id
stringlengths
1
7
url
stringlengths
31
762
title
stringlengths
1
132
text
stringlengths
4
168k
5375
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%28%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8%AF%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%29
مهر (ایزد ایرانی)
مهر یا میترا از ایزدان یا فرشتگان آیین مزدیسنا است. مهر فرشتهٔ «پیمان» و «دوستی» است و نماد او خورشید است. مهر ایزدی است که وظایف بسیاری از ایزدان دیگر را به تنهایی عهده‌دار است. قدیمی‌ترین معنای مهر که شاید بتوان گفت اولین کارکرد این ایزد نیز می‌باشد، پیمان است. وی ایزد جنگ است، ایزد روشنی و فروغ است، ایزد پیمان و نگهبان عهد و میثاق است، ایزد حافظ خانواده و شهر و کشور است، ایزد بخشندهٔ ثروت و نعمت است، ایزد پیروزی است، ایزد شهریاری و قدرت و تسلط است، ایزد داور اعمال در روز واپسین است، ایزد راستی و سخن و کلام راست و زیباست، ایزدی است که همه از شهریاران تا افراد عادی خلق به او پناه جویند. ماه مهر (ماه هفتم از سال خورشیدی) و روز مهر (روز شانزدهم هر ماه) به او پیوند یافته‌است. مهر یا میترا همچنین یکی از کهن‌ترین ایزدان مردمان هندوایرانی (آریایی) پیش از روزگار زرتشت است. نام «مهر» واژه‌ای برگرفته از زبان پهلوی اشکانی است. «میترا» در زبان‌های سانسکریت و مادی «میتَر»، پارسی باستان میثَ، زبان اوستایی میثر، پهلوی ساسانی میتر و سغدی «میش» خوانده می‌شود و اگر میترا را واژه ای هندواروپایی فرض کنیم، قدمتش تقریباً به ۳۵۰۰ پیش از میلاد مسیح می‌رسد. در ریگ ودا مهر در قبل از جدایی از دو قوم هند و ایرانی یا اقوام آریایی به صورت‌ها و اشکال دیگری وجود داشته‌است و به همین علت است که انعکاس وجوه فرهنگی آنان پس از جدایی در دو ریگ ودا هندی و اوستایی نمود پیدا کرده‌است. مهر در کتاب ریگ ودا هندی به همراه خدایان دیگر مورد ستایش قرارگرفته است. در آن دوره هندی‌ها دو خدای بزرگ به نام میترا-وارونا داشتند. که این دو حاکم و قادر زمین و آسمان بودند: میترا - خدای روز و وارونا خدای شب در توصیفاتی که از آنها به عمل می‌آید، آنها فرمانروایان کیهان و خدایان پدیدآورنده نظم در جهان هستند. میترا-وارونا در ریگ ودا تظاهر هماهنگی دو خداوند بزرگ و قدرتمند است که در طول زمان صفات و کارایی‌های وارونا به تدریج به میترا منتقل می‌شود. ترکیب فوق در اوستا به صورت «میترا-اَهورَه» درآمد اما در اوستا اغلب صفات و کارایی میترا به اهوره و پس از آن به سروش منتقل می‌شود. در ریگ ودا معنی میترا «دوستی» و «محبت» است و مانند اوستا مهر، ایزد روشنایی و فروغ و نور است. ارتباط با خورشید مهر با خورشید نزدیکی بسیاری دارد اما همانگونه که در اوستا نیز آمده مهر خدای خورشید نیست بلکه نور و پرتو آن است و وظیفهٔ بنیادینش هدیه نور و زندگی است. اسطوره حاکی از این است که این ایزد، پس از زادن برآن شد تا نیروی خود را بسنجد. از این روی، نخست با خورشید زورآزمایی کرد و در این کار، خورشید، تاب نیروی مهر را نیاورد و بر زمین افتاد. سپس مهر او را یاری داد تا برخیزد و دست راست خود را به سوی او دراز کرد و این دو ایزد با یکدیگر دست دادند. این نشان آن بود که خورشید با مهر بیعت کرد. سپس مهر تاجی بر سر خورشید نهاد و از آن پس دو یاران وفادار هم شدند. همچنین آمده‌است که مهر که از صخره زاده شده‌است، به جنگ خورشید رفت و پس از پیروزی برآن سوار بر گردونه خورشید که به صلیب شکسته مشهور شده‌است به آسمان رفت و از آن زمان این دو شخصیتی یگانه به‌شمار آمدند. پیوستگی این دو به گونه ای است که مهر، پرتو و انوار خورشید شده‌است. در ابتدا خورشید از مهر جدا بوده و با هم، پیمانی بر درستکاری و نظرات به عهد و پیمان داشته‌اند ولی به مرور زمان، خورشید خود نمادی از خود مهر و با آن در هم آمیخته شده، در تمامی تصاویر مربوط به مناسک مهری تشعشعات خورشید دیده می‌شود. با گذر زمان مهروخورشید یکی دانسته شد. زایش مهر بر اساس باورهای ایرانیان باستان، مهر در شبه چله، انقلاب زمستانی یا طولانی ترین شب سال در تاریکترین غار از دل سنگ به دنیا امد، چوپانان اولین افرادی بودند که او را یافتند. نماد زایش مهر نور و امید و نوسازی طبیعت بود. مردم ایران از قدیم الایام تا به امروز شب چله یا انقلاب زمستانی را جشن می گیرند و منتظر طلوع خورشید می مانند. تولد مسیح در گاهشماری خورشیدی در همان شب است. ولی تاکنون هیچ مجسمه یا نقش برجسته‌ای از تولد مهر با مشخصات تولد میترا در میترائیسم، در ایران پیدا نشده، و تنها نقش برجای مانده از مهر همان است که در تاق بستان کرمانشاه در صحنهٔ نقش‌برجسته تاج‌گذاری اردشیر دوم مشاهده می‌شود که مهر برسمی در دست دارد و تاجی از شعاع‌های نور بر سر گذاشته‌است و بر گل نیلوفر ایستاده‌است. عده‌ای بر این باورند که مادر میترا، آناهیتا در آب از تخمهٔ زرتشت بارور شده‌است. این نطفه درون نیلوفری در آب دریاچهٔ هامون نگهداری می‌شده‌است؛ شاید از اینروست که تصویر مهر را بر نیلوفر آبی نشان داده‌اند. بنا بر اساطیر ایرانی، گل نیلوفر آبی نماد نگهدارنده و حفظ کننده تخمه زرتشت برای روز موعود است و آناهیتا ایزد آبهاست که این تخمه را نگهداری می‌کند. به طوری که ایرانیان گل نیلوفر آبی را «گل ناهید» نیز می‌نامند. در روایات زرتشتی آمده‌است که «هووی» همسر زرتشت پس از نزدیکی با زرتشت خود را در دریاچه کیانسه می‌شوید و نطفه‌های زرتشت از طریق همسرش وارد آب می‌شوند و توسط ایزد نریوسنگ نطفه‌ها در اختیار ایزد بانو آناهیتا برای نگهداری قرار می‌گیرد تا در زمان مناسب با نطفه مادران فرزندان موعود زردشت (اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانت) بیامی‌زند. جای نگهداری این نطفه‌ها همان آب کیانسه است که ۹۹۹۹۹ فروهر مقدس از آنها نگهداری می‌کنند. کیانسه همان دریاچه هامون امروزی است. داستان زایش و حیات مهر و آناهیتا به روایت مختلف گفته شده اما آنچه مسلم است پیوستگی این دو ایزد با آب و عناصر مرتبط با آب است که بسیار در هم تنیده و تفکیک آن دشوار است. طبق اسطوره‌های ایرانی مهر از آذرخشی بر بلندای کوه البرز زاده می‌شود. تقدس کوه و غار در اغلب باورهای کهن وجود دارد. از این رو سنت ستایش مهر بر فراز کوه در غارهای طبیعی کوهستانی پدیدار شد. این سنت حتی در رم نیز به همان شکل شرقی خود، رواج یافت، به همین علت تا جائیکه امکان داشت مراسم تشرف به آئین مهر، در غارهای طبیعی و در غیر این صورت در معابد غارگونه شبیه به غارهای طبیعی انجام می‌شد. زمان زایش مهر زمان زاییده شدن مهر یک حادثهٔ نجومی است که یک شب در سال رخ می‌دهد و آن شب یلداست که چندین هزاره در ایران سابقه دارد، ۳۰ آذر یا ۲۰ دسامبر کوتاه‌ترین روز و بلندترین شب را در طول سال دارد اما بلافاصله پس از آغاز دی، روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاه‌تر می‌شود، به این دلیل این شب را شب یلدا به معنی تولد خورشید شکست‌ناپذیر که همان ایزد مهر بود، نامیده‌اند. اگر به معنی یلدا دقت شود ارتباط آن با خورشید و ایزد مهر بهتر نمایان می‌شود؛ در برهان قاطع ذیل واژهٔ یلدا چنین آمده‌است: یلدا کلمه‌ای است سریانی به معنای «میلاد» عربی که شب اول زمستان و شب آخر پاییز است. شب یلدا پیوند استواری با مهر دارد، از این هنگام مهر بر تاریکی چیره می‌شود و روز رو به افزایش می‌رود. مهر در اوستا در کیش زرتشت مهر ایزد نور و روشنایی است، و نگهبان پیمان می‌باشد که سوار بر گردونه خورشید گرد جهان می‌گردد. نام این ایزد در گات‌ها ذکر نشده‌است اما در یشت‌ها یک سرود برای مِهر آمده‌است. مهریشت نام دهمین یشت است و مضامین آن پس از فروردین‌یشت، بلندترین و قدیمی‌ترین بخش اوستا است. مهریشت منشور و ستایش نامه‌ای است که در مزدیسنا به یکی از بزرگترین خدایان ایران باستان که در هند ودایی نیز در جایگاه عالی و مهمی قرار داشت اهدا شده‌است. از مهریشت دو موضوع مهم به عنوان بنیان و پایه می‌توان استخراج نمود، اول راستی و دوم دلیری توصیفاتی که از مهر در مهریشت و سایر بخش‌های اوستا شده‌است بیشتر حول این دو محور قرار دارد و در بند ۲ مهریشت، اهورامزدا به سپنتمان زرتشت می‌گوید» مهر را شایسته و سزاور نیایش آفریدم کسی که به مهر دروغ گوید و پیمان شکند و شرط وفا نداند ویران کننده کشور و راستی است. ای سپنتمان تو نباید عهدی را که بستی بشکنی خواه با یک فرد دینسا، خواه با یک دیوسینا چرا که معاهده با هر که بسته شده درست و قابل احترام است. ویژگی‌های مهر در اوستا جایگاه منحصر به فرد ایزد مهر در مزدیسنا باعث شده‌است تا در کنار نام اهورامزدا و آناهیتا قرار گیرد. مقام قضاوت و داوری پس از مرگ ایزد مهر وظیفه داوری روان پس از مرگ را به عهده دارد، هنگام سوگند به او قسم می‌خورند، رسیدگی به دعواهای قضایی و امور حقوقی با حمایت او انجام می‌شد. در سنت زرتشتی، دادگاه روان پس از مرگ سه داور دارد که در راس آنها مهر قرار دارد و سروش و رَشن همکاران او می‌باشند. اهدا کننده باران به زمین در اوستا از مهر به آورنده باران یاد شده‌است. او آب‌ها را می‌افزاید و با باران گیاهان را می‌رویاند (اوستا ۳۶۷) قرار گرفتن نام مهر در کنار نام آناهیتا، سرچشمه همه آب‌های روی زمین و منبع باروری (یشت ۵) به اهمیت آب و باران اشاره دارد که دو ایزد بخاطر ارتباط با این امر مهم توانسته‌اند نامشان در کنار ایزد بزرگ هرمز قرار گیرد. بصیرت و دانایی قدرت بینایی مهر در اوستا آنچنان وسیع است که قادر است هر کسی را که دروغ بگوید ببیند. در کنار این ویژگی منحصر به فرد خردمندی نیز به شکوه این ایزد افزوده‌است. در اوستا بخشش مهر از روی خرد و آگاهی است. با این وصف مهر، پادشاه همه سرزمین‌ها محسوب می‌شود که قدرت اعطا و ستاندن شهریاری را به هر کسی دارد. مهر دهنده شکوه و عظمت به شاهان بود؛ لذا پس از اهورامزدا او بالاترین مقام را در دربار داشت. مهروزی و مهربانی در خورشید یشت به دوستی مهر بارها مورد ستایش قرار گرفته‌است.» مهر فراخ چراگاه، آن هزارگوش، ده هزار چشم را می‌ستایم. گرز مهر فراخ چراگاه را که به خوبی بر سر دیوان کوفته می‌شود می‌ستایم. بهترین دوستی را که در میان خورشید و ماه بر پاست. آورندگی باران، روشنایی و بخشندگی نیز جلوه ای دیگر از مهرورزی و مهربانی ایزد مهر است. اما این چهره مهربان در برابر پیمان‌شکنان به شدت خشمگین می‌شود، آنچنان که در اوستا آمده‌است: سپس آنگاه مهر فراخ چراگاه آنان را به خاک افکند: پنجاه‌ها، صدها صدها هزاراها، هزارها ده هزارها، ده هزارها صد هزارها، از آن روی که مهر فراخ چراگاه خشمگین است. جنگاور و فاتح در سراسر مهریشت سخن از بزرگی و جنگ جویی مهر است و این ویژگی‌های او سبب می‌شده‌است که مردم او را دوست بدارند. به‌طور مثال در زمان اشکانیان، به دلیل روحیه جنگجویی این خاندان، با مهر سازگاری داشته‌اند. مهر ایزد مخصوص مبارزان و جنگاوران است و یکی از القاب ویژه او فاتح و شکست‌ناپذیر می‌باشد. پاسداری از پیمان و عهد برجسته‌ترین ویژگی ایزد مهر در این مبحث پاسداری از پیمان است، زیرا در آیین مهری هر پیمانی که بسته می‌شود محترم است. در مهریشت از زمان اهورامزدا به زرتشت فرمانبه پاسداری از پیمان بسته شده صادر گردیده و شکستن پیمان به هیچ بهانه‌ای جایز نیست. مهر از سوی دیگر دشمن با پیمان‌شکنان است و در این راه تا آن میزان با آنها مبارزه می‌کند که آنها را از میان بردارد. «اگر خانه خدا یا دهخدا یا شهربان یا شهریار مهردروج باشد، مهر خشمگین آزرده، خانه و ده و شهر و کشور و بزرگان خانواده و سران روستا و سروران شهر و شهریاران کشور را تباه کند» (اوستا، مهریشت، بند ۱۷) صیانت و نگهبانی از آفرینش نگهبانی از همه آفریدگان از وظایف مهر شمرده شده‌است که توسط اهورامزدا به عهده وی نهاده تا با کمک از خرد و آگاهی‌اش، نگهبان آفرینش باشد. بخشنده نعمت و برکت مهر با پیروانش پیمان بسته‌است که به آنان نعمت و برکت بخشد. این ویژگی بر باورهای مردمی اثر گذاشته‌است که ستایش این ایزد سبب کسب ثروت و نعمت فراوان و فرزندان برومند می‌شود. آورنده روشنایی و روز در اوستا، مهر حامل نور آسمانی است. او قبل از طلوع خورشید روی قله های سنگی کوه ها ظاهر می شود. در طول روز او با گردونه‌ی خود که توسط چهار اسب سفید کشیده می شود، آسمان پهناور را طی می کند، و هنگامی که شب فرا می رسد، همچنان با درخشش سوسوزن (ستارگان) سطح زمین را روشن می کند. علاوه بر این در نوشته‌های پهلوی، اهورامزدا، مهر را بر فراز کوه البرز سکونت داده‌است. در اوستا نیز به سکونت مهر در کوه البرز اشاره دارد و از همان جاست که روشنی روز را به ارمغان می‌آورد. شهریاری یکی از مهمترین ویژگی‌ها ایزد مهر در آیین زرتشت، اعطای شهریاری است؛ یعنی مهر می‌تواند این شهریاری و عظمت را به هر کس که بخواهد ببخشد یا بازپس گیرد چرا که او شهریار همه سرزمین‌ها و فرهمندترین آفریدگار اهورامزدا است. جستارهای وابسته مهرپرستی مزدیسنا اساطیر ایران فهرست ایزدان ایرانی پانویس منابع اسطوره‌شناسی ایرانی اسطوره‌شناسی هندواروپایی ایزدان ایرانی ایزدان مزدیسنا ایزدان هندو-ایرانی ایزدبانوان ریگ‌ودایی تاریخ حقوق خدایان عدالت سوگندها مهرپرستی
5380
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%B1%20%D8%B4%DB%8C%D8%AE
لاور شیخ
لاور شیخ، روستایی در دهستان کوخرد بخش کوخردهرنگ شهرستان بستک در استان هرمزگان ایران است. موقعیت در ارتفاع ۹۴۵ متری کوه لاور محوطه‌ای است که آن را لاور می‌گویند. لاور به جایی اطلاق می‌شود که از سمتهای مختلف آب باران به سویش سرازیر می‌شود و از یک گوشه خارج می‌گردد. ↵در جلگه‌ای به مسافت ۳x۳ کیلومتر تعداد تقریبی ۷۰۰ اصله نخل دیم و (۳۳) باب↵آب‌انبار (برکه) دارد. نخل دیم هم در آغاز کاشت با آب برکه آبیاری می‌گردد، زیرا در لاور چشمه وجود ندارد. محدوده لاور شیخ از شمال کوه و پر کَلاتُو، از جنوب راه شوسه و نخلستان لاور، از مغرب کوه لاور، و از سمت مشرق به درواه محدود می‌گردد… صنعتگران در لاور در لاور صنعت گران ماهری بوده و هستند، و ابزارهایی مانند چاقو، قفل، گلیم بافی و انگشتر نقره نیز می‌سازند. لاور محل سکونت مشایخ بسیار محترم مدنی است که مورد احترام خاص وعام بوده و هستند. مشایخ مدنی و لاور شیخ نخستین شخص از مشایخ مدنی که وارد لاور شده (شیخ محمد بن شیخ راشد مدنی) بن شیخ مصطفی بن شیخ حسن مدنی بوده، ایشان از روستای شناس نزدیک بندر لنگه) به روستای لاور رفته و در آنجا اقامت گزیده‌است، از اینرو روستای لاور علیا (لاور شیخ) نیز نامیده می‌شود. مشایخ مدنی از تبار (شیخ حسن مدنی) هستند که در سده دوازدهم هجری قمری از مدینه به سوی فارس مهاجرت کرد. شمد لاوری شیخ محمد لاوری مشهور به شمد لاوری یکی از نواده‌های شیخ حسن مدنی، جوانی دلیر شجاع وبی باک بود که در سراسر منطقه جنوب معروف بود. همیشه پاشنه کشیده و مسلح ظاهر می‌شد. برای کسب اطلاع بیشتر در مورد لاور و مشایخ مدنی می‌توانند به کتاب شیخ محمد نور مدنی مراجعت کنند. روستای لاور شیخ «لاور علیا» در ۲۹ کیلومتری شمال شرقی دهستان کوخرد قرار دارد… جمعیت بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۶۵۷ نفر (۱۷۱ خانوار) بوده‌است. منابع محمدیان، کوخردی، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی. نگاره‌ها از: محمد محمدیان. سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی. عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه»، چاپ اول، تهران: ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی. بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی. الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد. مهندس:، حاتم، محمد، غریب“ «تَاریخْ عَرَب الّهْولَة Huwala Arab History» “، دولة الکویت، ج۱. چاپ سوم، القاهرة، مصر، دارالأمین للطباعة والنشر والتوزیع، ۸ شارع أبوالمعالی، سال انتشار ۱۹۹۷ میلادی، Engineer: Mohammed gharhb Hatem , third edition: Egypt (Cairo),1997 & ۲۰۱۳ بختیاری، سعید، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی. محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحه‌های (۵۰–۵۱)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران [Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran) محمدیان، کوخردی، محمد، (شهرستان بستک و بخش کوخرد) ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی. روستاهای شهرستان بستک
5381
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%A7%D8%A6%D9%85%E2%80%8C%D8%B4%D9%87%D8%B1
قائم‌شهر
قائم‌شهر () از پرجمعیت‌ترین و بزرگ‌ترین شهرهای استان مازندران و شمال ایران و مرکز شهرستان قائم‌شهر است که در ناحیهٔ البرز مرکزی قرار گرفته و قبل از انقلاب ۱۳۵۷ آن را شاهی می‌نامیدند. قائمشهر قطب صنعت و صادرات در مازندران و از شهرهای مهم ترابری، کشاورزی، گردشگری، معدنی و صنعتی ایران است. از دید ناهمواری‌های طبیعی، قائم‌شهر به دو ناحیهٔ دشتی و کوهپایه‌ایِ البرز تقسیم می‌شود و ۵۱ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. قائم‌شهر دارای اقلیم معتدل و مرطوب است. در بیشتر سال‌ها، فصل زمستان نیمی از کل بارش‌های سالانهٔ قائم‌شهر را تأمین می‌کند و تابستان نیز کم‌باران‌ترین فصل در قائم‌شهر است. بر مبنای آخرین داده‌های دقیق جغرافیایی بیشترین درازای قائمشهر ۸٫۶ کیلومتر می‌باشد؛ بنابر این یکی از بزرگ‌ترین شهرهای شمال ایران محسوب می‌شود. مردم قائم‌شهر از قومیت طبری هستند و به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند. مردم قائم‌شهر به گویش قائمشهری که یکی از گویش‌های زبان مازندرانی است صحبت می‌کنند. بیشتر مردم این شهر رسماً مسلمان و شیعه دوازده‌امامی هستند. پیشینه زندگی در قائم‌شهر که شهرهای باستانی چمنو و توجی را نیز شامل می‌شود به عصر آهن برمی‌گردد و کاوش‌های باستان‌شناسی صورت گرفته در قائم‌شهر منجر به کشف سفال‌های ۵۰۰۰ ساله و ابزارهای سنگی شد. این شهر در دوران صفویان مورد توجه بیشتری قرار گرفت، سپس بنای اولیه قائم‌شهر در دوران قاجاریان با نام علی‌آباد نهاده شد، ولی سرچشمه شکوفایی و پیشرفت این شهر به دوران پهلوی برمی‌گردد. در دوران پهلوی ساخت راه‌آهن سراسری ایران از قائم‌شهر آغاز گشت و کارخانجات و مراکز مختلفی در قائم‌شهر ساخته شد. در شهریور سال ۱۳۱۴ ه‍.ش به موجب تصویب‌نامه هیئت وزیران، نام این شهر به شاهی مبدل گردید. پس از پایان جنگ جهانی دوم توسعه قائم‌شهر ادامه یافت و قائم‌شهر کانون پذیرش جمعیت شد. در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران، شاهی به قائم‌شهر تغییر نام پیدا کرد. قائم‌شهر به عنوان یک شهر استراتژیک جغرافیایی که ارتباط تهران را با شمال و شمال‌شرقی از دو مسیر متفاوت جاده فیروزکوه و جاده هراز مرتبط می‌سازد دارای اهمیت ویژه می‌باشد. گفته می‌شود سالانه پنج میلیون مسافر از محور جاده فیروزکوه به قائم‌شهر تردد می‌کنند و از بندر بابلسر به مرز دریایی متصل می‌باشد. این شهر یکی از مراکز گردشگری ایران به حساب می‌آید و دارای مجموعه‌ای از جاذبه‌های گردشگری است. برج طالقانی نماد قائم‌شهر است. قائم‌شهر از شمال به شهرستان جویبار، شهرستان سیمرغ و دریای مازندران، از جنوب به شهرستان سوادکوه شمالی و شهرستان سوادکوه، از شرق به شهر ساری و از غرب به شهرستان بابل محدود است. در گذشته شهرستان فیروزکوه و بخش‌هایی از شهمیرزاد، تا سال ۱۳۵۹ شهرستان سوادکوه و تا سال ۱۳۷۶ شهرستان جویبار و تا سال ۱۳۹۱ شهرستان سیمرغ، بخش‌هایی از قائم‌شهر بوده که به شهرستان تبدیل شدند، جمعیت قائم‌شهر بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ نزدیک به ۲۰۴٬۹۵۳ نفر است که پرتراکم‌ترین شهرستان استان مازندران و بخش شمال ایران محسوب می‌شود. قائم‌شهر در ۳۶ درجه و ۲۸ دقیقه عرض شمالی تا ۵۲ درجه و ۵۳ دقیقه طول شرقی واقع شده‌است. وجه تسمیه چمنو: همچنین چمنو که از دو جزء «چمن» و «او» (آب در زبان تبری) تشکیل شده‌است و به ناحیه‌ای اطلاق می‌شد که دارای چمن و آب یا چمنزارهای با طراوت بود. در تاریخ‌های تبرستان نوشته‌اند که در سده ۶ هجری قمری، رودی از چمنو می‌گذشت که پل آن را اسپهبد نصیرالدوله رستم شاه غازی باوندی (۵۳۶ تا ۴۶۰ هجری) اسپهبد و حاکم تبرستان به هزینه شخصی خود تعمیر نمود تا آب آن به هرز نرود. ابن اسفندیار نیز در تاریخ طبرستان به دفعات از چمنو یاد کرده‌است. اکنون محله‌ای به نام جمنان در قائم شهر وجود دارد. توجی: وجه تسمیه شهر توجی یا تریجی مشخص نیست ولی ممکن است برگرفته از رود توجی در جنوب قائمشهر باشد. در نقشه اصطخری شهر توجی در نزدیکی ساری و جدا از شهر مامطیر نشان داده شده‌است و محل قرارگیری شهر توجی با قائمشهر امروزی مطابقت دارد. شاهی: در دههٔ اول ۱۳۰۰ به فرمان رضاشاه؛ زادگاهش، شهر جدید شاهی بنا شد و علی‌آباد به شاهی تغییر نام یافت. قائم‌شهر: بعد از انقلاب ۵۷، نام شهر به قائم‌شهر تغییر پیدا کرد. در اشعار پارسی ملک الشعرای بهار سپیدرود: پراکندگی جمعیت جمعیت شهرستان قائم‌شهر بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ نزدیک به ۳۰۹٬۱۹۹ نفر است، که ۲۱۵٬۲۸۰ نفر در مناطق شهری و ۹۳٬۹۱۹ در نقاط روستایی ساکن هستند این شهرستان در حال حاضر از ۲ شهر قائم‌شهر و ارطه و ۱ بخش مرکزی تشکیل شده‌است. تراکم جمعیت در آن ۶۹۹ نفر در هر کیلومترمربع است که پرتراکم‌ترین شهرستان در سطح استان مازندران و پرتراکم‌ترین شهرستان شمال کشور محسوب می‌شود. ترکیب جمعیتی شهرستان با توجه به مهاجرپذیر بودن آن شامل اقوام مختلفی از جمله سوادکوهی‌ها، شهمیرزادی‌ها، سمنانی‌ها، گرمساری‌ها و ساکنان بومی است که اغلب آن‌ها به گویش قائمشهری زبان مازندرانی سخن می‌گویند. زبان مردم قائمشهر به گویش قائمشهری که یکی از گویش‌های زبان مازندرانی هست صحبت می‌کنند. این گویش به گویش‌های فیروزکوهی، سوادکوهی، جویباری و ساروی نزدیکی فراوانی دارد. تاریخچه قائم‌شهر برحسب شواهد و قرائن موجود از جمله اماکن مذهبی نظیر امامزاده یوسف‌رضا یا آرامگاه علامه فقیه شیخ طبرسی از سابقه دیرینه تمدن و فرهنگ قبل از قرن ششم هجری خبر می‌دهد. در شهر شاهی هفته یک روز چهارشنبه بازار می‌شد چون در روزهای چهارشنبه هر هفته در این نقطه بازار می‌شد و اهالی دهستان‌های مجاور امتعه اهالی قراء و قصبات اطراف و حتی کسبه سایر شهرها سکه اجناس و محصولات خود را به بازار مزبور برده به معرض فروش می‌رساندند، نسبتاً اعتباری حاصل و مرکزیتی پیدا کرده‌بود. در زمان خاندان بنی امیه حکومت عرب در جهت کنترل و تسلط بر نواحی جنوبی دریای مازندران اقدام به برقراری ۴۴ پاسگاه نظامی از آستارای کنونی تا استرآباد یا گرگان کنونی کرد که یکی از مهم‌ترین این پاسگاه‌ها قلعهٔ نظامی آرتا بود. این ۴۴ پاسگاه نظامی به «دینه سر» که در واقع معنایش «محافظ» دین است، مشهورند. در قلعهٔ نظامی آرتا فرمانده‌ای به نام بنی عباس با ۳۳۰ سرباز بر نواحی قائم شهر کنونی و ارطه و ساری کنونی حکومت می‌کرد. قبل از میلاد با توجه به وجود تپه‌های باستانی موجود قائم‌شهر قدمتی دیرینه و طولانی برخوردار است: تپه گردکوه جمنون، قدمت تپه گردکوه تا عصر آهن می‌باشد. تپه طالقانی که آثار باستانی، تاریخی و اجساد افرادی مربوط به هزاره اول در این تپه کشف شده. تپه دینه کفشگرکلای ارطه که مربوط به هزاره اول قبل از میلاد است و در شهرستان قائم شهر، روستای کفشگرکلای ارطه واقع شده و تاریخ دیرینه را اثبات می‌کند. دوران باستان استان مازندران پیش از اسلام تپورستان (به پهلوی: ) نامیده می‌شد که برگرفته از نام قوم تپوری (به یونانی: Τάπυροι) می‌باشد که پس از اسلام قوم طبری نام گرفتند و سرزمینشان طبرستان نامیده شد. به گفته واسیلی بارتلد تپوری‌ها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوری‌ها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوری‌ها نام می‌برد. به گفته مجتبی مینوی قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران می‌زیستند و تپوری‌ها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگه‌ای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوری‌ها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد. شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین قوم تپوری بودند. ویلیام اسمیت در فرهنگ لغت جغرافیای یونان و روم می‌نویسد: تپورها قومی بودند که محل سکونت آنها در دوره‌های مختلف تاریخ به نظر می‌رسد در امتداد فضای وسیعی از کشور از ارمنستان به سمت شرق تا آمودریا گسترش یافته بود. استرابون آنها را در کنار دروازه‌های کاسپین و ری، در پارت و بین دربیک و اسرم هیرکانی و همراه با آماردی‌ها و سایر مردم در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران قرار می‌دهد که آخرین دیدگاه یعنی سکونت در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران مطابق نظر کوینت کورس و دیونیسوس و پلینی هم می‌باشد. بطلمیوس در جایی آنها را در زمره اقوام سرزمین ماد به حساب می‌آورد و در جایی دیگر آنها را به مارگیانا نسبت می‌دهد. تپوری‌هایی که در پلینی و کوینت کورس به آنها اشاره می‌کند شکی در آن نیست که ناحیه کنونی طبرستان نام خود را از آنها گرفته‌است. آلیان توصیف عجیبی از تپوری‌هایی که در ماد زندگی می‌کردند ارائه می‌دهد. پیشینه شهر قائمشهر در طول تاریخ با نام‌هایی چون چمنو، توجی، علی‌آباد و شاهی نامیده می‌شد. قدیمی‌ترین نام این شهر که در منابع سده‌های میانی دوره اسلامی (قرن هفتم تا نهم قمری) آمده‌است، چمنو و جمنو است. چمنو در در قرن سوم، محل نبرد سلیمان ین عبدالل، امیر طاهری طبرستان، با حسن بن زید حاکم علوی طبرستان بود. از نام‌های دیگری که در منابع تاریخی و جغرافیایی آمده‌است شهر توجی یا تریجی یا ترنجه است. از این شهر محصور، که قلعه‌ای نیز داشت با نام‌های متفاوتی یاد شده‌است. برخی ترنجه و توجی را یکی دانسته‌اند و برخی آن را دو مکان جدا می‌دانند. ظهیرالدین مرعشی توجی و چمنو را از دهات غربی ولایت ساری می‌دانند. با استناد به گفتهٔ ظهیرالدین مرعشی، شهر توجی باید در نزدیکی قائمشهر امروزی باشد. در در مسالک و ممالک اصطخری، موقعیت شهر توجی در نزدیکی در نزدیکی ساری و جدا از مامطبر نشان داده شده‌است. از وقایع مهم تاریخی در قلعهٔ توجی، جنگ نیروهای سیدکمال الدین مرعشی با کیاوشتاسب جلالی بود. در منابع قرن نهم قمری، از این شهر با نام ولایت علی‌آباد یاد کرده‌اند. در سفرنامه‌های جهانگردان عصر صفویه، همچون پیترودلاواله، که به مازندران و قائمشهر امروزی آمده‌اند و نیز در تاریخ گیتی گشا، مربوط به تاریخ دوره زندیه، نام این شهر علی‌آباد ذکر شده‌است. در اواخر بهمن ماه ۱۳۱۰، به دستور رضا شاه، علی‌آباد شاهی نام گرفت. موقعیت توجی در طبرستان از توجی (تریجی، تریجه، ترنجه و برجی) به عنوان یکی از شهرهای طبرستان یاد شده‌است. ابن رسته مورخ قرن سوم، طبرستان از جانب مشرق به گرگان و قومس و از طرف مغرب به دیلم و از طرف شمال به دریا و از طرف جنوب به به بعضی از نواحی قومس و ری محدود می‌شود. به گفته ابن رسته مراکز و بخش‌های طبرستان چهارده تا است و خورهٔ آمل که کرسی و مرکز آن ناحیت است و شهرهایش عبارتند از: ساری واسرم و مامطیر و تُرنجه و روُبست و میله و مرارکدیه (کدح) و مِهروان و طَمیس و تَمار و ناتل و شالوس و رویان و کلار (کلاردشت). اصطخری می‌نویسد: آمل، ناتل، سالوس (چالوس)، کلار (کلاردشت)، رویان، میله، برجی، چشمهٔ‌الهم، ممطیر، ساری، اسرم، مهروان، لمراسک و تمیشه در شمار طبرستان است. ابن حوقل در وصف طبرستان می‌نویسد: بزرگ‌ترین شهر طبرستان شهر آمل و در زمان ما حاکم نشین آنجاست. از پلور تا آمل یک منزل است و از آمل به شهر میله دو فرسخ و از میله تا تریجی دو فرسخ و از تریجی به ساری یک منزل و از ساری تا استرآباد چهار منزل و از استرآباد تا گرگان دو منزل راه است و از آمل تا ناتل یک منزل و از ناتل تا چالوس یک منزل و به سمت دریا تا عین الهم یک منزل است. ابن حوقل می‌نویسد: شهرهای آمل، شالوس (چالوس)، کلار (کلاردشت)، رویان، میله، تریجی، عین الهم، مامطیر، اسرم، ساریه و طمیسه جز ولایت طبرستان است. مقدسی نیز در احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم «جرجان، طبرستان، دیلمان و جیلان» را در اقلیم پنجم عالم معرفی کرده‌است. مقدسی همچنین طبرستان را دارای کوه‌های بسیار و باران فراوان، وصف کرده و آمل را مرکز طبرستان و چالوس، مامَطیر، تُرنجَه، اسرم، ساریه، تمیشه و… را از شهرهای طبرستان دانسته‌است. به نقل از حدود العالم تمیشه، لمراسک، ساری، اسرم، مامطیر، تریجی، میله، آمل، الهم، ناتل، رودان، چالوس و کلار (کلاردشت) در شمار طبرستان هستند. به گزارش مؤلف حدود العالم ناتل، رودان، چالوس و کلار (کلاردشت) شهرک هایی‌اند اندر کوه و شکستگی‌ها و این ناحیتی است هم از طبرستان و لکن پادشاهی دیگر است و پادشاه آن استندار خوانند. ابوالقاسم بن احمد جیهانی در کتاب اشکال‌العالم می‌نویسد: از شهرهای طبرستان: آمل، ناتل، سالوس (چالوس)، کلارودان (کلاردشت)، عین‌الهم، مامطیر، شهرباستانی اسرم، ساری، تمیشه، استرآباد، جرجان، آبسکون و دهستان است. راه آمل به دیلم، آمل تا ناتل از آنجا تا سالوس و از آنج۰ا تا کلار و از آنجا تا دیلم است. رابینو می‌نویسد: وسعت دیلم تا بیش از یک منزلی مغرب ناحیه کلار طبرستان نبوده‌است. حمزه اصفهانی مورخ قرن سوم در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا می‌نویسد: طبرستان دارای کوره‌های بسیار بود که یکی از آنها سرزمین دیلم است و ایرانیان دیلمیان را اکراد طبرستان می‌نامیدند چنان‌که عربان مردم عراق را اکراد سورستان می‌خواندند. ابن اسفندیار طبرستان را از شرق تا غرب، محدود به دینارجاری تا ملاط دانسته، که معادل تقریبی کردکوی و رودسر کنونی هستند. ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان از شهرهای طبرستان که دارای جامع و مصلی بودند چنین نام می‌برد: به هامون آمل، اسرم، ساری، مامطیر، رودبست، تریجه، میله، مهروان، اهلم، پای‌دشت، ناتل، کنو، شالوس (چالوس)، بیخوری، لمراسک، طمیش و به کوهستان کلار (کلاردشت)، رویان، نمار، کجویه، ویمه، شلنبه، وفاد، الجمه، شارمام، لارجان، امیدوارکوه، پریم و هزارگری. ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران می‌نویسد: حد طبرستان از طرف شرقی دیناره‌جاری و از طرف غربی ملاط که آن قریه شهر هوسم که اکنون به فرضه روده‌سر اشتهارد دارد. حد مازندران از طرف شرقی بیشه انجدان می‌باشد و از طرف غربی ملاط می‌باشد. حد گرگان حالیا که به استرآباد مشهور است و اصلاً دهستان می‌گفتند شرقی دیناره جاری است که حد شرقی تمام طبرستان است و غربی انجدان که حد شرقی مازندران است. به گفتهٔ ظهیرالدین مرعشی مازندران بخشی از طبرستان است و سرزمین طبرستان، گرگان و مازندران هر دو را در بر می‌گرفت. در زمان صفویان بخشی از سفرنامه دلاواله دربارهٔ مازندران: سیاح ایتالیایی از راه کویر و فیروزکوه (علی‌آباد) به مازندران رفت در سفر به مازندران هم از خصوصیات ظاهری و اخلاقی مردم این دیار از سرزمین ایران اظهار نظر کرده و هم دربارهٔ آب و هوای منطقه و همچنین دربارهٔ دلایل توجه خاص شاه به این مناطق نگاشته‌است. دلاواله در این باره تأکید می‌کند: "زنان و مردان مازندرانی دارای چشم و ابروی سیاه و موهای مشکی هستند و بخصوص زنان در نظر من زیبا جلوه می‌کنند و بر عکس زنهای مسلمان دیگر هیچوقت چهره خود را نمی‌پوشانند و از حرف زدن با مردان امتناعی ندارند و مانند مردان این دیار در برخورد بسیار مودب و مهربان هستند و همگی مردم مازندران دوست دارند خانه خود را در اختیار مهمان قرار دهند و در قبیال او با کمال ادب و رافت رفتار کنند و من در هیچ جای دیگر دنیا ندیده‌ام مردم دهات آنقدر دارای تمدن و آداب و رسوم پسندیده باشند و ملاحظه کردم ایالت هیرکانیا که به قول قدما باید عاری از تمدن و جایگاه پلنگان وحشی باشد زیباترین نقطه ایست که تا به حال در آسیا دیده‌ام و مردم آن متمدن‌ترین و باادب‌ترین مردمی هستند که ممکن است در دنیا وجود داشته باشند، دلاواله دربارهٔ علل توجه مخصوص شاه عباس به فرح آباد و مازندران یادآوری می‌کند: "شاه عباس از عشق به آبادانی و زیبایی مملکت که می‌توان گفت در وجودش نهفته‌است و دقیقه‌ای از این کار غافل نیست، و علاقه مخصوصی که به ایالت مازندران دارد زیرا مادرش اهل منطقه بوده و خودش نیز همیشه می‌گوید خون مازندرانی در رگهایش جریان دارد." دلاواله در ادامه می‌افزاید از دیگر دلایل توجه شاه عباس به مازندران این است که از نظر عدم دسترسی دشمن به آن یکی از مستحکمترین نقاط ایران است. چرا که از شمال محدود به دریا و از جنوب سراسر اطراف آن را کوهستان‌های مرتفع و صعب العبور پوشانده‌است. هیچ‌یک از حکمرانان ایرانی مانند شاه عباس به فکر آبادانی منطقه نبوده‌اند و او فرح آباد را مرکز مازندران برگزیده و در آن ساختمان‌ها و قصور متعدد ساخته‌است و حتی برای آبادانی آن جمعیت‌هایی از سایر نقاط به آنجا کوچانده‌است و این مسئله باعث رونق کار هنرهای دستی و کشاورزی در سراسر منطقه شده‌است. در زمان قاجار در نخستین سفرنامه ناصرالدین‌شاه به مازندران دربارهٔ قائم‌شهر سخن گفته شده: اول از رودخانهٔ اوتی‌جان گذشتیم آب صاف همواری دارد ممرش پهن سنگ ریزهای سفید قعرش نمایان بسیار مطبوع بود این رودخانه نیز داخل تالار می‌شود. اسب در میان رودخانه راندم خیلی با صفا بود پس از عبور از رودخانه سوار کالسکه شدم با عین‌الملک صحبت می‌داشتم در این بین میرزا اسمعیل‌خان بندپئی آمد قدری با او صحبت داشتم از راه لاریجان آمده بود از صعوبت راه تعریف می‌کرد. سیم تلگراف در این منزل پاره شده بود گفتم زود بسازند. بعد از آن راه سنگستان شد سوار اسب شدم از رودخانه دیگر گذشتیم که پل یک چشمه داشت از بناهای شاه عباس رحمت‌الله مسمّی به پل بشل است. عباسقلیخان لاریجانی آمد قدری با او صحبت شد صد سوار خوب همراه داشت. زمین امروز هم صحرا هم کوه‌های کوچک هم جنگل کوتاه تک تک درخت توت ابریشم درخت گردو بسیار است. طرف دست راست دهات سروکلا، متن‌کلاً، هیوکلاده که جزء علی‌آباد است. بالای تپه متن‌کلاً به ناهار افتادیم بسیار جای خوبی است. امروز کوه دماوند و کّل کوه‌های برف‌دار لاریجان و نوا و کجور - نور همه پیداست بسیار بسیار با صفاست. از این تپّه ده واس‌کس پیداست خانه‌های سفالی تک‌تک درخت‌های مرکبات جنگل خیلی خوب و با صفا می‌نمود. از متن‌کلاً رفتم لیون پسرهای عبّاسخان بیگلربیگی آمدند به قدر ده نفر بودند. صبح در دم سراپرده محمّد مهدیخان برادر علیرضا خان آمد امروز سرکردهای نوکر اشرف و توابع آمدند قرقاول بسیاری آوردند از اینجا به علی‌آباد رسیدیم جلگه[ای] دارد چمن است. امامزادهٔ یوسف‌رضا آنجا واقع است خوب ساخته‌اند سردری مطبوع داشت یک سرو بلندی در صحنش رسته بود. کیاکلا به دو فرسخ فاصله طرف دست چپ علی‌آباد است. شیخ‌طبرسی هم در طرف دست چپ علی‌آباد است به فاصلهٔ دو فرسخ. عبّاسقلیخان می‌گفت قرقاول بسیاری دارد محمدرحیم خان واو مرخّص شده رفتند شکار آنجا. چهار پنج ساعت به غروب مانده وارد منزل شدیم کاغذهای استانبول که وزیر خارجه فرستاده بود خواندم. هوا امروز بسیار گرم بود. محمدرحیم خان [و] عبّاسقلیخان که شکار رفته بودند آمدند چند قرقاول آوردند. شتران بنه که آمدند موجب تعجّب اهل مازندران بود. شب را شغال بسیار فریاد کرد. شب را قرق[۱۶] شد به هر حال خوش گذشت. روز شنبه پنجم ماه ذی‌الحجه صبح هوا صاف و باد تند خنکی می‌آمد. آقاسلمان‌خان رخت سواری و شمشیر مرصّع را آورد لباس پوشیدم اسب کبود ایلخانی‌فارس را یراق مرصّع زده سوار شدم. با عین‌الملک صحبت می‌داشتم راه همه خیابان بود بعضی جا آباد بعضی جا خراب. دو طرف راه جنگل کمی داشت باقی جنگل را تراشیده دهات آباد نموده گندم و شالی می‌کارند. زن و مرد بسیاری در سر خیابان به تماشا آمده بودند. طرف دست راست محال ارطی است که جزء علی‌آباد است جمعیّت و آبادی زیادی داشت که در سر راه ایستاده بودند. طرف دست چپ محال نوکنده کاه تیولی حاجی ملکزاده‌است جمعیّت زیادی از آنجا آمده بودند به استقبال اما خود دهات پیدا نبود علم شیر خالصه تیول حاجی شریف خان آن سمت نوکنده کاه است. شرف داراب کلای خالصه آن طرف دست چپ است قدری در خیابان کالسکه نشستم راه بد شد سوار گشتم. میان جنگل طرف دست چپ به ناهار افتادیم. تیمور میرزا، عین‌الملک [و] سایر پیشخدمتان بودند. پس از صرف ناهار سوار شده راندیم. قدری از خیابان را طی نمودیم خبر آوردند در جلو راه خیابان خراب است؛ راه دیگری از میان زراعت ساخته بودند از آنجا رفتیم، سوارهای نظام با بیرق و لباس خوب در جلو بودند. از ده ماه فروجک گذشتیم. در زمان پهلوی در سفرنامه رضاشاه دربارهٔ قائم‌شهر آمده‌است: صبح زود پس از قدری گردش در حوالی “شیرگاه“ به طرف “علی‌آباد“ راندیم. راه در سطح دشت امتداد دارد. تقریباً دیگر پست و بلندی مهمی پیش نمی‌آید. از اینجا، نواحی گرمسیر “مازندران“ شروع می‌شود. به کلی با قسمت کوهستان که طی کردیم اختلاف دارد، اما جنگل در زمین مسطح هم قطع نمی‌شود، فقط در مزارع دستی جنگل را بریده‌اند، و زمین را قلم و پنبه و برنج کاشته‌اند. در حدود مزارع از بقایای جنگل نمایان است، که مثل دیواری، قطعات کشت و زرع را از یکدیگر جدا می‌سازد. “علی‌آباد“ مطابق مثل مشهور، نسبت به دهاتی که دیده بودیم، شهر محسوب می‌شود. این نقطه که در سر سه‌راه “شیرگاه“ و “ساری“ و “بارفروش“ واقع گردیده، بازار “علی‌آباد“ است، و آبادی نسبتاً مهمی دارد. روزهای چهارشنبه اینجا بازار عمومی می‌شود. یکی از ملاکین اخیراً مهمانخانه مفصلی بنا گذارده که هرچند تمام نیست، ولی پس از دایر شدن موجب آسایش مسافرین خواهد بود. در “علی‌آباد“ توقف نکردیم، یکسر به “کیاکلا“ که از جمله دهات حاصلخیز این حدود است، رهسپار گردیدیم، زیرا در آنجا وسائل آسایش و توقف بیشتر فراهم است. از “علی‌آباد“ تا “کیاکلا“ سه فرسخ راه است. جاده شوسه نیست، ولی قبلاً امر داده بودم که برای هدایت اتومبیل‌ها در کنار راه‌های روستائی، در فاصله‌های مختلف نی نصب کنند که همراهان راه را گم نکنند و به‌زحمت دچار نشوند. مع‌هذا راه را با منتهای زحمت عبور کردیم. باتلاق و آب و پست و بلندی زیاد است. غالباً اتومبیل‌ها را با دست می‌کشیدند و می‌بردند. دو دستگاه اتومبیل در بین راه ماند، که قادر بر حرکت دادن آن‌ها نشدند، متجاوز از سه ساعت طول کشید تا این سه فرسنگ راه را طی کردیم. یک نواختی زمین، موانع جنگل، رطوبت و گرمی هوا از یک‌طرف، پشه و باتلاق و عفونت بعضی قسمت‌ها از طرف دیگر، تمام دشت “مازندران“ را غیرقابل توقف می‌کند. هرچند از حیث هوا و آب و چشم‌انداز، در صفحات صحرائی “مازندران“، جای قابل تمجیدی دیده نمی‌شود، اما از لحاظ زراعت و تجارت یکی از برومندترین و حاصلخیزترین و نافع‌ترین اراضی ایران به‌شمار می‌رود. برکت خاک، نزدیکی به دریا، رودخانه‌های قوی، و سایر عوامل ترقی و توسعه موجود است. در “کیاکلا“ امر دادم دواخانه‌ای دایر نموده‌اند. مریضخانه کوچکی هم نظر دارم اینجا بسازم. چنان‌که در اول این سفرنامه اشاره کردم، “مازندران“ خانه من، و مسقط‌الرأس من است. من وظیفه شخصی خود می‌دانم که به عمران و آبادی این نقطه توجه مخصوص نمایم. قبل از ظهر به قریه “کیاکلا“ رسیدیم. امروز نوبت بازار در این ده بود. مرسوم است که هر روزی در یکی از نقاط، که نسبتاً مرکزیت داشته باشد، بازار عمومی تشکیل می‌شود. روزهای یک‌شنبه در “کیاکلا“، و روزهای چهارشنبه در “علی‌آباد“ بازار دایر می‌گردد. از نقاط مختلف اشخاصی که اجناس فروختنی داشته باشند، به آن محل آورده عرضه می‌کنند. همچنین مشتریان و تماشاچیان از هر طرف به آنجا روی نهاده، از اجناس بازار، یا از دیدار رفقای خود، استفاده می‌کنند. فی‌الحقیقه این یک نوع نمایشگاه یا سوق عکاظ است که فوائد بسیار برای اهالی دارد. هم اجناس آن‌ها به‌فروش می‌رسد، هم با یکدیگر معاشرت می‌کنند، و هم از صنایع یکدیگر تقلید می‌نمایند. سابقاً در خیلی از نقاط، این بازار دایر می‌شده، ولی اکنون جز در چند نقطه باقی نیست. در فضای جلوی ده جمعی کثیر، از زن و مرد و طفل گردآمده بودند، بعضی در روی زمین اجناس محلی و امتعه خارجی خود را گسترده و مشتریان از هر جانب آن را احاطه کرده بودند. بعضی هم در راه دیده می‌شدند، که نفت و قند غیره خریداری به‌دهات خود مراجعت می‌کردند. قریه “کیاکلا“ از دهات بزرگ این ناحیه علی‌آباد است. اخیراً بر حسب دستور من، یک باب کارخانه پنبه پاک کنی در آنجا دایر شده‌است. لدی‌الورود، قبل از صرف ناهار، رفتم به کارخانه. ساختمان، آلات و ادوات، ماشین‌های کارخانه، انبارها، نوع پنبه، ملزومات و اثاثیه کارخانه را تماشا کردم. را که از دایر شدن این مؤسسه در خود احساس کردم، از حد وصف قلم خارج است. اولین دفعه است که دست تمدن جدید، صنعت جدید و ماشین در این ناحیه وارد شده‌است. اولین دفعه است که “مازندران“ قدیم، “مازندران“ تاریخ‌دار، از مدنیت جدید و تکامل جدید و تکامل تدریجی حسن استقبال می‌کند. اولین دفعه است که “مازندران“ بی‌نظیر، استعداد فطری خود را برای جلب منافع مشروع ظاهر می‌سازد. اولین دفعه است که “مازندران“ بازار “اروپا“ و دنیا را در نظر گرفته و می‌خواهد علائم و آثار مثبتی از خود در عرصه گیتی ابراز نماید. منظره درخت‌های مرکبات در این ناحیه، لطف مخصوصی دارد. مبالغه نخواهد بود اگر بعضی از آن‌ها را به درخت‌های گردوی کوچکی تشبیه کنیم که در نقاط ییلاقی به عمل می‌آید. بوته‌های پنبه در این حدود و صحرای “گرگان“ شبیه به هیچ‌یک از نقاط ایران نیست. چای کاری و اهمیت این زراعت پرمنفعت برمردم این حدود مجهول است، و تازه در “لاهیجان“ شروع کرده‌اند که این محصول را بکارند. من تصور می‌کنیم که اغلب نقاط “مازندران“ برای چای کاری خوب است. باید دستور بدهم که مطالعه کاملی در این باب بنمایند. خیال می‌کنم که رفع احتیاج اهالی را به‌وجه خیلی خوب، می‌توان از حیث چای نمود. در ضمن اوامری که برای ساختن راه‌های “مازندران“ داده‌ام، یکی هم بنای پل آهنین معظمی است بر روی این رودخانه، که کاملاً رشته ارتباط را مستحکم سازد. “بارفروش“ را “بارفروش‌ده“ هم می‌گفتند. تدریجاً شهر بزرگ تجارتی شده‌است، و سزاوار لقب ده نیست. بیشتر اهمیت این شهر از حسن موقع “مشهدسر“ است، که در امتداد شمالی “کیاکلا“ واقع، و اخیراً براعتبار تجارتی آن افزوده شده‌است. این بندر هم مثل “بندرجز“، قابل ورود کشتی‌های بزرگ تا ساحل نیست، و سفاین در مسافت هزار و پانصد ذرع ایستاده، احمال خود را به کرجی‌ها و قایق‌ها تحویل می‌دهند. صبح دوشنبه نیز در این قریه مانده، تجار و محترمین “بارفروش“ را که آمده بودند، پذیرفتم. دستورهایی راجع به ترویج زراعت پنبه و چای صادر کرده، و بعد از ظهر اجازه حرکت به‌طرف “ساری“ دادم. خیال داشتم که در “کیاکلا“ دوسه شب بمانم. چون هوا قصد بارندگی داشت، نتوانستم به تصمیم خود عمل نمایم، زیرا در صورت بارندگی، عبور از این دو سه فرسخ راه تا “علی‌آباد“ غیرممکن می‌گشت، و با علامات نی و نصب چوب هم نمی‌شد عبور نمود، و مجبور می‌شدیم مدتی در این قریه بمانیم. لهذا از همان راهی که دیروز آمده بودیم، به “علی‌آباد“ بازگشتیم. در “کیاکلا“، چیزی که دقت مرا کاملاً جلب کرد، این بود که از تمام خانه‌های ده، تنها کوچه و در خانه‌ای که جارو و تمیز شده بود، فقط دو سه‌خانه‌ای بود که ارامنه در آنجا سکنی داشتند، و از اطفال ده نیز که در کوچه‌ها مشغول بازی بودند، فقط دخترهای کوچک این سه چهار خانواده ارامنه را دیدم که موهای خود را شانه زده‌اند. پل رودخانه “سیاه‌رود“ فعلاً بد نیست. شاگردان مدارس دهات، که اخیراً تأسیس شده، با پرچم‌های سه‌رنگ در کنار جاده صف کشیده، سرود می‌خواندند. سرود آن‌ها تقریباً با همان لهجه مازندرانی، خالی از مزه نبود. شاگردها را نوازش کردم. معلمین و مدیرها را هم تشویق کردم که بر مراقبت خود در تربیت شاگردها بیفزایند. منظره محصلین مدارس، و چهره‌های بی‌گناه آنها، از هر چیز بیشتر مرا متأثر می‌کند، اما تأثری که پایه آن فقط بر روی شوق و آمال بزرگ گذارده شده‌است، و بالاخره همین نسل است که باید غرور ملی و عرق وطن‌پرستی، در دیباچه دفاتر زندگی آن‌ها نقش بندد. “علی‌آباد“، همین نقطه‌ای که فعلاً اقامت دارم، بهترین و مناسبترین محلی است که باید مرکز “مازندران“ را تشکیل دهد، و این قصبه به یک شهر زیبائی مبدل گردد که برای اقامت دائمی هر طبقه‌ای مجاز و ممتاز بماند. اگر موفق به کشیدن خط‌آهن ایران شدم که “بحر خزر“ را با “خلیج‌فارس“ مربوط نماید، یکی از استاسیون‌های مهم آن ناچار در همین “علی‌آباد“ مستقر می‌شود، و بهترین وسیله‌ای خواهد شد که عمارت و آبادی و شهرت این نقطه را تأمین نماید. تمام اراضی و مزارع اطراف و جوانب “علی‌آباد“ پوشیده شده‌اند از محصول پنبه، و برای تأمین تجارت این نقطه، فوراً باید یک کارخانه بزرگ نخ‌ریسی در اینجا دایر نمود، که رعایای اینجا منتظر خرید این و آن نشده، بلافاصله بتوانند مقدمات زحمت و زراعت خود را به یک نتیجه قابل انتظاری تبدیل نمایند، و راه ثروت و تمول را بروی خود بگشایند. مناطق شهری علی‌آباد متشکل از: هفت محلهٔ کوچکسرا، کتی‌سر، آب‌بندان‌سر، حسن‌آباد، سیدمحله، بربری‌محله و مجاور محله (شامل: ترک‌محله و کبریت‌محله) و روستاهای اطراف بود که در شهریور سال ۱۳۱۴ ه‍.ش به موجب تصویب‌نامه هیئت وزیران، به شاهی مبدل گردید. در سال ۱۳۱۹ اولین کارخانهٔ کنسروسازی تاریخ ایران در این شهر بنا شد. این کارخانجات جهت تولید خود دارای استانداردهای ملی کشور، استاندارد بین‌المللی IMS شاملISO 9001:2008، ISO14001:2005 و OHSAS18001:2005 بوده و موفق به اخذ جایزه کیفیت بر اساس مدل EFQM شده‌است. در سال ۱۳۰۹ کارخانه نساجی قائم شهر جز اولین کارخانجات نساجی کشور است در این شهر ساخته شد. در حاضر از قدمت فراوانی برخوردار و از بزرگ‌ترین کارخانجات نساجی خاورمیانه‌است. کلنگ احداث این کارخانه در سال ۱۳۰۷ به زمین‌خورد و در سال ۱۳۰۹ در زمینی به مساحت ۶۶۳۳ متر مربع به مدت یکسال احداث گردید، کارخانه بیشتر به منظور تهیه پارچه‌های لباس سربازان شروع به کار نموده و به مرور زمان تولیدات آن متنوع گردید. در سال ۱۳۱۵ اقدام به توسعه کارخانه گردیده شد و قسمت تهیه پنبه بهداشتی (هیدروفیل) احداث گردید، و همچنین تیم فوتبال این کارخانه با نام باشگاه فوتبال نساجی مازندران از قدیمی‌ترین تیم‌های ایران و ریشه در قلب‌های هر مازندرانی ورزش دوست دارد. موقعیت تاریخی آثار باستانی فهرست آثار باستانی ملی ثبت‌شده واقع در شهرستان قائم‌شهر: تبدیل شدن ساختمان سابق شهرداری قائم‌شهر به موزه به گفته رضا دانش زاده، رئیس اداره میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری شهرستان قائم‌شهر، به منظور حفظ آثار ملی به همت این اداره و همکاری و مساعدت فرماندار و شهرداری قائم‌شهر، ساختمان قدیمی شهرداری به عنوان یازدهمین موزه استان مازندران تجهیز و بازسازی می‌شود. این موزه دارای بخش‌های مردم‌شناسی، کتابخانه و باستان‌شناسی است که تاکنون ۴۰ درصد این ساختمان مرمت و نوسازی شده‌است. گفتنی است، ساختمان قدیمی شهرداری قائم‌شهر که قدمت آن به سال ۱۳۰۵ هجری شمسی (دوره پهلوی اول) برمی‌گردد در سال ۱۳۵۶ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده‌است. موقعیت جغرافیایی با توجه به سوابق موجود بنای اولیه این شهر در دوران قاجاریه با نام علی‌آباد نهاده شد که شامل قریه‌ای با واحدهای تجاری و مسکونی در حوالی میدان طالقانی امروزی و محله‌هایی در اطراف و روستاهای بزرگ نظیر چمنو (جمنان فعلی، که در حال حاضر بخشی از خود شهر می‌باشد) قادیکلای بزرگ و کوچکسرا در حاشیه بوده‌است که بعد از انقراض دوران قاجاریه و آغاز پادشاهی رضاشاه به لحاظ موقعیت خاص منطقه‌ای (محل عبور کاروان‌های تجارتی و زیارتی از استان‌های همجوار مانند تهران، گیلان و خراسان). امروز به عنوان یک شهر استراتژیک جغرافیایی که ارتباط تهران را با شمال و شمال‌شرقی از دو مسیر متفاوت جاده فیروزکوه و جاده هراز مرتبط می‌سازد دارای اهمیت ویژه می‌باشد. گفته می‌شود سالانه پنج میلیون مسافر از محور جاده فیروزکوه به قائم شهر تردد می‌کنند و از بندر بابلسر به مرز دریایی متصل می‌باشد. از نظر آب و هوایی و جغرافیایی: مدیترانه‌ای و معتدل خزری تابستان شرجی و نواحی جنوبی زمستان‌های نسبتاً سرد و پر بارش می‌باشد. واز مرکز استان ۲۰ کیلومتر فاصله داشته و ۱۸۰ کیلومتری شمال تهران بین دریای خزر و رشته کوه‌های البرز واقع شده آب و هوا شهر قائم‌شهر به دلیل قرار گرفتن میان کوه و دریا، آب و هوای معتدل و مرطوب دارد و میزان بارش زیاد باران و رطوبت بالا و قسمت‌های جنوبی شهرستان به دلیل دارا بودن پوشش کوهپایه‌ای و ارتفاع زیاد آب و هوای سردتر و کوهستانی و زمستان‌های بارانی و برفی دارد. آمار سالیانه ایستگاه‌های سینوپتیک اداره کل هواشناسی استان مازندران در سال ۱۳۸۷ شهرسازی رفت‌وآمد فاصله این شهرستان تا تهران ۲۳۷، تا ساری ۲۱ و تا بابل ۱۵ کیلومتر است. راه‌های آسفالته این شهر از شهرستان فیروزکوه به مرکز کشور یکی از پرترددترین مسیرهای اصلی به‌شمار می‌رود و همچنین از آمل به تهران متصل است. خیابان‌ها و راه‌های اصلی اتوبان و کمربندی‌ها اتوبان ساری-قائم شهر کمربندی فیروزکوه (سوادکوه) کمربندی کفشگرکلا کمربندی شمالی کمربندی شرقی بلوار جهان پهلوان بهداد سلیمی بلوار شهیدان سادات نیا بلوار صالحی مازندرانی بلوار ولی‌عصر بلوار شریعتی بلوار کارگر خیابان‌های اصلی خیابان امام خمینی (بابل) خیابان شهید مسعود دهقان(۱۶ متری) خیابان صالحی مازندرانی (تهران) خیابان کارگر (ساری) خیابان شریعتی (جویبار) خیابان کفشگرکلا (عدالت) خیابان کوچکسرا خیابان سید نظام الدین (راه ارتباطی چندین روستای از جمله قادیکلای بزرگ. آهنگرکلا بیشه سر. آبمال. چپی. گل افشان و…) خیابان‌های اصلی این شهرستان به دلیل اینکه هرکدام به یکی از شهرستان‌های همجوار بابل، ساری، تهران و جویبار منتهی می‌شوند، در میان عامه مردم به نام این شهرستان‌ها شهرت یافته‌اند که این امر خود انتقادهایی را نیز به همراه داشته‌است. خیابان ساری دومین خیابان طویل و بلند شمال ایران پس از خیابان پاسداران بندرانزلی می‌باشد و از صنعتی‌ترین خیابان‌های خاورمیانه با درازای ۴٫۸ کیلومتر است. راه‌آهن راه‌آهن سراسری در شمال وارد این شهر شده و سپس تا گرگان ادامه می‌یابد. اولین خط راه‌آهن نوین ایران در دوران رضا شاه پهلوی از شاهی (قائم شهر کنونی) تا بندر شاه (بندر ترکمن امروزی) کشیده گشت، پس از اتمام ساخت پل گردن در ساری اولین قطار در مهرماه ۱۳۰۸ به دستور رضا شاه پهلوی عازم بندر ترکمن گردید. پس از آن هم‌زمان با احداث راه‌آهن خوزستان، کارها در رشته کوه‌های البرز آغاز گردید، کارگران مازندرانی و ترک و… در کنار سایرین و مهندسین و پیمانکاران به ویژه آلمانی‌ها، کار ساخت تونل‌ها و پل‌ها را پیگیری کردند. محله‌ها به ترتیب حروف الفبا:آبندانسر، بهشتی‌محله، بربری محله، تازه‌آباد (اسلام‌آباد یا جوکی‌محله)، تُرک محله، جمنان، چمازکتی، حسن‌آباد، سیاه کلاً، سیدمحله، شانزده‌متری دوم، شهدا محله، صفی‌آباد، فردوس محله، فرهنگ شهر، قائم‌محله، قائمیه، کارگر محله، کفشگرکلا، کوچکسرا، لیلاباد، مجاور محله، مطهری‌محله و … کوچکسرا: از محله‌های قدیمی و سنتی شهر می‌باشد که درباره‌اش آمده‌است: به بازار علی‌آباد و معصوم‌زاده که یوسف رضا باشد رسیدیم که پایتخت علی‌آباد است. از این بازار بلا ۵۷ وارد شدیم و در عمارت ماشین خانه که پنبه را از تخم جدا «کوشک سرا» فاصله به می‌کنند ۵۸ در اتاق‌های خوب منزل کردیم. پذیرایی و ضیافت ایالت و همراهان به عهده ابوالقاسم خان سعید حضور حاکم بلوک علی‌آباد است که از خانواده‌های قدیم است. شیرینی و تقدیمات و تشریفات خوبی فراهم آورده بود. سلسله نسب مشارٌالیه از این قرار است: ابوالقاسم خان سعید حضور علی‌آبادی پسر میرزا جعفر، این میرزا علینقی آقا مستوفی سرکار است، ابن میرزا تقی آقای صاحب دیوان وزیر در اندرون فتحعلی شاه، ابن میرزا زکی بزرگ، ابن میرزا علینقی بزرگ، ابن حاجی میرزا بیع، ابن حاجی ابوالحسن. معروف به مشهدبان است ۵۹ حاجی ابوالحسن مشهد بان جد اعلای این طایفه به واسطه انقلابات و حوادث خراسان و تاخت و تاز ترکمان یا افغان از مشهد مهاجرت و با تمول بسیار و جواهر اندوخته بی‌شمار به خط مستقیم به این سرزمین آمده میل کرده‌است که در اینجا زندگانی کند، بعضی دهات و املاک علی‌آباد را خر یده این صفحات را آباد کرده‌است، چون از مشهد رضا (ع به اینجا آمده، به مشهد بان معروف شده‌است. اولاد و احفاد او همه محترم بوده، غالب این‌ها به رتبه وزارت رسیده، بعضی از ایشان در دفتر مالیه از مستوفیان عظام بوده‌اند و من با بعضی از آن‌ها در دفتر دوستی و خلطه داشتم. «ملالی» وی شاعری توانا بود و در قصیده مهارت به سزایی داشت. در ابتدا متخلص به» بود و پس از ورود به دربار ملقب به صاحب دیوان ادبیات دوره قاجار معروف به‌است. دیوان اشعارش که دارای حدود شش هزار بیت است در «صاحب علی‌آبادی دوران حیاتش چاپ شده‌است. وی سرانجام در ۱۲۶۵ در گذشت. در دهات علی‌آباد «کوشک سرا» دویست خانوار است. ترک محله: یکی دیگر از محله‌های قدیمی که هنوزم در بعضی مناطق می‌توان بافت قدیم و سنتی بعضی خانه‌ها را در آن دید. برج جدید شهرداری قائم شهر در ورودی ترک محله قرار داشته، مسجد بزرگ آذربایجانی‌ها نیز در این محله جای دارد. اسلام‌آباد یا جوکی‌محله: در دوران تیمور گورکانی عده‌ای از مردم شمال هندوستان که غالباً سیه چرده بوده و از ایلیات بودند به ایران مهاجرت کردند و در سراسر ایران پخش شدند که عده کمی از آنان امروزه در مازندران و قائم شهر مانده‌اند. آن‌ها امروزه در گوشه‌ای از شهر که اصطلاحاً به آن جوگی محله می‌گویند زندگی می‌کنند. شهرک‌های مسکونی شهرک احمدی شهرک فرهنگیان شهرک فردوس: متان‌کلا شهرک امامزاده خمینی: جاده جویبار فرهنگ‌شهر: شهرکی مسکونی در فاصله ۵ کیلومتری از مرکز شهر. شهرک نساجی: از قدیمی‌ترین شهرکهای ایران وبر مبنای شهرسازی مدرن در دوره پهلوی دوم در راستای رفاه عمومی برای کارکنان وکارگران نساجی مازندران در دامنهٔ تپه‌های سرسبز ساخته شد شهرک آتش‌نشانی: خیابان امامزاده، پشت آتش‌نشانی موقعیت صنعتی اشتغال مردم شهر بیشتر در امر صنایع ماشینی است. کارخانجات نساجی مازندران از بزرگ‌ترین کارخانجات نساجی خاورمیانه می‌باشد و نه‌تنها اهالی شهر بلکه از شهرها و استان‌های همجوار نیز در این سه کارخانه مشغول بوده‌اند که متأسفانه امروزه رونق سابق را ندارد، از این جهت از قائم‌شهر به عنوان شهر کارگری یاد می‌کنند، گونی‌بافی، کنسرو سازی، فرش بافی، دستمال بافی و پنبه پاک‌کنی و همچنین سه شهرک صنعتی در این شهر وجود دارد. «غلام حسین افضل‌الملک» از مورخین کشور حدود ۱۰۰ سال پیش که به قائم‌شهر آمد در آثار نگاشته شده خود از کارخانه پنبه پاک‌کنی این شهر یاد کرد. شهرک‌های صنعتی شهرک صنعتی رستم‌کلا شهرک صنعتی سنگتاب شهرک صنعتی بشل کارخانه‌ها و کارگاه‌های بزرگ شرکت نساجی شماره ۱: این واحد نساجی در مرکز شهر واقع شده‌است. وامروز جز دارایی‌های شهرداری قایم شهر می‌باشد وبه دلیل نگاه غیر تخصصی در حال نابود شدن است شرکت نساجی شماره ۲: نساجی شماره ۲ که با سود وراندمان نساجی شماره۱ در دوران پهلوی اول ساخته شد به دلیل کدیریت دولتی در دهه ۷۰ وتبدیل ان از سهامی عام به سهامی خاص وتحویل بانک صنعت ومعدن در یک دستور بالا دستی به بانک ملی و نفوذ سیاسیون به جهت بازی‌های سیاسی نخست تعطیل بعد به ضایعات تبدیل شد امروز اثری از ان نیست آخرین سند زنده ماندن این کارخانه تلاش اردشیر تیموری مدیر روابط عمومی وقت برای حضور برنامه تاثریا وساخت مستندی برای ان بود که تنها سند مانده ازاین کارخانه می‌باشد شرکت نساجی شماره ۳: این واحد نساجی علی‌رغم هزینه مالی گزاف در سالهای اخیر میراثی از نساجی مازندران استکه در کشمکشهای سیاسی امروزه در حال تولید می‌باشد کارخانه شالیکوبی: کارخانه بزرگ و مدرن شالیکوبی ایجاد شد که سه عدد از این کارخانه در شمال ایران ساخته شد، این کارخانه‌ها در رشت، محمودآباد و شاهی بنا گردیده بود. شرکت فرش ساوین شرکت فولاد طبرستان کارخانه کفش و دمپایی توانا تأسیس ۱۳۶۸ شرکت صنایع کاغذسازی حریر قائم‌شهر: شرکت صنایع کاغذسازی حریر قائم‌شهر از سال ۱۳۶۴ در زمینی به مساحت ۶۳ هزار مترمربع و با ۶۵۰ کارگر در زمینه تولید خمیر کاغذ، دستمال کاغذی و نایلون فعالیت خود را آغاز کرد. این کارخانه روزانه ۴/۵تن خمیر کاغذ، ۵۰کارتن ۴۲عددی دستمال کاغذی ۲۰برگی، ۵۰کارتن ۴۲عددی دستمال کاغذی ۳۰۰برگی، ۱۰تن دستمال لوله و ۱۷۰کارتن ۲۰تایی پوشک را تولید و به بازار عرضه می‌کند. صنایع پوشاک آویشن کیک و کلوچه کاوه: این کارخانه در سال ۱۳۵۴ با اخذ مجوز از اداره کل صنایع و معادن استان مازندران و دریافت پروانه‌های بهداشتی از اداره کل نظارت بر مواد غذایی تأسیس و مورد بهره‌برداری قرار داد. تا قبل از سال ۱۳۵۷ همه سفارش‌های مربوط به اداره آموزش پرورش و مدرسه‌های استان جهت تغذیه رایگان دانش‌آموزان را تولید و توزیع می‌کرد. شرکت محصولات جمع کاغذسازی قائم شهر مزرعه پرورش و تکثیر بلدرچین افراتخت: این مزرعه در حال حاضر اولین و تنها مزرعه صنعتی پرورش و تکثیر بلدرچین در شمال کشور می‌باشد. کارخانه کنسرو: این کارخانه در سال ۱۳۱۹ هجری شمسی به عنوان اولین کارخانه کنسروسازی در ایران شروع به فعالیت نمود، عمده تولیدات آن شامل انواع کنسروهای گوشتی و غیر گوشتی، مرباجات و ترشیجات می‌باشد. مبل سازی: صنعت مبل‌سازی در مازندران بیشتر در شهرهای آمل و قائم‌شهر وجود دارد و در سایر شهرها تنها کارگاه‌های کوچک مبل‌سازی وجود دارد. شهرستان قائم‌شهر حدود ۲ تا ۳ کارخانه تولیدی مبلمان بزرگ دارد. تعاونی تولیدی دریاپیچ :تولید مبلمان و جهیزیه عروس به مدیریت عامل آقای قبادی و مدیریت تولید آقای عبدالله زاده و مدیریت فروش آقای اسماعیلی با سابقه درخشان بالغ بر ۱۰سال واقع در شهرک صنعتی سنگتاب کارخانه سنگ‌شکن و بتن آماده کارخانه کمپوست (در حال ساخت): کمیل گران اوریمی، نایب رئیس شورای اسلامی شهر قائم‌شهر در گفتگو با خبرگزاری ایرنا گفت: وی اعتبار فاز نخست این طرح را ۸ میلیارد ریال عنوان کرد و افزود: گران اوریمی با اظهار این که عملیات اجرایی کارخانه کمپوست قائم‌شهر از محل اعتبارات عمرانی در سال ۱۳۸۷ آغاز شد، گفت: سید عیسی هاشمی، معاون عمرانی استاندار مازندران، پیش از ظهر ۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ در همایش مدیریت صحیح پسماند و صیانت از محیط زیست که در سازمان جهاد کشاورزی مازندران برگزار شد، زمان بهره‌برداری از این واحد صنعتی را ۶ ماه آینده اعلام کرد. ارتباطات و فناوری اطلاعات وضعیت شاخص‌های مخابراتی مدیریت مخابرات قائم‌شهر (تا پایان سال ۱۳۸۹) موقعیت مذهبی امام‌زاده‌ها: امامزاده سید ابوصالح، پیرتکیه، مله یا سید ابوصالح (دارای زائرسرا) امامزاده یوسف‌رضا، بیمارستان رازی امامزاده حمزه، خیابان صالحی مازندرانی بربری محله امامزاده عباس رضا، خیابان ساری (کارگر)، روستای کوتنا امامزاده امیرصادق، جاده قائمشهر به بابل، روستای گزنه کلا امامزاده اسماعیل، خیابان ساری (کارگر)، چشمه سر آرامگاه امامزاده زکریا تپه امامزاده کتی آرامگاه امامزاده سید محمد زرین‌نوا حوزه‌های علمیه: حوزه علمیه برادران امام صادق، کوتنا، خیابان ساری (کارگر) حوزه علمیه برادران محمدیه، خیابان صالحی مازندرانی، جنب سالن ورزشی تختی حوزه علمیه خواهران فاطمة الزهراء، خیابان ساری (کارگر)، پشت کنسرو (خیابان مازیار) جاذبه‌های توریستی پارک‌ها و مکان‌های تفریحی پارک جنگلی تِلار (جاده نظامی) پارک ولیعصر (خیابان کارگر) پارک نمونه گردشگری پایین‌لموک (پایین‌لموک) پارک شهرداری (خیابان یوسف رضا) بوستان ساحلی سراج (پل تلار) پارک سیاهرود (بلوار سادات نیا) پارک جدیدالاحداث شهیدان ابراهیمی - حریم راه‌آهن پارک جدیدالاحداث روستای وسطی‌کلا پیست کارتینگ پارک سراج بوستان امامزاده رضا (طالقانی) بوستان پرورش (شهرک یثرب) پارک جنگلی مرداب قادیکلا بزرگ (روستا قادیکلا بزرگ جنگل با توجه به اوضاع طبیعی شهرستان قائم‌شهر، بارش و رطوبت جهت ایجاد پوشش گیاهی فراهم است. البته پوشش گیاهی در تمام نقاط آن یکسان نیست زیرا تا ارتفاع ۲۰۰۰ متری که نفوذ رطوبت دریای خزر از بین رفته یا به کمترین مقدار می‌رسد، از تراکم جنگل بسیار کم می‌شود و به مرور به جای جنگل، مراتع جایگزین می‌شود. در شهرستان قائم‌شهر فصل خشک به‌طور کامل وجود ندارد. قائم‌شهر واقع در یک جلگه به نام خودش، جلگه قائم‌شهر است. شروع جنگل قائم‌شهر از کوه پایه‌های البرز شمالی است که دارای حداکثر بارندگی است و میزان گسترش جنگل در گذشته به طرف دشت بیشتر بوده‌است که به مرور به منظور تهیه اراضی مزروعی، درختان جنگل کاملاً بریده شده‌اند یا به صورت بقایای جنگل مخروبه با درختان پهن برگ دیده می‌شوند. به‌طور کلی جنگل‌ها در حاشیه جنوبی قائم‌شهر دارای تراکم بیشتری است و انواع درختان مانند راش، ممرز، توسکا و کلهر ملج انجیلی و… را می‌توان دید. گونه‌های اصلی جانوری منطقهمرال، شوکا، پلنگ، سیاه‌گوش، گربه وحشی ،خرس قهوه‌ای، شغال، گراز، روباه معمولی، تشی، رودک، جوجه تیغی، سنجابک، درختی، قرقاول، کبوتر جنگلی، ابیا، عقاب، کرکس، قرقی، توکای گلوسیاه، توکای پشت بلوطی، مار آبی، و لوس مار و… هستند. منابع طبیعی و جنگل‌ها جنگل بکر و هیرکانی روستای پرچینک جنگل کلوس، روستای کرچنگ جنگل روستای کوتنا، روستای کوتنا جنگل شالتماس، روستای افراتخت غار پلنگ لی، روستای ملک‌خیل: در شرف تخریب جنگل‌های خیبوس و انجیل سی: منطقه حفاظت شده خیبوس و انجیل سی از مناطق چهارگانه حفاظت محیط زیست ایران با مساحت ۳۴۷۱ هکتار در دامنه ارتفاعی ۲۵۰ تا ۹۳۰ متر حدفاصل جنگل‌های جنوبی نزدیک قادیکلای قائم شهر تا مناطق یاغ کوه برنجستانک شیرگاه می‌باشد. پارک جنگلی تلار جاده نظامی: پارک جنگلی تالار نیز یکی از پارک‌های جنگلی معروف شهرستان قائم‌شهر است که در سال ۱۳۷۱ تأسیس شده و مساحت آن بالغ بر ۱۶۰ هکتار است. فراورده‌های جنگلی عبارت است از: زغال، چوب، هیزم، چوب آلات تبدیلی این جنگل در ۱۰ کیلومتری قائم‌شهر قراردارد؛ و پوشیده از درختان آزاد، ممرز، توسکا، بلوط، اوجا، ملچ، عرعر، انجیر، ولیک، شمشاد، انار، بوته تمشک و … با چشم‌اندازهایی بسیار زیبا و بدیع دارای امکانات بهداشتی و تفریحی مثل زمین فوتبال می‌باشد. جنگل سنگ تلار، قادیکلای بزرگ جنگل ممیج چال، ارطه جنگل اوجی تالار: از معدود منابع جنگل‌های طبیعی جلگه‌ای باقی‌مانده از مازندران قدیم است. در کیلومتر پنج جاده قائمشهر- بابل جادهٔ فرعی آسفالته در ابتدای روستای سنگ کتی، انشعاب گرفته و با گذر از وسط روستای سنگ کتی به روستای آسیابسر، پایین رستم، استرآباد محله و در انتها به روستای اوجی تالار می‌رسد. این روستا از دهستان تالارپی بخش کیاکلا شهرستان قائمشهر است که حدود ۱۱ هکتار از جنگل طبیعی جلگه‌ای، از معدود منابع جنگل‌های طبیعی جلگه‌ای باقی‌مانده در مازندران (مرکزی) به نام جنگل اوجی تالار، درحوزهٔ استحفاظی شهرستان قائمشهر می‌باشد. این جنگل از میراث گرانقدر حیات طبیعی است که از گذشته‌های دور در منطقه باقی‌مانده، دارای ارزش فوق‌العاده‌ای (حداقل به عنوان بانک ژن) است. این تودهٔ جنگلی که غالب گونه‌های درختی آن توسکا است، تنها باقی‌ماندهٔ زیستگاه حیات وحش منطقه می‌باشد و یک آب‌بندان در جوار این جنگل قرار دارد. سدها سد زمزم (برنجستانک): سد زمزم سدی از نوع خاکی با هسته رسی واقع در قائم‌شهر، روستای برنجستانک می‌باشد. طول این سد ۲۴۲ متر، عرض آن ۱۰ متر و ارتفاعش از کف پی ۳۲ متر بوده و حجم آن ۹٫۰۰۰٫۰۰۰ متر مکعب می‌باشد. این سد به منظور ذخیره‌سازی آب و استفاده از آن در مواقع کم‌آبی برای تأمین آب در ۱۱۲۰ هکتار از اراضی کشاورزی و شالیزارهای پایین‌دست سد، احداث گردیده‌است. این سد در منطقه‌ای بین شهر شیرگاه و قائم شهر واقع شده‌است. سد لاستیکی رودخانه تلار سد ساروکلا دریاچه‌ها و آب‌بندان‌ها دریاچه جاده نظامی دریاچه گل‌پل (برنجستانک) آب‌بندان ساروکلا آب‌بندان ملک خیل آب‌بندان فندری آب‌بندان می کلا آب‌بندان کرچنگ آب‌بندان اوجی تالار آب‌بندان واسکس آببندان پایین‌لموک آبشارها چشمه‌ها و آب معدنی چشمه آب معدنی هزارون: یک جاده فرعی از مسیر اصلی منشعب شده و به طرف شرق امتداد یافته و پس از حدود ۵/۱ کیلومتر به روستای واسکس می‌رسد. چشمه زیبای هزار ون با مقدار آب۵/۱ لیتر در ثانیه در مجاورت امامزاده زکریا خودنمائی می‌کند. وجود یک آبشار کوچک، درختان بلند قدیمی، از جاذبه‌های مهم قائمشهر است که به ویژه در فصل تابستان پذیرای خیل عظیم علاقه‌مندان به طبیعت و آرامش و گردشگران فراوانی است. آب این چشمه به لحاظ وجود مواد معدنی برای درمان بیماری‌های پوستی و امراض استخوانی مفید می‌باشد. چشمه افرا بن قادیکلای بزرگ: وجود یک چشمه کوچک زیر درخت افرا کهن‌سال در روستای قادیکلای بزرگ خیابان سنگ تلار زیر درخت افرا با منظره زیبا و آب گوارا از جاذبه‌های جنگل سنگ تلار می‌باشد، معرف به چشمه افرا بن. بِن دَنِبی قادیکلای ارطه: چشمه‌ای جوشان از آب‌های زیر زمینی که در گودالی حوض مانند می‌جوشید و اهلی منطقه باور بر خاصیت درمانی آن داشته و معنی اسم آن هم از جایی که ته ندارد می‌باشد، این چشمه در مجاورت امامزاده سید مهدی روستای قادیکلا ارطه قرار داشت که متأسفانه خشک شده‌است. آبشار فصلی جنگل‌های روستای واسکس: این آبشار کوچک فصلی در جنگل‌های حاشیه روستای واسکس قرار گرفته‌است. مرداب قادیکلا: این مرداب با چشم‌اندازی زیبا در دل جنگل‌های قادیکلا قرار گرفته‌است. رودها و رودخانه‌ها قائم شهر یکی از معدود شهرهای استان می‌باشد که دو رودخانه تلار و سیاهرود را در غرب و شرق خود جای داده که وجود این دو رودخانه جلوه زیبایی به بافت شهری داده‌است. رودخانه‌های تلار و سیاهرود از ارتفاعات کوه‌های شهرستان سوادکوه و قائم شهر، در جنوب شهرستان قائم‌شهر سرچشمه گرفته و پس از مشروب کردن شهرهای سواد کوه، سیاهرود از شرق و تلار از غرب قائم‌شهر گذشته و به دریای مازندران می‌ریزند. از جمله رودخانه‌های منطقه‌ای این شهر، به رودخانه سید رود در روستای طارسی‌کلاً و رودخانه هتکه روستای حاجی‌کلاً صنم بزرگ‌ترین و پرآب‌ترین رودخانه روستا می‌باشد که از رودخانه بزرگ تلار سرچشمه می‌گیرد. این رودخانه قسمت عظیمی از آب شالیکاران روستای صنم حاجیکلا را فراهم می‌نماید. در ادامه این رودخانه قسمتی از آن در آب‌بندان بزرگ روستا می‌ریزد و بخش اعظم آن دوباره پس از طی مسیر و آبیاری روستای ملک‌خیل و دیگر روستاها دوباره به رودخانه تلار می‌پیوندد و به دریا می‌ریزد؛ که نقش بسزایی در کشاورزی منطقه ایفا می‌کند نیز می‌توان اشاره کرد. رودخانه سیاهرود رودخانه سیاهرود از نقطه‌ای به طول جغرافیایی ۵۳درجه و ۲۸دقیقه شرقی و عرض۳۶درجه و ۲۷دقیقه شمالی و ارتفاع ۲۶۰ متری شرق روستای پرچینک واقع در ارتفاعات بین قائم‌شهر و ساری در استان مازندران سرچشمه گرفته پس از گذشت از داخل شهر قائم‌شهر و شرق شهرستان جویبار مستقلاً به دریای خزر می‌ریزد. این سرشاخه دارای حوزه‌ای باران‌گیر می‌باشد و در مواقع بارندگی با سیلاب نسبتاً زیاد همراه‌است. سیاهرود نام خود را از سیاهی و ناپاکی نگرفته‌است بلکه سایه تاج پوشش بهم‌تنیده درختان بلوط بلند مازو (Quercus castaneifolia) که همچون چتری سبز آن را در بر می‌گرفت سبب شد که نام آن را سیاهرود نهند. چنانچه از برخی نوشته‌ها بر می‌آید در زمان‌های دور سیاهرود یکی از زیستگاه‌های ماهی قزل‌آلا بوده‌است. (قزل‌آلا بیواندیکاتور آب سالم و آشامیدنی است). و همچنین ماهی اورنج که در حال منقرض شدن می‌باشد. رودی پرآب و پاک که در مسیر خود آبندان‌هایی را سیراب می‌نمود و مورد استفاده تفریحی نیز قرار می‌گرفت، اما امروزه عوامل انسانی همچون سد بیولوژیک فرایندهای طبیعی این اکوسیستم را مختل نموده‌است. در ارتفاعات بالا دست و سرچشمه رودخانه چشمه‌سارهای بکر دیده می‌شوند. در ارتفاعات رودخانه کم عمق، شفاف، پرپیچ و خم با بستری قلوه سنگی بوده با میزان اکسیژن محلول (Do) بالا که امکان زیست موجودات آبزی اکسیژن دوستی نظیر خرچنگ آبی، مار آبی و قورباغه‌ها و ماهیان رودخانه‌ای را داده‌است. هر چه به نواحی دشتی نزدیکتر می‌شویم با ورود عوامل انسانی نظیر انواع آلاینده‌های شهری و صنعتی، کیفیت فیزیکوشیمیایی آب دچار تغییر شده و به دنبال آن تنوع و پراکنش میکرو و ماکرو ارگانیسم‌های آبی را تحت تأثیر قرار داده‌است. پارک ساحلی رودخانه سیاه‌رود و کمپینگ اسکان مسافران و زمین ورزشی واقع در کمربندی قائم شهر-پرچیکلا در حاشیه رودخانه قرار دارد؛ که بزودی در این مکان بازار بزرگ ماهی فروشان احداث می‌گردد. مشخصات سر شاخه سیاهرود: وسعت ۹/۱۳۱ کیلومتر مربع طول شاخه اصلی تا ساحل دریا ۲۵/۶۱ کیلومتر ارتفاع حداقل ۸۰ + متر حداقل دبی ۲/۰ لیتر در ثانیه حداکثر دبی ۴ لیتر در ثانیه مجموع دبی چشمه‌های آمار برداری شده: ۴۰ لیتر در ثانیه رودخانه تلار رودخانه تلار از ارتفاعات ۲۵۰۰ متری جنوب قائم شهر و رشته کوه‌های البرز در سوادکوه سرچشمه می‌گیردو در منطقهٔ دوآب با رودخانهٔ کبیر که از ارتفاعات دهستان چاشم سرازیر می‌شود ترکیب شده و رودخانهٔ تلار را تشکیل می‌دهد. ریخت‌شناسی این رودخانه تلفیقی از رود پیچان (meander) و دره- رودخانه (River – Valley) می‌باشند. تلار (رود) به موازات جاده فیروز کوه – قائم شهر جریان داشته و در محل روستای ملک کلاً وارد پهنه ساحلی خزر می‌گردد. درازای تلار در پهنه خزر بیش از ۲۵ کیلومتر و شیب بستر آن ۱۰ در هزار(۱درصد) است. تلار رود از حاشیه باختری قائم شهر گذر کرده و از پیرامون بسیاری از محله‌ها و روستاها عبور می‌نماید. پس از گذر از قائم شهر و بهنمیر در محل شیلات می‌رود (۸ کیلومتری خاور بابلسر) وارد دریای خزر می‌گردد. سطح اساس محلی تلار ۲۴- متر از سطح دریای آزاد می‌باشد(LBL=-۲۴) تقریباً در ۳ کیلومتری باختر قائم شهر و در میانه دو روستای «سراج کلاً» و همت‌آباد جاده بابل – قائم شهر را قطع می‌کند. این رودخانه هم چنین در باختر روستای «عرب خیل» و «کاله» از محور بابلسر- بهنمیر گذر می‌نماید. دستگاه‌های آب‌نگاری و سیلاب در این رودخانه نصب نشده‌است. در فاصله کیلومتر ۳۰۰+ ۳۰ یک پل بتنی دوبانده محور بابل- قائم شهر، دو ساحل تلارود را به یکدیگر متصل می‌کند. این پل ۶ سال پیش‌ساخته شده‌است. هتل تلار و نمایشگاه بین‌المللی مازندران و پارک ساحلی سراج بر حاشیه این رودخانه در نزدیکی روستای سراج کلاً احداث شده که دارای شهربازی و پیست کارتینگ و کمپینگ اسکان مسافران می‌باشد. فرهنگ وهنر مراسم‌ها تیرگان تیرماسیزه شو یا تیرگان یکی از جشن‌های ایرانی در روز تیر از ماه تیر برابر با سیزدهم تیرماه‌است. عده‌ای این جشن را در روزهای دیگر و از جمله در دهم تیر برگزار می‌کنند که به اعتقاد استادان ایران‌شناس نادرست است. جشن همه ساله توسط زرتشتیان ایران در بیشتر شهرهای جهان و ایران نیز برگزار می‌شود. کشتی لوچو کشتی لوچو از کشتی‌های محلی استان مازندران است و در گذشته در مراسم عروسی اجرا می‌شد. امروزه در بعضی از نقاط استان این کشتی همه ساله در تابستان بعد از وجین شالی، هنگام فراغت کار روستاییان، انجام می‌شود. در ایام دیگر مانند اعیاد مذهبی و ملی نیز کشتی لوچو برگزار می‌شود و جایزه برنده یک راس گاو است که توسط اهالی خریداری می‌شود. برای مسابقه دو نفر از کشتی گیران با تجربه به عنوان داور انتخاب می‌شوند در این کشتی هر گونه ضربه زدن به بدن یا سر حریف، گرفتن انگشت دست، سرچنگک و ضربه زدن به کتف و گرفتن گوش، خطا محسوب می‌شود. کشتی‌گیری که در این دو هفته تمام حریفان را شکست دهد، برنده مسابقه‌است. در طول برگزاری مسابقه ساز و دهل نیز نواخته می‌شود تا شور و هیجان بیشتری به مسابقه بدهد. همه ساله جام‌هایی در روستاهای قراخیل و المشیر برگزار می‌شود که شرکت کنندگان از سراسر مازندران به رقابت می‌پردازند. نوروزخوانی نوروز خوانان معمولاً” پانزده روز قبل از فرارسیدن عید نوروز به داخل روستاها می‌آیند. نوروز خوانان معمولاً” پانزده روز قبل از فرارسیدن عید نوروز به داخل روستاها می‌آیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانه‌های محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده می‌دهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می‌خواند، یک نفر ساز می‌زند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) می‌گویند به در خانه‌های مردم می‌رود و می‌خواند: باد بِهارون بِیَمو / نِئروز سلطان بِیَمو مژده هادین دوستان رِ / گل بیَمو گلستون رِ بهار آمد بهار آمد خِش آمد / علی با ذولفقار آمد، خوش آمد نِئروزتان نِئروز دیگر / شِه ما رِ سال نی بووئه مِوارِک صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ و نخود، و کشمش از آنان پذیرایی می‌کند. حضور نوروز خوانان در شهرستان قائمشهر، رنگ و بویی دیگر به شهر بخشید و موجب شد تا این سنت نیکوی گذشتگان همچنان زنده و پابرجا بماند. نوروز خوانی در مازندران - روایت تصویر مارمه (مادِرمِ) هنگام تحویل سال افراد خانواده دور سفره یا مشابه آن هفت سین که با ظرافت و سلیقه خانم خانه چیده شده می‌نشینند و در حالیکه پدر خانواده دعای تحویل می‌خواند منتظر سال نو می‌شوند. در گذشته که امکانات ارتباطی مانند رادیو و تلویزیون نبود با تیراندازی یا گفتن اذان سال جدید را به همه اعلام می‌داشتند. بعد از این که سال نو شد کسی (معمولاً بچه‌ها) که به عنوان مادرمه (مادِرمه) انتخاب شده با مجمعی که در ان قرآن، آیینه، اب، سبزه و شاخه‌های سبز جوان قرار دارد وارد خانه می‌شود چهارگوشه اتاق‌ها را آب می‌پاشد قرآن را کنار سفره هفت سین می‌گذارد و شاخه‌های تازه سبز شده و دارای شکوفه (معمولاً از درخت گوجه سبز) را به این نیت که سال سرسبز و خوش و خرمی برای خانواده باشد، جلوی در اتاق آویزان یا روی طاقچه اتاق می‌گذارد. در این روز مادر خانه، غذای عید، سبزی پلو با مرغ یا گوشت درست می‌کند. علاوه بر آن بعضی هم غذایی به عنوان خیرات برای اموات می‌برند و بین مردم پخش می‌کنند، معمولاً رسم بر این است که فرد خوش خو و خوش قدم ماه در مه انجام دهد. سیزده شو یا (لال شو) یکی از قدیمی‌ترین جشن‌های مازندرانی می‌باشد که در حال حاضر رو به فراموشی می‌باشد خوراکی‌های معرف این جشن پیس کنده بادونه پشت زیک کماج آش شعر این شب که توسط چند نقر با در داشتن ترکه و کیسه به سر به همراه کودکان با درست داشتن یک کیسه به درب خانه‌های همایسگان رفته و این شعر را می‌خوانند، «لال بیَمو، لال بیَمو، پارسال و پیرار بیَمو، چِل بَزِن دیگه بَزِن، لال اِنِه لالَک اِنِه، سالو ماه ارزون بوه، لال مار رسوا نَوِ، لال اِنِه لالَک اِنِه، پار بورده امسال انه» نفری که نقش لال را بازی می‌کند با در دست داشتن ترکه به یکی از افراد خانه ضربه آرامی می‌زند مازندرن‌ها باور دارند که لال هر کس را با ترکه بزند تا سال بعد مریض نخواهد شد. بعد از خواندن این شعر صاحب خانه هدیه ای به آن‌ها از جمله پول، شیرنی و نان سنتی در داخل کیسه آنها قرار می‌دهد. یکی دیگر از رسم‌های خوب این شب جمع شدن کل اقوام دور هم به مدت ۸ ساعت یا بیشتر، گذراندن وقت و خوردن گردو، سنجد، شیرینی، میوه و چای در کنار هم این شب را به اتمام می‌رسانند. کشاورزی و دامپروری اراضی حاصلخیز این شهرستان استعداد سرشاری جهت کشت محصولات متنوع مخصوصاً گندم، جو، برنج، صیفی‌جات، لوبیای روغنی و… دارد. همچنین قائم‌شهر قطب تولید مرکبات در ایران است؛ باغ‌های پرمحصول مرکبات این شهر درجاده نظامی مورد توجه‌است. محصولاتی نیز مانند نیشکر، عسل، ابریشم، کنف، کنجد در روستاهای جنگلی و کوهپایه‌ای مانند سید ابوصالح، گل‌افشان و ریکنده به چشم می‌خورد. پرورش گاو و گوسفند و بز نیز در نواحی مختلف جلگه‌ای و کوهپایه‌ای و با استفاده از امکانات هر روستا متداول است. کشت نیشکر کاشت و تهیه شکر قرمز به سبک سنتی از نیشکر بیشتر در روستاهای سیف کتی، ریکنده و سید ابوصالح قائمشهر به چشم می‌خورد. نیشکر در کارگاه‌های سنتی فراوری شده و علاوه بر شکر دوشاب نیز از آن گرفته می‌شود. شکر حاصل از آن به رنگ قهوه‌ای یا به زبان محلی سیاه شکر، خواص زیادی دارد که از آن جمله می‌توان به رفع خستگی مزمن، پاک‌کننده ضایعات کبدی، رفع گرمی دهان و زبان و التهابات لثه اشاره کرد. همچنین برای درمان فاویسم، کم خونی یرقان داخلی و عصبی بسیار مفید می‌باشد. نیشکر پس از سقوط و انحطاط به‌طور بسیار ابتدائی و به مقیاس کم در مازندران و نواحی مساعد کنار دریای خزر کشت می‌شد. در زمان ناصرالدین شاه و به کوشش امیر کبیر اقداماتی در جهت احیاء این صنعت نیشکر مازندران را برای کشت به خوزستان برد، تلاش او در مازندران و خوزستان از طریق ورود قلمه‌های جدید از هندوستان به عمل آمد. لیکن قند سازی از نیشکر نه در مازندران و نه در خوزستان رونق نیافت. تصویری/ پختن نیشکر در قائمشهر سوغاتی‌ها از سوغاتی‌های قائم شهر شامل غذاهای سنتی، میوه‌ها و صنایع دستی این شهر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: غذاهای سنتی غذاهای سنتی قائم شهر شامل، ناز خاتون، آش گزنه (گزنه آش) ،آش کدو ،آش ترش(تِرش آش)، آش دوغ، ته چین، فسنجان، انار تیم خِرِش، خورش مرغ ترش، باقالا پلو، امرغ شکم پر، کدو پلو (کهی پِلا)، اکبر جوجه، ماهی شکم پر، و… می‌شود. همچنین به دلیل استفاده از شکر سرخ، و رب انار طعم مَلَس دارد. نان و شیرینی: تندیرنون (نان محلی)، سوهان کنجد (پِشتِ زیک) ،برنجک (بهادانه)، پیس گندله، کوماج و… ترشی:بادمجان ترشی، سیر ترشی، هفت بیجار، ترشی یارمسی، ناز خاتون، وینگوم زالک، هلی ترشی، آبغوره، آب نارنج و … مربا: آلبالو، بِه، تمشک، گلابی، سیب، پرتقال، انجیر، هویج، بالنگ، بهارنارنج و … شربت: بهارنارنج، آلبالو، انار و … میوه و …: انواع مرکبات، کیوی، ازگیل جنگلی (کِنِس)، گلابی وحشی، تمشک وحشی جنگلی، زردکیجا (نوعی قارچ‌خوراکی)، گزنه و ولیک، غوره، کنجد، خرمالو وحشی، برنج، سویا، کُلزا ،تره بار، گوجه سبز، توتون، کنف ،شکر سرخ و… صنایع دستی صنایع‌چوبی، مبل سازی، نساجی، گونی‌بافی، حصیربافی، گلیم‌بافی، جاجیم‌بافی، جوراب‌بافی، موج‌بافی، پارچه‌بافی، سفال‌گری و…دستمال کاغذی، انواع پارچه، حوله، فرش ماشینی، کنسرو ،بلدرچین، مرغ و گوشت از صادرات شهرستان قائم‌شهر است. ورزش قائم‌شهر یکی از قطب‌های ورزش در ایران می‌باشد و همواره در رشته‌های مختلف همانند فوتبال، ووشو، کبدی، وزنه‌برداری، اسکیت رولر، شنا، بسکتبال، کشتی، ژیمناستیک، بوکس، شطرنج و ورزش‌های رزمی دارای نام‌آوران جهانی و بین‌المللی می‌باشد. در سال ۱۳۸۹ ورزشکاران این شهر توانستند در مدت هفت ماه ۱۸۹ مدال جهانی، آسیایی، بین‌المللی و کشوری کسب کنند و قائم‌شهر پرافتخارترین شهرستان از این دیدگاه در کشور محسوب می‌شود. تاریخچه فوتبال قائم‌شهر فوتبال در شهر قائم‌شهر سابقهٔ دیرینه‌ای دارد ورزشگاه شهید وطنی (شهنا سابق) در دهه ۱۳۲۰ در قائم‌شهر ساخته شد و در گذشته‌های بسیار دور تیم‌هایی چون تاج شاهی در قبل دههٔ ۳۰ و تیم‌های بانک ملت، آزمایش، باشگاه فوتبال نساجی مازندران (تأسیس ۱۳۳۸) که یکی از قدیمی‌ترین تیم‌های ایران و به قدمت فوتبال در شمال ایران از آن یاد می‌شود و همچنین تیم نفت قائم‌شهر که بعدها منحل شد از جمله آن‌ها می‌باشند. در دههٔ ۶۰ فوتبال در قائم‌شهر بین ۲ قطب نساجی و صنعت نفت قائم‌شهر که در لیگ اول ایران جام آزادگان، (هنوز لیگ برتر وجود نداشت) تقسیم شد و این ۲ تیم سرسخت‌ترین حریفان حتی استقلال یا پرسپولیس را در قائم‌شهر شکست داده یا در تهران متوقف می‌کردند. نساجی مازندران (۲) پرسپولیس تهران (۰) گلها: عباس کاوند (۷۰) و قدیر غفاری (۹۳) در ده ۶۰ حسین مسگر ساروی کاپیتان تیم ملی هم بود و فوتبال قائم‌شهر را با درخشش بازیکنی چون نادر دست نشان می‌شناختند، (نادر دست نشان در ۸ بازی لیگ ایران سال ۷۲ توانست ۹ گل برای تیم نساجی به ثمر رساند که یک رکورد محسوب می‌شود و تاکنون کسی موفق به شکستن آن نشده) اما به یکباره دوران افت فوتبال قائم‌شهر آغاز شد که نفت منحل و نساجی به لیگ دسته ۱ سقوط کرده بود که سال ۱۳۹۷ پس از بیست و چهار سال انتظار هواداران به لیگ برتر ایران برگشت، هرچند این سال‌ها قائم‌شهر بازیکنان زیادی به لیگ برتر و تیم ملی معرفی کرده اما این‌ها نتوانسته بود جای خالی نساجی در لیگ برتر را پر کند. نساجی قهرمان جام حذفی فصل ۰۱–۱۴۰۰ فوتبال ایران می‌باشد. قائم‌شهر به همراه بندر انزلی تنها شهرهایی در فوتبال ایران هستند که مرکز استان نیستند و در زمانی صاحب دو نماینده در سطح اول فوتبال کشور شده‌اند. ورزشگاه‌ها و مکان‌های ورزشی مهم باشگاه‌های فوتبال باشگاه فوتبال نساجی مازندران: این باشگاه فوتبال که در لیگ برتر فوتبال ایران حضور دارد، بازیکنان خوبی را پرورش داده‌است و این تیم در استان از نظر محبوبیت در رتبه اول می‌باشد. لقب این تیم ببر مازندران است و چندسالی از لیگ برتر کشور دور مانده بود و پس از پرسپولیس و استقلال به همراه تراکتور، سپاهان و فولاد از پرطرفدارترین تیم‌های ایران می‌باشد. باشگاه فوتبال شهید مولایی: این باشگاه در حال حاضر در لیگ دسته سوم فوتبال ایران بازی می‌کند. باشگاه فوتبال پرسپولیس قائم‌شهر: این تیم در لیگ مازندران به سر می‌برد و بعد از تیم نساجی دارای محبوبیت خاصی در استان می‌باشد. باشگاه فوتبال استقلال قائم‌شهر: این باشگاه در حال حاضر در لیگ مازندران حضور دارد. اولین‌ها کارخانه نساجی: اولین کارخانه نساجی ایران و اولین کارخانه صنعتی خاورمیانه در سال ۱۳۰۹ در این شهر ساخته شد. کارخانهٔ کنسرو سازی: اولین کارخانهٔ کنسروسازی تاریخ ایران (اتکا) در سال ۱۳۱۹ در این شهر بنا شد. کارخانه شالیکوبی: اولین کارخانه مدرن شالیکوبی ایران در شاهی ،محمودآباد و رشت بنا گردید. لیگ آزادگان: اولین شهرستانی (غیر مراکز استان) که دارای دو تیم در سطح اول فوتبال کشور شد (نساجی و نفت قائم شهر). طاهره جمالی: اولین زن تابلو ساز کشور. نادر دست نشان: در ۸ بازی لیگ ایران ۹ گل برای تیم نساجی به ثمر رساند که یک رکورد محسوب می‌شود و تاکنون کسی موفق به شکستن آن نشده. جعفر مهدوی ملک کلاهی: اولین شهید هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران. آکواریوم تونلی: اولین آکواریوم تونلی ایران در سال ۱۳۹۲ در شهر قائم شهر ساخته شد. هادی خناری‌نژاد: اولین و تنها دارنده مدال طلای ژیمناستیک جهان در ایران. آرین غلامی: اولین و تنها دارنده مدال طلای شطرنج قهرمانی رده‌های سنی پسران جهان در ایران. مطهره اسدی: اولین و تنها دارنده مدال طلای شطرنج قهرمانی رده‌های سنی دختران جهان در ایران. دومینو: برگزارکننده مسابقات ملی دومینو برای اولین بار در ایران. کشتی لوچو: برگزارکننده اولین دوره مسابقات لیگ کشتی سنتی مازندران (لوچو) برای اولین بار در ایران. موقعیت فرهنگی ترکیب جمعیتی و ادغام قومیت‌های مختلف، در کنار سایر عوامل تاریخی، ارتباطی، صنعتی و غیره، موقعیت و خصوصیات فرهنگی ویژه‌ای را به وجود آورده‌است. قائم‌شهر از نظر درصد با سوادی مردم دارای رتبه اول در استان است. جمعیت افراد با سواد در قائم‌شهر ۸۹٫۳٪ است. دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائم‌شهر دانشگاه پیام نور واحد قائم‌شهر آموزشکده فنی و حرفه‌ای سما قائم‌شهر مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی صالحان مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی فروردین مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی صنعتی قائم مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی تجن مرکز تربیت معلم فاطمه (س قائم‌شهر مرکز آموزش علمی-کاربردی خانه کارگر واحد ۱۹ قائم‌شهر مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی علامه طبرسی هنرستان بهیاری کتابخانه‌ها کتابخانه جمشید احمدی یا کتابخانه عمومی شماره ۱ قائم‌شهر واقع در خیابان ساری است. این کتابخانه با درجه ۱ حدود ۲۰هزار جلد کتاب دارد. کتابخانه جمشید احمدی با زیربنای ۱۰۵۰ مترمربع و مساحت ۶۵۰ مترمربع در ۲ طبقه بنا شده و مخزنی برای کتاب، مرجع، نشریات، کودکان و سالن اجتماعات دارد. کتابخانه سیدمحله قائم‌شهر (فرهنگسرا) کتابخانه‌ای عمومی در خیابان جویبار، کوچه ۱۷ شهریور، سیدمحله با درجه ۲، حدود ۹هزار جلد کتاب دارد. کتابخانه قادی‌کلا بزرگ واقع در قادی‌کلا بزرگ کتابخانه شهید شادگان روستای سراج‌کلا کتابخانهٔ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در ابتدای خ ساری جنب ورزشگاه شهید وطنی موقعیت اقتصادی و تجاری نمایشگاه بین‌المللی استان مازندران این مجموعه به مساحت حدود ۱۴ هکتار در شهرستان قائم‌شهر و در حاشیه رودخانه تِلار واقع شده‌است. نگارخانه منابع شهرستان قائم‌شهر شهرهای استان مازندران شهرهای شهرستان قائم‌شهر
