آب انبار نو به مساحت قریب به سههزار متر مربع واقع شدهاست .
پل تجن ساری
این پل بر روی رودخانهای به نام پل تجن ساری که از داخل شهر ساری و در بخش شرقی آن جاری است احداث شدهاست. این پل در اوایل دوره پهلوی تجدید بنا شده و در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۵۴ با شمارهٔ ثبت ۱۵۳۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. در گذشته و از روی سازه قدیمی پل تجن نقاشی معروفی از کمال الملک کشیده شده که در موزه آستان قدس رضوی نگهداری میشود.
خانه سردار جلیل ساروی
خانه سردار جلیل مربوط به دوره قاجار و متعلق به لطفعلی خان سردار جلیل (سالار مکرم) از امرای با نفوذ ارتش وقت بود. این بنا در مرکز شهر ساری خیابان نادر (جمهوری) و در کوچه سردار واقع است. بیتوجهی کامل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مازندران منجر به آسیبهای زیادی به این بنای مهم عصر قاجار مازندران شدهاست. این بنا در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۵۴۰۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
حمام وزیری ساری
این بنا بخشی از عمارت وزیری بوده که متأسفانه اکنون به بازار والاتبار تبدیل گشتهاست. این بنا نیز در مرکز شهر ساری و متعلق به خاندان سرشناس وزیری، در کنار خانه کلبادی قرار دارد و از لحاظ نوع معماری، مصالح و ویژگیهای ساختمانی از ابنیه دیدنی و مشهور مازندران بهشمار میرود. ان بنا نیز متعلق به دوران قاجاریهاست.
آب انبارهای ساری
ساری در آخرین دوره دارای ۵ آب انبار معروف بوده که هماکنون بنای ۳ آب انبار آن موجود است.
آب انبار میرزا مهدی ساری
این بنا در مرکز شهر ساری واقع شده و مربوط به دوران افشاریه یا زندی ه میباشد، منبع اصلی به وسیله پلکانی به پای شیر و انبار آب دسترسی دارد. پلان آن گرد و با گنبد هلالی است که همه آن با آجر و ملاط ساخته شده و در بخش دوگانی گنبد دریچههایی برای فراهم آوردن روشنائی درون آب انبار تعبیه گردیدهاست.
آب انبار نو ساری
این آب انبار نو ساری نیز در مرکز شهر ساری و در بافت قدیمی مابین خیابانهای قارن و ۱۸ دی کنونی قرار دارد و به لحاظ نوع کاربری همچون آب انبار میرزا مهدی است. بلندای آن از کف آب انبار تا سقف آن ۴۰/۲۱ متر است. ورودی این آب انبار از سمت خیابان ۱۸ دی میباشد.
دروازههای ساری
ساری در گذشته دارای چهار دروازه در چهار سمت شهر بوده که عبارت بودند از: دروازه بابل (شهرآشوب)، دروازه گرگان (میدان شهدا)، دروازه فرح آباد (سه راه ملا مجدالدین) و دروازه نوباغشاه (سبز میدان).
برجها و اماکن مقدس
مسجد جامع ساری
مسجد جامع ساری که قدیمیترین و نخستین مسجد مازندران است و قبل از آنکه به مسجد تبدیل شود آتشکده زرتشتیان بودهاست. محوطه مسجد در سالهای گذشته چند بار گمانه زنی شده و آثار تاریخی بسیاری از آن خارج شد که سرنوشت بعضی از این آثار نا معلوم است.
مسجد حاج مصطفی خان ساری
در سال هق۱۲۷۳ مسجد حاج مصطفیخان سورتیجی ایجاد گردید و در محلهٔ امامزاده عبدالله آن زمان و محلهٔ چهارراه برق کنونی قرار دارد. این اثر دوره قاجاریه با ملحقات و موقوفات پیرامون خود بعد از مسجد جامع ساری به عنوان بزرگترین مسجد در مرکز شهر قرار دارد.
مجموعه تاریخی فرحآباد ساری
مجموعه تاریخی فرحآباد در ۲۵ کیلومتری شمال شهر ساری و در ورودی فرحآباد و در ۲کیلومتری ساحل دریای مازندران در محدوده فعلی روستای فرح آباد قرار دارد. این مجموعه شامل مسجد، پل، دیوارهای بر جای مانده از یک کاخ سلطنتی است که به دستور شاهعباسصفوی ساخته شده و تفرجگاه ساحلی صفوی بودهاست. مسجد با ایوانهای بلند، شبستانها. حجره هاو منارهها از مهمترین بناهای تاریخی استان مازندران بهشمار میرود. شاه عباس به دلیل اینکه از طرف مادر بهشهری بود علاقه فراوانی به آبادانی مازندران داشت و از این رو بناهای زیادی در مازندران احداث نمود. فرح آباد در آن زمان روستای کوچکی بود به نام طاهان که در دوره صفویه به بندری پر رونق تبدیل و به فرح آباد تغییر نام و به دارالسرور و دارالسلطنه شهرت یافت.
برج رسکت ساری
برج رسکت ساری در چهل کیلومتری جنوب باختری شهر ساری، در یکی از روستاهای دودانگه به نام روستای رسکت قرار دارد و مسیر دست رسی به آن از ساری آغاز و پس از گذر از دو راهی کیاسر و سد سلیمان تنگه به سوی باختر منحرف میشود که بیشتر بخشهای آن آسفالته میباشد. این بنا در بخش دودانگه ساری قرار دارد و با آجر ساخته شده و رایههای آن شامل مقرنس کاری دو کتیبه آجری به خط کوفی و پهلوی ساسانی است. احتمالاً مقبره یکی از شهریاران آل باوند بوده و مربوط به سده پنجم هجری قمری است.
در سال ۲۳۱ خورشیدی برابر با ۲۳۷ قمری شهابسنگی در منطقه فریم سقوط کرد که به نام شهابسنگ اسپهبد شروین خوانده شد. برخی پژوهشگران برج رسکت ساری را یادمانی چند منظوره در نزدیکی محل سقوط این شهابسنگ میدانند.
حسینیه عباس خانی ساری
شهر ساری دارای تکیههای فراوانی میباشد که قدیمیترین و کهن تریت آنها حسینیه عباس خانی ساری در محله چهار راه برق ساری میباشد که بنا بر گفته بسیاری قدیمیترین حسینیه پابر جای مازندران و گلستان میباشد که ساخت آن به سال ۱۲۳۴ خورشیدی بر میگردد. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۲۰۲۸۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
سه گنبدان ساری
سه گنبدان ساری باشکوهترین یادگار باستانی ایران؛ بنایی استوار با سه گنبد پلکانی و هرمی شکل که از بن تا سر آن کمانی بودهاست از اینرو ویرانسازی و تخریب آن بسیار دشوار بوده و در سه مرحله در زمان فتحعلی شاه و خویشاوندانش انجام شدهاست. زیر هر گنبد آرامگاه ایرج، سلم و تور (تورج) پسران فریدون شاه است و در هنگام شاهنشاهی منوچهر ساخته شد و پیرامون آن در هنگام فرمانروایی توس تکمیل شد. تا سال ۱۳۷۰ با هزار افسوس تنها چاله بزرگی از ویرانه آن در کنار سبزه میدان و ساختمان استانداری با سبزه زار و درختان نارنج دیده میشد که آن هم پر شد و اکنون بوستانی هم تراز خیابان انقلاب (شاه) است؛ کهنسالی این بنا زیاد است و تاریخ دقیق آن دانسته نیست.
شاطر گنبد ساری
شاطر گنبد ساری یا گنبد شاطر یک بنای آرامگاهی و متعلق به قرن نهم هجری قمری برابر با عصر تیموریان در یک کیلومتری جنوب شهر ساری است. این سازه تاریخی برای مدت طولانی در محاق قرار داشت و به دلیل عدم توجه به آن دچار آسیبهای فراوان شدهاست. در حال حاضر اطراف و سقف این بنا درختان و گیاهان خود رو سبز شدهاند که اگر توجه جدی نشو منجر به تخریب بنا خواهد شد. شاطر گنبد در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۶۴ با شمارهٔ ثبت ۱۶۷۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
تکیه پهنه کلا ساری
تکیه پهنهکلا ساری یا حسینیه پهنهکلا ساری (به مازندرانی پهنهکِلا تَکیه)، حسینیهای واقع در حومه جنوبی شهر ساری، استان مازندران و در روستای پهنهکلا شمالی است که تا مرکز شهرستان ساری حدود ۱۰ کیلومتر فاصله دارد
امامزاده یحیی ساری
ساختمان برج آجری امامزاده یحیی ساری در شهر ساری واقع شده و در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۱۳ با شماره ثبت ۲۱۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. هسته اصلی بنای امامزاده دارای پلان دایرهای شکل است. این پلان حجم استوانهای ایجاد کردهاست. گنبد امامزاده هرمی چند ضلعی به ارتفاع حدود ۲۰ متر است.
درون بقعه، صندوقی مشبک و چوبین وجود دارد و درون آن نیز صندوق دیگری است، که نام بانی آن خواجه الحسن بن پیر علی الرومی و نام کاتب فخرالدین مطهر بن عبدالله الداعی الحسنی الاملی و نامهای سازندگان آن حسین النجار و الاستاد محمد بن الحسن الجیلانی به تاریخ ساخت ۸۴۹ هجری قمری بر آن دیده میشود .
امامزاده عباس ساری
در حاشیه شمالی ورودی خاوری شهر ساری واقع شده و از نظر شیوه معماری، گنبد هرمی شکل و صندوق چوبی نفیس، یکی از بناهای معروف استان مازندران است.
تاریخ ساخت آن ۸۹۷ هجری قمری است و چهار امامزاده بنامهای عباس و زید و محمد و حسن در آن مدفون میباشند. این بنا در بلوار امام رضا منطقهای به نام آزادگله ساری واقع شدهاست.
امامزاده جبار ساری
در روستای اسپه ورز واقع در جنوب خاوری شهرستان ساری در کیلومتر ۵ جاده ساری به نکا پشت پارک جنگلی شهید زارع ساری در خاور روستای اسپه ورز مدفون است و گفته میشود از نوادگان موسی کاظم میباشد.
برج سلطان زینالعابدین ساری
برج سلطان زینالعابدین ساری با گنبد مخروطی هشتترک از لحاظ نوع معماری و تزئینات کاشی کاری و در و صندوق چوبی نفیس، جز مهمترین بناهای تاریخی ساری بهشمار میرود. کتیبهها و کاشی کاریهای آن زیبا بوده و یک مرقد دیگر در داخل به نام سلزانامیر شمسالدین میباشد.
در مرکز شهر ساری قرار دارد و برج آجری آن به خاطر دارا بودن صندوق و در چوبی نفیس دارای اهمیت است. بلندای بنا ۲۰ متر و تاریخ ساخت آن سال ۸۴۹ هجری قمری میباشد. امامزاده یحیی از فرزندان موسی کاظم است.
پل رودخانه تجن ساری
این پل در نزدیکی شهر ساری، بر روی رودخانه تجن واقع گردیدهاست. رودخانه تجن از هراز جریب میآید و سمت جنوب شرقی و جنوب به سمت شمال جریان مییابد و در فرح آباد به دریا میریزد. بر روی این رودخانه، نزدیک ساری پلهای متعددی در دورههای مختلف ساخته بودند که جملگی تخریب شدهاست. از این میان هنوز بقایای پلی متعلق به دوره شاه عباس در کنار پل بتنی فعلی که متعلق به دوره پهلوی است، به چشم میخورد.
باداب سورت ساری
چشمه باداب سورت ساری چشمهٔ پلکانی تراورتنی بینظیر در ایران و کمنظیر در جهان است که واقع در روستای ارست بخش چهاردانگهی شهرستان ساری میباشد. این چشمه توسط سازمان میراث فرهنگی در سال ۱۳۸۷ پس از کوه دماوند به عنوان دومین میراث طبیعی ایران درفهرست آثار ملی ایران ثبت شد. ثبت جهانی این باداب نیز پس از پاموککاله ترکیه، به عنوان دومین چشمهٔ آب شور جهان بودهاست. این چشمهها در بلندای ۱۸۴۱ متری از تراز دریا جای دارند، در ایران بینظیر هستند. اطراف چشمه پوشیده از درختچههای زرشک وحشی و ارتفاعات بالاتر پوشیده از جنگلهای سوزنی برگ است.جریان آبهای رسوبی و معدنی این چشمهها طی سالها، در شیب پایین دست کوهستانی خود، صدها طبقه و دهها حوضچهٔ پلکانی بسیار زیبا به رنگهای نارنجی، زرد و قرمز در اندازههای مختلف پدیدآورده است. این طبقات و حوضچهها در واقع جاذبهٔ اصلی و ویژگی منحصر به فرد چشمههای باداب سورت است. زیبایی این طبقات و محل ویژهٔ قرارگیری چشمه در دامنهٔ کوهستان و چشماندازهای اطراف به ویژه در غروب تحسینبرانگیز است.
گریگوری ملگُنُف در سال ۱۸۵۸ و ۱۸۶۰ در پی انجام مأموریتی از سوی حکومت قفقاز (برای اجراء وصیتنامهٔ پتر کبیر) به نواحی جنوبی دریای مازندران سفر کرد. او در سفرنامهاش آنجا که مناطق مرزی هزارجریب را برمیشمارد، نام باداب سورت را به صورت «چشمهٔ آروس» آوردهاست که در واقع اشاره به چشمهٔ روستای ارست (آروس) میباشد.
گردشگری
جاذبههای گردشگری ساری از دیدگاه آثار تاریخی و طبیعی بسیار غنی میباشد ولی جاذبههای طبیعی ساری بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. این شهر یکی از مهمترین مراکز گردشگری ایران به حساب میآید و و دارای مجموعهای از جاذبههای گردشگری است. برج ساعت، نماد ساری است و بیش از ۹۰ سال قدمت دارد. طبق گزارش مرکز آمار در تابستان ۹۶، ساری بهعنوان اولین شهر برتر گردشگر پذیر ایران با بیش از دو میلیون سفر تابستانی شناختهشد. همچنین در نوروز ۹۵ ساری، بههمراه رامسر شهرهای برتر گردشگری ایران شدند.
توسعه
پیشنهاد میزبانی مازندران به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی موسوم به اکو با عنوان رویداد ساری ۲۰۲۲ در سال ۱۳۹۶ از سوی میراث فرهنگی و استانداری مازندران به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری داده شد و روز ۱۲ مهر ماه سال ۱۳۹۸ هم به تصویب هیئت وزیران کشورهای عضو اکو در تاجیکستان رسید. طبق برنامهریزیهای وزارتخانه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قرار است ساری به مقصد گردشگری بینالمللی تبدیل شود که در این برنامه ۲۹ کشور هدف را مشخص شده که ۹ کشور هدف آن همان کشورهای اکو یعنی ازبکستان، افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ترکیه، جمهوری آذربایجان، قزاقستان و قرقیزستان هستند.
مشکلات شهری
ترافیک شهر ساری و عدم پیادهسازی طرحهای تأثیرگذار روانسازی ترافیک شهری و حفظ شهر ساری در چارچوب سنتی و خیابانهای باریک و آسفالت جادهها این شهر از جمله مهمترین مشکلات این شهر میباشد.
مناطق تفریحی ساری
پناهگاه حیات وحش سمسکنده ساری (اسبوکلا)
این منطقه با ۱۰۰۰ هکتار مساحت در ۱۰ کیلومتری جنوب خاوری ساری واقع شده و در ۳ کیلومتری جاده ساری به نکا بوده و سپس با جاده روستای اسبوکلا ساری به درون محوطه راه مییابد. پوشش گیاهی آن گونههای جنگلی و جلگهای بوده و بخشی از آن مانند دشتناز به عنوان زیستگاه گوزن زرد ایرانی مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاست.
پناهگاه حیات وحش دشت ناز
این منطقه حدود ۵۵ هکتار وسعت دارد و مرکز اصلی تکثیر در اسارت زیرگونهٔ در آستانهٔ انقراض گوزن زرد ایرانی است. پناهگاه دشت ناز در فضایی از جنگلهای جلگهای قرار گرفتهاست در سال ۱۳۴۶ تحت حفاظت قرار گرفت و در سال ۱۳۵۴ به عنوان پناهگاه حیات وحش نامیده شد. در این پناهگاه ضمن حفاظت و نگهداری گوزن زرد ایرانی که تعلیف آنها دستی انجام میپذیرد، همه ساله تعدادی از گوزنهای تولید شده را به زیستگاههای اصلی، یعنی حواشی رودخانهٔ دز و کارون منتقل میکنند. تعدادی از گوزنهای این پناهگاه به جزیره اشک در دریاچه ارومیه نیز انتقال داده شدهاند.
دشت ناز برای علاقهمندان بهطبیعت و حیات وحش منطقهای جذاب و دیدنی است و گردشگران، با مجوز از سازمان محیط زیست میتوانند از این منطقه دیدن نمایند و از تماشای گوزن زرد، قرقاول و کبوتر لذت ببرند و همچنین پیرامون این پناهگاه حصارکشی شدهاست و گوزنها را از پشت دیوارهای سیمی میتوان مشاهده کرد.
پارک جنگلی شهید زارع ساری
پارک جنگلی شهید زارع ساری در ۳ کیلومتری شرق شهر ساری و در جانب جاده ساری به بهشهر قرار دارد و به علت مجاورت با تپههای جنگلی کم ارتفاع در دامنه البرز، بسیار زیبا و چشمگیر است. برای استفاده گردشگران نیز دارای امکاناتی برای ماندن کوتاه مدت میباشد.
چشمهها و دریاچههای ساری
باداب سورت ساری
چشمه باداب سورت ساری چشمهٔ پلکانی تراورتنی بینظیر در ایران و کمنظیر در جهان است که واقع در روستای ارست بخش چهاردانگهی شهر ساری میباشد. این چشمه توسط سازمان میراث فرهنگی در سال ۱۳۸۷ پس از کوه دماوند به عنوان دومین میراث طبیعی ایران درفهرست آثار ملی ایران ثبت شد. ثبت جهانی این باداب نیز پس از پاموککاله ترکیه، به عنوان دومین چشمهٔ آب شور جهان بودهاست.
تالاب نیلوفر آبی حمیدآباد
تالاب حمیدآباد ساری از جاذبههای زیبای گردشگری در استان مازندران است که در جاده دریای ساری به سمت فرح آباد (خزرآباد) در روستای سرسبز و زیبای حمید آباد قرار دارد. این تالاب پوشیده از گلهای نیلوفر آبی هستند که در زمان باز شده جلوه خاصی به این تالاب و این منطقه میدهد. گونههای مختلف پرندگان اعم از پرندگان مهاجر و غیرمهاجر در این تالاب زندگی میکنند که زیبایی این منطقه را صد چندان میکند. ادامه این مسیر به مجموعه تاریخی فرح آباد و ساحل دریای خزر میرسد.
دریاچه پله
آبندان پله با مساحت ۱۷ هکتار که در هنگام بارندگی به ۳۰ هکتار میرسد در روستای ازنی بخش چهاردانگه شهرستان ساری واقع میباشد. این اثر طبیعی با قدمت کواترنری به شماره ۲۶۳، ۲۳ آبان ماه ۹۴ در فهرست آثار ملی ثبت شد.
آب این دریاچه فقط از طریق نزولات آسمانی تأمین میشود و هیچ رودخانهای به سمت آن جریان ندارد. در واقع نحوهٔ قرارگیری و نوع خاک آن باعث شدهاست در اثر بارش اندکی، همهٔ آبهای حاصل از بارش (باران یا برف) به سمت آن جریان پیدا کند. نیز نفوذ ناپذیری خاک دریاچه، میزان ماندگاری آب را در این دریاچه افزایش میدهد.
فاصلهٔ تقریبی این دریاچه از شهر ساری ۷۰ کیلومتر و در مسیر جادهٔ ساری-سمنان میباشد که در بلندای ۱۳۰۰ متری از تراز دریا قرار دارد. پیرامون دریاچه را جنگلهای پهنبرگ فرا گرفته که در بهار رویشگاه گل بنفشه و الزی (پیازچهٔ وحشی) و گونههای سبزیهای خوش رایحه و داروئی میباشد. در تابستان رودخانهای که در آنسوی دریاچه روانست آبی گوارا برای نوشیدن تأمین میکند. در پائیز درختچههای ازگیل و ولیک و تلکا محصول میدهند. در فصل زمستان محل سکونت اردکهای وحشی میباشد و سالهای اخیر با رهاسازی ماهی در این دریاچه کاربردهای آن افزایش پیدا کردهاست.
درختهای مهمی به نام راش، ممرز، بلوط، ملچ و نمدار پیرامون این دریاچه را فرا گرفتهاند که از نظر زیبایی اهمیت بهسزایی دارند.
آب این آببندان منبع اصلی تأمین آب شالیزاری روستاهای ازنی، مازارستاق، لسفرم، کنتا، دیدو، زلم است.
دریاچه چورت ساری
دریاچه چورت ساری (خواهرخواندهٔ دریای خزر) در فاصلهٔ ۱۰ کیلومتری روستای چورت حد فاصل ساری تا کیاسر در استان مازندران ایران قرار دارد. وسعت این دریاچه حدود ۲٫۵ هکتار است. این دریاچه در سال ۱۳۱۸ خورشیدی بر اثر زمینلرزه و رانش زمین و در پی آن بسته شدن مسیر آب چشمهای که در کنار دریاچه قرار دارد، به وجود آمدهاست. هنگام کاهش آب، پدیدار شدن باقیمانده درختهایی که در محل پیدایش دریاچه بودهاند منظرهٔ ویژهای را ایجاد میکند. این دریاچه در شکاف درهای با شیب زیاد قرار گرفته و دور تا دور دریاچه را پوششهای جنگلی بکر و درختان قدیمی دربر گرفتهاست.
این دریاچه به دلیل نزدیکی به روستای چورت، دریاچه چورت هم نامیده میشود.
چشمه شیرینرود
شیرین رود به عنوان یکی از سرچشمههای رودخانه تجن میباشد که در روستای خرمآباد منطقه دودانگه از توابع شهرستان ساری در استان مازندران میباشد. فاصله آن تا ساری حدود ۷۵ کیلومتر است. آب این رودخانه از رشته کوههای البرز مرکزی و خط الراس خرونرو که به عنوان آلپ ایران نیز شناخته میشود، سرچشمه میگیرد.
آبشار اوبن ساری
آبشار اوبن ساری یکی از زیباترین و بکرترین آبشارهای ایران، که در عمق جنگلهای دودانگهٔ ساری واقع شدهاست. منطقهٔ دودانگه در حدود ۶۵ جنوب کیلومتری ساری قرار دارد و منطقه ای است کوهستانی و جنگلی که در جنوب شرقی ساری واقع شدهاست و یک منطقهٔ حفاظت شده محسوب میشود. این منطقه جاذبههای بی نظیری را در دل خود جای داده که آبشار اوبن ساری یکی از آن هاست. اوبن در زبان محلی به معنی زیر آب است، این آبشار تمام خزه ای زیبا را بولا هم نامیدهاند.
پاراگلایدر
سایت پالاگلایدر در شهر ساری در روستای سرکت کنار روستای گرمستان واقع شدهاست.
شهربازی
آموزش
نخستین مدرسهٔ مدرن شهر ساری در سال ۱۳۲۳ق / ۱۲۸۴خورشیدی توسط جمعی از سیاسیون ساروی تأسیس شد. این مدرسه در سال بعد با پشتیبانی لطفعلی خان میرپنجهٔ سالار مکرم (سردار جلیل) سالاریه خواندهشد. مدرسهٔ سالاریه با ۷۰نفر دانش آموز آغاز به کار کرد. این مدرسه دارای سه کلاس ابتدایی، سطحی یا فارسی و علمی بود.
ولی مدتی بعد با فشارهای مخالفان مشروطه و برخی از مردم شهر، لطفعلی خان سردار جلیل از حمایت مالی مدرسه دست برداشت. در نتیجه مدرسهٔ ساری تعطیل شد؛ و دویست شاگردان آن بیمدرسه شدند. مدتی پس از تعطیلی مدرسهٔ سالاریه، دانش آموزان مدرسه و طرفدارانشان به انجمن حقیقت ساری متوسل شدند. سید حسین مقدس مدرسه را با نام جدید حقیقت در سال ۱۳۲۳خورشیدی در منزل علی بهروزی افتتاح کرد. پس از چندی آن هم بنابه دلایلی تعطیل گشت و بدین ترتیب چندین مدرسه در شهر به وجود آمد و پس از اندکی تعطیل شد.
در سال سال ۱۳۰۵خورشیدی کلاسهای اول، دوم و سوم متوسطه در مدرسه احمدیه دایر شد و مدرسه به نام دبیرستان پهلوی تغییر نام یافت.
در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۰۰خورشیدی نخستین مدرسه دخترانهٔ ساری با نام تربیت بنات، افتتاح شد. مؤسس مدرسه شخصی به به نام فاطمه وکیلی دیپلم مدرسه آمریکایی تهران بودهاست.
آموزش عالی و دانشگاههای ساری
فهرست برخی از مراکز آموزش عالی شهر ساری:
دانشگاه علوم پزشکی مازندران
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
دانشگاه آزاد اسلامی ساری
دانشگاه علوم و تحقیقات مازندران
دانشکده فنی امام محمد باقر
دانشگاه پیامنور استان مازندران
دانشگاه پیامنور ساری
مؤسسه آموزش عالی روزبهان
مؤسسه آموزش عالی هدف
مؤسسه آموزش عالی ادیب مازندران
مؤسسه آموزش عالی ساریان
مؤسسه آموزش عالی راهیان نوین دانش
دانشکده فنی شماره ۲ ساری
مؤسسه آموزش عالی سارویه
مؤسسه آموزش عالی سنا
مؤسسه آموزش عالی علمی کاربردی هنر
مؤسسه آموزش عالی سازههای سنگین مازندران
دانشکده فنی و حرفهای سما
دانشکده قدسیه
کتابخانههای عمومی ساری
اقتصاد
صنایع ساری
از اواخر دهه۲۰ تا ۵۰ شمسی کارخانجات صنعتی شرکت ام ام با تولید روغن نباتی و چند محصول جانبی دیگر یکی از تولیدکنندگان بزرگ روغن نباتی در ایران بهشمار میرفت.
صنایع چوب و کاغذ مازندران
شرکت صنایع چوب و کاغذ مازندران بزرگترین تولیدکننده کاغذ در خاورمیانه با ظرفیت مجموعاً ۱۷۵۰۰۰ تن شامل ۹۰۰۰۰ تن کاغذ روزنامه و چاپ و تحریر و ۸۵۰۰۰ تن کاغذ فلوتینگ.
خرید
بازار امام رضا
از جمله بازارهای منطقهای شهرداری میتوان با بازار رضا و بازار هفتگی ۲۲ بهمن اشاره کرد که بازار امام رضا از بازارهای بزرگ واقع در بلوار امام رضا قبل از پل فراوردههای نفتی احداث شدهاست. به این بازار، بازار ترکمن مرکزی نیز میگوند که بیشتر توسط بازرگانان ترکمن از مرز اینچه برون به اینجا آورده و عرضه میشود.
ماهی فروشان
در انتهای خیابان نادر و در مجاورت با بازار نرگسیه قرار داشت.
امّا بعدها کل این بازار به ابتدای پل تجن انتقال یافت. به تازگی این بازار در اتوبان قائمشهر احداث شد که دارای امکانات از جمله استخر ماهی و رستوران ماهی میباشد. این بازار بزرگترین بازار ماهی فروشان در شمال کشور است.
بازار نرگسیه و رجایی
بازار نرگسیه در مجاورت کاخ قدیمی آقا محمد خان قاجار قرار دارد، و از طرف کوچه مسجد جامع خیابان انقلاب، کوچه نواب نادر و کوچه پشت استانداری ورودی دارد. این بازار مجموعه ملزومات بافندگی نظیر نخ کاموا و پوشاک و بزاز و طلا و کفش و قسمتی از تره بار در آن وجود دارد.
بازار نرگسیه قدیمیترین و پر رفت آمدترین بازار در استان مازندران میباشد که قسمتی از آن را مسجد جامع ساری در بر میگیرد. همچنین بزرگترین کاموا فروشی شمال کشور شهر کاموا در این بازار قرار دارد.
بازار ملّامجدالدّین
درابتدا بازار ترکمنان در خیابان ملامجدالدین ساری قرار داشت و در سال ۱۳۸۹ به قبل از پل فراوردههای نفتی انتقال یافتهاست. این بازارچه از جاهای گردشگری ساری است و از تمام استان و استانهای همجوار برای بازدید از این بازار به آنجا میآیند و دارای پوشاک و منسوجات و… میباشد.
بازار ۲۲ بهمن
بازار هفتگی ۲۲بهمن، یک بازار کوچک منطقه ای است که در روزهای چهارشنبه هر هفته، در منطقه ۲۲ بهمن دائر میشود.
بازار روز راهآهن و کشاورز
این بازار جزء مجموعه بازار منطقهای شهر بوده و در بلوار کشاورز در جنوب شهر قرار دارد که یکی از قدیمیترین و پررونقترین بازارهای ساری است.
مرکز خرید پردیس
جاده دریا، بعد دانشگاه آزاد ساری.
بازار الهیه
این مرکز خرید در اصلیترین منطقه تجاری ساری قرار دارد. «الهیه» دارای ۶ طبقه بوده که ۳ طبقه آن تجاری و سه طبقه دیگر آن به پارکینگ اختصاص دارد
. این مرکز تجاری پرترددترین مرکز تجاری ساری میباشد.
مرکز تجاری تندیس
ایرن مرکز خرید واقع در خیابان انقلاب (مرکزیترین خیابان ساری) واقع میباشد. مجتمع تجاری تندیس دارای ۵ طبقه میباشد.
زیر ساختهای ساری
راهآهن
ساری از نخستین شهرهای ایران بودهاست که ساخت راهآهن سراسری ایران در آنجا آغاز گشت. در هنگام جنگ جهانی دوم به تصرف نیروهای شوروی درآمد. این خطوط ریلی از شعبههای اصلی راهآهن سراسری ایران است که در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در دوران رضاشاه، نخستین فاز آن بین شهرهای قائمشهر - بندر ترکمن افتتاح گردید و همیشه یکی از مهمترین راههای ایران بهشمار میرفتهاست.
ساخت این راهآهن باعث شد تا امروزه شهر ساری به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شود. هماکنون به قسمت جنوبی شهر راهبند گفته میشود.
ایستگاه راهآهن ساری بنایی مربوط به دوره پهلوی اول است که در بلوار عسکری محمدیان و نزدیک به میدان راهآهن در ساری جای گرفتهاست. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۳۱۷۶۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
ساختمان ایستگاه راهآهن ساری در دوره پهلوی اول و در اراضی جنوبی ساری ساخته شدهاست. پس از اتمام ساخت پلگردن در ساری نخستین قطار در مهرماه سال ۱۳۰۸ به دستور رضاشاه پهلوی از ساری عازم بندر ترکمن شد. ایستگاه راهآهن ساری در بلوار عسکری محمدیان که پس از بلوار ارتش قرار دارد واقع شدهاست و مرکز اداره کل راهآهن شمال نیز در مجاورت این ایستگاه قرار دارد.
یکپارچگی معماری ساختمان ایستگاههای راهآهن ایران در دوره پهلوی اول اقتباس شده از زبان مشترک معماری این دوره و طبق ویژگیهای ناشی از سبک رایج همانند استفاده از الگوهای معماری نئو کلاسیک اروپا (معماری آلمان) و معماری دوره باستان ایران و تلفیق آن با ویژگیهای معماری بومی هر منطقه، در سراسر ایران قابل مشاهده است.
مونوریل
به گزارش روابط عمومی استانداری مازندران، در ۶ دی ۱۴۰۰ سیدمحمود حسینی پور در نشستی با متخصصین حوزه منوریل با اظهار این که منوریل تأثیر زیادی در تسهیل ترافیک استان دارد، افزود: برای وارد شدن این پروژه به فاز اجرایی نیاز است که یک شرکت بینالمللی مجری در این حوزه باحضور در مازندران، جنبههای مختلف این طرح را بررسی و پایش کند.
وی با بیان اینکه بخش عمده ادارات و نهادهای دولتی در شهرهای مرکزی استان قرار دارد، گفت: فاز اول این طرح در شهرهای ساری، بابل، قائمشهر و آمل و فاز دوم در شهرهای غربی استان اجرایی میشود.
نماینده عالی دولت در مازندران با اشاره به ظرفیتهای مهم گردشگری و اقتصادی در استان، تأکید کرد: احداث منو ریل منجر به تسهیل فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری در استان میشود و این مهم؛ رونق و توسعه مازندران را به دنبال دارد.
