id
stringlengths
1
7
title
stringlengths
1
132
text
stringlengths
40
186k
url
stringlengths
37
43
234991
محبوبه احدیار
محبوبه اَحَدیار، تنها زن ورزشکار افغان است که به المپیک ۲۰۰۸ پکن راه یافته‌است. زندگی‌نامه. او در سال ۱۳۶۸ به دنیا آمد. پدر محبوبه یک نجار است و خانواده او در یک محله فقیرنشین کابل زندگی می‌کند. محبوبه احدیار قصد داشت با حجاب کامل در پکن حضور یابد. با توجه به سابقه این ورزشکار احتمال می‌رود، او بتواند با تنها یک دقیقه اختلاف از مدال‌آوران دوی ۱۵۰۰ متر المپیک به خط پایان برسد. محبوبه در آخرین مصاحبه‌اش با مسئولان طرح همبستگی المپیک، گفته‌است: محبوبه زمانی که در کابل تمرین می‌کرد از ترس تهدیدات و آزارهای مردم مجبور بود از ساعت ۳۰/۸ شب به بعد برای تمرین دو از خانه خارج شود چون در آن ساعت همه مجذوب نمایش‌های تلویزیونی پراحساس و کم‌ارزش بوده و مزاحم او نمی‌شدند. موها جان مادر او پیش از این گفته بود: وی هیچ‌گاه حاضر نشد حجاب خود را کنار بگذارد و پیش از این گفته بود اگر زمانی مجبور به این کار شود ورزش را کنار خواهد گذاشت. هیچ زن ورزشکار المپیکی مانند او تا این حد سریع توجه رسانه‌های غربی را به خود جلب نکرده و سوژه خبرنگاران خارجی نبوده‌است. هرچند بعد از آن، محبوبه می‌بایست پاسخگوی اتهامات نادرست همسایه‌ها و پلیس شهر کابل می‌بود.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=234991
234993
رسول صدیقی بنابی
رسول صدیقی بنابی (زاده۱۳۳۱ بناب ) نماینده اصلاح طلب شهر بناب (استان آذربایجان شرقی) در مجالس سوم، چهارم ششم و مجلس هفتم و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس بود. سایر مسئولیت‌های وی استادی دانشگاه صنعتی شریف، مشاورت وزیر نیرو، عضو شورای عالی تحقیقات، مشاور رئیس سازمان برنامه و بودجه است. وی از منتقدین عملکرد اقتصادی دولت محمود احمدی نژاد در مجلس بود و خصوصاً پیرامون عملکرد وی در بازار مسکن و انحلال سازمان برنامه بودجه است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=234993
234994
شهرستان لیک، کالیفرنیا
شهرستان لیک در قسمت مرکز شمال ایالت کالیفرنیا، شمال منطقه خلیج سانفرانسیسکو در آمریکا واقع شده‌است. این شهرستان نام خود را از کلیر لیک ، بارزترین مشخصهٔ جغرافیایی شهرستان گرفته‌است. مظابق با سرشماری سال ۲۰۱۰ جمعیت این شهرستان معادل ۶۴۶۶۵ نفر براورد شده‌است و بخشداری آن لیکپورت می‌باشد. شهرستان لیک در سال ۱۸۶۱ از قسمت‌هایی از شهرستان‌های ناپا و مندوسینو شکل گرفته‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=234994
234995
انتزاع پسانقاشانه
انتزاع پسانقاشانه یکی از جنبش‌های هنری قرن بیستم است. پس از جنگ جهانی دوم، هنرمندان برای خلق یک جهان بهتر، از هنر به عنوان ابزاری برای انتقال پیام‌هایی از جمله آرامش، محبت و صلح استفاده کردند. با این حال، بسیاری از هنرمندان احساس کردند که این ایده‌ی اصلی هنر، فراموش شده و به جای آن، تلاش برای خلق احساسات شدید و بیش از حد شخصی شد. این مسئله در اواخر دهه ی ۱۹۵۰ میلادی، به تقویت رویکردی ‌انجامید که در آن، هنرمندان خود را از خصوصیات شخصی خود جدا می‌کردند و به جای آن، از ابزارهای بیشتری برای خلق فرم و ساختار در آثار خود استفاده می‌کردند. جنبش انتزاع پسانقاشانه، بر پایه‌ی این رویکرد، شکل گرفت. در این جنبش، هنرمندان از رنگ‌های شفاف، شکل‌های ساده، طرح‌های خطی و فرم‌های هندسی استفاده کردند تا یک جدایی کامل از عناصر شخصی در هنر خود داشته باشند. انتزاع پسانقاشانه عنوان نمایشگاهی بود که توسط منتقد هنری کلمنت گرینبرگ (Clement Greenberg) در موزه هنر لس آنجلس برگزار شد.وی برای نخستین بار این اصطلاح را در سال ۱۹۶۴ برای توصیف نسلی از هنرمندان استفاده کرد که علی‌رغم تنوع وسیع سبک‌های فردی آنان، آثار کاملاً متمایزی از اکسپرسیونیسم انتزاعی را بدون بازگشت به نقاشی تصویری(فیگوراتیو) عرضه می‌کنند. کلمنت گرینبرگ (Clement Greenberg) (1909-1994)، منتقد هنری و نظریه‌پرداز آمریکایی بود که برای تأثیرات بسیار زیادی که بر هنر مدرن آمریکا داشت، شهرت دارد. گرینبرگ یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان هنر انتزاعی در آمریکا محسوب می‌شود. در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی با ارائه نظریه‌هایی دربارهٔ هنر انتزاعی و پس از آن، جنبش‌های انتزاعی مانند انتزاع پسانقاشانه و نئواکسپرسیونیسم، به شهرت رسید. گرینبرگ با ارائه نظریهٔ “شکست‌ناپذیری سطح” (uniqueness of flatness)، به مفهوم بنیادین طراحی و نگارش هنر انتزاعی در آمریکا پرداخت. بر اساس این نظریه، برای ایجاد اصالت و تمایز هنر انتزاعی آمریکایی، باید از طراحی‌های تک‌سطح استفاده شود و از روش‌های دیگری مانند رسم منظره، تیره‌نویسی و… صرف نظر شود. هنرمندان. از جمله برجسته‌ترین نمایندگان این گرایش نوین، که از حدود اواسط دهه ۱۹۵۰ آغاز شد، موریس لوئیس، کونث نولاد، فرانک استلا، السوث کلی، ال هلد و ژول اولیتسکی بودند. بیشتر این هنرمندان، مانند فرانک استلا(Frank Stella)، کنت نولند (Kenneth Noland) و جان مک‌لافلین (John McLaughlin)، از تکرار و تنظیم مجدد عناصر هنری برای ایجاد فرم‌های جدید استفاده می‌کردند. ۳۱ هنرمند حاضر در نمایشگاه پسانقاشانه شامل والتر داربی بنارد، جک بوش، جین دیویس، توماس داونینگ، فریدل ژوباس، پل فیلی، سام فرانسیس، هلن فرانکتالر، سام گیلیام، آل هلد، الزورث کلی، نیکلاس کروشنیک، الکساندر لیبرمن، موریس لوئیس، آرتور فورتسکیو مک کی، هاوارد مهرینگ، کنت نولاند، جولز اولیتسکی، ری پارکر، دیوید سیمپسون، آلبرت استدلر، فرانک استلا، میسون ولز، امرسون وولفر و تعدادی دیگر از هنرمندان آمریکایی و کانادایی که در دهه ۱۹۶۰ به شهرت رسیدند. ویژگی‌ها. وجه اشتراک آنان طرد کردن کیفیات «نقاشانه» همچون ضربات حسی قلم مو و عواطف فردی هنرمند بود. آنان به جای روش خود انگیخته و هیجانی نقاشی کنشی، در آثار خود سطوح کاملاً منظم و دقیق از رنگ‌های کنترل شده را به نمایش گذاشتند. یکی از ویژگی‌های اصلی این جنبش، استفاده از رنگ‌های شفاف بود. این رنگ‌ها باعث می‌شدند که فضای تصویر نشان داده شده در کار، حتی با استفاده از رنگ‌های پررنگ و زنده، به نظر خنثی و شفاف بیاید. هنرمندان از رنگ‌های شفاف به عنوان یک وسیله برای ایجاد تنوع در ساختار و فرم کارهایشان استفاده می‌کردند. استفاده از خطوط و اشکال هندسی در جنبش انتزاع پسا نقاشانه نیز بسیار شایع بود. هنرمندان از خطوط برای تقسیم واحدهای فضایی به بخش‌های کوچکتر و ایجاد حرکت و جهت در کارهایشان استفاده می‌کردند. هنرمندان از اشکال هندسی نیز به عنوان یک وسیله برای خلق فرم‌های ساده و تکرارپذیر بهره می بردند. تکرار و تنظیم مجدد عناصر هنری نیز به عنوان یک ویژگی اصلی در این جنبش به کار رفت. هنرمندان با تکرار یک الگو، تأکید بر فرم و ساختار را در کارهایشان داشتند. هنرمندان از تکرار برای ایجاد ریتم و حرکت در کارهایشان و همچنین از تنظیم مجدد عناصر هنری برای ایجاد تعادل و هماهنگی در کارهایشان استفاده می‌کردند. فرم‌های ساده و محدود نیز به عنوان یک ویژگی اصلی در جنبش انتزاع پسانقاشانه مطرح بود. هنرمندان با استفاده از فرم‌های ساده و محدود، تمرکز خود را بر روی فرم و ساختار کارهایشان متمرکز می‌کردند. این فرم‌ها شامل مثلث، مربع، دایره و خطوط ساده بود. تفاوت انتزاع پسا نقاشانه و جنبش های اکپرسیونیستی. به عنوان یک جنبش هنری، انتزاع پسانقاشانه به دلیل تمرکزش بر فرم و ساختار، نقش مهمی در توسعه هنر خلاقانه در دهه ۱۹۶۰ میلادی ایفا کرد. هنرمندان جنبش انتزاع پسانقاشانه، بر خلاف جنبش اکسپرسیونیستی که بیشتر بر تأکید بر عواطف و احساسات تمرکز داشت، بر تکرارپذیری، ریتم، توازن و هماهنگی در کارهایشان تأکید داشتند. انتخاب نام "انتزاع پس از نقاشی" یا "انتزاع پسا نقاشانه". نام “انتزاع پس از نقاشی” یا “Post-Painterly Abstraction” برای این جنبش هنر انتزاعی توسط رسام آمریکایی کلیفتون ستیل در سال ۱۹۶۴ میلادی معرفی شد. نام “پس از نقاشی” به عنوان جایگزینی برای “نقاشی انتزاعی” به کار رفت، به دلیل اینکه هنرمندان این جنبش از روش‌هایی مانند روانشناسی رنگ، فرم‌شناسی و تحلیل ساختار کارهایشان برای ایجاد آثار خود استفاده می‌کردند. به همین دلیل، آنها بیشتر به عنوان “فرم سازان” تلقی می‌شدند تا “نقاشان” و نام “انتزاع پس از نقاشی” بیشتر با این نگرش مطابقت داشت. این نام همچنین به نوعی تأکید بر بیان شیوه‌ای از انتزاعی بود که تفاوت‌هایی با جنبش انتزاعی قبلی داشت و بر روی روش‌های مدرن و به‌روز هنر تمرکز داشت.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=234995
234996
سید محمدرضا میرتاج‌الدینی
سید محمدرضا میرتاج‌الدینی (زادهٔ ۲۵ اسفند ۱۳۴۱) روحانی و سیاستمدار اصول‌گرای ایرانی است که نماینده تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس دوره‌های هفتم، هشتم و یازدهم بوده‌است. زندگی. میرتاج‌الدینی در مجلس هفتم و هشتم عضو هیئت رئیسه فراکسیون اصول‌گرایان، در مجلس هفتم نایب‌رئیس کمیسیون فرهنگی، در مجلس هشتم عضو هیئت رئیسه مجلس و در دولت دهم معاونت امور مجلس رئیس‌جمهور و معاونت رئیس‌جمهور در اجرای قانون اساسی و مسئولیت امور روحانیت را بر عهده داشت. او همچنین پیش از نمایندگی مجلس شورای اسلامی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی استان آذربایجان شرقی بوده‌است. وی بعد از دولت مسئول امور پارلمانی سازمان صداوسیما و مشاور رئیس صداوسیما بود. او مدرس دانشگاه‌های مختلف بوده و از سوابقش تدریس در دانشگاه‌های کشور و فعالیت‌های فرهنگی و دینی در داخل و خارج از کشور است. وی به عنوان مبلّغ دینی در کشورهای ترکیه، جمهوری آذربایجان، آلمان، سوئیس، روسیه و… فعالیت داشته‌است. میرتاج‌الدینی در مجلس یازدهم رياست فراكسيون راهبردى مجلس شوراى اسلامى و رياست مجمع نمايندگان مجلس و نائب رئيس فراكسيون اكثريت مجلس را بر عهده داشت. از جمله تألیفات میرتاج‌الدینی می‌توان به «اخلاق کارگزاران حکومت از دیدگاه اسلام»، «سیمای امام علی در قرآن»، «شهید شیخ محمد خیابانی؛ روحانی مبارز و بیدارگر» و «به سوی حیات طیبه» اشاره کرد. انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳. وی در روز شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ با حضور در وزارت کشور برای انتخابات ریاست‌جمهوری دوره چهاردهم ثبت‌نام کرد ولی در ۲۰ خرداد و پیش از اعلام اسامی توسط شورای نگهبان به نفع نیروهای انقلاب انصراف داد. پیوند به بیرون. ! colspan="3" style="border-top: 5px solid #FFBF00;" | مناصب احزاب سیاسی
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=234996
235007
کریستین بیل
کریستین چارلز فیلیپ بیل ( زادهٔ ۳۰ ژانویهٔ ۱۹۷۴) بازیگر انگلیسی است. او برای تنوع در شخصیت‌پردازی و تغییرات جسمانی در نقش‌هایش مشهور است و در فیلم‌هایی با ژانرهای مختلف نقش اول را بر عهده داشته‌است. او افتخارات گوناگونی از جمله یک جایزهٔ اسکار و دو جایزهٔ گلدن گلوب دریافت کرده‌است. در سال ۲۰۱۴ نام او در رتبه‌بندی "فوربز" از بازیگران دریافت‌کنندهٔ بیشترین دستمزد قرار گرفت. نقش برجستهٔ بیل در ۱۳ سالگی مربوط به فیلم جنگی "امپراتوری خورشید" (۱۹۸۷) ساختهٔ استیون اسپیلبرگ بود. در پی بیش از یک دهه بازی در نقش‌های اصلی و مکمل فیلم‌ها، او بابت بازی در نقش قاتل زنجیره‌ای پاتریک بیتمن در کمدی سیاه "روانی آمریکایی" (۲۰۰۰) و نقش هم‌عنوان در فیلم مهیج روان‌شناسی "ماشین‌چی" (۲۰۰۴) شهرت بیشتری را به دست آورد. بیل در سال ۲۰۰۵ نقش ابرقهرمان بتمن را در فیلم ابرقهرمانی "بتمن آغاز می‌کند" ایفا کرد و این نقش را در دنباله‌هایش، "شوالیهٔ تاریکی" (۲۰۰۸) و "شوالیهٔ تاریکی برمی‌خیزد" (۲۰۱۲) ادامه داد. او برای بازی در این سه‌گانه که یکی از پرفروش‌ترین فرنچایزهای سینمایی است، مورد تحسین قرار گرفت. بیل غیر از نقش بتمن، به بازی در طیف گسترده‌ای از فیلم‌ها ادامه داد که شامل تریلر "پرستیژ" (۲۰۰۶)، فیلم اکشن "رستگاری نابودگر" (۲۰۰۹)، درام جنایی "دشمنان ملت" (۲۰۰۹)، فیلم حماسی ' (۲۰۱۴) و فیلم ابرقهرمانی ' (۲۰۲۲) می‌شود. او برای به تصویر کشیدن بوکسور دیکی اکلوند در فیلم زندگی‌نامه‌ای "مشت‌زن" (۲۰۱۰) برندهٔ جایزهٔ اسکار شد. او در سال‌های بعد برای بازی در کمدی سیاه "حقه‌بازی آمریکایی" (۲۰۱۳) و کمدی-درام‌های زندگی‌نامه‌ای "رکود بزرگ" (۲۰۱۵) و "معاون" (۲۰۱۸) نیز نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد. او همچنین برای بازی در درام ورزشی "فورد در برابر فراری" (۲۰۱۹) نامزد دریافت گلدن گلوب شد. اوایل زندگی و پیش‌زمینه. کریستین چارلز فیلیپ بیل در ۳۰ ژانویهٔ ۱۹۷۴ از والدینی انگلستانی در هاورفوردوست، پمبروکشر به دنیا آمد. پدرش دوید بیل کارآفرین و کنشگر بود و مادرش جنی جیمز، بازیگر سیرک بود. بیل گفته‌است «من در ولز به دنیا آمده‌ام اما ولزی نیستم، من انگلستانی هستم». او دو خواهر بزرگ‌تر به‌نام‌های شارون و لوئیز و یک خواهر ناتنی از ازدواج اول پدرش به‌نام ارین دارد. یکی از پدربزرگ‌هایش استندآپ کمدین بود؛ دیگری یک بازیگر جانشین برای بازیگر آمریکایی جان وین بود. بیل و خانواده‌اش در دو سالگی ولز را ترک کردند، و آن‌ها مدتی بعد از اقامت در پرتغال و آکسفوردشر، انگلستان، سرانجام در بورنموث ساکن شدند. او همچنین گفته که خانواده‌اش تا ۱۵ سالگی‌اش در ۱۵ شهر زندگی می‌کردند؛ بیل نقل مکان مکرر خانواده را ناشی‌شده از «ضرورت و نه فقط انتخاب» توصیف کرده و اذعان کرده که این روند تأثیر زیادی در گزینش شغل خود داشته‌است. او زمانی در مدرسهٔ بورنموث تحصیل می‌کرد و مدتی بعد گفت که در ۱۶ سالگی مدرسه را رها کرده‌است. والدین بیل در سال ۱۹۹۱ طلاق گرفتند و او در ۱۷ سالگی به همراه خواهرش لوئیز و پدرشان به لس آنجلس نقل مکان کردند. بیل در دوران کودکی رقص باله را فرا گرفت. اولین نقش بازیگری او در هشت سالگی در یک آگهی تبلیغاتی برای محصول نرم‌کنندهٔ پارچهٔ لنور بود. او همچنین در یک آگهی تبلیغاتی از غلات "پک-من" ظاهر شد. بیل بعد از اینکه خواهرش برای بازیگری در یک موزیکال در وست اند انتخاب شد، به این فکر افتاد که بازیگری را به‌صورت حرفه‌ای آغاز کند. او بعداً گفت که بازیگری برایش شغلی جذاب نبود اما بنا به درخواست اطرافیانش آن را ادامه داد چون دیگر دلیلی نداشت که این شغل را رها کند. در پی شرکت در چندین نمایش در مدرسه، بیل در سال ۱۹۸۴ در نمایش "خوره" واقع در وست اند در مقابل روآن اتکینسون به روی صحنه رفت. او به‌صورت قراردادی هیچ‌گاه بازیگری را آموزش ندید. حرفه بازیگری. ۱۹۸۶–۱۹۹۹: اوایل حرفه و پیشرفت. بیل پس از اینکه در ده سالگی تصمیم گرفت بازیگر شود، برای اولین بار در فیلم تلویزیونی "" در سال ۱۹۸۶ جلوی دوربین رفت. ایمی اروینگ، ستارهٔ این فیلم که با کارگردان آمریکایی استیون اسپیلبرگ ازدواج کرده بود، در پی آن بیل را برای فیلم "امپراتوری خورشید" ساختهٔ اسپیلبرگ در ۱۹۸۷ پیشنهاد کرد. بیل در ۱۳ سالگی از میان بیش از ۴۰۰۰ بازیگر برای ایفای نقش یک پسر بریتانیایی در اردوگاه جنگ جهانی دوم ژاپن انتخاب شد. او برای این فیلم بدون نیاز به کمک مربی دیالوگ، با آهنگی از طبقه بالای جامعه صحبت می‌کرد. این نقش بیل را به شهرت سوق داد. این نقش‌آفرینی برایش تحسین و جایزهٔ افتتاحیهٔ بهترین اجرای یک بازیگر جوان از هیئت ملی بازبینی فیلم را به همراه داشت. در اوایل همان سال، او در فیلم فانتزی "میو در سرزمین دوردست"، ساخته‌شده بر پایهٔ رمان "میو، میوی من" نوشتهٔ آسترید لیندگرن بازی کرد. شهرت پس از "امپراتوری خورشید" باعث شد که بیل در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گیرد و فشارهای ناشی از حرفه‌اش به‌عنوان یک بازیگر غیرقابل تحمل شود. جلب توجه رسانه‌ها او را نسبت به حرفهٔ بازیگری بی‌اعتماد کرد اما گفت که در سنین پایین خود را موظف می‌داند که به دلایل مالی به فعالیت در زمینهٔ بازیگری ادامه دهد. در همین زمان کنت برانا، بازیگر و فیلم‌ساز، بیل را متقاعد کرد تا در فیلم "هنری پنجم" در سال ۱۹۸۹ حضور داشته باشد که این امر او را دوباره به بازیگری کشاند. سال بعد، بیل نقش جیم هاوکینز را در کنار چارلتون هستون در نقش لانگ جان سیلور در "جزیرهٔ گنج"، فیلم تلویزیونی اقتباس‌شده از کتاب به همین نام نوشتهٔ رابرت لویی استیونسن ایفا کرد. در سال ۱۹۹۲، بیل در فیلم موزیکال "روزنامه‌فروشان" محصول دیزنی بازی کرد که هم در گیشه و هم در میان منتقدان ناموفق بود. ربکا میلزوف از "نیویورک" در سال ۲۰۱۲ دوباره فیلم را دید و حین اجرای ترانهٔ «سانتا فه» شکاف‌های آواز بیل را جذاب و مناسب یافت هر چند که او خوانندهٔ ماهری نبود. در سال ۱۹۹۳، او در فیلم "چرخش بچه‌ها" که در مورد نوجوانانی بود که در زمان ظهور آلمان نازی مخفیانه به موسیقی جاز ممنوع گوش می‌دهند، ظاهر شد. در فیلم "زنان کوچک" ساختهٔ گیلیان آرمسترانگ در سال ۱۹۹۴، بیل به دنبال توصیهٔ وینونا رایدر، بازیگر نقش جو مارس، نقش تئودور «لوری» لارنس را ایفا کرد. این فیلم به موفقیت تجاری دست یافت و با تحسین منتقدان همراه بود. رایدر دربارهٔ عملکرد بیل در فیلم گفت او ماهیت پیچیده این نقش را به تصویر کشیده‌است. او سپس صداپیشگی توماس، هم‌وطن جوان کاپیتان جان اسمیت را در انیمیشن "پوکاهانتس" محصول دیزنی در سال ۱۹۹۵ بر عهده گرفت که با بازخورد ضد و نقیضی از منتقدان روبرو شد. بیل در سال ۱۹۹۶ نقش کوچکی در فیلم "پرتره یک بانو" ساخته‌شده بر پایهٔ رمان به همین نام نوشتهٔ هنری جیمز را بازی کرد، و در سال ۱۹۹۷ در فیلم موزیکال "معدن طلای مخملی" ظاهر شد که داستان فیلم در دههٔ ۱۹۷۰ دوران گلم راک جریان دارد. در سال ۱۹۹۹، او بخشی از گروه بازیگران شامل کوین کلاین و میشل فایفر در فیلم اقتباسی "رؤیای شب نیمه تابستان" بر پایهٔ نمایش‌نامهٔ به همین نام اثر ویلیام شکسپیر بود که بیل در آن نقش دمیتروس را به تصویر می‌کشد. ۲۰۰۱–۱۹۹۹. در سال ۱۹۹۹، بیل در نقش قاتل زنجیره‌ای به نام پاتریک بیتمن در فیلم "روانی آمریکایی" که از روی رمان جنجالی برت ایستون الیس ساخته شده‌است، بازی کرد. ابتدا قرار بود تا لئوناردو دی‌کاپریو در این نقش بازی کند، اما او به علت کار بر روی پروژه‌های دیگر انصراف داد و بیل نقش اصلی فیلم را گرفت. او با تحقیق در مورد شخصیت رمان و تمرین‌های ورزشی برای آمادگی بدنش، خودش را برای این نقش آماده کرد. "روانی آمریکایی" در سال ۲۰۰۰ در جشنواره فیلم ساندنس اکران شد. راجر ایبرت ابتدا به این فیلم تاخت و آن را «پورنوگرافی» و «منفورترین فیلم ساندنس» نامید، اما در ادامه کارگردان فیلم و بازی بیل را تحسین کرد. "روانی آمریکایی" در ۱۴ آوریل ۲۰۰۰ در سینماها اکران شد. بیل بعدها به یک نقش‌آفرینی کوتاه در نقش بیتمن، در فیلمی که اقتباس دیگری از کارهای ایستون الیز بود، نزدیک شد، اما آن را رد کرد، زیرا معتقد بود که تعریف ماری هرون از شخصیت بیتمن، تعریف خاصی است و هیچ‌کس جز او نمی‌تواند این کار را انجام بدهد. در سال ۲۰۰۰، بیل در نقش یک قاتل ثروتمند در فیلم "شفت" بازی کرد. ۲۰۰۴–۲۰۰۲. در سال ۲۰۰۲، بیل در سه فیلم بازی کرد. "لورل کنیون" (۲۰۰۲) با واکنش تحسین‌برانگیز منتقدان روبرو شد. بیل در فیلم "سلطنت آتش" (۲۰۰۲) با متیو مک‌کاناهی هم‌بازی شد. "تعادل" فیلم سوم بیل در سال ۲۰۰۲ بود. در سال ۲۰۰۴، بیل در نقش ترور رزنیک در فیلم "ماشین‌کار" بازی کرد. او برای بازی در این نقش حدود ۲۷ کیلوگرم وزن کم کرد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد. در پایان فیلم‌برداری بیل تنها ۵۴ کیلوگرم وزن داشت. بیل را برای این کار با نقش‌آفرینی رابرت دنیرو در فیلم "گاو خشمگین" در سال ۱۹۸۰ مقایسه کرده‌اند. "ماشین‌کار" فیلم کم‌بودجه‌ای بود و تنها ۵ میلیون دلار هزینه داشت. با انتشار این فیلم در آمریکا، منتقدان نظرات مثبتی نسبت به آن ارائه کردند. نقش بتمن. گزارش شده بود که بیل پیش از این برای بازی در نقش رابین در فیلم‌های "بتمن برای همیشه" (۱۹۹۵) و "بتمن و رابین" (۱۹۹۷) تست داده بوده، ولی آن نقش را به کریس اودانل واگذار کرده. بیل در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۰۸ این شایعه را رد کرد. در سال ۲۰۰۴، بیل بعد از تمام کردن "ماشین‌کار" به عنوان بازیگر نقش اصلی فیلم بتمن آغاز می‌کند یعنی بروس وین، به کارگردانی کریستوفر نولان انتخاب شد. این فیلم تحسین منتقدان سخت‌گیر را برانگیخت و به یکی از بهترین فیلم‌های کریستوفر نولان و ابرقهرمانانه تاریخ سینما بدل شد. نزدیک‌ترین رقیب او برای گرفتن این نقش جیک جیلنهال بود. او به خاطر آمادگی برای فیلم "ماشین‌کار" بیش از ۲۷ کیلوگرم وزن کم کرد. با این کار، وزن این بازیگر ۱۸۳ سانتی به ۵۴ کیلوگرم رسید. او در طی سه ماه رژیم سیب و قهوه داشت. این در حالی است که وزن ایده‌آل برای مردی با قد و سن او بین ۶۳ تا ۷۲ کیلوگرم است. پس از آن، بیل شش ماه فرصت داشت تا وزن از دست داده‌اش را بازگرداند و برای نقش بتمن در بتمن آغاز می‌کند ماهیچه پرورش دهد. بیل که تازه فیلم "ماشین‌کار" را به پایان رسانده بود، به شدت لاغر بود و به اضافه کردن وزن و عضلانی کردن بدنش نیاز داشت. او با کمک مربی شخصی‌اش، در عرض شش ماه ۴۵ کیلوگرم وزن (از ۵۴ به ۱۰۰ کیلوگرم) اضافه کرد. بعداً نولان به او گفت که زیادی وزن اضافه کرده و پیش از شروع فیلمبرداری ۹ کیلو وزن کم کرد. زندگی شخصی. بیل در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۰، با سیبی بلازیک (متولد ۱۹۷۰) مدل سابق، چهره‌پرداز و دستیار شخصی وینونا رایدر ازدواج کرد. این زوج دارای یک دختر و یک پسر به نام‌های امیلین و جوزف هستند امیلین در ۲۷ مارس ۲۰۰۵ به دنیا آمد. در مارس ۲۰۱۴ تأیید شد که همسر وی، باردار است و فرزند دوم او یک پسر به نام جوزف در سال ۲۰۱۵ متولد شد. از ۱۹۹۲، بیل در لس‌آنجلس زندگی می‌کند. مانند پدرش، وی نیز فعالیت‌هایی در حمایت از صلح سبز و صندوق جهانی طبیعت انجام می‌دهد. دیوید بیل در ۳ سپتامبر ۲۰۰۰ با گلوریا استینم ازدواج کرد و استینم مادرخواندهٔ کریستین بیل شد. کریستین بیل اما اظهار نظر جنجالی‌اش را دربارهٔ ترامپ اینطور ادامه می‌دهد: در مقایسه، ترامپ یک نوع دلقک است. دلقک‌ها می‌توانند خسارات زیادی به بار بیاورند که البته امیدواریم در دوسال آینده چنین چیزی اتفاق نیفتد. ترامپ خطر کمتری نسبت به دیک چینی دارد، کسی که در راه انداختن جنگ در برابر تروریسم نقش داشته. پیوند به بیرون. ] در [[آل‌مووی]] آثار مربوط ] در کتابخانه‌ها (کاتالوگ [[ورلدکت]]) [[رده:افراد دارای تابعیت ایالات متحده آمریکا]] [[رده:افراد زنده]] [[رده:اهالی بورنموث]] [[رده:بازیگران کودک مذکر اهل انگلستان]] [[رده:بازیگران مرد انگلیسی سده ۲۰ (میلادی)]] [[رده:بازیگران مرد انگلیسی سده ۲۱ (میلادی)]] [[رده:بازیگران مرد اهل دورست]] [[رده:بازیگران مرد اهل ساری (انگلستان)]] [[رده:بازیگران مرد سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا]] [[رده:بازیگران مرد فیلم اهل انگلستان]] [[رده:بازیگران مرد فیلم اهل ایالات متحده آمریکا]] [[رده:برندگان جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد]] [[رده:برندگان جایزه انجمن بازیگران فیلم برای بازیگر نقش مکمل مرد برجسته]] [[رده:برندگان جایزه بهترین گروه بازیگری در فیلم انجمن بازیگران فیلم]] [[رده:برندگان جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی]] [[رده:برندگان جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (فیلم)]] [[رده:زادگان ۱۹۷۴ (میلادی)]] [[رده:صداپیشگان مرد اهل انگلستان]] [[رده:صداپیشگان مرد اهل ایالات متحده آمریکا]]
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235007
235010
ابرخانواده ایمونوگلوبولین
ایمونوگلوبولینها دسته‌ای از مولکول‌های زیستی هستند که در سیستم ایمنی فعال هستند و با حرف اختصاری (Ig)نشان داده می‌شوند. ایمونوگلوبولین‌ها به‌طور اختصاصی علیه آنتی ژن‌ها یا پادگن‌ها ترشح می‌شوند و اگر برای آنتی ژنی ترشح شده باشد به آن آنتی بادی یا پادتن می‌گویند. بدن هر فرد ۱۰ به توان ۷-۹ مولکول آنتی بادی دارد. ایمونوگلوبولین‌ها از نظر ساختمان سوم پروتئینی به شکل کروی هستند. به همین دلیل به آن‌ها ایمونوگلوبولین می‌گویند.از طرفی پس از الکتروفورز و جداسازی پروتئین‌های سرم خون به روش الکتروفورز، چهار بخش عمده در آن‌ها قابل تشخیص است که عبارت‌اند از: آلبومین و گلوبولین‌های آلفا، بتا و گاما. ایمونوگلوبولین بیشتر در منطقه گاما قرار می‌گیرند و از گاماگلوبولین‌ها هستند. بیماری تحقیقی در سال ۲۰۱۸ نشان داد زنانی که زندگی جنسی فعالی داشتند، نسبت به زنانی که رابطه جنسی نداشتند، سطح آنتی بادی ایمونوگلوبین A در بزاق دهان آن ها بالاتر بود. کمبود این آنتی بادی می تواند ریسک ابتلا به برخی بیماری های تنفسی مانند ذات الریه و برونشیت و همینطور بروز عفونت در سینوس ها، گوش ها و چشم ها را افزایش دهد تقسیم بندی ایمونوگلوبولین‌ها. ایمونوگلوبولین‌ها بر مبنای خواص فیزیکی، شیمیایی و ایمن‌شناختی به ۵ گروه عمده IgA، IgM، IgG، IgD، IgE تقسیم می‌شوند. ساختار ایمونوگلوبولین‌ها. ایمونوگلوبولین‌ها با وجود تنوع ساختاری اغلب از چهار دسته پروتئینی تشکیل شده‌اند که به شکل ساختار "Y" به یکدیگر پیوند یافته‌اند. دو رشته کوتاهتر را رشته‌ها یا زنجیره‌های سبک (L) می‌نامند که با پیوند کووالانسی به انشعابات رشته‌ها یا زنجیره‌های درازتر سنگین (H) متصل می‌شوند. اختصاصی بودن نقاط اتصال به‌وسیله ترتیب قرار گرفتن آمینواسیدها در بخش متغیر هر دو رشته H و L تعیین می‌شود. تعداد نقاط اتصال بر روی پادتن، تعیین‌کننده ظرفیت آن است و هر قدر ظرفیت پادتن بیشتر باشد، تعداد بیشتری مولکول پادگن می‌توانند به آن متصل شوند. ایمونوگلوبین G که رایج‌ترین گروه پادتنهاست و ۸۰٪ ایمونوگلوبولین موجود در خون را تشکیل می‌دهد، دو ظرفیتی بوده و قادر به عبور از جفت و انتقال به جنین است. این پادتن‌ها به محافظت از جنین کمک می‌کنند. ایمونوگلوبین G منحصراً در خون یافت می‌شود، ولی ایمونوگلوبین A در تمام مایعات بدن از جمله آب دهان، اشک، شیر، شیره معده و ترشحات مخاطی دستگاه تنفسی و تناسلی وارد می‌شود. این مولکول در خون نیز وجود دارد، ولی ساختار آن در خون اندکی با ساختارش در مایعات بدن متفاوت است. ایمونوگلوبولین‌ها بیشتر از پروتئین تشکیل شده‌اند (۸۲٪ الی ۹۶٪) و مقداری هم قند و کربوهیدرات دارند (۴٪ الی ۱۸٪) و پس می‌شود گفت جنس آن‌ها گلیکو پروتئین است. ایمونوگلوبولین‌ها در بیشتر مایعات بدن یعنی از خون و پلاسما گرفته تا حتی تراوش‌های بیرونی بدن وجود دارند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235010
235011
کلمنت گرینبرگ
کلمنت گرینبرگ ، نقاد هنری بسیار تأثیرگذار قرن بیستم است. شهرت او بیش از همه به دلیل دفاعش از مکتب «آبستره اکسپرسیونیسم» است. او در نوشته‌ «آوانگارد و کیتچ» متاثر از مارکسیست می گوید هنر آوانگارد حقیقی محصول انقلال روشنگری اندیشه انتقادی است و به این ترتیب مقاومت در برابر تنزل فرهنگ هم در کاپیتالیست جریان اصلی و هم جامعه کمونیستی است. گرینبرگ هنر آوانگارد را به عنوان بخشی از حرکت نقد فرهنگی می‌داند که از دل طبقه بورژوا پس از انقلاب فرانسه بیرون آمد. اما به جای آنکه به نقد مضامینی جز خود بپردازد، به مرور شروع به نقد خویشتن و تمرکز بر روی خود کرد. در نتیجه نقاشی بیشتر دائماً در مورد نفس نقاشی شد: نقاشی یا فقط دربارهٔ خودش بود یا دربارهٔ هیچ چیز نبود. و این اتقاقی است که در مورد سایر هنرها هم افتاد. و این امر سبب شد که هنری که آغاز راهش نقد فرهنگ جامعه بود، در جامعه هیچ خواستاری نداشته باشد ومتقابلا هنری که کلیشه و برای عام است، نه فرهنگی باشد و نه پیشرو. دیدگاه. از دید گرینبرگ هنر کلیشه، هنریست که سنخیتی با «هنر نوابغ» ندارد. او دلیل محبوبیت آن در بین عوام را راحتی انتقال دادن مفاهیمی بیرون از هنر- مفاهیمی که در زیر عنوان هنر برای هنر جای نمی‌گیرند- می‌داند. به عنوان مثال یک فرشته در یک اثر مفاهیم خوشایندی چون همدردی، باور آسوده خاطرکننده به ماوراءالطبیعه، و زیبایی رمانتیک گونه را به ذهن بیننده می‌آورد. و مشخصا این مفاهیم به حوصله سربری یک نقاشی یا مجسمه آوانگارد نیست. و در نتیجه کدام فرد از عامه حاضراست که از دیدن مجسمه‌های فرشته صرف نظر کند؟ به همان اندازه که هنر آوانگارد از مضمون گرایی دور می‌شد، به همان اندازه توجهش به فرم بیشتر گردید. بیشتر درونی و خالص شد. به عبارتی بیشتر شبیه موسیقی شد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235011
235017
رستگاری نابودگر