5382
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B1%D8%AF
کنارزرد
کنارزرد دهکده کوچکی است از توابع بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده‌است. این دهکده میان دو تپه بلند به نامهای بُهر کوار و بُهر مورک واقع شده‌است. محدوده کنارزرد از طرف شمال کوه لاور، از طرف جنوب رودخانه مهران، از طرف مغرب به راه چارون، و از طرف مشرق به بُهر مورک محدود می‌گردد... جمعیت جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۲۴۲ نفر (۵۳ خانوار) بوده است. و از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش می‌کنند. دارای ۲ باب مسجد و یک مدرسه و ۴ باب آب‌انبار برکه و ۵۰۰ اصله نخل است... نخلستان کنار زرد نخلستان گسترده‌ای دارد، وخرمایش نزد مردم منطقه مشهور است. باغ شیخ حسن شامخ یکی از باغهای تازه احداث این منطقه‌است و در حدود ۵۰۰ اصله نخل مختلف دارد. تصاویر پانویس فهرست منابع و مآخذ محمدیان، کوخردی، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی. نگاره‌ها از: محمد محمدیان. سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی. عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه»، چاپ اول، تهران: ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی. بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی. الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd، an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد. مهندس:، حاتم، محمد، غریب“ «تَاریخْ عَرَب الّهْولَة Huwala Arab History» “، دولة الکویت، ج۱. چاپ سوم، القاهرة، مصر، دار‌الأمین للطباعة والنشر والتوزیع، ۸ شارع أبوالمعالی، سال انتشار ۱۹۹۷ میلادی، Engineer: Mohammed gharhb Hatem , third edition: Egypt (Cairo),1997 & ۲۰۱۳ بختیاری، سعید،، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی. محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحه‌های (۵۰ ـــ ۵۱)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران [Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran) محمدیان، کوخردی، محمد، (شهرستان بستک و بخش کوخرد) ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی. روستاهای شهرستان بستک
5383
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7
چیستا
چیستا ایزدبانوی ایرانی است که در اوستا به‌معنای علم، دانش، فرزانگی و معرفت آمده‌است. همچنین چیستا، دارندهٔ راه‌های خوب و آموزنده و راهنمای راه‌های خوب نیز دانسته می‌شود. به‌همین‌دلیل، او را ایزدبانوی دانش نیز می‌دانند. او را ایزدبانویی می‌دانند که به‌همراه سروش، همیشه میترا را همراهی می‌کنند. سپیدپوش است و در طرف چپ مهر است. واژه‌ی چیستی به‌معنی اندیشیدن و دانستن نیز از این واژه مشتق شده‌است. پوروچیستا، کوچک‌ترین دختر زرتشت نیز از همین کلمه ترکیب یافته و به‌معنای بسیار دانا و پُردان است. پانویس و منابع ملیحه کرباسیان، فرهنگ الفبایی موضوعی اساطیر ایران باستان، نشر اختران،۱۳۸۴ اسطوره‌شناسی ایرانی
5390
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF%20%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C
سید جمال‌الدین اسدآبادی
سید جمال‌الدین اسدآبادی (۱۲۱۷–۱۹ اسفند ۱۲۷۵ خورشیدی) (همچنین مشهور به سید جمال‌الدین افغانی) اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود؛ همچنین از اولین نظریه پردازان بنیادگرایی اسلامی محسوب می‌شود. گفته می‌شود که جد سی‌ام وی حسین بن علی، پیشوای سوم شیعیان جعفری است. سید جمال‌الدین اسدآبادی اولین متفکر مدرن و فعال اجتماعی بود که نسبت به بیماری‌های اجتماعی جوامع مسلمان و ضعف‌های موجود در آن هشدار داد؛ و در مقابل قدرت‌های غربی اسلام گرائی را تبلیغ نمود. تأثیر او بر کشورهای اسلامی، مخصوصاً افغانستان، ایران و مصر شایان توجه است. ملیت گلدزیهر و جُمیِر می‌نویسند: «بنابر گزارش خودش، او متولد اسعدآباد در ولایت کنر، در شرق افغانستان بود.» نیکی کدی معتقد است که او در روستای اسدآباد، نزدیک همدان، در خانواده محلی سادات به دنیا آمده‌است. محمد عبده شاگرد و همکار سید جمال‌الدین و مترجم کتاب نیچریه وی به زبان عربی، در مقدمه ترجمه کتاب می‌نویسد، سید جمال‌الدین به دو علت در دولت افغانستان به مقام‌های وزارت رسید (نه در ایران): اول اینکه بتواند در کشورهای عربی خود را سنی معرفی کند و به هدف‌هایش برسد. دوم اینکه خود را از دست مقررات سختی که دولت ایران برای اتباعش در خارج قرار داده بود برهاند. یرواند آبراهامیان نیز معتقد است وی پس از مهاجرت به استانبول برای مخفی کردن زمینه شیعه خود، نام افغان را برگزید. آرتور آرنولد روزنامه‌نگار انگلیسی، در مصاحبه‌ای با سید، که با عنوان «اصلاح دینی در اسلام» در روزنامهٔ پال مال به چاپ رسیده‌است، از قول او می‌نویسد: «من یک افغانی از خالص‌ترین نژاد ایرانی هستم». در پایانِ نامه‌ای که سید در رجب ۱۲۸۵ از کابل نوشته، خود را «الغریب فی البلدان و الطرید عن الاوطان» خوانده، و در نامهٔ دیگری نیز که در همان تاریخ از کابل نوشته، اعتراف کرده‌است که انگلیسی او را روسی، سنی او را رافضی، شیعه او را ناصبی و … می‌دانند، و می‌افزاید: «نه کافر به خود می‌خواند و نه مسلم از خود می‌داند؛ از مسجد مطرود و از دیر مردود، حیران شده‌ام که به کدام آویزم و با کدام به مجادله برخیزم …» در دائره‌المعارف بزرگ اسلامی دربارهٔ ملیت وی حداقل از ۳ منبع نقل قول یاد شده‌است: زندگانی ۳ دههٔ نخست جمال‌الدین اسدآبادی، زوایای ناشناختهٔ بسیاری دارد. همین قدر می‌دانیم که خانوادهٔ او نسبتی با اسدآباد همدان داشته‌است؛ اما معلوم نیست که آن‌ها از افغانستان به اسدآباد مهاجرت کرده‌اند یا اسدآبادی بوده‌اند یا به ادعای برخی، پس از تولد جمال‌الدین، به افغانستان مهاجرت کرده‌اند. محیط طباطبایی، اسدآباد را شهرکی بر سر راه همدان به کرمانشاه دانسته، و گفته‌است که گروهی از سادات حسینی از سدهٔ ۸ ق / ۱۴م در آن محل اقامت داشته‌اند. صفات‌الله جمالی، نوهٔ خواهر جمال‌الدین، در مقدمه‌ای بر مقالات جمالیه، سید جمال‌الدین را ایرانی‌تبار دانسته، و نوشته‌است که «محقَّق است که جدِّ کبارش از سنهٔ ۶۷۳ ق در اسدآباد توطن و سکنا داشته»، و برخی از نیاکان و اجداد او نیز در نزدیکی امام‌زاده احمد در محلهٔ سیدان به خاک سپرده شده‌اند. گفته‌اند که پدر جمال‌الدین، سید صفدر، مردی اهل فضل بوده و با شیخ مرتضی انصاری و شیخ احمد احسایی مراوداتی داشته‌است. جمالی دربارهٔ انتساب جمال‌الدین به افغانستان و شهرت او به افغانی - با بیان این نکته که چنین ادعایی قانع‌کننده نیست - می‌نویسد که در زمان نوشته‌شدن مقدمه، کسان بسیاری از «اقوام و بستگان سید در اسدآباد» زندگی می‌کرده‌اند؛ از این‌رو، «ایرانی‌بودن سید، اظهر من الشمس و ابین من الامس است». نویسندگان دیگری او را از مردم افغانستان دانسته، و گفته‌اند که سید در قریهٔ اسعدآبادِ کَنَر، یا کُنَر در حومهٔ کابل متولد شده، و نسب او از طریق سید علی ترمذی، محدث شیعی، به امام حسین می‌رسیده‌است. اطلاعات نویسندگان افغانی، به خلاف نویسندگان ایرانی، ظاهراً در مواردی، از دقت بیشتری برخوردار است، اما فاقد پشتوانه‌ای از اسناد تاریخی است. برابر این اطلاعات، سید صفدر، پدر جمال‌الدین، «از طرف امرای کابل به دادن معاشی نوازش می‌شده» است. در زمانی که جمال‌الدین ۸ سال بیشتر نداشت، امیر دوست محمد خان، شاه افغانستان، بر سید صفدر خشم گرفت و خانوادهٔ او را به اقامت در کابل مجبور کرد. کودکی و نوجوانی او از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود در خانه پرداخت، سپس توسط پدرش برای تحصیل بیشتر به قزوین، سپس تهران و در حالی که جوان بود، به عتبات، شهرهای زیارتگاه شیعیان در عراق فرستاده شد. به استناد رهبران شیعی، او تحت تأثیر مکتب شیعه قرار گرفته بود. اسدآبادی تحت تأثیر افکار فیلسوف‌های مسلمان، از جمله ابن‌سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا قرار گرفت. جوانی سید جمال‌الدین در سن ۱۸ سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید. بعد به هندوستان و حجاز و مکه سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان مراجعت نمود؛ و در آنجا شریک اسرار دوست محمد خان امیر افغانستان شد. در جنگ هرات نیز همراه او بود. سپس به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین شد. او در مصر به خاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامع ازهر منطق و فلسفه درس می‌داد. شیخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند. نظریات سازنده او در زمان امیر شیر علی خان، پادشاه افغانستان باعث پیشرفت‌های شگرفی در زمینه‌های مختلف از جمله بلند بردن آگاهی عامه می‌شود. در هندوستان سید جمال در ۱۲۵۴ هجری قمری، بنا به دستور شیخ انصاری عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید، سعی کرد تا مردم و خصوصاً مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند. در مصر در مصر با استقبال برخی مقامات دولتی روبرو شد و شروع به تدریس و تبلیغ کرد. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند و شیخ محمد عبده مفتی بزرگ مصر او را همچون استاد خود می‌دانست. در تحولات سیاسی مصر نقش مؤثر داشت و به همین دلیل پس از مدتی به کوشش نمایندگان خارجی که منافع خود در مصر را در خطر می‌دیدند او را از مصر بیرون کردند و به هند رفت. مدتی او را در کلکته زیر نظر حکومت انگلیسی هند نگاه داشتند و بعد که اجازه یافت از راه دریای سرخ به اروپا رفت. سفر به اروپا، بازگشت به ایران و اخراج توسط ناصرالدین‌شاه در لندن و پاریس مورد توجه مقامات سیاسی اروپا بود. در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه عروةالوثقی مبادرت نمود؛ که فقط ۱۸ شماره از آن منتشر شد. با نشر مقالات اندیشه‌های خود در مورد اتحاد اسلام را می‌پراکند. بالاخره به حجاز سفر کرد و از بوشهر به ایران وارد شد و به تهران رفت و در خانه حاجی محمد حسن امین‌الضرب ساکن شد. چند بار با ناصرالدین‌شاه ملاقات کرد و از ضرورت قانون گفت ولی شاه سخنان او را نپسندید و پس از مدتی امر به اخراج او از ایران کرد. از راه مازندران به قفقاز و بعد به مسکو و پترزبورگ رفت. در سفری که به مونیخ رفت با ناصرالدین‌شاه و میرزاعلی‌اصغر اتابک ملاقات داشت و به دعوت آنان دوباره به ایران بازگشت. مدتی در شاه‌عبدالعظیم بود که باز به دستور شاه او را از ایران بیرون کردند. به بغداد و بصره سپس به اروپا رفت. در عثمانی سلطان عبدالحمید او را به استانبول دعوت کرد و امیدوار بود از نفوذ او برای اداره کشورهای اسلامی امپراتوری عثمانی بهره گیرد. در استانبول میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و خبیرالملک به تشویق او به نشر مطالب علیه شاه و اتابک پرداختند. پس از کشته شدن ناصرالدین‌شاه به دست میرزا رضای کرمانی که از مریدان او بود، دولت ایران خواستار تحویل او شد ولی مقامات عثمانی نپذیرفتند. همفکران و مریدان یاران و همراهان سید جمال‌الدین و میرزا ملکم خان، در ایران و عثمانی، بیشتر از فعالان بابی ازلی ضد قاجار بودند. علی محمد فره وشی خود و میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا حسن خان خبیرالملک، میرزا رضای کرمانی، شیخ ابوالقاسم روحی را از یاران و مریدان او نام برده‌است. ترور ناصرالدین‌شاه شیخ ابوالقاسم روحی، میرزا رضای کرمانی با دستور سید جمال‌الدین و حوزه اتحاد اسلام استامبول، به قصد کشتن ناصرالدین‌شاه حرکت کرده بودند. او پس از مدتی از چشم سلطان افتاد و مواجب او را قطع کردند و با فقر زندگی می‌کرد تا این‌که به سرطان فک مبتلا شد و او را جراحی کردند و در ۱۲۷۵ هجری شمسی (۹ مارس ۱۸۹۷ میلادی) در استانبول درگذشت و در گورستان شیوخ دفن گردید. علاوه بر دیدگاه شماری از پژوهشگران، برخی از یاران سید هم عقیده دارند که سید توسط اعوان سلطنت قاجاری- در تلافی ضدیت با نظام قاجار و قتل ناصرالدین‌شاه -مسموم شده و به قتل رسیده‌است. بنا به درخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و در سال ۱۲۸۴ پیکر سید جمال‌الدین از استانبول به کابل منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن گردید که با دفن تابوت او در این محل، نام دارالفنون به آنجا گذاشته شد و در زمان سلطنت محمدظاهرشاه در سال ۱۳۱۱ سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بالای آن ایجاد گردید. اتهام جاسوس بودن و جنجال‌ها پیرامون ماهیت سیدجمال در بعضی منابع سید جمال‌الدین مأمور دولت انگلیس و فراماسون و در خدمت منافع انگلیس معرفی شده‌است. در نقطه مقابل مراجع دیگری او را حامی منافع یا مأمور دولت روسیه و ضد منافع بریتانیا معرفی کرده‌اند. نیکی کدی در دانشنامه ایرانیکا می‌نویسد که سید جمال در زمانی که به افغانستان می‌رود خود را سید رومی یا استانبولی و اهل استانبول معرفی می‌کرده‌است. جمال‌الدین در کابل با احترام توسط امیر کابل پذیرفته می‌شود و به سمت مشاور امیر برگزیده می‌شود. به‌گفتهٔ نیکی کدی این احتمالاً به سبب نامه محرمانه‌ای بوده که او به امیر نشان داده‌است. این مسئله سبب شده‌بود که نمایندگان بریتانیا در افغانستان او را مأمور دولت روسیه بپندارند. او در آنجا سعی کرد که امیر را به اتحاد با روسیه و مخالفت با بریتانیایی‌ها وادارد. گزارش‌های دولت استعماری هند و مجموعه منابع چنین می‌نمایاند که سید در افغانستان به مانند غریبه‌ای بوده‌است و فارسی را با لهجه ایرانی صحبت می‌کرده‌است. شیخ ابوالهدی به او لقب «متأفغن» (به معنی کسی که ادعا می‌کند افغان است) داد و تلاش کرد هویت شیعی او را آشکار سازد. به‌گفتهٔ آسانته، استاد آفریقاشناسی دانشگاه تمپل، در سال ۱۸۵۸ یک جاسوس بریتانیایی در گزارشی سید جمال را مشکوک به بودن مأمور روسیه گزارش می‌کند. این مأمور بریتانیا نوشته‌است که جمال‌الدین به شیوه ترکان نوغایی در آسیای میانه لباس می‌پوشیده‌است. گزارش‌های دولت افغانستان می‌نویسند که سید جمال بیشتر شیوه زندگی یک غربی را داشته‌است تا یک شرقی، او شخصی لیبرال بوده و مقید به اجرای فرایض دینی نبوده‌است؛ مثلاً فرایض ماه رمضان را به جا نمی‌آورده‌است. به گفته آسانته، سید جمال در قاهره از نوشیدن کنیاک لذت می‌برده‌است. او یکبار در سال ۱۸۷۹ از لژ ماسونی در قاهره بیرون انداخته‌شد زیرا در ملاعام وجود خدا را انکار کرده بود. در نقطه مقابل منابع دیگری سید جمال‌الدین اسدآبادی را فراماسون و حامی غیر مستقیم منافع انگلستان دانسته‌اند. روبرت دریفوس در کتاب «بازی شیطانی» در مورد سید جمال‌الدین اسدآبادی می‌نویسد: «مردی که در ۱۸۸۵ متشکل ساختن جنبشی پان اسلامیستی با هدایت بریتانیا را پیشنهاد داد کسی نبود جز «سید جمال الدین اسدآبادی». از دههٔ ۱۸۷۰ تا دههٔ ۱۸۹۰ سید جمال الدین از سوی بریتانیا حمایت شد. دست‌کم یکجا در اسناد رسمی و پرونده‌های محرمانه سرویس جاسوسی دولت هند، پیشنهاد سید جمال‌الدین اسدآبادی در ۱۸۸۲ در هند مبنی بر این‌که به عنوان جاسوس بریتانیا در هند به خدمت درآید، آمده‌است.» همچنین اسماعیل رائین در کتاب مشهور خود فراموش‌خانه و فراماسونری در ایران می‌نویسد: «سید جمال‌الدین اسدآبادی معروف به افغانی، یکی از فراماسون‌های اولیه ایران است که در ۹ لژ ماسونی عضویت داشت. او در لژ فراموشخانه ملکم رئیس لژ و ویزیتور بوده‌است…» نقد ها سید هادی خسروشاهی در کتاب فیلسوف معاصر سید جلال الدین آشتیانی و نهضت مقاومت ملی جمعیت متاع، به نقل از سید جلال الدین آشتیانی اینگونه می‌گوید: سیدجلال‌الدین در مورد سید جمال‌الدین حسینی (اسدآبادی ـ افغانی) معتقد بود که «سیاسی‌کار» بود و «خیلی هم ملاّ نبود» و در «فلسفه» هم دستی نداشت و شاهکار وی، رساله‌ای در ردّ دهریین (دهریوّن)، است که اگر بخوانید، می‌بینید که «پُرمحتوا نیست!» از دیگر نقد های وارد بر فعالیت‌های سید جمال، بی‌توجهی به جایگاه و نقش توده‌های مردم در مبارزه و تمرکز بر روابط با سران حکومت‌ها و نخبگان سیاسی در بسیاری از مقاطع است، که موجب ابتر ماندن و ناکامی بخش زیادی از تلاش‌های وی گردید. کسروی، تاریخ‌نگار، در کتاب تاریخ مشروطه ایران اگرچه شجاعت و مبارزه او با خودکامگی را ستوده اما گفته‌است که او راه را به‌درستی نمی‌شناخته و به‌جای کوشش برای «بیدار ساختن مردم و پیراستن اندیشه‌ها»، از این دربار به آن دربار می‌رفته‌است. خودِ سید جمال در این رابطه اظهار می‌دارد: آثار رساله نیچریه مقالات در روزنامه «عروةالوثقی» مقاله در رد خطابه ارنست رنان نامه‌ها مقالات در نشریه «ضیاءالخافقین» تتمة البیان فی تاریخ الافغان رساله‌ در ردّ دهریین تاریخ مختصر ایران از ابتدا تا زمان سید جمال، و نیز کتاب‌ها و رسائلی دیگر که منقح‌ترین و کامل‌ترین چاپ آن‌ها توسط سید هادی خسروشاهی صورت گرفته‌است. جستارهای وابسته مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی پیوند به بیرون وبگاه خسروشاهی، دارای مجموعه‌ای از آثار سید جمال‌الدین اسدآبادی محمد عبده احمد صبحی منصور پانویس برای مطالعه بیشتر (ترجمهٔ مقالهٔ از عروةالوثقی) دعوة الفرس الی الاتحاد مع الافغان اصلاح‌گران دینی مسلمان افراد انقلاب مشروطه اهالی اسدآباد ایرانی‌های مهاجرت‌کرده به امپراتوری عثمانی تقریب‌گرایان مذاهب اسلامی درگذشتگان ۱۸۹۷ (میلادی) دور از وطن‌های اهل ایران در افغانستان رنسانس عربی زادگان ۱۸۳۸ (میلادی) سوسیالیست‌های مسلمان ضد ملی‌گرایان فراماسون‌های اهل ایران فعالان اجتماعی اهل ایران فعالان استقلال هند فعالان مسلمان فقهای هوادار مشروطیت فقیهان شیعه دوازده‌امامی درگذشته فقیهان شیعه دوازده‌امامی مسلمانان بدون مذهب مقاله‌های نیازمند یادکرد مقاله‌های نیمه حفاظت‌شده نواندیشان دینی اهل ایران ویکی‌سازی رباتیک هاشمیان
5393
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%84%20%DA%AF%D8%A7%D9%88%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C
گل گاوزبان اروپایی
گل گاوزبان اروپایی گیاه علفی و یک‌ساله است که ارزش دارویی دارد. گاوزبان احتمالاً از شمال آفریقا به نواحی دیگر راه یافته و امروزه در منطقه مدیترانه، نواحی شمال آفریقا و قسمت‌هایی از خاورمیانه می‌روید. گل، برگ و سرشاخه‌های گلدار آن به مصرف دارویی می‌رسد. دانه این گیاه یکی از غنی‌ترین منابع اسیدهای چرب اصلی بشمار می‌رود بطوریکه از آن به عنوان غنی‌ترین منبع شناخته‌شده برای (Gamma Linoenic Acid (GLA معرفی شده‌است. گل گاوزبان از اردیبهشت تا شهریور گل می‌دهد. کاربردها در اروپا از این گیاه به‌شکل تزئینی، خوراکی و داروئی استفاده میشود. برگ و شاخه‌های جوان گل‌گاوزبان را به سالاد می‌افزایند. کشت تجارتی گل‌گاوزبان بیشتر جهت روغن‌کشی از بذر انجام میشود. گلهای آن دارای شهد فراوانی هستند و در تغذیهٔ زنبور‌عسل استفاده دارند. جستارهای وابسته گل گاوزبان ایرانی دم‌نوش پانویس منابع ادویه‌ها داروهای گیاهی سبزیجات برگی گاوزبانیان گیاگان داکوتای شمالی گیاگان سوریه گیاگان لبنان گیاگان مدیترانه‌ای گیاهان توصیف‌شده در ۱۷۵۳ (میلادی) گیاهان دارویی گیاهان دارویی آسیا گیاهان در اروپا گیاهان علفی
5396
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D8%B3%20%D9%88%20%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86
ویس و رامین
منظومه ویس و رامین از شاهکارهای ادب فارسی و جهان است که سروده فخرالدین اسعد گرگانی شاعر قرن پنجم هجری است. این داستان عاشقانهٔ منظوم در حدود ۹۰۰۰ بیت دارد که در بحر هزج مسدس محذوف یا مقصور سروده شده‌است. چنان‌که از شواهد و قراین بر می‌آید فخرالدین اسعد گرگانی این اثر را از متنی پهلوی به شعر پارسی برگردانده است و داستان مربوط به عصر اشکانی-ساسانی است. که در این ترجمه با آرایش کلام و به کاربردن صنایع لفظی و معنوی شاهکاری عظیم خلق کرده‌است. محمد عوفی تذکره‌نویس قرن هفتم هجری چنین گفته‌است: «... و آنچه از غرّر اوصاف و درّر تشبیهات در آنجا ایراد کرده‌است مقوّمان ضمیر افاضل از تقویم آن عاجزند و جوهریان صنعت از تصریع معارضهٔ آن قاصر…» مؤلف کتاب مجمل التواریخ و القصص وقوع داستان را در عهد شاپور پسر اردشیر بابکان می‌داند. ولی ولادیمیر مینورسکی، خاورشناس و ایران‌شناس روسی و استاد دانشگاه لندن، بر پایهٔ پاره‌ای از جزئیات، زمان حادث شدن این رویداد را مربوط به دورهٔ اشکانیان و برابر با زمان پادشاهی گودرز دوم، یعنی سال‌های ۳۹ تا ۵۱ میلادی برآورد کرده‌است. ابوالفتح مظفر، از فخرالدین به نظم کشیدن اثر را درخواست کرد. از آنجا که اثر منثور اصلی به زبان پهلوی داشت، بعضی از کلمه‌ها و ترکیب‌های پهلوی به شعر فخرالدین راه یافته‌است: چون دژخیم، دژپسند و دژمان. این کتاب در فاصلهٔ سال‌های ۴۳۲ تا ۴۴۶ ه‍.ق (نگارش ویس و رامین در سال ۱۰۵۴ میلادی به پایان رسیده‌است) به نظم درآمده‌است. ویس و رامین را نخستین‌بار در سال ۱۸۶۵ میلادی در کلکتهٔ هندوستان چاپ کردند تا آن‌که ویرایش علمی آن در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به کوشش مجتبی مینوی فراهم آمد. از این منظومه، سه چاپ ویرایش شدهٔ دیگر در دسترس است: چاپ دکتر محمدجعفر محجوب (۱۳۳۷ خورشیدی)؛ چاپ ماگالی تودوا و الکساندر گواخاریا، دو دانشمند گرجستانی (۱۳۴۹ خورشیدی) و چاپ محمد روشن (۱۳۷۷ خورشیدی). به عقیدهٔ بعضی محققین، منشأ افسانهٔ اروپایی تریستان و ایزولت همین داستان است.<ref>مجله کیهان فرهنگی، شماره ۲۱۸، مقاله مقایسه ویس و رامین با تریستان و ایزوت</ref> موضوع داستان صادق هدایت در مقالهٔ «چند نکته از ویس و رامین» اشاره می‌کند: «... آنچه ویس و رامین را از سایر رمان‌های عاشقانهٔ باستان ممتاز می‌سازد نخست موضوع کتاب است، زیرا بر خلاف پهلوانان داستان‌های عشقی قدیم که عموماً از افسانه یا اشخاص تاریخی گرفته شده‌اند و داستانسرا کوشیده که از جزئیات زندگی آنها به خواننده درس اخلاق و دلاوری و گذشت و غیره بیاموزد موضوع «ویس و رامین» بسیار گستاخانه انتخاب شده و گویا به همین علت پهلوانان آن خیالی است و با افسانه و تاریخ وفق نمی‌دهد» به‌طور خلاصه موضوع داستان عبارتست از: عشق متقابل شهوانی و افسار گسیختهٔ دختری به نام ویس با برادر «شاه‌موبد» به‌نام رامین، که البته ویس در عقد «شاه‌موبد» است و سخت از این پیوند ناراضی‌است. برگردان منظومهٔ ویس و رامین به نثر فریده گلبو نویسندهٔ معاصر ایرانی، منظومهٔ ویس و رامین را، که توسط فخرالدین اسعد گرگانی در بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف در فاصلهٔ سال‌های ۴۳۲ تا ۴۴۶ یا ۴۴۸هـ. ق سروده شده‌است، به نثر امروزی درآورده‌است. این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۳۸۸ انتشار یافت. دیدگاه‌ها دربارهٔ داستان منظومهٔ ویس و رامین محمدعلی اسلامی ندوشن در این باره می‌نویسد: دربارهٔ گوراب محققان ویس و رامین، عاشق و معشوق افسانه‌ای ایران باستان را از مردم شهر گوراب دانسته‌اند که در جنوب فیال ویروگرد (بروجرد) می‌باشد. ویرو از شاهزادگان اشکانی بوده که در حدود نهاوند حکومت داشته‌است و در بنای بروجرد سهیم بوده‌است و قصهٔ ویس و رامین در روزگار اشکانیان اتفاق افتاده‌است. گودرز (یکم) نیز در سال ۹۱ پ. م از فرمان مهرداد دوم سرپیچی می‌کند و خود را شاه ایران می‌خواند. جالب است که رامین بر پایهٔ «ویس و رامین» در مناطق غربی ایران قرار می‌گیرد و گودرز نیز در مناطق غربی ایران بوده‌است. فیال در لغت به معنای سرزمینی است که برای نخستین بار در آن کشت شود. به دلیل همین نام، برخی معتقدند ممکن است نخستین بار سکونت در ناحیٔه بروجرد از این منطقه آغاز شده باشد. گوراب که در بین اهالی به شهر خرابه معروف است جایی است که بروجرد در آنجا به وجود آمده‌است و در زلزلهٔ بزرگی که موجب ویرانی آنجا گردید باعث شد مردم از گوراب به پایین‌تر یعنی فیال و شهر بروجرد که در سه کیلومتری فیال است نقل مکان کنند. نام‌های قدیم بروجرد: ویروگرد- وروگرد - ورویرد و… بوده‌است. زمین‌لرزه‌ای ۷٫۴ ریشتری در ساعت ۶:۱۸ بامداد سوم بهمن‌ماه سال ۱۲۸۷ ه‍.خ استان لرستان را لرزاند. این زمین‌لرزه که مرکز آن در منطقهٔ سیلاخور در ۹ کیلومتری شهرستان دورود قرار داشت، موجب ویرانی و آسیب ۱۲۸ روستا و کشته شدن حدود ۶ تا ۸ هزار نفر از هم‌وطنانمان شد. دژ گوراب یکی از بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین آثار تاریخی ملایر و ایران (دورهٔ اشکانیان و ساسانیان) است. مطالعات باستان‌شناختی نشان می‌دهد که از دورهٔ مس و پارینه‌سنگی گروهی در محل کنونی تپهٔ گوراب ساکن شدند که سفال‌های آنان با بخشی از سفال‌های ساکنان اولیهٔ گیان در طبقهٔ V a قابل مقایسه‌است. بعد از آن در دورهٔ گسترش فرهنگی اوروک به داخل زاگرس، این مکان به یکی از هشت کانون اصلی اقتصادی اوروکی‌ها در منطقه بدل می‌گردد که کار و فعالیت اصلی آن‌ها جمع‌آوری کالاهای مورد نیاز تمدن اوروکی در جنوب بین‌النهرین بود. پس از آن، گروهی از مهاجران دامداری که قبلاً در گوراب از آن‌ها یاد شد در این مکان مستقر شدند. به نظر می‌رسد تداوم استقرار در این مکان تا دورهٔ اخیر اسلامی وجود داشته، لکن به خاطر ساخت یک قلعهٔ مستحکم در دورهٔ اشکانی بخش زیادی از این آثار فرهنگی تخریب شد، اما پس از آن آثار دورهٔ اشکانی و ساسانی و دوران اسلامی بر روی قلعه قابل مطالعه بر جای مانده‌است. لایه‌های زیرین تپه به ما قبل تاریخ حدود هزاره چهارم قبل از میلاد لایه‌های میانی به دوره تاریخی هزاره اول قبل از میلاد لایه‌های فوقانی مربوط به دوره اسلامی از جمله ایلخانیان نام گوراب به علت حمله اعراب به ایران به جوراب تغییر یافته‌است. در شاهنامه فردوسی از گوراب به نیکی نام برده‌است که نشان از قدمت آن دارد. در داستان ویس و رامین، آمده‌است: «گوراب نام کشوری بود، که فرمانروایش شاپور و رفیدا بودند» همچنین نقل شده که: «شاه موبد به آنجا که ویس است لشکر کشید و رامین که همراه شاه موبد به گوراب رفته بود، ویس را بدید و بر وی عاشق شد.» در این زمینه که آیا گوراب اسعد گرگانی، همان گوراب ملایر است یا خیر؟ ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روسی می‌نویسد: «وضع گوراب روشن است و در جنوب همدان است.» «گل بانوی» گوراب یکی دیگر از زیبا رویانی است که رامین او را به همسری برمی‌گزیند و در ابیاتی از منظومه، خود را چنین معرفی می‌کند: تپه گوراب در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۵۳ با شمارهٔ ثبت ۱۰۴۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. اشکانی بودن داستان دلایلی که برای اشکانی بودن این داستان آورده می‌شود: شاه شاهان: مهرداد دوم نخستین کسی بود که از لقب شاه شاهان برای خود استفاده کرد. در «ویس و رامین» هم برای شاه موبد -برادر رامین و شوهر ویس- لقب شاه شاهان بارها برای او به کار رفته‌است. هرچند پس از مهرداد نیز شماری از شاهان اشکانی از این لقب بهره بردند ولی هیچ‌یک به اقتدار او نرسیدند. جنگ با ارمنستان: مهرداد دوم در سال ۱۱۰ پ. م به جنگ با ارمنستان رفت. این موضوع در «ویس و رامین» نیز آمده‌است: جنگ ایران و روم: در سال ۱۲۲/۱۲۱ پ. م مهرداد دوم به آسیای کوچک و روم حمله می‌کند و پیروز می‌شود. در ویس و رامین نیز آمده‌است: در ادامهٔ داستان هم شرح داده می‌شود که شاه از تمام شهرها لشکری آماده می‌کند و به نبرد با رومیان می‌رود و پیروز بازمی‌گردد. ساتراپ ساتراپ‌ها: در نقش برجسته‌های بیستون، نقش برجسته‌ای از مهرداد دوم وجود دارد که ۴ تن از ساتراپهای محلی در برابر وی قرار دارند. یکی از این افراد همین «گودرز» است که به عنوان ساتراپ ساتراپ‌ها، یعنی مسئول تمامی ایالات در پیشاپیش ساتراپ‌های محلی قرار گرفته‌است. در «ویس و رامین» می‌خوانیم که «رامین» برای فراموشی «ویس» از شاه می‌خواهد که او را سپهبدِ ماه‌آباد (ایالت ماد) کند، که شاه در استقبال از این پیشنهاد حکمرانی گرگان و ری و کوهستان را نیز به رامین می‌سپارد. در ادامه نیز روشن می‌شود علاوه بر این مناطق بر مناطق دیگری نیز حکم می‌رانده‌است: استقلال از شاهنشاه: رامین با رسیدن به قزوین دیگر از شاهنشاه اطاعت نمی‌کند و خود را پادشاه می‌خواند. گودرز نیز در سال ۹۱ پ. م از فرمان مهرداد دوم سرپیچی می‌کند و خود را شاه ایران می‌خواند. جالب است که رامین بر پایهٔ «ویس و رامین» در مناطق غربی ایران قرار می‌گیرد و گودرز نیز در مناطق غربی ایران بوده‌است. خورشیدشاه: یکی از القاب مهرداد دوم، خورشید بوده‌است که او را «خورشیدشاه» نیز می‌خوانده‌اند. در «ویس و رامین» نیز چنین آمده‌است: پایتخت: پایتخت شاهنشاه (موبدشاه) در «ویس و رامین» شهر مرو در ۳۰۰ کیلومتری عشق‌آباد می‌باشد و پایتخت مهرداد دوم نیز در شهری به نام «نیسا» در نزدیکی عشق‌آباد امروزی بوده‌است که امروزه ویرانه‌های آن باقیست. پس می‌توان پذیرفت که مراد شاعر از شهر مرو، همان شهر نیسا بوده‌است. دیگر دلایل: شرح ویژگی‌های دژ اشکفت دیوان در «ویس و رامین» نشان می‌دهد که این بنا بسیار مستحکم و استوار بوده‌است و می‌توانیم زمان کاربری این بنا را با عصر مهرداد دوم منطبق کنیم. در «ویس و رامین» از روابط میان دربار ایران و دربار چین سخن گفته می‌شود که در زمان مهرداد دوم نیز چنین روابطی وجود داشته‌است. تطابق زایچه: از جملهٔ محکم‌ترین دلایل پیرامون این موضوع زایچهٔ (جدول یا شرح محل ستارگان که بیشتر به مناسبت‌هایی ویژه چون زایش، مرگ یا وقوع جنگی ثبت می‌شده‌است) است که در کتاب «ویس و رامین» آورده شده‌است و بیانگر زمانی است که شاه برای نخستین بار با ویس دیدار می‌کند، که با دانش ستاره‌شناسی امروز و با بررسی وضعیت آسمان در فاصلهٔ سال‌های ۲۴۷ قبل از میلاد تا پایان دورهٔ ساسانیان و حتی زمان زندگی فخر الدین اسعد گرگانی، تنها می‌توان به یک حالت منطبق با نشانه‌های زایچهٔ کتاب «ویس و رامین» برخورد کرد و این تاریخ هم برابر با ۱ ژوئیه ۱۱۶ پ. م می‌باشد و این درست همان زمانی است که مهرداد دوم در ایران پادشاهی می‌کرد. شعری از ویس و رامین در موزه ژاپن اسعد گرگانی در کتاب ویس و رامین: اثر فردوسی در شاهنامه: یک راهب ژاپنی بنام کیوسه در حاشیه این کاغذ نوشته‌است (سال ۱۲۱۷ میلادی) در گوانگجو چین با ۳ فرد خارجی ملاقات کردم و موقع خداحافظی از آنها خواستم که به خط خود دعایی برایم بنویسند آنها این دستخط را نوشتند. این راهب این نوشته را با خود به معبد کوزانجی ژاپن آورد. پانویس در [۱] ۹۰۴۵ بیت؛ در چاپ بنیاد فرهنگ ایران ۹۰۳۸ بیت در چاپ م. مینوی ۸۹۰۵ بیت و در چاپ محجوب ۸۹۰۴ بیت. ([۱] ص ۳۷۹) مفاعلین مفاعیلن فعولن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل مثلاً: «ولیکن پهلوی باشد زبانش/// نداند هرکه برخواند بیانش» (برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهٔ کتاب: بیت ۳۳) ([۱] ص ۳۷) گرگانی خود گوید «کجااند آن حکیمان تا ببینند/// که اکنون چون سخن می‌آفرینند/// معانی را چون برگشادند/// برو وزن و قوافی چون نهادند.» (همان: بیتهای ۳۷ و ۳۸) ([۱] ص ۳۷) [۲] ص۲۲۷ [۲] ص۲۲۶ خلاصه ویس و رامین به کوشش اسماعیل حاکمی مینورسکی، ولادیمیر: «ویس و رامین: داستان عاشقانهٔ پارتی» ترجمهٔ مصطفی مقربی ([۱] ص ۴۱۵) هدایت، صادق: «چند نکته از ویس و رامین» ([۱] ص ۳۸۱) همان ([۱] صص ۳۸۱ و ۳۸۲) تلاشی برای بازگشایی رازی از تاریخ ایران: امکان اشکانی و واقعی بودن «ویس و رامین»، جلال حجتی فهیم، وبگاه زبان فارسی منابع گرگانی، فخرالدین اسعد: ویس و رامین با مقدمه و تصحیح و تحشیهٔ محمد روشن با دو گفتار از صادق هدایت و مینورسکی انتشارات صدای معاصر ۱۳۸۱ تهران. صفا، ذبیح‌الله: تاریخ ادبیات ایران ج ۱'' انتشارات ققنوس چاپ دوم ۱۳۸۱ تهران جباری، رحمت اله، داستان ویس و رامین، نشر حریر ۱۳۸۷ تهران حاکمی، اسماعیل، خلاصه ویس و رامین تلاشی برای بازگشایی رازی از تاریخ ایران: امکان اشکانی و واقعی بودن «ویس و رامین»، جلال حجتی فهیم، وبگاه زبان فارسی پیوند به بیرون متن کامل «ویس و رامین» تهیه شده در دانشگاه فرانکفورت متن شعر ویس ورامین به زبان فارسی آثار سده ۱۱ (میلادی) ادبیات فارسی اسطوره‌شناسی ایرانی اشعار روایی اشعار سده ۱۱ (میلادی) حماسه‌های فارسی داستان‌های عشقی منظومه ویس و رامین
5398
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%86%DB%8C%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86
پنیرکیان
پنیرکیان (Malvaceae) تیره‌ای از گیاهان گل‌آور هستند. از جمله گیاهان متعلق به این تیره می‌توان از گل ختمی (پنیرک)، کاکائو و بالسا، همچنین ختمی دارویی و ختمی معمولی نام برد. از میوه‌های گیاهان این تیره می‌توان به فندقه یا کپسول که با ۳ تا ۵ شکاف طولی باز می‌شود، اشاره کرد. گیاهان متعلق به این تیره دارای لعاب هستند که خاصیت لزجی را به آن‌ها می‌دهد. منابع گیاهشناسی/سیستماتیک. نوشته خرد دربارهٔ گیاهشناسی پنیرکیان خانواده‌های پنیرک‌سانان خانواده‌های گیاهی
5399
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D9%88%D8%B7%DB%8C%20%D8%B7%D9%88%D9%82%E2%80%8C%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA%DB%8C
طوطی طوق‌صورتی
طوطی طوق‌صورتی یا ملنگو پرنده‌ای از خانواده طوطیان سبز است. این طوطی را در زبان انگلیسی «طوطی کوچک اسکندر»، «پاراکیت گردن‌حلقه‌ای» و «پاراکیت گردن‌حلقه‌ای صورتی» و در زبان ترکی استانبولی «یشیل پاپاعان» و در زبان آلمانی «هالس باند زتیچ» و در زبان فرانسوی «پروچ کوللر» و در زبان عربی «ببغاء الدره المطوق» گویند. این طوطی نیز طرفداران بسیاری دارد و از لحاظ جثه و اندازه کمی کوچک‌تر از شاه طوطی است و برخلاف شاه طوطی، فاقد لکه سرخ روی لبه بال است. جنس نر=تقریبا کمی بزرگ‌تر از ماده می‌باشد و زیر گردن ان بعد از بالغ شدن رنگ مشکی و پشت گردن رنگ صورتی می‌شود. جنس ماده=کوچک‌تر از نرها بوده و به‌صورت ساده و پرهای به هم ریخته‌ای دارد. طول طوطی ملنگو به مراتب از شاه طوطی کوچک‌تر بوده و اندازه بدن آن با احتساب دم در حدود ۴۰ سانتی‌متر و طول بال‌ها تقریباً ۱۵تا۵/۱۷ سانتی‌متر می‌باشد. این طوطی دارای چهار زیرگونه است که دو زیرگونه آسیایی و دو زیرگونه آفریقایی هستند که هر دو زیرگونه آسیایی کمی درشت تر از زیرگونه‌های آفریقایی هستند. در زیر گونه‌های آفریقایی، پرنده بالغ بدنی کشیده و دمی بلندتر داشته و منقار بالایی آن سرخ تیره می‌باشد. در زیرگونه‌های آسیایی، پرنده بالغ جثه ای بزرگ‌تر داشته و منقار بالایی آن سرخ روشن است و منقار آن کمی بزرگ‌تر از زیرگونه‌های آفریقایی است. طول گردن و فاصله آن از سر در طوطی ملنگوی آفریقایی بیشتر از طوطی ملنگوی هندی است. طوطی ملنگوی هندی راحت‌تر از طوطی ملنگوی آفریقایی اهلی شده و استعداد بیشتری برای تقلید صدا دارد. طوطی ملنگو در شبه قاره هند، نپال، افغانستان، سریلانکا، پاکستان و بنگلادش دیده می‌شود. پرورش این طوطی امروزه علاوه بر ایران در عربستان سعودی، امارات عربی متحده و سلطان نشین عمان و همچنین هُنگ کنگ، سنگاپور و ایالات متحده آمریکا رایج و متداول است. این پرنده همچنین در کشور مصر پرورش داده می‌شود و گله‌هایی از این پرنده در اطراف دانشگاه قاهره و پارک اورامان که دارای درختان بلند زیادی است دیده می‌شود. در طوطی ملنگو گاهی رنگ‌هایی به جز رنگ معمول سبز هم دیده شده به عنوان مثال طوطی ملنگو آبی رنگ که به واسطه جهش پدید آمده و فاقد طوق گردن می‌باشد. طول عمر ملنگو به‌طور معمول ۲۰ تا ۳۰ سال در شرایط اسارت می‌باشد البته در مواردی عمر تا ۵۰ سال نیز گزارش شده‌است. زیر گونه‌ها آفریقایی طوطی ملنگوی آفریقایی طوطی ملنگوی آبسینیان ۳. طوطی ملنگوی هندی ۴. طوطی ملنگوی بورآل بوم‌شناسی و رفتار رژیم غذایی جوجه‌های طوطی ملنگو در حیات وحش، در سوراخ درختان رشد کرده و به زندگی ادامه می‌دهند، خوراک طوطی‌های ملنگو شامل لیست متنوعی از انواع جوانه‌ها، میوه‌ها، سبزیجات، فندقی (میوه)، انواع توت‌ها، و بذر است، گلهٔ وحشی این نوع طوطی‌ها نیز گاهی با پرواز چندین مایل دورتر از قلمرو خودشان به علوفهٔ مزارع و باغ‌ها هجوم می‌برند و باعث آسیب‌های گسترده می‌گردند طوطی‌های کوچکتر گاهی از برگ‌های تازهٔ گل رز هم تغذیه می‌کنند، در هند، معمولاً غذای اصلی آن‌ها را دانهٔ غلات تشکیل می‌دهد و در طول زمستان این طوطی‌ها از نخود کفتری تغذیه می‌کنند. در کشور مصر و در طول بهار، تغذیه این پرندگان از انواع توت تشکیل می‌شود و در طول تابستان به تغذیهٔ از میوهٔ درخت نخل یعنی خرما هم می‌پردازند، گاهی به مزارع آفتابگردان و ذرت رفته و از دانهٔ این نوع گیاهان هم استفاده می‌کنند غذای این پرنده در اسارت شامل انواع زیادی از مواد غذایی می‌باشد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت هستند از تعدادی از میوه‌ها، سبزیجات، دانه‌های مغذی، و مقادیر بسیار اندکی از گوشت پخته برای تأمین پروتئین مورد نیازش، این در حالی است که از مصرف موادی همچون روغن، نمک، شکلات، الکل و غذاهای دارای مواد نگهدارنده برای تغذیه این پرنده باید اجتناب نمود تعیین جنسیت تعیین جنس طوطی ملنگو پیش از بلوغ کاری بسیار سخت و دشوار است. اما پس از بلوغ می‌توان به راحتی طوطی ملنگوی نر و ماده را از روی مشخصات ظاهری تشخیص داد. طوطی ملنگوی نر دارای طوقی به رنگ مشکی بر روی گردن است که این طوق از زیر منقار آغاز شده و به سوی پس سر پرنده ادامه می‌یابد. در زیر طوق مشکی مذکور در پس سر طوق دیگری به رنگ سرخ نیز قرار دارد. طوطی ملنگوی ماده فاقد طوق مذکور می‌باشد و از لحاظ رفتاری، رفتاری آرام‌تر از طوطی ملنگوی نر می‌باشد. این نژاد طوطی از سن ۳ سالگی قادر به تولید مثل می‌باشد. در ایران و شهر تهران طوطی ملنگو در ایران به صورت پراکنده و در نواحی گرم دیده می‌شوند. بیشتر جمعیت ملنگوها در جزیره کیش و جزیره قشم که بومی هستند تشکیل می‌دهند. در جنگل‌ها و نقاط شهری در بعضی از پارک‌های تهران و مشهد در گروه‌های کوچک دیده می‌شوند که جزو پرندگان از قفس گریخته محسوب می‌شوند که با محیط سازگاری پیدا کرده‌اند. این طوطی به همراه شاه طوطی تنها طوطی‌های وحشی شناخته شده در ایران هستند. در گذشته‌ای نه چندان دور این طوطی‌ها مثل گنجشک و کبوتر در تهران قدیم فراوان بودند و با تخریب زیستگاه‌ها مانند باغ‌های قدیمی و قطع درختان چنار تعداد آن‌ها کاهش پیدا کرده‌است. در شهر تهران جمعیت کمی از طوطی‌های ملنگو و شاه‌طوطی وجود دارد که بومی این شهر می‌باشد و در محدوده پارک شهر، مجموعه سعدآباد، نیاوران، پارک سرخه حصار، پارک چیتگر و پارک لویزان به صورت پراکنده یافت می‌گردد. با توجه به آلودگی هوا در شهر تهران و اینکه زیستگاه اصلی این پرندگان اصولاً ایران و شهر تهران نیست، ذهن برخی از زیست‌شناسان به این پرسش معطوف می‌گردد که چگونه این پرندگان در شهر تهران زندگی می‌نمایند. برخی آنها را نتیجه جفت‌گیری از طوطی‌های فراری از قفس می‌دانند و برخی آنها نتیجه جفت‌گیری طوطی‌های وارداتی مجموعه کاخ نیاوران و سعدآباد متعلق به محمدرضا پهلوی می‌دانند که هنوز این پرسش در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. نگارخانه منابع ۱. دکتر احسان مقدس: پرورش، نگهداری و بیماری‌های طوطی سبز (شاه طوطی و طوطی ملنگو)، انتشارات نیلوبرگ، شابک ۴-۰۰-۶۲۲۲-۶۰۰-۹۷۸، چاپ اول، تیر۱۳۹۰، تهران. ۲. هلموت پینتر :خانواده طوطی‌های اصیل دم بلند، ترجمه: پروفسور علی فرشچی، انتشارات روزبهان، تهران. 3. Wikipedia contributors, "Rose-ringed Parakeet," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Rose-ringed_Parakeet&oldid=199663747 ۴. کتاب پرندگان جزیره کیش، سید علی جبلی _۲. حسین نارپ زاده. شناخت درمورد طوطی‌های ملنگو و شاه طوطی. به نشانی __H.N.N.H__ خردادماه۱۳۹۹. پرندگان آفریقای سیاه پرندگان اروپا پرندگان بنگلادش پرندگان بوتان پرندگان پاکستان پرندگان ترکیه پرندگان توصیف‌شده در ۱۷۶۹ (میلادی) پرندگان سخنگو پرندگان سری‌لانکا پرندگان کامرون پرندگان نپال پرندگان هند پرندگان طوطی‌ها طوطی‌های آفریقا طوطی‌های دم‌دراز
5400
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%B7%D9%88%D8%B7%DB%8C
شاه‌طوطی
شاه‌طوطی یا شاه‌طوطی اسکندر یا طوطی بزرگ اسکندر نوعی طوطی بزرگ است. زیستگاه اصلی شاه‌طوطی از پاکستان تا ویتنام است که کشورهای پاکستان، هند، سری لانکا، بوتان، نپال، بنگلادش، برمه، تایلند، لائوس و ویتنام را شامل می‌شود. علاوه بر این جمعیت‌هایی از طوطی‌های از قفس گریخته نیز در افغانستان، ایران، کویت، عربستان، ترکیه، امارات و یمن ساکن شده‌اند. هرچند جمعیت این گونه رو به کاهش به نظر می‌رسد ولی این کاهش آن‌چنان سریع نیست که آن را در شمار گونه‌های آسیب‌پذیر قرار دهد. جمعیت جهانی این گونه اندازه‌گیری نشده ولی گزارش‌ها از شمار بسیار آن در پاکستان و کمیابی در هندوستان حکایت دارد. طول این پرنده ۵۸ سانتیمتر و رنگ اصلی‌اش سبز است و در جنس نر آن نوار سیاهی از بخش زیرین منقار منشعب شده و در پشت گردن به نوار قرمزی ارتباط می‌یابد. اگر از جوجگی با انسان باشند استعداد یادگیری واژه‌ها را دارند. تکثیر این طوطی در درون نورخان (پاسیو) میسر است. شاه طوطی به احتمال بسیار برای نخستین بار در هندوستان اهلی شده‌است و سپس گونه اهلی آن توسط بازرگانان و برخی دریانوردان یا پادشاهان و امرا به جاهای گوناگون جهان برده شده‌است. آسانی نگهداری و توقع اندک پرنده و زاد و ولد و تکثیر آسان و توانایی سازگاری آن با محیط‌های آب و هوایی گوناگون باعث شده‌است که پرورش آن در سرتاسر جهان رایج و متداول شود. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که طوطی سبز عمری طولانی دارد و برخی از پرورش دهندگان باور دارند که شاه طوطی می‌تواند میان بیست و پنج تا سی و پنج سال عمر کند و حتی برخی باور دارند که این پرنده تا چهل سال عمر می‌کند. تاریخچه پرورش شاه‌طوطی در جهان وایران این پرنده در حدود سه هزار سال پیش برای نخستین بار توسط مردم هندوستان اهلی گردید. در آغاز پادشاهان و خانواده‌های ثروتمند و اشرافی هندوستان به پرورش این پرنده پرداخته و روش تقلید صدا را به آن آموختند و سپس دیگر طبقات اجتماعی به این کار روی آوردند. یونانی‌ها نخستین ملت اروپایی بودند که با پرورش و نگهداری این پرنده آشنا شدند زیرا که شاه طوطی توسط جانشینان اسکندر از ایالت پنجاب به کشور یونان برده شد. اسکندر مقدونی که در طی سال های۳۲۳–۳۵۶ پیش از میلاد زندگی می‌کرد، یکی از پادشاهان جهانگشای تاریخ است که پس از فتح میان رودان و امپراتوری ایران موفق شد سرزمین هند را به تصرف خود درآورد و در آن جا با این گونه طوطی که در هندوستان به وفور دیده می‌شد و در اروپا وجود نداشت آشنا شده و به تقلید صدای آن علاقه‌مند شده و بعدها جانشینان اسکندر آن را به یونان امروزی برده و به نام «طوطی اسکندر» به اروپاییان معرفی کردند. در آن دوره پرورش این گونه طوطی بیشتر در میان اشراف و بزرگان دربار سلطنتی رایج و متداول بود. سقراط نخستین دانشمند غربی است که زیبایی پرنده و قدرت تقلید صدای آن را توصیف کرده‌است. احتمالاً ملنگو نیز که شباهت زیادی به شاه‌طوطی داشت در همان دوره تاریخی به اروپا راه یافته باشد. بعدها رومی‌ها دومین ملت اروپایی بودند که به پرورش و نگهداری از شاه‌طوطی پرداختند. شاه‌طوطی در سال ۱۷۶۶ میلادی توسط دانشمند معروف کارل لینه در رده‌بندی جهانی قرار گرفت. در ایران در شهرهایی مانند کیش و قشم و تهران، شاه طوطی و طوطی ملنگو به صورت بومی در مناطق سرخه حصار نیاوران چیتگر لویزان پارک شهر زندگی می‌کنند با توجه به اینکه ایران و علی‌الخصوص شهر تهران زیستگاه مناسبی برای این پرندگان نیست برای برخی از زیست شناسان سؤال است که این پرندگان چگونه در تهران با وجود آلودگی هوا و چهار فصل بودن آن به زندگی ادامه دادند و از کجا این پرندگان به شهر تهران آمدند؟ برخی در پاسخ با توجه به جمعیت کثیر شهر تهران و احتمال فرار بیش از حد طوطی‌های گمشده از قفس آنها را حاصل جفت‌گیری طوطی سانان فراری از قفس می‌دانند و برخی دیگر آنها را نتیجه جفت‌گیری طوطی سانان وارداتی متعلق به محمد رضا پهلوی می‌دانند. که هنوز پاسخ این سؤال به درستی مشخص نیست زیرگونه‌های شاه‌طوطی شاه‌طوطی معمولی شاه‌طوطی برمه شاه‌طوطی آندامان شاه‌طوطی نپال شاه‌طوطی سیامی تعیین جنسیت تعیین جنسیت در شاه طوطی‌های بالغ به راحتی به وسیله حلقه دور گردن صورت می‌گیرد. رنگ پر و بال و حلقه دور گردن در شاه‌طوطی در سن سه سالگی به بالا مشخص می‌گردد. در برخی از شاه طوطی‌ها رنگ حلقه دور گردن در پرنده نر بین سن ۱۸ تا ۳۰ ماهگی کامل می‌شود و گاهی این حلقه در سن ۳۶ ماهگی کامل شده‌است. رنگ جوجه‌ها معمولاً تا پیش از بلوغ شبیه رنگ پرنده ماده‌است؛ لذا تعیین جنسیت از روی حلقه دور گردن انحصاراً بعد از بلوغ امکان‌پذیر است. تعیین سن شاه‌طوطی تعیین سن شاه‌طوطی کار دشواری است و چنانچه پرنده شناسنامه داشته باشد، تعیین سن دقیق آن مقدور می‌شود و در غیر این صورت تعیین دقیق سن پرنده مقدور نیست. بدیهی است که برخی از ویژگی‌های ظاهری می‌تواند جوان یا مسن بودن پرنده را مشخص کند که البته این کار فقط توسط پرورش‌دهندگان حرفه‌ای ممکن است. معمولاً عنبیه چشم شاه‌طوطی در جوجه‌ها تیره‌است و هرچه سن پرنده افزایش یابد رنگ آن به زردی می‌گراید، این مشخصه باعث می‌شود تا برخی از پرورش‌دهندگان حرفه‌ای بتوانند سن طوطی را تخمین بزنند. البته قابل ذکر است که سن طوطی نر با دیدن حلقه دور گردن نیز قابل تخمین است. هرچه سن پرنده افزایش یابد. نوک پرنده کم‌رنگ‌تر و خط‌خطی‌تر و پولک‌های پای پرنده کدر می‌شود. نگارخانه منابع ۱. دکتر احسان مقدس: پرورش، نگهداری و بیماری‌های طوطی سبز (شاه طوطی و طوطی ملنگو)، انتشارات نیلوبرگ، شابک ۴-۰۰-۶۲۲۲-۶۰۰-۹۷۸، چاپ اول، تیر۱۳۹۰، تهران. ۲ «خانواده طوطی‌های اصیل دم بلند» نویسنده: هلموت پینتر، ترجمه: پروفسور علی فرشچی، انتشارات روزبهان، تهران آرایه (زیست‌شناسی) نام‌گذاری‌شده توسط کارل لینه پرندگان آسیا پرندگان ایران پرندگان توصیف‌شده در ۱۷۶۶ (میلادی) پرندگان جنوب آسیا پرندگان جنوب شرق آسیا طوطی‌ها طوطی‌های آسیا فهرست سرخ IUCN از گونه‌های نزدیک تهدید
5402
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86
فهرست فرهنگستان‌های جهان
ایران فرهنگستان گندیشاپور فرهنگستان زبان و ادب فارسی فرهنگستان هنر ایران فرهنگستان علوم ایران فرهنگستان علوم اسلامی در ایران فرهنگستان علوم پزشکی (ایران) آکادمی ملی المپیک و پارالمپیک ایران انگلیس فرهنگستان سلطنتی موسیقی، لندن فرهنگستان سلطنتی مهندسی، لندن انجمن سلطنتی: فرهنگستان علوم بریتانیای کبیر، لندن فرهنگستان سلطنتی موسیقی و نمایش اسکاتلند، گلاسگو فرهنگستان سلطنتی ادینبرا، ادینبرا چین فرهنگستان علوم چین فرهنگستان پزشکی چین روسیه فرهنگستان علوم روسیه سنگاپور فرهنگستان شطرنج سنگاپور عراق فرهنگستان نظامی عراق فرانسه فرهنگستان فرانسه (آکادمی زبان فرانسه)- گشایش در سال ۱۶۳۵ و شناخته شده‌ترین شاخهٔ بنیاد فرانسه. فرهنگستان‌ها فهرست سازمان‌ها فهرست‌های جایزه‌ها
5403
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DA%A9%D8%A7%D8%AF%D9%85%DB%8C%20%D9%85%D9%84%DB%8C%20%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%BE%DB%8C%DA%A9%20%D9%88%20%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%BE%DB%8C%DA%A9%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
آکادمی ملی المپیک و پارالمپیک ایران
آکادمی ملی المپیک و پارالمپیک ایران، یک سازمان ورزشی است که در تهران قرار دارد. آکادمی ملی المپیک در تاریخ ۱۳۸۱/۰۳/۳۱ با حضور ریاست کمیته بین‌المللی المپیک و دیگر مقامات عالی‌رتبه ورزش کشور به طوررسمی افتتاح شد. منابع پیوند به بیرون وبگاه رسمی آموزش در ایران بازی‌های المپیک فدراسیون‌های ورزشی در ایران آموزش و پرورش در ایران
5428
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%DA%AF%D9%86%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1
دانشگاه گندی‌شاپور
دانشگاه گندی‌شاپور یا جندی‌شاپور یکی از مراکز علمیِ مهمِ در زمان ساسانیان بوده‌است؛ و با بیش از ۱۷ سده قدمت، از باستانی‌ترین مراکز آموزشی خاورمیانه محسوب می‌شود. در این دانشگاه آموزش‌هایی در حوزه‌های پزشکی، فلسفه، الهیات و علوم ارائه می‌شد. این آموزش‌ها بر اساس سنت زرتشتی و ایرانی، و همچنین با بهره بردن از سنت یونانی و هندی بود. نهادِ جدیدِ بیمارستان به عنوان مرکز درمان و آموزش پزشکی نیز در این دانشگاه شکل گرفت که اهمیت و تأثیر بسیاری در تاریخ علم پزشکی داشته‌است. به علاوه بیمارستانِ این دانشگاه، مهمترین مرکز پزشکی جهانِ باستان در قرن‌های ۶ و ۷ میلادی بوده‌است. گندی شاپور شهری کهن در استان خوزستان بوده‌است ولی در مورد مکان دقیق آن اختلاف نظر وجود دارد. احمد اقتداری معتقد است این شهر محتملا در محدوده میان شهرهای شوشتر، شوش و دزفول قرار داشته‌است. ریشه‌شناسی نام گندی‌شاپور به‌نوشتهٔ ریچارد فرای، واژه گندی‌شاپور، تحریف‌شدهٔ نام «وِه آنتیوخ شاپور» یعنی «بهتر از آنتیوخ را شاپور ساخته» است. بر اثر جنگ‌های شاپور یکم با روم، پادشاه ساسانی، اسیران رومی را در فارس و خوزستان اسکان می‌داد و با توانایی آنان، بند قیصر بر روی رود کارون ساخت و کاخ بیشاپور را موزائیک کرد. این رفتار شاپور یکم، سرآغاز ریشه‌دوانیدن مسیحیت در جنوب ایران گشت. کاوش‌گری و باستان‌شناسی به‌روایت اکثر منابع تاریخ پزشکی دورهٔ اسلامی، این مرکز علمی در انتقال دانش پزشکی یونانی، ایرانی و هندی به عالم اسلام سهم فراوانی داشته‌است. نخستین بیمارستان‌های دورهٔ اسلامی طبق الگوی بیمارستان گندی‌شاپور بنا شد. بااین‌همه، اطلاعات تاریخی چندان نیست که بتوان تصویری دقیق از اوضاع علمی و فرهنگی این شهر عرضه کرد. آنچه در منابع دورهٔ اسلامی دربارهٔ پیشینهٔ علمی این شهر آمده‌است، گاه به افسانه می‌ماند. پژوهش‌های جدید نیز، بعضاً حاوی ادعاهایی ناسنجیده و غیر مستند است و تشخیص درستیِ این اطلاعات بسیار دشوار می‌نماید. ابن ندیم آورده‌است که اردشیر بابکان، بقایای تمام کتاب‌های پراکنده باستانی فارسی‌زبان را از هند و چین جمع‌آوری کرد و به خزانه افزود. پسر او شاپور اول راه پدر را ادامه داد و و تمام کتاب‌هایی را که از زبان‌های دیگر به پارسی ترجمه شده‌بود، گرد آورد. او هم‌چنین اوستا را به‌صورت یک کتاب گردآوری کرد؛ بنابراین پس از آن‌که اسکندر اوستا را سوزاند آن را احیا کرد. کتابخانهٔ دیگری که در این زمان ساخته شد، کتابخانهٔ خسرو اول در گندی‌شاپور برای دانشگاه آن بود. علاقهٔ خاص او به جمع‌آوری کتاب‌ها از دورترین نقاط جهان مشهور است. گندی‌شاپور بهترین مرکز تحقیقاتی در دوران ساسانی بود. بسیای از دانشمندان از ملیت‌های مختلف مخصوصاً نسطوری‌ها در آن‌جا گرد آمده‌بودند و بسیاری از کتاب‌ها به‌دستور خسرو اول به فارسی ترجمه شده‌بود. علاوه‌براین دو کتابخانه، کتابخانه‌های بزرگ و معتبر دیگری هم وجود داشت. همهٔ آتشکده‌ها و پرستشگاه‌ها مانند همهٔ بیمارستان‌ها و مراکز تحقیقاتی و آموزشی، گنجینهٔ کتاب‌های خود راریاشتند. مکان شهر و دانشگاه گندی‌شاپور در مورد مکان گندی‌شاپور اختلاف نظر وجود دارد و مکان قطعی آن مشخص نشده‌است. برخی منابع قدیمی‌تر محل جندی‌شاپور را در اهواز می‌دانستند. احمد اقتداری معتقد است منظور از اهواز، ولایت اهواز (خوزستان) بوده‌است، نه شهر اهواز امروزی. وی در دهه ۵۰ خورشیدی در کتاب آثار و بناهای تاریخی خوزستان (دیار شهریاران) در خصوص مکان شهر گندی‌شاپور مرور منابع انجام داده و چنین نتیجه گرفته که این شهر می‌بایست در محدوده میان شهرهای شوشتر، شوش و دزفول قرار داشته باشد. محمد علی امام شوشتری شاه‌آباد دزفول را به عنوان محل احتمالی شهر گندی‌شاپور معرفی کرده و محمدزمان خدایی معتقد است دو جندی‌شاپور (شهر شاپور) وجود داشته که مورخان گاهی یکی را جای دیگری گرفته‌اند. وی شهر شوشتر را همان شهر معروف گندی‌شاپور می‌داند. ابن حوقل جغرافیدان قرن چهارم هجری محل شهر جندی‌شاپور را یک منزلگاه تا شوش و یک منزلگاه تا شوشتر ذکر کرده‌است. محمدعلی امام شوشتری در سال ۱۳۱۶ احتمال اینکه جندی شاپور در حوالی روستای شاه‌آباد (شاه‌ابوالقاسم یا اسلام‌آباد) دزفول باشد را مطرح کرد. نظریه وجود شهر جندی‌شاپور در محل روستای شاه‌آباد که مقبره یکی از مریدان شیخ اسماعیل قصری به نام شیخ ابوالقاسم بوده‌است، از آن جا ناشی می‌شود که سیدمحمدعلی مرتضوی از منسوبان محمدعلی امام شوشتری در محل بقعه این عارف کتیبه ای مشاهده کرد که بر آن ابیاتی منسوب به یعقوب لیث حک شده بود و چون یعقوب در جندی شاپور وفات یافته بود، نتیجه گرفت که جندی شاپور احتمالاً در محل روستای شاه آباد مابین دزفول و شوشتر واقع شده باشد. برخی منابع از جمله برخی نویسندگان اروپایی نظیر نیکولا راست که در دهه‌های گذشته در این خصوص مطلب نوشته‌اند، این نظریه را مبنا قرار داده یا نقل کرده‌اند. شعر روی کتیبه به شرح زیر است: محمد علی امام شوشتری در اواخر حیاتش در سال ۱۳۵۰ گفته نام شهری که وی معتقد است در محل شاه‌آباد قرار داشته «شاپور گَرد» (شهر شاپور) و نام منطقه بزرگتر اطراف آن «ویه‌اندیوشاپور» است. وی در ادامه تحقیقاتش جندی‌شاپور یا گندی‌شاپور را نامی تحریف شده دانسته و اظهار داشته شاپورگرد همان نیلاد و نیلاط اشکانی و نیلاب ساسانی است. نظریه واقع شدن گندی‌شاپور در روستای شاه‌آباد دزفول مخالفانی دارد. احمد اقتداری، دکتر محمدزمان خدایی پژوهشگر باستانشناسی و دکتر احمد خامه یار پژوهشگر مزارهای اسلامی نظریه محمد علی امام شوشتری را رد کرده‌اند. احمد اقتداری دربارهٔ دلایل امام شوشتری در واقع شدن این شهر در روستای شاه‌آباد می‌گوید: قبول این مطلب نیازمند دلایل و مدارک بیشتری است که وی در پنج مورد برشمرده است. اقتداری می‌گوید همه مورخان هم‌نظرند که یعقوب لیث در جندی‌شاپور دفن شده و در ادامه توضیح می‌دهد نظر امام شوشتری در مورد تعلق آرامگاه شاه‌ابوالقاسم در شاه‌آباد به یعقوب لیث صحیح به نظر نمی‌رسد. وی معتقد است که اگر هم جندی‌شاپور در آن حوالی باشد می‌تواند در منطقه نزدیک به تپه‌های باستانی منطقه باشد نه در شاه‌آباد. محمدزمان خدایی در مورد نظریه امام شوشتری معتقد است که با توجه به این که شیخ ابوالقاسم ۳۰۰ سال بعد از فوت یعقوب وفات یافته و بقعه او ۸۰۰ سال بعد از فوت یعقوب توسط فتحعلی‌خان حاکم شوشتر ساخته شده و همچنین با توجه به جنس سنگ، این کتیبه نمی‌تواند به مدت یازده قرن از زمان فوت یعقوب به جا مانده و نشانه‌ای از مقبره یعقوب لیث و در نتیجه شهر گندی‌شاپور باشد. وی همچنین دلایل جغرافیایی در رد فرضیه امام شوشتری برمی‌شمرد. احمد خامه‌یار با اشاره به قطعیت وجود قبر یعقوب لیث در جندی‌شاپور می‌گوید به نظر می‌رسد که دلایل ارائه شده برای اثبات اینکه بقعه شاه ابوالقاسم، آرامگاه یعقوب لیث صفاری است، کافی نیست. محمد زمان خدایی پژوهشگر باستانشناسی شوشتر را همان شهر جندی‌شاپور مشهور معرفی می‌کند. وی با ذکر دلایل تاریخی و زبانشناسی معتقد است که در نامگذاری شهرها و مناطق مشکلاتی بوده و دو جندی‌شاپور (شهر شاپور) وجود داشته‌است که مورخان گاهی یکی را جای دیگری گرفته‌اند. اما وی شوشتر را همان شهر معروف و دانشگاهی جندی‌شاپور می‌داند. معماری و جغرافیای شهری در زمان ساسانیان معماری شهری گندی‌شاپور، همانند اردوگاه‌های رومی، مستطیلی‌شکل است. شبکهٔ بافتی این شهر، همانند شطرنج است و در میانهٔ آن هشت راه عمود بر هشت راه دیگر و به‌صورت متقاطع است. به‌روایت طبری، بهرام یکم ساسانی دستور داد تا مانی را مدتی در گندی‌شاپور زندانی و شکنجه کنند. او را در همین شهر، زنده پوست کندند و بر دروازه‌های شهر، آویختند. بدین‌سبب، این دروازه، «دروازهٔ مانی» نام گرفت، گرچه نویسندهٔ حدودالعالم، محل کشته‌شدن مانی را شهرکی به نام رادمِهر ذکر کرده‌است. در زمان شاپور دوم، ذوالاکتاف، رومی‌ها گندی‌شاپور را محاصره و قسمتی از حصار آن را ویران کردند. در این جنگ قیصر روم اسیر شد و شاپور یکم او را وادار کرد که از سرزمین خود، خاک آورده، گندی‌شاپور را بازسازی کند. شاپور دوم در تعمیر باروهای شهر، خشت و گل و آجر و گچ به‌کار برد. ازاین‌رو، نیمی از باروهای این شهر از خشت و نیمی دیگر از آن با آجر ساخته شد. هم‌چنین قیصر وادار شد که به‌سبب جبران درخت‌های خرمایی که بریده بود، درخت زیتون بکارد. گندی‌شاپور در زمان قباد یکم، از خوش‌آب‌وهواترین و زیباترین مناطق کشور بود. در زمان عباسیان تا صفویان مؤلف حدودالعالم، گندی‌شاپور را شهری آباد و دارای نعمت فراوان معرفی کرده‌است. مقدسی در سدهٔ چهارم هجری، از گندی‌شاپور به‌عنوان «کوره و نیز قصبه‌ای با هوای دلگشا، مرکز خوزستان، جایگاه سلطان، با شِکر فراوان (که به خراسان و جبال صادر می‌شده)» یاد کرده و مذهب مردم آن‌جا را، اهل سنت ذکر کرده‌است. او نوشته که این شهر، دو نهر و کارگاه‌های بافندگی بسیار و آبادی‌های گرانمایه و کشتزارها و ارزانی و خیرات و فقیهان و ثروتمندان بسیار دارد. اصطخری، از بزرگی و آبادانی و کشاورزی و نخلستان‌های بسیارِ آن‌جا آورده‌است. ساسانیان بنا بر گفتهٔ اکثر مورخین، شهر جندی‌شاپور در زمان شاپور یکم (۲۴۲–۲۷۲ میلادی) بنیان‌گذاری شده‌است. شهر گندی شاپور از زمان شاپور اول دارای اهمیت ویژه‌ای شد، چنان‌که برخی از مورخین، آن را دومین شهر شاهنشاهی ساسانی دانسته‌اند. گفته می‌شود که شاپور دوم، مقر حکومتی‌اش را از آغاز تا سال سی‌ام سلطنت خود را در این شهر قرار داد و پیش از آن نیز، به دستور شاپور اول، تعدادی از کتاب‌های پزشکی یونانی را در آنجا به پهلوی ترجمه و نگهداری می‌کردند. اوج پیشرفت و اعتلای شهر و دانشگاه گندی شاپور در زمان خسرو انوشیروان بود که او نسطوریان (که بعدها جز فعالان اقتصادی نیز شدند) و دانشمندان یونانی را (به دلیل اختلافات مذهبی از سرزمینشان طرد شدند) را در گندی شاپور جای داد و با برگزاری مناظرات و جلسات علمی، موجب رونق بیشتر این دانشگاه شد. دیدگاه‌های مختلفی دربارهٔ تاریخ تأسیس مدرسه وجود دارد. درحالی‌که برخی از محققان ادعا می‌کنند که در هنگام بنای شهر ساخته شده، برخی دیگر بیان می‌کنند که در زمان شاپور دوم تأسیس شده‌است. اگرچه شواهد موجود اجازه نمی‌دهد که تاریخ تأسیس دانشگاه را با شهر مرتبط ساخت، به‌راحتی می‌توان گفت که فعالیت‌های علمی که باعث شهرت گندی‌شاپور شد در همان دوران اولیه آغاز شد. طبق گفتهٔ منفرد اولمن، جمعیت گندی‌شاپور شامل بسیاری از دانشمندان و صنعتگران انطاکیه، ازجمله پزشکان و فیلسوفان بود که همانند امپراتور اسیر روم والریانوس به‌اسارت گرفته شده‌بودند؛ بنابراین می‌توان فرض کرد که در آن زمان، گندی‌شاپور وارد دوران شکوفایی فرهنگی و فکری، به‌ویژه در علوم اثباتی مانند فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و ریاضیات، شد. به‌گزارش قفطی، شاپور اول، هم‌زمان با بنیان‌نهادن شهر، جمعی از صاحبان حرفه‌های گوناگون و به‌ویژه طبیبان حاذق را از قسطنطنیه به گندی‌شاپور آورد. این گروه، نوجوانان را آموزش دادند و باعث شهرت شهر به‌عنوان مرکزی طبی شدند. این افراد را والریانوس قیصر روم و همراهان اسیر وی معرفی کرده‌است که شاپور از مهارت آن‌ها در کارهای ساختمانی بهره برد. ابن عبری نیز اشاره کرده‌است که گروهی از پزشکان یونانی به‌ترویج طب بقراطی در گندی‌شاپور پرداختند. این گزارش‌ها پیشینهٔ آموزش پزشکی را در گندی‌شاپور به حکومت شاپور اول بازمی‌گرداند. به‌گفتهٔ ابن ندیم، این شهر تنها پس از مهاجرت تئودوروس، فیلسوف و پزشک مشهور یونانی به آن‌جا، به‌جهت علوم پزشکی و فلسفه معروف شد. تئودوروس که پزشکی عادی نبود، به‌عنوان پزشک سلطنتی به شاپور دوم خدمت کرد و چندین کتاب در زمینهٔ علوم پزشکی نوشت که یکی از آن‌ها در نهایت به زبان عربی ترجمه شد. شاپور دوم نیز تئودوروس را بزرگ داشت و کلیسایی برای او در شهر ساخت و برخی از مسیحیان را به خدمت او گماشت. پیگیری‌های محققانهٔ تئودوروس این ادعا را تقویت می‌کند که مدرسهٔ گندی‌شاپور در زمان شاپور دوم ساخته شده‌است. از میان پژوهشگرانی که این نظریه‌ها را به مطرح می‌کنند، جورج سارتون، شرق‌شناس معروف، محمد محمدی — که پیرو سارتون بود — و سید حسین نصر هستند. نصر ادعا می‌کند که شاپور دوم نه‌تنها گندی‌شاپور را به‌عنوان پایتختش گسترش داده و پذیرفته‌است، بلکه در آن دانشگاهی بزرگ که شامل یک مدرسهٔ پزشکی نیز می‌شده، بنا کرده‌است. هم‌چنین نخعی ادعا می‌کند که ساختن مدرسه هفت سال طول کشید و توسط شاپور دوم افتتاح شد. مدت کوتاهی پس از این رویداد، حدود ۵۰۰۰ دانشجو از ایران، روم، یونان، سوریه، عربستان و هند وارد مدرسه شدند، توسعه‌ای که گندی‌شاپور را به یک مرکز مهم منطقه‌ای در علم پزشکی تبدیل کرد. هرچند شواهد کافی برای اثبات و حمایت از این ادعاها وجود ندارد، اما این واقعیت که دانشمندانی از سرزمین‌های دیگر در زمان سلطنت خسرو اول به غرب قلمرو ساسانی آمده و در گندی‌شاپور مستقر شدند، نشان می‌دهد که مدرسه‌ای در آن شهر وجود داشته‌است؛ و اگر چنین نبوده‌باشد، دلیلی برای اسکان آنان توسط خسرو اول در این شهر وجود ندارد. اسکان این محققان در گندی‌شاپور و دانشگاه آن، این مطلب را تقویت می‌کند که خسرو اول، نخستین سازندهٔ دانشگاه بوده‌است. علاقهٔ خسرو اول به فلسفه، او را در غرب مشهور ساخت. دانشمندان آکادمی آتن پس از بسته‌شدن آکادمی در سال ۵۲۹ م توسط ژوستینین یکم راهی گندی‌شاپور شدند. خسرو اول از چنین محققان و فیلسوفان برجسته‌ای مانند داماسکیوس، سیپلیکیوس، الامیوس، پریسکیانوس، ایزیدور، هرمیاس و دیوجنس استقبال کرد. او پس از اسکان آنان در گندی‌شاپور، آنچه را که آنان برای ادامه پژوهش و تحصیل علمی خود نیاز داشتند، فراهم ساخت. این محققان مدارس شهر را بازسازی و احیا کردند و در پژوهش‌های خود از آزادی بسیار برخوردار بودند. خسرو اول خود علاقه‌ای به فعالیت‌های آنان و بحث‌ها و مناظره‌های فلسفی با آنان داشت. علاوه‌براین، او این بحث‌ها و پاسخ‌های فیلسوفان به پرسش‌های خود را در بسیاری از کتاب‌ها ثبت کرد، یکی از آن‌ها به لاتین ترجمه شد و ترجمهٔ ناقص آن باقی مانده‌است. پس از شکست ژوستینین، خسرو اول، که به‌دنبال فلسفهٔ نوافلاطونی بود، در معاهدهٔ صلح تصریح کرد که تمام فیلسوفانی که در گندی‌شاپور زندگی می‌کنند، هرزمان که بخواهند، می‌توانند به میهن خود بازگردند. درست پس از این توافق، دانشمندانی که در گندی‌شاپور پناهنده بودند، از این فرصت برای رفتن به خانه استفاده کردند. بااین‌حال، دانش‌آموختگانی که در طول چهار سال اقامت در گندی‌شاپور تحصیل کرده‌بودند، اطمینان دادند که این مدرسه به‌عنوان نشان و معیاری آموزشی باقی خواهد ماند. فردوسی، در روایت ماجرای اعدام مانی نقاش به روزگار بهرام اول، آورده‌است که چوبهٔ دار مانی را در کنار دیوار بیمارستان شهر برپا کردند. اگر این مطلب صحت تاریخی داشته‌باشد، پیشینهٔ فعالیت بیمارستان گندی‌شاپور تا نیمهٔ دوم قرن سوم میلادی به عقب می‌رود؛ اما الگود بر این عقیده است که مدرسهٔ گندی‌شاپور را شاپور دوم، معروف به ذوالاکتاف، تأسیس کرد و ادارهٔ آن را به اولیای کلیسای نسطوری سپرد. در ادامه، او نوشته‌است که پزشکان و استادان آن‌جا — که برخی یونانی و برخی ایرانی بودند — پیش از آغاز خدمت روزانه، در مراسم دعای صبحگاهی شرکت می‌کردند، اما از گزارش منابع کهن بیش از این روشن نیست که ذوالاکتاف از هند طبیبی به شوش آورد و احتمالاً برای پزشکی مسیحی، به نام تئودوروس یا تئودوسیوس، کلیسایی در گندی‌شاپور بنا کرد. تئودوروس ظاهراً در آن‌جا طب تدریس می‌کرد و کتاب کُنّاش وی از معدود کتاب‌های فارسی است که در دورهٔ اسلامی به عربی ترجمه شد. دو حادثهٔ دیگر بر رشد علمی گندی‌شاپور و نفوذ آموزه‌های یونانی در این مرکز افزود: نخست آن‌که در ۴۸۹ میلادی امپراتور زنون، در پی حکم تکفیری که پاپ در باب نسطوریان صادر کرده‌بود، مدرسهٔ دینی و پزشکی رُها را بست. متألّهان این مرکز به نصیبین و پزشکان آن‌جا به گندی‌شاپور کوچیدند و بدین‌سان از قلمرو امپراتوری روم به پادشاهی ساسانی پناه بردند. در آن روزگار رُها شهری کاملاً یونانی‌مآب بود، اما گندی‌شاپور شهری جهانی بود و از هر تعصبی آزاد بود. حادثهٔ دیگر در پی سخت‌گیری یوستی‌نیانوس، امپراتور روم (حک: ۵۲۷–۵۶۷ میلادی)، بر نوافلاطونیان و بستن فرهنگستان آتن در ۵۲۹ میلادی رخ داد. هفت حکیم نوافلاطونی آتن را ترک گفتند و به امید دیدار پادشاهی مطابق با آرمان جمهوری افلاطونی، به دربار انوشیروان روی آوردند. خسرو انوشیروان در گردآوری و ترجمهٔ متون یونانی و هندی کوشید و گویا خود از تلفیق آثار یونانی و هندی کتابی در پزشکی تألیف کرد. وی برزویه پزشک، رئیس پزشکان ایرانی و سرپرست مدرسه و بیمارستان گندی‌شاپور، را برای جمع‌آوری برخی کتاب‌های پزشکی به هند فرستاد و پزشکی هندی به نام بُذ را برای تدریس طب هندی به گندی‌شاپور فراخواند. در سال بیستم پادشاهی انوشیروان، به‌دستور وی، گروهی از پزشکان گندی‌شاپور گرد آمدند و به بحث دربارهٔ موضوعات پزشکی پرداختند. قفطی، ضمن ذکر نام چند تن از اعضای این انجمن، نوشته‌است که مناظرات آن‌ها ثبت و ضبط می‌شد. از لحن وی چنین برمی‌آید که به ترجمهٔ عربی این مناظرات دسترسی داشته‌است. با این وصف، دشوار می‌توان این سخن الگود را پذیرفت که اگرچه به‌فرمان انوشیروان کتابی در سی مجلد دربارهٔ سموم تألیف شد و دانش نجوم مورد تشویق قرار گرفت، اما شاه نتوانست در گندی‌شاپور مدرسهٔ طب تأسیس کند. درواقع، گندی‌شاپور به‌روزگار پادشاهی انوشیروان در اوج شکوفایی علمی بود. نخستین مدارک در زمینهٔ یادگیری پزشکی به یک مجموعه جلسات بحث و مناظرهٔ پزشکی-فلسفی، بنا بر فرمان خسرو دوم، در حدود ۶۱۰ م اشاره دارد که در آن پزشک ارشد جبرئیل شیجار نیز شرکت کرد. در دورهٔ ساسانیان، در مدرسه و بیمارستان تازه‌بنیاد جندی‌شاپور خوزستان، آگاهی‌های پزشکی و شیوه‌های درمانی یونانی، هندی، سریانی، ایرانی با همدیگر آمیخته شد و سنت پزشکی جندی‌شاپور در سایه پشتیبانی‌های سیاسی-اقتصادی ساسانیان چنان بارور و شکوفا گشت که گه‌گاه، این شهر، شهر بقراط خوانده می‌شد. سقوط ساسانیان، فتح گندی‌شاپور در ۱۷ هجری/۶۳۸ میلادی، پس از تسخیر شوش، مسلمانان، به‌فرماندهی ابوسیره (یکی از سرداران ابوموسی اشعری) دست به محاصرهٔ گندی‌شاپور زدند. طبری می‌نویسد که پس از یک روز نبرد میان مدافعان و مهاجمان عرب، از میان سپاه اسلام، امان‌نامه‌ای به درون شهر پرتاب شد. مهاجمان مشاهده کردند که دروازه‌های شهر، ناگهان گشوده شد و مردم در بازارها، کار را از سرگرفتند. هنگامی‌که مسلمانان دلیل این رفتار را پرسیدند، مردم پاسخ دادند که شما به ما پیشنهاد امان دادید و ما هم پذیرفتیم. مهاجمان گفتند که ما چنین نکرده‌ایم. مردم شهر هم پاسخ دادند که ما دروغ نمی‌گوییم. بر مهاجمان آشکار شد که امان‌نامه را برده‌ای از تبار گندی‌شاپور به نام مُکَنِف، از سپاه اسلام، نوشته و به درون شهر پرتاب کرده بود. مسلمانان گفتند که نویسنده برده بوده، مردم شهر گفتند که ما آزاد و برده نمی‌شناسیم. سران لشکر به‌ناچار نامه‌ای به عمر بن خطاب نوشتند و کسب تکلیف کردند. عمر در پاسخ نوشت: «مفاد امان‌نامه را اجرا کنید.» در نتیجه، مسلمانان پیمان را گرامی داشتند و از محاصرهٔ آن دست برداشتند. مردم گندی‌شاپور نیز حاضر به پرداخت جزیه گشتند. ابن اثیر، روایت طبری را با کمی تفاوت، بیان می‌دارد: «به‌سبب پرتاب تیری با پیوست امان‌نامه از سوی سپاه اسلام، شهر گندی‌شاپور از خطر غارت، ویرانی و کشتار رهایی یافت، اما نواحی اطراف آن در امان نماند، زیرا نعمان بن مقرن در حوالی گندی‌شاپور و شوش مدتی سرگرم جنگ بود و در ۲۱ هجری/۶۴۲ میلادی، رهسپار حمله به نهاوند شد». بلاذری می‌نویسد که: «ابوموسی اشعری به گندی‌شاپور رفت. اهالی از ترس، نزد او رفته، امان طلبیدند. ابوموسی با آنان عهد نمود که کسی را نکشد و به اسارت نگیرد و جز گرفتن سلاح جنگی، بر اموال‌شان تعرض نکند». دوران خلفای راشدین و بنی‌امیه در دوران خلفای راشدین و امویان، فعالیت‌های علمی گندی‌شاپور اگرچه درخشش دوران ساسانی را نداشت، بااین‌حال متوقف نگردید. با بررسی فعالیت علمی در زبان عرب، به‌جز دانش پزشکی، تاحدودی می‌توان به نقش رابطهٔ عنصر ایرانی با عنصر یونانی در رشته‌های مختلف فلسفه و نجوم پی برد. در تاریخ تکامل نجوم در زبان عرب، می‌توان پی برد که از لحاظ زمانی، عنصر ایرانی و هندی مقدم بر یونانی بوده‌است. باآن‌که از لحاظ جغرافیایی، امویان به‌پایتختی دمشق به تمدن یونانی انطاکیه و اسکندریه نزدیک‌تر بودند و در آن سریانی‌ها، نقش واسطه را ایفا می‌کردند، ولی در ابتدای امر، مترجمان علوم شامل نجوم و جغرافیا غالباً ایرانی بودند؛ چراکه منجمان در دربار ساسانی، گروهی متمایز و برجسته بودند. بااین‌وجود، در عصر خلافت اموی و پس از آن تا ۱۳۲ هجری/۷۵۰ میلادی، در نوشته‌ها و شعرهای عربی، هیچ اثری از عنوان اخترشناس دیده نشده‌است. در نوشته‌های عبدالرزاق زقزوق، خلفای اموی از پزشکان گندی‌شاپوری، کمک می‌جستند. عباسیان سیلمز در تحقیقی که در سال ۲۰۰۵ در مجلهٔ آمریکایی علوم اجتماعی اسلامی چاپ شد با اشاره به سالم‌ماندن دانشگاه گندی‌شاپور در حملهٔ اعراب به ایران می‌نویسد: مرکز آموزشی گندی‌شاپور، باآن‌که در زمان اسلام دوران شکوفایی خود را پشت سر گذاشته‌بود، مایهٔ شگفتی اعراب گشت. در این مکان بود که کتاب‌های یونانی، سنسکریت و سریانی، که در زمان ساسانیان به زبان پهلوی ترجمه گشته‌بودند، به عربی ترجمه شدند. فرای می‌نویسد که این فرایند ترجمه، گواهی بر دخالت ایرانیان در انتقال دانش کهن به جهان اسلامی بوده‌است. بیمارستان جندی‌شاپور آوازهٔ شهرت علمی این شهر را حارث بن کلده، که از گندی‌شاپوریان طب آموخته و در فارس طبابت کرده و ثروتی اندوخته بود، بیش از گذشته به گوش اعراب رساند. بااین‌که از فعالیت مدرسهٔ گندی‌شاپور، از زمان بازگشت حارث به طائف تا زمان فراخوانده‌شدن جرجیس بن بُختیشوع نزد منصور (حک: ۱۳۶–۱۵۸)، گزارشی در دست نیست، اما می‌توان با اطمینان گفت که در این میانه فترتی در فعالیت علمی گندی‌شاپور روی نداده‌است. شاید از تأثیر برخی آموزه‌های زرتشتی، مانند ثنویت، که زمانی بر اصول پزشکی یونانی رایج در گندی‌شاپور مؤثر بود، قدری کاسته شد، اما تعالیم مسیحی هم‌چنان مانع از اهتمام پزشکان گندی‌شاپور به برخی حوزه‌های پزشکی، چون کالبدشناسی می‌شد. آنان، به‌رغم تأثیرپذیری‌شان از پزشکی نظری یونان، فعالیت خود را بیشتر به پزشکی بالینی و داروشناسی و داروسازی محدود کرده‌بودند. محمدی بر آن است که پزشکان و استادان گندی‌شاپور درفاصلهٔ فتح این شهر به روزگار خلافت عمر تا اوایل دورهٔ عباسی مجبور بودند مستقل از حمایت حکومت به کار خود ادامه دهند و مدرسه و بیمارستان شهر را بگردانند. نخستین اشاره‌ها به بیمارستان در حوادث سال ۱۴۸ دیده می‌شود، هنگامی‌که خلیفه منصور عباسی به بیماری دشواری دچار شد و به‌دستور وی حاذق‌ترین طبیب آن روزگار — که به تشخیص مشاوران خلیفه، جرجیس بن بختیشوع، رئیس پزشکان گندی‌شاپور، بود — به بغداد فراخوانده شد. وی پس از درمان خلیفه عزت بسیار یافت و بعد از چهار سال اقامت در بغداد به گندی‌شاپور بازگشت و وعده داد تا شاگرد خود عیسی بن شُهلافا یا شهلاثا را به‌جای خود به بغداد بفرستد. به‌روزگار مهدی (حک: ۱۵۸–۱۶۹) نیز فرزند جرجیس، بختیشوع، برای درمان هادی، پسر خلیفه، چندی به بغداد رفت و در ۱۷۱ هجری نیز برای معالجهٔ هارون به دارالخلافه رفت و اکرام بسیار دید. شش نسل از خاندان بختیشوع، در عین حفظ ارتباط خود با گندی‌شاپور، سال‌ها از مهم‌ترین پزشکان دربار عباسی بودند. سرنوشت ماسَوَیه نیز سبب مهاجرت گندی‌شاپوریان به بغداد را روشن می‌سازد. او که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت، سی سال در بیمارستان گندی‌شاپور داروسازی کرد و پس از آن‌که از کار برکنار شد با نومیدی به بغداد رفت، اما در آن‌جا، با اتکا به تجربیاتش، چشم‌پزشک مخصوص خلیفه شد. یوحنا پسر ماسَوَیه نیز در چشم‌پزشکی تبحر داشت و بیش از چهل اثر در پزشکی نگاشت. او در بغداد مدرّس مهم‌ترین مجلس درس طب آن روزگار بود و با آن‌که اصنافی گوناگون از اهل علم و ادب به حلقهٔ درس وی رفت‌وآمد داشتند، آن‌چنان‌که ابن ابی‌اصیبعه گزارش داده‌است او نیز، چون دیگر پزشکان گندی‌شاپور، مایل نبود دانش خود را به همگان بیاموزد. عتاب وی با حُنَین بن اسحاق، از اهالی حیرَه، نیز به‌همین‌سبب بود. بااین‌وصف، حنین به درس ابن ماسویه راه یافت و یکی از بزرگ‌ترین چشم‌پزشکان دورهٔ اسلامی شد. به‌علاوه، ظهور او به‌عنوان مهم‌ترین مترجم سریانی آثار یونانی، بر دانش گندی‌شاپوریان افزود. او ۸۵ اثر جالینوس را به سریانی ترجمه کرد که اغلب به‌درخواست پزشکان گندی‌شاپور به‌انجام رسید. برخی از این ترجمه‌ها برای دانشجویان گندی‌شاپوری متون درسی به‌شمار می‌آمدند. اولیری تقاضا برای ترجمه‌های سریانی، در کنار ترجمه‌های عربی، را نشانهٔ تداوم فعالیت علمی گندی‌شاپور دانسته‌است. ازسوی‌دیگر، مرکزیت‌یافتن بغداد در نهضت ترجمهٔ آثار یونانی باعث مهاجرت گستردهٔ طبیبان گندی‌شاپور به بغداد شد. آنان در آن‌جا بیش از گندی‌شاپور امکان تحقیق و تدریس پزشکی و دست‌یابی به ترجمه‌های سریانی داشتند. این مهاجرت‌ها اگرچه از رونق علمی گندی‌شاپور کاست، اما زمینهٔ انتقال دانش و تجربهٔ این مرکز علمی را به بغداد بیش از گذشته فراهم آورد و نقشی درخور توجه در شکل‌گیری نهاد بیمارستان در جهان اسلام داشت. شهرت واقعی گندی‌شاپور در تاریخ ایران دورهٔ اسلامی، بر نقش معروف آن در انتقال دانش هلنیستی یا دقیق‌تر پزشکی جالینوسی و نهاد بیمارستان آموزشی به جامعهٔ شهری عباسی، و فراتر از آن به تمدن بزرگ اسلامی استوار است. محققان دربارهٔ میزان اهمیت مدرسهٔ گندی‌شاپور در انتقال دانش‌های دورهٔ باستان، به‌ویژه پزشکی، به عالم اسلام هم‌نظر نیستند. هرچند اغلب آنان مدرسهٔ گندی‌شاپور را اصلی‌ترین واسطهٔ انتقال پزشکی هند به جهان عربی‌زبان می‌شمرند و بدون وجود این مرکز امکان آگاهی‌یافتن مسلمانان از آموزه‌های پزشکی هند را در چنین زمان کوتاهی منتفی می‌دانند، اما دربارهٔ پزشکی یونانی و به‌ویژه جنبه‌های نظری آن اختلاف رأی دارند. سزگین، با توجه به ترجمهٔ کُنّاشِ اهرن اسکندرانی به‌قلم ماسَرجَوَیه یهودی در دوره مروان بن حکم (حک: ۶۴–۶۵)، بر آن است که اولین آثار پزشکی علمی از اسکندریه یا مراکز علمی شام به دست اعراب رسید و این تصور که مسلمانان در پزشکی نیز مانند دیگر رشته‌های علمی نخست به سراغ میراث ساسانیان رفته، نیازمند تصحیح است. او هم‌چنین نقش گندی‌شاپور را در انتقال پزشکی نظری یونان به جهان عربی‌زبان اساسی ندانسته و برای آغاز پزشکی نظری نزد مسلمانان به کتاب سموم جابر بن حیان توجه کرده که برپایهٔ تألیفات یونانی و نوشته‌های منسوب به بقراط، جالینوس، افلاطون، فیثاغورس و ارسطو شکل گرفته و سهم دانش پزشکی ایرانیان در این اثر منحصر به نام گیاهان و داروها شده‌است. سزگین دربارهٔ علم کیمیا نیز بیشتر به اعتراف روسکا به وجود نام‌های کیمیایی ایرانی در برخی اشعار دورهٔ اموی توجه کرده و به نقش مکتب گندی‌شاپور در انتقال این دانش به جهان عربی‌زبان نپرداخته‌است و این پرسش را جدی نگرفته که وجود نام‌های ایرانی در دانش‌هایی از این دست نشانهٔ چیست. پیش از پرداختن به موضوع اخیر باید از زبان آموزش در مدرسهٔ گندی‌شاپور پرسید. پژوهشگران در این‌باره هم‌سخن نیستند. به‌نظر ادوارد براون، تدریس در گندی‌شاپور به زبان یونانی صورت می‌گرفته و زبان پهلوی تنها در داروسازی، آن هم به شکلی نه‌چندان آشکار، به‌کار می‌رفته‌است. این موضوع به‌ویژه به‌سبب تفاوت انواع گیاهی موجود در ایران و یونان و اسکندریه طبیعی به‌نظر می‌رسد؛ اما الگود زبان این مدرسه را در درجهٔ اول سریانی و در کنار آن فارسی و عربی و دیگر زبان‌های بومی متداول دانسته‌است. از تقاضای پزشکان گندی‌شاپوری هم‌روزگار با حنین برای ترجمهٔ آثار جالینوس به سریانی، می‌توان گمان برد که زبان علمی گندی‌شاپوریان حتی در سدهٔ سوم هجری سریانی بوده‌است. به‌علاوه، از ترجمهٔ آثار یونانی از فارسی به عربی به‌دست نسطوریان ساکن گندی‌شاپور، گزارشی در دست نیست. بااین‌همه، اگرچه تأثیر مستقیم زبان پهلوی در انتقال دانش‌های باستانی به عربی چندان زیاد نیست، اما سنّت ساسانی ترجمه و اقتباس علوم — که به‌ویژه در گندی‌شاپور تا دورهٔ عباسیان ادامه یافته‌بود — از اصلی‌ترین ریشه‌های فرهنگی نهضت ترجمه به‌شمار می‌آید. گندی‌شاپوریان، افزون‌بر ترجمهٔ متون، به تألیف آثاری به‌ویژه در پزشکی و داروسازی همت گماشتند و از این طریق نیز بر پزشکی دورهٔ اسلامی تأثیر فراوان نهادند. کتاب الکنّاش جرجیس بن بختیشوع — که حنین آن را از سریانی به عربی ترجمه کرد — و کتاب قوی‌الادویه المفرده اثر عیسی بن صُهاربخت و آثار فراوان یوحنا بن ماسویه ازجمله دغل العین در چشم‌پزشکی و نیز کتابی در آزمون دانش پزشکان به نام محنه‌الطبیب و کتاب العین اثر شاگرد وی، حنین بن اسحاق، از مهم‌ترین آثار گندی‌شاپوریان است. ابن ندیم در این زمینه به‌ویژه از کتاب الاَقرباذین تألیف شاپور بن سهل، رئیس بیمارستان گندی‌شاپور، نام برده که مرجع همهٔ بیمارستان‌ها و داروفروشی‌ها بوده‌است. الگود احتمال داده که نگارش این اثر آخرین اقدام رسمی مدرسهٔ گندی‌شاپور و درعین‌حال نخستین تجربهٔ تألیف اثری داروشناختی در جهان بوده‌است. از این اثر تا نیمهٔ دوم قرن پنجم در بیمارستان گندی‌شاپور استفاده می‌شد. آثار تألیفی پزشکان گندی‌شاپور اغلب از میان رفته و فقط نقل‌قول‌هایی پراکنده از آن‌ها باقی است که هنوز تحقیقات کافی دربارهٔ اهمیت آن‌ها در تاریخ پزشکی صورت نگرفته‌است. به نظر سزگین، مهم‌ترین اثری که از این مدرسه به دست رسیده، کنّاش جرجیس حَنّا، نگاشته در قرن دوم، است. تفسیر این کتاب، به‌قلم صهاربخت بن ماسَرجیس، نیز هنوز برجاست. بیمارستان جندی شاپور به‌طور رسمی دارای مدرسهٔ پزشکی و نخستین بیمارستانِ دارای داروخانه و بخش داروسازی در جهانِ اسلام بوده‌است. افراد مشهور در جندی شاپور پزشکان گندی‌شاپوری در بغداد قدر و منزلت بسیار داشتند. این موضوع از گلایهٔ یکی از طبیبان عصر جاحظ از کسادی بازار پزشکان عرب در مقایسه با طب‌آموختگان گندی‌شاپوری یا مسیحی پیداست. پزشک فقیری از بغداد با نام اسد بن غنی خود را با پزشکان گندی‌شاپور این‌گونه مقایسه می‌کند: اسد بن غنی، هیچ‌گاه حتی در دوران فراگیرشدن بیماری‌ها آن‌قدر بیمار نداشت که ثروتی کسب کند؛ زیرا سه شرط را نداشت: او نه سوری، نه مسیحی و نه از گندی‌شاپور بود. خاندان بختیشوع از خاندان مسیحی نسطوری (سریانی) بختیشوع، یازده تن پزشک بودند و سرسلسلهٔ آنها، نام بختیشوع داشته و پسرش جورجیوس، همان پزشک معروفی است که در مقام ریاست دانشگاه جندی شاپور، برای معالجه منصور دوانیقی، خلیفه عباسی در سال ۱۴۸ ه‍.