آزادراه
دو طرح آزادراهی که هر دو آنها، زیرمجموعه ابرپروژه آزادراه گرگان-ساری-رشت هستند، شامل آزادراه بهشهر-ساری و آزادراه ساری-قائمشهر است که آزادراه ساری-قائمشهر به طول ۴۶ کیلومتر در دست احداث میباشد.
اتوبوس
یازده ایستگاه اتوبوس شهری ساری در نظر گرفته شدهاست که نقاط مختلف شهر را به یکدیگر متصل مینماید
تاکسی
سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی ساری از اردیبهشت ۱۳۷۶ به عنوان واحد در شهرداری ساری به امور مربوط به تاکسیرانان و تاکسیداران رسیدگی مینمود که با توجه به رشد جمعیت شهری و وسعت شهر و نیاز به کنترل و نظارت دقیق تر بر امور مربوط به حمل و نقل و جابجایی مسافران و همشهریان در سال ۱۳۸۱ با تصویب اساسنامه و معرفی مدیرعامل به عنوان سازمانی مستقل زیر نظر شهرداری شروع به فعالیت نمود.
هواپیمایی
ساری دارای یک فرودگاه بینالمللی به نام دشت ناز است؛ این فرودگاه در سال ۱۳۲۶ ساخته شدهاست
از فرودگاه دشت ناز به شهرهای تهران و مشهد پروازهای روزانه برقرار است.
این فرودگاه در ۱۵ کیلومتری شهر ساری واقع شده و پروازهای داخلی ان به شهرهای مشهد، شیراز، کرمانشاه، اهواز، عسلویه، تهران، بندرعباس و کیش برقرار است. فرودگاه بینالمللی دشت ناز از نظر تعداد مسافر و تعداد پروازهای داخلی در کشور دارای رتبه ۱۶ و از نظر تعداد پروازهای بینالمللی دارای رتبه ۱۱ است. در سال ۲۰۱۶ میلادی ۳٬۱۵۴ نشست و برخاست هواپیما در این فرودگاه انجام شد و ۳۴۴٬۸۱۵ نفر مسافر و ۳٬۲۵۰٬۰۶۰ کیلوگرم بار از طریق آن جابجا شدند. ترمینال پروازهای خارجی فرودگاه بینالمللی دشت ناز ساری در دو طبقه به مساحت ۳۰۵۱ مترمربع بنا گردیده است. این ترمینال با اعتباری معادل هفده میلیارد ریال به بهرهبرداری رسید.
همچنین هواپیمایی وارش نیز از خرداد ۹۸ خط پرواز ساری-مشهد-دوشنبه راه اندازی کرد که از ساری با یک توقف میتوان به پایتخت تاجیکستان رفت.
خیابان و بلوارها
خیابان فرهنگ
خیابان قارن
بلوار امام رضا
بلوارم امام روحالله
بلوار شهید سلیمانی
خیابان امیر مازندرانی
بلوار خزر
بلوار معلم
بلوار پاسداران
بلوار کشاورز
بلوار آزادی
بلوار دانشجو
بلوار دفاع مقدس
خیابان ولیعصر
بلوار آیت الله طالقانی
بلوار شهیدان فتحاللهی
بلوار عسکری محمدیان
بلوار ارتش
خیابان فلسطین
خیابان خیام
خیابان شهید چمران
خیابان شهید بهشتی
خیابان رازی
خیابان فهمیده
خیابان پیام نور
خیابان فردوسی
خیابان فرح آباد
خیابان صادقیه
خیابان لسانی
خیابان داراب
خیابان نیک مهر
بوستانها و پارکهای ساری
بوستان ولایت ساری
بوستان ولایت ساری در محل پادگان شهید فرامرزی ساری در مرکز این شهر ساخته و بهرهبرداری شد.
خروج پادگانهای ارتش جمهوری اسلامی به خارج از شهر یکی از مصوبات مجلس شورای اسلامی در سال ۸۸ بودهاست که شهرداری ساری با در اختیار گرفتن ۶ هکتار از ۱۰ هکتار زمین پادگان شهید فرامرزی ساخت بوستان ولایت را مرداد ماه سال ۹۴ آغاز کرد.
این بوستان دارای سالن آمفی تئاتر، کتابخانه دیجیتال، خانه دانشوران، سرای ارشد، خانه هنرمندان و نگارخانه، مسجد، موزه و فضای بازی کودکان است.
در ابتدا و انتهای این بوستان دو آبنما ساخته شده که با آبراهی به طول ۳۴۵ متر که مسیر اصلی پیاده راه هم محسوب میشود، به هم وصل هستند.
.
پارک ملل ساری
پارک ملل ساری نام پارکی در کنارِ رود تجن در شهر ساری، مرکز استان مازندران است. این پارک بزرگترین مجموعه تفریحی- توریستی شمال کشور - میباشد. فضای این مجموعه تفریحی از دریاچه و فضای سبز تشکیل شدهاست. پارک ملل ساری در زمینی به مساحت ۳۵ هکتار و به طول ۲ کیلومتر در حاشیه غربی رودخانه تجن واقع شدهاست. این پروژه در تاریخ ۹۳/۶/۲۰ آغاز و پس از ۱۰۰ روز به بهرهبرداری رسید. این پارک زیباترین و بزرگترین مجموعه تفریحی شمال کشور نیز لقب گرفتهاست. این مجموعه به دلیل وجود پرچم تمام کشورهای جهان، پارک ملل نام گرفتهاست.
پارک قائم ساری
این پارک در امتداد رودخانه تجن و در موازات پارک ملل واقع شدهاست. این پارک در سال ۱۳۷۹ احداث و در سال ۱۳۸۸ نیز به مساحت آن اضافه گردیدهاست. مساحت پارک حدود ۷۸۰۰۰ متر مربع و از سمت شمال به جنوب امتداد دارد. این پارک دارای امکانات ویژه جهت اسکان مسافرات میباشد.
پارک پیوندی ساری
بوستان کولاییان (پارک پیوندی) ساری با متراژ ۴۱۰۰متر در سال ۱۳۸۰ تأسیس شد و درخیابان فرهنگ – خیابان پیوندی قرار دارد.
بوستان مادر ساری
بوستان مادر در شمال ساری و در محدوده میدان فرح آباد قرار دارد که تاریخ تأسیس این پارک به سال ۱۳۹۵ بازمیگردد و مساحت آن ۸۳۴۸ متر مربع میباشد.
پارک بانوان ساری
پارک بانوان ساری در زمینی به مساحت ۱۰ هکتار شامل هشت هزار مترمربع ساختمان، ۱۴ هزار مترمربع پارکینگ و سه هکتار فضای سبز در منطقه یک ساری ابتدای بلوار فرحآباد واقع شدهاست.
پارک موزه دفاع مقدس ساری
پارک موزه دفاع مقدس ساری در استان مازندران شهر ساری قرار دارد و در کنار تجن ساری واقع شدهاست
پارک آفتاب ساری
این پارک در امتداد در بلوار آزادی از میدان امام ساری و در بخش غربی (داخل) شهر ساری واقع شدهاست. مساحت پارک آفتاب ساری حدود ۱۵۰۰ متر مربع میباشد.
پارک آزادگان ساری
بوستان آزادگان ساری بامتراژ ۴۷۵۵ متر درسال۱۳۷۷ تأسیس شد و در خیابان فرهنگ -خیابان سعدی قرار دارد. کتابخانه عمومی آزادگان ساری نیز در این بوستان قرار دارد.
پارک شهرداری (سبز میدان) ساری
این پارک در میدان شهرداری (شاه) قرار دارد و بین ساختمان استانداری و دادگستری قرار گرفتهاست. در گذشته به پارک سبزه میدان معروف بوده که به دلیل همجواری با ساختمان شهرداری زمان به این نام معروف گشت.
پارک اتحاد ساری
پارک اتحاد به مساحت ۱۳۵۰۰ مترمربع در خیابان دخانیات، پشت دخانیات قدیم با امکاناتی همچون وسایل ورزشی، وسایل بازی کودک، روشنایی مطلوب و… احداث شدهاست.
پارک شمس (غفاری) ساری
پارک غفاری (پارک) در ساری و بلوار کشاورز، شهید میرجانی واقع شدهاست.
پارک شهبند (کوشا سنگ) ساری
پارک کوشا سنگ در منطقه شهبند و خیابان مطهری واقع شدهاست
پارک ملت ساری
به آدرس خیابان شیخ طبرسی، انتهای خیابان ملت به مساحت ۷۰۰ متر و دارای وسایل ورزشی و وسایل بازی کودک احداث شدهاست.
پارک صادقیه ساری
به آدرس بلوار کشاورز، کوچه صادقیه به مساحت ۷۰۰ متر احداث شدهاست.
پارک روشن ساری
پارک روشن (پارک) در ساری و خیابان قارن، قارن ۶ مختار واقع شدهاست.
بوستان گلها (سعد سلمان) ساری
بوستان گلها (سعد سلمان سابق) در سال ۱۳۸۲ و در زمینی با متراژ ۴۵۶۳ متر تأسیس شد.[۱۰۷]
پارک دانشجو ساری
خیابان طبرستان، روبروی دانشکده فنی امام محمّدباقر
باغ ایرانی صفرآباد ساری
کیلومتر ۵ جاده فرح آباد (باغ گل) در حال احداث
پارک محله ای زعفرانیه ساری
در حال احداث کمربندی غربی شهر ساری- کوی زعفرانیه
پارک محله ای امام رضا (ع)
در حال احداث- بلوار امام رضا (ع) منطقه یک شهری
هتلهای ساری
هتل سالاردره ساری (چهار ستاره)
هتل سالاردره در ۱۲ کیلومتری جنوب ساری و در جاده ساری به سمت سمنان در نزدیکی رودخانه سالاردره قرار دارد. این هتل که در جنگلهای شمال (هیرکانی) واقع شده، در فضایی به وسعت ۵۶۰۰ متر مربع و همچنین به اضافه ۲ هکتار فضای سبز احداث شدهاست.
هتل بادله ساری (چهار ستاره)
هتل بادله ساری در سال ۱۳۶۴ فعالیت خود را آغاز کرد. این هتل دارای ۷۷ باب اتاق میباشد، که طبقات اول تا سوم هتل را به خود اختصاص دادهاند. این هتل در حد فاصل شهرهای نکا و ساری قرار دارد، که موجب دسترسی آسان به فرودگاه ساری میشود .
هتل هفتخال ساری (دو ستاره)
قرار گرفتن آن در منطقهای خوش آبوهوا و چشمانداز دشت گونه روبروی هتل از ویژگیهای آن به حساب میآید. این هتل در ۵ کیلومتری جاده کیاسر به ساری قرار دارد
هتل نوید ساری (چهار ستاره)
کیلومتر ۵ جاده ساری به قائم شهر .
هتل اسرم ساری (سه ستاره)
ابتدای کمربندی شرقی - میدان هلال احمر - ابتدای جنب پل تجن .
هتل نارنج ساری (سه ستاره)
میدان خزر - کیلومتر ۳ جاده دریا .
هتل سارویه ساری (دو ستاره)
بلوار طالقانی، روبه روی پمپ بنزین .
هتل عرب ساری (دو ستاره)
کیلومتر۲جاده نکا جنب پارک جنگلی شهید زارع .
بیمارستانها و مراکز درمانی ساری
افراد سرشناس ساروی
افراد سرشناس دیگر عبارت از:
*دانیال اسماعیلیفر*محمد مرادی*محمدجواد محمدی*
*رامین رضاییان*یاسین رضایی*ابوالفضل رجبی*
*سعید صادقی (بازیکن فوتبال)*سید رسول حسینی*
*سامان فلاح*رضا عابدینی (بازیکن والیبال)*فریبرز گرامی*
*هانیه رستمیان*شیث رضایی*اشکان خورشیدی*محسن کریمی*
*روحالله عرب*طاها مرتضوی*میلاد جهانی* میرهانی هاشمی*
*علی سوادکوهی*محمدحسین محمدیان*صدف اسپهبدی*
فرهنگ و هنر
تالار فرهنگی و هنری مرکزی ساری
مجتمع تالار مرکزی ساری در زمینی به مساحت پنج هزار و ۳۰۰ متر و با زیربنای ۱۲ هزار و ۳۸۰ متر مربع ساخته شده و یکی از مجهزترین مجموعههای فرهنگی و هنری کشور محسوب میشود. تالار مرکزی ساری دارای سه سالن با مجموع ظرفیت ۹۴۶ نفر شامل سالن نمایش با ظرفیت ۶۰۱ نفر، سالن سینما با ۱۸۷ صندلی و سالن موسیقی با ۱۵۸ صندلی است که با تجهیزات به روز و حرفهای اجرا شدهاست. همچنین وجود محوطه داخلی سرپوشیده با سقفی از سازه فضاکار و پوشش با پارچه مخصوص از دیگر ویژگیهای این مجتمع فرهنگی است.
تئاتر
در باب اینکه نخستین نمایش در ساری چه زمانی و به چه کیفیتی انجام شده، اطلاعاتی وجود ندارد. به نقلی در سال ۱۳۱۹ هجری قمری ظهیرالدوله، که وزیر تشریفات سلطنتی و همچنین دارای سمت والی مازندران بود، شخصی به نام حکیم الهی را مأمور کرد که در سبزه میدان تئاتری اجرا نماید.
بعدها در دهه ۱۳۰۰هجری شمسی یدالله مایل تویسرکانی وزیر فرهنگ مازندران، نمایشنامههای بسیاری از نمایشنامهنویسان روس و اروپایی مانند مولیر را در مدرسهای به نمایش درآورد و گاهی از این نمایشها در راستای القاء تفکرات خود نیز استفاده مینمود و بازیگران این تئاترها نیز دانشآموزان یا بازاریان مشتاق بودند و خود یدالله مایل نیز برای بها بخشیدن و اعتبار دادن به تئاتر گاهی ایفای نقش مینمود. این گروه پس از مدتی به خاطر مسائل سیاسی ازبین رفت.
پس از آن نیز گروههایی تئاتری به رهبری افرادی چون ستوان ایرانلو، خدابنده لو، خیرخواه، محمد باقر خاوری، اتومیان، ملک الکتابی در شهر راه انداخته شدند.
از نمایشنامهنویسان بزرگ که در این شهر به فعالیت پرداختند میتوان به لادبن (قاسم رحیمیان) و عمادالدین رام بودند
بیشتر گروههای تئاتری پیش از انقلاب ۵۷ دارای بازیگرانی از دو دستهٔ معلمان و دانشآموزان یا سربازان پادگان ساری بود و اغلب این تئاترها در مدارس به روی صحنه میرفتند.
سینما ساری
شهر ساری در گذشته دارای چهار سینمای فعال بود اما در حال حاضر دو سینمای آن فعال است:
رسانه
رادیو تبرستان از دهه ۱۳۲۰ فعالیت خود را آغاز نمود. این رادیو بعدها در قالب شبکهٔ استانی صدای مرکز مازندران به فعالیت خود ادامه میدهد.
شبکه تبرستان ابتدا با فرستندهای ۱۰۰ واتی افتتاح گردید.
صدا و سیمای مرکز مازندران در هفدهمین جشنوارهٔ مراکز صدا و سیمای ایران، دومین مرکز برتر پس از مرکز خوزستان شناخته شد.
نشریات
از دوران قاجاریان تاکنون نشریات و روزنامههای بسیاری در ساریبه چاپ رسیدهاست. امروزه از بزرگترین نشریات ساری میتوان به هفتهنامه کایر (قدیمیترین نشریه ساری) و روزنامههای بشیر، وارش، حرف مازندران و دیار سبز و نسیم و هفته نامههای قارن، نهضت شمال و پژواک شمال و پیک شمال و همولایتی اشاره کرد. همچنین روزنامه سارویه که فقط مخصوص شهرستان ساری است با نظارت شورای شهر شهرستان ساری از سال ۱۳۸۴ به انتشار میرسد. نخستین و تنها نیازمندیهای نوار شمالی کشور نیز به صورت هفتهنامه و در قطع استاندارد نیازمندیهای داخلی (۲۵×۳۵) به صورت چاپ رول دورنگ (MK) و با نام «نیازمندیهای چتر شهر» در این شهر منتشر و توزیع میگردد.
خوراک
از سوغاتیهای شهر ساری شامل غذاهای سنتی، میوهها و صنایع دستی این شهر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
غذاهای سنتی
غذاهای سنتی ساری شامل سیر انار، ناز خاتون، کدوپلو، کدو پلو، چاشنی ساک، ماهی شکمپر و مرغ شکمپر میشود. همچنین به دلیل استفاده از شکر سرخ، فسنجان و خورش آلو زرشک ساریطعمی متفاوت و ملس دارند.
همچنین مرباها و شربتهای مختلفی از جمله دوشاب (مثل انجیل دشو) و هلی ترشی در منطقه مورد استفاده قرار میگیرد.
میوهها
انواع مرکبات، تمشک، ازگیل، ولیک، گلابی وحشی، زردکیجا (نوعی قارچ چتری)، گزنه، کدو و…
صنایع دستی
صنایع چوبی، صندوقمزار، ارسی، لاکتراشی، جوله، کلز، کیلهلاک، قند چوله، تنباکو چوله، سیرکوب، حصیربافی، گلیمبافی، جاجیمبافی، جوراببافی، موجبافی، پارچهبافی، نمدمالی، سفالگری و…
ورزش
کشتی
ساری یکی از پرافتخارترین شهرهای کشور در کشتی بودهاست. بهگونهای که از لحاظ مربیان بینالمللی، سالن کشتی، داوران بینالمللی و باشگاهها، ساری رکوردار مازندران و ایران است.
ملاک و معیار ارزش فنی کشتیگیران جهان کسب مدال المپیک است. سارویها در سال ۱۹۹۸ در المپیک سئول توسط عسگری محمدیان صاحب مدال نقره شدهاند و تنها شهری در مازندران هستند که در سه المپیک جداگانه سه مدال المپیکی صید نمودند. در المپیکهای سئول و بارسلون، عسگری محمدیان و در المپیک پکن، سید مراد محمدی صاحب مدال شدند بهگونهای که در المپیک سئول و پکن تنها سارویها برای کشتی ایران صاحب مدال شده بودند و هیچیک از کشتیگیران ایران در آن المپیک مدال صید نکردند.
سارویها در سال ۱۹۸۲ در مسابقات قهرمانی کشتی بازیهای آسیایی دهلی صاحب دو مدال نقره توسط عسگری محمدیان و محمد حسین دباغی شدند.
در مسابقات قهرمانی کشتی آزاد گوانگجو چین و قهرمانی کشتی آزاد توکیو ژاپن تک مدال طلای ایران توسط کشتیگیران ساروی (بهترتیب عسگری محمدیان و مجید ترکان) صید شد.
ساری تنها شهری در ایران بود که در سال ۱۹۸۲ دو ملی پوش در کشتی بازیهای آسیایی داشت.
در جایگاه داوری سارویها اولین رئیسه کمیته داوران کشتی ایران بعد از انقلاب (حبیب اله الطافی) را داشتند. اسداله رضایی، عباس بابازاده، محمد ربیع پور، سید مهدی موسوی، عقیقی، محمدنژاد، عبداله افشار، نعمت اولادزاد، موسی بابایی، محمد علی احمدی از سایر داوران صاحبنام ساروی در مسابقات بینالمللی کشتی هستند.
سارویها اولین شهری در ایران بودند که بعد از تهران در سال ۲۰۰۶ میزبانی مسابقات جام جهانی کشتی را عهدهدار شدند. ساری همچنین سابقه میزبانی مسابقات قهرمانی کشتی جام بینالمللی تختی را در چند دوره دارند.
سارویها توسط پهلوان شاهرخ صداقت زاده صاحب بازوبند پهلوانی کشور و مهرنوش شاهرخی در جوانان و بزرگسالان قهرمان و پهلوان کشور شدند.
سارویها تنها شهری هستند که در دو المپیک به عنوان مربی کشتی نماینده داشتهاند، بهگونهای که مدرس فدراسیون جهانی کشتی به نام مجید ترکان را دارند. آنها در شورای فنی تیم ملی کشتی ایران عضوی به نام عسگری محمدیان نایب قهرمان جهان و المپیک داشته و محمد حسین دباغی، مجید ترکان، سید مراد محمدی و عسگری محمدیان سوابق مربیگری تیمهای مختلف کشتی جهان را دارند.
اولین مازندرانی که مسئولیت هیئت کشتی تهران را قبول کرد و با اکثریت آرای تهرانیها رئیس هیئت کشتی پایتخت شد نقی کلانتری از ساری بود. اولین مازندرانی که سرپرست تیم ملی برای حضور در مسابقات بینالمللی و آسیایی معرفی شد محمد شعبانی، اصغر ثمربخش و نقی کلانتری هر سه از ساری بودند و اولین سرمربی تیم ملی نونهالان کشور مجید ترکان از مرکز مازندران بودهاست.
سارویها در مسابقات قهرمانی کشتی قهرمانی سوپر قهرمانان جهان صاحب دو مدال طلا توسط مجید ترکان و عسگری محمدیان شده بود و این موفقیت در حالی رقم خورد که هیچ شهری در مازندران نتوانست صاحب چنین موفقیتی شود.
کمربند جنگجوترین، مبارزترین و شجاعترین کشتیگیر جهان تنها متعلق به دکتر ترکان از ساری بود و هیچ کشتیگیری از مازندران به چنین جایگاهی دست نیافتهبود. در مسابقات قهرمانی کشتی باشگاههای کشور سارویها با برق مازندران، پیام ساری، بهمن ساری، آسانسورسازان، عسگری محمدیان، ستارگان و گاز مازندران بیشترین حضور را در قهرمانی لیگ کشتی کشور داشتهاند.
در مسابقات قهرمانی کشتی باشگاههای جهان در روسیه تنها یک تیم از مازندران سابقه داشت آنهم ستارگان ساری بود.
ساری تنها شهری در مازندران بوده که میزبان رافائل مارتینتی رئیس سابق فدراسیون جهانی کشتی در مسابقات جام جهانی کشتی ساری در سال ۲۰۰۶ شد .
سیدمحمد شجری اولین مربی مازندرانی از ساری برای تیم ملی کشتی کارگران ایران و رحیم تبریزی اولین مربی مازندرانی از ساری به عنوان مربی تیم ملی فرزندان شاهد بود.
علی دومیرکلایی اولین مربی تیم ملی کشتی ساحلی ایران از مازندران برای ساری بود و اولین قهرمانی مسابقات جام حذفی کشتی باشگاههای کشور برای تیم بهمن ساری بود.
سارویها قهرمان اولین دوره مسابقات قهرمانی کشتی ساحلی ایران شد. سارویها اولینهایی در مازندران بودند که در مسابقات قهرمانی ارتشهای جهان توسط محمد حسین دباغی، محمد علی یعقوبزاده و قربان سعادتزاده صاحب مدال طلا شدهاند و جالب اینکه قربان سعادتزاده اولین مازندرانی بود که به عضویت تیم ملی کشتی فرنگی ایران درآمد. ساری در قبل از انقلاب چندین بار توسط سبحان خانیانپور در فرنگی بزرگسالان روی سکوی قهرمانی رفت که حتی در مازندران کشتیگیر و قهرمان کشتی فرنگی وجود نداشت.
قابل توجه است اولین مازندرانی که در مسابقات قهرمانی جام بینالمللی کشتی فرنگی صاحب مدال شده بود قربان سعادتزاده از ساری بود که در جام یاشاردغو ترکیه و مسابقات بینالمللی ۲۲ بهمن صاحب مدال طلا شد.
اسماعیل دنگسرکی و حسین کریمی اولین مربیان المپیکی کشتی مازندران در المپیک ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ بودهاند.
مهران نصیری کشتیگیر ساروی قهرمان جوانان آسیا۲۰۱۰ و قهرمان تورنمنتهای معتبر بینالمللی [یاشاردغو]ترکیه ۲۰۱۸و تفلیس گرجستان۲۰۱۸ و جام معتبر پهلوان تختی و قهرمان کشور و عضو تیم ملی کشتی آزاد در بازیهای آسیایی ۲۰۱۸
نماینده وزن ۶۵ کیلوگرم تیم ملی کشتی آزاد ایران از ساری میباشد.
ابراهیم نصیری قهرمان جوانان جهان در سال ۲۰۱۱ رومانی و قهرمان اولین دوره تورنمنت بینالمللی حبیبی و موحد ۲۰۱۰ اهل ساری میباشد.
سارویها تنها شهری بودند که در مسابقات جام کشتی پایتخت قبل از انقلاب نماینده داشتند (پهلوان عبدالحمید باقری) که با جهان پهلوان غلامرضا تختی کشتی گرفت درحالیکه هیچ مازندرانی با تختی در کشتی پهلوانی پایتخت مبارزه نکرده بود.
سایر ورزشها
هر ساله ورزشهای فوتسال، تنیس، اسکواش، پینت بال، اتوموبیلرانی و شطرنج در سطح کشور و منطقه مقامآور میباشد. تیم فوتسال راه ساری معروفترین تیم ورزشی این شهر است. در زمینه کشتی نیز تیم ستارگان ساری متعلق به این شهر میباشد.
اولین باشگاه پینت بال شمال کشور در تاریخ ۹ مرداد سال ۱۳۸۷ در پارک قائم (پارک تجن) ساری در مساحتی نزدیک به ۴۰۰۰ متر مربع در باشگاه پینت بال پروشات شروع بکار کرد. در سال ۱۳۸۹ تربیت بدنی شهرستان ساری موفق به خرید سهام باشگاه دسته اولی مهرکام پارس تهران شد تا از همین سال در رقابتهای لیگ دسته یک فوتبال کشور با تیم طبرستان صنعت ساری در این مسابقات شرکت کند. همچنین در فصل ۹۵ لیگ برتر والیبال کشور با حمایت سازمان عمران شهرداری ساری تیمی تحت همین عنوان راهی این سری از مسابقات شد که حاصل آن در رده سنی بزرگسالان مقام نهمی و در جوانان مقام نائب قهرمانی بودهاست. ساری یک تیم در لیگ برتر بسکتبال به نام آورتا ساری در لیگ برتر بسکتبال حضور دارد. همچنین از دیگر امکانات ورزشی این شهر میتوان به دو باشگاه تنیس در مجموعه ورزشی داراب و اتوبان فرح آباد، باشگاه بولینگ توسکا، مجموعه تفریحی، ورزشی و آبی شیرین رود، باشگاه کارتینگ ساویز واقع در مجموعه ورزشی داراب، قایقسواری در دریاچه سد پلاستیکی رود تجن، پیست اتومبیلرانی نام برد.
ورزشگاهها و مکانهای ورزشی مهم ساری
سیاست
ساری پایتخت پیشین ایران، مرکز استان مازندران و شهرستان ساری است. به عنوان یک مرکز سیاسی و اداری، مهمترین نهادهای دولتی و قضایی مازندران همانند استانداری، دفتر نماینده ولی فقیه و دفاتر وزارتخانهها در ساری واقع شدهاست.
ساری ۲ نماینده در مجلس شورای اسلامی دارد. ادارهٔ شهر نیز توسط شهرداری ساری انجام میشود. شهردار ساری توسط شورای شهر ساری انتخاب شده و این شورا بر عملکرد شهرداری نظارت و برای اداره شهر قانونگذاری میکند. شهر ساری به لحاظ اداری به ۴ منطقهٔ شهرداری و ۲۰ ناحیه تقسیم شدهاست.
شورای شهر ساری
نخستین انتخابات شورای اسلامی شهر ساری در سال ۱۳۷۷ برگزار شد. مهمترین وظایف آن نیز شامل انتخاب شهردار، برکناری شهردار، نظارت بر عملکرد شهرداری، تصویب بودجهٔ شهرداری و سازمانهای وابسته به آن، تصویب آییننامهها و انجام امور نظارتی جهت بهبود کیفیت زندگی شهروندان است.
اکنون شورای اسلامی شهر ساری ۹ عضو اصلی و ۶ عضو جانشین دارد.
شهرداری ساری
ادارهٔ ساری بر عهدهٔ سازمان غیردولتی شهرداری ساری است که در سال ۱۲۹۸ تأسیس شد. مدیریت این سازمان را شهرداران ساری بر عهده داشتهاند. اکنون شهرداری ساری با حکم شورای شهر ساری انتخاب میشود. شهرداری ساری ۴ منطقه را شامل میشود و مدیریت هر منطقه به عهدهٔ شهردار آن منطقه است. تصویب بودجهٔ شهرداری ساری نیز بر عهدهٔ شورای شهر است.
محلات ساری
اواخر دوره قاجار
آب انبارنو، سبزه میدان، نقاره خانه، اوصانلو محله، امامزاده یحیی، بلوچی محله، کردمحله، بلوچی خیل، اصفهانی محله، افغون محله، چاله باغ، شپش کشان، کهنه باغشاه، قلیچ لی محله، میرسرروضه، میرمشهدمحله، بیرامتر (بهرام اُتُر)، در مسجد، پای چنار، مهدیآباد، شیشهگر محله، نعل بندان، بهارآباد، شاهزاده حسین، امامزاده عباس (آزادگله)
محله حاجیآباد (خیابان قارن از وسط این محله عبور داده شده و آن را به دونیم کرده)
محلههای کنونی
کوی کارمندان، کوی آزادی، نهضت، سکوی ارتش، مجله جام جم، آب انبارنو، سبزهمیدان، شکرآباد، نوتکیه، چناربِن، امامزاده یحیی، بازار روز، شهبند، مهدیآباد، کوی ندا، گل افشان، معلم (سارینو)، ترکمحله، کوی آزادی، ۲۲ بهمن، راهبند سنگتراشان، لسانی، میرزمانی (سعدی)، پیوندی، فدک، توکل، کوی پزشکان پردیس، کویسنگ، کوی افشار، کوی اصحاب، مهیار، پل تجن، طالقانی اول و دوم، پشتپرورشگاه، کوی گلها، پشتزندان، بخشهشت (سلمان فارسی-پیروزی)، پشتمصلی، بربریمحله، پیرتکیه، بوعلی (بلوار پاسداران)، میرسرروضه، بهراماُتُر، آزادگله، سروینهباغ، دخانیات، اتحاد، نعلبندان، باقرآباد (شهید بخشنده و شهید بابایی کنونی در خیابان شیخ طبرسی)، کوی قلیچ، چهارراه برق، ساریکنار، طبرستان، ششصد دستگاه ساری، میرسرروضه، کوی برق، کوی نور (پشت انباربرق)، پشت چیندکا، کوی جهاد، چال مسجد، خیام، مازیار و کوی لاله (فوردگازداران)، کوی هفتتیر (خویآباد)، محله حاجیآباد (خیابان قارن)، پشتهتل، بالادزا، زغالچال، هولا، کوی پنج تن (اندرخورا)، خیابان دانش، محله امامهادی (ع)، مهدشت، آهیدشت، کوی شفا، سیدالشهدا، قرق، شهرک فرهنگیان، گلوبلبل
شهرکها و مناطق
از کویها و شهرکهای مهم و مناطق دوگانه آن میتوان به شهرک ۶۰۰ دستگاه، شهرکهای ۱۱۰۰ دستگاه و شهرک دولتی بزرگ گوهرباران در حال ساخت، شهرک زیتون و همچنین شهرک شهرداری واقع در جاده عبور بندارخیل و مسکن جوانان واقع در بزرگراه ولی عصر اشاره کرد و همچنین کوی ۲۲ بهمن، کوی پنجتن و مجموعه خیابانهای پیوندی و میرزا رضا زمانی و بخش ۸ و مهدیآباد و جام جم و بربری محله و… از مهمترین مناطق مسکونی ساری میباشند.
میدان ساعت
میدان ساعت نام میدانی در مرکز شهر ساری است.
این میدان دارای برجی با ساعت عقربهای بزرگ و مجهز به صدای زنگ ناقوس است که در هنگام تغییر ساعات بهشمار رقم ساعت آن لحظه به صدا در میآید و در سکوت شبهای ساری صدای ساعت ۱۲ شب را به دلیل تعداد بالای دفعات آن و نیز سکوت شب تا دورترین خیابانهای ساری میتوان شنید.
در سال ۱۳۵۵ ساخت میدان این برج آغاز شد و در نهایت در سال ۱۳۵۷ پایان یافت. محمد علی حیدری سازنده این برج میباشد.