رستگاری نابودگر (به انگلیسی: ، ) فیلمی اکشن و علمی–تخیلی به کارگردانی جوزف مک‌گینتی نیکول است که چهارمین قسمت از سری فیلم‌های نابودگر می‌باشد و در ۲۲ مه ۲۰۰۹ به سینماها آمد. در این فیلم کریستین بیل در نقش جان کانر، برایس دالاس هاوارد در نقش کیت کانر، آنتون یلچین در نقش کایل ریس، و سم ورتینگتون در نقش نابودگر جدید مارکوس رایت بازی می‌کنند. داستان فیلم در سال ۲۰۱۸ رخ می‌دهد و دوران پس از جنگ هسته‌ای میان انسان و ماشین را به تصویر می‌کشد. بازماندگان این جنگ به آن رویداد هسته‌ای، «روز داوری» می‌گویند. رستگاری نابودگر، بر روی جنگ اصلی بین بشریت و شبکه ماشین‌ها به نام اسکای‌نت متمرکز می‌شود و روال سه فیلم پیشین که شامل آرنولد شوارتزنگر در نقش نابودگر و سفر وی از آینده به حال برای کشتن یا مراقبت از کسی بود را کنار می‌گذارد. در ابتدا قرار بود این فیلم اولین فیلم از یک سه‌گانه جدید باشد اما سرانجام این اتفاق رخ نداد. داستان. در سال ۲۰۰۳، دکتر سرینا کوگان از شرکت «سایبرداین سیستمز»، به سلول مارکوس رایت می‌آید و این زندانی محکوم به مرگ (با تزریق) را متقاعد می‌کند تا بدن خود را پس از مرگ برای پژوهش پزشکی به آن شرکت بسپارد. یک سال بعد از این جریان، ربات‌های ساخت انسان که به درجه‌ای از هوشمندی و خودآگاهی رسیده‌اند، نوع بشر را به عنوان تهدیدی برای بقای خود به‌شمار می‌آورند و سامانه‌ای به نام «سامانه اسکای‌نت» را به منظور قلع و قمع انسان‌ها ایجاد می‌کنند. این سامانه موفق می‌شود در جریان رخدادی که «روز داوری» نامیده می‌شود بیشتر افراد بشر را نابود کند. (برای جزئیات این رخداد به رجوع کنید). داستان در سال ۲۰۱۸ میلادی ادامه پیدا می‌کند و جان کانر، در این سال فرمانده شاخه‌ای از گروه‌های مقاومت انسانی است که حمله به یکی از پادگان‌های اسکای‌نت را ترتیب داده‌اند. در جریان این حمله، جان کانر در زیرزمین این پادگان، سلول‌هایی پر از زندانیان انسانی و طرح‌هایی مربوط به ساخت گونه جدیدی از نابودگرها را کشف می‌کند که قرار است در ساخت آن‌ها از بافت بدن انسان‌های زنده هم استفاده شود. این پادگان در یک انفجار هسته‌ای نابود می‌شود و جان کانر ظاهراً تنها بازمانده این انفجار است، اما پس از رفتن او، مارکوس، که در صحنه‌های پیشین می‌شد او را نیز در میان تاریکی‌های زیرزمین پادگان، خوابیده بر روی میز آزمایش دید، از میان ویرانی‌های انفجار بیرون می‌آید و پای پیاده به سوی لس‌آنجلس به راه می‌افتد. جان کانر که با مقر خود تماس گرفته، به محل سرفرماندهی مقاومت که در عرشه یک زیردریایی واقع شده می‌رود و ژنرال اشداون، رهبر کل مقاومت را از کشفیات خود باخبر می‌کند. در همین حال، نیروی مقاومت، به فرکانسی از سیگنال‌های رادیویی دست یافته که قادر است به ماشین‌های اسکای‌نت دستور خاموش شدن بدهد. فرماندهی مقاومت قصد دارد با استفاده از این سیگنال، تهاجمی را ظرف چهار روز به پایگاه اصلی اسکای‌نت، واقع در سان‌فرانسیسکو، آغاز کند زیرا افراد مقاومت در میان ردگیری‌های اطلاعاتی که در میان پیام‌های اسکای‌نت انجام داده‌اند به یک «لیست قتل» برخورده‌اند که نام سران مقاومت ازجمله جان کانر در آن قید شده‌است. نام اول در این لیست اما، کایل ریس است که فرماندهان مقاومت از هویت او بی‌خبرند ولی جان کانر می‌داند که او پدر آینده خود او است. (جزئیات این موضوع در فیلم نابودگر آمده‌است) جان کانر از پایگاه خود، پیامی رادیویی خطاب به هسته‌های مقاومت بازماندگان انسانی که صدای او را می‌شنوند می‌فرستد. مارکوس، که در راه لس‌آنجلس بود به ویرانه‌های بازمانده از این شهر وارد می‌شود و در خیابانی مورد حمله یک نابودگر تی-۶۰۰ قرار می‌گیرد اما کایل ریس و دوست لال او به نام استار (ستاره) وی را نجات می‌دهند. کایل مارکوس را از جنگ میان انسان و اسکای‌نت آگاه می‌کند و این سه تن، با شنیدن پیام جان کانر تصمیم می‌گیرند با ترک لس‌آنجلس، به دنبال یافتن پایگاه اصلی مقاومت و شخص جان کانر بروند. ربات‌های اسکای‌نت در راه به این سه حمله می‌کنند که در نتیجه آن، کایل و استار زندانی ماشین‌ها می‌شوند ولی مارکوس زنده می‌گریزد. کایل و دوست لال او به همراه گروهی دیگر از زندانیان توسط یک هواگرد به پایگاه اصلی اسکای‌نت در سان‌فرانسیسکو برده می‌شوند ولی در راه، دو هواپیمای ای-۱۰ نیروی مقاومت می‌کوشند ترابری هوایی این زندانیان را متوقف کنند ولی در این امر ناکام می‌مانند. مارکوس محل سقوط یکی از خلبان‌های بیرون‌پریده از یکی از هواپیماهای سرنگون‌شده مقاومت را پیدا می‌کند و پس از کمک به این خلبان که زنی به نام «بلیر ویلیامز» است، این دو با هم به سمت پایگاه جان کانر به راه می‌افتند. مارکوس در راه، پا به روی یک مین زمینی مغناطیسی می‌گذارد و افراد نیروی مقاومت در حال کوشش برای نجات دادن زندگی او با ناباوری مشاهده می‌کنند که استخوان‌بندی درونی بدن مارکوس مکانیکی و بخشی از قشر مغز او مصنوعی است و در بدن او مداربندی‌های سیمی وجود دارد. مارکوس به انسان بودن هویت خود باور دارد و از درون، خود را یک انسان حس می‌کند، اما گمان جان کانر این است که اسکای‌نت مارکوس دورگه را به عنوان ستون پنجم فرستاده تا او را که رهبر معنوی مقاومت است بکشد. بلیر ویلیامز (خلبان) مارکوس را از پایگاه فراری می‌دهد. در جریان این فرار جان کانر در حال حمله به مارکوس با ربات‌های آبزی (هایدروبات) روبه‌رو می‌شود ولی مارکوس جان او را نجات می‌دهد و با او قراری می‌گذارد. قرار این است که مارکوس به کانر کمک کند تا به پایگاه اصلی اسکای‌نت وارد شده و کایل و دیگر زندانیان را از دست ماشین‌ها نجات دهد. جان کانر از ژنرال اشداون، رهبر کل مقاومت، می‌خواهد تا حمله از طریق سیگنال مخفی را به عقب بیندازد اما اشداون مخالف کرده و با عصبانیت، کانر را از فرماندهی خلع می‌کند. اما یگان‌های نیروی مقاومت تصمیم می‌گیرند که بدون موافقت جان کانر با اشداون همکاری نکنند. در این حین، مارکوس وارد پایگاه اصلی اسکای‌نت می‌شود و از راه تعامل با کامپیوتر پایگاه، کاری می‌کند تا یکی از شلیک‌کننده‌های حصار بیرونی این پایگاه از کار بیفتد به‌طوری‌که جان کانر بتواند از این طریق وارد پایگاه شود. کانر وارد پایگاه می‌شود و اقدام به آزادسازی زندانیان انسانی می‌کند. در همین میان، مارکوس در حال تعامل با کامپیوترها درمی‌یابد که قصد اسکای‌نت از جراحی و ساخت او این بوده تا سرانجام پای جان کانر به پایگاه ماشین‌ها باز شود و اسکای‌نت بدین‌وسیله موفق شود رهبر معنوی مقاومت را که سال‌ها است از چنگ ماشین‌ها می‌گریزد به قتل برساند. سیگنالی که سرفرماندهی مقاومت این اندازه بر روی آن حساب کرده‌بود چیزی جز یک نیرنگ دیگر از سوی ماشین‌ها نیست و ارسال همین سیگنال باعث می‌شود تا اسکای‌نت محل زیردریایی سرفرماندهی را ردگیری کرده و آن را نابود کند. مارکوس، سخت‌افزاری که او را به اسکای‌نت می‌پیوندد را از جمجمه خود بیرون می‌کشد و در نبرد جان کانر با مدل جدیدی از نابودگرها یعنی مدل ۱۰۱ از نابودگر تی-۸۰۰ به یاری کانر می‌شتابد. این نابودگر مدل جدید، زخمی کشنده به کانر وارد می‌آورد اما جان کانر موفق می‌شود پس از خروج خود به همراه مارکوس، کایل، استار و دیگر زندانیان از پایگاه، این پایگاه که مقر اصلی اسکای‌نت است را منهدم کند. او این کار را به‌وسیله متصل کردن باتری‌های هسته‌ای چیده شده کنار هم در کارخانه نابودگرسازی و فشردن دکمه انفجار این باتری‌ها از راه دور، انجام می‌دهد. پس از بازگشت به پایگاه مقاومت، جان کانر که قلبش به‌شدت آسیب دیده رو به مرگ است، اما مارکوس از جان خود می‌گذرد و قلب خود را برای پیوند در اختیار کانر می‌گذارد. کانر که رو به بهبودی دارد در پیامی رادیویی به گروه‌های مقاومت اعلام می‌کند که جبهه مقاومت انسانی، از این نبرد پیروزمندانه بیرون آمده‌است اما تا پایان جنگ، هم‌چنان راه درازی در پیش است. Wikipedia contributors, "Terminator Salvation," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed June 19, 2011). پیوند به بیرون. ] در "] در [[متاکریتیک]] .htm "] در [[باکس آفیس موجو]] ] در [[راتن تومیتوز]] "] در [[فهرست مدون فیلم‌های بلند توسط بنیاد فیلم آمریکا|فهرستِ]] [[انستیتوی فیلم آمریکا|بنیاد فیلم آمریکا]] [[رده:آثار موسیقی دنی الفمن]] [[رده:فیلم با موضوع ربات‌ها]] [[رده:فیلم‌نامه‌های پل هگیس]] [[رده:فیلم‌ها به زبان انگلیسی]] [[رده:فیلم‌ها درباره سایبورگ]] [[رده:فیلم‌های ۲۰۰۹ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های اکشن دهه ۲۰۰۰ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های اکشن علمی تخیلی ۲۰۰۹ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های اکشن علمی تخیلی آمریکایی]] [[رده:فیلم‌های اکشن علمی تخیلی دهه ۲۰۰۰ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های ایالات متحده آمریکا]] [[رده:فیلم‌های برادران وارنر]] [[رده:فیلم‌های پسارستاخیزی]] [[رده:فیلم‌های ترمیناتور]] [[رده:فیلم‌های تعقیب و گریزی دهه ۲۰۰۰ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های تعقیب و گریزی]] [[رده:فیلم‌های تکنو مهیج]] [[رده:فیلم‌های جنگی علمی تخیلی]] [[رده:فیلم‌های جوزف مک‌گینتی نیکول]] [[رده:فیلم‌های دارای شبیه‌سازی رایانه‌ای]] [[رده:فیلم‌های دارای ضبط حرکت]] [[رده:فیلم‌های درباره پهپاد]] [[رده:فیلم‌های دنباله آمریکایی]] [[رده:فیلم‌های دنباله دهه ۲۰۰۰ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های دنباله]] [[رده:فیلم‌های علمی تخیلی جنگی آمریکایی]] [[رده:فیلم‌های علمی تخیلی دهه ۲۰۰۰ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های فیلم‌برداری‌شده در نیومکزیکو]] [[رده:فیلم‌های کلمبیا پیکچرز]] [[رده:فیلم‌های واقع‌شده در ۲۰۰۳ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های واقع‌شده در ۲۰۱۸ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های واقع‌شده در سان‌فرانسیسکو]] [[رده:فیلم‌های واقع‌شده در لس آنجلس]] [[رده:فیلم‌های آمریکایی دهه ۲۰۰۰ (میلادی)]] [[رده:فیلم‌های بازراه‌اندازی]]
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235017
235021
امیر صنعتی مهربانی
امیر صنعتی مهربانی (زاده ۱۳۴۲ تهران) نماینده اصولگرای سراب در مجلس هفتم و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس بود.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235021
235023
کریم غیاثی مرادی
کریم غیاثی مرادی (زاده ۱۳۳۶ شبستر) نماینده اصلاح طلب شبستر در مجلس ششم و مجلس هفتم و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس بود. وی دبیر، کارشناس بهداشت محیط سراب، رئیس مرکز بهداشت شبستر بوده است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235023
235024
بهمنیار
ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان سالاری (مرگ: ۴۴۶) نواده‌ی مرزبان شاه سالاری و از دودمان دیلمی خاندان سالاریان، فیلسوف ایرانی و از برجسته‌ترین شاگردان ابن سینایا ابوعلی بود و در درس ابن سینا حضور فعال داشته و پرسش‌های پرسون و مهمی را مطرح می‌کرده کتاب "المباحثات" ابن سینا بیش‌تر در پاسخ به پرسش‌های او است. ابن سینا در نامه‌ای به بهمنیار، او را به دلیل اهتمام به تحصیل علم ستوده است. از جملهٔ آثار او "التحصیل" یا "التحصیلات" است، که آن را به نام دایی خود ابومنصور بهرام بن خورشید بن یزدیار نوشت. او در نوشتن این کتاب، از روش استاد خود ابن سینا پیروی کرد و همچنین از آثار او نیز استفاده کرد. این اثر بهمنیار در سدهٔ پنجم و سدهٔ ششم هجری از آثار مهم فلسفی به‌شمار می‌آمده است. از دیگر آثار او رساله "فی مراتب الموجودات" و رساله‌ای به نام "فی موضوع المعروف بما بعدالطبیعة" اند، که هر دو به زبان آلمانی ترجمه شده‌اند. همچنین او کتاب "التعلیقات" ابن سینا را گرد آورده است. درباره‌ی دین او اختلاف هست؛ منابع نخستین او را زرتشتی و منابع متاخر مسلمان معرفی کرده‌اند. آقا بزرگ تهرانی در الذریعه یکی از تصنیفات وی را در شمار کتب شیعه آورده‌است. اما در التحصیل چیزی که گواه مسلمانی او باشد، دیده نمی‌شود. منابع متقدم او را زردشتی دانسته‌اند اما متأخران گفته‌اند که بعدها مسلمان شده است. خانواده و کودکی. بهمنیار اهل آذربایجان بود و نیاکانش از فرمانروایان این سامان بودند. گویند روزی ابن سینا در بازار همدان از جلوی دکان آهنگری می‌گذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش می‌خواست. آهنگر گفت: ظرف بیاور تا در آن آتش بریزم. کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک از زمین برداشت و در کف دست خود ریخت. آن گاه به آهنگر گفت: آتش بر کف دستم بگذار. ابن سینا، از تیزهوشی او به شگفت آمد و در دل بر استعداد کودک شادمان شد. پس جلو رفت و نامش را پرسید. کودک پاسخ داد: نامم بهمنیار است. ابن سینا او را به شاگردی گرفت و در پرورش وی کوشید. رای و نوآوری در فلسفه. رای ابن سینا در تصویری که از حرکت دارد، چندان روشن و بی‌گفتگو نیست. بهمنیار اما با اشکالی که بر حرکت قطعیه وارد می‌کند، حرکت را توسطیه می‌داند. این اشکال را سپس‌تر فخر رازی تقریری تازه از همین اشکال پیش‌می‌کشد و حرکت قطعیه را سخت انکار می‌کند. نیز به پیروی از استاد رای کسانی را که باور داشتند جسم مرکب از جزوی ناشکستنی ساخته شده است، باطل می‌دانست. فخر رازی و میرداماد و ملاصدرا بسیار به او استناد کرده اند. شاگردان. بهمنیار را مفسر فلسفه ابن سینا و مروّج فلسفه در سده پنجم دانسته‌اند. بسیاری از دانشورانی که چراغ دانش و خرد را در ایران افروخته نگاه داشتند، از شاگردان بهمنیار بوده اند. برجسته‌ترین شاگرد او ابوالعباس لوکری است. معرف مکتب ابن سینا. بهمن یار و همچنان جوزجانی را جزومعرف مکتب ابن سینا یاد میکنند بهمنیار را معرف مکتب ابن‌سینا برای نسل‌های بعدی شناخته‌اند، اما شواهد تاریخ خاصی در این باره نمی‌توان یافت؛ جز این‌که شاگرد سرشناس وی، ابوالعباس فضل بن محمدلوکری ، مؤلف بیان‌الحق به ترویج حکمت ابن‌سینا در خراسان شهرت داشته است. فیلسوفان پس از بهمنیار در موارد بسیاری از وی و کتابش، التحصیل یاد کرده‌اند و گاهی در نقد آراء او سخن گفته‌اند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235024
235025
محمدحسین فرهنگی
محمدحسین فرهنگی (زادهٔ ۱ آبان ۱۳۴۰ در تبریز) نماینده اصولگرای تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس هفتم، مجلس هشتم، مجلس نهم و مجلس دهم و مجلس یازدهم بوده و سوابقی مانند نائب رئیس و عضو کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس و نائب رئیس و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و و عضویت کمیسیونهای شوراها و امور داخلی عمران و صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد. او در دوره هشتم، نهم، دهم و یازدهم سابقه عضویت در هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی را دارد. وی پیش از این دبیر منطقه ۲ دانشگاه آزاد اسلامی و عضو هیئت رئیسه علمی گروه حقوق بوده‌است. همچنین وی در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز، برخی دروس دوره کارشناسی ارشد رشته حقوق را تدریس می‌کنند. همچنین به عنوان رئیس ستاد لشکر عاشورا در دوران دفاع مقدس و در سالهای بعد فرمانده منطقه مقاومت بسیج استان آذربایجان شرقی و جانشین سپاه عاشورا و فرمانده بسیج دانشجویی کل کشور بوده است. او لیسانس الهیات، ارشد فقه و مبانی حقوق و ارشد مدیریت دولتی و دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی (از گرایش‌های رشته الهیات و معارف اسلامی) دارد. وی دوران دبیرستان را در دبیرستان آیت‌الله طالقانی تبریز گذرانده است. دکتر فرهنگی در دانشکده حقوق آزاد واحد مرکز در مقطع کارشناسی ارشد حقوق ثبت اسناد و املاک دروس ثبتی و فقه ثبتی و دروس دیگر رشته حقوق را نیز تدریس می نمایند. محمدحسین فرهنگی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۴، سخنگوی ستاد انتخاباتی علی لاریجانی بود. پیوند به بیرون. ! colspan="3" style="border-top: 5px solid #CF9C65;" | مناصب نظامی ! colspan="3" style="border-top: 5px solid #FFBF00;" | مناصب احزاب سیاسی ! colspan="3" style="border-top: 5px solid #c8ccd1" |
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235025
235027
دلالی
دلالی هر نوع عملیات دلالی یا حق‌العمل کاری یا عاملی و همچنین تصدی به هر نوع تأسیساتی که برای انجام بعضی موارد ایجاد می‌شود شغلی است که صاحب آن با معرفی و نزدیک کردن طرفین یک معامله به همدیگر، شرایط و خصوصیات معامله را برای آنان تشریح کرده و سعی می‌کند با تطبیق منافع طرفین، معامله را منعقد کند. دلال ممکن است در تنظیم سند معامله نیز همکاری کند، اما شغل و وظیفه او صرفاً انجام مذاکرات ابتدایی و فراهم آوردن زمینه توافق است و حق انعقاد قرارداد و همچنین به اجرا گذاشتن تعهدات طرفین یا دریافت و پرداخت موضوع تعهد را ندارد. امروزه مشاورین املاک و مشاورین خودرو اقدام به تنظیم مبایعه نامه و قولنامه‌های عادی نیز می‌نمایند؛ ولی قوانین ایران تنها نقش مشورتی را برای این نهادها تعریف نموده‌است و وظیفه آن‌ها ارائه مشاوره به مردم می‌باشد. در واقع دلالان حلقه واسط بین طرفین معامله «خریدار و فروشنده» هستند. در بعضی از کشورها دلال‌ها باعث نوسان قیمت در بازار می‌شوند و توسط پلیس بازارهای مربوطه با آنان برخورد می‌شود. قانون تجارت. دلالی به موجب بند ۳ ماده ۲ قانون تجارت یک حرفه تجاری تلقی شده، به همین جهت دلال تاجر محسوب شده و باید از مقررات مربوط به بازرگانان پیروی کند. حتی اگر معامله‌ای که واسطه آن می‌شود تجاری نباشد. یا آنکه «معامله‌ای برای اشخاص غیر تاجر انجام دهد» همچنین ماده ۳۳۵ این قانون نیز دلال را نوعی وکیل دانسته و نوشته‌است: «اصولاً قرارداد دلالی تابع مقررات راجع به وکالت است.» بنابراین مقررات وکالت در قانون مدنی و همچنین قواعد عمومی قراردادها (ماده ۱۹۰ قانون مدنی) برای تعیین شرایط این قرارداد مورد استفاده قرار می‌گیرد. در ایران. در ایران برخلاف دیگر کشورها قانونی برای تعیین محدوده دلالی و دستمزد وجود ندارد یا فقط در مورد دلال‌های به اصطلاح خرده بازار اجرا می‌شود دلالی در ایران گاهی به نوسان قیمت و سودهای کلان منجر می‌شود یا حتی گاهی دلال‌ها احتکار کالا هم می‌کنند در تمام کشورهای توسعه‌یافته مثلاً در بازار سهام پلیسی برای برخورد و رصد دلال‌ها وجود دارد که خرید و فروش و سود و حساب‌های بانکی آنان را بررسی می‌کند. پروانه دلالی. قانون راجع به دلالان "(مصوب ۱۳۱۷ شمسی)" تصدی به هر نوع دلالی را به داشتن پروانه منوط کرده‌است. اما در مورد شخصی که بدون پروانه به این شغل مبادرت ورزد، مشخص نکرده که دلالی او باطل است یا دلال مستحق اجرت نیست. به همین جهت در مواردی که دلالی بدون پروانه انجام شود، محاکم او را مستحق اجرت می‌دانند. مرجع صدور پروانه دلالی معاملات بازرگانی، وزارت امور اقتصاد و دارایی و مرجع صدور پروانه دلالی معاملات ملکی نیز اداره کل ثبت اسناد و املاک است. فسخ قرارداد دلالی. با توجه به اینکه دلالی نوعی وکالت است، عقد جایز بوده و هر دو طرف در هر زمان حق فسخ آن را دارند. مگر اینکه در شرایط قرارداد (این نوع دلالی در اصطلاح "دلالی انحصاری" نامیده می‌شود) این حق را از خود سلب کنند. البته در این شرایط نیز اگر دلال از تعهدات و وظایف خود شانه خالی کند، آمر حق فسخ قرارداد را دارد. علت رجوع به دلال. به‌طور کلی مراجعه به دلال جز برای خرید و فروش سهام در بازار بورس اجباری نیست. اما با توجه به اینکه شناسایی طرف معامله کار آسانی نیست و تجار ممکن است با وضع محل آشنا نباشند، معمولاً ترجیح می‌دهند که با پرداخت مبلغ مختصری به عنوان حق دلالی مشتری مناسبی پیدا کنند. دستمزد دلال. برای آن که دلال مستحق دریافت دستمزد باشد، باید معامله به راهنمایی یا وساطت او انجام شده باشد. البته اجرای قرارداد شرط تحقق حق دلالی نیست و صرف انعقاد قرارداد دلال را مستحق اجرت می‌کند. در مورد دلالی معاملاتی که در آن اسناد رسمی تنظیم می‌شود، تنظیم قولنامه به معنای انعقاد قرارداد نیست و دلال را مستحق اجرت نمی‌کند. همچنین دلال نمی‌تواند برای دریافت مخارجی که برای عملیات دلالی انجام می‌دهد، اقدام کند. مگر اینکه طرفین برخلاف آن تراضی کرده یا عرف تجارتی محل اینچنین مقرر کند انواع دلالی. دلالی یکی از قدیمی‌ترین شغل‌های بازرگانی است و نقش مهمی در تجارت ایفا می‌کند. قانون تجارت فرانسه در ماده ۷۷ خود انواع متفاوتی از آن مانند؛ دلالان کالا، دلالان حمل و نقل خاکی، حمل و نقل آبی و مواردی دیگر را ذکر کرده و عرف بازرگانان نیز انواع خاص دیگری مانند دلالان بیمه، دلالان تبلیغات و دلالان ازدواج را به آنان افزوده‌است. در سینما. گرگ وال استریت
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235027
235028
ارسلان فتحی‌پور
ارسلان فتحی پور سیاستمدار اصولگرای ایرانی است که نماینده شهرستان کلیبر، خدآفرین هوراند (استان آذربایجان شرقی) در مجلس‌های هفتم، هشتم و نهم و رئیس کمیسیون اقتصادی در مجلس هشتم و نهم می‌باشد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235028
235030
وزارت اقتصاد
وزارت اقتصاد می‌تواند اشاره به یکی از موارد زیر داشته باشد:
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235030
235034
جعفر آئین‌پرست
جعفر آئین‌پرست (زادهٔ ۱۳۳۲ در مهاباد) نمایندهٔ حوزه انتخابیه مهاباد در دورهٔ هفتم و عضو کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی و عضو گروه دوستی پارلمانی ایران و اتریش بوده‌است. وی در انتخابات مجلس هشتم رد صلاحیت شد. او معلم بازنشستهٔ مدارس مهاباد بوده و در اولین دوره شورای اسلامی شهر نایب رئیس و مسئول کمیسیون فرهنگی و اجتماعی بوده‌است. همچنین وی عضو شورای اسلامی شهرستان مهاباد و رئیس شورای اسلامی استان آذربایجان غربی بود. او در مجلس از موافقان ایجاد گروه دوستی پارلمانی میان ایران و آمریکا و از امضاکنندگان درخواست استیضاح هیئت رئیسه مجلس هفتم بوده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235034
235036
علی‌اکبر آقایی مغانجویی
علی‌اکبر آقایی مغانجوقی (زاده ۱۳۲۶ سلماس، درگذشت ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ تهران بر اثر بیماری، نماینده اصولگرای سلماس در مجلس ششم، هفتم، هشتم و نهم و عضو کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی و عضو گروه دوستی پارلمانی ایران و ترکیه بود.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235036
235037
جمعیت نسوان وطنخواه
جمعیت نسوان وطنخواه (فعالیت از ۱۳۰۱ تا ۱۳۱۲ش/ ۱۹۲۲–۱۹۳۳) یکی از سازمان‌های شناخته شدهٔ زنان در تهران بود که در سال ۱۳۰۱ توسط تعدادی از زنان روشنفکر ایرانی، به اهتمام محترم اسکندری تشکیل شد. هدف جمعیت نسوان وطنخواه، ترویج حقوق زنان و بهبود شرایط دختران بود. این سازمان "نشریه نسوان وطنخواه" را منتشر می‌کرد و فعالیت‌هایی مانند برگزاری کلاس‌های تحصیلی دختران و اکابر، تأسیس بیمارستان برای زنان فقیر، برگزاری جلسات سخنرانی و راهپیمایی داشت و نمایشی به نام "آدم و حوا" اجرا کرد. این جمعیت میزبان دومین کنگره نسوان شرق در سال ۱۳۱۱ در ایران بود. جمعیت نسوان وطنخواه آخرین انجمن زنانی بود که در دورهٔ سرکوب نشریات و احزابِ کشور به‌دست رضاشاه، در سال ۱۳۱۲ بسته شد. پیشینه و تأسیس. در دوره جنبش مشروطه انجمن‌های سری و نیمه‌سری زیادی در ایران به وجود آمدند. در این دوران انجمن‌های زنان نیز به‌طور مخفیانه شکل گرفتند که در جنبش مشروطه شرکت می‌کردند. بعداً، در سال‌های پس از تشکیل مجلس و جنگ جهانی دوم سازمان‌هایی تأسیس شدند که به حقوق زنان می‌پرداختند و جنبش زنان ایران را شکل دادند. جمعیت نسوان وطنخواه یکی از این سازمان‌ها بود. جمعیت نسوان وطنخواه در سال ۱۳۰۱ توسط تعدادی از زنان روشنفکر ایرانی به اهتمام محترم اسکندری تشکیل شد و تعداد قابل ملاحظه‌ای از اعضای آن گرایش‌های چپ داشتند.* ناامیدی از دستاوردهای انقلاب مشروطه برای زنان، محترم اسکندری و اعضای دیگر را به بنیان‌گذاری جمعیتی برای زنان سوق داد. اهداف. اهداف جمعیت نسوان وطنخواه ایران، آموزش دختران، گسترش صنایع ملی، تحصیل زنان بزرگسال (برگزاری کلاس‌های اکابر)، حمایت از دختران بی‌سرپرست و تأسیس بیمارستان برای زنان فقیر، به دست آوردن حقوق زنان، رفع حجاب و ترویج کالاهای ایرانی بود. برای مثال، یکی از شعارهای این جمعیت «پوشیدن لباس وطنی» بود. نشریه نسوان وطنخواه نیز دربارهٔ حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش و تحصیل زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات منتشر می‌شد. محترم اسکندری سازمان‌دهندهٔ اصلی این جمعیت و نخستین رئیس آن بود. سخنرانی‌های او در حمایت از تحصیل زنان و علیه حجاب بود و راهپیمایی‌های اعضای جمعیت را برنامه‌ریزی می‌کرد. اعضا و حامیان. اعضای جمعیت نسوان وطنخواه عبارت بودند از: نخستین رئیس انجمن، محترم اسکندری، و پس از مرگ او، مستوره افشار. نایب رئیس ملوک اسکندری (که صاحب امتیاز مجله نسوان وطنخواه نیز بود)، منشی اول و از نویسندگان باقدرت مجله نورالهدی منگنه، معلم کلاس اکابر نصرت مشیری، منشی دوم خانم شریفی، بازرس عباسه پایور، بازرس ملکه ابوالفتح‌زاده، دیگر اعضای هیئت مدیره: صفیه اسکندری، طوبی بقائی، عفت‌الملوک و نظم‌الملوک خواجه‌نوری، فخرعظمی ارغون، هایده مقبل، توران افشار، اخترالسلطنه سیادت، آصف‌الملوک، اخترالسلطنه فروهر، عشرت‌الزمان آصف و … دفتر حسابرسی سال ۱۳۰۵ جمعیت نشان می‌دهد جمعیت در این زمان ۷۴ عضو داشته‌است که حق عضویت ۳۰۲ تومانی خود را به‌طور کامل پرداخت کرده‌اند. مردانی چون سعید نفیسی، رضازاده شفق، میرزاده عشقی و ابراهیم خواجه‌نوری نیز از فعالیت‌های این سازمان حمایت می‌کردند. گروهی از اعضای جوان و کمونیست جمعیت نسوان وطنخواه نیز سازمان بیداری زنان را در سال ۱۳۰۲ تشکیل دادند. فعالیت‌ها. جمعیت نسوان وطنخواه نمایشنامهٔ «"آدم و حوا"» با محوریت «آزادی زنان» را که نخستین تئاتر زنان در ایران بود با همکاری میرزاده عشقی نوشتند و آن را در پارک اتابک اجرا کردند. پنج هزار زن از جمله، تعدادی از زنان اروپایی به تماشای آن آمدند و چهارصد تومان جمع شد. اما سپس به دلیل مخالفت شدید روحانیان تهران اجرای آن ممنوع شد. نسوان وطنخواه با اجرای این برنامه و درآمد حاصل از فروش بلیط آن مخارج کلاس‌های اکابر برای زنان را تأمین کرد. مخالفت با کروک درشکه‌های مسافربری از دیگر اقدامات جمعیت بود. طبق قانون، زمانی که زنی ولو با محارم خود سوار درشکه بود، باید سایبان چرمی درشکه انداخته می‌شد تا امکان دیدن زن از بیرون درشکه وجود نداشته باشد. اعتراض جمعیت به کنترل بیشتر زنان و سخت شدن استفاده از فضای عمومی برای زنان بود. تربیت زنان و لزوم آموزش در همه عرصه‌هایی که وظایف اصلی زنان محسوب می‌شد، از مهم‌ترین فعالیت‌های زنان این جمعیت بود -چهار ماده از ۱۱ ماده مرام‌نامه جمعیت نسوان بر لزوم آموزش زنان و افتتاح مدرسه دلالت می‌کرد - اولین اقدام عملی آن‌ها هم تأسیس مدرسه اکابر برای زنان بی‌سواد بود، فعالیت تمام زنان در این مدرسه، داوطلبانه بود و ۲۸ شاگرد به صورت رایگان و چند نفر با شهریه تحصیل می‌کردند. در یکی از راهپیمایی‌ها، جمعیت نسوان وطن‌خواه جزوه‌هایی زن‌ستیز به نام "مکر زنان" را که توسط برخی مرتجعین نوشته و توزیع شده بود، از تمام مناطق شهر خریده و در میدان توپخانه به آتش کشیدند. آنان با این عمل نمادین، مبارزهٔ خود را با خرافات اعلام کردند. به همین دلیل بسیاری از آنان، از جمله محترم اسکندری بازداشت شدند و خانهٔ وی مورد حمله مذهبیان قرار گرفت و غارت شده، به آتش کشیده شد. علی‌رغم این شرایط، او برگزاری کلاس‌های سواد آموزی را ادامه داد. همچنین، اعضای جمعیت در دادگاه مرد نویسنده‌ای که به دلیل نوشتن علیه حجاب محاکمه می‌شد شرکت کردند. پس از مرگ محترم اسکندری، مستوره افشار (۱۲۵۹–۱۳۲۴) که از اعضای اولیه جمعیت بود در سال ۱۳۰۳ برای ریاست انجمن انتخاب شد. این انجمن در سال ۱۳۱۱ میزبان دومین کنگره نسوان شرق بود. کنگره نسوان شرق، همایش زنانِ کشورهای عربی و آسیایی بود که ابتدا از ائتلاف و ادغام انجمن‌های محلی زنان در کشورهای عربی تشکیل شد. به تدریج سازمان‌هایی از کشورهای دیگر مانند هندوستان نیز به آن اضافه شدند. نشریه نسوان وطنخواه. نشریه نسوان وطنخواه ارگان رسمی جمعیت نسوان وطنخواه بود و دربارهٔ حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات منتشر می‌شد. این نشریه توسط محترم اسکندری و صاحب امتیازی ملوک اسکندری در یازده شماره و در طول سه سال (از ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۵) چاپ شد. این نشریه با همکاری تعدادی از زنان نوشته می‌شد. اهمیت جمعیت نسوان وطنخواه و نشریه آن، زنان بسیاری را به این نشریه جذب کرد. صدیقه دولت‌آبادی و فخرآفاق پارسا نیز پس از بسته شدن نشریه‌هایشان به همکاری این مجله پرداختند. یکی از بخش‌های نشریه به سیاست و بخش دیگری به مذهب اختصاص داشت و سایر مطالب نشریه دربارهٔ اصلاحات اجتماعی، حقوق زنان، تحصیل دختران، شعر و ادبیات بود. با مرگ زودهنگام محترم اسکندری، جمعیت مشوّق خود را از دست داد و انتشار نشریه را متوقف کرد. بسته شدن. جمعیت نسوان وطن‌خواه تا سال ۱۳۱۲ فعال بود. در این زمان رضاشاه اقدام به سرکوب، توقیف و بستن نشریات و انجمن‌های مستقل دموکراسی‌خواه و چپ‌گرا کرده بود و کنترل حکومتی بر مطبوعات افزایش یافت. سازمان‌های زنان نیز از این قاعده مستثنا نبودند و طبیعت خودجوش جنبش زنان به سمت کنترل دولتی می‌رفت. چنان‌که دو تن از اعضای جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت دستگیر شدند، سازمان بیداری زنان بسته شد، جامعه زنان قزوین بسته شد و اعضای آن به اتهام داشتن عقاید کمونیستی زندانی شدند، همچنین نشریات زنانه غیر کمونیستی مانند نامه بانوان نیز بسته شدند و مؤسس آن، شهناز آزاد زندانی شد و روزنامه پرخواننده جهان زنان بسته شد. جمعیت نسوان وطنخواه نیز پیش چشم نیروهای نظمیه با تحریک و جلب عده‌ای از متعصبان سنگ‌باران شد و نشریات آن به آتش کشیده شد. موضع‌گیری سخنران‌های جمعیت در کنگره نسوان شرق و اختلافات دربارهٔ مسئله چگونگی مواجهه با رضاشاه و مسئله حجاب نیز در این باره مؤثر بود. چند سال بعد تعدادی از اعضای جمعیت که تمایل داشتند فعالیت‌های اجتماعی خود را ادامه دهند به کانون بانوان که توسط دولت تشکیل شد پیوستند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235037
235040
رسول پورزمان
رسول پورزمان (زاده ۱۳۳۲ نقده) نماینده مستقل نقده و اشنویه در مجلس چهارم و مجلس هفتم و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس بود. زندگینامه. رسول پورزمان فرزند مهدیقلی و از اشخاص شناخته شده نه تنها در شهرستان نقده و استان آذربایجان غربی می‌باشد بلکه در سطح کشوری نیز شناخته شده میباشد. ایشان قبل از دوران نمایندگی مجلس چهارم در آموزش و پرورش شهرستان نقده مشغول بکار بودند. در جریان انتخابات مجلس هشتم به دلیل پاره ای از مشکلات انصراف دادند. وی پیشتر مدیر کل امور مجلس دانشگاه آزاد اسلامی بوده است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235040
235049
عبدالله‌آباد بالا