ق به بغداد رفته‌است و پس از وی خلفای عباسی پیوسته یکی از پزشکان جندی شاپور را که غالباً از همین خاندان بوده‌اند، در دربر خود نگه می‌داشتند و همین امر خود یکی از عللی بود که از رونق مدرسه آن کاست و به رونق علمی بغداد افزود تا جایی که رفته رفته در این شهر بیمارستانی برپا شد و وارث بیمارستان جندی‌شاپور گشت. منصور عباسی که به بیماری معده دچار شده بود، از وجود جورجیس در مقام ریاست پزشکان جندی‌شاپور آگاه شد و دستور به احضارش را داد. جورجیس ناچار کار بیمارستان را به پسر خویش بختیشوع سپرد و همراه دو تن از شاگردان خود به نام‌های ابراهیم و عیسی بن شَهلافا به بغداد رفت. در بغداد او خلیفه را درمان کرد. منصور چون شفا یافت، او را خلعت داد و به ریاست پزشکان پایتخت برگزید. جبرائیل بن بختیشوع دوم در سال ۲۱۳ ه‍.ق فوت کرد و در دیر سرمارجیس مدائن به خاک سپرده شد. پاره‌ای از افراد خاندان بختیشوع تألیف‌های معتبری از خود به یادگار گذاشتند. برای مثال ابوسعید عبیدالله بن جبرائیل دوم دو کتاب با عنوان‌های نوادرالمسائل و مناقب‌الاطباء دارد. خاندان ماسویه ابوزکریا یا یوحنا بن ماسویه، یکی از استادان برجسته مسیحی دانشگاه جندی‌شاپور است. او چهل سال در آن مرکز علمی و بیمارستان به کار تعلیم و مداوا پرداخته‌است. او نیز در زمان مأمون به بغداد آمد و رئیس بیت‌الحکمه شد و شاگردان برجسته‌ای چون حنین بن اسحاق در محضر او تلمذ کرده‌اند. ماسویه تا سال ۲۴۳ هجری قمری زنده بود و به دستور هارون بسیاری از کتاب‌های پزشکی که پس از فتح انقره (آنکارا) و عموریه و دیگر مراکز علمی روم شرقی به بغداد آورده شده بود، در اختیار وی قرار داده شد تا از روی آن‌ها رونوشت برداشته شود و به زبان عربی ترجمه گردد. خاندان حنین ابوزید حنین بن اسحاق عباسی از پزشکان مسیحی شهر حیره بود. در سال ۱۹۴ قمری متولد شد. پدرش به روایتی داروگر بوده‌است. وی در بصره عربی آموخت و در بغداد نزد پزشکان جندی شاپور به تعلم پرداخت. نخستین استاد وی یوحنا بن ماسویه، از متعلمان سابق جندی شاپور بود که بر شاگرد خود چنین خشم گرفت و گفت: «مردم حیره را به طب چه کار؟ برو در کوی و برزن صرافی کن». این تندی حنین را بر آن داشت تا با زبان یونانی به آموختن علم پزشکی بپردازد. از این رو عازم اسکندریه شد و به گفته ادوارد براون، هفت سال زبان یونانی آموخت و پس از آن عازم جندی شاپور گشت و نزد جبرائیل بن بختشیوع، آموزش جدید پزشکی را آغاز کرد و به مرور در بغداد رئیس دارالترجمه بیت الحکمه گردید و کتاب‌های متعددی به عربی ترجمه کرد و این کار را تا زمان مرگ خود (۲۶۴ ق) ادامه داد. حنین مترجمان متعددی را تربیت کرد و با کمک آنها، کتاب‌هایی را هم به زبان عربی برگرداند. پسران او (داوود و اسحاق) هم، هر دو از مترجمان برجسته بیت‌الحکمه بودند. شاگردانش از کتاب‌های یونانی و سریانی، آثار گرانبهایی در طب و فلسفه از خود به یادگار نهاده‌اند. اسحاق بن حنین نیز همانند پدر دارای تألیف‌های متعددی است که عبارتند از: الادویة المفردة، اصلاح الادویة المسهلة، المقولات، اختصار کتاب اقلیدس، المدخل الی صناعة المنطق، آداب الفلاسفة و نوادرهم و جز آن. خاندان قره این خانواده از مسیحیان حران بودند که به خدمت خلفای عباسی درآمدند. نیای بزرگ این خاندان قره نام داشت. پسرش ثابت بن قره (معروف به ثابت اول) پزشک معتضد (۲۱۰–۲۸۹ ه‍.ق / ۸۲۵–۹۰۱ م) بود. از او دو پسر به جای ماند، یکی ابراهیم (که شهرت علمی و فلسفی نداشت و دومی سنان. سنان بن ثابت پزشک راضی (۳۳۱ قمری/۹۴۲ میلادی) بود. از او دو پسر به نام ثابت و ابراهیم به جای ماند. ثابت بن سنان (معروف به ثابت دوم) رئیس بیمارستان عضدی بغداد (۲۹۵–۳۶۳ ه‍.ق/۹۰۷–۹۷۳ م) بود و ابراهیم بن سنان (معروف به ابراهیم دوم) رئیس هیئت ممتحنه پزشکان (۲۹۶–۳۳۶ ق. / ۹۰۸–۹۴۷ م) بود. از ابراهیم دوم نیز فرزندی به نام اسحاق شناخته شد که کار پدران خود را داشته‌است. عیسی بن شهلا عیسی بن شهلا، یکی از پزشکان مشهور بغداد و از شاگردان جورجیوس بن بختشیوع بوده‌است. شاپور بن سهل جندی‌شاپوری شاپور بن سهل جندی‌شاپوری، رئیس بیمارستان جندی‌شاپور بود و در داروشناسی و طبابت متوکل عباسی شهرت بسیار یافت. عیسی بن چهاربخت عیسی بن چهاربخت (مهاربخت) از مسیحیان جندی‌شاپور بود و در بغداد از پزشکان و داروشناسان برجسته به‌شمار آمده و از بقراط و جالینوس ترجمه‌هایی دارد. دهشتک و میخائیل دهشتک رئیس بیمارستان جندی شاپور و میخائیل برادرزادهٔ او، هر دو از پزشکان مشهور عصر اول عباسیان و ساکن بغداد و از برخورداران دارالعلم جندی‌شاپور بوده‌اند. دوران فترت مؤلف مجمل التواریخ و القصص در اوایل قرن ششم هجری، گندی‌شاپور را شهری خراب با چند ده پراکنده ثبت کرده‌است. یاقوت حموی در اوایل قرن هفتم هجری گزارش داده‌است که به‌جز بعضی ویرانه‌ها، نشانی از گندی‌شاپور باقی نمانده‌است. شوشتری در حدود ۱۰۵۰ هجری گزارش داد که فتحعلی‌خان، حکمران خوزستان، بر ویرانه‌های گندی‌شاپور، آبادی‌ای به نام شاه‌آباد، مشتمل بر خانه‌ها و عصارخانه و حمام بنا نهاد. متون پزشکی پزشکان گندی شاپور حتی زمانی که بیمارستان آن از رونق افتاد کماکان شناخته شده بودند. فهرست ابن ندیم در قرن دهم خیلی از این متون را برمی‌شمارد. جرجانی نویسنده دانشنامه پزشکی از ۱۱۲۵ نسخه‌ای نام می‌برد که زمانی در بیمارستان گندی شاپور به کار می‌رفت. الحاوی از هر دو نسخه دارونامه شاپور یادکرده و همچنین چکیده‌هایی از نوشتجات جرجیس بختیشوع و نوه اش جبرئیل را ذکر می‌کند[۵۸]. این ارجاعات و اشارات نه تنها نشان می‌دهد دانش پزشکی گندی شاپور تا چه گستره زمانی ادامه داشت بلکه بخشی از متون پزشکی که به وسیله پزشکان گندی شاپور نگاشته شده ولی در جای دیگر یافت نمی‌شوند را نیز حفظ کرده‌است. میراث دانشگاهی با نام «گندی‌شاپور» نیز در اهواز در سال ۱۳۳۴ خورشیدی گشایش یافت. پس از چندی این نام به «جندی‌شاپور» تغییر کرد. دانشگاه در نزدیکی رودخانهٔ کارون در زمینی هموار و نزدیک باغ گیاهان گرمسیری بنا گردید. در دوران جنگ ایران و عراق، مصطفی چمران بخش‌هایی از این دانشگاه را پایگاه فرماندهی خود قرار داده‌بود که پس از کشته‌شدن، به‌پاس فداکاری‌ها و جان‌فشانی‌های او، دانشگاه جندی‌شاپور به دانشگاه شهید چمران اهواز تغییر نام یافت. دانشگاه صنعتی جندی‌شاپور دزفول و دانشگاه علوم پزشکی جندی‌شاپور اهواز به‌افتخار این دانشگاه باستانی، از نام جندی برخوردار است. نخستین مرکز بیماری‌های دریایی جهان در دانشگاه گندی‌شاپور دورهٔ ساسانیان، بخشی به گردآوری اطلاعات دربارهٔ بیماری‌های دریانوردان و راه‌های درمان آن‌ها اختصاص داشته‌است. در سفرهای دریایی اکتشافی که در زمان هخامنشیان انجام می‌شد، همواره پزشکانی با کاروان‌های دریایی همراه بودند که وظیفهٔ مراقبت‌های بهداشتی دریانوردان را برعهده داشته‌اند. در کتاب دینکرد آمده‌است که «در دوران ساسانی در بندر سیراف و بندر هرمز نوعی دانشکدهٔ افسری به نام ناوارتشتارستان به آموزش و پرورش افسران نیروی دریایی ایران می‌پرداخت». جستارهای وابسته آموزش عالی در ایران دانشگاه صنعتی جندی‌شاپور دانشگاه علوم پزشکی جندی‌شاپور اهواز شهر گندی‌شاپور پانویس منابع پروفسور «فریدرون ر. هائو» (Friedrun R. Hau)، مقاله «گندی شاپور. مدرسه پزشکی قرن ششم»، مجله تاریخ پزشکی به نام Gesnerus، چاپ سوئیس، XXXVI/۱۹۷۹، صص ۹۸ تا ۱۱۵ پیوند به بیرون پزشکی در ایران باستان دانشگاه جندی‌شاپور در جزیره دانش برای مطالعه بیشتر برای بیمارستان گندی‌شاپور: مقاله بیمارستان جندی شاپور در ژورنال ساسانیکا، نوشته Gail Marlow Taylor ; ترجمه فارسی توسط حسام‌الدین شافعی. (لینک سوم) Hau, Friedrun R. "Gondeschapur: eine Medizinschule aus dem 6. Jahrhundert n. Chr. ," Gesnerus, XXXVI (1979), 98-115 Cyril L. Elgood, A medical history of Persia and Eastern Caliphate , Cambridge 1951 Dimitri Gutas, Greek thought, Arabic culture: the Graeco-Arabic translation movement in Baghdad and early `Abbasid society , London 1999 Hossein Nasr, "Life sciences: alchemy and medicine", in The Cambridge history of Iran , vol.4, ed. R. N. Frye, Cambridge 1975 Edward Granville Browne, Arabian medicine , Cambridge 1962 برای نهضت ترجمه: یونس کرامتی، حسن رضایی باغ‌بیدی، ترجمه، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۵، صص ۵۵–۷۱ هاشمی، سیداحمد، «ترجمه» در دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۸۲، جلد ۷، صص ۲۵–۴۶، آموزش در استان خوزستان استان خوزستان بنیان‌گذاری‌های سده ۶ (میلادی) در آسیا بیمارستان‌ها در تاریخ ایران بیمارستان‌های بنیان‌گذاری‌شده در سده ۶ (میلادی) تاریخ استان خوزستان تاریخ پزشکی باستان خسرو انوشیروان دانشگاه‌های ایران دانشگاه‌های قدیمی ایران نهادهای آموزشی بنیان‌گذاری‌شده در سده ۶ (میلادی)
5430
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D9%86%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF
قرن‌آباد
روستای قرن‌آباد در ۲۰ کیلومتری شهرستان گرگان در استان گلستان قرار دارد و به لحاظ تقسیمات سیاسی- اداری وابسته به این شهرستان است. طول و عرض جغرافیایی روستا به ترتیب (۵۵ و ۵۳) و (۴۴ و ۳۶) بوده و ارتفاع آن از سطح دریا ۲۷۰ متر است. وضعیت طبیعی و اقلیمی روستا از نظر وضعیت طبیعی و اقلیمی دارای آب و هوای نیمه خشک معتدل و نیمه مرطوب است و به دلیل قرار گرفتن در کناره‌های جنگل از درصد رطوبت بالایی برخوردار بوده به طوریکه میزان متوسط بارندگی سالانه آن ۶۲۵ میلیمتر است. این روستا جزء مناطق خوش آب و هوای شهرستان گرگان است و با داشتن رودخانه‌ای زیبا و جنگل محیط مناسبی برای زندگی پژوهشگران است. جمعیت طبق آخرین آمار (اسفندماه ۱۳۸۲)، جمعیت روستا ۲۱۰۹ نفر و تعداد خانوار ۵۰۸ است اقتصادی غالب جمعیت قرن‌آباد به کار کشاورزی و دامداری مشغولند ولی عده‌ای نیز از طریق مشاغل آزاد و صنعتی گذران می‌کنند. فراورده‌های کشاورزی روستا نیز پنبه، گندم، جو، برنج، سیب‌زمینی و سویا است. بیشتر دامداری آنها هم گاوداری است که از نظر تولید در بخش خودکفایی ابتدایی قرار دارند. منابع روستاهای شهرستان گرگان
5440
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B2%DB%B5%DB%B9%20%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C%29
۲۵۹ (میلادی)
رویدادها در سال ۲۵۹ میلادی در جنگی که میان ایران و روم درگرفت شاپور شاه ایران رومیان را شکست داد و به پیروزی بزرگی به دست آورد که به دنبال آن انتاکیه و سوریه و رها گشوده شد. فرمانروایان
5444
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9%84%D8%B3%D9%88%D8%A7%D9%84%DB%8C%20%D9%BE%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%86%D8%AF
ولسوالی پسابند
پسابند یکی از ولسوالی‌های ولایت غور افغانستان به مرکزیت شینکوت است. جمعیت آن در سال ٢۰٢۰ (میلادی) ١۰٧٬٢١٧ نفر اعلام شده‌است. نام پسابند به معنی منطقه‌ای است که در عقب یک سد قرار گرفته‌است. در پی جنگهای اخیر افغانستان سیزده رشته جوی در ناحیه پسابند ویران شده‌است. تقریباً ( ۹۲٪ پشتون و ۸٪ ایماق) در ولسوالی پسابند زندگی می کنند. در این منطقه کوهای بلند قرار دارد و هم چنین رودخانه دره خودی از این جا رد می شود. ساکنین مردم این ولایت پشتون های نورزی تشکیل میدهند. اقتصاد این ولسوالی به دلیل عدم دسترسی به خدمات بهداشتی، اجتماعی و زیربنایی، سطح تولید و کیفیت پایین کشاورزی و دامداری و عملکرد ضعیف دولت های محلی از اقتصاد ضعیف رنج می برد. زراعت: ​​گندم، جو، جواری، پیاز، زردک و شلغم. صنایع دستی: قالین و قالین بافی، خیاطی و گلدوزی. جستارهای وابسته ولسوالی‌های افغانستان ولایت غور منابع پسابند پسابند
5445
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%86
فهرست ماهیان
{{فهرست ماهیها آ آبنوس سه‌تیغه‌ای اردک‌ماهی اسب دریایی اسلک کولی اوزون برون اروانا اوراتوس اورندا پ پوفر ت تلسکوپی ح حلزون ماهی ماهی حلوا خ ماهی خال‌مخالی ماهی خیاطه حلزون سیبه خارو د دلقک‌ماهی دم‌شمشیری ماهی دندان‌نیش دم چتری دمکین ش شقایق‌ماهی دلقک شمشیرماهی شیرماهی شیطان دریا شارک ع عقرب‌ماهی ف فرشته‌ماهی ماهی فایتر فیل ماهی فایتر فلس مرواریدی گ گاوکوسه گربه‌ماهی گربه‌ماهی شیشه‌ای ماهی گوپی گورامی گیره ماهی گلد فیش ل لاف زن مردابی لجن خوار ه هامور معمولی جستارهای وابسته فهرست فراورده‌های دریایی ماهی شناسی کاربردی ماهی شناسی منابع یکی از منابع: ماهی‌های خلیج فارس پیوند به بیرون انواع ماهی، سایت ماهیگیری در اصفهان جانورشناسی ماهی‌ها
5446
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AD%E2%80%8C%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%86
جراح‌ماهیان
جراح‌ماهیان خانواده‌ای از ماهیان هستند که اندازه‌شان معمولاً ۲۳ تا ۷۰ سانتیمتر است. شناسه‌ها بدن از دو پهلو فشرده. بالهٔ پشتی دارای ۴ الی ۹ عدد خار. بالهٔ مخرجی طویل و دارای ۲ تا ۳ عدد خار در دو طرف ساقهٔ دمی دارای یک خار جانبی. خارهای جانبی درون شیاری قرار می‌گیرند و در هنگام خطر از شیار بیرون می‌آیند. بدن پوشیده از فلس از نوع شانه‌ای می‌باشند . زیستگاه بیشتر در مناطقی با بستر سخت زیست می‌کنند نظیر مناطق صخره‌ای مرجانی. درآبهای ساحلی تا عمق ۲۰ متری و بعضی از اعضای این خانواده در اعماق بیشتر یافت می‌شوند. روزها فعال بوده و شبها در میان صخره‌ها و مرجان‌ها پناه می‌گیرند به صورت دسته‌های کوچک یا بزرگ حرکت می‌کنند. نمونه‌های جوان معمولاً در خورها و ریزشگاه رودخانه‌ها و آبگیرهای کم عمق ساحلی با شوری زیاد حضور دارند از لحاظ تغذیه‌ای گیاهخوار می‌باشند.مخصوصا در روستای بینک از توابع گناوه زندگی می کنند . ارزش شیلاتی به‌صورت تازه و یخ زده مورد استفاده قرار می‌گیرد. از جنبهٔ زینتی به‌عنوان آبزی صادراتی دارای اهمیت هستند. ابزار صید قلاب. تورهای ثابت عمقی. کف‌روب (ترال) و انواع گرگور. قلاب. تورهای ثابت عمقی. کف‌روب (ترال) و انواع گرگور و مواد منفجره مانند: دینامیت و ... . جستارهای وابسته فهرست ماهی‌ها خانواده‌های ماهیان دریایی جانوران دارای توانایی تغییر رنگ آرایه (زیست‌شناسی) نام‌گذاری‌شده توسط شارل لوسین بناپارت ماهیان آب شور ماهیان آکواریوم ماهی‌ها
5448
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%DA%AF%D9%88%D8%B1
گرگور
گَرگور به قفس‌های ماهیگیری ساخته شده از توری گفته می‌شود. کاربرد این گونه ابزار ماهیگیری در کرانه‌های ایرانی خلیج فارس رواج زیاد دارد. گرگور قفسی توری است که با بند، آن را به ته دریا می‌فرستند و به سر بند یک قطعه چوب پنبه می‌بندند تا محل قرارگرفتن گرگور را گم نکنند. ماهی‌ها از یک دریچه وارد شده و راه برگشت را پیدا نمی‌کنند و درون قفس گیر می‌کنند و فقط ماهی‌های درشت در درون گرگور می‌مانند. ساختمان آن گرگور نوعی قفس بوده که جزو ابزارهای صید تله‌ای محسوب می‌شود. ساختمان آن بسیار ساده است و تنها با داشتن اندک تجربه‌ای می‌توان از آن برای صید استفاده کرد. این ابزار صید برای به دام انداختن گروه زیادی از ماهیان کف‌زی، سخت‌پوستان و بعضی از نرم‌تنان قابل استفاده است. اشکال و ابعاد گرگورها بسیار متنوع و مصالح مورد استفاده در ساخت آن‌ها متفاوت است. از نظر حجم، ساختمان و وزن نیز، در کشورهای مختلف و بسته به هدف صید، تنوع زیادی در آن‌ها به چشم می‌خورد. بعضی از انواع آن بسیار سنگین بوده و متجاوز از چندین کیلوگرم وزن دارند، به طوری که به کارگیری آن‌ها مستلزم داشتن شناورهای بزرگ و مجهز به وینچ و جرثقیل است. پاره‌ای دیگر نیز سبک بوده و به راحتی توسط دست قابل حمل و به کارگیری هستند. گرگورهای سنتی و معمول در جنوب ایران از سیم‌های فلزی گالوانیزه نازک (۱۷ و ۱۸) بافته می‌شوند. هر گرگور از سه جزء مجزا شامل بدنه (گنبدی‌شکل)، کف (دایره‌ای شکل) و دریچه ورودی یا مدخل (شکل مخروطی ناقص) تشکیل شده‌است. برای وزین شدن و تسریع در نصب صحیح گرگور بر بستر صیدگاه معمولاً چند تکه لوله گالوانیزه یا میله گرد آهنی نیز در قسمت کف آن بسته می‌شود. گرگور سنتی که در خلیج فارس و بخشی از دریای عمان مورد استفاده قرار می‌گیرد، به صورت نیم کروی است. در استان‌های خوزستان و بوشهر به نام گرگور و در هرمزگان به نا کلگر معروف است. - بدنه گرگور به نام‌های دیگری مانند کیسه، دهانه گرگور به نام‌های دیگر مانند فچ یا دماغه و کف گرگور بنام‌های دیگری مانند بن نیز گفته می‌شود. (عبیدی و همکاران، ۱۳۷۲) صید با گرگور ورود ماهی به مدخل گرگور در ابتدا به سهولت انجام می‌شود. این نیز به خاطر شکل خاص ساختمان بدن ماهی و نحوه استقرار باله‌های پشتی و مخرجی در سطح بدن آن است. اگر ماهی در نیمه راه مدخل قصد بازگشت از آن را داشته باشد، وجود خارها مانع از این منظور شده و هیچ راهی جز حرکت به جلو و ورود به محوطه داخل قفس برای آن باقی نمی‌ماند. ماهی تا زمان تخلیه گرگور توسط صیاد محکوم به اسارت در آن خواهد بود. صیدگاه‌های مناسب گرگور معمولاً گرگور در مراکز تجمع آبزیان انزوا طلب یا مسیر مهاجرت بعضی از ماهیان کف‌زی مهاجر مثل سنگسرماهیان به آب انداخته می‌شود. بهترین صیدگاه‌های مورد استفاده برای گرگور در خلیج فارس شامل اطراف جزایر مرجانی، بسترهای صخره‌ای، اطراف سکوهای نفتی و خطوط لوله انتقال نفت در زیر آب می‌باشد. مدت صید و متوسط صید با گرگور متوسط مدت زمان صید با گرگور معمولاً بین ۱۰ روز تا دو هفته است که بسته به شرایط بدی جوی، این زمان تغییر می‌کند. فصل صید با گرگور برای انواع آبزیان معمولاً ۸–۷ ماه در سال است. میزان صید با گرگور در هر نوبت بازدید و تخلیه، شدیداً متغیر بوده و به عواملی چند بستگی دارد. از جمله این عوامل می‌توان به فصل، موقعیت صیدگاه، زمان و مسیر مهاجرت ماهیان کف‌زی و پاره‌ای از فاکتورهای زیست‌محیطی اشاره کرد. انواع گرگور گرگورها را می‌توان به ۴ نوع تقسیم کرد: گرگور باطْنه‌ای گرگور طمعه‌ای گرگور عمانی گرگور دو کیسه‌ای گرگور باطْنه‌ای (دوبغلی) که هر طرف آن از کف تا سطح گرگور حدود ۵/۱ متر است، در مناطق شنی و صخره‌ای کاربرد دارد. گرگورهای معروف به باطنه‌ای شامل یک کیسه نیم کره و کف آن بعلاوه دماغه یا دهانه ورودی ماهی تشکیل می‌شود، ماهی‌های صید شده را نیز از همین دهانه ورودی و بازکردن آن تخلیه می‌کردند. گرگورهای باطنه‌ای اصالتاً گرگور بومی نبوده و مربوط به بنادر صیادی باطنه عربستان می‌باشد و در بوشهر از تاریخچه دیرینه‌ای برخوردار نمی‌باشد. گرگور طعمه‌ای ارتفاع آن معمولاً کمتر از گرگور باطنه‌ای است. دارای دریچه فرار نمی‌باشد. در مناطق صخره‌ای و حداکثر در عمق ۲۰ متری کاربرد دارد و بیشتر برای صید بالول (هامور کوچک) استفاده می‌گردد و به همین علت گرگور طعمه‌ای نامیده می‌شود که از گواف و ماهیان ریز به عنوان طعمه‌ای جهت جلب ماهی استفاده می‌گردد. گرگورها ی طعمه‌ای را در اندازه‌های مختلف می‌ساختند که معمولاً به گرگورهای کوچک زیر سنگی (طعمه‌ای) و بزرگ تقسیم می‌شد، گرگورهای زیر سنگی در اندازه و ارتفاع ۵۰ تا ۶۰ سانتی‌متری می‌ساختند و با پنهان نمودن در زیر سنگ‌ها و صخره‌های ساحلی و آزاد نمودن دهانه ورودی آن، برای صید ماهی در ساحل استفاده می‌کردند. گرگورهای طعمه‌ای را در اندازه متوسط حداکثر ۱ متر ارتفاع و با قراردادن طعمه در آن و در صیدگاه‌های صخره‌ای استفاده نموده و با بالا کشیدن و بازرسی یک روزه به آن ماهی‌های صید شده را تخلیه می‌کردند. گرگورهای بزرگ را در اندازه‌ای با ارتفاع حداقل ۵/۱ تا ۲ متر می‌بافتند و به صورت انتظاری و با استقرار حداقل ۷ روزه آن در صیدگاه‌های مختلف رسی و صخره‌ای و اعماق مختلف برای صید آبزیان کف زی استفاده می‌کردند. گرگور عمانی (بزرگ) هر طرف آن حدود ۳ متر است و به دلیل گرفتن جای بیشتر در شناور و بازدهی کمتر، خیلی از آن استفاده نمی‌گردد. گرگور دو کیسه‌ای دارای ارتفاعی کمتر از گرگور باطْنه‌ای و نیز درازتر از آن می‌باشد و به علت صید بی‌رویه همه نوع ماهی، در حال حاضر ممنوع شده‌است. در این نوع گرگور که دراز می‌باشد، ماهی از یک طرف وارد و از سوی دیگر خارج می‌کنند. گرگور در استان بوشهر صیادان اکثر مناطق بوشهر ابتدا گرگورهای خود را از نوعی چوب هندی و چینی که در بوشهر «باصچیل» نامیده می‌شود تهیه می‌کردند. باصچیل چوبی تو پُر و محکم می‌باشد که از قدرت انعطاف بسیار بالایی برخوردارمی باشد. انعطاف‌پذیری بالای آن باعث شده تا آن را به صورت رشته‌های نازک و با طول مختلف تقسیم نمایند که به این رشته‌ها چسول می‌گفتن همین امر سبب انتخاب این چوب برای گرگور بافی در دوران‌های گذشته شده‌است. صیادان این چوب را که توسط شناورهای تجارتی بادبانی از هند و چین و بمبئی و مالی‌بار می‌آوردند، خریداری نموده و برای گرگور بافی از آن استفاده می‌کردند. در هنگامی که با کمبود باصچیل روبرو می‌شدند از شاخه انعطاف‌پذیر متصل به خوشه خرما که به «پنگ» معروف است استفاده می‌کردند و با تراشیدن پنگ و تقسیم آن به تکه‌های نازک در گرگور بافی استفاده می‌کردند. از تقریباً ۶۰ سال پیش و با وارد شدن سیم بکسل توسط کشتی‌های بین‌المللی به شهر، صیادان با استفاده از رشته سیم‌های بکسل و با بهره‌گیری از مخلوطی از سیم بکسل و رشته چوب‌های باصچیل گرگوری مرکب از سیم و باصچیل تهیه می‌کردند. بعدها و حداقل در دهه ۴۰ و با وارد شدن سیم‌های مخصوص گالوانیزه که ساخت کشور بلژیک و انگلیس بود، گرگورها کاملاً سیمی شده و بافت آن با سیم خالص صورت می‌گرفت. تعداد گرگورهایی که به یکدیگر می‌بستند در حدود ۸ عدد بود و در اصطلاح محلی به این مجموعه «خِیه» می‌گویند. منابع هفته نامه نسیم جنوب ابزارهای ماهی‌گیری تجهیزات ماهیگیری
5449
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%D9%88%20%D8%B3%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%B1
فردینان دو سوسور
فردینان دو سوسور (به انگلیسی: Ferdinand de Saussure) (زادهٔ ۲۶ نوامبر ۱۸۵۷ در ژنو – درگذشتهٔ ۲۲ فوریهٔ ۱۹۱۳) زبان‌شناس و نشانه‌شناس سوئیسی بود. او که پژوهش‌های خود را به دو زبان فرانسه و آلمانی انجام می‌داد با نگرش به ساختار زبان به‌عنوان اصل بنیادین در زبان‌شناسی، آن را شاخه‌ای از دانش عمومیِ نشانه‌شناسی دانست. سوسور از بنیانگذاران زبان‌شناسی قرن بیست و یکم و یکی از بنیانگذاران (به همراه چارلز سندرز پرس) نشانه‌شناسی به‌شمار می‌رود. زبان من جهان من است. زندگی‌نامه سوسور در سال ۱۸۵۷ در ژنو به دنیا آمد. پدرش، آنری لویی فدریک دو سوسور، کانی‌شناس، حشره‌شناس و زیست‌شناس بود. سوسور در سن چهارده سالگی نبوغ و و استعاد بی‌بدیلی از خود نشان داد. در پائیز ۱۸۷۰، او شروع به فعالیت در انستیتوی مارتین کرد (که در گذشته تا سال ۱۹۶۹ مؤسسهٔ لوکوتر نام داشت). او در ژنو به همراه خانوادهٔ یکی از همکلاسی‌های خود، الی دیوید زندگی می‌کرد. سوسور که به عنوان بهترین دانش‌آموز تحصیلات خود را به پایان رساند، انتظار داشت تحصیلات خود را در مدرسهٔ عالی ژنو ادامه بدهد؛ اما از نظر پدرش او با چهارده سال و نیم سن، برای رفتن به آنجا به بلوغ کافی نرسیده بود و بنابراین تصمیم گرفت به جای مدرسهٔ‌عای ژنو، او را به کالج ژنو بفرستد. سوسور البته از این تصمیم راضی نبود و بعدها در نکوهش این تصمیم گفته بود که یک سال از عمر خود را در آنجا هدر داد. بعد از این که یک سال لاتین و یونانی باستان و سنسکریت را خواند و چند واحد در دانشگاه ژنو گذراند، در سال ۱۸۷۶ تحصیلات خود را در دانشگاه لایپزیگ شروع کرد. خویشاوندان برادران او اسپرانتیست مشهور رنه دو سوسور و دانشمند حوزهٔ ستاره‌شناسی باستانی چینی لئوپولد دو سوسور بودند. پدر او دانشمند مشهور هنری لوئیس فردریک دو سوسور و پسر فریدنان دو سوسور، ریموند دو سوسور روانکاو بود. نظریهٔ سوسور اثر اصلیِ او به نام دوره زبان‌شناسی عمومی در سال ۱۹۱۶ و پس از مرگ به‌وسیلهٔ شارل بالی و آلبر سِشه برپایهٔ یادداشت‌های سرِ کلاس درس به‌چاپ رسید. این کتاب خیلی زود به منبع مهمی برای زبان‌شناسان ساختارگرای سدهٔ بیستم تبدیل شد. سوسور برخلاف زبان‌شناسان پیش از خود که بیشتر از دید تاریخی یا به‌عبارتی درزمانی (diachronic) به بررسی زبان‌شناسی می‌پرداختند تمرکز خود را بر جنبهٔ هم‌زمانی (syncronic) آن می‌گذاشت، به بیان دیگر ساختار زبان را در بازه‌ای از زمان می‌سنجید. او فرایند گفتگو را ساخته‌شده از دو بخش روان‌شناسانه و فیزیکی می‌داند، ولی ساختار زبان را در ارتباط با پاره‌ای از بخش روان‌شناسی می‌شناسد. از دیدگاه سوسور هیچ رابطه‌ای بین معنا و اُبْژه وجود ندارد. به همین خاطر می‌گویند که اشیای این عالم، مخلوق زبان یا تصورات ما هستند. به عبارتی، معنی، ساختاری است، یعنی معنای یک نشانه به رابطه آن با سایر نشانه‌ها بسته‌است، مثل معنای چراغ قرمز که وابسته به چراغ سبز است، و الا به خودی خود معنایی ندارد. نشانه‌شناسی او از همین پیوند ریشه می‌گیرد. اندیشه‌های او در رابطه با نشانه و ساختار از سوی ساختارگرایان، پساساختارگرایان و ساختارشکنان مورد توجه قرار می‌گیرد. در واقع، رویکرد ساختارگرایانه سوسور، در درون شاخه‌های زبان‌شناسی نفوذی عمیق یافت. با این حال، تأثیر آن در علوم اجتماعی به مراتب عمیق‌تر و وسیع‌تر بود. این دیدگاه، به ویژه به وسیلهٔ انسان‌شناس برجسته‌ای چون کلود لوی استروس در میانه‌های سدهٔ بیستم به کار گرفته شد. ساختارگرایی در انسان‌شناسی به نام استراوس ثبت شد و نسخه انسان‌شناختی ساختارگرایی، به عنوان یکی از شفاف‌ترین گونه‌های رویکردی در این رشته در زمان خود شناخته شد. منابع پیوند به بیرون Saussure's view of the value of diachrony J.R.Firth and the "Cours de linguistique generale" Hearing Heidegger and Saussure Course in General Linguistics اهالی ژنو جستارنویسان اهل سوئیس چرخش زبان‌شناختی دانش‌آموختگان دانشگاه ژنو دانش‌آموختگان دانشگاه لایپزیگ درگذشتگان ۱۹۱۳ (میلادی) زادگان ۱۸۵۷ (میلادی) زبان‌شناسان اهل سوئیس زبان‌شناسان سده ۱۹ (میلادی) زبان‌شناسان سده ۲۰ (میلادی) فیلسوفان اهل سوئیس فیلسوفان روان‌شناسی فیلسوفان سده ۱۹ (میلادی) فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی) فیلسوفان فرهنگ مقاله‌نویسان سده ۱۹ (میلادی) مقاله‌نویسان سده ۲۰ (میلادی) نشانه‌شناسان نویسندگان سده ۱۹ (میلادی) اهل سوئیس نویسندگان غیرداستانی اهل سوئیس نویسندگان مرد اهل سوئیس هندواروپایی‌شناسان
5450
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B1%20%DA%A9%D8%B1%D8%AF
عشایر کرد
عشایر کرد در آناتولی مرکزی: جانبیگی شیخ‌بزینی رَشی میکائیلی روته زِرکی تِرکی صیدونی قِلوری دویکان موتیکان شیخ‌بیلی بِلکی هِجیبی آتمانه بازِکی مِلی برکتی مِفکی اوخچی پِسی سِویدی جوتکی خلیکی عمری سَفکی جَلکی نصیری جستارهای وابسته ایل‌های کرد ایران کردها
5451
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D9%84%D9%88%D8%A7%D9%86
سیلوان
سیلوان یا شهر میافارقین یک شهر باستانی در نزدیکی دیار بکر، در کشور ترکیه بود. این شهر امروزه شهر سیلوان نامیده می‌شود. (در کردی: سلیوا یا فرقین) نام شهری در استان دیاربکر ترکیه است. جمعیت آن در سال ۲۰۰۸ میلادی ۷۳۶'۴۲ نفر بوده و در مقایسه با سرشماری سال ۱۹۹۰ که ۷۳۱'۶۰ نفر بوده‌است با کاهش جمعیت مواجه است. مقبره سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه (۱۲۳۱ _۱۱۹۹ میلادی) آخرین سلطان خاندان تُرک‌تبار خوارزمشاهیان که پس از رزم و جنگ و گریز با چنگیزخان مغول (به رود سند زدن و مبارزه‌اش با تیر و کمان با چنگیزخان معروف است) و فرزندانش شکست خورد، در این شهر قرار دارد. پیشینه گویا میافارقین عربی تحریف میفرکت (Maypharkath) آرامی یا موفرگن (Moufargin) ارمنی باشد که یونانیان آن‌را مارتیروپلیس می‌گفتند. مقدسی در قرن چهارم از آن نام برده و گوید شهری خوب است و بارویی سنگی و کنگره‌دار با خندقی عمیق دارد و پیرامون خندق حومه‌ای بزرگ با مسجد جامع واقع است. یاقوت و قزوینی هر دو از کلیساهای متعدد و از سه برج و هشت دروازه‌ی شهر که از زمان قدیم در آنجا وجود داشته شرح مفصل نوشته‌اند. یاقوت گوید اسم آن شهر به یونانی مدورصالا به معنی شهر شهیدان است و تاریخ آن شهر به زمان تئودسیوس می‌رسد. از بقایای آن کلیساها تا قرن هفتم کلیسایی از زمان عیسی باقی بود و در بالای برج جنوب غربی آن صلیب بزرگی دیده می‌شود که روی آن به سمت اورشلیم بود و به طوری که نقل می‌کردند این صلیب کار همان سازنده‌ای بود که صلیب بزرگ برج کلیسای قیامت بیت‌المقدس را ساخته و این دو صلیب به شکل یکدیگر بوده و باعث اعجاب و تحسین ناظرین. همچنین در محله‌ی یهودی‌ها نزدیک کنیسه یهودی‌ها حوضچه‌ای از سنگ مرمر سیاه وجود داشت که در آن محفظه‌ای شیشه‌ای بود و در آن محفظه مقداری خون یوشع بن نون را حفظ کرده بودند. در قرن هشتم که میافارقین به دست مغول‌ها افتاد هنوز اهمیت داشت. جستارهای وابسته محاصره سیلوان (۲۰۱۵) منابع ویکی‌پدیای ترکی، نسخهٔ ۱۰ اکتبر ۲۰۰۶. شهرستان‌های استان دیاربکر شهرهای ترکیه مناطق مسکونی در استان دیاربکر مناطق مسکونی کردنشین در ترکیه روستاهای ارمنستان غربی
5453
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%20%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C
دروسی در زبان‌شناسی عمومی
دروسی در زبان‌شناسی عمومی (که در عنوان به جای دروسی از دوره‌ای و به جای عمومی از همگانی نیز استفاده کرده‌اند) کتابی اثر فردینان دو سوسور، زبان‌شناس نامدار سوئیسی است. نام اصلی این کتاب Cours de linguistique générale است و در سال ۱۹۱۶ و پس از مرگ سوسور توسط شارل بالی و آلبر سِشِی بر پایهٔ یادداشت‌های سرِ کلاس درس به چاپ رسید. این کتاب به‌زودی تبدیل به قبلهٔ زبان‌شناسانِ ساختارگرا در طول سدهٔ بیستم شد. ترجمه آلمانی این کتاب توسط کورش صفوی به فارسی برگردانده شده‌است. روی هریس، یکی از مترجمان در مورد نسبت سوسور با علم زبان‌شناسی و مطالعهٔ زبان پس از او می‌گوید: «به زبان دیگر به عنوان چیزی پیرامون جهانی که در آن زندگی می‌کنیم نگریسته نمی‌شود؛ بلکه اکنون زبان مرکز آن است. کلمات دیگر صرفا برچسب‌هایی صوتی یا از ملحقات امر ارتباط نیستند که با ترتیبی از پیش تعیین‌شده گرد هم آمده باشند؛ بلکه کلمات گلچینی از محصولات تعامل اجتماعی هستند؛ ابزاری ضروری که ابنای بشر که از طریق آنها بشر جهان پیرامون خود را می‌سازد. این نگاه متداول قرن بیستمی به زبان، عمیقا بر روی پیشرفت‌های تمامی علوم بشری تاثیر گذاشته است و تاثیرات آن را به ویژه در علومی مانند زبان‌شناسی، فلسفه، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی». با این که سوسور مشخصا به زبان‌شناسی همزمانی علاقه داشت، کتاب دوره یک نظریهٔ نشانه‌شناختی ارائه می‌دهد که دایرهٔ اعمال آن گسترده‌تر است. یک نسخهٔ از یادداشت‌های سوسور در سال ۱۹۹۶ یافت شد و تحت عنوان یادداشت‌هایی در زبان‌شناسی عمومی به چاپ رسید. نظام زبان، زبان و گفتار سوسور بین زبان (langue) و گفتار (parole) تمایز می‌گذارد. زبان یک موضوع همگون تعریف شده است که در پاره‌های ناهمگون گفتار تظاهر می‌یابد. گفتار چندوجهی و ناهمگون است: گفتار هم به فرد و هم به جامعه تعلق دارد. اما تکلیف زبان معلوم است. یک کل یکپارچه و مجموعه‌ای از قواعد است که به جامعه تعلق دارد. زبان در هیچ یک از افراد جامعه به صورت کامل و بی‌نقص وجود ندارد؛ بلکه محصولی است که توسط گویشوران زبان دستخوش همگونی شده است. زبان نظامی از نشانه‌هاست که ایده‌ها را بیان می‌کنند. همزمانی و درزمانی مطالعه‌ٔ همزمانی عبارت از مطالعهٔ یک زبان در یک نقطهٔ زمانی معین است؛ در حالی که در زمانی عبارت از مطالعهٔ سیر تاریخی یک زبان است. سوسور برای اولین بار این تمایز را مطرح کرد و به نظر او یک زبان می‌بایست از هر دو منظر مورد مطالعه قرار گیرد. پیش از او مطالعات زبان‌شناختی بیشتر بر مطالعات درزمانی تاکید داشت. سوسور برای فهم بهتر این تمایز، استعارهٔ قوانین بازی شطرنج را پیش کشید. او گفت می‌توانیم قوانین شطرنج را درزمانی در نظر بگیریم (که چگونه قوانین در طول تاریخ دستخوش تغییر شده‌اند) و یا به صورت همزمانی به آنها نگاه کنیم (که اکنون چگونه هستند). از نظر سوسور، وقتی شخصی به یک بازی شطرنج که اکنون در حال انجام است، وارد می‌شود، برای او اهمیتی ندارد که در گذشتهٔ بازی چه اتفاقاتی افتاده است و تنها اتفاقات جاری در لحظهٔ بازی برای او اهمیت دارد. پانویس منابع Course in General Linguistics Harris, Roy. 1988. Language, Saussure and Wittgenstein. Routledge. p. ix. سورن، پیتر (۱۳۸۸): مکاتب زبان‌شناسی نوین در غرب، ترجمهٔ علی‌محمد حق‌شناس، تهران: انتشارات سمت زبان ساختارگرایی فردینان دو سوسور کتاب‌ها در نشانه‌شناسی کتاب‌های غیرداستانی ۱۹۱۶ (میلادی) کتاب‌های آموزشی کتاب‌های زبان‌شناسی کتاب‌های انتشارات هرمس
5455
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C
همزمانی
همزمانی ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد: هم‌زمانی مفهومی که اولین بار توسط کارل گوستاو یونگ مطرح شد و به رخ‌دادن دو اتفاق (و یا بیشتر) گفته می‌شود که حادثه‌ای معنی‌دار را تشکیل دهند، اما از لحاظ علّی هیچ ربطی به هم نداشته باشند همزمانی و درزمانی (Synchrony and diachrony) مفاهیمی مکمل در زبان‌شناسی، روشی که به بررسی مسائل در یک نقطهٔ مشخص از زمان یا در زمان‌های مختلف می‌پردازد همگامی عمل هماهنگ‌کردن رویدادها برای عمل‌کردن به عنوان یک سیستم واحد صفحه‌های ابهام‌زدایی
5456
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%87%20%D8%AF%D9%85%D8%B4%D9%82
دروازه دمشق
دروازه دمشق یا دروازه ستون نام یکی از دروازه‌های حصار قدیمی شهر اورشلیم در اسرائیل است که توسط سلطان سلیمان، دهمین سلطان امپراتوری عثمانی بنا شد. این دروازه یکی از نمونه‌های برجسته هنر عثمانی در اورشلیم است. نام عربی این دروازه یعنی عامود به معنای ستون است. این نام به ستونی از زمان بیزانس اشاره دارد که به عنوان نشانه در کنار این دروازه نصب شده بود. بیرون از دروازه دو جاده قرار داشت یکی به سوی دمشق و دیگری به سوی غرب تا به کناره دریا. پانویس بنیان‌گذاری‌های ۱۵۳۷ (میلادی) در امپراتوری عثمانی تاریخ اورشلیم دروازه‌های دیوارهای تاریخی اورشلیم زیرساخت‌های کامل‌شده در سده ۱۵ (میلادی) ساختمان‌ها و سازه‌های کامل‌شده در ۱۵۳۷ (میلادی) محوطه‌های تاریخی در اورشلیم
5459
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B4%D8%A7%D8%B1
بشار
بشار نام یکی از رودخانه‌های استان استان کهگیلویه و بویراحمد در ایران است. بشار نام استان هشتم از کشور الجزایر است. بَشّار یکی از نام‌های مردان عرب است (نمونه: بشار اسد رئیس جمهور سوریه). بشار بن برد تخارستانی نام یکی از بزرگترین شاعران عرب که اصالتا اهل ایران است.
5460
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D9%84%DB%8C%D8%AF%D9%87
استان بلیده
استان بلیده نام استان نهم کشور الجزایر است. منابع http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Blida_Province&oldid=437954113 استان البلیده البلیده ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۴ (میلادی)
5462
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B2%DB%8C
اتانازی
مرگ آسانیا مرگ اختیاری، اُتانازی یا هومرگی (به فرانسوی: Euthanasie، به انگلیسی: Euthanasia) که از زبان یونانی (εὐθανασία) به‌معنی «مرگِ خوب» است، در اصطلاح، شرایطی است که در آن بیمار بنا به درخواست خودش به صورت طبیعی و آرام بمیرد. کسانی که در شرایط این نوع از مرگ قرار دارند، بیشتر افراد دارای ویژگیهای بیماران لاعلاج یا افرادی که از یک بیماری سخت روانی (اختلال افسردگی اساسی و…) رنج می‌برند و با رضایت خود، از افرادی مثل پزشکان معالج یا پرستاران یا افراد خانوادهٔ خود بخواهند که به آن‌ها در مردن کمک کنند. در زبان فارسی به آن «مرگ شیرین»، «مرگ باوقار»، «مرگ خودخواسته»، «مرگ موقّرانه» یا «مرگ بدون بی‌حرمتی» نیز گفته شده‌است. روش‌ها توقّف روند درمان یک بیمار، قطع سِرُم و تغذیه وریدی، قطع اکسیژن، جلوگیری از دیالیز و جداکردن فرد از دستگاه‌های حمایتی ارگان‌های حیاتی، همچنین دادن داروهای مسکن با دوز بالا، که موجب کاهش هوشیاری و تسریع مرگ می‌شوند، از روش‌های اتانازی به حساب می‌آیند. برداشت‌های متفاوت از مفهوم هومرگ (اتانازی) وجود دارد؛ مثلاً در روش غیرمستقیم، پزشک با تجویز دارویی، فقط مقدمات مرگ بیمار را فراهم می‌کند و بیمار با آگاهی کامل به استقبال مرگ اختیاری می‌رود. ولی در روش مستقیم، پزشک یا پرستار خود عامل مرگ بیمار هستند. تزریق داروی کشنده و جداکردن بیمار از دستگاه‌های حمایتی، نمونه‌هایی از این روش هستند که بعضی اوقات بدون اطلاع بیمار انجام می‌شوند. بدین ترتیب جداکردن بیمار مرگ مغزی از دستگاه‌های حمایتی نیز از نظر بسیاری «اتانازی غیر داوطلبانه، غیر فعّال» به‌شمار می‌آید. در کشورها در بسیاری از این کشورها، کمیسیون پزشکی باید وضعیت بیمار را کاملاً بررسی کند. سوئیس با تصویب قانون مربوط به آن در سال ۱۹۴۲، به عنوان نخستین کشور صادرکننده اجازه اتانازی است. در این کشور امکان اتانازی حتی برای افراد خارجی نیز وجود دارد. قوانین جامع و مدون «حق پایان دادن به زندگی» کشور هلند، در سال ۲۰۰۲ تکمیل شدند. در هلند و بلژیک محدودیت سنی برای اتانازی وجود ندارد. اما کودکان باید توانایی تصمیم‌گیری منطقی داشته و در حال گذراندن مراحل پایانی بیماری لاعلاج باشند. والدین کودکان زیر ۱۸ سال هم باید رسماً رضایت خود را برای اتانازی فرزندشان اعلام کنند. در دیگر کشورها مانند لوکزامبورگ، کلمبیا و چند ایالت از ایالات متحده آمریکا شامل اورگن، واشینگتن، مونتانا و کالیفرنیا، ورمانت و کلرادو اتانازی به روش غیرمستقیم قانونی است. در استرالیا بین سال‌های ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶ اتانازی در ایالت قلمرو شمالی قانونی بود. در سال ۲۰۱۷ پس از بحث‌های بسیار، امکان انجام مرگ خود خواسته در ایالت ویکتوریا قانونی شد. با این وجود، انجام چنین کاری بستگی به این دارد که شخص به بیماری لاعلاجی مبتلا باشد. مجمع پزشکی استرالیا به شدت با مرگ خود خواسته مخالف است؛ زیرا از دید آنان، چنین عملی با اخلاقیات پزشکی ناسازگار است. استان کِبـِک کانادا نیز از سال ۲۰۱۶ امکان اتانازی را فراهم کرد. در سوئد اگر پزشک، نیاز مرگ آرام فردی را تأیید کند مرگ آرام قانونی است. برای نمونه اگر بیمار در مراحل پایانی زندگی باشد یا تزریق دارو به بیمار بی‌فایده و دردآور باشد. در مارس سال ۲۰۲۱ اسپانیا نیز اتانازی را در این کشور قانونی اعلام کرد. اسپانیا چهارمین کشور اتحادیه اروپاست که به‌مرگی را قانونی می‌کند. ۲۰۲ نماینده پارلمان به این قانون رای موافق و ۱۴۱ تن از آنها رای مخالف و دو نفر رای ممتنع دادند. وزیر بهداشت اسپانیا با حضور در پارلمان، تصویب این قانون پیشنهادی دولت سوسیالیست اسپانیا را یک «پیشرفت مدنی تاریخی» خواند. کارولینا داریاس خطاب به نمایندگان گفت: «امروز روز مهمی در تاریخ ماست. ما در حال به رسمیت شناختن یکی از رکن‌های اصلی حقوق بشر هستیم. ما در حال حرکت به سوی جامعه ای انسانی تر و عادلانه تر هستیم.» از ۷ نوامبر ۲۰۲۱، اتانازی در نیوزیلند نیز قانونی شد. نمونه‌هایی از هومرگ یکی از مشهورترین سوابق اتانازی در جریان جنگ دوم جهانی دیده شده‌است. در ۱۹۳۹ میلادی، آلمان نازی یک اتانازی غیرداوطلبانه و سری را طراحی کرد. در این طرح - عملیات T۴ - کودکان زیر ۳ سال که دارای عقب ماندگی ذهنی یا نقص عضو یا ناتوانی جسمی اساسی بودند کشته شدند. بعدها این طرح شامل کودکان بزرگتر و بزرگسالان نیز گردید. بیماران روانی تیمارستان‌های آلمان و اتریش به همین جهت به ۶ اردوگاه مرگ منتقل می‌شدند. برنامه T۴ پس از آن به اردوگاه‌های کار و بازداشتگاه‌های اسرا نیز سرایت کرد بنحوی که زندانیانی که بشدت بیمار بودند در این برنامه قرار می‌گرفتند. نمونه‌ای دیگر در دهه اخیر، پیر جورجیو ولبی یک نویسنده ایتالیایی بود که به خاطر وخامت اوضاع بیماری‌اش اقدام به اتانازی کرد. اما کلیسای ایتالیا اجازه نداده بود برای او مراسم مذهبی بگیرند و این مسئله طرفداران اتانازی را ناراحت کرده بود. دیدگاه‌ها موافقان موافقان هومرگ (اتانازی) از آن با تعابیر مرگ تسهیل شده، مرگ با شرافت، مرگ در آرامش و… نام می‌برند. مخالفان مخالفان اخلاقی هومرگ (اتانازی)، با قانونی شدن هومرگ (اتانازی) و رواج آن، انگیزه درمان برخی بیماری‌ها از بین خواهد رفت و جلوی پیشرفت علم پزشکی گرفته خواهد شد، از همه مهم‌تر نگهداری سالمندان برای افراد و بستگان آن‌ها مشکل شده و از همه مهم‌تر، اعتماد بیمار به پزشک به علت ترس بیمار از قطع درمان توسط پزشک و انجام اتانازی، از بین خواهد رفت؛ بنابراین دیگر نمی‌توان با خیال راحت به هیچ بیمارستانی پا گذاشت. ادیان عقیده مشترک بسیاری از ملل و مذاهب مختلف از جمله مسیحیت، اسلام و یهودیت این است که زندگی، هدیه خداوند است و باید با تمام توان در حفاظت آن کوشید و بیماری و سختی‌های آن جزئی از زندگی و سرنوشت آدمی است که باید به‌طور طبیعی طی شود. اسلام از منظر اسلام، بیمار اگر دین دار و مؤمن باشد، تحمّل درد و رنج و صبر و بردباری در برابر آن، موجب بخشش گناهان و تزکیه نفس و تخفیف مجازات یا افزایش درجات و رسیدن به ثواب‌های بیشتر اخروی می‌شود و اگر غیر مؤمن باشد چه بسا درد و رنج موجب گردد از رفتار و زندگی گذشته خود پشیمان شده و توبه کند و با حال ایمان از دنیا برود. مسیحیت یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌هایی که مطرح شده، موضوعی که در فضای رسانه‌ای محافظه‌کار اروپا، طرح آن جسارت خاصی می‌خواست، این ادعاست که پاپ ژان پل دوم رهبر پیشین کلیسای کاتولیک که مخالف اصلی اتانازی بود خود درخواست به‌مرگی کرده‌است. تنها مدرک مدعیان اتانازی کردن پاپ، فیلم و نگاره‌هایی است که در آن مشخص است که بر خلاف معمول، برای پاپ لوله تغذیه بینی-معده گذاشته نشده‌است. دوسال پس از مرگ پاپ، در سال ۲۰۰۷ میلادی، پزشک ایتالیایی متخصص بیهوشی و از طرفداران اتانازی ادعا کرد که با بررسی‌های فیلم‌های مربوط به آخرین روزهای زندگی پاپ کاملاً مشخص است که پاپ در آخرین روزهای عمر خود به علت پیشرفت بیماری پارکینسون، توانایی بلع نداشته و کاهش وزن شدیدی داشته‌است و اقدامات درمانی‌ای که روی پاپ ژان پل‌دوم انجام می‌شده برای مراقبت و زنده‌نگهداشتن او کافی نبوده‌است. این پزشک ادعا کرد احتمالاً پاپ از این موضوع آگاه بوده و تیم پزشکی وی آگاهانه زمینه مرگ او را فراهم کرده‌اند. اگرچه در ۳ روز آخر پزشکان برای پاپ لوله بینی گذاشتند اما زمانی بود که به نظر بسیاری از متخصصان، دیگر دیر شده بود. این موضوع می‌توانست یک اختلاف‌نظر پزشکی باشد ولی انتشار آخرین کلمات پاپ در رسانه‌ها که گفته بود «بگذارید بروم به خانه پدر» باعث شد تا این پزشک ادعای بزرگ خود را مطرح کند. وی نتیجه می‌گیرد که پاپ عملاً با اجازه‌ندادن به استفاده از اقدامات درمانی لازم درخواست اتانازی کرده بود و این جمله نیز می‌تواند احتمال درخواست آن را از طرف پاپ تقویت کند. واتیکان به شدت این ادعا را رد کرد و آن را هیاهوی رسانه‌ای برای گیج کردن مردم خواند. پزشک ویژه نیز اعلام کرد که پزشک مزبور به مدارک پزشکی پاپ دسترسی نداشته و ادعاهای او براساس بعضی تصاویر ویدیویی بوده که به هیچ وجه نمی‌تواند برای اظهارنظر کافی باشد و درحد حدس و گمان است و جمله پاپ تنها یک دعای عرفانی بوده‌است. پاپ بندیکت شانزدهم گفت: «اقدامات درمانی خاص مثل تغذیه وریدی و تغذیه از طریق لوله هم نوعی روش درمانی معمولی محسوب می‌شوند و قطع آن‌ها اتانازی به حساب می‌آید که یک گناه نابخشودنی است». در فیلم دختر میلیون‌دلاری در پایان فیلم دختر میلیون‌دلاری از روش اتانازی برای کشتن یک ناتوان و براساس درخواست خود او انجام می‌گیرد. پایان این فیلم مورد انتقاد طرفداران حقوق ناتوانان قرار گرفت؛ زیرا آنان معتقد بودند که فیلم، مشوق عمل اتانازی ناتوانان می‌باشد. گمشده در سریال گمشده (لاست) ادوارد مارس از جیمز فورد درخواست اتانازی می‌کند. جیمز فورد با تنها گلوله‌ای که داشت به او شلیک می‌کند؛ ولی تیرش خطا می‌رود و او درد بیشتری می‌کشد. در پایان، جک شفرد کار را تمام می‌کند. همچنین بون نیز از جک درخواست اتانازی می‌کند دریای درون فیلم دریای درون (اقتباسی از زندگی واقعی رامون سمپدرو) ساخته آلخاندرو آمنابار داستان ملوانی است که در یک حادثه، دچار شکستگی استخوان گردن و آسیب طناب نخاعی می‌شود. او به مدت ۲۹ سال تلاش کرد دادگاه، حق مرگ آسان را برای او به رسمیت بشناسد تا او بتواند به زندگی خود پایان دهد. تو جک را نمی‌شناسی در فیلم تو جک را نمی‌شناسی تلاش برای قانونی شدن این اقدام در دهه نود آمریکا به تصویر کشیده می‌شود. من پیش از تو در فیلم من پیش از تو، ویل ترینر فرد جوانی که در یک حادثه از ناحیه گردن به پایین دچار معلولیت شده‌است را به تصویر می‌کشد که قصد پایان دادن به زندگی دردآور و خسته‌کننده خود دارد اما لوئیزا کلارک پرستار جدید و عجیب و غریبش تلاش می‌کند ویل را به زندگی امیدوار کند. آرام آرام بین این دو داستان‌های عاشقانه‌ای اتفاق می‌افتد اما سر انجام ویل ترینر با مراجعه به سازمانی در سوئیس اقدام به اتانازی می‌کند. مه در این فیلم ساخته فرانک دارابوت در آخرین سکانس از این فیلم شخصیت اصلی فیلم برای رهایی از اتفاقات به همراه چند نفر که یکی از آنها فرزند خود اوست دست به این کار می‌زند. جستارهای وابسته خروج جهانی دیگنیتاس (سازمان کمک به خودکش‌ها) فیلیپ نیچک کیسه خودکشی حق مردن حق مردن؟ خودکشی کمکی شفقت و حق گزینش خروج نهایی جک کورکیان درک همفری راه جین دستگاه اتانازی پرایوپاوسا اتانازی جانوران اتانازی کودکان گردشگری خودکشی پانویس منابع همشهری ماه؛ شماره ۱۴۰، آبان ماه ۱۳۸۶ www.euthanasia.com پیوند به بیرون بزرگ‌ترین تصمیم؛ می‌خواهم بمیرم اتانازی: بلی یا خیر؟ اخلاق پزشکی انواع خودکشی اوتانازی چالش‌های اخلاقی خودکشی مرگ
5465
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87
الجزیره
شهر اَلجَزیره پایتخت کشور الجزایر در شمال آفریقا است. تاریخ در محلهٔ کنار دریای الجزیره، در دوران باستان یک کوچ‌نشین بازرگانی فنیقی وجود داشت به نام ایکوسیم. این دهکده بعداً به صورت شهر کوچک رومی ایکوسیوم درآمد. خیابان دریا در شهر امروزی الجزیره خطوط خیابان قدیم رومی شهر را دنبال می‌کند. گورستان‌های رومی در نزدیکی باب‌الواد و باب عزون قرار داشتند. شهر امروزی الجزیره در سال ۹۴۴ توسط بُلُگّین بن زیری، از قوم بربر و بنیادگذار دودمان زیری صنهاجه بنیاد شد. جغرافیا شهر الجزیره پس از کازابلانکا دومین شهر بزرگ در شمال آفریقا است. الجزیره در سمت باختری یکی از خلیج‌های دریای مدیترانه قرار دارد. نام این شهر از چهار جزیره‌ای گرفته شده‌است که در دریای روبه‌روی شهر واقع شده‌اند. این جزیره‌ها در سال ۱۵۲۵ جزئی از الجزیره به‌شمار آمدند. نام الجزیره کوتاه‌شدهٔ جزیره بنی مزغنه است که به معنی جزیره قبیله مَزغَنه می‌باشد. فرودگاه شهر، فرودگاه بین‌المللی هواری بومدین نام دارد. القاب این شهر به خاطر ساختمان‌های سفیدرنگش به عنوان «الجزیره سپید» لقب گرفته‌است. لقب دیگر این شهر «البهجة» است. جمعیت جمعیت آن بر پایهٔ سرشماری سال ۲۰۱۱ برابر با ۳,۹۱۵,۸۱۱ نفر بوده و جمعیت منطقهٔ کلانشهری آن ۲٬۱۳۵٬۶۳۰ نفر بوده‌است. همچنین جمعیت قابل توجهی از جمعیت ۵۰ هزار نفری ترک‌های الجزایر در این شهر سکونت دارند. مترو متروی الجزیره در سال ۲۰۱۱ تأسیس شده و هم‌اکنون دارای ۱ خط و ۱۴ ایستگاه می‌باشد. شهرهای خواهر سراسرنماها منابع Wikipedia contributors, "Algiers," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Algiers&oldid=217818352 بنیان‌گذاری‌ها در سده دهم (میلادی) در آفریقا بنیان‌گذاری‌های ۹۴۴ (میلادی) در آفریقا بنیان‌گذاری‌های ۹۴۴ (میلادی) پایتخت‌های آفریقا جنگ‌های بربری شهرها و شهرک‌های بندری مدیترانه‌ای در الجزایر شهرهای الجزایر شهرهای ساحلی در الجزایر مراکز استان‌های الجزایر مستعمره‌های پیشین اسپانیا مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در سده ۱۰ (میلادی) مناطق مسکونی در استان الجزیره مناطق مسکونی ساحلی در الجزایر میراث جهانی یونسکو در الجزایر
5466
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D9%81%D9%87
استان جلفه
جِلفَه نام استان هفدهم کشور الجزایر است. تاریخچه این استان به هنگام تقسیمات کشوری جمهوری دموکراتیک خلق الجزایر در ۱۹۷۴ تشکیل شد. جغرافیا استان جلفه دارای ۱۲ فرمانداری و ۳۶ شهرستان و ۸۰۰٫۰۰۰ نفر جمعیت است. جلفه در میان صحرای بزرگ آفریقا قرار گرفته و در این ناحیه پیرامون هزار سنگ‌نگاره از دوران نوسنگی یافت شده است. شهرها و نقاط جغرافیایی مسعد عموره صید البری کثبان زاغر شارف: دارای آبگرم معدنی درمان‌کننده و درختزارهای بلوط و عرعر. حجر الملح: سومین کوه بزرگ نمکی در جهان سن الباء: دارای درختزارهایی گسترده که برای انجام ورزش استفاده می‌شود. کوه بوکحیل: در نزدیکی شهر مسعد، بخشی از رشته‌کوه‌های اطلس صحرایی. آبگرم شارف: در ۴۰ کیلومتری شهر جلفه مردم مردم جلفه در دانش‌آموزی کوشا هستند و از چهره‌های سرشناس دانشور این استان می‌توان از نویسنده و روحانی اصلی منطقه شیخ سی عطیه و همچنین از شیخ سی مصطفی و شیخ سی عبدالقادر بن ابراهیم مسعدی نام برد. منابع "الجلفة عاصمة أولاد نایل" استان جلفه جلفه، استان ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۴ (میلادی)
5474
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%B3%D9%86%D8%B7%DB%8C%D9%86%D9%87
استان قسنطینه
نام استان بیست و پنجم کشور الجزایر است. منابع Wikipedia contributors, "Constantine, Algeria," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Constantine,_Algeria&oldid=216227478 استان قسنطینه قسنطینه ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۴ (میلادی)
5481
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%88%D9%87%20%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B1
کاوه آهنگر
کاوهٔ آهنگر () شخصیتی اسطوره‌ای و پهلوانی در شاهنامهٔ فردوسی، شاهنامهٔ ابومنصوری، گرشاسپ‌نامه و شاهنامهٔ کردی یا شخصیتی واقعی احتمالاً در دورهٔ اشکانی است. کاوه نماد انسان‌های پیشرو در عصر آهن و صنعت‌گری پس از حکومت جمشید و پر بستن فره ایزدی از پادشاهی اوست که قیامی ملی مردمی را به کمک فریدون، و مردم گریخته از بند ضحاک علیه فرمانروایی ظالمانهٔ او پی می‌ریزد. نشان جنبش او درفش کاویانی، پیشبند چرمی‌اش است که بر سر نیزه‌ای می‌آویزد. کاوه پیام‌آور دادخواهی برای استقلال، آزادی و جبهه‌گیری اپوزیسیون در برابر حکومت‌های ناعادلانه است که تأثیری شگرفت در فرهنگ ایرانی و نمادهای شاهنشاهی ایران داشته‌است. عده‌ای از ایرانیان در بزرگداشت پیروزی فریدون بر ضحاک همچنان جشن مهرگان را پاس می‌دارند و مردم کردستان جشن نوروز و سر برآوردن گیاهان را همزمان با پایان حکومت ضحاک می‌دانند و با افروختن آتش آن را جشن می‌گیرند. کاوه بارها در بازه‌های مختلف تاریخی در جنبش‌های سیاسی و آثار هنری در ایران و جهان به عنوان الگو مورد استفاده قرار گرفته‌است. اسطوره‌شناسی داستان ضحاک و کاوه آهنگر هم در شاهنامه فردوسی و هم در شاهنامه ابومنصوری که صد سال پیشتر نوشته شده نقل شده‌است. زندگی کاوه را با جزئیات بیشتری می‌توان در گرشاسپ‌نامه اثر اسدی توسی یافت. همچنین خاستگاه و قیام کاوه در شاهنامهٔ کردی نیز با تفاوت‌هایی نقل شده‌است. با این حال به نظر می‌رسد تاریخ‌نگاران عرب، ایرانی و فردوسی دانسته‌های خود را از کتاب از میان رفتهٔ دربار ساسانی یعنی خدای‌نامه نقل کرده‌اند که بر خلاف سنت دینی متون پهلوی که رویدادهای پیش از دوره اشکانی را بیان می‌کند، روایت‌ها شکلی زمینی و با الهام از رخ‌دادهای تاریخی دوره ساسانی با حفظ جنبه‌های افسانه‌ای و خیالی بیان شده‌اند. شخصیت بر باور سید حسن امین، کاوه آهنگر مربوط به دوره‌ای پس از پیشرفت‌های عصر آهن است که طبقهٔ جدیدی به نام صنعت‌گر به وجود آمد که توانایی ساخت ابزارهای جدید را داشتند و از این جهت طبقه‌ای ویژه به حساب می‌آمدند و ضحاک به همین دلیل از کاوه می‌خواهد که نامه‌ای را به عنوان عدالت سلطنت امضا کند. این که کاوه می‌تواند از دستور ضحاک سرپیچی کند و این که سواد نوشتن و امضا کردن دارد نشان از جایگاه طبقهٔ اجتماعی اوست. تولد کاوه یکی از خاندان‌های معروف پهلوانی دورهٔ اساطیری ایران است و براساس منابع باستانی، کاوه آهنگری اهل اصفهان بود. همچنین در روستای مشهد کاوه اصفهان مقبره‌ای منسوب به کاوه آهنگر وجود دارد که قدمت آن در حدود ۷۰۰ سال و در دوره ایلخانان تخمین زده شده و در مورد انتساب آن به کاوه آهنگر ابراز تردید کرده‌اند. همچنین بنا بر برخی گزارش ها شهر اردستان زادگاه کاوه آهنگر است. خیزش کاوه در مقابل ضحاک روایت‌های اسطوره‌ای پیش‌زمینه در شاهنامهٔ فردوسی، جمشید پادشاهی از دودمان پیشدادیان و نماد پیشرفت و ترقی‌خواهی است او پایه‌گذار جشن نوروز بود و در زمان او صنعت‌گری با نرم‌کردن آهن، ساختن زره و جوشن آغاز شد و همچنین صنعت نساجی و تولید عطر، مشک، گلاب، داروهایی برای درمان بیماری‌ها در زمان اون رواج پیدا کرد. جمشید دیوها را به ساختن بنا از گل و گچ و سپس سنگ گماشت. جمشید ایران را از نظر اجتماعی به چهار طبقه شامل نظامیان، موبدان، کشاورزان، و صنعتگران تقسیم می‌کند که احتمالاً چنین طبقه‌بندی با مخالفت فرودستان جامعه روبرو می‌شود چرا که رنج و کوشش تنها شامل حال فرودستان جامعه می‌شود و هر یک از طبقات اجتماعی به ناچار باید در آن طبقه زندگی می‌کردند و می‌مردند. در نظر دیگر جمشید دست‌آوردهای خود را یگانه و بی‌همتا می‌نامند و از غرور و خودپسندی مقام خود را در جایگاه خدایان می‌بیند از روی فره ایزدی از او روی‌گردان می‌شود. در چنین شرایطی ایران گرفتار آشوب و حوادث بی‌رحمانه می‌شود. تا آنجا که جامعه انتظار پادشاهی را می‌کشد که بتواند امنیت را به ایران بازگرداند. در میان این آشوب‌ها پادشاهی از نژاد عرب به نام ضحاک که دارای سرشت پاکی نیست و پیشتر پدر خود مرداس را برای رسیدن به پادشاهی به قتل رسانده به دور از خشونت و به دعوت سوارکاران ایرانی برای تصاحب پادشاهی وارد ایران می‌شود تا امنیت را در کشور برقرار کند. او در نهایت جمشید را که فره ایزدی از او روی برتافته گرفتار می‌کند و با اره از میان به دو نیم تقسیم می‌کند و از این جهت ضحاک در نماد پادشاهی ستمگر در شاهنامه ظاهر می‌شود. پس از دوستی ضحاک با اهریمن بر روی شانه‌های ضحاک دو مار می‌رویند که نشان از سستی و مردم ستیزی او دارد که تبدیل به پاره‌ای از تن اهریمن شده. خوراک این مارها مغز سر جوانان است که نشان از گرفتن اندیشه از جوانان دارد. جوانانی که پیشتر تحولی بزرگ در زندگی انسان پدیدآورده بودند. ضحاک که شخصیتی بیابانگرد و چادرنشین دارد در پی حکومت به شیوه بیابان‌گردان بر جامعه‌ای دارد که وارد دورهٔ صنعت‌گری شده و راه‌های نوین را تجربه کرده‌اند و شیوه بیابان‌گردیٔ او را تحمل نمی‌کردند. ضحاک اما برای ادامه دادن سنت‌های چادرنشینی خود مغز جوانان را از کار می‌انداخت. پس یا جوانان یا باید می‌ایستادند و مغز سرشان هدیه‌ای می‌شد به حیات حکومت صحرانشینان یا باید از ترس به کوه‌ها پناه می‌بردند. سازمان‌دهی مقاله اصلی پادشاهی ضحاک در شاهنامه فردوسی ضحاک برای مدت هزار سال برای بقای خود هر روز با کشتن دو جوان وحشت‌آفرینی می‌کرد. در این میان آشپزهای قصر هر روز جان یکی از جوانان محکوم به مرگ را نجات می‌دادند و مغز دیگری را با مغز گوسفند ترکیب و خوراک مارها می‌کردند. جوانانی که به این طریق نجات یافتند در نهایت خود را به کوه‌های زاگرس رساندند و به مردم کرد مشهور شدند. کاوه به جهت ظلمی که به او رفته بود پا به درگاه ضحاک می‌گذارد و دادخواهی می‌کند. او ۱۸ پسر داشت که ۱۷ تن از آنان به خاطر تغذیهٔ ماران سرشانهٔ شاه کشته شده بودند. دادخواهی کاوه، ضحاک را به شگفتی وامی‌دارد چنان‌که آخرین پسرش را به او باز برمی‌گرداند و از او درخواست می‌کند سندی را امضاء کند که در آن گفته شده بود که ضحاک همیشه قهرمان حقیقت و عدالت بوده‌است. اما کاوه از این خواسته سر باز می‌زند و نامه را پاره می‌کند و با پسرش از از درگاه ضحاک خارج می‌شود. پس از آن کاوه مردم را گرد می‌آورد و برای آنان سخنرانی آتشینی می‌کند. او سپس با آموزش جوانان کردی که از بند ضحاک گریخته بودند ارتشی را برای مقابله با ضحاک فراهم می‌کند. فریدون با کمک کاوه و با پرچمی که از پیشبند چرمی کاوه ساخته شده بود شورشی را بر علیه ضحاک سازماندهی کرد. پایان در روایت شاهنامه، فرجام زندگانی ضحاک روشن نیست اما آنچه در منابع زرتشتی مربوط به پایان دوره ساسانی گفته می‌شود اینست که فریدون چندین بار اقدام به کشتن ضحاک کرد اما ضحاک نامیرا ماند. سپس سروش از اورمزد پیام آورد که وی نباید کشته شود چرا که با مرگ وی از تنش موجودات پلید در جهان گسترش خواهند یافت و از همین رو بود که فریدون وی را در کوه دماوند دربند کرد. فرجام آنکه، ضحاک به دست فریدون کشته نمی‌شود، بلکه او را در چاه یا شکافی عمیق، با میخ‌های بزرگ بر سنگ می‌بندد. روایت‌های تاریخی در قرن‌های پس از حملهٔ اعراب به ایران در منابع مختلف اسلامی از کاوه به عنوان شخصیتی تاریخی نام برده شده‌است و ساختار روایت همچنان کمابیش حفظ شده‌است. آثار دورهٔ اسلامی که از کاوه سخن به میان می‌آورند شامل تاریخ طبری، المعجم فی آثار ملوک العجم، تجارب الامم، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، زین الاخبار و مرآة البلدان می‌شود که نویسندگان با توجه به دوره‌ای که در آن می‌زیسته‌اند بخشی از روایات را بنا به مناسب‌های اجتماعی تغییر داده‌اند و در آن دخل و تصرف کرده‌اند. با این حال در هر یک از این روایت کاوه در نقش‌های متفاوتی می‌نشیند در گرشاسپ‌نامه، کاوه پس از پیوستن به سپاه فریدون در نقش یکی از سرداران او ظاهر می‌شود و در زین الاخبار کاوه به عنوان یک کدخدا معرفی می‌شود و به همین دلیل به مجلس ضحاک برای گواهی دادن دعوت می‌شود. ترجمه آزاد ابوالفضل بلعمی در ترجمه آزاد ابوالفضل بلعمی از تاریخ طبری، کاوه کشاورزی در یکی از روستاهای اطراف اصفهان معرفی می‌شود که دو پسرش کشته و مغزشان خوراک مارهای ضحاک می‌شود و به همین دلیل کاوه شورشی را علیه فرماندار ضحاک در اصفهان آغاز می‌کند که در نتیجه آن ثروت فرماندار در میان مردم پخش می‌شود و او مردم را از پرداخت مالیات منع می‌کند که این اقدام هواداران بسیاری را در اطراف کاوه شکل می‌دهد. در همین زمان، ضحاک که در استان‌های شمالی است سپاهی را برای سرکوب کاوه گسیل می‌کند اما کاوه این سپاه را شکست می‌دهد و به سوی شمال پیشروی می‌کند. او تمام شهرهایی که در مسیرش قرار دارند را درمی‌نوردد تا زمانی که به شهر ری می‌رسد به سپاهیان پیشنهاد می‌دهد که کسی را به عنوان پادشاه انتخاب کنند. سپس سپاه، پیشنهاد شاهی را به خود کاوه می‌دهند اما کاوه قبول نمی‌کند و می‌گوید او یک آهنگر بوده و این وظیفه باید به شخصی از تبار پادشاهان داده شود تا هرج و مرج در کشور رخ ندهد. در ادامه مردم دو ماه به جستجوی نامزدهای مناسب پادشاهی می‌پردازند و در نهایت به فریدون می‌رسند که از نوادگان جمشید است. فریدون تا ۱۶ سالگی به صورت مخفیانه زندگی می‌کند تا زمانی که از کوه‌ها برای دیدار مادرش فرانک به پایین می‌آید و سرنوشت پدرش را جویا می‌شود که فرانک سرگذشت غم‌انگیز خانواده را شرح می‌دهد. پس از این دیدار فریدون تصمیم می‌گیرد که انتقام این بی‌رحمی‌ها و ستمگری‌های ضحاک را به خاطر جنایات فجیعی که انجام داده بگیرد. تأثیر در ایران فرهنگ ایرانی جشن مهرگان که آیینی ایرانی برای پیروزی فریدون بر ضحاک است همچنان توسط بسیاری از ایرانیان برگزار می‌شود. همچنین مردم کرد با برافروختن آتش که آن را نماد آتشی می‌دانند که کاوه آهنگر پس از پیروزی بر ضحاک برای اعلام آزادی بر بلندای کوه روشن کرد جشن نوروز را برگزار می‌کنند. جایگاه کاوه در فرهنگ شاهنشاهی ایران برخی از ایرانشناسان به این دلیل که نام کاوه در متنهای اوستا و پهلوی نیامده است آن را به صورت شخصیت یافتهٔ صفت کی می‌دانند که بعدها لقب فرمانروایان سلسلهٔ کیانی می‌شود. پس از پیروزی فریدون بر اژی‌دهاک پیشبند چرمی کاوه درفش پادشاهان ایران شد که با نام درفش کاویانی شناخته می‌شود. به نقل از بلعمی، ایرانیان در هر جنگی که این درفش را به همراه داشتند پیروز می‌شدند. همچنین خاندان کارن پهلوی که یکی از هفت خاندان ممتاز ایران باستان به حساب می‌آیند ادعا کرده‌اند که از نسل کارن بزرگ و از نوادگان کاوه هستند. اهمیت کاوه در فرهنگ دادخواهی و مقاومت برای نخستین بار در قرون وسطی اسطوره کاوه یک امکان کم‌نظیر در زمان مقاومت ایرانیان در برابر فتح مسلمانان ایجاد کرد. گفتمان کاوه از استقلال، آزادی و جبهه‌گیری اپوزیسیون در برابر حکومت‌های ناعادلانه همچنان طنین‌انداز است. این خوانش از اسطوره کاوه بدون در نظر گرفتن قومیت افراد تا به امروز به عنوان یک میراث بزرگ برای بسیاری از ایرانیان باقی مانده‌است. الگوبرداری جمهوری سوسیالیستی ایران در سال ۱۹۲۰ نام کاوه به عنوان نماد پرچم قرمز رنگ جمهوری توسط جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران مورد استفاده قرار گرفت در جهان استفاده در پروپاگاندای میان آلمان و انگلیس در قرن بیستم در فاصله سال‌های ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۲ مجله کاوه توسط تعدادی از ایرانیان در تبعید به نام «کمیته ایران» با کمک سید محمد حسن تقی‌زاده و عضویت محمد علی جمال‌زاده، محمدعلی تربیت، رضا تربیت، حسین کاظم‌زاده ایرانشهر، محمد قزوینی، ابراهیم پورداود، مرتضی راوندی، نصرالله جهانگیر، سعدالله خان درویش، اسماعیل نوبری و… تشکیل شد. در این زمان دولت آلمان در پی کمپین‌های تبلیغاتی بر ضد انگلیس و روسیه و تقویت پایه‌های خود در خاورمیانه بود و از سویی دیگر ایرانیان پس از سرکوب‌های دورهٔ مشروطه و احساس درماندگی در برابر اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی روسیه و انگلیس به دنبال نیروی سومی می‌گشتند تا به آن پناه ببرند. سرانجام در تاریخ ۲۴ ژانویه ۱۹۱۶ اولین شماره مجله کاوه با کمک مالی وزارت خارجه آلمان چاپ شد و نام کاوه به عنوان سمبل مبارزه در برابر متجاوزان برای تحریک احساسات ملی‌گرایانه ایرانیان بود. در طول جنگ جهانی دوم و در پی کمپین‌های تبلیغاتی رسانه‌های طرفدار متفقین بر ضد آلمان، از اسطوره کاوه و داستان ضحاک برای برانگیختن احساسات ایرانیان استفاده شده‌است، در آن زمان وقتی برای مشاوره در مورد یک کمپین پروپاگاندای مؤثر ضد آلمانی برای اثرگذاری بر ایرانیان از مجتبی مینوی ویرایشگر روزنامه روزگاری نو و کارمند سرویس بی‌بی‌سی فارسی نظرخواهی می‌شود او پیشنهاد می‌کند که از تصاویر و داستان‌های شاهنامه برای اثرگذاری بر مخاطب استفاده کنند. پیشنهاد مینوی مورد توجه قرار می‌گیرد و تصاویری در سال ۱۹۴۲ توسط کیمون ایوان مارنگو - که به خالق کارتون‌های تبلیغاتی برای انگلیسی‌ها در طول جنگ جهانی دوم معروف بود - تهیه می‌شود. در این تصاویر که بر کارت پستال‌ها نقش بسته، هیتلر در چهره یک حاکم وحشی در جایگاه ضحاک تصویر شده که حاکمیت روشنفکری جمشید را پایین کشیده‌است. کاوه ستیزی تخریب مجسمه در عفرین در نوروز سال ۲۰۱۶ میلادی به درخواست شورای ملی کردهای سوریه پیکره بازسازی شده کاوه آهنگر در شهر عفرین سوریه نصب شد. اما در پی حمله نیروهای نظامی به پشتیبانی ترکیه در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۱۸ این مجسمه از میدان مرکزی شهر به عنوان نماد مقاومت این شهر پایین کشیده شد. این نیروها ابتدا مجسمه کاوه را گلوله‌باران کردند و سپس با انداختن طنابی بر گردن مجسمه و به کمک بولدوزر و چندین بار تلاش مجسمه را به پایین می‌کشند. دستور تخریب مجسمه در اصفهان در اویل سال ۱۳۸۱ در دروازه شیراز اصفهان (میدان آزادی) مجسمه‌ای از کاوه آهنگر که ساخت آن از سال ۱۳۷۹ آغاز شده بود قرار گرفت، اما در ۴ شهریور ۱۳۸۱، احمد جنتی دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران در مراسم رسمی نماز جمعه خواستار تخریب این مجسمه به دلیل «تبدیل شدن آن به پایگاهی برای ضدانقلاب شد» در مقابل محمدباقر ذاکری نماینده مجلس بیان داشت که «نه ما طالبانیم و نه اسلام چنین دین متحجری است.» در نهایت اما مجسمه کاوه از این میدان برچیده شد و دلیل آن اجرای پروژه مترو اصفهان اعلام شد، با این حال پس از پایان عملیات عمرانی متروی اصفهان مجسمه به مکان خود بازنگشت تا در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ پس از ۱۵ سال این مجسمه دوباره در این میدان نصب شد. اقتباس‌های هنری مجسمه‌های کاوه در میدان آزادی اصفهان (دروازه شیراز) و عفرین سوریه نصب بوده‌است. کاوه آهنگر (۱۹۶۱) به کارگردانی بوریس کیمیاگرف انیمیشن سینمایی آخرین داستان (۱۳۹۶) به کارگردانی اشکان رهگذر رمان گرافیکی «دوزخ ضحاک» از سری رمان‌های گرافیکی انیمیشن سینمایی آخرین داستان توسط انتشارات هورخش تئاتر ضحاک ماردوش و کاوه آهنگر برنده جایزه اصلی جشنواره پرستو در تاجیکستان پانویس منابع شاه کشی، جلد اول (از آغاز تا پایان دوره ساسانیان)، انتشارات سرمدی، تهران ۱۳۸۴ First Iranian Legendary Heroes and Heroines: A Research Note by Manouchehr Saadat Noury Kaveh Ahangar (KavehMohebbi) A king's book of kings: the Shah-nameh of Shah Tahmasp, an exhibition catalog from The Metropolitan Museum of Art (fully available online as PDF), which contains material on Kaveh پیوند به بیرون آهنگری‌ها اسطوره‌شناسی ایرانی پهلوانان ایرانی شاهنامه شخصیت‌های شاهنامه نمادهای ملی ایران
5492
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86%D8%A7
امونا
امونا یا آاِمونا شهری رومی بود در ناحیهٔ شهر امروزی لیوبلیانا، پایتخت کشور اسلوونی. امونا در سده یکم پیش از میلاد در پی قرار گرفتن در چهارراه مهم ارتباطی میان پانونیا به ایتالیا اهمیت یافت. نام شهر امونا در افسانه یونانی آرگونات‌ها نیز آمده است. روستایی نیز به نام اِمونا در استان بورگاس بلغارستان وجود دارد. نگارخانه منابع اسلوونی تاریخ لیوبلیانا جغرافیای یونان باستان شهرها و شهرک‌های امپراتوری روم در اسلوونی محوطه‌های باستان‌شناختی در اسلوونی مستعمره‌های امپراتوری روم
5494
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%AF%D8%A7%D9%84
پدال
پـِدال (یا پایدان، پایی، جاپایی، پادک، رکاب، پنجه رکاب) اهرمی است که با نیروی پای انسان به حرکت آید. از گونه‌های پدال می‌توان از پدال گاز، پدال ترمز و پدال کلاچ در خودروها نام برد. برای خودروها قفل ویژه‌ای نیز به نام قفل پدال وجود دارد تا از دزدی خودرو جلوگیری کند. پدال در ابزارهای گوناگون مانند چرخ خیاطی و دوچرخه هم کاربرد دارد. به پدال دوچرخه در فارسی رکاب (از ریشه رَکَب عربی، به معنی سوار شدن) یا پایدان (در برخی لهجه‌ها مثل شیرازی) گفته می‌شود. همچنین در برخی قایق‌های تفریحی پدالهایی تعبیه شده‌است و به اینگونه قایق‌ها، قایق پدالی گفته می‌شود. صندلی‌های پدالی در سلمانی‌ها و مطب‌های دندانپزشکی به کار می‌روند و برخی شیرهای پدالی مایعات هم در دندانپزشکی و غیره کاربرد دارند. در صنعت نیز دستگاه‌های زیادی هستند که در بخشی از آنها پدال بکار می‌رود مانند دستگاه مینی‌یونیت در سوراخکاری. پدال در زری‌بافی پدالها تخته‌های باریک و بلندی هستند که درقسمت پائین دستگاه زری‌بافی، زیر پای بافنده قرار دارند. تعداد پدالها بسته به نوع پارچه و تعداد وردهای دستگاه متغیر است. درپارچه زری چهار پدال برای کشیدن چهار ورد و یک پدال برای عوض کردن کارت ژاکارد استفاده می‌شود. با پائین بردن هریک از پدالها به وسیله فشار پا گروه معینی از تارها بالا کشیده می‌شوند تا پود از آنها عبور کند. پدال در سازهای موسیقی برخی ابزار موسیقی مانند پیانو و ارگ و گهگاه چنگ، سنتور، ویبرافون و سینتی سایزر هم دارای پدال برای تغییر در صدا هستند. برای تأثیری که این پدالها در نوا می‌گذارند در فارسی اصطلاح «واخوان» به کار رفته‌است. پدال را در سنتور برای جلوگیری از شکست هارمونیکی به کار می‌برند. اکثر پیانوها دارای سه پدال و برخی از آنها دارای دو پدال هستند. پدال سمت راست پدال نگهدارنده خوانده می‌شود. فشار دادن این پدال به طرف پایین موجب می‌شود تا خفه کن‌های نمدی عقب بروند و از سیم دور شوند؛ بنابراین حتی پس از برداشتن انگشت از روی شستی پیانو نیز آوای نتها به علت ادامه ارتعاش سیمها تداوم می‌یابد. عقب رفتن خفه کن‌های نمدی موجب آزادی ارتعاش همه سیمها می‌شود و در نتیجه صدای قویتری به گوش می‌رسد. پدال سمت چپ یا پدال نرم برای کاهش یا نرم کردن صدا به کار می‌رود. در پیانوهای عمودی و برخی از پیانوهای بزرگ فشار دادن این پدال به سمت پایین موجب می‌شود چکشهای نمدی پیانو به سیمها نزدیکتر شوند. کاهش فاصله چکش و سیم باعث می‌شود که صدای حاصل شدت کمتری داشته باشد. در اکثر پیانوهای بزرگ، استفاده از پدال نرم، موجب می‌شود تا ردیف چکشها به یک سو حرکت کنند و در نتیجه چکش به جای سه سیم تنها بر دو سیم ضربه بزند و صدای کمتری ایجاد شود. پدال میانی در بسیاری از پیانوهای امروزی به قابلیت اجرایی موسیقی می‌افزاید و در مواردی برای نوازنده در حکم دست سوم او عمل می‌کند. در پیانوهای غیر حرفه‌ای، با فشار دادن این پدال، یک قطعه پارچه نسبتاً ضخیم، میان چکشها و سیمها قرار می‌گیرد و شدت صدا را زیاد می‌کند. ترکیبات با واژه پدال پدال زدن (در قایق پدالی و صندلی پدالی و غیره) فشردن پدال (با پا) (در خودرو و غیره) تأخیر پدال (در موسیقی) پدالی پدال‌شکل (صفتی که برای اندام برخی از جانداران مانند پرتاران به کار می‌رود). لقی یا گرفتگی پدال (در خودرو) نگارخانه جستارهای وابسته زین منابع قطعات خودرو