خیابانهای مهم و اصلی ساری
بزرگراه ولی عصر غربی و شرقی و بزرگراههای بادله و رینگ در حال ساخت ساری و کمربندی سلیم بهرامی و همچنین از خیابانهای مهم میتوان به پهلوی (طبرسی)، خاقانی، فرهنگ، خیابان صبا، خیابان پیروزی، میرزمانی، خیابان قارن، خیابان انقلاب (شاه)، خیابان نادر، خیابان مدرس. خیابان سلمان فارسی، خیابان مازیار، خیابان امیرکبیر، خیابان نهضت، خیابان جام جم، خیابان رازی، خیابان فردوسی، میدان ابن شهرآشوب (دروازه بابل قدیم که در حال ساخت میباشد)، خیابان مهدیه، خیابان پیام نور، خیابان شاه عباس (۱۸ دی)، خیابان شهبند، خیابان چنار بن، خیابان ملامجدالدین، خیابان دروازه بابل، بلوار فرح آباد، خیابان معلم، خیابان شهید اندرخورا، خیابان خیام، خیابان ارتش، خیابان صبا، خیابان خیام (مولن رژ) و نام مناطق معروف ۶۰۰ دستگاه. کوی شفا. کوی مهر. قرق. کوی برق. سید الشهدا. طبیعت ۱و۲. ساری کنار. طبرستان. مهدیآباد. در شمال شهر و راهبند سنگتراشان، دخانیاتِ راهبند در جنوب شهر و مختاریه، میدان امام، فرحآباد و شهدا (دروازه گرگان) در نام برد و مجموعه بلوارها و میدانهای دیگر و… میتوان اشاره کرد.
مناطق الحاقی به شهر ساری
شهرهای خواهرخوانده
گومل، بلاروس: (۲۰۰۹)
نجف، عراق: (۲۰۱۲)
دارالسلام، تانزانیا: (۲۰۱۴)
آستراخان، روسیه: (۲۰۱۴)
مارکه، ایتالیا: از ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۶
استان سیلوانو دوربا، ایتالیا: پیشپیمان در۲۶ ژوئیه ۲۰۱۶
جستارهای وابسته
پیشینه ساری
شهرستان ساری
ساروی
شمال ایران
طبرستان
تاریخ طبرستان
فرهنگ مازندرانی
هویت مازندرانی
استان مازندران
فهرست شهرهای استان مازندران
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه فرمانداری ساری
وبگاه شهرداری ساری
فلسفه نامگذاری شهر ساری
نامه سید حسین فلاح، به رئیس پژوهشکده ساریشناسی درخصوص نامگذاری شهر ساری
آداب و رسوم در شهر ساری گیتی شکری.
پایتختهای پیشین ایران
ساری
شهرستان ساری
شهرهای استان مازندران
شهرهای شهرستان ساری
محوطههای باستانشناختی در ایران
مرکز استانهای ایران
مناطق مسکونی حاشیه خزر
مناطق مسکونی ساحلی در ایران
ویکیسازی رباتیک |
4102 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A7%D8%B1 | زار | زار(اهل هوی،اهل هوا) در زبان فارسی به معنی حالت آشفته و نزار و خراب است، اما به صورت اصطلاحی نام یکی از موجودات ماورایی در جنوب ایران و کرانههای خلیج فارس است. ریشه افسانههای پیرامون زار از قارهٔ آفریقا ست. برگزارکنندگان مراسم زار با نواختن طبلها، دهلها یا دمامهایشان، و سوزاندن بخور زار، افراد را به یک شوریدگی جذبهگونه دچار میسازند.
زیر مجموعه اهل هوا
۱.مشایخ
۲.سادات
۳نوبان
۴.زار
۵.بانیان
۶.جنو
۷.دینگمارو
۸.بحری
۹.جنگلی
و و
جستارهای وابسته
بخور زار
موسیقی زار
جن
جنگیری
منابع
غلامحسین ساعدی، اهل هوا، تهران: انتشارات امیرکبیر
آیین
آیینهای ایرانی
اسطورهشناسی ایرانی
اسطورههای اسلامی
تسخیر توسط روح
جن
جنگیری
دین در اتیوپی
دین در اریتره
دین در ایران
دین در جیبوتی
دین در سودان
دین در سومالی
دین در مصر
شیطانشناسی
شیطانها
علوم خفیه
فرهنگ در استان هرمزگان
آفریدههای فرابشری |
4103 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%88 | سبالو | سبالو یکی از شکلهای معمول محلی موسیقی جنوب ایران است که آوازی است که با دایره همراهی میگردد و به وسیله خوانندگانی که دایرهوار کنار هم مینشینند، اجرا میشود. خوانندگان هم زمان با اجرای سبالو، شانههای خود را به طرف راست و چپ منظماً حرکت میدهند. رقص و موسیقی سبالو متأثر از موسیقی آفریقایی است.
جستارهای مرتبط
لیوا
یزله
استان بوشهر
موسیقی ایرانی
موسیقی نواحی ایران |
4104 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C%20%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 | موسیقی جنوب ایران | موسیقی جنوبی ایران ملهم از طبیعت تفتیده و گرم این منطقه، سرشار از شور و نیرو و حرارت است. این موسیقی در استانهای هرمزگان، بوشهر و خوزستان رایج است.این نوع موسیقی ریتمی شاد دارد. شکل های موسیقی جنوب ایران:
بندری
سبالو
یزله
لیوا
زار
موسیقی زار
شروه
چاوشی
لالایی بندری
نیمه خوانی
علاوه بر این در جنوب ایران عزاداری مذهبی و نوحهسرایی خود دارای آواز و شیوههای متمایزی است. مناجات و شاهنامهخوانی، رباعیخوانی، مثنویخوانی و دوبیتیخوانی (شروه) همه اشکال متمایزی از موسیقی جنوبند. مشهورترین شیوه اجرای موسیقی در جنوب آواز بندری است؛ که بسیار شبیه موسیقی آفریقایی و متأثر از موسیقی مهاجران آفریقایی به جنوب ایران است.
در موسیقی عزاداری جنوب از سازهای منحصر بفردی مانند سنج و دمام استفاده میشود.
منبع
مطلب برگرفته از: سیمای میراث فرهنگی استان هرمزگان، تهران ۱۳۸۰ خ.
موسیقی ایرانی |
4105 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B2%D9%84%D9%87 | یزله | یَزْله یا هُوسه نوعی شعر حماسی رایج در جنوب ایران، بالأخص در خوزستان (عمدتاً عشایر عرب) و بوشهر میباشد که بعضاً همراه با کوباندن پا بر زمین (معمولاً بصورت جمعی) اجرا میشود. یزله (هوسه) هم در مراسمات عزاداریها (همانند محرم و صفر) برگزار میشود، و هم در مراسمات شادی.
خوزستان (اهواز)
یزله (هوسه) که از آن تحت عنوان "عالیترین تجلی احساسات و عواطف انسان عرب اهوازی (خوزستانی)" نیز نام برده میشود، دارای قدمت و منشأ میباشد و ریشه در اعماق تاریخ دارد و اینگونه گفته میشود که هوسه عمری به درازی عمر شعر دارد. هوسه در زمانهای برخورد و رویارویی با شدائد و سختیهای روزگار، با هدف ارتقاء عزم و اراده، و به هنگام رویارویی با دشمن در میان نبرد با قصد افزایش اعتماد بنفس و کاستن از روحیه دشمن، اجرا میشود. این حرکت سنتی، در زمانهای پیروزی بر دشواریها یا غلبه بر عدو نیز خوانده میگردد.
هوسه سرا که یا شاعر است یا استعداد شعر سرایی دارد، در حالی که با ندایی تک کلمه ای یا «نخوة» افراد گرداگرد خود را به سکوت و توجه دعوت میکند، رباعی خود را با صدای بلند و با ریتم خاص بیان میکند. هوسه سرایی کار هر کس نیست، هم باید شاعر یا دارای قریحه شاعری باشد و هم باید بیان او بهترین باشد.
بوشهر
در بوشهر، این مراسم در شادیها و عروسیها یا عزاداری (خصوصاً در ماه محرم) اجرا میشود. نحوهٔ انجام آن بدین صورت است که افراد با گرفتن کمر فرد جلو (مانند قطار بازی بچّهها)، تشکیل یک قطار انسانی داده و با ضرب آهنگ شعر یَزْله، به نرمی قدم برداشته و به جلو میروند.
یزله یکی از گونههای رایج موسیقی محلّی جنوب ایران محسوب میشود. یَزْله به وسیله گروهی از خوانندگان غیر حرفهای اجرا میشود و فقط با دست زدن همراه است. در این موسیقی، نغمه بیش از همه حائز اهمیّت است و به متن چندان اهمیّتی داده نمیشود.
در مراسم عزاداری، گروه پس از طی مسافتی ایستاده و دایره وار و خمیده به سمت مرکز، با ریتم یَزْله شروع به سینه زنی میکنند
که اشعار و نوحههایی که در این مراسم میخوانند بستگی به زمان آن مراسم دارد مثلاً در شب تاسوعا همه با هم میخوانند: «شب تاسوعاست امشب» و تک خوان در جواب میگوید: «کربلا غوغاست امشب» حتی به این مراسم در گفتار عامیانه (هیامظلوم) هم گفته میشود.
جستارهای مرتبط
سبالو
لیوا
منابع
استان بوشهر
موسیقی نواحی ایران |
4106 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%88%D8%A7 | لیوا | لیوا گونهای از موسیقی بومی ناحیه جنوب ایران بهویژه هرمزگان و بوشهر است که نوعی از اجرای موسیقی محلی بندری بوده که از موسیقی عربی و آفریقایی به ویژه کرانههای زنگبار متأثر شده و به این دیار آمدهاست. در این نوع اجرای موسیقی از دهلهای بزرگ و کوچک همچون پیپه، جفه، پونکه و تویری استفاده میشود. این نوع موسیقی بیشتر در مراسم شادی و سرور اجرا شده و با آن رقص فردی و جمعی با ضرب آهنگهای خاص اجرا میگردد.
لیوا را میتوان یکی از قدیمیترین انواع موسیقی در هرمزگان نامید. لیوا در اصل نام یک نوع دهل بود که به همراه ساز (مزمار) و انواع دهلهای دیگر نواخته میشد. بعدها مجموعه این مراسم، که به نوعی شادمانی و پایکوبی پس از اجرای مراسم زار است بهنام لیوا معروف شد.
جستارهای مرتبط
سبالو
یزله
منابع
موسیقی بندری
موسیقی نواحی ایران
فرهنگ در استان هرمزگان |
4107 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C%20%D8%B2%D8%A7%D8%B1 | موسیقی زار | موسیقی زار یکی از موسیقیهای محلی جنوب ایران است. موسیقی زار مربوط به مردمان کناره خلیج فارس است و در اصل از آفریقا به ایران آمدهاست. در این موسیقی از سازهای گوناگونی استفاده میشود. یکی از این سازها تنبیره یا تنبوره نام دارد، که فقط توسط بابازار یا شخص دیگری که او اجازه بدهد نواخته میشود. مضراب این ساز از شاخ گاو یا گوسفندی که برای اجرای مراسم قربانی شده ساخته میشود.آهنگ خون که آهنگی با ضرباهنگ تند است و هنگامیکه خون را میآورند اجرا میشود جزئی از موسیقی زار بهشمار میآید.
آیین زار
در باور باورمندان به آیین زار، برخی از انسانها، توسط نیروهای نامرئی که به عنوان باد شناخته میشوند تسخیر میشوند. این بادها شخصیتهای گوناگونی دارند، و بیماری وافسردگی و روان پریشی شخص تسخیر شده را موجب میشوند؛ و آیین زار برای درمان آنها برپا میشود. هزینههای برپایی این آیین توسط بیمار تقبل میشود .
نخست وقتی بابا یا ماما احتمال بدهد که شخص، مبتلا به یکی از زارها شده، او را مدت هفت روز در حچاب و دور از چشم دیگران نگه میدارند و در طول این چند روز با داروهای ویژه و روغنهای مالیدنی، تحت نظر قرار میگیرد. سپس اهل محل توسط یک خیزرانی (کسی که ایفاگر یکی از نقشهای مراسم درمان است و چوب ویژه خیز ران در دست دارد)، خبردار میشوند.
از بعد ورود بیمار تا پایان، کل مراسم توسط بابا یا ماما هدایت میشود که کار آنها و شگردهای آنها اکنون نوعی جادوی پزشکی تلقی میشود. اما مهمتر شاید آوازی است که میخوانند و سازهایی است که نواخته میشود، زیرا در باور آنها چون این بادها با موسیقی به مهر میآیند و بابا و ماما به تدریج به هویت باد پی میبرند و باد نام خود را فاش میکند. مراحل بعدی درمان از این پس امکانپذیر میشود. در صورتی که خواستههای باد برآورده شود، باد «زیر شده» و بیمار را آزار نخواهد داد اما «مرکب» خود را کاملاً رها نمیکند و کسانی که گرفتار این بادهها شده باشند در سواحل جنوب به «اهل هوا» شناخته میشوند.
مراسم آیینی است و توسط آن بیماران مبتلا به امراض روانی معالجه میشوند و در واقع نوعی موسیقی درمانی (روان درمانی) است. موسیقی زار چه از نظر نوع و چه از نظر سازها و چه به لحاظ نغمهها و آوازها با دیگر اشکال موسیقی دربنادر جنوب کاملا متفاوت است.
نوازندگان زار افراد خاصی هستند که فقط در نواختن و خواندن این موسیقی مهارت دارند. حضور فرهنگ و موسیقی افریقا در کل موسیقی استان هرمزگان و به ویژه آداب و رسوم و موسیقی زار بسیار مشهود است همچنین در موسیقی زار و به خصوص در مولودخوانی (به ویژه در میان اهل سنت) شاهد رنگ و بویی از موسیقی عرب هستیم. در مراسم زار، گاه آهنگهایی به سبک مولیواری، هندی، افریقایی و ... شنیده میشود.
موسیقی زار
یکی از موسیقیهای محلی جنوب ایران است. موسیقی زار مربوط به مردمان کناره خلیج فارس است و در اصل از آفریقا به ایران آمده است. در این موسیقی از سازهای گوناگونی استفاده میشود. یکی از این سازها تنبیره یا تنبوره نام دارد، که فقط توسط بابازار یا شخص دیگری که او اجازه بدهد نواخته میشود.مضراب این ساز از شاخ گاو یا گوسفندی که برای اجرای مراسم قربانی شده ساخته میشود. آهنگ خون که آهنگی با ضرباهنگ تند است و هنگامیکه خون را میآورند اجرا میشود جزئی از موسیقی زار بهشمار میآید. در باور باورمندان به آیین زار٬ برخی از انسانها، توسط نیروهای نامرئی که به عنوان باد شناخته میشوند تسخیر میشوند. این بادها شخصیتهای گو ناگونی دارند، و بیماری وافسردگی و روان پریشی شخص تسخیر شده را موجب میشوند. و آیین زار برای درمان آنها برپا میشود. هزینههای برپایی این آیین توسط بیمار تقبل میشود. نخست وقتی بابا یا ماما احتمال بدهد که شخص، مبتلا به یکی از زارها شده ، او را مدت هفت روز در حجاب و دور از چشم دیگران نگه میدارند و در طول این چند روز با داروهای ویژه و روغنهای مالیدنی، تحت نظر قرار میگیرد. سپس اهل محل توسط یک خیزرانی (کسی که ایفاگر یکی از نقشهای مراسم درمان است و چوب ویژه خیز ران در دست دارد)،خبردار میشوند. از بعد ورود بیمار تا پایان، کل مراسم توسط بابا یا ماما هدایت میشود که کار آنها و شگردهای آنها اکنون نوعی جادوی پزشکی تلقی میشود. اما مهمتر شاید آوازی است که می خوانند و سازهایی است که نواخته میشود ، زیرا در باور آنها چون این بادها با موسیقی به مهر می آیند و بابا و ماما به تدریج به هویت باد پی میبرند و باد نام خود را فاش میکند. مراحل بعدی درمان از این پس امکانپذیر میشود. در صورتی که خواستههای باد بر آورده شود ،باد "زیر شده" و بیمار را آزار نخواهد داد اما "مرکب"خود را کاملا رها نمیکند و کسانی که گرفتار این بادها شده باشند در سواحل جنوب به "اهل هوا" شناخته میشوند.
سازهای مراسم زار
همانطور که در سطرهای پیشین اشاره گردید طریقه تشخیص و درمان زار به ریتم و قطعهای که نواخته میشود، مربوط میباشد. به عنوان مثال؛ در قطعهٔ سنج و دمام، سازهای بوق، دمام و سنج نواخته میشوند. سازهای مذکور در زمرهٔ نخستین آلات موسیقی بوده و ضمن آنکه در زمرهٔ سازهای جنگلی محسوب میشوند، ریشه در موسیقی آفریقا دارند. اینگونه سازها از همان ابتدا به عنوان وسیلهای برای اعلام خبر و تجمع مردم به کار میرفتهاند. یکی از علل نواختن این آلات در آیین مورد نظر ما نیز همین امر میباشد.
بشر نخستین با کمک این اصوات، بخشی از نیازهای خود را تبیین و برآورده کرده و در واقع تا جایی که میتوانسته با این زبان موسیقیایی، خلاء دستگاههای مخابراتی و بلندگوها را پر مینموده و حتی پیغامهایی نیز به وسیلهٔ این نوع سازها مخابره میکردهاست؛ غیر از این، نواختن اینگونه سازها وسیلهای برای ترساندن حیوانات وحشی و یا دور کردن اجنه و اشباح پلید.
اولین بار، سازهای سنج و دمام از آفریقا به این منظقه آورده شده و در آغاز، توسط خود آنها در این منطقه نواخته میشدهاست؛ تا اینکه در شهرهای جنوبی از جمله بندرعباس و بوشهر به تدریج شکل خاص و مقدسی به خود گرفته و سرانجام مورد قبول عامه مردم قرار گرفتهاست.
رواج این سازها در جنوب مصادف بوده با مسافرتهای دریایی مردم این منطقه به آفریقا و نیز مهاجرت اقوام آفریقایی که بیشتر به عنوان برده به شهرهای جنوبی حاشیهٔ خلیج فارس آورده میشدهاند.
قابل ذکر است که تجارت برده در خلیج فارس درست پیش از آغاز قرن 18 شروع گردید. البته روایتها و گزارشهای مربوط به سدههای میانه بهطور پراکنده پیرامون بردهها به عنوان نوکران خانگی و محافظ، نیروهای شبه نظامی و ملوان در ایران و حوزهٔ خلیج فارس اشاره دارند. (ریکس؛ 13 و 14)
نحوهٔ برگزاری آیین زار و نقش موسیقی
بعد از ختم دوره حجاب، صبح روز بعد بدن مریض را خوب تمیز میکنند و خاک هفت راه را با هفت برگ هفت گیاه بی خار مخلوط کرده همراه (گره کو) به تن وی میمالند. و پیش از این که مراسم رسمی (زاران) اجرا شود،جنی را که باد زار را وارد بدن شخص کرده بیرون میکنند. برای بیرون کردن جن، شخص مبتلا را میخوابانند، انگشتان شست پاهایش را با موی بز به هم میبندند، مقداری سیفه (روغن ماهی) هم زیر دماغ مبتلای زار کشیده و چند رشته موی بز هم آتش زده زیر بینی وی میگیرند و بعد بابا با خیزران جن را تهدید میکند که از بدن وی خارج شود و با ضربههایی که به تن بیمار میزند، جن با جیغ و داد وناراحتی زیاد، مرکبش را رها کرده فرار میکند. بعد از فرار جن تنها باد زار در کلهٔ بیمار است و برای تشکیل مجلس بازی، روز پیش، زنی که خود از (اهل هوا) است، خیزران به دست راه میافتد و تک تک درها را میزند و اهل هوا را برای بازی دعوت میکند. این زن را (خیز رانی) میگویند و بیشتر دعوت شدگان (دختران هوا) هستند. دختران یا زنان جوان و بالغی که صدای خوش دارند و خوب آواز میخوانند و حرکاتشان نرم است و مجلس بازی را رنگ میدهند. دختران هوا در تمام مجالس اهل هوا جمع میشوند و همراه مردها دم میگیرند و بازی میکنند. به هر صورت مجلس زار چنین تشکیل میشود که بابازار یا مامازار با دهلهای مخصوصش در صدر مجلس قرار میگیرد. در وسط بساط (مودندو) را روی سهپایهای میگذارند. (مودندو) بزرگترین دهل اهل هوا ست و بابا یا کسی که قرار است مودندو را بزند همیشه روی چارپایهای عقب دهل مینشیند. کنار دهل مودندو یک دهل برگ دو سر معمولی (دهل گپ) میگذارند و کنار آن دهل دیگری به نام (کسر) همهٔ این دهلها در یک ردیف باشند. مودندو را اغلب خود بابازار میزند و دهلهای دیگر کسان دیگر. جلو مودندو همیشه سینی نقره یا ورشویی میگذارند که توی آن (گشته سوز) و (کندرروک درمانی) را در ظرف مخصوصش ریختهاند. درآغاز مجلس در (گشته سوز) آتش میریزند و مقداری کوندروک درمانی را توی آتش دود میکنند. بابا اول موندو و بعد گپ دهل و بالاخره کسر را دود میدهد و بعد تنگ شان را میگیرد و سرجایشان میگذارد. قبل از شروع مجلس سفرهٔ مفصلی پهن کردهاند که در این سفره همه چیز موجود است.
از انواع غذاها گرفته تا گیاهان معطر و انواع ریاحین جنوب و میوهٔ (کنار) خرما گوشت و خونی که برای مبتلا ی زار سر سفره لازم است. خون سر سفره، خون قربانی زار است، و این قربانی معمولاً یک بز (کَهَر) است که در همان مجلس سرش را بریده خونش را درون طشتی سر سفره گذاشتهاند. معمولاً تا باد خون نخورد به حرف در نمیاید. بنابر برای این که خوب فهمیده شود باد چه میخواهد، لازم است شخص مبتلا خون بخورد ریال خون خوردن نشانهٔ شدت و وابستگی شخص مبتلاست به اهل هوا. اعتبار و مقام هر بابا یا ماما به تعداد خونهایی که خورده است بستگی کامل دارد. مثلاً میگویند فلان بابا سه خون خورده است و به همان ماما پنج خون. به هر حال بابا یا ماما با تکان دادن خیزرانی که به دست دارد مجلس بازی را شروع میکند. خود بابا سر وقت یکی از دهلها و اغلب سر وقت مودندو میرود وشروع میکند به کوبیدن و شعر خواندن و غنی کردن مجلس که گرم شد دیگران هم همراه آواز بابا دم میگیرند. آواز و اشعار (زاران) در سواحل آفریقا همه به زبان سواحلی است؛ ولی در ایران بیشتر اشعار را به زبان عربی میخوانند که بعد از چند بیت تبدیل به اشعار نامفهوم سواحلی میشود؛ ولی کمتر کسی معنی این اشعار را میفهمد، نه سیاها و نه حتی خود بابا یا ماما؛ ولی با وجود این همه، ساعتها میتوانند به زبان ناآشنا ی سواحلی غنی بکنند. در شعر زیر بعد از سه چهاربیت عربی، اشعار به سواحلی تبدیل میشود: کل زار وفو/ و انا ما وفونی / شیخ شنگر رضو/ وانا ما رضونی / وزفنا وزفش نایی /دوئی وانت دوئی … در مجلس زار زن ومرد با هم جمع میشوند و کنا ر هم مینشینند. بازی معمولاً چندین شبانه روز طول میکشد. مخصوصآ در مجلسی که اول بار برای شخص مبتلا ترتیب داده شدهاست. زیرا تا باد از کلهٔ شخص مبتلا پائین بیاید وو زیر بشود چندین شبانه طول میکشد. حتی دیده شده که بعد از هفت روز گوبیدن و آواز زار یکی پایین میآید و تکان میخورد. به هر صورت در تمام مدت شبانه روز هیچکس از مجلس بازی دور نمیشود و آنهایی که خسته شدهاند، روز را در همانجا به خواب میروند وسیاهی شب پیدا نشده دوباره شروع به کوبیدن میکنند. به هر صورت ابتدا شخص مبتلا شروع به لرزیدن میکند و به تدریج تکانها زیادتر میشده، از شانهها به تمام بدن سرایت میکند و بازی وقتی به اوج میرسد که کلهٔ شخص مبتلا کاملآ پایین آمده و در ضمن تکانها ی شدید از ظرف خونی که در برابرش هست خون بخورد.
در این موقع صدای دهلها بیشتر اوج گرفته و آوازها بلندتر میشود. درچنیین مرحلهای علاوه بر شحص مبتلا، زار داخل کلهٔ عدهٔ زیادی هم طلوع میکند و همه در حال سر جنباندن از خود بیخود شده و غعش میکنند. آهنگ مخصوصی لازم است تا زار زیر بشود؛ بنابراین به تعداد زارها و بلکه بیشتر، وزن وآهنگ بازی تغییر میکند. وزن آهنگها را دهل کسر عوض میکند موندو و دهل گپ تنها سرعت وزن را معین میکنند و اغلب با هم یکنواخت کوبیده میشوند. تنها کسر است که با تغییر ضربهها وزن را عوض میکند؛ بنابراین نوازندهٔ کسر باید مهارت زیادی داشته باشد. به هر صورت در برابر یکی از این آهنگ هاست که زار شخص مبتلا تکان خورده، حرکت کرده، پائین میآید. شخص حال خود رانمی فهمد. در این میان بابا میتواند با زار صحبت بکند. بابا همیشه از زار میپرسد که اهل کجاست و اسمش چی هست. برای چه مرد یا زن بدبخت را اسیر کرده، آخر او بیچاره است، فقیر و زحمتکش است. ماهیگیر، جاشو، غواص یا گداست. زار به زبان خودش جواب میدهد که اهل کجاست و اسمش چی هست و آن مرد یا زن را بخاطر فلان یا بهمان کار، مرکب خود ساخته، البته تمام این حرفها با صدای تغییر یافتهای از دهان مریض خارج میشود؛ ولی به زبان اصلی خود زار، عربی، هندی یا سواحلی، در حالی که ممکن است مرکب او به زبان هندی یا سواحلی، به ظاهر آشنا نباشد. بعد بابا یا ماما از زار میخواهد که مرکب خود را آزاد بکند. زار جواب میدهد که این کار آسان نیست و برای این که مرکب خود را راحت بگذارد، سفره لازم دارد. خیزران و خلخال و پیراهن تمیز میخواهد. توفع همهٔ زارها یکسان نیست. بعضیها همچون (متوری) پر توقعند و همه را طلا میخواهند و بعضیها کم توقعند ویک خیزران کوچک چند بندی برایشان کافی است، مثل (بو مَریم) به هر حال بعد از تشکیل مجلس بازی و زیرکردن زار و راضی کردن او، زار دیگر موذی نیست. اگر چه مبتلای زار از آن حال اول رهایی یافته، اما برای همیشه همان باد توی کله اش بافی میماند. دروهلهٔ اول، قبل از پهن کردن سفره و کوبیدن و بازی کردن زار، باد ناصاف و وحشی ای بود و مرکب خود را اذیت میکرد. اما بعد از شنیدن شعر و صدای دهل، دیدن سفره و خوردن خون، زار صاف میشود و مرکب خود را آسوده و راحت میگذارد.
آیین و مراسم زار در آبادان و خرمشهر
مراسم زار بیش و کم در سرار نوارهٔ خلیج فارس (بندرعباس و جزایر آن+بوشهر+خوزستان) به یک شیوه اجرا میشود.منتها گاهی برداشت محقق یا شاهدان متفاوت است (اکثر محققین و آنان که چیزی در این خصوص نوشتهاند) غیر بومی یاعضو ثابت این مراسم نیستند/برخورد با رویکردهای متفاوت هم از سویی سبب شده که منابع معدود این مراسم محدود تر شود/
اینکه ریشه و سبب زار چیست؟ یا کدام یک از عوامل و مناسک (دگ/گعده=اصطلاح متداول به اجرای مراسم در آبادان و خرمشهر) تأثیرگذارتر و اصلیی تر است خود جای تحقیق دارد.
ملاعبد فیهانی بابازار در آبادان و حلیمه سرحانی کنهء مامازار در خرمشهر و یکی از صاحب نامترین بابازارها و مامازار ها در کل این مراسم هست،او که بارها به سوالات محقین خارج و داخل کشور در خصوص زار جواب داده و حتی اجازه حضور وضبط صدا و تصویر را هم از مراسم داده (البته فقط از بعضی قسمتها آن هم با مشورت صاحب دگ و کسب اجازه از زار) رویکرد برگزاری مراسمش بیشتر از هر ماما زاری مبتنی بر آموزههای دینی و اسلامی است؛ و بسیاری از اشعار مراسم را در مدح بزرگان دین میخواند (هرچند که اصل مراسم به زبان سواحلی است)
ایشان سخت برین عقیده هستند که بار اصلی درمانگری وشفا دهی مراسم بر خوانش اشعار و بار جادویی کلامات علاوه بر توسل به بزرگان مذهبی است.
زار در جنوب ایران
استان هرمزگان یکی از معدود استانهاییست که در ایران از تنوع موسیقی سنتی و آیینها و آداب همراه شده با موسیقی بهره برده است و این موسیقی خاص در تمامی مراحل زندگی مردم ریشههای فرهنگی و تاریخی دارد. از سوی دیگر داشتن موقعیت استراتژیکی هرمزگان که پل ارتباطی ایران با بسیاری از ملل جهان از دیر باز بودهاست، سبب شده که آداب و موسیقیهای سایر کشورها نیز در این منطقه رسوخ پیدا کرده و به صورت بومی در آیند. این مقاله جستاری پیرامون مقایسه رابطه موسیقی زار و موسیقی بومی، در میان مردم استان هرمزگان است.
با مطالعهای ژرف و گفتوگو با بزرگان موسیقی هرمزگان به راحتی میتوان گفت؛ که منشاء شکلگیری موسیقی هرمزگان به دوران بردهفروشی در این منطقه مربوط میشود. زمانی که کشتیهای تجاری، کالاهایشان بردههای سیاه پوست بود و به قصد فروش و تجارت انسان از خلیجفارس و دریای عمان میگذشتند. کشتیها گاه به قصد فروش بردهها و گاه درتلاطم شدید دریا و عدم امکان برای ادامه مسیر، مجبور به "پهلوگیری" در یکی از بنادر جنوبی ایران میشدند. بردگان سیاه و غمدیده و اسیر یا فروخته میشدند و یا فرصت را غنیمت شمرده، فرار میکردند.
جزایر و شهرهای ساحلی خلیج فارس در گذرتاریخ ارتباطات فرهنگی مختلفی با کشورهای دیگر برقرار کردهاست. نخستین مورد را باید حضور غلامان و بردگان آفریقایی دانست که قرنها قبل توسط تجار ایرانی و خارجی به این نواحی آورده شدهاند. (ذوالفقاری، 1366)
سیاه پوستان برای کاستن از غمها و رنجهایشان شبها گرد هم جمع میشدند و به سنت دیار و سرزمین خود مینواختند و میخواندند. کمتر شبی بود که نوای حنجره سوزناک سیاهی که در دل شبی سیاهتر از خود و با کلام و نوایی تیرهتر از روزگار خود، فضای غمزده بنادر جنوب را پرنسازد.
به مرور زمان، این موسیقی از محیط جدید الهام گرفت؛ و رنگوبوی بومی به خود گرفته و موسیقی بومی هرمزگان و در مجموع، موسیقی نوار ساحلی جنوب متولد شد. کمکم سیاهان افزوده شدند؛ چنانکه در بندرعباس قدیم، محلهای به نام محله سیاهان به وجود آمد که این محله امروزه در محلهای دیگر به نامه محله «شمیل»های بندرعباس ادغام شدهاست.
سازهای اولیه این سیاهان را سازهای لِیوا میگفتند که شامل دهلهای بزرگ و نوعی ساز بادی بودهاست. از این سازها ظاهراٌ درمراسم شادی استفاده میکردند و همچنین برای رقصهای ویژهای از قبیل خنجرسازی و رقص لِیوا.
به مروز زمان به این موسیقی اشکال دیگری اضافه شد و همچنین سازهای دیگری متداول شدند از قبیل کلم (قلم نی) ، دهل و کسر و سپس پیپه.
تفاوتی که در نوازندگی ساز سورنا در شهرهای مختلف وجود دارد به این شکل نشان داده شدهاست: خُرگوییها به نوای خود، لنگهایها به حالت خاص خود و بندرعباسیها و مینابیها نیز هرکدام به شکل مرسوم خویش می نوازند و میخوانند. این فعالیت تا جایی پیش میرود که حتی اوزیها و لاریهای مقیم استان هرمزگان نیز هر کدام برای خود شیوه ای مخصوص در اجرای موسیقی دارند.