عبدالله‌آباد بالا یا عبدل‌آباد یکی از روستاهای شهرستان سرخه در استان سمنان است. این روستا در ۷۰ کیلومتری غرب شهر سمنان (۵۰ کیلومتری غرب سرخه) در مسیر جاده سمنان-گرمسار و در دهستان لاسگرد واقع است. بر پایه سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت عبدالله‌آباد بالا برابر با ۳۴ نفر (۲۰ خانوار) بوده است. روستای عبدالله آباد در دامنه‌های جنوبی رشته‌کوه‌های البرز جای دارد. تعداد زیادی از اهالی روستا در سال‌های اخیر به دلیل نداشتن منبع درآمد کافی، نداشتن امکانات آموزشی وبهداشتی نداشتن گاز وتلفن وامکانات حداقلی به شهرهای سمنان و گرمسار سرخه یا روستاهای دیگر مهاجرت کرده‌اند. بیشتر اهالی دارای نام خانوادگی "«رهایی-رهائی»" هستند و به جز ساکنان فعلی، تعداد بسیاری از آنها به حرفهٔ گچ بری وسفیدکاری ساختمان اشتغال دارند. عبدل آباد به دلیل واقع شدن در میان کوه‌های جنوبی البرز، از آب و هوای مطلوبی برخوردار است(ییلاقی و میانبند)650 هکتارکه600 هکتار ان قابل تعلیف است و شامل مراتع اکبر تخت,برک کوچک,گوله,خردره,مرچشمه و گونا ,سلواری و رامه دره ,سرخ چشمه و خشک تنگه ,کمر رنده و وررو و سرطاق میباشد حدود15 هزار هکتاراز محدوده جغرافیایی روستا را مراتع ییلاقی تشکیل میدهد. منابع ابی : رودخانه های دائمی ادلوا ,برجینه و طاق بستانک رودخانه های فصلی لوار ,دربندو,ناردره و دربجین دره پوشش گیاهی استپ کوهی مانند:زرشک,باریجه,کما,انغوز بنه و... گونه های قالب:درختچه های جنگلی شامل ولیک ,اورس ,بنه,زرشک وحشی,شیرخشت,ون وشک,کیکک,انجیرکوهی,انار کوهی,بادام کوهی و... و پوشش گیاهی منطقه شامل : درمنه,اویشن,باریجه,کتیرا,انواع گون,گرامینه ها ,سیرکوهی,پیازچه,کما,پونه,گل گاو زبان و ...است کشاورزی در روستا کاشت جو و گندم و یونجه و ماش میباشد که جای خود رو به باغداری در چندسال اخیر داده که ازجمله محصولات ان زردالو البالو سیب گیلاس و به میباشد ارتفاعات ییلاقی زیستگاه قوچ ومیش وحشی کل و بز پلنگ گرگ و در مراتع مشرف به کویر زیستگاه اهو میباشد که جمعیت ان رو به کاهش میباشد که این امر مستلزم فرهنگ سازی و همکاری ساکنین با سازمان حفاظت محیط زیست میباشد یکی از منابع معدنی باخلوص98 درصد گچ میباشد که درحال حاضر دومعدن فعال در مجاورت روستا میباشد از جمله مواد معدنی گوگرد. سیلیس. باریت.سنگ و سنگ لاشه واب معدنی در سه کیلومتری شمال روستا بوده که منجر به بالا رفتن سختی اب رودخانه گردیده است. عبدالله‌آباد پایین. در۳۸ کیلومتری غرب سرخه و در مسیر جاده سرخه-تهران، در سمت راست جاده، روستایی غیرمسکونی و مخروبه شامل اب انبار جنب جنوبی قلعه و زمین های بایر که سابقه کشت و زرع در ان محسوس است به نام عبدالله‌آباد پایین قرار دارد.که یکی از ایستگاه های نجوم با الودگی نوری پائین است.در حال حاضر ضلع شمالی روستا به یک شهرک صنعتی کوچک شامل چند کارخانه گچ و خوراک دام و سنگ شکن تبدیل شده است ادامه جاده کنار این روستای متروکه به سمت شمال و پس از طی ۱۲ کیلومتر به روستای عبدالله‌آباد بالا می‌رسد.و منبع. بخش سرخه کتاب ادلوا سرزمین هزار چشمه نویسنده ابراهیم رهائی انتشارات حبله رود 1396
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235049
235056
فهرست شهرهای استرالیا
کشور استرالیا از شش ایالت به همراه دو منطقه مستقل (با درجه استقلال کمتر از ایالت) تشکیل شده‌است. شهرهای بزرگ استرالیا به ترتیب جمعیت عبارتند از: سیدنی، ملبورن، بریزبِن، پرث و آدلاید.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235056
235058
ماشین‌چی
ماشینیست یا ماشین‌چی یا ماشین‌کار فیلمی در ژانر تریلر روان‌شناختی معمایی و محصول مشترک آمریکا و اسپانیا است که در سال ۲۰۰۴ میلادی اکران شد. فیلم‌نامهٔ این فیلم توسط اسکات کوسار نوشته و توسط برد اندرسون کارگردانی شده‌است. کریستین بیل و جنیفر جیسن لی و جان شاریان از جمله بازیگرانی هستند که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند. فیلم عموماً با واکنش مثبت منتقدان روبرو شد. ماشینیست در وبسایت متاکریتیک با احتساب ۳۲ رای امتیاز ۶۱/۱۰۰ را گرفته‌است و در وبسایت راتن تومیتوز هم با ۱۴۶ رای موفق شده نمره ۷۷/۱۰۰ را دریافت کند. اغلب منتقدان داستان پیچیده فیلم و بازی دیدنی کریستین بیل (که برای بازی در فیلم یکی از معروف‌ترین کاهش وزن‌های تاریخ سینما را ثبت کرد) را از دلایل موفقیت آن اعلام کرده‌اند. داستان. ترووِر رزنیک مکانیکی است که زندگی ناآرام و عجیبی را پشت سر می‌گذارد. تروور از بیماری بی خوابی رنج می‌برد و به مدت یکسال است که موفق به خوابیدن نشده و به خاطر همین به حدی وزن کم کرده‌است که به لاغری شدیدی رسیده است. ظاهر وحشتناک تروور و رفتار عجیبش منجر به دوری کردن همکارانش از وی شده‌است. تروور آدمی به شدت تنهاست و آرامش را فقط در کنار فاحشه ایی بنام استیوی که تأثیر زیادی بر او دارد و ماریا، خدمتکاری در کافهٔ فرودگاه، جایی که ترووِر در آنجا شام صرف می‌کرد میابد. به مرور زمان اتفاقات عجیبی شروع به رخدادن می‌کند و زندگی تروور را به قدری به هم می‌ریزد که باعث می‌شود او به هویت واقعی خود و اطرافیانش و دلیل بی خوابی‌های مرموز شبانه اش شک کند… تولید فیلم. کریستین بیل ۴ ماه قبل از شروع ساخت فیلم شروع به گرفتن رژیم لاغری سختی کرد چون شخصیت او در این فیلم قرار بود فردی بسیار لاغر باشد. رژیم وی در این مدت شامل یک قوطی کنسرو تن و یک عدد سیب بود. بر طبق اطلاعات دی‌وی‌دی فیلم او در پایان رژیم ۲۸ کیلوگرم وزن کم کرد و وزن خود را به ۵۴ کیلوگرم رساند. بیل می‌خواست وزن خود را به ۴۵ کیلوگرم برساند که با مخالفت عوامل فیلم مواجه شد. او بعداً وزن از دست داده را به اضافه ۱۸ کیلوگرم دوباره بدست آورد تا خود را برای فیلم بتمن آغاز می‌کند آماده کند. حقایق. نام ترور رزنیک از ترنت رزنر خالق باند ناین اینچ نیلز وام گرفته شده‌است و N معکوس در پوستر فیلم کنایه‌ای می‌باشد به احساس دانوارد اسپیرال (دومین آلبوم ترنت رزنر) که رزنیک را سردرگم می‌سازد. علاوه بر این در زبان چک رزنیک به معنای قصاب و خونریز می‌باشد. با این حال بیشترین تأثیر مربوط به نویسنده نامی روسیه فئودور داستایوسکی می‌باشد. اسکات کوسار اظهار داشته‌است که وی بسیار تحت تأثیر اثر داستایوسکی قرار گرفته‌است و در فیلم، رزنیک کتاب "ابله" از داستایوسکی را مطالعه می‌کند و همچنین وقتی رزنیک به خیمه جاده ۶۶۶ می‌رود، سکانس بدلی است به رمان مشهور "جنایت و مکافات" از داستایفسکی دارد. دوبله فارسی. این فیلم در ایران با مدیریت محمود قنبری و با نام «عذاب وجدان» دوبله شده.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235058
235060
ابومنصور طاهر اصفهانی
ابومنصور حسین بن طاهر بن زیلهٔ اصفهانی از دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری و از شاگردان ابن سینا بود. وی در دانش‌های زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارت داشت. او در سال ۴۴۰ هجری درگذشت. منبع. "صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران(جلد یکم)، انتشارات فردوس، چاپ هفدهم"
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235060
235063
وانگاری ماآتای
وانگاری ماآتای (متولد ۱ آوریل ۱۹۴۰ در کنیا – درگذشته ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۱) یک طرفدار حفظ محیط زیست بود که به خاطر تلاش‌هایش به منظور برقراری صلح و دموکراسی برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۴ میلادی شد. وی در سال ۱۹۹۷ جنبش کمربند سبز را بنیاد نهاد. او توانست با کمک زنان دیگر حدود ۲ میلیون اصله نهال در کنیا بکارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235063
235078
دلازیان
دلازیان یکی از روستاهای بزرگ و تاریخی شهرستان سمنان در استان سمنان ایران است. این روستا در دهستان حومه در بخش مرکزی شهرستان واقع است. روستای دلازیان در ۸ کیلومتری جنوب سمنان در سوی دیگر خط راه‌آهن تهران - مشهد و پس از روستاهای خیرآباد و رکن‌آباد جای دارد. مردم این روستا به زبان فارسی سخن می‌گویند. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت دلازیان ۱۲۰ نفر (۴۴ خانوار) بوده است. این روستا در دشت جنوب سمنان واقع شده و دارای آب و هوای معتدل و خشک است. از ایستگاه راه‌آهن سمنان راه فرعی دارد. مجموعه تپه های میرک با قدمت بیش از شصت و سه هزار سال در جنوب این روستا واقع است و در ۲۵ کیلومتری جنوب روستا، معدن گوگرد دلازیان وجود دارد. محصولات روستا شامل غلات، پنبه، هندوانه و شغل بیشتر اهالی کشاورزی و شترداری است.و منبع.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235078
235085
نبرد باربالیسوس
نبرد باربالیسوس بخشی از جنگ‌های ایران و روم بود که در زمان شاپور یکم روی داد. این نبرد بین ساسانیان و رومیان در باربالیسوس (بربالس یا بالس) مکانی در نزدیکی حلب سوریه امروزی درگرفت. شاپور یکم از مداخلات و تهاجمات روم به ارمنستان به عنوان بهانه‌ای استفاده کرد و خصومت با رومیان را از سر گرفت. ساسانیان به یک ارتش رومی در باربالیسوس حمله کردند و در نهایت شکست دادند. شکست این نیروی بزرگ روم در شرق روم راه حمله به مناطق و قلمروی شرقی روم باز کرد و منجر به محاصره و اشغال انطاکیه و دورا اروپوس در سه سال بعد شد. این نبرد تنها از طریق کتیبه شاپور یکم در نقش رستم شناخته شده است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235085
235087
دوره سوم مجلس شورای اسلامی
انتخابات سومین دوره مجلس شورای ملی پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در روز ۱۹ فروردین ۱۳۶۷ برگزار گردید و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۶۷ اولین جلسه مجلس برگزار شد. رییس مجلس اکبر هاشمی رفسنجانی بود که پس از انتخاب وی به عنوان رئیس‌جمهور، مهدی کروبی رئیس مجلس شد و حسین هاشمیان و اسدالله بیات نائب رییسان بودند. در این دوره و پس از بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی، نام مجلس شورای ملی رسماً به مجلس شورای اسلامی تغییر یافت.از دیگر اتفاقات مهم این دوره نطق پیش از دستور عبدالمجید شرع پسند و انتقادهای تند او از وضعیت کشور و اعلام استعفایش و برخورد بسیار تند مجلسیان به با او به‌خصوص انتقادش به نحوه انتخاب رهبری و درنهایت منجر به اخراج او از مجلس گردیدند
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235087
235088
دوره چهارم مجلس شورای اسلامی
انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی پس از انقلاب ۵۷، ۲۱ فروردین ۱۳۷۱ برگزار گردید و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۷۱ اولین جلسه مجلس برگزار گردید. رییس مجلس علی اکبر ناطق نوری و نائب رئیسان حسن روحانی، سید اکبر پرورش، محمدعلی موحدی‌کرمانی، حسین هاشمیان بودند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235088
235089
دوره پنجم مجلس شورای اسلامی
انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی، در ۱۸ اسفند ۱۳۷۴ برگزار گردید. در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی، علاوه بر جامعه روحانیت مبارز تهران و گروه‌های پیرو خط امام، حزب سیاسی تازه تأسیس جمعی از کارگزاران سازندگی ایران به رقابت پرداختند. مجمع روحانیون مبارز در اعتراض به رد صلاحیت گسترده شورای نگهبان از ارائه لیست خودداری کرد. در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۷۵ نخستین جلسه مجلس پنجم برگزار شد. رئیس مجلس پنجم علی اکبر ناطق نوری و نائب رئیسان وی، حسن روحانی و محمدعلی موحدی کرمانی بودند. علی اکبر ناطق نوری با اختلاف ۱۱ رای بیشتر از عبدالله نوری توانست به ریاست مجلس پنجم برسد. محمدباقر نوبخت سخنگوی مجلس پنجم بود که در دولت یازدهم و دوازدهم معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی و سرپرست معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس‌جمهور در دولت حسن روحانی بود. استیضاح عطاءالله مهاجرانی و برکناری عبدالله نوری در دولت محمد خاتمی توسط طیف اصولگرای مجلس پنجم صورت گرفت. جستارهای وابسته. نوبخت هم‌اکنون رئیس سازمان برنامه وبودجه است که در دولت روحانی دوباره احیا شد
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235089
235090
دوره هفتم مجلس شورای اسلامی
انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، ۱ اسفند ۱۳۸۲ خورشیدی، برگزار گردید و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۸۳، اولین جلسه مجلس هفتم برگزار شد. رئیس مجلس هفتم، غلامعلی حداد عادل و نائب رئیسان آن، محمدرضا باهنر و محمدحسن ابوترابی فرد بودند. اعضای هیئت رئیسه مجلس نیز (در سال اول) عبارت بودند از: همچنین، در دوره مجلس هفتم، احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس و محمدرضا رحیمی، رئیس دیوان محاسبات کشور بوده‌است. مجلس هفتم، مصادف با سالهای پایانی دولت سید محمد خاتمی بود. رای به حقوقدانان. مجلس هفتم، اندکی پس از آغاز به کار، به حقوقدانان معرفی شده توسط رئیس قوه قضائیه، برای عضویت در شورای نگهبان (محمد رضا علیزاده، غلامحسین الهام و عباس کعبی رای مثبت داد. این در حالی بود که نمایندگان مجلس ششم از رای مثبت به معرفی شدگان خودداری کرده بودند. قابل ذکر است این مجلس در زمانی تشکیل شد که بعد از وقایع مجلس ششم، شورای نگهبان حدوداً تمامی اصلاح طلبان را در این دور رد صلاحیت کرد و در نتیجه تحریم انتخابات مجلس هفتم شورای اسلامی توسط میانه‌روها، از لحاظ جناحی و ساختاری مجلس هفتم در تضاد کامل با مجلس دور قبل قرار گرفت. مصوبات اقتصادی چالش‌برانگیز. به گفته منتقدین، این طرح، نه تنها که باعث کاهش تورم نشده‌است، بلکه نرخ تورم را از ۱۵٪ درصد به ۲۴٪ رسانده، شرکت‌های دولتی را زیانده کرده و برنامه چهارم توسعه را نیز مخدوش ساخت. به گفته برخی کارشناسان، این مصوبه، منجر به تورم انفجاری پس از سهمیه‌ای کردن بنزین و دورتر شدن از اهداف اصلی برنامه چهارم توسعه (هدفمند کردن یارانه‌ها) گردید. وضعیت صندوق ذخیره ارزی، بیکاری مفرط، عدم تخصیص صحیح اعتبارات به بخش‌های مختلف اقتصادی، تورم شتابان، همه و همه از یکسو و مخاطرات سیاسی (حمله نظامی آمریکا و همپیمانانش، تهدیدات نظامی امارات متحده عربی، جمهوری آذربایجان و …) از سوی دیگر، تصویری دهشت‌آور از تفکر اقتصادی حاکم بر مجلس شورای اسلامی (دوره هفتم) را نمایان می‌سازد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=235090
288287
دهستان قوریگل
دهستان قوریگل یکی از دهستان‌های استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان بستان‌آباد واقع شده‌است. این دهستان در سال ۱۳۶۶ خورشیدی تأسیس شده و جمعیت آن در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۱۰٬۹۰۳ نفر بوده‌است. مرکز این دهستان یوسف آباد است. دهستان قوریگل دارای دریاچه‌ای به همین نام است. این دریاچه در ارتفاع ۱۹۵۰ متری از سطح دریاهای آزاد برسر جادهٔ تبریز–تهران و در ۴۰ کیلومتری جنوب‌شرق تبریز واقع شده‌است. متوسط عمق آن ۳-۲ متر بوده و مساحتی برابر ۱۲۰ هکتار دارد. آب این دریاچه شیرین بوده و کمی لب‌شور است. در این دریاچه انواع گونه‌های پرنده‌ها از جمله کشیم گردن سیاه، اردک سرسفید، اردک بلوطی، چنگر، چوپا و در برخی از سال‌ها کشیم گردن‌سرخ، مرغ سقای سفید و مرغابی‌های وحشی به‌صورت عبوری از جمله خوتکای سفید، تهجه و آنقوت قابل مشاهده هستند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288287
288288
دهستان مهرانرود جنوبی
دهستان مهرانرود جنوبی یکی از دهستان‌های استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان بستان‌آباد واقع شده‌است. این دهستان در سال ۱۳۶۶ خورشیدی تأسیس شده و جمعیت آن در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۴٬۶۶۱ نفر بوده‌است. موقیعت. دهستان مهرانرود جنوبی دارای اب هوایی کوهستانی وتپه ای می‌باشد. نزدیک بودن کوه سهند در نوع اب وهوای این منطقه تعسیر زیادی دارد. مرکزیت این دهستان روستای حاج آقا مشتمل بر ۱۶روستا.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288288
288289
دهستان مهرانرود مرکزی
دهستان مهرانرود مرکزی یکی از دهستان‌های استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان بستان‌آباد واقع شده‌است. این دهستان در سال ۱۳۶۶ خورشیدی تأسیس شده و جمعیت آن در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۱۹٬۲۱۶ نفر بوده‌است. موقیعت. دهستان مهرانرود مرکزی دارای آب و هوایی کوهستانی و تپه‌ای می‌باشد. نزدیک بودن کوه سهند در نوع آب و هوای این منطقه تاثیر زیادی دارد. مرکزیت این دهستان روستای نوجه ده سادات مشتمل بر ۲۰ روستا است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288289
288290
نوکیا ۵۸۰۰ اکسپرس‌میوزیک
نوکیا ۵۸۰۰ اکسپرس‌میوزیک یک گوشی از سری ۵۰۰۰ شرکت نوکیا است. این گوشی دارای یک دوربین ۳.۲ مگاپیکسلی مجهز به لنز کارل زایس، جی‌پی‌اس، خروجی تلویزیون، حافظه داخلی بالا و غیره می‌باشد. ابعاد آن ۱۵٫۵×۵۱٫۷×۱۱۱ میلی‌متر و وزن آن ۱۰۹ گرم است. رویه گوشی را صفحه نمایش بزرگ ۳٫۲ اینچی (با ۱۶ میلیون رنگ) احاطه کرده‌است. این گوشی از سیستم‌عامل سیمبیان نسخه ۹٫۴ + سری ۶۰ ویرایش پنجم بهره می‌برد. اين مدل نيز مانند ساير مدل های اين گروه شامل 3 طرح تلفيقی قرمز مشکی ، آبی مشکی و کاملا مشکی می باشد . جستارهای وابسته. فهرست گوشی‌های نوکیا
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288290
288295
میمون انسان‌نما
کپی ( ک َپ ْ پی) یا میمون انسان‌نما به هر یک از اعضای بالاخانوادهٔ انسان‌واران (نام علمی: "Hominoidea") گفته می‌شود. نمونه‌های آشنای آن گیبون، اورانگوتان، گوریل، شامپانزه و انسان است. به دلیل ابهام در واژهٔ کپی، بیشتر ترجیح داده می‌شود از نام علمی هومینوئید (Hominoidea، انسان‌واران) که روابط آرایه‌شناختی را می‌رساند، استفاده شود. نام. در حقیقت اصطلاح «کَپی» دارای تاریخچه‌ای از ابهامَست. واژهٔ «کَپی» /kapi/، یک واژهٔ پارسی میانه است که به‌طور کلی به خانوادهٔ انسان‌واران گفته می‌شود. معادل انگلیسی آن "Ape" است. نام علمی «کَپی»، «هومونوئید» است. در بیشتر کتاب‌ها و مقالات فارسی، واژهٔ «میمون» در برگردان "ape" استفاده شده‌است. در زمانی برای اشاره به هر نخستین‌سان بی‌دُم که شامل ماکاک (که به انسان‌واران تعلق ندارند) می‌شد. میمون‌های انسان‌نما با دو زیر طبقه شناخته می‌شوند. انسان‌نماهای بزرگ شامل: شامپانزه، گوریل و اورانگوتان و انسان‌نماهای کوچک که شامل گیبون‌ها می‌شود. توانایی. بیشتر انسان‌واران به‌جز گونه‌های انسان و گوریل‌ها به خوبی می‌توانند از درخت بالا روند و گیبون ماهرترین بالارونده درخت در میان انسان‌واران است. انسان‌واران بسیار باهوش و توانایی حل مسئله را دارند. شامپانزه‌ها و اورانگوتان‌ها ابزارهای ساده‌ای می‌سازند و استفاده می‌کنند. دانشمندان اورانگوتان‌ها را در اسارت مطالعه کرده‌اند و نشان داده‌اند که اورانگوتان‌ها توانایی استفاده از زبان اشاره، حل پازل‌ها و تشخیص نمادها را دارند. ویژگی‌ها. در مقایسه با دیگر نخستی‌سانان، انسان‌واران دارای مرکز ثقل پایین‌تر، ستون فقرات کوتاه (با توجه به طول بدنشان)، لگن خاصره پهن و سینه‌ای پهن هستند. فرم کلی بدن میمون‌های انسان‌نما به آن‌ها حالت سرپا ایستادن بیشتری نسبت به نخستی‌سانان دیگر می‌دهد. همانند بیشتر نخستی‌سانان، میمون‌های انسان‌نما گروه‌های اجتماعی تشکیل می‌دهند که هر گونه ساختار اجتماعی خاص خود را دارد. گیبون‌ها ساختار اجتماعی تک همسری تشکیل می‌دهند در حالیکه گوریل‌ها در تعدادی بین ۵ تا ۱۰ یا بیشتر (بیشتر اوقات ۱ نر با ۱۰ ماده) زندگی می‌کنند. همچنین شامپانزه‌ها گروه‌هایی ۴۰ تا ۱۰۰ نفر را تشکیل می‌دهند. در این میان اورانگوتان‌ها استثنائی در بین نورم‌های اجتماعی نخستی‌سانان هستند چرا که تنها زندگی می‌کنند. شباهت با انسان. انسان‌واران جانورانی هستند که به انسان بیشترین شباهت را دارند. گروه‌های خونی و بیش‌تر بیماری‌های آن‌ها شبیه انسان است. این جانوران مغزهای بزرگی دارند اما حتی مغز گوریل نیز تنها حدود نصف مغز انسان است. بوزینه‌ها بر خلاف دیگر میمون‌ها دارای دم نیستند. بر طبق سیستم رده‌بندی کنونی دو خانوادهٔ انسان‌واران وجود دارند. تنوع گونه‌ای. در میان تمام انسان‌واران گیبون‌ها پرتنوع‌ترین انسان‌وار با ۴ سرده و ۲۰ گونه گیبون، شامپانزه‌ها با دو گونه، گوریل‌ها با دو گونه، اورانگوتان‌ها با سه گونه، و انسان‌ها با ۱ گونه (در زمان کنونی). زیستگاه. زیستگاه میمون‌های انسان‌نما در جنگل‌های بارانی گرمسیری در بخش‌های از غرب و مرکز قاره آفریقا و همچنین جنوب شرقی آسیا می‌باشد. اورانگوتان‌ها فقط در آسیا، شامپانزه‌ها، در غرب و مرکز قاره آفریقا، گوریل‌ها در مرکز قاره آفریقا و گیبون‌ها در جنوب شرقی آسیا زندگی می‌کنند. خوراک. خوراک انسان‌واران شامل برگ‌ها، دانه‌ها، میوه و تعداد کمی از جانوران دیگر به عنوان طعمه است. خطر انقراض. بیشتر گونه‌های انسان‌واران در خطر تخریب زیستگاه هستند. خطراتی همچون شکار غیرقانونی، شکار برای گوشت بیشه (گوشت جانوران وحشی آفریقایی) و شکار برای پوست. هر دو گونه شامپانزه‌ها در معرض خطر انقراض هستند. گوریل شرقی در خطر انقراض و گوریل غربی هم به شدت در خطر انقراض است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288295
288297
جنوبی‌کپی انامی
جنوبی‌کپی انامی با نام علمی "Australopithecus anamensis" گونه‌ای از سردهٔ کپی‌های جنوبی بود که حدود چهار میلیون سال پیش در جنوب دریاچهٔ ترکانا در کنیای امروزی می‌زیست. نزدیک به 100 فسیل از این موجود در کنیای امروزی پیدا شده است. این کپی ابزارسازی نمی‌کرد و هنوز کاملاً دوپا نبود. بینی‌اش بیشتر به اورانگوتان شباهت داشت. نام این گونهٔ کپی از "انام" گرفته شده‌است که در زبان ترکانایی به معنی دریاچه است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288297
288303
جنوبی‌کپی عفاری
جنوبی‌کپی عفاری با نام علمی "Australopithecus afarensis" گونه‌ای از سردهٔ جنوبی‌کپی است که از ۳٫۷۶ میلیون سال پیش تا ۲٫۹۲ میلیون سال پیش در شمال کنیا و جنوب اتیوپی می‌زیست. فسیل معروف لوسی متعلق به همین گونه‌است. کپی، از درخت می‌توانست بالا رود، ولی بیشتر ترجیح می‌داد که بر زمین باشد. با اینکه بر دو پا هم راه می‌رفت احتمالاً برای حرکت تند، حرکت چهاردست‌وپا را ترجیح می‌داد. شواهد مستقیم دال بر استفادهٔ ج". عفاری" از ابزارسنگی برای دسترسی به مغزاستخوان لاشهٔ جانوران به دست آمده‌است. این قدیم‌ترین شواهد از استفاده از ابزار سنگی و مصرف گوشت و مغزاستخوان در انسان‌تباران است. با این حال مشخص نیست که آیا "ج. عفاری" خود ابزار سنگی هم ساخته یا فقط از تراشه‌های سنگی‌ای که یافته می‌شد استفاده می کرده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288303
288304
جنوبی‌کپی آفریقایی
جنوبی‌کپی آفریقایی با نام علمی "Australopithecus africanus" گونه‌ای از سردهٔ جنوبی‌کپی بود که در جنوب افریقا (کشور افریقای جنوبی امروزی) زندگی می کرده‌است. قدمت فسیل‌های به دست آمده از "ج. آفریقایی" را نمی توان چندان قطعی تعیین کرد، حدود ۲٫۵ تا ۳٫۵ میلیون سال پیش بازهٔ قطعی‌تری است ولی قدمت این فسیل هارا با شک و گمان تا حدود ۴ میلیون سال نیز تخمین زده‌اند. تا اوایل دههٔ ۶۰ میلادی گمان بر این بود که این کپی ابزارساز بوده‌است ولی امروزه دانشمندان چندان بر این امر مطمئن نیستند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288304
288306
انسان رودولفی
انسان رودولفی با نام علمی "Homo rudolfensis" یکی از کهن‌ترین گونه‌های سردهٔ انسان است که ۱٫۸۸ تا ۱٫۹ میلیون سال پیش در شرق دریاجهٔ ترکانا در کنیای امروزی می‌زیست. نشان مستقیمی دال بر ابزارسازی این انسان وجود ندارد. با این حال ابزارسازی—اگر محتمل نباشد—ممکن هست. به نظر می‌آید که انسان رودولفی به نیای مشترک سردهٔ انسان و پرامردم بسیار نزدیک باشد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288306
288309
پولس رسول
شائول طرسوسی (به عبری: שאול התרסי) شناخته شده به‌نام پولُس رسول (به یونانی: Σαούλ "سائول"، Σαῦλος "سوئولوس" و Παῦλος "پولوس") یک یهودی از شاخهٔ فریسیان بود که بعدها به عیسی به عنوان مسیح ایمان آورد و از مبلغان مسیحیت یا رسولان مسیح بود؛پولس برخلاف حواریون، هرگز با عیسی دیدار مستقیم نداشته‌است. در کتاب اعمال رسولان، پولس پیشوای غیریهودیان و یعقوب پیشوای یهودیان خوانده شده‌اند. اگرچه مسیحیت توسط عیسی بنیان نهاده شد، اما تبدیل شدن آن به دین جهانی تحت تأثیر پولس بوده‌است. چرا که عیسی مسیح در مدت کوتاه سه سال فعالیت خود تا قبل از مصلوب شدن، صرفاً بین یهودیان فعالیت کرد و بعدها شاگردان و پیروان او -از جمله پولس-، کلام خداوند را بین تمام انسان‌ها، اعم از یهودی و غیریهودی، اعلام کردند. زمان نگارش رساله‌های پولس در مقایسه با اولین انجیل (مرقس) بیست سال به زمان حیات عیسی نزدیک‌تر بوده‌است و پولس احتمالاً اطلاعات دست اولی دربارهٔ عیسی داشته که نویسندگان انجیل‌ها نداشته‌اند. البته باید اشاره کرد: اینکه برخی تاریخ شناسان غیر مسیحی تاریخ نگارش اناجیل اَربَعه (متی، مرقس، لوقا، یوحنا) را به بعد از سال ۷۰ میلادی نسبت می‌دهند این است که در انجیل‌ها عیسی مسیح ویرانی معبد اورشلیم را پیش‌بینی کرده‌است و از آنجا که این دسته از تاریخ شناسان غیرمسیحی باور ندارند که عیسی مسیح قادر به پیشگویی تخریب معبد اورشلیم بوده باشد، پس نتیجه می‌گیرند که انجیل‌ها بعد از تخریب معبد اورشلیم یعنی سال ۷۰ میلادی نوشته شده‌اند، حال آنکه برخی دیگر از تاریخ شناسان که باور دارند مسیح قادر به پیشگویی ویرانی معبد اورشلیم بوده، با استناد به تحلیل درون متنیِ انجیل‌ها، تاریخ تألیف بسیار زودهنگام تری را تخمین زده‌اند. به این ترتیب سال نگارش رساله‌های پولس و انجیل‌ها تقریباً هم‌زمان خواهند بود. برخلاف اناجیل که توسط نویسندگان ناشناس و با هدف جلوگیری از محو شدن خاطرهٔ عیسی تألیف شده‌اند، در انتساب رساله‌های پولس به او شکی وجود ندارد. هرچند قابل ذکر است که، اینکه نویسندگان انجیل‌ها ناشناس هستند، گزارهٔ قطعی نیست، چرا که دلایل تاریخی و نسخه‌شناسی ای هم وجود دارد، که بر مبنای آن‌ها انجیل‌ها فی الواقع توسط متی، مرقس، لوقا و یوحنا (و یا کاتبِ ایشان) نوشته شده باشداز جمله اینکه، لوقای رسول، در کتاب اعمال رسولان که آن را پس از انجیل نگاشته، روایت را در زمانی پایان می‌برد که پولس در روم زندانی/حبس خانگی است و با اینکه کشته شدن یعقوب زبدی و استیفان را روایت کرده، اما پولس در زندان است و کتاب اعمال رسولان در اینجا به پایان می‌رسد، که می‌تواند به این باشد که کتاب اعمال رسولان، پیش از درگذشت/کشته شدن پولس در روم در سال ۶۷ میلادی نگاشته شده‌است. گفته می‌شود پولس کسی است که اولین بار لغت «انجیل» («مژده» یا «خبر خوش» در یونانی) را در مسیحیت به کار برد. زندگی. بیش‌تر آگاهی‌ها دربارهٔ زندگی پولس از نوشته‌های کتاب اعمال گرفته شده‌است. گفتار پولس در مورد زندگی خویش در کتاب غلاطیان آمده‌است؛ با این حال دربارهٔ زندگیش پیش از گرویدن به مسیحیت اطلاعات جامعی در دست نیست و اختلاف‌هایی میان نظر تاریخ‌نگاران هست. پولس — که در انجیل گاهی «سولس» هم نامیده شده — در شهر طرسوس در کیلیکیه (که در ترکیه امروزی قرار دارد)، در حدود سال پنجم میلادی، در خانواده‌ای یهودی فریسی زاده شد. وی پس از کارمندی روم نام یونانی پولس (که به معنی کوچک است) را به جای نام عبری شائول برگزید. پولس، زبان یونانی و رومی را آموخت و با نوشته‌های شناخته شده ادبیات باستانی یونان آشنا شد؛ وی حرفه چادردوزی را آموخته بود و چندین سفر نیز به اورشلیم داشت. وی در اورشلیم، از گملیئل بن هیلل که یکی از مراجع مهم سنهدرین بود، علوم دینی و تلمود را آموخت. او نخست به نام دین یهود به مبارزه شدید با مسیحیت پرداخت و در اورشلیم بسیاری از مسیحیان را تعقیب، دستگیر و زندانی کرد یا در دادگاه‌های محاکمهٔ مسیحیان، به محاکمه شدن مسیحیان رأی می‌داد. او پس از ایمان آوردنش به مسیح، به گناهان گذشتهٔ خود جهت تعقیب و دستگیری مسیحیان اعتراف می‌کند، و خود را تا حدی گناهکار می‌داند، که حتی پس از توبه و بشارت مسیحیت، خود را در معرفی به کلیسایی که خودش در کرنت (Corinth) بنیان نهاده بود، نه تنها کوچکترینِ شاگردان مسیح می‌داند، بلکه خود را لایق داشتن عنوان شاگرد مسیح نمی‌داند. مسیحی شدن پولس. بنا به روایت خود او در «انجیل» در یکی از سفرها در حدود سال ۳۱–۳۶ پس از میلاد، در جاده دمشق، شبانگاه شخص «عیسای مسیح» بر او ظاهر شد. مسیح او را به نام عبری اش خطاب کرد و این جمله را به او گفت: «شائول، شائول، چرا مرا آزار می‌رسانی؟» در ادامه مسیح شخصاً به او مأموریت داد، تا سفیر خداوند برای غیر یهودیان باشد. مسیح همچنین به او گفت، که بینایی‌اش را از دست داده و پس از آن نزد شخصی -در دمشق - برود. پولس شگفت‌زده از این اتفاق فراطبیعی و در نابینایی کامل، به دمشق رفنه با آن شخص -مسیحی پارسایی به نام «حنانیا» - می‌رود. حنانیا در نام عیسی مسیح بینایی پولس را به او بازمی‌گرداند. بدین ترتیب، پولس که یک یهودی بود به مسیحیت گروید. پولس پس از بیان عمومی در بین اهالی دمشق در خصوص اتفاقی که بر او گذشته بود (ظهور مسیح بر او و نابینایی و بازیافتن بینایی و توبه و ایمان آوردنش به عیسی مسیح) برای مدتی در دمشق نام عیسی مسیح را تبلیغ می‌کند. مدتی بعد یهودیان فرماندار دمشق را به دستگیری پولس واداشتند. مسیحیان شهر دمشق پولس در میان سبدی از بالای دیوارهای شهر فراری می‌دهند. پولس چندی به عربستان رفت و از آنجا مجدداً به دمشق بازمی‌گردد و برای دیدار حواریون به اورشلیم عازم می‌شود. فاصلهٔ زمانی توبهٔ پولس تا عزیمت او به اورشلیم حدود ۳ سال به طول می‌انجامد. برنابا، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد تا بشارت عیسوی را ابلاغ کند. پولس و برنابا در همکاری با یکدیگر به تبلیغ مسیحیت پرداختند. زمانی که آن دو در انطاکیه در حال بشارت پیام عیسی مسیح بودند، عده ای از مسیحیان (که با توجه به کتاب اعمال رسولان به نظر قبلاً جزو یهودیان فریسی بودند و به اجرای احکام ظاهری دینی اهمیت زیادی می‌دادند و حتی عیسی مسیح نیز بسیار آنان را سرزنش کرده بود) در مورد ختنه شدن مسیحیان غیریهودی با پولس و برنابا به مشاجره می‌پردازند که در نتیجهٔ آن همگی به اورشلیم سفر می‌کنند تا نظر بزرگان کلیسای اورشلیم را که توسط چند تن از حواریون مسیح اداره می‌شد، جویا شوند. در نهایت نظر پولس و برنابا توسط کلیسای اورشلیم تأیید می‌شود. مدتی بعد پس از بازگشت پولس و برنابا از اورشلیم، پولس و برنابا در تصمیم‌گیری در مورد انتخاب همسفرانی دیگر برای ادامهٔ سفرهای تبلیغی خود دچار اختلاف نظر می‌شوند که در نهایت در ادامهٔ سفر، برنابا و مرقس راهی قبرس و پولس و سیلاس عازم بازدید از کلیساهای دیگر می‌شوند. پولس اندکی پس از آن عازم سومین سفر تبلیغی خود شد، با مسیحیان در انطاکیه و آسیای صغیر دیدار کرد، دو سال را در افسس گذرانید، چند ماه را در فیلیپی، تسالونیکا، و بیریه گذرانید. او به سئوالات مسیحیان جواب می‌داد. نهایتاً به نظر می‌رسد پولس، برنابا و مرقس، اختلافی را که پیشتر بین آن‌ها پیش آمده بود، بعد از مدّتی (شاید چند سال بعد) کنار گذاشته و مجدداً همدیگر را در تبلیغ انجیل همراهی کرده باشند، به نحوی که پولس، مرقس و لوقا با هم در زندان بوده‌اند. سفر پولس به عربستان و دیدار با رسولان مسیح. بر اساس رساله غلاطیان، پولس پس از ایمان آوردن به عیسی مسیح و توبه از گذشتهٔ خود، پس از گذراندن مدتی در دمشق، به عربستان رفته و از آنجا مجدداً به دمشق (جایی که در آن توسط یک مسیحی پارسا به نام بینایی خود را بازیافته بود) بازمی‌گردد. کل این مدت حدود ۳ سال به طول می‌انجامد و سپس پولس برای اولین بار به اورشلیم سفر کرده تا با حواریون و سایر شاگردان مسیح ملاقات کند. رسولان مسیح که خود پس از مصلوب شدن مسیح به عنوان رهبر، تحت فشار بوده‌اند، پولس را به دلیل سابقهٔ او،امتناع می‌نمایند. در این هنگام یکی