5495
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%AA%D8%AC%D9%87%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AA%20%D9%88%20%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%85%20%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C
فهرست تجهیزات و لوازم پزشکی
فهرستی از دستگاه‌ها و تجهیزات پزشکی: وسایل معاینه دستگاه فشارسنج دماسنج طبی گوشی پزشکی چراغ قوه آبسلانگ افتالموسکوپ اتوسکوپ رتینوسکوپ ترازو وسایل عمومی برانکارد دستگاه اتوکلاو دستگاه فور معاینه پاراوان پنبه الکل صندلی تابوره میز ترالی رنه فرم (قلوه‌ای) وسایل زنان و زایمان تخت معاینه مامایی اسپکولوم سونوکیت چراغ معاینه نور سرد سوآپ پنبه ای ژل اولتراسونیک اسپاچولا تجهیزات تشخیصی اسپیرومتر الکتروانسفالوگرام تجهیزات فراصوتی (اولتراسونیک) (در پرتونگاری) تجهیزات پرتوپزشکی تجهیزات پزشکی هسته‌ای شنوایی‌سنج (ادیومتر) الکتروکاردیوگرام سی تی اسکن درون بین رکتوسیگموئیدوسکوپ ثبت نوار عصب و عضله ام آر آی تجهیزات درمانی سرنگ سرسوزن سوزن گیر لیزر کم توان دستگاه ساکشن آنژیوکت اسکالپ وین گالی پاد پنست باند گچی آتل باندها ست سرم پایه سرم چسب سوند ادراری دستگاه اکسیژن‌ساز تجهیزات آزمایشگاهی هود میکروبیولوژی انکوباتور کشت باکتری‌شناسی بن ماری آزمایشگاهی دستگاه آنالیزور فلیم فتومتر الکترولیت آنالایزر دستگاه تجزیه مواد شیمیایی خون دستگاه سانتریفوژ ۴۸ شاخه دستگاه شمارنده گلبول‌های خون و سلول آزمایشگاهی دستگاه فوتومتر (طیف‌سنج مواد متشکله خون) اتوآنالایزر میز مخصوص آزمایشگاه کیت‌های آزمایشگاهی تشخیص طبی تجهیزات اتاق عمل گازهای بیهوشی دستگاه ساکشن (مکش) الکتروکوتر گان جراحی و لباس اتاق عمل شان‌ها تورنیکه کاپنوگراف مانیتور کلمپ‌ها یا نگهدارنده‌ها میز مایو صندلی تابوره اکارتورها یا رترکتورها جداکننده‌های بافتی یا دایسکتورها ماسک جراحی دستکش جراحی تجهیزات بخشها سردخانه و تجهیزات سرمایشی مونیتور علائم حیاتی چراغ سیالکتیک پالس اکسیمتر الکتروکاردیوگرام دفیبریلاتور دستگاه تنفس مصنوعی (ونتیلاتور) لارنگوسکوپ آمبوبگ لوله تراشه تجهیزاتسنگ‌شکن اکسیژناسیون غشایی برون پیکری اکسیژن‌ساز دندانپزشکی آینهٔ دندانپزشکی آنگل توربین دندانپزشکی جرم‌گیر دندان فورسپس دستگاه مکش (ساکشن) دندانپزشکی تابوره یونیت دندان پزشکی فرز آمالگاماتور لایت کیور اتوکلاو فرز توربین فرز آنگل اسیداچ باندینگ ماسک دستکش مایع ضدعفونی سطوح و مایع ضدعفونی ابزار روکش موقت آکریل ماده قالبگیری شیلدهای محافظ پیشبند و روکش یونیت میکرو براش تیغ جراحی خون بند سرساکشن طبقه‌بندی نشده بیمارستان سیار فیلتر هِپا دستگاه نور ماوراء بنفش صندلی‌های طبی گازهای طبی اندام‌های مصنوعی بدن (توانبخشی) ارتوز و پروتز صورت تشک طبی فتق‌بند (ارتوپدی و توانبخشی) کفش‌های ارتوپدی کمربند طبی لنزهای طبی مانیتورینگ دستگاه تست ورزش دستگاه تست قند خون (گلوکومتر) تجهیزات پزشکی دستگاه‌های پزشکی فناوری پزشکی تجهیزات و لوازم پزشکی فهرست‌های پزشکی
5497
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A2%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DB%8C%20%D9%88%20%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C
فهرست فراورده‌های آرایشی و بهداشتی
فهرستی از محصولات و اقلام آرایشی و بهداشتی: اِپُل ادکلن آستون (پاک‌کننده لاک) اسفنج حمام اتو آفتابه آفترشیو (ادکلن پس از اصلاح) افشانه مو افشانه تثبیت‌کننده افشانه مدل‌دهنده اکلیل النگو آینه برس برس کفش برس لباس برس ناخن برق ناخن بیگودی پاک‌کننده کوتیکل پاک‌کننده‌ها پرده حمام پنبه پنکیک صورت پودر بچه پودر رختشویی پودر صورت پودر ظرفشویی پوشک تامپون تیغ ریش‌تراشی تل سر جاروبرقی حنا حوله خط ابرو خط چشم خمیر ریش خمیر دندان خودتراش دئودورانت (بوزدا) دستبند دستمال سفره دستمال کاغذی دستکش رژ لب رنگ مو روغن خوشبو رول ریمل زیربغل صابونی ژل ژل دوش ژل ضد واریس خنک‌کننده ژل لاغری سرم ضدچروک سرمه سشوار سفیدکننده (ناخن) سوهان ناخن شامپو شامپوی حالت‌دهنده شامپو دومنظوره (شامپو و حالت‌دهنده) شوینده‌ها شیر پوست شیرپاک‌کن شیشه‌شوی صابون ضد تعریق فویل آلومینیومی قلم ضدآفتاب قیچی کاردک مومک‌اندازی کاندوم کاغذ توالت کرم کرم پودر کرم پوشش‌دهنده کرم تغذیه پوست کرم شب کرم ضدآفتاب کرم ضدچروک کرم لطیف‌کننده (پاها) کرم مرطوب‌کننده کرم موزدا یا موبر بدن و صورت (واجبی) کش سر کف مو (موس، فوم) کفشوی کیف توالت گردگیر گردنبند گل سر گوش‌پاک‌کن گوشواره گوی جوشان (برای وان حمام) لاک ناخن لاک‌خشک‌کن (ناخن) لایه‌بردار (ناخن) لباس زیر لوسیون ماتیک ماسک صورت ماسک مو ماشین رختشویی مایع دستشویی مایع ظرفشویی مدل‌دهنده‌ها مسواک موچین موم پارافین مومک داغ (برای اپیلاسیون) مومک سرد (مومک ایرانی) ناخن مصنوعی ناخنگیر نخ دندان نرم‌کننده مو نوار بهداشتی واکس مو واکس کفش انگشتر کانتور فروشگاه آنلاین و رسمی محصولات آرایشی بهداشتی فراورده‌های آرایشی و بهداشتی لوازم آرایشی
5499
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D9%86
مزاجان
مزاجان (مدعاجون) منطقه‌ای است از توابع بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده‌است. این منطقه در جنوب کوخرد و در پشت رودخانه مهران واقع است، منطقه شامل چند نقطه مهم و آباد و زراعتی بوده از زمان قدیم، اهالی کوخرد به ویژه آن‌هایی که در این مناطق نخل و نخلستان داشته‌اند در فصل تابستان وگرما و در موسم خارک و رطب و خرما و بار میوه نخلها، از کوخردکوچ می‌کردند و با خانواده‌هاشان به پشت رودخانه که نخلستان بود می‌رفتند. محدوده مزاجان از شمال رودخانه مهران، از جنوب سد بز و دره دنکو، از مغرب باغ زرد، و از سمت مشرق به بک احمد و بشکرو محدود می‌گردد. پشت رودخانه و موسم گرما در موسم گرما مردم به پشت رودخانه می‌رفتند و در تمام موسم کاملآ در آنجا سپری می‌کردند و بعضی‌ها حتی در زمستان هم در آنجا می‌ماندند، این مناطق عبارت‌اند از: کاد ممدی، نخل مهدلی، یُرد، ترارو، گُلاله، نخل شیخیا (مُؤه شیخیا)، لدخه خاء، مُؤه مُهمَد جعفرآباد، درواه چان، کل کادی، سد جابر، باغ زرد در تابستان در نخلستان‌های باغ زرد عسل به خوبی یافت می‌شود، پشتخه مدی آباد، مزاجان (مدعاجون)، بک احمد، بشکرو، کوه خآب (کوه بل تیر). مزاجان منطقه‌ای کشاورزی در شرق باغ زرد و در شمال بند تاریخی کوخرد سد بز قرار دارد، بنیادگذار این سد تاریخی حاجی جعفر گَپ نام دارد، حاجی جعفر گَپ، جد سوم دکتر داروساز کوخرد است. رودخانه مهران از طرف شمال مزاجان قراردارد، در میان رودخانه چند ستون بزرگ و استوار وجود دارد که به نام تِــرنـُـه معروف است، ترنه از سنگ و ساروج ساخته شده‌است، به گفته کارشناسان تاریخ تِرنه به دوره پیش از اسلام برمی گردد، تـرنـه یک بنای بسیار عجیب و دیدنی است به ویژه آن بخش از ستون‌ها که در زیر آب قرار گرفته. در مزاجان برکه‌ای است به رنگ قرمز که آن را برکه مدعاجون می‌نامند. آثار باستانی آثار منازل آل ابوبکر و آثار منازل آل جعفر در مزاجان و باغ زرد باقی مانده‌است. مزاجان در شمال شرقی تنب جلالی و شمال غربی سد بز واقع شده‌است. دره «دِنَکُو» از طرف جنوب مزاجان واقع شده‌است این دره از کوه پل تیر «کوه خآب» سر چشمه می‌گیرد قسمتی از آب این دره به رودخانه مهران می‌ریزد و قسمت دیگر به سوی نخل‌های مزاجان می‌رود. پانویس شاعر راستی می‌سراید : پیوند به بیرون وب‌گاه کوخرد فهرست منابع و مآخذ محمدیان، کوخردی، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی. نگاره‌ها از: محمد محمدیان. سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی. عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه»، چاپ اول، تهران : ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی. بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی. الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد. بختیاری، سعید، ، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی. محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحه‌های (۵۰ ـــ ۵۱ )، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران [Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran) محمدیان، کوخردی، محمد ، (شهرستان بستک و بخش کوخرد) ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی. شهرستان بستک صحراها و کشتزارهای شهرستان بستک مناطق مسکونی در شهرستان بستک
5501
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%87
موه
مُؤه واژه‌ای است در گویش فارسی لارستانی و به معنای نخل. در گویشهای دیگر فارسی از جمله بندر عباسی این واژه به گونه مغ و موغ و در گویش دشتی در استان بوشهر به صورت مُوَه بکار می‌رود. نام تنگه هرمز که در آثار قدیمتر به گونه موغ و هورموغ ضبط شده هم از همین ریشه و به معنای درخت نخل است. منابع محمدیان، کوخردی، محمد. به یاد کوخرد ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی. محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحه‌های (۵۰ ـ ۵۱ ـ ۵۲ ـ ۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی. فرهنگ در استان هرمزگان واژه‌های لارستانی
5508
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87
شاهنامه
شاهنامه، حماسه‌ای منظوم، بر حسب دست‌نوشته‌های موجود دربرگیرنده نزدیک به ۵۰٬۰۰۰ تا ۶۱٬۰۰۰ بیت و یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین سروده‌های حماسی جهان، اثر فردوسی است که سرایش آن دست‌آورد دست‌کم، سی سال کار پیوستهٔ این سخن‌سرای ایرانی است. موضوع این اثر، اسطوره‌ها و تاریخ ایران از آغاز تا حملهٔ اعراب به ایران در سدهٔ هفتم میلادی است که در چهار دودمان پادشاهیِ پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان گنجانده می‌شود. شاهنامه از سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی، تشکیل و بر وزن «فَعولُن فعولن فعولن فَعَلْ»، در بحرِ مُتَقارِبِ مثمَّنِ محذوف، نگاشته شده‌است. هنگامی که زبان دانش و ادبیات در ایران، عربی بود، فردوسی، با سرودن شاهنامه با ویژگی‌های هدف‌مندی که داشت، زبان پارسی را زنده و پایدار کرد. یکی از بن‌مایه‌های مهمی که فردوسی برای سرودن شاهنامه از آن استفاده کرد، شاهنامهٔ ابومنصوری بود. فردوسی هنگامی شاهنامه را سرود که زبان پارسی دچار آشفتگی بود، و او از ماندگار شدن این آشفتگی و افزونی آن جلوگیری کرد. فردوسی در سرودن شاهنامه بیشتر از پارسی سره بهره برده و شمار واژه‌های عربی در شاهنامه تنها ۸۶۵ واژه است. شاهنامه نفوذ بسیاری در جهت‌گیری فرهنگ فارسی و نیز بازتاب‌های شکوه‌مندی در ادبیات جهان داشته‌است و شاعرانی مانند گوته و ویکتور هوگو از آن به نیکی یاد کرده‌اند. شاهنامه بزرگ‌ترین کتاب به زبان پارسی است که در همه جای جهان مورد توجه قرار گرفته و به بسیاری از زبان‌های زندهٔ جهان ترجمه شده‌است. نخستین بار در سال ۶۰۱ خورشیدی، بُنداری اصفهانی شاهنامه را به زبان عربی برگرداند و پس از آن برگردان‌های دیگری از این اثر، ازجمله برگردانِ ژول مُل به زبان فرانسوی، انجام گرفت. ۲ اسفند ۱۳۸۸ پایان هزارهٔ سرایش شاهنامه بود. جشن جهانی هزارهٔ شاهنامه، با بودن نمایندهٔ ۱۹۲ کشور وابسته به یونسکو در پاریس، فرانسه در بنای این نهاد جهانی با همکاری بنیاد فردوسی برگزار شد. همچنین، آیین بزرگداشت هزارهٔ شاهنامه در کشورهای گوناگون به بهانهٔ ثبت آن در یونسکو ازجمله برلین، آلمان برگزار شد. کهن‌ترین شاهنامه دستنویس موجود، نسخهٔ فلورانس مربوط به ۶۱۴ هجری است. نام فردوسی سرودهٔ خود و منبع آن را چندین بار «نامه»، «نامهٔ باستان»، «نامهٔ خسروان»، «نامهٔ شهریار» و از این دست نامیده، اما در هیچ‌جای، آن را «شاهنامه» یا در تنگنای وزن، «شهنامه» نام نداده‌است. تنها در یک بیت از هجونامه «شهنامه» آمده‌است. اما همهٔ آثار منظوم و منثور در آن روزگار را — که دربردارندهٔ پادشاهی ایران از کیومرث تا یزدگرد بود — بیشتر «شاهنامه» خوانده‌اند و نام منبع فردوسی هم «شاهنامهٔ ابومنصوری» بود. گذشته از این‌ها، منابع پس از فردوسی، اثر او را «شاهنامه» نامیده‌اند و در همهٔ دست‌نویس‌های آن و برگردان عربی بنداری نیز، نام آن «شاهنامه» آمده‌است. با نگرش به این نشانه‌ها و این‌که «شاهنامه» برگردان پارسی «خدای‌نامگ» در پهلوی بوده، گمانی برجای نمی‌ماند که نام این کتاب «شاهنامه» بوده‌است. منبع و تاریخ سرایش فردوسی نخستین کسی نبود که به آفرینش رزم‌نامهٔ ملی ایران دست‌زد. پیش از او مسعودی مروزی بخشی از شاهنامه را به نظم سروده‌بود. او شاهنامهٔ خود را در بحر هزج سروده‌بود که این بحر بر پایهٔ چارچوب وزن بحر عربی رجز ساخته شده‌بود. از شاهنامهٔ مسعودی تنها سه بیت به‌جا مانده‌است. دقیقی نیز پیش از فردوسی به‌نظم‌درآوردن داستان‌های ملی ایران را آغاز کرد، اما کار او ناتمام ماند تا این‌که فردوسی آن را به پایان رساند. به‌گمان فراوان، فردوسی در سرودن شاهنامه تنها از یک منبع تدوین‌شده بهره برده و آن، شاهنامهٔ ابومنصوری بوده‌است. آغاز سرایش شاهنامه پیرامون ۳۶۷ ه‍.ق بوده‌است. پیش از آن، داستان «بیژن و منیژه» را سروده‌بود که با به‌شمار آوردن این سال‌ها، او ۳۵ سال از عمر خویش را بر سر سرایش شاهنامه گذاشته‌است. او سرانجام ویرایش نخست شاهنامه را در سال ۳۸۴ ه‍. ق، سه سال پیش از برتخت‌نشستن محمود، به‌پایان بُرد. و ویرایش دوم کتاب را نیز در ۱۹ اسفند (سر آمد کنون قصه یزدگرد / به ماه سپندارمذ روز اِرد) سال ۴۰۰ ه‍.ق برابر با ۸ مارس ۱۰۱۰ م در هفتاد و یک سالگی به‌انجام رساند: شمار بیت‌های شاهنامه امروز نسخه‌های گوناگون شاهنامه؛ از دست‌نویس‌های بسیار نفیس و آراستهٔ آن گرفته تا رونویس‌های ساده‌تر، با تاریخچه‌های گاهی بسیار روشنی که دارند، برداشتی درخور، گسترده و فراگیرنده‌ای از چبود ساختار این کتاب به خوانندگان و پژوهش‌گران داده که نادانسته‌های آن در سنجش با آنچه که از شاهنامه دانسته می‌شود بسیار ناچیز است. از سوی دیگر، بزرگی و فر و شکوه جستار «فردوسی و شاهنامه» هیچ پرسشی را دربارهٔ این دو بی پاسخ نمی‌پذیرد. در غیاب نسخه یا نسخه‌های نخستین شاهنامه؛ برای برخی از این‌گونه نادانسته‌ها و پرسش‌ها، شاید هرگز نتوان به پاسخ یگانه‌ای رسید. شمار بیت‌های آن شاهنامه که فردوسی با دست خود نوشته، شمار واژگان عربی که او در آن نسخه به کار برده، یا تاریخ آن روز که آن سخن‌سرا واپسین نسخهٔ شاهکار خود را نگاشته از آن گونه‌اند. هیج کدام بنیادی نیستند اما هرکدام جستاری برای شناخت بیشتر و بهتر شاهنامه‌اند و هم یادآور دشواری‌های آن روز. در یکی از روایت‌های مردمی شمار بیت‌های شاهنامه «چهل‌هزار» یاد شده‌است. در حالی که به گواهی بیتی از متن شاهنامه و همین‌طور بن‌مایه‌های دیگر مانند بنداری، ریاحی، و علوی توسی از دیرباز زبانزد بوده‌است که شاهنامه ۶۰٬۰۰۰ بیت دارد. با وجود این سخن، یکی از کهن‌ترین دست‌نویس‌های کامل شاهنامه، شاهنامهٔ لندن (۶۷۵ هجری) ۴۹٬۶۱۸ بیت دارد. و شاهنامهٔ ویرایشی خالقی مطلق نیز دارای ۴۹٬۵۳۰ بیت است. همچنین حمدالله مستوفی در نسخه‌هایی که در سدهٔ هشتم دیده، بیش از پنجاه‌هزار بیت نیافته‌است: وی با این که مدعی است بر اساس گفتهٔ فردوسی، شاهنامهٔ فراهم‌آوردهٔ خویش را به شصت‌هزار بیت رسانده اما در اصل بیش از حدود ۴۸٬۹۴۰ بیت نیاورده‌است. با این وجود شاهنامه دارای حجمی کمابیش دو برابر چکامه‌های ایلیاد و ادیسه اثر هومر است. کهن‌ترین شاهنامه دستنویس موجود فلورانس ۶۱۴ هجری است. پیشینهٔ داستان‌های شاهنامه کاوش دربارهٔ بن‌مایهٔ شاهنامه اندکی دشوار است، زیرا از سویی گاه میان روایت‌های فردوسی و تاریخ‌نویسان در برخی جزئیات ناهماهنگی‌هایی دیده می‌شود و از سویی دیگر، بن‌مایگانی که فردوسی از آن‌ها بهره برده‌است، از میان رفته‌اند و میان شاهنامه و بن‌مایگان آن نمی‌توان سنجش درستی کرد. یکی از بن‌مایگان مهم شاهنامه، شاهنامهٔ ابومنصوری است که فردوسی چندی در جستجوی آن رنج برد و از روی آن، شاهنامه را سرود. فردوسی به جز شاهنامهٔ ابومنصوری از برخی داستان‌های جداگانهٔ دیگر که در آن روزگار نام‌آوری داشت، بهره جسته‌است. از این داستان‌ها می‌توان به رزم بیژن و گرازان، بیژن و منیژه، رزم رستم با اکوان دیو، داستان رستم و سهراب و برخی از رزم‌های رستم اشاره کرد. فردوسی بازگویندهٔ بخشی از سخنان خود را شخص پیر و سالخورده‌ای بیان می‌کند که به یقین یکی از کسانی بود که ابومنصور معمری برای نوشتن شاهنامهٔ ابومنصوری گماشته‌بود که آن شخص پیر ماخ هروی بود که فردوسی او را با نام پیر خراسان شناسانده‌است. همچنین ابومنصور ثعالبی که دربارهٔ انوشیروان از شاهنامهٔ ابومنصوری بهره می‌برد، عباراتی در کتاب غرر اخبار ملوک الفارس آورده‌است که مانند آن‌ها در شاهنامه نیز هست. برای نمونه، عبارت «یا بنی انی قد اختر قد للملک علی سائرا بنائی لما تفرست فیک من الخیر» از غرر اخبار ملوک الفارس به بیت زیر از شاهنامه در روزگار انوشیروان نزدیک است: درون‌مایهٔ داستان‌های شاهنامه در روزگار هخامنشیان نیز در انجمن‌های ویژه بازگو می‌شده‌است. مهری از زمان ساسانیان هست که کیومرث را نشان می‌دهد که پاها و بدن پشمالو و چهره‌ای میان انسان و حیوان دارد و حیوانات در کنار او هستند. درون‌مایه و بخش‌بندی شاهنامه رزم‌نامه‌ای گسترده و فراگیر و یکی از بزرگ‌ترین شاهکارهای ادبی جهان است که در برگیرندهٔ اسطوره‌ها، رخدادها و تاریخ ایران از آغاز تا حمله اعراب به ایران در سدهٔ هفتم است. در شاهنامه از پنجاه پادشاه (از جمله سه بانو) که بر این سرزمین فرمانروایی کرده‌اند یاد شده و درون‌مایهٔ آن تاریخی است. نخستین پادشاه شاهنامه، کیومرث است: بازپسین پادشاه شاهنامه یزدگرد سوم است که در جنگ از اعراب شکست خورد. این پنجاه پادشاه و شماری از چهره‌های دیگر رخدادهای شگرف و قهرمانانه و گاهی دغل‌بازانه آفریدند. شاهنامه داستان قهرمانان ایران باستان است و خواننده را به سده‌ها و هزاره‌های ایران باستان بازمی‌گرداند. فردوسی در این‌باره چنین می‌سراید: فهرست جامع‌تر ساختار شاهنامه را بیشتر به سه بخش اساطیری (از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون)، پهلوانی (از خیزش کاوهٔ آهنگر تا کشته شدن رستم و فرمانروایی بهمن پسر اسفندیار) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا گشودن ایران به دست اعراب) بخش‌بندی می‌کنند. اما این بخش‌بندی همیشه و کامل درست نیست و بیشتر، برپایهٔ سنگینی یکی از سه درون‌مایه دربرابر دو بخش دیگر است. ازاین‌رو، هیچ‌یک از بخش‌های سه‌گانه از موضوع دو بخش دیگر تهی نیست. از دیگرسو در هر بخش، نشانه‌هایی از قالب‌های ادبی مانند اندرز، رمانس، داستان تاریخی، آیین خسروان و ادبیات مردمی و شگفتی‌هایی چون جادو، افسون و عجائب و غرائب دیده می‌شود. در نگاهی کلی، درون‌مایهٔ اساطیر و شگفتی‌ها بیشتر در بخش پیشدادی؛ شگفتی‌ها، داستان‌های پهلوانی و رمانس بیشتر در بخش کیانی؛ تاریخ، آیین خسروان و اندرز و ادبیات عامیانه بیشتر در بخش ساسانی؛ داستان تاریخی یا کارنامه بیشتر در بخش اشکانی و ساسانی به‌چشم می‌خورد. شاهنامه در ساختار دارای کاستی‌هایی نیز هست. از آن دست می‌توان این‌ها را نام برد: شمار داستان‌های میان‌پیوست که همگی دربارهٔ رستم هستند. دوگانه‌گویی در برخی داستان‌ها دوباره‌گویی برخی داستان‌ها پادشاهی اسکندر پیکربندی شاهنامه حماسه ملّی ایران ویژگیهای شگفتی دارد که آن را از دیگر آثار حماسی همتای خود در ادبیات جهان ممتاز می‌کند. سایه روشن تاریخی، نبردهای حماسی، دلاوری‌های پهلوانی و فضای وهم آلود اساطیری، همه در مجموعهٔ عظیم داستان‌های شاهنامه به طرزی اعجاب‌انگیز و خارق‌العاده در هم تنیده شده‌اند و از همین روی است که چگونگی شکل‌گیری چنین ساختار شگفتی، خود شاخهٔ جداگانه ای از شاهنامه پژوهی را به وجود آورده‌است بر اساس اطلاعات درج شده در پایگاه ویکی شاهنامه در مجموع تاکنون برای بخش‌بندی شاهنامه سه شیوه بکار گرفته شده‌است. که البته دو شیوه نخست از قدمت و سابقه بیشتری برخودارند. الف: شیوه توصیفی: شیوه توصیفی می‌کوشد تا پیوندی بین اسطوره و تاریخ ایجاد کند به جای ممتاز کردن این دو مقوله از هم و سهم هریک از این دو مقوله را نیز محفوظ بدارد. این تقسیم‌بندی شاهنامه را به سه قسمت تقسیم می‌کند: قسمت اسطوره ای: از آغاز کتاب تا پادشاهی فریدون قسمت پهلوانی: از قیام کاوه آهنگر تا مرگ رستم قسمت تاریخی: از بهمن اسفندیار تا یزدگرد سوم ب: شیوه تاریخی: این شیوه بر خلاف شیوه توصیفی یک ارتباط طولی تاریخی در سراسر شاهنامه قائل است و معتقد است که شاهنامه به نحوی بیان کننده تاریخ و روند تاریخی مردمان این سرزمین می‌باشد. در این شیوه دوره‌های اول تاریخی مانند پشدادیان و کیانیان با توجه به قدمتی که دارند با افسانه و اسطوره آمیخته شده‌اند و هرچه به دوره‌های بعدی وارد می‌شویم بیشتر شاهد امکان تطبیق داستان‌های شاهنامه با وقایع تاریخی داریم. پیشدادیان از کیومرث تا زوطهماسب کیانیان از کیقباد تا اسکندر مقدونی اشکانیان از اشک اول تا اردوان بزرگ ساسانیان از اردشیر بابکان تا یزدگرد سوم ج: شیوه توصیفی – تاریخی: در این شیوه ضمن حفظ ساختار توصیفی سعی دارد شاهنامه را بر اساس جریان به هم پیوسته شجرنامه‌های سلسله‌های شاهی ایران تقسیم‌بندی نماید تا الگوی روایی از حماسه ملی ایران ارائه نماید. بر این اساس شاهنامه به سه دوره تقسیم می‌شود: بخش تاریخ اساطیری: از کیومرث تا کیخسرو بخش تاریخ دین آوری: شامل لهراسپ، گشتاسپ و بهمن اسفندیار بخش تاریخ روایی: از بهمن تا انتها (حمله اعراب به ایران) بخش اسطوره‌ای پیشدادیان نخستین دودمان فرمانروا در شاهنامه است. واژهٔ «پیشداد» به‌معنی «نخستین کسی که قانون آورده‌است» است. کیومرث که این دودمان را بنیاد گذاشت، در شاهنامه نخستین فرمانروا و در نوشته‌های اوستایی نخستین کسی بوده‌است که از فرمان اهورامزدا پیروی کرده و اهورامزدا همهٔ تباران آریایی را از او آفریده‌است. اما برخی از تاریخ‌نگاران که از نوشته‌های پهلوی بهره برده‌اند، کیومرث را نخستین انسان و هوشنگ را نخستین فرمانروا می‌دانند. کیومرث پسری به نام سیامک داشت که در جنگ با دیوان کشته شد. سپس هوشنگ (پسر سیامک) انتقام خون پدرش را از دیوان ستاند و پس از مرگ کیومرث پادشاه هفت کشور شد. او چهل سال فرمانروایی کرد و آهن و آتش را کشف کرد و جشن سده را بنیاد گذاشت و ساختن پوشاک از پوست حیوانات را به مردم آموخت. پس از او، تهمورث بر تخت نشست و در برانداختن دیوان رنج بسیار برد و برخی از چهارپایان را رام کرد و آیین‌های نیکو آورد. پس از تهمورث، فرزندش جمشید پادشاه شد و به ساختن ابزار رزم و خود و زره و آب کردن آهن پرداخت. او گوهرها را از سنگ‌ها بیرون آورد و بوی‌های خوش پدیدآورد و به مردم کشتی‌رانی و رشتن و بافتن و دوختن جامه را آموخت. مردم در روزگار او به چهار گروه آتشبان‌ها، جنگجویان، کشاورزان و دست‌ورزان دسته‌بندی می‌شدند. او تختی ساخت و در روز هرمزد از ماه فروردین بر آن تخت نشست و مردم آن روز را نوروز خواندند. او با این نیکی‌ها و پرستش خدا و درستی سیصد سال فرمانروایی کرد. اما پس از چندی خودبین شد و خود را خدای جهان دانست و فر کیانی از او دور شد. سرانجام، سپاهی از ایران به سوی اعراب رفت و ضحاک را به پادشاهی ایران برگزید و او به ایران آمد و از ایرانیان و اعراب سپاهی گردآورد و بر جمشید تاخت و جمشید گریخت و صد سال پنهان شد. اما او روزی در کنار دریای چین پدیدار شد و ضحاک او را به دو نیم کرد و دخترانش ارنواز و شهرناز را به زنی گرفت. ضحاک هزار سال فرمانروایی کرد. از آنجا که ضحاک با وسوسه‌های ابلیس پیش‌تر به جای پدر نشسته بود و پدر خویش مرداس را کشته بود، بار دیگر ابلیس با چهرهٔ جوانی راستگو و خردمند به پیشگاه ضحاک آمد و گفت: «من مردی هنرمندم و هنرم ساختن خورش‌ها و غذاهای شاهانه است.» لذا ضحاک وی را به سفره آرایی و طبخ غذا گمارد. اهریمن سفره بسیار رنگینی با خورش‌های گوناگون و گوارا از پرندگان و چهارپایان، آماده می‌کرد و ضحاک خشنود می‌شد. اهریمن پلید هر روز به شکوه سفره‌هایش می‌افزود تا اینکه روزی ضحاک شکم پرور از اهریمن بسیار شادمان شد. پس به او گفت: «هرچه آرزو داری از من بخواه.» اهریمن که جویای این زمان بود گفت: «شاها، دل من از مهر تو لبریز است و جز شادی تو چیزی نمی‌خواهم. تنها یک آرزو دارم و آن این‌که اجازه‌دهی دو کتف تو را از راه بندگی ببوسم.» ضحاک اجازه داد. اهریمن لب بر دو کتف شاه نهاد و ناگاه از روی زمین ناپدید شد. از جای بوسهٔ لبان اهریمن، بر دو کتف ضحاک دو مار سیاه رویید. مارها را از بن بریدند، اما به جای آن‌ها بی‌درنگ دو مار دیگر رویید. ضحاک پریشان شد و در پی چاره افتاد. پزشکان هرچه کوشیدند سودمند نیفتاد. وقتی همه پزشکان درماندند، اهریمن خود را به شکل پزشکی ماهر درآورد و نزد ضحاک رفت و گفت: «بریدن ماران سودی ندارد. داروی این درد مغز سر انسان است. برای آن‌که ماران آرام باشند و گزندی نرسانند چاره آن است که هر روز دو تن را بکشند و از مغز سر آن‌ها برای ماران خورش بسازند. شاید از این راه سرانجام ماران بمیرند.» اهریمن که با آدمیان و آسودگی آنان دشمن بود، می‌خواست از این راه همه مردم را به کشتن دهد و تخمهٔ آدمیان را براندازد. در روزگار ضحاک آیین فرزانگان پنهان و کام دیوان آشکار شد و هر روز مغز دو مرد جوان را برای خورش به مارهای روی شانه‌های ضحاک می‌دادند، اما دو تن به نام‌های ارمایل و گرمایل هر روز جان یکی از جوان‌ها را رهایی می‌بخشیدند. وقتی که چهل سال از پادشاهی ضحاک مانده بود، در شبی سه نفر را که فر کیانی داشتند، در خواب دید. خواب‌گزاران او را از پیدایش فریدون آگاه کردند و هنگامی که او در جستجوی فریدون بود، کاوه آهنگر بر او به پا خاست و فریدون را به پادشاهی برگزید و او را به جنگ با ضحاک برانگیخت و فریدون او را در کوه دماوند در غاری آویخت. فردوسی بارها ضحاک را اژدها یاد کرده‌است: فریدون از نژاد جمشید و فرزند آبتین و فرانک بود. او گسترهٔ فرمانروایی خود را به سه پاره کرد و هر پاره را به یکی از پسران خود سپرد. او پادشاهی ایران به ایرج، توران به تور و شام را به سلم داد. تور و سلم، ایرج را کشتند و فریدون به دست منوچهر به خونخواهی ایرج به پا خاست. منوچهر نیز که نوادهٔ فریدون و پسر پشنگ بود، تور و سلم را به یاری پهلوانانی مانند نریمان و قارن کشت. پس از آن منوچهر نزد فریدون آمد و فریدون او را به پادشاهی برگزید و خود درگذشت. بخش پهلوانی از سام پسر نریمان پسری پدید آمد که به نشان موهای سپیدش او را زال نامیدند، اما سام او را نپذیرفت و او را در کوه البرز نهاد و سیمرغ او را یافت و پروراند. پس از چندی سام در خوابی پهلوانی را دید که از وجود زال در البرز کوه مژده می‌داد و این خواب دو بار تکرار شد؛ بنابراین سام به البرز رفت و سیمرغ، زال را به او داد. زال از جانب سام پادشاه سیستان شد و شیفتهٔ رودابه دختر مهراب کابلی شد، اما چون مهراب از نژاد ضحاک بود، زال به زناشویی با دخترش تن نمی‌داد تا این که موبدان به زال و منوچهر مژده دادند که از رودابه پهلوانی زاده خواهدشد؛ بنابراین زال، رودابه را به زنی گرفت و از این پیوند رستم زاده‌شد. زایش رستم با رنج بسیاری همراه بود و سیمرغ دستور می‌دهد که پهلوی رودابه را شکافته و رستم را از شکم او بیرون بیاورند. رستم دو برادر به نام‌های شغاد و زواره داشت. از رستم پنج فرزند به نام‌های فرامرز، سهراب، جهانگیر، بانو گشسپ و زر بانو پدید آمد. سهراب به دست پدر کشته‌شد، اما از او فرزندی به نام برزو و از برزو فرزندی به نام شهریار به جای ماند. جهانگیر نیز مانند رستم جنگی با ایرانیان و پدر خود رستم و برادر خود فرامرز کرد که در پایان شناخته شد و از مرگ گریخت، اما در پایان دیوی او را از کوه پرتاب کرد و کشت. پس از منوچهر، فرزندش نوذر بر تخت نشست و چون از راه پدر سرپیچی کرد، لشکریانش بر او شوریدند، اما سام دوباره او را به راه آورد. پشنگ (پادشاه وقت توران) دو فرزند خود افراسیاب و اغریرث را با بزرگان توران زمین و سپاهی بزرگ به نبرد با نوذر فرستاد. افراسیاب پس از سه جنگ نوذر را اسیر کرد و کشت و زال به جنگ افراسیاب رفت و زو را پادشاه کرد. زو به یاری پهلوانان ایران با افراسیاب جنگ‌های بسیاری کرد و چون خشکسالی و کمبود جهانیان را آزرده کرده‌بود، زو و افراسیاب به آشتی تن دادند و آمودریا مرز ایران و توران شد. سرانجام، زو پس از پنج سال پادشاهی در هشتاد و شش سالگی درگذشت. پس از زو، گرشاسپ بر تخت نشست و نه سال پادشاهی کرد و در بازپسین سال پادشاهی او، افراسیاب به فرمان پشنگ به ایران روی آورد و گرشاسپ درگذشت و روزگار آزار و ستیز ایرانیان به دستِ تورانیان فرارسید تا زال، رستم را به جستجوی کی‌قباد به البرزکوه فرستاد. کی‌قباد که از نژاد فریدون بود، پادشاهی ایران را پذیرفت و دودمان کیانیان را بنیاد گذاشت. او به درخواست پهلوانان ایران به نبرد با افراسیاب شتافت و با او جنگی سخت کرد که در این جنگ رستم پهلوانی‌ها کرد و افراسیاب که تاب ایستادگی نداشت، از پشنگ درخواست کرد که با ایرانیان آشتی کند و آمودریا مرز ایران و توران باشد. سپس کی‌قباد استخر را به پایتختی برگزید و شهرها و آبادی‌ها ساخت و صد سال فرمانروایی کرد. پس از کی‌قباد، پسرش کی‌کاووس بر تخت نشست. او نخست آهنگ چیرگی بر مازندران کرد و پندهای زال را نپذیرفت و با گروهی از سواران و دلیران ایران به مازندران تاخت. ارژنگ (پادشاه مازندران) از دیو سپید کمک خواست و او به جادو، کی‌کاووس و لشکریانش را کور کرد و به بند افکند. یکی از سپاهیان کاووس که از جادو دور مانده‌بود، به زال خبر رساند و او رستم را به مازندران فرستاد. رستم، دیو سپید را کشت و جگر او را بر چشم ایرانیان مالید و همه را بینا کرد. سپس کاووس به ایران بازگشت و پس از مدتی شاه بربر، مصر و هاماوران را شکست داد و سودابه (شاهزادهٔ هاماوران) را به زنی گرفت. اما شاه هاماوران با چاره اندیشیدن، کاووس و سپاهیانش را به بند افکند و وقتی این خبر فراگیر شد، ترکان و اعراب به ایران دست افکندند. سپس افراسیاب به ایران تاخت و اعراب را از ایران بیرون راند و خودش پادشاه ایران شد. پس از آن رستم به هاماوران رفت و کاووس را نجات داد و کاووس با سودابه و پهلوانان به ایران بازگشت و افراسیاب را از ایران بیرون راند. از کاووس دو پسر به نام‌های سیاوش و فریبرز به جای ماند. سودابه (همسر کی‌کاووس) به سیاوش دل باخت، اما سیاوش به خواستهٔ او تن نداد و سودابه او را نزد پدرش بدنام کرد و دغل‌بازخواند و سیاوش برای نشان دادن بی‌گناهی خود، از آتش گذشت. او پس از چندی با سپاهی بزرگ به جنگ با افراسیاب رفت و افراسیاب که توان ایستایی در برابر او را نداشت، درخواست آشتی کرد و سیاوش پذیرفت. اما کی‌کاووس تندخو به آشتی تن نداد و سیاوش را در نامه‌ای سرزنش کرد. سیاوش از کاووس دلگیر شد و نزد افراسیاب به توران رفت. افراسیاب و پیران ویسه او را گرامی شمردند و پیران دختر خود جریره و افراسیاب دختر خود فریگیس را به سیاوش دادند. پس از مدتی، گرسیوز که به سیاوش رشک می‌برد، افراسیاب را به کشتن سیاوش برانگیخت و افراسیاب نیز سیاوش را کشت. پس از رسیدن خبر کشته شدن سیاوش به ایران، آشوب بزرگی برخاست و رستم، سودابه را برای خونخواهی سیاوش کشت و به توران تاخت و آن را ویران کرد. از سیاوش دو پسر به نام‌های کیخسرو از فریگیس و فرود از جریره به جای ماند. پس از کشته شدن سیاوش به فرمان افراسیاب، فریگیس پسری به نام کیخسرو به دنیا آورد. افراسیاب فرمان داد که او را نزد چوپان‌ها به کوه بفرستند تا از نژاد خود آگاه نباشد. پیران نیز چنین کرد و کیخسرو را به چوپان‌ها سپرد و وقتی که کیخسرو چند ساله شد، او را نزد خود آورد و افراسیاب فرمان داد که او و مادرش فریگیس به کَنگ‌دژ بروند. سرانجام، گیو پسر گودرز به فرمان پدر آهنگِ یافتن کیخسرو در توران کرد و پس از هفت سال جستجو، او را یافت و با مادرش فریگیس به ایران آورد. پس از رسیدن کیخسرو به ایران، بر سر جانشینی کی‌کاووس میان او و فریبرز (پسر کاووس) ناسازگاری افتاد و بر این شد که هر کدام بتواند دژ بهمن را بگشاید، جانشین کاووس است و گشودن این دژ تنها از دست کیخسرو برآمد. پس از آن، کیخسرو به فرمان کاووس به خونخواهی پدرش سیاوش برخاست و سرانجام افراسیاب و برادرش گرسیوز را به کین پدرش کشت. پس از کشته شدن افراسیاب، کاووس پادشاهی خود را به کیخسرو داد و پس از ۱۶۰ سال پادشاهی درگذشت. سپس کیخسرو، جهن (پسر افراسیاب) را پادشاه توران کرد و خود پس از خستگی از کار جهان، لهراسپ را به جای خود به تخت نشاند و خود با توس، گودرز و فریبرز به کوهی ناپدید شد. لهراسپ در درگاه کیخسرو مردی گمنام و از نژاد کی‌قباد بود و او آتشکده‌ای به نام آذربرزین مهر ساخت. او دو پسر به نام‌های زریر و گشتاسپ داشت که پادشاهی را به گشتاسپ سپرد و خود به آتشکدهٔ نوبهار در بلخ رفت و به ستایش خدا پرداخت و پیرو و پذیرای آیین زرتشت شد. در دورهٔ پادشاهی گشتاسپ، زرتشت آیین خداپرستی آورد و گشتاسپ کیش او را پذیرفت. اما ارجاسپ (پادشاه توران) با گشتاسپ ناسازگاری داشت و میان او و گشتاسپ جنگ‌ها درگرفت تا سرانجام ارجاسپ به دست اسفندیار پسر گشتاسپ کشته‌شد. اسفندیار آرزوی تخت پادشاهی داشت و چون گشتاسپ با هیچ بهانه‌ای از رنج خواهش او آسوده نمی‌ماند، او را برای جنگ با رستم به سیستان فرستاد و این شاهزاده به دست رستم کشته‌شد. اما رستم، بهمن (پسر اسفندیار) را به خواهش اسفندیار پروراند و پس از چندی او را نزد گشتاسپ فرستاد و گشتاسپ او را جانشین خود کرد. گروهی از خاورشناسان مانند یوهانس هرتل و ارنست هرتسفلد، کیانیان را هخامنشیان دانسته و کوشیده‌اند که پادشاهان کیانی و هخامنشی را با یک‌دیگر برابر نهند. هرتل باور داشت که زرتشت در زمان پادشاهی گشتاسپ (پدر داریوش بزرگ هخامنشی) زندگی می‌کرده‌است. او چنین پنداشته‌است که پادشاهان کیانی از کی‌قباد تا کی‌خسرو، سران تباران باختری ایران بودند و ممکن است شخصیت تاریخی داشته یا داستانی و افسانه‌ای بوده‌باشند، اما دیگر پادشاهان کیانی، همان پادشاهان هخامنشی بوده‌اند. اما هرتسفلد از این نیز فراتر رفته و گفته‌است که نخستین پادشاهان کیانی، همان پادشاهان ماد بوده‌اند که هرودوت و کتزیاس از آن‌ها نام برده‌اند و کیخسرو نیز همان کوروش بزرگ هخامنشی است. بخش تاریخی رستم، بهمن را نزد گشتاسپ فرستاد و گشتاسپ او را بر تخت نشاند و اردشیر خواند. نخستین کاری که بهمن کرد، خونخواهی از دودمان رستم بود؛ او زال را به بند کشید و فرامرز را بر دار و تیرباران کرد. پشوتن (پسر گشتاسپ) از نفرین رودابه ترسید و به بهمن گفت که زال را ببخشد و همهٔ خاندان رستم را به جای خود بفرستد و بهمن نیز چنین کرد. بهمن پسری به نام ساسان و دختری به نام همای نامور به چهرزاد داشت که بسیار زیبا بود. چنان‌که فردوسی دربارهٔ زیبایی او می‌سراید: همای باردار شد و در همان حال بهمن بیمار شد و در بستر مرگ همای را به جانشینی خود برگزید. نام بهمن در اوستا نیامده‌است و این نخستین بار است که روایت‌های ملی ایران از اوستا جدا و با تاریخ دودمان هخامنشیان درمی‌آمیزد. همای نیز سی سال فرمانروایی کرد. پس از همای نیز داراب به درازی دوازده سال پادشاه شد که فرزند بهمن و همای بود. از داراب دو پسر به نام‌های دارا و اسکندر بر جای ماند که دارا پس از او پادشاه ایران شد. مادر اسکندر (المپیاس) دختر فیلیپ مقدونی بود و اسکندر پس از نیای مادری خود پادشاه یونان شد. این روایت دربارهٔ اسکندر را برخی از تاریخ‌نگاران دیگر نیز آورده‌اند. دارا بازپسین پادشاه کیانی بود که پس از خیزش اسکندر و سه رزم با او به کرمان گریخت و از اسکندر درخواست آشتی کرد. اما اسکندر آشتی را نپذیرفت و دارا از پادشاه هند کمک خواست، اما اسکندر به هند لشکر کشید و دارا کشته شد و اسکندر پادشاه ایران شد. دارا همان داریوش سوم هخامنشی است که در زمان او اسکندر مقدونی به ایران لشکر کشید. اسکندر در نوشته‌های پهلوی برافکنندهٔ شاهنشاهان ایران و سوزانندهٔ کاخ شاهان هخامنشی است و در نوشته‌های زرتشتی ملعون و نفرین‌شده خوانده شده‌است. اما او در شاهنامه مردی بزرگ و اصیل و از نژاد کیان است که شرفِ تبار را با دانش و داد درآمیخته و کشورگشایی‌های بزرگ کرده‌است. شاهنامه از اشکانیان و شاهان آن به جز یاد نام و برخی دانستنی‌های ناقص چیزی نگفته‌است. فردوسی دربارهٔ اشکانیان چنین گفته‌است که پس از اسکندر کسی را تاج و تخت نبود و بزرگانی از نژاد کی‌آرش (پسر کی‌قباد) هر یک بخشی از ایران را به دست گرفتند و پادشاه شدند و دویست سال همین‌گونه گذشت. ارشک، شاپور، گودرز، بیژن، نرسی، اورمزد بزرگ، آرش، اردوان و بهرام (معروف به اردوان بزرگ) شاهان اشکانی در شاهنامه هستند. اما وقتی که شاهان اشکانی از میان رفتند، کسی تاریخ‌شان را بر زبان نیاورد: بن‌مایگان تاریخی مانند سنگ‌نبشته‌های ساسانی، نوشته‌های پهلوی (پارسی میانه) و تاریخ‌های پارسی و عربی مانند تاریخ طبری گزارش‌های گونه‌گونی از تبار و نژاد دودمان ساسانی به دست داده‌اند. در این میان، گزارش شاهنامه از تبار ساسانیان در سنجش با دیگر بن‌مایگان از ناهماهنگی فراوانی برخوردار است که نمایان‌گر ناهماهنگی بن‌مایهٔ دانسته‌های فردوسی با تاریخ‌نگاران سده‌های نخست اسلام است. شاهنامه با شکست سپاه ایران به پادشاهی یزدگرد سوم از اعراب به پایان می‌رسد. فردوسی دربارهٔ یورش اعراب به ایران چنین می‌سراید: نفوذ در ادبیات پارسی و ادبیات جهان شاعران بسیاری پیش از فردوسی هزاران بیت شعر سروده‌اند، اما هیچ‌کدام در جایگاه فردوسی قرار نگرفتند. فردوسی را می‌توان زنده‌گرداننده و هستی‌بخش زبان پارسی دانست. نظم شاهنامه و ناموری آن در ایران مایهٔ خیزش بزرگی در ایجاد منظومه‌های حماسی بزرگ گردید. شاهنامه با این که نتیجهٔ خیزش بزرگ ملی ایرانیان در زنده کردن افتخارات ملی بود، رویش تازه‌ای در نظم داستان‌های حماسی پدیدآورد و فردوسی پیشرو رویش و جنبشی شد که به یاری آن پهلوانان و بزرگان ملی ایران که از یادها رفته‌بودند، یک‌باره به روی آمدند و نامداری شگرفی یافتند. اما فردوسی همهٔ پهلوانان ایران را زنده نکرد، زیرا نظم همهٔ داستان‌های ملی چند برابر نظم شاهنامه زمان می‌خواست و این، در توان یک نفر نبود. برای نمونه، او به اشاره‌های کوتاهی از گرشاسپ، سام و فرامرز بسنده کرد و از داستان بانو گشسپ چیزی نگفت. اما سرایندگان پس از فردوسی داستان این افراد را به نظم درآوردند، به‌طوری‌که پس از یک سده حماسهٔ ملی ایرانیان کامل شد. این منظومه‌های حماسی پس از شاهنامه، به پیروی از شاهنامه نظم شده‌اند و همه در بحر متقارب مثمن محذوف هستند که دلیل گزینش این وزن نیز دو چیز است: نخست نام‌آوری شاهنامه و باور مردمی در این که سروده‌های حماسی را هیچ وزنی به جز وزن سخنان فردوسی شایسته و سزاوار نیست. دوم نیز سازش این وزن با اندیشه‌های حماسی و ترکیب‌های پهلوانی بود. اما همهٔ این پیروان با وجود پیروی شدید از شاهنامه، هیچ‌گاه نتوانستند به هم‌سری با فردوسی برآیند. سازندگان این منظومه‌ها به جز چند تن از آن‌ها گمنام و ناشناس هستند و از آن‌ها آگاهی‌ای در دست نیست و بیش‌تر این منظومه‌ها به خاندان گرشاسپ می‌پردازند. شاهنامه همچنین نفوذ بسیاری در ادبیات جهان داشته‌است. آلفونس دو لامارتین (شاعر و نویسندهٔ بزرگ فرانسه) در سال ۱۸۳۵ میلادی در مجلهٔ «مدنیت» با عنوان «گروهی از بزرگان و نوابغ قدیم و جدید …» بیان داستان رستم را به میان آورد. از میان داستان‌های شاهنامه، رستم و سهراب در اروپا چندان نامداری یافت که به چند زبان بازگردانی شد و منظومه‌های زیبایی از آن پدید آمد. واسیلی آندریویچ ژوکوفسکی منظومهٔ زیبایی که در ادبیات روسی دارای جایگاه بلندی است، در داستان رستم و سهراب پدیدآورد. شاهکار دیگری که از داستان رستم و سهراب در ادبیات اروپایی نامدار شد، منظومهٔ متیو آرنولد (شاعر بزرگ انگلیسی) است. یوهان ولفگانگ گوته (شاعر استاد آلمانی) که به ادبیات پارسی مهری فراوان داشت، در پایان یکی از مجموعهٔ شعر خود به نام «دیوان شرقی از مؤلف غربی» نام فردوسی را آورده و او را با بزرگی ستوده‌است. ویکتور هوگو (شاعر بزرگ فرانسه) در کتاب «شرقیات» در برخی موارد از فردوسی بهره گرفته و نام او را آورده‌است. هاینریش هاینه (شاعر مشهور آلمانی) در یکی از منظومه‌های خود داستان زندگی و تنگدستی فردوسی را نظم کرده‌است. فرانسوا کوپه (شاعر اهل فرانسه) داستانی دربارهٔ زیارت تیمور لنگ از آرامگاه فردوسی ساخته‌است که از آثار زیبا و بنام او است. شاعر دیگری به نام موریس باره نیز در یکی از آثار خود به نام «ضیافت در کشورهای خاور» نام فردوسی را آورده‌است. به‌باور اسلامی ندوشن، فردوسی در شاهنامه فرهنگ ایران پیش از اسلام را با فرهنگ ایران پس از اسلام پیوند داده که این همان ادامهٔ فرهنگی از حدود دو، سه‌هزار سال پیش تاکنون است و این پیوند وامدار فردوسی است. او می‌گوید در نبود شاهنامه، ادبیات فارسی به‌سختی می‌توانست رشد یابد و در نبود فردوسی، کسانی چون خیام و مولوی و حافظ نیز نمی‌توانستند اندیشهٔ خویش را بپرورانند و چنین ببالند. بر سپهر ادب پارسی اثرگذاری فردوسی و شاهنامهٔ او بر زبان و ادب پارسی انکارناشدنی‌ست. آثاری چون گرشاسپ‌نامهٔ اسدی، بهمن‌نامه و کوش‌نامهٔ ایران‌شاه، شهنشاه‌نامهٔ فتح‌علی صبا، سرایندگان ناشناس فرامرزنامه، بانوگشسب‌نامه، آذربرزین‌نامه، بیژن‌نامه، لهراسپ‌نامه، سام‌نامه، زرّین‌قبانامه، «داستان کک کوهزاد»، «داستان شبرنگ» و «داستان جمشید»، برزونامهٔ عطایی رازی، شهریارنامهٔ عثمان مختاری، جهانگیرنامهٔ قاسم مادح، ظفرنامهٔ حمدالله مستوفی، آیینهٔ اسکندری امیرخسرو دهلوی، خردنامهٔ اسکندری جامی، قیصرنامهٔ ادیب پیشاوری، رمان‌هایی چون ورقه و گلشاه عیوقی، همای‌نامه از شاعری ناشناس، و همای و همایون از خواجوی کرمانی، همگی زیر نفوذ شاهنامه هستند. شاید بتوان گمان کرد که حماسه‌سرایان سده‌های پنجم و ششم هـ ق. زیر نفوذ آثار پیش از فردوسی نیز بوده‌اند. همان‌گونه‌که دربارهٔ فردوسی چنین پنداشته می‌شود. از این میان، اسدی توسی خود به شیوه‌ای ویژه دست یافته‌است، اما برای دیگران این‌گونه نشده و آنان تنها سبک فردوسی را به شیوه‌ای فروتر و ساده‌تر پیروی کردند. در انواع ادبی فارسی اثرگذاری‌های گونه‌گون شاهنامه را می‌توان دید. از راه نمونه، درظاهر سنایی نخستین کسی‌ست که در زمینهٔ گونهٔ عرفانی شعر غنایی، از قهرمانان و داستان‌های شاهنامه برای بیان مفاهیم حکمی و عرفانی بهره برده و پس از او این‌گونه بهره از شاهنامه در نظم و نثر گسترده شده‌است. به‌باور برخی پژوهشگران، عطار در داستان ابراهیم ادهم در تذکرةالاولیاء از درون‌مایهٔ رویارویی پدر و پسر بهره گرفته‌است. همین‌گونه، در قلمرو دیگر این گونه ادبی، یعنی شعر عاشقانه هرچند پراکنده اما می‌توان نمونه‌هایی را برای این ارتباط بیان کرد. از راه نمونه در شعر سعدی و قاآنی چنین بیت‌هایی به‌چشم می‌خورد. دیگر سرایندگان شعر غنایی فارسی نیز زیر نفوذ شاهنامه هستند. قطران تبریزی، ناصرخسرو، ازرقی هروی، مسعود سعد سلمان، عثمان مختاری غزنوی، سنایی غزنوی، انوری، سوزنی سمرقندی، امیر معزی نیشابوری، خاقانی، مولوی، امامی هروی، سعدی، اوحدی مراغه‌ای، ابن یمین، عبید زاکانی، حافظ، جامی و بسیاری دیگر از شاهنامه بهره بردند. اثرگذاری شاهنامه در شعر حافظ و در ساقی‌نامه‌اش نشانگر این است که او شاهنامه را خوانده و با آن آشنایی داشته‌است. در این میان، به‌باور آیدنلو شاهنامه‌ای‌ترین شعر غنایی، مسمطی نُه بندی سرودهٔ میرزا عبدالله شکوهی و ویژهٔ مراسم «سخنوری» است. آثاری روایی چون اسکندرنامه و خسرو و شیرین نظامی گنجوی، برخی از مثنوی‌های عطار، ارداویراف‌نامه سرودهٔ زرتشت بهرام پژدو و زراتشت‌نامه منسوب به او، کلیله و دمنهٔ قانعی طوسی و بوستان سعدی و حماسه‌های دیگر دینی مانند خاوران‌نامهٔ ابن حسام خوسفی، حملهٔ حیدری باذل مشهدی همگی چه از نظر زبان و سبک و چه از نظر موضوع و مضمون وام‌گرفته از شاهنامه هستند. شیخ احمد جام (وفات ۵۳۶ هـ ق) در کنوزالحکمة (۵۳۳ هـ ق) فردوسی را «یکی از حکمای امت محمد» نام می‌برد. یوسف بن علی مستوفی در خردنامه در صد جای با یاد نام فردوسی یا جز آن، بیت‌هایی از شاهنامه را آورده‌است. شهاب‌الدین سهروردی (وفات ۵۸۷ هـ ق) در برخی آثار خویش از شاهنامه بهره برده‌است. ظهیری سمرقندی در اغراض‌السّیاسة فی اعراض‌الرّیاسة — مانند سهروردی در بهره از شاهنامه برای برخی داستان‌های عرفانی — از شاهنامه دربارهٔ سیاست و اخلاق بهره برده‌است. نجم‌الدین راوندی در راحةالصدور و آیةالسرور شاهنامه را «شاهِ نامه‌ها و سردفتر کتاب‌ها» نامیده‌است. شمس سجاسی در فرائدالسلوک (۶۰۹ هـ ق) فردوسی را ستوده‌است. سعدالدین وراوینی در مرزبان‌نامه (میان سال‌های ۶۰۷ تا ۶۲۲ هـ ق) از فردوسی یاد کرده‌است. ضیاءالدین بن اثیر (وفات ۶۳۷ هـ ق) شاهنامه را ستوده و «قرآن عجم» دانسته و آن را دلیل برتری ایرانیان بر اعراب شمرده‌است. عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشای (۶۵۰ تا ۶۵۸ هـ ق) دربارهٔ سلطان طغرل می‌گوید که او در پیشِ لشکر بیت‌هایی از شاهنامه را می‌خواند. ابن بی‌بی در کتاب خود شناخته‌شده به تاریخ ابن بی‌بی (۶۸۰ هـ ق)، داستان پاداش فرستادن فخرالدین بهرام‌شاه (وفات ۶۲۲ هـ ق) برای نظامی گنجوی و نکوهش ناسپاسی سلطان محمود دربارهٔ فردوسی را بیان می‌کند. رشیدالدین فضل‌الله همدانی در جامع‌التواریخ (۷۱۰ هـ ق) از فردوسی یاد کرده‌است. ابن یمین (وفات ۷۶۹ هـ ق) به فردوسی ارادت داشت و دو قطعه دربارهٔ فردوسی دارد. شاه شجاع مظفری در نامه‌ای به برادرش، شاه محمود بیتی از شاهنامه را تضمین کرده‌است. حافظ ابرو (وفات ۸۳۳ هـ ق) در زبدةالتواریخ از فردوسی یاد کرده‌است. شرف‌الدین علی یزدی در ظفرنامهٔ تیموری چند قطعه و منظومه دارد که در آن‌ها از فردوسی یاد شده‌است. ابن ماجد در کتاب الفوائد، افسانه‌ای دربارهٔ فردوسی بیان می‌کند و پس از آن، آن داستان را ردّ می‌کند. او فردوسی را برترین سرایندهٔ ایران می‌داند. سام میرزا در تحفهٔ سامی داستان مولانا عبدالله هاتفی و مولانا جامی و پاسخ هاتفی به جامی دربارهٔ سرودن بیت‌هایی در پاسخ بیت‌هایی از شاهنامه را بیان می‌کند. محمد دارابی شیرازی در لطیفهٔ غیبیّه از شاهنامه بهره برده‌است. همچنین نفوذ شاهنامه در مثل‌های فارسی بسیار چشم‌گیر است. در جهان عرب ظاهراً نخستین ترجمه از شاهنامه به عربی، به‌دست اثیرالملک نیشابوری انجام شده، اما اکنون متنی از آن در دست نیست. پس از آن، نخستین تلاش در جهان عرب، ترجمهٔ شاهنامه به‌دست بنداری و به‌فرمان سلطان ملک معظم عیسی، فرزند ملک عادل ایوبی در سال ۶۲۰ ه‍.ق است. بنداری تنها دوسوم شاهنامه را ترجمه کرد و رویدادهای شاهنامه را خلاصه و ساده و بدون توصیف‌های ادبی و شاعرانه در ترجمه‌اش آورد. در سال ۱۹۳۲ ادیب مصری، عبدالوهاب عزام ترجمهٔ بنداری را چاپ کرد و مقدمه‌ای در صد صفحه دربارهٔ فردوسی و شخصیت‌های شاهنامه و ملت‌های یونان و روم و هند و اعراب نگاشت و در پایان نیز به ترجمهٔ بنداری و ارزش تاریخی و ادبی آن پرداخت. به دلایل گوناگون نفوذ شاهنامه در ادبیات عرب پررنگ به‌چشم نمی‌آید. در این‌باره می‌توان به دیدگاه طه حسین دربارهٔ شاهنامه و به‌طور کلی ادبیات فارسی، فراخوانی نویسندگان عرب به الهام از ادبیات غربی به‌دست منتقدان معاصر عربی، به نثر بودن ترجمهٔ بنداری و نبود زمینهٔ حماسه در ادب عرب اشاره کرد. با این‌همه، نمی‌توان از این نفوذ اندک چشم پوشید. عبدالقادر مقدم، شاعر مغربی و جمیل صدقی زهاوی شاعر معاصر عربی در سروده‌های خود به تأثیر فردوسی و شعر او در ادب عرب اذعان دارند. به‌پیروی از داستان «کسری و بزرگمهر» در شاهنامه، قصیده‌ای با نام «مقتل بزرجمهر» سرود. عبدالوهاب عزام، جمیل صدقی زهاوی، و اخطل صغیر نیز سروده‌ها و قصیده‌هایی دربارهٔ فردوسی دارند. در میان فرانسوی‌زبانان نخستین فرانسوی که به فردوسی و شاهنامه پرداخته، ژان شاردن، ایران‌شناس و جهانگرد فرانسوی است. او فردوسی را تاریخ‌نگار می‌پنداشت و گمان می‌کرد که همهٔ ایرانیان نیز شاعر هستند. پس از او نخستین ادیب و خاورشناس فرانسوی لویی-متیو لانگلس بود که برپایهٔ پژوهش‌هایش دربارهٔ فردوسی و شاهنامه به سخن پرداخت. پس از مدتی ژول مل ترجمهٔ شاهنامه را در سال ۱۸۲۶ و به‌دستور دولت فرانسه آغاز کرد و تا پایان عمر در سال ۱۸۷۶ به این کار پرداخت. این شاهنامه میان سال‌های ۱۸۳۸ تا ۱۸۷۸ به‌چاپ رسید. نخستین منتقدی که دربارهٔ این ترجمه سخن گفت، ژان-ژاک آمپر استاد دانشگاه سوربن بود. او به فردوسی لقب «هومر ایران» داد و شاهنامه را از حماسهٔ هندوها، مهابهاراتا و رامایانا برتر دانست. شارل-آگوستن سنت-بوو نویسنده و منتقد رمانتیک نیز تحت تأثیر ترجمهٔ مل، شیفتهٔ فردوسی بود. لامارتین نیز با توجه به این ترجمه، از فردوسی و قهرمان او رستم یاد کرده و آنان را ستوده‌است. ویکتور هوگو، فرانسوا کوپه، ژول لومتر، موریس باره و تئودور نولدکه هم از کسانی بودند که از این ترجمه بهره بردند و آن را ستودند. پس از این‌ها و پس از انتشار چهار جلد از شاهنامه، هوگو در سال ۱۸۵۹ دوباره به فردوسی پرداخت و با الهام از او، افسانهٔ قرون را نوشت. نزد انگلیسی‌زبانان ویلیام جونز نخستین کسی است که در انگلستان و حتی اروپا از فردوسی و شاهنامه سخن گفت. جونز متوجه شباهت میان زبان فارسی و زبان‌های هندواروپایی شد و این را از راه مطالعهٔ شاهنامه به زبان فارسی به‌دست‌آورد. در ۱۸۱۱ متیو لومسدن نخستین جلد از شاهنامه را با خوشنویسی نستعلیق و با حروف سربی در ۷۲۲ صفحه و در قطع رحلی با مقدمه‌ای به زبان انگلیسی به‌چاپ رساند. در سال ۱۸۲۹ ترنر ماکان یک دورهٔ کامل شاهنامه را در چهار جلد و برپایهٔ نسخه‌های معتبر و اصول نسخه‌شناسی به‌چاپ رساند. ساموئل جانسون، جیمز راسل لوول، لافکادیو هرن و Alexander Rogers از دیگر کسانی بودند که دربارهٔ فردوسی و شاهنامه پژوهش و آثاری داشته‌اند. در دوره‌ای که ادبیات شرق در اروپا مورد توجه قرار گرفته‌بود، با این‌گونه چاپ‌ها و انتشار شاهنامه، توجه به فردوسی و کتاب او در کنار دیگر آثار ادب فارسی، روزافزون شد. در این میان برخی منتقدان اسطوره‌های شاهنامه را فراسوی اغراق‌های ادبی بیان می‌کردند و بر این باور بودند که در میان داستان‌ها و شخصیت‌هایی چنان رمانتیک و اغراق‌شده نمی‌توان رد پایی از حقیقت تاریخی معتبر یافت. اما از دیگر سوی، برخی دیگر چون Richard Hole در مقام پاسخ برآمدند و بر این باور بودند که اگر اسطوره‌های ایرانی زاییدهٔ تخیل باشند، پس دربارهٔ عناصر فراطبیعی در ادبیات انگلیسی مانند آنچه در آثار الکساندر پوپ است چه باید گفت؟ ویلیام جونز فردوسی و حافظ را هومر ایران و آناکرئون ایران می‌داند. آگاهی جونز از نزدیکی زبان فارسی و زبان‌های کلاسیک سبب گرایش همبستگی این دو قلمرو زبانی باستانی شد. چنین بود که نویسنده‌ای چون آیزاک دیزریلی باور داشت که سرایندگان ایرانی تأثیر شگرفی بر یونانی‌های باستان داشته‌اند؛ بنابراین، با این‌که فردوسی دوهزار سال از هومر فاصله داشت، اما این دو را به‌عنوان شاعران هم‌عصر شناخته‌اند. در میان آلمانی‌ها نخستین بار در سال ۱۷۹۳ گزیده‌ای از شاهنامه به‌دست S. F. G. Vahl به زبان آلمانی ترجمه شد. پس از آن Graf Von Ludolf ترجمه‌ای دیگر را در سال ۱۸۱۱ انجام داد. یکی از ترجمه‌های شناخته‌شدهٔ شاهنامه به زبان آلمانی، ترجمهٔ یوزف فون هامر خاورشناس اتریشی است. او در سال ۱۸۱۳ بخشی از شاهنامه را ترجمه و منتشر کرد. فریدریش روکرت در سال ۱۸۱۹ پس از دیدار با هامر دست به ترجمهٔ شاهنامه زد. ترجمهٔ او از مهم‌ترین ترجمه‌ها به زبان آلمانی است که پس از مرگ او در ۱۸۹۰ چاپ شد. نخستین کسی بود که توانست در سال ۱۸۲۰ ترجمهٔ به‌نسبت کاملی را از شاهنامه انجام دهد. و نیز ترجمهٔ کاملی را در ۱۸۵۱ از شاهنامه انجام داد. پس از شاهنامهٔ لمسدن، ماکان و مل چهارمین چاپ مهم شاهنامه به‌دست خاورشناسان در غرب، چاپ دانشمند ایران‌شناس است که این چاپ به‌نسبت چاپ‌های پیشین، دانشورانه‌تر است. فولرس این شاهنامه را در سال‌های ۱۸۷۷ تا ۱۸۸۴ میلادی با همکاری ساموئل لانداور در شهر لیدن و در سه جلد چاپ کرد. او پیش از این نیز، گزیده‌ای از شاهنامه را در ۱۸۳۳ چاپ کرده‌بود. این ترجمه‌ها گوته را شیفتهٔ ادب فارسی و دلبستهٔ فردوسی ساخت تا آن‌جا که در یادداشت‌ها و نوشتارهایش دربارهٔ دیوان غربی-شرقی خود فردوسی و شاهنامه را می‌ستاید. هالیستن در ۱۸۳۹ و von estar kenefls در ۱۸۴۰ داستانی دربارهٔ بازدید تیمور لنگ از آرامگاه فردوسی پرداختند. در جلد دوم کتاب پیکره‌های شرق که در سال ۱۸۳۱ چاپ شد و دربارهٔ ایران است، چند شاعر ایرانی و در اوج آنان فردوسی را ستوده و داستان زندگی فردوسی را به نظم درآورده‌است. هاینریش هاینه نامدارترین شاعر آلمانی است که فردوسی را ستوده و سروده‌ای با نام «فردوسی شاعر» دربارهٔ شاهنامه و سراینده‌اش دارد. از دیگر شاعران آلمانی که از فردوسی و شاهنامه اثر پذیرفته‌اند می‌توان و اتو فریدریش گروپه را نام برد. پژوهش‌های انجام‌شده در سده‌های نوزدهم و بیستم در آلمان فراوان است که مهم‌ترین آن‌ها، پژوهش نولدکه و Hans Muller است. فریتز ولف، پژوهشگر آلمانی فرهنگ شاهنامهٔ فردوسی را با سنجش با دو نسخهٔ ماکان و فولرس چاپ کرد. جلال خالقی مطلق این فرهنگ را مهم‌ترین کار انجام‌شده تاکنون دربارهٔ شاهنامه بیان می‌کند و بخشی از کامیابی خود در ویرایش شاهنامه را وامدار این فرهنگ می‌داند. میان جمهوری‌های شوروی سابق پژوهش‌ها و ترجمه‌های بسیاری دربارهٔ فردوسی و شاهنامه در کشورهای شوروی سابق و به زبان‌های آذری، ارمنی، ازبکی، اوکراینی، تاجیکی، زبان روسی و زبان گرجی انجام شده‌است. در ارمنستان هم‌زمان با پایان زندگی فردوسی، توجه به شاهنامه آغاز شد. گریگور ماگیستروس، تاریخ‌دان، اندیشمند و شاعر نامدار ارمنی، در رسالهٔ خود اشاره‌های فراوانی به بخش‌های گوناگون شاهنامه کرده‌است. نفوذ شاهنامه در ارمنستان آن‌چنان ژرف شد که برخی از سرایندگان ارمنی، ریشه و نژاد قهرمانان شاهنامه را ارمنی دانستند. تا سدهٔ سیزده میلادی در ارمنستان، شاهنامه‌خوانان حرفه‌ای شاهنامه را با آهنگی ویژه می‌خواندند و مردم نیز بسیار دوستدار این داستان‌ها بودند، آن‌چنان‌که آن‌ها را چون داستان‌های میهنی خود می‌پنداشتند. در درازای سده‌های اخیر ترجمه‌های گوناگونی از داستان‌های شاهنامه انجام شد. در ۱۹۳۷ اچ. جاوید نمایش‌نامه‌ای را در پنج پرده از «داستان سیاوش» منتشر کرد. در ۱۹۴۸ کتاب منابع ایرانی دربارهٔ ارامنه، بر مبنای شاهنامه نوشتهٔ هراچیا آچاریان در ایروان چاپ شد. در ۱۹۶۷ کتاب شاهنامه و منابع ارمنی آن نوشتهٔ آودیس شهسواریان در ایروان چاپ شد. ترجمه‌ای از همه شاهنامه به‌دست آخوند ملا خاموش به زبان ازبکی در دست است که از آن دو نسخهٔ دست‌نویس به سال ۱۰۹۳ میلادی و ۱۲۲۶ هـ ق. در کتابخانهٔ تاشکند وجود دارد. همچنین چاپ‌ها و ترجمه‌های دیگری نیز به زبان ازبکی در دسترس است. در اوکراین پژوهش‌هایی دربارهٔ تاریخ ایران انتشار یافت، اما نخستین پژوهش بنیادین به‌دست آهتانل کریمسکی انجام شد. بخشی از پژوهش‌های او ترجمه‌های ادبی آثار ایرانی بود. در این میان مهم‌ترین ترجمه‌ها، ترجمهٔ شاهنامه با نام شاهنامه یا تاریخ شاهان ایران است که به زبان اوکراینی در سال ۱۸۹۶ در کی‌یف منتشر و چاپ پسین آن در ۱۹۲۲ انجام شد. در سال ۱۹۴۰ کتابی با نام دربارهٔ فردوسی و شاهنامهٔ او نوشتهٔ صدرالدین عینی در دوشنبه چاپ شد. با گشایش فرهنگستان علوم تاجیکستان در ۱۹۵۱ میلادی، در کنار کوشش‌های فرهنگی و ادبی و زبان‌شناسی، گروهی از ایران‌شناسان نیز به پژوهش در فرهنگ ایران پرداختند. در ۱۹۵۴ محمد نوری عثمانوف کتاب مقام شاهنامهٔ فردوسی در ادبیات تاجیکی قرون نهم و دهم میلادی را در مسکو چاپ و منتشر کرد. کتاب منظومه‌هایی از شاهنامهٔ فردوسی به‌دست در ۱۹۵۹ ترجمه و چاپ شد. در سال ۱۹۶۰ نیز «داستان کیقباد و کیکاوس» به‌دست وی. درژاوین در دوشنبه منتشر شد. نخستین بار در سال ۱۸۱۵ و در شمارهٔ ۱۰ مجلهٔ ، پاره‌هایی از شاهنامه به روسی ترجمه شد. واسیلی ژوکوفسکی در سال ۱۸۴۹ «داستان رستم و سهراب» را به نظم روسی ترجمه کرد. این ترجمه از آثار شناخته‌شدهٔ ادبیات روسی به‌شمار می‌رود. سوکولوف دو بار در سال‌های ۱۹۰۵ و ۱۹۱۵ به ترجمهٔ شاهنامه دست زد. نخستین بار از آغاز تا پایان «پادشاهی فریدون» را ارائه کرد و در بار دوم، «داستان زال و رودابه» و «رستم و سهراب» را ترجمه کرد. در ۱۹۱۵ کریمسکی بخش‌هایی از شاهنامه را ترجمه و در مسکو چاپ کرد. او ترجمهٔ دیگری، از آغاز شاهنامه تا «پادشاهی منوچهر» به شعر و به زبان روسی دارد که این کتاب دو بار در سال‌های ۱۸۹۶ در لوو و ۱۹۲۲ در کی‌یف چاپ شد. او در کتاب تاریخ ایران و ادبیات آن، شاهنامه را کتابی باعظمت برمی‌شمرد و آن را بر پایه‌های دینی و میهنی ایران استوار و جنگ‌های ایران و توران را نمود پیکار نیکی و پلیدی می‌داند. در سال ۱۹۳۴ میلادی هم‌زمان با هزارهٔ فردوسی، یادبودی در مسکو و لنینگراد و پایتخت‌های هفت جمهوری دیگر برپا شد و چندین ترجمه و پژوهش دربارهٔ فردوسی در این کشورها انجام گرفت. در همان سال انستیتو خاورشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی نشریه‌ای با نام فردوسی در لنینگراد منتشر کرد و به چگونگی برگزاری یادبود پرداخت. همچنین نسخه‌های خطی شاهنامه به‌دست گوزالیان و دیاکونوف گردآوری و در لنینگراد چاپ شد. در ۱۹۵۵ ترجمهٔ متن کامل شاهنامه به نظم روسی در شش جلد و زیر نظر آکادمی علوم اتحاد شوروی آغاز و نخستین جلد آن در ۱۹۷۵ چاپ شد. جلدهای دوم و سوم نیز در سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۶۵ منتشر شد که روی‌هم، از آغاز شاهنامه تا «پادشاهی لهراسب» را دربرمی‌گیرد. در چاپ این کتاب، از نسخه‌های گوناگون فارسی شاهنامه — مانند نسخهٔ شاهنامهٔ بایسنقری و نسخهٔ کتابخانهٔ ملی لنینگراد — بهره برده‌شده و گروهی از متخصصان زبان و ادبیات فارسی بر این کار گمارده شده‌بودند. افزون بر این‌ها، ترجمه‌ها و پژوهش‌های فراوان دیگری از شاهنامه به زبان روسی انجام شده‌است. کهن‌ترین ترجمهٔ شاهنامه به زبان گرجی اندکی پس از درگذشت فردوسی در سدهٔ دوازده میلادی انجام شده، اما اکنون از آن ترجمه اثری نیست. پس از آن در سده‌های پانزدهم تا هجدهم میلادی ترجمه‌های فراوانی از بخش‌های گوناگون شاهنامه به زبان گرجی به نظم و نثر انجام گرفت که اکنون همگی در دسترس هستند. مهم‌ترین آن‌ها، «رستومیانی» یا «رستم‌نامه» است که سرافیون ساباشوبلی، نویسندهٔ نامی گرجی در اواخر سدهٔ پانزدهم و اوایل سدهٔ شانزده بخش بنیادین آن را ترجمه کرده و ترجمهٔ بخش واپسین آن به‌دست خسرو تورمانیدزه انجام شده‌است. این ترجمه در سال ۱۸۹۱ در تفلیس چاپ شد. ترجمه‌های فراوان دیگری نیز از شاهنامه به زبان گرجی در دست است. چاپ و انتشار گزیدهٔ شاهنامه به زبان آذری زیر نظر در سال ۱۹۳۴ از دیگر کوشش‌ها در شوروی سابق است. در پهنهٔ گیتی افزون بر آنچه رفت، برگردان‌ها، پژوهش‌ها و چاپ‌های فراوانی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه در سراسر گیتی انجام شده‌است. ترجمه‌هایی به زبان‌های اردو، ایتالیایی، بنگالی، پشتو، ترکی، چکی، دانمارکی، رومانیایی، ژاپنی، صربی، سوئدی، عبری، کردی، گجراتی، لاتین، لهستانی، مجاری و هندی انجام شده‌است. برابر کتابشناسی فردوسی و شاهنامه گردآوری ایرج افشار — که نوشته‌ها دربارهٔ فردوسی و شاهنامه از آغاز تا سال ۱۳۸۵ را دربرمی‌گیرد — با به‌شمار آوردن سروده‌های منسوب به فردوسی مانند یوسف و زلیخا تا سال ۱۳۸۵، ۵۹۴۲ شماره نوشتار، گفتار، فصل، کتاب منفرد و مجموعهٔ مستقل، ترجمه و منقول‌ها، نسخه‌های دست‌نویس تاریخ‌دار و بی‌تاریخ و گزیده و منثور، چاپ‌های متن شاهنامه و خلاصه‌های آن، یک یا چند داستان از آن، آثاری که برپایهٔ شاهنامه گردآوری شده‌اند، نمایش‌نامه‌ها برپایهٔ آن و چاپ‌های یوسف و زلیخا در این سال‌ها به‌دست آمده‌است. نسخه‌های دست‌نویس شاهنامه نسخه‌های دست‌نویس شاهنامه بسیار است، از تاریخ‌دار گرفته تا نسخه‌های بی‌تاریخ. برپایهٔ کتابشناسی فردوسی و شاهنامه از آغاز تا سال ۱۳۸۵ گردآوری ایرج افشار، شمار نسخه‌های تاریخ‌دارِ نگاره‌دار و بی‌نگاره و نگاشته میان سال‌های ۶۷۵ تا ۱۳۱۴ ه‍.ق شناسانده در فهرست‌ها ۳۲۳ نسخه و شمار نسخه‌های بی‌تاریخِ نگاره‌دار و بی‌نگاره نگاشته میان سدهٔ هفتم تا سیزدهم ه‍.ق ۳۲۲ نسخه است. با به‌شمار آوردن دست‌نویس‌های کامل و ناقص پس از سدهٔ یازدهم و درنظرگرفتن دست‌نویس‌های ازمیان‌رفتهٔ این کتاب، شاید شمار همهٔ آن‌ها از هزار افزون شود. برخی از مهم‌ترین نسخه‌های شاهنامه عبارتند از: نسخهٔ فلورانس کهن‌ترین دست‌نویس تاریخ‌دار شناخته‌شده از شاهنامه به دویست سال پس از سرایش این اثر و به تاریخ سه‌شنبه سی‌ام محرم سال ۶۱۴ ه‍.ق (۱۲۱۷ میلادی) بازمی‌گردد و در کتابخانهٔ ملی فلورانس نگه‌داری می‌شود. نام نویسنده و محل کتاب روشن نیست. این نسخه در سال ۱۹۷۸ م به‌دست آنجلو پیه‌مونتزه، ایران‌شناس ایتالیایی، در طی فعالیت‌های پژوهشی و بایگانی کتاب‌های دست‌نویس زبان پارسی در کتابخانه‌های ایتالیا شناسایی شد. این نسخه دو جلد بوده که جلد دوم ازمیان رفته‌است. جلد موجود دربردارندهٔ نیمهٔ نخست شاهنامه تا پادشاهی کیخسرو است. آغاز این دست‌نویس افتادگی دارد و کتاب از میانهٔ پیشگفتار منثور آغاز می‌شود. این دست‌نویس بی‌نگاره است، اما دارای ۷۱۴ لوح تزیینی است که درخور توجه است. باوجود بی‌گزند نماندن از دستبردهای روزگار، روی‌هم‌رفته این دست‌نویس معتبرترین دست‌نویس موجود از شاهنامه است. این نسخه به‌دست عزیزالله جوینی در سال ۱۳۷۵ تصحیح و توسط انتشارات دانشگاه تهران طی یک دورهٔ ۷ جلدی چاپ شده‌است. نسخهٔ موزهٔ بریتانیا این نسخه در سال ۶۷۵ قمری (۱۲۷۶–۱۲۷۷ میلادی) نوشته شده‌است و در موزه بریتانیا نگه‌داری می‌شود. نسخهٔ کتابخانهٔ موزهٔ ملی قاهره به تاریخ ۷۴۱ هجری و نیز نسخهٔ ۷۹۶ هجری که این دو دست‌نویس معتبر و کامل و تاریخ‌دار می‌باشند. نسخهٔ سنت ژوزف بیروت این نسخهٔ متعلق به کتابخانهٔ اورینتال (Bibliothèque Orientale) دانشگاه سینت جوزف (Saint-Joseph University) توسط دکتر مصطفی موسوی – استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران- یافت شده‌است. تاریخ نگارش این نسخه ۱۲۵۰–۱۳۵۰ میلادی گمان می‌رود. این نسخه در چهار ستون و دو روی برگ نوشته شده‌است و دارای ۹۹۲ صفحه (۴۹۶ برگ) است و عموماً در هر صفحه ۲۵ خط نوشته شده‌است. این دست‌نوشته نگاره‌دار نیست. نسخه سعدلو نسخه‌ای است از شاهنامه فردوسی در اواخر قرن هفتم تا اوایل قرن هشتم که دارای خصوصیات ارزشمندی در زمینه نسخه‌شناسی و تصحیح شاهنامه فردوسی است. نسخه خطی از چند قرن در خاندان قدیمی سعدلو یکی از خاندان‌های قدیمی مقیم نخجوان نگهداری می‌شده‌است، مالک این نسخه برای آنکه پس از او این ودیعه خاندانی تباه نشود یا به دست دلالان نیفتد آن را به کتابخانه و مرکز اسناد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی تحویل شد. این نسخه در اندازه قطع رحلی ۲۳ در ۳۳ سانتی‌متر می‌باشد و شامل ۵۳۹ برگ است. رسم‌الخط کتاب و برخی خصوصیات املایی و شواهد دیگر نشان می‌دهد که این نسخه از شاهنامه بازمانده اواخر قرن هفتم تا اوایل قرن هشتم می‌باشد. این نسخه کهن‌ترین نسخه شناخته شده شاهنامه در ایران و یکی از کهن‌ترین نسخه‌های این کتاب در جهان است. در این نسخه تمامی شاهنامه به خط نسخ خوب و پخته و خوانا با قلمی فولادی بر کاغذی سمرقندی نسبتاً ضخیم نخودی رنگ نوشته شده‌است. متن صفحات با خطوط طلایی در چهار ستون جدول‌بندی شده و هر صفحه شامل ۵۰ بیت شاهنامه در متن و ۲۵ بیت خمسه نظامی در حواشی است. بررسی این نسخه در مقایسه با اقدم نسخ موجود، نشان می‌دهد این نسخه رونوشتی از نسخه‌های قدیم تر نیست و وجود بخش عظیمی از ضبط‌های کهن در آن نشان می‌دهد نسخه، نسخه ای اصیل و در خور بررسی است. بنا به گفته ابوالفضل خطیبی از میان نسخه‌های بی‌تاریخ موجود در ایران، نسخه معروف به سعدلو که گمان می‌رود در اواخر قرن هفتم یا نیمه اول قرن هشتم هجری کتابت شده، از بقیه مهم‌تر و معتبرتر است. این نسخه در کتابخانه مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نگهداری می‌شود و به صورت عکسی نیز به چاپ رسیده‌است. چاپ عکسی از این نسخه در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی با مقدمه فتح‌الله مجتبایی چاپ شد. نسخهٔ فرهنگستان شماره ۱ علوم شوروی در سال ۸۴۹ هجری نوشته‌شده و با متن نسخهٔ لنینگراد هم‌خوانی و هماهنگی دارد. نسخهٔ فرهنگستان شماره ۲ علوم شوروی بی‌تاریخ است، اما به گمان در سال ۸۵۰ هجری نوشته‌شده‌است و در بسیاری موارد با نسخهٔ نخست فرهنگستان هم‌خوان و برابر است. برگردان عربی شاهنامه به دست بنداری در سال‌های ۶۲۰–۶۲۱ نوشته‌شده‌است و اهمیت آن در این است که وی نسخه‌ای در دسترس داشته که باید آن را کهن‌ترین شاهنامهٔ جهان به‌شمار آورد. برخی از نسخه‌های موجود در هند نسخهٔ خدابخش (۷۸۹ هجری، ۱۳۸۷ میلادی) نستعلیق، ابن یحیی، ۷۶۸ صفحه، ۲۱ سطر، اندازه ۲۵٫۵x۱۶٫۵ نسخهٔ شورای هند (۸۲۹ هجری، ۱۴۲۶ میلادی) نستعلیق، ۱۴۳۲ صفحه، ۱۹ سطر، اندازه ۲۱٫۵x۳۲ نسخهٔ موزهٔ ملی(۸۳۱ هجری، ۱۴۲۷ میلادی) نستعلیق، ابن محمود المحمود، ۱۱۷۰ صفحه (چهار ستون)، اندازه ۲۲x۳۲ نسخهٔ رامپور (۸۴۰ هجری) نستعلیق، محمد بن محمد یوسف التشتری، ۱۰۷۸ صفحه نسخهٔ ایوانف (۸۸۲ هجری، ۱۴۷۷ میلادی) نستعلیق شکسته، بدهن بن قوام الدین بن کمال الدین یوسف علم دار، ۱۲۵۸ صفحه، ۲۱ سطر (چهر ستون)، اندازه ۲۴x۳۱ نسخهٔ دانشگاه علیگره (۸۹۴ هجری، ۱۴۸۸ میلادی) نستعلیق، ۱۶۰۶ صفحه، ۲۷ سطر، اندازه ۱۲x۱۲٫۹ نسخهٔ خدابخش (۹۴۲ هجری، ۱۵۲۷ میلادی) نستعلیق، مرشد الکاتب الشیرازی، ۱۲۲۴ صفحه، ۲۵ سطر، اندازه ۲۵x۳۴ نسخهٔ حمیدیه (۹۶۲ هجری، ۱۵۵۴ میلادی) نسخهٔ بارت اتهاس (۹۷۵ هجری، ۱۵۶۷ میلادی) نسخهٔ سالارجنگ (۹۷۷ هجری، ۱۵۶۹ میلادی) نسخه‌های دست‌نویس نگاره‌دار شاهنامه دورهٔ سلجوقی شاهنامهٔ کاما یکی از کهن‌ترین نسخه‌های شاهنامه است که شناسایی شده‌است. نخستین بار این کتاب به دست مهدی غروی در نوشتاری در سال ۱۳۵۲ در مجله هنر و مردم شناسانده شد. به نظر کارشناسان این شاهنامه مربوط به دورهٔ سلجوقی است. این شاهنامه در مؤسسهٔ کاما در شهر بمبئی نگه‌داری می‌شده‌است که اکنون به فردی ناشناس فروخته‌شده و دیگر در دست آن مؤسسه نیست. اندازه‌های این کتاب ۲۳x۲۹ سانتیمتر است. شمار همهٔ برگ‌های آن ۳۰۹ و شمار نگاره‌هایش ۴۵ است. دورهٔ ایلخانی یکی از مهم‌ترین شاهنامه‌های نگاره‌دار مکتب تبریز دورهٔ نخست در دورهٔ ایلخانی، شاهنامهٔ دموت است که به نام کسی که آن را در آغاز سدهٔ بیستم در دست گرفت، شناخته می‌شود. دلالی به نام Georges Demotte که نتوانسته‌بود اثر را با بهای درخور به فروش برساند، برگ‌های کتاب را از هم جدا کرد و دست به فروش جداگانهٔ برگ‌ها زد. این نسخه مربوط به دورهٔ ایلخانی است و بیشتر پژوهندگان هنر ایران دربارهٔ آغاز نگارش آن در سال ۷۳۰ هجری هم‌رای هستند، اما برای سال پایان کار باورهای گوناگونی هست و سال‌های ۷۳۶، ۷۴۰، ۷۵۰ و ۷۷۵ را یاد کرده‌اند. دورهٔ اینجویان هنرمندان مکتب شیراز در دورهٔ نخست در سدهٔ هشتم هجری، با نگه‌داشتن سنت نگارگری ایرانی، توجه ویژه‌ای به شاهنامه نشان دادند. پژوهشگران، میان سال‌های ۷۳۰ تا ۷۵۱ هجری، از حدود هشت نسخهٔ نگاره‌دار شاهنامه یاد می‌کنند که در شیراز نگارگری شده‌اند که برخی از آن‌ها به سبب اندازه‌های کوچک به شاهنامه‌های کوچک معروف هستند؛ کهن‌ترین نسخهٔ نگاره‌دار از مجموعهٔ شاهنامه‌های کوچک با ۹۲ نگاره، مربوط به سال ۷۳۱ هجری است که در موزهٔ توپقاپوسرای ترکیه نگه‌داری می‌شود. نگارش نسخهٔ دیگر در سال ۷۳۳ هجری پایان یافته‌است و در کتابخانهٔ ملی روسیه در سن‌پترزبورگ (لنینگراد) نگه‌داری می‌شود. این نسخه ۴۹ نگاره دارد. نسخهٔ دیگر این مجموعه که به شاهنامه قوام‌الدین حسن وزیر نیز شناخته می‌شود، به تاریخ ۷۴۱ هجری به دست حسن بن محمد الموصلی خوشنویسی شده‌است و دربردارندهٔ ۱۴۰ نگاره است. نگارش چهارمین شاهنامه با ۱۰۸ نگاره در سال ۷۵۳ هجری به پایان رسیده‌است. دورهٔ تیموری نخستین شاهنامه نگاره‌دار مهم در دورهٔ تیموری، شاهنامه ابراهیم سلطان است که در سال ۸۳۷ هجری نگارش شده‌است. شاهنامهٔ ابراهیم سلطان که اکنون در کتابخانهٔ بادلیان آکسفورد نگه‌داری می‌شود و دربردارندهٔ ۴۷ نگاره است، دستاورد همین رویکرد وی است. نگارش این شاهنامه، با نازک‌کاری و زیبا است و نگاره‌های آن گرچه به پای شاهنامهٔ بایسنقری نمی‌رسد، سیر دگرگونی و بالندگی نگارگری مکتب شیراز را در دورهٔ دوم به خوبی نشان می‌دهد. این شاهنامه دارای ۴۸۶ و ۹۳۶ صفحه در اندازه‌های ۲۸/۸x۱۹/۸ سانتیمتر است و دارای ۱۷۶ نگاره است. نسخهٔ بایسنقری دومین شاهنامهٔ نگاره‌دار بااهمیت در دورهٔ تیموری، شاهنامهٔ بایسنقری است. این نسخه در کاخ موزه گلستان نگه‌داری می‌شود. تاریخ نگارش آن به ۸۳۳ هجری بازمی‌گردد و مربوط به مکتب هرات است. این اثر در دورهٔ بایسنقر یکی از نوادگان تیمور و با پشتیبانی او آفریده شده‌است. خوشنویس اثر ملاجعفر تبریزی بایسنقری و هنرمندان آن ملاعلی و امیر خلیل هستند. نسخه دارای ۷۰۰ برگ است که در هر صفحه ۳۱ خط نگاشته شده‌است. حاوی ۲۲ نقاشی و ۵۸هزار بیت است. سومین نسخهٔ نگاره‌دار دورهٔ تیموری که در مکتب هرات نگارش شده‌است، شاهنامه محمد جوکی است. این شاهنامه به فرمان محمد جوکی، فرزند شاهرخ تیموری و در حدود ۸۴۴ هجری آفریده شده‌است. این شاهنامه دارای ۵۳۶ برگ و ۱۰۷۲ صفحه و در اندازه‌های ۲۲/۶x۳۳/۸ سانتیمتر است. این نسخه دارای ۳۱ نگاره است. دورهٔ صفوی نسخهٔ تهماسبی این دست‌نویس در اندازه‌های ۴۷x۳۲ سانتی‌متر و دربردارندهٔ ۷۵۹ برگ و ۲۵۸ نگاره است. ۱۱۹ نگارهٔ آن در ایران و دیگر نگاره‌ها در موزه‌های جهان نگه‌داری می‌شود. شاهنامهٔ تهماسبی یکی از شناخته‌شده‌ترین نسخه‌های شاهنامه است و در دوران شاه تهماسب صفوی نوشته شده‌است. این نسخه در سال ۱۵۷۶ میلادی به عنوان هدیه به سلطان سلیم دوم داده شده‌است. این نسخه در مکتب تبریز دوم و در سی سال آفریده شده‌است. خوشنویسان و نگارگران بسیاری در آفرینش این اثر دست داشته‌اند (مانند میرمصور، سلطان محمد، دوست محمد، میرزا علی، میرسیدعلی، مظفرعلی، عبدالصمد و…). این دست‌نوشته در سال ۱۹۵۹ به دست شخصی به نام ادموند رُتشیلد (Edmond de Rothschild) به فردی به نام آرتور هاتون (Arthur Houghton) فروخته شد. شوربختانه هاتون برای فروش تک‌برگ‌های این اثر دست‌نوشته، آن را تکه‌تکه کرد. برخی از این برگ‌ها در موزه متروپولیتن نیویورک نگه‌داری می‌شود (New York's Metropolitan Museum of Art). در سال ۱۹۷۶ هاتون پیشنهاد فروش برگ‌های باقی‌مانده را به محمدرضا شاه به قیمت ۲۰میلیون دلار داد. پیشنهادی که رد شد. در نوامبر سال ۱۹۷۶، او ۷ برگ از این اثر را در حراج کریستی به فروش گذاشت. در سال ۱۹۸۸ حراجی ۱۴ برگ دیگر فروخته‌شد. در سال ۲۰۰۶ یک برگ از آن در حراجی ساتبی به موزهٔ آقاخان در ژنو به قیمت ۹۰۴۰۰۰ یورو فروخته‌شد. ۱۱۸ برگ به‌جای‌مانده در دست هاتون پس از مرگش نیز به حراج گذاشته‌شد تا سرانجام دولت جمهوری اسلامی ایران با یک نقاشی اثر ویلم دکونینگ (Lady No. 3 by Willem De Kooning) آن را دادوستد کرد. نسخهٔ آستان قدس این نسخه دارای ۵۱ مجلس نگارهٔ ظریف و زیبا به الوان و زر و دارای چهار سرلوح و کتیبه مذهب (طلاکاری شده) و منقش در آغاز و میان هر جلد است. تاریخ نگارش آن ۱۰۶۷ هجری است. میان صفحه‌های آغازین، طلااندازی، تمام برگ‌ها جدول‌بندی به زر تحریردار و لاجورد، و کمندکشی به سیاهی تحریردار است. این نسخه به خط نستعلیق چهارستونهٔ ۲۵ سطری خوشنویسی شده‌است. شمار برگه‌ها ۵۶۰ برگ در اندازه ۳۷x۲۲ سانتیمتر و دارای پوشش مقوایی با عطف و گوشهٔ تیماج است. این نسخه در گنجینهٔ مخطوطات کتابخانهٔ مرکزی آستان قدس رضوی نگه‌داری می‌شود. آثار پیرامون شاهنامه برگزیدهٔ ابیات شاهنامه برگزیدهٔ ابیات شاهنامه نامی فراگیر برای کتاب‌هایی است که بخش‌هایی از شاهنامه فردوسی را دربرمی‌گیرند و در درازنای دوران‌های گوناگون گردآوری یا چاپ گردیده‌اند. دکتر کتایون مزداپور در پیشگفتاری که بر برگزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی (به گزینش دکتر احمدعلی رجایی بخارایی) نگاشته‌است می‌نویسد: «حجم سنگین شاهنامه، مانع بزرگ بازخوانی و آشنایی نزدیک با آن، به ویژه در روزگار ما، مردم شتابزده را از اخت‌شدن با مجموع حوادث و روند کلی و پیوستاری داستان‌های خود بازمی‌دارد، و موجب بوده‌است که تهیه‌کردن گزیده‌ای از شاهنامه از عهدی نزدیک به زمان فردوسی آغاز شود.» برگزیده‌های مشهور برگزیده‌های پارینه برگزیده‌ای گمشده از مسعود سعد سلمان که گزینشی بوده‌است از بیت‌های حکمت‌آمیز شاهنامه که به احتمال، متعلق به قرن ششم است. برگزیدهٔ شاه‌جهانی برگزیده‌های نوین دو برگزیده از محمد علی فروغی با نام‌های خلاصهٔ شاهنامه و منتخب شاهنامه محمودسپاسی. مجموعه ابیات برگزیده از نُه جلد شاهنامهٔ فردوسی، تهران، ۱۳۴۷. حبیب یغمایی. فردوسی در شاهنامه، تهران، انتشارات یغما، ۱۳۵۳. این کتاب به گردآوری و گزیده‌نگاری بیت‌هایی از شاهنامه پرداخته‌است که در آن‌ها فردوسی به‌طور شخصی در بیان و خطاب مستقیم و بیرون از داستان به خواننده، حضور می‌یابد. نخبه‌ای از شاهنامه (گزیدهٔ اشعار داستانی شاهنامه) و داستان‌های ایرانیان از مجتبی مینوی احمدعلی رجایی بخارایی. برگزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی، به کوشش کتایون مزداپور، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم ۱۳۸۱. کتاب‌های نوشته‌شده بر پایهٔ شاهنامه شاهنامه امین در هفت جلد مکمل و متمم شاهنامه فردوسی به نظم و نثر توسط پروفسور سید حسن امین بازآفرینی شده‌است. از رنگ گل تا رنج خار (شکل‌شناسی داستان‌های شاهنامه) نوشتهٔ قدمعلی سرامی هزارافسان کجاست؟، نوشته بهرام بیضایی پارسیان و من (در سه جلد: کاخ اژدها، راز کوه پرنده، رستاخیز فرامی‌رسد) نوشتهٔ آرمان آرین نامهٔ باستان (در ۹ جلد) نوشتهٔ جلال‌الدین کزازی تصحیح شاهنامه به کوشش جلال خالقی مطلق و با همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی تصحیح دوره هشت جلدی از نسخهٔ شاهنامه فلورانس به کوشش عزیزالله جوینی که هفت جلد آن توسط انتشارات دانشگاه تهران برای چندمین بار چاپ شده و جلد هشتم در مراحل چاپ می‌باشد. ویرایش شاهنامه به کوشش فریدون جنیدی (دورهٔ شش جلدی) آمار بیانگر آن است که شمار رجوع و بهره از شاهنامه فردوسی در ایران بالاست. بر اساس آمار، شاهنامهٔ فردوسی در سال ۱۳۹۳ بیش از ۵۰ بار در کشور چاپ و ۱۴۰ بار نیز بازنویسی شده‌است. در این سال ۴۰هزار نسخه از متن شاهنامه در کتاب‌های گوناگون استفاده شده‌است. این بدان معنی است که روزی ۱۲۰۰ نسخه به نام فردوسی رقم خورده‌است. فیلم‌های ساخته‌شده بر پایهٔ شاهنامه در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، عبدالحسین سپنتا دست به کار ساخت فیلم «فردوسی» برای نمایش در جشن هزارهٔ فردوسی در توس شد. در سال ۱۳۳۶، مهدی رئیس فیروز فیلم «رستم و سهراب» را کارگردانی کرد. همچنین در زمینهٔ شاهنامه، فیلم‌های «بیژن و منیژه» به کارگردانی منوچهر زمانی در سال ۱۳۳۷، «سیاوش در تخت جمشید» به کارگردانی فریدون رهنما در سال ۱۳۴۶، «مردان سحر» به کارگردانی اسماعیل نوری‌علاء در سال ۱۳۵۰، «شاهزادهٔ ایرانی» به کارگردانی محمد نوری‌زاد در سال ۱۳۸۴ و مجموعه انیمیشن سه بخشی «افسانه ماردوش» به کارگردانی حسین مرادی‌زاده در سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴ ساخته شده‌است. بوریس کیمیاگرف (کارگردان یهودی‌تبار تاجیک و زادهٔ سمرقند) که به فردوسی مهری بسیار داشت، پرهزینه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای تاجیکستان («پرچم کاوهٔ آهنگر» در سال ۱۹۶۱، «داستان رستم» و «رستم و سهراب» در سال ۱۹۷۱ و «داستان سیاوش» در سال ۱۹۷۶) را ساخت. همچنین فیلم «رستم و سهراب» را در سال ۱۹۶۳ ساخته‌است. بازگردانی‌ها، ویرایش‌ها و پژوهش‌ها در شاهنامه بازگردانی‌های شاهنامه شاهنامهٔ فردوسی بزرگ‌ترین کتاب به زبان پارسی است که در همه جای جهان مورد توجه قرار گرفته‌است و مهم‌ترین دلیل آن بازگردانی‌های گوناگون آن و پژوهش‌های گسترده و همه‌جانبه دربارهٔ آن در زبان‌های خارجی است. نخستین بار بنداری اصفهانی شاهنامه را به زبان عربی بازگردانی کرد. این بازگردانی از روی نخستین شاهنامه که در سال ۳۸۴ تمام شده‌بود، انجام شد و در زبان عربی الشاهنامه نام‌گذاری شد. قانصوه غوری از سلطان‌های مملوکی مصر که اهل ادبیات و شعر نیز بود؛ امر کرد که شاهنامهٔ فردوسی را از فارسی به ترکی ترجمه کنند. علی افندی در سال ۹۱۶ هجری قمری شاهنامه را بدون کاستی به شعر ترکی درآورد. سرافیون ساباش‌ویلی (ادیب معروف گرجستان) شاهنامه را به نثر و نظم به گرجی درآورد. او نتوانست بازگردانی کامل شاهنامه را انجام دهد، اما اثر او پس از مرگش به دست برخی از مترجمان گمنام کامل شد. نخستین شخص اروپایی که از فردوسی و شاهنامه سخن گفت، ویلیام جونز انگلیسی بود که در کتاب خود موسوم به شرح ادبیات آسیایی، پاره‌هایی از شاهنامه را در سال ۱۷۷۴ میلادی بازگردانی کرد، اما چون او چندان از زندگی فردوسی آگاهی نداشت، شاهنامه را اثر چند تن از شاعران دانست. پس از او، لومسدن انگلیسی بود برگردان خوبی از شاهنامه انجام داد که تنها یک بخش از آن منتشر شد. پس از او نیز مهم‌ترین بازگردان کامل شاهنامه تا مرگ رستم توسط گورس آلمانی در سال ۱۸۲۰ میلادی انجام گرفت و توجه همگان را به شاهنامه جلب کرد. در سال ۱۸۷۳، فریدریش روکرت (خاورشناس و شاعر آلمانی) داستان رستم و سهراب را به نظم آلمانی درآورد و این بازگردانی موجب نامداری فراوان شاهنامه در ادبیات اروپایی شد. از سال ۱۸۳۸ تا ۱۸۷۸، یکی از مهم‌ترین بازگردان‌های شاهنامه به زبان فرانسوی توسط ژول مل انجام گرفت. از بازگردان‌های دیگر شاهنامه می‌توان بازگردان منظوم پیتزی به زبان ایتالیایی نام برد. ژو کوسکی نیز داستان رستم و سهراب را به نظم روسی درآورد. باید یاد شود که شاهنامه این اثر حماسی ملی ایرانیان به بیش از سی زبان جهان ترجمه شده‌است. همچنین آثاری از شاهنامه به زبان‌های ارمنی، گجراتی، دانمارکی، مجاری، سوئدی، لهستانی و هندی بر جای مانده‌است. دکتر صالح محمد زیری وزیر پیشین وزارت صحت عامه افغانستان و یکی از شخصیت‌های سیاسی چهار دهه تاریخ این کشور، شاهنامه را با عنوان «د فردوسی شهنامه» به نثر شیوای پشتو برگرداند. بازگردان پشتو در هجده ماه به پایان رسید و در سال ۱۳۹۳ خورشیدی (۲۰۱۴) نخستین چاپ آن در ۶۳۳ صفحه روانهٔ بازار شد. بازگردان پشتو در آغاز کتاب، جستار گسترده‌ای دارد در پیرامون سرزمین پهناور شاهنامه از قاف تا سیستان، از زابل تا سمنگان و از اندراب تا گرزوان و به دنبالش اشاره می‌کند به دو دلیلی که چرا شاهنامه در سرزمین‌های بیشتر پشتونشین درست جا نیفتاده‌است. همچنین شماری از بازگردانی‌های شاهنامه عبارتند از: بازگردانی هاگمان به زبان لاتین در سال ۱۸۰۱ بازگردانی استفان وستون به زبان انگلیسی در سال ۱۸۱۵ بازگردانی هلن زیمرن به زبان انگلیسی در سال ۱۸۲۲ بازگردانی تولو رابرستن به زبان انگلیسی در سال ۱۸۳۱ بازگردانی هالیستن به زبان لاتین در سال ۱۸۳۹ بازگردانی فن استار کنفلس به زبان آلمانی در سال ۱۸۴۰ بازگردانی مودی به زبان گجراتی که به سال ۱۸۹۷ الی ۱۹۰۴ در بمبئی به چاپ رسید. بازگردانی ژرژ وارنر و ادموند وارنر به زبان انگلیسی در سال ۱۹۰۵ بازگردانی بگستون به زبان انگلیسی در سال ۱۹۰۷ بازگردانی راجرز به زبان انگلیسی در سال ۱۹۰۷ بازگردانی ویلیام استیگند به زبان انگلیسی در سال ۱۹۰۷ بازگردانی تیریاکیان از داستان اردشیر بابکان به زبان ارمنی که در سال ۱۹۰۹ در نیویورک به چاپ رسید. بازگردانی والاس گاندی به زبان انگلیسی در سال ۱۹۱۲ بازگردانی اسیگمن به زبان آلمانی در سال ۱۹۱۹ بازگردانی ژرژ لچینسکی به زبان آلمانی در سال ۱۹۲۰ بازگردانی ورنر یانسن به زبان آلمانی در سال ۱۹۲۲ بازگردانی رادو آنتال به زبان مجاری در سال ۱۹۳۱ بازگردانی آرتور کریستنسن به زبان دانمارکی در سال ۱۹۳۱ بازگردانی آکسل اریک هرملین به زبان سوئدی در سال ۱۹۳۱ بازگردانی ژوزف اوربلی به زبان روسی در سال ۱۹۳۴ بازگردانی جروم کلینتن به شعر سپید انگلیسی در سال ۱۹۸۷ بازگردانی دیک دیویس (Dick Davis) داستان سیاوش در قالبِ شعر سپید انگلیسی ۱۹۲۱ مشکلات ویرایشی نسخه‌های خطی شاهنامه بیشتر از ۵۰۰ سال نبود «گ چ پ ژ» در نوشتار الفبای خط فارسی (کوفی) باعث تغییر بسیاری از نام‌ها شده که نام اصلی برخی به‌کلی قابل کشف نیست. این مشکل خود را در شاهنامه به‌خوبی نشان می‌دهد همه یا بیشتر نسخه‌های شاهنامه خطی تا سه قرن پیش فاقد گ چ پ ژ هستندکه مشکلات و اختلاف نگر را برای کشف بسیاری از نام‌ها و واژگان ایجاد کرده‌است. گمان می‌شد از ۵۰۰ سال پیش شیوه نوشتار خط فارسی به همین سبک و روش کنونی بوده اما اکنون مشخص شده که تا پیش از چاپ سنگی اگر چه نوشتن گچ پ ژ تا حدودی رایج شده بود اما کاربرد آن استاندارد نشده بود و در بیشتر مکاتبات حتی تا دو قرن پیش همچنان کاربرد گچ پ ژ بعضاً دیده نمی‌شود. خط فارسی کنونی، فارسی‌شدهٔ خطی است که در حیره، بصره و کوفه در دوره صدر اسلام رایج شد و در چند قرن بعد چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» بدان افزوده شده‌است. به‌طور نمونه کهن‌ترین نسخه خطی باقی مانده و شناخته شده از شاهنامه فردوسی نسخهٔ خطی کتابخانه فلورانس است نگارش محرم سال ۶۱۴ ه‍.