نکته جالب دراین زمینه تحقیاتی و اجراها و نتایجی است که /عمید عتیق/(آهنگساز)/ درین زمینه بدست آورده. او که برای ضبط قطعات موسیقی اش به دنبال نوازندگان چیرهدست محلی بودبه این مراسم راه پیدا کردو مشغول ضبط وآونگاری ملودیهای ای مراسم شد. سپس بارها در مراسم مختلف به جای استفاده ادوات موسیقی این مراسم درامز و تومبا ویا انواع دستگاههای الکترونیک را بکار برد و نتیجه یکسانی حاصل کرد. از او آلبوم در زمینه موسیقی الکترونیک بر اساس ریتمهای مختلف این مراسم از مرکز تحقیات هنری و فرهنگی کشورهای عربی منتشر شد؛ و نکته جالب اینکه در یکی از اجراهای زنده دو نفر که مبتلا به زار بودند شدیداً تحت تأثیر قرار گرفتن و به اصطلاح زارشان پایین آمد
هدف از طرح این موضوع این است که شایداهل هوا (مبتلایان به زار) بیشتر از هر چیزی به موسیقی (ریتم با تمپو بالا و سنکوب) عکسالعمل نشان میدهند. وبیشترین تأثیر و اصلیترین قسمت مراسم اجرای موسیقی سازهای کوبهای است.
نتیجه
اگرچه تفاوتهایی در موسیقی بومی استان هرمزگان و موسیقی زار وجود دارد اما شباهتهایی نیز دارند و میتوان گفت که زار یکی از روشهای روان درمانی بسیار قدیمی است که بقایای آن در کشورهای مختلفی دیده میشود و تنها مختص به ناحیه جنوب کشورمان نیست، بلکه در آسیای شرقی– آفریقا– آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر به اشکال گوناگون دیده میشود و نامهای مختلفی نیز دارد. به دلیل اینکه جنوب کشورمان از دیرباز با اقوام گوناگونی روبرو شدهاست، این آیین کمکم وارد کشور شده و ماندگار شدند و رنگ و بویی عربی و اسلامی به خود گرفتهاند. با این وجود آیینهای اعتقادی و جادویی نیز در نها دیده میشود که ناشی از اعتقادات کهن است. مانند نوشیدن خون. آیین زار زاییده تخیلات روانی بوده و اعمال و مناسکی میباشد که از ذهن و ناشی از درد و رنج عاطفی و تاریخی شکل گرفتهاست. در این نوع موسیقی بینشهای اسطورهای – دخالت در طبیعت و انجام اعمال جادویی و آیینی–وجود احکام قبیلهای– تلقین پذیری از یک شخصیت (بابا یا مامای زار) – ایجاد حالت خلسه در اجرای مراسم و اعتقاد به وجود نیروهای ماوراالطبیعیه دیده میشود و به مرور زمان، این موسیقی از محیط جدید الهام گرفته و رنگوبوی بومی به خود گرفته است و به موسیقی بومی هرمزگان و در مجموع، موسیقی نوار ساحلی جنوب وارد شدهاست.
منابع
آیینهای ایرانی
موسیقی ایرانی |
4109 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1 | بابازار | بابازار به مرد گرداننده و رئیس مراسم زار در کرانههای جنوبی ایران گفته میشود. مامازار هم لقب زن گرداننده مراسم زار است.
تاریخچه
تاریخچه حضور باد زار در جنوب ایران و انجام این مراسم به سالهای دور بازمیگردد.وقتی سیاهان آفریقایی با کشتیها و لنجهای باری مسافر این دیار شدند، سرنوشتشان ماندن در این دیار شد و موسیقی زار هجای انتظار و راهی برای گریز از تنهاییشان.
مردم ساحلنشین جنوب ایران، ارواح و جنها را به صورت باد میپندارند زار موجودی رحمانی خداپرست با ادیان مختلف می باشد که هدف او کمک به خلق است و میخواهد شخص ماری(دارنده ی زار) از خطر اجنه کافر دور باشد.
درمان بیماران اهل هوا به دست «بابازار» و «ماما زار»ها است.راه درمانشان ابتدا بررسی و گرفتن چکاپ و در نهایت انجام امور درمانی است، اما متاسفانه در این وادی افراد زیادی تحت عنوان بابازار هستند و مشغول کلاهبرداری از مردم می باشند که در شهر آبادان به وفور یافت می شود.
چرب کردن و یا تدهینه عارض اشتباه است اگر بیماری به اهل هوا و بابا مراجعه کند و بابا یا ماما اشتباه تشخیص دهند که طرف زار دارد و بجای ان عارض را چرب کنند آن عارض قدرتش ده برابر شده و بیمار نگون بخت با مصیبت درمان خواهد شد.
در هرکجای ایران دستورات مختلف است اما مشهورترین دستور که مربوط به بابا محمد ابوجاسم از اهالی شادگان می باشد ابتدا بیمار بررسی و بعد امور مربوطه انجام میدهند تا بیمار مشکلش حل شود و با توجه به شرایطی خیلی کم برای بیمار مراسم میگیرند.
در باور جنوب ایران زار یک باد است و بادها موجوداتی غیرمادی هستند که با تسخیر فرد، او را دچار درد و بیماری میکنند. علت بیماری موقت و غیر پزشکی زار این است زار میخواهد بفهماند که در زندگی کسی پشت ماری او بوده و کمک کرده حق را از ظالم بگیرد و رزق و روزی افزایش یابد و زندگی بهتر شود و ماری بفهمد و تا زمانی شخصی بیمار نشود هرگز به سمت دکتر نمیرود زار بخاطر همین در زندگی شخص گره می اندازد تا پیگیر علت مشکلات نزد دعانویس و ملا برود در نهایت جواب نگیرد نزد بابازار مراجعه کند و بفهمد زار دارد و از زار تشکر کند.
اجرای مراسم زار
اصل مراسم زار، در خوزستان انجام می شود ؛ در مراسم زار هیچکسی بی اجازه ی بابازار یا مامازار حق ورود به مراسم را ندارد و اگر کسی زار نداشته باشد و بصورت افتخاری دعوت شود امکان گرفتن زار دارد.
مجلس بازی
به مراسمی که برای بیمار ترتیب میدهند، مجلس بازی گفته میشود و در این مراسم زار شخص به بدن او نازل می شود و شخص از خود بی خود شده و به هر زبانی ممکن است صحبت کند.
زیرآمدن زار به خود زار وابسته هست ممکن است کسی 3 ربع زده باشد ولی نازل نشود مراسم گرفتن ملاک نزول زار نخواهد بود.
زارها مراسم مختلفی طلب می کنند و حتی ممکن است کسی زار سید داشته باشد و تنها طلب وی زیارت کربلا یا مشهد باشد.
اهل هوا
اهل هوا به کسانی گفته میشود که حداقل یک بار دچار باد شده باشند و مجلس بازی با حضور و همراهی آنها و به هدایت و رهبری بابا یا ماما برگزار میشود و به کسی هم که باد او را تسخیر میکند مرکب باد میگویند.
بادها
بادها اعم از کافر و مسلمان به چند گروه عمده تقسیم میشوند و بعضی از آنها نیز به دستههای دیگری تقسیم میشوند که مهمترین آنها عبارتاند از:
باد زار: زار انواع مختلف و طوایف مختلف با زبان های متفاوت دارد ممکن است هندی یا عربی یا افریقایی و... صحبت کند.
نوبان: نوبان گروهی از طایفه زار است که خود حموله و زیر شاخه های متفاوتی دارد و اگر کسی دستور نوبان داشته باشد به بابا باشد به وی بابازار نوبان می گویند.
سیحوت: سیحوت جزو سپاهیان و عساکره زار هستند و تماما جنگجو و مبارز هستند.
باد جن: جن موجودیست که در قران نیز به ان اشاره شده و اگر کسی را لمس کند و اسیب ببینید می گویند شخص مس جن شده.
باد سرخ: موکل نوعی جادو هست که هنگامی بر شخص نازل شود قوه بینایی فرد به رنگ فرمز در خواهد امد.
از بین این بادها بحری و نوبان شیوع بیشتری دارند، اما باد جن هم در بعضی نقاط مثل لنگه، قشم و هرمز دیده شدهاست.
حتی زیارتگاهی به نام شاهپریان در بندرعباس هست، که بنا به قول متولی آن و بعضی از زایران اغلب مراجعان و زایران، افراد مبتلا به باد و به اصطلاح جن زدهها هستند.
بابا و مامای هرکدام از این بادها با دیگری فرق دارد. مثلاً بابای زار بحری و بابای نوبان و یا بابازار هندی و... باهم فرق دارند.
باد به صورت یک جن وارد بدن شخص مبتلا میشود. شخص مبتلا بعد از این که به دکتر و دعانویس مراجعه کرد و نتیجهای نگرفت، به بابای زار مراجعه میکند. حتی اگر بیمار قبل از دکتر و دعانویس پیش بابای زار برود، بابا خودش به او امر میکند که ابتدا پیش دکتر برود و اگر نتیجهای حاصل نشد، نزد او برگردد. بعد از آن بابای زار کارش را شروع میکند.
منابع
اسطورهشناسی ایرانی
شیطانشناسی |
4110 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D9%BE%D9%87 | پیپه | پیپه نام گونهای از دهل بومی هرمزگان است که در موسیقی استان هرمزگان و در گونهٔ از موسیقی به نام لیوا استفاده میشود. این نوع موسیقی بیشتر در مراسم شادی و سرور اجرا شده و با آن رقص فردی و جمعی با ضرباهنگهای خاص اجرا میگردد. پیپه را با دو طرف پوست که معمولاً در یک طرف آن با چوب مینوازند. پیپه ضربانهای ریتم را هدایت میکند. ظاهراً نظر بر این است که پیپه بعدها به جمع دهل و کسر پیوست است. این سه سازکوبهای (دهل، کسر و پیپه) در عمل مکمل یکدیگرند. ریتم اصلی رادهل هدایت میکند. پیپه ضربانهای اصلی ریتم را هدایت میکند و کسر با ایجاد واریاسیونهای مختلف ریتمیک و خرد کردن ریتم اصلی، به تزیین فضای ریتمیک میپردازد و حاصل این ترکیب نوعی پلی ریتمی است. همنشینی چند ریتم با آکسانها یا تاکیدهای مختلف را پلی ریتمی مینامند.
منابع
گپ دهل، کسر، پیپه
آفتاب
موسیقی بندری
فرهنگ در استان هرمزگان |
4113 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C | تویری | تویری نام گونهای از دهل است که در موسیقی بومی ناحیه جنوب ایران و بویژه در گونهٔ از موسیقی به نام لیوا استفاده میشود. این نوع موسیقی بیشتر در مراسم شادی و سرور اجرا شده و با آن رقص فردی و جمعی با ضرباهنگهای خاص اجرا میگردد.
موسیقی بندری
سازهای کوبهای
سازهای موسیقی ایرانی |
4114 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87%D9%84 | دهل | دُهُل نام یکی از سازهای کوبه ای موسیقی ایرانی است. دهل طبلی بزرگ و دورویهای که هر دو طرف آن پوستی از گاو یا گاومیش دارد، است.
ویژگی
شکلی از آن به همراه سرنا در مناطق روستایی نواخته میشود. نوازنده، دهل را با ریسمانی که از شانهها میگذرد به خود آویخته و با دو مضراب مختلف مینوازد. برخی گفتهاند انتهای مضراب دهل، پارچهای گلولهای شکل دارد ولی دهل را از یک طرف با چوب کلفتی به نام چنگال و از یک طرف با چوب باریکتری به نام دیرک نوازند. البته در نواحی جنوبی ایران مانند هرمزگان و اطراف آن دهل را با دو دست مینوازند. در سیستان و خراسان دهل را به کمک یک دست که به دو انگشت آن دو قطعه چوب نسبتاً بلند بطول حدوداً ده سانتیمتر بسته شده و در دست دیگر به کمک یک چوب قوس دار مخصوص مینوازند. این ساز به همراه سرنا به ویژه در مراسم عروسی و شادی استفاده شده و بسیار اهمیت دارد.
تاریخچه
دهل در خاورمیانه و به ویژه ایران دارای گونههای فراوان محلی است. برای نمونه در جنوب ایران گونههای زیادی از دهل وجود دارد مانند پیپه، جفه، پونکه و تویری.
دهل یا دول در بین سیستانیها به گفته کارشناسان موسیقی فولکلور ومقامی بنیادفرهنگی نیمروز همواره با ساز یا سرنا نواخته میشود که پوست استفاده شده در دهل زابلی یک طرف از پوست گوسفند ویک طرف از پوست بز است وسرنا نیز از چوب گردو بیشتر استفاده میشود البته سرنا و دهل که در شب نواخته میشود با آن که در روز استفاده میشود تفاوتهایی در نوع پوست وچوب است.
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
لغتنامه دهخدا - دهل
اختراعهای ایرانی
سازهای ارمنستان
سازهای افغانستان
سازهای پاکستان
سازهای پوستی
سازهای کوبهای آسیایی
سازهای کوبهای با کوک نامعین
سازهای موسیقی کردی
سازهای موسیقی لری
سازهای موسیقی محلی
سازهای هند
طبلها |
4131 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D9%88%D8%B1%20%DB%8C%D9%88%D8%B4%DA%86%D9%86%DA%A9%D9%88 | ویکتور یوشچنکو | ویکتور آندریوویچ یوشچنکو (به اوکراینی: Віктор Андрійович Ющенко)، (زادهٔ ۲۳ فوریه ۱۹۵۴)، رئیسجمهور پیشین کشور اوکراین با گرایشهای غرب گرایانه بود که در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۰۵ با ادای سوگند در مجلس نمایندگان اوکراین رسماً کار خود را به عنوان رئیسجمهور اکراین آغاز کرد. او همچنین از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۱ مقام نخستوزیری اوکراین را برعهده داشت.
انتخابات سال ۲۰۰۴
یوشچنکو در اکتبر سال ۲۰۰۴ برای به دست آوردن مقام ریاست جمهوری، با نخستوزیر وقت ویکتور یانوکویچ به رقابت پرداخت. انتخابات روز۳۱ اکتبر ۲۰۰۴ با پیروزی خفیف نخستوزیر یانوکویچ که مورد حمایت مقامات کشور روسیه بود به پایان رسید؛ ولی با اعتراض گسترده یوشچنکو و هوادارانش مبنی بر تخلف و تقلب انتخاباتی حزب حاکم و حضور یک هفتهای میلیونها اکراینی به ویژه شهروندان کییف در خیابانهای شهر که به انقلاب نارنجی نامگذاری شد، باعث شد تا نتیجه انتخابات با نظر دیوان عالی اکراین باطل اعلام گردد و دو نامزد در تاریخ ۲۶ دسامبر مرحله سوم انتخابات را با حضور ناظران بینالمللی از سراسر جهان از جمله با حضور سناتور ریچارد لوگار رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا برگزار کردند. در این مرحله کاندیدای مستقل ویکتور یوشچنکو با کسب ۵۲ درصد آرا به عنوان سومین رئیسجمهور اکراین انتخاب شد.
پیشینۀ سیاسی
طی دوره دوم ریاست جمهوری «کوچما» در ۱۹۹۹ م.، «یوشچنکو» تحت فشار آمریکا و صندوق بین المللی پول به نخست وزیری منصوب شد. نامزدی وی را ده گروه پارلمانی به «کوچما» پیشنهاد دادند. در خلال جلسه رأی اعتماد به یوشچنکو، چند نماینده پارلمان تأکید کردند که «صندوق بین المللی پول» آماده است؛ چنانچه «یوشچنکو» نخست وزیر شود، وامی سیصد میلیون دلاری در اختیار دولت قرار دهد. قاعدتاً، با توجه به فروپاشی زیرساخت های اقتصادی اوکراین بعد از فروپاشی شوروی و همچنین بواسطه کاهش تولیدات؛ «کوچما» به وام محتاج بود و مجبور شد که یوشچنکو را به پارلمان معرفی کند.
ویکتور یوشچنکو
افراد در انقلاب نارنجی
افراد زنده
اقتصاددانان اهل اوکراین
الگو:سیاسی و حکومتی اوکراین
اهالی استان سومی
بانکداران اهل اوکراین
دریافتکنندگان نشان حیدر علیاف
رئیسان بانک ملی اوکراین
رئیسجمهورهای اوکراین
زادگان ۱۹۵۴ (میلادی)
زنبورداری در اوکراین
سیاسیون مستقل در اوکراین
شوالیههای نشان مریت (اوکراین)
فعالان دموکراسی اهل اوکراین
ملیگرایان اهل اوکراین
نجاتیافتگان از ترور
نخستوزیران اوکراین |
4133 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%20%D8%AA%DB%8C%D9%85%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%A9%D9%88 | یولیا تیموشنکو | یولیا ولودیمیریونا تیموشنکو (۲۷ نوامبر۱۹۶۰ در دنیپروپتروفسک) سیاستمدار و بازرگان اوکراینی است که در دو نوبت؛ یک بار در سال ۲۰۰۵ و بار دوم از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ نخستوزیر اوکراین بود. او رهبر «حزب میهن» است که در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۲ این کشور با کسب ۱۰۱ کرسی از مجموع ۴۵۰ کرسی دومین حزب موفق بود.
تیموشنکو در جریان انقلاب نارنجی مردم اوکراین از اعتراضکنندهها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، و از همراهان ویکتور یوشچنکو - رهبر حزب مخالف دولت - بود. وی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۰ اوکراین در رتبه دوم قرار گرفت و در رقابتی بسیار نزدیک با ویکتور یانوکوویچ و تصاحب ۴۵٫۴۷٪ آراء در دور دوم انتخابت را واگذار کرد.
تیموشنکو کمی بعد در محاکمهای جنجالی به اتهام سوء استفاده از قدرت و اختلاس به هفت سال زندان و ۱۸۸ میلیون دلار پرداخت غرامت محکوم شد. وی در ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ از زندان آزاد شد. آزادی او با فشار دولتهای غربی مقارن با اوج گرفتن انقلاب دیگری علیه یانوکوویچ در اوکراین بود که چند روز بعد به سرنگونی یانووکویچ از قدرت منتهی شد.
تیموشنکو پس از ورود به عرصه سیاست به فعالیت اقتصادی در صنعت گاز اوکراین مشغول بود و بر اساس برخی برآوردها یکی از ثروتمندترین افراد در این کشور است. یکپنجم کلِ ثروت اوکراین متعلق به خانم تیموشنکو بودهاست.
وی در سال ۲۰۰۵ در رتبه سوم فهرست قدرتمندترین زنان جهان نشریه فوربز جای گرفت. وی همواره از طرفداران برقراری روابط نزدیکتر با کشورهای اروپایی و عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا بودهاست.
پیشینه
تیموشنکو تحصیلات خود را در انستیتو معدن دنیپروپتروفسک آغاز کرده و در سال ۱۹۸۴ از دانشکده اقتصاد دانشگاه ملی دنیپروپتروفسک در رشته مهندسی سایبرنتیک مدرک تحصیلی لیسانس را دریافت کرد. وی در سال ۱۹۸۸ به همراه همسرش اولکساندر شرکتی را برپا کرد که پس از دستیابی اوکراین به استقلال در سال ۱۹۹۱، به قراردادهای دولتی روی آورد. تیموشنکو در میان سالهای ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۷ رئیس اتحادیه سامانههای انرژی اوکراین شد. وی در سال ۱۹۹۹ از پایاننامه دکترای خود در دانشگاه ملی اقتصاد کیف با عنوان «مقررات دولتی سیستم مالیاتی» دفاع کرد.
نخستوزیری
در تاریخ ۴ فوریه ۲۰۰۵ پارلمان اوکراین با اکثریت قاطع با پیشنهاد رئیسجمهور یوشچنکو برای نخستوزیری تیموشنکو موافقت کرد.
عضویت در اتحادیه اروپا، پیمان ناتو، آموزش و پرورش سکولار، احیای زبان اوکراینی و بازسازی سنتهای ملی از مهمترین برنامههای تیموشنکو به عنوان نخستوزیر است.
محکومیت
روز ۱۹ مهر ۱۳۹۰ برابر با ۱۱ اکتبر ۲۰۱۱ دادگاهی در اوکراین، یولیا تیموشنکو را به اتهام تخطی از حدود اختیارات قانونی خود و صدور دستور امضا قرارداد انرژی میان اوکراین و روسیه به هفت سال زندان محکوم کرد. این قرارداد انرژی در سال ۲۰۰۹ بین شرکت اوکراین نقت و گازتو و شرکت روسی گازپروم امضا شد.
قاضی دادگاه گفتهاست که امضا این قرارداد و عملکرد خانم تیموشنکو حدود ۱۹۰ میلیون دلار به اوکراین زیان زدهاست.
دولت آمریکا و اتحادیه اروپا حتی پیش از برگزاری این جلسه دادگاه و صدور حکم خانم تیموشنکو در مورد احتمال دخالتهای سیاسی در این پرونده ابراز نگرانی کرده بودند. برخی از مقامهای اتحادیه اروپا نیز گفتند که اگر چنین حکمی علیه یولیا تیموشنکو صادر شود احتمال دارد که قراردادهای اقتصادی میان اوکراین و این اتحادیه را به خطر بیندازد. مقامات اتحاديه اروپا بارها به دولت اوكراين هشدار دادند كه اگر نخست وزير سابق اين كشور از زندان آزاد نشود، كييف بايد منتظر پيامدهایی باشد.
آزار تیموشنکو در زندان
پس از زندانی شدن، تیموشنکو به دلیل سوءرفتار مأموران دست به اعتصاب غذا زد. همچنین تصاویری از او منتشر شد که در آن زخمهایی بر تنش دیده میشد، به گفته وی اوایل اردیبهشت ۱۳۹۱ در زندان مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفتهاست. مخالفان دولت اوکراین میگویند که سه مرد با حمله به یولیا تیموشنکو، با مشت به شکم او زدهاند، ولی مقامات رسمی اوکراین این ادعا را رد میکنند.
واکنش کشورهای اروپایی به سوء رفتار با تیموشنکو
روسای جمهور آلمان، ایتالیا، رومانی، اتریش و چند کشور دیگر در اعتراض به سوءرفتار با یولیا تیموشنکو، رهبر مخالفان و نخستوزیر سابق اوکراین که در زندان به سر میبرد تصمیم به تحریم نشست سران اروپای شرقی و مرکزی گرفتند که به دنبال آن دولت اوکراین مجبور به لغو این نشست در در روزهای ۱۱ و ۱۲ ماه مه ۲۰۱۲ و موکول کردن آن به زمان دیگری شد. علاوه بر این چند کشور اروپایی تهدید کردند در صورتی که اوکراین رفتارش را با یولیا تیموشنکو تغییر ندهد، مسابقات فوتبال یورو ۲۰۱۲ (جام ملتهای اروپا) به میزبانی اوکراین را هم تحریم خواهند کرد.
آزادی از زندان
در ۲۱ فوریه ۲۰۱۴ در پی ادامه درگیریهای مخالفان و موافقان دولت اوکراین و تسخیر کاخ ریاست جمهوری توسط مخالفان، پارلمان این کشور با بازگشت به قانون اساسی سال ۲۰۰۴ موافقت کردند که این طرح با ۳۲۵ رای موافق به تصویب رسید و راه برای آزادی تیموشنکو هموار شد.
همچنین پارلمان اوکراین به آزادی تیموشنکو از زندان نیز رای مثبت داد و در ساعاتی بعد در ۲۲ فوریه یولیا تیموشنکو از زندان آزاد شد.
جستارهای وابسته
انقلاب نارنجی
انقلاب ۲۰۱۴ اوکراین
یورومیدان
منابع
Biography of Yulia Tymoshenko
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی یولیا تیموشنکو
اعتصاب غذاها
افراد اوکراینی لتونیاییتبار
افراد در انقلاب نارنجی
افراد در یورومیدان
افراد زنده
اقتصاددانان اهل اوکراین
اهالی دنیپروپتروفسک
پروندههای دادگاه حقوق بشر اروپا مربوط به اوکراین
دانشآموختگان دانشگاه ملی اولس گونچار دنیپرو
رهبران احزاب سیاسی
زادگان ۱۹۶۰ (میلادی)
زنان اهل اوکراین در سیاست
زنان سیاستمدار سده ۲۱ (میلادی)
زندانیان اوکراین
زندانیان و بازداشتشدگان اهل اوکراین
سران دولت زن
سران کشور زن
سیاستمداران زن سده بیستم (میلادی)
سیاستمداران سده ۲۰ (میلادی) اهل اوکراین
سیاستمداران سده ۲۱ (میلادی) اهل اوکراین
سیاستمداران محکومشده به جرم اهل اوکراین
فساد مالی در اوکراین
کارآفرینان اهل اوکراین
کومسومول
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری
نخستوزیران اوکراین
نخستوزیران زن
وزیران دولت اوکراین
یولیا تیموشنکو |
4140 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%A7 | استان آدانا | آدانا نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری با عنوان آدانا است.
جغرافیا
این استان در ساحل مدیترانه واقع شده و مرکز آن یعنی شهر آدانا دارای ١،٧٠٠،۰۰۰ نفر جمعیت بوده و بعد از استانبول، آنکارا، ازمیر و بورسا پنجمین شهر بزرگ ترکیه میباشد.
سایتهای مربوطه
: Présentation Adana
: Découvrir Adana
منابع
آدانا
پیوند به بیرون
استان آدانا
آدانا |
4141 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D9%88%D8%AC%D8%A7%D8%A7%DB%8C%D9%84%DB%8C | استان قوجاایلی | قوجاایلی نام یکی از استانهای ترکیه به مرکزیت شهر ازمیت است.
منابع
استان قوجاایلی
قوجاایلی |
4142 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D8%B1 | استان بالیکسیر | بالیکسیر نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به همین نام.
نام یونانی این منطقه پالئوکاسترون (Palaeokastron) به معنی «کاخ قدیمی» بود. ترکمنها پس از ورود به منطقه آن را بالاکحصار خواندند که جزء اول نام آن شکلی از همان واژه یونانی پالئو(ک) و جزء دوم آن حصار عربی است. این نام بعداً به صورت بالکحصار درآمد.
منابع
استان بالیکسیر
بالیکسیر |
4143 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AE%D8%AA%D8%A7%DB%8C | استان ختای | استان ختای (یا حاتای یا هاتای) نام یکی از استانهای ترکیه به مرکزیت شهر انتاکیه است. این استان با کشور سوریه هممرز است.
سنجاق اسکندرون یکی از مناطق سوریه در زمان معاصر بوده که با وجود اینکه در سال ۱۹۳۹ به ترکیه الحاق شد اما برای سوریها استان پانزدهم بهشمار میرود.
در سال ۱۹۳۹ قیمومت فرانسه بر سوریه (البته با سعایت عصمت اینونو رئیسجمهور وقت ترکیه)، منطقهٔ اسکندرون که سرزمینی با ساکنان اکثراً عربی بود و ترکها و کردها فقط ۳۹٫۴٪ از جمعیت تشکیل میداد را به دولت ترکیه واگذار کرد و نیروهای خود را از این منطقه بیرون کشید و نیروهای ترک وارد این منطقه شدند و آن را جزء ترکیه تحت نام استان ختای خواندند. این اقدام موجب خشم عرب زبانهای جهان و به ویژه مردم سوریه و اهالی اسکندرون شد. کشورهای عربی در نهایت ضعف قرار داشتند و نتوانستند اقدامی انجام دهند. ترکیه زبان عربی را در طول سالهای بعد از جنگ جهانی دوم ممنوع کرد. سوریه همواره در نقشههای کشوری اسکندرون را جزو اراضی لاینفک سوریه محسوب میکند ولی در نقشه های بین المللی و رسمی استان هاتای جزوی از کشور ترکیه محسوب میگردد.
تاریخ
دوران باستان
هاتای که از اوایل عصر برنز مستقر شده بود، زمانی بخشی از امپراتوری آکد و سپس پادشاهی آموریان یمهد بود. بعداً بخشی از پادشاهی میتانی شد، سپس این منطقه توسط گروهی از هیتیها و نئو هیتیها اداره میشد که بعداً نام استان مدرن هاتای را به خود اختصاص دادند. پادشاهی نئو هیتی پالیستین نیز در اینجا قرار داشت. این منطقه تحت کنترل آشوریها (به جز اشغال مختصر اورارتو) و بعداً نوبابلیها و پارسها قرار گرفت.
این منطقه مرکز امپراتوری سلوکی هلنیستی بود که چهار شهر یونانی تتراپولیس سوریه (آنتیوک، سلوکیا پیریا، آپامیا و لائودیسه) را در خود جای داده بود. از سال ۶۴ قبل از میلاد به بعد شهر انطاکیه به مرکز منطقه ای مهم امپراتوری روم تبدیل شد. از مکانهای باستانی معروف استان میتوان به آلاله، تل طیینات، تل جودیده و انطاکیه اشاره کرد.
دوران قرون وسطی
این منطقه در سال ۶۳۸ توسط خلافت راشدین فتح شد و بعداً تحت کنترل خاندان عرب بنی امیه و عباسی درآمد. از قرن یازدهم به بعد، پس از یک حکومت کوتاه اخشیدیان، منطقه تحت کنترل حمدانیان حلب بود. در سال ۹۶۹ شهر انطاکیه توسط امپراتوری بیزانس بازپس گرفته شد. فیلارتوس براخامیوس، یک ژنرال بیزانسی در سال ۱۰۷۸ آن را فتح کرد. او یک سلطنت را از انطاکیه تا ادسا تأسیس کرد. در سال ۱۰۸۴ توسط سلیمان اول که سلطان روم (حاکم سلجوقیان آناتولی) بود تصرف شد. در سال ۱۰۸۶ به تتش یکم سلطان حلب (حاکم سلجوقیان سوریه) رسید. حکومت سلجوقیان ۱۴ سال طول کشید تا اینکه هاتای توسط هاتای تصرف شد. صلیبیها در سال ۱۰۹۸، زمانی که بخشهایی از آن مرکز شاهزاده انطاکیه شد. در همان زمان، بخش بزرگی از هاتای بخشی از پادشاهی ارمنی کیلیکیه بود که متعاقباً با مغولان متحد شد و در سال ۱۲۵۴ کنترل شاهزاده انطاکیه را به دست گرفت. هاتای در سال ۱۲۶۸ توسط ممالوکها از اتحاد مغول و ارمنی دستگیر شد. متعاقباً در آغاز قرن پانزدهم آن را به تیمور (تامرلان) از دست داد.
دوران نوین
استان اسکندرون که ترکیه نام آن را جمهوری هاتای گذارده، در سپتامبر ۱۹۳۸به استقلال رسید، اما در سال ۱۹۳۹ و بر اساس موافقتنامه بین فرانسه و ترکیه، جزو خاک ترکیه اعلام شد، اما سوریه همواره این ادعا را رد کردهاست.
شصت سال پس از این تاریخ یعنی در سال ۱۹۹۸، بحران در روابط دو کشور تا آنجا پیش رفت که «مسعود ییلماز» نخستوزیر وقت ترکیه در شصتمین سالگرد الحاق اسکندرون به ترکیه مدعی شد: «آنکارا به خاک هیچ کشوری چشم نداشته، ولی ما مصمم هستیم چشم آنهایی را که به خاک ما چشم دوختهاند کور کنیم».
سوریها در پاسخ به مقامات ترکیه همواره بر حق تاریخی خود و این که هرگز از آن صرفنظر نخواهند کرد، تأکید داشتهاند.
مجلس خلق سوریه سال گذشته تأکید کرد که منطقه جدا شده «اسکندرون» بخشی جدایی ناپذیر از خاک این کشور است و سوریها تمام تلاش خود را برای بازگرداندن حق ربوده شده به صاحبان آن به کار خواهند گرفت.
مجلس خلق سوریه با صدور بیانیهای در هشتاد و دومین سالگرد جدایی اسکندرون از سوریه، تصریح کرده که «مردم سوریه مصمم هستند تا با تلاش مردان ارتش عربی سوریه، تمامی سرزمینهای غصب شده را بازپس گیرند و به پیروزی برسند؛ آنان همچنین بر بازسازی و ساخت سوریه تأکید دارند». در این بیانیه همچنین تأکید شده که توافق سه جانبه بین اشغالگران فرانسه، انگلیس و ترکیه در سال ۱۹۳۹ برای جدایی استان اسکندرون، توافقی شرم آور و نقض فاحش تعهدات دولت فرانسه و همچنین نقض آشکار و صریح معاهدهای است که فرانسه در سال ۱۹۳۶ با دولت سوریه امضا کرده بود؛ این معاهده به معنای واقعی کلمه تصریح میکند که سوریه تمام تعهداتی را که در زمان قیمومیت بود، از جمله مناطق مستقل از نظر اداری بر عهده خواهد گرفت.