از رسولان مسیحی دیگر به نام برنابا رسول سرگذشت پولس را نزد پطرس حواری و برادرخواندهٔ عیسی مسیح به نام یعقوب عادل شرح می‌دهد و به این ترتیب پطرس حواری و یعقوب رسول پولس را می‌پذیرند و حتی پولس به مدت پانزده روز با آنان می‌ماند که اولین دیدار پولس با پطرس حواری و یعقوب رسول بود. پولس حدود چهارده سال بعد، به همراه برنابای رسول و ، برای بار دوم به اورشلیم سفر می‌کند و این بار علاوه بر پطرس حواری و یعقوب رسول، یوحنای حواری (که به سُتون‌های مسیحیت شناخته می‌شده‌اند) ملاقات می‌کند. ایشان مأموریت پولس و برنابا برای اعلام پیام عیسی مسیح بین غیریهودیان تأیید کرده و ایشان را مسئول جمع‌آوری کمک مالی برای مسیحیان نیازمند و تحت فشار قرار گرفته توسط روحانیون در اورشلیم قرار می‌دهند. پولس آن طور که در رساله غلاطیان می‌نویسد، بیشتر آموزه‌ها را براساس مکاشفات و الهام از روح خداوند ارائه می‌کرده: «"ای برادران، به شما اعلام می‌کنم از انجیلی (خبر خوش، مژده) که من بدان بشارت دادم که به طریق انسان نیست؛ زیرا که من آن را از انسان نیافتم و نیاموختم مگر به کشف عیسی مسیح…"». در خصوص سفر پولس به عربستان که بالاتر اشاره شد، آن طور که در مقالهٔ خود می‌نویسد، دربارهٔ این سفر اطلاعاتی در دست نیست، بلکه صرفاً حدس و گمان‌های متفاوتی در مورد این سفر از سوی افراد مختلف مطرح می‌شود. اما پروفسور رایت در صفحهٔ ۶۸۵ از مقالهٔ تحلیلی خود به شباهت سفر پولس به عربستان و سفر الیاس نبی به کوه حوریب می‌پردازد. علت این وجه تشابه، این است که پولس در رسالهٔ خود به غلاطیان، خود را «غیور» معرفی می‌کند، و این استفاده از واژهٔ غیور، احتمالاً به اِلیاس نبی اشاره دارد که خود را کتاب خود «غیور» معرفی می‌کند که تهدید به مرگ شده بود و به سبب حفاظت از جان خویش به کوه حوریب گریخت و خداوند در آنجا او را به بازگشت به مأموریتش فرمان داد. این احتمال نیز وجود دارد که پولس هم پس از توبهٔ خود، علاوه بر عذاب فکری به خاطر آزار و دستگیری مسیحیان و حال روحی خود، به جهت حفظ جان خود در مقابل نظامیان دمشق و همچنین همراهانش که او را به دمشق آورده بودند، به منطقه ای دوردست در حوالی عربستان و کوه حوریب گریخته باشد. پولس در نامهٔ دیگری نیز اشاره ای کوتاه داشته به تعقیب شدن توسط فرماندار دمشق، که احتمالاً تحت تأثیر روحانیون و افراد بانفوذ یهودی ساکن دمشق بوده و اینکه به سبب جان خود، شبانه از دمشق و از دیوار شهر گریخته بود. درنتیجه این احتمال هست، که خداوند پولس را نیز که همچون اِلیاس نبی، به کوه حوریب در ناحیهٔ عربستان گریخته بوده، به بازگشت و ادامهٔ مأموریت خود فرا می‌خواند. او سپس پس از مدتی از عربستان به دمشق بازگشته و پس از مجموعاً سه سال به اورشلیم می‌رود. در واقع به‌طور خلاصه هرچند بازسازی تاریخ به‌طور قطع و با جزئیات امر ساده ای نیست، اما به احتمال بالا، سفر/فرار پولس به عربستان پس از آیهٔ ۲۵ و قبل از آیهٔ ۲۶ باب ۹ در کتاب اعمال رسولان رخ داده‌است که کتاب اعمال رسولان آن را شرح نداده‌ است و پس از شرح فرار پولس، مستقیماً به شرح سفر پولس به اورشلیم می‌پردازد. عده ای از منتقدانِ مسیحیت هم معتقدند پولس به علت سوابقی که او در آزار و اذیت مسیحیان داشته لازم بوده‌ است مدتی را در خفا زندگی کند تا مقداری از آن خاطره‌ها محو شود و همچنین در این مدت به مطالعه یا بقول مسیحیان مراقبه بپردازد. پس از بازگشت به دمشق مسیحیان به شدت به وی مشکوک بودند و وی را در جمعشان راه نمی‌دادند، اما با وساطت برنابا، پولس به جمع مسیحیان راه یافت. مسیحیانی که از شنیدن نام پولس لرزه بر اندامشان می‌افتاد، نمی‌توانستند به ادعاهای وی اعتماد کنند و از وی سفارش‌نامه معتبر می‌خواستند تا مطمئن شوند وی مورد تأیید حواریون است. پولس سفارش‌نامه‌ای به آنها نداد و گفت: "تصور نمی‌کنم نیازی داشته باشید که کسی برای معرفی ما، نامه‌ای به شما بنویسد! این طور نیست؟" البته این انتقاد صحت تاریخی ندارد، زیرا آیهٔ مذکور از رساله قرنتیان نقل شده، که خطاب به مسیحیان شهر قرنت یا کرنت واقع در یونان نوشته شده، نه به مسیحیان دمشق و اورشلیم؛ مسیحیان ساکن در کرنت اصالتاً نه مسیحی بودند و نه یهودی، بلکه یونانی و بت‌پرست بودند. ضمن اینکه نخستین مسیحیان شهر کرنت توسط خود پولس به خدا ایمان آورده بودند، از سوی دیگر، در هیچ بخشی از کتب عهدجدید هیچ سندی دال بر این موضوع وجود ندارد که برنابا در دمشق بوده و در آنجا برای پولس وساطتی کرده باشد، بلکه همان‌طور که بالاتر اشاره شد، برنابا برای دیدار پولس با پطرس حواری و یعقوب رسول در اورشلیم وساطت کرده بود، که پطرس حواری و یعقوب رسول نیز پس از شنیدنِ شرحِ ماوقع توسط برنابا، پولس را پذیرفتند تا تأییدی باشد برای مسیحیان، مبنی بر تأیید صداقت پولس در ایمان آوردن و توبهٔ وی. با این حال پولس هیچگاه گذشتهٔ گناه بار خود به سبب دستگیری مسیحیان انکار نکرد، بلکه خود را تا حدی گناهکار می‌داند، که حتی پس از توبه و بشارت مسیحیت، خود را در معرفی به کلیسایی که خودش در کرنت بنیان نهاده بود، نه تنها کوچکترینِ شاگردان مسیح می‌داند، بلکه خود را لایق داشتن عنوان شاگرد مسیح نمی‌داند. سفر تبلیغی اول پولس. در روایت پولس در غلاطیان آمده‌است که ۱۴ سال پس از توبه و ایمان آوردن به عیسی مسیح، او دوباره به اورشلیم رفت. مشخص نیست که در این مدت چه اتفاقی افتاده‌است، در پایان این زمان، برنابا به یافتن پولس رفت و او را به انطاکیه آورد. در آنجا بودکه برای اولین بار عنوان مسیحی به پیروان مسیح داده شد و اولین سفر تبلیغی پولس از انطاکیه شروع می‌شود. در سفرتبلیغی اول برطبق کتاب اعمال پولس و بارنابا و مرقس از انطاکیه به سمت قبرس حرکت می‌کنند. سپس مرقس از آن دو جدا می‌شود و پولس و بارنابا به شهر دیگری که نام آن هم انطاکیه بود می‌روند (انطاکیه پسیدیا) و همچنین در چند شهر دیگر نیز در همان مناطق تبلیغ کرده و به انطاکیه بازمی‌گردند. شورای اورشلیم. بیشتر مورّخان معتقدند که دیداری مهم در اورشلیم بین پولس و کلیسای اورشلیم در سال ۴۸ تا ۵۰ صورت گرفت. این اتفاق در اعمال رسولان ۱۵:۲ ذکر شده‌ است. مسئله اصلی این بود که آیا جنتیلهایی (غیر یهودیان) که به مسیحیت می‌گروند احتیاجی به ختنه شدن دارند. در کتاب اعمال رسولان و برخی رساله‌های به نگارش درآمده توسط پولس این برداشت به دست می‌آید که پطرس، یعقوب و یوحنا، پولس را به عنوان رسول مسیح به ویژه جهت تبلیغ بین امّت‌های غیریهودی تأیید کرده و با او در ارتباط بودند و پولس از مسیحیان نواحی دیگر، برای مسیحیان تحت فشار سیاسی-اقتصادی در اورشلیم کمک مالی می‌فرستاده‌است. به این ترتیب پیام عیسی مسیح برخلاف پیامبران و انبیای پیشین که مختصّ یهودیان و بنی اسرائیل بود، این بار به‌طور جهانی و برای تمام مردم اعلام می‌شود. پولس با اینکه با یهودیان نیز در کنیسه‌ها در مورد مسیح بودن عیسی صحبت می‌کرده، اما برخی یهودیان از روی حسادت به اینکه غیریهودیان نیز جزو اُمّت مسیحی و رستگار به حساب می‌آمدند، اقدام به ایجاد تشنج و دردسرآفرینی می‌کردند. به همین جهت پولس و برنابا پس از آن کلام مسیح را بیشتر خطاب به غیریهودیان ارائه می‌کردند و به همین جهت پولس و برنابا به‌طور خاص و بیشتر با عنوان به رسولی برای اُمّت‌های غیریهودی شناخته می‌شدند. بر اساس کتاب اعمال رسولان، زمانی که پولس و برنابا در انطاکیه در حال بشارت و تبلیغ دین مسیح بودند، عده ای از مسیحیان از ایالت یهودیه آمده (که احتمالاً جزو دستهٔ فریسیان بودند) و به آنها گفتند «اگر طبق شریعت موسی ختنه نشوید، نجات نمی‌یابید»، در نتیجه مسیحیان نو ایمان که بزرگسال بوده‌اند، می‌بایست ختنه می‌شدند تا بتوانند مورد رحمت خداوند قرار بگیرند. در نتیجه بحث نسبتاً شدیدی بر سر این موضوع بین آن دسته از مسیحیان (که احتمالاً جزو دستهٔ فریسیان بودند) با برنابا و پولس صورت می‌گیرد، که درنتیجه همگی تصمیم می‌گیرند تا به اورشلیم سفر کرده و در این مورد با کلیسای اورشلیم که پطرس، یعقوب و یوحنا آن را رهبری می‌کردند صحبت کنند. پس از اینکه پولس و برنابا در کلیسای اورشلیم مورد استقبال قرار می‌گیرند، برای صحبت در مورد موضوع ختنه شدن مسیحیان غیریهودی جلسه ای برگزار می‌کنند. در این جلسه عده ای از مسیحیان که سابقاً جزو فرقهٔ یهودیان فریسی بودند (این احتمال می‌رود که همین افراد بوده‌اند که به انطاکیه رفته بودند و بحث ختنه را پیش کشیده بودند) می‌گویند «باید ایشان (مسیحیان غیر یهودی) را ختنه کنند». پطرس -که احتمالاً نگران شکاف و جدایی بین مسیحیان بود و نقش میانی بین مسیحیان یهودی و غیریهودی داشت- در این جلسه به صورت ضمنی از پولس و برنابا حمایت می‌کند. سپس برنابا و پولس صحبت می‌کنند. در نهایت یعقوب در تأیید سخنان پطرس، اعلام می‌دارد که ""رأی من این است که آن‌هایی را که از امت‌ها (ی غیر یهودی) به خدا روی می‌آورند، نباید مشوّش کرد و اما فقط برایشان بنویسیم که از آلودگی‌های بتان و از زنا و از گوشت حیوانات خفه شده و خوردن خون پرهیز کنند"» در نتیجه در مورد موضوع ختنه شدن یا نشدن مسیحیان نو ایمان که ختنه نشده بودند، کلیسای اورشلیم (شامل پطرس و یعقوب) با پولس و برنابا هم نظر بودند مبنی بر اینکه «ختنه برای یک مسیحی نو ایمان (که قاعدتاً بزرگ‌سال است) و رستگاری ضرورتی ندارد». این توافق احتمالاً برای آن عده که سابقاً جزو یهودیان فریسی بوده‌اند و باعث شده بودند تا برنابا و پولس به اورشلیم بیایند، رضایت بخش نبود. نهایتاً یعقوب رسول و بزرگان کلیسای اورشلیم نامه ای خطاب به مسیحیان غیریهودی نوشته و آن را به برنابا و پولس سپردند که در آن نامه از این اقدام خودسرانهٔ مسیحیانِ سابقاً یهودی فریسی مبنی بر اجباری بودن ختنه برای غیریهودیان، اعلام برائت کردند. واقعه انطاکیه. پولس در رسالهٔ غلاطیان شرح می‌دهد که زمانی که پطرس و پولس و برنابا در شهر انطاکیه و به همراه مسیحیان غیریهودی بودند، عده ای از مسیحیانی که سابقاً جزو دستهٔ یهودیان فریسی بوده‌اند و خود را جزو کلیسای اورشلیم به رهبری یعقوب می‌دانستند، به انطاکیه نزد پطرس و پولس و برنابا آمدند، پطرس که تا پیش از آن برای صرف طعام با غیریهودیان بر سر یک سفره می‌نشست، پس از آمدن این عده، خود را به علت ترس یا نگرانی از ایجاد مشاجره از مسیحیان غیریهودی جدا می‌کند و برنابا نیز احتمالاً اقدامی مشابه انجام می‌دهد. پولس با دیدن این موضوع، در حضور همه و آشکارا از این اقدام پطرس انتقاد می‌کند. این واقعه «واقعه انطاکیه» نامیده می‌شود. در خصوص تحلیل این واقعه، توجه به چند نکته حائز اهمیت است: در نهایت با توجه به موارد فوق، پطرس احتمالاً نقش میانجی بین دو گروه مسیحیان نخستین -یهودی و غیریهودی- را داشته که در واقعهٔ انطاکیه نیز، نه به دلیل اعتقاد، بلکه صرفاً به دلیل عدم جانبداری از هیچ‌یک از دو گروه، پس از آمدن مسیحیان یهودی به انطاکیه، از مسیحیان غیریهودی فاصله می‌گیرد. در مقابل اما پولس خواستار این بود که نباید در مقابل آن عده از مسیحیان یهودی -که از فریسیان بوده‌اند- کوتاه آمد. به همین دلیل، حتی وقتی پولس موضع پطرس را مورد انتقاد قرار می‌دهد -و نه ایمان یا جایگاه پطرس را- به نظر می‌رسد پطرس از این اقدام خود دفاع نکرده و فقط سکوت کرده. دربارهٔ نتیجه نهایی این واقعه اختلاف نظر وجود دارد. بر اساس دائرالمعارف کاتولیک موضع پولس در آن جمع پذیرفته شد با این حال در رسالهٔ غلاطیان ادامهٔ این واقعه شرح داده نشده و نظر قطعی نمی‌توان داد. در کتاب «از عیسی تا مسیحیت» اثر مایکل وایت نتیجه مخالفی را به‌دست می‌آورد: به نظر او «مشاجره با پطرس برای پولس کاملاً یک ناکامی سیاسی بود، و پس از این واقعه پولس خیلی زود انطاکیه را ترک کرد و دیگر هرگز برنگشت». نامه‌های پولس. چهارده رساله/نامه از عهدجدید به پولس نسبت داده می‌شود. رسالهٔ رومیان، اول قرنتیان، دوم قرنتیان، گالاتیان (غلاطیان)، فیلیپیان، اول تسالونیکیان، دوم تسالونیکیان، افسسیان، کولوسیان و فیلمون به‌طور قطع نوشته او هستند. در مورد چهار بخش دیگر برخی محققان معتقدند نوشته او نیست که این قسمت‌ها عبارتند از: اول تیموتائوس، دوم تیموتائوس، تیتوس. نام این رساله‌ها/نامه‌ها بر اساس نام شخص دریافت‌کننده یا محل دریافت‌کننده رساله/نامه انتخاب شده است. مورّخان عموماً در خصوص اصالت رساله‌های مذکور هم‌نظر هستند. از طرف دیگر چون او در زمانی بین ۳۵ تا ۴۰ میلادی تغییر کیش داده و احتمالاً در سال ۶۴ میلادی توسط نرون کشته شده باشد، پس زمان تقریبی نگارش این رساله‌ها مشخص می‌شود. از نظر زمانی نوشته‌های پولس را جزو اولین کتاب‌های عهد‌جدید می‌دانند. در مورد رسالهٔ عبرانیان، البته برخلاف سایر رساله‌های پولس که همیشه نام خود را در رساله ذکر کرده، هیچ اسمی از نگارنده نیست و این رساله با توجه به تفاوت در سبک نگارشی که با سایر رساله‌های پولس، به اعتقاد بسیاری از محققان و همچنین مسیحیان اولیه، این رساله توسط پولس نوشته نشده، بلکه توسط یک شخص دیگر، که خطاب به مسیحیان یهودی‌نژاد (عنوان رساله: به عبرانیان) می‌نویسد، برخلاف پولس که مسیحیت را بین بت‌پرستان و مشرکان تبلیغ می‌کرد. در خصوص نگارندهٔ «رساله به عبرانیان» احتمالات دیگر نیز داده شده‌است: آموزه‌های پولس در خصوص «شریعت یهود (تورات)» و «آداب و رسوم یهودی». بعضی معتقدند که او با یهودیت در تقابل است، در صورتی که در طرف مقابل، بسیاری دیگر آموزه‌های پولس را در چهارچوب تورات و سایر کتب انبیا (عهد قدیم) است. دیدگاه‌ها در مورد پولس. از دیدگاه برخی منتقدان مسیحیت، پولس دین عیسی مسیح را تغییر داده‌است. مسیحیان امّا به تمامی کتب عهدجدید (از جمله رساله های پولس رسول) ایمان داشته و آن ها را کلام خدا می دانند. منتقدان پولس مانند لئو تولستوی معتقد بودند که پولس تعلیمات عیسی را تحریف کرد. به عقیده تام اوگولو[این شخص (تام اوگولو)، ناشناس بوده و اطلاعاتی از او در دست نیست] پولس یک پیامبر دروغین بود که نمی‌خواست رومیها را مسیحی کند بلکه می‌خواست مسیحیان را رومی‌کند. تام اوگولو در کتابی به نام «مسیح؟ نه، عیسی؟ بله» پولس چندین ایده اصلی را وارد مسیحیت کرد که عبارتند از: نکتهٔ مهم اینکه: موارد اشاره شده در بالا ظاهراً توسط نویسنده‌ای به نام تام اوگولو (Tom O'Golo) مطرح شده، که اطلاعات چندانی دربارهٔ او (تام اوگولو) در موتور جستوجوگر گوگل موجود نیست و مشخص نیست او دقیقاً کیست، چه تحصیلاتی دارد، بر اساس کدام مطالعات انتقاداتش را مطرح کرده و اصولاً منابع تحقیقاتش چیست! در هر حال می‌توان به موارد نوشته شده در بالا به ترتیب به صورت زیر پاسخ داد: انجیل برنابا. در انجیلی که به برنابا منتسب است و نزد مسیحیان فاقد ارزش است (انجیل برنابا، اثری جعلی متعلق به قرن ۱۴ یا ۱۵ میلادی که نه توسط برنابا، بلکه توسط یک یا چند نویسندهٔ مسلمان و در فضای اسلامی نوشته شده)، گفته شده‌است: هرچند باید توجه داشت که نویسندهٔ «انجیل برنابا» سایر حواریون و رسولان مسیح، از جمله پطرس رسول را نیز در چندین نوبت سرزنش کرده و حتی مریم مقدس را در زمرهٔ افرادی می‌داند که به اشتباه فکر می‌کرد که عیسی مصلوب شده‌است. نهایتاً نویسندهٔ انجیل برنابا پولس را نیز سرزنش و عامل تحریفِ تعالیم عیسی معرفی می‌کند و در کتابش به مخالفت با آموزه‌های موجود در رساله‌های پولس پرداخته؛، از جمله اینکه انجیل برنابا معتقد است که ختنه برای رستگاری و نجات الهی لازم و واجب است و به این جهت پولس را جهت منسوخ شدن حکم ختنه سرزنش می‌کند، در حالی که منسوخ شدن ختنه در شورای اورشلیم بین پولس و برنابا با پطرس و یعقوب و سایر رسولان مسیح به دست آمده بود. نکتهٔ جالب توجه اینکه، انجیل برنابا که ادعا می‌کند توسط برنابا نوشته شده، می‌گوید: این موضوع که عیسی مسیح مصلوب نشده، تا زمان آمدن پیامبر اسلام مانند یک راز باقی خواهد ماند تا او این راز را بر همگان آشکار سازد. این یک تناقض درون متنی است، چرا که انجیل برنابا ادعا می‌کند توسط برنابا و قبل از اسلام نوشته شده‌است و خودش این راز مصلوب نشدن عیسی مسیح را آشکار کرده‌است! پولس و برنابا. "و بعد از ایام چند، پولس به برنابا گفت، برگردیم و برادران را در هر شهری که در آن‌ها به کلام خداوند اعلام نمودیم، دیدن کنیم که چگونه باشند. اما برنابا چنان مصلحت دید که یوحنای ملقب به مَرقُس را نیز همراه بردارد. لیکن پولس چنین صلاح دانست که شخصی را که از پمفلیه از ایشان جدا شده بود، و با ایشان در کار همراهی نکرده بود، با خود نبرد. پس نزاعی سخت شد بحدی که از یکدیگر جدا شده، برنابا مَرقُس را برداشته به قبرس از راه دریا رفت. اما پولس سیلاس را اختیار کرد و از برادران به فیض خداوند سپرده شده، رو به سفر نهاد. و از سوریه و قیلقیه عبور کرده، کلیسا‌ها را استوار نمود" دیدگاه‌ها به این واقعه را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: دیدگاه منتقدان. برخی منتقدان مسیحیت، جدایی بین برنابا و پولس را، به دلایل اعتقادی می‌دانند و روایت ذکر شده در بالا را قبول ندارند؛ به دلایل ذیل: الف-. نمی‌توان قبول کرد جدایی بین دو دوست صمیمی مبلغ و دینی، فقط به دلیل بردن و نبردن یک شخص به یک مکان، عاقلانه و منطقی باشد. به‌خصوص اینکه در هر چهار انجیل، عیسی دستور داد: «با همدیگر محبت و مهربانی نمایید» ب-. پولس در رسالهٔ خود به غلاطیان، به صراحت کامل، برنابا را منافق و دو روی خوانده‌است، و می‌گوید: «و سایر یهودیان هم با وی (پطرس) نفاق کردند، بحدی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شد» منافق خواندن برنابا توسط پولس، نشان می‌دهد که علت اختلاف و جدایی بزرگتر بوده، و اختلافات برسر عقاید اساسی و اصولی بوده‌است که پولس را وادار به «منافق خواندن برنابا و پطرس» نموده‌است. نه فقط به دلیل بردن و نبردن یک شخص. نکته دیگر، این است که نویسنده اعمال رسولان بعد از جدایی که در فصل ۱۵ کتاب مذکور است، تا آخر کتاب نه از برنابا نام می‌برد و نه هم از کارکردها و نوشته‌هایش. ولی قبل از داستان این جدایی، از وی به نیکویی یاد می‌کند، چنان‌که می‌گوید «و یوسف که رسولان او را برنابا یعنی ابن الواعظ (پسر پند‌ها) لقب دادند، مردی از سبط لاوی و از طایفهٔ قبرسی، زمینی که داشت، فروخت، قیمت آن را آورد و پیش قدم‌های رسولان گذارد» ویل دورانت می‌گوید "محتملا در سال ۵۰ میلادی، پولس به سفر تبلیغی دوم رفت، با برنابا که از آن هنگام به بعد در زادگاهش، قبرس از صحنه تاریخ محو می‌شود، مشاجره کرده بود…". همچنین تاریخ با کاستن نابجای سهم برنابا آن را نخستین سفر تبلیغی پولس می‌نامد. دیدگاه موافقان. در مقابل، مسیحیان و سایر موافقان روایت مذکور در کتاب اعمال رسولان، دلایل زیر را در تأیید صحّت روایت و رد انتقادات مطرح شدهٔ فوق مطرح می‌کنند: در پاسخ به الف-. نکتهٔ اول اینکه بحث بر سر «بردن یا نبردنِ یک نفرِ» معمولی و کم‌اهمیت نبود، بلکه شخص مذکور، مَرقُس، پسرعموی برنابا بود، که بر طبق سنّت مسیحی، نگارندهٔ انجیل مَرقُس (=یکی از چهار انجیل موجود در کتاب مقدس) می‌باشد، از سوی دیگر، اینکه چه افرادی در یک سفر تبلیغی حضور پیدا کنند، آن هم در نیمهٔ اولِ قرن اولِ بعد از میلاد، که مسیحیت از سوی مأموران حکومتی و همچنین تندروهای یهودی مورد آزار قرار داشت، موضوع با اهمیتی است و می‌تواند موضوع مورد اختلاف نظر باشد. ادر انتهای رساله به کولسیان (یکی از آخرین رساله‌های پولس، در رُم)، نیز به نظر به همین اختلاف پولس و مرقس در سفر تبلیغی اشاره شده باشد و اینکه پولس از مسیحیان مخاطب خود می‌خواهد تا "مَرقُس، پسرعموی برنابا" را با گرمی بپذیرند. این سفارش پولس در خصوص مرقس، شاید به این دلیل بوده که بازگشت مرقس به اورشلیم در هنگام سفر تبلیغی به پامفیلیه، تبعات منفی ای داشته، علی‌الخصوص که بازگشت از سفر می‌توانسته هزینهٔ زمانی و مالی نیز داشته باشد که برای مسیحیان در آن دوران، می‌توانسته هزینهٔ قابل توجهی باشد. واقعه بین پولس و مرقس و برنابا ظاهراً بعدتر از سوی هر دو شخص با دیدهٔ چشم پوشی نگریسته شده و آنها مجدداً همدیگر را در تبلیغ انجیل همراهی کرده باشند، به نحوی که پولس، مرقس و لوقا با هم در رُم در زندان بوده‌اند. پولس همچنین در رسالهٔ فیلمون، که حدود سال ۶۲ میلادی نگاشته شده، مَرقُس را در کنار لوقا و جزو همراهان/همکاران خود می‌خواند. این رسولان (برنابا، پولس و مرقس) صرفاً در برنامه‌ریزی برای سفر تبلیغی خود اختلاف نظر داشتند و نه در خصوص آموزه‌های خود. مثال دیگر در خصوص اختلاف نظر بین دو شخص ایمان دار و خداترس، مریم و مارتا هستند که وقتی عیسی مسیح میهمان خانهٔ آن‌ها بود، مریم گوش سپردن به کلام مسیح را در درجهٔ اول اولویت می‌دانست، اما مارتا خدمت گزاردن و احترام به عیسی مسیح را اولویت اول می‌دانست، حال آن که هدف هر دوی این اشخاص با ایمان، انجام دادن کار درست بود. در این روایت اختلاف طرز دیدگاه و نگرش مریم و مارتا به نحوی است که مارتا مستقیماً نزد عیسی مسیح از مریم انتقاد می‌کند. عیسی مسیح هیچ‌کدام از این دو شخص ایمان دار را محکوم نکرد بلکه هردوی ایشان را تسلی داد، زیرا هدف و باور هر دو درست بود، تفاوت تنها در راه و روش ایشان بود. در پاسخ به ب-. این انتقاد نمی‌تواند صحّت داشته باشد، چرا که: پس در جمع این نتیجه به دست می‌آید که پطرس (به عنوان پیشوای مسیحیان) و پولس و برنابا از نظر اصول اعتقادی اختلاف نداشتند، بلکه همچون مریم و مارتا تفاوت نحوهٔ مواجهه و برخورد با وقایع را داشتند. همچنین پطرس و پولس و برنابا همدیگر را همواره به عنوان رسولان خداوند می‌دانستند. پولس و پطرس. در این بخش، نظرات منتقدان مسیحیت و پاسخ مسیحیان به این انتقادات در خصوص «ارتباط پطرس و پولس» مطرح شده‌است. پطرس کیست؟. شمعون پطرس به همراه برادرش جزء اولین حواریون مسیح گردیدند. او توسط عیسی به «کیفا» یا همان «پطرس» که به معنای صخره است ملقب شد. و اظهار داشت که کلیسای خود را بر این صخره بنا می‌کند. عیسی خطاب به پطرس می‌گوید: ای شمعون، پسر یونا،... تو پطرس [= صخره] هستی ومن بر این صخره کلیسای خود را بنا می‌کنم و نیروهای مرگ هرگز بر آن چیره نخواهد شد و کلیدهای پادشاهی آسمانی را به تو می‌دهم. آنچه را که تو در زمین منع کنی در آسمان ممنوع خواهد شد و هر چه را که بر زمین جایز بدانی، در آسمان جایز دانسته خواهد شد. در فقره‌ای دیگر از انجیل یوحنا مگوید از گوسفندان من پاسداری کن. مسیح پس از زنده شدن خویش نیز، بر پطرس ظاهر شده و بار دیگر مسئولیت رهبری کلیسا را به وی گوشزد نمود. پس از عیسی نیز پطرس همواره به عنوان رهبر و سخنگوی جامعه مسیحی و بزرگ حواریون تلقی می‌شد. هر چهار انجیل، پطرس را نزدیک‌ترین شخص به عیسی معرفی می‌کنند. بابهای اولیه کتاب اعمال رسولان نشان می‌دهد پطرس رهبری امت مسیحی را بر عهده داشت. خلاصه تا زمانی که پولس، اظهار ایمان نکرده بود، همه شاگردان و مسیحیان بعد از عیسی، پطرس را پدر و رهبر خود می‌دانستند. ریاست جلسات در تصمیم گیریهای مهم با او بود. سخنگوی حواریون بود و با "غیر مسیحیان" سخن می‌گفت. ولی با ادعای رسالت از جانب پولس وضعیت عوض می‌شود. چند ایراد در تحلیل منتقدان مسیحیت قابل توجه است: ۱- پطرس «سخنگوی حواریون» نبود، بلکه پیشوا و مرجع حواریون و تمام مسیحیان بود. ۲- منظور از «با "غیر مسیحیان" سخن می‌گفت» در بخش «تحلیل منتقدان مسیحیت» چیست؟ چرا که این وظیفهٔ تمام حواریون و شاگردان مسیح بود، که با "غیرمسیحیان" سخن بگویند و ایشان را به مسیحیت فرا بخوانند. ۳- احتمالاً منظور نویسندهٔ انتقاد فوق "غیریهودیان" باشد و اینکه شاید منظور این است که "فقط پطرس حق داشت غیریهودیان را به مسیحیت فرا بخواند". امّا این بسیار نادرست است، زیرا عیسی مسیح، خطاب به "تمام حواریون و شاگردان" مأموریت داد تا تمام انسان‌ها (یهودی و غیر یهودی) را به کلام خدا فرابخوانند. پطرس تنها مبلّغ مسیحیت نبود، بلکه مرجع و پیشوا و معیار سنجش بود که تمام حواریون و شاگردان مسیح (از جمله پولس و برنابا) باید آموزه‌های مسیحی توسط پطرس را مرجع و سرلوحهٔ خود قرار می‌دادند و اگر پطرس کسی را تأیید می‌کرد، او شاگرد حقیقی مسیح بود و اگر پطرس کسی را رد می‌کرد، وی شاگرد مسیح نبود. اما این به این معنی نیست که سایر حواریون حق نداشتند یا نمی‌توانستند پیام مسیح را به "غیریهودیان" اعلام کنند. چرا که به نظر عقلانی نمی‌رسد که فقط پطرس به تنهایی به تمام نقاط و قاره‌های دنیا رفته و کلام مسیح را آنجا اعلام کند و همچنین پس از درگذشت پطرس در حدود سال ۶۵ میلادی، کلام مسیح به فراموشی سپرده شود. ۴- پیشوا بودن پطرس، پس از ایمان آوردن پولس تغییری نمی‌کند. پولس همواره جایگاه پطرس به عنوان پیشوای مسیحیان را پذیرفته بود. پولس از پطرس و یعقوب به عنوان «رسولان پیش از خود» نام می‌برد و با پطرس به عنوان مرجع تعالیم مسیحیت در ارتباط بود و همچنین در تأیید مأموریت خود و برنابا، از تأیید شدن توسط ""یعقوب و کیفا (=پطرس) و یوحنا" به عنوان "ستون‌ها (ی ایمان یا کلیسا)"" نام می‌برد. این موضوع همچنین در سفر پولس و برنابا به اورشلیم برای رفع موضوع «اجباری بودن ختنه برای غیر یهودیان» جهت شنیدن نظر پطرس مشهود است. همچنین پولس در رسالهٔ اول قرنتیان از کیفا (=پطرس) به‌طور خاص در کنار رسولان و برادران مسیح نام می‌برد. به این ترتیب مشهود است پولس به جایگاه پطرس احترام قائل بوده‌است. پطرس در کتاب مقدس. در مجموع کتاب مقدس در بخش‌های مختلف تصویرهای متضادی از پطرس نشان می‌دهد. شاید بتوان ریشهٔ این تصویر پردازی منفی را در مخالفت پولس با پطرس ارزیابی نمود. پولس پس از گرویدن به مسیحیت، به مخالفت با پطرس و حتی متهم نمودن وی پرداخت. بنابراین بعید نیست که انجیلها که از نظر تاریخی، پس از رسالت پولس و سالها پس از کشته شدن پطرس نگاشته شده‌اند، این داستانها را تحت تأثیر تفکرات و نوشته‌های پولس و پیروان وی ذکر نموده باشند[منبع؟]. ۱- منظور از «تصویرهای متضاد از پطرس» چیست؟ نگارندهٔ انجیل لوقا و کتاب اعمال رسولان، که یک شخص است، شاگرد پولس بوده‌است و طبق سنّت مسیحی لوقا است. حال آن که انجیل لوقا و کتاب اعمال رسولان و سه انجیل دیگر از پطرس به عنوان حواری تراز اول عیسی مسیح نام برده‌اند. همچنین در کتاب اعمال رسولان جز به نیکی از پطرس نام برده نشده‌است. لوقا در کتاب اعمال رسولان از پطرس در کنار مریم، مادر عیسی مسیح، به عنوان هستهٔ مرکزی و اولیهٔ مسیحیان نام برده‌است که این نشان دهندهٔ جایگاه والایی است که لوقا، به عنوان شاگرد پولس، برای پطرس قایل است. قائدتاً اگر آن طور که در بخش «تحلیل منتقدان مسیحیت» گفته شده، کسانی از شاگردان پولس سعی در تخریب شخصیت پطرس داشته‌اند، لوقا بهترین گزینه باید باشد، حال آن که لوقا در کتاب اعمال رسولان، جز به نیکی از پطرس نام نبرده‌است. برعکس، این خود لوقا، یعنی شاگرد خود پولس است که -غیر از رساله‌های خود پولس- تنها منبعی است که گذشتهٔ گناه آلود پولس را شرح داده‌است، بدون اینکه هیچ گونه سعی و تلاشی در توجیه یا دفاع از گذشتهٔ پولس داشته باشد، در مقابل اما جز نیکی از پطرس نام نبرده‌است. ۲- همچنین خود پولس در رساله‌های خود به این گذشتهٔ گناه آلود خود اشاره کرده و خود را کوچک‌ترین رسولان مسیح می‌داند. ۳- پولس پس از گرویدن به مسیحیت به مخالفت با پطرس نپرداخت، بلکه برخلاف ادعای مطرح شده در بخش «تحلیل منتقدان مسیحیت»، پولس به ملاقات پطرس رفت. پطرس نیز رسالت پولس را پس از شنیدن شرح توبهٔ پولس توسط برنابا، تأیید کرده بود. تنها جایی که می‌دانیم پولس از پطرس انتقاد کرد، در انطاکیه و ۱۴ سال پس از ملاقات اول پولس با پطرس بود. باید متوجه بود، که انتقاد به معنی مخالفت با اصول و اعتقادات نیست. انتقاد صرفاً به یک عمل (act) پطرس بود که وجههٔ ریاکارانه داشته و نه اصول اعتقادی. پولس و پطرس و برنابا سال‌ها با هم به تبلیغ کلام مسیح بین مردمان پرداخته بودند و اینطور نبود که ناگهان در انطاکیه و پس از آمدن عده ای از اِفراطیونِ فریسی از اورشلیم ناگهان بر سر عقاید اساسی و اصولی اختلاف پیدا کرده باشند. واقعهٔ انطاکیه صرفاً اشاره به برخورد و عملکرد پطرس بعد از سررسیدن اِفراطیون است. در واقعهٔ انطاکیه، پطرس نیّت درستی داشت. پطرس رسول با این نیت که مسیحیانی که سابقاً یهودی اِفراطی بودند، پس از دیدن اینکه پطرس با مسیحیان غیریهودی هم سفره شده‌اند، تنش ایجاد نکرده و جو را متشنج نکنند، در وهلهٔ اول موقتاً سعی در فاصله گرفتن از مسیحیان غیریهودی می‌کند تا بعداً دربارهٔ هم‌نشینی و هم سفره شدن با مسیحیان غیریهودی صحبت کنند، همان‌طور که پیشتر نیز اتفاق افتاده بود و این اِفراطیون فریسی با پطرس به مقابله برخاسته بودند. نیّت پطرس نیّت درستی بود: جلوگیری از ایجاد تنش، اما این عمل فی نفسه درست نبود، چرا که این کار -فاصله گرفتن از مسیحیان غیریهودی- به نوعی می‌توانست تأیید مواضع یهودیان تندرویی قلمداد شود که غیریهودیان را نجس و ناپاک می‌دانستند. پطرس قلباً راضی به فاصله از مسیحیان غیریهودی نبود، و پولس نیز صرفاً این نگرانی پطرس را عامل فاصله گرفتن پطرس و برنابا از مسیحیان غیریهودی می‌داند و نه اعتقادات پطرس، همان‌طور که در رسالهٔ غلاطیان مکتوب است: ""چون، پیش از آنکه کسانی از نزد یعقوب بیایند، او (پطرس) با اُمّت‌ها غذا می‌خورد و وقتی که آمدند خود را پنهان کرده و به کناری رفت "زیرا از مختونان می‌ترسید""". ۴- این گزاره که «انجیل‌ها سال‌ها پس از کشته شدن پطرس نگاشته شده‌اند»، نظر برخی از مورّخین است و صرفاً یک نظریه است. اما طبق نظر مورخین دیگر انجیل‌ها خیلی زودتر و پیش از کشته شدن پطرس نگاشته شده‌اند. دلیل اصلی اینکه برخی تاریخ شناسان غیر مسیحی، تاریخ نگارش اناجیل اَربَعه (متی، مرقس، لوقا، یوحنا) را به بعد از سال ۷۰ میلادی نسبت می‌دهند این است که در انجیل‌ها عیسی مسیح ویرانی معبد اورشلیم را پیش‌بینی کرده‌است و از آنجا که این دسته از تاریخ شناسان غیرمسیحی باور ندارند که عیسی مسیح قادر به پیشگویی تخریب معبد اورشلیم بوده باشد، پس نتیجه می‌گیرند که انجیل‌ها بعد از تحریب معبد اورشلیم یعنی سال ۷۰ میلادی نوشته شده‌اند، حال آنکه برخی دیگر از تاریخ شناسان که باور دارند مسیح قادر به پیشگویی ویرانی معبد اورشلیم بوده، با استناد به تحلیل درون متنیِ انجیل‌ها، تاریخ تألیف بسیار زودهنگام تری (قبل از کشته شدن پطرس) را تخمین زده‌اند. آیا پولس و پطرس در تضاد با یکدیگر بودند؟. در رساله پولس به غلاطیان فصل دوم گوشه ای از این اختلافات گزارش داده شده. پولس در این رساله، قبل از اینکه اختلاف خود را با پطرس، شرح دهد، اصطلاح «برادران کذبه» و آنانی که معتبر اند (معتبر به نظر می‌رسند) را نیز استفاده کرده و از آنان، سخت انتقاد کرده‌است. پولس می‌نویسد: «لیکن تیطس نیز که همراه من و یونانی بود، مجبور نشد که "ختنه" شود. و این بسبب برادران کذبه بود که پنهانی نفوذ کرده بودند تا آزادی ما را که در مسیح عیسی داریم، جاسوسی کنند و تا مارا به بنده گی[املای صحیح: بندگی] درآورند. که ایشان را یک ساعت هم به اطاعت در این امر تابع نشدیم تا راستی انجیل در شما ثابت بماند» "برادران کذبه" چه کسانی بودند؟ یعنی منظور پولس، چیست؟ تعدادی از طرفداران پولس سعی دارند آن را به یهودیان فریسی منسوب گردانند. ولی با ادامه مطالعه این بخش می‌بینیم که پولس به صراحت از پطرس نام می‌برد. پولس در ادامه از عبارت "آنانی که معتبراند که چیزی می‌باشند "استفاده می‌کند:"اما از آنانی که معتبر اند که چیزی می‌باشند، هر چه بودند مرا تفاوتی نیست، خدا برصورت انسان نگاه نمی‌کند؛ زیرا آنانی که معتبر اند، به من هیچ نفع نرسانیدند". عبارت "آنانیکه معتبر اند که چیزی می‌باشند " در متن انگلیسی به‌صورت " But from those who seemed to be something " Galatians 2:6 NKJVآمده که به معنی «آنانکه به نظر می‌رسد که چیزی می‌باشند» آمده که در اینجا پولس با عبارت «به نظر می‌رسد» سعی در کوچک کردن اشخاص مورد نظر را دارد. اما اینکه عبارت "آنانیکه معتبر اند که چیزی می‌باشند "به چه کسانی اشاره می‌کند؟ پولس، بعد از سه آیه، اختلاف خود را با پطرس حواری، اینگونه شرح می‌دهد: " اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را بروبرو مخالفت نمودم زیرا که مستوجب ملامت بود. چونکه قبل از آمدن بعضی از جانب یعقوب، با امت‌ها غذا می‌خورد؛ ولی چون آمدند، از آنانی که اهل ختنه بودند ترسیده بازایستاد و خویشتن را جدا ساخت و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند، بحدی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شد. پولس، به علاوه اینکه بین یهودیان و غیریهودیان، تفکیک قایل شده. از یک طرف پطرس و بارنابا را در مقابل جمع با الفاظ بسیار کوبنده ملامت نموده‌است و آنها را منافق خوانده، و از طرف دیگر دلیل این را هم یک کار بسیار جزءی و کوچک می‌داند[منبع؟]. بخش‌هایی از انتقادات فوق تکراری است و به نظر می‌رسد با هدف سوءاستفاده از عدم اطلاع خوانندگانی نوشته شده‌است که عهدجدید را مطالعه نکرده‌اند. ۱- اینکه نویسندهٔ انتقاد فوق می‌گوید: "در رساله غلاطیان گوشه ای از این اختلافات گزارش شده" کاملاً بی اساس است. منظور نویسندهٔ انتقاد فوق کدام اختلافات است؟ در رساله‌های پولس فقط در رسالهٔ غلاطیان در خصوص "واقعهٔ انطاکیه" است که پولس اعتراض خود را به "عمل (act) و مواجههٔ پطرس" در هنگام سررسیدن افرادی از یهودیان اِفراطی (احتمالاً فریسی) از اورشلیم روایت می‌کند. این اختلاف اعتقادات نیست، بلکه صرفاً اعتراض به این موضوع است که پطرس "قبل از آمدن بعضی از جانب یعقوب، با امت‌ها غذا می‌خورد؛ ولی چون آمدند، از آنانی که اهل ختنه بودند ترسیده بازایستاد و خویشتن را جدا ساخت". نیّت پطرس رسول قطعاً نیّت درستی بود: جلوگیری از ایجاد تنش، اما نحوهٔ عملکرد وی، از آنجا که می‌توانست باعث سوءبرداشت شود، نحوهٔ عملکرد اشتباهی بود، چرا که این کار -فاصله گرفتن از مسیحیان غیریهودی- به نوعی می‌توانست تأیید مواضع یهودیان تندرویی قلمداد شود که غیریهودیان را نجس و ناپاک می‌دانستند. پطرس قلباً راضی به فاصله از مسیحیان غیریهودی نبود. ۲- یکی از اصلی‌ترین مسائل مطرح در آغاز مسیحیت، موضوع «پذیرفتن یا نپذیرفتن غیریهودیان در جمع مسیحیان بود». روایت‌های این موضوع بارها و بارها در کتاب اعمال رسولان و رساله‌های پولس گزارش شده‌است. برخی از -نه همه- یهودیانی که مسیحی شده بودند، که احتمالاً سابقاً فریسی بوده‌اند، غیریهودیان را نجس دانسته و هم سفره و همنشینی با آنان را نادرست می‌دانستند و به همین خاطر قبلاً به خود پطرس اعتراض کرده و پطرس را بازخواست و مجبور به توضیح کرده بودند. این عدّه که پولس آنان را ""برادران کذبه" یا "برادران دروغین" می‌نامد، معتقد بودند سعادت از طریق ختنه امکان‌پذیر است و تمام غیریهودیان مجبورند خود را ختنه کنند. به این ترتیب مسیحیان غیریهودی، که قائدتاً افراد بزرگ‌سال بودند همچون کُرنِلیوس یا تیطُس، را مجبور می‌کردند تا همگی خود را ختنه کنند تا "برادران کذبه"" آنان را نجس ندانند و با آنان همنشین شوند. از همین رو است که در کتاب اعمال رسولان، دائماً بر واژهٔ "اهل ختنه" تأکید شده‌است. این افراد وقتی پطرس اهالی خانوادهٔ کرنلیوس را که غیریهودی بودند به مسیحیت فراخواند، از این بابت خوشحال نبودند، بلکه صرفاً متعجب بودند و نمی‌خواستند غیریهودیان را غسل تعمید دهند به نحوی که پطرس به آنان دستور داد تا اهالی خانهٔ کُرنِلیوس را غسل تعمید دهند. دقیقاً به همین علت نیز تأکید پولس در رسالهٔ غلاطیان بر موضوع "اجباری بودن ختنه برای سعادتمند شدن" است، همان‌طور که نگاشته‌است :""چون در عیسی مسیح، نه ختنه شدن ارزشی دارد و نه نامختون بودن، بلکه ایمان که ثمرهٔ آن محبت است" و همچنین "نه ختنه شدن به حساب می‌آید و نه ختنه نشدن، بلکه از نو زاده شدن (= ایمان) به حساب خواهد آمد"". ۳- ّبرادران کذبه" یا "برادران دروغین": نویسندهٔ بخش "تحلیل بخشی از منتقدان مسیحیت" به وضوح اطلاعات نادرست ارائه داده‌است. چطور ممکن است پولس پطرس را «برادران دروغین» نامیده باشد، در حالی که ۳ آیه بعدتر در همین رسالهٔ غلاطیان می‌نویسد خدا پطرس را رسولی برای یهودیان قرار داده‌است؟ همچنین پولس می‌نویسد برادران دروغین "پنهانی نفوذ کرده بودند" تا خبرچینی کنند، حال آن که ۷ آیه بعد تر، پولس از ورود پطرس به انطاکیه می‌نویسد، نه از «پنهانی نفوذ کردن». پولس همچنین بین «پطرس» و «عده ای که از اورشلیم آمده بودند» تفاوت قایل شده و می‌نویسد که پطرس به سبب این عده نگران بود (afraid). نکتهٔ قابل توجه اینکه پولس همچنین یعقوب رسول را در این واقعه دخیل نمی‌داند و نمی‌نویسد «یعقوب ایشان را فرستاده بود» بلکه صرفاً می‌نویسد این عده «از نزد یعقوب آمده بودند» به این معنا که ایشان از اورشلیم آمده و خود را پیروان یعقوب رسول می‌دانستند. یک دلیل دیگر مبنی بر اینکه یعقوب رسول این افراد را نفرستاده بود، این است که وقتی پطرس خود در انطاکیه بود، پس دلیلی ندارد که یعقوب مجدداً عده ای را به انطاکیه فرستاده باشد.. در واقع پولس اشاره می‌کند که این ""برادران کذبه" به صورت خودسرانه و بدون اطلاع یعقوب آمده بودند یا آن طور که پولس می‌نویسد "پنهانی نفوذ کرده بودند". این موضوع در همخوانی با مطلبی است که در کتاب اعمال رسولان ثبت شده و بزرگان کلیسای اورشلیم (شامل پطرس و یعقوب) در نامه ای خطاب به مسیحیان غیریهودی ساکن انطاکیه نوشتند: "مطّلع شدیم چند نفری از بین ما، با سخنانشان شما را مشوّش کرده و روحتان را منقلب ساخته‌اند، بدون اینکه از ما دستور گرفته باشند"". همچنین لوقا (شاگرد پولس) در کتاب اعمال رسولان، بین «پطرس و رسولان مسیح و برادران مؤمن» با «اهل ختنه» که قبلاً به خود پطرس در خصوص دعوت کُرنلیوس به مسیحیت اعتراض کرده بودند، تفاوت گذاشته شده‌است. توجه شود که این «اهل ختنه» به معنای «یهودی» نمی‌تواند باشد، چرا که «پطرس و پولس» هر دو یهودی و مختون بودند. این «اهل ختنه» با «برادران کذبه=برادران دروغین» که از تندروهای فریسی بودند تطابق دارد. از سوی دیگر، پولس همچنین می‌نویسد که آموزه‌های بزرگان (پطرس و یعقوب و یوحنا) هیچ تفاوتی با آموزه‌های پولس نداشت و هیچگاه تذکری یا هشداری از سوی ایشان مبنی بر غلط بودن تعالیم از آنان دریافت نکرده بود، بلکه «پطرس و یعقوب و یوحنا» مأموریت و تعالیم «پولس و برنابا» را تأیید کرده بودند و فقط به «پولس و برنابا» کمک به بینوایان را سفارش کرده بودند که پولس و برنابا نیز مقیّد به انجام این وظیفه بوده‌اند ۴- درخصوص عبارت "those who seem to be something" به معنی "آنان که معتبرند چیزی باشند": این عبارت به معنی کوچک جلوه دادن جایگاه سایر رسولان مسیح -از جمله پطرس- نیست، بلکه به معنی «آنانی که معتبر شناخته می‌شوند» است. همان‌طور که در بندهای قبلی نیز اشاره شد، پولس در خصوص جایگاه رسولان، خود را کوچک‌ترین رسولان می‌داند. همچنین پولس در رسالۀ رومیان از جمع آوری کمک برای مسیحیان یهودی نژاد ساکن اورشلیم که تحت ستم توسط سایر یهودیان بودند، با عنوان "خدمت به مقدسان" نام می برد که نشان دهندۀ احترامی است، که پولس رسول برای مسیحیان یهودی نژاد اورشلیم و از جمله یعقوب رسول و همچنین پطرس رسول قائل است. لازم به ذکر است که رسالۀ رومیان، سال ها پس از رسالۀ غلاطیان نگاشته شده و این نشان دهندۀ است که پولس رسول و پطرس رسول و یعقوب رسول پس از واقعۀ انطاکیه از یکدیگر جدا نشدند، بلکه همواره نسبت به یکدیگر به عنوان رسولان مسیح احترام قایل بوده اند. انتقاد پولس در رسالۀ غلاطیان به افرادی -که سابقاً فریسی بودند- است که فقط تعالیم برخی از رسولان مسیح را قبول داشتند و بین تعالیم رسولان فرق قایل می‌شدند و این مطلب را به مخاطب یادآور می‌شود که: اعتبار یک رسول یا پیام یک رسول به این ربطی ندارد، که یک عده افرادی را معتبر بدانند یا ندانند، بلکه این خداست که تعیین کنندهٔ اعتبار یک رسول یا پیام آن رسول است. با این وجود پولس در همین آیه می‌نویسد که پولس هیچ تعلیم یا آموزهٔ دیگری در تعارض با تعلیم همین رسولان مسیح -ازجمله پطرس- نداشت و ایشان هیچ مطلبی یا تعلیمی یا تذکری به پولس نداده بودند. از سوی دیگر، پولس قبلاً مورد تأیید حواریون و برنابا قرار گرفته بود پس اینکه عده ای -که سابقاً فریسی بودند- همچنان دائماً با پولس مخالفت می‌کردند، دلیل منطقی نداشت. همچنین پولس رسالت خود و پطرس را، هر دو، از جانب خداوند می‌خواند، از همین رو واضح است که پولس سعی در کوچک کردن سایر رسولان خداوند -از جمله پطرس- را ندارد، بلکه از افرادی انتقاد می‌کند که بین تعلیم رسولان مسیح تفاوت قایل بودند و ایجاد تفرقه می‌کردند. پولس در رسالهٔ اول قرنتیان حتی خطاب به عده ای که خود را پیرو پولس یا سایر رسولان می‌دانستند، می‌نویسد "'پولس کیست؟'"، آیا نتیجه می‌گیریم که پولس قصد تحقیر خود را داشت؟ طبیعتاً خیر، پولس صرفاً این مطلب را به مخاطب بیان می‌کند، که تفرقه تحت عنوان پیروی از این رسول یا آن رسول نادرست است و مسیحیان در نهایت فقط باید در آموزهٔ عیسی مسیح باشند و خداوند را در کانون توجّه داشته باشند. دقیقاً به همین نحو است که پولس در رسالهٔ غلاطیان می‌نویسد "'سرشناسان،" "آنان که معتبرند چیزی باشند"'،برای من تفاوت نمی‌کنند قبلاً چه بودند، زیرا خداوند جانبداری نمی‌کند- چیزی (هشداری یا تذکری) به من نرساندند""، تا به خواننده این مطلب را برساند که مهم نیست که عده ای یک رسول را قبول داشته باشند و دیگری را قبول نداشته باشند، بلکه مهم خداوند است. درنتیجه به وضوح مشهود است، که پولس درصدد کوچک کردن رسولان مسیح -از جمله پطرس- نیست. تبلیغ بین یهودیان و غیریهودیان. پولس وظیفهٔ دعوت و تبلیغ در بین غیر یهودیان را از پطرس گرفت و پطرس را امر[منبع؟] به دعوت مختونان (یهودیان) نمود- پولس می‌گوید: «و چون دیدند که بشارت نامختونان به من سپرده شد، چنانکه بشارت مختونان به پطرس؛ زیرا او که برای رسالت مختونان در پطرس عمل کرد، در من هم برای امت‌ها عمل کرد» درحالی‌که برخلاف گفته پولس، پطرس خود را مأمور بشارت و تبلیغ بین امت ها (غیر یهودیان) می‌داند. در کتاب اعمال رسولان آمده‌است که: «پطرس برخواسته بدیشان گفت:ای برادران عزیز. شما آگاهید که از ایام اول، خدا از میان شما اختیار کرد که امت‌ها از زبان من کلام بشارت را بشنوند و ایمان آورند» مسئله مورد اختلاف آنها برای اجرای شریعت توسط غیر یهود بود که پطرس حواری آن را لازم می‌دانست، اما پولس بر این نظر نبود و نجات را فقط از راه ایمان می‌دانست نه در پیروی از شریعت. پولس توانست رهبری مسیحیان غیر یهودی را به عهده گیرد و در واقع به سبب سهل‌گیری در شریعت و به عهده گرفتن رهبری مسیحیان غیر یهودی، روز به روز پیروان بیشتری پیدا کند، درحالی که مسیحیت تحت رهبری پطرس در میان جمعیت محدود صرفاً یهودی رشد اندکی داشت، که پیروان آن هم پس از چندی در اثر درگیری‌های داخلی پراکنده شده، از صحنه تاریخ کنار رفتند[منبع؟]. پولس همچنین با دعوت کلیساها به فرمانبرداری محض از حکومت و حاکمان، خود را برای حکومت بی خطر جلوه می‌داد رومیان، ۱- ادعای فوق، مبنی بر اینکه «پولس دعوت در بین غیریهودیان را از پطرس گرفت» ادعای نادرست و غیرقابل تصوری است. دعوت غیریهودیان به مسیحیت، یک شیء نبود، که پولس آن را از دست پطرس بگیرد، و پطرس دیگر نتواند مسیحیت را بین غیریهودیان بشارت دهد، چرا که پطرس نیز می‌توانست هر زمان که نیاز بود، بین غیریهودیان فعالیت داشته باشد و مسیحیت را بشارت دهد. اگر پولس به صورت خودخوانده خود را رسولی برای اُمّت‌ها خوانده بود، پطرس این امکان را داشت، تا به‌طور همزمان بین غیریهودیان به تبلیغ مسیحیت پرداخته و پولس را به چالش بکشد. حال آن که سندی دال بر این موضوع وجود ندارد. بلکه برعکس، مسیحیان شناخته شده و مورد احترام در قرن اول، همچون ، که پطرس و پولس را می‌شناخت و بر طبق روایت‌های سنّتی مسیحی، با هردوی ایشان دیدار کرده بود و پیروِ هردوی پطرس و پولس بود، در نامه ای خطاب به مسیحیان ساکن در ناحیهٔ قرنت/کرنت که اصالت آن مورد تأیید تاریخ شناسان است، از هردوی پطرس و پولس، به عنوان ستون‌های ایمان نام می‌برد. این موضوع نشان دهندهٔ یکی بودن دعوت و بشارت در تعالیم و آموزه‌های پطرس و پولس است. ۲- این وظیفهٔ "تمام حواریون و شاگردان" مسیح بود، که با تمام امّت‌ها (یهودی و غیریهودی) سخن بگویند و ایشان را به مسیحیت فرا بخوانند "نه فقط وظیفهٔ پطرس رسول". پطرس تنها مبلّغ مسیحیت نبود، بلکه مرجع و پیشوا و معیار سنجش بود که تمام حواریون و شاگردان مسیح (از جمله پولس و برنابا) باید آموزه‌های مسیحی توسط پطرس را مرجع و سرلوحهٔ خود قرار می‌دادند و اگر پطرس کسی را تأیید می‌کرد، او شاگرد حقیقی مسیح بود و اگر پطرس کسی را رد می‌کرد، وی شاگرد مسیح نبود. اما این به این معنی نیست که سایر حواریون حق نداشتند یا نمی‌توانستند پیام مسیح را به "غیریهودیان" اعلام کنند. چرا که ممکن نیست که فقط پطرس به تنهایی به تمام نقاط و قاره‌های دنیا رفته و کلام مسیح را آنجا اعلام کند و همچنین پس از درگذشت پطرس در حدود سال ۶۵ میلادی، کلام مسیح به فراموشی سپرده شود. ۳- پطرس رسول در شورای اورشلیم هیچگاه نگفت که فقط پطرس می‌تواند مسیحیت را به غیریهودیان بشارت دهد، بلکه گفتهٔ پطرس در شورای اورشلیم به این معنی است که: اگر پطرس که مرجع و پیشوای تمام مسیحیان است، غیریهودیان را به مسیحیت فراخواند و روح خداوند در وجودشان ساکن شد، بدون آنکه ایشان مجبور به ختنه شدن شده باشد، حجّت بر افراد با گرایشات یهودیت فریسی که نسبت به مسیحی شدن غیریهودیان/غیرمختونان اعتراض می‌کردند، تمام است. به این معنی که مسیحیان غیریهودی مجبور به «ختنه و یهودی شدن و سپس مسیحی شدن» نیستند. پطرس هیچگاه مخالف بشارت کلام خدا بین غیریهودیان، توسط سایر رسولان مسیح، از جمله برنابا و پولس نبود. ۴- مفهوم عبارت نقل شده از رسالهٔ رومیان به معنای اطاعت محض از فرمانروایان در تمام اُمور نیست، بلکه به معنای رعایت قوانین کشور و احترام به نظم و قانون یک کشور می‌باشد، تا جایی که مخالف فرمان خداوند نباشد. به عبارت دیگر، مسیحی شدن به معنای شورش سیاسی و برهم زدن نظم کشور نیست. این موضوعی بود که عیسی مسیح در انجیل آن را به حواریون و شاگردان خود آموخت: ""عیسی به آنان گفت: آنچه از آن قِیصر است به قِیصر و آنچه از آن خداست به خدا بازدهید". اما در هر صورت این احترام به قوانین، به معنای اطاعت محض از حاکمان نیست، چرا که پولس خود چندین مرتبه زندانی شده بود و در نهایت توسط دولت روم اعدام شد. این یعنی پولس تا جایی به قانون احترام قایل بود، که برخلاف کلام خدا نباشد. عیسی مسیح و رسولان مسیح همواره برخلاف یهودیان شورشی که چندبار علیه حاکمیت روم قیام کردند (قیام یهودیان در سال ۶۶ میلادی، همچنین قیام بارکوخبا در قرن دوم میلادی)، به مردم آموختند، که قیام انسان‌ها برای برقراری حکومت الهی از طریق حاکمان سیاسی، باور نادرستی است، چرا که رستگاری جامعهٔ بشری، از ایمان حقیقی و عقلانی و قلبی به پروردگار و در درون فکر و دل و وجود انسان‌ها صورت گرفته و آغاز می‌شود و سپس در اعمال و رفتار اشخاص نمود پیدا می‌کند. حکومت الهی در فکر و دل انسان‌ها صورت می‌گیرد و پادشاه این حکومت، خداوند است. همان‌طور که عیسی مسیح خطاب به فرماندار رومی، پونتیوس پیلاطوس گفت: "پادشاهی من از این جهان نیست"". رساله دوم پطرس. به‌طور سنتی، پطرس، نویسنده دو رساله از نامه‌های عهد جدید معرفی می‌شود. در خود این رساله نیز ادعا شده‌است که شمعون پطرس آنها را تدوین کرده‌است. نویسنده این رساله مشخص می‌کند که هنگام تبدیل هیئت مسیح، در آنجا حاضر بود. محققان سنتی به استناد همین فرازها گفته‌اند که این رساله، اثر خود پطرس است، اما اهمیت انتساب این کتاب به پطرس از این جهت است که در پایان رساله دوم پطرس از پولس تمجید شده‌است. این مطلب برای مدافعان پولس بسیار مهم است؛ زیرا ایمانداران اولیه به پولس مشکوک بودند و همواره[منبع؟] از وی سفارش‌نامه‌ای از طرف حواریون می‌طلبیدند و پولس سفارش‌نامه‌ای نداشت که ارائه کند. کتاب دوم پطرس به نوعی سفارش‌نامه محسوب می‌شود؛ بنابراین، انتساب این رساله از نظر محتوا و شیوه نگارش اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. محققان کتاب مقدس می‌گویند نویسنده آن، فرد دیگری به جز پطرس رسول است که سالها پس از پطرس این کتاب را نوشته و به دلیل اینکه[منبع؟] نوشته‌اش پذیرفته شد، آن را به پطرس نسبت داده‌است. در خصوص مطالب بالا در ارتباط با رسالهٔ دوم پطرس، ذکر چند نکته لازم است: ۱- ادعای فوق مبنی بر اینکه «"محققان می‌گویند نویسندهٔ آن فردی به جز پطرس است که سال‌ها پس از پطرس این کتاب را نوشته"» بیان حقیقت به صورت ناقص و کِتمان بخش دیگر است. حقیقت مطلب آن است که محققان مختلف، نظرات مختلفی دربارهٔ نگارنده و تاریخ نگارش این رساله دارند. برخی از محققان تاریخ‌های مؤخرتر، اما در مقابل محققان دیگری تاریخ‌های بسیار قبل تری در دههٔ ۶۰ میلادی را مطرح کرده‌اند که هم‌زمان است با اعدام شدن پطرس. ۲- ادعای فوق مبنی بر اینکه «"نویسندهٔ رسالهٔ دوم پطرس، این رساله را به دلیل اینکه نوشته اش پذیرفته شد، آن را به پطرس نسبت داد"» هم از نظر تاریخی و هم از نظر درون متنی و عقلانی متناقض و غیرممکن است. این رساله (چه پطرس نویسندهٔ آن باشد یا نباشد) تدریجاً و در طول سال‌ها بین مسیحیان شناخته شد و نه یکباره. این رساله از زمان نگارش تا قرن ۴ میلادی، در بین بخشی از مسیحیان شناخته و جزو متون مقدس به حساب می‌آمد و نزد بخش دیگری از مسیحیان یا به دست آن‌ها نرسیده بود، یا آن را به عنوان یک متن مفید برای ایمان در کنار سایر متون مقدس می‌خواندند بدون اینکه آن را جزو متون مقدس قلمداد کنند. این غیرممکن است که نویسنده بیش از ۳ قرن (= 300 سال) منتظر بماند تا ببیند رساله اش بین مسیحیان، که در آن زمان در سرزمین روم پراکنده و تحت تعقیب و شکنجه بودند، پذیرفته می‌شود یا نه، سپس بعد از پذیرفته شدن رساله بین تمام مسیحیان، تمام نسخه‌های رساله را از تمام مسیحیان پس گرفته و نام پطرس را وارد متن کرده و مجدداً رساله را بین تمام مسیحیان تکثیر کند تا مسیحیان فکر کنند پطرس نویسندۀ رساله است. از همین رو ادعای فوق مبنی بر اینکه «"نویسندهٔ رسالهٔ دوم پطرس، این رساله را به دلیل اینکه نوشته اش پذیرفته شد، آن را به پطرس نسبت داد"» نه تنها غیرممکن است. بلکه هیچ منبع تاریخی ای ندارد. منابع ذکر شده در "تحلیل منتقدان"، صرفاً به تاریخ نگارش رساله و نگارنده پرداخته‌اند و این ادعا که «نویسندهٔ رسالهٔ دوم پطرس، آن را به دلیل اینکه نوشته اش پذیرفته شد، به پطرس نسبت داد» در منابع ذکر شده موجود نیست! ۳- اگر مسیحیان به دروغ به رساله‌ها را به رسولان مسیح از جمله پطرس نسبت می‌داده‌اند، این سؤال مطرح می‌شود که پس چرا این کار را با رساله به عبرانیان انجام ندادند؟ این رساله تنها رساله از مجموعه کتب عهدجدید است که مسیحیان با وجود آن که آن را به عنوان متن مقدس دریافت کرده بودند، اما از آنجا که اطلاع نداشتند کدام یک از رسولان مسیح آن را نگاشته، هیچگاه به دروغ نویسنده ای به آن منسوب نکردند، در حالی که اگر مسیحیان به دنبال جعل نام نویسنده و متون مقدس بودند، می‌توانستند به سادگی نام یکی از رسولان مسیح، مثلاً پطرس یا آندریاس یا یعقوب یا یوحنا -ستون‌های کلیسا- را بر آن نهند تا به آن وجههٔ قانونی دهند. این بدان معناست که مسیحیان با متون مقدس با اصل امانت داری و به عنوان کلام خدا رفتار می‌کرده‌اند و اگر رساله ای به رسولی نسبت داده می‌شد، دلایل قانع کننده ای برای آن داشته‌اند، از جمله رسالهٔ دوم پطرس. درگذشت. پولس پس از تعمید دادنِ عده‌ای از رومیان با هدایای (کمک‌هایی که جهت فشارهای اجتماعی که بر مسیحیان وارد می‌شد) گرد آوری شده به اورشلیم رفت در اورشلیم تعداد زیادی از یهودیان برگردِ او جمع گشته و ازدحام کردند بطوری‌که سربازانِ رومی به سختی توانستند پولس را از بین آنان خارج کنند و سپس او را دستگیر کردند. در این دستگیری او تقریباً دو سال در بازداشت بود. درنهایت پولس درخواست کرد تا او را برای محاکمه به روم بفرستند. این خواسته عملی شد، ولی بعد از اینکه به روم انتقال داده شد به مدت دو سال هم در آنجا به قید ملاقات آزاد زندانی بود تا اینکه سرانجام در زمانِ حکومت نرون که مسیحیان بسیاری از جمله پطرس را به سبب آتش‌سوزی شهر رُم کشته بود، دستور اعدام پولس را نیز داد. در سالِ کشته شدنِ پولس در منابع مختلف اجماع وجود ندارد، چنان‌که تعدادی سال ۶۰ و بعضی ۶۴ و برخی نیز ۶۷ میلادی را مطرح کرده‌اند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288309
288328
نصرالله انتظام
نصرالله انتظام وزیری (۱۲۷۹ – ۱۳۵۹) سیاست‌مدار و وزیر در دوران پهلوی بود. وی رئیس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۵۰ میلادی (۱۳۲۸ تا ۱۳۲۹ ه‍.خ) و اولین سفیر و نمایندهٔ دائم ایران در سازمان ملل متحد بود. خانواده و تحصیلات. پدرش میرزا سید محمدخان ملقب به انتظام‌السلطنه از رجال قاجاری و مادرش خورشیدلقا غفاری دختر محمدحسین خان پسر فرخ خان امین‌الدوله بود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسهٔ آلمانی تهران و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ حقوق و علوم سیاسی گذراند و در اواخر جنگ جهانی اول فارغ‌التحصیل گردید. او همچنین برادر کوچک‌تر عبدالله انتظام بود. زندگی سیاسی. انتظام کار خود را با وزارت امور خارجه آغاز نمود. در پاریس، لندن و ژنو به مشاغل جزء این وزارتخانه اشتغال داشت. در اواخر سلطنت رضا شاه به تهران فراخوانده شد و به سمت ریاست تشریفات دربار منصوب شد. با سقوط رضا شاه در شهریور بیست، او به سرعت مدارج ترقی را پیمود. در کابینهٔ احمد قوام، وزارت بهداری را بر عهده داشت. در کابینه علی سهیلی وزیر پست و تلگراف بود. در کابینهٔ مرتضی‌قلی بیات نیز ابتدا پست وزارت راه و سپس وزارت امور خارجه را بر عهده گرفت. انتظام سپس نماینده ایران در سازمان ملل متحد شد. در دوران نمایندگی او طرح تشکیل کشور اسرائیل در دستور کار سازمان ملل گذاشته شد و انتظام عضو کمیسیونی از نمایندگان یازده کشور بود که به قضیه فلسطین رسیدگی کردند. او در این کمیسیون با تقسیم فلسطین و تشکیل کشور اسرائیل مخالفت کرد و خواهان تشکیل دولتی واحد اما فدرال در فلسطین شد. در سال ۱۳۲۸ انتظام با ۳۲ رأی از مجموع ۵۴ رأی به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید و پس از آن سفیر ایران در ایالات متحدهٔ آمریکا شد. در سال ۱۳۳۱ به علت آن که همکاری وی با کرمیت روزولت، مأمور سیا و نوهٔ تئودور روزولت (که سال بعد کودتا را طراحی کرد) آشکار شد توسط دکتر محمد مصدق برکنار گردید و با کودتای ۲۸ مرداد دوباره سفارت ایران در آمریکا را اشغال نمود. مدتی نمایندهٔ دائم ایران در سازمان ملل بود و در سال ۱۳۳۸ وزیر مشاور در کابینهٔ اسدالله علم گردید. مدت کوتاهی به سفارت ایران در فرانسه رسید و پس از آن بازنشسته شد؛ ولی همواره تا دوران انقلاب اسلامی ایران، ارتباط خود را با محافل قدرتمند مثل علی امینی و اسدالله علم حفظ کرد. انتظام پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازداشت شد، پس از چندی تحمل حبس به‌دلیل بیماری آزاد شد و مدت کوتاهی پس از آزادی در سال ۱۳۵۹ در ۸۱ سالگی در تهران درگذشت و در بهشت زهرای تهران قطعه۷، ردیف ۱۳۹، شماره ۲۴ به خاک سپرده شد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288328
288353
ریموند دیویس جونیور
ریموند دیویس جونیور (زاده ۱۴ اکتبر ۱۹۱۴ – درگذشته ۳۱ مه ۲۰۰۶) شیمی‌دان و فیزیک‌دان آمریکایی و برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۲۰۰۱ به خاطر کار بر روی نظریه نوترینوها بود.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288353
288354
گاه‌شماری ارمنی
گاهشماری ارمنی تقویم مردم ارمنی است. ارمنستان نیز به منزلهٔ سرزمینی تاریخی و کهن از گذشته تا به امروز تقویم‌های متنوعی داشته‌است. گاه‌شماری خورشیدی از جمله تقویم‌هایی بوده که در دوره‌های مختلف در ارمنستان کاربردی ویژه داشته. از آنجا که خورشید جزء خدایان اصلی ارمنیان باستان محسوب می‌شده‌استفاده از این تقویم نیز توجیه‌پذیر است. در مورد گاه‌شماری قمری هنوز برای ما مشخص نیست که آیا این نوع تقویم نیز در ارمنستان کاربرد داشته‌است یا خیر. ستاره‌شناسان زوراتس کارر از ۷٬۵۰۰ سال پیش به این موضوع پی برده بودند و می‌دانستند که برای داشتن تقویمی ثابت، که در آن تاریخ جشن‌ها تغییر نیابد و متناسب با حرکت خورشید باشد، می‌بایست هر ۴ سال یک بار ۱ روز به این تقویم بیفزایند. با این محاسبات تقویمی ثابت در رصدخانهٔ "کاراهونج" تدوین شد که مطابق آن روز اول سال از اعتدال بهاری (۲۱ مارس) و ساعت ۶ صبح یا بعد از ظهر شروع می‌شد. به این ترتیب، یک دورهٔ ۱۴۶۱ ساله یک دورهٔ ارمنی نامیده شد. ارمنیان طی ۵٬۰۰۰ سال (تا سده ۱۹ (میلادی)) به‌طور هم‌زمان از دو تقویم ثابت و متحرک استفاده می‌کردند و نحوهٔ استفاده از این تقویم را به ملل دیگر نیز آموخته بودند. گاه‌شماری ساده و منظم، تقسیم‌بندی ۳۰ روزهٔ ماه‌ها، وجود ۵ روز اضافی در آخر سال، نام‌گذاری روزهای ماه، انتساب هر ماه و هر روز به ایزدی خاص، گرفتن جشن در روزهایی که نام آن روز با نام ماه یکی می‌شده، نام‌گذاری روز نوزدهم ماه نخست به نام همان ماه، نگه داشتن کبیسه مخصوصاً از سوی روحانیان و وجود دورهٔ ۱۴۶۱ ساله همگی تشابهاتی در گاه‌شماری‌های ارمنی، ایرانی و مصری هستند که نشان دهندهٔ نزدیکی و قرابت فرهنگی این ملل باستانی‌اند. گاه‌شماری اصلی ارمنی یا گاه‌شماری هایک. گاه‌شماری دیگری که در ارمنستان مورد استفاده بوده گاه‌شماری اصلی ارمنی است که در۲۴۹۲ق‌م به فرمان هایک (اسطوره)، پادشاه ارمنستان، ملقب به کِسار معمول شد. همان‌گونه که موسس خورناتسی در کتاب تاریخ خود شرح می‌دهد پس از آنکه هایک، پادشاه ارمنی، بر "بِل" و سپاه او، که به هدف تسخیر و تصاحب سرزمین هایک از بابل (دولت‌شهر) به سوی ارمنستان گسیل شده بودند، پیروز شد فرمان داد تا همه ساله روز این پیروزی را گرامی بدارند. او نام ماه‌ها را نیز به اسم پسران و دختران خود نام‌گذاری کرد. تاریخ ۲۴۹۲ق‌م را قوند آلیشان، مورخ ارمنی قرن نوزدهم میلادی، بازسازی کرده‌است. سال نو (روز اول ماه ناواسارد در گاه‌شماری ارمنی) در تاریخ ۴۲۸ میلادی مطابق گاه‌شماری متحرک خورشیدی ارمنی با ۲۳ اوتِ گاه‌شماری یولیانی (یا ۱۱ اوت مطابق گاه‌شماری کنونی یا گریگوری) یکسان و برابر است. آلیشان با استناد به این دلایل و با در نظر گرفتن دوران ۱۴۶۰ سالهٔ ارمنی چنین محاسبه کرد: ۲۴۹۲= ۱۴۶۰+۱۰۳۲= ۴۲۸–۱۴۶۰ او تأکید دارد که تاریخ ۲۴۹۲ق‌م را نویسندگان کلاسیک مانند آفریکانوس و اوسبیوس نیز به منزلهٔ تاریخ کشته شدن بِل تأیید کرده‌اند. گاه‌شماری اصلی ارمنی شامل ۱۲ ماه و هر ماه نیز شامل۳۰ روز است؛ یعنی، ۳۶۰ روز به اضافهٔ ۵ روز اضافی (احتمالاً برای جشن گرفتن سال نو یا مطابق گاه‌شماری اصلی ارمنی ۶ روز اضافی در هر ۴ سال یک بار). ماه‌ها، روزهای ماه و اوقات شبانه روز با اسامی ارمنی نام‌گذاری شده‌اند. در جدول زیر، اسامی ماه‌ها را بر اساس گاه‌شماری اصلی ارمنی آورده‌ایم و آن‌ها را با گاه‌شماری کنونی مطابقت داده‌ایم: جدول۱ مطابقت گاه‌شماری اصلی ارمنی با گاه‌شماری کنونی هر یک از روزهای این ۵ روز اضافی با اسامی سیارات مهم آن زمان نام‌گذاری شده‌اند. در گاه‌شماری اصلی و ثابت ارمنی، ۱روز اضافی (در هر۴ سال یک بار) در سال کبیسه به ماه مهکان اضافه می‌شده‌است. بر اساس این تقویم روزها از ساعت ۶ صبح شروع می‌شد و اوقات شبانه روز نیز دارای اسامی‌ای ارمنی بودند (جدول ۲ و ۳): جدول ۲ اسامی اوقات روز در گاه‌شماری اصلی ارمنی جدول ۳ اسامی اوقات شب در گاه‌شماری اصلی ارمنی جدول ۴ مطابقت اسامی روزهای هفته در تقویمی متعلق به ۲۰۰۰ سال پیش با تقویم ایرانی، انگلیسی و ارمنی. دو روز اول هفته به زبان انگلیسی ساندِی و ماندِی کاملاً با نام‌های ارمنی آن "آرِو" (خورشید) و "لوسین" (ماه) مطابقت دارند. گاه‌شماری اصلی ارمنی تا به امروز نیز در ارمنستان معمول و رایج است. بسیاری از مردم سال نوی باستانی (۱۱ اوت) را نیز جشن می‌گیرند و هنوز فرمان ۲۴۹۲ سال پیش از میلاد هایک را از یاد نبرده‌اند. پس از پذیرش مسیحیت در ارمنستان، علاوه بر گاه‌شماری اصلی ارمنی گاه‌شماری‌های دیگری نیز مورد استفاده قرار گرفتند، مانند تاریخ بزرگ ارمنی، که از ۱۱ ژوئیهٔ ۵۵۲م شروع می‌شود، تقویم کلیسایی و تقویم ثابت دانشمند ارمنی، هوهانس ایماستاسر، که از ۱۰۸۵م شروع می‌شود و بر اساس آن سال نو (اول ماه ناواسارد) طبق گاه‌شماری یولیانی ۱۱ اوت برگزار می‌شده‌است. ۱۱ اوت ۲۰۰۸م مصادف بود با سالگرد ۴۵۰۰ سالگی این گاه‌شماری کهن. گاه‌شماری اصلی ارمنی یکی از گاه‌شماری‌های دقیق و کهن دنیاست.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288354
288355
ماموت