ق (۱۲۱۷ میلادی) تعجبی ندارد که در این نسخه حروف: گ چ پ ژ بکار نمی‌رفته‌است اما در نسخه‌های بسیار متاخر تر هم این ۴ حرف پارسی وجود ندارد. اگر حروف گ چ پ ژ در نوشتن شاهنامه به کار نرود کاستی‌های بزرگ و مشکلات عدیده‌ای ایجاد می‌شود. بدین صورت که به ناچار در آن گنج می‌شود کنج. پادشاه می‌شود باشا. گل می‌شود کل. گودرز و گیو = کودرز و کیو. گرگین = کرکین. چرم + جرم. پارس = بارس. گستهم = کستهم (و معرب به بسطام). هوشنگ = هوشنج. گناباد=کنابد. جایگه = جایکه. سپاه = سبه. گرز = کرز. گفتار = کفتار. منوچهر = منوجهر. پیل = بیل. چنان‌که - جنانکه - آگهی = اکهی -پنداشت = بنذاشت. پلنگ =بلنک. چراغ = جراغ - پشن - بشن - شادان= شاذان- و … و … در این نسخه حرف" ژ " وجود دارد؛ اما نقطه گذاری‌ها کاستی‌های فراوان و بیشمار دارد در ترجمه فارسی قران قدس هم که کهن‌ترین ترجمه فارسی است و در چندین کتاب مهم نسخه‌های خطی تا ۵۰۰ سال پیش در نگارش آنها گ چ پ اصلاً وجود ندارد اما در برخی ژ وجود دارد. اما نقطه‌گذاری‌ها بسیار کم رعایت شده‌است. الفبای فارسی تا زمان ظهور چاپ‌های سنگی و سربی از مشکلات و نقصان‌های متعددی رنج می‌برد الفبای خط کنونی فارسی از خط کوفی گرفته شده که فاقد اعراب و نشانه بوده‌است. الفبای کوفی خود از خط حیره گرفته شده که گونه‌ای خط تکاملی از الفبای پهلوی بوده‌است. خط کوفی را تقریباً به‌صورت شکلی و تصویری حفظ می‌کردند چون نمی‌توانست همه صداها را ارائه کند. مشکل دیگر در همه نسخه نخستین خطی شاهنامه و از جمله نسخه فلورانس بیشتر {د} را {ذ } نوشته‌است. نقطه روی {د } عجیب است البته برخی موارد لهجه خراسانی د را ذ تلفظ می‌کند مانند گنبذ. به‌جای گنبد. یا بدو گفتم می‌شود بزو گفتم. اما دیگر موارد که بسیار هم هست کمی عجیب است. مثل - خوذ - بیامذ - از خواب بیذار شد - ماذر - پذر - و … و .. برخی دیکته‌ها نیز غلط است مثلاً گودرز را در بسیاری جاها کوذر نوشته. برخی کلمات نقطه ندارند به‌طور نمونه چیره گشت نوشته شده حیره کشت. یا در چند جا برفت بدون نقطه نوشته شده معلوم نیست" برفت درسته یا نرفت"! البته تصحیح کنندگان بعدی نقطه‌های اضافی را حذف کرده‌اند اما متأسفانه نا آگاهانه برخی نقطه اصلی را به اشتباه حذف شده‌است. علت اصلی تغییرنام‌های جغرافیایی یا ثبت اشتباه نام‌ها و مکان‌ها؛ مشکلات و نقصان در همین گونه و نگارش الفبای بوده‌است که تعدد و کثرت در ثبت را ایجاد کرده‌است البته انتقال شفاهی هم باعث تغییر در تلفظ نام‌ها بوده‌است به‌طور نمونه گناباد به شکل‌های زیر در کتابهای مسالک و ممالک آمده‌است. کنابذ. کنابد. یناباد. جناباد. جن آباد. گون آباد. همه این تغییرات بخاطر نبود گ در خط کوفی و عربی و الفبای اولیه فارسی ایجاد شده. حتی در معربات پیران به ابیران و گستهم به بسطام و بهرام گور به جور و … تبدیل شده‌است که در برگردان هنوز هم می‌تواند اشتباهاتی را پیدا کرد. ویرایش‌های شاهنامه از آن میان، جلال خالقی مطلق، بازنگرانه‌ترین پیرایش شاهنامه را همراه با پژوهش‌ها و یادداشت‌های فراوان پدیدآورده‌است و به گفتهٔ برخی بهترین ویرایش از شاهنامه است. شاهنامهٔ ویراستهٔ جلال خالقی مطلق در ۸ جلد زیر نظر احسان یارشاطر در نیویورک به چاپ رسیده‌است. ویراست دوم پیرایش خالقی مطلق در دو جلد در انتشارات سخن به سال ۱۳۹۳ به چاپ رسیده‌است. پیش از آن نسخه تصحیح مسکو بهترین تصحیح خوانده می‌شد. پژوهشکده شاهنامه از سال ۵۲ آغاز به تصحیح مجدد به صورت موضوعی کرد که پس از انقلاب کار نیمه تمام متوقف شد. واپسین بخش در سال ۶۴ منتشر گردید. برگردان شعر به نثر روان دوازده تن از نویسندگان و پژوهشگران، مانند دکتر جلال خالقی، محمدعلی اسلامی ندوشن، دکتر منصور رستگار فسایی، بهرام گرگین، محبوبه کاشانی، میرجلال‌الدین کزازی، فریدون جنیدی و دیگران داستان‌های شاهنامه را به نثر آورده‌اند. پژوهش‌های شاهنامه از سدهٔ نوزدهم میلادی به این سو پژوهش‌های فراوانی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه انجام گرفته‌است. ژول مول، تئودور نولدکه، سید حسن تقی‌زاده، هانری ماسه، فریتز ولف، ملک‌الشعرا بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، محمدامین ریاحی، محمدعلی اسلامی ندوشن، ابوالفضل خطیبی و شاهرخ مسکوب از شناخته‌شده‌ترین پژوهشگران دربارهٔ فردوسی و شاهنامه هستند. واژگان عربی در شاهنامه فردوسی هنگامی شاهنامه را به نظم کشید که زبان پارسی دستخوش آشفتگی بود و او با سرودن شاهنامه از آشفتگی و افزونی آن جلوگیری کرد. زبان زندهٔ روزگار او پارسی سره نبود بلکه پارسی دری بود و اگر می‌خواست تنها از پارسی سره که بسیاری از واژگان آن رهاشده و مرده بود، بهره‌گیرد، شاهنامه مانند بسیاری از آثار ادبی سده‌های پیشین از میان می‌رفت. با این که شاهنامه، برگردانی از چند نثر کهن همچون شاهنامهٔ ابومنصوری است، فردوسی در زمان‌های مناسب از واژگان دخیل عربی بهره می‌گرفت تا مردم ایران سخنان او را به آسانی بخوانند و بفهمند. بیت یکی مانده به پایان داستان رستم و اشکبوس چنین است: در این بیت پنج واژهٔ عربی (قضا، قدر، فلک، احسن، ملک) هست. اگر هر بیت را، هشت واژه درنظر بگیریم و در شصت‌هزار بیت ضرب کنیم، چیزی نزدیک چهارصد و هشتاد هزار واژه می‌شود که شمار واژگان عربی شاهنامه ۸۶۵ است که چندی از آن‌ها عبارتند از: شمع، صدف، طلسم، طول، عجم، عاشق، عکس، غول، فدا، قیمت، کعبه، لیکن، مدح، مقدس، نحس، نشاط، وحشی، هندسه، یتیم، یقین. هزارهٔ شاهنامه در یونسکو ۲۵ اسفند ۱۳۸۸ هزارمین سالگرد پایان سرایش شاهنامه است. هزارهٔ شاهنامه در فهرست رویدادهای فرهنگی، هنری و علمی در سال‌های ۲۰۱۰–۲۰۱۱ میلادی به پیشنهاد بنیاد فردوسی از سوی ایران در یونسکو به ثبت جهانی رسیده‌است. به همین روی برای گرامی‌داشت این رویداد در کشورهای گوناگون برنامه‌های دامنه‌داری برپا شد. جشن جهانی هزارهٔ شاهنامه با حضور نمایندگان ۱۹۲ کشور عضو یونسکو در ۳۱ مارس ۲۰۱۰ (۱۱ فروردین ۱۳۸۹) در شهر پاریس، فرانسه (مقر یونسکو) به کوشش بنیاد فردوسی برگزار شد. همچنین با همکاری انجمن دوستی ایران و آلمان و بنیاد فردوسی ایران، آیین بزرگ‌داشت پایان هزارهٔ شاهنامه در برلین، آلمان در ۲۸ مهٔ ۲۰۱۰ (۷ خرداد ۱۳۸۹) برگزار شد. بهانهٔ برگزاری این بزرگ‌داشت، ثبت هزارهٔ شاهنامه در یونسکو بود. در این برنامه سخنرانان و پژوهشگران از زاویه‌های گوناگون به ارزش‌های تاریخی و ادبی شاهنامه، اثرگذاری آن در فرهنگ ایرانی، چگونگی بازتاب آن در هنر و ادبیات اروپایی و زندگی فردوسی پرداختند. این آیین در تالار کنسرت هاوس برلین در ژاندارمارن مارک برگزار شد. در بخش نخست، پس از شناساندن فعالیت‌های انجمن دوستی ایران و آلمان و بنیاد فردوسی از سوی محمدحسین توسی‌وند (از پایه‌گذاران دو انجمن)، بخشی از سخنرانی‌ها به زبان آلمانی و بخشی به زبان پارسی انجام شد. در این بخش افرادی همچون ناصر کنعانی (استاد پیشین دانشگاه برلین)، بیژن غیبی (پژوهشگر تاریخ و ایران‌شناس ساکن آلمان)، اسدالله حبیب (استاد پیشین دانشگاه در افغانستان)، فریدون جنیدی (بنیانگذار و مسئول بنیاد نیشابور و عضو هیئت امنای بنیاد فردوسی) و روشن رحمان (استاد دانشگاه زبان و ادب پارسی در تاجیکستان) سخنرانی کردند. بازپسین سخنران این آیین نیز اولریش مارزولف (استاد دانشگاه گوتینگن و اسلام‌شناس آلمانی) بود. در بخش دوم هم مرجان صادقی از ایران به نقالی و شاهنامه‌خوانی پرداخت و گروه موسیقی محلی بانو به سرپرستی مریم آخوندی هنرنمایی کرد. هستی‌شناسی شاهنامه آنتالوژی شاهنامه متد و روشی است که به کشف روابط معنایی میان شخصیت‌های شاهنامه می‌پردازد و بگونه‌ای با هدف هستی‌شناسی به عمق روابط میان شخصیت‌ها نفوذ می‌کند و جلوه‌ای روشن و دیداری از این ارتباطات معنایی را پدیدمی‌آورد. سنجش و تفسیر شاهنامه دیدگاه انتقادی احمد شاملو و واکنش‌های دیگران احمد شاملو در فروردین‌ماه ۱۳۶۹(هجری خورشیدی) در نشست‌هایی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا با بیان سخنانی پیرامون شاهنامه به گفتگوهای بسیاری دامن زد. او دربارهٔ ضحاک گفت: «ضحاک در دورهٔ سلطنت خودش که درست وسط دوره‌های سلطنت جمشید و فریدون قرار داشته طبقات را در جامعه به هم ریخته بوده‌است. حضرت فردوسی در بخش پادشاهی ضحاک از اقدامات اجتماعی او چیزی بر زبان نیاورده، به همین اکتفا کرده‌است که او را پیشاپیش محکوم کند و در واقع بدون این‌که موضوع را بگوید و حرف دلش را بر دایره بریزد، حق ضحاک بینوا را گذاشته کف دستش دو تا مار روی شانه‌هایش رویانده…» شاملو بر این باور بود که ضحاک با رهبری توده‌های مردم، بر نظام طبقاتی جمشید به پا خاسته و کاوه فردی ضدانقلابی و در برابر توده‌های مردم بوده‌است. او می‌گوید: «ضحاک فردوسی درست همان گئومات غاصبی است که داریوش از بردیا ساخته بود… می‌بینید دوستان، که حکومت ضحاک افسانه‌ای با بردیای تاریخی را ما به غلط و به اشتباه مظهری از حاکمیت استبدادی و خودکامگی و ظلم و جور و بیداد فردی تلقی کرده‌ایم. به عبارت دیگر شاید تنها شخصیت باستانی خود را که کارنامه‌اش به شهادت کتیبه بیستون و حتی مدارکی که از خود شاهنامه استخراج می‌توان کرد سرشار از اقدامات انقلابی توده‌ای است، بر اثر تبلیغات سوئی که فردوسی بر اساس منافع طبقاتی و معتقدات شخصی خود برای او کرده به بدترین وجهی لجن‌مال می‌کنیم و آنگاه کاوه را مظهر انقلاب توده‌ای به حساب می‌آوریم. درحالی‌که کاوه در تحلیل نهایی عنصری ضد مردمی است.» تنقیح بهرام بیضایی بهرام بیضایی در کتاب هزارافسان کجاست؟ این نگرش را − که با برخوانی «اژدهاک» از خودش و با نوشتار علی حصوری در روزنامه کیهان در سه‌شنبه ۲۱ تیرماه ۱۳۵۶ آغاز شده‌بود − پذیرفتنی نمی‌یابد و آن را دنبالهٔ دگرگشت‌های افسانه این بار به شکل «اژدهای شورشی» در روزگار نو می‌داند. پی آوردِ سوّم هزارافسان کجاست؟ با نام «اژدهای شورشی» این موضوع را به تفصیل می‌کاود. نگرش جلال خالقی مطلق جلال خالقی مطلق نیز در گفتگویی باور شاملو را نادرست و نشانهٔ ناآگاهیش از شاهنامه دانسته‌است. عقیدهٔ محمود امیدسالار محمود امیدسالار نیز رأی شاملو را نادرست و غیرتخصّصی شمرده. نظر فریدون جنیدی فریدون جنیدی در پاسخ به گفته‌های شاملو در کنار رد آن، باور دارد که ضحاک یک شخص نیست، بلکه بیانگر دورهٔ پادشاهی بابلیان بر ایران است که هزار سال به درازا کشیده‌است. پژوهشکده‌های شاهنامه بنیاد شاهنامه فردوسی، مؤسسه تحقیقاتی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر، در سال ۱۳۵۰ با هدف پیشبرد پژوهشهای دربارهٔ شاهنامه فردوسی، و تصحیح و انتشار متن انتقادی شاهنامه بنیانگذاری شد. سرپرستی علمی بنیاد از ابتدای بنیان با مجتبی مینوی و از سال ۱۳۵۵ با محمدامین ریاحی بود. کوشش‌های این بنیاد شامل گردآوری نسخه‌های شاهنامه و بن‌مایگان پژوهشی دربارهٔ شاهنامه از سراسر جهان، و ارزیابی آن‌ها به منظور تصحیح متن شاهنامه، و برابر نهادن نسخه‌ها و تهیه متن تصحیح‌شده از بخش‌های مختلف شاهنامه توسط پژوهشگران بنیاد بود. از برجسته‌ترین پژوهشگران بنیاد شاهنامه، جلال خالقی مطلق و احمد تفضلی بودند. پس از انقلاب اسلامی بنیاد شاهنامه همراه با چند مؤسسهٔ پژوهشی دیگر در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی) ادغام شد. دومین پژوهشکده شاهنامه در خرداد ۱۳۹۳ (ژوئن ۲۰۱۴) در کالج پِمبرُکِ دانشگاه کمبریج گشایش یافت. مرکز شاهنامه دانشگاه کمبریج دارای آرشیو بزرگی از نگاره‌های نسخه‌های خطی شاهنامه مربوط به سده‌های گوناگون است. مدیریت این مرکز اکنون با فیروزه عبدلله‌یوا، استاد و پژوهشگر تاریخ و هنر ایران در این دانشگاه است. دانشگاه کمبریج توانست با کمک مالی بیتا دریاباری (سرمایه‌دار و خیّر ایرانی-آمریکایی) مرکز شاهنامه‌پژوهی را در بخش ایران‌شناسی این دانشگاه تأسیس کند. این مرکز در آغاز با کمک مالی ۲میلیون دلاری به پروژهٔ شاهنامهٔ دانشگاه کمبریج که در سال ۱۹۹۹ به کوشش چارلز ملویل پدید آمده‌بود، آغاز به کار کرد. کالج پِمبرُک که پیشینه‌ای ششصد ساله دارد یکی از ۳۱ کالج دانشگاه کمبریج است که کارنامهٔ برجسته‌ای در ایران‌شناسی دارد. نگارخانه جستارهای وابسته یادداشت‌ها پانویس مینوی، مجتبی. فردوسی و شعر او، تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار ملی (۵۶)، ۱۳۴۶. رجایی بخارایی، احمدعلی. برگزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی، به کوشش کتایون مزداپور، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم ۱۳۸۱، منابع کتاب‌ها دانشنامه‌ها نوشتارها مهدی، عزیز. «رویین‌تنی در شاهنامه و مهابهارت»، فصلنامهٔ «نقد و تحقیق»، شاپا: ۲۵۶۳–۲۴۵۴، مدیر و سردبیر: سید نقی عباس (کیفی)، جلد ۱، شماره ۱، صص ۸۷–۸۰، دهلی نو، ۲۰۱۵م. مهدی، عزیز. «آزمونِ آتش در رامایَن» و شاهنامه»، فصلنامهٔ «نقد و تحقیق»، شاپا: ۲۵۶۳–۲۴۵۴، مدیر و سردبیر: سید نقی عباس (کیفی)، جلد ۱، شماره ۲، صص ۱۵۸–۱۴۷، دهلی نو، ۲۰۱۵م. واحد الزّمان. «حافظ محمود شیرانی: شاهنامه‌شناس بزرگِ هند»، فصلنامهٔ «نقد و تحقیق»، شاپا: ۲۵۶۳–۲۴۵۴، مدیر و سردبیر: سید نقی عباس (کیفی)، جلد ۱، شماره ۱، صص ۱۰۲–۹۵، دهلی نو، ۲۰۱۵م. پیوند به بیرون خوانش شاهنامهٔ فردوسی با صدای استاد میرجلال‌الدین کزازی شاهنامه به صورت آنلاین و کامل در وب، وبگاه گنجور هفت تصویر از شاهنامهٔ پنهان مانده متعلق به ۱۶۴۰ میلادی پویانمایی ضحاک ماردوش ( باشگاه شاهنامه پژوهان ) افسانه ماردوش (باشگاه شاهنامه پژوهان ) مستندی درباره فردوسی (باشگاه شاهنامه پژوهان ) تصحیح انتقادی دکتر جلال خالقی مطلق بر شاهنامه فردوسی فهرست جنگ‌های شاهنامه فردوسی به‌طور کامل اشعار سده ۱۱ (میلادی) ایران در سده ۱۰ (میلادی) ایران در سده ۱۱ (میلادی) حافظه جهانی یونسکو در ایران حماسه‌های فارسی دودمان سامانیان زنا با محارم در ادبیات داستانی غزنویان فرزندکشی در ادبیات داستانی کتاب‌های سده ۱۰ (میلادی) کتاب‌های سده ۱۱ (میلادی) کتاب‌های فارسی مثنوی نمادهای ملی ایران همه مقاله‌های دارای عبارت‌های بدون منبع
5509
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2
شیراز
شیراز ()، کلان‌شهری در ایران و مرکز استان فارس در جنوب کشور است. جمعیت کلان‌شهر شیراز بر اساس سرشماری سال ۱۴۰۰، بالغ بر ۱٬۹۵۵٬۵۰۰ تن بوده‌است که بر این اساس، شیراز چهارمین شهر بزرگ و پرجمعیت ایران و پرجمعیت‌ترین شهر جنوب کشور به‌شمار می‌رود. شیراز در بخش مرکزی استان فارس، در ارتفاع ۱۴۸۶ متر از سطح دریا و در منطقهٔ کوهستانی زاگرس واقع شده و آب و هوای معتدلی دارد. این شهر از سمت غرب به کوه دراک، از سمت شمال به کوه‌های بمو، سبزپوشان، چهل‌مقام و باباکوهی (از رشته‌کوه‌های زاگرس) محدود شده‌است. شهرداری شیراز در سال ۱۲۹۰ خورشیدی، در زمان استانداری مهدی‌قلی هدایت تأسیس شد. شهرداری شیراز به ۱۱ منطقهٔ مستقل شهری تقسیم شده و جمعاً مساحتی بالغ بر ۲۴۰ کیلومتر مربع را شامل می‌شود. نام شیراز در کتاب‌ها و سندهای تاریخی، با نام‌های مختلفی نظیر: «تیرازیس»، «شیرازیس» و «شیراز» به ثبت رسیده‌است. محل اولیهٔ این شهر در محل قلعهٔ ابونصر بوده‌است. شیراز در دوران بنی‌امیه به محل فعلی منتقل می‌شود و به بهای نابودیِ اصطخر — پایتخت قدیمیِ فارس — رونق می‌گیرد. این شهر در دوران صفاریان، بوییان و زندیان، پایتخت ایران بوده‌است. شیراز از دیرباز به واسطهٔ مرکزیت نسبی‌اش در منطقهٔ زاگرس جنوبی و واقع‌شدن در یک منطقهٔ به نسبت حاصل‌خیز، محلی طبیعی برای مبادلات محلی کالا بین کشاورزان، یک‌جانشینان و عشایر بوده‌است. همچنین این شهر در مسیر راه‌های تجاری داخل ایران به بندرهای جنوب مانند بندرعباس و بندر بوشهر قرار گرفته‌است. شیراز به سبب جاذبه‌های تاریخی، فرهنگی، مذهبی و طبیعی فراوان، همواره گردشگران بسیاری را به سوی خود فرامی‌خواند. بیشینه مردم شیراز فارسی‌زبان هستند و به لهجهٔ شیرازی سخن می‌گویند. نام اولین اشاره به نام شیراز، بر روی لوح‌های گلی ایلامی به ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد بازمی‌گردد که در ژوئن ۱۹۷۰ در هنگام کندن زمین برای ساخت کوره آجرپزی، در گوشهٔ جنوب غربی شهر یافت شده‌است. لوح‌های نوشته شده در ایلام قدیم به شهری به نام تیرازیس اشاره دارد. با توجه به آواشناسی چنین برداشت می‌شود: تیراسیس یا سیراسیس، این اسم از نام سیراجیس در فارسی قدیم، گرفته شده‌است که بر اثر تغییر منظم صداها در زبان فارسی مدرن به شیراز تغییر نام داده‌است. نام شیراز بر روی سفال‌های پیداشده از ویرانه‌های دورهٔ ساسانی در سدهٔ دوم پس از میلاد نیز، رویت شده‌است. بر اساس نوشته‌های برخی از نویسندگان بومی، با توجه به شاهنامه، نام شیراز از نام پسر سومین شاه جهان یعنی تهمورث مشتق شده‌است. در کاوش‌های باستان‌شناسی در تخت جمشید، به سرپرستی جورج کامرون در سال ۱۳۱۴ خورشیدی، به پیدایش خشت‌نبشته‌هایی ایلامی انجامید که بر روی چند فقره از آن‌ها به قلعه‌ای به نام «تیرازیس» یا «شیرازیس» اشاره شده‌است. همچنین مهرهایی مربوط به اواخر ساسانی و اوایل اسلام در محل قصر ابونصر یافت شده‌است که حاوی نام «شیراز» است. ابن حوقل، جغرافی‌دان مسلمان سدهٔ چهارم هجری، وجه تسمیهٔ شیراز را شباهت این سرزمین به اندرونِ شیر می‌داند؛ چرا که به قول او عموماً خواروبار نواحی دیگر بدان‌جا حمل می‌شد و از آن‌جا چیزی به جایی نمی‌بردند. براساس تحقیقات تدسکو، شیراز به معنای مرکز انگور خوب است. هرچند این نظر توسط پژوهشگران دیگر مانند بنونیست و هنینگ رد شده‌است. پیشینه از دیدگاه تاریخی طبق تاریخ ایران، چاپ دانشگاه کمبریج، «سکونت دایمی در محل شهر شیراز شاید به دوران ساسانی و حتی پیش از آن برسد. اما اولین اشاره‌های معتبر در مورد این شهر به اوایل دوران اسلامی بر می‌گردد.» به نوشته دانشنامهٔ اسلامی نیز شیراز شهری است بناشده در دوران اسلامی در محلی که از زمان ساسانی یا احتمالاً پیش از آن سکونت‌گاه دایمی انسان بوده‌است. به گفتهٔ شاپور شهبازی در دانش‌نامهٔ ایرانیکا «این ادعا که شیراز اردوگاه مسلمانان بوده تا این‌که برادرزاده یا برادر حجاج ابن یوسف آن را در سال ۶۹۳ پس از میلاد به شهر تبدیل کرد، اثبات نشده‌است.» جان لیمبرت، چنین جمع‌بندی می‌کند که هر چند تاریخ‌نگاران اسلامی بر این عقیده هستند که شیراز در سدهٔ اول هجری توسط عبدالملک مروان بنیان نهاده شده‌است، اما باید دانست که شهری با نامی نزدیک به نام شیراز پیش از اسلام در محل یا نزدیک شهر وجود داشته‌است که نام خود را به شهر فعلی شیراز داده‌است. خصوصاً با توجه به اشاره‌ای که حمدالله مستوفی داشته‌است. مستوفی در نزهت‌القلوب (۷۴۰ ق) معتبرترین روایت را این می‌داند که شهر شیراز را محمد برادر حجاج ابن یوسف به زمان اسلام تجدید عمارتش کرد. حمدالله مستوفی روایت دیگری هم آورده‌است که تجدید بنا بر دست عم‌زادهٔ حجاج محمد بن قاسم بن ابی عقیل صورت پذیرفته‌است. آثاری عیلامی (شامل یک سه‌پایه برنزی) مربوط به هزارهٔ دوم پیش از میلاد در جنوب شرقی شیراز یافت شده‌است. همچنین در تعدادی لوح‌های عیلامی مکشوفه در پارسه (تخت جمشید) به کارگاه‌های مهمی در تی/شی-را-ایز-ایز-ایش (تیرازیس یا شیرازیس) اشاره می‌کند که بی‌شک همان شیراز امروزی است. لیمبرت، شهبازی و آرتور آربری هر سه فهرستی از نشانه‌های متعددی از سکونت دایم در دشت شیراز و اطراف محل کنونی شیراز در دوران پیش از اسلام را ذکر کرده‌اند. مانند نگاره‌های سنگی مربوط به اوایل ساسانی، اشارات موجود به دو آتشکده (به نام‌های هرمزد و کارنیان) و قلعه‌ای باستانی به نام شاه موبد و آثار کشف‌شده در قلعهٔ ساسانی در محل فعلی قصر ابونصر. شهبازی می‌گوید که شواهد بالا چنین می‌نمایاند که شیراز تا پایان دورهٔ ساسانی شهری با جمعیتی عمده و احتمالاً مرکزی اداری بوده‌است. آرتور آربری چنین نتیجه می‌گیرد که بزرگی شیراز به هر اندازه بوده، این شهر در زمان داریوش زیر سایهٔ پارسه و پس از حملهٔ اسکندر مقدونی زیر سایهٔ شهر همسایه استخر بوده‌است. همچنین نام شیراز همراه بخش اردشیر خوره دوره ساسانی به مرکزیت فیروزآباد ذکر شده‌است و شیراز جزئی از آن بوده‌است. اردشیر خوره یکی از پنج بخشی بوده‌است که استان فارس ساسانیان را تشکیل می‌داده‌است. این اطلاعات در مهرهای ساسانی مربوط به اواخر ساسانی و اوایل دوران اسلامی کشف شده در محل قصر ابونصر در شرق محل کنونی شهر شیراز به‌دست آمده‌است و لیمبرت چنین پیشنهاد می‌نماید که استحکامات موجود در محل قصر ابونصر همان قلعه تیرازیس یا شیرازیس یاد شده در لوح‌های عیلامی پارسه است و بعدها پس از آن‌که شهر فعلی شیراز در نزدیک این قلعه بنیان نهاده شده، این شهر نام خود را از این قلعه در حوالی شهر به یادگار گرفته‌است. باستان‌شناسان موزهٔ متروپولیتن نیویورک نیز با توجه به نتایج حفاری‌های خود در محل قصر ابونصر، این استحکامات و احتمالاً روستاهای اطراف را به عنوان محل شیراز پیش از اسلام پیشنهاد می‌کنند. آن‌ها گفته‌های بلخی در سده ۱۲ را نقل می‌کنند که می‌گوید: در محلی که شیراز کنونی وجود دارد، منطقه‌ای بوده‌است با چند قلعه در میان دشتی باز. آنان در مورد داستان بنیان نهاده‌شدن شهر جدید شیراز و انتقال آن به محل جدید چنین نظر می‌دهند که انتقال یک شهر در بسیاری جاهای دیگر مانند نیشابور و قاهره نیز اتفاق افتاده‌است. در این حالت پس از تحولات یا تغییراتی سیاسی، شهر به محلی در نزدیکی شهر قدیم منتقل شده و شهر قدیمی رها گشته تا به شهری حاشیه‌ای یا تلی از خرابه تغییر پیدا کند. در اسطوره‌ها و روایات سنتی طبق روایتی سنتی بنای شیراز توسط تهمورث، از پادشاهان پیشدادی صورت گرفت و با گذشت زمان این شهر رو به ویرانی گذاشت. همچنین طبق روایت سنتی دیگری در محل شهر شیراز شهری به نام فارس بوده‌است که برگرفته از نام فارس پسر ماسور، پسر شِم، پسر نوح است. تصرف فارس توسط مسلمانان استان فارس ساسانیان شامل استان فارس، یزد، حاشیه خلیج فارس و جزایر آن و بخشی از خوزستان کنونی بود، و طی حملات اعراب بین سال‌های ۶۴۰–۶۵۳ میلادی که از بصره سازمان‌دهی می‌شد به تسخیر درآمد. در آن زمان در محل شیراز کنونی شهری نبود. اما قلعه‌هایی در حوالی شیراز کنونی وجود داشت که در سال ۶۴۱ میلادی به تسخیر اعراب درآمد. در طی این دوران اعراب حملات متعددی از محل این قلعه به استخر تدارک دیدند. استخر، پایتخت فارس تا سال ۶۵۳ میلادی مقاومت کرد. «شهر اصلی فارس، استخر، پیوندهایی نزدیک با سلسله ساسانی و دین زردشتی داشتند. حکمرانان عرب می‌خواستند که مرکزی رقیب و اسلامی در قلمرو تازه فتح شده خود درست کنند.» هنگامی که اعراب شهر شیراز را بنیان نهادند، شهر را به‌گونه‌ای بنیان گذاشتند که بزرگ‌تر از اصفهان باشد. شهبازی می‌نویسد که به سبب قرار داشتن شیراز در محل تلاقی راه‌های منتهی به یزد، کرمان، خوزستان، اصفهان و خلیج فارس، شیراز به پایگاه (سپاه مسلمانان) در فارس و مقر دولت و کارگزاران ارشد نظامی و اداری تبدیل شد و برای دو سده محل استقرار فرمانداران عرب فارس بود. هرچند تا دو سده شیراز زیر سایه شهر رقیب، استخر بود. اما به تدریج با اسلام آوردن ایرانیان و انحطاط شهر استخر، اهمیت شهر استخر به شیراز منتقل شد. از این دوران اطلاعات کمی در دسترس است ولی مشخص است که تا سده نهم میلادی شیراز دارای مسجد جامع نبوده‌است؛ یعنی تا زمانی که صفاریان شیراز را پایتخت حکومت خود قرار دادند. آل بویه تا صفویان در سده چهارم و پنجم هجری قمری سلسلهٔ آل بویه فارس، شیراز را به پایتختی برگزیدند و مساجد، قصرها، کتابخانه و کانال آب‌رسانی از رودخانه کر در آن بنا نمودند. در این دوران شیراز به بزرگ‌ترین شهر استان فارس (شامل یزد و سواحل شمالی خلیج فارس) تبدیل شده بود. آل بویه پیرو شیعه ۱۲ امامی بودند و شیعه را تبلیغ نموده و مراسمی مانند محرم و عید غدیر را پاس می‌داشتند. با این‌حال آل بویه سیاست‌مدارا و پذیرا بودن با سایر مذاهب مانند اهل سنت را در پیش داشتند. در زمان آن‌ها غیر مسلمانان مانند زردشتی‌ها مجبور نبودند که علامت مشخص‌کننده به تن داشته باشند یا در محله‌های خاصی زندگی کنند. در زمان آل بویه بازار شهر در هنگام جشن مهرگان و نوروز نورانی می‌شد و هنگامی که در سال ۳۶۹ هجری مصادف با ۹۸۰ میلادی مسلمانان شیراز علیه زرتشتیان به اغتشاش پرداختند، عضدالدوله لشکری برای تنبیه اغتشاش‌کنندگان به شیراز فرستاد. اتابکان فارس (سَلغُریان) از نیمهٔ سدهٔ ۶ هجری (۱۲ میلادی) بر شیراز مستولی شدند. در دورهٔ آن‌ها شیراز شکوفا شد و بناهای متعددی نظیر مدرسه، بیمارستان، بازار اتابک ساخته شد. به تدبیر اتابکان در حمله چنگیز خان مغول، شیراز از تخریب و قتل‌عام در امان ماند چرا که حکمرانان سلغری، ابوبکر بن سعد به پرداخت مالیات به مغولان رضایت دادند. آخرین حکمران اتابک اَبِش بنت سعد بود که به همسری پسر هلاکوخان مغول درآمد. مهریه او بخشش خراج شیراز بود و بدین ترتیب اتابکان فارس در سال ۶۸۵ هجری (۱۲۸۷–۱۲۸۶ میلادی) منقرض شد. شیراز همچنین از قتل‌عام تیمور نیز در امان ماند زیرا شاه شجاع مظفری، فرماندار فارس تسلیم شد. در سده سیزدهم میلادی، شیراز مرکزی پیشرو در علم و هنر بود. به‌خاطر تشویق حاکمان و وجود دانشمندان و هنرمند، این شهر توسط جغرافی‌دانان قدیمی دارالعلم نامیده می‌شد. دوران صفویه تا پایان قاجار شیراز به‌سال ۹۰۹ هجری (۱۵۰۳ میلادی) به دست صفویه افتاد. شاه اسماعیل در راه توسعه تشیع رهبران مذهبی اهل سنت شهر را از دم تیغ گذرانید. در این دوران بناهای متعددی در شیراز مانند مدرسه خان، قصری در محل «میدان» و حصاری بدور شهر ساخت. شهر شیراز در دوران صفویه دو گروه رقیب را در خود جای داده‌بود. حیدری‌ها که پیرو شیخ حیدر صفوی بودند و در شرق شهر سکنا داشتند و نعمتی‌ها که در غرب شیراز ساکن بودند و پیرو شاه نعمت‌الله ولی بودند. پس از حمله افغان‌ها به ایران و سقوط صفویه در سال ۱۷۲۲ میلادی، سپاه افغان در سال ۱۷۲۳ روانه شیراز شد. شیراز پس از نه ماه محاصره و تحمل قحطی تسلیم شد. گفته می‌شود طی این محاصره حدود ۱۰۰ هزار تن از مردم شیراز کشته شدند. نادرشاه توانست در سال ۱۷۲۹ شیراز را از دست افغان‌ها درآورد و خرابی‌های به بار آمده را ترمیم نماید. اما با شورش حکمرانان محلی در دوره افشاریان علیه نادرشاه، نادرشاه سپاهی را روانه شیراز کرد و شهر پس از چهار ماه محاصره سقوط کرد. پس از این حمله بسیاری از مردم شیراز از دم تیغ گذشتند و دو کله مناره در اطراف شهر برپا شد و باغ‌های اطراف شیراز نابود شد. کریم‌خان زند شیراز را در سال ۱۱۸۰ هجری قمری (۷–۱۷۶۶ میلادی) به‌عنوان پایتخت سلطنت خود برگزید. در این دوران شیراز رونقی دوباره یافت و بر جمعیت آن افزوده‌شد. شیشه ساخت شیراز به تمام ایران صادر می‌شد و شراب شیراز که عمدتاً توسط ارمنیان و یهودیان ساخته می‌شد از طریق خلیج فارس به بازار هند صادر می‌شد. در دوره کریم‌خان استادکاران و کارگران از سراسر ایران به شیراز آورده شدند. گفته شده‌است که تنها ۱۲٬۰۰۰ تن در ساختن خندق جدید دور شهر شرکت داشتند. به دستور کریم‌خان بناهای متعددی مانند ارگ جدید شهر، بازار وکیل، دیوان‌خانه، توپ‌خانه، یک مسجد باشکوه و چند هزار مسکن برای لرها که در سپاه کریم‌خان بودند بنا شد. در آن زمان شیراز یازده بخش داشت که پنج تای آن‌ها بخش‌های حیدری، پنج تای آن‌ها نعمتی و یک بخش متعلق به یهودیان بود. پس از کریم‌خان، جانشینان وی موفق به حفظ سلسله زندیه نشدند و پس از روی کار آمدن قاجارها، آقا محمد خان قاجار پایتخت را به تهران منتقل نمود. در دوره قاجاریه، سید علی محمد باب در سال ۱۲۶۱ هجری قمری (۱۸۴۵ میلادی) در شهر شیراز شروع تبلیغ آیین خود نمود. او دستگیر و از شهر اخراج شد. در زمان اشغال ایران در جنگ جهانی اول، شیراز از کانون‌های مبارزه با نیروهای خارجی بود و کمیته ملی حافظین استقلال ایران در این شهر فعالیت می‌کرد. دوران معاصر در اثر شیوع آنفلوآنزا در سال ۱۹۱۸ حدود ۱۰٬۰۰۰ تن از مردم شیراز جان خود را از دست دادند. شیراز از دوران صنعتی شدن زمان رضا شاه که در شهرهای مختلف ایران رخ داد، چندان بهره‌ای نبرد ولی پس از جنگ جهانی دوم شیراز پیشرفت زیادی داشت. در سال ۱۳۵۳ خورشیدی شیراز از نظر بزرگی پس از شهرهای صنعتی تبریز و اصفهان و شهر مذهبی مشهد قرار داشت. در سال‌های منتهی به انقلاب شیراز شاهد رشد خوبی بود. هر چند شیراز دیگر در سر شاهراه ترانزیت کالا از بندرهای خلیج فارس به داخل ایران راه نداشت، چون نقش سنتی بندر بوشهر با ساخته شدن راه‌آهن سراسری به بندرهای دیگری انتقال یافته بود. با این حال مراکز آموزش عالی، پایگاه‌های نظامی و صنعت گردشگری رشد خوبی در این شهر داشت. پس از انقلاب، احیا و مرمت آثار تاریخی مورد توجه قرار گرفته‌است که از مهم‌ترین کارهای انجام گرفته می‌توان به احیای ارگ کریم‌خان، مرمت و بازسازی آرامگاه خواجوی کرمانی و دروازه قرآن، حمام وکیل و حافظیه اشاره کرد. به علت گازرسانی از پالایشگاه گاز بیدبلند به مجتمع پتروشیمی شیراز، شهر شیراز یکی از اولین شهرهای گازرسانی‌شده در ایران بوده‌است. شرکت گازرسانی منطقه ۵ از سال ۱۳۴۲ در این شهر فعالیت داشته‌است که در اسفند ماه ۱۳۷۷ به شرکت گاز استان فارس تغییر نام یافت. جغرافیا شهر شیراز، مرکز استان فارس به طول ۴۰ کیلومتر و عرضی متفاوت بین ۱۵ تا ۳۰ کیلومتر با مساحت ۱۲۶۸ کیلومتر مربع به شکل مستطیل و از لحاظ جغرافیایی در جنوب غربی ایران و در بخش مرکزی فارس قرار دارد. اطراف شیراز را رشته‌کوه‌های نسبتاً مرتفعی به شکل حصاری استوار، احاطه کرده‌اند که از لحاظ سوق‌الجیشی و حفظ شهر اهمیت ویژه‌ای دارند. این شهر از سمت غرب به کوه دراک، از سمت شمال به کوه‌های بمو، سبزپوشان، چهل‌مقام و باباکوهی (از رشته‌کوه‌های زاگرس) محدود شده‌است. مختصات جغرافیایی شیراز عبارتست از ۲۹ درجه و ۳۶ دقیقه شمالی و ۵۲ درجه و ۳۲ دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا بین ۱۴۸۰ تا ۱۶۷۰ متر در نقاط مختلف شهر متغیر است. رودخانهٔ خشک شیراز رودخانهٔ فصلی است که پس از عبور از شهر شیراز به سمت جنوب شرقی حوضهٔ خود متمایل شده و به دریاچه مهارلو می‌ریزد. آب و هوا میانگین دما در تیر (گرم‌ترین ماه سال) ۳۰ درجهٔ سانتی‌گراد، در دی (سردترین ماه سال)، ۵ درجهٔ سانتی‌گراد، در فروردین ۱۷ درجهٔ سانتی‌گراد و در مهر ۲۰ درجهٔ سانتی‌گراد است و نیز میانگین سالانهٔ دما ۱۸ درجهٔ سانتی‌گراد است. میزان بارندگی سالیانهٔ شهر شیراز ۳۳۷٫۸ میلی‌متر است. دریاچه مهارلو این دریاچه با ابعاد ۲۸ در ۱۵ کیلومتر و مساحت ۶۰۰ کیلومتر مربع در ارتفاع ۱٬۴۶۱ متری از سطح دریا در ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر شیراز و در باختر دریاچه بختگان قرار گرفته‌است. دریاچه مهارلو خاوری‌ترین بخش جلگه شیراز است. مهارلو دارای آبی بسیار شور است و در فصل‌های خشکی یکی از کانسارهای بزرگ نمک ایران به‌شمار می‌آید. فرآوری نمک از این دریاچه توسط مجتمع استحصال نمک وابسته به پتروشیمی شیراز انجام می‌شود. فرهنگ شیراز پایتخت فرهنگی ایران است. از میان شاعرهای بانویِ معروف ایران می‌توان از جهان‌ملک خاتون که در شیراز می‌زیسته نام برد. شیراز به شهر شعر، شراب، باغ، نارنج و ترنج و گل و بلبل معروف است. باغ در فرهنگ ایرانیان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و شیراز از قدیم به داشتن باغ‌های بسیار و زیبا مشهور بوده‌است. شیراز از دوران باستان باغ‌های انگور فراوانی داشته و همین باعث شهرت جهانی شراب شیراز در دنیا شده‌است. امروزه بیشتر باغ‌های این شهر در شمال غرب آن و در مناطق قصرالدشت، کشن، چمران و معالی‌آباد واقع شده‌اند. تعدادی از باغ‌های شیراز از لحاظ تاریخی بسیار حایز اهمیت هستند و به‌عنوان مراکز مهم گردشگری به‌شمار می‌آیند. از معروف‌ترین این باغ‌ها می‌توان به باغ ارم، باغ عفیف‌آباد، باغ دلگشا و باغ جهان‌نما اشاره نمود. شهر شیراز در بین سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ محل برگزاری جشن هنر شیراز بود. این جشنواره در زمان خود بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی در نوع خود در سطح جهان بود. این رویداد با هدف تشویق هنرهای سنتی ایران و بالا بردن استانداردهای فرهنگی ایران تشکیل شده‌بود. همچنین این رویداد محلی بود برای گرد آمدن بزرگ‌ترین هنرمندان سنتی و مدرن ایران و سراسر دنیا در رشته‌های مختلف هنری. هنر جشن هنر شیراز جشن هنر شیراز جشنواره‌ای از هنر نمایشی و موسیقی بود که از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در پایان تابستان هر سال در شهر شیراز و تخت‌جمشید برگزار می‌شد. این جشنواره زیر نظر دفتر مخصوص فرح پهلوی و با مدیریت فرخ غفاری اجرا می‌شد. از این جشنواره هنری به عنوان جنجالی‌ترین جریان فرهنگی و هنری در تاریخ معاصر ایران یاد می‌شود، و در جهان به عنوان یکی از رادیکال‌ترین جشنواره‌های مخلوط از هنرهای گوناگون و فرهنگ‌های شناخته می‌شود. نگارگری مکتب شیراز اول یک مکتب نگارگری ایرانی است. مغول‌ها تمامی ایران را تصرف کردند به جز شیراز که خود تسلیم شد. این مسئله باعث شد که در طی حکومت مغولان، در شیراز یک حکومت محلی شیرازی شکل بگیرد و این مسئله باعث پیدایش مکتب نگارگری شیراز شد که از مکتب تبریز بسیار بیشتر به مایه‌های ایرانی و شیوهٔ کهن نقاشی ایرانی نزدیک است. از آثار مکتب شیراز می‌توان به شاهنامه توپقاپوسرای استانبول (۷۳۱ ه‍.ق)، شاهنامه قوام‌الدین حسن وزیر (۷۴۱ ه‍.ق) و مونس الاحرار محمد بن بدر (۷۴۲ ه‍.ق) اشاره کرد. مکتب شیراز دوم به مجموعه‌ای هنری که از اواخر سده هشتم هجری در شیراز و خصوصاً دوره تیموری تولید شده‌اند گفته می‌شود. پس از فروپاشی حکومت مغولان در سال ۷۷۱ ه‍.ق توسط تیمور، مکتب شیراز ادامه یافت و تأثیراتی را از مکتب تازه تأسیس جلایری هم دریافت کرد. از آثار این دوره گلچین اسکندر سلطان (۸۱۴ ه‍.ق)، شاهنامهٔ ابراهیم سلطان (۸۲۳ ه‍.ق) و خاوران نامهٔ ابن حسام با نگارگری فرهاد (۸۸۱ ه‍.ق) است. در دوران تیموریان (سده۹ ه‍.ق) و حضور اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان در شیراز زمینه برای بروز دوباره ویژگی‌های دیداری مکتب شیراز اول (سده۸) فراهم شد. صنایع دستی با بررسی‌های شورای جهانی صنایع دستی در بهمن ۱۳۹۸ شیراز به فهرست یونسکو برای شهرهای جهانی صنایع دستی افزوده شد. مجموعهٔ وکیل از مهم‌ترین مجموعه بناهای عمومی زندیه در این شهر است که امروزه می‌توان در بازار آن از انواع صنایع دستی‌های شیراز بازدید کرد. آثار صنایع دستی این شهر دارای تنوع بسیاری است و نمی‌توان آن را شهری تک‌رشته‌ای در این حوزه معرفی کرد. تولید محصولات صنایع دستی در تمامی این رشته‌های با رعایت شاخصه‌های کیفیت، اصالت، پیشینهٔ تاریخی، مرغوبیت، نوآوری و خلاقیت نشان از توجه خاص هنرمندان و صنعتگران این شهر از به هنرهای دستی و پیوند عمیق تولیدات دست‌ساز در این منطقه با حیات فردی و اجتماعی مردمان آن دارد. تولیدات چوبی از جمله خاتم‌کاری، که شاید بیش از تمامی هنرها در شیراز مشهور است، معرق کاری، منبت‌کاری چوب، صنایع‌دستی سفالی و سرامیکی، از جمله سفالگری، کاشی معرق، کاشی هفت‌رنگ، هنرهای فلزی از جمله نقره‌کاری و قلم‌زنی، دست‌بافته‌هایی چون گلیم و گبه، حصیر و بوریا، در کنار شیشه‌گری سنتی با پیشینهٔ وسیع تاریخی، نمدمالی، گچ‌بری، گیوه‌بافی و نیز نگارگری که از دیرباز نام این شهر را در میان مکتب‌های نقاشی ایران برجسته کرد، شیراز را در کنار سه شهر و روستای دیگر در ایران شایستهٔ حضور در فهرست شهرهای جهانی صنایع دستی در سال ۲۰۲۰ میلادی کرد. روز شیراز با تصویب شورای شهر شیراز و تأیید مجلس شورای اسلامی روز میانی بهار، ۱۵ اردیبهشت به نام روز شیراز نام‌گذاری شده‌است. به همین مناسبت، همه ساله برنامه‌های ویژه‌ای از طرف شهرداری شیراز، در این روز برگزار می‌گردد. به عنوان مثال در سال ۱۳۸۹ هجری خورشیدی برای اولین بار در ایران ۱۲ بالون هوای داغ به‌طور هم‌زمان بر فراز آسمان شیراز به پرواز درآمدند. به مناسبت هفته شیراز بالن‌هایی از کشورهای مختلف اروپایی توسط بالن‌سواران حرفه‌ای با حضور شهروندان شیرازی در آسمان شیراز پرواز کردند. بالن‌ها از ۲ منطقه استادیوم ورزشی حافظیه و دانشگاه علوم پزشکی شیراز برخاسته و پس از پروازی تقریباً ۲ ساعته بر فراز شهر شیراز، در نقاط مختلف فرود آمدند. جمعیت‌شناسی جمعیت در نخستین سرشماری رسمی ایران که در سال ۱۳۳۵ خورشیدی انجام گرفت، شهر شیراز با ۱۷۰٬۶۵۹ تن جمعیت ششمین شهر پرجمعیت ایران بود. در سرشماری سال ۱۳۵۵ خورشیدی این شهر با پیشی‌گرفتن بر آبادان به پنجمین شهر پرجمعیت ایران تبدیل شد؛ و تا سرشماری سال ۱۳۷۵ خورشیدی همین جایگاه را در اختیار داشت. در آخرین سرشماری انجام‌گرفته در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، کرج با رشد سریع خود بر شیراز پیشی گرفت.</small> براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ خورشیدی، جمعیت شهرستان شیراز در این سال بالغ بر ۱٬۸۶۹٬۰۰۱ تن بوده‌است که از این تعداد ۹۴۲٬۴۴۴ تن مرد و ۹۲۶٬۵۵۷ تن زن بوده‌اند. همچنین تعداد خانوارهای ساکن این شهر، ۵۶۷٬۵۶۷ خانوار بوده‌است که از این تعداد ۱٬۵۶۵٬۵۷۲ تن در شهر شیراز زندگی می‌کنند. دین بیشتر ساکنان شیراز مسلمان و شیعه دوازده امامی هستند. دیگر جوامع مذهبی این شهر اهل سنت، بهائیان، زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان هستند. طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ اقلیت‌های رسمی استان فارس شامل ۵۸۸۰ مسیحی، ۲۸۱۶ یهودی و ۸۳۹ زرتشتی بودند که بیشتر آن‌ها در شیراز زندگی می‌کنند. این شهر همچنین دارای جمعیت بهایی قابل توجهی است و از این نظر دومین شهر کشور پس از تهران به‌شمار می‌رود. طی یک پژوهش شیراز سکولارترین شهر ایران معرفی شد. شیراز دارای یک جامعه برجسته یهودی است که جمعیت آن‌ها تا ۶ هزار نفر نیز برآورد شده‌است؛ گرچه بیشتر آن‌ها در دهه‌های اخیر به آمریکا و اسرائیل مهاجرت کرده‌اند. یهودیان در شیراز در گذشته در محله جودها (کلیمیان) ساکن بودند و امروزه دارای ۱۷ کنیسه در نقاط مختلف شهر هستند که کنیسه ربیع‌زاده بزرگ‌ترین آن‌هاست. این شهر در کنار تهران و اصفهان یکی از معدود شهرهای ایران با جمعیت قابل توجه یهودی و بیش از یک کنیسه فعال است. شیراز پس از تهران، یزد و کرمان میزبان بزرگ‌ترین گروه زرتشتیان ایران است. زرتشتیان شیراز در گذشته در میان اقلیت‌های مذهبی این شهر از جایگاه خاصی برخوردار بودند. آن‌ها از زمان اسلام آوردن بیشینه اهالی شهر تا حدود دوره صفویه بزرگ‌ترین اقلیت دینی شیراز به‌شمار می‌رفتند اما امروزه از نظر جمعیت کوچک‌ترین آن‌هایند. امروزه یک آتشکده در شیراز فعال است که آیین‌های مزدیسنا در آن برگزار می‌شود. مسیحیان شیراز در گذشته بیشتر از ارامنه بودند و در محله ارمنی‌ها متمرکز بودند اما در سده‌های ۱۹ و ۲۰ میلادی به دلیل فعالیت‌های تبلیغاتی مسیحی گروه‌های کوچکی از مسیحیان فرقه پروتستان مانند انگلیکن و پرسبیتری در شیراز پدید آمدند. هم‌اکنون دو کلیسای فعال در شیراز وجود دارد؛ کلیسای مریم مقدس وابسته به کلیسای حواری ارمنی و کلیسای شمعون غیور وابسته به کلیسای انگلیکن. زبان مردم شیراز زبان فارسی را با لهجه شیرازی تکلم می‌کنند. لهجه شیرازی دارای ۲۳ همخوان /P/ , /b/ , /f/ , /v/ , /t/ , /d/ , /k/ , /g/ , /q/ , /c/ , /j/ , /s/ , /z/ , /s/ , /z/ , /m/ , /n/ , /l/ , /r/ , /h/ , /x/ , /?/ , /y/ و ۹ واکه ساده /a/ , /a:/ , /e/ , /e:/ , /o/ , /o:/ , /a/ , /i/ , /u/ و ۵ واکه مرکب /y/ , /ay/ , /ou/ , /ey/ , /ow/ است و ساخت هجایی آن cvc(c) است. تحقیقات در مورد وضع حاضر لهجه شیرازی نشان می‌دهد که در میان شیرازیان میزان آشنایی با این لهجه در سنین بالاتر بیشتر است. در میان بانوان میزان آشنایی زنان خانه‌دار و در میان مردان، کسانی که کار آزاد دارند آشنایی بیشتری با این لهجه دارند. ظهور دو شاعر بزرگ فارسی نو، حافظ و سعدی، باعث تأثیرپذیری تمام جنبه‌های زندگی مردم شیراز از عصر مغول به پس از آثار این شاعران شد. به‌گونه‌ای که باعث افول گویش پیشین مردمان این شهر و حکم‌فرما شدن فارسی نو در این شهر شد. طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونه‌گیری شد در شیراز به قرار زیر بود: نظرسنجی سال ۱۳۸۹ گردشگری جاذبه‌های تاریخی شیراز به عنوان یکی از مهم‌ترین مراکز گردشگری و توریستی ایران مطرح بوده و با جاذبه‌های تاریخی فراوان برای گردشگران داخلی و خارجی شناخته شده‌است. از جاذبه‌های تاریخی شهر شیراز می‌توان به آتشکدهٔ صمیکان، آرامگاه حافظ، آرامگاه خواجوی کرمانی، آرامگاه سعدی، ارگ کریم‌خان، باغ جهان‌نما، باغ ارم، باغ تخت، باغ چهل‌تن، باغ دلگشا، باغ عفیف‌آباد، باغ نارنجستان قوام، باغ هفت‌تن، خانه صالحی، چاه مرتاض علی، حمام باغ نشاط، عمارت باغ ایلخانی، عمارت باغ نشاط، عمارت دیوانخانه، عمارت کلاه‌فرنگی باغ نظر، مسجد نصیرالملک، قصر ابونصر، قلعهٔ کک‌ها، مدرسهٔ آقاباباخان، مدرسهٔ خان، موزهٔ پارس، موزهٔ هفت‌تنان و نقش برجسته بهرام در برم دلک اشاره کرد. در سال ۱۳۷۴ در پروژه بین الحرمین ۷ هکتار از بافت تاریخی شیراز که متشکل از ۸۷ خانه تاریخی، مسجد و مدرسه تاریخی بود تخریب شد. هم‌اکنون نیز تصمیم بر این است که تحت همان پروژه ۵۷ هکتار دیگر بدون در نظر گرفتن آثار و بناهای ارزشمند تاریخی تخریب و جایش را به پاساژهای تجاری بدهد. جاذبه‌های طبیعی از جاذبه‌های طبیعی شهر شیراز می‌توان به باغ‌وحش شیراز، باغ گل‌های شیراز، آبشار کوهمره سرخی، برم‌دلک، پارک قلعه‌بندر، پارک ملی بمو، باغ پرندگان شیراز، پیربناب، چشمهٔ جوشک، چشمهٔ خارگان، چشمهٔ ریچی، دریاچهٔ دشت ارژن، دریاچهٔ مهارلو، رکن‌آباد، رودخانهٔ قره‌آغاج، روستای قلات، کوه سبزپوشان، گردشگاه آتشکده، گردشگاه چاه‌مسکی، گردشگاه چشمه سلمانی و گردشگاه هفت‌برم اشاره کرد. چشمه‌های طبیعی موجود در اطراف شیراز هم از جهت آب‌درمانی و هم از جهت جذب گردشگر برای صنعت گردشگری استان فارس از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند و صنعت گردشگری این استان را رونق می‌بخشند. جاذبه‌های مذهبی مقبره امام‌زادگان متعددی که در شیراز وجود دارد از جمله حرم احمد ابن موسی که مشهورترین آنان بشمار می آید، در طول سده‌ها ساختار اجتماعی و اقتصادی این شهر را شکل داده‌است. گفته می‌شود که در زمان مأمون خلیفهٔ عباسی، تعدادی از فرزندان و نوادگان موسی بن جعفر – امام هفتم شیعیان – به شیراز پناه آورده بودند. برطبق روایت‌های مختلف، آنان به مرگ طبیعی درگذشتند یا توسط حاکم عباسی کشته شدند. پس از سال‌ها تعدادی از این مزارها شناسایی شدند و زیارتگاه شیعیان قرار گرفتند. برخی از این امام‌زادگان -همچون علی بن حمزه- در دورهٔ آل بویه شناسایی شدند؛ ولی برای بعضی دیگر – مانند شاه‌چراغ – حدود چهارصد سال زمان لازم بود تا توسط حکمرانان سَلغُری شیراز شناسایی شوند. شناسایی بیشتر این مزارها بیش از آن‌که براساس شواهد و سندهای تاریخی باشد، بر مبنای احادیث و روایات اسلامی بوده‌است. خانه باب، مهم‌ترین زیارت‌گاه بهائیان در ایران بود، در ۱۰ شهریور ۱۳۵۸ و در جریان حوادث بعد از انقلاب ایران تخریب شد. فضای سبز سرانه فضای سبز در شیراز در سال ۱۳۸۷ برابر با ۱۲٫۷ متر مربع به ازای هر تن است. هم‌اکنون در شهر شیراز ۱۱۸ پارک فعالیت می‌کنند که این تعداد شامل ۴۸ پارک شهری و ۷۰ پارک محله‌ای است که از این جهت مساحت کل پارک‌ها در شیراز ۲٬۱۷۰٬۵۵۰ متر مربع است که از این میزان ۱۲۸٬۰۴۴ متر مربع متعلق به پارک‌های محله‌ای و ۲٬۰۴۲٬۵۰۶ متر مربع متعلق به پارک‌های شهری است و همچنین پارک آزادی با ۲۰۴٬۱۹۱ متر مربع مساحت بزرگ‌ترین پارک شیراز محسوب می‌شود. پارک کوهستانی دراک یکی از بزرگ‌ترین بوستان‌های ایران است که در شهر شیراز و در دامنه کوه دراک در شمال غرب این شهر قرار دارد. فاز اول این بوستان در تابستان ۱۳۹۶ گشایش یافت. در این پارک مسیر مناسب‌سازی شده‌ای برای پیمایش کوه وجود دارد. همچنین هوای تمیز پارک و چشم‌انداز زیبایی که از کوه دراک به شهر و طبیعت اطراف آن دیده می‌شود که یکی از جاذبه این پارک است نمایشگاه بین‌المللی نمایشگاه بین‌المللی شیراز بزرگ‌ترین مرکز نمایشگاهی در جنوب ایران است. این نمایشگاه در فضایی بالغ بر ۷۶۰٬۰۰۰ متر مربع در شمال غرب شیراز در شهرک گلستان تأسیس گردیده‌است. نمایشگاه بین‌المللی شیراز هم‌اکنون دارای فضایی به میزان ۱٫۷ کیلومتر مربع به‌صورت ۶ سالن سرپوشیده و سه سالن در حال ساخت و فضای باز نمایشی به میزان ۳٬۰۰۰ متر مربع است. سوغات از سوغات عمدهٔ شیراز می‌توان به آبلیمو، انار، انجیر، ترشی‌جات، چرم، حصیر، حنا، خاتم‌کاری، خراطی، خرما، ریسندگی، زعفران، سفیداب، سنگ‌تراشی، شیشه‌گری، بهار نارنج، ظروف سفالی، عرقیات، فلزکاری، قالی، کنده‌کاری، کیسه حمام، گبه، گلیم، کلوچه و مسقطی، نان یوخه، نان شیرین (نان چایی)، منبت‌کاری و نمد اشاره کرد. نگارخانه‌ها شیراز دارای ۱۸ نگارخانه‌است که به پرپایی و نمایش آثار هنری و فرهنگی می‌پردازند. موزه‌ها شهر شیراز تعداد ۱۷ موزه را در خود جای داده‌است که از میان آن‌ها می‌توان به موزه‌هایی همچون موزه قاجار که به نمایش اشیاء زمان قاجار می‌پردازد، موزهٔ تاریخ طبیعی و تکنولوژی که به نمایش گونه‌های جانوری، گیاهی و زمین‌شناسی می‌پردازد، موزه پارس که به نمایش اشیاء سفالی از هزاره‌های پیش از میلاد تا دوره قاجاریه می‌پردازد و موزه عفیف‌آباد که به نمایش سلاح‌های گوناگون دوره صفویه تا دوره پهلوی می‌پردازد اشاره کرد. هتل‌ها و مراکز اقامتی شهر شیراز مجموعاً دارای ۱۳۱ مهمان‌پذیر و مهمان‌سرا ثبت شده و همچنین ۳۴ هتل است که از این تعداد، هتل‌های شیراز، زندیه، چمران، پارس و هما پنج ستاره، ۲۶ هتل چهار، سه، دو و یک ستاره و ۴ هتل آپارتمان است. اقتصاد در طول تاریخ شیراز به واسطه مرکزیت نسبی‌اش در منطقه زاگرس جنوبی و واقع بودن در یک منطقه به نسبت حاصل‌خیز به محل طبیعی برای مبادلات محلی کالا میان کشاورزان و یکجانشینان و عشایری مانند قشقایی تبدیل گشته بود. همچنین این شهر در مسیر راه‌های تجاری داخل ایران به بندرهای جنوب مانند بوشهر بوده‌است که این نقش با احداث شبکه راه‌آهن به بندرهای دیگر ایران کمرنگ شده‌است. مرکزیت ادارای و نظامی این شهر نیز باعث رونق شهر در طول تاریخ بوده‌است. در دهه‌های اخیر این صنعت گردشگری به رونق این شهر افزوده‌است. شهرک صنعتی بزرگ شیراز صنایع کوچک و بزرگ بسیاری را در خود جای داده‌است. شیراز جایگاه بودن کارخانجات الکترونیکی متعددی از جمله صنایع مخابراتی و الکترونیک ایران (صاایران)، زیمنس، ITMC و تکصا است. صنایع فناوری اطلاعات از بزرگ‌ترین صنایع این شهر به‌شمار می‌رود که با شهرهای بزرگی در زمینهٔ تبادل صنایع فناوری اطلاعات در جهان مانند مونیخ و برلین (در زمینهٔ کارخانجات زیمنس) در ارتباط است. کشاورزی همواره بخش مهمی از اقتصاد شیراز و حومهٔ آن بوده‌است که دلیل آن فراوانی آب در این منطقه نسبت به بیابان‌های اطراف است. تولیدات کشاورزی این شهرستان عبارتند از: انگور، نارنج، خرمالو، ازگیل، شلیل، انار و گندم. این شهر در تولید فرش و گل نیز معروف است. از صنایع دستی این شهر می‌توان به خاتم کاری، معرق‌کاری، قالی‌بافی و منبت‌کاری اشاره کرد. صنایع مهم شیراز شامل صنایع الکترونیک، پالایشگاه نفت، مجتمع پتروشیمی، کارخانهٔ سیمان، صنایع لاستیک‌سازی، صنایع لبنیات و صنایع نساجی است و در بخش انرژی نیروگاه گازی شیراز، نیروگاه حافظ، نیروگاه سیکل ترکیبی فارس و نیروگاه خورشیدی شیراز از جمله نیروگاه‌های مهم شیراز هستند. سیاست شهرداری شیراز سومین شهر ایران بود که پس از تبریز و تهران نهاد شهرداری در آن تأسیس شد. شهرداری شیراز در سال ۱۲۹۰ خورشیدی، در زمان استانداری مهدی‌قلی هدایت تأسیس شد. شهرداری آن زمان بلدیه نامیده می‌شد و حبیب‌الله حاجی قوام به عنوان نخستین رئیس بلدیه، توسط انجمن بلدیه، در همان سال انتخاب شد. او به‌همراه شش کارمند و کارگر، خدمات شهرداری را در شیراز آغاز کرد. با به قدرت رسیدن رضا شاه، دولت نقش مهم‌تری در بلدیه‌ها پیدا کرد. پس از تصویب نظامنامهٔ بلدیه در سال ۱۳۰۹، تأمین منابع مالی برای شهرداری راحت‌تر شد. شورای شهر شورای اسلامی شهر شیراز، شورایی مرکب از ۱۳ تن است که با رای مستقیم مردم شهر شیراز، انتخاب می‌گردند. این نهاد وظیفه تصمیم‌گیری در مورد امور مربوط به شهرداری شیراز را داراست. شهرهای خواهرخوانده شیراز با سیزده شهر جهان دارای پیوند خواهرخواندگی است: وایمار، آلمان چونگ‌کینگ، چین کوالا لامپور، مالزی اکادیر، مراکش نیکوزیا، قبرس دوشنبه، تاجیکستان پچ، مجارستان نانجینگ، چین مشهد، ایران رامسر، ایران خوی، ایران قونیه، ترکیه خواهرخواندگی‌های پیشنهاد شده: دوحه، قطر نمایندگی‌های بین‌المللی ترابری فرودگاه شیراز دومین شهر ایران پس از تهران بود که دارای فرودگاه بین‌المللی شد. این فرودگاه در دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی با نام فرودگاه بین‌المللی شیراز تأسیس شد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به‌نام «فرودگاه بین‌المللی شهید دستغیب» تغییر نام داد. فرودگاه شیراز پس از فرودگاه امام خمینی مجهزترین فرودگاه در سطح کشور محسوب می‌گردد. در حال حاضر فرودگاه بین‌المللی شهید دستغیب شیراز با دارابودن دستگاه‌های کمک ناوبری مدرن و کارآمد از قبیل دستگاه رادار PSR-SSR که یکی از پیشرفته‌ترین رادارهای دنیا است و همچنین دستگاه‌های NDB - DME - DVOR و ILS یکی از فرودگاه‌های ایمن و مجهز در سطح کشور بوده و پذیرای تمامی تایپ‌های پروازی است و به لحاظ سیستم‌های هواشناسی، ارتباطی و رادیویی از تجهیزات پیشرفته و قابل اطمینان برخوردار است. فرودگاه شیراز در اسفندماه سال ۱۳۸۹ خورشیدی به جمع چهار فرودگاه خودگردان کشور پیوست. راه‌آهن خبر افتتاح راه‌آهن شیراز اصفهان در ۱۳ خرداد سال ۱۳۸۸ خورشیدی توسط رسانه‌های خبری منتشر شد. مدت کوتاهی پس از افتتاح این راه‌آهن معلوم شد که این راه‌آهن به صورت نیمه‌تمام و ناقص اجرا شده و با عبور اولین قطار از روی آن بسیاری از ریل‌ها در هم شکسته‌اند. از آن زمان تا شهریورماه سال ۱۳۹۰ خورشیدی، به علت آماده نبودن ایستگاه راه‌آهن شیراز شیراز برای سوار و پیاده کردن مسافران از ایستگاه موقتی در شهر جدید صدرا استفاده می‌شد. ایستگاه راه‌آهن شیراز شیراز که اکنون یکی از بهترین ایستگاه‌های راه‌آهن کشور محسوب می‌شود در مهرماه سال ۱۳۹۰ خورشیدی به بهره‌برداری کامل رسید و از آن زمان تمامی قطارها از ایستگاه اصلی حرکت می‌کنند. هم‌اکنون مسیرهای ریلی شیراز - فسا - نی ریز - گل گهر، شیراز - بوشهر - عسلویه و همچنین شیراز - جهرم - لار - بندرعباس در دست ساخت است. پایانه مسافربری چهار باب پایانهٔ مسافربری برون‌شهری در نزدیکی به ابتدای ۴ محور اصلی خروجی شهر قرار دارند. شهرداری شیراز در سال ۱۳۶۳ خورشیدی اولین پایانهٔ متمرکز خود را با نام «پایانهٔ شهید کاراندیش» مطالعه، طراحی و به اجرا درآورد که در دی‌ماه ۱۳۶۶ خورشیدی به بهره‌برداری رسید. «پایانهٔ شهید مدرس» در شرق شیراز و «پایانهٔ امیرکبیر» در جنوب غرب این شهر نیز پس از احداث و تجهیز در اردیبهشت‌ماه ۱۳۷۵ خورشیدی، به‌طور هم‌زمان به بهره‌برداری رسیدند. همچنین «پایانهٔ غیرمتمرکز سپیدان» جهت سرویس‌دهی به بخش‌های شمال غربی شهر شیراز از سال ۱۳۷۵ خورشیدی شروع به فعالیت کرده‌است. اتوبوس شیراز از اولین شهرهای ایران است که دارای شرکت واحد اتوبوسرانی درون‌شهری شده‌است. سازمان اتوبوسرانی شیراز و حومه در سال ۱۳۴۵ خورشیدی تأسیس گردید. در آن سال ۱۰ دستگاه اتوبوس به صورت نقد و اقساط از شرکت «ایران ناسیونال» خریداری شد و تعداد ۱۰ تن راننده، ۴۰ تن کمک راننده، ۵۰ تن بلیت‌فروش و ۱۰ تن تعمیر کار و بازرس، کارکنان شرکت واحد بودند. حقوق روزانهٔ هر راننده به‌صورت تمام وقت (۶ صبح تا ۱۰ پس ازظهر) مبلغ ۱۶۰ ریال و هر تن کمک راننده و بلیت‌فروش ۸۳ ریال تعیین شده‌بود. با اتوبوس‌های خریداری شده، خط‌های یک، دو و سه راه‌اندازی شدند که این امر با استقبال مردم روبه‌رو گردید. از ابتدای سال ۱۳۸۰ خورشیدی، سازمان اتوبوسرانی شیراز در امر واگذاری اتوبوس‌ها به بخش خصوصی اقدام نموده‌است؛ به‌طوری‌که هم‌اکنون بیش از ۹۰ درصد از این ناوگان به بخش خصوصی واگذار گردیده‌است. قطار شهری متروی شیراز به عنوان سومین سامانه قطار شهری در ایران پس از مترو تهران و مترو مشهد شناخته می‌شود. شبکه و خطوط مترو شیراز پس از خطوط مترو تهران دومین خطوط بزرگ مترو در کشور را دارا است و پس از تکمیل، در افق بلند مدت قرار است سالانه بیش از دویست میلیون سفر را پشتیبانی کند. عملیات ساخت خط ۱ متروی شیراز در سال ۱۳۸۱ از غرب شیراز (میدان احسان) آغاز گردید. فاز اول این خط در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۹۳ و فاز دوم آن در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۳۹۶ افتتاح شد و این خط هم‌اکنون به صورت کامل از میدان احسان تا میدان الله (گلسرخ) در مجاورت فرودگاه شهید دستغیب شیراز فعال است. عملیات ساخت خط ۲ متروی شیراز در سال ۱۳۹۰ آغاز گردید. فاز یک خط ۲ در سه ایستگاه قهرمانان، امیرکبیر و امام حسین در ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ به بهره‌برداری رسید. عملیات اجرایی و ساخت خط ۳ نیز در سال ۱۳۹۷ آغاز شده‌است. تاکسی شیراز دارای بیش از ۱۲٬۰۰۰ تاکسی از انواع مختلف است که بخش بزرگی از حمل و نقل مسافران درون‌شهری این شهر را برعهده دارد. این رقم براساس سهم سفر در شهر شیراز ۱٬۸۴ و جمعیت ۱٬۲ میلیون تنی نزدیک به ۴۰ درصد از سفرهای درون‌شهری را عهده‌دار است. انواع مختلف تاکسی که در شیراز فعالند عبارتند از: تاکسی درون‌شهری (زرد، سبز و سفید)، تاکسی موقت، تاکسی تلفنی، تاکسی سرویس مدارس، تاکسی فرودگاه، تاکسی ترمینال، تاکسی خطوط ویژه و تاکسی بی‌سیم. البته سواری‌های مسافربر شخصی نیز اقدام به جابه‌جایی مسافر می‌کنند که به‌دلیل استفاده از سهمیهٔ سوخت مربوط به آن، بخش بزرگی از آن‌ها شناسایی شده و تحت نظارت سازمان تاکسیرانی قرار گرفته‌اند. سیما و رسانه صدا و سیمای مرکز فارس که شامل دو بخش تلویزیونی و رادیویی است، برنامه‌های متعددی را به زبان‌های فارسی، انگلیسی و عربی پخش می‌کند. شبکه فارس نخستین شبکهٔ استانی ۲۴ساعتهٔ کشور و همچنین قطب انیمیشن کشور محسوب می‌شود. رادیو فارس نیز به‌عنوان یکی از رادیوهای محلی کشور هم‌اکنون فعالیت می‌کند. در شیراز روزنامه‌هایی مانند افسانه، تحلیل روز، خبر جنوب، عصر مردم، و نیم‌نگاه منتشر می‌شود. سینما شهر شیراز دارای ۱۲ سینما است که از این تعداد، سینماهای حافظ، پیام، ایران، پرسیا، فلسطین و بهمن در بلوار کریم‌خان زند، سینما شیراز درخیابان لطفعلی‌خان، سینما سعدی در خیابان قصردشت، سینما فرهنگ در چهارراه حافظیه، پردیس سینمایی گلستان در معالی آباد و پردیس سینمایی هنر شهر آفتاب در مجتمع تجاری خلیج فارس قرار دارند. ورزش و تفریح شهر شیراز دارای چند باشگاه فوتبال حرفه‌ای است. تیم فوتبال باشگاه فجر شهید سپاسی با سابقه حضور طولانی در لیگ برتر فوتبال ایران و ۴ تیم فوتبال برق شیراز، پیام مخابرات، مقاومت بسیج همچنین شهر شیراز دارای تیم‌های بسکتبال، لوله آاس شیراز و ب. آ در لیگ برتر بسکتبال است. ورزشگاه‌ها ورزشگاه پارس با ظرفیت ۵۰ هزار تَن که در جنوب شیراز واقع شده‌است. ورزشگاه حافظیه که دقیقاً در روبروی آرامگاه حافظ واقع شده‌است و محل برگزاری مسابقات تیم‌های شیرازی در لیگ برتر ایران و لیگ دسته یک است. ورزشگاه شهدای ارتش که در گذشته مسابقات مهم در آن انجام می‌گرفت و در یک پادگان متعلق به ارتش واقع است. دهکده المپیک شیراز با ظرفیت ۱۰۰ هزار تن که البته در حال ساخت و آماده شدن است. مراکز آموزش عالی و دانشگاه‌ها چند دانشگاه مهم ایران در شیراز قرار دارند. مهم‌ترین دانشگاه آن دانشگاه شیراز است که شامل دانشکده‌های مهندسی، علوم، کشاورزی، دامپزشکی، ادبیات و علوم انسانی، هنر و معماری، حقوق و علوم سیاسی و علوم تربیتی و روان‌شناسی می‌شود. دانشگاه شیراز با تأسیس دانشکده فنی با هدف آموزش متخصصان علوم پزشکی با یک برنامه چهار ساله در سال ۱۳۲۵ تأسیس شد. در ابتدا مؤسسه عالی بهداشت نامیده شد، در سال ۱۳۲۹ به یک دانشکده پزشکی تبدیل شد. در سال ۱۳۳۲ آموزشکده پرستاری نمازی و دانشکده‌های کشاورزی و هنر و علوم تأسیس شد. با افزودن دانشکده مهندسی و دانشکده دامپزشکی در سال ۱۳۳۳، به وضعیت دانشگاه ارتقاء یافت و دانشگاه پهلوی نامیده شد. سپس دانشکده دندان‌پزشکی در سال ۱۳۴۸، دانشکده تحصیلات تکمیلی و کالج الکترونیک در سال ۱۳۴۸، و دانشکده‌های حقوق و آموزش در سال ۱۳۴۹ به دانشگاه اضافه شدند. قدمت دانشگاه علوم پزشکی شیراز به ۷۰ سال می‌رسد. دانشگاه صنعتی شیراز، دانشکده صنایع مخابرات راه دور ایران، دانشکده صنعت الکترونیک، دانشکده فنی شهید باهنر، مرکزآموزش عالی حافظ شیراز و مرکز آموزش عالی پاسارگاد شیراز از دیگر دانشگاه‌های شیرازند. دانشکده صنعت الکترونیک شیراز به دلیل فعالیت‌های خاص خود و موفقیت‌هایی نظیر ساخت نخستین لامپ تصویر در ایران بسیار شناخته شده‌است در ضمن دانشکده صنایع مخابرات و راه دور ایران به دلیل وجود صنایع الکترونیک و مخابرات راه دور ایران در شیراز تأسیس شده‌است. دانشگاه آزاد شیراز که متشکل از چندین دانشکده است از مراکز مهم دانشگاه آزاد ایران است. همچنین دانشگاه پیام نور نیز در شیراز وجود دارد. محله‌ها فهرست محله‌های شیراز: قصرالدشت ابیوردی ارم ستارخان باغ ناری عفیف‌آباد فرهنگ‌شهر میدان الله لپویی پودونک آستانه امیرکبیر مدرس جوادیه دروازه اصفهان لب آب کشن سر دزک سنگ سیاه معالی‌آباد شهرک گلستان آبیاری ارتش اطلسی باباکوهی باسکول نادر باغ تخت باغ صفا بریجستون پانصد دستگاه پایگاه تاچارا تلخداش چهارراه زندان چمران درکی دروازه کازرون دینکان ریاستی اول ریاستی دوم زرگری زرهی سیاحت‌گر شاه‌چراغ شیشه‌گری فرهنگ شهر قبله قدوسی کفترک کلبه سعدی کوزه‌گری کوی جماران کوی زهرا ملاصدرا جستارهای وابسته فهرست شهرداران شیراز فهرست شهرستان‌های استان فارس فهرست شهرهای استان فارس منابع پیوند به بیرون مراکز شهری فرمانداری شیراز شهرداری شیراز در دانشنامه‌های دیگر مقالهٔ شیراز در لغت‌نامهٔ دهخدا نقشه‌ها نقشهٔ شیراز (دینامیک) نقشهٔ شیراز (اچ‌تی‌ام‌ال) پایتخت‌های پیشین ایران پایتخت‌های فرهنگی در ایران شهرستان شیراز شهرهای استان فارس شهرهای شهرستان شیراز شهرهای مذهبی ایران مرکز استان‌های ایران
5510
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9%20%D8%AD%D8%A7%D9%84%D8%AA%20%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%AF
فیزیک حالت جامد
حالت جامد یکی از گسترده‌ترین شاخه‌های فیزیک است. این شاخه دربارهٔ چگونگی تشکیل مواد با در نظر گرفتن تمام جزئیات حاکم بر طرز قرار گرفتن اتم‌ها بحث می‌کند. خواص فیزیکی هرگونه جسم فیزیکی (فلز یا غیر فلز)، مورد بحث این شاخه است. در بحث حالت جامد، اجسام به چهار دسته تقسیم می‌شوند: رسانا نیمرسانا نارسانا ابررسانا یکی از موضوعات مورد بحث و عمده فیزیک حالت جامد بحث در مورد بلورها بخصوص بلور الماس است. در فیزیک جامدات بلور یا کریستال الماس به دلیل دارا بودن خواص ترکیبی و پیوند خاص بین اتمی (پیوند کووالانس) یکی از سخت‌ترین بلورهای موجود در دنیا به‌شمار می‌رود. از دیگر مسائلی که در فیزیک حالت جامد روی آن‌ها بحث می‌شود عبارت‌اند از: بردارهای پایه، سلول اولیه (primitive cell)، کسر به هم پکیدگی، تفرق اشعهٔ x به علت گسترش سریع فیزیک حالت جامد و کاربردهای آن، در سال ۱۹۷۸ جامعه فیزیک آمریکا رای به تغییر نام بخش خود از فیزیک حالت جامد (DSSP) به بخش فیزیک ماده چگال داد و از آن پس فیزیک حالت جامد به زیر مجموعه فیزیک ماده چگال منتقل شد. شاخه‌های مدرن فیزیک حالت جامد فیزیک سیستمهای همبسته قوی ابررساناهای دمای پایین (نظریه بی سی اس) ابررساناهای دمای بالا شیشه‌های اسپینی شبهه کریستال‌ها جستارهای وابسته فیزیک ماده چگال منابع (Neil W. Ashcroft and دیوید مرمین، Solid State Physics (Harcourt: Orlando, 1976 (چارلز کیتل، Introduction to Solid State Physics (Wiley: New York, 2004 ویکی‌پدیای انگلیسی فیزیک ماده چگال متالورژی
5512
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%28%D8%B1%D9%88%D8%AF%29
مهران (رود)
رودخانه مهران نام رودخانه‌ای در جنوب ایران و یکی از نقاط دیدنی استان هرمزگان است. این رودخانه آبش شور است، در ایام بارندگی آب از فراز کوه‌ها و دره‌ها به رودخانه سرازیر می‌شود، همچنین از کوه‌های منطقه اسیر و لامرد عبور می‌کند و از انتهای غربی شهرستان بستک یعنی ابتدای فرامرزان و در دهستان کمشک وارد بخش بستک و از شمال شهر جناح گذشته به سمت جنوب و مشرق منحرف شده، از جنوب صحرای خلوص و دهستان هرنگ وارد بخش کوخرد می‌شود. سپس از جنوب دهستان کوخرد می‌گذرد و از منطقه‌ای به نام برمه چشمه‌ای در شمال باغ زرد عبور می‌کند و در زیر کوهی معروف به کوه پل تیر، کوه خآب و از جنوب منطقه (خادون) و روستای آسو و از نقطه‌ای به نام مِهران که گذار راه سراسری لار به بندر لنگه در آن واقع است عبور کرده و در دهستان‌های لمزان و دژگان ادامه پیدا نموده و در محلی معروف به پل غار به خلیج فارس می‌ریزد. «بندری» از طرف جنوب رودخانه واقع شده‌است. مهران مهران نام دهی بوده که سابقاً در کنار رودخانه و محل فعلی پاسگاه ژاندارمری مهران قرار داشته‌است، گویند وجه تسمیه نام مهران چنین روایت است که شخصی به نام ( جلودار مهران )) در این منطقه سکونت داشته‌است، ایشان سردار چریک‌هایی بودند که از قافله‌ها حمایت می‌کرده‌اند، این ده و رودخانه به نام ایشان به یادگار مانده‌است. این رودخانه در مواقع عادی دارای آب زاینده‌ای است که شور است ولی در مواقع بارندگی آب فراوانی دارد که در سابق و قبل از اینکه پل به روی این رودخانه ایجاد شود موجب می‌شده چندین روز عبور و مرور بین شهرستان بستک و شهرستان بندر لنگه قطع گردد، آب کوه‌های اطراف شهر بستک و نیز کوه‌های کوهیج و فاریاب هم به‌وسیله شاخه دیگری که از جلو دهی به نام گتاو می‌گذرد به این رودخانه می‌پیوندد. پل جناح پل جناح نام پلی است بر روی رودخانه مهران در پیوستگاه راه سراسری شهرستان بستک به شهر جناح که سپس به بیخهٔ فرامرزان وصل می‌شود. پل ارتباطی جناح با جاده ارتباطی شهر بستک به بندر لنگه، شهر جناح را به جاده سراسری وصل کرده‌است. موقعیت رودخانه مهران موقعیت رودخانه مهران بر روی Google Maps جستارهای وابسته گردنه گوچی پل مهران پانویس فهرست منابع و مآخذ محمدیان، کوخردی، محمد، “ «به یاد کوخرد» “ ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی. سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی. عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه» ، چاپ اول، تهران: ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی. بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی. مهندس: موحد، جمیل. (بستک و خلیج فارس) چاپ اول، تهران: سال انتشار ۱۳۴۳ خورشیدی. بنی عباسیان، بستکی، محمد اعظم، «تاریخ جهانگیریه» چاپ تهران، سال ۱۳۳۹ خورشیدی. الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران [Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran). محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحه‌های (۵۰–۵۱–۵۲–۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی. بخش جناح حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان رودهای استان هرمزگان زمین‌چهرهای استان هرمزگان شهرستان بستک منابع آبی شهرستان بستک
5517
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%84%DB%8C%D8%B1
دلیر
دلیر نام یکی از روستاهای نزدیک مرزن آباد در استان مازندران است که به دو قسمت دلیر و الیت تقسیم می‌شود. دو نام برده توسط رود معروف به رودخانه دلير قطع می‌شود. مردم دلیر از قومیت طبری هستند. مردم دلیر به زبان طبری با گویش چالوسی سخن می‌گویند. کوه‌ها اطراف روستای دلیر دارای کوه‌های زیاد و چشمه‌های آب فراوانی است. مسیرهای قدیمی از کوه‌های این روستا به منطقه طالقان و روستای مهران ختم می‌شود. روستای دلیر داری چند کوه معروف به نام‌های: لشکرک و کَکی کُت و کاتیلو و نرگس کَش است. دره بسیار ژرفی به نام پِل او (در زبان مازنی به معنای آب قدرتمند و فیل مانند) در نزدیکی آن قرار دارد. یکی از جنگل‌های اطراف این روستا جینگاگ جینگاگ نام دارد. فاصله زمانی رسیدن با ماشین به دلیر از چالوس حدود ۲ ساعت و از تهران حدود ۳ ساعت تخمین زده شده است. این روستا یکی از روستاهای شمالی ایران است و آب و هوا و مه صبحگاهی دلنشینی دارد. این روستا بافت روستایی خود را حفظ کرده و کوه‌های آن پر درخت و زیستگاه بسیاری از حیوانات است و روستایی بکر و دست نخورده‌است. از دیگر کوه‌های این منطقه می‌توان به قلهٔ زرین کوه اشاره کرد. این قله ۴۲۰۰ متری در زمستان دارای نقاب‌های برفی و احتمال سقوط بهمن است اما برای صعودهای تابستانه می‌توان از مسیرهای دو روزه (صعود از دشت نمه چال) یا یک روزه بهره جست. برای دسترسی به قله در مدت زمان یک روز بایستی پس از رسیدن به قلهٔ ۳۲۰۰ متری نرگس کش با سنگ‌ها و صخره‌های موجود در کاتیلو و سه کنج دست و پنجه نرم کرد. از این رو صعود یک روزه مستلزم آشنایی با مسیرهای فنی می باشد. نوع خانه و زندگی خانه‌ها اکثراً از گل و کاهگل و معدودی از سیمان است البته با ساخت و سازهای جدید خانه‌های شهری و غیر روستایی به غیر از آپارتمان در این روستا به وجود آمده. زندگی در دلیر به دو دسته کشاورزی (یکجانشینی) و دامداری دسته‌بندی می‌شود. این روستا به دلیل قرار گرفتن خانه‌های آن در دو طرف راهی خاکی بسیار زیبا شده و افرادی که در آن خانه‌ها سکونت دارند منظره بسیار زیبایی را تجربه می‌کنند. خانه‌های گاهگلی که از خانهٔ سیمانی بهتر است و در زمان سرما، گرمای لازم و در گرما، سرمای لازم را دارا هستند. آب و هوا دلیر دارای آب و هوای ییلاقی و سرد است و زمستان‌های جانفرسا و بسیار سردی دارد. البته اندک زمانی دارای آفتاب‌های سوزان به دلیل ارتفاعش است ولی در فصول تابستان و بهار دارای هوای مناسب و مناظر دیدنی بسیاری است. روستاهای همجوار این روستا دارای چند روستای همجوار است که نام تعدادی از آنها :فشکور، ناتر، مِچِر، نوکرس، الیت، پولاکوه، گیجان، انگوران و... منابع https://www.amar.org.ir/Portals/0/census/1395/results/abadi/CN95_HouseholdPopulationVillage_02_r.xlsx روستاهای شهرستان چالوس مناطق مسکونی در شهرستان چالوس
5519
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%AC
ساروج
ساروج (از پارسی: چاروک) نوعی ملات سنتی و ضدآب است که در معماری ایرانی کاربرد زیادی داشته‌است. این ماده از ابتکارات معماران ایرانی در دوران بسیار کهن است و معمولاً در ساخت پل‌ها، آب انبارها و یخچال‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. برای ساختن آن نخست خاک رس و آهک را به نسبت شش و چهار مخلوط می‌کنند و گلی سفت می‌سازند و دو روز آن را ورز می‌دهند. بعد، قسمتی از سربارهٔ کوره‌های حمام را با مقداری مواد الیافی لوئی (گیاه) (تخم و پرزهای نوعی نی است) و گاهی تخم‌مرغ به آن اضافه می‌کنند و مخلوط تازه را با چوب‌هایی به قطر ده سانتی‌متر می‌کوبند تا به خوبی باهم عجین شوند. مواد تشکیل دهنده ساروج آهک شکفته، خاک رس، ماسه بادی، خاکستر حاصل از کودهای حیوانی یا گیاهی، الیاف (موی حیوانات)، آب و در برخی از موارد نادر، سفیده تخم مرغ و شیر، از مواد اولیه ساروج به شمار می‌روند. طرز تهیه ساروج در مناطق مختلف ایران متفاوت است. به همین دلیل، مواد اولیه آن نیز در هر یک از این مناطق با یکدیگر تفاوت‌های جزئی یا کلی دارند. == انواع ساروج ساروج ملات آهک آبی سنتی ایران است که به دو روش سرد و گرم تولید می‌شده‌است. ■ساروج گرم: در روش گرم، کلوخه‌های سنگ آهک رس‌دار را می‌کوبیدند تا نرم شود سپس، خاک به‌دست‌آمده را با کاه و پِهِن و آب مخلوط می‌کردند. پس از آن، گل به‌دست‌آمده را روی زمین با ضخامت ۱۰ سانتی‌متر پهن کرده و بعد از خشک شدن، قطعه‌های خشک‌شده را می‌پختند. در نهایت، هنگامی‌که قطعه‌ها پخته شد آن‌ها را آسیاب می‌کردند. محصول به دست آمده رنگ لیمویی یا قهوه‌ای روشن داشت که ساروج گرم نامیده می‌شد. ساروج گرم در جنوب ایران در کنارهٔ شمالی خلیج فارس به‌کار می‌رفته‌است. مشهورترین ساروج متعلق به بندر خمیر است. ■ساروج سرد: در روش سرد، ساروج از مخلوط‌کردن آهک شکفته، خاکستر، ماسهٔ بادی، خاک رس و لوئی یا مغز نی ساخته می‌شد. (بنابر موارد کاربرد مختلف، ممکن بود افزودنی‌های دیگری همچون موی بز یا گوساله یا انسان، سفیدهٔ تخم‌مرغ، چربی گوساله و… به آن ترکیب افزوده شود). ترکیبات آهک شکفته ۱۰ واحد، خاکستر ۷ واحد، خاک رس ۱ واحد، ماسه بادی ۱ واحد و لوئی ۳۰ الی ۵۰ کیلوگرم است. برای قوام به آن خاک رس می‌زنند. ماسهٔ بادی نقش پرکنندگی دارد و لوئی برای جلوگیری از ترک‌خوردگی است. این ملات، یک ملات کندگیر است. اهمیت ساروج در دروان گذشته، ساروج از اهمیت خاصی برخوردار بوده و جهت ساختن حوض، پل، آب‌انبار، برکه گرمابه و بنای خانه و سد کاربرد داشته‌است. ساروج یکی از مصالح قدیمی مصرف‌شده در ایران و بعضی کشورهای کنارهٔ خلیج فارس می‌باشد که تاریخ شروع کاربرد دقیق آن را نمی‌توان حدس زد، ولی نمونه‌هایی ۷۰۰ ساله از ساروج هم‌اکنون در نقاط مختلف ایران یافت می‌شوند. در کلیهٔ ساروج‌ها از شن و ماسه و آهک و سفیدهٔ تخم‌مرغ استفاده می‌شده‌است. روش تشخیص ساروج تشخیص ساروج کار راحتی نیست، اما این بدان معنا نیست که نمی توان آن را به طور کامل تشخیص داد. از آنجایی که در طبیعت ترکیب‌های سخت زیادی وجود دارد و با اطمینان نمیتوان آن ها را ساروج نامید اما آزمایش‌هایی وجود دارد که می توان به وسیله ی آن ها ساروج را تشخیص داد. ساده ترین راه حل این است که به محلی که فکر می‌ کنید حاوی ساروج است، با کفش ضربه زده و چندین بار به تکرار این کار بپردازید. در صورتی که جرقه ای مشاهده کردید، در آنجا ساروج وجود دارد. روش دیگر استفاده از اره می باشد، یعنی سطح مورد نظر را به وسیله اره خراش دهید، اگر به صورت پودر شد، آن ترکیب ساروج است. همچنین برای تشخیص ساروج می توانید بر روی سطح مورد نظر ترکیبی از آب و بنزین بریزید، در صورتی که بعد از ریختن سطح مورد نظر سیاه شد، ساروج در آن جا وجود دارد. به طور خلاصه برای تشخیص ساروج یکی از راه های زیر را امتحان کنید: 1. ضربه زدن به سطحی است که فکر می کنید از ساروج پوشیده شده است. اگر در زمان ضربه زدن با کفش جرقه در نقطه مورد نظر مشاهده کردید یعنی از ساروج استفاده شده است. 2. استفاده از اره برای خراش دادن سطح پوشیده شده از ساروج است. اگه در محل تماس اره پودری ایجاد شد می توان گفت ترکیب مورد استفاده در آن نقطه ساروج است. 3. استفاده از ترکیب آب و بنزین در محل پوشیده شده با ساروج است. در صورتی که سطح مورد نظر سیاه شد نیز نشان دهنده استفاده از ساروج در آن نقطه است. روش های شکستن ساروج روش‌های مختلفی برای شکستن ساروج وجود دارد. این ماده را می‌توان توسط روش‌های فیزیکی یا شیمیایی شکست. شکستن ساروج به روش فیزیکی اولین روش برای شکستن ساروج، وارد کردن ضربه به آن توسط میله یا پتک است. البته در برخی از موارد، این روش کارساز نیست و ساروج به راحتی شکسته نمی‌شود. در این حالت، روش‌های دیگری نظیر بلک پاور و کتراک به کمک ما می‌آیند: 1. بلک پاور : ماده انبساط سریع است که تخریب را خیلی سریع همانند مواد انفجاری انجام می دهد ولی ماده انفجاری و خطرناک نمی باشد . برای استفاده از این مواد نیاز به حفر سوراخ بروی کار می باشد . ۲. کتراک یا راکتن: در این روش، ابتدا در یک ردیف حفره‌هایی درون ساروج ایجاد شده و مخلوطی از آب و کتراک را به درون حفره ها تزریق می‌شود. این مخلوط با گذشت زمان افزایش حجم می‌دهد و با اعمال فشار از داخل به خارج، ساروج را می‌شکند. شکستن ساروج به روش شیمیایی یکی دیگر از روش‌های تخریب ساروج، استفاده از مواد شیمیایی است. این مواد عبارت هستند از: ۱. حلال ساروج اف ال ۲ و ۳ : ماده‌ای مخصوص حل کردن سنگ و ساروج است که که در طول ۲۴ ساعت بین ۳۰ تا ۴۰ سانتیمتر عمق تخریب دارد . ۲. حلال فلوریکا : ماده ای ترکیبی و اسیدی که می تواند در طول ۱۲ ساعت تا عمق ۶۰ سانتیمتر بروی سنگ و ساروج نفوذ داشته باشد. ساروج در کشورهای دیگر از کشورهای دیگری که ردپایی از ساروج در آن‌ها یافت شده، می‌توان به افغانستان، کشور پادشاهی عمان و کشور یمن اشاره کرد. در دانشگاه‌های کشور عمان، به ساروج به عنوان یک ملات نگریسته می‌شود. در دانشگاه سلطان قابوس عمان، حتی مقاله‌هایی نیز در این زمینه ارائه گردیده‌است. تا اوایل دههٔ هفتاد در خیلی از روستاهای ایران به‌خصوص در حاشیهٔ زاگرس، از ساروج به عنوان ملات اصلی برای سنگ‌چینی خانه‌ها و پلاستر داخل اتاق‌ها استفاده می‌شد. در روستای سرمله ارغون دشتستان در استان بوشهر، خانه‌های ساروجی که در دههٔ هفتاد ساخته شده هم‌اکنون در حال استفاده‌اند. در افغانستان هم‌اکنون از این ملات استفاده می‌شود.برای مثال در سال ۱۳۸۴ برای تعمیر و بازسازی باغ بابر در کابل هنگام ساخت حوضچه و آب‌نمای پلکانی از ساروج استفاده شده‌است. برای این منظور بر محیط دایره‌ای به قطر ۱۰ متر مربع چاله‌ای به پهنای نیم‌متر و عمق نیم‌متر کنده و داخل آن مصالح لازم شامل خاکستر، آهک، ماسه ریز، خاک سرخ و آب ریخته و سپس چرخ سنگی (مشابه لاستیک خودرو) که توسط چند نفر با طناب کشیده و داخل گودال نیم‌متری چرخانده می‌شد و یک نفر پس از عبور چرخ سنگی، مصالح کوبیده‌شده را با بیل زیر-و-رو می‌کرد تا دوباره چرخ سنگی از روی آن بگذرد و به این ترتیب مدت زیادی ملات ورز داده می‌شد. سپس ملات آماده در محل آن استفاده و روی آن گونی خیس می‌انداختند. استادکاران افغان معتقد بودند این ملات از سیمان محکم‌تر است. آن‌ها با وجود در دسترس بودن سیمان برای ساخت حوض آب با زحمت زیاد تهیهٔ ساروج را برگزیده‌اند. پانویس نگارخانه جستارهای وابسته ملات بلک پاور فهرست منابع و مآخذ محمدیان، کوخردی، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی. بیکدلی علیرضا، «افغانستان جایی برای دوست داشتن، یادداشت‌ها و خاطرات». محمد، صدیق «تاریخ فارس» صفحه‌های (۵۰–۵۱–۵۲–۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی. بتن فرهنگ در استان هرمزگان گچ‌کاری معماری ایرانی
