text
stringlengths 3
299
| label
class label 5
classes |
---|---|
بزنم دندههاتو داغون کنم، زن؟ | 0anger
|
فکر نمیکنین میتونستین زندگی بهتری داشته باشین؟ | 2neutral
|
این کمده چرا ترکیده؟ | 4surprise
|
چرا؟ | 3sadness
|
با این حساب همۀ زندگی تو کارته. | 0anger
|
زندگی توی این دنیا برای هیوبرت سختتر از توئه. | 3sadness
|
بر فرض که یه نفر هم در این میون قربانی بشه، چه اهمیت داره؟ | 2neutral
|
من از حرف اونا اینطور فهمیدم که ماریان و اودیل حدس میزنن که ممکنه مارتی همون تئودور باشه | 2neutral
|
من آقای میگره، خیلی نگرانم. | 3sadness
|
بله تقصیر بزرگی هم هست. | 3sadness
|
شرافت یک خانواده نجیب و محترمو بازیچه قرار دادن برای شما خیلی گرون تموم میشه | 0anger
|
هرمان هسه دوم ژوئیۀ 1878 در شهر کالو در آلمان غربی در خانوادهای مذهبی متولد شد | 2neutral
|
ساکت باشید | 0anger
|
نمیاومدی بهتر بود. | 3sadness
|
علتش اینه که من میخوام این هدیه رو پس خود شما بدم | 0anger
|
مادرم میداند که من در روز 14ام مهر 1307 به دنیا آمدهام | 3sadness
|
نعیم اگرچه نمیتونه به امیر در پیداکردن غلامرضا کمکی بکنه اما بعد از دیدن عکس یازده نفر دو نفر از افراد درون عکس رو شناسایی میکنه. | 2neutral
|
کم خودتو به موشمردگی بزن دختر. | 0anger
|
ولی قربان من هرگز به خاطر خودم نجنگیدم | 0anger
|
تا شمام چاییتون رو بخورید عبدرضا یه چیزی خواسته بدم به شما اگه زحمتی نیست برسونید بهش | 2neutral
|
در سال 1329 و 1330 که در تهران بودم مقارن بود با اوج مبارزات سیاسی اجتماعی نهضت ملی نفت به رهبری مرحوم آیتالله کاشانی و مرحوم دکتر مصدق و خب در اون سالها بنده به عنوان یک معلم جوان مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و میتینگهای آن دوره شرکت میکردم | 2neutral
|
فردا، پس فردا همه چی روشن میشه | 2neutral
|
امروز به قول امیر با چند تا سخن کنایهآمیز میشونمش سرجاش. | 1happiness
|
میس ساوت؟ | 4surprise
|
با عموها و اجداد پدری در یک خانه زندگی میکردیم | 2neutral
|
موضوع حرفو چرا عوض میکنی؟ | 0anger
|
تمومش کن دیگه | 0anger
|
چقدر لذتبخشه که انسان، بیچاره باشه، محکوم به مرگ باشه، اما دوستش داشته باشن | 3sadness
|
وقتی به شهر نیوبدفورد رسیدم، وضع جیبم بسیار خراب بود و پول چندانی نداشتم | 2neutral
|
تمام دیشبو منتظرت بودم. | 3sadness
|
زندگی و خصوصیات من برای هر کسی قابل قبول و تحمل نیست | 2neutral
|
خودت؟ | 4surprise
|
این چیه؟ | 4surprise
|
اگه تو کار من دخالت نمیکرد الان یه زن موفق تویدردسرافتاده نبودم | 0anger
|
بفرمایید، تو رو خدا بفرمایید، خوش اومدید، بفرمایید خواهش میکنم | 1happiness
|
مردشی بسمالله، نیستی که خودت میدونی. | 0anger
|
پونصد هزارتا؟ | 4surprise
|
وسعت این زیرزمینها چه اندازه است | 2neutral
|
در قسمتهای قبل شنیدیم امیر در جستجوی نشانی از غلامرضای مفقودالاثر سر از کرمانشاه و منطقۀ نفتشهر در میآره تا با دومین فردی که در جمع یازده نفری عکس دوران جنگ و جبهه بود آشنا بشه. | 2neutral
|
دورانت که یک آدم جسوره مورد پسند خانم و آقای کنت نیست | 0anger
|
اون عکس هم که میبینی مال یک سال پیشه، بعدش هم بین من و اون بهم خورد. | 0anger
|
یادته چند دفعه بهت گفتم که از این جوون دوری کن؟ | 2neutral
|
آه چه وضع بدی گیر کردم | 3sadness
|
امروز زبیده خانوم عیال تاجرباشی به من سفارش کرد که بهت بگم یه خورده چیت و چلوار و تافته و اطلسی واسشون ببری. | 2neutral
|
اما چاکر طبق مذاکراتی که با این دو جوان داشتم، هرگز استنباط نکردم که آنها قصد تحمیل و زور دارند | 2neutral
|