ماموت (نام علمی: "Mammuthus") سرده‌ای از پستانداران گیاه‌خوار بزرگ و منقرض‌شده از خانواده فیل است. ماموت در آغاز دوره پلیوسن در حدود ۵ میلیون سال پیش به وجود آمد و تا حدود ۴۰۰۰ سال پیش نیز توانست به بقای خود ادامه دهد. ماموت در آمریکای شمالی، اروپا و شمال آسیا همانند سیبری می‌زیسته و بدنش از موهای بلند پوشیده بوده و عاج طویل و پیچداری داشته‌است. واژه‌شناسی. احتمال می‌رود کلمه ماموت از ریشه روسی کلمه "мамонт" (ماموت) در زبان مانسی گرفته شده‌باشد. این کلمه در هزاره سوم به معنی شاخ زمینی است و اولین بار در انگلیس توسط ریچارد جیمز مورد استفاده قرار گرفت. همچنین در زبان انگلیسی، کلمه ماموت مفهوم بزرگ و سترگ به خود گرفته‌است. بررسی. ماموت‌ها همانند وابستگان امروزی خود، بسیار بزرگ بودند. بزرگترین گونه شناخته شده، قدی در حدود ۴ متر و وزنی در حدود ۸ تن داشته‌است، درحالی که یک نر می‌توانسته وزنی حتی بیش از ۱۲ تن داشته باشد. با این حال اغلب گونه‌های ماموت تقریباً هم‌اندازه یک فیل آسیایی بودند. بر اساس مطالعات وابستگان نزدیک و فیل‌های امروزی، احتمالاً ماموت‌ها دوره بارداری ۲۲ ماهه داشته‌اند که در نتیجه آن یک ماموت زاده می‌شود. ساختار اجتماعی آنها احتمالاً همان ساختار امروزی فیل‌های آفریقایی و آسیایی است، به صورتی که ماده‌ها در گروه‌هایی که با رئیس قبیله هدایت می‌شود زندگی می‌کنند در حالیکه نرها به صورت انفرادی یا پس از رسیدن به بلوغ در گروه‌های پراکنده زندگی می‌کردند. تغذیه. ماموت‌ها در اکثر ساعات شبانه روز (حدود ۲۰ ساعت) در حال خوردن بوده‌اند. یک ماموت بالغ که وزنی در حدود ۶ تن داشته مسلماً برای تأمین انرژی روزانه می‌بایست حدود ۹۰ کیلوگرم غذا بخورد. تمام ماموت‌ها کاملاً گیاهخوار بوده‌اند و بر حسب مکان جغرافیایی از گیاهان متفاوت شامل بوته‌ها، درختچه‌ها یا شاخ و برگ درختان تغذیه می‌کرده‌اند. شکارچیان کمی در پی ماموتها بوده‌اند با اینحال آن‌ها می‌توانستند از عاج و خرطوم برای دفاع در برابر گوشتخواران استفاده کنند. روابط ماموت‌ها. فیل‌های امروزی نزدیکترین خویشاوندان زنده ماموت‌ها می‌باشند. اکثر مردم بر این باورند که ماموت‌ها اجداد فیل‌ها می‌باشند ولی این تصور اشتباهی است. در حقیقت هر دوی ماموت‌ها و فیل‌ها از یک شاخه مشترک مشتق شده‌اند به گونه‌ای که با وجود بقای فیل‌ها و انقراض ماموت‌ها، هردو گونه چهار میلیون سال باهم بر روی کره زمین زندگی کرده‌اند. انقراض. ماموت پشمالو آخرین سرده منقرض شده به حساب می‌آید. بیشتر جمعیت ماموت‌های پشمالو در شمال آمریکا، اروپا و آسیا، و تمام ماموت‌های کلمبیایی در شمال آمریکا، در طول دوره بازگشت آخرین یخبندان منقرض شدند که بخشی از یک انقراض هولوسن جانوران غول‌پیکر در شمال اوراسیا و آمریکا است. یووال نوح هراری در کتاب ، انسان را عامل اصلی انقراض ماموت‌ها قلمداد می‌کند. او در این کتاب آورده‌است: «در طی ۲۰۰۰ سال پس از ورود اولین انسان به آمریکای شمالی و جنوبی اکثر گونه‌های بی‌نظیر جانوری نابود شدند. بر اساس تخمین‌های کنونی، در آن فاصله کوتاه، آمریکای شمالی ۳۴ نوع از ۴۷ نوع پستاندار عظیم الجثه‌اش را از دست داد. در جنوب آمریکا، ۵۰ نوع از ۶۰ نوع نابود شدند. گربه‌های دندان‌خنجری، بعد از نشو و نما در طول بیش از سی میلیون سال، به کلی ناپدید شدند و همین سرنوشت دامنگیر تنبل‌های غول‌پیکر، شیرهای عظیم الجثه، اسب‌ها و شترهای بومی آمریکا، جوندگان غول پیکر و ماموت‌ها شد. هزاران گونه پستانداران کوچکتر و خزندگان و پرندگان، و حتی حشرات و انگل‌ها هم منقرض شدند. (با از بین رفتن ماموت‌ها همه گونه کنه وابسته با آنها هم نابود شدند) ماموت‌های جزیره ورانگل در اقیانوس منجمد شمالی (دویست کیلومتر بالاتر از ساحل سیبری) دچار سرنوشت مشابهی شدند. ماموت‌ها در طی میلیون‌ها سال در اکثر قسمت‌های نیم‌کره شمالی زمین گسترش یافتند، اما وقتی انسان، اول در اوراسیا و سپس در آمریکای شمالی، پراکنده شد، ماموت‌ها منقرض شدند. تا ۱۰ هزار سال پیش بجز در چند جزیره دورافتاده اقیانوس منجمد شمالی، و به طور مشخص ورانگل، دیگر حتی یک ماموت هم در دنیا باقی نمانده بود. ماموت‌های ورانگل تا چند هزاره بعد هم به حیات و زاد و ولد خود ادامه دادند، اما ناگهان در حدود ۴ هزار سال پیش، درست وقتی که اولین انسان‌ها پا به این جزیره گذاشتند ناپدید شدند. تاریخ نشان می‌دهد که انسان قاتل زنجیره اکوسیستم‌ها است. ما (انسان‌ها) مجرم هستیم. هیچ شکی در این نیست. حتی اگر تغییرات اقلیمی در نابودی این حیوانات همدست ما بوده باشد باز هم مشارکت انسان در این جرم قطعی است.» ماموت‌ها که گونه ای از فیل‌های پشم دار ماقبل تاریخ محسوب می‌شوند در حدود ۴ هزار سال پیش منقرض شده و پژوهشگران دلیل آن را موارد مختلفی چون تغییرات آب و هوائی و شکار بی‌رویه توسط انسان‌ها می‌دانند. تاکنون در مناطق متعددی از نیمکره شمالی نمونه‌های فسیل شده و یخ زده ماموت‌های مختلفی کشف شده که برخی از آنها در شرایط مناسبی باقی مانده‌اند و پژوهشگران در تلاش هستند تا با استفاده از این فسیل‌ها بتوانند با ایجاد لقاح مصنوعی، موجود دورگه ای متشکل از فیل‌های امروزی و ماموت‌ها را بازسازی کرده و به عرصه حیات بازگردانند. بر اساس گزارشی که به تازگی در گاردین منتشر شده‌است، پژوهشگران دانشگاه هاروارد در تلاش هستند تا با استفاده از ابزارهای ویرایش حلقه‌های ژنتیکی و طی دو سال آینده، از ماموت‌های منقرض شده را به عرصه حیات بازگردانند. در همین رابطه جرج چرچ از پژوهشگران دانشگاه اروارد می‌گوید: این موجود در واقع بیشتر بود و برخی از ویژگی‌های ماموت را نیز خواهد داشت. این ویژگی‌های مرتبط با ماموت‌ها عبارتند از: گوش‌های کوچک، چربی‌های زیر پوستبیق پذیری با آب و هوای سرد. ماموت‌های کشف شده. یک شکارچی فرانسوی به نام «برنارد بویگه» که عضو یک نهاد علمی است که در مورد ماموت‌ها تحقیق می‌کند جسد یک ماموت را در حوالی سواحل اقیانوس آرام کشف کرد و از انتقال آن به بازار معاملات خصوصی جلوگیری کرده‌است. این ماموت که یوکا نامگذاری شد به نظر می‌رسد توسط انسان‌های ماقبل تاریخ که در این منطقه ساکن بوده‌اند، شکار شده‌است. دانیل فیشر، مسئول موزه جانورشناسی دانشگاه میشیگان که تحقیقات روی جسد این ماموت را انجام داده‌است می‌گوید: «این تقریباً یک جسد کامل است که اندام و بافت‌های گوشتی و درونی حیوان تقریباً سالم مانده و نشان می‌دهد که مرگ آن با نوعی از دخالت انسان ارتباط داشته‌است.» لیوبا دیگر ماموت کشف شده که مومیایی آن در ماه مه سال ۲۰۰۷ میلادی توسط یک شکارچی گوزن شمالی در شبه جزیره یامال در مناطق قطبی روسیه پیدا شد. نام آن «لیوبا» گذاشته شد که کوچک شدهٔ واژه «لیوبف» (در روسی: Любовь) به معنای «عشق» در زبان روسی است. وزن این ماموت در هنگام یافت شدن ۵۰ کیلوگرم بود و طولی برابر ۸۵ سانتی‌متر داشت. اندازه آن از خرطوم تا سر به ۱۳۰ سانتی‌متر می‌رسید که طول آن را برابر با طول یک سگ بزرگ جثه می‌کرد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288355
288365
کلیسای سانتا کروچه
کلیسای سانتا کروچه به معنی کلیسای صلیب مقدس، یکی از ساختمان‌های دیدنی شهر فلورانس ایتالیا است. در این کلیسا آرامگاه بزرگانی چون میکل آنژ، گالیله، ماکیاولی، فوسکولو، جنتیله، جاکینو روسینی و گولیلمو مارکونی وجود دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288365
288393
موسیقی زیرزمینی
موسیقی زیرزمینی مجموعه‌ای از سبک‌های موسیقی می‌باشد که در زمان تولید خود مورد توجه ناشران و تهیه‌کنندگان قرار نمی‌گیرد و معمولاً با سبک زندگی و ارزش‌های طبقه متوسط دنیای سرمایه‌داری در تضاد است. این نوع موسیقی از سوی نظام حاکم به رسمیت شناخته نشده‌است و در مکانی که موقعیت رسمی ندارد و در استودیوهای خانگی به صورت مخفیانه و با مضامین اعتراض‌گونه تولید می‌شود.از مهم‌ترین ویژگی‌های این نوع موسیقی قابلیت جذب مخاطبان نخبه و صاحب اندیشه و همین‌طور عام و مردم عادی می‌باشد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288393
288400
شاهنشاهی ایران
شاهنشاهی ایران مجموعه‌ای از دودمان‌های ایران یا ایرانی‌تبار است که بر فلات ایران، سرزمین مادری ایرانی‌ها، غرب آسیا (خاورمیانه)، جنوب آسیا آسیای مرکزی و منطقهٔ قفقاز فرمانروایی کرده‌اند. این شاهنشاهی با دودمان‌های ماد و هخامنشی آغاز و با دودمان پهلوی به پایان رسید. انقلاب ۱۳۵۷ نظام پادشاهی ایران را برکنار و به نظام جمهوری اسلامی، تبدیل کرد. شاهنشاهی در ایران یک فرهنگ کهنسال است که هیجوقت از بین نمیرود. با شکست امپراتوری آشور از مادها و بابلی‌ها و شکل‌گیری پادشاهی ماد، پایه‌های نخستین شاهنشاهی آریایی تباران در ایران بنا نهاده شد. شاهنشاهی ایران در گسترده‌ترین حالت خود در دوران شاهنشاهی هخامنشی و در زمان داریوش بزرگ و خشایارشا است، که به صورت شاهنشاهی متحد از منطقه‌ای در استان فارس در ایران امروزی برخاست. بر پایهٔ باور عمومی، این شاهنشاهی را کوروش بزرگ با تسخیر پادشاهی ماد آغاز کرد که بسیاری از نقاط خاورمیانه شامل سرزمین‌های بابلی‌ها، آشوری‌ها، فنیقی‌ها و لیدی‌ها را تسخیر کرد. کمبوجیه، فرزند کوروش بزرگ، فتوحات پدرش را با تسخیر مصر ادامه داد. شاهنشاهی هخامنشی را نیز اسکندر مقدونی فتح کرد؛ هرچند که شاهنشاهی ایران بار دیگر در زمان دودمان‌های ایرانی اشکانی و ساسانی برخاست و در دودمان‌های پس از اسلام ایران چون صفوی و افشاری ادامه یافت. در نزدیک به ۲۰ درصد از کل مدت شاهنشاهی ایران، را ۱۰ پادشاه ایران به حکومت پرداخته‌اند. بلاش سوم اشکانی، شاپور دوم، خسرو انوشیروان، خسرو پرویز ساسانی، سلطان محمود غزنوی، عضدالملک دیلمی، سنجر سلجوقی، شاه عباس، شاه تهماسب یکم و ناصرالدین شاه جمعاً ۴۵۲ سال (۱۸/۸ درصد از کل تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران) را دربرگرفته‌اند. پادشاهی ماد. مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ می‌شناختند. پایتخت ماد هگمتانه است آن‌ها توانستند در اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت ایرانی را تأسیس کنند. پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، گروهی از بزرگان ماد گرد رهبری به نام دیاکو جمع شدند. از پادشاهان بزرگ این دودمان هووخشتره بود که با دولت بابل متحد شد و سرانجام پادشاهی آشور را منقرض کرد و پایه‌های نخستین شاهنشاهی آریایی‌تباران در ایران را بنیاد نهاد. پادشاهان ماد به ترتیب دیاکو (۷۰۹–۶۵۶ پ. م)، فرورتیش (۶۳۵–۶۳۳ پ. م)، مادیای سکایی (۶۵۳–۶۲۵ پ. م)، هووخشتره (۶۲۵–۵۸۵ پ. م) و در نهایت ایشتوویگو (۵۸۵–۵۵۰ پ. م) بودند. دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش بزرگ شاه پارس منقرض شد و سلطنت ایران به پارس‌ها منتقل گشت. در زمان داریوش بزرگ، شاهنشاهی هخامنشی به منتهای بزرگی خود رسید: از هند تا دریای آدریاتیک و از دریای عمان تا کوه‌های قفقاز. شاهنشاهی هخامنشی. هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند. در ۵۲۹ پ. م کوروش بزرگ پایه‌گذار دولت هخامنشی فوت شد. لشکرکشی کمبوجیه جانشین او به مصر آخرین رمق کشاورزان و مردم مغلوب را کشید و زمینه را برای شورشی همگانی فراهم کرد. داریوش بزرگ در کتیبه بیستون می‌گوید: «بعد از رفتن او (کمبوجیه) به مصر مردم از او برگشتند …» شورش‌ها وسعت یافت و حتی پارس، زادگاه شاهان هخامنشی را نیز دربرگرفت. داریوش در کتیبه بیستون شمه‌ای از این قیام‌ها را در بند دوم چنین نقل می‌کند: «زمانی که من در بابل بودم این ایالات از من برگشتند: پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت، خراسان (مرو، گوش) افغانستان (مکائیه).» داریوش از ۹ مهر ماه ۵۲۲ تا ۱۹ اسفند ۵۲۰ پ. م به سرکوبی این جنبش‌ها مشغول بود. جنگ‌های ایران و یونان در زمان داریوش آغاز شد. دولت هخامنشی سرانجام در ۳۳۰ پ. م به دست اسکندر مقدونی منقرض گشت و ایران به دست سپاهیان او افتاد. حملهٔ اسکندر. اسکندر مقدونی سلسله هخامنشیان را نابود کرد، دارا را کشت ولی در حرکت خود به شرق همه جا به مقاومت‌های سخت برخورد، از جمله سغد و باکتریا یکی از سرداران جنگی او بنام سپتامان ۳۲۷–۳۲۹ ق. م در راس جنبش همگانی مردم بیش از دو سال علیه مهاجم خارجی مبارزه دلاورانه کرد. در این ناحیه مکرر مردم علیه ساتراپهای اسکندر قیام کردند. گرچه سرانجام نیروهای مجهز و ورزیده اسکندر این جنبش‌ها را سرکوب کردند ولی از این تاریخ اسکندر ناچار روش خشونت‌آمیز خود را به نرمش و خوشخویی بدل کرد. پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ ق. م) فتوحاتش بین سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیائی او که ایران هستهٔ مرکزی آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان (۳۳۰–۲۵۰ ق. م) درآمد. پس از مدتی پارت‌ها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند سلوکیان را نابود و شاهنشاهی اشکانی را ایجاد کنند. شاهنشاهی اشکانی. اشکانیان (۲۵۰ ق. م - ۲۲۴ م) که از تیره ایرانی پرنی و شاخه‌ای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبه‌های داریوش «پرثوه» آمده است که به زبان پارتی «پهلوه» می‌شود. چون پارتیان از اهل ایالت پهله بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را «پهلوی» نیز می‌توان خواند. ایالت پارتی‌ها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای خزر و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود می‌شد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای خزر می‌زیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند. این شاهنشاهی در دورهٔ اقتدارش از رود فرات در غرب تا رشته‌کوه‌های هندوکش در شرق و از کوه‌های قفقاز در شمال تا خلیج فارس در جنوب گسترش یافت. در دورهٔ اشکانی جنگ‌های ایران و روم آغاز شد. سلسله اشکانی در اثر اختلافات داخلی و جنگ‌های خارجی به‌تدریج ضعیف شد تا سر انجام به‌دست اردشیر یکم ساسانی منقرض گردید. شاهنشاهی ساسانی. ساسانیان خاندانی شاهنشاهی در ایران بودند که در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی فرمانروایی کردند. پیشینه شاهنشاهان ساسانی از ایالت پارس بود آنان بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. سلسله اشکانی به دست اردشیر یکم ساسانی منقرض گردید. هم‌او سلسله ساسانیان را بنا نهاد که تا ۶۵۲ میلادی در ایران ادامه یافت. اردشیر بابکان با پیروزی بر اشکانیان حکومت ساسانیان را در ۲۲۴ میلادی بنیان نهاد که ۴۲۸ سال در ادامه داشت. دولت ساسانی حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی بود و قدرت بسیار زیادی کسب کرد. در این دوره نیز جنگ‌های ایران و روم ادامه یافت؛ در این جنگ‌های طولانی، ساسانیان به‌عنوان رقیب قدرتمند دولت روم، جنگ‌های متعددی را با آن دولت انجام داد. در این کشمکش‌ها که تا پایان حکومت آن‌ها امتداد داشت، زمانی ایران و زمانی روم فاتح بودند. ساسانیان با تصرف سرزمین‌های پهناور، قلمرو خویش را توسعه دادند، به‌طوری‌که قلمرو ساسانیان در دوره حکومت خسرو پرویز به قلمرو هخامنشیان در زمان اوج این حکومت نزدیک شده بود. شاهنشاهی پهناور ساسانی که از رود سند تا دریای سرخ وسعت داشت، در اثر مشکلات خارجی و داخلی ضعیف شد. آخرین پادشاه این سلسله یزدگرد سوم بود. در دوره او مسلمانان عرب به ایران حمله کردند و بدین ترتیب دولت ساسانی از میان رفت. شاهنشاهی صفوی. پس از سال‌ها فرمانروایی تیموریان و تشکیل حکومت‌های کوچک و بزرگ که عمده آن‌ها فرهنگ ایرانی را بازمی‌نمایاند، صفویان فرمانروایی گسترده‌ای را شکل داد که می‌توان از آن به عنوان یکی از دودمان‌های شاهنشاهی ایران نام برد و پس از دوره‌های گوناگون حکومت‌های ملوک الطوایفی و پس از سال‌ها توانستند دوباره ایران متحد را بنا نهند. از نظر تاریخ ایران، دولت صفوی دارای دو ارزش اساسی و حیاتی است: به هر حال با تشکیل دولت صفوی، گذشته دیربازی از گسیختگی پیوندهای ملی ایرانیان به‌دست فراموشی سپرده شد و بار دیگر به قول ادوارد براون، از ملت ایران «ملتی قائم بالذات، متحد، توانا و واجب احترام ساخت و ثغور آن را در ایام سلطنت شاه عباس اول به حدود شاهنشاهی ساسانیان رسانید.». رسیدن ایرانیان به مرزهای سابق خود و نزدیک به مرزهای دوران ساسانیان، در بعضی مواقع و به ویژه در عهد پادشاهی شاه عباس و نادرشاه به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد. از دوره صفوی (۱۷۳۲–۱۵۰۱ م) مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی گردید. مذهب تشیع با ویژگی‌های سیاسی و اجتماعی خویش باعث اتحاد و استقلال ایران گردید و هویت ملی آن را در برابر تهاجمات و ضربات مهلک امپراتوری عثمانی حفظ نمود و ایران توانست بار دیگر به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و مذهبی قد علم کند. در دوره شاه عباس شهر اصفهان به عنوان پایتخت ایران انتخاب گردید و به اوج عظمت و شکوه دست یافت به‌طوری‌که یادگارهای بسیاری از معماری و شهرسازی آن دوران تا عصر حاضر بر جای مانده است. صفویان در نتیجه تهاجم افغانها و تصرف اصفهان توسط آن‌ها از میان رفتند. شاهنشاهی افشار. افغان‌های یاغی پس از گشایش قندهار به دست نادر به دهلی گریخته بودند. نادرشاه سه بار به محمد شاه (شاه هند) اخطار نمود که افسران اشرف افغان که جزو غارتگران بودند (حدوداً ۸۰۰ نفر) و در قتل‌عام مردم ایران نقش اساسی داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آن‌ها سپاه ایران از رود سند گذشت و در جنگ کَرنال هندوستان را شکست داده و دهلی پایتخت آن را تصرف کرد. سپس ۸۰۰ متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند. در این جنگ در طی یک روز بین بیست تا سی‌هزار از مردم هند کشته شدند. نادر شاه با غنائم فراوانی که از هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت و تاج پادشاهی هند را بر سر محمد شاه باقی‌گذاشت. غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیش از بیشترین درآمد سالانهٔ دوران صفویه برآورد شده است. در میان این غنائم جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس و کره جواهرنشان شهرت دارند. نادر شاه به رغم کمی سپاهیانش در مقابل لشکریان فیل سوار هندی توانست با به‌کارگیری تاکتیک‌های نوین جنگی لشکر انبوه هندوستان را در هم بکوبد. نادر شاه توانسته بود با آموزش‌های رزمی سنگین و کارآمد ارتش خود را به یک جنگ‌افزار رعب‌آور برای دشمن تبدیل کند. نادرشاه افشار ضمن تسلط بر تمامی خاک ایران، سلسله افشاریان را تأسیس نمود (۱۷۳۴ م). پس از افشاریان، زندیان (۱۷۹۶–۱۷۵۰ م) بر اریکه قدرت تکیه زدند و در دوره حکومت آن‌ها شهر شیراز به پایتختی انتخاب گردید و به شهری باشکوه و بزرگ تبدیل شد. پادشاهی زند. دوران پادشاهی زند به سردمداری کریم خان در سال ۱۱۶۳ قمری آغاز شد. پس از قتل نادر و به دنبال اغتشاشات گسترده و عمومی در این ایام، سرانجام کریم خان توانست پس از شانزده سال مبارزه دایمی بر تمامی حریفان خود از جمله محمدحسن خان قاجار و آزاد خان افغان غلبه کند و صفحات مرکزی و شمالی و غربی و جنوبی ایران را در اختیار بگیرد. وی به انگلیسی‌ها روی خوش نشان نداد و همواره می‌گفت آن‌ها می‌خواهند ایران را مانند هندوستان کنند. برادر وی، صادق خان، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ ه‍.ق بصره را از امپراتوری عثمانی منتزع نماید و به این ترتیب، نفوذ اوامر دولت ایران را بر سراسر اروندرود و بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند. پس از در گذشت کریم خان زند دگرباره جانشینان او به جان هم افتادند و با جنگ و نزاع‌های مستمر، زمینه تقویت و کسب اقتدار آغا محمد خان و سلسله قاجار را فراهم آوردند. پادشاهی قاجار. در دوره قاجار (۱۹۲۴–۱۷۷۹ م) نفوذ قدرت‌های استعماری همچون انگلیس و روسیه تزاری در ایران توسعه یافت و این قدرت‌ها با تحمیل عهدنامه‌هایی همچون ترکمانچای، گلستان و پاریس بر دولت ایران سرزمین‌های وسیعی در آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و خراسان را از خاک ایران جدا کردند. نتیجه این تحولات وقوع جنبش‌هایی چون قیام تنباکو، مشروطیت، جنبش جنگل و قیام محمد خیابانی در ایران بود. شاهنشاهی پهلوی. رضاشاه در سال ۱۳۰۴ ه‍.ش/۱۹۲۵ م به حکومت دست یافت و تأسیس سلسله پهلوی را اعلام نمود. در این دوران ایران به سوی جامعه‌ای مدرن حرکت کرد. او در شهریور ۱۳۲۰ با حمله انگلیس‌ها و روس‌ها به‌طور همزمان مجبور به استعفا شد و حکومت را به فرزندش محمدرضا پهلوی واگذار کرد که تا وقوع انقلاب ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پادشاه ایران بود و سپس در ۵ام مرداد ماه ۱۳۵۹ درگذشت. محمدرضاشاه به توسعهٔ اقتصادی و افزایش قدرت نظامی کشور علاقه داشت و بخشی از درآمد نفتی کشور را صرف ارتش ایران کرد. او تحت عنوان انقلاب سفید با هدف رسمی قرار گرفتن ایران در میان مدرن‌ترین کشورهای جهان تا پایان سدهٔ بیستم مجموعه‌ای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی مانند اصلاحات ارضی و حق رأی زنان را آغاز نمود. در دههٔ ۱۳۴۰ و اوایل دههٔ ۱۳۵۰ خورشیدی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. پسر او رضا پهلوی در ۹ آبان ۱۳۵۹ بیست ساله شد و قادر شد بنا بر قانون اساسی مشروطه نسبت به تخت پادشاهی ادعا کند. او که در آن زمان دانشجوی دانشگاه آمریکایی قاهره بود، در مراسمی در قصر قبه در قاهره خود را شاه ایران اعلام کرد و عنوان رضا شاه دوم را برای خود اختیار کرد. در دوره پهلوی صنعت نفت ایران توسط محمد مصدق ملی شد. در سال ۱۳۵۷ خورشیدی با انقلاب ایران، نظام سلطنتی در ایران تغییر کرد و نظام جدیدی به‌نام جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288400
288413
فصل
فصل یا فرگرد یکی از تقسیمات سال بر اساس تغییرات آب‌وهوایی، بوم‌شناسی و تعداد ساعات روز(روشنایی خورشید) در یک منطقه مشخص در کرهٔ زمین است. در زمین، فصول نتیجه گردش زمین به دور خورشید و انحراف محوری زمین نسبت به دایرةالبروج است. در مناطق معتدل و قطبی، فصول با تغییراتی در شدت نور خورشید که به سطح زمین می‌رسد مشخص می‌شود، تغییراتی که ممکن است باعث خواب زمستانی جانوران و گیاهان یا مهاجرت جانوران به مناطق دیگر شود. فرهنگ‌های گوناگون تعداد و ماهیت فصول را بر اساس تغییرات منطقه‌ای خود تعریف می‌کنند و به همین دلیل تعداد فصول در ملل گوناگون متفاوت است. فصل‌ها اغلب برای جوامع کشاورزی اهمیت ویژه‌ای دارند، که زندگی آن‌ها حول محور زمان کاشت و برداشت می‌چرخد، و تغییر فصل اغلب با آیین‌ها خاصی همراه است. تعریف تعداد فصل‌ها هم تا حدی مربوط به فرهنگ هر ملت می‌شود. در هندوستان، از دوران گذشته تا به امروز، شش فصل (یا به اصطلاح ریتو) بر اساس گاهشمارهای مذهبی یا فرهنگی جنوب آسیا برای اهدافی مانند کشاورزی و بازرگانی به‌وجود آمده‌است. زمانبندی عرفی فصل‌ها. زمین در مداری بیضی شکل به دور خورشید می‌چرخد. مدار زمین در دوسوی صفحه فرضی صفحه مداری یا استوا قرار دارد. محور زمین نسبت به صفحه استوا زاویه ۲۳٫۵ درجه می‌سازد. این انحراف سبب نامساوی شدن طول روز و شب در زمان‌های متفاوت سال در یک مکان می‌شود. زمین دو بار در مدار خود صفحه مداری استوا را قطع می‌کند (نقاط اعتدال) و دو بار در بیشترین حالت انحراف قرار می‌گیرد (نقاط انقلاب). هرکدام از نقاط چهارگانه مبدأ یکی از فصولند. ساکنین نیمکره شمالی، نقطه اعتدال شمالی را اعتدال بهاری و نقطه اعتدال جنوبی را اعتدال پاییزی و نقطه انقلاب شمالی را انقلاب تابستانی و نقطه انقلاب جنوبی را انقلاب زمستانی می‌گویند. از نظر زمان عرفی بهار شامل سه ماه فروردین ،اردیبهشت و خرداد است و شروع آن اول فروردین است. تابستان شامل تیرماه، مرداد و شهریور است و شروع آن اول تیرماه‌است. پاییز شامل ماه مهر، آبان و آذر است و شروع آن در اول مهرماه‌است؛ و زمستان شامل ماه‌های دی و بهمن و اسفند است و آغاز آن اول دی ماه‌است. زمان‌بندی اخترشناسانهٔ فصل‌ها. در تقویم جلالی (هـ. ش) اول فرودین (آغاز سال) بر اساس تحویل نجومی اعتدال بهاری (شمالی) بوده و ساعت صفر بامداد اول فروردین میانگین حلول سال (مابین زمان تحویل ظهر آخرین روز و ظهر اولین روز سال) و آغاز بهار قرارداد شده است. بر اساس این تقویم می‌توان میانگین آغاز دقیق و نجومی فصول را تعیین نمود. اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی. انحراف محور زمین در یکم مهرماه و یکم فروردین تأثیری بر چگونگی تابش نور خورشید به نیمکرهٔ شمالی و جنوبی زمین ندارد و هر دو نیمکره به یک اندازه نور خورشید را دریافت می‌کنند. در این دو روز، در همه جای زمین، طول روز و شب مساوی و برابر ۱۲ ساعت است. به این دو روز اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی می‌گویند. زمانی که در نیمکرهٔ شمالی اعتدال بهاری است، در نیمکرهٔ جنوبی اعتدال پاییزی است. انقلاب تابستانی و انقلاب زمستانی. روز یکم تیرماه قطب شمال بیش از هر زمان دیگر (به اندازهٔ ۲۳٫۵ درجه) به سوی خورشید متمایل است و نور خورشید فقط به برخی از سرزمین‌های نیمکرهٔ شمالی عمود می‌تابد. این روز طولانی‌ترین روز در نیمکرهٔ شمالی است و به آن انقلاب تابستانی می‌گویند. روز نخست دی ماه قطب شمال بیش از هر زمان دیگر (به اندازهٔ ۲۳٫۵ درجه) از خورشید دور است و نور خورشید به هیچ نقطه‌ای از نیمکرهٔ شمالی عمود نمی‌تابد. این روز کوتاه‌ترین روز در نیمکرهٔ شمالی است و به آن انقلاب زمستانی می‌گویند. زمانی که در نیمکرهٔ شمالی انقلاب تابستانی است، در نیمکرهٔ جنوبی انقلاب زمستانی اتفاق می‌افتد. کلیشه. در میان مردم ایران یک کلیشه مبنی بر اینکه ایران تنها کشور چهارفصل جهان است وجود دارد که پژوهش‌ها، آمارها و بررسی‌های هواشناسی، این باور را درست می‌دانند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288413
288418
نیچر
مجله نیچر که از سال ۱۸۶۹ میلادی تاکنون منتشر می‌شود یک نشریه هفتگی جامع بریتانیایی است که در میان پرارزش‌ترین مجله‌های علمی جهان قرار دارد. این نشریه ارجاع داده شده‌ترین مجله علمی است. ضریب تأثیرگذاری مجله در سال ۲۰۲۰ با نمره تقریبی ۵۵ در رده اول نشریات علمی جامع قرار گرفت. از جمله مهم‌ترین مقالات منتشر شده در این مجله می‌توان به مقاله‌های زیر اشاره کرد:
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288418
288430
یوحنا
یوحنا بن زِبَدی یا یوحنای رسول (یونانی:"Ιωάννης" حدود ۶ میلادی - حدود ۱۰۰ میلادی) از دوازده یار و حواری برگزیدهٔ عیسی بود. در عهد جدید او جوان‌ترین حواری و پسر زبدی و سالومه معرفی می‌شود. برادرش یعقوب یکی دیگر از دوازده حواری بود. پدران کلیسا او را یوحنای انجیل‌نویس، یوحنای پاتموس، یوحنای بزرگ و شاگرد محبوب می‌خوانند و گزارش می‌کنند که او از دیگر حواریون بیشتر عمر کرد و تنها کسی بود که به مرگ طبیعی درگذشت؛ گرچه محققان امروزی در راستی این موارد اختلاف نظر دارند. در مسیحیت، او را نویسنده سه بخش از انجیل می‌دانند: انجیل یوحنا، رساله‌های منسوب به یوحنا و مکاشفه یوحنا. منتقدانِ نوگرا، این را مطرح کرده‌اند که چه‌بسا مکاشفه در ۷۰ میلادی، به‌دست یوحنای پاتموس نوشته شده‌باشد، زیرا نویسنده، بارها خود را یوحنا خوانده، اما در انجیل یوحنا، مستقیم نامی از نویسنده نیامده‌است. ژوستین شهید (۱۳۵ میلادی)، نگاشتن مکاشفه را به یوحنا بن زبدی، نسبت داد، که یوسبیوس قیصریه، مورخ قرن چهارم، در اصالت آن تردید کرد. صرف نظر از اینکه یوحنای رسول آثار منسوب به یوحنا را نوشته باشد یا نه، اکثر محققان متفق‌القولند که هر سه رساله توسط نویسنده‌ای واحد نوشته شده‌است و نویسندهٔ این رساله‌ها کسی غیر از نویسندهٔ کتاب مکاشفهٔ یوحناست. اما در مورد اینکه آیا نویسنده رساله‌های منسوب به یوحنا با انجیل یوحنا یکی است یا نه، اختلاف نظر وجود دارد. در انجیل، یوحنا، حواری محبوب مسیح، یوحنا پسر زبدی خوانده شده‌است. او برادر یعقوب اکبر، و در آغاز ماهیگیر بود. یوحنا، از شاگردان یحیی تعمیددهنده بود که با آغاز دعوت عیسی، به پیروان‌ش گروید. بنا به انجیل، پس از برخاستن مسیح از مردگان، یوحنا و پطرس، نخستین کسانی بودند که به زیارت مقبره رفتند و برخاستن عیسی را باور کردند. در مسیحیت، از او به "یوحنای محبوب" یاد می‌شود، چراکه یوحنا یار محبوب عیسی مسیح بود و عیسی بر روی صلیب به مریم مادرش گفت «ای بانو، اینک پسرت» و به یوحنا گفت «این مادر توست». زندگی یوحنا. به‌نظر می‌رسد که اورشلیم، چند سالی جای سکونت اصلی یوحنا بوده‌ باشد. بر اساس روایتی معتبر، او سال‌های پایانی عمر را در افسوس گذراند. او کهن‌سالی طولانی‌اش را در افسوس گذراند و آنجا انجیل، سه رساله و مکاشفه را نگاشت. مرگ یوحنا. تاریخ درگذشت او را سال سوم سلطنت تراژان، یعنی ۱۰۰ میلادی دانسته‌اند که در ۹۴ سالگی در افسوس درگذشت. جستارهای وابسته. حواریون
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288430
288434
همستر