5529
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D9%87%20%D9%86%D8%A7%D8%AE
کوه ناخ
کوه ناخ کوه بلندی است در شمال دهستان کوخرد در بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران. این رشته‌کوه از کوه لاور شروع می‌شود و در غرب به کوه گچ می‌پیوندد. در پایه این رشته کوه بسیاری از دهستان‌ها و روستاهای آباد پرجمعیت واقع شده‌است. کوه ناخ از طرف شمال دهستان کوخرد قرار دارد، فاصله دهستان تا «تپه ره» که اولین راه ورودی به کوه ناخ است دو کیلومتر بیشتر نیست، از طرف «تَپه رَه» یک راه شنی وجود دارد که می‌توان با خودرو به داخل تنب (تپه) رفت. ارتفاع ارتفاع کوه ناخ از سطح دریا ۵۰۰۰ پا است. در قلهٔ این کوه چُک بلندی وجود دارد که به‌نام «چُک تُرُه» معروف است و از دور نمایان است. این کوه در مشرق هم ادامه پیدا کرده و به کوه لاور رسیده و با هم رشته‌کوه‌های جنوبی دهستان گوده را تشکیل داده و به سمت مغرب ادامه دارد. جغرافیای منطقه در سَرگرد تنگه شمو یک زمین جوکاری بوده که به‌نام «دُوکُنِه شمو» معروف بوده که تا حالا قسمتی از آن متروک و مخروبه دیده می‌شود، از طرف شمال زمین جوکار یک درخت نخل بزرگی بوده که به‌نام «لِشتِ خُوَشکار» معروف بوده‌است. بعد از لِشتِ خُوَشکار یک چشمه کوچک و گریوه تنگی وجود دارد که به‌نام گری چَپان معروف است، از سمت قبله‌گری چَپان یک کوه بلندی است که به‌نام (پَرِ توصیله) معروف است، قلعه تاریخی که به قلعه توصیله معروف است برقله این کوه قرار داشته‌است که اکنون قسمتی از قلعه برجای مانده و آثارش باقی است، در ۲۰ متری‌گری چَپان از طرف شمال یک چشمه تلخ کوچکی است که در حدود ۵ اصله نخل را آبیاری می‌کند، از طرف شمال چشمه و نخل‌ها یک کوهی مُجَزا وجود دارد بطول هزار متر، قسمت شرقی این کوه به‌نام «پَرِ زُخِر» معروف است، اما قسمت غربی آن «پَرِ گری زامِردان» می‌نامند، یک تنگه عمیقی وسط این کوه‌است که کوه را به دوقسمت تقسیم کرده‌است، در وسط این تنگه یک سنگ بزرگی وجود دارد که سرتاسر دهانه تنگه را گرفته‌است و عبور از تنگه دشوار کرده‌است وجایی سخت‌گذر است، به این سنگ به لهجه محلی «سنگ بند بن» می‌گویند، در زمان قدیم کُوخِردی‌ها از بالای این سنگ طناب زنجیری بسته بودند و به‌وسیله این طناب از سنگ و تنگه عبور می‌کردند به همین جهت سنگ بُند بنِ نامیده شده‌است. گری زامِردان پس از گذر از سنگ بند بن این راه سخت‌گذر وارد گری زامِردان می‌شود، گری زامِردان یک محوطه‌ای کاملاً شبه بسته‌است فقط یک راه خروج از آن وجود دارد که به‌نام «چَک چَربَه» معروف است، در محوطه‌گری زامردان در حدود ۱۰۰ بوته درخت کُنار وجود دارد، از بس این درخت‌ها بزرگ و شاخه‌هایش توی هم رفته‌است محوطه‌گری زامردان همیشه سایه بندان است، در سمت مشرق‌گری زامردان یک درخت سمری وجود دارد، زیر این درخت یک گورستان کوچکی وجود که شامل (۱۱) قبر است، آثار این گورستان و قبرها به‌وضوح دیده می‌شود، می‌گویند این قبرها تعلق به مردانی دارد که در زمان تسخیر شدن قلعه سیبه به‌دست صادق خان به‌گری زامردان پناه آورده بودند. در طرف شمال محوطهٔ گری زامردان چشمهٔ کوچکی است به‌نام آب قبرستان، در پشت محوطهٔ گری زامردان دو چشمه وجود دارد یکی به‌نام «چشمه آب چَربَه» و دیگری به‌نام «چشمه آب لِشت»، این دو چشمه در حدود ۳۰ اصله نخل آبیاری می‌کنند، از طرف مشرق گری زامردان تخته‌سنگی نمایان است که طول آن در حدود ۳۰۰ متر است و به‌نام «تَختَه تَنگیرد» معروف است. از سمت مشرق این تخته روی به طرف شمال چُک بلندی است به‌نام «چُک فلکنازی» و همچنین در پایین این چُک آودون بزرگی وجود دارد به‌نام «آودون فلکنازی» (آبدان فلکنازی). تنگیرد در جنوب این تخته‌سنگ تنگهٔ عمیق و تاریکی وجود دارد به‌نام «تنگیرد». ورود به داخل تنگیرد بسیار دشوار و خطرناک است. اگر کسی بخواهد وارد تنگیرد بشود باید در زمان دقت کند، چون صبح و عصر به‌هیچ وجه نمی‌شود وارد تنگیرد شد، فقط تنها وقتی که برای ورود به تنگیرد مناسب است ساعت ۱۲ ظهر است که آفتاب در وسط آسمان است، البته در روزهای آفتابی، به غیر از این وقت مطلقاً نمی‌شود وارد به تنگیرد شد، چون خیلی تاریک و خطرناک است. داخل تنگیرد آب فراوانی و چشمه‌های شیرین وجود دارد و درختزار است و درختهایی مانند انجیر، بنه، بادام و کِتُه کِرت و کُوهِنگ و نادر وجود دارد، و مار و مارمولک در آن وجود دارند. درواه ناخ از سمت مشرق «تَپَه رَه» به اندازه ۱۰۰۰ متر دره‌ای وجود دارد که معروف به «درواه ناخ» از سمت شمال دره تپه‌ای وجود دارد به‌نام «پَس پَل»، در پُشت این تَپَه برکه‌ای است به‌نام (برکه پَس پَل) از طرف برکه به مسافت ۵۰۰ متر چشمه‌ای است و چند اصله نخل خرما دارد به طرف شمال (بالا) در مسافت ۱۰۰۰ متر چند اصله نخل دیم و بلند وجود دارد. این نخل‌ها در زمانی خیلی قدیم کاشته شده‌است. در شمال بُوخِن بیشه‌زاری وجود دارد که تمام درخت‌هایش انجیر است، این منطقه به‌نام «انجیردان» معروف است، از سمت غربی انجیردان به‌طرف شمال چشمه‌ای است به‌نام «تَزگُو»، از سمت مشرق تَزگُو راه پرپیچ و خمی وجود دارد که به‌نام «گردَنهِ بَردِ نمک» معروف است، این گردَنهَ راه مالرو و کاروان‌هاست، از این راه مردم به «قلهٔ کوه ناخ» می‌روند، در قلهٔ کوه ناخ اگر رو به طرف شمال ایستاد، «چُک تُرُه» پشت سر است و گری زامردان زیر چُک تُرُه قرار دارد و دهستان کوخرد در پشت سر قرار دارد از طرف جنوب کوه ناخ، و از طرف شمال بیخه گوده در روبه‌رو از طرف شمال کوه قرار دارد، و روبه‌رو روستای زنگارد است. زیر پا دقیقاً در کمر کوه و درست مقابل روستای زنگارد یک غار بزرگ وجود دارد که به‌نام «غار ذنب لاور» معروف است، می‌گویند قرن‌ها پیش شخصی یا پهلوانی به نام ذنب لاور با زنجیر و بند در ته غار سکونت داشته‌است. جانوران و پرندگان در پیرامون کوه ناخ جانوران و پرندگان مختلفی زندگی می‌کرده‌اند که شامل :آهو، بز کوهی، روباه، خوک، کفتار، شغال، جوجه‌تیغی و خرگوش بوده‌است. همچنین پرندگان مانند: کبک، عقاب، شاهین، بادخور، قُمری، تیهو، فاخته و بلبل، سبزقبا (کراشکین)، چکاوک (بُوکلُو)، چکاوک هدهدی، و «مرغ سلیمان» یا هدهد، گنجشک، دم‌جنبانک و صدها پرنده مختلف دیگر زندگی می‌کرده‌اند و به علت وجود درخت‌های گوناگون و تنومند مانند: کُنار، و کهور پاکستانی، سَلَم، کهور، کِرت و کُوهِنگ زیستگاه پرندگان گوناگونی بوده‌است. و نزدیک بودن به آبدان‌ها و آب و سایه، در فصل‌های گوناگون پرندگان روی شاخه‌های آن درخت‌ها لانه می‌ساخته‌اند. اما امروزه به دلیل نبود نظارت کافی و شکار بی‌رویه و غیرمجاز، نسل اکثر این جانوران و پرندگان در حال انقراض است. در دوران گذشته جانورانی مانند: گرگ، پلنگ، یوزپلنگ و خرس نیز در این کوه دیده شده‌است، اما در حال حاضر از این‌گونه جانوران هیچ اثری نیست. همچنین گیاهان دارویی مانند: آنقوزه، بنه، آویشن، مرو تلخ، پونه، اسطوخدوس، خاکشیر و مرو خوش می‌روید. پانویس منابع محمدیان، کوخردی، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی. نگاره‌ها از: عبدالغفار علیرضایی و محمد محمدیان. محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحه‌های (۵۰ ـ ۵۱ ـ ۵۲ ـ ۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی. الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد. محمدیان، کوخردی، محمد، (شهرستان بستک و بخش کوخرد)، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی. شهرستان بستک کوه‌های استان هرمزگان کوه‌های ایران کوه‌های شهرستان بستک
5534
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%86%D8%A7%20%28%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%29
حنا (گیاه)
حَنا (نام علمی: Lawsonia inermis) یکی از گیاهان باارزش سرده حنا (Lawsonia) است که از نظر صنعت رنگ‌آمیزی اهمیت زیادی دارد. این گیاه به صورت درختچه‌ای است که بومی آفریقای شمالی، آسیای جنوبی و غربی، و شمال استرالیا است. نام حنا همچنین برای جوهر تهیه شده از گیاه به کار می‌رود که برای حنا گذاشتن، نقش انداختن بر بدن و خالکوبی موقت، و مراسم حنابندان استفاده می‌شود. حنا به عنوان ماده‌ای آرایشی در مصر باستان، بخش‌هایی از آفریقای شمالی، آفریقای غربی، شاخ آفریقا، شبه جزیره عربستان، خاور نزدیک، شبه‌قاره هند و آسیای جنوبی استفاده می‌شده است. همچنین بین زنان شبه‌جزیره ایبری و اروپای قرن ۱۹ رایج بود. رنگ حنا که برای رنگ آمیزی پوست ، مو و ناخن ها و همچنین پارچه هایی از جمله ابریشم ، پشم و چرم استفاده می شود. خواص دارویی برای درمان سنگهای کلیوی ، زردی ، ترمیم زخم ؛ جلوگیری از التهاب پوست. پوست به طور سنتی در درمان زردی و بزرگ شدن طحال ، حساب کلیه ، جذام و بیماری های پوستی لجباز استفاده می شود. نام این گونه به نام پزشک اسکاتلندی ایزاک لاوسون ، دوست خوب لینه است. همانطور که اشاره شد، رنگ حنا که برای رنگ آمیزی پوست، مو و ناخن‌ها استفاده می‌شود. نقش حنا یا همان طراحی با حنا روی بدن، امروزه با نقوش جدید و شکل و شمایل جدید نیز در حال رواج است. طرح‌هایی فانتزی که در قالب طرح حنا روی بدن اجرا و حدود دو تا سه هفته ماندگاری دارند. نمونه‌ای از این طرح‌های زیبا را می‌توانید در «لوندر حنا» ببینید. نام دیگر حنانگاری همان طراحی با حنا روی بدن، تتو موقت، یا نقش حناست. علاوه بر این در "لوندر حنا" می‌توانید آموزش نقش حنا، طرح حنا را نیز مشاهده نمایید. ( Lavender Henna ) ایرانیان ویژگی‌های جادویی حنا را در پزشکی و درمان بیماری‌های پوستی از دیرباز می‌شناخته‌اند. به همین شوند حنا جایگاهی بسیار ویژه در گسترش کشاورزی، بازرگانی، صادرات و تولید کار در ایران داشته است. برای آسیاب کردن برگ‌های حنا آسیاب‌های بسیاری ساخته می‌شد که با آب کار می‌کردند ولی رفته‌رفته که کشتزارها و باغ‌های حنا با فراورده‌های دیگر جایگزین شد همه آسیاب‌ها، صنایع رنگرزی و بازرگانی در پیوند با صنعت حنا نیز رفته‌رفته ناپدید شد. ماده‌ای در برگ حنا است که نه‌تنها ویژگی رنگی بلکه اثر ضدباکتریایی و ضدقارچی نیز دارد. حنا در بسیاری از جاهای ایران به‌ویژه در جنوب و جنوب خاوری کشور در بلوچستان و کرمان کشت می‌شود و از کیفیت بالایی برخوردارند. در این میان حنای شهداد کرمان از دیگر فراورده‌های موجود دیگرگون است و به حنای آتشین نامور است. جستارهای وابسته حنا گذاشتن حنابندان نگارخانه منابع Wikipedia contributors, "Henna," Wikipedia, The Free Encyclopedia, Lawsonia_inermis (accessed March 25, 2020). آرایش مو دگرش بدن خون‌فامیان دولپه‌ای‌ها رنگ موی انسان رنگ‌های گیاهی سوغات کرمان گیاهان توصیف‌شده در ۱۷۵۳ (میلادی) گیاهان دارویی گیاهان رنگ‌زای لوازم آرایشی لوازم آرایشی سنتی در ایران موی قرمز هنر بر بدن آرایه (زیست‌شناسی) نام‌گذاری‌شده توسط کارل لینه فهرست سرخ IUCN از گونه‌های کمترین نگرانی
5542
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%A7
خرما
خُرما یا رُطَب گیاهی تک‌لپه‌ای و گرمسیری از تیره نخل‌ها است که میوه‌ای خوراکی و دارای پوستی نازک و طعمی شیرین و هسته‌ای سخت است. میوه‌ها به شکل خوشه‌ای بزرگ از شاخه آویزان می‌گردند و برگ‌های آن بزرگ است. ارتفاع نخل به ۱۰ تا ۲۰ متر یا بیشتر می‌رسد. گستردگی گونه خرما عمدتاً در نیمکرهٔ شمالی و در کشورهای ایران، پاکستان، عراق، عربستان و سایر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس همچنین بیشتر کشورهای شمال آفریقا و ایالات متحده آمریکا است و در نیمکره جنوبی نیز به‌طور پراکنده دیده می‌شود. سطح زیر کشت خرما در ایران ۲۳۲ هزار هکتار بوده که حدود ۱۹۹ هزار هکتار آن بارور است. به میوهٔ نرسیده خرما ابتدا «پَهَک» می‌گویند (در بوشهر) و همچنین در نواحی جنوب کرمان (پنج گنج جنوب) به ان «خَمَل» یا «خَمَلَک» می‌گویند و پس از رنگ گرفتن به زرد یا قرمز، «خارَک» یا «خرک» یا کُنْگْ (و در زبان عربی، «حبابوک») گفته می‌شود. البته در بعضی نقاط به همان پهک خارک می‌گویند. رطب مرحله قبل از رسیدگی کامل خرماست که رطوبت بیشتر و قند کمتری نسبت به خرمای کاملاً رسیده دارد. میوه خرما جزو میوه‌های سته می‌باشد یعنی تمام قسمت باریکاری آن گوشتی و حاوی مواد غذایی است. خرما از دورانِ باستان در رژیم غذایی انسان وجود داشته‌است و یکی از قدیمی‌ترین میوه‌های کشت شده توسط انسان بوده‌است. ریشه واژه واژه خرما ریشه و بنیاد فارسی داشته و از زبان‌های فارسی، به زبان‌های هندی، اردو، ترکی، اندونزیایی و مالزیایی به سوی خاوری و یونانی به سوی باختری وارد شده‌است. فارس‌های جنوب کشور از جمله در لارستان، خرما را هُرما/اُرما و هارما/آرما می‌نامند که برگرفته از زبان پارسی میانه هست. ترکیبات شیمیایی خرما خرما دارای ۲۵ درصد ساکارز، ۵۰ درصد گلوکز، و مواد آلبومینوئیدی، پکتین و آب می‌باشد. به‌علاوه دارای ویتامین‌های مختلف مانند ویتامین A,B،C,E و مقداری املاح معدنی می‌باشد. خواص خرما خرما دارای فواید زیادی است که با توجه به مواد مغذی و معدنی موجود در آن، از میوه‌های بسیار مفید به‌شمار می‌آید. در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود: خرما مناسب برای بارداری است. برای مبتلایان به دیابت هم، خرما می‌تواند بخشی از یک رژیم غذایی سالم باشد. فرد مبتلا به دیابت تا زمانی که دیابتش تحت کنترل باشد می‌تواند؛ روزانه ۱ تا ۲ خرما در روز مصرف کند، مرتباً ورزش کند و برنامه‌های غذایی سالم خود را رعایت و اجرا کند. دارای پروتئین‌ها و مواد مغذی بسیاری است. برای اسهال مفید است. انسان در هر روز به ۹ میلی‌گرم آهن نیاز دارد که در هر ۱۰۰ گرم خرما ۳ تا ۵ میلی‌گرم آهن است: با خوردن چند عدد خرما در روز آهن مورد نیاز بدن تأمین می‌شود. آهن ترمیم کننده و سازنده گلبول‌های قرمز خون است؛ خوردن خرما درمان کم خونی است. مناسب برای لاغری به دلیل فیبر بالا. ارزش غذایی ۱۰۰ گرم تاریخچه کاشت درخت خرما در نواحی گرمسیری و نیمه‌گرمسیری، از جمله ایران پرورش می‌یابد. با اینکه خاستگاه آن را بین‌النهرین، عربستان و شمال آفریقا ذکر می‌کنند ولی بررسی‌های علمی، آن را به گونه‌ای به نام علمی P.H. Sivestris که در هندوستان می‌روید نسبت می‌دهند. باستان شناسان احداث نخلستان‌ها را به پنج هزار سال پیش نسبت داده‌اند زیرا نامی از آن بر لوحه‌های گلی ۵۰ سده پیش یافته‌اند. در ایران نخل و خرما از دوران باستان و پیش از هخامنشی کشت می‌شده. در ادبیات ساسانی از جمله در کتاب بندهشن از نخل یاد شده‌است. منابع چینی از ایران (در زبان ایشان بوسی، تلفظ چینی پارسی) به عنوان سرزمین نخل خرما که در نزدشان به نام عناب پارسی و عناب هزار ساله مشهور بوده، یاد کرده‌اند. در پایان سده نهم میلادی، نخل خرما را از ایران به چین برده و در آنجا کشت کرده‌اند. در میان کشورهای اروپایی اسپانیا پیشینه بیشتری در کشت خرما دارد. محصولات از برگ و شاخه درخت خرما سبد و زیرانداز تهیه می‌کنند. از هسته آن نان و از میوه خرما شراب و عسل. مردم صحرا هسته درخت خرما را آرد کرده و از آن نان می‌پزند یا هسته را بو داده و آن را همانند قهوه استفاده می‌کنند زیرا دم کرده آن بسیار مطبوع است یا حتی آن را در آب برای چند روز خیس کرده و به عنوان غذای مقوی به شترهای خود می‌دهند. بزرگترین تولیدکنندگان خرما در جهان {| class="wikitable floatright" style="width:18em; text-align:center;" |- ! colspan=3|تولیدکنندگان خرما - سال ۲۰۲۰(تُن) |- | || style="text-align:center;"|۱,۶۹۰,۹۵۹ |- | || style="text-align:center;"|۱,۵۴۱,۷۶۹ |- | || style="text-align:center;"|۱,۲۸۳,۴۹۹ |- | || style="text-align:center;"|۱,۱۵۱,۹۰۹ |- | || style="text-align:center;"|۷۳۵,۳۵۳ |- | || style="text-align:center;"|۵۴۳,۲۶۹ |- | || style="text-align:center;"|۴۶۵,۳۲۳ |- !جهان !! style="text-align:center;"|۹,۴۵۴,۲۱۳ |- {| class="wikitable sortable" هم اکنون مصر نزدیک به ۱۸ درصد، عربستان ۱۶ درصد و ایران با ۱۴.۵۷ درصد بزرگترین تولیدکنندگان خرما در جهان بشمار می آیند اصطلاحات نخل و خرما خرما از ابتدای تکون یا همان پیدایش تا زمان رسیدن هفت مرحله را پشت سر می‌گذارد. طَلع و ولیع بَلَح خلال بُسر قَسب رُطَب تَمر در مناطق خرماخیز ایران اصطلاحات و واژه‌های فارسی زیادی در ارتباط با نخل‌کاری رواج دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: مچ، مُخ، مُغ، مُگ یا مُه و دیمیت به معنی نخل هم است. نام تنگه و منطقه هرمز هم از اهورامزدا و هرمزد و هورمزد تشکیل شده‌است. فَسیل: ساقه اصلی درخت خرما. در جیرفت به پاجوش نخل گفته می‌شود. تیم: هر چه از فسیل بروید اعم از تنه و پاجوش. تیم فسیل: آنچه در کنار تنه اصلی می‌روید. مُه‌کُشَک یا مخ کش: درختچه‌ای که از تنه فسیل برآید. در بم و نرماشیر به آن‌ها جنگ می‌گویند. اَبار یا هبار (Hobar): گردی که از نخل نر ترشح می‌شود. در بم و نرماشیر به آن‌ها بو می‌گویند. در جیرفت و میناب به آن ایوار می‌گویند. گله‌بشکن یا تَرَکی: از آفت‌های نخل. تازوغ: سوسکی از آفت‌های نخل. تفتوک: از افت‌های نخل که شبیه تار عنکبوت و کپک می‌باشد و دور خوشه‌ها را در بر می‌گیرد. مُشتاب: اتاقک یا سیلویی برای دانه‌دانه کردن و شیره‌گیری از خرما. پنگ یا پاگ: خوشه گرد یا گرز: ساقهٔ درخت خرما پاتیزه: پیش (برگ‌های) جوان‌تر تاره: خوشه نخل، زمانی که در غلاف خود قرار دارد و هنوز چوبی نشده‌است. پریچه یا پیرچه یا پریخ (Perikh): الیاف اطراف برگ خرما که چسبیده به تنه درخت است. پریچه در بعضی مناطق به‌عنوان اسکاچ نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در استان بوشهر همان «لیف» نامیده می‌شود. در جیرفت به آن‌ها سیس می‌گویند. در بم و نرماشیر به آن‌ها سی سی می‌گویند. پیش: برگ درخت خرما پاگنه: انتهای پیش که متصل به درخت خرما است. در استان بوشهر این بخش «تاپول» نامیده می‌شود. در جیرفت به آن‌ها تَگ می‌گویند. در بم و نرماشیر به آن‌ها لتی می‌گویند. دُم باز: خرمایی که نیمی از آن رسیده و حالت رطبی داشته و نیمهٔ بالایی به حالت خارک یا نارس باشد. هارما: در بخش اچمی نشین جنوب کشور، خرما را برگرفته از زبان اچمی هارما (HARMA) و اُرما (Orma) می‌خوانند. خرما در ایران سرانه مصرف خرما در ایران ۷ کیلوگرم است که میانگینی از مصرف سرانه ۲۵ کیلوگرمی استان‌های جنوبی و ۱ کیلوگرمی سایر استان‌ها می‌باشد. سرانه مصرف خرمای ایران ۴ کیلوگرم است. این در حالی است که سرانه مصرف خرما در عربستان ۱۳ کیلوگرم و در مصر ۱۶ کیلوگرم است. در ایران به‌طور سالانه، ۱ میلیون تن خرما تولید می‌شود که عمده مصرف داخلی آن در ماه رمضان صورت می‌گیرد. از لحاظ میزان تولید خرما منطقه جنوب استان کرمان با تولید ۱۸۱ هزار و ۸۰۰ تن خرما بیشترین میزان تولید در کشور را داراست. سایر مناطق استان کرمان هم تولیدی در حد ۱۱۷ هزار و ۶۰۰ تن را دارا هستند بعد از استان کرمان استان سیستان و بلوچستان با تولید ۱۷۸ هزار و ۱۹۹ تن رده دوم تولید خرمای کشور را در اختیار دارد، سپس به ترتیب استان خوزستان با ۱۴۴ هزار تن، استان بوشهر با ۱۴۲ هزار تن، استان فارس با ۱۳۸ هزار تن، استان هرمزگان با ۱۲۵ هزار تن، با هفت هزار و پانصد تن و… در رده‌های بعدی تولید خرمای کشور قرار دارد. از میان محصول خرمای هر سال ایران، ۱۰ درصد برای صادرات به کشورهای دیگر اختصاص می‌یابد، ۵۰ درصد به مصرف داخلی می‌رسد و ۴۰ درصد هم در مراحل مختلف برداشت محصول، ضایع‌شده و از بین می‌روند. ارقام خرمای ایران یکی از مهم‌ترین عوامل که می‌تواند در بهبود کیفیت و اصول و در نتیجه رونق دادن به صنعت خرما در جهان مؤثر باشد، استفاده از گونه‌های خرما برتر و تجاری است. در اسناد تاریخی که حدود ۲۰۰ سال قبل نوشته شده‌اند از ۲۵ رقم درخت خرما که در عراق و اطراف خرمشهر کشت می‌شده نام برده شده‌است که امروزه نیز به همان نام‌ها شناخته می‌شوند، اما آمارهای موجود نشان می‌دهند که بالغ بر ۳۰۰۰ رقم خرما در دنیا شناخته شده‌اند که بخش عمده‌ای از آن‌ها متعلق به ایران است، چنانچه از سه هزار رقم شناخته شده خرما در دنیا ۴۰۰ رقم آن متعلق به ایران است. بیشتر این ارقام در ۶ استان خوزستان، هرمزگان، کرمان، بوشهر، فارس و سیستان و بلوچستان پراکنده شده‌اند که اسامی گونه‌های غالب ایران و منطقه کشت این گونه‌ها در زیر آمده‌است. خرمای پیارم: در استان هرمزگان و برخی نقاط استان کرمان خرمای ربی در شهرستان جیرفت، شهرستان عنبرآباد، شهرستان کهنوج و شهرستان گلشن خرمای سایر: در استان خوزستان خرمای کروت: در استان کرمان خرمای کلوته: در شهرستان جیرفت، شهرستان عنبرآباد و شهرستان کهنوج خرمای مضافتی: در شهرستان جیرفت، شهرستان عنبرآباد، شهرستان بم و شهرستان سراوان خرمای الینگی: در شهرستان نیک‌شهر خرمای هلیله‌ای: در استان بوشهر، شهرستان جیرفت، شهرستان عنبرآباد، شهرستان کهنوج، شهرستان بم و شهرستان نرماشیر خرمای شاهانی: در استان فارس خرمای زاهدی: در استان خوزستان، استان بوشهر و جنوب استان کرمان خرمای کبکاب: در استان بوشهر و شهرستان بافق خرمای مرداسنگ: در مناطق جنوبی استان کرمان (شهرستان جیرفت، شهرستان عنبرآباد، شهرستان کهنوج) و استان هرمزگان خاصویی: در استان هرمزگان، استان فارس و استان بوشهر خرمای خنیزی: در استان هرمزگان، استان بوشهر، شهرستان جیرفت و شهرستان عنبرآباد خرمای اشرسی: در استان ایلام و شهرستان قصرشیرین مهم‌ترین گونه‌هایی که در ایران تولید می‌شوند را گونه سایر یا استعمران در خوزستان، گونه مضافتی در کرمان و بم، گونه زاهدی و پیارم در حاجی‌آباد هرمزگان و گونه کبکاب در بوشهر تشکیل می‌دهد. ارقام بومی خرما در استان سیستان و بلوچستان: خرمای مضافتی، ربّی، شَکَری، حلیله، آبروگن، کَلَگی، چربان، حاشه‌ای، جوانداک، اشکنجک، پُپو، دِسکی، وردیوار، بَرنی، کلوت، مُلسی، کروچ، کونداک، کتمی ارقام بومی خرما در استان فارس: عمده اقلام خرامای فارس شاهانی، زاهدی (قصب)، کبکاب می‌باشد و سایر ارقام دیگر پیارم، خاصوئی، استعمران، برحی، دیری، گنتار، مجول، پنجه عروس، هلیله ارقام بومی خرمای استان بوشهر: قسب (زاهدی)، کبکاب، حاج باقری، برهی، بریمی، صمرون، شکر، سیسی، حلَو، سروری، زندنی، خشن خار، استک سرخو، مرسو، خاصویی، جمادی، بیرمی، تی رس، شهابی، لش، کندی، خنیزی، سمیلی، خضروی، گنتار، پنبه، شیخ عالی، زامردو، ده دارب، اهرمی، خاویزی، خاور، مکتی، شاخونی، مصلی، جوزی، غصاب، ردستی و هلیله ای ارقام خرمای استان هرمزگان: پیارم، مرداسنگ، هلیلی، مضافتی، خاصویی، خنیزی، شاهانی، کریته، زرک و کلک سرخ. ارقام بومی خرما در غرب استان خوزستان: لیلوئی، برحی (گرد و ریز و با و شیرینی کمتری نسبت به ارقام دیگر)، زاهدی، دیری، اشکر و بریم، حلاوی، بلیانی، سویدانی، هداک، شکر، بنت السب، دگل زرد، خضراوی، استعمران (سعمرون)، بوبکی، چبچاب، مشتوم، جهرمی، عموبحری، دگل سرخ، فرسی، هدل، خصاب، حمراوی، حساوی، اسحاق، جوزی و گنتار، کبکاب (بسیار شیرین و ظاهری شیشه‌ای دارد). ارقام بومی خرما در استان کرمان: (در شهرستان بم و شهرستان نرماشیر) مضافتی، کروت، قندشکن (سنگ‌شکن)، ربی، خریک، هلیله‌ای (در شهرستان جیرفت و شهرستان عنبرآباد): خرمای مضافتی عالی مِهتِری، شِکَری (این دو از زودرس‌ترین گونه‌های خرما هستند که بیشتر مصرف محلی دارند)، کلوته (کلیته)، مرداسنگ (تنها خرمای طبع سرد دنیا)، هلیلی، خَنیزی، رُوغنی، شاهانی، زاهدی، خضراوی، رَبی، نگار (میوه‌هایی بسیار کشیده دارد)، گاردیال، قربانی، آجیلی ارقام بومی خرما در غرب استان کرمانشاه (شهرستان قصر شیرین): زاهدی، ارزق، خضراوی، جعفری و اشرسی ارقام بومی خرما در استان ایلام: خضراوی، زاهدی، اشرسی و زیدی آفت‌ها یکی از آفات اصلی درخت خرما، سوسک حنایی خرما (Rhynchophorus ferrugineus) است که در حال حاضر تهدیدی جدی برای تولید خرما در بخش‌هایی از خاورمیانه و همچنین گونه‌های نخل تزئینی در سراسر منطقه مدیترانه است. از دیگر آفت‌های خرما کرم میوه‌خوار خرما (Batrachedra amydraula) و سوسک کرگدنی خرما (Oryctes elegans) می‌باشد. منابع دکتر: رحمه، عبدالله، بن عبدالرحمن، “ (الامارات فی ذاکرة ابنائها) “، ج۳. سال انتشار ۱۹۹۰ میلادی به (عربی). السویداء، عبدالرحمن، بن زید، “ (النخلة العربیة، أدبیاً وعلمیاً واقتصادیاً) “، طبع بمطابع الجزیرة، للصحافة والطباعة والنشر، ۱۹۹۳ پیوند به بیرون آرایه (زیست‌شناسی) نام‌گذاری‌شده توسط کارل لینه درختان آفریقا درختان خاورمیانه درختان زینتی درختان مقاوم در برابر خشکسالی سته‌ها کشاورزی مناطق حاره‌ای گیاگان آفریقای شمالی گیاگان اریتره گیاگان اسپانیا گیاگان استرالیا گیاگان افغانستان گیاگان السالوادور گیاگان امارات متحده عربی گیاگان پاکستان گیاگان پورتوریکو گیاگان جزایر قناری گیاگان جمهوری دومینیکن گیاگان چین گیاگان خاورمیانه گیاگان رئونیون گیاگان صحرای بزرگ آفریقا گیاگان عربستان سعودی گیاگان غرب آسیا گیاگان فلوریدا گیاگان فوجیان گیاگان فیجی گیاگان کالدونیای جدید گیاگان کالیفرنیا گیاگان گوانگشی گیاگان گوانگ‌دونگ گیاگان لبنان گیاگان لیبی گیاگان مادیرا گیاگان ماساچوست گیاگان مریلند گیاگان مصر گیاگان موریس گیاگان نوادا گیاگان هند گیاگان یون‌نان گیاهان باغی آسیا گیاهان باغی آفریقا گیاهان توصیف‌شده در ۱۷۵۳ (میلادی) گیاهان دارویی گیاهان در کتاب مقدس گیاهان و گرده‌افشان‌ها میوه‌های بیابانی میوه‌های مناطق حاره‌ای نخل (سرده) نخل‌ها
5549
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%B7%D9%81%DB%8C%20%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87
لطفی زاده
لطفی علی‌عسکرزاده اردبیلی (۴ فوریهٔ ۱۹۲۱ – ۶ سپتامبر ۲۰۱۷) مشهور به لطفی زاده یا لطفی ع. زاده، ریاضی‌دان، دانشمند رایانه، مهندس برق و استاد علوم رایانه در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و مبدع نظریه منطق فازی و شاخه‌های متنوع آن بود. لطفی ع. زاده از پدری ایرانی (اردبیلی) و مادری اوکراینی در باکو در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی زاده شد و تحصیلات اولیه خود را در باکو و تهران انجام داد. او بیش از همه به خاطر طرح کردن ریاضیات فازی مشتمل بر مفاهیم مرتبط فازی همچون مجموعه‌های فازی، منطق فازی، الگوریتم‌های فازی، کنترل فازی و احتمالات فازی شناخته شده‌است. گفته می‌شود نوآوری‌های لطفی ع. زاده، امکان‌پذیری یک پارادایم تازه در هوش مصنوعی را تبیین، و رئوس کلی آن را ترسیم کرده‌است. زندگی و تحصیل وی در ۱۵ بهمن ۱۲۹۹ خورشیدی (۴ فوریه ۱۹۲۱ میلادی) در باکو در آذربایجان شوروی زاده شد. پدرش «رحیم‌علی عسکرزاده» روزنامه‌نگار و بازرگان، از اهالی اردبیل و خبرنگار روزنامه «ایران» و مادرش «فانیا کوریمان» پزشک کودکان از یهودیان روس و شهروند ایران بود. لطفی تحصیلات دبستان خود را در همین شهر و به زبان روسی آغاز کرد. در زمانی که ده ساله بود، پدر و مادر لطفی، درپی قحطی و نایابی ناشی از سیاست‌های تعاونی‌سازی دوران ژوزف استالین، باکو را ترک و به ایران و شهر تهران مهاجرت کردند. وی در تهران در مدرسه مبلغان آمریکایی شروع به تحصیل کرد و زبان انگلیسی و زبان فارسی آموخت و سپس در دبیرستان البرز و در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در طول جنگ جهانی دوم در تهران با ارتش آمریکا همکاری داشت. لطفی‌زاده در امتحانات ورودی دانشگاه تهران مقام دوم را کسب کرد. در سال ۱۹۴۲ رشته مهندسی برق را در این دانشگاه با موفقیت به پایان رساند و در دوران جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین به ایالات متحده مهاجرت کرد. در مؤسسه فناوری ماساچوست (ام‌آی‌تی) ادامه تحصیل داد و در سال ۱۹۴۶ درجه کارشناسی ارشد خود در مهندسی برق را دریافت نمود. به‌دلیل زندگی والدینش در نیویورک، از دانشگاه کلمبیا تقاضای پذیرش کرد و در مقطع دکترا با یک منصب تدریس پذیرفته شد. در سال ۱۹۴۹ فارغ‌التحصیل و سال بعد استادیار همان دانشگاه شد. لطفی زاده روز ۲۰ مارس ۱۹۴۶ و در ایام نوروز با «فی سند»، دختر یک خانواده لتونیایی ازدواج کرد. خانواده «فی» سال‌ها قبل به تهران مهاجرت کرده و او در آنجا با لطفی‌زاده آشنا شده بود. او و لطفی‌زاده یک دختر به نام استلا و یک پسر به نام نورم زاده (Norm Zada) داشتند. پس از ده سال تدریس در دانشگاه کلمبیا، در سال ۱۹۵۷ به درجه استاد تمامی ارتقا یافت. او از سال ۱۹۵۹ تا پایان عمر در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تدریس می‌کرد. از سال ۱۹۶۳، ابتدا در رشته الکتروتکنیک و پس از آن در رشته علوم رایانه درجه استادی گرفت. لطفی‌زاده پس از بازنشستگی در سال ۱۹۹۱ مقیم سان فرانسیسکو شد. مشارکت‌ها منطق فازی لطفی‌زاده با خلاقیت ذهنی خود نظریه‌های متعددی را در زمینه تخصصی خود ارائه کرد. در اوایل دهه ۱۹۶۰ متوجه شد که نقش انسان و مغز آن در دانش مهندسی سامانه‌ها لحاظ نشده‌است. در سال ۱۹۶۵ اثر پیشگامانه خود در زمینه مجموعه‌های فازی را در مقاله‌ای با عنوان «مجموعه‌های فازی» منتشر کرد که در آن با وارد کردن ارزش‌هایی مثل کوتاه و بلند در ریاضیات، متغیرهای فازی را معرفی کرد. او روش تازه‌ای برای بررسی عدم قطعیت ارائه کرد که شبیه تئوری احتمالات بود، اما عین آن نبود. در ۱۹۷۳ نظریه منطق فازی خود را طرح کرد. تبدیل زد لطفی‌زاده در کنار جان ر. راگاتسینی به خاطر پیش‌گامی در توسعه تبدیل زد (مورد استفاده در پردازش سیگنال‌های گسسته) در ۱۹۵۲ شناخته می‌شود. این روش‌ها هم‌اکنون در پردازش سیگنال‌های گسسته، کنترل دیجیتال و دیگر سیستم‌های گسسته در صنعت و پژوهش مورد استفاده هستند. راگاتسینی و زاده، حرف زد را برای تبدیل زد به کار برده و رایج کردند. در سال ۲۰۱۱ و در ۹۰ سالگی مفهوم «اعداد زد» را مطرح کرد تا عدم قطعیت را به ارزش‌های رقمی اعداد فازی بیفزاید. این مفهوم در سال ۲۰۱۳ به نام او ثبت شد. ثبت این مفهوم انگیزه‌ای برای تأسیس یک شرکت شرکت نوپا در مریلند آمریکا شد. فقط در آمریکا شاید بیش از ۳۰ هزار ابداع و اختراع بر اساس تئوری سیستم‌های فازی، محاسبه با واژگان و اعداد زد ثبت شده‌است. آثار، افکار و ابداعات لطفی‌زاده تقریباً به همه جنبه‌های زندگی انسان از دوربین‌های هوشمند گرفته، تا خودروها، آسانسورها و حتی ماشین جستجوی گوگل نفوذ کرده‌است. جوایز و افتخارات لطفی‌زاده بیش از ۳۵ دکترای افتخاری از دانشگاه‌های معتبر جهان و جوایز بسیار از ژاپن، آمریکا، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، روسیه، آذربایجان و ایران دریافت کرد و عضو آکادمی‌های علمی بی‌شمار بود. او در سال ۱۹۷۳ به عضویت در آکادمی ملی مهندسی برگزیده شد. وی یکی از پژوهشگرانی است که دارای بیشترین ارجاع (highly-cited) در مقالات علمی دنیاست. بیش از ۲۰۰ مقاله علمی را به‌تنهایی در کارنامه علمی خود دارد و در هیئت تحریریه ۵۰ مجله علمی جهان مقام «مشاور» را داراست. زاده تا اکتبر ۲۰۱۴، ۱۴۰٬۰۰۰ یادکرد در گوگل اسکالر داشته و نیز ۳۵۰٬۰۰۰ مقاله دارای کلمه «فازی» در عنوان خود بوده‌اند. در اسفندماه ۱۳۹۴ دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه محل تحصیل او ضمن برگزاری بزرگداشتی نشان دکترای افتخاری خود را بدون حضور او به او اهدا کرد. لطفی‌زاده در سال ۲۰۰۹ موفق به اخذ نشان بنجامین فرانکلین شد. زندگی شخصی لطفی‌زاده یک عکاس آماتور موفق بود و مشخصاً در زمینه تک‌چهره پیشرفت کرده بود. الکساندر فیودورویچ کرنسکی بدون اطلاع یا اجازه لطفی‌زاده از یکی از تک‌چهره‌های او بر روی جلد اتوبیوگرافی خود استفاده کرد. او تاکنون از شخصیت‌های معروفی همچون رئیس‌جمهورهای آمریکا، هری ترومن و ریچارد نیکسون، کلود شانون، ادگار وارز و مستیسلاف روستروپوویچ عکس گرفته‌است. سرگرمی دیگر لطفی‌زاده های-فای بود. او در اتاق نشیمن خود ۲۸ بلندگوی حساس تعبیه کرد تا به موسیقی کلاسیک با کیفیت بالا گوش کند. اعتقادات گفته می‌شود که لطفی‌زاده ناسیونالیسم را رد می‌کرده و اصرار داشته که مسائل خیلی عمیق‌تری در زندگی وجود دارند. از او نقل شده که: «مسئله این نیست که من آمریکایی، روس، ایرانی، آذربایجانی یا هر چیز دیگری هستم. همه این مردم و فرهنگ‌ها به من شکل داده‌اند و من با همه آنها کاملاً راحتم.» او در همان مصاحبه ذکر می‌کند: «لجاجت و سرسختی؛ نترسیدن از درگیر مجادله شدن؛ این تا حد زیادی سنت ترکی است. این بخشی از شخصیت من هم هست. من می‌توانم خیلی سرسخت باشم. این احتمالاً برای توسعه منطق فازی مفید بوده‌است.» او خود را «از حیث جهت‌گیری ریاضیاتی، یک آمریکایی، یک مهندس برق ایرانی متولد روسیه» وصف می‌کند. مرگ لطفی‌زاده در ۶ سپتامبر ۲۰۱۷ در برکلی، کالیفرنیا درگذشت. او در زادگاهش باکو، آذربایجان دفن شد. مراسمی برای وداع با او با حضور الهام علی‌اف رئیس‌جمهور آذربایجان برگزار شد. جستارهای وابسته سیستم کنترل فازی منطق فازی نظریه امکان پانویس منابع منطقی که تکنیک را هوشمند کرد؛ بی‌بی‌سی فارسی پروفسور زاده: بنیان‌گذار منطق فازیLotfi A. Zadeh: CV پیوند به بیرون صفحه شخصی لطفی زاده در دانشگاه کالیفرنیا آمریکایی‌های آذری-یهودی‌تبار آمریکایی‌های ایرانی‌تبار یهودی‌تبار استادان دانشگاه آذری اهل ایران استادان دانشگاه اهل جمهوری آذربایجان استادان دانشگاه دور از وطن اهل ایران استادان دانشگاه کلمبیا اعضای آکادمی ملی مهندسی آمریکا اعضای پیوسته انجمن مهندسان برق و الکترونیک اعضای هیئت علمی دانشگاه برکلی افراد آمریکایی آذری‌تبار افراد آمریکایی ایرانی‌تبار افراد آمریکایی روس‌تبار افراد آمریکایی یهودی‌تبار افراد ایرانی آذری‌تبار افراد ایرانی روس‌تبار اهالی آمریکا از تبار روس و یهودی اهالی باکو اهالی جمهوری آذربایجان اهل اتحاد شوروی پژوهشگران هوش مصنوعی دانشمندان اهل باکو دانشمندان اهل جمهوری آذربایجان دانشمندان رایانه دانشمندان رایانه اهل ایالات متحده آمریکا دانشمندان رایانه اهل جمهوری آذربایجان دانشمندان سامانه‌ها دانشمندان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا دانشمندان سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا دانشمندان یهودی دانشمندان یهودی اهل ایالات متحده آمریکا دانش‌آموختگان دانشکده فنی دانشگاه تهران دانش‌آموختگان دبیرستان البرز دانش‌آموختگان مؤسسه فناوری ماساچوست درگذشتگان ۱۳۹۶ درگذشتگان ۲۰۱۷ (میلادی) دریافت‌کنندگان جایزه گوگنهایم دریافت‌کنندگان نشان افتخار انجمن مهندسان برق و الکترونیک ریاضی‌دانان آذری‌تبار ریاضی‌دانان اهل ایالات متحده آمریکا ریاضی‌دانان اهل ایران ریاضی‌دانان اهل جمهوری آذربایجان ریاضی‌دانان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا زادگان ۱۲۹۹ زادگان ۱۹۲۱ (میلادی) خاک‌سپاری‌ها در پارک مفاخر باکو منطق فازی منطق‌دانان اهل ایالات متحده آمریکا زاده منطق‌دانان اهل جمهوری آذربایجان مهاجران ایرانی به ایالات متحده آمریکا مهاجران شوروی به ایران مهندسان الکترونیک اهل ایران مهندسان اهل جمهوری آذربایجان مهندسان برق اهل ایران نظریه‌پردازان کنترل همه مقاله‌های دارای عبارت‌های بدون منبع یهودیان اهل ایران یهودیان اهل جمهوری آذربایجان افراد آذربایجانی ایرانی‌تبار فلوهای انجمن ماشین‌های حسابگر
5553
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%20%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA
صادق هدایت
صادق هدایت (۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را همراهِ محمدعلی جمال‌زاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستان‌نویسی نوین ایرانی می‌دانند. هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و نیز روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ بوف کور او را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند. هرچند آوازهٔ هدایت در داستان‌نویسی است، امّا آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن و نیز از نویسندگانی مانندِ آنتون چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کرده‌است. او همچنین نخستین فرد ایرانی است که متونی از زبان پارسی میانه (پهلوی) به فارسی امروزی ترجمه کرده‌است. حجم آثار و مقالات نوشته‌شده دربارهٔ نوشته‌ها، زندگی و خودکشی صادق هدایت گواهِ تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران است. شمار بسیاری از سخنوران ایرانی نسل‌های بعدی، از غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و بهرام بیضایی تا رضا قاسمی و عباس معروفی و دیگران، هر یک به‌نوعی کم‌تر یا بیشتر تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و درباره‌اش سخن گفته‌اند. صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس در ۴۸سالگی خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پر-لاشز به خاک سپرده شد. جایزهٔ ادبی صادق هدایت که توسط بنیاد صادق هدایت برگزار می‌شود، سالانه تندیس هدایت را برای داستان برتر به یک اثر داستانی کوتاه به زبان فارسی اعطا می‌کند. زندگی و زمانه از کودکی تا آغاز جوانی صادق هدایت در چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران زاده شد. پدرش هدایت قلی‌خان (اعتضاد الملک، فرزند نیرالملک وزیر علوم، در دورهٔ ناصرالدین شاه) و مادرش زیور الملوک (نوه عموی هدایت‌قلی‌خان، دختر حسین‌قلی مخبرالدوله) است. جدّ اعلای صادق، رضاقلی‌خان هدایت طبرستانی از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتاب‌هایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود. صادق کوچک‌ترین پسر خانواده بود و دو برادر و دو خواهر بزرگ‌تر از خود و یک خواهر کوچک‌تر از خود داشت. از برادرانش محمود خان، قاضی دیوان عالی کشور بود که در زمان نخست‌وزیری سپهبد رزم آرا، سمت معاون نخست‌وزیری را داشت. عیسی خان سرلشکر و از رؤسای سابق دانشگاه جنگ بود. هر دو برادر در هنر و ادبیات دستی داشتند. سپهبد حاج‌علی رزم‌آرا همسر انورالملوک هدایت، شوهرخواهر صادق هدایت بود. صادق هدایت در سال ۱۲۸۷ تحصیلات ابتدایی را در ۶سالگی در مدرسهٔ علمیهٔ تهران آغاز کرد. در سال ۱۲۹۳ روزنامه‌دیواریِ ندای اموات را در مدرسه انتشار داد و دورهٔ متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد؛ ولی در سال ۱۲۹۵ به‌خاطر بیماری چشم‌درد مدرسه را ترک کرد و در سال ۱۲۹۶ در مدرسهٔ سن‌لویی که مدرسهٔ فرانسوی‌ها بود، به تحصیل پرداخت. به‌گفتهٔ خود هدایت اولین آشنایی‌اش با ادبیّات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می‌داد و کشیش هم او را با ادبیّات جهانی آشنا می‌کرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیّه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد. در همین سال صادق اولین مقالهٔ خود را در روزنامهٔ هفتگی (به‌مدیریت نصرالله فلسفی) به چاپ رساند و به‌عنوان جایزه سه ماه اشتراک مجانی دریافت کرد. همچنین همکاری‌هایی با مجلهٔ ترقی داشت. صادق در همین دوران گیاه‌خوار شده بود و به اصرار و پند بستگانش مبنی بر ترک آن وقعی نمی‌نهاد. در سال ۱۳۰۳، درحالی‌که هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود، یک کتاب کوچک انتشار داد: انسان و حیوان، که راجع به مهربانی با حیوانات بود و در سال ۱۳۰۶ کتاب فواید گیاه‌خواری او در برلین به چاپ رسید. تصحیحی از رباعیات خیام با نام رباعیات عمر خیام (با کتاب ترانه‌های خیام اشتباه نشود) به‌همراه مقدمه‌ای مفصّل در سال ۱۳۰۲ توسط کتابخانه و‌ مطبعه بروخیم در تهران منتشر شد. در سال ۱۳۰۳ بود که صادق داستان کوتاه «شرح حال یک الاغ هنگام مرگ» را در مجلهٔ وفا، سال دوم، شماره ۶–۵ منتشر کرد. گیاه‌خواری صادق هدایت در جوانی گیاه‌خوار شد و کتابی در این مورد با عنوان فواید گیاه‌خواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه‌خوار باقی ماند. بزرگ علوی در این باره می‌نویسد: «یک بار دیدم که در کافه لاله‌زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می‌گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم‌هایش سرخ شد، عرق به پیشانی‌اش نشست و داشت قی می‌کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمهٔ نجویده را در آن تف کرد.» او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد، باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد. همچنین او در بخشی از کتاب خود می‌نویسد: «شکی نیست که گوشت‌خواری باعث درندگی می‌شود. همهٔ کسانی که آرزومند پیشرفت اخلاقی و بهبودی حالتِ اسفناک جامعه بوده‌اند، در انتشار این عقیده کوشیده‌اند. اگر دکان عرق‌فروشی، قصابی، ماهی‌گیری و مرغ‌فروشی را می‌بستند؛ تا اندازه‌ای صلح عمومی و برادری آدمیان صورت خارجی می‌گرفت. برای پیشرفت اخلاقی انسان آرزو بکنیم که خوراک خونین وَربیفتد و گیاه‌خواری جانشین آن بشود. اگر برتری حقیقی از قلب می‌آید، هرکسی باید از گوشت‌خواری دست بکشد، که نه دشوار است و نه غیرممکن می‌باشد. بیشتر آن‌هایی که بهانه می‌آورند، از روی نادانی و خرافات و ترس، این است که مبادا مضحک بشوند. باید گفت که حقیقت هنوز گیاه‌خواری اسباب تمسخر و ریشخندِ آن‌هایی است که حقیقتِ آن را نمی‌دانند؛ ما چه‌قدر به سادگی نیاکان خودمان خندیدیم؟ روزی می‌آید که آیندگان به خرافات ما خواهند خندید.» عزیمت به اروپا هدایت در سالِ ۱۳۰۳ از مدرسهٔ سن لویی دانش‌آموخته گشت و در همین سال بود که با تقی رضوی آشنا شد. در سال ۱۳۰۵ با اوّلین گروه دانش‌آموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیاتِ محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان «مرگ» را در مجلهٔ ایرانشهر شمارهٔ ۱۱، که در آلمان منتشر می‌شد به چاپ رسانید و مقاله‌ای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ له‌ویل دلیس، شمارهٔ ۷۹ نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشته‌اش در بلژیک راضی نبود و می‌خواست که خود را به فرانسه و در آن‌جا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کامل‌تری از کتاب انسان و حیوان و کتاب دیگری به نام فواید گیاهخواری با مقدمهٔ حسین کاظم‌زادهٔ ایرانشهر در برلین آلمان به چاپ رساند. اقدام اول خودکشی و نخستین داستان‌ها صادق هدایت در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانهٔ مَرن (فرانسه) کرد، لیکن سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. در همین دوران، در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشی‌اش به برادرش محمود می‌نویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شده‌است که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچ‌کس نداده‌است اما فرزانه سال‌ها بعد از زبان هدایت (سال‌ها بعد از خودکشی اولش) نقل می‌کند که علّت خودکشی مسائل عاطفی بوده‌است. نخستین نمونه‌های داستان‌های کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت. نمایشنامهٔ پروین دختر ساسان، زنده‌به‌گور و داستان کوتاه «مادلن» را در همین دوران نوشته‌است. بازگشت به تهران هدایت در سال ۱۳۰۹، بی‌آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی (در قسمت محاسباتی و دفتر ارسال مرسلات) مشغول به کار شد. لیکن از وضع کارش راضی نبود و در نامه‌ای که به تقی رضوی (که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشته‌است، از حال و روز خود شکایت می‌کند. دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد. در همین سال مجموعه داستان زنده‌به‌گور و نمایشنامهٔ پروین دختر ساسان را در تهران منتشر کرد. هدایت در این سال با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شده و حلقهٔ دوستی‌ای ایجاد می‌شود که گروه ربعه نامیده شد. گروه ربعه در آن دوران گروهی از نویسندگان و ادیبان فاخر بودند که به آن‌ها ادبای سبعه می‌گفتند و به‌گفتهٔ مجتبی مینوی «هر مجله و کتاب و روزنامه‌ای که به فارسی منتشر می‌شد از آثار قلم آن‌ها خالی نبود.» این هفت تن که در واقع بیشتر از هفت تن بودند شامل کسانی چون محمدتقی بهار، عباس اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی و بدیع‌الزمان فروزانفر و محمد قزوینی می‌شدند. گروه ربعه این نام را برای دهن‌کجی به این افراد (که به نظر ایشان کهنه‌پرست بودند) انتخاب کردند. گفت‌وگو و دیدارهای گروه ربعه در رستوران‌ها و کافه‌های تهران بود از آن جمله کافه قنادی رز نوار که در حدود سال ۱۳۱۰ پاتوق صادق هدایت و دوستان به‌شمار می‌آمد. بعدها نیز افراد دیگری چون پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین نوشین، غلامحسین مین‌باشیان و نیما یوشیج به گروه ربعه اضافه شدند. این گروه به فعالیت‌های ادبی و فرهنگی پرداختند و آثاری چند در این سال‌ها با همکاری همدیگر انتشار دادند. مینوی دربارهٔ این دوران می‌گوید: «ما با تعصب جنگ می‌کردیم و برای تحصیل آزادی می‌کوشیدیم و مرکز دایرهٔ ما صادق هدایت بود.» سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب می‌شود و آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد. از جمله این آثار می‌توان به مجموعهٔ انیران اشاره کرد که شامل سه داستان «فتح اسکندر» از ش. پرتو، «هجوم اعراب» از بزرگ علوی و «حملهٔ مغول» از صادق هدایت می‌باشد. این کتاب به ذبیح بهروز تقدیم شده‌است. مجموعهٔ داستان‌های کوتاه سایه‌روشن (حاوی ۷ داستان)، نمایشنامهٔ مازیار با مقدمهٔ مینوی، کتاب مستطاب وغ‌وغ ساهاب با همکاری مسعود فرزاد. (این کتاب در سال ۱۳۱۳ به چاپ رسید و در سال ۱۳۱۴ هدایت به خاطر آن به نظمیهٔ تهران احضار شد این شکایت از طرف مستقیمِ علی اصغر حکمت وزیرِ معارفِ وقت تنظیم شده بود و این‌گونه صادق هدایت از اولین ممنوع‌القلم‌های تاریخِ سانسورِ ایران شد.). مجموعه داستان‌های کوتاه سه قطره خون و چندین داستان کوتاه دیگر نظیر «گرداب»، «دون ژوان کرج»، «مردی که نفسش را کشت»، «صورتکها»، «چنگال»، «لاله»، «آفرینگان»، «طلب آمرزش»، «محلل»، «مرده‌خورها»، «عروسک پشت پرده»، چاپ نخست «علویه خانم» و همچنین سفرنامهٔ «اصفهان نصف جهان»، در این دوران به چاپ رسید. سفر به هند و انتشار بوف کور و بازگشت هدایت در سال ۱۳۱۵ به‌همراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت گزید. در هند به فراگیری زبان پهلوی نزد دانشمند پارسی (از پارسیان هند) بهرام گور انکلساریا پرداخت و کارنامهٔ اردشیر بابکان را در هند از پهلوی به فارسی ترجمه کرد. در طی اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور راکه در پاریس نوشته بود پس از اندکی دگرگونی با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشته، به‌صورت پلی‌کپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد؛ از جمله نسخه‌ای برای مجتبی مینوی که در لندن اقامت داشت و نسخه‌ای برای جمال‌زاده که آن زمان در ژنو بود. عده‌ای داستان بوف کور را برآمده از حال‌وهوای هند می‌دانند، ولی چنان‌که از گفت‌وگوهای هدایت و فرزانه برمی‌آید هدایت کار روی این اثر را از سال‌ها پیش آغاز کرده بود — به‌قول هدایت در گلویش گیر کرده بود. در نسخهٔ پلی‌کپی که از بوف کور در هند انتشار داد نوشته بود که چاپ اثر در ایران ممنوع است. علاوه بر اینها هدایت دو داستان به زبان فرانسوی در هند به چاپ رساند ("Lunatique" و "Sampingue"). هدایت پس از سفر به هند به‌شدت در تنگنای مالی قرار داشته و خرج زندگی‌اش را ش. پرتو تقبل می‌کرده‌است، همین فقر و شکست از بی‌اعتنایی جامعه سبب شد هدایت روی به طنزنویسی بیاورد و همین طنز تلخ زخم‌های در سینهٔ وی را بیشتر هویدا می‌کرد. هدایت در سال ۱۳۱۶ از هند به تهران بازگشت و دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد. سال بعد از بانک ملی استعفا داده، در وزارت فرهنگ استخدام شد. او تا سال ۱۳۲۰ که متفقین ایران را اشغال کردند به فعالیت‌های ادبی پرداخت و چندین داستان و مقاله انتشار داد. کارنامهٔ اردشیر بابکان را در مجلهٔ موسیقی و گجسته ابالیش (ترجمه از متن پهلوی) را جداگانه (در انتشارات ابن سینا) چاپ کرد. با وجود این بوف کور همچنان در ایران منتشر نشده بود. اشغال ایران توسط متفقین و بازشدن فضای سیاسی در سال ۱۳۲۱ مجموعهٔ سگ ولگرد را انتشار داده، ترجمه‌هایی از شهرستان‌های ایران، گزارش گمان‌شکن و یادگار جاماسپ از پهلوی به فارسی صورت داد. بعد از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ و پایان جنگ جهانی دوم انتقادهای اجتماعی صادق هدایت شدت می‌گیرد. داستان بلند حاجی‌آقا داستان کوتاه «آب زندگی» و مجموعهٔ ولنگاری که همه مضامین اجتماعی دارند در این دوران به چاپ رسیدند. علاوه بر این فعالیت‌ها هدایت به نوشتن مقاله‌های نقد ادبی و ترجمهٔ آثاری از کافکا نیز پرداخت و در نشریه‌های مختلف به چاپ رساند. چند اثر دیگر پهلوی را هم ترجمه کرد. در سال ۱۳۲۴ هدایت سفری به تاشکند داشت و در انجمن فرهنگی ایران و شوروی از او تقدیر شد. در این دوران بسیاری از دوستان هدایت از جمله علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده پیوسته بودند و در مجموع نشست‌وبرخاست وی با توده‌ای‌ها بیشتر شده بود و حتی مقالاتی در روزنامهٔ مردم که ارگان حزب توده بود با نام مستعار به چاپ رساند. لیکن علی‌رغم اصرار سردمداران حزب هرگز به حزب توده نپیوست. پایان جنگ، یأس و نومیدی پس از پایان جنگ و پیش‌آمدن مسائل کردستان و آذربایجان هدایت از توده‌ای‌ها هم سرخورده شد و بیش از پیش به شرایط بدبین شد. بدبینی او به شرایط در نامه‌هایی که به جمال‌زاده و شهید نورایی نوشته‌است، دیده می‌شود. به نظر پیام یزدانجو، هدایت در این سال‌ها امیدش به نوزایی ایران و اشتیاقش به عظمت‌یابی ایرانیان به یمن خرافه‌ستیزی، استبدادگریزی و روشن‌اندیشی را از دست داده بود. در سال ۱۳۲۶ به نوشتن توپ مرواری پرداخت اما این اثر تا پس از مرگش به چاپ نرسید. معروف‌ترین نام مستعار او که توپ مرواری هم تحت آن منتشر شد هادی صداقت است. در ۱۳۲۷ مقالهٔ «پیام کافکا» به‌صورت مقدمه‌ای بر کتاب گروه محکومین نوشتهٔ کافکا و ترجمهٔ حسن قائمیان نوشت. در سال ۱۳۲۹ با همکاری حسن قائمیان داستان «مسخ» کافکا را ترجمه کرد و در مجلهٔ سخن انتشار داد. در ۱۲ آذر همان سال با گرفتن گواهی پزشکی (برای اخذ روادید) و فروختن کتاب‌هایش به فرانسه رفت. در طول اقامت در فرانسه سفری به هامبورگ داشت و نیز سعی کرد به لندن برود که [موفّق] نشد. سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجاره‌ای‌اش — در خیابان شامپیونه، واقع در پاریس — با گاز خودکشی کرد. او نخستین نویسنده و ادیب ایرانی محسوب می‌شود که خودکشی کرده‌است. وی چند روز قبل از انتحار بسیاری از داستان‌های چاپ‌نشده‌اش را نابود کرده بود. هدایت را در قبرستان پرلاشز پاریس به خاک سپردند. مراسم خاکسپاری‌اش با حضور عده‌ای قلیل از ایرانیان و فرانسویان صورت گرفت. طراح سنگ آرامگاهِ صادق هدایت، علی سردارافخمی معمار ایرانی است. شرح حال صادق هدایت به قلم خودش آثار فعالیت‌ها و سمت‌وسوی هنریِ هدایت ایدئولوژی بیگانه‌ستیزی و به‌ویژه عرب‌ستیزی، نژادپرستی، ضدیت با اسلام به‌عنوان یک دین غیرایرانی و همچنین پرستش ایران باستان و ایران دورهٔ ساسانی در آثار صادق هدایت دیده می‌شوند. از جمله بن‌مایه‌های نوشته‌های هدایت ناسیونالیسم ایرانی او و تأثرش نسبت به وضع ایران روزگار خود است که وی در رسالهٔ طنزآمیز کاروان اسلام (البعثة الاسلامیة الی البلاد الافرنجیة) به آن اشاره می‌کند. با این حال، صادق هدایت در میان‌سالی و طبق برخی از نوشته‌هایش همچون «۸۲ نامه به حسن شهید نورایی» (بنگرید به صفحه صادق هدایت در ویکی‌گفتاورد) منتقد و معترض به جامعه و فرهنگ ایران نیز بود و حتی از دستاوردهای نهضت آذربایجان دفاع می‌کرد (نامهٔ شماره ۱۱). اعتراض‌ها و انتقادهای هدایت به مرحلهٔ نفرت از جامعه ایرانی و تمسخر میهن‌پرستی رسیده بود: «همهٔ دزدها و قاچاقچی‌ها میهن‌پرست هستند» (نامهٔ شماره ۳۱). «ایرانی‌ها خودشان را فرانسوی شرق می‌دانند و گمان می‌کنند خیلی باهوشند اما ملتی به حماقت اینها کمتر دیده شده‌است» (نامهٔ شماره ۴۱). ویژگی‌های ساختاری و محتوایی عمده‌ترین ویژگی ساختاری و محتوایی نوشته‌های هدایت را می‌توان چنین برشمرد: درون‌مایهٔ اغلب داستان‌های هدایت، مرگ‌اندیشی، انتقاد از جامعهٔ تحت استبداد و نفی خرافه‌پرستی است. تصویرها و توصیفات و شخصیت‌ها و چهره‌های داستان‌های او اغلب رنگ ملی دارند. نثر هدایت ساده و بی‌پیرایه و عاری از دشوارنویسی‌ست. او از زبان و فرهنگ مردم به‌خوبی و در حد اعجاز بهره می‌گیرد و همین مایهٔ غنای داستان‌هایش می‌شود. توصیفات هدایت رئالیستی، دقیق و واقع‌بینانه است. او به جنبه‌های روانی و درونی چهره‌ها و اشخاص داستانی خود می‌اندیشید، ضمن آنکه از وصف ظاهر آن‌ها نیز درنمی‌ماند. برخی از داستان‌های هدایت، انعکاس مسائل روحی و روانی خود نویسنده است. طنز قوی و مؤثر و انتقادیِ هدایت در سرتاسر آثار داستانی و تحقیقیِ وی سایه افکنده‌است. وجود این خصیصه، در رفتارهای اجتماعی او هم گزارش شده‌است. به‌عنوان نمونه، دربارهٔ شیرینکاری صادق هدایت در جشن عروسی جلال آل احمد با سیمین دانشور در سال ۱۳۲۹ خورشیدی، نقل شده‌است که هدایت جعبهٔ بزرگ کادو پیچی شده‌ای را به‌عنوان هدیه به عروس خانم می‌دهد و وقتی که آن جعبه را باز می‌کنند، می‌بینند که یک جعبهٔ دیگر در آن است. جعبهٔ دوم را که باز می‌کنند، باز می‌بینند که یک جعبهٔ دیگر در آن است، و این قضیه چندین بار تکرار می‌شود تا اینکه بالاخره به جعبهٔ کوچکی می‌رسند که در داخل آن، یک قاشق مرباخوری گذاشته شده بود! هدایت در نویسندگان پس از خود تأثیر ژرفی بر جای گذاشت. نقدها یکی از مهمترین انتقاداتی که همواره به هدایت می‌شده، کم‌توجهی به متن اصلی و عدم وفاداری به ترجمه — خصوصاً در ترجمهٔ آثار فرانتس کافکا — بوده‌است. همچنین هدایت در مقالاتش نظر شخصی‌اش را دخیل می‌کرده و واقعیات را در جایگاه دوم قرار می‌داده‌است. به‌عنوان مثال، وی همواره در مقالاتش کافکا و خیام را با وجود تفاوت‌های عظیم، یکسان فرض کرده‌است. داریوش آشوری عنوان کرده که صادق هدایت «نفرت عجیبی نسبت به اعراب و اسلام» داشته‌است. احمدرضا احمدی در نوشتهٔ «حقیقت تلخ است» برای ویژه‌نامهٔ کتاب «نوشتن با دوربین»، دربارهٔ هدایت می‌نویسد: «صادق هدایت که تحت تأثیر ناسیونالیسم ساختگی و باسمه‌ایِ دورهٔ رضاشاه قرار گرفته بود. هدایت با تمام هوشی که داشت گمان برده بود که عقب‌ماندگی‌های ملت ایران ناشی از حملهٔ اعراب به ایران است. اخوان ثالث هم تا زنده بود در این اشتباه بود.» البته ناصر زراعتی و فرج سرکوهی در گفت‌وگوی برنامهٔ پرگار تلویزیون بی‌بی‌سی، این عقیده را تنها محدود به دورهٔ کوتاهی از زندگی هدایت می‌دانند. همچنین در نامه‌ای از هدایت به مجتبی مینوی در ۶ تیر ۱۳۱۶ از بمبئی، وی نظرش دربارهٔ ناسیونالیسم آلمانی را این چنین بیان می‌دارد: «... تو هم مثل همه حرف می‌زنی که چون گابل، هیتلر را ژنیِ ازلی و ابدی جلوه می‌دهد باید همه تملق بگویند و باور بکنند و من می‌گویم باید اخ و تُف روی گُبلز و هیتلر هر دو انداخت.» همچنین در آثار او نشانه‌هایی از یهودی‌ستیزی وجود داشته‌اشت. سانسور و ممنوعیت آثار کارهای هدایت مورد حملهٔ اسلام‌گرایان اروپا قرار گرفته‌است. رمان‌های بوف کور و حاجی آقا در هجدهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در سال ۱۳۸۴ ممنوع شد. شخصیت‌های رمان حاجی آقا عدم شایسته‌سالاری در ایران را نشان می‌دهند: «برای اینکه مردم در خط نگه‌داشته شوند، آن‌ها باید گرسنه، نیازمند، بی‌سواد، و خرافی نگه‌داشته شوند. اگر فرزند بقال باسواد شود، او نه‌تنها به سخنرانی من انتقاد خواهد کرد، بلکه واژه‌های بدیعی را نیز بکار می‌برد که نه شما و نه من نمی‌توانیم آن را بفهمیم … چه اتفاقی می‌افتد اگر کودک علوفه‌فروش باهوش و توانا باشد و کودک من، پسر یک حاجی، تنبل و احمق باشد؟» در آبان ماه سال ۱۳۸۵، چاپ مجدد و بدون سانسورِ کارهای صادق هدایت، ممنوع شد. با وجود این، نظارت بر دست‌فروشان کتاب محدود است و ظاهراً هنوز هم خرید یک کتاب اصیل دستِ‌دوم از طریق دست‌فروشان کتاب امکان دارد و وبگاهِ رسمی صادق هدایت نیز هنوز برخط است. برخی از موارد مورد بحث در مشکل سانسور عبارت‌اند از: موارد مطرح‌شده در گاردین در نوامبر ۲۰۰۶ «گزارش شهر: تهران» در فریزه (Frieze)، شمارهٔ ۸۶، اکتبر ۲۰۰۴، بحثی کلی دربارهٔ سانسور ایران مقالهٔ «رادیو آزادی اروپا» رادیو آزادی نوامبر ۲۰۰۷ نظر جهانگیر هدایت در اسفند ۱۳۹۲، متن گفت‌وگوی جهانگیر هدایت، برادرزادهٔ صادق هدایت منتشر گردید. او در این گفتگو از جمله گفت: خانهٔ صادق هدایت خانه صادق هدایت در تهران، خیابان سعدی، بالاتر از خیابان منوچهری، ضلع جنوب‌غربی بیمارستان امیر اعلم، خیابان شهید تقوی (خیابان هدایت) پلاک ۳، کنار خانهٔ سفیر کبیر دانمارک واقع شده‌است. خانهٔ مورد نظر را پدر صادق هدایت بنا کرده‌است و شکل و ساختار بنا به سبک اواخر دوران قاجار برمی‌گردد. در دههٔ ۱۳۵۰ خورشیدی، دفتر فرح پهلوی اقدام به خرید خانهٔ پدری صادق هدایت کرد و اشیاء شخصی‌اش را از بازماندگان وی جمع‌آوری کردند تا آن را تبدیل به موزه برای صادق هدایت کنند. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران این کار انجام نگرفت. حکومت جدید ملک را مصادره کرد و در اختیار دانشگاه علوم پزشکی تهران قرار داد. سپس، به‌عنوان مهدکودک کارکنان «مهد کودک صادقیه» مورد بهره‌برداری قرار گرفت. نهایتاً عمارت مذکور در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۷۸ در سیاههٔ آثار ملی ایران با شمارهٔ ۲۴۹۱ به ثبت رسید. سال ۱۳۸۱ برادرزاده هدایت — جهانگیر هدایت — و جمعی دیگر به نوع کاربری این خانه توسط دانشگاه علوم پزشکی اعتراض کردند و کاربری خانه از مهدکودک به کتابخانه تغییر پیدا کرد. این اعتراض‌ها برای تغییر نهایی خانه به موزه ادامه دارد. در سال ۱۳۹۲ حیاط و محوطهٔ خانهٔ صادق هدایت تبدیل به انبار ضایعات بیمارستان شده بود. هدایت نقاش صادق هدایت نقّاشی هم می‌کرد و برخی طرح‌های او موجود است. از جمله آهویی که در مجموعه آثار هدایت چاپ انتشارات امیرکبیر بر جلد کتاب‌های او نقش بسته‌است. جهانگیر هدایت، برادرزادهٔ او مجموعه‌ای از این نقاشی‌ها را با عنوان «آهوی تنها» منتشر کرده‌است. پانویس منابع بهارلو، محمد (۱۳۸۲)، جاهد پ. «نوشتن با دوربین»، نشر اختران، چاپ چهارم، ۱۳۹۴ نشریه نگاه نو، ویژه نامه کتاب «نوشتن با دوربین»، شماره ۶۷، آبان ۱۳۸۴ Iraj Parsinejad, A History of Literary Criticism in Iran, Bethesda, 2003, pp.۱۹۷–۲۶۴ روی جاده نمناک/دربارهٔ صادق هدایت، گردآورنده: محمد قاسم‌زاده، انتشارات کاروان پیوند به بیرون بخش ویژهٔ بزرگداشت صادق هدایت - سایت سخن رشته برنامه‌های 'صادق هدایت؛ پیشگام داستان‌نویسی جدید در ایران' در وبگاه بی‌بی‌سی فارسی صادق هدایت از کودکی تا مرگ به روایت تصویر در وبگاه بی‌بی‌سی فارسی فرهنگ مرگ و نعل وارونه هدایت- نقد دکتر محمد صنعتی درباره هدایت کافکا، هدایت و ما ایرانیان، نوشتهٔ خسرو ناقد هدایت، صادق ایرانیان مقیم پاریس ایرانی‌تبارهای مهاجرت‌کرده به فرانسه پژوهشگران فرهنگ عامه ایران حامیان حقوق جانوران حامیان حقوق حیوانات اهل ایران خاندان هدایت خودکشی‌کنندگان با گاز هدایت، صادق خیام‌شناسان دانش‌آموختگان دارالفنون دانش‌آموختگان مدرسه سن لویی تهران هدایت، صادق درگذشتگان ۱۹۵۱ (میلادی) رمان‌نویسان سده ۲۰ (میلادی) رمان‌نویسان مرد اهل ایران هدایت، صادق زادگان ۱۹۰۳ (میلادی) زبان‌شناسان فارسی صادق هدایت هدایت، صادق گیاه‌خواران اهل ایران هدایت، صادق مترجمان فرانتس کافکا هدایت، صادق ملی‌گرایان اهل ایران نمایشنامه‌نویسان سده ۱۴ اهل ایران نمایشنامه‌نویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران نمایشنامه‌نویسان فارسی‌زبان سده ۱۴ نمایشنامه‌نویسان مرد اهل ایران نوگرایی نویسندگان خودکشی‌کرده نویسندگان داستان اهل ایران نویسندگان داستان کوتاه سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران نویسندگان داستان کوتاه سده ۲۰ (میلادی) نویسندگان داستان کوتاه مرد اهل ایران نویسندگان فارسی‌زبان اهل ایران نویسندگان مرد اهل ایران نویسندگان مرد سده ۲۰ (میلادی) نویسندگان نوگرا نویسندگان هنرمند نویسندگانی که آثار خود را تصویرگری کرده‌اند
5554
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D9%81%20%DA%A9%D9%88%D8%B1
بوف کور
بوف کور رمانی کوتاه اثر صادق هدایت، نویسندهٔ ایرانی، است. این رمان از نخستین نثرهای داستانی ادبیات ایران در سدهٔ بیستم میلادی و شناخته‌شده‌ترین کار هدایت است. این رمان به سبک فراواقع نوشته شده و تک‌گویی یک راوی است که دچار تَوَهُم و پندارهای روانی است. بوف کور در هفتاد کشور، از فارسی به ۳۲ زبان زنده از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی و عربی ترجمه شده‌است. تاریخچه نگارش ونسان مونتی، خاورشناس فرانسوی و دوست هدایت، در کتاب صادق هدایت که هشت ماه پس از مرگ هدایت و به زبان فرانسه در تهران منتشر شد، سال ۱۳۰۹ خورشیدی (۱۹۳۰ میلادی) را به عنوان سال نوشته‌شدن بوف کور معرفی می‌کند. وی که از راهنمایی‌های خانوادهٔ هدایت، دوستان فرانسوی او و بزرگ علوی برخوردار بوده، در این کتاب هیچ دلیلی را برای این تاریخ ذکر نکرده‌است و به نظر می‌رسد این تاریخ را از قول آن‌ها نوشته‌است. بعدها افراد دیگری (از جمله مصطفی فرزانه در کتاب آشنایی با صادق هدایت) نیز سال ۱۳۰۹ را به عنوان سال نگارش بوف کور ذکر کرده‌اند. هدایت تا نیمهٔ سال ۱۳۰۹ مشغول به تحصیل در فرانسه بوده‌است. او پس از بازگشت به ایران بلافاصله مجموعه داستان زنده به گور و نمایشنامهٔ پروین دختر ساسان را منتشر کرد. به نوشتهٔ فرزانه: «هدایت مدعی بود که بوف کور را در فرنگستان نوشته و بعداً، برای چاپ آن — که به گمانش در ایران زمان رضاشاه امکان نداشته‌است — به هند می‌رود و از این رمان تعداد پنجاه نسخه پلی‌کپی می‌کند.» در سال ۱۳۱۴ جمالزاده هدایت را به سوئیس دعوت کرد. هدایت نیز تمام کتاب‌هایش را به مبلغ ۴۰۰ تومان فروخت تا خرج سفرش را بپردازد. با این وجود این سفر به دلیل مشکلاتی (از جمله ندادن ارز خارجی به هدایت) منتفی شد. هدایت در آن زمان به دلیل فعالیت‌های ادبی‌اش در سال ۱۳۱۳، ممنوع‌القلم شده بود و در واقع هیچ امیدی برای ادامهٔ فعالیت‌های او در ایران وجود نداشته‌است. در سال ۱۳۱۵، شین پرتو که از دوستان قدیم هدایت بود و در آن زمان در کنسولگری ایران در بمبئی کار می‌کرد، به تهران آمد و به هدایت پیشنهاد کرد که با وی به هندوستان برود. بدین ترتیب هدایت دست خالی رهسپار هندوستان می‌شود. هدایت در نامه‌ای به مجتبی مینوی (از بمبئی به لندن) به تاریخ ۱۲ فوریه ۱۹۳۷ (۲۳ بهمن ۱۳۱۵، یعنی زمانی که چند ماه از زمان اقامتش در هند می‌گذشته‌است) ماجرا را چنین شرح می‌دهد: «تا اینکه دری به تخته خورد و دکتر پرتو به عنوان مرخصی به ایران آمد. از دهنش دررفت گفت: آمدم تو را با خودم ببرم. کور از خدا چه می‌خواهد: دو چشم بینا… باری تا موقعی که از خرمشهر وارد کشتی شدم خارج شدن از گندستان را امری محال و تصور می‌کردم در فیلمی مشغول بازی هستم… همینقدر می‌دانم که از آن قبرستان گندیدهٔ نکبت‌بار ادبار و خفه‌کننده عجالتاً خلاص شده‌ام. فردا را کسی ندیده.» آنچه مسلم است این است که هدایت دست‌نویس بوف کور را با خود به بمبئی برده بوده‌است. شین پرتو، همسفر هدایت در این باره نوشته‌است: «بوف کور را هدایت قبل از مسافرت به هند نوشته‌است و هنگامی که من صادق را از تهران به بمبئی می‌بردم پس از آنکه در کشتی‌سوار شدیم و به اتاق خود رفتم، هدایت با بوف کور و یک ماشین تحریر «اریکای آند»، نسخهٔ خطی آن را به من داد که بخوانم.» هدایت خود در نامه‌ای به مینوی می‌نویسد: «تقریباً ۲۰ نوول و یک تئاتر و یک «بوف کور» و دو سه سفرنامهٔ حاضر چاپ دارم.» هدایت در بمبئی دچار مشکلات مالی بوده‌است و در نامه‌های خود از فقر و شکست و بی‌اعتنایی جامعه به خود شکایت کرده‌است. او پس از ورود به بمبئی با قوم پارسیان آن شهر آشنا شد و نزد یکی از دانشمندان آن قوم به نام بهرام گور انکلساریا به آموختن زبان پهلوی می‌پردازد. هدایت در نامه‌ای به پروفسور یان ریپکا با زبان طنز می‌نویسد: «چندی است که نزد آقای بهرام گور انگل ساریا مشغول تحصیل زبان پهلوی شده‌ام، ولی گمان می‌کنم نه به درد دنیا و نه به درد آخرتم بخورد.» چاپ و ترجمه بوف کور نخستین بار در سال ۱۳۱۵ خورشیدی (۱۹۳۷ میلادی) در بمبئی چاپ شد. صادق هدایت نسخهٔ دست‌نویس بوف کور را در حدود پنجاه نسخه به صورت پلی‌کپی چاپ کرد. هدایت در نامهٔ ۱۶ تیر ۱۳۱۶ (دو ماه پیش از بازگشتش از بمبئی به تهران)، به مینوی در لندن می‌نویسد: «همه‌اش چهل‌پنجاه جلد [بوف کور] بیشتر چاپ نکردم اگر بنا بشود به ایران برگردم یک صفحه کاغذ و نوشته نیز نخواهم توانست با خودم ببرم، آیا ممکن است کاغذهایم را به تو بفرستم و بعد به وسیله‌ای به من برسانی؟» هدایت در نهایت حدود سی نسخه از بوف کور را برای جمالزاده به سوئیس می‌فرستد و پس از بازگشت هدایت به ایران، یکی از دوستان جمالزاده به نام ژرژ دوستور که از ژنو عازم ایران بوده‌است، کم‌تر از سی نسخه از بوف کور را در تهران به دست هدایت می‌رساند. در سال‌های ۱۳۵۰ تنها دو نسخه از این چاپ بوف کور نزد جمالزاده مانده بوده‌است که او یک نسخه را به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران داد و یک نسخهٔ دیگر (که حاوی یادداشت‌هایی از خود جمالزاده بوده) نیز همان نسخه‌ای است که بعدها در سال ۱۹۹۰ توسط مصطفی فرزانه در خارج از ایران چاپ شد. ویژگی‌های بوف کور چاپ بمبئی عبارتند از: صفحهٔ ۱ عنوان: بوف کور؛ صفحهٔ ۲ فهرست تألیفات هدایت؛ صفحهٔ ۳ شناسنامهٔ کتاب: صادق هدایت، بوف کور، بمبئی—۱۳۱۵؛ صفحهٔ ۴ «طبع و فروش در ایران ممنوع است»؛ صفحهٔ ۵ شروع رمان با نقاشی «زن اثیری»؛ پایان کتاب صفحهٔ ۱۴۴ است با نقاشی جغد، هر صفحهٔ این چاپ دارای بیست سطر است. صادق هدایت تا نیمهٔ دوم سال ۱۳۲۰ نتوانست بوف کور را در ایران منتشر کند. پس از برکنار شدن رضا شاه در سال ۱۳۲۰ شرایط برای چاپ بوف کور فراهم شد. به گفتهٔ احسان طبری: «هدایت بنا به خواهش حمید رهنما دست‌نویس «بوف کور» را که تا آن موقع در کشور نشر نیافته بود، در اختیار روزنامهٔ ایران گذاشت.» بنابراین در سال ۱۳۲۰ بوف کور به صورت پاورقی در روزنامهٔ ایران چاپ شد. وانگهی این چاپ بوف کور با متن اصلی آن تفاوت‌های قابل توجهی دارد. دربارهٔ چرایی این تفاوت‌ها دیدگاه‌های گوناگونی مطرح شده‌است. فریدون هویدا معتقد است که این افتادگی‌ها ناشی از تصمیم خود صادق هدایت بوده‌است در حالی که حسن قائمیان این تفاوت‌ها را ناشی از دخل و تصرف خودسرانهٔ حسینقلی مستعان که در آن زمان عضو هیئت تحریریهٔ روزنامهٔ ایران بوده‌است، می‌داند. با این وجود روزنامهٔ ایران یک سال بعد بوف کور را به صورت کتاب در انتشارات خود منتشر می‌کند. این چاپ، سومین چاپ بوف کور دانسته می‌شود. به گفتهٔ منابعی متن بوف کور چاپ شده توسط انتشارات روزنامهٔ ایران پیش از چاپ توسط صادق هدایت مورد تجدید نظر قرار گرفت. ولی تحقیقات نوید نوری (یکی از مترجمان بوف کور به زبان انگلیسی) بر آن دلالت دارد که متن بوف کور روزنامهٔ ایران توسط صادق هدایت مورد تجدید نظر قرار نگرفته‌است و منبعی که برای این اتفاق نام برده می‌شود قابل قبول نیست. بنابراین با این که برخی این چاپ بوف کور را نسبت به چاپ دست‌نویس بمبئی و بوف کوری که به صورت پاورقی در روزنامهٔ ایران چاپ شده بود معتبرتر می‌دانند، تنها نسخه از بوف کور که با قاطعیت تمام می‌توان گفت مورد تأیید صادق هدایت بوده‌است همان نسخهٔ بمبئی است. از تفاوت‌های بوف کور چاپ انتشارات روزنامهٔ ایران و دو نسخهٔ پیشین بوف کور می‌توان به تغییر در رسم‌الخط، پاراگراف‌بندی، نقطه‌گذاری، حذف گیومه‌های سر پاراگراف‌ها و حذف یا افزودن برخی واژه‌ها و ترکیب‌ها اشاره کرد. ویژگی‌های بوف کور منتشرشده توسط روزنامهٔ ایران عبارتند از: صفحهٔ ۱ عنوان: بوف کور، صادق هدایت، چاپ‌خانهٔ مظاهری؛ صفحهٔ ۲ سفید؛ صفحهٔ ۳ از انتشارات روزنامهٔ ایران، حق چاپ محفوظ، چاپ‌خانهٔ مظاهری؛ صفحهٔ ۴ صادق هدایت، بوف کور؛ صفحهٔ ۵ شروع رمان؛ پایان کتاب صفحهٔ ۶۰ است به اضافهٔ یک غلط‌نامه. هر صفحه دارای سی و هفت سطر است. چاپ و تعداد نسخه‌های این کتاب مشخص نشده اما گویا در سال ۱۳۲۱ و در حدود پانصد نسخه منتشر شده‌است. چاپ چهارم بوف کور در سال ۱۳۳۱ (یک سال پس از مرگ هدایت) منتشر شد. این چاپ براساس بوف کور چاپ روزنامهٔ ایران و با تغییرهای اندکی منتشر شد. این چاپ اساس چاپ‌های بعدی بوف کور بوده‌است. ترجمه‌ها بوف کور همچنین اولین رمان مدرن ایران بود که به زبان انگلیسی ترجمه شد. این کتاب، نخستین بار در ۱۹۵۷ میلادی توسط دزموند پاتریک کاستلو با نام The Blind Owl به انگلیسی برگردانده شد و علی‌رغم اشکالاتی که داشت، همچنان محبوب‌ترین ترجمه انگلیسی بوف کور است. ایرج بشیری در سال ۱۹۷۴ و نوید نوری در سال ۲۰۱۱ نیز این کتاب را به انگلیسی ترجمه کردند. بشیری ترجمه خود را سه بار ویرایش کرد که آخرین نسخه آن در سال ۲۰۱۳ به صورت آنلاین منتشر شد. در سال ۲۰۲۲ انتشارات پنگوئن ترجمه‌ای از ساسان طباطبایی را منتشر کرد. هر دو ترجمهٔ اخیر به زبان انگلیسی (نوری و طباطبایی) بر اساس چاپ بمبئی هستند. علاوه بر انگلیسی، بوف کور تاکنون به زبان‌های گوناگونی از جمله فرانسه، آلمانی، سوئدی، اسپانیایی، عبری، چکی، مجارستانی، ترکی، ارمنی و کره‌ای ترجمه شده‌است. نخستین بار ژوزه لسکو با همکاری هدایت بوف کور را به فرانسه ترجمه کرد و آن را در سال ۱۹۵۲ (دو سال پس از مرگ هدایت) با عنوان La chouette aveugle در فرانسه منتشر ساخت. ترجمهٔ انگلیسی بوف کور نیز با ترجمهٔ پی. دی. کاستلو با عنوان The Blind Owl در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. بوف کور همچنین توسط توانا امین در کردستان عراق به زبان کردی و گویش سورانی ترجمه شده‌است. ترجمهٔ دیگری از این کتاب نیز توسط فرشید شریفی به کردی سورانی انجام شده که توسط انتشارات غزلنوس در کردستان عراق به چاپ رسیده‌است. علاوه بر این دو ترجمه، آمنه رحیمی نیز این کتاب را به کردی هورامی ترجمه کرده که توسط انتشارات اوین در مریوان منتشر شده‌است. خلاصهٔ داستان تمامی رمان از زاویه دید اول شخص روایت می‌شود و از دو بخش نسبتاً جدا از هم ساخته شده‌است. این دو بخش گاه با استفاده از شباهت توصیف‌ها و اشاره‌ها به هم مربوط می‌شوند. خلاصهٔ بخش نخست کتاب با این جملات مشهور آغاز می‌شود: «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزواء می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد؛ چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیش‌آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند؛ زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به‌وسیله افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تأثیر این‌گونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می‌افزاید». در این بخش اول شخص - که ساکن خانه‌ای در بیرون خندق در شهر ری است - به شرح یکی از این دردهای خوره‌وار می‌پردازد که برای خودش اتفاق افتاده. وی که حرفهٔ نقاشی روی قلمدان را اختیار کرده‌است به طرز مرموزی همیشه نقشی یکسان بر روی قلمدان می‌کشد که عبارت است از دختری در لباس سیاه که شاخه‌ای گل نیلوفر آبی به پیرمردی که به حالت جوکیان هند چمباتمه زده و زیر درخت سروی نشسته‌است هدیه می‌دهد. میان دختر و پیرمرد جوی آبی وجود دارد. ماجرا از اینجا آغاز می‌شود که روزی راوی از سوراخ رف پستوی خانه‌اش - که گویا اصلاً چنین سوراخی وجود نداشته‌است - منظره‌ای را که همواره نقاشی می‌کرده‌است می‌بیند و مفتون نگاه دختر (اثیری) می‌شود و زندگی‌اش به طرز وحشتناکی دگرگون می‌گردد تا اینکه مغرب‌هنگامی دختر را نشسته در کنار در خانه‌اش می‌یابد. دختر چند هنگامی بعد در رخت‌خواب راوی به طرز اسرارآمیزی جان می‌دهد. راوی طی قضیه‌ای موفق می‌شود که چشم‌های دختر را نقاشی و آن را لااقل برای خودش جاودانه کند. سپس دختر اثیری را قطعه قطعه کرده داخل چمدانی گذاشته و به گورستان می‌برد. گورکنی که مغاک دختر را حفر می‌کند طی حفاری، گلدانی می‌یابد که بعداً به راوی به رسم یادگاری داده می‌شود. راوی پس از بازگشت به خانه در کمال ناباوری درمی‌یابد که بر روی گلدان (گلدان راغه) یک جفت چشم درست مثل آن جفت چشمی که همان شب کشیده‌بود، کشیده شده‌است. پس راوی تصمیم می‌گیرد برای مرتب کردن افکارش نقاشی خود و نقاشی گلدان را جلوی منقل تریاک روبروی خود بگذارد شراب بنوشد و تریاک بکشد. راوی بر اثر استعمال تریاک به حالت خلسه می‌رود و در عالم رؤیا به سده‌های قبل بازمی‌گردد و خود را در محیطی جدید می‌یابد که علی‌رغم جدید بودن برایش کاملاً آشناست. خلاصهٔ بخش دوم بخش دوم ماجرای راوی در این دنیای تازه (در چندین سده قبل) است. از اینجا به بعد راوی مشغول نوشتن و شرح ماجرا برای سایه‌اش می‌شود که شکل جغد است و با ولع هرچه تمام تر هرآنچه را راوی می‌نویسد می‌بلعد. راوی در اینجا شخص جوان ولی بیمار و رنجوری است که زنش (که راوی او را به نام اصلی نمی‌خواند بلکه از وی تحت عنوان لکاته یاد می‌کند) از وی تمکین نمی‌کند و حاضر به همبستری با شوهرش نیست ولی ده‌ها فاسق دارد. ویژگی‌های ظاهری «لکاته» درست همانند ویژگی‌های ظاهری «دختر اثیری» در بخش نخست رمان است. راوی همچنین به ماجرای آشنایی پدر و مادرش (که یک رقاصهٔ هندی بوده‌است) اشاره می‌کند و اینکه از کودکی نزد عمه‌اش (مادر «لکاته») بزرگ شده‌است. او در تمام طول بخش دوم رمان به تقابل خود و رجّاله‌ها اشاره می‌کند و از ایشان ابراز تنفر می‌کند. وی معتقد است که دنیای بیرونی دنیای رجاله‌هاست. رجّاله‌ها از نظر او «هریک دهانی هستند با مشتی روده که از آن آویزان شده‌است و به آلت تناسلی شان ختم می‌شود و دائم دنبال پول و شهوت می‌دوند». پرستار راوی دایهٔ پیر اوست که دایهٔ «لکاته» هم بوده‌است و به طرز احمقانهٔ خویش (از دید راوی) به تسکین آلام راوی می‌پردازد و برایش حکیم می‌آورد و فال گوش می‌ایستد و معجون‌های گونه‌گون به وی می‌خوراند. در مقابل خانهٔ راوی پیرمرد مرموزی (پیرمرد خنزر پنزری) همواره بساط خود را پهن کرده‌است. این پیرمرد از نظر راوی یکی از فاسق‌های لکاته است و خود راوی اعتراف می‌کند که جای دندان‌های پیرمرد را بر گونهٔ لکاته دیده‌است. به علاوه راوی معتقد است که پیرمرد با دیگران فرق دارد و می‌توان گفت که یک نیمچه خدا محسوب می‌شود و بساطی که جلوی او پهن است چون بساط آفرینش است. سرانجام راوی تصمیم به قتل لکاته می‌گیرد. در هیئتی شبیه پیرمرد خنزرپنزری وارد اتاق لکاته می‌گردد و گِزلیک استخوانی‌ای را که از پیرمرد خریداری کرده در چشم لکاته فرومی‌کند و او را می‌کشد. چون از اتاق بیرون می‌آید و به تصویر خود در آیینه می‌نگرد می‌بیند که موهایش سفید گشته و قیافه‌اش درست مانند پیرمرد خنزرپنزری شده‌است. شخصیت‌ها راوی ظاهراً تمام داستان از زبان راوی بیان می‌شود. راوی در بخش اول بوف کور جوان نقاشی است که تنها زندگی می‌کند. او که سودای زن اثیری را دارد با ریختن شراب زهر آلودی در دهانش او را می‌کشد. در بخش دوم راوی نویسنده‌ای است که همسر دارد. او نسبت به همسرش (لکاته) به‌طور هم‌زمان احساس عشق و کینه و اکراه و اشتیاق دارد. او که می‌پندارد همسرش به او خیانت می‌کند، در نهایت لکاته را نیز می‌کشد و به پیرمرد خنزرپنزری تبدیل می‌شود. راوی انسانی عادی نیست و خود از این موضوع آگاه است. او فردی منزوی است و نسبت به مردم عادی (رجّاله‌ها) احساس بیگانگی می‌کند. راوی از رجاله‌ها بیزار است و خود را از آنان برتر می‌داند. او جامعه را عامل دردها و رنج‌هایش معرفی می‌کند. راوی به‌طور ناخودآگاه از ناتوانی خود در انجام کارهایی که رجاله‌ها در آن‌ها توانا هستند خشمگین است. راوی نگران و وحشت‌زده‌است. او که در آرزوی مرگ است، زندگی خود را جبری و تغییرناپذیر می‌داند و از آن هراس دارد. زن اثیری زن اثیری یا فرشته از شخصیت‌های بخش نخست داستان است. برخی از ویژگی‌های ظاهری او عبارتند از: سیاه‌پوش بودن، چشم‌های سیاه درشت که سرزنش‌کننده و جذاب هستند، پیشانی بلند، گونه‌های برجسته، چشم‌های مورب ترکمنی، ابروهای باریک به هم پیوسته، لب‌های گوشتالوی نیمه‌باز و لب‌هایی که مثل این است که تازه از یک «بوسهٔ گرم طولانی» جدا شده‌است. موهای سیاه ژولیده و نا مرتب دور صورت مهتابی او را گرفته. نخستین برخورد خواننده با زن اثیری در توصیف راوی از نقاشی‌های تغییرناپذیرش بر روی قلمدان‌هاست. زن اثیری با زندگی زمینی پیوندی ندارد. راوی بر زیبایی و جذابیت زن اثیری تأکید دارد تا غیرعادی بودن و «اثیری» بودن او را برساند. پیرمرد قوزی پیرمرد قوزی در بخش اول داستان دست‌کم دارای دو عکس‌برگردان است. او به صورت پیرمردی که روبری زن اثیری نشسته و راوی او را از سوراخ بالای رف اتاقش می‌بیند و به صورت یک نعش‌کش ظاهر می‌شود. او نخستین بار در توصیف صحنهٔ نقاشی‌های روی قلم‌دان راوی معرفی می‌شود. برخلاف راوی و فرشته، پیرمرد قوزی پر حرف و پرجنب‌وجوش است. او سر و رویش را با شال‌گردن پیچیده‌است و خندهٔ خشک زننده‌ای سر می‌دهد. او که آدرس خانهٔ راوی را بلد است در دفن زن اثیری به وی کمک می‌کند. عموی راوی عموی راوی در بخش اول داستان به دیدن او می‌آید. او شبیه خود راوی و شبیه پدر اوست. لکّاته از شخصیت‌های بخش دوم داستان است. لکاته زن راوی، دختر عمه و خواهر شیری اوست. راوی به دلیل دلبستگی به مادر لکاته با او ازدواج کرده‌است وانگهی یک رابطهٔ زن و شوهری میان آن‌ها وجود ندارد. پیرمرد خنزرپنزری به گفتهٔ دایهٔ راوی، در جوانی کوزه‌گر بوده‌است. او در بیرون از خانهٔ راوی بساطی پهن کرده‌است و با لکّاته (زن راوی) رابطه دارد. دایه دایهٔ راوی و لکاته است. او در بخش دوم داستان از راوی پرستاری می‌کند. دایه راوی را دیوانه می‌داند و در بخشی از داستان که از دست راوی خسته شده آرزوی مرگ او را می‌کند. جایگاه بوف کور و نظر دیگران در مورد آن بوف کور یکی از نخستین رمان‌های مدرن فارسی است. آندره بروتون، مؤسس جنبش فراواقع‌گرایی در فرانسه، بوف کور را جزو بیست کتاب شاهکار سدهٔ بیستم میلادی دانسته‌است. هنری میلر، نویسندهٔ معاصر آمریکایی، دربارهٔ آن گفته‌است: «بوف کور هدایت کتابی است که من آرزو دارم روزی نظیر آن را بنویسم. مانند این داستان در هیچ زبانی ندیده‌ام. آن را واقعاً دوست می‌دارم.» رنه لالو نیز گفته‌است: «در این کتاب اهمیت هنر به معنی بسیار آبرومند کلمه، در نظر من بسیار صریح جلوه می‌کند». داریوش مهرجویی می‌گوید: «بوف کور» به واقع اولین اثر ادبیات مدرن است که در ایران خلق می‌شود. ادامه جریانی که یک قرن و نیم پیش در اروپا شروع شده بود؛ یعنی ظهور انسان خودآگاه و طرح مسئله «سرنوشت بشری». جلال آل احمد نیز در خصوص بوف کور هدایت گفته‌است: ماشاالله آجودانی، پژوهشگر مطرح تاریخ و ادبیات مشروطه، بوف کور را شاهکار بی‌مانند ادبیات معاصر فارسی می‌نامد. یوسف اسحاق‌پور، استاد تاریخ هنر و تاریخ سینما در دانشگاه پاریس ۸ Descartes University -->، بوف کور را شاهکار صادق هدایت می‌داند. وی همچنین این کتاب را «چند سر و گردن» بالاتر از دیگر نوشته‌های هدایت، و به دلیل پیچیدگی، عمق و غنایش متمایز از همهٔ آن‌ها می‌داند. نجف دریابندری در مورد بوف کور می‌گوید: تأثیر بوف کور در سینما و نویسندگی چند سینماگر بوف کور را دست‌مایه آثار سینمایی خود قرار داده‌اند: رائول روییز در سال ۱۹۸۷ فیلمی بر اساس رمان بوف کور ساخت. گفته می‌شود دیوید لینچ در فیلم بزرگراه گمشده از شخصیت زن اثیری الهام گرفته‌است. بزرگمهر رفیعا در سال ۱۹۷۳ در آمریکا فیلمی ۹۵ دقیقه‌ای بر پایه رمان بوف کور ساخت و به عنوان پایان‌نامه خود ارائه کرد. در سال ۱۳۵۳، کیومرث درم‌بخش فیلمی ۵۵ دقیقه‌ای بر پایه این رمان ساخت. خسرو سینایی در سال ۱۳۸۵ دربارهٔ زندگی «صادق هدایت» فیلمی با نام «گفتگو با سایه» ساخت که کم تأثر از بوف کور نبود. از خانه شماره عنوان فیلم مستندی است ساخته مشترک سام کلانتری و محسن شهرنازدار که از دیگر آثار سینمایی ساخته شده دربارهٔ «هدایت» و آثار او است. داریوش مهرجویی الگوی خود را برای ساخت فیلم هامون، بوف کور می‌داند. به گفته فرهاد غبرایی مضمون رمان خانواده پاسکوآل دوآرته (کامیلو خوزه سلا) صرف نظر از سبک و سیاق و ساختار، شباهت‌هایی با بوف کور دارد. دربارهٔ بوف کور بوطیقای بوف کور (نشانه‌شناسی و زبان‌شناسی بوف کور صادق هدایت) محمود نیکبخت، چاپ اول، تهران ۱۳۹۵. داستان یک روح (شرح و متن کامل بوف کور صادق هدایت) سیروس شمیسا، چاپ اول، تهران ۱۳۷۹ صادق هدایت و هراس از مرگ، ساخت‌شکنی روان‌تحلیلگرانهٔ بوف کور، محمد صنعتی، چاپ اول، تهران ۱۳۸۰ نشر مرکز. «گشودن بوف کور»، فصل اول از کتاب گشودن رمان، نوشته حسین پاینده، چاپ چهارم، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۹۸. دربارهٔ بوف کور هدایت، محمدعلی همایون کاتوزیان، نشر مرکز. این است بوف کور، تفسیری بر بوف‌کور نوشته م.ی. قطبی (۱۳۵۶) بازتاب اسطوره در بوف کور (ادیپ یا مادینه جان؟) نوشته جلال ستاری(۱۳۷۷) تاویل بوف کور (قصه زندگی) نوشته محمد تقی غیاثی(۱۳۸۱) هدایت، بوف کور و ناسیونالیسم نوشته آجودانی بوف کور نوشته داریوش آشوری در رادیو زمانه «زندگی، عشق و مرگ از دیدگاه صادق هدایت»، شاپور جورکش، نشر آگه، ۱۳۷۴ لکاته یا اثیری! نوشتهٔ نوشین شاهرخی نقدی بر بوف کور صادق هدایت نوشتهٔ بهمن سقائی روایت نابودی ناب/ تحلیل بوردیویی بوف کور در میدان تولید ادبی ایران، نوشته شهرام پرستش، نشر ثالث، ۱۳۹۰ یادداشت‌ها پانویس منابع پیوند به بیرون ترجمهٔ انگلیسی ایرج بشیری. بوف کور به چند زبان ترجمه شده‌است؟ (فهرستی از زبان‌هایی که بوف کور به آن‌ها ترجمه شده) آثار صادق هدایت ادبیات فارسی جغد در فرهنگ داستان با راوی غیرقابل اعتماد رمان‌های ۱۹۳۷ (میلادی) رمان‌های ایرانی رمان‌های صادق هدایت کتاب‌های ۱۳۱۵