مجلس خلق سوریه خاطرنشان کرده که «نقش مشکوک نوادگان عثمانیها در ترکیه (حکومت اردوغانی اخوانی) و مزدوران تروریست آن امروز و پس از گذشت این همه سال دوباره بازگشته است. رژیم اردوغان همچنان به حملات تروریستی خود علیه سرزمینهای سوریه، اشغال بخشهایی از این کشور، غارت کارخانهها، تأسیسات و کارخانجات آن و قاچاق اموال مسروقه به داخل کشور ترکیه ادامه میدهد.»
مجلس خلق سوریه همچنین در بیانیهٔ خود اقدامات رژیم ترکیه علیه سوریه را نقض آشکار سادهترین قواعد و اصول حقوق بشر و قوانین بینالمللی و بشردوستانه دانستهاست.
گفتنی است که، جدایی استان اسکندرون از سوریه نه توسط جامعه ملل در آن زمان و نه بعداً توسط جایگزین آن یعنی سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته نشد و این به این معنی است که این منطقه از نظر بینالمللی همچنان بخشی از خاک سوریه باقی است.
منابع
"Turkey: Major cities and provinces". citypopulation.de. Retrieved 2020-12-18.
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Hatay_Province&oldid=438127930
اَنْطاکیّه - دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
ختای
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۳۹ (میلادی)
تاریخ سوریه
روابط ترکیه و سوریه
شام (سرزمین)
شبکه شهرهای خلاق یونسکو
مدیترانه شرقی
مناطق مورد مناقشه ترکیه
مناطق مورد مناقشه در آسیا
مناطق مورد مناقشه سوریه
هلال حاصلخیز |
4144 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%81%DB%8C%D9%88%D9%86%20%D9%82%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D8%B1 | افیون قرهحصار | افیون قرهحصار یکی از شهرهای ترکیه است. این شهر مرکز استان افیون قرهحصار است.
این شهر در ۳۵۵ کیلومتری آنکارا و در همسایگی شهرهای قونیه و آنتالیا میباشد.
جمعیت این شهر ۱۷۴٬۰۰۰ میباشد.
افیون یکی از بزرگترین تولیدکنندههای سنگ مرمر در ترکیه میباشد و همچنین به شهر خامه و سوجوک و شیرینی معروف هست.
این شهر همچنین بزرگترین مرکز تولید تریاک دارویی در جهان است.
شهرهای خواهرخوانده
هام، آلمان، از سال ۲۰۰۶
مسقط، عمان، از ۵ اوت ۲۰۱۱
خرمآباد، ایران از ۲۰۱۵
منابع
آناتولی
شهرستانهای استان افیون قرهحصار
شهرهای ترکیه
شهرهای یونان باستان
مناطق مسکونی در استان افیون قرهحصار
ناحیه اژه
ناحیه مرکزی افیون قرهحصار |
4145 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%DA%AF%D8%B1%DB%8C | استان آگری | آگری یکی از استانهای ترکیه است که دارای مرکزی به همین نام است. تمامی ساکنان استان را کردها تشکیل میدهند.
جغرافیا
قله آرارات واقع در فلات قفقاز، در حد فاصل شهرهای ماکو (ایران)، ایروان (ارمنستان) و آگری (ترکیه) قرار دارد.
منابع
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Ağrı_Province&oldid=440497098
استان آغری
آغری
استانهای هممرز با ایران در کشورهای همسایه
کردستان
کردستان ترکیه |
4146 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D9%82%E2%80%8C%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C | استان آقسرای | آقسرای یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر آقسرای است. استانهای همجوار آن عبارتند از: قونیه در غرب و جنوب، نیغده در جنوب شرقی و قرشهر در شمال.
منبع
استان آقسرای
آقسرای |
4147 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%87 | استان آماسیه | آماسیه نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر آماسیه است. پیمان آماسیه در این شهر بسته شد.
منابع
استان آماسیه
آماسیه |
4148 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A7 | استان آنکارا | استان آنکارا یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن شهر آنکارا است.
استان آنکارا در دشتهای بزرگ آناتولی مرکزی واقع شده که جنگلهای کوهستانی در شمال آن و دشت خشک قونیه در سمت جنوب آن قرار دارد.
دشت آنکارا توسط رودخانههای قیزیلایرماق (Kızılırmak) و ساکاریا و شاخههای آنها آبیاری میشود.
۵۰ ٪ از زمینهای این استان برای کشاورزی کاربرد دارد، ۲۸ درصد جنگل است و ۱۰ ٪ دیگر چراگاه دامها است.
بخشی از دریاچه نمک بزرگ، توز گولو در این استان قرار گرفتهاست. بلندترین نقطه استان کوه ایشیکداغی (Işık Dağı) با ۲٫۰۱۵ متر ارتفاع است.
آب و هوای آن گرم و خشک است در تابستان، و سرد و برفی در زمستان است. شمال استان مرطوبتر و جنوب آن خشکتر است.
جمعیت
شهرستانها
آکیورت (Akyurt)
التینداگ (Altındağ)
عایاش، آنکارا (Ayaş)
بالا (Bala)
بیپازاری (Beypazarı)
چاملیدره (Çamlıdere)
چانکایا (Çankaya)
چوبوک (Çubuk)
ایلماداگ (Elmadağ)
اتیمسگوت (Etimesgut)
اورن (Evren)
گلباسی، آنکارا (Gölbaşı)
گودول (Güdül)
هیمنه
کالهجیک (قلعهجیق Kalecik)
کازان (Kazan)
کچیاورن (Keçiören)
قزلچهحمام (Kızılcahamam)
ماماک (Mamak)
ناللیحان (نعللیخان Nallıhan)
پولاتلی (Polatlı)
پورسکلر، آنکارا (Pursaklar, Ankara)
سینجان (Sincan)
ینیمحله (Yenimahalle)
شرفلی قوچحصار (Şereflikoçhisar)
یونیس (unus)
منابع
استان آنکارا
آنکارا |
4149 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%86 | استان اردهان | اَردَهان به ترکی : (Ardahan) به آذربایجانی :(ərdəhan) به کُردی (Ardihan) ارمنی (Արդահան) نام یکی از استانهای شمال شرق ترکیه است که مرکز آن شهر اردهان است.
جغرافیا
مساحت این استان ۵۴۹۵ کیلومتر مربع و جمعیت آن در سرشماری سال ۲۰۰۰ میلادی ۱۳۳٫۷۵۶ نفر بود.
اقتصاد
کشاورزی و دامپروری در استان اردهان به علت وجود ناحیه مرتعی- مرتعی بسیار، مستبعد بودن مرکز های صنعتی از استان و دلیل های نظیر، مورد توجه واقع گردیده شده.مشغله های دامپروری بیش از مشغله های کشاورزی در کل استان شاخص می باشد. کما بیش کل محصول های کشاورزی همانند سیب، گلابی، ذرت و گیلاس در شهرستان پوسف پیدا می شود.محصول های غلاتی همچون گندم و جو در کل استان زراعت می شود. با این شرایط، کشاورزی صنعتی صورت نمی گردد.کمابیش کل محصول های کشاورزی خالص و اصلی می باشند.استان اردهان به دلیل هایی همانند شرایط منطقه ای، وجود علفزار ها و علفزاری برای دامداری مطلوب می باشد. شرایط آب و هوایی برای تولید محصول های علیقه ای (علف) مطلوب می باشد.دامداری گسترده و کم اندازه به شکل دام چرنده در کل استان صورت می گیرد. تعداد بسیاری پرنده در اردهان تغذیه می شود. مرسوم ترین پرنده تغذیه گردیده غاز می باشد. به غیر از غاز، مرغ، اردک و بوقلمون نیز تغذیه می گردد.
پیشینه
سکاهای ایرانیتبار در ۶۸۰ پیش از میلاد از قفقاز گذشته و از سوی شمال وارد این منطقه شدند و این حدود را که در دست شاهان اورارتو بود تصرف کردند. بعدها ایرانیان هخامنشی این منطقه را ضمیمه ایران کردند و پس از آن اسکندر مقدونی با لشکر خود از این ناحیه گذشت.
مردم منطقه از دیرباز گرجیتبار بودند و پادشاهیهای گرجی در میان تصرفات دیگران در دورههایی بر اردهان حکومت کردند.
ترکهای سلجوقی به رهبری آلپارسلان در سال ۱۰۶۸ میلادی قبیلههای کومان و پچنک را برای زندگی در این ناحیه به اردهان کوچاندند.
شهرستانها
شهرستان اردهان Ardahan
شهرستان چیلدیر Çıldır
شهرستان دامال Damal
شهرستان گوله Göle
شخرستان هاناک Hanak
شهرستان پوسوف Posof
منابع
بخش پیشینه:
Georg Kobro: Das Gebiet von Kars und Ardahan. München 1989
استان اردهان
اردهان
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۲۱ (میلادی)
کردستان
منطقههای باستانی گرجستان |
4151 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D8%B1%D8%AA%D9%88%DB%8C%D9%86 | استان آرتوین | آرتوین ،(به لازی:ართვინიშ დობადონა) نام یکی از استانهای ترکیه است.
این استان در ناحیه دریای سیاه واقع شده و مرکز آن شهر آرتوین است.
شهرستانها
این استان ۷ شهرستان (به ترکی: İlçe) دارد:
آردانوچ Ardanuç
آرهاوی Arhavi
بورچکا Borçka
هوپا Hopa
شاوشات Şavşat
مورگول Murgul
یوسفلی Yusufeli
منابع
ویکیپدیای ترکی.
منطقههای باستانی گرجستان
استان آرتوین
آرتوین |
4152 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D9%86 | استان برتین | بارتین یک از استان های ترکیه در ناحیه دریای سیاه از ترکیه ناحیه دریای سیاه غربی می باشد. در سال ۱۹۹۱ از استان زونگولداغ جدا گردید و بارتین ۷۴ امین استان ترکیه شد. استان بارتین از سمت شرق با استان قسطمونی، و از سمت جنوب با استان قره بوک و از سمت غربی، با دریای سیاه احاطه گردیده شده. و همین طور از سمت شمال. بخش گسترده ای از استان که سرشار از جنگل می باشد در قلمروی پارک ملی کوههای کوره واقع گردیده. رودخانه برتین تنها رودخانه ای است که در ترکیه حمل و نقل بر روی آن صورت می گیرد.
نگارخانه
منابع
استان بارتین
بارتین |
4153 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%86 | استان آیدین | آیدین نام یکی از استانهای ترکیه است.
مرکز آن شهر آیدین است.
شهرهای مهم دیگر این استان عبارتند از دیدیم و کوشاداسی.
این استان مرکز تولید انجیر ترکیه است.
منابع
Wikipedia contributors, "Aydın Province," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Aydın_Province&oldid=184237316 (accessed February 15, 2008).
استان آیدین
آیدین
جغرافیای یونان باستان
ناحیه اژه |
4154 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%AF | استان بایبورد | بایبورد یا بایبورت نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر بایبورد است.
این استان در قسمت جنوبی دریای سیاه در شمال شرقی ترکیه قرار گرفته و مشتمل بر سه شهرستان (ایلچه) و چهار دهستان (بوجاق) است که اکثر آنها در دشت قرار دارد. رود چوروخ و کلکیت (Kelkit) از آن میگذرد و رشته کوه چرمن قوب (Cirmen-Kob) در جنوب آن امتداد دارد. دشتهای بایبورد در مغرب و هرت یا خرت (Hart) در شمال آن قرار گرفته است و چندین چشمه دارد. محصولات عمده آن عسل و حبوبات است و پارچههای پشمی، گلیم و فرش در آن بافته میشود. دامداری و مجتمع صنعتی گوشت و ماهی دارد. در گذشته از صنایع دستی، زرگری آن مشهور بود و عسل و موم آنجا به بندر مارسی فرانسه صادر میشد. در اواخر قرن نوزدهم میلادی گروههایی از ارامنه در آنجا زندگی میکردند. مردم عمدتاً به ترکی آذربایجانی سخن میگویند. راه اصلی عبوری ایران-ترکیه که قسمت شرقی آناتولی را به دریای سیاه میپیوندد از آن میگذرد.
شهرستانها
این استان سه شهرستان دارد:
آیدینتپه
بایبورد
دمیراوزو
منابع
استان بایبورد
بایبورد |
4155 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%DB%8C%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D8%AC%DA%A9 | استان بیلهجک | بیلهجک نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به همین نام.
نگارخانه
استان بیلهجک
بیلهجک |
4156 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%84 | استان بینگول | استان بینگول ( به کردی زازاکی: Çolig) یکی از استانهای ترکیه واقع در ناحیه آناتولی شرقی است.
مرکز این استان شهر بینگول است.
جغرافیا
مساحت این استان ۸۱۲۵ کیلومتر مربع، جمعیت آن ۲۵۵٬۷۴۵ نفر و زبان رایج در آن کردی زازاکی است.
تاریخچه
این استان کردنشین در سال ۱۹۴۶از بخشهایی از استانهای الازیغ و ارزنجان تشکیل شد.
بینگول تا سال ۱۹۵۰ به نام چاباقجور معروف بود.
نام چاباقچور از نام ارمنی این شهر یعنی Ճապաղաջուր (جاپاقجور) گرفته شده که به معنای «آب خروشان و چابک» است.
شهرستانها
این استان هشت شهرستان دارد:
آداکلی (Adaklı)، به زازاکی: آذرپیرته: Azarpêrte
بینگول (Bingöl)، به زازاکی: چولگ: Çolig
گنچ (Genç)، به زازاکی: دره هینی: Dara Hêni
قارلیاوا (Karlıova)، به زازاکی: قارلییوا: Qarliova
کغی (Kiğı)، به زازاکی: گغیه: Gêğiye
سلهان (Solhan)، به زازاکی: بنگلان: Bongılan
یایلادره (Yayladere)ُ به زازاکی: خورخول: Xorxol
یدیسو (Yedisu)، به زازاکی: چیرمه: Çêrme
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
ویکیپدیای زازاکی
استان بینگول
بینگول
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۳۶ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۴۶ (میلادی)
کردستان
کردستان ترکیه |
4157 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%DB%8C%D8%AA%D9%84%DB%8C%D8%B3 | استان بیتلیس | بیتلیس یا بتلیس یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم، شهری به همین نام است.
جغرافیا
این استان در ساحل دریاچه وان واقع شده و در سرشماری ۲۰۰۰ واجد ۳۸۸۶۷۸ نفر جمعیت بودهاست.
تاریخچه
نام بتلیس از بدلیس است. بدلیس فرمانداری بود که دژ کهن این سرزمین را به فرمان اسکندر مقدونی ساخت.
تاریخ بتلیس به ۲۰۰۰ پ.م. میرسد و در این شهر آثاری از دورههای اورارتو، آشور، مادها، مقدونیها، رومیها و بیزانس دیده میشود.
شهرستانها
تاتوان
گورویماک
موتکی
هیزان
عادلجواز
اخلاط
پیوند به بیرون
عکسهای شهر بتلیس
پیشگویی هوای بتلیس
استان بتلیس
بتلیس
کردستان
کردستان ترکیه |
4158 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D9%88%D9%84%DB%8C | استان بولی | استان بولی (به ترکی عثمانی: بولی، به ترکی: Bolu) نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به نام بولو.
این استان در میان استانبول و آنکارا قرار گرفته و زمینهای آن بیشتر کوهستانی و جنگلی است و کشاورزی کمی دارد.
تا پیش از بازشدن تونل بولی، کوهستان بولی به عنوان بزرگترین پدیدهٔ جغرافیایی در جاده استانبول به آنکارا بهشمار میآمد.
آشپزی محلی بولی معروفیت دارد و هرساله مسابقهٔ آشپزی در ناحیهٔ مِنگِن این استان برگزار میشود. همچنین دریاچهٔ آبانت از نقاط دیدنی این استان است.
بخشی از قشقاییان استان فارس از این ایالت آمدهاند.
شهرستانها
بولو
دورتدیوان
گَرَدَه
گوینوک
قبرسجیک
منگن
مودورنو
سبن
ینیچاغا
نگارخانه
منابع
استان بولی
بلو |
4159 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B1 | استان بوردور | بوردور یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به نام بوردور.
جغرافیا
مساحت این استان ۶٬۸۸۷ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۲۴۶٬۱۳۴ نفر است.
این استان در منطقه دریاچهها در ترکیه قرار گرفته و دریاچههای بزرگ و کوچک زیادی دارد.
بزرگترین دریاچه این استان دریاچه بوردور و دومین دریاچه دریاچه سالدا نام دارد.
شهرستانها
آقلاسون Ağlasun
آلتینیایلا Altınyayla
بوجاک Bucak
بوردور Burdur
چاودیر Çavdır
چلتیکچی Çeltikçi
گلحصار Gölhisar
کارامانلی Karamanlı
کمر Kemer
تفنی Tefenni
یشیلووا Yeşilova
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
استان بوردور
بوردور |
4160 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%B3%D8%A7 | استان بورسا | استان بورسا نام یکی از استانهای ترکیه است. مرکز آن شهر بورسا است.
استان بورسا در بخش جنوب منطقه مرمره جمهوری ترکیه قرار دارد.
بر اساس آمار سال ۲۰۰۷ این استان چهارمین استان پرجمعیت ترکیه بودهاست.
بورسا از شمال به دریای مرمره و یال اُوا، از شمال شرقی به استانبول و ساکاریا، از شرق به بیله جیک، از جنوب به کوتاهیه و از غرب به بالیکسیر ختم میشود.
شهرستانها
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
استان بورسا
بورسا |
4161 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%86%D9%86%D8%A7%D9%82%E2%80%8C%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87 | استان چناققلعه | چَناققلعه (به ترکی استانبولی: Çanakkale) نام یکی از استانهای ترکیه است و مرکز آن هم شهر چناققلعه است. چَناق (چناغ و چاناق هم نوشته شده است) در ترکی به معنی کاسه سفالی است و این نام به دلیل رواج ساخت سفالینهها در منطقه بر روی آن گذارده شده است.
این استان در شمال غربی ترکیه و در بخش آسیای این کشور واقع شده است و نام خود را از قلعهای به همین نام گرفته است.آثار باستانی مربوط به شهر تروی در این استان یافت شده است.
نگارخانه
استان چناققلعه
چاناققلعه |
4162 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%86%D8%A7%D9%86%D9%82%D8%B1%DB%8C | استان چانقری | چانقری نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن شهر چانقری است.
چانقری منطقهای کشاورزی است که گندم، بنشن، ذرت و گوجه فرنگی از رستنیهای اصلی کشاورزی آن است.
استان چانقری دارای تابستانهای بسیار گرم و خشک و زمستانهای بسیار سرد و بارانی و گاه برفی است.
شهرستانها
این استان به ۱۲ شهرستان بخش میشود:
آتکاراجالار (Atkaracalar)
بایراماورن (Bayramören)
چانقری (Çankırı)
چرکش (Çerkeş)
الدیوان (Eldivan)
ایلگاز (Ilgaz)
قزلارماق (Kızılırmak)
کورگون (Korgun)
کورشونلو (Kurşunlu)
اورتا (Orta)
شاباناوزو (Şabanözü)
یاپراقلی (Yapraklı)
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
استان چانقری
چانقری |
4163 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D9%85 | استان چوروم | نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر چوروم است.
منابع
استان چوروم
چوروم |
4164 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%B2%D9%84%DB%8C | استان دنیزلی | دنیزلی نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری به همین نام است.
منابع
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Denizli_Province&oldid=438338165
دنیزلی
ناحیه اژه |
4165 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%D9%88%D8%B2%D8%AC%D9%87 | استان دوزجه | استان دوزجه یکی از استانهای ترکیه است. مرکز این استان شهر دوزجه است.
منابع
استان دوزجه
دوزجه
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۹۹ (میلادی) |
4166 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%86%D9%87 | ادرنه | اِدیرنه (به ترکی: Edirne، به یونانی: Ἁδριανούπολις تلفظ: آدریانوپولیس، به بلغاری: Одрин تلفظ: اُدرین) نام یکی از شهرهای ترکیه است.
این شهر مرکز استان ادیرنه ترکیه است. شهر ادیرنه در ناحیه تراکیه در منتهیالیه غربی ترکیه و در نزدیکی مرز یونان و بلغارستان واقع شدهاست.
جمعیت این شهر در سال ۲۰۰۲ برابر با ۱۲۸٬۴۰۰ نفر برآورد شدهاست.
منابع
ویکیپدیای انگلیسی، ۲ ژوئیه ۲۰۰۷.
پایتختهای پیشین
شهرهای ترکیه
کمپهای لژیونرهای امپراتوری روم در بالکان
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۲ (میلادی)
یهودیت در ترکیه |
4167 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B1%D9%88%D9%85 | استان ارزروم | Bi Kurdî : Erziromê
ب کوردی : ئەرزرۆم
ارزروم که سابقاً بهصورت ارضروم یا ارزنالروم یا ارزنةالروم هم نوشتهمیشد یکی از استانهای مهم ترکیه است که مرکز آن هم شهری به همین نام است.
بیشتر جمعیت این استان را کورد های کرمانج و ارمنی های غربی تشکیل میدهند و اقلیتی از ترک ها و کورد های زازا ها نیز در این استان زندگی میکنند.
بهترین پیست اسکی ترکیه به نام پالان دوکن در این استان قرار دارد.
در تاریخ ایران و در دوره قاجاریه یک دوره مذاکرات مهم تاریخی برای تعیین حدود مرزی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت عثمانی در شهر ارضروم (ارزنةالروم) برگزار شد که سرپرستی هیئت اعزامی از ایران به عهده میرزا تقی خان امیرکبیر بود.
این مذاکرات که در سال ۱۸۵۰ میلادی برگزار شد، در ابتدا با کارشکنی دولت عثمانی و در مواردی حتی حمله به ساختمان محل اقامت هیئت ایرانی همراه بود که در پایان با درایت امیر بدون از دست دادن و گرفتن امتیازی با عثمانیها به پایان رسید.
منابع
استان ارزروم
ارمنستان غربی
ارزروم
تاریخ ارمنستان
تاریخ ترکیه |
4168 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B3%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%87%D8%B1 | استان اسکیشهر | اَسکیشهر نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر اسکیشهر است.
شهرستانها
استان اسکیشهر ۱۴ شهرستان دارد:
آبپو (Alpu)
بیلیکووا (Beylikova)
چفتهلر (Çifteler)
ادونپازاری (Odunpazarı)
تپهباشی (Tepebaşı)
گونیوزو (Günyüzü)
خان (Han)
اینونو (İnönü)
محمودیه (Mahmudiye)
محال قاضی (Mihalgazi)
محالیچچیک (Mihalıççık)
ساریجهکایه (Sarıcakaya)
سیدقاضی (Seyitgazi)
سیوریحصار (Sivrihisar)
منابع
استان اسکیشهر
اسکیشهر |
4169 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%AF%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D9%88%D9%86 | استان گرهسون | گرهسون (به ترکی استانبولی: Giresun ili) نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر گرهسون است.
این استان مرکز تولید فندق ترکیه است.
مهاجرانی از گره سون به ایران
در طول تاریخ بخش اعظمی از جمعیت این استان به دلیل انجام مبادلات اقتصادی و تجاری به کشور جمهوری آذربایجان مهاجرت کردند ولی به دلیل تاخت و تازهای بی امان و نا امنیهای منطقهای که در نتیجهٔ حملهٔ ارمنیها به وجود آمده بود، ناچار به ترک و مهاجرت از آن کشور به سمت کشور ایران شدند و در نواحی شمال غربی و شمال شرقی ایران اسکان یافتند، امروزه این اقوام را به اشتباه کره سنی میشناسند که کاملش گیره سونها است که با مرور زمان در شهر و روستا در شهرستانهای ارومیه ( کهریز قولنجی بالو گجین ولنده) ، خوی، سلماس، ماکو ، چالدران و بجنورد میباشد. سیلاب مرکز دهستان کوره سونلی و یزدکان از مهمترین مناطق گره سنینشین میباشد.
منابع
استان گرهسون
گرهسون |
4172 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%A8 | اسب | اَسب یا باره , یکی از دو زیرگونههای اسب وحشی (Equus ferus) است. این جانور پستاندار و تکسُم است و به تیره اسبان تعلق دارد. فرگشت اسب از ۴۵ تا ۵۵ میلیون سال پیش به این سو آغاز شدهاست، گذشتهٔ اسبهای بزرگ و تکسم امروزی به جانورانی کوچکجثه و چندسم بازمیگردد. نزدیک به ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد انسان تلاش کرد تا اسب را اهلی کند. گمان بر این است که تا سال ۳۰۰۰ پیش از میلاد اسبهای اهلی در جاهای گوناگونی از زمین حضور داشتند. اسبهای زیرگونهٔ caballus اهلی شدهاند، اگرچه بسیاری از آنها در طبیعت آزاد زندگی میکنند. البته اسبهایی وجود دارند که هرگز اهلی نشدهاند؛ برای نمونه اسب شوالسکی تنها زیرگونهای است که به راستی تاکنون وحشی باقی ماندهاست. در فارسی به اسب ماده، «مادیان» و به اسب نر، «نریان» میگویند. فرزند آنها کره اسب خوانده میشود.
اندامهای اسب به گونهای است که به آن اجازه میدهد بیدرنگ سرعت خود را در برابر درندگان بالا برد. اسب توان بالایی در نگه داشتن تعادلش در هنگام دویدن دارد، همچنین میتواند بیدرنگ خود را آمادهٔ نبرد یا فرار از دشمن کند. اسبها میتوانند به صورت ایستاده یا نشسته بخوابند. دوران بارداری اسب ماده (مادیان) نزدیک به یازده ماه است. نوزاد اسب که کُرّه نام دارد اندکی پس از آنکه به دنیا آمد میتواند روی پاهایش بایستد و بدود. بیشتر اسبهای اهلی در میانهٔ دو تا چهار سالگی زیر زین یا مهار (برای درشکه) تمرین میبینند. اسب در پنج سالگی کاملاً بالغ میشود و میتواند میان ۲۵ تا ۳۰ سال نیز عمر کند.
نژاد اسب بسته به خوی جانور، دارای سه دستهٔ مهم است: اسبهای سرزنده یا «پُرحرارت» که میتوانند در سرعتهای بالا داشته باشند، اسب «خونسرد» مانند اسبهای بارکشی و اسبچه که برای کار سنگین و سرعت کم مناسبند، و «اسبهای خونگرم» که از ترکیب دو نژاد دیگر به دست آمدهاند که برای سواریهای با هدف ویژه آموزش میبیند و در اروپا معمول هستند. امروز بیش از ۳۰۰ نژاد پرورشی اسب در جهان وجود دارد که هرکدام برای هدف ویژهای پرورش مییابند.
انسان و اسب در موردهای گوناگونی به صورت رقابتی یا نارقابتی با هم اندرکنش دارند؛ مانند کار به صورت اسب پلیس، کشاورزی، کارهای تفریحی و درمانی. از دیرباز اسبها در میدانهای جنگ کاربرد داشتهاند و به همین دلیل فنها و ابزارهای سوارکاری و کنترل اسب بسیار گستردهاند. فرآوردههای بسیاری از اسب به دست میآید که از آن جمله میتوان به: گوشت، شیر، مو، استخوان، پوست و برداشت مواد دارویی از ادرار مادیان باردار اشاره کرد. انسانها برای اسبهای اهلی، خوراک، آب، پناهگاه، مراقبتهای پزشکی و نعل فراهم میکنند.
واژهشناسی
همچنین ببینید: واژههای ساخته شده از اسب
واژه اسب (Aspa) (آفریده نیک) که در اوستا آمدهاست، خود یک واژه، از دوره پیش از تاریخ و به احتمال زیاد مادی (پارتی، اوستایی) است، و در پارسی باستان (asa) بوده و در سانسکریت (acva) آمدهاست؛ و بسیاری از نامهای اساطیری در متون کهن از این واژه گرفته شدهاست، به مانند: «اسپریس» به معنی میدان اسب دوانی و «اسپست» به منای یونجه که با تلفظی متفاوت به برخی زبانهای دیگر منتقل شدهاست.
نام اسب همواره با واژههایی مانند چابکی همراه بودهاست. پیشینیان برای اسبهای خود احترام بسیاری قائل بودند به گونهای که صاحب اسب، نیاکان اسب نژادین خود را تا ۱۲ نسل پشت میدانست و به هنگام مرگ اسبش به شدت غمگین میشد. همچنین اسب را جانوری نجیب نیز میشناسند؛ ولی در هنگام خشم اسب نزدیکی به او بسیار خطرناک است.
اسب را در پارسی میانه و اوستایی نیز اَسپ (asp) میگفتند. نامهای بسیاری از بزرگان ایرانی در روزگار باستان دارای پسوند -اسپ بودهاست (مانند گشتاسپ، ارجاسپ، گرشاسپ، جاماسپ، لهراسپ، ویشتاسپ، هیدراسپ، بیوراسپ، ساتاسپ و …) که نشان از اهمیت این جانور در میان ایرانیان است. در زبان سانسکریت این واژه به ریخت azva بوده که واژه سوار و اسوار نیز در زبان پارسی کنونی از همین ریشهاند. خود این واژه از ریشهٔ واژهٔ هندواروپایی *eḱwa یا eḱwo ریشه گرفتهاست. اسب برای نخستین بار در آسیای میانه اهلی شدهاست. سپس به دشتهای ایران راه یافتهاست. در ایران باستان به ویژه دوره هخامنشی اسب نقش بسیار زیادی داشت به اسبهای تربیتیافته «پارس» میگفتند، عربها این کلمه را به «فارس» معرب کردهاند و آن را به معنی تیزرو و سوارکار ورزیده به کار میبرند. اسب جانوری است که با سرما و شرایط سخت کوهستانی سازگار است، برخلاف شتر که با شرایط گرم و شنزار و سرزمین عربی سازگار بودهاست.
ردهبندی و فرگشت
اسب برای ادامه بقا خود را برای زندگی در مناطق باز و وسیع و علفزارها سازگاری داد. در چنین زیستبومی، جانوران چراکننده بسیار بزرگ، به ویژه نشخوارگران، توانایی ادامه حیات نداشتند. اسبها و دیگر اسبیان جانورانی فردسم از راسته فردسمان هستند، گروهی از پستانداران که در دوره ترشیاری بر زمین حکم میراندند. در گذشته، این راسته شامل ۱۴ تیره بود ولی امروزه تنها ۳ تیره از آنها (اسبان، تپیرها، و کرگدنها) باقیماندهاند.
کهنترین گونه شناختهشده از تیره اسبان خرگوشکدد است که میان ۵۵ تا ۴۵ میلیون سال پیش در دوره ائوسن زندگی میکرد. این جانور ۴ انگشت در هر پای جلویی داشت و ۳ انگشت در پاهای عقبی. انگشت اضافه در پاهای جلو با پدیدار شدن میاناسبآبی در ۳۷ تا ۳۲ میلیون سال پیش از میان رفت. با گذر زمان، انگشتهای کناری (بیرونی) اضافی کوچک و کوچکتر شدند تا آنکه ناپدید گشتند. همه آنچه در اسبهای کنونی باقی ماندهاست تعدادی استخوان وستیجیال کوچک در پا زیر زانو است. پاهای آنها همچنین با ناپدید شدن انگشتان بلندتر شد تا آنکه اسبها تبدیل به سمدارانی شدند که میتوانستند با سرعت زیاد بدوند. تا هنگام ۵ میلیون سال پیش، اسب نوین کنونی پدید آمده بود. دندانهای اسب همچنین خود را از دندانهایی برای خوردن گیاهان نرم و گرمسیر به دندانهایی برای جویدن علفهای اندکی خشکتر و سپس علفهای دشت و صحراها تغییر دادند. از این رو، اسبهای نخستین از جانورانی برگخوار و جنگلنشین به جانورانی علفخوار و ساکن مناطق نیمهخشک سراسر جهان از جمله استپهای اوراسیا و دشتهای بزرگ آمریکای شمالی تبدیل شدند.
تا هنگام ۱۵٬۰۰۰ سال پیش، اسب امروزین جانوری با گستردگی فراوان در هامشمالگان بود. استخوانهای اسب از این دوره، یعنی پایان پلیستوسن، در اروپا، اوراسیا، برینژیا ، و آمریکای شمالی یافت شدهاند. این در حالی است که میان ۱۰٬۰۰۰ تا ۷٬۶۰۰ سال پیش، اسب در آمریکای شمالی منقرض شد و در دیگر نقاط نیز کمیاب. دلایل این انقراض هنوز به درستی شناخته نشدهاند، ولی یک نگره به این اشاره میکند که انقراض در آمریکای شمالی مصادف با ورود انسان بود. دیگر بررسی بر این باور است که تغییرات آب و هوایی باعث ایجاد توندراهایی فاقد گیاهان مفید برای این جانوران در نزدیک به ۱۲٬۵۰۰ سال پیش شد.