هَمستِر یا دهان‌کیسه به گروهی از جوندگان از نوع کیسه گونه گفته می‌شود که به زیرخانواده موشان تعلق دارند. همسترها ۱۹ گونه دارند که در شش یا هفت سرده دسته‌بندی شده‌اند. همستر جانوری پگاه‌رو است و در طول روز زیر زمین باقی می‌ماند تا مورد حمله شکارچیان قرار نگیرد. در طبیعت این جانور در درجهٔ اول از دانه‌ها، میوه‌ها و گیاهان تغذیه می‌کند و پس از آن گاهی به سراغ حشرات زیر زمین می‌رود. این جانور دارای کیسۀ گونه است به گونه‌ای که تا شانه‌هایش کشیده شده‌است و از آن برای جابجایی مواد خوراکی در هنگامی که در پناهگاهش زندگی می‌کند استفاده می‌کند. همسترها جانورانی شب‌زی هستند، اما در اسارت این حالت آن‌ها دستخوش تغییر است. همسترها در طبیعت به خواب زمستانی نیز می‌روند، اما در اسارت خیلی این اتفاق نمی‌افتد. رفتار این جانوران وابسته به محیط اطراف، ژنتیک و ارتباط آن‌ها با انسان‌ها است. از آنجا که زادولد آن‌ها زیاد است، در کشورهای پیشرفته از آن‌ها به عنوان حیوانات آزمایشگاهی استفاده می‌شود. بعضی از گونه‌های همستر نیز در حال کاهش جمیعت هستند. برخی همسترها به‌عنوان حیوان خانگی توسط انسان‌ها نگهداری می‌شوند. اینکه این جانوران معمولاً تنها زندگی می‌کنند و هزینه و جای زیادی هم نمی‌خواهند، باعث شده‌است که مورد علاقهٔ انسان‌ها قرار گیرند. شناخته شده‌ترین گونهٔ همستر، همستر طلایی یا سوری است که معمولاً به‌عنوان حیوان خانگی نگهداری می‌شود. سایر گونه‌های همستر که معمولاً به عنوان حیوان خانگی نگهداری می‌شوند عبارتند از سه گونه همستر کوتوله شامل همستر کوتوله کمبل، همستر کوتوله سفید زمستانی و همستر روبوروسکی. نزدیک‌ترین اقوام این جوندگان شامل ول‌ها و برخی موش‌ها هستند. اگرچه هر گونه متفاوت است، اما بیشتر اعضای این گروه ویژگی‌های مشابهی دارند. آن‌ها دارای بدن‌های باریک یا حتی گرد، اندام‌های کوتاه و دم‌های کوتاه هستند. خز آن‌ها در رنگ‌های مختلفی از جمله سفید، قهوه‌ای، مشکی، قرمز، خاکستری و… به چشم می‌خورد. اندازه بزرگسالان بسته به نوع آن متفاوت است. این جوندگان در هر نقطه از حدود ۲ اینچ، تا ۱۳ اینچ اندازه‌گیری می‌شوند. در سنگین‌ترین آن‌ها، برخی از گونه‌ها تقریباً به یک پوند می‌رسند. ریشه‌شناسی. واژهٔ انگلیسی hamster برگرفته از زبان آلمانی است که خود آن از واژهٔ "hamustro" در آلمانی بالای باستان گرفته شده‌است، و آن هم احتمالاً برگرفته از "choměstrǔ" در زبان روسی قدیم است که ممکن است ترکیبی از "khomiak" روسی و "staras" لیتوانیایی باشد که هردو به معنای «همستر» هستند. توصیف. همسترها معمولاً اندامی قوی دارند، دم آن‌ها از طول بدنشان کوتاه‌تر است و گوش‌های پُرموی نازکی دارند. ساق پای آن‌ها کوتاه و کلفت است اما خود پا پهن است. موی بدن آن‌ها ضخیم و ابریشم‌مانند است و ممکن است بلند یا کوتاه باشد و به رنگ‌های سیاه، خاکستری، سفید، قهوه‌ای، زرد، قرمز و آمیخته‌ای از این رنگ‌ها (بسته به گونه‌اش) دیده می‌شود. همسترها را می‌توان در طول ۵٫۵ تا ۱۰٫۵ سانتی‌متر پیدا کرد اما بزرگ‌ترین آن‌ها همستر اروپایی است که طول آن به ۳۴ سانتیمتر (بدون در نظر گرفتن دم ۶ سانتی‌متری آن‌ها) می‌رسد. دومین گونهٔ همسترهای بزرگ‌اندام، مربوط به همستر آنگورا است که موی بلندی دارد و به همستر خرس تدی هم معروف است. طول این جانور تا ۱۸ سانتیمتر می‌رسد و در گروه همسترهای طلایی جای می‌گیرد. دم همستر را به سختی می‌توان دید چون معمولاً طول آن کوتاه است و در حدود ۱/۶ طول بدن آن است به غیر از همستر کوتولهٔ چینی که طول دمش با طول اندامش برابر است. نکتهٔ مورد توجه در همستر، دندان‌های پیش آن‌ها است که جفت بالایی و جفت پایینی همواره دارای رشد است. همسترها اندامی انعطاف‌پذیر دارند اما برخلاف اندامشان استخوان‌های بسیار تردی دارند. این جانور به تغییر ناگهانی دما و سرما و گرمای بیش از اندازه بسیار حساس است. حواس. بینایی همستر بسیار ضعیف است آن‌ها نزدیک‌بین هستند و کوررنگی دارند که برای جبران بینایی ضعیفشان در محیط‌هایی که با آن ناآشنایند، از غده‌هایی که در پهلوهایشان جای دارد استفاده می‌کنند (در همسترهای چینی و کوتوله این غده‌ها بر اندام تناسلی جای دارد). در این موقعیت‌ها، همستر این غده‌های بدنش را بر روی اجسام گوناگون در پیرامونش می‌مالد و یک ردّ بو از خود به جای می‌گذارد تا راه بازگشت به خانه را گم نکند. همچنین همستر گاهی از حس بویایی‌اش در شناسایی جنسیت، فرومون و جای مواد خوراکی استفاده می‌کند. همسترها به سروصدا بسیار حساس‌اند و می‌توانند امواج فراصوت را بشنوند و از راه آن با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. خوراک. همسترها، همه‌چیزخوار هستند حتی هم‌نوع‌خوار. با اینکه آن‌ها می‌توانند با خوراک‌هایی که در بیرون به صورت تجاری ویژهٔ آن‌ها فروش می‌رود زندگی کنند اما مواد دیگری همچون سبزی‌ها، میوه‌ها، دانه‌ها و مغز خشکبار را هم می‌خورند. همسترهای خاورمیانه‌ای دیده شده که در بسته‌های مواد خوراکی به دنبال حشرات می‌گردند. همسترها مدفوع خود را نیز می‌خورند تا مواد مغذی که در مدفوعشان جا مانده‌است را بازیابی کنند. بعضی از مواد غذایی که می‌توانید به همستر خود بدهید عبارتند از: رفتارشناسی. جویدن میله‌های قفس: «من حوصله ام سر رفته لطفاً به من اسباب بازی‌های جدید برای جویدن بدهید یا من را در یک قفس بزرگ‌تر بگذارید و برای من فضایی بیشتر برای بازی کردن تهیه کنید.» چشم‌ها به سختی باز هستند و گوش‌ها به پشت جمع اند: «من خواب آلود هستم به من فرصت بیشتری برای بیدار شدن بده یا ممکنه که گازت بگیرم.» صاحب من: «بعد از بازی و خواب، احتیاج به تمیز شدن دارم.» تمیز کردن مکرر همستر:"من آشفته و پریشان یا هیجان زده هستم ." نشسته درحالی که گوش‌ها رو به جلو و بدون حرکت است :"من چیز جالبی می‌بینم ." تق و لق کردن (سروصدا کردن): «من خوشحال نیستم و احساس خوبی ندارم لطفاً من را به قفسم برگردون.» خمیازه کشیدن و کشش بدن: «من احساس بزرگ بودن می‌کنم و یک خواب خوب در طول روز را داشته‌ام.» محیط زندگی همستر باید مانند هر حیوان دیگری محیطی امن و راحت و به دور از استرس و اضطراب باشد و در غیر این صورت می‌تواند به مشکلات سلامتی و رفتاری منجر شود و باقی بماند. همسترها استرس خود را از طریق گاز گرفتن، تق ولق کردن و پرخوری نشان می‌دهند. اگر به نظرتان مکان زندگی همسترتان نامناسب است آن را تغییر دهید و به خاطر داشته باشید که قفس همستر همیشه باید تمیز باشد. از بیدار شدن همستر در طول روز جلوگیری کنید. قفس همستر سوری یا کوتوله‌ها که با یکدیگر درگیری دارند را جدا کنید. یک چرخ و فلک در اختیار همستر خود قرار دهید و اسباب بازی‌هایی برای جویدن او تهیه کنید و قفس همسترتان را از محل‌های استرس‌زا دور نگه دارید و آن را در مکان‌های آرام قرار دهید. دمای محل زندگی خود را در درجه حرارت بالا قرار نداده و به مقدار کافی غذا و مواد آشیانه سازی در اختیار همستر مادر و نوزادانش قرار دهید. طول عمر. همسترهای سوری معمولاً بیش از دو تا سه سال در اسارت و مدتی کمتر در طبیعت زندگی می‌کنند. همسترهای روسی حدود دو تا چهار سال، همسترهای چینی ۲٫۵ تا ۳ سال و همستر روبوروسکی اغلب تا سه سال در اسارت زندگی می‌کنند. تولیدمثل. همسترها در سنین مختلف بسته به گونه خود بارور می‌شوند. همسترهای سوری و روسی به سرعت بالغ می‌شوند و می‌توانند در سنین پایین (۴ تا ۵ هفتگی) شروع به تولیدمثل کنند، در حالی‌که همسترهای چینی معمولاً در سن دو تا سه ماهگی و همستر روبوروسکی در سه تا چهار ماهگی شروع به تولیدمثل می‌کنند. عمر باروری ماده‌ها حدود ۱۸ ماه طول می‌کشد، اما همسترهای نر بسیار بیشتر بارور می‌مانند. ماده‌ها تقریباً هر چهار روز یک‌بار در فحلی قرار می‌گیرند که با قرمز شدن نواحی تناسلی، بوی مشک‌آلود و صدای خش‌خش و جیرجیر این موضوع را نشان می‌دهند.همسترهای سوری زادآور فصلی هستند و سالیانه چندین توله تولید می‌کنند. همسترهای کوتوله در تمام طول سال تولیدمثل می‌کنند. بارداری برای همستر سوری ۱۶ تا ۱۸ روز، برای همستر روسی ۱۸ تا ۲۱ روز، برای همستر چینی ۲۱ تا ۲۳ روز و برای همستر روبوروسکی ۲۳ تا ۳۰ روز طول می‌کشد. میانگین تعداد زاده‌ها در هر بارداری برای همسترهای سوری حدود هفت توله است، اما می‌تواند به ۲۴ توله برسد، که حداکثر تعداد توله‌هایی است که می‌توان در رحم داشت. همسترهای کوتوله کمپل معمولاً چهار تا هشت توله در یک بارداری دارند، اما می‌توانند تا ۱۳ توله داشته باشند. همسترهای چینی و روبوروسکی، زاده‌های کمتری در هر بارداری دارند. همسترهای نوزاد بدون مو و کور در لانه‌ای که مادر از قبل آماده کرده به دنیا می‌آیند. پس از یک هفته، آن‌ها شروع به کاوش در خارج از لانه می‌کنند. همسترها هر ماه قادر به تولیدمثل هستند. پس از رسیدن همسترها به سن سه هفته، آن‌ها بالغ در نظر گرفته می‌شوند. تاریخچه پرورش همستر. این جانور برای اولین بار توسط دانشمند آلمانی «جان فیشر وان والدهایم» در سال ۱۸۱۷ میلادی شناسایی و رده‌بندی شد. در سال ۱۸۳۹ میلادی جانورشناس انگلیسی «جورج واتر هاوس» همستر سوری را دوباره گزارش نموده و آن را «Cricetus auratus» نام‌گذاری کرد. در سال ۱۹۳۰ میلادی جانورشناس انگلیسی «آهارونی» که استاد دانشگاه قدس بود پیشنهاد کرد که از این جانور به عنوان حیوان آزمایشگاهی استفاده شود. این حیوان برای اولین بار در سال ۱۹۳۱ میلادی وارد انگلستان و در سال ۱۹۳۳ میلادی وارد ایالات متحده آمریکا شد. تعیین جنسیت همستر. برای تعیین جنسیت همستر نشانه‌های زیادی وجود دارد. مهم‌ترین نشانه‌ها علائم مرتبط با آناتومی بدن است. در همسترهای نر با لمس ناحیهٔ پرینه می‌توان بیضه‌ها را لمس کرد ولی در همستر ماده چیزی لمس نمی‌شود. ضمناً فاصله بین مقعد و قسمت خارجی دستگاه تناسلی در همستر نر بیشتر از همستر ماده است و در اطراف سوراخ تناسلی نرها برجستگی تناسلی نیز وجود دارد. در نرها فقط مقعد و نوک آلت تناسلی دیده می‌شود در حالی که در ماده، مجرای خارجی ادرار، دهانه واژن و مقعد دیده می‌شوند. فعالیت همستر. همسترها پگاه‌رو هستند. پگاه‌رو جانورانی هستند که هنگام غروب و طلوع آفتاب فعالیت بیشتری دارند. همسترها، اگر دائماً در معرض نور باشند می‌خوابند و بهتر است قفس‌ها و پناهگاه‌هایشان را در نور کم نگه دارید. در طول روز و وقتی محیط روشن است، همسترها مکان‌های تاریک را ترجیح می‌دهند. البته آن‌ها همچنین می‌توانند در طول روز فعالیت داشته باشند یا با چرخ و فلک بازی کنند. صاحب همستر همچنین می‌تواند با سرگرمی و بیدار کردن همستر، همستر را در طول روز بازی یا آموزش دهد. همسترها هم مانند سایر پستانداران خواب می‌بینند. همسترها بسته به نوع، کیلومترها در محل زندگی خود در طبیعت می‌دوند و راه می‌روند بنابراین لزوم وجود چرخ و فلک متناسب با نوع همستر و داشتن استانداردهای اولیه در محل نگهداری این موجودات، بسیار اهمیت دارد. گونه‌ها. زیرخانواده همستر «سیری سیتینه» دربرگیرنده هفت سرده است که این هفت سرده دربرگیرنده ۱۹ گونه همستر است و این گونه‌ها عبارت‌اند از: ۱. پرورش، نگهداری و بیماری‌های همستر تألیف دکتر احسان مقدس، انتشارات نیلوبرگ، تهران، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۰.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288434
288440
باکتری گرم-مثبت
باکتری‌های گِرَم مثبت شامل گروهی از باکتری‌هاست که در برابر رنگ‌آمیزی گرم واکنش مثبتی دارند؛ آن‌ها با جذب کریستال ویوله توسط پپتیدوگلیکان موجود در دیواره، به رنگ آبی تیره و بنفش دیده می‌شوند. دیوارهٔ سلولی باکتری‌های گرم مثبت معمولاً فاقد غشای خارجی است که در گرم منفی‌ها یافت می‌شود. جالب است که بدانید باکتری مایکوپلاسما از نظر دیواره سلولی مانند باکتری‌های گرم مثبت است. باکتری‌های گرم مثبت به سختی و با حرارت رنگ‌آمیزی صورت می‌گیرد اما پس از رنگ‌آمیزی رنگ خود را به سختی از دست می‌دهند. پوشش سلولی گرم مثبت‌ها. پوشش سلولی گرم مثبت‌ها نسبتاً ساده بوده، از دو تا سه لایه تشکیل شده‌است: غشای سیتوپلاسمی، یک یا چند لایه پپتیدوگلیکان ضخیم (که البته در باکتری های گرم منفی برعکس می باشد و لایه ی پپتیدوگلیکانی آنها نازک است)، و در بعضی باکتری‌ها یک لایه به نام کپسول باکتری یا یک لایه (S) در خارج وجود دارد. دیواره یاخته باکتری‌های گرم مثبت عموماً چهار ویژگی دارند: غشای لیپیدی سیتوپلاسمیک، لایهٔ ضخیم پپتیدوگلیکان، وجود تیکوئیک اسید و لیپوتیکوئیک اسید در دیوارهٔ باکتری و زنجیره‌های پپتیدوگلیکان با پیوندهای عرضی. در باکتری‌های گرم مثبت روی پپتیدوگلیکان یک لایه تیکوئیک اسید قرار گرفته که دارای ساختار پلی اُل فسفات است. اگر تیکوئیک اسید از غشا منشأ بگیرد به آن لیپو تیکوئیک اسید می‌گویند که در همهٔ گرم مثبت‌ها وجود دارد. یک مثال بارز از باکتری‌های گرم مثبت، استافیلوکوکوس‌ها هستند. این باکتری دیواره‌ای به قطر ۴۰ لایه دارد که در آن پیوندهای عرضی (پل‌های عرضی) بین پلی مرهای NAMA-NAGA از مجموع پنج گلایسین تشکیل شده‌است. پیوندهای عرضی در باکتری‌ها متغیر و متفاوت است و یکی از دلایل مهم استحکام این ساختار عظیم (پپتیدوگلیکان) وجود پل‌های عرضی است. مکانیسم رنگ‌آمیزی. روش گرم شامل چندین مرحله است که در هر مرحله فرایندهای شیمیایی خاصی اتفاق می‌افتد. مراحل به ترتیب زیر می‌باشند: رنگ‌آمیزی با کریستال ویوله، آغشته کردن نمونه با محلول ید، شستشوی نمونه با رنگ بر، رنگ‌آمیزی با سفرانین یا فوشین. رنگ‌آمیزی با کریستال ویوله موجب رنگ شدن تمام سلول‌ها می‌شود. سپس با اضافه کردن ید، ترکیب ید و کریستال ویوله در پپتیدوگلیکان به دام می‌افتند و رنگ بر موجب از بین رفتن غشاها و شسته شدن رنگ‌های غیر از پپتیدوگلیکان می‌شود؛ که البته رنگ‌ها غشای سلول‌ها را به دلیل بار منفی‌ای که دارند رنگ می‌کنند (رنگ‌ها با بار مثبت و غشا با بار منفی). در این فاز سلول‌ها یا بی‌رنگ هستند یا به رنگ آبی دیده می‌شوند. سپس با اضافه کردن رنگ بازیِ دیگر، باکتری‌های بی‌رنگ به رنگ صورتی یا قرمز در می‌آیند. با این مکانیسم مولکولی دو باکتری گرم مثبت و گرم منفی بر مبنای ساختار خود از هم تفکیک می‌شوند. طبقه‌بندی. نه تنها در قدیم بلکه امروزه نیز از این روش برای طبقه‌بندی باکتری‌ها استفاده می‌شود. در گذشته این روش در طبقه‌بندی و تبارشناسی میکروارگانیسم نقش پر رنگ‌تری داشته، اما امروزه این روش (رنگ‌آمیزی گرم) فقط مبنای تمییز باکتری‌هاست نه طبقه‌بندی آنها. امروزه رنگ آمیزی گرم در علم تشخیص پزشکی پر کاربردتر است. این روش در طبقه‌بندی و تبارشناسی میکروبی جای خود را به روش‌های مولکولی داده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288440
288448
غار پراو
غار پَراو یا غار پَرو (به کُردی: په‌ڕاو Peřaw)، (به معنی پرآب) نام غاری است در ارتفاع ۳٬۰۵۰ متری کوه پراو، در دوازده کیلومتری شمال‌شرق شهر کرمانشاه که در میان کوه طاق بستان و کوه بیستون و در جنوب منطقه‌ای به نام میدان پراو قرار دارد. این غار در ۳۰۰ متری پایین قله شیخ علیخان یا قله پراو قرار دارد. در زمان کشف این غار در بیش از ۴۰ سال پیش (۱۹۷۱ میلادی)، بزرگ‌ترین غار عمودی دنیا بوده‌است و به همین دلیل لقب اورست غارهای جهان را به آن داده‌اند. این غار به عنوان دومین اثر طبیعی ملی کرمانشاه در سال ۱۳۸۸ توسط سازمان حفاظت محیط زیست ایران به ثبت رسید. امروزه غارهای عمیق بسیاری در جهان یافت شده‌اند که بسیار عمیق‌تر از غار پرو هستند و غار پرو را در لیست عمیق‌ترین غارهای جهان تا رتبه ۲۲۱ پایین آورده‌اند. یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد غار پراو وجود دهانه آن در ارتفاع سه‌هزار متری از سطح دریا است که این بالاترین سطح در بین تمام غارهای "عمودی" دنیا می‌باشد. ثبت ملی. این غار در سال ۱۳۸۸ توسط سازمان محیط زیست به عنوان اثر طبیعی ملی جهت حفاظت ویژه ثبت شد. به علاوه در ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره ۹۸ در فهرست میراث طبیعی ایران قرار گرفت. ویژگی‌ها. غار پَراو در حدود دوازده کیلومتری شمال شرقی کرمانشاه، در نزدیکی روستای چالآبه بر بلندای ۳۰۵۰ متری میدان جنوبی قله کوه پراو یکی از بلندترین قله‌های استان کرمانشاه (با ارتفاع ۳۳۵۷ متر از سطح دریا) قرار دارد. عمق غار پراو ۷۵۱ متر و طول آن ۱٬۴۵۴ متر می‌باشد. تعداد ۲۶ حلقه چاه دارد و عمیق‌ترین چاه آن، چاه شماره ۱۶ است که ۴۲ متر عمق دارد. آب جاری شده در غار پراو حاصل ذوب شدن یخچال‌های زیرزمینی غار پراو است که به خاطر این مسئله و ارتفاع بالای این غار، برودت آن خیلی زیاد است. (بین ۳–۱ درجه سانتی‌گراد) و در هیچ کجای غار دما بالاتر از این نیست. بدنه و دیوار سنگی داخل غار بسیار خشن و متخلخل است و این باعث می‌شود که لباس غارنوردان در حین پیمایش سریعاً پاره شود. آب سرد به لباس‌های زیر و سطح بدن نفوذ می‌کند که دشواری‌های پیمایش را زیادتر می‌کند. پیشینه پیمایش. این غار برای اولین بار در سفر تحقیقاتی یک گروه غارنورد انگلیسی در سال ۱۳۵۰ خورشیدی به رهبری "جان میدلتون" کشف شد و گروه به عمق ۷۵۰ متری غار دست یافت. سفر اکتشافی بعدی در سال ۱۳۵۱ به رهبری "دیوید جادسون" که با حمایت انجمن سلطنتی جغرافی و گروه غارشناسان انگلستان با هدف پیشروی بیشتر، به منظور دستیابی به رکورد جهانی انجام شد. علی‌رغم تلاش‌های زیاد گروه ۱۶ نفرهٔ انگلیسی، این کار میسر نشد و غار پراو در عمق ۷۵۱ متری به یک حوضچهٔ گلی به طول ۵۰ متر ختم شد. این موضوع، یک اصطلاح ماندنی در غارنوردی به جای گذاشت. به این معنی که اگر یک غار بزرگ، که امید به گسترش آن می‌رود، ناگهان به آخر خود برسد، می‌گویند: «پراوئی شد» . در سال ۱۳۵۴ یک تیم لهستانی از غار پراو دیدار کرد. رسیدن به حوضچه آخر آن و گرفتن عکسی از پرچم انگلیسی‌ها باقی‌مانده از سال ۱۳۵۱، تأیید دوبارهٔ این مطلب بود که غار به راستی تمام شده‌است. اولین تلاش جدی ایرانی‌ها برای پیمایش غار در سال ۱۳۶۸ توسط تیم کانون کوهنوردان کرمانشاه به سرپرستی آقای بهمن مشتکوب/سرپرست فنی کریم اسدآبادیان/مسئول امداد و نجات حشمت حیدریان و مسئول تدارکات هوایی بهروز ایزدی انجام شد که به دلیل بارش باران و سرازیر شدن آب در غار ناتمام ماند. اما غارنوردان کانون کوهنوردان کرمانشاه بار دیگر در سال ۱۳۷۰ به سرپرستی آقای بهمن مشتکوب و سرپرست فنی آقای فرامرز دزفولی موفق شدند به عنوان اولین گروه ایرانی تا انتهای غار را پیمایش کنند و رکورد تلاش‌های نافرجام ایرانیان را بشکنند.( تیم سه نفره انتهایی شامل آقایان : بهمن مشتکوب،‌ حشمت حیدریان و زیده‌یاد منوچهردهشت. )‌ در طی سال‌های بعد، بازدید از غار توسط گروه‌های کوهنوردی و غارنوردی ایرانی شروع شد که اغلب به حوضچه انتهای غار یا گاهی به کشف راه‌های جدید انجامید. در سال ۱۳۷۲ تیم دونفره محمدنوری و قدیر یزدانی به عنوان دومین تیم ایرانی دراقدامی متحیرانه و خاص اقدام به پیمایش سبکبار بدون لجستیک و کاملاً آلپی دونفره با حدود ۴۰۰ کیلو بار طی ۱۳ روز غار را پیمایش کرده و به سلامت خارج شدند. در سال ۱۳۷۳ نیز تیم چهارنفره کروه سه کل کرمانشاه با بهره جستن از طناب‌های داخل غار طی یک برنامه سه روزه به حوضچه انتهایی رفته و مراجعت کردند و نام خود را به عنوان سومین تیم پیمایش‌کننده ثبت کردند.(‌ آقایان: هادی میرزاپور،‌ منصور اکبری،‌ شاه‌دوستی و زند‌ه‌یاد هادی فریدرجایی). در سال ۱۳۷۴ چهارمین تیم ایرانی (‌۱۱ نفر )‌ را تیمی از غارنوردان خراسانی تشکیل می‌دادند سه نفر آن‌ها موفق شدند ضمن پیمایش کامل غار کمترین زمان ممکن پیمایش و خروج را به مدت ۵۶ ساعت به نام گروه آزادگان مشهد ثبت نمایند؛ و اولین تصاویر ویدئویی را از چاه و قسمت‌های انتهایی غار خارج کنند.(‌ نفرات تیم انتهای غار: آقایان :‌ امیرزرین . رضا نظام‌دوست و حسین کوهستانی)‌. در سال ۱۳۸۳، یک تیم غارنورد،از کلوپ کوهنوردی کرمانشاه، به انتهای غار رفته و یک غواص به داخل حوضچهٔ آب فرستادند. نتیجه آن بود که عمق حوضچه ۳ متر اندازه‌گیری شد و فهمیدن این واقعیت که این حوضچه بسته‌است و به جایی راه ندارد. در سال ۱۳۸۴، یوری اودوکیموف در راًس یک گروه کوچک از روسیه، از غار پراو دیدن کردند و به عمق ۴۰۰ متری رسیدند و در سال ۱۳۸۵ دوباره بازگشتند ولی به علت بدی هوا نتوانستند ادامه دهند. سال ۱۳۸۱ لیلا اسفندیاری، غارنورد و هیمالیا نورد سرشناس و عضو باشگاه کوهنوردی و اسکی دماوند به عنوان اولین زن ایرانی موفق به پیمایش کامل غار پراو، عمیق‌ترین غار ایران در استان کرمانشاه شد. حوادث. غار پراو با درجه سختی پیمایش «۵ دی» از دشوار گذرترین غارهای جهان به‌شمار می‌رود و تاکنون ۵ نفر از غارنوردان ایرانی در هنگام پیمایش این غار جان خود را از دست داده‌اند. قربانیان عبارتند از: پیوند به بیرون. تصاویری از غار پراو
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288448
288451
دورنا (مجموعه تلویزیونی)
دورنا نام مجموعه تلویزیونیی ۵۲ قسمتی است که در مرکز زنجان کار شده است و از استان‌های شمالغرب کشور نیز پخش گردیده، این فیلم به نویسندگی و کارگردانی علی حسن‌زاده در زمستان ۱۳۸۳ و بهار ۱۳۸۴ تولید شده است
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288451
288453
پولاد کیمیایی
پولاد کیمیایی (زاده ۲۳ تیر ۱۳۵۹، تهران) بازیگر و کارگردان ایرانی سینما و تلویزیون است. او فرزند مسعود کیمیایی فیلم‌ساز و نویسندهٔ ایرانی است. زندگی. پولاد، فرزند مسعود کیمیایی، کارگردان و گیتی پاشایی، خواننده ایرانی، در ۲۳ تیر سال ۱۳۵۹ در تهران زاده شد. شروع فعالیت سینمایی او با فیلم سرب (مسعود کیمیایی) به عنوان بازیگر در سال ۱۳۶۷ بود. با حضور در فیلم تجارت ساختهٔ پدرش، از آلمان به ایران آمد و در ایران ماند و در فیلم‌های پدرش در نقش‌های دوم ظاهر شد. به نظر برخی بهترین کار او بازی در سریال مرگ تدریجی یک رؤیا است که با گریمی خاص و نقشی متفاوت ظاهر شده‌است. پولاد کیمیایی که سال‌ها در سینمای پدرش، مسعود کیمیایی بازی کرده بود دربارهٔ جدایی از این قالب «تعریف شده و کلیشه‌ای برای خودش» با بازی در فیلم گشت ارشاد (سعید سهیلی) می‌گوید: «من و پدرم دو جور مختلف زندگی کردیم و دو عقیده متفاوت داریم؛ و قهرمان سینمای کیمیایی بودن خودش بزرگ‌ترین فرصت است، چون این فرصت آرزوی خیلی از ستارگان سینماست اما برای من در جاهایی هم فرصت‌های زیادی را گرفته. قهرمان سینمای کیمیایی شدن برای من راه طولانی و سختی بود از "سرب" و "تجارت و "سلطان" تا "رئیس" و "حکم" و "محاکمه در خیابان" و "جرم"، رسیدن به این نقطه خیلی سخت بود. من در «جرم» خودم را شایسته سیمرغ می‌دانستم ولی این اتفاق نیفتاد اما درس بزرگی برای من بود و استقلالم را بیشتر کرد.»
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288453
288455
دم‌جنبانک زرد غربی
دم‌جنبانک زرد غربی یا سنگانه پرنده‌ای حشره خوار است. دم‌جنبانک پرنده‌ای است مهاجر و عابر که در موسم زمستان و بهار به وفور در شبه جزیره عربستان یافته می‌شود. دم‌جنبانک پرنده‌ای گنجشک مانند است که منقاری کوتاه و باریک و نوک تیز دارد، بیشتر روی زمین تغذیه می‌کند، و به طرز خاصی راه می‌رود. در مناطق کشاورزی، زمین‌های مرتعی، و مناطق دارای پوشش گیاهی در نزدیک آبدان‌ها و اماکن تجمع بوته دار دیده می‌شود. انواع و اشکال و رنگ‌های گوناگونی دارد. مشخصات. طول بدن ۱۶،۵ سانتیمتر تقریباً، پرنده نر رنگ‌های پشتی گوناگون دارد، رنگ پشتی تا آخر دم سبز زیتونی، و رنگ زیر شکمی سبز، و در کنار دم شامل رنگ سفید است. اما رنگ سر متغیر است، حسب انواع پرنده در مناطق زیست. در بعضی از پرنده رنگ بال‌ها زرد، و اطراف بال سیاه است، و در بعضی دیگر رنگ پشتی خاکستری توام با سیاه و سفید است. پاهایش به رنگ قرمز مرجانی، پهلوی بال‌ها با رگه‌های پهن بلوطی دو خط بالی سفید نامنظم و انتهای نخودی رنگ شاهپرهای دم مشخص می‌سازد. موسم جفت‌گیری و تخم‌گذاری. این پرنده مابین ماه‌های مه و ژوئیه جفت یابی می‌کند، و موسم جفت‌گیری و تخم گذاری آغاز می‌کند. پرنده ماده ۵ تا ۶ تخم می‌گذارد و هر دو نر و ماده به نوبت روی تخم‌ها و در لانه‌ای که روی زمین در میان بوته‌ها ساخته‌اند می‌خوابند. جوجه‌ها بعد ۱۴ تا ۱۶ روز از تخم بیرون می‌آیند. تغذیه. معمولاً از حشرات و خزندگان تغذیه می‌کند. در فصل زمستان دم‌جنبانک در گروه‌های کوچک که در جستجوی غذا هستند دیده می‌شوند. زیستگاه. زمستان را معمولاً در دره‌های دارای بوته زار، و درخت‌های پراکنده و پوشش گیاهی می‌گذرانند، و به ندرت در مناطق خیلی خشک یا در دشت باز دیده می‌شوند. در تابستان در مناطق آبخیز و اطراف آبدان‌ها زندگی می‌کنند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288455
288458
ماهواره سینا
ماهواره سینا یا سینا-۱ نام ماهواره‌ای است که در ۶ آبان ماه سال ۱۳۸۴، پس از پرتاب موشک ماهواره بر کاسموس 3M ، با موفقیت در مدار اختصاصی ایران قرار داده شد. سینا-۱ به سفارش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در شرکت پالیوت در شهر اُمسک روسیه و با مشارکت صاایران ساخته شده بود. قرار بود پس از سینا-۱، ماهواره دیگری به نام پارس(سینا ۲)، ساخته و پرتاب شود. کاربردهای ماهواره سینا. سنجش از دور ، دریافت ، ذخیره و ارسال داده‌های مخابراتی دو مأموریت ماهواره سینا می‌باشد که بخش سنجش از دور ، در موارد کشاورزی ، تشخیص پوشش زمین از نظر گیاهی ، تغییرات ژئولوژیک مانند سیل و آتشفشان و غیره کاربرد خواهد داشت. تبادل اطلاعات میان کاربران زمینی و ارائه سرویسهای پست الکترونیک و انتقال فایل نیز از جمله کاربردهای محموله مخابراتی سینا به شمار می‌رود.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288458
288467
ایرج کریمی
ایرج کریمی (۱۳۳۲ – ۱۱ شهریور ۱۳۹۴) کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و منتقد ایرانی بود. او فارغ‌التحصیل رشته مهندسی مکانیک بود. کریمی چند کتاب سینمایی را نیز ترجمه کرده‌است. او یکی از منتقدان مهم سینمایی ایران بود که در ماهنامه سینمایی فیلم نقدهای بسیاری چاپ کرد. حرفه. ایرج کریمی اگر چه دانش‌آموخته مهندسی مکانیک از دانشگاه امیرکبیر بود، ولی اشتغال در این رشته را به خاطر علاقه به سینما رها کرد. پیش از آن‌که منتقد فیلم شود در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به‌عنوان کارشناس سینمایی کار کرد و در آن‌جا چند فیلم کوتاه نیز ساخت. پس از آن سال‌ها در مجله فیلم نقد می‌نوشت و سهم بسزایی در پیشرفت عرصه نقد سینمایی ایران داشت، وی هم‌چنین چندین کتاب سینمایی و ادبی نیز به فارسی ترجمه کرد. مجموعه داستان‌های کوتاه، چند نمایشنامه و یک رمان با نام "ملال جدول باز" آثار ادبی او هستند. کریمی در تلویزیون با فیلم بلند "آهنگ پنهان" به عنوان کارگردان در سال ۱۳۷۰ آغاز به کار کرد. در سال ۱۳۶۹ فیلمنامه‌نویسی سفر جادویی ساخته ابوالحسن داوودی و در ۱۳۷۰، فیلمنامه‌نویسی بهترین بابای دنیا به کارگردانی داریوش فرهنگ را بر عهده گرفت. شروع کار مستقل سینمایی او فیلم از کنار هم می‌گذریم به عنوان کارگردان در سال ۱۳۷۹ بود. از کنار هم می‌گذریم نخستین فیلمی است که وی کارگردانی، فیلم‌نامه‌نویسی و تهیه‌کنندگی آن را داشته‌است. چند تار مو را در ۱۳۸۲ بر اساس فیلم‌نامه‌ای از خودش کارگردانی کرد و فیلم باغ‌های کندلوس (که فیلم عاشقانه محبوبی برای نسل‌های جوان شد) را در سال ۱۳۸۳ با بازی محمدرضا فروتن ساخت. در سال ۱۳۸۵ نسل جادویی را کارگردانی کرد که سال‌ها در انتظار پروانه نمایش به‌سر برد و سرانجام بدون فرصتی برای اکران عمومی، در شبکه نمایش خانگی توزیع شد. پس از این فیلم، به مدت چندین سال امکان و فرصت ساخت فیلم جدیدی را پیدا نکرد و تلاش‌هایش در این راه با بن‌بست روبرو شدند، تا این که در سال ۱۳۹۳ و پس از ۸ سال فیلم نیم‌رخ‌ها را کارگردانی کرد. او حدود شش سال از بیماری سرطان مغز استخوان رنج می‌برد و در ۱۱ شهریور سال ۱۳۹۴ خورشیدی درگذشت.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288467
288494
آرامگاه کشتگان هفتم تیر
آرامگاه شهدای هفتم تیر یا آرامگاه ۷۲ تن آرامگاهی در قطعه ۲۴ قبرستان بهشت زهرا در جنوب تهران است که جمعی از مقامات و مسئولان ارشد جمهوری اسلامی ازجمله سید محمد بهشتی، محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر در آن به خاک سپرده شده‌اند. معمار، طراح و سازندهٔ این بنا میرحسین موسوی، سیاستمدار ایرانی است. پیشینه. این مکان ساختمانی است که در بخشی از قطعه ۲۴ بهشت زهرا واقع شده و مقبره تعدادی از مقامات نظام جمهوری اسلامی است که در وقایعی چون بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰، انفجار در دفتر نخست‌وزیری جمهوری اسلامی ایران در ۸ شهریور ۱۳۶۰ و دیگر ترورهای صورت‌گرفته توسط سازمان مجاهدین خلق و جنگ ایران و عراق کشته شده‌اند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288494
288498
اتودسک لند دسکتاپ
اتودسک لند دسکتاپ نرم‌افزار طراحی به کمک رایانه هست که برای استفادهٔ مهندسان عمران و نقشه بردار کاربرد دارد و برای مدل‌سازی سه‌بعدی و ترسیم مسیر راه کاربرد دارد. قابلیت‌ها. از انجایی نرم‌افزار Autodesk Land در محیط Autocad اجرا می‌شود تمام قابلیت‌های نرم‌افزار Autocad را نیز دارد. دو برنامه الحاقی Autodesk civil design و Autodesk Survey که می‌توانند پس از نصب برنامه اصلی نصب گردند، توانایی برنامه اصلی را در زمینه اخذ و پردازش داده‌های نقشه برداری، راه‌سازی و محاسبات هیدرولوژی افزایش می‌دهند. نرم‌افزار Autodesk civil design. امکان ترسیم پروفیل طولی، طراحی خط پروژه، ترسیم مقاطع عرضی، محاسبه حجم‌ها عملیات خاکی، ترسیم منحنی بروکنر، طراحی خط لوله و کانال، شیب بندی زمین و محاسبات هیدرولوژی را فراهم می‌سازد. نرم‌افزار Autodesk Survey. امکان وارد کردن داده‌های نقشه برداری یرداشت شده از طریق توتال استیشن‌ها و سایر ابزار جمع‌آوری داده، سرشکنی انواع پیمایش‌ها و سرشکنی شبکه‌های نقشه برداری به روش کمترین مربعات را فراهم می‌سازد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288498
288516
خواب چندمرحله‌ای
خواب چند مرحله(Polyphasic Sleep)این اصطلاح توسط روانشناسی به نام J.S Szymanski ابداع شد و اشاره دارد به خوابی که در طول ۲۴ ساعت چند بار تکرار شود و معمولاً بیشتر از ۲ بار است.این نوع خواب لزوماً دارای برنامه نیست. خواب چند مرحله توسط انجمنهای اینترنتی که این نوع خواب را که دارای چرتهای کوتاه می‌باشد نیز با این نام می‌شناسند.از دیگر نامهای آن Uberman's Sleep و Da Vinci Sleep(خواب داوینچی) است. خوابهای چند مرحله‌ای معمولاً در بیماران با الگوی خواب نامنظم، اختلال ریتم ساعت بدن که در اثر آسیبهای سر و دیوانگی به وجود می‌آید دیده می‌شود.از این گونه خواب می‌توان به الگوی خواب نوزاد انسان و بسیاری از حیوانات اشاره کرد.افراد مسن نیز دارای خوابهای بی نظم و چند مرحله‌ای هستند. خوابهای چند مرحلهای تنها در بیماران دیده نمی‌شود.عده زیادی برای به دست آوردن زمان بیشتر دست به تقلید از چنین خوابی زده‌اند. خواب کوتاه(چرت زدن) در موقعیت‌های خاص. در مواقع بحران یا دیگر وضعیت‌ها، ممکن است افراد قادر نباشند ۸ ساعت خواب توصیه شده را داشته باشند.در این موقعیت‌ها چرت زدن منظم در نظر گرفته می‌شودDr. Claudio Stampi به دلیل علاقه زیاد Stampi به قایق سوار انفرادی وی تحقیقات زیادی در مورد زمان بندی چرتهای منظم برای به دست آوردن کارآمدی در موقعیتهایی که محرومیت از خواب اجتناب ناپذیر است انجام داده‌است. ایشان این نوع خواب را در زندگی روزمره توصیه نمی‌کند.برنامه تلویزیونی Scientific American Frontiers گزارشی در مورد آزمایش ۴۹ روزهٔ Stampi بر روی یک مرد جوان که در روز ۳ ساعت میخوابید تهیه کرد.این گزارش نشان می‌دهد که تمام مراحل چند گانه خواب در این فرد جوان وجود داشته.Stampi در مورد تحقیقات خود در کتاب Why We Nap: Evolution، Chronobiology، and Functions of Polyphasic and Ultrashort Sleep توضیح داده‌است. او در سال ۱۹۸۹ نتایج یک بررسی میدانی را در مجله Work and Stress به چاپ رسانید چنین نتیجه می‌گیرد «استراتژی خوابهای چند مرحله‌ای بر روی کارهایی که احتیاج به تداوم پیوسته دارند اثر مثبت دارد.» ارتش آمریکا. ارتش بر روی روشهای مقابله با خستگی مطالعاتی انجام داده‌است.در یک گزارش از نیروی هوایی داریم: «هر چرت باید به اندازهٔ حداقل ۴۵ دقیقه و پیوسته باشد، اگرچه که چرتهای طولانی تر(۲ ساعت) بهتر است.به طور کلی هر چقدر که طول چرت کوتاه تر باشد، تعداد آن باید به نسبت بیشتر باشد.(هدف به دست آوردن ۸ ساعت خواب در طول یک روز بوده‌است)» خلبانان نیروی دریایی کانادا. به‌طور مشابه در کتاب راهنمای خلبانان نیروی دریایی کانادا به این گزارش اشاره می‌شود که: «در موقعیتهای خاص که نمی‌توان خواب متصل داشت، تحقیقات نشان می‌دهد که چرتهای ۱۰ تا ۲۰ دقیقه‌ای در فواصل منظم در طول روز می‌تواند مقداری از کمبود خواب را رفع کند و فرد را برای کار در سطح عملکرد کمینه تا چند روز نگه دارد.اگرچه، محققان اخطار می‌کنند که سطح عملکرد با چرتهای کوتاه همیشه کمتر از سطح عملکردی است که فرد در حالت عادی به کار می‌پردازد.»