5560
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%20%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C
رابط شماری
واحد شمارش در دستور زبان به واژه‌های میانجی میان شماره و شمرده (عدد و معدود) گفته می‌شود. این رابطها در زبان نوشتاری همان نقشی را دارند که واحدها در علم فیزیک دارند. برای تعیین واحدهای مقدار یا تعداد و نوع و اندازهٔ شمرده دبیران و نویسندگان و حسابداران دیوانی سده‌های اخیر واژه‌های قراردادی مناسبی را برگزیده و بکار برده‌اند که امروزه در دستور زبان به آن‌ها رابط شماری گفته می‌شود. فهرست واحد شمارش در فارسی استکان: برای مایعات، چای، قهوه، شیر و غیره به‌کار می‌رود. اصله: برای درخت، چوب، تیر، سنبه انبار: حبوبات انباشته‌شده (مثل یک انبار گندم)، کالا باب: خانه، مِلک، چادر، ساختمان ازقبیل دکان، حجره، رستوران، مسجد، فروشگاه، حمام، تصفیه‌خانه، کاروانسرا بار: کالاهایی که به مقیاس معینی بسته‌بندی می‌شوند، وزن، نمونه (یک بار هندوانه، سه بار سبزی) بارخانه: صندوق جواهر (یک بارخانه فیروزه) بال: برخی پرندگان، نظیر سهره بته، بوته: درخت بی‌تنه مانند گل و گیاهان زینتی (مثل یک بوته نعنا) بدره: بسته نقدینه‌ها (یک بدره اشرفی)، اشرفی، سکه‌های زر بُرش: برای چیزهایی که یک واحد کامل آن بدون بُرش مصرف نمی‌شود، مثل یک بُرش کیک، یک بُرش نان، و مانند این‌ها برگ: کاغذهای جلد نشده، ورق بسته: سیگار، سبزی و غیره بطانه: خز، سنجاب، پوست بخارایی بطری: نوشیدنی‌ها، مشروب بغل: حجم و وزن (یک بغل سبزی، یک بغل آجیل و شیرینی) بقچه: نخ، بسته نخ، رخت، شال بند: یک دسته کاغذ و مقوا به‌مقدار معین (معمولاً ۵۰۰ برگ) (سه بند کاغذ) بوکس (باکس): سیگار بَهله: پرنده‌های شکاری (بهله در اصل به‌معنی دستکشی است که بازدارها به دست می‌کنند.) پارچه: آبادی پاره: دِه، روستا پرده: تابلو نقاشی (سه پرده تابلو) پیمانه: مایعات و گاه چیزهای دیگر، مانند حبوبات (یک پیمانه برنج) پُرس: چلوکباب، خورش و بعضی غذاهای دیگر تا: اکثر چیزها، مطلق اشیاء شمارشی مانند «پنج تا اتاق»، مطلق عدد مانند «سه تا» تار: مو تازیانه: افعی، مارهای سمّی تخته: مفروشات (فرش، قالی، قالیچه، گلیم، زیلو، پتو، جاجیم، موکت)، پارچه، لحاف، تشک، لوح، برات، پوست و چرم حیوانات توپ: پارچه ندوخته (بیست متر پارچه بسته‌بندی‌شده لباس را یک توپ می‌گویند) تَن: انسان تُن: واحد وزن تیغ: تریاک، یک لول تریاک خود می‌تواند با تیغ به قسمت‌های کوچکتری تقسیم شود که به هر قسمت «یک تیغ تریاک» می‌گویند. ثوب: لباس دوخته جام: شیشه پنجره، آیینه، شراب و مانند آنها جرعه: آب، شراب جریب: واحد مساحت برای زمین و مِلک جعبه: عتیقه‌جات، جواهرات جفت: کفش، جوراب، دستکش جلد: کتاب، مجله و مانند آنها جین: قرقره، دکمه، مداد (معادل شش عدد) کلمه جین غلط مصطلح است. درست آن دوجین است که از کلمه دوزان فرانسه به معنی ۱۲ گرفته شده‌است و بنابراین باید از نیم دوجین برای ۶ استفاده کرد. معادل انگلیسی دوجین dozen می‌باشد. به بیان دیگر «دوجین» یک کلمه است، نه دو کلمه «دو» و «جین» که بشود آن‌ها را از هم جدا کرد! چشمه: سرویس بهداشتی (توالت) حب: قند، آب نبات، قرص حبه: انگور حلقه: اشیاء گِرد، چاه، فیلم عکاسی، فیلم سینمایی، لاستیک، انگشتر، مار خلال: برای چیزهای مثل دانه کبریت خوشه: انگور، خرما دانه: تخم مرغ، گردو، برای غله و حبوب و بسیاری از میوه‌ها، مداد و دیگر اشیاء قابل شمارش درجه: زاویه، دما دست: قاشق و چنگال، رخت‌خواب، ظروف و مانند آنها دستگاه: ماشین‌آلات، خودرو، آپارتمان، رادیو، تلویزیون و مانند آنها. چادر (خیمه). دسته: گل و گیاه دهنه: دکان و مغازه دوجین: بسته‌های دوازده‌تایی (جوراب، کمربند، گردنبند)، قنات راًس: گوسفند، گاو و مانند آنها رشته: قنات (کاریز)، چاه، گردن‌بند و دست‌بند و همچنین برای کارهایی که در مدتی از زمان انجام می‌گیرد و در موردهایی با یک اسم جمع، مثل عملیات و تظاهرات زنجیر: فیل سر: گاو، گوسفند، تمساح، افراد خانواده (چند سر عائله) سری: جهیزیه. سکه: انواع پول فلزی سنگ: برای آب آبیاری و آسیا (سه سنگ آب) سیخ: کباب، جگر شاخه: گُل، آهن‌آلات، سیم، لوستر، تیر آهن، گچ نوشتنی و مانند آن‌ها (سه شاخه سیم، دو شاخه لوستر، چهار شاخه تیرآهن، چهار شاخه گچ) شعله: لامپ و شمع و نظایر آن (دو شعله چراغ) شیشه: ظروف مایعات صندوق: اشیاء قدیمی طاقه: پارچه، شال، شال گردن، پتو، (چهار طاقه پتو) طغرا: نامه، پاکت و سندهای دیگر (منسوخ شده‌است) عدد: پرندگان، در، پنجره و اصولاً سایر اشیاء قابل شمارش (چهار عدد بستنی) (معادل «تا») عدل: دسته‌های بزرگ و سنگین کالا، پنبه، پارچه و کاغذ عراده: واحد شمارش توپ و تانک، اسلحه سنگین چرخ‌دار قلم: برای نوع‌های مختلف کالا (پنجاه قلم صادرات، بیست قلم خرید، سی قلم جنس) قلمه: درخت فال: گردو فروند: وسایل نقلیهٔ هوایی و دریایی (هواپیما، ناو، خودروهای نظامی) فقره: نامه، سند، چک و مانند آن‌ها، گواهینامه، پرونده، برات، چک، سفته، فیش بانکی، جواز، وام، مِلک، لایحه، جرم، قتل، سرقت، حادثهٔ رانندگی قالب: برای قطعات بریده‌شده و جدا از هم (دو قالب کره، چهار قالب صابون، سه قالب یخ) قبضه: اسلحهٔ سبک (از چاقو تا تفنگ و شمشیر و مسلسل) قراسه (قراس): بند کفش، مداد و نوشت‌افزار قرص: نان قطره: آب، اشک، خون، جوهر و بعضی مایعات دیگر قطعه: عکس، تمبر، شعر، زمین و باغ، فرش، جواهر، جوجه، مرغ، خروس، ماهی و اسکناس (سه قطعه جوجه، دو قطعه اسکناس) قلاده: جانوران وحشی و بعضاً اهلی، مانند پلنگ، یوزپلنگ، سگ قواره: زمین و پارچه (پارچه‌ای که برای یک دست لباس کافی است) (سه قواره زمین، چهار قواره پارچه) کارتون: سیگار و غیره کلاف: کاموا کلّه: قند کیسه: سیمان، پول، سکه گلّه: دسته‌های مختلف جانوران لقمه: نان، غذا لنگه: کفش، اُرُسی، گیوه، ابرو، هر نیمه از در، خورجین، پالان، نیمه بار (یعنی آنچه که بر یک سوی راست یا چپ ستوری حمل کنند) لوله: واحد شمارش اشیاء استوانه‌ای‌شکل و خمیری‌شکل مانند ماتیک، خمیردندان لول: تریاک، یک لول تریاک خود می‌تواند با تیغ به قسمت‌های کوچکتری تقسیم شود که به هر قسمت «یک تیغ تریاک» می‌گویند. مجلد: کتاب و دفتر (چهار مجلد کتاب) مشت: خاک، پول، آدم (برای تحقیر) نخ: سیگار نفر: انسان، شتر، درخت خرما نمونه: حشرات، بندپایان، قارچ واحد: حمام، آپارتمان، منزل مسکونی واقعه: ازدواج توضیحات وسایل بسته‌بندی مانند بسته و جعبه و کارتون نیز به عنوان رابط شماری به‌کار می‌روند. در متون ادبی واحد شمارش مانند «یک سینه راز»، «یک کهکشان ستاره» و «یک دهن آواز» و «یک قَبس آتش» نیز کاربرد دارد. یک بیت شعر، یک سطر نوشته، یک پاراگراف مطلب، یک جمله سخن، یک گروهان سرباز از دیگر موارد کاربرد واحد شمارش است. کلمه‌های «عدد»، «قلم»، «تا» و «فقره» واحدهای عمومی هستند که می‌توانند برای شمارش هر چیزی که واحد آن را نمی‌دانیم به کار ببریم. هم چنین «جفت» را برای هر چیزی که دوتا دوتا هستند مثل چشم، گوش، کفش، جوراب و… به کار می‌بریم. عبارت «یک عالمه» برای کثرت به کار می‌رود. هم چنین از واحدهای شمارش می‌توان «وجب»، «آرش»، «مشت» و «گام» را نام برد. برای نشان دادن «مقدار» می‌توان از کلمات زیر استفاده کرد: گرم، کیلو، مثقال، من، تن، خروار، متر، کیلومتر و از این قبیل. امروزه به جز موارد معدود، برای غیر انسان اغلب لفظ «تا» به کار می‌رود (به ویژه در زبان محاوره)؛ چهار تا فرش، ده تا بز و… نکات در حیطه عدد و معدود، شناخت اسم‌های قابل شمارش و اسم‌های غیرقابل شمارش است؛ مثلاً «نفت» قابل شمارش نیست و آن را با واحدهای حجمی مخصوص مایعات (لیتر، بشکه) می‌شماریم و می‌گوییم: پنج لیتر بنزین، یک میلیون بشکه نفت. نویسنده یا مترجمی که برایش معنای قابل شمارش و غیرقابل شمارش بودن کاملاً روشن نباشد، ممکن است بنویسد: «ایران اکثر نفت مصرفی آفریقای جنوبی را تأمین می‌کند». کلمه «اکثر» بیشتر در مورد انسان و گاهی در مورد جانوران و چیزهای «قابل شمارش» به کار می‌رود: اکثر مردم، اکثر مترجمان، اکثر کشورها، اکثر جانوران، که به جای آن می‌توانیم از کلمه «بیشتر» استفاده کنیم، اما «نفت» قابل شمارش نیست و به جای «اکثر نفت» باید بگوییم «بیشتر نفت». کلمه «بیشتر» حالت خنثی دارد، یعنی هم برای اسم‌های قابل شمارش به کار می‌رود، هم برای اسم‌های غیرقابل شمارش: «بیشتر شکر مصرفی ایران را از کشورهای دیگر وارد می‌کنند»، «بیشتر جوانان تحصیل‌کرده حداقل یک زبان خارجی می‌دانند». و یک نکته دیگر در مورد عدد و معدود این است که وقتی که پیش از یک اسم عدد، یا کلمه «چند» یا «چندین» بیاید، آن اسم به صورت مفرد می‌ماند و مثل زبان انگلیسی به صورت جمع در نمی‌آید: صدهزار سلاح، نه صدهزار اسلحه. در بحث «عدد و معدود» دربارهٔ واژه «تعداد» است. در «لغتنامه دهخدا» در تعریف این واژه که از عربی گفته شده‌است، می‌خوانیم: «تعداد مصدر است به معنی عدد (شمردن، شمار کردن). در فارسی امروزین شماره و حساب و شمردگی و شمار». بنابراین در فارسی امروز «تعداد» در معنی عدد به کار می‌رود. منابع بر پایهٔ داده‌هایی در: نشاط، محمود: شمار و مقدار در زبان فارسی ۱، انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۵۹ خ. ص ۱۶۱. مجلس: واحد مینیاتورهای دست‌نویس‌های قدیمی اقسام کلمه
5568
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%84%D9%81
گلف
گُلْف یا گوی‌چال یکی از بازی یا ورزش فضای آزاد است که در آن بازیکنان به‌طور فردی یا تیمی به‌وسیله چوبهای گوناگون ویژه‌ای توپ گلف را درون سوراخی در زمین می‌اندازند. در آیین‌نامه بازی گلف این بازی را اینگونه تعریف کرده‌اند: «گلف پرتاب یک توپ از نقطه نخست بازی به درون یک سوراخ است که به‌وسیله یک یا چند ضربه پیاپی و بر طبق قانون‌های ویژه‌ای صورت گرفته باشد.» خاستگاه بازی گلف خاستگاه گلف سرزمین اسکاتلند است. این بازی از چندین سده پیش در بریتانیا بازی می‌شده‌است. مشهورترین و قدیمی‌ترین زمین گلف جهان در شهر سنت اندروز در اسکاتلند قرار دارد و نخستین آیین‌نامهٔ رسمی این رشته در شهر ادینبورگ پایتخت اسکاتلند نوشته شده‌است. واژهٔ «گلف» که از سدهٔ ۱۶ میلادی برای این بازی به کار می‌رود از واژه‌های قدیمی اسکاتلندی «Golve» و «Goff» گرفته شده که در پایه گرفته شده از واژهٔ آلمانی میان‌سده‌ای «Kolf» بوده‌است. این واژه «kolf» به چم باشگاه است. این بازی با اینکه معمولاً به عنوان بازی مرفّهان و نخبگان به‌شمار می‌آید، امروزه در میان طبقات دیگر هم طرفدار یافته و بازیگران بیشتری را از سراسر جهان به خود جلب می‌کند. ویژگی‌های بازی گلف زمین گلف حدود سی یا چهل هزار متر مربع وسعت دارد. برای بازی گلف کفش ویژهٔ میخداری نیاز است تا به هنگام ضربه زدن پای بازیکن نچرخد. لباس گلف هم برای راحتی حرکت بدن و از جنس مخصوص درست شده‌است. برای گلف‌بازی ساک ویژه‌ای نیاز است تا چهارده چوب گلف را در خود جای دهد. این ساک در زیر خود چرخ‌هایی دارد که به گلف‌باز اجازه می‌دهد تا ساک و چوب‌های خود را به راحتی در سراسر زمین به همراه ببرد. هر کدام از این چوب‌ها برای زدن ضربه‌های گوناگونی بکار می‌روند. هر بازی گلف میان چهار تا پنج ساعت طول می‌کشد و دارای قانون‌های خودش است. گلف در ایران نخستین زمین گلف کشور در شهر مسجد سلیمان توسط انگلیسی‌ها انحصاراً برای پرسنل خود پایه‌گذاری شد. و پس از خروج انگلیسی‌ها به ایران واگذار شد. یکمین زمین چمن گلف کشور ایران در مجموعهٔ ثامن شهر مشهد با مدیریت خانم بیتا طاهری احداث گردید. تا پیش از سال ۱۳۷۴ گلف در ایران فدراسیون نداشت و از آن سال فدراسیون گلف تشکیل شد و از سال ۸۳ عیسی اسحاقی، سخنگو و معاون پیشین سازمان تربیت بدنی ریاست آن را برعهده دارد. در سال ۱۳۸۳ حدود ۲۰۰ گلف‌باز در ایران مشغول به بازی بودند و هم‌اکنون تعداد بازیکنان به ۱۵ هزار نفر رسیده‌است. در بخش قهرمانی نیز لیگ گلف در دو گروه پیشرفته و نیمه‌پیشرفته با حضور ۱۲ تیم برگزار می‌شود امروزه طرح‌های اجرایی چندی در دست اقدام است تا در محوطهٔ دانشگاه تهران، هتل‌ها و همچنین در زمینی میان چالوس و نوشهر زمین‌های گلف ساخته شود. تیم ملی گلف بانوان ایران از سال ۱۳۸۰ آغاز بکار کرده و دوره‌های مسابقهٔ انتخابی برای تیم ملی نیز میان گلف‌بازان شهرهای گوناگون ایران انجام شده‌است. فدراسیون گلف ایران لیگ‌هایی میان باشگاه‌های کشور برگزار می‌کند. تا امروز استان‌های خوزستان، تهران، مشهد، اصفهان، فارس و قم دارای باشگاه‌های گلف هستند. گلف در تهران تنها باشگاه ورزشی تهران که امکاناتی برای بازی گلف دارد، باشگاه انقلاب است. این زمین با شش کیلومتر درازا در برگیرندهٔ ۶۰ هکتار چمن است اما، به سبب نبودن نورافکن کافی استفاده از این زمین به ساعات روز محدود می‌شود. (زمین‌های گلف دیگری نیز در اهواز، مسجد سلیمان، آبادان و اصفهان وجود دارد که همگی خاکی هستند). در زمین گلف باشگاه انقلاب مسابقه‌هایی هم برگزار می‌شود که مسابقه‌های پایان فصل، مسابقه‌های جام دیپلماتیک، مسابقهٔ ردهٔ جوانان و بزرگسالان، مسابقه‌های قهرمانی باشگاه‌های کشور و مسابقهٔ جام فجر از آن جمله است. تصورات اشتباه واژهٔ «Golf» از مخفف عبارت «Gentlemen Only, Ladies Forbidden» (فقط آقایان، خانم‌ها ممنوع) ریشه نگرفته‌است. خاستگاه واقعی این واژه نامشخص است اما در دوران اسکاتلند میانه وجود داشته‌است. پیوند به بیرون گلف در ایران گلف و خاک ایران ورزش گلف از کجا آمده‌است؟ منابع یزدان‌پرست، به‍اره، تاریخ‍چه بازی گل‍ف، ورزش دانش‍گاه انق‍لاب، ش ۲۰۴، (دی ۱۳۸۳): ص ۲۴–۲۶، ۲۷. ورزش گل‍ف، آرامش، خونس‍ردی و تم‍رکز، آفرین‍ش، (۷ آبان ۱۳۸۳): ص ۱۵. روحانی، وصال، گل‍ف یع‍نی چه؟!، روزنامهٔ جوان، (۱۴ دی ۱۳۸۳): ص ۱۱. گلف اسکاتلند بازی‌های اسکاتلندی ورزش‌ها بر پایه نوع فعالیت‌های اوقات فراغت معرفی‌شده‌های سده ۱۵ (میلادی) ورزش‌های ابداع‌شده در اسکاتلند ورزش‌های المپیک تابستانی ورزش‌های با توپ ورزش‌های دقیق ورزش‌های فردی
5569
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7%20%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C
روابط اجتماعی
روابط اجتماعی یک واژه فراگیر بوده و شامل سیاست اجتماعی و مدیریت اجتماعی است که هر دو با زمینه‌های علوم سیاسی و علوم اقتصادی پیوند نزدیکی و تنگاتنگی دارند. مباحث سیاست اجتماعی عموماً آشکارا مورد توجه قرار می‌گیرند. کسانی که در این جُستارها شرکت می‌کنند باید دارای دیدگاه‌های خاصی باشند تا بتوانند بحث را همراهی کنند. روابط اجتماعی اینگونه نیست و بر روی روش‌های مدیریت اجتماعی که با استفاده از نمونه‌های تاریخی و نتایج ثبت شده شکل می‌گیرد، متمرکز است. روابط اجتماعی را می‌توان به صورت مدیریت مفید روابط حقوقی و فرهنگی تعریف کرد. (جرمی کین، همکار بنیاد EPPA، مشاوران روابط اجتماعی سراسر اروپا) عملگرایی به چگونگی و تفسیر عمومی روابط اجتماعی می‌پردازد. فهرست موضوعات روابط اجتماعی: حکومت، دولت، شیوه‌های حکومت جمهوری مردم‌سالاری پادشاهی امنیت جرم، دادرسی جنایی نظامی دفاع غیرنظامی، آمادگی اضطراری، گروه‌های پاسخگو در موقعیتهای اضطراری قانونی، بی‌قانونی سلامت عمومی، آلودگی، معاملات اوراق بهادار سیاست صنعتی، سیاست سرمایه‌گذاری، مالیات، تعرفه گمرکی و تجارت بودجه وضع مالیات (مالیات بندی) سوسیالیسم (اشتراک‌باوری) فن‌سالاری (حکومت مهندسان و دانشمندان علوم) مدیریت درجات روابط اجتماعی منابع دانشنامه رشد پیوند به بیرون آنچه لازم است درباره روانشناسی بدانیم (به فارسی) جامعه جستارها دولت سیاست علوم سیاسی فهرست‌های اجتماعی مقاله‌های دانشنامه رشد
5571
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C
ساختارگرایی
ساختارگرایی (استراکچرالیزم) یکی از نظریه‌های رایج در علوم اجتماعی است. بر پایهٔ این روش فکری، تعدادی ساختار ناپیدا و ناملموس، چارچوب اصلی پدیده‌های ظاهری اجتماع را تشکیل می‌دهند. روش ساختارگرایی در نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم از سوی تحلیلگران زبان، فرهنگ، فلسفهٔ ریاضی و جامعه به گونه‌ای گسترده به کار برده می‌شد. اندیشه‌های فردینان دو سوسور را می‌توان آغازگاه این مکتب دانست. هرچند پس از وی ساختارگرایی تنها به زبان‌شناسی محدود نشد و در راه‌های گوناگونی بکار گرفته شد و مانند دیگر جنبش‌های فرهنگی، اثرگذاری و بالندگی آن بسیار پیچیده است، با این‌حال، ساختارگرایی عموماً به اندیشهٔ فرانسویِ دههٔ ۱۹۶۰ گفته می‌شود و با نام متفکرانی چون کلود لوی-استروس، رولان بارت، میشل فوکو، ژرار ژنت، لوئی آلتوسر، ژاک لاکان، آلژیر داس گره‌ماس، و ژان پیاژه آمیخته شده‌است. ساختارگراییِ فرانسوی به رغم آن‌که با فرمالیسم روسی و شاخه‌های فرعی آن نظیر مکتب پراگ و ساختارگراییِ لهستانی پیوند تنگاتنگی دارد، به واسطهٔ تنوع خود و توانِ میان‌رشته‌ای‌اش، از آن‌ها متمایز است. ساختارگرایی به منزلهٔ مرحله‌ای فراسوی انسان‌گرایی و پدیدارشناسی، به بررسی روابط درونی‌ای می‌پردازد که زبان و نیز تمامیِ نظام‌های نمادین یا گفتمانی را می‌سازند. سیر تاریخی ساختارگرایی، نخست با مطالعهٔ ساختار زبان آغاز شد. اما بعداً توسعه یافت و با دربرگرفتن موضوعات انسان‌شناختی و اسطوره‌ای، رشد و گسترش یافت. ساختارگرایان به این نتیجه دست یافتند که زبان یک ساختمان اجتماعی است؛ و هر فرهنگ، برای رسیدن به ساختارهای معنایی، روایت‌ها یا متن‌ها را وسیع و متحول می‌کند؛ و بدین شیوه، مردم می‌توانند تجارب خود را سامان دهند و معنا ببخشند. ساختارگراییِ قرن بیستم به معنای دقیق آن با مجموعه‌ای از درس‌گفتارهای زبان‌شناس سوییسی، فردینان دوسوسور، در دانشگاه ژنو آغاز شد؛ درس‌گفتارهایی که پس از مرگ او، بر اساس یادداشت‌هایی که از آن‌ها تهیه شده بود، با عنوان دورهٔ زبان‌شناسی عمومی (۱۹۱۶) منتشر شد. ۱۲ دیدگاه ساختارگرایی به دنبال راهی است برای شرح و گزارش پیوند درونی‌ای که از طریق آن معنایی در یک فرهنگ ساخته می‌شود. کاربرد دوم آن که به‌تازگی دیده شده‌است در فلسفهٔ ریاضی می‌باشد. بر پایهٔ اندیشهٔ ساختارگرا معنا در یک فرهنگ از راه پدیده‌ها و کارکردهای گوناگونی که سامانهٔ معنایی را می‌سازند، بارها پدیدار می‌شود. ساختارگرایی می‌تواند به پژوهش در ساختارهای نشانه‌مندی مانند آیین‌های پرستش، بازی‌ها، نوشتارهای ادبی و غیرِادبی، رسانه‌ها و هر چه که در آن معنایی از درون فرهنگی بدست آید، بپردازد و ساختار آن را بررسی نماید. از سوسور به بعد یافتن ساختارها، اصلی‌ترین دل‌مشغولی پژوهشگران در علوم مختلف، از جمله ادبیات گردید. تئوری نظام‌مند بودن زبان منتقدان را بر آن داشت که ادبیات را نیز نظامی همبسته بدانند و همان تمایزی را که سوسور میان زبان و گفتار می‌یافت، میان مطلق ادبیات و سبک‌های (genre) گوناگون بیابند. زبان‌شناسی ساختارگرا توجه خود را به مصادیق متنوع زبان یعنی گفتارها معطوف می‌کند. در سبک‌شناسی ساختاری هر چند، منتقد علاقه‌مندی خود را به حفظ نظریه‌پردازی در باب ادبیات حفظ می‌کند. اما اصلی‌ترین کوشش او تشریح مصادیق و الحان مختلف ادبیات، یعنی ژانرهای مختلف و چگونگی متابعت یا عدول از معیار مسلط و نُرم (norm) تثبیت شده‌است. ساختار نظامی است متشکل از اجزایی که رابطه‌ای همبسته با یکدیگر و با کل نظام دارند، یعنی اجزاء به کل و کل به اجزاء سازنده وابسته‌اند، چنان‌که اختلال در عمل یک جزء، موجب اختلال در کارکرد کل نظام می‌شود. لوسین گلدمن در زمینه ادبیات ساختار گفته‌است: «در ادبیات منظور از ساختارگرایی بیشتر به معنای نظامی است که بر پایهٔ زبان‌شناسی استوار است… وظیفهٔ نقد ساختاری از ۳ مرحله تشکیل می‌شود: استخراج اجزاء ساختار اثر برقرار ساختن ارتباط موجود بین این اجرا نشان دادن دلالتی که در کلیهٔ ساختار اثر هست. اما آنچه در نقد ساختاری بیشترین اهمیت را دارد آن است که این روش نمی‌کوشد تا معانی درونی اثر را آشکار کند، بلکه کوشش آن بر این است که سازه‌های یک متن را استخراج کند. به‌گفتهٔ لوی استروس، شاید روش ساختارگرایی چیزی بیش از این نباشد، تلاش برای یافتن عنصر دگرگونی‌ناپذیر در میان تمایزهای سطحی. این گفته در واقع جان‌مایهٔ ساختارگرایی را روشن می‌سازد. ساختارگرا باید تمایزهای سطحی و ظاهری بین متون را کنار زده، تا به آن عنصر یکه و ثابت متون همپایه دست یابد. اگر بخواهیم به آغازگاه ساختارگرایی بازگردیم، بی‌شک باید به اصلی‌ترین متن آغازی تاریخی آن، یعنی نظریهٔ بوطیقا (Poetics) یا فن شعر ارسطو (و نیز رسالهٔ فن شاعری هوراس) بازگردیم. هنگامی که ارسطو می‌گوید: «پس به حکم ضرورت، در تراژدی شش جزء وجود دارد که تراژدی از آن‌ها ترکیب می‌یابد و ماهیت آن، بدان شش چیز حاصل می‌گردد». به‌واقع کاری جز استخراج اجزاء تراژدی و یافتن سازه‌های سازنده آن نمی‌کند. نکتهٔ جذاب این است که خودِ اصطلاح Poetics از واژهٔ یونانی Poetikos به معنای شناخت ساختار ادبی و از ریشهٔ Poesis به معنای ساختن اخذ شده‌است. اما نقد ساختاری به معنای امروزی آن، در واقع در حدود دههٔ ۱۹۶۰، به منظور به کار بستن روش‌ها و دریافت‌های سوسور در عرصهٔ ادبیات شکوفا شد. ما در واقع تاکنون چیزی جز نظریان ساختارگرایان در باب ادبیات بیان نکرده‌ایم. در حالی که ساختارگرایی همواره سویه‌های متفاوت و جذابی یافته‌است: میشل فوکو کوشید تا با مطالعهٔ ریزنگارانه اسناد تاریخی، ساختار و سویهٔ تاریخ بند باورها و نهادها (همچون طرد دیوانگان از جامعه، زایش درمانگاه، تاریخ پزشکی، تاریخ مجازات و زندان و تاریخ جنسیت) را عیان سازد. موضوعات موردِ پژوهش وی، چه در درون‌مایه و چه در ظاهر با تحقیقات رایج تاریخی متفاوت است. ژاک لاکان سعی نمود تا با بهره‌گیری از دو تفکر مسلط روزگار خود، یعنی روان‌کاوی فروید و زبان‌شناسی سوسور، اختلالات روانی تشریح کرده و روان‌شناسی ساختارگرا را بنیان نهد. ساختارگرایان برجسته فردینان دو سوسور رومن جاکوبسون کلود لوی-استروس رولند برتس ژاک لاکان لوئی آلتوسر ژولیا کریستوا جستارهای وابسته پساساختارگرایی کارکردگرایی تقابل دوتایی پانویس منابع Structuralism: With an Introduction by Jean-Michel Rabate, by John Sturrock, John Wiley & Sons, U.S.A, ۱۹۹۰ Structuralism and Since, by Sturrock, John, Oxford, ۱۹۷۹ زهرا پیشگاهی فرد و مصیب قره بیگی. جغرافیای پساساختارگرا. تهران: نشر زیتون سبز، ۱۳۹۲ ساختارگرایی چرخش زبان‌شناختی زبان فرانظریه فلسفه قاره‌ای مردم‌شناسی فلسفی مکتب‌ها و سنت‌های فلسفی نقد ادبی نظریه انتقادی نظریه روان‌کاوانه نظریه‌های زبان فردینان دو سوسور نظریه‌های جامعه‌شناسی جامعه‌شناسی
5573
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AF%D8%AE%D8%B4
بدخش
بَدَخش یا بَدَخشَن، بیدخش (Bidaxsh)، پیتیاخش (Pitiakhsh) واژه‌ای از زبان پارسی میانه به معنای والی و مرزبان است که علاوه بر حکومت، ریاست اسواران محلی را نیز عهده‌دار بود. این عنوان بین قرن یکم تا هشتم میلادی در آلبانیای قفقاز (ارمنستان ایران) و ایبریای قفقاز (گرجستان) مورد استفاده توسط فرماندار نظامی یک استان، و عنوان ارثی سلسله مهرانی گوگارک است. این عنوان معادل عنوان مارکی و مارگراف در زبان‌های اروپایی می‌باشد. پانویس منابع شاهان عنوان‌های اجتماعی مردان عنوان‌های پادشاهی آلبانیای قفقاز بدخش واژه‌ها و عبارت‌های ایرانی جایگاه‌های قدرت
5579
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF%D9%88%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D8%AF
استان بلاگووگراد
بلاگووگراد نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. نام نام این استان در قدیم گورانا جومایا بود که در زمان فرمانروایی ترکان عثمانی با نام فارسی جومای بالا نامیده می‌شد. جغرافیا این استان در جنوب شرقی بلغارستان در مرز یونان و مقدونیه قرار دارد. منطقه بلاگووگراد در کرانه‌های رود استروما که مرز طبیعی میان یونان و بلغارستان است قرار دارد. این منطقه جزئی ار منطقه بزرگ‌تر جغرافیایی به نام مقدونیه پیرین بشمار می‌آید. شهرستان‌ها شهر اصلی آن شهر بلاگووگراد است و نام دیگر شهرهای آن از این قرار است: بانسکو گوجه دلچِو ملنیک پتریچ رازلوگ ساندانسکی سیمیتلی نگارخانه منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Blagoevgrad_Province استان بلاگووگراد استان‌های بلغارستان منطقه‌های تاریخی در بلغارستان
5580
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D8%B3%DA%A9%D9%88
بانسکو
بانسکو () نام شهری در استان بلاگووگراد کشور بلغارستان است که در جنوب غربی این کشور و در کوهپایهٔ پیرین قرار گرفته‌است. جمعیت این شهر در سال ۲۰۰۴ برابر با ۹٬۲۱۲ نفر بوده‌است. منابع Wikipedia contributors، «Bansko،» Wikipedia، The Free Encyclopedia، استان بلاگووگراد پیست‌های اسکی در بلغارستان جاذبه‌های گردشگری در استان بلاگووگراد شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی در استان بلاگووگراد مناطق مسکونی در بلغارستان
5581
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%AA%D8%B3%D9%87%20%D8%AF%D9%84%DA%86%D9%88
گوتسه دلچو
گوتسه دلچِو شهری است در استان بلاگووگراد کشور بلغارستان. نگارخانه جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Gotse_Delchev_(town) استان بلاگووگراد شهرک‌های بلغارستان شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی در استان بلاگووگراد مناطق مسکونی در بلغارستان
5582
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%84%D9%86%DB%8C%DA%A9%20%28%D8%A8%D9%84%D8%BA%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%29
ملنیک (بلغارستان)
ملنیک (به‌زبان بلغاری: Мелник) نام کوچترین شهر کشور بلغارستان است. این شهر در استان بلاگووگراد در پای کوه پیرین قرار دارد. ملنیک زمانی شهر پررونقی بود ولی پس از بازگشت مهاجران یونانی و ترک ساکن ِ آن شهر به‌کشورشان، ملنیک هم از رونق افتاد. شهر ملنیک هنوز بخاطر شراب خود شهرت دارد که گفته می‌شود شراب محبوب وینستون چرچیل بوده‌است. نگارخانه منابع ویکی‌پدیای انگلیسی. جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان پیوند به بیرون عکسهایی از ملنیک، بلغارستان استان بلاگووگراد جاذبه‌های گردشگری در استان بلاگووگراد جغرافیا شهرک‌های بلغارستان شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی در استان بلاگووگراد مناطق مسکونی در بلغارستان مناظر گردشگری بلغارستان در سال ۱۰۰ (میلادی)
5583
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%AA%D8%B1%DB%8C%DA%86
پتریچ
نام شهری است در استان بلاگووگراد کشور بلغارستان. نگارخانه . منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Petrich استان بلاگووگراد پایانه‌های مرزی بلغارستان و مقدونیه شمالی شهرک‌های بلغارستان شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی در استان بلاگووگراد مناطق مسکونی در بلغارستان
5584
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%84%D9%88%DA%AF
رازلوگ
نام شهری است در استان بلاگووگراد کشور بلغارستان. منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Razlog جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان استان بلاگووگراد شهرک‌های بلغارستان شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی در استان بلاگووگراد مناطق مسکونی در بلغارستان
5585
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B3%DA%A9%DB%8C
ساندانسکی
نام شهری است در استان بلاگووگراد کشور بلغارستان. جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان منابع https://web.archive.org/web/20120206011935/http://sandanski.info/ https://web.archive.org/web/20090201222216/http://sandanski.org/en/ ساندانسکی استان بلاگووگراد سکونتگاه‌های دارای چشمه آب گرم در بلغارستان شهرک‌های بلغارستان شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی در استان بلاگووگراد مناطق مسکونی در بلغارستان
5586
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%84%DB%8C
سیمیتلی
سیمیتلی (به بلغاری: Симитли) نام شهر کوچکی است در استان بلاگووگراد کشور بلغارستان. جمعیت آن ۷٬۴۵۴ نفر است و در ۱۳ کیلومتری جنوب شهر بلاگووگراد واقع شده‌است. جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان منابع ویکی‌پدیای انگلیسی، نسخهٔ ۲۰ دسامبر ۲۰۰۶. استان بلاگووگراد سکونتگاه‌های دارای چشمه آب گرم در بلغارستان شهرک‌های بلغارستان شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی در استان بلاگووگراد مناطق مسکونی در بلغارستان
5587
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%AF%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A7
رود استروما
رود استروما (در بلغاری Струма، در یونانی استریمون، در ترکی: کاراسو (یعنی آب سیاه)) در مرز میان بلغارستان و یونان. نام کهن این رود استریمون بوده است. رود استروما از کوه‌های ویتوشا در بلغارستان سرچشمه می‌گیرد و پس از طی ۴۰۰ کیلومتر به سوی جنوب، به دریای اژه میریزد . دره این رودخانه منبع تولید زغال سنگ بلغارستان است. شهر آمفیپولیس، یکی از شهرهای باستانی یونان، در ریزشگاه این رودخانه به دریای اژه بنا شد و جنگ کلَیدیون در ۱۰۱۴ میلادی در کناره همین رودخانه رخ داد. نگارخانه منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Struma_River جغرافیای استان پرنیک جغرافیای استان کیوستندیل جغرافیای مقدونیه استروما، رود رودهای بین‌المللی اروپا استروما، رود زمین‌چهرهای استان پرنیک زمین‌چهرهای استان شهر صوفیه زمین‌چهرهای استان کیوستندیل زمین‌چهرهای سرس (واحد استانی) زمین‌چهرهای مقدونیه مرکزی
5588
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D9%81%DB%8C%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B3
آمفیپولیس
آمفیپولیس (در زبان یونانی نو: آمفیپولی) یکی از شهرهای باستانی مقدونیه در کرانه رود استروما بود. مکان این شهر در جایی بود که آن رود ۳ کیلومتر مانده به دریا از دریاچه سرسینیتیس جدا می‌شود. آمفیپولیس در آغاز شهری تراکی به نام اِنه‌آ اُدوئی (به معنی نُه راه) بود که در سال ۴۳۷ پیش از میلاد از سوی آتنی‌ها به رهبری هاگنون تسخیر و مسکون شد. نگارخانه منابع Wikipedia contributors, "Amphipolis," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Amphipolis&oldid=195890384 آثار باستانی در مقدونیه (یونان) محوطه‌های باستان‌شناختی یونان باستان در یونان بنیان‌گذاری‌های ۴۳۷ (پیش از میلاد) شهرداری‌های مقدونیه مرکزی شهرهای یونان باستان محوطه‌های رومی در یونان مکان‌های عهد جدید مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در سده ۵ (پیش از میلاد) مناطق مسکونی پیشین در یونان مناطق مسکونی در امپراتوری بیزانس مناطق مسکونی در سیرس مناطق مسکونی یونان باستان
5589
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%B1%DB%8C%DA%86
دوبریچ
دوبریچ (بلغاری: Добрич) یکی از شهرهای بلغارستان است. این شهر مرکز استان دوبریچ است. دوبریچ هشتمین شهر پرجمعیت بلغارستان است و در ۳۰ کیلومتری غرب کرانه دریای سیاه واقع شده است. بین سال‌های ۱۹۴۹ تا ۱۹۹۰ این شهر به افتخار مارشال فیودور تولبوخین که فرماندهی آزادسازی بلغارستان در جنگ جهانی دوم را برعهده داشت، تولبوخین نامیده می‌شد. نگارخانه منابع بازارجِقْ (یا بازارجیق ) Wikipedia contributors, "Dobrich," Wikipedia, The Free Encyclopedia,(accessed February 12, 2008) دوبریچ شهرک‌های بلغارستان شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی در استان دوبریچ مناطق مسکونی در بلغارستان
5590
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%AF%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%88%D9%88%D9%88
استان گابرووو
استان گابرووو (به بلغاری: Област Габрово) یک استان در بلغارستان است که در شمالغربی واقع شده‌است. خصوصیات استان گابرووو ۲٬۰۲۳ کیلومتر مربع مساحت و ۱۲۲٬۷۰۲ نفر جمعیت دارد. جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان منابع نگارخانه استان گابرووو گابرووو، استان
5591
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%87%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%88
استان هاسکوو
استان هاسکوو یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. مساحت این استان ۵٬۵۳۳٫۳ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۲۴۲٬۰۳۰ نفر است. همچنین شهر هاسکوو مرکز این استان است. منابع استان خاسکوو استان‌های بلغارستان
5592
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%84%DB%8C
استان کرجالی
کرجالی (به بلغاری: Кърджалийска област، انگلیسی: Kardzhali Province) نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. اکثریت جمعیت این استان ترک هستند. منابع Wikipedia contributors, "Kardzhali Province," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed October 14, 2008). استان کرجالی استان‌های بلغارستان ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۹ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۹ (میلادی) در بلغارستان جوامع ترک خارج از ترکیه
5593
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%DB%8C%D9%88%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%84
استان کیوستندیل
کیوستندیل یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. مساحت این استان ۳٬۰۸۴ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۳۵٬۶۶۴ نفر است. همچنین مرکز این استان شهر کیوستندیل است. منابع استان کیوستندیل کیوستندیل، استان
5594
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%84%D9%88%D9%88%DA%86
استان لووچ
استان لووچ (به بلغاری: Област Ловеч) یک استان در بلغارستان است که در شمال واقع شده‌است. خصوصیات استان لووچ ۴٬۱۲۸ کیلومتر مربع مساحت و ۱۴۱٬۴۲۲ نفر جمعیت دارد. جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان منابع استان لووچ استان‌های بلغارستان
5595
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%A7%20%28%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%29
مونتانا (ابهام‌زدایی)
مونتانا ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد: خودرو پونتیاک مونتانا شورولت مونتانا اماکن ایالت مونتانا در ایالات متحده آمریکا استان مونتانا در بلغارستان مونتانا، بلغارستان، شهری در استان مونتانا رسانه مونتانا (فیلم ۱۹۵۰) مونتانا (فیلم ۱۹۹۸) هانا مونتانا، سریال تلویزیونی آمریکایی تونی مونتانا، از شخصیت‌های اصلی فیلم صورت زخمی صفحه‌های ابهام‌زدایی مکان‌ها صفحه‌های ابهام‌زدایی نام خانوادگی صفحه‌های ابهام‌زدایی کشتی
5596
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%A7
استان مونتانا
نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. منابع استان مونتانا مونتانا، استان
5597
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%BE%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C%DA%A9
استان پازارجیک
پازارجیک نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Pazardzhik_Province استان پازارجیک استان‌های بلغارستان
5598
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%86%DB%8C%DA%A9
پرنیک
شهر پرنیک مرکز استان پرنیک بلغارستان است. جمعیت این شهر در سال ۲۰۰۱ بالغ بر ۸۶٬۱۳۳ نفر بوده است. این شهر پس از صوفیه پرجمعیت‌ترین شهر غرب بلغارستان است. این شهر دو دو سوی کرانه رود استروما قرار دارد و در نزدیکی کوه ویتوشا واقع شده است. نگارخانه منابع پرنیک شهرهای بلغارستان مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در سده ۴ (پیش از میلاد) مناطق مسکونی در استان پرنیک مناطق مسکونی در بلغارستان
5600
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%BE%D9%84%D9%88%D9%88%D8%AF%DB%8C%D9%81
استان پلوودیف
پلوودیف نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. نگارخانه منابع kn.government.bg پلوودیف، استان استان پلوودیو
5601
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D8%AF
استان رازگراد
نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. ترکها بزرگترین گروه قومی ساکن این استان هستند. منابع http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Razgrad_Province&oldid=437546433 استان رازگراد استان‌های بلغارستان جوامع ترک خارج از ترکیه
5602
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D9%88%D8%B3%D9%87
استان روسه
استان روسه نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. شهرستان‌ها منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Ruse_Province استان‌های بلغارستان
5603
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B4%D9%88%D9%85%D9%86
استان شومن
استان شومن (به بلغاری: Област Шумен) یک استان در بلغارستان است که در شمالشرقی واقع شده‌است. خصوصیات استان شومن ۳٬۳۸۹٫۷ کیلومتر مربع مساحت و ۱۸۰٬۵۲۸ نفر جمعیت دارد. جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان منابع ترکها ۳۰ درصد ترکیب جمعیتی این استان را تشکیل می‌دهند. استان شومن استان‌های بلغارستان جوامع ترک خارج از ترکیه
5604
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B3%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7
استان سیلیسترا
استان سیلیسترا یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. مرکز این استان شهر سیلیسترا می باشد. ساختار جمعیتی بلغارها ۵۹ % و ترکها ۳۴ % جمعیت این استان را تشکیل می دهند. اقتصاد معروفیت این استان بخاطر پلیکان‌هایش، زردآلو و کنیاک آن است. این استان خاکی حاصلخیز دارد و ناحیه‌ای سنتاً کشاورزی است. شهرستان ها شهرهای دیگر آن عبارت‌اند از توتراکان، آلفاتار، دولووو و گلاوینیتسا. منابع ویکی‌پدیای انگلیسی، نسخهٔ ۱۴ اکتبر ۲۰۰۶. استان سیلیسترا استان‌های بلغارستان جوامع ترک خارج از ترکیه
5605
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86
استان اسلیون
استان اسلیون (به بلغاری: Област Сливен) یک استان در بلغارستان است که در مرکز واقع شده‌است. خصوصیات استان اسلیون ۳٬۵۴۴٫۱ کیلومتر مربع مساحت و ۱۹۷٬۴۷۳ نفر جمعیت دارد. جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان منابع استان اسلیون اسلیوِن، استان
5607
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D8%A7%20%D8%B2%D8%A7%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7
استان استارا زاگورا
استارا زاگورا نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. شهرستان‌ها منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Stara_Zagora_Province استان استارا زاگورا استان‌های بلغارستان
5608
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D8%B1%DA%AF%D9%88%D9%88%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D9%87
استان ترگوویشته
نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. ترکها36 درصد جمعیت این استان را تشکیل می دهند. منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Targovishte_Province استان ترگوویشته استان‌های بلغارستان جوامع ترک خارج از ترکیه
5610
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D9%84%DB%8C%DA%A9%D9%88%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%86%D9%88%D9%88
استان ولیکو تارنوو
نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. منابع Veliko Tarnovo Province استان ولیکو ترنوو ولیکو تورنوو، استان
5611
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%86
ویدین
ویدین (بلغاری: Видин، رومانیایی: Vidin, Diiu) یکی از شهرهای کشور بلغارستان است. ویدین با جمعیت ۶۸٫۵۰۶ نفر مرکز استان ویدین است. شهر ویدین در کرانه جنوبی رودخانه دانوب و در شمال غربی بلغارستان واقع شده است. ویدین غربی‌ترین بندری دانوبی مهم بلغارستان است. تاریخچه این شهر را قوم سلت با نام دونونیا بنیاد کردند و رومی‌ها بعداً برای آن حصار و بارو کشیده و آن را بونونیا نام نهادند. با آمدن اسلاوها شهر نام بادین و بدین بخود گرفت که نام ویدین از همین تلفظ گرفته شده. نگارخانه جستارهای وابسته فهرست شهرهای بلغارستان منابع ویکی‌پدیای انگلیسی. ویدین پایانه‌های مرزی بلغارستان و رومانی پایتخت‌های پیشین بلغارستان شهرک‌های بلغارستان شهرها و شهرک‌های بندری در بلغارستان شهرهای بلغارستان شهرهای رودگذر شهرهای کرانه دانوب مناطق مسکونی در استان ویدین مناطق مسکونی در بلغارستان مناطق مسکونی در دانوب
5612
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%B3%D8%A7
وراتسا
وراتسا به یکی از موارد زیر اشاره دارد: استان وراتسا استانی در کشور بلغارستان وراتسا (شهر) شهری در کشور بلغارستان و مرکز استان وراتسا صفحه‌های ابهام‌زدایی نام استان صفحه‌های ابهام‌زدایی نام شهر
5613
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D9%88%D9%84
استان یامبول
استان یامبول یکی از استان‌های کشور بلغارستان است. شهرستان‌های استان یامبول Boljarovo Elhovo Jambol Straldza Tundza منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Yambol_Province استان یامبول یامبول، استان
5615
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86
ارسنجان
اَرسَنجان از شهرهای استان فارس و مرکز شهرستان ارسنجان است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱۷٬۷۰۶ نفر بوده‌است. پیرامون ارسنجان را جنگلهای سرسبز بناب و کوه‌های سربلند با مناظر بدیع احاطه کرده‌است. از مناظر دیدنی ارسنجان می‌توان به جنگلهای سرسبز طبیعی بناب، فیجان، خلیل بگ، تنگ اشکن و چشمه‌سارها ارتفاعات دال‌نشین کوه‌های قلات، دریاچه طشک، غار ضحاک، چشمه شیرخون، پیر با صفا، مروارید سبز (تک درخت روییده بر سنگ)، دریاچه ارسنجان و باغ‌های سرسبز شمال و غرب جنوب ارسنجان اشاره کرد.زبان اصلی مردم ارسنجان گویش فارسی دارند. جمعیت بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱۷٬۷۰۶ نفر (۵٬۲۸۴ خانوار) بوده‌است. وجه تسمیه اسم اولیه این شهرستان ارژنگان و یا ارسنگان بوده، که از دو بخش ارسن به معنای خوش آب و هوا و گان به معنای جا و مکان تشکیل شده. بعد از یورش اعراب به ایران و تغییر زبان ایرانیان نام این شهر به ارسنجان تغییر یافته‌است. ویژگی‌های تاریخی شهر ارسنجان در کتب گذشته همچون فارسنامه ناصری، آثار العجم فرصت الدوله شیرازی، بستان السیاحه زین العابدین صوفی، دائرةالمعارف علامه دهخدا از آن نام برده‌اند، اما تاریخ صحیح و دقیقی که بتوان بر آن استناد جست و سال بنای این شهر را دانست در دست نیست. شهرستان ارسنجان دارای چندین اثر باستانی، میراث فرهنگی و گردشگری مانند مسجد جامع، مدرسه سعیدیه، ایوان قدمگاه مربوط به دوره هخامنشی، قلاتخوار، جمال آباد، تل مهره‌ای (کمال‌آباد)، قصر منوچهر، مربوط به دوره ساسانی، تل تیموریان و تل کاخ، سد دختر، چشمه گمبان و… شاعرانی چون میرزا محمود خان آغاز، میرزا مصطفی خان انجام، ناصر الدین خان سالار، سکینه آغازی ارسنجانی و دکتر مهدی حمیدی شیرازی از شاعران کهن ارسنجان هستند. زبان زبان مردم شهر و شهرستان ارسنجان فارسی است. اکثریت فارس زبان هستند پوشش گیاهی درختان این منطقه شامل درختان کهن بنه، الوک، ارژن بلوط، انجیر کوهی، گز، تنگز را شامل می‌شود و گیاهانی چون جاشیر، آویشن برگ پهن، آویشن برگ نازک، کنگر، قارچ کوهی (هکل و دنبل)، بن سرخ، پیازوک، پونه، نعنای وحشی، گل یخ، زعفران و بسیاری از این قبیل می‌باشد. آثار تاریخی از آثار تاریخی این شهرستان می‌توان به آثار زیر اشاره کرد: تل تیموران ایوان قدمگاه قصر منوچهر مدرسه سعیدیه ارسنجان مسجد جامع تل شاه ولی که متأسفانه با بی‌تدبیری از بین رفت و با خاک یکسان شد. از دیگر آثار می‌توان به قلعهٔ گچی مربوط به زمان اسماعیلیه، آسیاب آبی تل سفید، تنوره و برج آسیاب ملکشاه و سد دختر نام برد. جاذبه‌های گردشگری از مناظر دیدنی ارسنجان می‌توان به موارد زیر اشاره نمود: جنگل بناب جنگل خلیل بیگ منطقه فیجان تنگ شکن دریاچه طشک غار ضحاک طاق پیر با صفا مروارید سبز ارسنجان غار سیده خاتون تل شرابی تل شنی تل روباهی و باغ‌های سر سبز شمال، غرب و جنوب اشاره کرد. تقسیمات کشوری بخش مرکزی دهستان خبریز دهستان شورآب دهستان علی‌آباد ملک ره‌آورد از سوغات ارسنجان می‌توان اقلامی چون رب انار، حلوای سین، آبنبات ارسنجان، زرد انار، سفیداب، بنه، اناردانه و تک را یاد کرد. مراکز آموزش عالی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان دانشگاه پیام نور واحد ارسنجان دبیرستان متوسطه غیرانتفاعی سما دبیرستان علیرضا اسکندری نگارخانه جستارهای وابسته فهرست شهرهای استان فارس دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان منابع بلندا و جایگاه اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران: ۱۳۸۳ خ. شهرستان ارسنجان شهرهای استان فارس شهرهای شهرستان ارسنجان
5616
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF
فیروزآباد
فیروزآباد شهری در ۱۱۰ کیلومتری جنوب شیراز و مرکز شهرستان فیروزآباد است. این شهر در ۳ کیلومتری محوطه باستانی گور قرار دارد که از شهرهای مهم دوره ساسانی و اوایل اسلام بود. طبق آخرین سرشماری، این شهر با ۱۲۱٬۴۱۷ نفر جمعیت، هشتمین شهر پرجمعیت استان فارس و چهارمین شهر پرجمعیت نیمه‌ی جنوبی استان به شمار می‌رود. پیشینه فیروزآباد کهن پیشینه فیروزآباد به واپسین سال‌های حکومت پارتیان بازمی‌گردد. اردشیر بابکان سردودمان ساسانیان که در زمان اردوان پنجم اشکانی حاکم ایالت فارس بود، این شهر را در جلگه فیروزآباد بنیاد کرد و آن را اردشیرخورّه (به معنی فر اردشیر) نامید. این شهر در سراسر دوران ساسانی جایگاه ممتاز خود را نگه داشت و کرسی‌نشین کوره اردشیر، و دارای قلعه دیدبانی موسوم به قلعهٔ دختر بود که هنوز هم آثار ان به جا مانده‌است. یکی از پنج ناحیه اداری ایالت فارس بود. در اوایل دوران اسلامی، اردشیرخورّه – که اکنون به آن گور می‌گفتند- همچنان شهری مهم و پررونق بود. شاهان آل بویه که تختگاه خود را در شیراز قرار داده بودند به گور توجه ویژه داشتند و در آبادانی آن تلاش می‌کردند. چنان‌که در قرن پنجم هجری گور (فیروزآباد) دارای مسجد جامع، بیمارستان، مدرسه و کتابخانه‌ای بزرگ بود. دایره‌ای بودن محدوده دژ کهن شهر با به کارگیری عکس‌های ماهواره‌ای آشکار است. بر فراز کوه تنگاب، قلعه دختر در زمان ساسانی ساخته شده که پلکان‌هایی ارتباط فضاهای داخلی آن را میسر میسازد. این قلعه با استفاده از مصالح گچ و سنگ ساخته شده و دارای کاربرد نظامی و دفاعی است. قلعه دختر استان فارس در شش کیلومتری جاده فیروزآباد به شیراز در دامنه کوهی مشرف به جاده قرار دارد که پس از طی مسافتی حدود ۳۰۰ متر می‌توان به قلعه دختر رسید. معماران رومی مشکل قرار دادن سقفی مدور بر روی بنایی چهار گوش در گوشه‌ها را با جلو آوردن تدریجی سنگ یا آجرها به شکلی که پیوسته مدور تر می‌شد، حل کرده‌اند اما در قلعه دختر شیوه جدیدی به کار گرفته شد که همانا استفاده از سکنج در گوشه هاست. قلعه دختر تماماً از سنگ‌های درشت ساخته و سنگ‌های نما، تراشیده شده‌اند ولی سنگ‌های پی‌ها و داخل دیوارها از قلوه سنگ‌های درشت رودخانه‌ای تشکیل شده‌اند. عظمت بنای قلعه دختر، مبهوت‌کننده‌است و دیوارهای بلند آن با همه شکستگی و ریخته شدن، هنوز هم شکوهی خیره‌کننده دارند. فیروزآباد جدید در حدود قرن هفتم هجری فیروزآباد کهن رفته‌رفته متروک شد و به جای آن بیرون باروی شهر قصبه‌ای سر برآورد به نام کوشک که شهر فعلی فیروزآباد حاصل گسترش آن است. عمارت حاج عمادالملک، قلعه‌ای کوچک و بازار مهم‌ترین بخش‌های این قصبه تا دوره قاجاریان بودند. فیروزآباد در سال‌های اخیر و در پی گسترش منطقه انرژی پارس جنوبی و همچنین به دلیل قرارگیری در مسیر خلیج فارس و بنادر جنوب، در حال رونق اقتصادی بوده و پروژه‌های تجاری و تفریحی متعددی در این شهر در حال ساخت می‌باشد. این شهر دورنمای روشنی را برای خود متصور بوده و در حال تبدیل شدن به یک شهر تجاری است. فیروزآباد به بندر سیراف و بندر عسلویه جاده مستقیم داشته و همچنین به بندر بوشهر متصل است. فاصله هوایی فیروزآباد تا دریا ۱۲۰ کیلومتر است. خدمات شهری بیمارستان بیمارستان قائم بیمارستانی است درمانی واقع در شهر فیروزآباد، استان فارس وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز با ظرفیت ۱۴۱ تخت فعال که در سال ۱۳۴۵ شمسی تأسیس گردید. درمانگاه ها در آذر سال ۹۶ کلنگ درمانگاه تامین اجتماعی فیروزآباد در زمینی به مساحت ۵ هزار متر مربع و زیر بنای ۲ هزار متر مربع توسط وزیرکار و رفاه اجتماعی وقت به زمین زده شد و هم اکنون با پیشرفت قابل قبول در حال احداث است. همچنین در فیروزآباد دو درمانگاه شبانه روزی شفا و سلامت و درمانگاه امام خمینی نیز وجود دارد داروخانه ها داروخانه شبانه روزی دکتر جعفری زاده داروخانه دکتر رحمانی داروخانه دکتر قاسمی داروخانه دکتر خلیلی داروخانه دکتر شنبدی(شبانه روزی) داروخانه دکتر نعمت االهی داروخانه دکتر رسول پناه داروخانه دکتر شجاعی داروخانه بیمارستان قائم کتابخانه های عمومی از کتابخانه های عمومی شهر فیروزآباد میتوان کتابخانه سروش که در سال ۱۳۷۷ شمسی تاسیس شد و کتابخانه عمومی روزبه را نام برد مردم و جمعیت بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۶۵٬۴۱۷ نفر بوده‌است و بدین ترتیب فیروزآباد هشتمین شهر پرجمعیت استان فارس و چهارمین شهر پرجمعیت نیمهٔ جنوبی استان به‌شمار می‌رود. فیروزآباد مرکز سیاسی ((جبل النارویه)) ایل قشقایی و ایل سرخی(کوهمره) بوده است . زبان مردم منطقه زبان ترکی قشقایی، کوهمره ای و فارسی و لری جنوبی است. جاذبه‌های گردشگری منطقه فیروزآباد از مکان‌های پرظرفیت برای گردشگری است و آثار باستانی ارزنده‌ای از اوایل دوران ساسانی در خود دارد که میراث‌های جهانی کاخ اردشیر بابکان، قلعه دختر، شهر گور، سنگ‌نگاره پادشاهی اردشیر بابکان و سنگ‌نگاره پیروزی اردشیر بابکان در مجاورت شهر، چهار طاقی جبل انارویه، چهارطاقی کنار سیاه در ۲۰ کیلومتری شهر مربوط به دوره ساسانی از جمله آنهاست. از جاذبه‌های طبیعی فیروزآباد نیز می‌توان به چشمه حنیفقان در ۲۵ کیلومتری شهر، تنگ خرقه در ۲۰ کیلومتری، روستای رودبال در ۲۰ کیلومتری، تنگ هایقر در ۳۵ کیلومتری، سد تنگاب در ۱۲ کیلومتری و جنگل‌های بادام کوهی اطراف شهر را نام برد. دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی مرکز آموزش عالی فیروزآباد دانشگاه آزاد اسلامی واحد فیروزآباد دانشگاه پیام نور فیروزآباد مرکز آموزش علمی کاربردی فرمانداری شهرستان فیروزآباد آموزشکده فنی و حرفه‌ای فیروزآباد پانویس منابع سایت «پورتال استان فارس تحت نظر استان داری فارس» جایگاه و بلندا ابن بلخی. فارسنامه. بنیاد فارس‌شناسی. شیراز. ۱۳۷۴. چاپ اول حسینی فسایی، حسن. فارسنامه ناصری. انتشارات امیرکبیر. ۱۳۸۲. چاپ سوم اردشیر بابکان شهرهای استان فارس شهرهای ساسانیان شهرهای شهرستان فیروزآباد معماری ایرانی معماری سده ۴ (میلادی) شهر گور
5619
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B2%D9%81%D9%88%D9%84
دزفول
دِزفول یکی از شهرهای استان خوزستان و مرکز شهرستان دزفول است. این شهر که در ساحل رودخانهٔ دز واقع شده‌، از لحاظ وسعت و جمعیت، دومین شهر بزرگ استان و بزرگ‌ترین شهر در شمال خوزستان محسوب می‌شود؛ این شهر در سال ۱۳۹۵ خورشیدی با جمعیتی بالغ بر ۲۶۴٬۷۰۹ نفر، ۳۱ امین شهر پرجمعیت ایران و پرجمعیت‌تر از ۷ مرکز استان بوده‌است. دزفول که در دامنه‌های زاگرس میانی جای دارد، پیشینهٔ تاریخی‌اش به زمان ساسانیان بازمی‌گردد و پیش از آن نیز به عنوان بخشی از سرزمین‌های امپراتوری‌های عیلام و هخامنشیان به‌شمار می‌رفته‌است. فرهنگ مردم دزفول را می‌توان آمیزه‌ای از فرهنگ‌های کهن خوزستان دانست. مناطق اطراف دزفول در حدود ۵ هزار سال، زیستگاه مردم این نواحی بوده‌است. دزفول دارای زمستان و پاییزی مدیترانه‌ای است و زیست‌بوم آن از پایان زمستان تا ابتدای بهار بسیار سرسبز است. این شهر با زیست‌بوم جلگه‌ای-کوهپایه‌ای و کوهستانی خود در سراسر سال و به ویژه در روزهای نوروز پذیرای شمار بسیاری از گردشگران است. گرم‌ترین و سردترین ماه‌های سال در دزفول به ترتیب ماه‌های تیر و دی هستند. بررسی یک دورهٔ آماری آب و هوایی نشان‌دهندهٔ آن است که حداقل درجهٔ حرارت دزفول ۱۵ درجه و حداکثر آن ۴۵ درجه سانتی‌گراد است. دزفول از شهرهای تأثیرگذار در وقوع انقلاب ۱۳۵۷ در ایران بوده‌است و در خلال جنگ ایران و عراق نیز به دفعات توسط موشک‌های ارتش عراق، مورد حمله قرار گرفت. مقاومت‌های مردم این شهر در طول جنگ، موجب شد تا دزفول در این دوره به «شهر استقامت» و «پایتخت مقاومت ایران» معروف گردد. نام‌شناسی «دزپل» یا «دِژپُل» را در گویش بومی «دزفیل» و «دسفیل» گویند که در نهایت به «دزفول» تبدیل شده‌است. «دژ» به معنی سنگر و سکوی دیدبانی می‌باشد و چنین برمی‌آید که نام دزفول یا دزفیل از نام دژ ساخته شده در کنار پل گرفته شده‌است. گفتنی است یکی از محله‌های کهن شهر دزفول روناش است، (در سده چهارم هجری قمری شهر دزفول به قصر روناش نیز نامور بوده‌است)، که در شرق رود دز جای داشته و هنوز ویرانه‌هایی به همین نام نمودار است. احتمالاً نام دزفول یا «دژپل» از واژهٔ «پل» گرفته شده‌است؛ و «دز» نیز به معنی قلعه است و منظور دژی است که عده‌ای نگهبان و مأمور برای حفاظت پل در آن زندگی می‌کردند. چنانچه پس از دوران انحطاط شوش و نیز خرابی جندی شاپور، برخی مردم این دو شهر به اطراف این دژ پناه آوردند و خانه‌هایی ساختند و به تدریج شهر به وجود آمده‌است. دزفول در اصل «اندامیش» نام داشته و تا اوایل قرن سیزدهم نیز به همین نام بوده‌است. معمولاً دژ به معنی قلعه است ولی در اینجا منظور یک دژ طبیعی می‌باشد که در ۴۸ کیلومتری دزفول در کنار رود دز قرار گرفته و یکی ازمهمترین استحکامات کوهستانی ایران به‌شمار می‌آید. در نگاهی دیگر می‌توان گفت چون در گویش مردم بومی، نام دسفیل یا دزفیل بکار برده می‌شود و این نام را سینه به سینه از نیاکانشان شنیده‌اند و از طرفی ارتش ساسانی دارای فیل بوده‌است و فیل‌ها معمولاً در جاهای پرآب مانند کنارهٔ رودخانه‌ها نگهداری می‌شوند، نام دژپیل (دژی برای نگهداری فیل) نیز می‌تواند یکی از نام‌های درست برای این شهر باشد. (دژ=قلعه، پیل=فیل) ابن سرابیون در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین خوزستان می‌نویسد: دزفول یعنی دژ پل که منظور قلعه پل باشد که در کنار رودخانه دز در جنوب شهر سابق جندی شاپور جا دارد و نیز معروف است که می‌گویند به فرمان شاپور اول ساخته شده‌است؛ که به همین مناسبت آن شهر نیز به همین نام موسوم شد. شهر دزفول در اواخر قرن ۶ هجری به نام (دز پول) شهرت داشته‌است و در تاریخ گزیده حمدﷲ مستوفی این نام مکرر به صورت دزپول آمده‌است.(در صفحات ۵۵۷، ۷۲۵، ۷۵۰، ۷۵۱). در برخی از کتب نام قدیم رودخانه را «زاب یا جندی شاپور» هم نامیده‌اند. برخی از جغرافی دانان و نیز مورخین نام این شهر را روناش و قصر روناش ذکر کرده‌اند و چنین استنباط می‌شود که در قرن چهارم هجری چون ساختمان‌های شهر دزفول در دو طرف رودخانه دز گسترش یافته‌اند پس در قسمت شرقی آن قلعه یا دژ قرار گرفته و قسمت غربی رودخانه به نام روناش معروف بوده‌است. ابن بطوطه دزفول را «دسبول» نامیده و می‌نویسد: «از دروازه‌های شهر یک دروازه به طرف خشکی و بقیه به طرف رودخانه باز می‌شود. در دوطرف رودخانه باغها قرار دارد. عمق رودخانه زیاد است…» کهارت می‌نویسد: «قصر روناش از محله قلعه فعلی (جای همان دژ باستانی) تا مسجد جامع دزفول را دربرمی‌گرفت. در قرون ۱۱ و۱۰میلادی (سوم وچهارم هجری) این شهر را قنطره (پل) یا قنطره رومی (پل رومی) می‌نامیدند.» به دلیل این‌که روناش و دزفول در دو سر رودخانه قرار گرفته بودند، بعضی این دو قسمت را دو شهر جداگانه شمرده و برخی هر دو را دو محله از یک شهر انگاشته‌اند. نام‌ها اندامش یا اندیمشان (Andamesh) یکی از نام‌های تاریخی دزفول است که به گفته‌اصطخری و تعدادی دیگر از مورخین، نام دزفول و همچنین نام پل دزفول بوده است. نمی‌توان به طور دقیق گفت که از چه زمانی از این نام استفاده شده است اما به نظر می‌رسد از دوران هخامنشیان تا ساسانیان از این نام استفاده شده است. دژپل(Dzhpl): از ۱۷۵۰ سال قبل که پل قدیمی دزفول بر رودخانه دز بنا شد، نام این شهر را دژپل گذاشته‌اند. دژپل ازنام همان پل مشتق گردیده‌است. معمولاً دژ به معنی قلعه است ولی در اینجا منظور یک دژ طبیعی می‌باشد که در ۴۸ کیلومتری دزفول در کنار رود دز قرار گرفته و یکی ازمهمترین استحکامات کوهستانی ایران به‌شمار می‌آید. دزپل(dzpl):پس از دژپل، نام این شهر به دزپل رواج یافت. قصر روناش یا رعناش(Gasr-o-Rovnas): روناش نام باستانی و پنج هزار ساله ی؛ دژپل؛ یا دزفول از شهرهای کنونی ایران است و نیز پلی که در زمان شاپور اول بر روی رودخانه دز بنا گردید پل روناش یا رعناش نام‌گذاری شد دژی به همین نام برای پاسداری از این پل بنا گردید که به آن قصر روناش یا رعنا می‌گفتند. نام روناش تا سدهٔ دهم هجری همچنان بر سر زبان‌ها بود تا اینکه در دوران شاه اسماعیل صفوی به؛ رعناش؛ بدل گردید. در حال حاضر نیز به برآمدگی‌های ساحل غربی دز رعنا (بدون ش) می‌گویند. ابوعبدالله یاقوت بن عبداله حموی رومی بغدادی در کتاب معروف معجم البلدان پیرامون قصر روناش چنین نوشته‌است: «روناش شهرستانی از خوزستان است و جایی است که امروز دزپول گفته می‌شود.» روناش (Rovnas):این نام تا اوایل قرن دهم ه‍.ق رواج داشته‌است تا اینکه سرانجام در سال ۹۱۴ ه‍.ق در دوره صفویه و در زمان شاه اسماعیل اول دگرگونی یافته و رعناش (Ranas) گردیده‌است. در حال حاضر نیز برآمدگی‌های ساحل غربی دز را رعنا (Rana) می‌گویند که (ش) آخر آن حذف شده‌است. دزفول(dezful): این نام از قرن ۷ ه‍.ق در کتاب‌ها دیده می‌شود و تاکنون نیز به این نام مشهور بوده‌است. این نام از واژه دژپل گرفته شده‌است. تاریخچه بر پایه نوشته ایرج افشار (شهرهای ایران) دزفول شهری است که پیشینه آن به چندین هزار سال می‌رسد. از کهن‌ترین شهرهای استان خوزستان به‌شمار می‌رود و از دید تاریخ و فرهنگ ویژگی‌های برجسته‌ای دارد. والتر هینتس آلمانی، گمان می‌برد آوان پایتخت حکومت عیلام در اطراف دزفول کنونی جای داشته‌است. تپه‌های باستانی چغامیش با دیرینه‌ای نزدیک به ۴۰۰۰ سال پیش از زایش مسیح که به گفته باستان‌شناسان، گنجینه ارزشمندی از دانستنی‌های سودمند پیرامون رخدادهای زمان باستان از هزاره هفتم پیش از زایش تا شکوفایی تمدن شوش را دربردارند نیز در شهرستان دزفول جای دارد. از این تپه‌های باستانی آثار ارزشمندی چون نخستین سند دریانوردی جهان، لوح‌های تکامل موسیقی و مهرهای استوانه‌ای چند هزار ساله کشف شده که کلیه این آثار در موزه ملی ایران و موزه مؤسسه شرق‌شناسی شیکاگو نگهداری می‌شوند. بانو هلن کنتور، یکی از دست‌اندرکاران گروه کاوشگری و باستان‌شناسی این گستره، در هنگام یک سخنرانی در تهران پیرامون کاوش‌های انجام گرفته در تپه چغامیش از دزفول به نام ‹‹شهری از سپیده دم تاریخ›› یاد کرده‌است. والتر هینتس آلمانی، در کتاب خود تحت عنوان «دنیای گمشده عیلام» که به فارسی ترجمه شده، می‌نویسد: از اسلام تا قاجاریه در زمان خلافت عمر خلیفه دوم، ایران توسط سپاه اعراب فتح شد و سپاهیان مسلمان وارد بخش‌هایی از خوزستان شدند. اهواز و شوشتر به تصرف نیروهای عرب مسلمان درآمد و بعد مسلمین به طرف جندی شاپور حرکت کردند و درگیری چندانی به وجود نیامد و گندی‌شاپور نیز به دست اعراب مسلمین افتاد؛ و نیز گویند در همان سال مسلمین (پس از فتح شوش) روی جندی شاپور لشکر کشیدند. در آن هنگام زرین عبدالله در پیرامون آن شهر لشکر زد و سرگرم محاصره آن بود که مدد مسلمین رسید. لذا جندی شاپور و شوشتر به تصرف نیروهای مسلمان درآمد. دزفول که در آن زمان شامل قلعه و ساختمان‌های اطراف آن بوده‌است، نیز زیر نظر حاکم جدید یعنی حکام اموی و سپس عباسی که به شوشتر و جندی شاپور گماشته می‌شدند قرار گرفت. تقریباً تا ۲ قرن هر حاکمی که می‌آمد بر دزفول تسلط داشت و سراسر خوزستان به تصرف اعراب درآمده بود. در اواسط سده دوم هجری، دلاوری به نام یعقوب لیث صفاری که مردی شجاع و نخستین دولتمرد کاردان و با تدبیر بود؛ بدون توجه به عوامل خلافت، علم استقلال برافراشت و نخستین دولت مستقل ایرانی را پایه‌گذاری کرد و خوزستان را نیز به کانون آزادی خواهان ایران تبدیل کرد. محمد واصل در جنگ با یعقوب لیث شکست خورد و مورد تعقیب قرار گرفت و وی بر اموال و ذخائر او دست یافت. بعد از درگذشت یعقوب او را در گندی شاپور به خاک سپردند. برخی احتمال می‌دهند گندی شاپور در ۱۲ کیلومتری جنوب دزفول بوده‌است (ببینید: آرامگاه یعقوب لیث صفاری). فرمان حکومت مناطقی از ایران از جمله خوزستان و دزفول در زیر حاکمیت خاندان صفاری باقی ماند. شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۱۴ هجری به هویزه رفت و حکمران آنجا را مغلوب و عده کثیری از مشعشعیان را کشت و سرزمین‌های آن‌ها را به تصرف خود درآورد. پس از تسلط نیروهای شاه اسماعیل صفوی بر خوزستان حکومت شوشتر و دزفول به شیخ محمد و حاج محمد پسران ملا قوام‌الدین که به خاندان رعناشی معروف بودند سپرده شد. در زمان فتحعلیشاه قاجار که بخش شمالی خوزستان یعنی شوشتر و دزفول زیر نظر حکمران کرمانشاهان قرار گرفت و محمدعلی میرزای دولتشاه پسر فتحعلی شاه که یکی از شاهزادگان توانای قاجار بود، اسد خان بختیاری را که شورش کرده بود، پس از آمدن به خوزستان مطیع خود کرد مجدداً ناآرامی‌های پراکنده‌ای هم صورت گرفت تا اینکه در سال ۱۲۶۶ ه‍.ق ناصرالدین شاه، اردشیر میرزا را به خوزستان فرستاد و او ابتدا دزفول و سپس شوشتر را از چنگ شورشیان درآورد. جنگ ایران و عراق با آغاز جنگ ایران و عراق، دزفول یکی از شهرهایی بود که بیش از ۱۶۰ بار به آن یورش موشکی شد. این حملات به قدری زیاد بود که اعراب نام (بلد الصواریخ) به معنی شهر موشک‌ها را به دزفول دادند. دزفول به عنوان شهری که جزء اهداف اصلی حملات موشکی عراق بود شناخته می‌شده و در ترتیب ابجد موشک‌های عراقی همیشه (الف) دزفول بوده‌است. مردم دزفول با وجود موشک‌باران شدید همچنان مقاومت می‌کردند و نماز جمعه دزفول هر هفته با حضور مردم و رزمندگان اقامه می‌شد. در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ هواپیماهای عراقی در نخستین روز جنگ به شیوه نیروی هوایی ارتش اسراییل در جنگ شش‌روزه به پایگاه‌های نیروی هوایی ایران یورش بردند. پایگاه چهارم شکاری دزفول (پایگاه وحدتی) یکی از این پایگاه‌ها بود. پس از آن نیروهای عراقی بارها به شهرهای دزفول و اندیمشک با بمب و موشک یورش بردند دزفول در جنگ هشت ساله ۲٬۶۰۰ کشته داشت. پس از جنگ به پاس پایداری مردم دزفول، این شهر، شهر نمونه نامیده شد. نماد مقاومت ایران به پاس مقاومت و پایداری مردم دزفول در طول ۸ سال جنگ ایران و عراق، چهارم خرداد در تقویم ملی ایران از سال ۱۳۹۰ به عنوان روز مقاومت و پایداری، روز دزفول نام‌گذاری شده‌است. جغرافیا موقعیت جغرافیایی شهرستان دزفول از دید جغرافیایی در درازای جغرافیایی ۴۸ درجه و ۲۴ دقیقه خاوری و پهنای جغرافیایی ۳۲ درجه و ۲۲ دقیقه شمالی گسترده شده‌است و بلندای آن از روی دریا ۱۴۰ متر می‌باشد. اقلیم دزفول مانند بیشتر شهرهای خوزستان دارای آب و هوای گرم و شرجی است و تابستانی گرم و زمستانی مدیترانه‌ای دارد. میانگین بارش سالانه باران ۴۰۰ میلی‌متر و میانگین دما ۳ درجه سانتی‌گراد در زمستان و ۴۹ درجه سانتی‌گراد در تابستان است. رودخانه‌ها مهمترین رودخانه دزفول، رود دز می‌باشد که از کوه‌های زاگرس لرستان سرچشمه می‌گیرد و پس از عبور از سد دز از میان شهر می‌گذرد و تاکنون ۵ پل بر روی آن ساخته شده‌است. (پل قدیم دزفول، بر روی این رود قرار گرفته‌است) همچنین در ساحل رودخانه پارک‌ها و تفریحگاه‌هایی ساخته شده که از جاذبه‌های گردشگری شهر به‌شمار می‌روند. مردم‌شناسی قومیت اولین قومی که به سرزمین دزفول آمدند عیلامی‌ها بودند که بیش از پنج هزار سال پیش به این منطقه آمدند بعد از عیلامیها در سال ۷۴۰ قبل از میلاد مسیح آشوریها در این سر زمین ساکن شدند. سپس هخامنشیان پارسی در دزفول سکونت داشتند. با تاخت و تاز اسکندر مقدونی و و آوردن تعدادی یونانی به ایران در سال ۳۳۰ قبل از میلاد مسیح اختلاط قومیتی ترکیب تازه یافت و ۵۰سال پیش از میلاد اشکانیان (پارتیان) بر منطقه حکومت کردند. بعد از آنها گروه‌ها و اقوام دیگری از قبیل اعراب و مغول‌ها نیز به این منطقه آمدند. الغرض این مجموعه با توجه به آمیزش‌ها و مواصلت‌های بسیار ترکیبی یافت که اکنون نامش دزفول است. مردم دزفول و به‌طور کلی خوزستان، آمیزه‌ای از گروه‌های نژادی و قومی مختلف هستند که از چند هزار سال قبل تا کنون در این منطقه رفت‌وآمد یا سکنی داشته‌اند. عیلامی‌ها، خوزی‌ها، یونانیان، پارتیان ، پارسیان ، سریانی ها ، ترک‌ها، مغول‌ها و گرجی‌ها از این قوم‌ها بودند. اما با توجه به مردم‌شناسی تاریخی خوزستان و با توجه به روند مشابه اختلاط اقوام پیشین در سرتاسر کشور و با توجه به دسته‌بندی مدرن اقوام در کشور از نظر فرهنگی و سبک زندگی، مردم بومی دزفول همچون مردم بومی شوشتر ، بهبهان و گتوند ، در گروه مردم فارس قرار می‌گیرند و پای بند به آداب و رسوم مردم فارس همچون شیرازی‌ها و اصفهانی‌ها و یزدی‌ها و امثالهم هستند.