اسبهای وحشی در حال حاضر
اسب وحشی راستین اسبی است که هیچ نیایی نداشته باشد که توسط انسان اهلی شده باشد. با این حال بیشتر اسبهایی که امروزه «وحشی» خوانده میشوند در حقیقت اسبهایی هستند که نیاکانشان به دلایل گوناگون از گلهای که درشان بودهاند جدا شده و اندک اندک به روش زندگی پیشین بازگشتهاند. تنها دو زیرگونه اسب وحشی راستین تارپان و شوالسکی توانستند به روزگار کنونی برسند و از آن میان نیز تنها دومی امروزه باقی ماندهاست.
اسب شوالسکی (با نام علمی Equus ferus przewalskii) که پس از نیکولای شوالسکی کاشف روس نامگذاری شد زیرگونهای کمیاب از اسب است. این جانور با نام «اسب وحشی مغولستان» نیز شناخته میشود. مردم مغولستان آن را با نام تاکی میشناسند و قرقیزها آن را کیرتاگ صدا میکنند. این زیرگونه میان سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۲ در طبیعت منقرض شده بود، با این حال دستههای کوچکی از آنها در باغوحشهای سراسر جهان نگهداری میشدند. در ۱۹۹۲، در پی تلاشهای چند باغوحش برای بازگرداندن آن به حیات وحش، اسبهای شوالسکی وحشی در مغولستان رها شدند و امروزه میتوان آنها را در این کشور یافت.
تارپان یا اسب وحشی اروپایی (با نام علمی Equus ferus ferus) در اروپا و بیشتر آسیا یافت میشد. این جانور دوران تاریخی را پشت سر گذاشت ولی در ۱۹۰۹ منقرض شد. در این سال واپسین اسب در اسارت در باغ وحشی در روسیه درگذشت، و بدین وسیله، تبار ژنتیکی از دست رفت. تلاشهایی برای بازآفرینی تارپان انجام گرفته که منجر به تولید اسبهایی با ویژگیهای ظاهری بیرونی همانند با اسبهای وحشی پیشین شدهاست، اما به دلیل آنکه والدین این اسبها وحشی نبودهاند، نمیتوان اسبهای جدید را وحشی دانست.
اسب پرزووالسکی
جمعیت اسبهای اهلی شده به سرعت بر همنوعان وحشی آنان فزونی گرفت. از انواع اسبهای وحشی در سده نوزدهم فقط یک نوع به نام پرزوالسکی در قسمتهای دور افتادهٔ مغولستان باقی ماندهاست. امروزه حدود ۷۰۰ راس از این نوع اسب در باغ وحشهای جهان وجود دارد.
زیست
طول عمر و مرحلههای زندگی
طول عمر یک اسب اهلی امروزی به نژاد، روش نگهداری و شرایط محیطی بستگی دارد اما میتوان امید داشت که یک اسب میان ۲۵ تا ۳۰ سال عمر کند. البته گونههای خاص وجود دارد که تا ۴۰ سال و گاهی بیشتر هم عمر میکنند. پیرترین اسبی که برای وجود آن سند در دسترس است بیلی پیر نام دارد که در سدهٔ ۱۹ میلادی زندگی میکرده و تا سن ۶۲ سالگی رسیده بود. «شوگر پوف» نام یک اسب از نژاد اسبچه است که توانسته بود لقب پیرترین اسب زنده را از آن خود کند و نامش را میان رکوردهای جهانی گینس ثبت کند؛ این اسب در سن ۵۶ سالگی در ۲۰۰۷ از دنیا رفت.
بدون در نظر گرفتن روز تولد هر اسب، برای بیشتر مسابقهها، هر سال در یک ژانویه در نیم کرهٔ شمالی و در یک اوت در نیم کرهٔ جنوبی به عدد سن اسب یک سال افزوده میشود ولی برای اسبهایی که در مسابقهٔ سواری استقامت شرکت میکنند این معیار برقرار نیست، برای این اسبها حداقل سن اسب مهم است و این سن از روی تاریخ دقیق تولد اسب سنجیده میشود.
اندام
قد اسبها از جدوگاه آنها سنجیده میشود؛ جایی که گردن به پشت جانور میرسد. این نقطه از آن رو به عنوان مرجع به کار میرود که نقطهای پایدار از دیدگاه کالبدشناسی است. برخلاف سر یا گردن، ارتفاع جدوگاه با حرکت دادن بخشهای مختلف بدن چون سر و گردن تغییر نمیکند.
اندازه اسبها بسته به نژادشان فرق میکند، ولی به رژیم غذایی هم مرتبط میشود. اسبهای سواری کموزن قدی میان ۱۶۳–۱۴۲ سانتیمتر دارند و وزنشان به ۵۵۰–۳۸۰ کیلوگرم میرسد. اسبهای سواری بزرگتر قدی بالاتر از ۱۵۷ سانتیمتر دارند و اغلب بیشتر از ۱۷۳ سانتیمتر میشوند. آنها همچنین وزنی میان ۶۰۰–۵۰۰ کیلوگرم دارند. اسبهای سنگینوزن اغلب کمینه ۱۶۳ سانتیمتر قد با بیشینهای برابر با ۱۸۳ سانتیمتر، و وزنی میان ۱۰۰۰–۷۰۰ کیلوگرم دارند.
احتمالاً بزرگترین اسب ثبتشده در تاریخ اسبی شایری به نام «سمپسون» بود که در ۱۸۴۸ به دنیا آمد. او ۲۲۰ سانتیمتر طول و ۱۵۰۰ کیلوگرم وزن داشت. امروزه مقام کوچکجثهترین اسب جهان متعلق به تامبلینا است؛ اسبی بالغ و مینیاتوری که مبتلا به کوتولگی است. قد تامبلینا ۴۳ سانتیمتر و وزنش ۲۶ کیلوگرم است.
اسبچه
از نظر ریشه، اسبچه و اسبهای معمولی هر دو از خانوادهٔ اسبیاناند. تفاوت اصلی میان آن دو در بلندی قد آنها است این تفاوت به ویژه هنگام شرکت در مسابقه مورد توجه قرار میگیرد. اسبچهها و اسبهای معمولی از نظر رُخمان و خوی هم با هم متفاوتند.
استاندارد سنتی برای بلندی یک اسب یا اسبچه در هنگام بزرگسالی، ۱۴٫۲ وجب (۱۴۷ سانتیمتر) است. اگر قد حیوان برابر با ۱۴٫۲ وجب یا بیشتر بود حیوان، اسب خوانده میشود اما اگر قدش کوتاهتر بود، اسبچه دانسته میشد. البته استثناهای زیادی برای این پیمانهٔ سنجش وجود دارد. در استرالیا اسبچه به آنهایی گفته میشود که قدی کوتاهتر از ۱۴ وجب (۱۴۲ سانتیمتر) دارند. برای مسابقه در سرزمینهای غربی ایالات متحده، این معیار ۱۴٫۱ وجب (۱۴۵ سانتیمتر) است. فدراسیون ورزشهای سوارکاری، بلندی اندام اسب را در سامانهٔ متری میسنجد و به آنهایی اسبچه میگوید که بدون نعل، قدی کوتاهتر از ۱۴۸ سانتیمتر در جلوگاه داشته باشند؛ که اگر نعل اسب را در نظر بگیریم به ۱۴٫۲ وجب یا ۱۴۹ سانتیمتر میرسیم.
بلندی تنها معیار سنجش اسبچه از اسب نیست. دفترهای ثبت نژاد اسب گاهی اسبهایی دارند که قدشان از معیار ۱۴٫۲ وجب بیشتر یا کمتر است آنها میگوید نه به قد، بلکه به پدر و مادر حیوان باید نگاه کرد و از روی آن نژادش را ثبت کرد. چون اسبچههایی دیده شده که ویژگیهای مشترکی با اسبهای معمولی دارند و گاهی بلندی آنها بیش از ۱۴٫۲ وجب است اما همچنان اسبچه دانسته میشوند.
اسبچهها معمولاً، یال، دُم و در مجموع پوشش ضخیمتری دارند. همچنین به نسبت پاهایی کوتاهتر، قوس شکم پهنتر، استخوانهای سنگین تر، گردن کلفتتر و کلهای کوتاه با پیشانی پهن دارند. این جانور از اسب آرامتر است و در عین حال از هوش خوبی برخوردار است که گاهی از آن برای همکاری با انسان بهره میبرد. اندام کوچک تنها نشانهٔ این حیوان نیست برای نمونه اسبچه شتلند که بهطور متوسط ۱۰ وجب یا ۱۰۲ سانتیمتر است هم یک اسبچه دانسته میشود. در مقابل گونههایی از اسب مانند فالابلا و اسبهای مینیاتوری یا کوچکاندام که بلندی آنها به بیش از ۷۶ سانتیمتر نمیرسد در دفترهای ثبت نژاد به عنوان «اسب بسیار کوچک» ردهبندی شدهاند و نه اسبچه.
رنگ
اسبها رنگ بدنهای بسیار متنوعی دارند. اغلب اسب را نخست با رنگ بدنش معرفی میکنند، سپس نژاد یا جنسیت. اسبهای همرنگ از روی تفاوت در وسمهای سفید روی پوستشان شناسایی میشوند؛ وسمهایی که در کنار الگوهای متنوع خال داشتن پوست، مستقل از رنگ پوست بدن به ارث برده میشوند.
بسیاری از ژنهایی که الگوها و رنگهای پوست بدن اسبها را تولید میکنند شناسایی شدهاند. آزمایشهای ژنتیکی کنونی توانستهاند کمینه ۱۳ الل گوناگون مؤثر بر رنگ پوست را پیدا کنند، و پژوهش بر روی یافتن ژنهای جدید مرتبط با ویژگیهای این جانور ادامه دارد. رنگهای اصلی بدن اسبها یعنی کرنگ و سیاه توسطی ژنی کنترلشده توسط گیرنده ملانوکورتین ۱ تعیین میشوند. این ژن با نامهای «ژن گسترش» یا «فاکتور قرمز» نیز شناخته میشود، چرا که فرم مغلوب آن قرمز رنگ است و فرم غالبش سیاه. ژنهای اضافی دیگری سرکوب رنگ سیاه به رنگآمیزی نقطهای را کنترل میکنند؛ عملی که باعث پدید آمدن اسبهای کهر میشود. این ژنها همچنین مسوول تولید همه دیگر الگوهای رنگآمیزی گوناگونی هستند که بر پوست بدن اسبها پدید میآیند.
تولید مثل
دوران باروری اسب نزدیک به ۳۴۰ روز یا بهطور متوسط ۳۲۰ تا ۳۷۰ روز است و معمولاً حاصل آن یک کره اسب است؛ کمتر دیده شده که یک اسب دوقلو به دنیا آورد. اسبها هنگام تولد میتوانند روی پای خود بایستند و اندکی پس از تولد حتی میتوانند بدوند. کرهها بیشتر در بهار به دنیا میآیند. دوران باروری (تمایل جنسی) مادهها از آغاز بهار تا پاییز و هر ۱۹ تا ۲۲ روز روی میدهد. کرهها پس از چهار تا شش ماه از شیر گرفته میشوند و خوراک معمولی دارند.
از نظر اندام و فیزیک، یک اسب میتواند در ۱۸ ماهگی جفتگیری کند اما برای اسبهای اهلی به ویژه مادهها، کمتر دیده شده که تا پیش از سه سالگی اجازهٔ جفتگیری به آنها داده شود. اسب چهارساله، بالغ دانسته میشود هرچند که استخوانبندی آن تا شش سالگی همچنان رشد میکند. بزرگسال شدن اسبها به نژاد، جنس، روش نگهداری از آنها و ابعادشان بستگی دارد. اسبهای بزرگتر، به زمان بیشتری برای رشد کامل و تغییر بافت استخوانهایشان نیاز دارند و بیشتر طول میکشد تا برخی غضروفها به استخوان تبدیل شود.
بسته به بزرگسالی، پرورش و کاری که از یک اسب انتظار میرود، آنها را در سن دو تا چهار سالگی برای سواری و زیر زین آموزش میدهند. اسبهای مسابقه مانند درساژ عموماً تا پیش از سه یا چهار سالگی زیر زین نمیروند چون ماهیچهها و استخوانهای آنها به اندازهٔ کافی محکم نیست. در این میان نژاد تروبرد یک استثنا است، این اسب مسابقه در برخی کشورها در سن دو سالگی زیر زین میرود. اسبهایی که برای مسابقههای استقامت پرورش مییابند تا پیش از ۶۰ ماهگی (پنج سالگی) بزرگسال دانسته نمیشوند.
اندامشناسی
استخوانبندی
بدن اسب بهطور میانگین ۲۰۵ استخوان دارد. تفاوت مهم میان استخوانبندی بدن اسب و انسان این است که اسب ترقوه ندارد و پاهایش مستقیم به ستون مهرهها وصل شدهاست برای این منظور یک مجموعهٔ نیرومند از ماهیچه، تاندون و رباط که وظیفهٔ اتصال شانهها به تنه (ناحیهٔ سینه و شکم) را دارند همکاری میکنند. پا و سُمهای اسب هم ساختار بسیار ویژهای دارند. استخوانهای پای آنها متفاوت از آنچه در انسان است پخش شدهاند. برای نمونه، بخشی از بدن اسب که «زانو» خوانده میشود در اصل از استخوانهای مچی تشکیل شدهاند که مطابق با مچ دست انسان هستند. استخوانهای پایینی پا مطابق با استخوانهای دست یا پای انسان هستند. اسب همچنین هیچ ماهیچهای در پاهای خود زیر زانوها و ران خود ندارد و تنها پوست، مو، استخوان، تاندون، رباط، غضروف، و بافتهای مرتبط مخصوصی که سم را میسازند در آن ناحیه قرار گرفتهاند.
سم
پاهای اسب و گام برداشتنش آنقدر مهم هستند که در فرهنگ غربی ضربالمثلی به شکل «اسبی که پا ندارد، اسب نیست» وجود دارد. سُم اسب از بندهای سرانگشتی، که معادل آن در انسان برابر با سر انگشتان میشود، آغاز میشوند و توسط غضروف و دیگر بافتهای نرم پُرخون احاطه میشوند. دیواره خارجی سم از همان مادهای ساخته شدهاست که ناخن انسان را میسازد. نتیجه چنین چیزی آن است که این جانور با میانگین ۵۰۰ کیلوگرم وزن میتواند بر همان استخوانهایی گام بردارد که گویی انسانی بر سر انگشتانش راه میرود. برای حفاظت از سم در شرایط گوناگون، نعلبندان به درون سم اسبان نعل فرو میبرند. سم همواره به رشد خود ادامه میدهد و در بیشتر اسبهای اهلی نیاز به کوتاه شدن در بازههای زمانی ۵ تا ۸ هفتهای دارد. نعل را میتوان برابر کفش برای اسب دانست. بدون نعل، سم اسبها از راه رفتن آسیبهای بزرگ میبیند. آسیبهایی که گاهی به لنگ شدن اسبها برای همیشه میانجامد.
دندان
دندانهای اسب برای چرا ساخته شدهاست. یک اسب بزرگسال، روی هم رفته ۱۲ دندان پیش (۶ تا در هر فک) در جلوی دهانش دارد. این دندانها برای گاز گرفتن علفها و دیگر گیاهان کاربرد دارد. ۲۴ دندان در دهان اسب برای جویدن ساخته شدهاند که دندانهای آسیاب کوچک و دندانهای آسیاب بزرگ در انتها، پُشت دهان جای گرفتهاند. اسبهای اخته شده چهار دندان اضافه تر در پشت دندانهای پیش دارند این دندانها مانند دندان نیش است. برخی اسبها (نر و ماده) یک تا چهار دندان بسیار کوچک وستیجیال در جلوی دندانهای آسیاب بزرگ دارند. این دندانهای کوچک که «دندان گرگی» نامیده میشوند که معمولاً کشیده میشوند چون در هنگام بستن دهنه به اسب، مزاحمت ایجاد میکنند. میان دندانهای پیشین و آسیاب بزرگ یک فضای تهی وجود دارد که در هنگامی که اسب رام شدهاست، دهنهٔ اسب مستقیم روی لثههایش در آن ناحیه جای میگیرد.
برآورد سن اسب از روی نگاه کردن به دندانهایش به دست میآید. دندانهای اسب همواره در حال رشدند که با جویدن علفها، ساییده و کوتاه میشوند. دندانهای پیشین گذر سن اسب را نشان میدهند. سطح ساییده شدهٔ دندان، دگرگونی شکل ظاهری دندان و تغییر در زاویههایی که در آن ساییدگی دیده میشود، همگی برای یک برآورد نه چندان دقیق از سن اسب مناسباند. البته روشهای نگهداری از اسب و خوراکی که حیوان مصرف میکرده هم بر نرخ ساییدگی دندان اثر میگذارد.
خوراک
اسب جانوری گیاهخوار است. خوراک این حیوان علوفه، چمن و دیگر رشتههای گیاهی است. اسب بهطور پیوسته در تمام روز در حال چریدن است بنابراین در مقایسه با انسان، معدهٔ نسبتاً کوچکی دارد ولی در مقابل رودهای بسیار بلند دارد. این روده جابجایی پیوستهٔ مواد خوراکی و تغذیهٔ بدن را آسان میکند. یک اسب ۴۵۰ کیلوگرمی در روز ۷ تا ۱۱ کیلوگرم غذا میخورد و در یک روز معمولی ۳۸ تا ۴۵ لیتر آب مینوشد. اسبها برخلاف بسیاری از جانوران نشخوارکننده مانند انسان اند و تنها یک معده دارند اما برخلاف انسانها میتوانند سلولز را هضم کنند. هضم سلولز در سکوم و پیش از ورود به رودهٔ بزرگ روی میدهد. اسبها نمیتوانند خوردههایشان را بالا بیاورند برای همین اگر اسبی نتواند خوراکش را به خوبی هضم کند دچار درد شکمی، یکی از عاملهای معمول مرگ، میشود.
حواس
حسهای اسب معمولاً از حسهای انسان توانمندتر است. اسب مانند درندگان باید همواره از رویدادهای پیرامونش آگاه باشد. اسبها در میان پستانداران خشکی، بزرگترین چشم را دارند، و البته چشمانشان در دو سوی سرشان قرار دارند. با این چشمها، بازهٔ دید اسب به ۳۵۰ درجه میرسد که نزدیک به ۶۵ درجه آن را با هر دو چشم و ۲۸۵ درجه باقیمانده را با یک چشم میبیند. اسبها دید بسیار خوبی در شب و روز دارند اما تنها دو رنگ را میبینند. وضعیت دید آنها از نظر رنگ مانند کوررنگی در انسان است که تنها چند رنگ، به ویژه قرمز و رنگهای مرتبط با آن به صورت سایهٔ سبز قابل دیدن است.
شنوایی اسب خوب است و هر گوش آن میتواند تا ۱۸۰ درجه به دور خود بچرخد. در نتیجه اسب توان آن را دارد تا صدای همهٔ ۳۶۰ درجهٔ پیرامونش را مستقیم دریافت کند بدون آنکه نیاز باشد سرش را بگرداند. بویایی آنها از انسان بسیار قوی تر است اما حس کلیدی برای آنها نیست، آنها بیشتر بر بینایی خود تکیه میکنند.
اسبها توان بالایی در نگه داشتن تعادل خود دارند. این حس ناخودآگاه اینکه در هر لحظه پاها کجا قرار دارند، در اسب بسیار بالا است. اسب حس لامسهٔ پیشرفتهای دارد، این حس در پیرامون چشمها، گوشها و بینی حساس تر هم میشود. توان حس لامسهٔ اسب به اندازهای است که اگر یک پشه روی هر جایی از بدنش بنشیند، اسب متوجه آن میشود.
حس چشایی اسبها هم پیشرفته است، برای همین در میان علفها، میتوانند خوراکی را که بیشتر دوست دارند برگزینند و بخورند. همچنین لبهایشان میتواند کوچکترین دانهها را هم جدا کند. اسبها عموماً علفهای سمی نمیخورند اما گاهی دیده شده که با وجود آنکه علفهای سالم در دسترس است اما اسب به سراغ علفهای سمی برود.
جابجایی
در حالت طبیعی و پایه، همهٔ اسبها برای جابجایی با چهار گام حرکت میکنند، در حالت قدم رو یا پایه، سرعت اسب بهطور میانگین ۶٫۴ کیلومتر بر ساعت است. اگر به صورت دو گام-دو گام بجهد (هر بار دوپا به صورت قطری) در آن صورت سرعتش به ۱۳ تا ۱۹ کیلومتر بر ساعت میرسد، اگر به صورت سه گام-سه گام بجهد سرعتش به ۱۹ تا ۲۴ کیلومتر بر ساعت میرسد و اگر به صورت چهارنعل بتازد بهطور میانگین به ۴۰ تا ۴۸ کیلومتر بر ساعت میدود. بالاترین سرعت ثبت شده برای تاختن چهارنعل است در بازهٔ زمانی کوتاه، ۸۸ کیلومتر بر ساعت بودهاست. علاوه بر این چهار روش راه رفتن، روشهای دیگری هم وجود دارد که ممکن است بسته به نژاد و ساختار اندام اسب در توان حیوان نباشد.
رفتار
اسب حیوانی است که همواره شکار شکارچیان است در حالی که توان بالایی در پاسخ جنگ-یا-گریز دارد. نخستین واکنش اسب به یک خطر، رم کردن و گریز است با این حال اگر گریز را برای جوانترها ناممکن ببیند در جای خود میایستد و دفاع میکند. البته اسب جانور کنجکاوی است یعنی با اینکه دوست دارد تا از منطقه بگریزد اما پیش از آن، لحظهای درنگ میکند تا از عامل خطر مطمئن شود و اگر برداشتش این باشد که چندان خطرناک نیست معمولاً نمیگریزد. بیشتر نژادهای اسب سواری برای سرعت، چابکی، هوشیاری و استقامت پیشرفته شدهاند. این ویژگی طبیعی نژاد آنها است با این حال امروزه با اصلاح نژادی تلاش شده اسبهایی سربهزیر و فرمانبر تولید شود. اسبها به صورت گله ای زندگی میکنند درحالی که در میانشان هر اسب از رتبهٔ ویژهای برخوردار است و سلسله مراتب دارد. یک گله همیشه یک رهبر دارد و این رهبر بیشتر یک ماده اسب است. همچنین آنها جانورانی اجتماعی اند که میتوانند با جانورانی از گونهٔ خود یا از میان دیگر جانداران و حتی انسان دوستی برقرار کنند. آنها راههای گوناگونی برای برقراری ارتباط دارند از جمله میتوان به درآوردن صداهایی از خود، تیمار کردن، لمس یکدیگر و زبان بدن اشاره کرد. اگر یک اسب تنها بیفتد چیرگی بر آن دشوار میشود اما با آموزش کمکم یادمیگیرد تا یک انسان را به عنوان دوست و همنشین خود بپذیرد و به دور بودن از هم نوعان خود عادت کند. اگر یک اسب تنها بماند و به اندازهٔ کافی همنشین نداشته باشد یا تمرین و آموزش شبیهسازی همنشینی با انسان به جای اسب نداشته باشد دچار بی حوصلگی و ناهنجاری میشود و این مشکل خود را با جویدن چوب، لگد زدن به دیوار، حرکتهای «موجی» (مرتب به عقب و جلو رفتن) و دیگر مشکلات نشان دهد.
هوش و فراگیری
در گذشته باور این بود که اسبها هیچگونه توان درک و فهم ندارند و حیوانات باهوشی نیستند و اگر کاری میکنند از روی رفتارهای کلی گله است. پژوهشهای امروزی نشان دادهاست که آنها میتوانند مجموعهای از کارهای مربوط به شناخت را انجام دهند یا از دید روانی دچار چالش شوند مانند جستجوی غذا یا شناسایی سامانهٔ اجتماعی. یک اسب میتواند تصویرهای دو بُعدی را از سه بُعدی تشخیص دهد. بررسیها نشان داده که یک اسب میتواند مسئله حل کند، سرعت را یاد بگیرد و آموختههایش را در ذهنش نگه دارد. آنها از راه خوگیری، حساسیت زدایی، شرطیشدن واکنشی و شرطیشدن فعال آموزش میبینند. آنها به ابزارهای مثبت و منفی پاسخ میدهند و از آنها یادمیگیرند. همچنین یک اسب میتواند تا چهار بشمارد.
اسبهای اهلی نسبت به اسبهای وحشی با چالشهای بزرگتری روبرو میشوند چون آنها در دنیایی زندگی میکنند که مانند طبیعتشان نیست و غریزهٔ آنها خاموش شدهاست. اسبها زود عادت میکنند و شرایط تازه را میپذیرند، اگر این روش به صورت پیوسته بر آنها اعمال شود به آن بهتر پاسخ میدهند. برخی آموزش دهندگان اسب بر این باورند که «هوش» اسب به هوش تربیتکننده اش بستگی دارد هرچه تربیتکننده از روشهای مثبت تری بهره ببرد شرایط مناسب برای یک حیوان تنها را بهتر فراهم کند اسب بهتر آموزش میبیند. آنهایی که اسب را آموزش میدهند میگویند که جدا از هوش اسب، شخصیت تربیتکنندهٔ آن هم در اینکه آن حیوان به یک محرک چه پاسخهایی میدهد نقش دارد.
خو
اسبها، پستاندارند و جاندارانی خونگرم دانسته میشوند. در این تعریف خونگرم در برابر عبارت خونسرد یا خزندگان خونسرد قرار میگیرد. هنگامی که از اسبها و خانوادهٔ آنها سخن به میان میآید، این عبارتها معنی تازهای به خود میگیرند. برای اسب، عبارتهای خونگرم یا خونسرد برای اشاره به خوی حیوان است و نه تنظیم دمایی بدن آن. همچنین عبارت «پُرحرارت یا پر خون» (Hot blooded) هم وجود دارد و برای اشاره به اسبهایی است که بسیار حساس و پُر انرژیاند. عبارت «خونسرد» برای اسبهایی است که ساکتتر و آرامترند. گاهی پُرحرارت به «اسبهای سبک» یا «اسبهای سواری» گفته میشود درحالی که اسبهای خونسرد در ردهٔ «اسبهای کار» و «اسب بارکش» جای میگیرند.
اسبهای شرقی مانند اسب عرب، اسب ترکمن آهال-تکه، اسب بَربَر (شمال آفریقا) نژادهای تازهٔ اسب ترکمن مانند تروبرد از جمله اسبهای پُرحرارتاند. این اسبها زود یادمیگیرند، شجاع و سرزندهاند و به دلیل چابکی و سرعتشان پرورش داده میشوند. اسب پُرحرارت، اندامی لاغر با پاهایی کشیده دارد. نژاد این اسبها نخستین بار از خاورمیانه و شمال آفریقا به اروپا آورده شد. در آن هنگام پرورش دهندگان اروپایی بر آن بودند تا این اسبها را برای مسابقه و سوارهنظام نزد خود پرورش دهند.
اسبهای سنگین با اندامی عضلانی را به عنوان «اسبهای خونسرد» میشناسند. آنها را به دلیل توان ماهیچهای و خوی آرام و صبورشان پرورش میدهند. مردم با کمک آنها بارهای سنگین را جابجا میکردند. گاهی به این اسبهای «غولهای نجیب» هم گفته میشود. از جمله اسبهای باری میتوان به نژاد بلژیکی و کلایدزدیل اشاره کرد. برخی از این اسبها مانند پرچرون سبکتر و چابک ترند و درکشیدن بار یا شخم زدن زمین در اقلیم خشک به کار میآیند. دیگران مانند شایر آرامتر و نیرومندترند و برای شخم زدن خاکهای رسی کاربرد دارند. برخی اسبچهها هم در دستهٔ خونسردها جای میگیرند.
اسبهایی چون تراکهنر و هانوفری اسبهایی «خونگرم» دانسته میشوند. اسبهای خونگرم از جفتگیری اسبهای بارکش و جنگی اروپایی با اسبهای سبک عربی پدید آمدند. از ترکیب این دو، اسبهایی دونده با اندازهای بزرگتر و خویی آرامتر از اسبهای پرحرارت پدید آمد. اسبچههای با ویژگی خونگرم برای سوارکاران با اندام کوچکتر پرورش داده میشوند. خونگرمها به عنوان «اسب سبک» یا «اسب سواری» دانسته میشوند.
در حالت کلی اسب خونگرم از جفتگیری اسب خونسرد با اسب پرحرارت بهدست میآید اما امروزه عبارت خونگرم بیشتر برای اشاره به زیرمجموعهای از اسبهای مسابقه که برای شرکت در مسابقهٔ درساژ و پرش با اسب تمرین میبینند بکار میرود. اسبهایی چون Cleveland Bay و Irish Draught همگی خونگرمند.
خواب
اسبها میتوانند به صورت ایستاده و نشسته بخوابند. آنها به دلیل زندگی در دنیای آزاد پیشفرض یادگرفتهاند که چگونه به خواب سبک روند در حالی که ایستادهاند و در حال چرت زدن بر زمین نیفتند. یک اسب هنگامی که در یک دسته با دیگر اسبها است بهتر میخوابد چون در این هنگام برخی به خواب میروند و برخی دیگر آماده و بیدارند و نگهبانی میدهند. اگر اسب تنها گذاشته شود نمیخوابد چون به صورت غریزی یادگرفتهاست که مراقب خطر باشد و پیرامون را نگاه کند.
برخلاف انسان، اسبها در یک ساعت بهخصوص و پیوسته به خواب نمیروند بلکه در بازههای زمانی کوتاه میخوابند. یک اسب از چهار تا پانزده ساعت در روز میتواند ایستاده استراحت کند و از چند دقیقه تا چند ساعت ممکن است نشسته باشد. یک اسب در ۲۴ ساعت شبانه روز ممکن است از چند دقیقه تا چند ساعت در خواب باشد و بیشتر به صورت بازههای کوتاه ۱۵ دقیقهای به خواب برود. به صورت میانگین یک اسب خانگی (اهلی) ۲٫۹ ساعت در روز خواب است.
اسبها نیاز دارند که به صورت نشسته به خواب روند و حرکت تند چشم در خواب را داشته باشند. آنها هر چند روز یک بار باید دست کم یک تا دو ساعت به صورت نشسته بخوابند و به این حالت برسند. اگر به اسب اجازهٔ نشستن و استراحت داده نشود پس از چند روز دچار کمبود خواب میشود و گاهی هم ممکن است ناگهانی بر زمین افتد چون بدون آنکه بخواهد در حالت ایستاده به خواب عمیق (حرکت چشم در خواب) رفتهاست و تعادلش را از دست میدهد. این وضعیت با اختلال حملهٔ خواب که برخی اسبها به آن دچارند، متفاوت است.
اهلیسازی
اهلیسازی اسب به احتمال بسیار در ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در آسیای میانه انجام شد. دو منبع اصلی برای آگاهی بر اینکه این جانور چه هنگام و کجا برای نخستین بار اهلی شدند در دسترس هستند. نخست، یافتههای دیرینهشناسانه و باستانشناسانه و دوم مقایسه میان دیانای به دست آمده از اسبهای امروزین با آنچه از استخوانها و دندانهای بازمانده اسبهای باستانی یافت شدهاست.
کهنترین یافتههای باستانشناسانه برای اهلیسازی اسب به ۴۰۰۰–۳۵۰۰ سال پ.م. در اوکراین و قزاقستان بازمیگردد. تا سال ۳۰۰۰ پ.م. اسب صورت کامل اهلی شده بود و تا سال ۲۰۰۰ پ.م. رشد بسیاری در تعداد استخوانهای اسب یافت شده در مناطق مسکونی انسانها در شمال شرقی اروپا دیده میشود؛ چیزی که نشان از گسترش اهلیسازی اسب در سرتاسر قاره سبز دارد. تازهترین شواهد از اهلیسازی اسبها مربوط به استخوانهای اسب یافته شده در کنار ارابههای درون گورهای متعلق به فرهنگهای سینتاشتا و پتروفکا در ۲۱۰۰ پ.م. هستند.
اهلیسازی همچنین از روی مقایسه ویژگیهای ژنتیکی اسبهای امروزین و آنچه از استخوانها و دندانهای باقیمانده از اسبهای کهن، بررسی شدهاست. دگرگونیها در درونمایههای ژنتیکی نشان میدهند که تعداد بسیار کمی از اسبهای نر وحشی در ترکیب کنونی اسبهای امروزین نقش داشتهاند. در حالی است که بسیاری از اسبهای ماده بخشی از گلههای اهلیشده بودهاند.