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288516
288523
لیگ برتر بیسبال آمریکا
ام‌ال‌بی یا لیگ برتر بیسبال آمریکا مهمترین لیگ حرفه‌ای بیسبال در آمریکای شمالی است که هم‌اکنون با بیست‌ونه تیم آمریکایی و یک تیم کانادایی برگزار می‌شود. این مسابقات در ۱۸۷۶ آغاز شد. ام‌ال‌بی اولین لیگ ورزشی واقعی در ایالات متحده بود و تا سال ۱۹۷۲ بیشترین تماشاگران تلویزیونی را داشت. در این سال تعداد تماشاچیان ان‌اف‌ال "(لیگ فوتبال آمریکایی)" از این مسابقات بیشتر شد. از ۱۹۷۲ به‌بعد نیز ام‌ال‌بی همواره پس از ان‌اف‌ال دومین لیگ پربیننده در آمریکای شمالی بوده‌است. در سال ۲۰۰۷ میانگین تماشاگران (حاضر در استادیوم) هر بازی این مسابقات بیش از سی‌ودو هزار نفر بود و مجموع تماشاگران ۲۴۳۱ مسابقه آن به بیش از هفتادونه و نیم میلیون نفر رسید. و با فاصله‌ای زیاد پربیینده‌ترین لیگ ورزشی دنیا لقب گرفت. این درحالیست که هفده لیگ کوچک‌تر بیسبال این کشور هم بیش از چهل میلیون تماشاگر در سال دارند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288523
288526
متوازی‌الاضلاع
در هندسه، مُتَوازی‌الاَضلاع یا همراستایه چهارضلعیِ سادهٔ (غیر خود متقاطع) با دو جفت اضلاع موازی است. اندازهٔ اضلاع و زوایه‌های روبرو در متوازی‌الأضلاع با هم برابر است. زاویه‌های مجاور باهم مکمل هستند یعنی جمع آن دو برابر ۱۸۰ درجه است. همخوانی اضلاع مخالف و زوایای مخالف نتیجهٔ مستقیم فرض موازی اقلیدسی است و هیچ‌یک از شرایط را نمی‌توان بدون توسل به فرضیه موازی اقلیدسی یا یکی از فرمول‌های معادل آن اثبات کرد. این در نتیجهٔ اختلاف موجود میان اقلیدس از یکسو و ارشمیدس و طرف‌دارانش از سوی دیگر در تعریف چهارضلعی است. مستطیل و مربع و لوزی یک نوع متوازی‌الأضلاع هستند. (در هر متوازی‌الأضلاع؛ قطرها یکدیگر را نصف می‌کنند ولی امکان دارد برابر نباشند) اما اینطور نیست که همیشه قطرهای متوازی‌الأضلاع، نیمساز زاویه‌های روبه رو باشند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288526
288533
ورزش در آمریکا
در زمینه ورزش آمریکاییان بیش از دیگر ورزش‌ها به کشتی حرفه ای ، کشتی آزاد ، کشتی فرنگی ، فوتبال آمریکایی، بیسبال،بسکتبال و هاکی روی یخ توجه و علاقه نشان می‌دهند. پیشینه. برخی لیگهای ورزشی همانند دبلیو دبلیو ای دارای سابقه‌ای کهن و پر افتخارند. و نیز ورزش‌هایی همانند کشتی کج، بیسبال، و بسکتبال ابداعاتی آمریکایی به‌شمار می‌روند. رستلمنیا. رستلمنیا مهم ترین رویداد ورزشی و سرگرمی در ایالت متحده آمریکا که سالانه توسط WWE برگزار می‌شود که در امریکا ربته اول میان ورزش ها رو دارد. بیسبال. بیسبال نیز یکی از ۳ ورزش محبوب اصلی آمریکاییان بوده که در سطوح مختلفی هر ساله در سرتاسر آمریکا برگزار می‌گردد. معتبرترین مسابقات این ورزش در آمریکا لیگ برتر بیسبال آمریکا می‌باشد. کشتی حرفه ای. در آمریکا نیز دبلیو دبلیو ای هر ساله توسط میلیون‌ها نفر دنبال می شود. کشتی کج یا کشتی حرفه ای از ورزش ها و سرگرمی های پرطرفدار در ایالت متحده آمریکا است که بزرگترین رویداد سالانه آن رسلمنیا است که سالانه توسط WWE انجام می‌شود. ورزشهای دیگر در آمریکا. ورزشهای دیگری همچون هاکی روی یخ، اتومبیل رانی، تنیس و گلف نیز طرفداران زیادی در آمریکا دارند. برخی ورزشها در آمریکا طرفداران زیادی ندارند اما با این وجود توانسته‌اند در سطح جهانی بسیار بدرخشند، همانند تیم ملی والیبال مردان ایالات متحده آمریکا و تیم ملی والیبال زنان ایالات متحده آمریکا سابقه در المپیک. ایالات متحده آمریکا از نظر کسب مدال پرافتخارترین کشور در تاریخ برگزاری بازی‌های المپیک تابستانی و دومین کشور پرافتخار در المپیک زمستانی است. در این میان، مایکل فلپس با ۱۴ مدال طلا و ۲ برنز، درخشانترین ورزشکار تاریخ المپیک محسوب می‌گردد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288533
288540
ناستیا لوکین
آناستاسیا «ناستیا» لوکین متولد ۱۹۸۹، ژیمناست روس تبار، و مدال‌آور المپیک آمریکایی میباشد. وی تاکنون ۹ مدال برنده شده، و ساکن دالاس در تگزاس است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288540
288559
ریا کایهلستد
ریا کایهلستد یک بازیگر آمریکایی است که از فیلم‌های معروف او می‌توان به دنیای قشنگ نو و تنها در خانه ۳ اشاره کرد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288559
288560
سیگما
سیگما (بزرگ: Σ، کوچک: σ؛ یونانی Σιγμα؛ در حالت کوچک و انتهای کلمات به شکل ς در می‌آید) هجدهمین حرف الفبای یونانی است و صدایی همچون «س» دارد و در دستگاه شمارش یونانی مقدار ۲۰۰ دارد. و هنگامی که در انتهای کلمه قرار می‌گیرد شکل متفاوت ς را به خود می‌گیرد؛ مثلاً: "Ὀδυσσεύς" (ادیسیس). حالت بزرگ آن بعداً در زبان لاتین به حرف «اش» تبدیل شده‌است. (کوچک: ʃ). علم و ریاضیات. حالت بزرگ آن(Σ) به عنوان نماد در موارد زیر به کار می‌رود: حالت کوچک آن(σ) به عنوان نماد در موارد زیر به کار می‌رود:
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288560
288562
امیکرون
اُمیکرون یا اومیکرون (بزرگ Ο، کوچک ο، دقیقاً عین حرف انگلیسی o: Όμικρον, "o mikron"، میکرون معنی کوچک در زبان یونانی می‌دهد) پانزدهمین حرف الفبای یونانی است و در دستگاه شمارش یونانی مقدار ۷۰ را دارد. به طوری که حرف لاتین O و رقم ۰ از آن مشتق شده‌اند. در یونانی جدید این حرف صدای را دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288562
288564
باشگاه فوتبال استون ویلا
باشگاه فوتبال استون ویلا یک باشگاه حرفه‌ای فوتبال در لیگ برتر فوتبال انگلستان است که در شهر استون، بیرمنگام در کشور انگلستان قرار دارد. این باشگاه در سال ۱۸۷۴ تأسیس شد و ورزشگاه خانگی آن‌ها از سال ۱۸۹۷ ورزشگاه ویلا پارک است. این باشگاه یکی از اعضای مؤسس لیگ فوتبال در سال ۱۸۸۸ و لیگ برتر فوتبال انگلستان در سال ۱۹۹۲ است. استون ویلا یکی از شش باشگاه انگلیسی است که موفق به قهرمانی در جام باشگاه‌های اروپا شده‌است؛ آن‌ها در فصل ۸۲–۱۹۸۱ فاتح این رقابت‌ها شدند. آن‌ها همچنین موفق شده‌اند هفت بار فاتح سطح اول لیگ فوتبال انگلستان، هفت بار فاتح جام حذفی فوتبال انگلستان، پنج بار فاتح جام اتحادیه باشگاه‌های انگلستان و یک بار قهرمان سوپرجام اروپا شوند. استون ویلا یکی از پرافتخارترین تیم های انگلستان است و رقیب دیرینه برای همه تیم ها است. استون ویلا رقابت دیرینه و شدیدی را با تیم بیرمنگام سیتی دارد و دربی این دو تیم از سال ۱۸۷۹ برگزار شده‌است. لباس اول تیم استون ویلا به‌طور سنتی شامل پیراهنی به رنگ شرابی همراه با آستینی به رنگ آبی آسمانی، شورت سفید و جوراب آبی آسمانی است. نماد باشگاه به‌طور سنتی، «شیر خیز برداشته» است. این باشگاه هم‌اکنون تحت مالکیت گروه NSWE است؛ کمپانی که در اختیار «ناصف ساویریس» میلیاردر مصری و «وس ادنس» میلیاردر آمریکایی قرار دارد. تیم استون ویلا همچنین جزو، شش تیم تیم پرطرفدار انگلیس است این تیم همچنین دومین قهرمان تاریخ لیگ برتر انگلیس است. همچنین جزو، ۷تیم ثروتمند انگلیس است. استون ویلا با ۱۴۵سال تأسیس، جزو ۱۰تیم اول جهان بوده، آنها همچنین ۳۲سال پیاپی در لیگ برتر انگلیس بازی کردند و پس از آن دوسال در چمپیونشیپ بازی کردند. اوج کار آن‌ها، در سال ۱۹۸۱/۸۲ بود که توانستند، قهرمان لیگ قهرمانان اروپا و سوپرجام اروپا بشوند. آن‌ها فینال لیگ قهرمانان اروپا را، مقابل بایرن مونیخ بازی کردند و توانستد قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شوند. یک زوج فوتبالی یعنی دوگلاس لوییز که در همین تیم و آلیشاه لمان که در باشگاه فوتبال بانوان استون ویلا بازی می‌کند در این تیم حضور دارند. تاریخچه. در مارس ۱۸۷۴ تیم فوتبال استون ویلا توسط اعضای کلیسای ویلا کراس وسلیان در هندزورث که هم‌اکنون بخشی از بیرمنگام است تشکیل شد. چهار بنیانگذارتیم استون ویلا جک هیوز، فردریک متیوز، والتر پرایز و ویلیام اسکاتراگود بودند. اولین مسابقه استون ویلا برابر تیم راگبی استون بروک سنت ماری بود. به عنوان شرط مسابقه، طرف ویلا مجبور شد موافقت کند که نیمه اول را طبق قوانین راگبی و نیمه دوم طبق قوانین انجمن بازی کند. در سال ۱۸۷۶ پس از انتقال به زمین جاده ولینگتون، تیم استون ویلا خیلی زود به عنوان یکی از بهترین تیم‌های میدلند غربی شناخته شد و در سال ۱۸۸۰، به کاپیتانی جورج رامزی اسکاتلندی توانست اولین افتخار خود را در جام ارشد بیرمنگام به دست آورد. این باشگاه اولین جام حذفی خود را در سال ۱۸۸۷ با کاپیتانی آرچی هانتر (یکی از اولین نام‌های شناخته شده مسابقات و اولین بازیکنی که در هر مرحله جام حذفی گلزنی کرد) به دست آورد. استون ویلا یکی از ده تیمی بود که در سال ۱۸۸۸ در افتتاح لیگ فوتبال شرکت داشت و از بنیانگذاران آن بود. ویلا اولین قهرمانی خود در لیگ را در ۱۸۹۳-۱۸۹۴ به دست آورد. این باشگاه به خاطر سبک بازی کوتاه و سریع خود مشهور شد. استون ویلا به عنوان موفق‌ترین باشگاه انگلیسی دوران ویکتوریا ظاهر شد و در سال ۱۹۰۱ با پایان یافتن سلطنت ملکه ویکتوریا، پنج عنوان قهرمانی لیگ و سه جام حذفی را توانستند به دست آوردند. در سال ۱۸۹۷؛ آنها به ورزشگاه فعلی خود، «استون گروند» نقل مکان کردند. طرفداران نام «ویلا پارک» را برای آن انتخاب کردند. استادیوم. استادیوم فعلی استون ویلا، ویلا پارک است. این تیم قبلاً در استون پارک (۱۸۷۴–۱۸۷۶) و ولینگتون رود (۱۸۷۶–۱۸۹۷) بازی می‌کرد. ویلا پارک بزرگترین استادیوم فوتبال در میدلندز انگلیس، و هشتمین ورزشگاه بزرگ انگلیس است. این میزبان ۱۶ بازیکن ملی پوش انگلیس در سطح بزرگسالان بوده‌است، اولین بازیکن در سال ۱۸۹۹ و آخرین بازیکن در سال ۲۰۰۵ است؛ بنابراین، این اولین زمین انگلیسی بود که در سه قرن مختلف فوتبال بین‌المللی را روی صحنه برد. ویلا پارک با میزبانی ۵۵ نیمه نهایی، پرکاربردترین ورزشگاه در تاریخ نیمه نهایی جام حذفی است. این باشگاه مجوز برنامه‌ریزی برای گسترش جایگاه شمالی را دارد. این شامل «پر کردن» گوشه‌های دو طرف پایه شمالی است. در صورت تکمیل، ظرفیت پارک ویلا تقریباً به ۵۱٬۰۰۰ افزایش خواهد یافت. محل آموزش فعلی در بادی مور هیث در نزدیکی کینگزبری در شمال واریک‌شر واقع شده‌است، مکانی که توسط رئیس سابق داگ الیس در اوایل دهه ۱۹۷۰ از یک کشاورز محلی خریداری شده‌است. اگرچه در دهه ۱۹۷۰ بادی مور هیث از پیشرفته‌ترین کارها بود، اما در اواخر دهه ۱۹۹۰ این امکانات قدیمی به نظر می‌رسید. در نوامبر ۲۰۰۵، الیس و آستون ویلا plc اعلام کردند که در دو مرحله ۱۳ میلیون پوند پیموده‌است. زمین تمرین جدید در ۶ مه ۲۰۰۷ توسط مدیر وقت مارتین اونیل، گرت باری کاپیتان تیم و دنیس مورتیمر کاپیتان تیم برنده جام اروپا ۱۹۸۲ و کل بازیکنان ترکیب تیم استون ویلا برای فصل ۲۰۰۷–۲۰۰۸؛ به‌طور رسمی رونمایی شد. در فرهنگ عامه. تعدادی از برنامه‌های تلویزیونی شامل ارجاعات به استون ویلا طی چند دهه گذشته بوده‌است. در سریال "کامرک فرنی"، شخصیت لنی گادبر از طرفداران ویلا است. هنگامی که فیلمبرداری در "ارتش بابا آغاز شد"، ایان لاوندر طرفدار ویلا اجازه یافت که روسری فرانک پایک را از میان آرایه کمد لباس بی‌بی‌سی انتخاب کند. او کلاتر و آبی را انتخاب کرد - رنگهای استون ویلا. شخصیت نسا در شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی "گاوین و استیسی" به عنوان یکی از طرفداران استون ویلا در اپیزودی در دسامبر ۲۰۰۹ به نمایش درآمد. ویلا همچنین در موارد مختلفی در نثر به نمایش درآمده است. استنلی وولی، شخصیت رمان اسکادران گوشاوک در لیست انتخاب شده بوکر بوک درک رابینسون یکی از طرفداران استون ویلا است و یازده طرف ویلا را قبل از جنگ نامگذاری می‌کند. همچنین از استون ویلا در بازی "پیشخدم گنگ" هارولد پینتر نیز یاد شده‌است. تیم فوتبال زنان استون ویلا. استون ویلا یک تیم فوتبال بانوان دارد که در مسابقات قهرمانی زنان رقابت می‌کند، آنها در سال ۱۹۷۳ به عنوان باشگاه فوتبال سولیهال مورس تأسیس شدند و در سال ۱۹۸۹ به استون ویلا وابسته شدند.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288564
288577
خال‌کوبی
خالْ‌کوبی یا خال‌زنی به عمل ایجاد طرح دائمی یا با ماندگاری طولانی بر روی پوست گفته می‌شود. این عمل پدیده‌ای جهان گیر است. حتی در بین نقوشی که در جای‌های گوناگون جهان انجام می‌شود، تشابه نیز مشاهده شده‌است. دلایل و نقش‌ها. زنان معمولاً برای زیباتر شدن اقدام به خال‌کوبی می‌کرده‌اند. گاه نیز به دلایل خرافی همچون افزون شدن مهر شوهر، سپیدبختی یا دور کردن چشم بد این عمل را انجام می‌داده‌اند. محل خال‌کوبی بستگی به دلیل خال‌کوبی داشته‌است. طرح بوته گل یا گنجشک در زیر گردن برای زیبایی به کار می‌رفته‌است. نقش سرو یا بوته گل بر سینه و خال تکی بر چانه یا میان دو ابرو، همگی از خال‌های زیباکننده بوده‌اند. خال محبت بر زبان نقش می‌شده‌ و خال چشم بد و افزونی مهر شوهر در زیر ناف به‌کار می‌رفته‌است. گاه نیز از خال‌کوبی به عنوان یک روش درمانی برای گلودرد (خال‌کوبی بر گلو) یا ترس (خال‌کوبی بر آلت تناسلی) یا باد فتق (خال‌کوبی زیر ناف) استفاده می‌شده‌است. پهلوانان و شبه پهلوانان، معمولاً خال را بر بازو یا سینه و به نقش شیر و اژدها می‌کشیدند. واژه‌شناسی. خال‌کوبی در واقع معنای واژه tattoo به انگلیسی است و اصل واژه tatu به لاتین بوده که از کشور تاهیتی واقع در اقیانوس آرام آمده‌است. این کلمه بعد از ترجمه به انگلیسی به این شکل درآمده و «علامت گذاری چیزی» معنای اصل واژه است. خال‌کوبی یک واژه از زبان پارسی میانه است. واژه تاتو نیز در زبان فارسی به کاربرده می‌شود که در واقع وامواژه‌ای از زبان انگلیسی به حساب می‌آید. تاتو در سده هجدهم میلادی در زبان انگلیسی پدیدار شد. زبانشناسان معتقدند که تاتو از زبان ساموآیی به معنای کوبیدن وارد انگلیسی شده‌است. تاریخچه. احتمالاً خال‌کوبی قدمتی به اندازه نقاشی دارد. اولین خالکوبی‌های جهان بر بدن اوتسی یا مرد یخی مشاهده شده که متعلق به ۵۳۰۰ سال قبل است. در سال ۱۹۹۱ پیکر یخ‌زده مردی در کوه‌های آلپ پیدا شد که ۶۱ خالکوبی بر بدن خود داشت. خالکوبی‌های اوتسی کوچک و نامشخص بود. فقط چند نقطه و خط، مردم‌شناسان معتقدند اینها جای نوعی طب سوزنی برای مقاصد درمانی آن زمان بوده‌است. جای شگفتی است که در دوران نوسنگی یا عصر برنز چنین خالکوبی‌هایی انجام شده چرا که این میزان صدمه به پوست نیاز به چند ماه برای ترمیم داشته‌است و چنین دانشی برای آن زمان حیرت‌آور است. در اسطوره‌ها آمده است که کاپیتان جیمز کوک، در اواخر قرن هجدهم در سفر‌های دریایی خود در اقیانوس آرام افراد گوناگونی را از مردم بومی با خالکوبی‌های گوناگون مشاهده کرده است. می‌گویند ۹۰٪ از خدمهٔ کشتی او خالکوبی‌هایی به یادگار سفر‌های دریایی خود بر بدن داشتند. دریانوردان نیروی دریایی بریتانیا این رسم را پی گرفتند و یادگار‌هایی از سفر‌های دریایی بر بدن خود خالکوبی کردند. آنها با ترکیب ادرار و باروت ماده‌ای تهیه می‌کردند که به جوهر دریایی مشهور بود. در اواخر قرن ۱۹ ماشین تتو بر مبنای دستگاه چاپ توماس ادیسون اختراع شد. این دستگاه در سال ۱۸۷۵ ساخته شد و از آن زمان تابه‌حال تغییر چندانی نکرده است. هنوز می‌تواند پوست را بین ۵۰ تا ۳۰۰۰ بار در دقیقه سوراخ کند. در طول زمان خالکوبی یا تتو به روشی برای بیان داستان شخصی هر فرد تبدیل شده است. خال‌کوبی در ایران. خال‌کوبی در ایران به ادوار بسیار قدیم تاریخی بازمی‌گردد. تندیسه‌هایی در پازیریک و لرستان از دورهٔ هخامنشیان یافت شده‌است که نشان خال‌کوبی بر بدنشان بوده‌است. مولوی در مثنوی معنوی، در ضمن داستان پهلوانِ قزوینی (شیر بی یال و دُم) به عمل خال‌کوبی با عنوان کبودی زدن اشاره می‌کند. شعبان جعفری در بخشی از خاطراتش دربارهٔ خالکوبی می‌آورد: [خالکوبی]والا نشونی [چیزی] نبود. اون وقتا اینایی که ورزشای باستانی می کردن بیشتر تو زورخونه لخت می شدن و دلشون می‌خواست یه دو تا خال تو تنشون باشه و از این حرفا. بیشتر خالا رم تو زندان می کوبیدن… خود زندانیا که تو زندان بودن می کوبیدن دیگه. بالاخره اونجا آدمایی بودن که تو زندان مثلاً خال می کوبیدن. بیشتر تو زندان این کارو می کردن. همچنین خود در پایان کتاب می‌آورد که: «خالکوبی جزو مراسم زورخانه نبوده و هیچ وقت مخصوص ورزشکار و پهلوان نیست. خالکوبی تنها از نیم قرن گذشته در زورخانه‌ها رایج شده‌است. در عکس‌های قدیمی تر اثری از خالکوبی بر دست و بازو و سینه پهلوانان دیده نمی‌شود.» خال‌کوبی در فرهنگ و ملل مختلف. خال‌کوبی در ایران بیشتر نزد پهلوانان و اوباش جاهل مرسوم بوده‌است. آینوها، مردم بومی ژاپن، به‌طور سنتی بر روی صورت خود خال‌کوبی می‌کنند. امروزه خال‌کوبی بر روی صورت در میان آمازیغ‌ها در شمال آفریقا، مائوری‌های نیوزیلند و آتایال‌های تایوان نیز شایع است. خال‌کوبی به ویژه در اقوام پولینزی، و برخی گروه‌های قومی در تایوان، فیلیپین، برنئو، جزایر منتاوی، آفریقا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، آمریکای مرکزی، اروپا، ژاپن، کامبوج، نیوزیلند و میکرونزی شایع است. خال‌کوبی در ادیان. گفته می‌شود از دیدگاه بعضی از شاخه‌های دین اسلام، خال‌کوبی جایز نیست. اما در تشیع اکثر مراجع نظر به مباح بودن آن دارند. در فتوای آیت الله خامنه ای گفته شده: «تتو کردن اگر برای بدن ضرر قابل توجهی داشته باشد یا تصاویر مستهجن یا مطالب باطلی را بر بدن تتو کنند جایز نیست؛ اما اگر برای بدن ضرری نداشته باشد و مطالبی که نوشته شده، مطالب یا نماهای حرامی نباشد و مفسدهٔ دیگری بر این کار مترتب نشود اصلش اشکالی ندارد؛ اگرچه مستحب و پسندیده هم نیست.» هم‌چنین با استناد به کتاب تورات در دین یهودیت، خال‌کوبی مجاز شمرده نشده‌است. در مسیحیت کاتولیک نیز چنین عملی نهی شده‌است فرایند. پوست بزرگ‌ترین عضو بدن است که حدود 15٪ از وزن انسان را تشکیل می‌دهد. پوست سه لایهٔ اصلی دارد: اپیدرم یا روپوست که در سطح قرار دارد، درم یا میان‌پوست که رگ‌های خونی و غدد عرق و فولیکول‌های مو و عصبها دراین بخش قرار دارند و درونی‌ترین و ضخیم‌ترین بخش که هیپودرم یا زیرپوست نام دارد و لایه‌های چربی پوست در آن قرار دارد. بیرونی‌ترین لایهٔ پوست هر ۲۸ روز تجدید می‌شود اما تتوها باقی می‌مانند و از بین نمی‌روند چون جوهر تتو به میان‌پوست یا درم تزریق می‌شود. لایهٔ میانی پوست با اپیدرم یا روپوست محافظت می‌شود. وقتی جوهر به میان‌پوست وارد می‌شود بدن برای مقابله با آسیب شروع به فرستادن ماکروفاژها (سلول‌های سیستم ایمنی) و گلبول‌های سفید به منطقه می‌کند و آنها تلاش می‌کنند جوهر را جذب کنند و به جریان خون منتقل کنند. البته پیگمان‌های رنگی جوهر بزرگ‌تر از آن هستند که ماکروفاژها بتوانند آنها را حمل کنند و در نتیجه سر جای خودشان باقی می‌مانند. به همین دلیل است که ما می‌توانیم آنها را از ورای روپوست یا اپیدرم ببینیم. درد. به سبب آنکه جوهر خالکوبی به غشاء میانی پوست تزریق می‌شود و در آن قسمت عصب وجود دارد، خالکوبی همراه با درد است. خالکوبی در ناحیه‌ای از بدن که چربی کمتری دارد و پایانه‌‌های عصبی بیشتری دارد موجب ایجاد درد بیشتری می‌شود. علاوه بر رویه و مچ پا، ساق پا و زیر بغل و قفسهٔ سینه هم از مناطق حساس بدن است. با این وجود احساس درد بستگی به میزان حساسیت هر فرد دارد. واکنش هر فرد نسبت به روال خالکوبی همانند فرد دیگر نیست. و آستانهٔ تحمل درد افراد مختلف با هم فرق می‌کند. روش. شیوه قدیمی خال‌کوبی، با اندک تفاوت در همه جای ایران یکسان بوده‌است. ابتدا نقش را با سوزنی بر پوست حک می‌کردند تا اندکی خون بیاید. سپس ماده رنگی را بر این زخم قرار می‌داده‌اند تا به تدریج جذب پوست شود. ماده رنگی می‌توانسته شامل نیل، سرمه، دوده چراغ، آب تره یا هر رنگ طبیعی ماندگار دیگر به صورت مایع یا جامد باشد که به آن خال‌کوبی گوشتی می‌گویند و به خاطر دلایلی از جمله خون آمدن و خطرات بهداشتی آن، این کار حرام اعلام شده بود. اما در روش جدید خالکوبی با دستگاه توسط دو نوع عمده از ماشین‌های خالکوبی انجام می‌شود، دستگاه‌های آهنربایی که به مگنت یا گان هم مشهورند و دستگاه‌های روتاری که درون خود موتور کوچکی دارند. سازوکار هر دو دستگاه در نهایت باعث حرکت رفت و برگشتی سوزن می‌شود. معمولاً وقتی مردم از واژه «تتو» استفاده می‌کنند به خالکوبی با ماشین اشاره دارند و وقتی از «خالکوبی» یاد می‌کنند بیشتر روش قدیمی استفاده از سوزن مد نظر است. در بخش دیگری از خاطرات شعبان جعفری دربارهٔ شیوه خالکوبی می‌آورد: اون وقتا آب تره و دوده رو با شیکر قاطی می کردن. اون وقت یه خطی، یه نقشه ای که مثلاً مثل این صورت در بیاد می کشیدن… بعد این نقشه رو با سوزن یواش یواش و دونه دونه همین‌جوری انقد می زدن تا این خون و این مواد بره زیر این پوست و رنگ بگیره. این تقریباً می‌شد یه خال. گاهی تب و لرزم میاورد… بله. اصلاً یه لرزی می‌کردیم که نگو، حسابی ناراحت می‌شدیم. همین‌جور یواش یواش هی می‌کوبیدیم… آخه اون وقتا این خالکوبی که رو اسلوبی نبود، اسلوب صحیحی که بخوان خال بکوبن. اینجا [آمریکا] مثلاً خال قهوه ای و سبز و اینا رو با ماشین راحت و قشنگ می کوبن، خالشم قشنگه. اونجا یه هچلفی [هشلهفی] مثل مال من بود… خطرهای بهداشتی. خال‌کوبی به دلیل شکستن سد دفاعی پوست می‌تواند سلامتی فرد را تهدید کند، از جمله بیماری‌های عفونی و بروز حساسیت. اگر وسایل خال‌کوبی به خوبی ضد عفونی نشوند ممکن است باعث انتقال بیماری‌هایی همچون ایدز شود. همچنین استفاده از رنگ‌های تقلبی توسط برخی تتوکاران ممکن است به پوست آسیب برساند. پاک کردن خال‌کوبی. در برخی از موارد می‌توان خال‌کوبی را به‌طور کامل یا بخش‌هایی از آن را از سطح پوست حذف کرد. این فرایند توسط لیزر انجام می‌گیرد و معمولاً رنگ سیاه و رنگ‌های تیره به‌طور کامل حذف می‌شوند. حذف خال‌کوبی دارای هزینه و درد بیشتری در مقایسه با انجام خال‌کوبی است. گاهی جهت حذف خال‌کوبی‌ها مواردی چون درم ابریژن و پیوند پوست یا جراحی سرمایی نیز انجام می‌گیرد. گفتگوی با یک تتو آرتیست
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288577
288578
فهرست طلسم‌های ایرانی
طلسم‌های ایرانی به مجموعه‌ای از داروها، چیزهای همراه داشتنی و وِردها و آیه‌های نوشتنی گفته می‌شود که در ایران به کار می‌رفته و ریشه علمی ندارند (خرافات) یا خاصیت‌هایش اثبات‌شده نیستند. مشهورترین طلسم‌های ایرانی عبارتند از: سایر طلسمات. علاوه بر طلسم‌های معروف فوق، طلسم‌های دیگری نیز در نواحی گوناگون وجود داشته‌اند که از آن جمله می‌توان به «ناخن گرگ» و «ناف آهو» اشاره کرد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288578
288579
جو لیبرمن
جو لیبرمن (۲۴ فوریه ۱۹۴۲ – ۲۷ مارس ۲۰۲۴) سیاستمدار آمریکایی و نامزد حزب دمکرات برای معاونت ریاست جمهوری در انتخابات سال ۲۰۰۰ بود. گور و لیبرمن از لحاظ رأی مستقیم مردم در این انتخابات با اختلاف ۵۰۰٬۰۰۰ رأی پیروز شدند ولی مجمع گزینندگان را به جرج دابلیو بوش / دیک چینی با اختلاف ۲۷۱–۲۶۶ جمهوریخواه باختند. دیوان عالی ایالات متحده آمریکا شکایت از پرونده را فیصله داد و عملاً جرج بوش به ریاست جمهوری رسید. لیبرمن برای کسب نامزدی حزب دمکرات در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا (۲۰۰۴) رقابت کرد که ناکام ماند. لیبرمن در سال ۲۰۰۶ در کسب نامزدی حزب دمکرات برای انتخاب مجدد به سنا در انتخابات مقدماتی ناکام ماند ولی در انتخابات سراسری به عنوان نامزد حزب سوم کنتیکت برای لیبرمن پیروز شد. نام لیبرمن در دوره‌های ۱۱۰ و ۱۱۱ام کنگره به عنوان یک دمکرات مستقل ثبت شده بود، و او عضو کاکس (فراکسیون) دمکرات بود. اما پس از سخنرانی او در مجمع ملی جمهوریخواه در سال ۲۰۰۸ که او در آن از جان مک‌کین برای ریاست جمهوری حمایت کرد، لیبرمن دیگر در جلسات رهبری کاکس دمکرات شرکت نکرد. پس از ملاقاتی با دمکرات‌ها لیبرمن اعلام کرد بار دیگر در نشست‌های دمکرات‌ها شرکت خواهد کرد. لیبرمن در انتخابات ۲۰۱۶ از هیلاری کلینتون برای ریاست جمهوری حمایت کرد. سناتور لیبرمن، هرچند رسماً به حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا وابسته بود، اما به محافظه‌کاری در امور سیاست خارجی شهرت دارد. جو لیبرمن ۲۷ مارس ۲۰۲۴، در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288579
288585
نمکی مهران
نَمکی مهران یا ( نَمَکدان مِهران ) نام معدن نمک بخش کوخرد است. این معدن نمک در کنار جاده ارتباطی سراسری شهرستان بستک به شهرستان بندر لنگه واقع شده‌است، معدن نمک در فاصلهٔ ۳ کیلومتری جنوب روستای مِهران در بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده‌است، ویکی از نقاط دیدنی استان هرمزگان به‌شمار می‌آید. موقع معدن. نمکی مهران در ۴ کیلومتری جنوب شرقی پاسگاه ژاندارمری مهران در کرانهٔ شرقی رودخانه مهران، تهٔ دره أی به عمق چهار متر واقع شده‌است. نمک طعام به صورت معادن عظیمی در ته‌نشین‌ها و رسوبات در ضمن چین خوردگی‌ها وجود دارد که به‌شکل نمک سنگ آن را استخراج می‌کنند. نمک از مهم‌ترین املاحی است که در اغذیه روزانه مورد استفاده‌است. نمک طعام جز مهمی از تبخیری‌های پرکننده حوضه‌های بزرگ و کانی تبخیری اصلی در دریاچه‌های نمکی، رودخانه‌های آب شور، و حوضچه‌های شور عصر حاضر است. تنوع زیادی در خصوصیات بافتی و لایه بندی نمک طعام وجود دارد، که بیشتر به محیط رسوبگذاری بستگی دارد، که آیا در زیر آب در یک توده آبی تقریباً پایدار تشکیل شده‌است، یا اینکه در یک حوضچه شوری که مکرراً در معرض چرخه‌های سیلابی، خشک شدگی قرار گرفته‌است، به وجود آمده‌اند، و در صورت لزوم قابل استخراج است. نقاط پیرامون نمکی مهران. «بلدنگ» برکه و کاروانسرای بلدنگ «گردنه شیخ عبدالعزیز» که به گویش محلی «شبدیز» یا «شیخ دِس» می‌نامند، «گردنه شیخ عبدالرحمن» که باصطلاح اهالی منطقه «شبدرحمان» گفته می‌شود، «سیاه تک مهران»، «پل رودخانه مهران»، «پاسگاه ژاندارمری مِهران، و (چوروکی) که راه قدیم بندر لنکه از آن می‌گذشته‌است. فهرست منابع و مآخذ. محمدیان، کوخردی، محمد، " (شهرستان بستک و بخش کوخرد) "، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288585
288587
غزلیات سعدی
غزلیات سعدی مجموعهٔ شعرهایی‌ است که سعدی در قالب غزل سروده و تاکنون چندین تصحیح از آن‌ها به‌وسیلهٔ استادان زبان و ادب فارسی منتشر شده‌ است. سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد. سعدی در سرایش غزلیات، به زبان سنایی و انوری توجه ویژه داشته‌ است. بسیاری از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که غزل در اشعار سعدی و حافظ به اوج رسیده‌ است. علی دشتی وجه تمایز سعدی از دیگر غزل‌سرایان را در طنین و ترنمی می‌داند که در اشعار و به‌خصوص غزلیات وی وجود دارد. به تعبیر وی، «موزونی و خوش آهنگی» کلام در "غزلیات سعدی" به سادگی قابل توصیف نیست و آن را به یک منحنی یا دایره تشبیه می‌کند که در آن پیوستگی واژگان با هیچ زاویه‌ای شکست برنمی‌دارد. موضوع. محور بیشتر غزل‌های سعدی، عشق است. سعدی از معدود شاعرانی است که غزل‌های عاشقانه‌اش از ابتدا تا انتها عاشقانه باقی می‌ماند. غزل‌های عاشقانهٔ سعدی، به سادگی، خلوص و زمینی بودن شهره‌اند. سعدی همچنین در سرایش غزلیات خود، به "وزن‌های دوری" (اوزان طرب‌انگیز مانند "فَعَلاتُ فاعِلاتُن فَعَلاتُ فاعِلاتُن" یا "مُفتَعِلُن مَفاعِلُن مُفتَعِلُن مَفاعِلُن") توجه ویژه‌ای نشان داده‌ است. علاوه بر غزل‌های عاشقانه، سعدی غزل‌های عارفانه و غزل‌های پندآموز نیز سروده‌ است. فروغی در تدوین کلیات سعدی، غزل‌های پندآموز و عارفانه را از بقیه غزل‌ها جدا کرده و در فصلی مجزا با عنوان "مواعظ" آورده‌ است. رشید یاسمی، زبان‌شناس، بر این عقیده است که همه غزل‌های سعدی عارفانه است و تصویر "عشق زمینی" در اشعار سعدی، وسیله‌ای برای رساندن مفهوم "عشق حقیقی" اهل تصوف است. اما بسیاری دیگر از صاحب‌نظران از جمله محمدعلی فروغی، همایون کاتوزیان و ضیاء موحد این نظر را رد می‌کنند. حدود ده درصد از غزل‌های سعدی، عرفانی یا شبه‌عرفانی است. اما حتی در این اشعار نیز شور و شعف عارفانه، چنان‌که در غزلیات مولوی هست، وجود ندارد. سیدعلی قاضی طباطبایی، عارف شیعه قرن سیزدهم و چهاردهم، "سعدی" را اگرچه فردی حکیم و دانشمند می‌دانست، اما معتقد بود که «در اشعار او بویی از عرفان به مشام نمی‌رسد.» وی تنها از غزلی با مطلع «به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست»"" به عنوان غزلی «آب‌دار و شیرین» یاد کرده‌ است. ساختار کتاب. غزلیات سعدی در چهار کتابِ "طیبات"، "بدایع"، "خواتیم" و "غزلیات قدیم" گردآوری شده‌ است. "غزلیات قدیم" را سعدی در دوره جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. "خواتیم" مربوط به دوران کهن‌سالی سعدی و دربرگیرنده زهد و عرفان و اخلاقیات است. "بدایع" و "طیبات"، مربوط به دوران میان‌سالی و پختگی سعدی‌اند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر می‌گیرند. "طیبات" و "بدایع" به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد. آثار منتشر شده با موضوع غزلیات سعدی. «غزلیات سعدی» تصحیح محمدعلی فروغی «غزل‌های سعدی براساس پنج متن معتبر خطی و دو نسخه مستند چاپی» به اهتمام اسماعیل صارمی و حمید مصدق «غزلیات سعدی» به همراه اعراب‌گذاری، خوانش صحیح و معنی واژگان دشوار به کوشش رحمت‌اله جباری و امیر راسخی‌نژاد «غزلیات سعدی» تصحیح بهاءالدین اسکندری‌ارسنجانی «غزل‌های سعدی» اثر نورالله ایزدپرست (سه جلد) «غزل‌های سعدی» اثر جلال‌الدین کزازی «غزلیات سعدی» تصحیح حبیب یغمایی «گزیده غزلیات سعدی» با شرح و توضیح دکتر حسن انوری «فرهنگ واژه نمای غزلیات سعدی» اثر مهین‌دخت صدیقیان «چهار گفتار دربارهٔ ادب و دستور زبان فارسی (دستور زبان سعدی در گلستان، بوستان و غزلیات)» اثر نورالله ایزدپرست «فرهنگ موضوعی غزل‌های سعدی» اثر مهشید مشیری «فرهنگ بسامدی اوزان و بحور غزل‌های سعدی و حافظ» اثر مهشید مشیری «تکوین غزل و نقش سعدی» از دکتر محمود عبادیان «تحلیلی بر کاربرد هنری فعل در غزلهای سعدی» اثر نعمت‌الله ایران‌زاده «نقد غزل و زیبانمایی سعدی شیرازی» اثر تقی وحیدیان کامیار «دیوان غزلیات استاد سخن، سعدی شیرازی» اثر علی باغبان‌زاده و خلیل خطیب‌رهبر، زیر نظر محمد فرهادی (دو جلد) «رندی در غزل‌های عاشقانهٔ سعدی» اثر بهروز ثروتیان «غزلیات سعدی با معنی واژه‌ها و شرح ابیات و ذکر وزن و بحر غزل‌ها و برخی نکته‌های دستوری و ادبی» اثر خلیل خطیب‌رهبر «سخندانی و زیبایی و غزلیات سعدی» اثر محمد روایی «ص‍ی‍د ب‍ی‍اب‍ان ع‍ش‍ق: غ‍زل‌ه‍ا و ج‍ه‍ان‌ب‍ی‍ن‍ی س‍ع‍دی» اثر مهشید مشیری «غزل‌های سعدی از نظر حافظ» اثر مسعود فرزاد رویکردهای نو. "سعدی از دست خویشتن فریاد" عنوان منتخبی از ابیات غزل‌های سعدی به انتخاب عباس کیارستمی است که خوانشی جدید از اشعار سعدی محسوب می‌شود. کیارستمی هر صفحه از کتاب را به یک بیت اختصاص داده و آن‌ها را براساس قافیه و ردیف طبقه‌بندی کرده‌ است. او در برخی از صفحات، بر خلاف رویه معمول، ابیات را به صورت سر و ته نوشته‌ است. این کتاب نه مقدمه‌ای دارد و نه فهرستی. یادداشت‌ها.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288587
288590
دهستان چهاردانگه
دهستان چهاردانگه به یکی از دهستان‌های زیر اشاره دارد:
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288590
288591
دهستان دودانگه
دهستان دودانگه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288591
288592
دهستان دیکله
دیکله یکی از دهستان‌های استان آذربایجان شرقی در ایران است که در بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288592
288593
آق‌براز (هوراند)
آق‌براز یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش چهاردانگه شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۹۷ خورشیدی به مرکزیت بخش تازه‌تأسیس چهاردانگه ارتقا یافته‌است. جمعیت. بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت روستای آق‌براز در سال ۱۳۹۵ خورشیدی، برابر با ۶۴۵ نفر بوده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288593
288594
آلچالو (هوراند)
آلچالو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش آبش احمد شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۲۸ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288594
288595
ارمک (هوراند)
ارمک یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۱۱۸ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288595
288599
ازناب خالصه (هوراند)
ازناب خالصه یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا225 نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288599
288600
بال‌داغی (هوراند)
بال‌داغی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۶۷ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288600
288601
پیراسمیلو (هوراند)
پیراسمیلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۱۱۷ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288601
288602
تابستانق (هوراند)
تابستانق یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه شهرستان هوراند واقع شده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288602
288603
تازه‌کند داودلو (هوراند)
تازه‌کند داودلو (به ترکی آذربایجانی: )یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در شهرستان هوراند بخش آبش احمد واقع شده‌است. این روستا ۱۲۸ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288603
288604
تنباکولوق (هوراند)
تنباکولوق (به ترکی آذربایجانی: ) یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در شهرستان هوراند بخش آبش احمد واقع شده‌است. این روستا ۱۸۰ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288604
288605
توبین (هوراند)
توبین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش چهاردانگه شهرستان هوراند واقع شده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288605
288606
تین (هوراند)
تین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است.این روستا ۴۷ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288606
288607
خانکندی (هوراند)
خان‌کندی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در شهرستان هوراند بخش آبش احمد واقع شده‌است. این روستا ۲۴۳ نفر جمعیت دارد. جستارهای وابسته. این روستا از نظر آب و هوایی در منطقه منحصر به فرد است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288607
288608
خویسرق
خوی‌سورق یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۱۸۷ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288608
288609
داودلو
داودلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه شهرستان هوراند واقع شده‌است.این روستا ۴۴ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288609
288610
زیارلو (هوراند)
زیارلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. جستارهای وابسته. روستای زیارلو یکی از روستا های شهرستان هوراند و زیر نظر بخش چهار دانگه است تعداد خانوار ساکن در این روستا بالغ بر 65 خانوار و جمعیتی بیش از 300 نفر است اکثریت شغل این روستا کشاورزی و دامداری است. روستاهای ممشلو وایگلو نزدیک ترین همسایگان این روستا هستند. با تاسیس دهیاری در۱۳۹۲ اینروستا قدم به دوره ای جدید گذاشت، وهمچنین با حمایت بنیاد مسکن در دوره دولت هشتم ونهم به طور کلی چهره روستا عوض شد. این شخص تاریخ را برای روستا زیارلو به گونه ای دیگر ورق زد و آرزوهای دست نیافتنی را برای اهالی به ارمغان آورد.با انتخاب وی به عنوان دهیار از سال ۱۳۹۶تحولات عظیمی در بخش عمران و اجرایی طرحهای زیربنایی انجام پذیرفت به گونه‌ای که این روستا را دربین همسایگان خود خاص تر کرده وحرکت آنان الگو سایر شد. ایشان بعد از درخشش در امور دهداری باتوجه به سابقه فعالیت در حوزه بسیج پا را فراتر از دهیاری گذاشت با تاسیس پایگاه شهدای مدافع حرم در این روستا آرزوی دیگر از جوانان این روستا را برآورده کرد،ایشان با کمک دو عنصر دهیاری و پایگاهی دست به بازسازی مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام روستا کرد که همگان الخصوص منطقه شگفت زده شد ،واکنون با احداث دکل مخابراتی وتصوب اجرای طرح هادی روستا در کمسیون استان آینده‌ای روشن تر را برای جوانان واهالی روستا وعده میدهد. در سال۱۴۰۱ با احداث مدرسه دو کلاسه بروز وهمچنین اختصاص منبع آب شرب چهل هزار لیتری اختصاصی توسط قرارگاه پیشرفت وآبادانی سپاه عاشورا واینترنت ۴Gآینده روشن محقق شده وروستای زیارلو اکنون جزء روستاهای بروز استان آذربایجان شرقی میباشد، و نوید روزهای خوب رامیدهد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288610
288611
شیخ‌بران (هوراند)
شیخ‌بران یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۵۱ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288611
288612
صوفی (هوراند)
صوفی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۳ خانوار جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288612
288613
عزیزلو (هوراند)
عزیزلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۱۸۵ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288613
288614
عسگرلو (هوراند)
عسگرلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است. که در دهستان چهاردانگه شهرستان هوراند واقع شده است. موقعیت جغرافیایی. (روستای نقدی) در بخش دودانگه ودر ۷ کیلومتری شهرستان هوراند واقع شده است. محصولات. روستای (نقدی) سالیانه با پیاز،سیر،گندم،زغال اخته،توت و گردو ،بخشی از نیاز های شهرستان هوراند ونیز بخشی از شهرستان های همجوار رو تامین میکند. جاذبه های گردشگری. (روستای نقدی) با جاذبه های گردشگری و طبیعی خود در منطقه ییلاقی بیلدران که با (غار های حیرت انگیز وشگفت انگیز ،کوه هایی همچون بالی کمند و بالی قایا و همچنین باغات علی آباد)که در خود جایی داده است.یکی از مناطق گردشگری (شهرستان هوراند) محسوب میشود.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288614
288615
قره‌قیه شکرلو (هوراند)
قره‌قیه شکرلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است. این روستا ۶۰۲ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288615
288616
قشلاق ارض‌بیگ (هوراند)
قشلاق‌ارض‌بیگ یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288616
288617
قلعه‌کندی (هوراند)
قلعه‌کندی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چهاردانگه بخش مرکزی شهرستان هوراند واقع شده‌است.این روستا ۸۱۷ نفر جمعیت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=288617