البیان و التبیین-ابی عمرو بن بحر الجاحظسفرنامه-مادام ژان دیولافوا جمعیت بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت شهرستان دزفول ۴۴۴٬۰۰۰ نفر (در ۷۸٬۳۴۸ خانوار) بوده‌است که ۲۶۴۰۰۰ نفر از آنان در شهر دزفول ساکن بوده‌اند. جدول زیر روند تغییرات جمعیت شهر دزفول به شرح ذیل بوده‌است. زبان مردم شهر دزفول به گویش دزفولی از زبان فارسی سخن می‌گویند.http://www.iranicaonline.org/articles/dezful#pt2 گویش دزفولی شامل دو لهجه عمدهٔ حیدرخانه و صحرابدری است. لهجهٔ غالب در شهر دزفول حیدرخانه است که به عنوان مثال فعل «مُردَم» را به صورت «مُردُم» تلفظ می‌کنند. دین و مذهب اکثر مردم شهر دزفول مسلمان و پیرو مذهب شیعه هستند. در دزفول دراویش نیز زندگی می‌کنند. تمامی مراسم مهم شیعیان از جمله جشن نیمه شعبان، عزاداری‌های محرم، روزه‌داری در رمضان و دیگر مراسمات در این شهر صورت می‌گیرد. آرامگاه سبزقبا، رودبند و بن جعفر از مهم‌ترین مکان‌های مذهبی این شهر به‌شمار می‌رود که در طول سال‌ها مورد استقبال مسافران این شهر قرار می‌گیرند. فرهنگ آداب و رسوم بیرق زنون از گذشته‌های دور و در شب عید قربان، رسمی تحت عنوان بیرق زدن که موسوم به بیرق زنان یا بیرق زنون می‌باشد، رایج و متداول است. در این رسم به تعداد افراد خانواده حاجی، بیرق‌های کوچکی که مثلثی شکل هستند، تهیه می‌شود و پایه هر یک از این بیرق‌ها که شبیه پرچم می‌باشد دارای طول‌های مختلفی است. مثلاً طول اولین بیرق از یک یا ۱/۵ یا متر شروع شده و به نسبت افراد کوتاه‌تر می‌شود. یعنی به اندازه سن افراد خانواده برای هر یک از افراد، یک بیرق زده می‌شود که رنگ آن‌ها سفید و سبز است. رنگ سفید که بیرق بزرگ است، برای حاجی یا پدر خانواده است. اگر زن و مرد هر دو به خانه خدا مشرف شده باشند، برای هر دو نفر آن‌ها دو بیرق سفید که باز هم طول پایه بیرق زن کمی کوتاه‌تر از بیرق مرد نصب می‌شود و سپس به تعداد اولاد هر خانواده بیرق تهیه شده و در شب عید قربان که در دزفول به شب بیرق زنان معروف است، همه فامیل و بستگان و آشنایان در منزل حاجی جمع شده و پس از صرف شام و پذیرایی به اجرای مراسم مداحی و دعاخوانی توسط مداحان اقدام به نصب بیرق‌ها در پشت بام می‌کنند. پس از نصب هر بیرق و ذکر نام وی که همراه با خواندن اشعار محلی به گویش دزفولی است صلوات فرستاده و برای سلامتی آنان دعا می‌کنند. این رسم تا پاسی از شب عید قربان در منازل و خانواده‌ها ادامه داشته و مردم به جشن و شعرخوانی می‌پردازند. این رسم کهن تا به امروز در دزفول استمرار داشته‌است. دست رزون دست رزون یا حنابندان یکی از آداب و رسوم عروسی در نزد اقوام ایرانی و مردم دزفول می‌باشد. جشن حنابندان که به تعبیری آخرین رسم از آداب عروسی ایرانی می‌باشد، جشنی است که در واقع مراسم خداحافظی عروس بوده و در آخرین شب اقامت عروس به‌طور رسمی در خانه پدری برگزار می‌گردد. «حنا از جنت است» و اثری از بهشت و نشانه‌ای از شادی، مهر و نیکبختی دارد. این باوری است که ایرانیان باستان داشتند و هنوز هم پابرجاست. در دزفول یک روز قبل از عروسی جهیزیه عروس را به خانه داماد برده و در طی این روز مراسم حنا بندان را برگزار می‌کنند به این صورت که دست و پای عروس و داماد را حنا زده و دختران دم بخت باقی‌مانده حنای عروسی را به نیت خوش‌یمنی به دست و پای خود می‌زنند به این رسم در دزفول «دست رزون» می‌گویند. مراسم محرم در روز نهم و دهم یعنی تاسوعا و عاشورا مراسم خاص در دزفول برگزار می‌کند، بدین صورت که در این روزها مردم سه بار مجزا به‌طور کامل با هیئت‌های بزرگ خود بیرون می‌آیند و عزاداری می‌کنند. در دزفول بیش از صد هیئت عزاداری وجود دارد و شهر به دو قسمت تقسیم می‌شود که عصر تاسوعا تمامی قسمت جنوبی شهر به طرف قسمت شمالی شهر حرکت می‌کنند و در عصر عاشورا تمامی قسمت شمالی شهر به طرف قسمت جنوبی شهر حرکت می‌کنند و در خیابان‌های اصلی شهر عزاداری می‌کنند. در صبح عاشورا نیز همه مردم شهر و هیئت‌ها به محلی مشخص به نام رودبند حرکت می‌کند و با گذراندن مسیر خاص سنتی خود که سال‌ها پیش رسم بوده، علم‌های بزرگی را آرایش می‌کنند و آن‌ها را بر سر شانه خود حمل می‌کنند تا به امامزاده رودبند ببرند و در مقابل امامزاده به رقصاندن این علم‌ها می‌پردازند که به این کار «علم‌یراق» گفته می‌شود. برای تزئین علم‌ها از شال‌های رنگی سبز، سیاه یا سفید استفاده می‌کنند و طول برخی از این علم‌ها به ۱۲ متر می‌رسد. از دیگر رسوم محرم مراسم چوب‌بازی است که نمادی از صحنه جنگ است و به‌صورت نمایشی همراه با طبل، دهل، صدای شیپور و سرنا در جلو تکایا و در محله‌های عزاداری صورت می‌گیرد. در این مراسم عده‌ای از مردان به دو گروه تقسیم می‌شوند و با چوب، سپر و شمشیر و زره با یکدیگر به مبارزه نمایشی می‌پردازند. مراسم چلاب زنی و مراسم شبیه خوانی از دیگر مراسم است. در این مراسم عدهای بازیگر در نقش‌های مختلف، شخصیت‌های مهم تاریخ کربلا را به نمایش می‌گذاشتند. تمامی متن به صورت شعر با لحن و آهنگ خاص و بعضاً همراه با نوحه خوانده می‌شود. این شخصیت‌های مهم تاریخ در صبح تاسوعا با گهواره‌ای از علی اصغر در کنار عزاداران حرکت می‌کنند و مردم نذر خود را به گهواره علی اصغر نذری می‌دهند مرثیه می‌خوانند و مردم هم به عنوان اینکه آن‌ها شخصیت واقعی هستند یا نفرین می‌کنند یا دعا می‌خوانند. موسیقی موسیقی دزفول و شوشتر از یک ریشه‌اند، به‌طوری که نمی‌توان گفت که کدام نغمه از کدام‌یک از این دو شهر است. برخی از گوشه‌های محلی را دزفولی‌ها بهتر اجرا می‌کنند و برخی دیگر را شوشتری‌ها. همچنین برخی تیکه‌ها از نظر دزفولی‌ها اهمیت کمتری دارند و برخی دیگر از نظر شوشتری‌ها. سینما شهر دزفول دارای سه سینما است که یکی از آن‌ها جهت بازسازی از سال ۸۶ بسته شده‌است. مجتمع فرهنگی سینمایی اصلی‌ترین سینمای دزفول است که معماری سنتی دارد. دیگر سینمای دزفول سینما مهتاب است. کتابخانه شهر دزفول داری کتابخانه‌های متعددی است که از جمله آن‌ها کتابخانه عمومی مخبر، آیت ا… قاضی، رودبند، غدیر، امام خمینی، شهدای صفی‌آباد، بوعلی سینا، شاه رکن الدین، فتح المبین، آزادگان، دکتر پاشا، امام حسن مجتبی، شهید زمانی و شهدای سردشت هستند. شهر کپو دزفول به عنوان شهر جهانی کپو ثبت و معرفی شد. کپو یکی از صنایع دستی ویژه شهرستان دزفول به شمار می‌رود که ماده اولیه آن را چوب کرتک(موجود در بیشه زارهای دزفول) تشکیل می‌دهد. رسانه‌ها رادیو دزفول که بخشی از مجموعه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است، این رادیو در آبان ماه سال ۱۳۵۹ تأسیس شد و هم اینک روزانه بین ۵ تا ۷ ساعت برنامه به زبان فارسی و گویش دزفولی پخش می‌کند. این برنامه‌ها در قالب برنامه‌های فرهنگی، اجتماعی، خبری، محلی و ورزشی و سرگرمی هستند. این رادیو شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش را پوشش می‌دهد. اقتصاد کشاورزی دزفول یکی از قطب‌های مهم کشاورزی ایران است. خاک حاصلخیز و آب کافی شرایط مناسبی را برای کشت مرکبات، صیفی جات و گل و گیاه فراهم کرده‌است. مرکبات دزفول بخصوص پرتقال از سالمترین و مرغوب‌ترین نوع مرکبات کشور محسوب می‌شوند. دزفول از نظر تولید گل‌های رز و مریم در کشور بالاترین رتبه را داراست. بخش عمده‌ای از تولیدات گل دزفول به سایر استان‌ها و خارج از کشور صادر می‌شوند. کشاورزی در دزفول سابقه‌ای تاریخی دارد. بخش غیر کوهستانی دزفول پرآب‌ترین منطقه کشاورزی استان خوزستان است. این امر موجب رونق کشاورزی در این شهرستان شده‌است و دزفول را به عنوان یکی از قطب‌های کشاورزی استان مطرح نموده‌است. شهرستان دزفول از خاک بسیار مرغوب، هوای مناسب و آب فراوان با شبکه‌های مدرن آبیاری، وجود مرکز تحقیقات کشاورزی صفی‌آباد با سابقه ۵۲ ساله و نیز دو شرکت بزرگ کشت و صنعت شهید بهشتی و شهید رجایی، برخوردار است. دشت پربار دزفول و گذر رودخانه‌های پرآبی مانند دز و کرخه سبب شده که بیشتر فراورده‌های کشاورزی مانند گندم، جو، برنج، دانه‌های روغنی، چغندر، مرکبات، صیفی جات، گیاهان زینتی و پرورش انواع دام و طیور و آبزیان به شیوه مدرن انجام می‌شود به‌طوری‌که قریب به ۶۷ محصول مختلف در این شهرستان پرورش و تولید می‌شود که از حیث تنوع در کشور بی‌نظیر است. همچنین ۲۰ گونه مختلف مرکبات و ده گونه از گیاهان زینتی پرورش و تولید می‌شود و مجموع میزان تولیدات شهرستان دزفول بیش از ۲ میلیون تن است. صنایع دستی قلم نی دزفول یکی از کالاهای مهم تجاری است که از سیصد سال قبل در دزفول کشت می‌شود و به عنوان مرغوب‌ترین قلم نی در سطح ملّی و جهانی شناخته می‌شود. قلم نی دزفول در گذشته به کشورهایی مثل ترکیه و چین صادر می‌شد و اکنون نیز به اغلب شهرهای ایران صادر می‌شود. ابزارهای دست‌ساز چوبی مانند زیرقلیان، قلیان، شمعدان، چوب لباسی، نمکدان و… از سازه‌های دستی شهرستان دزفول به‌شمار می‌آیند. یکی دیگر از سازه‌های دستی این شهر کارهای دستی بر روی فلزها است که از آن میان می‌توان ورشوسازی، قلم‌زنی روی زر و سیم و زرگری را نام برد. در کارگاه‌های ورشوسازی بازار کهنه دزفول ابزار چای‌خوری و سینی و آتشدان ساخته می‌شود. نمدمالی، خراطی، کپوبافی و گیوه دوزی نیز از دیگر صنایع دستی این شهر به‌شمار می‌آیند. هتل‌ها و مراکز اقامتی دزفول دارای دو هتل سه ستاره است که عبارتند از: هتل زیگورات (معروف به هتل جهانگردی) هتل دز (معروف به سوم شعبان) یکی از کاخ‌های محمدرضا پهلوی هتل طاووس (این هتل در دست ساخت است) مسافرخانه احسان (خیابان شریعتی - نبش کوچه هتل احسان) ره آوردها انواع کلوچه خرمایی، کلوچه شکری، کلوچه نمکی، لوزی شکری و نان شیر، معجون کنجد، ارده، شیره (سیلون)، نان کنجدی، قرص نعناع، مرکبات از جمله پرتقال و انواع صنایع دستی. غذاهای محلی شوربا حریسه باقله توحه شلّی ارده آش ارده ماسووا بنگو حمیس توله برشک برونی اوپیوزی عمرپیاز دنده رو صندلی سلطون قلیه گردشگری دزفول در سال ۱۳۹۹ به شهر ملی کپو معرفی شده است . جاذبه‌های طبیعی آبشار شوی یکی از بزرگ‌ترین و زیباترین آبشارهای ایران در رشته‌کوه‌های زاگرس و در منطقه سردشت از توابع دزفول قرار گرفته‌است، همچنین دریاچه شهیون به عنوان یکی از زیباترین دریاچه‌های کشور در شمال شهرستان دزفول و در منطقه‌ای کوهستانی با طبیعت زیبا قرار گرفته‌است. عبور رود دز به عنوان یکی از زلال‌ترین و پرآب‌ترین رودهای کشور از میان شهرستان دزفول باعث شده که در ساحل این رود، پارک‌ها و تفریحگاه‌های ساحلی متعددی ساخته شود که از جمله محبوب‌ترین آن‌ها تفریحگاه ساحلی دز (علی کله) است که بخصوص در فصول بهار و تابستان گردشگران زیادی را از سطح شهرستان و شهرستان‌های مجاور به خود جذب می‌کند. یکی دیگر از جاذبه‌های طبیعی شهرستان دزفول که در منطقه سردشت و شمال دزفول واقع شده، سالن کوه است که علاوه بر وجود جاذبه‌های کم‌نظیر طبیعی نظیر سیاه چاله، دشت لاله‌های واژگون و غارها و چشمه‌ها مکانی مناسب برای علاقه‌مندان به ورزش کوهنوردی است. از دیگر جاذبه‌های طبیعی شهرستان دزفول، پارک ملی دز است. این پارک، یکی از پارک‌های ملی ایران به حساب می‌آید که در شمال استان خوزستان و در محدوده شهر میانرود از توابع شهرستان دزفول واقع است. وجود حیات وحش غنی در کنار چشم‌اندازهای زیبا نظیر رودخانه، تالاب، این منطقه را به یکی از چشم‌اندازهای مهم استان خوزستان به ویژه از لحاظ پرنده نگری تبدیل کرده‌است. این جنگل‌ها یکی از زیستگاه‌های مهم گونه نادر گوزن زرد ایرانی است. جاذبه‌های تاریخی سد و نیروگاه دز یک سد بتُنی برق‌آبی است که در ۲۵ کیلومتری شمال شرقی دزفول وبر روی ارتفاعات سلسله کوه‌های زاگرس احداث شده‌است با احداث این سد دریاچه‌ای به طول ۵۶ کیلومتر و با ظرفیت ۳/۳ میلیارد متر مکعب به وجود آمده‌است این سد که از نوع بتنی دو قومی است و دارای ۲۰۳ متر ارتفاع و طول تاج آن ۲۱۲ متر می‌باشد. نیرو گاه دز با داشتن ۸ واحد هر کدام به قدرت ۶۵ مگاوات نفش مهمی را در تولید برق و تنظیم فرکانس شبکه سراسری ایفاد می‌کند. نیروگاه این سد دارای قدرت نصب ۵۲۰ مگاوات است. احداث سد عظیم دز، در سال ۱۳۳۸ خورشیدی در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی توسط ایتالیایی‌ها در کوه‌های زاگرس آغاز و در سال ۱۳۴۱ خورشیدی پایان یافت. نامی‌ترین سازه تاریخی دزفول «پل قدیم» دزفول است که شاپور نخست ساسانی به کمک زندانیان رومی آن را بر روی رود دز ساخت است از این رو پل رومی نیز خوانده می‌شود. این پل پیشینه‌ای نزدیک به ۱۷۰۰ سال دارد. همچنین کشف آثاری همچون تپه‌های چغامیش سبب شده که دزفول را شهری از سپیده دم تاریخ بنامند. آسیاب‌های آبی دزفول، مسجد جامع دزفول، بازار قدیم دزفول، آرامگاه «یعقوب لیث صفاری شهریار ایرانی»، تپه‌های چغامیش، شهر باستانی جندی شاپور و دانشگاه جندی شاپور اولین دانشگاه جهان ساخته شده در زمان ساسانیان، شهر باستانی ایوان کرخه، مجموعه تاریخی شاه رکن‌الدین، خانه تیزنو و خانه سوزنگر و خانه قلمبر از بخش‌های دیدنی و تاریخی این شهرستان به‌شمار می‌آیند. موزه آجری ایران بافت تاریخی دزفول شامل خانه‌ها، مساجد، ساباط‌ها، حمام‌ها و گذرگاه‌های قدیمی است که از نظر معماری یکی از ارزشمندترین بافت‌های تاریخی کشور است و تاکنون بیش از یکصد اثر ملی از آن به ثبت رسیده‌است. بافت آجری با معماری اصیل ایرانی و تزئینات زیبا، دزفول را به «موزه آجری ایران» معروف کرده‌است. در دزفول تا چشم کار می‌کند، آجرچینی به سبک «خوون» به چشم می‌خورد که پس از دزفول بیشترین نمونه برای استفاده آجر را می‌توان در شوشتر دید. این نوع آجرکاری در دوره صفویه پیشرفت و توسعه فراوانی پیدا کرد و تا اواخر سلسله قاجاریه و پهلوی اول ادامه داشت. اما سال‌های ۱۳۳۰ هجری شمسی تا ۱۳۴۰ را دهه پایان دهی و کنار گذاشتن این هنر با ارزش و جایگزینی آجر مستطیل شکل غربی و مصالح دیگر دانست. پیش از آن برج‌ها و زیگوراتها و کاخ‌های دزفول و حتی زیگورات ایلامی چغازنبیل که قدیمی‌ترین بنای شناخته شده در ایران به‌شمار می‌رود، با خشتهایی بزرگ و ضخیم ساخته می‌شدند. در دوره هخامنشیان از آجر لعابدار در دیوارهای کاخ آپادانا و قصر شوش استفاده شده که آن‌ها نیز دارای ابعاد بزرگی هستند. اما قدیمی‌ترین ابعاد و اندازه آجر در شهر دزفول متعلق است به آجرهای پل باستانی ساسانی که ساخت آن را به شاپور اول نسبت می‌دهند. این پل در قسمت پایین بر روی پایه‌های سنگی باربر و در قسمت فوقانی با آجر مربع شکل دوره ساسانی بنا شده‌است. بافت قدیم دزفول با وسعت بیش از۲۰۰ هکتار دارای ۲۸ محله و شبکه‌ای از معابر بطولی فراتر از۶۲ کیلومتر درکناره رود دز قرارگرفته‌است. این بافت دارای ۱۲ هزار واحد مسکونی به غیر از فضاهای مسکونی و تجاری می‌باشد. در دزفول، بناها بین شش تا هفت متر ارتفاع دارند و در آن‌ها تزئینات متنوع و زیبای آجری به چشم می‌خورد. پوشش ساختمان‌ها عموماً طاق و قوسی و از نوع پنج و هفت و نیم دایره است و قدمت عمومی بناها به دوره‌های قاجار و پهلوی نسبت داده می‌شود. البته آثاری از دوره صفوی نیز در این بافت کهن وجود دارد و تک آثاری بسیار نفیس همچون پل قدیم و آسیاب‌ها به دوره ساسانیان مرتبط است. هم‌اکنون در محدوده ۲۴۰ هکتاری بافت تاریخی دزفول، بیش از ۱۱۳ اثر ثبت شده ملی شامل مساجد، حمام‌ها، خانه‌ها و گذرهای تاریخی وجود دارند اماکن مذهبی بقعه حزقیل نبی: این بقعه در خیابان سی‌متری شریعتی، کوچه جنب مسجد سید نورالله، در شهرستان دزفول واقع شده‌است. بقعه حزقیل نبی را مدفن یا قدمگاه حزقیل از پیامبران بنی اسرائیل می‌دانند که پدر دانیال نبی بوده‌است. در قرآن از او به نام ذوالکفل ذکری به میان آمده‌است. متأسفانه به دلیل بازسازی کامل اثری از قدمت در آن دیده نمی‌شود. بقعه رودبند: سید علی صفوی معروف به سلطانعلی سیاهپوش یا پیر رودبند یا روبند امامزاده‌ای در محله رودبند در شمال غربی شهر دزفول و در ارتفاعی مشرف به رودخانه، بقعه پیر رودبند مدفون است. گنبد این بنا مضرس ودارای ۲۰ سط است که این سبک معماری متعلق به خوزستان و بوشهر می‌باشد. این بنا به شماره ۲۵۴۹ در ردیف آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. رودبند نوه شیخ صفی الدین اردبیلی و پدربزرگِ پدربزرگ شاه اسماعیل صفوی بود که به دزفول آمده و با انجام کراماتی مردم را به آیین تشیع دعوت کرد. بقعه مقوم (مقام): بیرون شهر دزفول در کنار جاده‌ای که از شهر دزفول به بقعه محمد بن جعفر می‌رود و تقریباً در جنوب غربی شهر، به فاصله یکصد قدم از جاده کوتیون و صفی‌آباد در سمت راست آن بقعه‌ای با گنبد کوچک گچ‌کاری جلب توجه می‌کند. در کتاب تذکرةالاخبار و مجمع‌الابرار از این اثر ذکری شده و آن را به نام بقعه مقام علی یادکرده‌است. سبک بنا، آجر کاری و پی‌های قطور آن، بنا را اثری متأثر از معماری سلجوقی و اوایل دوران صفویه می‌نمایاند. این بنا در سال ۱۱۸۰ هجری قمری تعمیر و ترمیم شده‌است. آرامگاه سوار غیب: در جاده دزفول - صفی‌آباد در کنار کانال سوم جاده‌ای از سمت چپ جدا می‌شود که در سمت راست این جاده فرعی به فاصله پانصد متر از جاده اصلی بقعه امامزاده سوار غیب با گنبد شلجمی سفید رنگ ساده پیداست. در طرف جنوب بقعه نهری با آب کم وجود دارد. در اطراف بقعه قبرستانی است که سنگ قبر قدیمی در آن دیده نمی‌شود؛ ولی نوعی آجرچینی برای پوشش قبر، بخصوص آثار قبرهای پله‌کانی از نوع قبور اوائل اسلام دیده می‌شود. بقعه پیر اسحاق در فاصله حدود دو کیلومتر بعد از شهر امام''' در جاده دزفول - میانرود، قل عبدشا (شهرک انقلاب) قرار گرفته‌است و قبل از رسیدن به روستای قلعه عبدشاه، بقعه پیر اساق در سمت راست جاده درمیان قبرستانی واقع است. چندین مقبره در صحن جلو و عقبی حیاط بقعه به صورت چهار طاق‌های کوچک با طاق قوسی و ضربی از آجر وجود دارد. بر روی در ورودی بقعه نوشته شده‌است: «اسحاق و اسماعیل». در درون بقعه دو قبر وجود دارد که ظاهراً یکی از آن‌ها قبر اسحاق و دیگری قبر اسماعیل است و نزد مردم محل شهرت دارند. بقعه جابربن عبدالله انصاری: این بقعه در جاده شوش، نزدیک پل حمید آباد و در میان درختان سرسبز و با صفا قرار گرفته‌است. این بقعه، مدفن نوه ارشد جابربن عبدالله انصاری صحابی بزرگ پیامبر، می‌باشد و به نام جدّ خویش نامیده شده‌است. وی جد خاندان انصاری دزفولی است و به جابر صغیر معروف است. گرچه بقعه جابربن عبدالله انصاری قدیمی است؛ ولی اخیراً تعمیراتی در آن انجام گرفته‌است. بقعه گزیده خاتون: بقعه سیده گزیده خاتون دختر مکرمه مخدره معظمه سلطان سید علی سیاهپوش می‌باشد که در نزدیکی بقعه پدرش قرار گرفته‌است و دارای یک ایوان است که تعمیر گردیده‌است. بقعه پیر اکبر: این بقعه نزدیک رودخانه دزفول در زیر پل جدید کناره جاده ساحلی در نزدیکی مسجد پشت قاپی (آیت‌الله طالقانی) محله قلعه قرار دارد و به اکبر زرین کلاه مشهور است. این بقعه در حال حاضر در حال بازسازی است. ساختار شهری شهرداری شهرداری دزفول یکی از کهن‌ترین شهرداری‌های کشور و نخستین شهرداری استان خوزستان و پنجمین شهرداری کشور به‌شمار می‌رود که در سال ۱۲۹۹ خورشیدی بنیان نهاده شده‌است. شهرداری دزفول دارای هشت سازمان و ۳ منطقه می‌باشد. همچنین راه‌اندازی منطقه ۴ در دست ساخت می‌باشد. فضای سبز دزفول سبزترین شهر استان خوزستان با سرانه فضای سبز ۱۵٫۲ متر مربع به‌شمار می‌رود که از این دید در میان دیگر استان‌ها از جایگاه بالایی برخوردار است. ترابری فرودگاه دزفول دارای یک فرودگاه است که به عنوان تنها فرودگاه شمال خوزستان تأسیس شده و پروازهای روزانه آن به تهران و مشهد برقرار می‌باشد. هم چنین در مجاورت این فرودگاه، پایگاه چهارم شکاری دزفول قرار گرفته‌است. پایانه مسافربری دزفول دارای یک پایانه بزرگ مسافربری در خاور شهر ویک پایانه محلی در جنوب شهر است. پایانه میوه و تره‌بار دزفول ۲ میدان میوه و تره‌بار بزرگ (به نام‌های قدیم و جدید) دارد که بخش عظیمی از مرکبات و سیفی‌جات خوزستان از آنجا به اکثر نقاط کشور حمل می‌شوند. علاوه به آن در اطراف میدان میوه و تره بار ده‌ها پایانه ترابری وجود دارد که این مجموعه دزفول را به قطب میوه و تره‌بار و ترابری خوزستان و غرب کشور تبدیل کرده‌است. راه‌های زمینی بزرگراه دزفول – اندیمشک به درازای ۵ کیلومتر بزرگراه دزفول – شوش به درازای ۲۵ کیلومتر راه آسفالته دزفول – شهیون به درازای ۵۵ کیلومتر راه آسفالته دزفول – شوشتر به درازای ۶۷ کیلومتر راه آسفالته دزفول – لالی به درازای ۸۵ کیلومتر تاکسیرانی سازمان تاکسیرانی دزفول در سال ۱۳۷۶ راه‌اندازی شد و هم‌اکنون ۱۲۰۰ دستگاه تاکسی شهری گردشی و خطی، ۱۰۰ دستگاه خودروی مسافربر و همچنین شمار ۲۹۰ دستگاه وانت بار درون‌شهری را تحت پوشش دارد. اتوبوسرانی سازمان اتوبوسرانی دزفول در سال ۱۳۶۹ راه‌اندازی شده‌است. هم‌اکنون بیش از ۱۵۰ دستگاه اتوبوس در ناوگان ترابری درون‌شهری دزفول فعالیت می‌کنند. مراکز درمانی بیمارستان گنجویان دزفول بیمارستان آیت‌الله نبوی دزفول بیمارستان ۵۸۰ ارتش دزفول بیمارستان یا زهرا بیمارستان افشار بیمارستان پایگاه چهارم شکاری دزفول بیمارستان تأمین اجتماعی (در حال ساخت) بیمارستان خیریه امام حسن مجتبی (ع) مراکز تفریحی تفریحگاه ساحلی دز (علی کله) شهربازی بعثت باغ پرندگان پارک دولت پارک خانواده پارک ملت پارک ولیعصر پارک دانشجو پارک آزادگان پارک جنگلی میلاد پارک جنگلی لاله مرکز تفریحی سوم شعبان پارک ساحلی رعنا پارک ساحلی دووه پارک جنگلی شهرداری پارک ساحلی علی کله پارک بانوان پارک رسالت ورزشگاه‌ها ورزشگاه شهید مجدیان ورزشگاه شهید رجایی (کلوپ) ورزشگاه شهید ناحی مراکز آموزش عالی دانشگاه علوم پزشکی دزفول دانشگاه صنعتی جندی شاپور (دزفول) دانشگاه آزاد اسلامی دزفول مرکز آموزش عالی شیخ مرتضی انصاری(دانشگاه فرهنگیان) دانشکده اصول الدین دزفول مرکز آموزش عالی فنی و مهندسی دزفول دانشکده اورژانس دزفول دانشگاه جامع علمی - کاربردی (مرکزآموزش علمی-کاربردی) دانشگاه پیام نور دزفول مرکز آموزش عالی خدیجه کبری( دانشگاه فرهنگیان) شهرهای خواهرخوانده دزفول با دو شهر جهان خواهرخوانده است: جستارهای وابسته پل ساسانی شهرداری دزفول مسجد جامع دزفول بازار کهنه دزفول روز دزفول یادداشت‌ها منابع پیوند به بیرون شهرستان دزفول شهرهای استان خوزستان شهرهای شهرستان دزفول ویکی‌سازی رباتیک
5620
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B1
شوشتر
شوشتَر شهری در استان خوزستان و مرکز شهرستان شوشتر است. این شهر دارای تاریخ و تمدنی کهن است و تا ابتدای دوره پهلوی مرکز استان خوزستان بوده‌است. شوشتر به تنهایی ۱۴ میراث جهانی ثبت شده در فهرست یونسکو را در خود جای داده و در دامنه کوه‌های زاگرس قرار دارد. لقب این شهر از دیرباز «دارالمؤمنین» بوده و به عنوان «پایتخت سازه‌های آبی جهان» شناخته می‌شود. طبیعت و جغرافیا شوشتر با مساحت ۲۴۳۶ کیلومتر مربع در شمال استان خوزستان کشور ایران، بین ۴۸ درجه و ۳۵ دقیقه تا ۴۹ درجه و ۱۲ دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ و ۳۱ درجه و ۳۶ دقیقه تا ۳۲ درجه و ۲۶ دقیقه فرض شمالی از خط استوا قرار گرفته‌است. جمعیت آن ۱۳۹ هزار نفر است (سرشماری سال ۱۳۹۵) و پنجاه و هفتمین شهر از نظر جمعیت در ایران است و در استان خوزستان پس از کلانشهر اهواز و شهرهای دزفول و آبادان چهارمین شهر بزرگ استان از لحاظ جمعیت محسوب می‌شود. موقعیت شوشتر در استان خوزستان مرکز و متمایل به شمال است. از لحاظ طبیعی دامنه‌های پایانی کوه‌های زاگرس، مرز شرقی این شهرستان و رود دز مرز غربی این شهرستان را تشکیل می‌دهد. میانگین ارتفاع شهرستان شوشتر از سطح دریا ۱۵۰ متر و ارتفاع نقطه مرکزی شهر شوشتر از سطح دریا ۶۵ متر است. کوه‌های مشرف به شوشتر فدلک نام دارند که پایان چین خوردگی‌های زاگرس در جلگه خوزستان هستند. فاصله شوشتر تا اهواز ۸۵ کیلومتر و تا تهران ۸۳۱ کیلومتر و تا خلیج فارس ۲۲۲ کیلومتر است. تقسیمات کشوری شوشتر تا سال ۸۳ دارای بخش‌های مرکزی و گتوند بود. با تبدیل بخش گتوند به شهرستان گتوند، هم‌اکنون شهرستان شوشتر دارای بخش‌های مرکزی به مرکزیت شوشتر و شعیبیه، به مرکزیت گوریه است. شوشتر از اطراف با شهرستان‌های اهواز، دزفول، گتوند، هفتکل، مسجد سلیمان، شوش و باوی هم‌مرز است. محله‌ها شهر شوشتر توسط شاخه‌های مختلف رودخانه کارون به سه منطقه بافت قدیم، بُلِیتی، و مناطق جدید شمال غربی شهر تقسیم شده‌است. منطقه بُلِیتی در شرق شاخه گرگر واقع شده‌است. مناطق جدید شمال غربی شهر در شمال شاخه شطیط واقع شده و شامل مناطقی چون شوشترنو، شاه نجف، فرهنگ‌شهر، مهرشهر و کوی نیرو می‌باشند. بافت قدیم که همچون جزیره‌ای در میان شاخه‌های گرگر، شطیط، داریون و رَقَت قرار دارد، در دوران گذشته به چهارده محله تقسیم می‌شده که در دوره‌ تقسیم‌بندی‌های حیدری نعمتی، محله‌های غربی به نام نعمت‌خانه یا مُوگِهی و محله‌های شرقی به نام حیدرخانه یا کَهواز نامیده می‌شده‌اند. رودخانه‌ها شوشتر موقعیت ویژه‌ای در جلگه خوزستان دارد و رودخانه‌های بزرگ کارون و دز از این شهرستان عبور می‌کنند. رودخانه دز از غرب شوشتر عبور می‌کند و مرز شوشتر را با شوش می‌سازد. اما رودخانه کارون پس از عبور از کوه‌های زاگرس، و گذر از سد گتوند وارد دشت عقیلی شده و از تنگه‌ای بین کوه‌های فدلک و کوشکک می‌گذرد و به‌طور کامل در جلگه خوزستان جاری می‌شود. این رودخانه پس از عبور از این تنگه با تخته سنگ بزرگی که شوشتر بر آن بنا شده برخورد می‌کند و توسط بند میزان به دوشاخه گرگر و شطیط تقسیم می‌شود. شاخه گرگر- یا دودانگه یا مسرقان- کانالی است که دست کند انسان است و تاریخ کندن آن مشخص نیست اما متون تاریخی نشان می‌دهد که این رودخانه ابتدا به رود دیگری در رامهرمز ملحق می‌شده و به خلیج فارس می‌ریخته و در دوران کوروش هخامنشی آن را در منطقه بندقیر توسط سدی به رودخانه کارون بازمی‌گردانند. شاخه شطیط یا چهاردانگه نیز که از سد معروف شادروان شاپوری عبور می‌کند در بالادست سد شادروان شاخه‌ای از آن جدا می‌شود که داریون -داریوش یا دارا- نام دارد. این سه شاخه رودخانه کارون شوشتر را همچون جزیره‌ای محصور نموده و در طول تاریخ دشتی وسیع به نام میاناب را آبیاری کرده‌اند. در نهایت هرسه شاخه -شطیط، گرگر و داریون- در منطقه بندقیر در جنوب شهرستان شوشتر به یکدیگر ملحق می‌شوند و در همان‌جا رود دز نیز به کارون ملحق شده و کارون بزرگ را می‌سازند و آب در این رودخانه به‌طرف اهواز حرکت می‌کند. آب رودخانه کارون پیش از ورود به شهر شوشتر به دو شاخه تقسیم می‌شود: شاخه «گرگر» کارون که در زمان هخامنشیان تا ساسانیان ساخته شده و چند میراث جهانی تاریخی در مسیر آن ساخته شده است و شاخه دیگر «چهاردانگه» است که شاخه اصلی و طبیعی کارون بوده از غرب به سوی جنوب شوشتر جریان دارد. این دو رودخانه در محلی به نام «بند قیر» در جنوب شوشتر مجدداً به هم پیوند می‌خورند. بسیاری از تأسیسات آبی باستانی همچون: آسیابها، کانال‌ها، پل بندها، و آبشارها در مسیر شاخه‌های گرگر و شطیط ساخته شده‌اند. این آثار در سال ۲۰۰۹ به صورت یکجا با عنوان سیستم آب تاریخی شوشتر به عنوان دهمین اثر ایران به ثبت میراث جهانی یونسکو رسیده‌اند. منابع و معادن شوشتر علاوه بر خاک آبرفتی دامنه زاگرس که بسیار حاصلخیز است دارای معادن گچ، آهک، سنگ ساختمانی، شن و ماسه است. جنگل‌های بزرگی به صورت بیشه نیز در میان شاخه‌های مختلف رودخانه کارون وجود دارند. بر اساس آمار در سال ۷۴ جنگل‌ها و مراتع شوشتر ۱۷۵هزار هکتار بوده‌است. آب و هوا شوشتر دارای زمستان و پاییزی مدیترانه‌ای بوده و زیست‌بوم سرسبز آن از پایان زمستان تا آغازه‌های بهار بسیار دلپذیر است. این شهر با زیست‌بوم زیبای جلگه‌ای-کوهپایه‌ای و کوهستانی خود در سراسر سال و به ویژه در روزهای نوروز پذیرای شمار بسیاری از گردشگران است. گرم‌ترین و سردترین ماه‌های سال این شهر به ترتیب تیر و دی می‌باشند. میانگین دمای سالیانه ۲۷٫۲ درجه سانتیگراد است. متوسط بارندگی سالیانه در شوشتر ۳۲۲ میلی‌متر محاسبه شده‌است. وجه تسمیه بنا به گفته تاریخ نویسان از جمله حمزه اصفهانی، شوشتر به معنی خوبتر است؛ و چون شهر شوش رو به ویرانی می‌رفت، در شش فرسنگی بنا شد که خوش آب و هوا تر و حاصلخیزتر از شوش بود و آن را شوشتر یعنی از شوش بهتر نامیدند. مستوفی در نزهت‌القلوب می‌نویسد: برخی اصل واژه شوشتر را «ششدر» احتمال دادند. آن بدین دلیل بوده که این شهر دارای شش دروازه بوده که عبارت‌اند از: دروازه ماپاریان دروازه دسبول دروازه آدینه دروازه لشکر دروازه مقام علی دروازه گرگر بعضی دیگر آن را «شه‌شاتر» یعنی شهر شاه لقب داده‌اند. برخی از تاریخدانان بر این باورند که نام شوشتر از واژه شوشا یا سوسا یعنی مطبوع و دلپسند مأخوذ گردیده‌است. در پایگاه میراث فرهنگی شوشتر وجه تسمیه‌های دیگری برای شوشتر آمده‌است: شوش به معنای کنارستان، و شوشتر به معنای آن سوی کنارستان زن یزدگرد، شوشین‌دخت نام داشت، که دو شهر شوشتر و شوش را بنا نهاد شوشتر از واژهٔ «شوشدر» گرفته شده، به معنای دروازهٔ شوش برخی پیوند واژهٔ شوشتر را با «تیشتر» (الاههٔ باران، ایزدبانوی آب‌آفرین) می‌دانند مرکزیت استان خوزستان شوشتر از زمان ساسانیان تا ابتدای پهلوی در اغلب دوره‌های تاریخی مرکز استان خوزستان بوده‌است. در سال ۱۳۰۳ خورشیدی به دستور رضاشاه پهلوی، مرکز استان خوزستان (استان ششم) از شوشتر به ناصری (اهواز) منتقل گردید. اداره معارف آخرین اداره دولتی خوزستان بود که در سال ۱۳۰۳ از شوشتر به اهواز منتقل شد. از دلایل افول اقتصادی شوشتر و انتقال حاکم‌نشین خوزستان از شوشتر به بندرناصری (اهواز) به موارد زیر می‌توان اشاره کرد: کوچ برخی خاندانهای معتبر و اصیل شوشتر در جریان فتنه‌های دوره قاجار همه‌گیری گسترده بیماریهای واگیردار همانند وبا، طاعون و... در اواخر دوره قاجار و کاهش قابل توجه جمعیت شهر گریز ثروتمندان و دولتمندان شوشتر به سایر شهرهای ایران و هندوستان (از جمله حیدرآباد، کلکته، بمبئی و...) و بصره و کربلا و نجف به دلیل فشارهای مالیاتی حاکمان منصوب قاجاریه توسعه بیشتر بندر ناصری (اهواز) و رونق گرفتن این شهر به دلیل امتیاز کشتیرانی به انگلستان، که موجب شد تا کمپانی لنچ دفاتر خود را در شهر ناصری (اهواز) دائر کند. امتیاز نفت و توسعه شهرهای نفتی مانند اهواز، آبادان، مسجدسلیمان و ... نیز باعث افول اقتصاد شوشتر گردید؛ زیرا بسیاری از فعالان اقتصادی شوشتر جذب شرکت نفت ایران-انگلستان شدند. حذف شهر شوشتر از مسیر خط راه آهن (تهران- اهواز-خرمشهر) به دلیل مخالفت روحانیت و مهجور ماندن از ترانزیت اصلی کشور پس از افول اقتصادی شوشتر، آخرین ضربه به این شهر، انتقال حاکم‌نشین خوزستان از شوشتر به بندر ناصری(اهواز) در ابتدای حکومت پهلوی بود. ثبت آثار باستانی در میراث جهانی یونسکو آثار باستانی زیر در نشست سالانه کمیته میراث جهانی یونسکو در ۲۶ ژوئن ۲۰۰۹ (۵ تیرماه ۱۳۸۸) در شهر سویل اسپانیا، با احراز معیارهای ۱، ۲ و ۵ با عنوان نظام آبی تاریخی شوشتر به صورت یکجا به عنوان دهمین اثر ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو با شماره ۱۳۱۵ به ثبت رسیده‌اند بند میزان برج کلاه فرنگی رودخانه دست کند گرگر پل بند گرگر مجموعه آبشارها و آسیابهای آبی بند برج عیار و نیایشگاه صابئین بند ماهی بازان شوشتر (بند خداآفرین) قلعه سلاسل نهر داریون پل بند شادروان بند خاک پل بند لشکر و پل شاه علی بند شرابدار ایستگاه راه‌آهن شوشتر ایستگاه راه‌آهن شوشتر و خط راه‌آهن شوشتر-هفت تپه به طول۶۰کیلومتر در تاریخ پنجم خرداد ماه ۱۳۹۲ با حضور وزیر راه و شهرسازی و جمعی از مسولان استانی به دست نماینده ولی فقیه در خوزستان افتتاح شد. راه‌آهن شوشتر روزانه در مسیرهای مشهد و تهران جابجایی دارد. پیشینه تاریخی پیشینه تاریخی شوشتر را باید از دو منظر دید. تاریخچه سکونت در منطقه شوشتر و تاریخچه شهر شوشتر. پروفسور گیرشمن باستان‌شناس نامدار فرانسوی، غار پبده در شمال شرقی شهر شوشتر را نخستین سکونتگاه انسانی در ایران می‌داند و قدمت سکونت در شوشتر را به ده هزار سال تخمین می‌زند. عیلام‌شناس معروف والترهینس در کتاب دنیای گمشده عیلام، احتمال داده‌است شوشتر امروز همان آدامدن عیلامی باشد؛ و ظاهراً هیدالو در جایگاه کنونی این شهر قرار داشته‌است (گیرشمن-ایران از آغاز تا اسلام)، که بعدها رو به ویرانی رفته و سپس به وسیله پادشاهان هخامنشی تجدید بنا گردیده‌است. نیز احتمال داده‌اند محل قدیمی تر و عیلامی شهر در جایگاهی که هم‌اکنون دستوا نام دارد بوده باشد (محلات جنوبی شهر). باستان شناسان در سال ۸۳ با کاوش تل ابوچیزان شوشتر، به آثاری برخوردند که ردپای حکومت‌های اولیه شوش را در هفت هزار سال پیش در شوشتر نشان داد. در متون تاریخی غرب (روم و یونان باستان) شوشتر را با Šurkutir می‌شناسند. همچنین در جهان عرب شوشتر را با نام «تستر» می‌شناسند. در بسیاری از اشعار کهن فارسی از پارچه‌های دیبای شوشتر، پرند شوشتر و بهار شوشتر یاد شده‌است. همچنین شاهنامه فردوسی ماجرای ساختن سد شادروان شوشتر را در زمان شاپور اول ساسانی نقل می‌کند. تاریخچه شهرنشینی ابن مقنع گوید: «اول شهری که پس از توفان نوح بنا نهادند، شوش و شوشتر بود.» برخی مورخان گفته‌اند شوشتر را هوشنگ پیشدادی بنا نهاد، هنگامی که وی از شوش به تفرج خارج گشت و به دشتی خوش آب و هوا با رودخانه‌ای پرآب و جنگل‌های پردرخت رسید و به آن منطقه صفت افضل بر شوش نسبت داد: «شوش تر»، یعنی از شوش بهتر و دستور داد شهری به‌غایت زیبا و عظیم بنا کنند. در روزگاری که رسم زندگی بر کوچ نشینی بوده سنگ بنای شهری را بنا نهاده‌اند که پس از طی هزاره‌ها تا امروز آباد است. بسیاری از شهرها، با پیشرفت یک روستا به شهر تبدیل شده‌اند، اما سنگ بنای شوشتر از ابتدا شهر بوده‌است. پیش از اسلام متون تاریخی بسیاری از وجود قلعه سلاسل و نهر دارا یا داریوش شوشتر حکایت می‌کنند که این آبادی شوشتر را در دوران هخامنشی اثبات می‌کند. از دوران اشکانیان نیز باستان شناسان اشیا و سفال‌های بسیاری در محدوده شهر شوشتر کشف کرده‌اند. اما شوشتر در زمان ساسانیان از شهرهای مهم ایران بوده و توجه حکومت را بسیار به خود معطوف کرده‌است به گونه‌ای که والرین امپراتور روم (معروف به قیصر روم) را که شاپور اول ساسانی اسیر کرده بود به‌آبادی و عمران شوشتر می‌گمارد و بنا یا تجدید بنای سد شادروان را به وی می‌سپارد. در دوران ساسانیان تأسیسات آبی عظیم و پیچیده‌ای در شوشتر ساخته شده‌است که اکنون از مجموعه آن‌ها به‌عنوان بزرگ‌ترین موزه آبی دنیا یاد می‌کنند. سدها، پلها، آسیاب‌ها و کانال‌های بسیاری از آن دوران در شوشتر به یادگار مانده‌است. پس از حمله مسلمانان در سال ۱۷ هجری در جنگ شوشتر مسلمانان پس از محاصره طولانی موفق به فتح شوشتر می‌شوند. فرمانده لشکر ایرانیان، هرمزان و لشکر مسلمانان ابوموسی اشعری بود. در این جنگ براء بن‌مالک از صحابه پیامبر کشته شد. که در کنار قلعه سلاسل مدفون است و آرامگاهش اولین بقعه اسلامی در ایران است. هرمزان نیز به دست مسلمانان اسیر گشت. در دوران اسلامی شوشتر از نظر علمی، فرهنگی و معارف اسلامی به مرحله‌ای رسید که همواره مورد توجه بود و در تمام دوران اسلامی مرکز حکومتی خوزستان بوده‌است. در آن دوران‌های پر از کشمکش، در شورش‌هایی که علیه خلفای اموی و عباسی صورت می‌گرفت تا حمله مغولان خوزستان از موقعیت استراتژیکی برخوردار بود و فتح شوشتر بمنزله تسخیر خوزستان بود. دوره صفویان تا زندیان در دوره صفویه شخصی به نام واخشتوخان از طرف دربار به حکمرانی شوشتر گماشته شد. این شخص در شوشتر دست به عمران و آبادی زد به‌طوری‌که طبق نوشته تذکره شوشتر: «در آن زمان مردم شوشتر در وقت بسیار خوش بوده و روزگار به فراغت می گذرانیدند.» از جمله موارد مهم در این دوران می‌توان به حمله سید محمد معروف به مشعشع در اواخر قرن نهم اشاره کرد. وی با ادعای مهدویت و با عنوان امام دوازدهم، اعراب ناحیه هویزه را پیرو خود گردانید و به شوشتر و دزفول و بهبهان قشون کشی نمود. تا اینکه شاه اسماعیل قشونی را به خوزستان روانه کرد و دوباره زمام امور را به دست گرفت. چندی بعد با مرگ شاه اسماعیل و جانشینی شاه طهماسب خردسال ناامنی‌های دوره‌ای ادامه یافت تا اینکه در زمان شاه عباس مجدداً دولت مرکزی توانست امنیت را برقرار کند. در زمان نادرشاه افشار بعلت شورشی که در این شهر بر علیه حکومت مرکزی صورت گرفت نادرشاه به شوشتر لشکر کشید. و پس از فتح دستور به بازسازی بند میزان داد. پس از ورود نادر به شوشتر، جمعی از افشارها در روستاهای اطراف شوشتر از جمله بلیتی و درخزینه سکنی گزیدند. در زمان کریم خان زند و پس از مرگ وی اختلاف‌های نعمتی‌ها و حیدری‌ها در شهر رخ می‌داد، از این رو گاهی اداره شهر به خانواده مرعشی که خانواده معروف و محترمی بودند سپرده می‌شد. در این دوران مجدداً تعمیر بند میزان انجام شده و آب به نهر داریون وارد شد. کتاب فائق البیان که به قلم یکی از سادات جزایری نوشته شده، داستان ساخت آن بند را شرح می‌دهد و از فراوانی کشت و سبزی و ارزانی میوه و شادی مردم سخن می‌گوید. دوره قاجار از وقایع مهم دوران قاجار می‌توان به همه‌گیری بزرگ طاعون در خوزستان و شوشتر در سال ۱۲۴۷ هجری قمری اشاره کرد که نیمی یا بیش از نیمی از مردم شوشتر از گزند آن در امان نماندند. از دیگر موارد مهم کشف نفت در نزدیکی شوشتر در محلی به نام قیلارستان (دره خرسان) در سال ۱۳۰۹ قمری (۱۹۰۱ میلادی) بود. تا قبل از این تاریخ، چشمه‌های طبیعی نفت در این مکان وجود داشت که با استفاده از آن توسط یکی از خانواده‌های قدیمی شوشتر که به سادات قیری مشهور بودند قیراستحصال می‌شد. انگلیسی‌ها علاوه بر پرداخت مبلغی به مظفرالدین شاه، طی قراردادی موسوم به قیری-دارسی که بین نمایندگان خاندان قیری و ویلیام دارسی منعقد شد و توسط روحانیون شوشتر و کنسولگری انگلیس نیز امضا شد، امتیاز استحصال قیر و نفت را بر عهده گرفتند. (بعدها در محل کشف نفت، به تدریج شهر مسجدسلیمان بنا شد) دراواخر دوره قاجار، با وجودی که شوشتر همچنان مرکز خوزستان بود و حکمران ایالت از تهران فرستاده می‌شد، به دلیل اعمال نفوذ شیخ خزعل بعضی از حکمرانان ناچار به ترک شهر می‌شدند. چنان‌که در سال ۱۳۴۱ هجری قمری ظهیرالملک حکمران خوزستان در شوشتر به این وضعیت دچار گردید. در تلگرام‌های تندی که بین رئیس الوزرا (رضاخان) و شیخ خزعل رد و بدل شد، خزعل نوشت: «من به هیچ روی شما را رئیس شورای وزیران نمی‌شناسم. شما غاصب هستید و بی هیچ دلیلی پادشاه قانونی و مشروطه خواه را از کشور رانده‌اید» رضاشاه قشونی را به شوشتر روانه کرد. در شوشتر با ورود قشون دولتی (پنجم جمادی الاول ۱۳۴۲ ه‍.ق – آذر ۱۳۰۳ ه‍.ش) نیروهایی به تحریک شیخ خزعل اقدام به تیراندازی به قلعه سلاسل کردند اما پس از یک ساعت با شنیدن صدای توپ قشون دولتی پا به فرار گذاشته و نیروهای دولتی به سادگی بر اوضاع مسلط شدند. پس از این رویداد، جشنی با حضور اهالی شوشتر و احمد کسروی رئیس عدلیه خوزستان مستقر در شوشتر برگزار شد. پس از چندی رضاخان شخصاً به شوشتر سفر کرد و مردم با بستن طاق نصرت از امامزاده عبدالله تا قلعه سلاسل از وی استقبال کردند. این رویدادها پایانی بود بر چند دهه ناامنی در شوشتر. دوره پهلوی در ابتدای دوره پهلوی با احداث راه‌آهن و مخالفت روحانیت با عبور آن از شوشتر و بی رونق گشتن کشتیرانی در کارون شمالی، شوشتر موقعیت بندری خود را از دست داد و متعاقب رکود اقتصادی در شوشتر، مرکزیت ایالت خوزستان به بندر ناصری (اهواز امروزی) منتقل شد. (منبع شامل دلایل انتقال مرکزیت ایالت نمی‌شود) در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی، به فرمان محمدرضا شاه پهلوی، شرکت کشت و صنعت کارون، با عنوان بزرگ‌ترین کارخانه تولید قند و شکر خاورمیانه، آغاز به کار کرد. وصف شوشتر در سفرنامه‌های سیاحان یکی از سیاحان معروفی که از شوشتر دستکم دو بار بازدید کرده‌است ابن بطوطه است او از دیدنی‌های شوشتر شگفت زده شده و علمای آنجا را جزو بزرگترین دانشمندان نامیده‌است. ابن بطوطه در سفرنامه ابن بطوطه همانند ابن خلدون از فرهنگ و شهریگری سرزمین فارس یا ایران با عظمت یاد کرده و حتی در تبریز و شوشتر دانشمندانی را ملاقات نموده که بر تمام دانش‌ها چیره بوده‌اند او همچنین اشاره می‌کند که در شیراز زنان اجتماعات داشتند و در امور اجتماع همکاری داشتند.ابن بطوطه ۱۶ روز در مدرسه امام شوشتری (امام شرف‌الدین موسی) اقامت کرده و می‌گوید هرگز به به نظم و ترتیب آن جایی ندیده و هرگز به لذیذی غذای آنجا غذایی نخورده است. او در نماز جمعه شوشتر شرکت کرده و نوشته با دیدن مجلس وعظ نمازجمعه شوشتر، همه واعظان دیگر که در حجاز و شام و مصر دیده بود در نظرش ناچیز آمد. ابن بطوطه می‌گوید مردم سوالات خود را در رقعه می‌نوشتند و واعظ سوالات را یکی‌یکی پاسخ می‌داد. پس از پاسخ سوالات نماز عصر را خواندند و سپس کسانی از شوشتر و بصره برای توبه نزد امام جمعه شتافتند. شوشتر در شاهنامه فردوسی از شهر شوشتر چندین بار در شاهنامه فردوسی یاد شده‌است. زمانی که شاپور اول به برانوش دستور ساخت پل شادروان را بر رودخانه کارون می‌دهد. همچنین زبان زبان مردم شوشتر گویش شوشتری از گویش‌های زبان فارسی است. گویش بختیاری و زبان عربی نیز در میان اقوام مربوطه به کار می‌رود. ساختار شهری مراکز درمانی بیمارستان خاتم‌الانبیا شوشتر بیمارستان الهادی شوشتر بیمارستان شهدا شوشتر مراکز اقامتی هتل جهانگردی شوشتر هتل سنتی شوشتر (خانه سرابی) هتل سنتی عمارت افضل هتل سنتی خانه طبیب هتل سنتی عمارت پدری هتل فرهنگیان مهمانپذیر شوشتر هتل گرگر (هتل و مهمانسرای دانشگاه آزاد اسلامی) هتل سنتی سی‌سرا سینماها سینما مهر و ماه سینما آبشار موزه‌ها و نمایشگاه‌ها موزه و رستوران مستوفی موزه-کافه تارمه نمایشگاه صنایع دستی سرای افضل نگارخانه شوادون موزه سنگ قلعه سلاسل نمایشگاه دائمی صنایع دستی سلمان ترابری ایستگاه راه‌آهن شوشتر پایانه مسافری شوشتر تاکسیرانی شهرداری شوشتر ورزشگاه‌ها ورزشگاه تختی مناطق بافت کهن فرهنگ شهر کوی دلدل کوی بلیتی شاه زید کوی نیرو شهرک شوشترنو پارک‌ها شهربازی و پارک بعثت پارک داریون پارک هرمزان پارک سیکا پارک شهید خدری پارک شهید مطهری پارک ساحلی شهید همت پور مراکز آموزش عالی دانشکده هنر شوشتر (زیر مجموعه دانشگاه شهید چمران اهواز) دانشگاه آزاد اسلامی واحد جامع شوشتر (دارای دو زیرمجموعه به نام واحد شوش و واحد گتوند) دانشکده علوم پزشکی شوشتر دانشگاه پیام نور واحد شوشتر دانشگاه آزاد اسلامی واحد سما شوشتر دانشکده علوم قضایی مرکز آموزش علمی و کاربردی آذین شوشتر موسیقی سنتی شوشتری اغلب شهرها تنها بر روی یک یا دو دستگاه از موسیقی ایران ردیف محلی دارند، یعنی آواز محلی را موافق یک یا دو دستگاه می‌خوانند، اما در شوشتر موافق همه دستگاه‌ها آهنگ محلی وجود دارد. اغلب باغبانها، بافنده‌ها، معمارها و بیشتر مردم در شوشتر، موسیقی را خوب می‌دانند و محلی خوب می‌خوانند. خوانندگان برجسته موسیقی ایرانی با سبک سنتی مانند محمدرضا شجریان، سالار عقیلی، شهرام ناظری، علیرضا افتخاری و … در برخی از کارهایشان از گوشه شوشتری بهره برده‌اند. گوشه شوشتری یا مایه شوشتری در موسیقی ایرانی گوشه‌ای شناخته شده‌است. شوشتری گوشه‌ای است از دستگاه همایون. از همایون دو گوشه مشتق می‌شوند: یکی گوشه شوشتری و دیگری اصفهانی. علاوه بر گوشه شوشتری، شوشتر بر روی تمام دستگاه‌های موسیقی ایران آهنگ‌های محلی دارد و برای هر کدام از دستگاه‌های موسیقی ایران یک ردیف محلی در شوشتر اجرا می‌شود، موسیقی شوشتری یا ۲۴ مقوم شوشتری یکی از موسیقی‌های نواحی ایران است. برای نمونه ردیف دستگاه شور بدین قرار است: دشتی، درفیلی، نظامی، بختک یا کمری، غم‌انگیز، قره العین، نورالعین، دشتستانی، مکوندی و دشتی راستا. خود مایه شوشتری را، اگر شوشتریها بخوانند اصل آهنگ است، زیرا همان مایه شوشتری با اشعار محلی خوانده می‌شود و گیراتر است. بر هر دستگاه موسیقی ایران، شوشتر یک ردیف محلی موافق همان دستگاه را دارد، جز آذربایجان، به ویژه تبریز. گمان نمی‌رود در هیچ‌یک از شهرهای ایران روی دستگاه‌های موسیقی ایران این قدر ردیف محلی داشته باشند. در هر شهری تنها بر روی یک یا دو دستگاه از موسیقی ایران ردیف محلی دارند، یعنی آواز محلی را موافق یک یا دو دستگاه می‌خوانند، اما در شوشتر موافق همه دستگاه‌ها آهنگ محلی دارند. اغلب باغبانها، بافنده‌ها، معمارها و بیشتر مردم در شوشتر، موسیقی را خوب می‌دانند و محلی خوب می‌خوانند. چند قطعهٔ شوشتری: بیا تا گل برافشانیم ساختهٔ حسین علیزاده و با آواز علیرضا افتخاری، کاست راز و نیاز باد صبا: ساختهٔ حسام السلطنه (در دیوان عارف به او هم نسبت داده شده) با شعری از ملک الشعرای بهار، با آواز محمدرضا شجریان به زندان: اثر معروف صبا، که با تنظیم استاد حسین دهلوی و ویلن ارسلان کامکار اجرا شده جاذبه‌های گردشگری شوشتر از در دوران پیش از اسلام تاکنون رونق فراوانی داشته و از دوران ساسانی تا ابتدای پهلوی در اغلب زمان‌ها مرکز ایالت خوزستان بوده‌است. از مهم‌ترین دیدنی‌های این شهر ۱۳ سازه آبی تاریخی می‌باشد که در سازمان جهانی یونسکو ثبت شده‌اند. به علاوه در این شهر تعداد زیادی بنای مذهبی و چند امامزاده از جمله آرامگاه امامزاده عبدالله (معبد آناهیتا) و نیز بنای تاریخی مسجد جامع شوشتر وجود دارد. به دلیل فراوانی آرامگاههای بزرگان مذهبی، شوشتر با نام «شهرِ چهل پیر» نیز شناخته می‌شود. طبیعت شوشتر بخصوص در اسفندماه و فصل بهار مورد توجه گردشگران است. بیش از نیمی از آثار ملی ثبت شده در استان خوزستان در شوشتر قرار دارد و طبق اعلام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خوزستان، در چند سال اخیر شوشتر بیشترین جلب گردشگر را نسبت به سایر شهرهای این استان دارا بوده‌است. معماری شوشتر معماری و بافت شهری سنتی خاصی دارد. بافت سنتی معماری این شهر متراکم و فشرده‌است. کوچه‌های باریک و دیوارهای بلند و گذرگاه‌های تنگ همگی با گذر از «ساباط» ها یا سایه بان‌ها به میدانچه‌های اصلی شهر ختم می‌شوند. ساباط‌ها علاوه بر ایجاد فضاهای خنک در معابر، ارتباط دو منزل را در فواصل مختلف ایجاد کرده و علاوه بر پیوند معماری، زمینه‌ای را برای ارتباط و ساخت طبقات بیشتر فراهم می‌آورده‌است. گذرگاه‌های باریک با پیچ و شکستگی‌های مختلف علاوه بر آنکه راه‌حلی برای گریز از گرما و هدایت جریان باد به کوچه پس کوچه‌ها و دهلیز و خانه‌ها بوده‌اند، محلات مختلف شهر را به دروازه‌ها و مدخل‌های ورودی شهر مرتبط می‌ساخته‌اند. بافت معماری یکدست و همگون با بهره‌گیری از مصالح بومی یعنی آجر و خلق نقش‌های زیبا و ابتکاری تحت عنوان «خوون چینی» و همچنین استفاده از کتیبه‌های سنگی حجاری شده توسط صنعتگران شوشتری بر سر در بناها، جلوه‌های خوشایندی را در معماری این منطقه ایجاد کرده‌است. به‌طور کلی، شکل و ترکیب شوشتر تابع تناسب زمین، موقعیت صخره‌ها و پستی و بلندی‌های خاک و جریان رودخانه هاست. به این ترتیب ارتباطی هنرمندانه با عناصر طبیعی را در جهت خلق فضاهای معماری که در شهرهای دیگر استان یافت نمی‌شود ایجاد کرده‌است. در شوشتر از لحاظ به‌کارگیری از هنر سنگتراشی و آجر چینی در معماری بافت قدیم و همچنین در مجموعه آسیابهای آبی ابداعات ویژه‌ای دیده می‌شود. استاد حاج محمد تقی معمارباشی فرزند حاج حسین فرزند حاج ابوالقاسم فرزند حاج جعفر (معروف به حاج مخمل معمار) فرزند استاد حاج علی محمد معمارباشی است که همگی از استادان فن معماری در شوشتر هستند. وی از جمله بزرگان معماری استان خوزستان و شهر شوشتر محسوب می‌شود. مکان‌های مذهبی یکی از دیدنی‌های مذهبی این شهر، مسجد جامع شوشتر است که از کتیبه‌های آن چنین استنباط می‌شود که خلفای عباسی در زمان امام حسن عسگری به ساخت آن اقدام نموده و پس از آن تکمیل و ترمیم شده‌است. این مسجد با ۵۴ ستون در ایوان و طاقهای موسوم به رومی تأثیر فرهنگ دیرینه ایران و معماری محلی منطقه را با سقفها، گچبریها، کنده کاریها، و مناره‌ها و آجرکاری‌های پر نقش ملهم از فرهنگ اسلامی در قالبی ارزشمند و زیبا به منصه ظهور رسانده‌است. همچنین آرامگاه امامزاده عبدالله از نوادگان امام چهارم شیعیان در این شهر است. گفته می‌شود که سر وی در شوشتر و باقی اعضای بدن وی در دیگر نقاط دفن شده‌است. آرامگاه امامزاده عبدالله شوشتر مقام صاحب الزمان شوشتر مقام حضرت عباس شوشتر مرقد علامه شیخ شوشتری آرامگاه براءبن مالک انصاری آرامگاه سید محمد بازار آرامگاه سید محمد ماهرو آرامگاه سید محمد گلابی شوشتر آرامگاه شعیب نبی شوشتر مقام خضر نبی صنایع دستی صنایع دستی گوناگون به ویژه انواع صنایع بافندگی از دیرباز در شوشتر مرسوم و مشهور بوده‌است. دیبا و پرند شوشتری از مشهورترین بافته‌های صنعتگران شوشتری به‌شمار می‌روند. از مهم‌ترین صنایع دستی مرسوم در شوشتر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: پارچه بافی ابریشم بافی کپو بافی جاجیم بافی حجاری (سنگتراشی) معرق ساقه گندم فلز کاری طلاسازی و زرگری دیبابافی پرورش و ساخت قلم‌نی شوشتری مکانهای دیدنی شوشتر تاریخی: مجموعه آبشارهای شوشتر مسجد جامع شوشتر پل و سد شادروان شوشتر قلعه سلاسل بند میزان رودخانه دست کند گرگر دخمه‌های زرتشتی شوشتر کاروانسرای افضل چشمه سوزنگر توکمری تو عاشقون بافت قدیم شوشتر بند ماهی بازان شوشتر پل بند لشکر بند خاک بند برج عیار بند شرابدار پل‌های حاج خدایی باطنی و مستوفی، پل شاه علی باغ خان دیدنی‌های دیگر بازار سنتی شوشتر پل کابلی شوشتر، اولین پل کابلی خاورمیانه و ایران پارک‌های ساحلی داریون، هرمزان، شهید همت پور، شهید مطهری (پارک کودک) و سیکا پارک طبیعت آبشار شوشتر، پارک جنگلی شوشتر باغ‌های شوشتر شهرک شوشترنو، برنده جایزه جهانی معماری آقاخان در سال ۲۰۰۰ سواحل رودخانه کارون و شاخه‌های متعددش در شوشتر تپه‌های سرسبز و دیدنی جاده شوشتر-[عقیلی] در بهار بیشه زارهای موجود در جزایر و سواحل رودخانه‌های کارون و دز کوه فدلک روستاهای تک تکاب، گرآب و کوه زر برج کلاه فرنگی آداب و رسوم نوروز نوروز یا روز نو (rooz noo) جایگاه ویژه‌ای بین مردم شوشتر دارد. خانه تکانی، دید و بازدید، کاشت سبزه، پخت سمنو، پخت کلوچه سنتی شوشتری، عیدی دادن و به طبیعت رفتن از جمله آداب نوروز در شوشتر است. باقلاپلو با مرغ غذایی است که معمولا در روز نو پخته و میل می‌شده‌است. شب چله شب چله (شب یلدا) نزد مردم شوشتر اهمیت زیادی دارد. شب‌نشینی و دورهمی خانواده‌ها در این شب مرسوم است و در رستوران‌ها و کافه‌ها و سایر مراکز عمومی مراسم ویژه شب چله برگزار می‌شود. آیین‌های عروسی آیین‌های محرم مردم شوشتر آیین‌های محرم را به طور ویژه از یکم تا دهم محرم انجام می‌دهند و این آیین‌ها به تناوب تا پایان ماه صفر ادامه می‌یابد. این آیین‌ها شامل مواردی از قبیل سینه‌زنی و زنجیرزنی، عَلَمبازی،نخل گردانی، شبیه‌خوانی خیابانی، پخش نذری و روضه‌خوانی است. عَلَمبازی (علم گردانی) مراسمی است که همراه با دهل و سرنا انجام شده و همراه با مراسمی نظیر رقص علم از مهم‌ترین بخش‌های عزاداری است که به طور خاص در شوشتر و همچنین توسط شوشتریها در سایر شهرهای خوزستان انجام می‌شود. علم در شوشتر چوبی بلند و عمودی است که با پارچه‌های مشکی، سبز، سفید و بعضا چندرنگی پوشانده شده و با علم‌های عریض و صلیبی شکل کاملا متفاوت است. این مراسم به پیروی از عَلَمداری ابوالفضل عباس انجام می‌شود. پانویس منابع تذکره شوشتر (سید عبدالله جزایری) شوشتر یعنی خوبتر (اکرم مریدی) شوشتر در گذر تاریخ (محمد تقی‌زاده) تاریخ جغرافیایی خوزستان (سید محمد علی امام شوشتری) دیار شهریاران یا آثار و بناهای تاریخی خوزستان (احمد اقتداری) احمدیان محمد تاریخ شوشتر چاپ اول:اصفهان:۱۳۷۳ نظام آبی تاریخی شوشتر، کنوانسیون میراث جهانی یونسکو، ۲۰۰۸ پیوند به بیرون شورای شهر شوشتر نقشه گردشگری شوشتر باستان‌شناسی ایران شهرستان شوشتر شهرهای استان خوزستان شهرهای باستانی استان خوزستان شهرهای باستانی ایران شهرهای دارای میراث جهانی یونسکو شهرهای رودگذر شهرهای شهرستان شوشتر محوطه‌های رومی در آسیا محوطه‌های رومی در ایران
5636
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%87%20%DA%86%D8%A7%D9%86
درواه چان
درواه چان، یک رودخانهٔ فصلی در جنوب کوخرد از توابع شهرستان بستک در استان هرمزگان ایران است.. در گویش لارستانی در جنوب ایران به پدیده‌های طبیعی دره‌مانندی که بیشتر نقش رود فصلی را دارد دَرواه گفته می‌شود. درواه (دره) یا وادی، گشادگی میان دو کوه‌است که شامل زمینی است دراز و کشیده که غالباً رودی در آن جریان دارد ویا معبر سیل است. این رود فصلی، دره بزرگی است که در جنوب کوخرد در جعفرآباد مؤه مهمد قرار دارد که از کوه پرِرچرچو سرچشمه می‌گیرد. در وسط این دره قدیمی‌های کوخرد سدی به نام سد جابر ایجاد کرده‌اند که قسمتی از آب این دره را به طرف نخلستان‌هایشان در منطقه (کل کادی) و جابر می‌برند. در پشت این سد لمبیری وجود دارد به نام «لمبیر ملکی» در طول سال در لمبیر آب وجود دارد و پرندگان مختلفی و در فصلهای مختلف از سال در این لمبیر دیده می‌شوند. در طول این درواه نخلستانهای وسیعی وجود دارد. این دره از طرف مشرق «مُؤهِ مُهمَد» بمسافت ۱۰۰ متر واقع است، و از طرف کل کادی بمسافه ۵۰۰ متر قرار دارد. آنگاه به طرف شمال سرازیر می‌گردد تا اینکه به رودخانه مهران می‌ریزد. وجه تسمیه وجه تسمیت این درواه (دره) به نام « درواه چان » یا « درواه چُّن » از این قرار است، روایت است که در دوران بسیار دور شخصی در این درواه عمیق نخل کاشته بوده و روزانه برای آبیاری نخلهایش به آنجا می‌رفته‌است، بعد از مدت‌ها در آن منطقه یک «جِن» ظاهر می‌شود، این جِن با آن شخص رابطهٔ دوستی می‌بندد و هر وقتی صاحب نخل به سر نخلهایش می‌رود آن جن هم ظاهر می‌شده‌است، بنا براین این درواه « درواه جِن » نامگذاری کرده‌اند که بعدها به «درواه چان» تبدیل شده‌است، و به گویش محلی «درواه چُن» نامیده می‌شود. محدوده درواه از شمال رودخانه مهران، از جنوب سد جابر و کوه پرِرچرچو، از مغرب جعفرآباد (مؤه مهمد)، و از مشرق به (کل کادی) محدود می‌گردد.. پانویس نگارخانه </center> فهرست منابع و مآخذ محمدیان، کوخردی، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی. نگاره‌ها از: عبدالغفار علیرضائی و محمد محمدیان. الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd، an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد. محمدیان، کوخردی، محمد ، (شهرستان بستک و بخش کوخرد) ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی. دره‌های شهرستان بستک واژه‌های لارستانی
5644
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D8%B0%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D9%88%20%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
جاذبه‌های جغرافیایی و زمین‌شناختی ایران
مکان ها و جاذبه های جغرافیایی مکان های طبیعی هستند و ساخته های انسانی نیستند مثالی از مکان های جغرافیایی : مناطق کوهستانی ، مناطق دشت و درختی و کویر ها یا همان صحرا ها هستند و ویژگی آنها در اصل این است که مناطق طبیعی و خدادادی هستند و ساخته انسانی نیستند دریاچه‌ها و چشم‌اندازهای سواحل دریاچه گهر دورود معروف به نگین اشترانکوه جزایر آشوراده، سه جزیره کوچک در ساحل دریای خزر گیسوم تالش شبه جزیره میانکاله در مجاورت جزایر آشوراده خلیج حسینقلی یا غازانقلی، ریزشگاه رود اترک در ساحل دریای خزر مرداب انزلی جزیره خارک (از جزایر مرجانی) - دریاچه دوخواهران، شمال دشت لار دریاچه تار و هویر، غرب فیروزکوه و شرق دماوند دریاچه سما (ولشت)، در ناحیه شمالی مرزن‌آباد و بخش کلاردشت دریاچه خلنو، مرز استان تهران و مازندران و انتهای دره بزرگ وارنگرود دریاچه آوان، استان قزوین و شمال دره الموت دریاچه نئور، مرز استان اردبیل و گیلان در دامنه قله‌های تالش دریاچه فصلی گل، جنوب بلداجی در استان سیستان و بلوچستان دریاچه زریبار، استان کردستان بیابان‌ها شهر سوخته کویر بزرک نمک در حد فاصل خور و طبس با نمایی از پلی گون‌های نمک برخان‌های زیبای خور و بیابانک قله‌ها و ارتفاعات قله دماوند، بلندترین نقطه میانی قوس بزرگ شمالی موسوم به البرز، عظیم‌ترین مظهر آتشفشانی قدیم قله سهند قله سبلان آتشفشان تفتان قله الوند همدان قله الوند(گلپایگان) قله تکه‌قیه‌سی قله دوشاخ زنجان قله سندان زنجان چشمه‌های آب گرم معروفترین چشمه‌های آب گرم به قرار زیر می‌باشد: آب گرم لاریجان، چشمه گوگردی اسک،چشمه آب گرم نورآباد ممسنی. چشمه‌های گوگردی رامسر، چشمهٔ آبگرم فردوس، چشمه معدنی استراباکو و عمارت در جاده هراز، چشمه‌های سادات محله، مجمتع های آبگرم آبدرمانی در سرعین، پیله دره، سردابه و بوشلی در استان‌های اردبیل و آذربایجان، چشمه‌های گرمسار، خرقان، آب ترش، حسنک و … در استان مرکزی، آب گرم مهدی شهر آبشارها آبشارهای شهرستان دورود آبشار ازنادر آبشار آب گرم آبشار بیشه آبشار تنگ عزیز آباد آبشار هشوید آبشار چکان آبشارهای شهرستان خرم‌آباد آبشار نوژیانبخش پاپی آبشار سرکانهبخش پاپی آبشار وارکدر بخش پاپی آبشار مخمل کوه آبشار تاف آبشار وارگ آبشار برنجه آبشار تیندر آبشار لوچ آبشارهای دورک آبشار چونگ شنه آبشار دره ماهی آبشار مبارک‌آباد پدیده‌های زمین‌شناسی فرسایش در رسوبات نئوژن در گستره مکران، پیرامون جاسک بازالت‌های منشوری، شرق قله دماوند، شمال پلور، البرز مرکزی بازالت‌های منشوری، تربت حیدریه، غارها الف) غارهای حاصل از زلزله یا چین خوردگی ب) غارهای بادی و یخی ج) غارهای دست کن د) غارهای معروف الف) غارهای حاصل از زلزله یا چین خوردگی غار اسپهبد خورشید، در ناحیه دوآب سوادکوه، یکی از بزرگ‌ترین طاقهای دنیا، ناشی از چین خوردگی غار ایوب دهج، بزرگترین دهانه غار آذرین ایران در بخش دهج دراستان کرمان، در اتر جریان گدازه‌های آتشفشانی چاه ارازه یا چاه دیو، در روستا آب سنجد باقرآباد و بین شهرهای نطنز و مورچه خورت ب) غارهای بادی و یخی غار یخ مراد، واقع در قریه بزرگ شاه پل در جاده مخصوص تهران چالوس، از جمله غارهای بزرگ و در نوع خود بسیار با ارزش ج) غارهای دست کن کافرکلی یا خانه کافر، مجموعه آبادی اسک، دره سرره، مجموعه بند کنار، مجموعه دره آینه منون، مجموعه ۴تن، مجموعه دره نیاک، مجموعه کنارانجام، مجموعه پلمون، مجموعه گزنه، مجموعه کهرود، مجموعه کیان، مجموعه پنجاب، واقع در طول دره هراز از آبادی اسک تا پنجاب به طول ۴۲ کیلومتر غار کوگان، در خرم‌آباد غار کرفتو، واقع در جنوب غربی شهر تکاب و در مسیر شهر سقز غار قلعه جوق، در مسیر جاده ساوه به همدان در ۲ کیلومتری آبادی قلعه جوق مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های مهری)، در جنوب شرق مراغه و در دهکده ورجودی غار نیاسر، در روستای بزرگ و خوش منظره نیاسر در شمال غربی کاشان د) غارهای معروف که عبارت‌اند از: غار علیصدر، همدان غار کتله خور، خدابنده در ۸۶ کیلومتری مرکز شهرستان غار پراو، در شمال شرق کرمانشاه و دامنه کوه پراو غار ترنگ، در شهرستان بافت و روستای طرنگ غار مغان، در جنوب شرق مشهد و در دره دامغان غار رود افشان، در امتداد جاده فیروزکوه و نرسیده به دلیچای غار چال نخچیر، واقع در شمال شرقی شهرستان دلیجان و نزدیک به راه دلیجان نراق غار کهک، واقع در راه دلیجان اراک، در محل دوراهی سلفچگان و مجاور روستای کهک غار کبوتریا هامپوبیل، در جنوب شرقی مراغه و در مجاورت روستای موردی چای غار پرقیستان، در منطقه عمومی اسفراین و در مجاورت روستای گسک غار بزرگ شاپور ساسانی و مجسمه منابع پایگاه داده‌های علوم زمین کشور جغرافیای ایران
5660
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D9%84%DA%A9%DB%8C%20%DA%AF%D8%A7%D9%84%D8%B4%DB%8C
گیلکی گالشی
گیلکی گالشی یا گویش گالشی یا دیلمی نام گویشی از زبان گیلکی است. این گویش در مناطق کوهپایه‌ای و کوهستانی جنوب و جنوب شرقی گیلان شامل نواحی رودبار، رستم‌آباد، سیاهکل و دیلمان، املش، رحیم آباد، عمارلو، اشکورات و همچنین در غرب مازندران مانند رامسر و تنکابن تکلم می‌گردد. ایوب رسایی گالشی را به عنوان لهجه‌ای از گویش بیه‌پیش در نظر می‌گیرد و گیلکی شرقی را شامل گویش‌های لاهیجان، رودسر، گالش و تنکابن و گیلکی غربی را شامل گویش‌های رشت، فومن و رودبار می‌داند. محمود پاینده لنگرودی از گالشی با عنوان گویش کوه‌نشینان یاد می‌کند و نام دیگر آن‌ را دیلمی ذکر می‌کند. گالش‌ها در مناطق کوهستانی البرز در منطقه شرق گیلان و غرب مازندران به زبان گیلکی با گویش گالشی صحبت می‌کنند. گالش‌ها به این دلیل که در مناطق دوردست زندگی می‌کردند و به طور کلی مراودات کمتری با مردمان جلگه و سکونتگاه‌های انسانی داشتند، گویش‌شان دست‌نخورده مانده است. بنابراین گیلکی گالشی نسبت به گیلکی مناطق شهری از اصالت بیشتری برخوردار است. با این حال زبان گیلکی گالش‌ها با زبان مردم مناطق شرق گیلان و غرب مازندران به جز لاهیجان، قرابت زیادی دارد. گالش گالِش‌ها یک گروه شغلی باقی مانده از عصر کوچ نشینی و رمه گردانی کهن هستند. گالش‌ها در رشته کوه البرز از کوهستان‌های شرق و جنوب استان گیلان، سراسر استان مازندران و قسمت غرب استان گلستان، الموت قزوین و طالقان در استان البرز زندگی می‌کنند. در شرق مازندران گالش فقط به کسی گفته می‌شود که گاوداری می‌کند و به گوسفنددار کُرد گفته می‌شود. در ارتفاعات کوه درفک گیلان به گاوداران گالش و به گوسفندداران چوپان گفته می‌شود. امروزه نگاه احساسی و قبیله‌ای سبب شده که در برخی منابع غیرعلمی و غیرمعتبر، گالش‌ها را به عنوان یک گروه قومی معرفی کنند که امری غیرعلمی و دور از ذهن است. گالش‌ها حداقل در رشته‌کوه البرز و گیلان گروه قومی جداگانه‌ای نیستند. ایشان گروه‌های معیشتی هستند که به کار تخصصی خود می‌پردازند. جای انکار نیست که در نواحی کوهستانی جنوب شرقی گیلان، اینان از لحاظ گویش، نوع زندگی، نوع سکونتگاه، واحد‌های اندازه‌گیری و مانند آن‌ها از همسایگان گیلک خود متمایزند، اما با این همه جزئی از گیلک‌ها به شمار می‌آیند. به گفته حسین احمدی گالش‌ها به احتمال قوی همان کادوسیان هستند که پیش از آریایی‌ها در این منطقه می‌زیستند و زبان ایشان به زبان پارتی نزدیک است. بر اساس دانشنامه ایرانیکا و پروفسور رادیگر اشمیت کادوسیان جزو اقوام ایرانی بودند. هم تفاوت‌های گویش و هم ویژگی‌های فرهنگی-اجتماعی، گیلک‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کند: گیلک‌های رشتی و لاهیجانی، به ترتیب در بخش غربی و شرقی دشت، تفاوت‌های جزئی نشان می‌دهند، اما گیلک‌های گالش یا دیلمی در جنوب غربی کوه‌ها زبان کاملاً متفاوتی دارند و همچنین شیوه زندگی آنان در تقابل با شالیکاران گیلک در دشت است. دستور زبان ضمایر در گویش گالشی ضمیر سه حالت دارد: فاعلی، مفعولی و ملکی. منابع لهجه‌های زبان گیلکی زبان‌های ایرانی شمال غربی
5665
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%86%D8%A7%DA%A9%D9%88
موناکو
موناکو، با نام رسمی شاهزاده‌نشین موناکو، یک کشور کوچک اروپایی در ساحل دریای مدیترانه است که از سمت خشکی به‌طور کامل توسط فرانسه محصور شده‌است. موناکو ۲٫۰۳ کیلومتر مربع مساحت دارد و بعد از واتیکان کوچک‌ترین کشور جهان است. پایتخت موناکو شهر موناکو-ویل است. درازای کشور موناکو بر مبنای داده های جغرافیایی در بیشترین حالت ممکن فقط ۳.۵ کیلومتر است. کشور موناکو حدود ۴۰ هزار نفر جمعیت دارد و به خاطر وجود قوانین مالیاتی آزاد، کازینوهای متعدد و آب هوای مطبوع، به بهشت جهان‌گردان و ثروت‌مندان، معروف شده‌است. موناکو از معدود کشورهایی است که هیچگونه مالیاتی از مردمش دریافت نمی‌کند. مسابقات بزرگ اتومبیل‌رانی فرمول ۱ نیز هرساله در موناکو برگزار می‌شود. کشور موناکو در ۸ ژانویه ۱۲۹۷ تأسیس شد. اگرچه موناکو با فرانسه، که یکی از اعضای اتحادیه اروپا است، هم‌مرز است اما موناکو از اعضای این اتحادیه نیست. با این حال واحد پول موناکو، یورو است. تعداد خارجی‌هایی که در موناکو زندگی می‌کنند بیشتر از خود شهروندان موناکویی است. از ساکنان این کشور ۱۷ درصد موناکویی (مونگاسک) هستند، ۲۸ درصد ملیت فرانسوی دارند و بخش قابل توجهی از ۵۵ درصد باقی‌مانده هم ایتالیایی هستند. موناکو علاوه بر تیم ملی فوتبال، یک باشگاه فوتبال دیگر به نام آ.اس موناکو نیز دارد که در لیگ فرانسه بازی می‌کند. تاریخ نام موناکو از یونانی μόνοικος (Monoikos) گرفته شده‌است به معنی «خانهٔ تنها، خانهٔ تَکی» (از مونوس به معنی تک و اًیکوس به معنی خانه). اهالی فوکایا در سده ششم قبل از میلاد در این محل مستعمره‌نشینی بنیاد کردند که جمعیت آن از لیگوری‌ها تشکیل شده بود. در افسانه‌ها آمده‌است که هرکول از اینجا عبور کرده و معبدی بنا کرده‌است. آغاز موناکوی امروزی به عنوان یکی از مستعمره‌های جمهوری جنوا بود، زمانی که قلعه‌ای بر روی صخره موناکو در سال ۱۲۱۵ ساخته شد. در سال ۱۲۹۷، فرانسوا گریمالدی، با لباس مبدل به عنوان یک راهب فرانسیسکن قلعه را تصرف کرد و از آن زمان این منطقه از سوی خاندان گریمالدی اداره می‌شود. در قرن چهاردهم، آنها شهرهای منتون و رکبرون-کاپ-مارتن را نیز تصرف کردند. در سال ۱۸۴۸ این مناطق دوباره استقلال خود را اعلام کردند. سرانجام، این شهرها در سال ۱۸۶۱ با پیمان فرانسه و مونگاسک به فرانسه واگذار شد. به منظور ایجاد درآمد جدید، شارل سوم، شاهزاده موناکو تصمیم گرفت منطقه مونت کارلو را بازآرایی کند. در سال ۱۸۶۳ کازینو مونت کارلو درهای خود را در اینجا باز کرد و یک سال بعد هتل پاریس گشایش یافت. در سال ۱۸۶۸ راه‌آهن این شهر افتتاح شد و آن را به یک مقصد گردشگری محبوب تبدیل کرد. تا سال ۱۹۱۱، پادشاهان موناکو حاکم مطلق بودند. در سال ۱۹۱۰، شورشی به وقوع پیوست که به انقلاب مونگاسک معروف شد. در نتیجه، قانون اساسی در سال ۱۹۱۱ تصویب شد. در ژوئیه ۱۹۱۸، معاهده‌ای امضا شد که تحت‌الحمایگی موناکو را به فرانسه می‌بخشید. این معاهده، بخشی از معاهده ورسای، همچنین مقرر می‌داشت که موناکو از سیاست‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی فرانسه پیروی کند. در ابتدا، موناکو در طول جنگ جهانی دوم بی‌طرف ماند. در نوامبر ۱۹۴۲، این کشور توسط نیروهای ایتالیایی اشغال شد. در سپتامبر ۱۹۴۳، پس از سقوط موسولینی، ورماخت زمام امور را در دست گرفت و تبعید جمعیت یهودی آغاز شد. در سال ۱۹۴۹ رینیه سوم بر تخت سلطنت نشست. او در سال ۱۹۵۶ با بازیگر آمریکایی گریس کلی ازدواج کرد. آن‌ها والدین شاهدخت کارولین، شاهزاده آلبرت و شاهدخت استفانی هستند. این امر به این کشور شهرت بین‌المللی داد. در دهه هفتاد و هشتاد یک رونق واقعی ساخت و ساز در موناکو پدید آمد و کشور پر از ساختمان‌های آپارتمانی شد. منطقه فونوی نیز از طریق احیای زمین ایجاد شد. موناکو سپس به شهری گران‌قیمت برای زندگی تبدیل شد و این برای جمعیت اولیه موناکویی سخت بود. در سال ۱۹۹۳ موناکو به عضویت کامل سازمان ملل متحد درآمد. در سال ۲۰۰۲، یک معاهده جدید بین فرانسه و موناکو تصریح کرد که اگر هیچ وارثی برای تاج و تخت برای ادامه سلسله وجود نداشته باشد، این شاهزاده‌نشین با این وجود یک کشور مستقل باقی می‌ماند. دفاع نظامی موناکو همچنان بر عهده فرانسه است. هم‌اکنون آلبرت دوم، فرمانروای کنونی کشور موناکو است. وی در سال ۲۰۰۵ میلادی و پس از مرگ پدرش به حکومت موناکو رسید. روز ملی کشور موناکو، ۱۹ نوامبر است. جغرافیا پایتخت موناکو شهر موناکو-ویل و مشهورترین شهر این کشور مونت‌کارلو است. این کشور از سه طرف هم‌مرز با فرانسه و از سوی دیگر در کرانه دریای مدیترانه در راستای ریویرا یا ساحل فیروزه‌ای (کوت دازور) و در بیست کیلومتری غرب شهر نیس قرار دارد. شاهزاده‌نشین موناکو پس از واتیکان دومین کشور کوچک مستقل جهان است. این کشور در ساحل دریای مدیترانه، در ۱۸ کیلومتری شرق نیس و نزدیک مرز ایتالیا قرار دارد و در سمت خشکی به‌طور کامل توسط بخش فرانسوی کوهستان آلپ دریایی محصور شده‌است. موناکو شامل نوار باریکی از زمین در امتداد ساحل در پای تپه‌هایی است که ابتدای کوه‌های آلپ را تشکیل می‌دهند. این منطقه صخره‌ای با اختلاف ارتفاع زیاد و تقریباً کاملاً پوشیده از ساختمان‌های آپارتمانی فراوان است. بلندترین نقطه در موناکو شومن دروآر در ارتفاع ۱۶۱ متری است. این نقطه بر روی مسیری بر دامنه کوه آگل است که قله آن در سمت فرانسوی مرز قرار دارد. در کرانه‌های دریا چندین قطعه زمین احیا شده وجود دارد که فونوی بزرگ‌ترین آن‌هاست. انتظار می‌رود منطقه تازه‌توسعه‌یافته لوپورتیه در سال ۲۰۲۵ تکمیل شود. دو بندر در موناکو وجود دارد، پورت هرکول و پورت فونوی. یک بندر فرانسوی نیز در همسایگی وجود دارد به نام «کاپ دوی» که نزدیک موناکو است. تنها منبع طبیعی موناکو ماهیگیری است. با توجه به اینکه تقریباً کل کشور یک منطقه شهری است، موناکو فاقد هر نوع صنعت کشاورزی تجاری است. آب و هوا موناکو آب و هوای مدیترانه‌ای دارد و به دلیل آب و هوای معتدل و آفتابی‌اش معروف است و در سال حدود ۳۰۰ روز آفتابی دارد. میانگین حداکثر دما در تابستان حدود ۲۶ درجه سانتی‌گراد است. زمستان‌ها بسیار معتدل و با دمای متوسط ۸–۱۴ درجه سانتی‌گراد است. میانگین بارندگی سالانه در موناکو ۷۱۴٫۶ میلی‌متر است و بیشترین میزان بارندگی در پاییز و بهار رخ می‌دهد. شمار روزهای زیر صفر و همچنین تعداد روزهایی که حداقل دما کمتر از ۵ درجه سانتی‌گراد است به‌طور متوسط ۱۲ روز در سال بیشتر نیست. زمستان‌ها با توجه به عرض جغرافیایی شهر بسیار معتدل است و اعتدال هوای زمستانی موناکو به اندازه مناطقی در حوضه مدیترانه است که بسیار جنوبی‌تر قرار دارند. سیاست موناکو از سال ۱۹۱۱ تحت یک پادشاهی مشروطه اداره می‌شود و شاهزاده مستقل موناکو در آن رئیس کشور است. قوه مجریه متشکل از نخست‌وزیر به عنوان رئیس دولت است که ریاست پنج عضو دیگر شورای دولت موناکو را بر عهده دارد. تا سال ۲۰۰۲، نخست‌وزیر یک شهروند فرانسوی بود که توسط شاهزاده از میان نامزدهای پیشنهادی دولت فرانسه منصوب می‌شد. از زمان اصلاح قانون اساسی در سال ۲۰۰۲، نخست‌وزیر می‌تواند فرانسوی یا مونگاسکی (موناکویی) باشد. در ۱ سپتامبر ۲۰۲۰، شاهزاده آلبرت دوم یک شهروند فرانسوی، پیر دارتو، را به این سمت منصوب کرد. بر اساس قانون اساسی ۱۹۶۲ موناکو، شاهزاده حق وتوی خود را با شورای ملی تک‌مجلسی تقسیم می‌کند. ۲۴ عضو شورای ملی برای دوره‌های پنج ساله انتخاب می‌شوند. ۱۶ نفر از طریق سامانه انتخاباتی اکثریت و ۸ نفر با نمایندگی تناسبی انتخاب می‌شوند. همه قوانین به تصویب شورای ملی نیاز دارند که تحت سلطه حزب محافظه‌کار «گردهمایی و مباحث» (REM) است. این حزب دارای ۲۰ کرسی است. اتحادیه مونگاسک نیز دارای سه کرسی و حزب رنسانس دارای یک کرسی است. امور شهری توسط شورای اشتراکی اداره می‌شود که از ۱۴ عضو منتخب تشکیل شده و ریاست آن را یک شهردار برعهده دارد. ژرژ مارسان از سال ۲۰۰۳ شهردار بوده‌است. برخلاف شورای ملی، شوراهای محلی برای دوره‌های چهار ساله انتخاب می‌شوند و کاملاً غیرحزبی هستند. با این حال، اپوزیسیون‌هایی در داخل شورا اغلب شکل می‌گیرد. اعضای قوه قضاییه موناکو توسط شاهزاده حاکم منصوب می‌شوند. مناصب کلیدی در قوه قضاییه در اختیار قضات فرانسوی است که توسط دولت فرانسه پیشنهاد می‌شود. موناکو در حال حاضر سه دادستان بازرس دارد. در دههٔ ۸۰ میلادی، به دستور شاهزاده رنیه، فرمانروای وقت موناکو، ساختن ساختمان‌های بلند در نزدیکی ساحل متوقف شد. دلیل این تصمیم، «حفظ اصالت» شاهزاده‌نشین موناکو اعلام شده بود. این قانون در سال ۲۰۰۹ میلادی، توسط شاهزاده آلبرت، فرمانروای جدید موناکو، مورد تجدید نظر قرار گرفت. مردم جمعیت کل موناکو در سال ۲۰۱۵ میلادی، ۳۸۴۰۰ نفر بود و برپایه برآورد سازمان ملل متحد تا ۱ ژوئیه ۲۰۲۱ به ۳۹٬۵۱۱ نفر رسید. ترکیب جمعیتی موناکو از این جهت غیرعادی است که موناکوهای بومی در کشور خود در اقلیت هستند: بزرگ‌ترین گروه را فرانسوی‌ها با ۲۸٫۴ درصد، به دنبال آن موناکویی‌ها (۲۱٫۶٪)، ایتالیایی‌ها (۱۸٫۷٪)، بریتانیایی‌ها (۷٫۵٪) و بلژیکی‌ها (۲٫۸٪)، آلمانی‌ها (۲٫۵٪)، سوئیسی‌ها (۲٫۵٪) و شهروندان ایالات متحده (۱٫۲٪) از جمیعت کشور را تشکیل می‌دهند. موناکو با نزدیک به ۹۰ سال بیشترین امید به زندگی در جهان را دارد. موناکو همچنین از نظر تراکم جمعیت در رده اول کشورهای متراکم قرار دارد. زبان مردم موناکو از شاخه زبان لیگوری است و گویش‌های اینتملی و مونگاسک در موناکو رایج است. فرانسه حکم زبان رسمی را دارد. فرهنگ میزان ۳۰٪ از جمعیت موناکو را میلیاردرها تشکیل داده‌اند. امید به زندگی موناکویی‌ها از میانگین جهانی و اروپا بیشتر است. از آنجایی که مردم موناکو در رفاه به سر می‌برند، میزان بیکاری در این کشور تنها ۲٪ است. همچنین تحصیلات در موناکو برای کودکان ۶ تا ۱۶ ساله اجباری است که این امر سبب سواد ۱۰۰درصدی مردمش شده‌است. اقتصاد بنا بر آمار سال ۲۰۰۸ بانک جهانی، کشور موناکو با ۲۱۱ هزار و ۵۰۱ دلار، بالاترین سرانه تولید ناخالص داخلی در دنیا را دارد. حمل و نقل حمل و نقل در موناکو از طریق جاده، خط آهن، راه‌های هوایی و آبی صورت می‌گیرد. طول خط آهن ۱٫۷ کیلومتر است. موناکو دارای پنج خط اتوبوس است که برعهده شرکت Compagnie des Autobus de Monaco می‌باشد. دو خط اتوبوس دیگر نیز موناکو را به شهرهای نیس و منتون مرتبط می‌سازد. نگارخانه جستارهای وابسته جایزهٔ بزرگ موناکو شورای دولت موناکو گورستان موناکو منابع اروپای غربی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۲۹۷ (میلادی) پادشاهی مشروطه پایتخت‌های اروپا جمعیت جهان جمعیت دولت‌شهرها شاهزاده‌نشین‌ها شهرهای بندری دریای مدیترانه کشورها و سرزمین‌های ایتالیایی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در اروپا کشورهای ساحلی مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی لیبرال دموکراسی
5668
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%85%20%D9%87%D8%B1%D8%B4%D9%84
ویلیام هرشل
فردریک ویلیام هرشل (زادهٔ ۱۵ نوامبر ۱۷۳۸ در هانوفر، آلمان - درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۸۲۲ در اسلاو، انگلستان) آهنگ‌ساز و ستاره‌شناس بریتانیایی-آلمانی بود که به خاطر کشف سیارهٔ اورانوس مشهور شد. او همچنین کاشف تابش فروسرخ (مادون قرمز) نیز هست و تعدادی کشفیات دیگر در زمینهٔ ستاره‌شناسی دارد. او ساخت تلسکوپ انعکاسی را با کمک خواهرش، کارولینه هرشل، آغاز کرد. با تلسکوپ بازتابی کوچک ۱۸سانتیمتری ساخت خودش سیاره‌ اورانوس را در سال ۱۷۸۱ کشف کرد. وی با گذراندن نور خورشید از منشور به وجود تابش فروسرخ پی برد. ویلیام هرشل پدر کاشف، مخترع و ستاره‌ شناس نامدار بریتانیایی جان هرشل میباشد. پسرش جان بر روی سنگ قبر پدرش این چنین نوشت که «او سقف آسمانها را در هم کوبید». همچنین از هرشل ۲۴ سمفونی بر جای مانده‌است. او در سال ۱۸۱۶ لقب سر دریافت کرد. کشف دو ماهِ سیارهٔ زحل و دو ماه اورانوس (تیتانیا و اوبرون) نیز از کارهای فردریک ویلیام هرشل است اما او هیچ‌یک از آنها را نام گذاری نکرد. پس از مرگ وی، این قمرها توسط پسرش جان هرشل، نامگذاری شدند. کشف تابش فروسرخ هرشل با گذراندن نور خورشید از منشور تابش فروسرخ (مادون قرمز) را کشف کرد. به این شکل که دماسنج را زیر قسمت قرمز رنگ منشور که تاریک بود گذاشت و دید که دمای دماسنج به سرعت بالا می‌رود. او این چنین نتیجه گرفت که نوعی اشعه در این بخش وجود دارد که دیده نمی‌شود و نوعی اشعه گرمایی است. پس از آن مشخص شد که بیش از ۵۰٪ انرژی منتشر شده از خورشید، به‌وسیله امواج نامریی مادون قرمز به کرهٔ زمین می‌رسد. از سوی دیگر انسان نیز بخش قابل توجهی از گرمای بدن خویش را از طریق تابش مادون قرمز با محیط اطراف مبادله می‌کند؛ در واقع شناخت تابش مادون قرمز بود که بعدها مبنای ساخت اولین سامانه‌های گرمایش تابشی مدرن را فراهم نمود. ترسیم نقشه راه شیری ویلیام هرشل اولین کسی بود که نقشه‌ی راه شیری را از منظر کسی که از خارج به آن می‌نگرد ترسیم نمود.تصویر بشقابی آن به عنوان طرح«سنگ آسیاب» مشهور شد. منابع اطلاعات جدول از کتاب میکروموج‌ها نوشته ایزاک آسیموف صفحه ۱۵ برداشته شده‌است. آلمانی‌های دور از وطن در انگلستان آلمانی‌های مهاجرت‌کرده به انگلستان آلمانی‌های مهاجرت‌کرده به پادشاهی بریتانیا آهنگسازان دارای نشان شوالیه آهنگسازان دوره کلاسیک آهنگسازان سده ۱۸ (میلادی) اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک اهل بریتانیا آهنگسازان کلاسیک مرد اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک مرد اهل بریتانیا آهنگسازان اهل بریتانیا ابوانوازان مرد اخترشناسان اهل آلمان اخترشناسان اهل انگلستان اخترشناسان اهل بریتانیا اخترشناسان سده ۱۹ (میلادی) ارگ‌نوازان اهل بریتانیا ارگ‌نوازان مرد اعضای افتخاری آکادمی علوم سن پترزبورگ اعضای انجمن سلطنتی اعضای فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد اعضای فرهنگستان هنر و دانش آمریکا اورانوس اهالی آلمان در سده ۱۸ (میلادی) اهالی آلمان در سده ۱۹ (میلادی) اهالی اسلاو، انگلستان اهالی باث اهالی بریتانیا در سده ۱۸ (میلادی) اهالی بریتانیا در سده ۱۹ (میلادی) اهالی هانوفر بریتانیایی‌های چک-یهودی‌تبار چک-یهودی‌تبارهای اهل آلمان خاک‌سپاری در بارکشر دانشمندان سده ۱۸ (میلادی) اهل آلمان دانشمندان سده ۱۹ (میلادی) اهل آلمان هرشل، ویلیام دریافت‌کنندگان مدال کاپلی هرشل، ویلیام سازندگان تجهیزات علمی ستاره‌شناسان سده ۱۸ (میلادی) شوالیه‌های انجمن سلطنتی ولفی کاشفان اجرام آسمانی کاشفان قمرها کیبوردنوازان سده ۱۸ (میلادی) لوتریان‌های اهل آلمان لوتریان‌های اهل بریتانیا موسیقی‌دانان مرد سده ۱۹ (میلادی) نوازندگان ابوا کلاسیک اهل آلمان نوازندگان ارگ اهل آلمان نظامیان اهل آلمان جنگ هفت ساله ارگ‌نوازان کلاسیک اهل بریتانیا
5669
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B2%D9%87
گدازه
گُدازه گونه‌ای ماگما است که بر اثر فعالیت‌های آتشفشانی به سطح زمین راه یابد. به تعریف دیگر آن بخش از تفتال که بر اثر کاهش فشار و فوران مقدار زیادی از گازهای محبوس در خود را از داده‌است گدازه نامیده می‌شود. به زمینی مسطح و پهناور که بستر آن از توالی نسبتاً نازک جریان گدازه تشکیل شده و معمولاً بازالتی و ناشی از فوران شکافه‌ای است «دشت گدازه» می‌گویند. گدازه‌ها را بر پایه میزان سیلیس (Sio۲) موجود در آن‌ها از نظر میزان گرانروی به سه دسته بخش می‌کنند که این امر به دلیل اختلاف تعداد پیوند بین ملکول‌های سیلیس است: گدازه بازالت: میزان سیلیس کم (حدود۵۰ درصد). گرانروی کم، نقطه ذوب زیاد. گدازه آندزیت: میزان سیلیس متوسط (۶۰ درصد). گرانروی متوسط. نقطه ذوب متوسط. گدازه گرانیت: میزان سیلیس زیاد ۷۰ درصد). گرانروی زیاد. نقطه ذوب کم. اگرچه چسبندگی گدازه می تواند تا 100000 برابر بیشتر از آب باشد ، با ویسکوزیته تقریباً مشابه سس کچاپ، گدازه می تواند قبل از سرد شدن و جامد شدن فاصله زیادی را طی کند زیرا گدازه ای که در معرض هوا قرار می گیرد به سرعت پوسته جامدی ایجاد می کند که گدازه مایع باقیمانده را عایق می کند و آن را به اندازه کافی گرم و چسبناک نگه دارد که بتواند به جریان خود ادامه دهد. مهم‌ترین عوامل مؤثر در نوع آتشفشان‌ها عبارت‌اند از ترکیب تفتال-دما و مقدار گازهای محلول در آن‌ها و فشار. قطعه گدازه قطعه گدازه یا گدازه قالبی ورقه‌ای از گدازه آتشفشانی که سرد شده‌است، گفته می‌شود بطوری که سطح آن را توده‌ای مرکب از قطعات ریز و خشن تشکیل می‌شود اصطلاحات گدازه‌ها برای توصیف بخش‌ها و انواع گدازه‌ها واژگان گوناگونی به کار می‌رود: گدازه ریسمانی نوعی گدازه بازالتی است که سطحی نرم، موجدار و زبانه‌دار و ریسمانی دارد. این گونه گدازه هنگامی به وجود می‌آید که یک گدازه بسیار مایع‌گون بر روی یک سطح سفت‌شده جریان یابد. زبانه گدازه: یکی از زائده‌های کوچک و گِرد در جلوی جریان گدازه ریسمانیِ در حال حرکت خیز گدازه: بخش کم و بیش سرتخت یک میدان جریان گدازه ریسمانی که در نتیجه فشار گدازه‌های زیر لایه سطحی برآمده شده‌است. خاکریز گدازه: ورقه‌های سنگ‌پایی از گدازه که بر روی مسیرهای طبیعی خود جریان یافته و خاکریزی جامد به وجود می‌آورد حفره: کاواکی با شکل‌های متنوع در گدازه‌ها که بر اثر به دام افتادن حباب گاز در حین سرد شدن گدازه به وجود می‌آید دریاچه گدازه: دریاچه‌ای از گدازه مذاب معمولاً بازالتی در دهانه آتشفشانی جریان گدازه: عبارت است از خارج شدن گدازه در طول فوران روان. از سوی دیگر، در فوران انفجاری به جای گدازه، مخلوطی از خاکستر آتشفشانی و قطعات دیگری به نام تفرا ایجاد می شود. نگارخانه منابع بخش گدازه‌های ریسمانی از: ویکی‌پدیای انگلیسی، نسخه ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۶. برابر گدازه ریسمانی از: ملکیان، فریدون، فرهنگ زمین‌شناسی و علوم وابسته، تهران: ۱۳۵۰خ. آتشفشان‌خیزی آتشفشان‌شناسی سنگ‌های آذرین گاززدایی آتشفشانی فراورده‌های فوران آتشفشانی
5678
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%88%D8%B4%DB%8C%20%28%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%29
همجوشی (گیاهان)
همجوشی یا درهم‌جوشی یک پدیده طبیعی است که در آن تنه، شاخه یا ریشه دو درخت با هم جوش خورده و رشد می‌کنند و از نظر بیولوژیکی شبیه به فرایند مصنوعی پیوند می‌شوند. این اصطلاح از ریشه لاتین ōsculārī، به معنی «بوسیدن» مشتق شده‌است. درختانی که تحت این فرایند قرار گرفته‌اند، در جنگلداری به عنوان gemels نامیده می‌شوند که از کلمه لاتین به معنای «یک جفت» است. معمولاً رشد شاخه‌های دو درخت از یک گونه با هم رخ می‌دهد، اگرچه ممکن است همجوشی در گونه‌های مرتبط دیده شود. شاخه‌ها ابتدا به‌طور جداگانه در کنار یکدیگر رشد می‌کنند تا زمانی که به یکدیگر برخورد کنند. در این مرحله، با حرکت درختان در باد، پوست روی سطوح لمس‌کننده به تدریج ساییده می‌شود. هنگامی که کامبیوم دو درخت با هم تماس پیدا می‌کند، گاهی خود پیوند می‌خورند و با بزرگ شدن قطرشان با هم رشد می‌کنند. همجوشی معمولاً زمانی رخ می‌دهد که اندام‌های درخت بافته می‌شوند یا پرچین‌بافی می‌شوند. منابع پرورش گل و گیاه فیزیولوژی گیاهی
5690
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA%20%28%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC%29
شکست (امواج)
در فیزیک، شکست ، تغییر در جهت یک موج عبور کننده از یک محیط به محیط دیگر یا یک محیط با تغییرات تدریجی است. شکست نور متداول‌ترین پدیده مشاهده شده در طبیعت است، اما امواج دیگر مانند امواج صوتی، امواج آب و امواج رادیویی نیز شکست را تجربه می‌کنند. میزان شکست یک موج با تغییر سرعت موج و جهت اولیه انتشار موج نسبت به جهت تغییر سرعت تعیین می‌شود. شکست نور یک پدیده نورشناسی است که در آن نور رسیده از یک منبع نورانی (مانند لامپ، خورشید و ستارگان) به خاطر تغییر سرعت در دو محیط با ضریب شکست متفاوت تغییر مسیر می‌دهد. هنگامی که شخص به این نور نگاه می‌کند گویی که نور دچار شکست شده‌است. برای نور، شکست از قانون اسنل پیروی می‌کند، که می‌گوید: برای یک جفت محیط معین، نسبت سینوس‌های زاویه تابش θ1 و زاویه شکست θ2 برابر با نسبت سرعت فاز (v1 / v2) در دو محیط، یا معادل آن، با شاخص‌های شکست (n2 / n1) دو محیط است. منشورهای نوری و عدسی مانند چشم انسان از شکست برای هدایت نور استفاده می‌کنند. شاخص شکست (refractive index) مواد با طول موج نور تغییر می‌کند، و به همین طریق زاویه شکست نیز تغییر می‌کند. این پدیده پراکنش نامیده می‌شود و باعث می‌شود منشورها و رنگین کمان‌ها نور سفید را به رنگ‌های طیفی تشکیل دهنده آن تجزیه کنند. کاربردها با استفاده از پدیده شکست نور می‌توان نور سفید یا نورهای مخلوط از چندین طول موج را به امواج تشکیل دهنده آن تجزیه نمود. اساس این پدیده متفاوت بودن سرعت نور در محیط‌های شفاف بر حسب طول موج نور است، به این ترتیب که هرچه طول موج بیشتر باشد سرعت نور در آن محیط نیز بیشتر خواهد بود؛ بنابراین نورهای مختلف با طول موج‌های مختلف مسیرهای متفاوتی را طی کرده و دچار شکست‌های متفاوتی می‌شوند. نتیجه این عمل جدا شدن امواج با طول موج‌های متفاوت از یکدیگر خواهد بود. این پدیده را می‌توان به‌طور طبیعی در رنگین کمان مشاهده کرد. قطرات آب باران نور خورشید را به طول موج‌های مختلف تجزیه می‌کنند و رنگین کمان در آسمان مشاهده می‌شود. شکست نور سرعت نور در محیط‌های شفاف مختلف یکسان نیست، بطوریکه بیشترین سرعت آن در خلأ (یا تقریباً هوا) بوده و برابر ۲۹۹٬۷۹۲٬۴۵۸ متر بر ثانیه (نزدیک ۳۰۰٫۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه) است. در محیط‌های دیگر مثل آب و شیشه و غیره سرعت نور کمتر از این مقدار است؛ لذا هنگامی که محیط حرکت نور از نظر غلظت تغییر می‌کند سرعت آن نیز تغییر و با افزایش غلظت سرعت کاهش پیدا می‌کند و برعکس. به این ترتیب علت شکست نور تغییر سرعت آن هنگام وارد شدن به محیط شفاف دوم است. با ورود نور از محیط رقیق به غلیظ (هوا به آب)، با فرض کردن این‌که یک خط عمود بر روی مرز آب و هوا که یک طرف آن در آب و طرف دیگر در هوا هست، نور به خط عمود نزدیکتر می‌شود و برعکس از محیط غلیظ به رقیق باشد (شیشه به هوا) از خط عمود دور تر می‌شود؛ و اگر نور مستقیم بتابد شکستی رخ نمی‌دهد. رابطهٔ ضریب شکست با زاویهٔ پرتو نور حاصل ضرب سینوس زاویهٔ مایل در ضریب شکست ان محیط مقداری ثابت است: مقدار ثابت رابطهٔ ضریب شکست با سرعت نور حاصل ضرب سرعت نور در ضریب شکست ان محیط مقداری ثابت است: مقدار ثابت رابطهٔ ضریب شکست با طول موج نور حاصل ضرب طول موج نور در ضریب شکست محیط مقداری ثابت است: مقدار ثابت λ * n = نگارخانه منابع پدیده‌های فیزیکی شکست نور غواصی فیزیک نور مفاهیم فیزیکی نورشناسی فیزیکی نورشناسی هندسی ویکی‌سازی رباتیک