این مسئله در دگرگونی ژنتیکی میان دیانایهایی که از راه پدران منتقل شدهاند (کروموزوم Y) با آنچه از سوی مادران منتقل شدهاند (دیانای میتوکندریایی) نمود دارد. در مورد اسب، میزان بسیار کمی از تغییرات کروموزومهای Y دیده میشود، ولی تغییرات دیانای میتوکندریایی بسیار بالایی وجود دارد. همچنین، تغییرات محلی در دیانای میتوکندریایی دیده میشود که به دلیل تعلق مادههای وحشی به گلههای محلی بودهاست. دیگر نشانه اهلیسازی، افزایش در دگرگونیهای رنگ پوست است. این دگرگونی و تنوع در رنگ پوست اسبها میان ۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد رخ داد.
نژادهای مختلف
نژادهای گوناگون اسب به دلیل نیاز به دارا بودن ویژگیهای مشخص در اندامشان، که برای انسانها سودمند بودند، پدید آمدند. از این رو، نژادی خالصشده اما قویهیکل همچون اندلوس برای مصارف باربری و سواری - و البته با تمایل به انجام درساژ - شکل گرفت. اسبهای سنگینوزن به دلیل نیاز به انجام کارهای سنگین در کشتزارها و کشیدن گاریهای سنگین پرورش یافتند. دیگر نژادها نیز برای کارهای سبک کشاورزی، سوارکاری و ورزش، یا صرفاً زیبایی و به عنوان جانور خانگی پرورش یافتند. بعضی نژادها حاصل ترکیب نژادهای گوناگون در طی صدها سال هستند ولی نیاکان بعضی دیگر یک نر مولد مشخص یا تعداد محدودی مولد آغازین بودهاند. در غرب، این روند انتقال ویژگیها از یک والد به نسل پس از خود در دفترچههایی ویژه به ثبت میرسید. از قدیمیترین این دفترچهها میتوان به دفترچه عمومی پرورشگاه اشاره کرد که دفتری شجرهنامهوار از اسبهای گوناگون بود که در سال ۱۷۹۱ آغاز به ثبت کرد.
امروزه بیش از ۳۰۰ نژاد گوناگون اسب در جهان وجود دارند.
اندرکنش با انسان
پیشینه
کاسیان نخستین مردمی بودند که اسب را به کار گرفتند، آنها بودند که برای مردم بینالنهرین پایین که غیر از الاغ حیوان کاری دیگری نمیشناختند، اسب را رام و آماده کردند، چنان بود که مردم بینالنهرین پایین اسب را " الاغ کوهستانی " میخواندند.امروزه در سراسر جهان اسبها در کاربردهای تفریحی، ورزشی و… دیده میشوند. سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد برآورد کرده بود که تا سال ۲۰۰۸ نزدیک به ۵۹٬۰۰۰٬۰۰۰ اسب در سراسر جهان زندگی کند که ۳۳٬۵۰۰٬۰۰۰ آن، از آن آمریکا، ۱۳٬۸۰۰٬۰۰۰ از آن آسیا، ۶٬۳۰۰٬۰۰۰ از آن اروپا و درصد کمتر آنها از آن آفریفا و اقیانوسیه باشد. برآورد شدهاست که ۹٬۵۰۰٬۰۰۰ اسب تنها در ایالات متحدهٔ آمریکا زندگی میکند. سازمانهای آمریکایی دریافتهاند که فعالیتهای اقتصادی در ارتباط مستقیم با اسب سرمایهای نزدیک به ۳۹ میلیارد دلار را در این کشور جابجا میکند که با افزودن فعالیتهای در ارتباط غیرمستقیم با اسب این رقم به ۱۰۲ میلیارد دلار میرسد. در یک نظر سنجی که در سال ۲۰۰۴ از سوی انیمال پلانت با شرکت ۵۰٬۰۰۰ نفر از ۷۳ کشور برگزار شد، اسبها رتبهٔ چهارمین حیوان دوست داشتنی مردم را از آن خود کردند.
کاربرد رواندرمانی
افراد در سنهای گوناگون با ناتوانیهای جسمی و روانی پس از همراهی با اسب از نتیجههای مثبتی بهرهمند شدهاند. سواری پزشکی اسب باعث میشود تا افراد از دید روحی و جسمی برانگیخته شوند و به از راه کمک در نگه داشتن تعادل و راستا به زندگی بیماران کمک میکند؛ اعتماد به نفس آنها بالا میرود و حس خوبی از آزادی و استقلال به آنها دست میدهد.
در جنگ
اسب حیوانی است که بیشترین پیشینهٔ همراهی در جنگ را داشتهاست. نخستین نشانههای همراهی اسب در جنگ به سالهای ۴۰۰۰ تا ۳۰۰۰ پیش از میلاد بازمیگردد. تا اینکه در پایان عصر برنز همراهی اسب در جنگ فراگیر شدهاست. با گسترش فناوری، ابزارها جایگزین اسب شدهاند اما همچنان در برخی ارتشها کاربردهای محدودی برای اسب دیده میشود. این کاربرد بیشتر برای جشنها یا برای شناسایی و ترابری در منطقههایی با زمین خشن است. در سدهٔ ۲۱ میلادی در نبرد دارفور، نیروی نظامی جنجوید از اسب استفاده کردهاند.
محصولات
مواد خام فراوانی از اسب بهدست میآید که دستهای از آنها از اسب زنده و دستهای دیگر پس از کشتن اسب بهدست میآید.
شیر اسب ماده از محصولاتی است که از اسب زنده بهدست میآید. مردمانی که گلههای پُرشمار اسب دارند مانند مغولها شیر اسب را میدوشند و کومیس میگیرند. در دورهای خون اسب هم به عنوان یک منبع غذایی مناسب مورد توجه مغولها و برخی قبیلههای کوچنشین بود. نوشیدن خون اسبهای خود به مغولها امکان میداد تا برای مدت طولانی بدون توقف برای خوراک، سفر کنند. داروی استروژن کونژوگه دارویی است که استروژن دارد و از ادرار مادیان باردار بهدست میآید. این دارو در گذشته به عنوان جایگزین هورمونی کاربرد داشت. موی دم اسب در ساخت آرشهٔ سازهای زهی مانند ویولن، ویولا، ویولونسل، کنترباس و کمانچه مورد نیاز است.
سالیان دراز گوشت اسب خوراک انسان و درندگان بودهاست. امروزه گوشت اسب در بسیاری نقاط جهان خورده میشود در حالی که در برخی فرهنگها، یک پَرهیزه و در برخی جاها یک چالش سیاسی دانسته میشود. چرم اسب در ساخت کفش، دستکش، ژاکت، توپ و لباس بیسبال به کار گرفته میشود. سُم اسبها هم در ساخت چسب حیوانی و استخوان اسب در ساخت برخی ابزارها به کار میآید. به ویژه در آشپزی ایتالیایی درشتنی اسب را تیز میکنند و آن را spinto مینامند و با کمک آن آماده بودن ژامبون (خوک) را بررسی میکنند.
نگهداری
همچنین ببینید: دامپزشکی
اسبها حیوانهایی اند که به چرا میروند. خوراک اصلی یک اسب علوفهٔ با کیفیت است که از یونجهٔ خشک یا چراگاه فراهم شدهاست. یک اسب روزانه ۲ تا ۲٫۵ درصد از وزن بدنش را غذای خشک میخورد. در نتیجه یک اسب ۴۵۰ کیلوگرمی بزرگسال روزانه تا ۱۱ کیلوگرم غذا میخورد. گاهی به جای علف به آنها دانههای غلات که مغذی ترند داده میشود به ویژه اگر اسب جنب و جوش زیادی داشته باشد. هنگامی که به اسب غلات داده میشود هم باید همچنان ۵۰ درصد یا بیشتر از خوراک روزانه اش علف باشد.
اسبها باید به فراوانی آب پاکیزه در اختیار داشته باشند. یک اسب روزانه ۳۸ تا ۴۵ لیتر آب مینوشد. با اینکه اسبها میتوانند به تنهایی بیرون، زندگی کنند با این حال به سرپناهی در برابر باران و باد نیازمندند. این سرپناه میتواند یک جای سرپوشیدهٔ معمولی تا یک اصطبل پیشرفته باشد.
سلامت سُم اسب همواره باید بررسی شود یا نعل آن دیده شود. همچنین زدن واکسن برای پیشگیری از بیماریهای ویروسی و معاینهٔ دندانها توسط یک دامپزشک یا یک متخصص دندان خانوادهٔ اسبیان، ضروری است. اگر اسبها بیرون برده نمیشوند برای سلامت روح و ورزش بدنشان باید تمرین و حرکت روزانه داشته باشند. و اگر بیرون برده میشوند باید آن ناحیه دارای امنیت خوبی باشد و نردههای محکم در پیرامونش باشد. بُرس کشیدن مرتب بدن اسب، برای رشد بهتر موهای بدنش و سلامت پوستش مناسب است.
تیمار کردن اسب از جمله کارهای ضروری است. معمولاً موقع آب دادن یا زمانی که میخواهند زین بر پشت حیوان بگذارند، او را تیمار میکنند. در تیمار کردن بهوسیله مخصوص به نام قَـشُو (شبیه برسهای امروزی) نیاز است. خاراندن و تمیز کردن تمام بدن اسب و شانه کردن یال و دم اسب هم جزو تیمار محسوب میشود.
زین و برگ
به مجموعه وسایلی که برای سواری از اسب به پشت حیوان میگذارند «زین و برگ» میگویند که بخش اساسی آن به این شرح است: عرقگیر، زین، افسار، نمد، شالپا و سینهریز.
عرقگیر از یک تکه نمد مرغوب به اندازه و شکل زین اسب درست میشود که در زیر زین قرار میگیرد. زین از چرم اعلا ساخته میشود، محکم و با شکل خاصی که سوارکار بتواند به راحتی روی آن بنشیند. در بعضی از زینها مقداری چوب و فلز هم بهکار میرود و گاهی اسکلت اصلی زین فلزی است. هر زین دو رکاب دارد از جنس فلز و دو بند چرمی که حلقههای رکاب را به زین وصل میکند. «تنگ» زین از چرم است، مثل کمربند از زیر شکم اسب عبور میکند و در طرف دیگر زین به حلقه ای گره میخورد و محکم میشود.
افسار اسب دو نوع است: یکی برای راه رفتن و سواری که سر اسب میزنند. این افسار دهنه دارد، و فلزی به شکل خاصی است که در دهان اسب و در محل خالی دندانهای نیش قرار میگیرد و برای مهار و کنترل اسب به افسار دهنهدار نیاز است. اسب با این افسار نمیتواند چیزی بخورد و بیاشامد. افسار دیگر برای بستن اسب است که موقع استراحت حیوان به سرش میزنند. تمام کلهبند یک افسار از چرم است و اتصالات آن با سگک فلزی به هم ارتباط دارد.
نمد معمولاً به صورت سراسری، از گردن تا انتهای ترک اسب را میپوشاند. نمد دارای نقش و رنگ چشمنواز با دامنههای پر از منگولههای زنگی است. نمد را برای خشک کردن اسب ـ وقتی در اسطبل برای استراحت و خوراک است و همچنین جلوگیری از سرما به پشت آن میاندازند. برای گردن اسب از یکپارچه منگولهدار استفاده میکنند.
شالپا؛ بافته شده از نخهای خامهرنگی است که برای زیبا کردن و فریبایی اسب بر پشت آن میاندازند.
سینهریز؛ یا سینهبند از جنس چرم به شکل مثلث است که یک سر آن به گردن اسب و دو سر دیگر بعد از گذشتن از میان دستهای اسب به تنگ و کمربند متصل میشود و با بسته و محکم شدن تنگ، (کمربند) سینهریز هم در جای خود محکم میشود.
دستگاه ایستایی
دستگاه ایستایی اسب شامل مجموعهای از رباطها، تاندونها و ماهیچهها است که مفاصل اصلی دست و پای اسب را هنگام استراحت و خواب کوتاه قفل میکند. دستگاه ایستایی اسب به عنوان مکانیزمی شناخته میشود که با آن اسبها میتوانند در حالی که هنوز ایستادهاند وارد خواب سبک شوند. این سامانه در سایر پستانداران بزرگ خشکی نیز وجود دارد. این دستگاه به اسب اجازه میدهد تا ماهیچههای خود را شل کرده و بدون نگرانی از افتادن چرت بزند. البته اسبها میتوانند برای استراحت طولانی دراز کشیده نیز بخوابند. دستگاه ایستایی آرایش ماهیچهها، تاندونها و رباطهایی است که با هم کار میکنند تا حیوان بتواند تقریباً بدون تلاش عضلانی ایستاده بماند. نتیجه این است که یک حیوان میتواند وزن خود را بر روی سه اندام توزیع کند در حالی که یک چهارم در وضعیت خمیده و بدون تحمل وزن قرار دارد. حیوان میتواند بهطور دوره ای وزن خود را تغییر دهد تا به پای دیگری استراحت دهد و به این ترتیب همه اندامها میتوانند بهطور جداگانه استراحت کنند و ساییدگی و پارگی کلی را کاهش میدهد. اگر دستگاه ایستایی نباشد؛ پاهای نسبتاً لاغر برخی از پستانداران بزرگ مانند اسب و گاو در معرض سطوح خطرناکی از خستگی قرار میگیرند.
جستارهای وابسته
ماستنگ
سوارکاری
اسب ترکمن
تروبرد
رنگ (اسب)
اسب آخال تکه
کنتاکی دربی
تاریخ اسب در دین زرتشت
گوشت اسب
اسب چابک
پانویس
۱- Retrieved on 2008-09-08.
۲- فرهنگ تک جلدی دکتر محمد معین، چاپ چهارم، ۱۳۸۳.
۳- خیام نیشابوری، عمر بن ابراهیم، نوروزنامه، به کوشش علی حصوری، چاپ دوم، تهران: نشر چشمه ۱۳۸۲، ص۷۵.
منابع
بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، انتشارات توس، تهران ۱۳۷۸
بخش نامهای اسب:
Steingass, Francis Joseph. A Comprehensive Persian-English dictionary, including the Arabic words and phrases to be met with in Persian literature. London: Routledge & K. Paul, 1892.
پیوند به بیرون
https://www.ilna.ir/بخش-فرهنگ-هنر-6/680174-مافیای-واردات-به-اسب-هم-رحم-نمی-کند-حاکمیت-اسب-های-خارجی-در-میدان-های-ایرانی
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط کارل لینه
پستانداران با ژنوم تعیینشده
پستانداران توصیف شده در ۱۷۵۸ (میلادی)
پستانداران گیاهخوار
ترابری با نیروی جانوران
جانوران اهلی
جانوران باربر
جانوران گیاهخوار
دام (جانور)
زیرگونههای اسب
ژنومهای تعیینشده
سردهٔ اسب
نمادهای ملی بورکینافاسو
نمادهای ملی ترکمنستان
نمادهای ملی لسوتو
نمادهای ملی مغولستان
نمادهای ملی نیجریه
نمادهای نیوجرسی |
4183 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1 | تار | تار از سازهای زهی و ایرانی است که با مضراب نواخته میشود. تار در ایران و برخی مناطق دیگر خاورمیانه مانند تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان و گرجستان و دیگر نواحی نزدیک قفقاز برای نواختن موسیقی سنتی این کشورها و بخشها رایج است. واژه تار خودش در فارسی به معنی رشته است. هرچند که ممکن است معنی یکسانی در زبانهای تحت تأثیر فارسی یا دیگر زبانهای ایرانی تبار مثل کردی داشته باشد. این باعث شدهاست که کارشناسان ایرانی بر این باور باشند که تار ریشه مشترکی میان همه اقوام ایرانی تبار در جایی که از سوی ایرانیکا با قاطعیت به نام قاره فرهنگی ایرانیان نامیده شده، دارد.
در گذشته تار ایرانی پنج سیم (یا پنج تار) داشت. غلامحسین درویش یا درویشخان سیم ششمی به آن افزود که همچنان به کار میرود. اما کمتر ملودی اصلی را با آن اجرا میکنند، بلکه از نظر پشتیبانی برای چهارمضرابها و رنگهایی که ملودی اصلی آن روی سیمهای سفید (دو) و زرد (سل) اجرا میشود، به کار میبرند.
نام
تار واژهای فارسی است به معنای رشته یا نخ. این واژه برخاسته است واژهٔ «تاثرا» (به معنای رشته) از زبان اوستایی است که خود از ریشهٔ «تن» یا «تمپ» از واژگان هند و اروپایی است که به معنای کشیدن یا تابیدن بودند.
این واژه به معنای سیم ساز هم به کار میرود، چنانکه مثلاً قاسم مشهدی شاعر سدهٔ ۱۱ ه.ق در شعرش میسراید که «رشتهٔ عشق چون بگسست، فغان خاموش است / تارِ تنبور چو ببرید، صدایش ببرد». اما استفاده از واژهٔ تار به معنای نام یک ساز، در آثار شاعران تا پیش از صفویه دیده نمیشود.
تاریخچه
بنابر روایتی تار از زمان فارابی (حدود سال ۲۶۰ هجری – سال ۳۳۹ هجری) موسیقیدان معروف ایرانی وجود داشته و بعد از وی توسط صفی الدین ارموی و دیگران به سمت کمال پیش رفتهاست. با این حال، در نقاشیهای پیش از دورهٔ صفویه اثری از تار دیده نمیشود و در اشعار شاعران مقدم هم لفظ تار به معنای نام ساز به کار نرفتهاست. در مقایسه، در مجلس بزم کاخ چهلستون اصفهان تصویر کمانچه و عود و سنتور را میبینیم. تار سازی ایرانی است، اگر چه گسترهٔ کاربردش شامل کشورهای منطقهٔ قفقاز نیز هست ژان دورینگ و همکارانش در فرهنگنامه موسیقی و موسیقیدانان نیو گروو تار را به دو دستهٔ ایرانی و آذربایجانی/قفقازی تقسیم کردهاند و مینویسند که تار ایرانی، از نظر تاریخی مقدم بر نوع دیگر است. تار قفقازی در کشورهایی همچون آذربایجان و ارمنستان متداول است و در ازبکستان، تاجیکستان و ترکیه نیز به کار گرفته میشود.
تصویری از نمونهٔ سلف تار مربوط به دورهٔ صفوی (سال ۱۰۸۰ ه.ق) در نقاشیهای کاخ هشت بهشت اصفهان دیده میشود. دو تصویر که یکی در سال ۱۷۷۵ میلادی و دیگری در سال ۱۷۹۰ میلادی در شیراز از تار نقاشی شدهاست نشان میدهد نواختن این ساز در دورهٔ زندیه در شیراز متداول و مرسوم بودهاست. با این همه، نام نوازندهٔ مشخصی از این ساز در منابع دورهٔ زندیه دیده نمیشود و از اینرو، احتمالاً این ساز در آن دوره نام دیگری داشتهاست. ساختار تار و سهتار شبیه به هم است جز آن که در تار سیمهای اول و دوم را برای تقویت صدا، جفت بستهاند. در ابتدا تار پنج سیم داشته، و سیم ششم را بعداً درویشخان به این ساز اضافه کردهاست. از دورهٔ قاجاریه است که تار به عنوان یکی از سازهای ملی ایران در آمد.
سازِ تار با شمایل و مشخصات کنونی (کاسه و نقاره شبیه به دل روبروی هم، با دستهای متصل دارای ۶ سیم طبق تصویر بالا) از زمان قاجار دیده شدهاست. مرتضی حنانه (استاد موسیقی ایرانی) در کتاب گامهای گمشده، تار را ساز ملی ایرانیان میداند.روحالله خالقی (استاد موسیقی ایرانی) در کتاب سرگذشت موسیقی میگوید: ساز (تار) همراه با نام سازهایی دیگر در شعر فرخی سیستانی شاعر ایرانی (۳۷۰–۴۲۹) ذکر شدهاست (هر روز یکی دولت و هر روز یکی غژ * هر روز یکی نزهت و هر روز یکی تار). ساز تار ساخته و پرداخته ذوق ایرانی است (منحنی و قوسهایی که در ساخت تار دیده میشود در خوشنویسی و نقاشی و مینیاتور و معماری ایرانی جاری و ساری است) و طی سالهای متمادی کامل و کاملتر گشتهاست. آخرین اصلاحات توسط درویش خان استاد موسیقی ایرانی(۱۲۵۱تهران_۲ آذر ۱۳۰۵تهران) با افزودن سیم ششم جهت تکمیل و وسعت دامنه صوتی تار انجام پذیرفتهاست. تار دارای ۲۸ پرده است (یعنی کمتر از سه اکتاو). آخرین الگوی منحصربهفرد ساخت تار نیز متعلق به سازگر مشهور ایرانی استاد یحیی دوم (۱۲۵۴–۱۳۱۰ه.ش) میباشد چه به لحاظ شاخص فنی و چه از لحاظ ذوقی همچنان که گره چوب را به شکل متقارن روی کاسه تار (در اصطلاح چهار گل) طراحی مینمودهاست. جنس چوب کاسه تار از درخت توت، دسته آن گردو میباشد.
ساختار
تاری سازی از خانوادهٔ رباب است که از ترکیبی از چوب، فلز، استخوان، و پوست و رودهٔ حیوان ساخته میشود. تار سازی زهی است که با مضراب نواخته میشود. طول تار حدود ۹۳ تا ۹۶ سانتیمتر است و طول قسمت مرتعش سیمها (یعنی فاصلهٔ خرک تا شیطانک) ۶۶ سانتیمتر است. مضراب تار قطعهای برنجی است که یک طرف آن موم مخلوط با خاکستر و پشم یا کرک است.
ساز تار دستهای بلند دارد که گوشیهای ساز در بالای آن قرار دارند. سمت دیگر دسته به «شکم» ساز یا همان جعبهٔ طنینی ساز متصل میشود که شامل دو قسمت است. قسمت کوچکتر را «نقاره» و قسمت بزرگتر را «کاسه» مینامند. سمتی از نقاره و کاسه که رو به جلو قرار دارد باز است و شکلش شبیه به گلابی است، چنانکه نوک این دو گلابی رو به هم قرار دارد. روی این قسمتِ باز، با پوست نازک بره پوشانده میشود. در قسمت پایینی کاسه، خرک ساز قرار میگیرد. جنس نقاره و کاسه معمولاً از چوب درخت توت است. سیمگیر (محل اتصال سیم به کاسه) و شیطانک و خرک ساز هم معمولاً از همین جنس هستند. استفاده از پوست بره برای پوشاندن جعبهٔ طنینی تار باعث میشود که صدای این ساز دارای رنگی شفاف و پر شدت باشد.
در طول دستهٔ ساز، دو استخوان (معمولاً از جنس استخوان شتر یا ماهی) قرار دارد که بخشی از رودستهٔ ساز را میپوشاند و چوبِ دسته بین آن محصور میشود. چوب دسته معمولاً از چوپ درخت فوفل یا گردو انتخاب میشود. پردههای ساز روی دسته بسته میشوند و از جنس روده گوسفند هستند. تار دارای ۲۸ پرده است که ۱۵ پرده سهلایی و ۱۳ پردهٔ دیگر چهارلایی بسته میشوند. تار قفقازی، نسبت به تار ایرانی کاسهٔ کمعمقتری دارد و گاهی نقاره و کاسهاش با چسب به هم متصل هستند. دستهٔ تار قفقازی معمولاً پهنتر است و تعداد پردههایش کمتر (۲۲ پرده). پوشش جعبهٔ طنینی تار قفقازی هم معمولاً متفاوت است و از جنس آبشامهٔ گاو است.
سبک نواختن تار قفقازی نیز متمایز است؛ در نواختنش استفاده از مضرابهایی از جنس باکالیت یا استخوان نیز مرسوم هستند، و نوازنده معمولاً ساز را بالاتر (نزدیک سینهٔ خود) نگه میدارد و با تکان دادن ساز در حین نواختنش، به صدای ساز لرزش میدهد.
سیمها و کوک
تار شش سیم دارد فلزی که دو سیم اول سفید و از جنس فولاد هستند، دو سیم بعدی زرد و از جنس برنج هستند، و سیم پنج و ششم به ترتیب سفید (فولادی) و زرد (برنجی) هستند. سیمهای زرد کمی از سیمهای سفید ضخیمتر هستند.
دو سیم نخست، معمولاً روی نت دو کوک میشوند، دو سیم بعدی روی نت سل، و کوک سیمهای پنج و ششم هم در اجرای دستگاههای مختلف فرق میکند. کوکهای مختلفی برای ساز تار وجود دارد، از جمله این که دو سیم اول به جای نت دو، بر نت ر یا فا کوک شوند.
گسترهٔ صوتی تار دو اکتاو و پنج نت است، که از نت دو ۲ تا نت سل دیز ۴ ادامه دارد (do2 تا sol#4).
ثبت اجرای آذربایجانی تار در یونسکو
در دسامبر ۲۰۱۲، یونسکو هنر اجرای آذربایجانی تار را در فهرست میراث فرهنگی و معنوی خود ثبت کرد. البته این امر مورد اعتراض جامعه هنری ایران (از جمله خانه موسیقی ایران) واقع شدهاست.
داریوش پیرنیاکان سخنگوی خانه موسیقی نسبت به ثبت ساز تار در فهرست میراث معنوی کشور آذربایجان در یونسکو، اعتراض کرد. وی که مسئولان فرهنگی ایران را مقصر میدانست، در واکنش به سخنان مسئولان فرهنگی کشور آذربایجان که گفته بودند «ما تار آذربایجان را ثبت کردیم نه تار ایرانی»، گفت: «تبدیل شدن تار ایرانی به ترکی یک جعل تاریخی است. این ساز از ایران به جمهوری آذربایجان رفت و با برداشتن ربع پردهها و کمی تغییر شکل، عنوان ساز ترکی را بر تار گذاشتند. حال سؤال من این است اگر این ساز ترکی است چرا از مقامهای موسیقی ایران و دستگاههای این موسیقی استفاده میکنند.»
تار قفقازی یا تار یازده رشته تاری کمی متفاوت با تار است و در حدود سال ۱۸۷۰ میلادی توسط صادقجان در شهر شوشی به وجود آمدهاست. ساخت آن کمی متفاوت است و رشتههای آن بیشتر است.
نوازندگان تار
نوازندگان پیشین
آقا علیاکبر خان فراهانی
میرزاعبدالله
آقا حسینقلی
درویش خان
اکبر خان نوروزی
علینقی وزیری
موسی معروفی
علیاکبر شهنازی
یحیی زرپنجه
مرتضی نیداوود
نصرالله زرینپنجه
عبدالحسین شهنازی
غلامحسین بیگجهخانی
لطفالله مجد
عطا جنگوک
فریدون حافظی
جلیل شهناز
محمدرضا لطفی
فرهنگ شریف
هوشنگ ظریف
نوازندگان حاضر
حسین علیزاده
فرخ مظهری
محسن نفر
داریوش طلایی
داود آزاد
کیوان ساکت
علی قمصری
داریوش پیرنیاکان
حمید متبسم
ارشد تهماسبی
مجید درخشانی
شهرام میرجلالی
مازیار شاهی
سازندگان تار
از سازندگان بهنام این ساز در دوران قاجار و پهلوی میتوان از یحیی تارساز و عباس و جعفر صنعت و بعد از آنها به رمضانعلی شاهرخ اشاره کرد و در دوره فعلی محمدرضا ایلدار ژاله ، ابراهیم قنبری مهر و محمود فرهمند را میتوان نام برد.
یادداشت
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
تار
سازهای ارمنستان
سازهای زهی
سازهای گرجستان
سازهای موسیقی آذربایجانی
سازهای موسیقی ایرانی
سازهای موسیقی کردی
نمادهای ملی ایران
سازهای زخمهای |
4190 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%84%D9%81%D9%86 | تلفن | تِلِفُن یا از یونانیtele دور و phone آوا، از دستگاههای مخابراتی است که برای انتقال صدا بکار میرود. نخستین تلفن را الکساندر گراهام بل اختراع کرد. تلفن، فرستادن و دریافت پیام را بدون آن که نیاز به جدولی مانند الفبای مورس باشد ممکن ساخت. با استفاده از تلفن، مردمی که فرسنگها از یکدیگر دورند میتوانند با هم صحبت کنند. امروزه از خطوط تلفن سایر سیگنالها مانند فرکانسهای اینترنت نیز انتقال داده میشود. هر چند که امروزه بیشتر استفاده از تلفن همراه صورت میپذیرد که از نظر مکانیسم عمل با نوع اولیه آن تفاوتهای زیادی دارد.
تاریخچه
یوهان فیلیپ رایس
۱۵ سال پیش از گراهام بل، یوهان فیلیپ رایس نخستین مدل تلفن را اختراع کرد اما موفق به ثبت آن نشد.
نخستین پیغامی که توسط تلفن رایس در سال ۱۸۶۱ مخابره شد، عبارت بود از این جمله آلمانی؛ «Das Pferd frisst keinen Gurkensalat» به معنی «اسب سالاد خیار نمیخورد».
داستان تلفن گراهام بل
بعد از ظهر روز دوم ژوئن سال ۱۸۷۵ میلادی مصادف با ۱۱ خرداد ۱۲۵۴ شمسی، الکساندر گراهام بل با همکاری دوستش واتسن موفق به اختراع تلفن شد، و در ژانویه ۱۸۷۶ میلادی دستگاه تلفن بل به کار افتاد. دهم مارس ۱۸۷۶ میلادی در هنگام انجام آزمایشهایی برای انتقال صوت، آب اسید باتری روی شلوار بل ریخته شد و او فوراً و بیاراده خطاب به دستیارش چنین بانگ برآورد: «آقای واتسون، خواهش میکنم فوراً بیایید اینجا، من به کمک شما احتیاج دارم.» واتسون که در انتهای مدار، در طبقهٔ دیگری کار میکرد، صدا را از دستگاه شنید و در حالیکه از شدت خوشحالی از خود بی خود شده بود از پلهها با عجله پایین آمد و این نخستین مکالمه ای بود که بوسیلهٔ تلفن انجام گرفت.
تلفن، پس از اختراع کامل توسط گراهام بل به سرعت گسترش یافت و سیمهای آن از شهری به شهر دیگر کشیده شد. چهارده سال بعد از اختراع تلفن یعنی در سال ۱۸۹۰ میلادی آلمون براون استروجر سیستم تلفن خودکار را بنا نهاد. در سال ۱۸۹۱ ارتباط تلفنی بین شهرهای لیون و تهران برقرار گردید. دو قاره اروپا و آمریکا تحت محاصره شبکهای درآمدند که روز به روز گسترش مییافت. روزی که بل درگذشت (سال ۱۹۲۲)، به احترام او ارتباط تلفنی بر روی شبکه وسیعی که دارای هفده میلیون تلفن بود به مدت یک دقیقه قطع شد. تلگراف و تلفن ارتباط سریع و فوری از راه دور را میان نقاطی که میتوانند سیمکشی بشوند، ممکن ساخت. اما از سال ۱۸۹۶ دانشمندان توانستند میان دو نقطه که حتی سیمکشی نشده بود ارتباط سریع و فوری برقرار سازند (تلگراف بیسیم)
تلفن اینترنتی
تلفن اینترنتی نوعی ارتباط تلفنی است که از طریق اینترنت و با استفاده از فناوری «صدا روی پروتکل اینترنت» صورت میپذیرد و عبارت است از انتقال صوت از طریق بستههای آدرس پروتکل اینترنت (IP) و با استفاده از زیرساختار اینترنت. در واقع یک مجموعه از سختافزار و نرمافزار است که ما را قادر میکند تا از اینترنت به عنوان واسط انتقالی برای تماسهای تلفنی استفاده کنیم. این روش به علت حذف مراکز تلفن راه دور از دایره تماس، از نظر هزینه بسیار به صرفهاست، همچنین سرعت بیشتری در برقراری ارتباط دارد. در این فناوری، صوت به بستههای داده تبدیل میشود و همانند سایر انواع داده، بر روی بستر ارتباطی دادهای منتقل میشود.
جستارهای وابسته
تلفن همراه
تلفن هوشمند
تلفن خودرو
تلفنخانه
تلفن ماهواره ای
تلفن ثابت
تلفن رادیویی همراه
تلفن رادیویی خودرو
تلفن در ایران
ویدئوفون
پیامگیر
پانویس
منابع
تلفن
ابزار اداری
اختراعهای آمریکایی
اختراعهای اسکاتلندی
اختراعهای ایتالیا
اختراعهای سده ۱۹ (میلادی)
اختراعهای کانادایی
تجهیزات مخابرات
معرفیشدههای ۱۸۷۶ (میلادی)
مهندسی مخابرات
وامواژههای فرانسوی
وسایل خانگی |
4191 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86%20%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C | بیژن نجدی | بیژن نجدی (زاده ۲۴ آبان ۱۳۲۰ - درگذشت ۴ شهریور ۱۳۷۶)، شاعر و نویسنده ایرانی بود.