موسیو کاماروفسکی | 3sadness
|
تو زندگی تو به جز کتاب خووندن و کتاب نوشتن هیچ چیز دیگهای معنی نداره. | 0anger
|
آقایون میشه به من بگید هیچوقت از رفتاری که با شما میشه ناراحت شدین؟ | 2neutral
|
زندگی پوچ و بیخودی داشتم | 3sadness
|
بله؟ | 4surprise
|
مطمئنی بعد از دو سه سال پیشت بر نمیگردن و غیرمجازش نمیکنن؟ | 2neutral
|
اون وقت با دستای خودمون یه انقلابی بزرگو بکشیم؟ | 0anger
|
تا حالا کمتر اتفاق افتاده که یک روز پریزادو نبینم | 1happiness
|
متأسفانه، تا نشان دادن عکس نمیتونم با اطمینان عرض کنم که خطری متوجهش نیست | 2neutral
|
البته من مثل شما چندان امیدوار نیستم ولی ترجیح میدم بیش از این دخالت نکنم آقای گیلمور | 2neutral
|
نمیدونم نگران بود یا اینکه از سرماخوردگیاش بود، اصرار کردم استراحت کنه اما قبول نکرد. | 2neutral
|
اِوای، شوخی کردم شادی جان. | 1happiness
|
اوقات فراموشنشدنی و پرخاطرهای رو با هم گذروندیم | 3sadness
|
اگه باورت نمیشه برو از خودش بپرس ببین این همه سال کی داره خرج خونه رو میده | 0anger
|
خانم پاولر قراره بیان در هتل کدبانوی طبقۀ هشتم بشن | 2neutral
|
حتی، حتی با خودم تصمیم گرفتم که اگه برگشت به روش نیارم. | 3sadness
|
تو متوجه نیستی پل، نه؟ | 3sadness
|
کی این حرفو زده؟ | 4surprise
|
من اطمینان دارم شما به خوبی میتونین مستخدمین اتاقها رو اداره کنین | 2neutral
|
چون کوییکوئک روزه بود و فکر میکردم که روزهاش تا غروب آفتاب طول میکشه تصمیم گرفتم که تا غروب در شهر گردش کنم | 2neutral
|
دیگه نمیتونم تحمل کنم. | 0anger
|
پدر پیرگرین به من گفت آوردن غذا و نوشیدنی به کتابخونه ممنوعه و من به اتاقم رفتم | 2neutral
|
منظور من این نبود آقای سولومون | 0anger
|
اما از نظر فنی خیلی کاملتر میشن | 2neutral
|
بیچشمورو | 0anger
|
عشق هر دوی ما رو به مرز بیقراری و جنون کشونده بود | 3sadness
|
اصلاً تو کی هستی؟ | 0anger
|
من چه صحبتی دارم با تو بکنم؟ تو اصلاً نمیفهمی درد من چیه. | 0anger
|
تاغار خمیرگیری؟ | 4surprise
|
چرا نذاشتی حقتو از اونا بگیرم؟ | 0anger
|
اِ، مگه وصل شده؟ | 4surprise
|
همیشه میتونم موسیقیشو صدای ساز زدنشو بشنوم، ولی هیچوقت حاضر نیستم صورتشو ببینم | 3sadness
|
ازم خواسته همۀ چیزاشو ببرم | 2neutral
|
یک مو از سر تو نباید کم بشه | 0anger
|
اون شوهرمه | 3sadness
|
چیزی که اعصاب تو رو به هم میریزه صدای چرخ خیاطی نیست مغز خودته. | 0anger
|
نظرت چیه هولمز | 2neutral
|
اون موقع پدر اینجا بود، نبود؟ | 0anger
|
من شرمندهام مادر، من از روی اون شرمندهام. | 3sadness
|
خانم آرگانت حق ندارند به اون اهانت بکنند و حرف بیهوده بزنند | 0anger
|
و بعد تو پیکر بیهوش اونو به اتاق من بیاری. | 2neutral
|
ولی بالاخره به من نگفتین کدوم یک از اون دو نفر آدم کشته؟ | 0anger
|
من که جایی از بدنم نشکسته | 1happiness
|
دو متر؟ | 4surprise
|
عبدرضا خودش سفارش کرده به کسی نگیم، بچم میگفت مردم کار و زندگی دارن خب | 3sadness
|
من شمسه هستم. | 2neutral
|
امید داشتم که بتونه منو فراموش کنه و با مارتا عروسی کنه | 3sadness
|
من در این موقع از فرصت استفاده میکنم و مار رو بر میدارم از در دیگه خارج میشم | 2neutral
|
چه جور شغلی؟ بردن اسناد از این دفتر به دفتر دیگه | 0anger
|
در این باره باید کاملاً فکر کرد | 2neutral
|
اطلاعی ندارم. کدوم گنداب دقیقاً؟ | 2neutral
|
اگه سنگ پا میزاییدم بهتر از این بود. | 0anger
|
دست از آزار من بردار بگو اون کجاست؟ | 0anger
|
چی میگی ژنرال؟ ما انقلاب کردیم که مردممون کشته نشن | 0anger
|
دستور مرگ همۀ ما رو صادر کنید | 0anger
|