زندگینامه
او در ۲۴ آبان ۱۳۲۰ از پدر و مادر گیلانی در شهر خاش متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذراند. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال ۱۳۴۳ از همان دانشکده در رشته ریاضی فارغالتحصیل و با سمت دبیر در دبیرستانهای لاهیجان مشغول به تدریس شد. پدرش از افسران مبارزی بود که در قیام افسران خراسان نقش داشت و در مسیر رفتن به گنبد کاووس به دست تعدادی ژاندارم کشته شد. در سال ۱۳۴۹ با پروانه محسنی آزاد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر و یک پسر است. از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد.
بیژن نجدی در چهارم شهریور ۱۳۷۶ به علت بیماری سرطان ریه درگذشت. آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار بقعه شیخ زاهد گیلانی قرار دارد.
نجدی در زمان زندگی خود تنها مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» را در سال ۱۳۷۳ منتشر ساخت که در سال ۱۳۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را به خود اختصاص داد. بقیه آثارش پس از درگذشتش توسط همسرش به چاپ رسید. مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» در سال ۱۳۷۹ نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. نجدی همچنین در کارنامه ادبی خود، تندیس یادمان بنیاد شعر فراپویان به خاطر برگزیده اشعار دهه هفتاد و لوح افتخار به پاس جانسرودهها در پاس داشت آیینهای ملی و میهنی را دارد. از وی اشعار گیلکی کمی نیز باقیماندهاست.
همچنین پس از مرگ وی داستانهای «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از مجموعه داستانهای «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» و نیز داستانهای «مرثیهای برای چمن» و «بیمارستان، نه قطار» از مجموعه «دوباره از همان خیابانها» به فیلم درآمده است.
ماجرای اتوبوس ارمنستان
وی در ماجرای اتوبوس ارمنستان در سال ۱۳۷۵ و در جریان قتلهای زنجیرهای در لیست چهرههای فرهنگی اعزامی بود که قرار بود در اتوبوس توسط دولت جمهوری اسلامی به قتل برسند.
سبک نگارش
بیژن نجدی نویسندهای با ذوق ادبی است که داستانهایش در سبکهای واقعگرایی و فراواقعگرایی نوشته شدهاست. وی از پیشگامان داستاننویسی پست مدرن در ایران بهشمار میآید. نشانههای سبک واقع گرایی از زندگی ملموس شخصیتها در بخشهای مختلف برخی از این داستانها و نشانههای سبک فراواقعیت گرایی از هم ذات پنداری با اشیای بیجان در تعداد دیگری از داستانها است که بهطور بارز به ذهن خواننده کتاب منعکس میشود. بیژن نجدی از قریحه شاعری خود در متن داستانها بهره برده و استعارهها و تشبیههای فراوانی در متن کتاب موجود است. اما متأسفانه در زمان حیات او شعرها و داستانهایش مورد بررسی قرار نگرفت. بیژن نجدی نویسندهای است که از عناصر شاعرانه در داستانهای خود استفاده میکرد، به حدی که داستانهای او را میتوان داستانهای شاعرانه دانست.
آنچه در زبان نجدی به حد وفور موج میزند وجود استعارههای بیبدیلی است که در محورهای جانشینی زبان قرار میگیرند. انواع استعاره، تشبیه، تشخیص، فضا سازی، حسآمیزی و تصویر از مهمترین دستاوردهای این زبان خاص است. اگر از منظر زبانشناسی به زبان به کاربرده شده در داستانهای نجدی بنگریم در بعضی از داستانها با متن داستانیای رو به رو هستیم که اگر موسیقی را در آن نادیده بگیریم، شعر است. شعر و داستان هر دو در حوزهٔ نوشتاری در بستر زبان است که شکل میگیرند، زبان است که شکل شعر را برای شاعر و داستان را برای نویسندهاش خلق میکند.
نمونه جملههای شاعرانه در آثار بیژن نجدی
چشمهای مثل کتری روی گاز میجوشید. (داستانهای ناتمام / یادداشتهای جبهه)
گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده بود. (یوزپلنگانی که با من دویدهاند / خاطرات پارهپاره دیروز)
دهانش مثل ماهی تازه صید شده باز و بسته میشد. (یوزپلنگانی که… / استخری پر از کابوس)
مه غلیظ دهکده طاهر را توی مشتش گرفته بود. (یوزپلنگانی … / سهشنبهٔ خیس)
یک دایره زرد پای فانوس در حیاط نشسته بود. (یوزپلنگانی… / شب سهرابکشان)
پاییز خودش را به آبی چتر میزد. (یوزپلنگانی… / سه شنبهٔ خیس)
گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده بود. (یوزپلنگانی … که با من دویدهاند / استخری پر از کابوس)
پشت پنجرهها پردهای از گرمای بخاری آویزان بود. (یوزپلنگانی… / سه شنبهٔ خیس)
زمستان سفیدی آنطرف پنجره سرمای سفیدش را راه میبرد. (یوزپلنگانی… / سپرده به زمین)
مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد میآمد به مرتضی نشان داد. (یوزپلنگانی… / شب سهراب کشان)
تاریکی شب روی تاریکیهای چاه ریخته میشد. (یوزپلنگانی… / شب سهراب کشان)
آسیه به دیواری پر از باران تکیه داده بود. (یوزپلنگانی… / روز اسبریزی)
برخی از آثار
مجموعه داستانهای کوتاه
یوزپلنگانی که با من دویدهاند
دوباره از همان خیابانها
داستانهای ناتمام
مجموعه اشعار
خواهران این تابستان
واقعیت رؤیای من است.
پسرعموی سپیدار
منابع
مقاله نقد و معرفی یوزپلنگانی که با من دویدهاند در سایت وینش
چاپ تازه آثار بیژن نجدی در نمایشگاه کتاب عرضه شد
چه خبر از آثار بیژن نجدی
بررسی تولد ژانر «داستان شعر» در آثار بیژن نجدی
یوزپلنگانی که با من دویدهاند- بیژن نجدی- نشر مرکز- چاپ ششم-۱۳۸۴- تهران.
پیوند به بیرون
نجدی، بیژن
برندگان جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات
نجدی، بیژن
درگذشتگان ۱۹۹۷ (میلادی)
نجدی، بیژن
زادگان ۱۹۴۱ (میلادی)
شاعران اهل لاهیجان
شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
شاعران گیلکیگوی اهل ایران
شاعران مرد اهل ایران
نویسندگان داستان کوتاه سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
نویسندگان داستان کوتاه سده ۲۰ (میلادی)
نویسندگان داستان کوتاه مرد اهل ایران
نویسندگان مرد اهل ایران
نویسندگان مرد سده ۲۰ (میلادی) |
4205 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%AF%D9%88%D9%85%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87 | استان گوموشخانه | گوموشخانه نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر گوموشخانه است.
گوموش در ترکی به نقره میگویند. ترکیب گوموش با خانه یعنی نقرهخانه. (مانند گمیشتپه در ایران که به معنای نی تپه است.)
شهرستانها
این استان ۶ شهرستان دارد:
گوموشخانه
کلکیت
کوسه
کورتون
شیران
ترول
منابع
استان گوموشخانه
گوموشخانه |
4206 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D9%88%DA%A9 | استان قرهبوک | قرهبوک (به ترکی استانبولی: Karabük) نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر قرهبوک است.
این استان در شمال مرکز ترکیه واقع شده و جمعیت آن در سال ۲۰۱۰ برابر با ۲۲۷٬۶۱۰ نفر بود. شهر قرهبوک، که مرکز این استان است در ۲۰۰ کیلومتری شمال آنکارا و حدود ۱۰۰ کیلومتری جنوب ساحل دریای سیاه واقع شدهاست.
استان قرهبوک در سال ۱۹۹۵ تأسیس شد. چهار شهرستان قرهبوک، افلانی، زعفرانبلو و ینیجه این استان پیش از آن تاریخ جزئی از استان زنگولداغ بودند و دو شهرستان اسکیبازار و اواجیق آن نیز پیش از آن جزئی از استان چانقری بهشمار میآمد.
قرهبوک در مسیر شاهراه بارتین به آنکارا قرار گرفته و راه آهن آنکارا به زنگولداغ نیز از آن میگذرد.
شهرستان
این استان ۶ شهرستان دارد:
افلانی (Eflani)
اسکیبازار (Eskipazar)
قرهبوک (Karabük)
اواجیق (Ovacık)
زعفرانبلو (Safranbolu)
ینیجه، قرهبوک (Yenice)
نگارخانه
منابع
استان قرهبوک
قرهبوک
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۹۵ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۹۵ (میلادی) در ترکیه |
4207 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%DB%8C%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1 | استان ایغدیر | استان ایگدیر، (؛ ؛ ؛ )) نام یکی از استانهای ترکیه است. که مرکز آن هم شهری است به همین نام.
ریشه نام ایگدیر
واژه ایگدیر از نام یکی از طوایف اوغوز به نام ایغدیر اوغلو آمده است.
جغرافیا
استان ایگدیر در شرق ترکیه و در امتداد رود ارس قرار گرفته و با کشورهای ایران، ارمنستان و جمهوری آذربایجان(نخجوان) و استانهای قارص و آغری مرز مشترک دارد. در شمال غربی ایگدیر، استان قارص و در غرب و جنوب آن استان آگری قرار دارد.
پانویس
منابع
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Iğdır_Province&oldid=436788564
استان ایغدیر
ایگدیر
استانهای هممرز با ایران در کشورهای همسایه
اهالی جمهوری آذربایجان
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۹۲ (میلادی)
پراکنش کرد
کردستان |
4208 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AD%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C | استان حکاری | حَکّاری نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به همین نام. استان حکاری از شرق با آذربایجان غربی و شهرستان ارومیه، از غرب با استان شرناق، از شمال با استان وان و از جنوب با اقلیم کردستان عراق همسایه است. مرکز این استان شهری است به نام حکاری.
تاریخ
حکاری که دهاندین قسمتی از پادشاهی حوری و اورارتو بود، بعد از شاهنشاهی هخامنشی تحت تسلط اعراب واقع گردید. این شهر که بعدها تحت تسلط سلجوقیان واقع شد، و بعدها در سال ۱۵۳۶ به سرزمینهای امپراتوری عثمانی الحاق شد.
حکاری که به بذل موقعیت جغرافیایی خودش میزبان کشورهای متعددی بوده است، کلان شهر مارسمون دنها و روستای کودشانیس/کوچانیس(امروزی کوناک) حکاری را به عنوان مرکز ایلخانی قبول کردند. ایلخانان نسطوری تا سال ۱۹۱۸ در این روستا مشغول زندگی بودند. نسطوریها که تقریباً نصفی از جمعیت حکاری را تا میان قرن ۱۹ ایجاد می نمودند، در دو تهاجم در سالهای ۱۸۴۳ و ۱۸۴۶ از جانب امیر جزیره ابن عمر و امیر حکاری اثر گذاری اساسی داشتند.نسطوری های حکاری که در سال های ۱۹۱۸-۱۹۱۵ با قبیله ها درگیر شدند، ابتدا به ناحیه ارومیه در ایران و بعد از آن به عراق که تحت انگلیس واقع شدند امان گرفتند. با وجود اینکه آنان در قرن ۱۹ تلاش نمودند به شکل گروهی برگردند، با عملیات سمدینلی که میان ۱۲ تا ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۴ صورت گرفت دفع گردیدند.
جغرافیا
حکاری که از سمت شرق با ایران و از سمت جنوب با عراق همسایه می باشد، در سمت غرب هم با استان شرناق و در سمت شمال هم با وان همسایه می باشد. کوه جیلو که مرتفع ترین نقطه آن به ۴۱۵۰ متر می رسد، در منطقه حاکاری می باشد.
غموض زمین
مرزهای استانی حکاری شرایط جغرافیایی دندان شکن و سختی را دارا می باشد. اغلب ناحیه آن کوهستانی می باشد. هیچ ناحیه پهنی در ناحیه به غیر از مرکز ناحیه یوکسکوا موجود نیست. ارتفاع کوه ها در بسیاری از نواحی ها می تواند بیش از ۳۰۰۰ متر باشد. دومین ناحیه رفیع کشور کوه جیلو در مرزهای استانی حکاری می باشد. ناحیه چوکورجه و شمدینان شهری که مرز مشترک با عراق را ایجاد می کند، در مقایسه با بخش شمالی از ارتفاع کمتری بهرمند می باشند.
شهرستانها
چوکورجه
شهرستان حکاری (Hakkâri)
شمدینان
یوکسکوا
پیوند به بیرون
استان حکاری
آشور
استانهای ترکیه
استانهای هممرز با ایران در کشورهای همسایه
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۳۶ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۳۶ (میلادی) در ترکیه
کردستان ترکیه |
4209 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7 | استان اسپارتا | اسپارتا نام یکی از استانهای ترکیه است که در جنوب غربی این کشور واقع شدهاست. مرکز آن شهر اسپارتا است.
استانهای همسایه آن عبارتند از افیون در شمال غرب، بوردور در جنوب غربی، آنتالیا در سمت جنوب، و قونیه در شرق. مساحت استان اسپارتا ۸۹۹۳ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۴۴۸٬۲۹۸ نفر است. این استان به خاطر محصولات سیب، آلبالو، انگور، گل سرخ و فرش خود معروف است. حاصلخیزترین زمینهای استان در منطقهای به نام اولوبورلو قرار دارند. استان اسپارتا در منطقه دریاچهخیز (Göller Bölgesi) ناحیه مدیترانهای ترکیه واقع شده و دریاچههای آب شیرین زیادی دارد.
شهرستانها
استان اسپارتا ۱۳ شهرستان دارد:
آقسو Aksu
آتابی Atabey
اغیردیر Eğirdir
گلندوست Gelendost
گونن Gönen
اسپارتا Isparta
کچیبورلو Keçiborlu
شرقیقرهآقاج Şarkikaraağaç
سنیرکند Senirkent
سوتچولر Sütçüler
اولوبورلو Uluborlu
یالواچ Yalvaç
ینیشاربادملی Yenişarbademli
نگارخانه
منابع
اسپارتا
پیوند به بیرون
استان اسپارتا
اسپارتا |
4210 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B2%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%84%D8%AF%D8%A7%D8%BA | استان زونگولداغ | زونگولداغ (به ترکی استانبولی: Zonguldak؛ به ترکی عثمانی: زونغولداق) نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر زونگولداغ است.
منابع
استان زونگولداغ
زونگولداک |
4211 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B2%D9%85%DB%8C%D8%B1 | ازمیر | اِزمیر یکی از شهرهای ترکیه است. ازمیر پس از استانبول و آنکارا سومین شهر پرجمعیت ترکیه و دارای موقعیتی ممتاز به عنوان شهری تجاری، صنعتی و بندری است. بر اساس آخرین برآورد سال ۲۰۱۹ میلادی، شهر ازمیر دارای ۲٬۹۶۵٬۹۰۰ نفر جمعیت است و جمعیت استان ازمیر ۴٬۳۶۷٬۲۵۱ نفر میباشد. ازمیر در منتهیالیه غربی آناتولی واقع شده و مرکز استانی به نام ازمیر نیز هست. این شهر در ساحل دریای اژه قرار دارد و دومین مجموعه شهری بزرگ در حوزه دریای اژه پس از آتن است.
ازمیر از شهرهای باستانی یونانیان بوده و بیش از ۳۰۰۰ سال سابقه شهری ثبت شده دارد. و ۸۵۰۰ سال سابقه، به عنوان سکونتگاه انسانی از دوره نوسنگی دارد. در دوران باستان کلاسیک یونان، این شهر با نام اسمیرنا شناخته میشد.
نام این شهر تا سال ۱۹۳۰ در زبان انگلیسی و دیگر زبانها همان اسمیرنا بود تا اینکه از آن سال، دولت ترکیه کوشید تلفظ ترکی این نام یعنی ازمیر را جهانی کند و رفتهرفته در این امر موفق شد.
ازمیر در بیشتر تاریخ خود یکی از شهرهای تجاری اصلی دریای مدیترانه بودهاست. سراسر جنوب ازمیر دارای سواحل ماسهای و آثار تاریخی متعدد از دورههای پیشین همانند شهر تاریخی افس است. ازمیر همهساله میزبان تعداد زیادی نمایشگاه و همایشهای گوناگون صنعتی، تجاری و علمی است. دانشگاههای معتبری در این شهر وجود دارد که بارزترین آنها دانشگاه اژه و دانشگاه دوکوز ایلول هستند. ازمیر یکی از جاذبههای گردشگری ترکیه نیز بهشمار میآید. این شهر میزبان بازیهای مدیترانهای در سال ۱۹۷۱ و بازیهای دانشگاهی جهانی (یونیورسیاد) در سال ۲۰۰۵ بود.
تاریخ
دوره باستانی
عصر مفرغ: ۶۵۰۰ تا ۱۰۵۰ پیش از میلاد مسیح: محل شهر قدیمی ازمیر در منطقهٔ کنونی بورنووا واقع شدهاست و در حفاریهای باستانشناسی که اخیراً انجام شدهاست تاریخ سکونت در این شهر به ۶۵۰۰ سال پیش از میلاد میرسد که به دوران پیش از تمدن ترووا میرسد (جنگ ترووا حداکثر ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بین دو تمدن یونانیتبار اسپارت و ترووا روی داد و منجر به نابودی تمدن ترووا شد).
عصر آهن: ۱۸۰۰ تا ۱۲۰۰ قبل از میلاد: در این دوره با حضور تمدن هیتیها در این منطقه و تا زمان تمئن ترووا یعنی تا ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد خط و کتابت در این منطقه وجود داشتهاست که با هجوم اقوام بالکانی به این منطقه و منسوخ شدن خط در این دوره سراسر آناتولی مرکزی و غربی مجدداً در ورطهٔ تاریکی فرومیرود؛ و این تاریکی تا زمان روی کار آمدن شاهان محلی Frigya در ۷۳۰ پیش از میلاد ادامه داشتهاست. عصر آهن تا سالهای ۶۵۰ پیش از میلاد ادامه داشتهاست.
عصر طلایی: ۶۵۰ تا ۵۴۵ قبل از میلاد: نزدیک به یک قرن دروان طلایی ازمیر قدیم بودهاست. در این دوران تحت رهبری میلوتوس مناطق مصر، سوریه و لبنان تحت سیطرهٔ آنان درآمد. در مناطق سواحل درای سیاه و دریای مرمره کلونیهای انسانی تأسیس و با پیشرفت روزافزون این تمدن به رقابت با تمدن یونان شرقی پرداخته و در بسیاری موارد از آن پیشی میگیرد. بعدها با فتح ازمیر در اواسط قرن ۶ قبل از میلاد این شهر رونق خود را از دست میدهد.
عصر زوال: ۵۰۰ تا ۳۰۰ قبل از میلاد: با ترک شدن معبد آتن این شهر به مدت ۲۰۰ سال در خاموشی و انزوا به سر برد. چنین به نظر میرسد که این منطقه و سراسر منطقه آناتولی و شهرهای Iyon'i هیچ پیشرفتی نداشته و در مدت ۴۰۰ سال ازمیر شاهد اضمحلال خود بودهاست. در حدود ۳۰۰ سال پیش از میلاد شاهد تولد ازمیر جدید در دامنههای کادیفه قلعه هستیم.
امپراتوری روم: ۳۳۳ پیش از میلاد تا ۳۹۵ بعد از میلاد: بعد از سقوط پاسارگاد توسط اسکندر مقدونی در سال ۳۳۳ قبل از میلاد تمدن یونانی و سرزمینهای شرقی وارد یک دوره رفاه گردید. شهرها شروع به بزرگ شدن نمودند. شهرهای İskenderiye, Rodos, Bergama, Efes هر کدام دارای جمعیتی بالغ بر ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر شدند.
امپراتوری بیزانس: پس از پایان دوران امپراتوری روم عصر بیزانس آغاز میشود. در اوایل این دورهٔ عربها، سلجوقها و سایر ملل برای ازمیر جنگهایی با یکدیگر داشتند که نهایتاً در سال ۶۷۲ میلادی اعراب موفق به فتح ازمیر به قصد ایجاد پایگاهی برای حمله به استانبول گردیدند.
دوران عثمانی
این شهر سالهای زیر سلطهٔ یونانیان و بلغارهای ارتودوکس بوده که در نهایت ترکان عثمانی برای چندمین بار آن را تصرف میکنند. تا پیش از تشکیل جمهوری ترکیه، بیشینهٔ باشندگان این شهر یونانی بودند اما پس از کشتار ازمیر و مهاجرت اجباری یونانیان، ترکها در اکثریت مطلق قرار گرفتند.
نقاط دیدنی ازمیر
میدان ساعت ازمیر: مربوط به دورهٔ عثمانی است و در قلب شهر ازمیر و در منطقهٔ کوناک قرار داشته و هر روزه مورد بازدید هزاران گردشگر قرار میگیرد.
آسانسور تاریخی ازمیر: در منطقهٔ کوناک قرار دارد.
کادیفه قلعه: با نام قدیمی پاگوس یادگاری از آمازونها و قرن چهارم پیش از میلاد بوده و در دورههای امپراتوری یونان، رم، بیزانس و عثمانی دستخوش تغییراتی گردیدهاست و با ۱۸۶ متر ارتفاع، قرنهاست که نگهبان دائمی شهر ازمیر و دریای اژه میباشد. این قلعه در زمان اسکندر مقدونی توسط یکی از ژنرالهای او بنام لیسماکوس دوبارهسازی گردید که آثار آن تا به امروز باقیست.
آب و هوا
ازمیر دارای آب و هوای مدیترانهای است که مشخصه آن، تابستانهای طولانی، گرم و خشک و زمستانهای معتدل تا خنک و بارانی است. کل بارندگی در ازمیر بهطور متوسط ۶۹۲ میلیمتر در سال است که ۷۷ درصد آن در ماههای نوامبر تا مارس رخ میدهد. بقیه بارندگیها مربوط به ماههای آوریل، مه، سپتامبر و اکتبر است. در ژوئن، ژوئیه و اوت بارندگی بسیار کم است. حداکثر دما در ماههای زمستان معمولاً بین ۱۰ تا ۱۶ درجه سانتیگراد است. به ندرت برف هم میتواند از دسامبر تا فوریه در ازمیر ببارد. بارش برف در این شهر معمولاً فقط چند ساعت طول میکشد. در ماههای ژوئن تا سپتامبر دما میتواند تا ۴۰ درجه سانتیگراد افزایش یابد.
باد اتزی دریای اژه از بادهای معمول در خلیج ازمیر و شهر ازمیر است.
نگارخانه
منابع
Wikipedia contributors, "İzmir," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed October 24, 2021).
پیوند به بیرون
مجله فارسی ازمیرتایمز به فارسی
همه چیز درباره ازمیر
شهرها و شهرکهای بندری دریای اژه در ترکیه
شهرهای ترکیه
شهرهای یونان باستان
محوطههای باستانشناختی یونان باستان در ترکیه
محوطههای رومی در ترکیه
مناطق مسکونی ساحلی در ترکیه |
4212 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D9%87 | استان قیصریه | نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به همین نام.
نگارخانه
منابع
استان قیصریه
استانهای ترکیه |
4213 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%BA | استان الازیغ | استان الازیغ یا استان خارپوت یا خارپیت نام یکی از استانهای کشور ترکیه در ناحیه آناتولی شرقی است.
جغرافیا
مرکز این استان شهر الازیغ است.
استان الازیغ در سال ۲۰۰۶ جمعیتی برابر با ۵۹۵٬۳۰۷ نفر داشته که نصف این جمعیت در شهر الاَزیغ سکونت داشتند. مساحت کل این استان ۹٬۱۵۳ کیلومتر مربع است.
سرچشمهٔ رود دجله در این استان قرار دارد.
شهرستانها
استان الازیغ ۱۱ شهرستان دارد.
آغین Ağın
آلاجهکایه Alacakaya
آریجاک Arıcak
باسکیل Baskil
الازیغ Elâzığ
کاراکوچان Karakoçan
کبان Keban
کوونجیلار Kovancılar
معدن Maden
پالو Palu
سیوریجه Sivrice
نگارخانه
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
استان الازیغ
الازیغ
کردستان ترکیه |
4214 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86 | استان قرامان | قرامان یا قرهمان نام یکی از استانهای ترکیه است.
مرکز این استان شهر قرامان است.
تلفظ اصلی نام این استان در فارسی قرامان بودهاست.
جمعیت آن در سال ۲۰۰۰ میلادی ۲۴۳٫۲۱۰ نفر و مساحت آن ۸۸۱۶ کیلومتر مربع است.
منطقه قرامان محل استقرار امیرنشین قرامان بود که تا سال ۱۴۸۶ میلادی ادامه داشت.
شهرستانها
آیرانجی (Ayrancı)
باشیایلا (Başyayla)
ارمنک (Ermenek)
قرامان (Karaman)
کاظم کارابکر (Kazımkarabekir)
ساریولیلر (Sarıveliler)
گورملی (Görmeli)
نگارخانه
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
استان قرامان
قرامان |
4215 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%A7%D8%B1%D8%B5 | استان قارص | استان قارص (ترکی:kars, ) نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به همین نام. در ۵۴ کیلومتری شهر قارص پیستهای اسکی ساری قمیش قرار دارد. نزدیکترین فرودگاه، فرودگاه بینالمللی قارص میباشد.
مذهب
جماعتی از آذریهای علوی در قسمت شرقی قارص زندگی میکنند.
نگارخانه
منابع
Wikipedia contributors, "Kars Province," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Kars_Province&oldid=202763717
استان قارص
قارص
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۲۰ (میلادی)
کردستان
کردستان ترکیه
ناحیه آناتولی شرقی |
4216 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%B3 | استان کیلیس | استان کیلیس یکی از استانهای ترکیه است.
مرکز این استان شهر کیلیس میباشد.
این استان هممرز با کشور سوریه است و جادهای از این استان به شهر حلب در سوریه میرود.
منابع
Wikipedia contributors, "Kilis Province," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed May 14, 2008).
استان کیلیس
کیلیس
ایزدی
کردستان |
4217 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%B3%D8%B7%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C | استان قسطمونی | قَسطَمونی (به ترکی استانبولی: Kastamonu) نام یکی از استانهای ترکیه است. این استان در حوزه دریای سیاه یعنی در شمال کشور ترکیه واقع شدهاست.
مرکز این استان هم که قسطمونی نام دارد بزرگترین شهر این استان است. از دیگر شهرهای این استان میتوان داشکوپرو و اینهبولو اشاره کرد. استاندار این استان اردوغان بکتاش میباشد.
نام قسطمونی تلفظ ترکی عثمانی از نام رومی کاستامنو است که خود کوتاهشده عبارت لاتین Castra Comnenus است. این عبارت نام کاخی بود که در این محل برای کمننوس (به یونانی: Κομνηνός)، از بزرگان امپراتوری روم شرقی ساخته شده بود.
شهرستانها
این استان ۲۰ شهرستان دارد:
منابع
استان قسطمونی
قسطمونی |
4218 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%B1%D9%82%E2%80%8C%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87 | استان قرققلعه | استان قِرققلعه (به ترکی استانبولی: Kırıkkale) نام یکی از استانهای ترکیه است.
مرکز این استان شهر قرققلعه است.
شهرستانها
باخشیلی Bahşılı
بالیشیخ Balışeyh
چلبی Çelebi
دلیجه Delice
کاراکچیلی Karakeçili
کسکین Keskin
قرققلعه Kırıkkale
سولاکیورت Sulakyurt
یاخشیخان Yahşihan
نگارخانه
منابع
استان قیریققلعه
قرققلعه |
4219 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86 | ارزنجان | اَرزَنجان (به ترکی استانبولی:Erzincan) (به Yerznka) نام یکی از شهرهای ترکیه است.
این شهر در ۶۸۸ کیلومتری شرق آنکارا و در ۳۸۰ کیلومتری غرب مرز بازرگان در دشتی سرسبز و حاصلخیز واقع شده و مرکز استان ارزنجان ترکیهاست. جمعیت ارزنجان در حدود ۱۰۰ هزار نفر است که اکثر آنها ترکزبان هستند و اقلیتی از کردها نیز در آنجا ساکنند.
از مناطق تفریحی پیرامون این شهر میتوان مرکز اسکی آکبولوت، شهر سرسبز کمالیه، کانوسواری در کارانلیک بغاز و دهکده رفاهیه و آبشار گیروَلیک را نام برد.
مناطق باستانی و تاریخی آن عبارتند از منطقه اورارتویی آلتینتپه در خاور ارزنجان با اشیاء کشف شده از سالهای ۶۰۰ تا ۹۰۰ پیش از میلاد مسیح، منطقه تِرجان، آرامگاه ماماخاتون، با سردری از سنگ تراشیده شده و منقش مربوط به سدهٔ دوازدهم.
یاقوت گوید بیشتر ارزنگان نامیده میشود. یاقوت آن را شهری نیکو و پرمایه معرفی نموده و در زمان وی بیشتر ساکنین آن ارامنه بوده و مسلمانان در اقلیت بودهاند و نوشیدن شراب در آنجا رایج و آشکار بودهاست. حمدالله مستوفی میگوید《سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی تجدید عمارتش کرد و بارویش نیز به سنگ تراشیده برآورد و هوایش بهغایت خوب است و آب فرات بر ظاهر آنجا میگذرد حاصلش غله و میوه و پنبه و انگور فراوان باشد》. ابن بطوطه که در سال ۷۳۳ از آنجا گذشتهاست گوید قسمت اعظم اهل آن شهر را ارامنه تشکیل میدهند و مسلمانان آنجا ترک زبانند، در حوالی آن شهر معدن مس وجود دارد و از آن انواع ظروف میسازند، بازارها از کالا پر است و پارچههای خوب در آن شهر میبافند.
منابع
بر پایه دادههایی از: رایزنی فرهنگی و توریستی سفارت ترکیه در ایران
ارزنجان
شهرستانهای استان ارزنجان
شهرهای تخریبشده توسط زمینلرزه
شهرهای ترکیه
شهرهای ارمنستان غربی |
4220 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%B1%D8%B4%D9%87%D8%B1 | استان قرشهر | قِرشهر نام یکی از استانهای ترکیه است که در ناحیه آناتولی مرکزی واقع شدهاست.
مرکز این استان شهر قرشهر است.
جمعیت استان قرشهر ۲۵۳٫۲۳۹ نفر (سال ۲۰۰۰)، مساحت آن ۶۴۳۴ کیلومتر مربع و میانگین ارتفاع آن از سطح دریا ۹۸۵ متر است.
شهرستانها
موجور Mucur
آقچهکند Akçakent
آقپینار Akpınar
بُزتپه Boztepe
چیچکداغی Çiçekdağı
کمان Kaman
قرشهر Kırşehir
باشگاه فوتبال
ینی قرشهرسپور Yeni Kırşehirspor
بارش
منابع
وبگاه رسمی قرشهر
اطلاعات گردشگری قرشهر
Kırşehir وبگاههای اطلاعاتی
Kırşehir haber وبگاههای اطلاعاتی
استان قرشهر
قرهشهر |
4221 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%87 | استان کوتاهیه | نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر کوتاهیه.
این استان ۱۱٬۸۸۹ کیلومتر مربع مساحت و ۵۹۰٬۴۹۶ نفر (سال ۲۰۱۰) جمعیت دارد.
در سال ۱۹۹۰ کوتاهیه ۵۷۸٬۰۲۰ نفر جمعیت داشته است.
منابع
استان کوتاهیه
کوتاهیه
اهالی ترکیه
ناحیه اژه |
4222 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D9%84%D8%B7%DB%8C%D9%87 | استان ملطیه | استان مَلَطیه یا ملاطیه نام یکی از استانهای ترکیه واقع در منطقهٔ ناحیه آناتولی شرقی است.
مرکز این استان شهر باستانی ملطیه است. بیش از نصف مردم آن کُرد زازاکی یا دیلمی یا علوی و مابقی ترکی، کُردی کرمانجی و مسیحی (ارمنی و سُریانی) هستند اما در مجامع همگی به زبان تُرکی تکلم میکنند.
شهرستانها
آقچهداغ Akçadağ
عربگیر Arapgir
ارگوان Arguvan
بَطّالغازی
دارنده Darende
دوغانشهر Doğanşehir
دوغانیول Doğanyol
حکیمخان Hekimhan
قلعه Kale
کولونجاک Kuluncak
ملطیه Malatya
پوتورگه Pütürge
یازیخان Yazıhan
یشیلیورت Yeşilyurt
منابع
Wikipedia contributors, "Malatya Province," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed August 28, 2009).
استان ملطیه
ملاطیه
کردستان
کردستان ترکیه |
4223 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%A7 | استان مانیسا | مانیسا نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهر مانیسا است.
منابع
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Manisa_Province&oldid=436790263
استان مانیسا
مانیسا
جغرافیای یونان باستان
ناحیه اژه |